انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 14 از 18:  « پیشین  1  ...  13  14  15  16  17  18  پسین »

هر كی با نظریه تكامل (چارلز داروین) مخالف و موافقه بیاد تو


مرد

 
ادامه پست قبل

مطلب دیگر این است که قرآن کتاب فیزیک و شیمی و زیست‌شناسی و ستاره‌شناسی و... نیست بلکه کتاب هدایت انسان است و بهترین برنامه برای زندگی صحیح و تربیت انسان صالح می‌باشد. چنان که در سوره‌ی بقره آیه‌ی 2 می‌خوانیم : « ذَلِکَ الکِتابُ لا رَیبَ فِیهِ هُدًی لِلمُتَّقین» و نیز در سوره‌ی إسراء آیه‌ی 9 آمده است« إِنَّ هذا القُرءانَ یَهدِی لِلَّتِی هِیَ أقوَمُ»

بنابراین به‌ هیچ وجه نباید به قرآن مانند کتابی از کتاب های علوم تجربی یا فلسفی نگاه کرد و نباید انتظار دریافت پاسخ سؤال‌های علمی را از آن داشت.

دانشمندان اسلامی و تئوری « تکامل تدریجی جانداران »

هم چنان که ذکر شد برخی از نویسندگان مسلمان تحت تأثیر القائات بی‌اساس مارکسیست‌ها مبنی بر تعارض میان تئوری ترانسفورمیسم و اعتقاد به آفریدگار قرارگرفته و بدون تأمل و تدبّر لازم در آیات مربوط به آفرینش انسان رجماً بالغیب به نفی نظریه‌ی تکامل پرداختند و بی‌خبر بودند که دانشمندان اسلامی قرن ها قبل از اینکه لامارک و داروین تئوری مزبور را مطرح نمایند به صراحت از تکامل تدریجی جانداران سخن گفته بودند، برای مثال :

1- در قرن چهارم هجری گروهی از دانشمندان شیعی که جمعیّتی دینی و علمی به نام « إخوانُ الصَّفا » را تشکیل داده بودند در رساله‌ی دهم خود از تئوری مزبور سخن گفته‌اند و به شرح آن پرداخته‌اند .

2- در قرن پنجم ابن‌مُسکوَیه در دو کتاب « تهذیب الاخلاق » و « الفوز الاصغر» نظریه‌ی تکامل تدریجی جانداران را به طور مفصّل بیان کرده است. از جمله می‌نویسد : « پس از تجمّع مواد اوّلیّه، گیاهان پست از ترکیبات غیر آلی، و گیاهان عالی از گیاهان پست بوجود آمده و آن‌ها به جانورانی نظیر مرجان‌ها تبدیل شده و در روند تکاملی، جانوران دیگر و در نهایت انسان‌ها به‌ وجود آمده‌ اند. » (زیست شناسی عمومی ص816)

3-ابوریحان بیرونی نیز می‌‌گوید : « انسان همه‌ی مراحل تکامل خود را تا رسیدن به تکامل کنونی‌اش طی کرده است » (زیست شناسی عمومی ص816)

4- ابن سینا که معاصر ابن‌مُسکوَیه بود نیز به شرح نظریه‌ی مزبور پرداخته است. او می‌گوید : « با تشکیل مرجان‌ها مراتب تشکیل جمادات پایان می‌پذیرد و بعد از آن مادّه استعداد بالقوه‌ی بالاتری از نفس کل را پیدا می‌کند که به آن نفس نباتی می‌گویند با تشکیل درخت نخل مراتب تشکیل گیاهان پایان می‌پذیرد و به ‌دنبال آن نفس حیوانی بر ترکیبات نازل می‌شود. حلزون دارای پایین‌ترین مراتب نفس حیوانی است و میمون که شباهتی به انسان دارد در بالاترین مراتب این نفس قرار دارد، این سلسله مراتب با کمال بیشتر به مرتبه‌ی انسان می‌رسد.»(زیست شناسی عمومی ص817)

5- در اوایل قرن هشتم هجری، علّامه عبدالرَّحمن ابن‌خلدون فیلسوف و مورخ شهیر عرب نیز در « مقدمه »ی خود به موضوع تکامل پرداخته و آن را تأیید نموده است. چنان که می‌نویسد :

«جهان خلقت از معدن‌ها آغاز شد. سپس به تدریج با وضعی بسیار مناسب گیاهان و سپس حیوانات به وجود آمدند آخرین مرحله‌ی معدن‌ها به گیاهان ساده‌ای از قبیل علف‌ها و آن چه بذری ندارند منتهی می‌گردد و آخرین مرحله‌ی نباتات مانند نخل و مو به حیوانات ساده‌ای از قبیل حلزون و صدف که جز حس لامسه ندارند متّصل می‌شود. معنای اتصال این است که موجوداتی که در آخرینِ مرحله‌ای واقع شده‌اند مستعدند که عنقریب یکی از افراد موجودات ساده‌ی مرحله‌ی بعدی بشوند. سپس جهان حیوان گسترش یافت و انواع متعددی پیدا کرد و در راه تکامل به انسان رسید. انسان دارای فکر و تدبیر است و بدین وسیله از میمون‌هایی که حس و درک دارند ولی از نعمت تدبیر و اندیشه محرومند، متمایز می‌گردد ».

6- برخی از محقّقان بر این باورند که مولانا جلال الدّین رومی نیز به تکامل تدریجی معتقد بوده‌است وبه شعر زیر از وی استناد می‌کنند:

از جمادی مُردم و نامی شـدم وز نــــما مـُردم ز حیـوان ســـرزدم

مُردم از حیوانی و انسان شدم پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم

7- از دانشمندان و مفسرین معاصر که آیات قرآن را با تئوری تکامل در تعارض ندیده است می‌توان مرحوم آیت الله طالقانی را نام برد. وی در جلد اول پرتوی از قرآن ص112 چنین می‌نویسد :

« درباره‌ی چگونگی پیدایش نوع آدم در زمین دو نظر است، یکی نظرهای فلسفی قدیم و ظواهر دینی که از این نظر انواع و اصول خلقت بدون سابقه پدید آمده، نظر استقرایی دیگر که از فروع فلسفه نشو و ارتقا و تکامل یافته است پیدایش انواع را از دانی تا عالی به هم پیوسته می‌شمارد و هر نوع پایین را با گذشت زمان و تأثیر محیط، منشأ نوع بالاتر می‌داند. ولی با بررسی های علمی و طبقات الارضی، فواصل میان انواع هنوز به دست نیامده و جزئیات این نظریه از جهت تجربه و کلیّات آن از جهت ادلّه‌ی فلسفی چنان‌که باید اثبات نشده است. این دو نظر درباره‌ی چگونگی پیدایش انواع در مقابل هم قرار گرفته که با فرض دیگری می‌توان میان این دو نظر را جمع نمود : که در فواصل تکامل تدریجی، جهش‌ها و تکامل‌های ناگهانی پیش آمده باشد ؛ بنابراین هم نظریه‌ی تکامل که قرائن بسیاری دارد درست می‌آید و هم از زحمت بیهوده‌ی حلقه‌های وسط، محققین راحت می شوند،...»

8- مرحوم دکتر یدالله سحابی که از استادان بنام علوم طبیعی و زمین‌شناسی دانشگاه تهران بود در سال 1346 کتابی تحت عنوان « خلقت انسان » به رشته‌ی تحریر درآورد و به طور مفصّل درباره‌ی تکامل تدریجی جانداران سخن گفته است. نامبرده کتابش را به دو بخش تقسیم کرده است، دربخش نخست موضوع را از نگاه زیست شناسی بیان کرده است و در بخش دوم خلقت انسان را در پرتو آیات قرآن مورد بررسی قرار داده است.

9- دانشمند شهیر و برجسته‌ی کُرد مرحوم احمد مفتی‌زاده نیز در سال 1356 ضمن تفسیر سوره‌ی بقره ( آیه‌ی 30 ) به تکامل تدریجی اشاره نموده است. مشارٌ الیه کلیّت نظریه‌ی تکامل را موافق با آیات قرآن دانسته و به اختصار آن را توضیح داده است.

خلقت انسان از زبان علمای یهود

در گذشته‌های دور بر اساس تعالیم توراتِ تحریف شده عموم مردم اعمّ از دانشمندان و مردم عوام درباره‌ی خلقت انسان گفته‌اند: خداوند مجسمه ای از گل ساخته و بعد از خشک شدن در آن دمیده و ناگهان آدم ابوالبشر خلق شده و سپس همسرش حوا را از دنده‌ی چپ سینه‌ی وی خارج ساخته است. اندیشه‌ی مزبور متأسفانه به کتب تفسیر ما مسلمانان نیز رخنه کرده است. برای مثال علاءالدین علی بن محمد بن ابراهیم بغدادی صاحب تفسیر الخازن از وهب بن منبه( 2)چنین نقل کرده است :

« وقتی خداوند متعال خواست آدم را بیافریند به زمین وحی کرد که من جانشینی از مواد خاکی تو می‌آفرینم دسته‌ای از من اطاعت و گروهی نافرمانی می‌کنند. مطیعان را به بهشت و معصیت کاران را وارد جهنم.
---------------------------------
2- متن عربی روایت فوق حدود سه صفحه است که در این جا خلاصه‌ی آن را نقل کردیم. خواننده‌ی گرامی می‌تواند تفصیل آن را در جلد اول تفسیر الخازن از صفحه‌ی 40 به بعد مطالعه کند. لازم به ذکر است علاوه بر روایت مذکور روایاتی مشابه از اسرائیلیات در دیگر کتب تفسیر نیز وجود دارد.

خواهم نمود. زمین از اینکه انسان‌هایی جهنمی از موادش آفریده شود ناراحت شد و به قدری گریست که چشمه هایی از آن جوشید. سپس خدا جبرئیل و میکائیل و عزرائیل را به نوبت روانه کرد تا مقداری از خاک زمین را برای خلقت انسان در اختیارش قرار دهند. زمین آن‌ها را قسم می‌دهد که چیزی از آن برندارند. جبرئیل و میکائیل دست خالی برمی‌گردند اما عزرائیل به قسم زمین اعتنا نمی‌کند و می‌گوید : من از خدا نافرمانی نمی‌‌کنم پس مقداری خاک از سرخ و سیاه و پاک و پلید و شور و تلخ و شیرین را برای خدا به آسمان برد و خدا فرمود مخلوقی می‌آفرینم تو را به خاطر کمیِ ترحمت مأمور قبض روح وی خواهم کرد. خدا آن خاک را نصف کرد. نیمه ای را در جهنم قرار داد و رهایش نمود و نیمه‌ی دیگر را در بهشت گذاشت. بعد از مدتی آن نیمه‌ی بهشتی را به شکل انسان درآورد و آن را نزد درِ بهشت پرت نمود. ملائک که چنان شکلی ندیده بودند تعجب کردند. شیطان هم مدتی به دور آن جسد می‌پلکد و می‌گوید: این چیست که آفریده شده است. به درون آن نگاه می‌کند می‌بیند توخالی است ( در روایتی دیگر آمده است هربار که از کنار آن می‌گذرد لگدی به آن می‌زند که مانند کوزه‌ی خالی صدایی از آن بر‌می‌خیزد ) سپس روزی به ملائک می‌گوید : ای بدبخت‌ها چه کار می‌کنید این موجود از شما برتر خواهد شد، آن‌ها پاسخ می‌دهند ما مطیع خدا هستیم و از او نافرمانی نمی‌کنیم. شیطان با خودش می‌گوید اگر این موجود از من برتر باشد از خدا نافرمانی می‌کنم و چنان‌ چه بر او برتری یابم آن را هلاک می‌نمایم. وقتی خدا خواست به آن جسدِ افتاده درکنار در بهشت روح ببخشد به آن امر کرد که وارد آن جسد شود اما روح گفت منفذی نمی‌بینم که از آن وارد شوم. خدا فرمود ناچاری هم وارد آن شوی و هم زمانی از آن خارج گردی سرانجام از فرق سرش وارد آن جسد شد و به تدریج از چشم و بینی و گوش و دهان و گلو عبور کرد تا به پاهایش رسید در این جا بود که بشر بر پا ایستاد در حالی که از گوشت و خون و استخوان و اعصاب و رگ‌ها برخوردار شد و خدا هر روز به آن می‌پرداخت و شکلش را زیباتر می‌ساخت و سایر اعضای درونی به آن می بخشید و. . .»3

ادامه پست بعد
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
تکمیل ۲ پست قبل

صرف نظر از اینکه اسرائیلیات مزبورآمیخته به خرافات و سخنان کفرآمیز است ولی چکیده‌ی آن درباره‌ی خلقت انسان چنین است : خدا به گلی شکل داده و در آن دمیده سپس بصورت انسان درآمده است. این نظریه با آیات متعددی از قرآن کریم - که بعداً به آن خواهیم پرداخت - به هیچ وجه هم‌خوانی ندارد.

ناگفته نماند اگر در قرآن تنها آیه‌ی 71 سوره‌ی ص وجود داشت مبنی بر این که : خدا از گل بشری آفرید و از روح خود در آن دمید با هیچ سؤال و ابهامی روبرو نمی‌شدیم و می‌گفتیم هم چنان که خدا در قرآن از قول حضرت عیسی می‌فرماید : من از گل شکل پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم به اذن پروردگار به پرنده تبدیل می شود ؛ انسان نیز چنین آفریده شده است. اما چون در قرآن آیات متعددی درباره‌ی خلقت انسان و برخی دیگر از جانداران وجود دارد و از آن ها مفاهیم و معانی زیادی استنباط می‌شود که با خلقت ناگهانی انسان از گل به شکل مجسمه و نیز بعد از تدبّردر آن آیات، سؤالات و ابهاماتی در اذهان ایجاد می‌شودکه با فرض پذیرش سخنان علمای یهود برگرفته از تورات تحریف شده لاینحل باقی می‌مانند. در حالی که با قبول کلیّت تئوری تکامل تدریجی انسان همه‌ی آن معانی و مفاهیم و سؤالات و ابهامات وضوح می‌یابند و حل خواهند شد. در این جاست که باید به فهم و درایت و قرآن‌شناسی اندیشمندانی که به عدم تعارض کلیت تئوری مزبور با آیات قرآن باور دارند آفرین گفت و بر بی‌تفاوتی کسانی که دم از تبلیغ اسلام می‌زنند و خود را مسؤول پاسخ گویی به سؤالات و ابهامات ظاهریِ مُستنبَط از آیات قرآن درباره‌ی آفرینش جانداران نمی‌دانند؛ تأسف خورد. 4

قرآن و تکامل انسان
چنان‌چه مجموع آیاتی را که در باره‌ی خلقت انسان نازل شده است به خوبی و با دقّت مطالعه کنیم متوجّه می‌شویم آن آیات هیچ تناسب و همآهنگی با آنچه در تورات آمده است ندارد زیرا از آیات مزبور خلقت تدریجی انسان و پیوند آن با موجودات دیگر استنباط می‌شود و لذا می‌گوییم کلیّت تئوری تکامل تدریجی با آیات قرآن تعارضی ندارد. بلکه از نظر قرآن مورد تأیید نیز می‌باشد .

اینک به ذکر برخی آیات درباره‌ی مراحل آفرینش جانداران و انسان می‌پردازیم:

1- « وَ جَعلنا مِن المآءِ کُلَّ شَیءٍ حَیٍّ أفَلا یُؤمِنون » ( آیه‌ی 30 سوره‌ی انبیا )یعنی : « و هر زنده‌ای را از آب قرار دادیم پس آیا باور نمی‌کنید؟ »

2- « وَ هُوَ الّذی خَلَقَ مِن المآءِ بشَراً » ( آیه‌ی 54 سوره‌ی فرقان ) یعنی : « اوکسی است که از آب بشری آفرید »

طبق آیات فوق حیات در کره‌ی زمین از آب شروع شده است و دانشمندان به این حقیقت پی برده و براین باورند که موجودات زنده نخست در دریاها بوجود آمده‌اند و مراحل خلقت انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست یعنی آفریده شدن نخستین انسان از آب جای تأمل و بیانگر این واقعیت است که خلقت انسان تدریجی و طی مراحل مختلفی بوده است.

3- « وَاللهُ أنبتَکُم مِّن الأرضِ نباتاً »( آیه‌ی 17 سوره‌ی نوح ) یعنی:« خدا شما را گیاه‌وار از زمین رویانید » در این آیه تشبیه رویش انسان از زمین مانند رویش گیاه به این معناست که انسان ناگهان آفریده نشده بلکه گیاه وار مراحلی را طی نموده است. ( به قول مولوی- علیه الرحمه- از جمادی مُردم و نامی شدم ...)

4- « إنّا خَلَقناهُم مِّن طینٍ لَّّّازِبِ» ( آیه‌ی 11 سوره‌ی صافات ) یعنی : « ما آن‌ها را از گل چسبیده‌ای آفریدیم » کلمه‌ی « لازب » که در آیه‌ ذکر شده، به معنی چسبیده و پایدار است و گلی که به این صفات باشد جز گل رس نمی‌تواند باشد.

رس از ذرّات بسیار ریز و سبک وزن، و غیر محلول در آب تشکیل می‌شود به همین جهت است که در آب‌های پر حرکت و پرموج پیوسته معلق می‌ماند و آن‌ها را گل آلود می‌کند. و هر وقت این آب‌ها آرام بگیرند رس‌ها ته نشین می‌شوند و لذا در آب‌های ساکنِ محدود از قبیل دریاچه‌ها و مرداب‌ها و خلیج‌ها‌، رسوب‌های رس بیشتر است. در آب‌های کم عمق و آرام، در صورتی که خیلی شور نباشند موجودات زنده‌ی فراوانی زندگی می‌کنند. بقایای جسمی این موجودات با رسوب‌های رس آمیخته شده و مرداب‌هایی را بوجود می‌آورند. لذا لجن زارهای اولیّه محل ظهور حیات و مدارج اولیّه از خلقت جانداران از جمله انسان بوده است که از رس‌های آمیخته با مواد زنده و سیاه بد بو شده بی تناسب نیست.

5- « وَ لَقد خَلَقنا الإنسان من صَلصالٍ مِن حَماءٍ مَسنونٍ» ( آیه‌ی 26 سوره‌ی حجر) یعنی : « انسان را از گل خشک شده‌ای از گل سیاه (لجن) بدبو آفریدیم »

کلمه‌ی « صلصال » به معنی « گل خشک شده‌ی نپخته » و کلمه‌ی « حماءٍ » به معنی :« گل سیاه بدبو » می‌باشد و کلمه‌ی « مسنون » بنا به گفته‌ی راغب اصفهانی در « المفردات » به معنی « متغیّر» است و چون به کلمه‌ی « حماءٍ » ضمیمه شده است پس « حماءٍ مسنونٍ » را « لجن سیاه بدبو و متغیّر » می‌توان معنی کرد. و با چنین توصیفی،گل مزبور نظیرلجن‌هایی است که معمولاً در مانداب‌ها و مرداب‌ها تشکیل می‌شود.

وامّا دانشمندان زیست‌شناس و شیمی‌دان بنا به دلایل علمی فراوانی بالاتفاق محیط زندگی اولیه را مرداب‌های دیرین سطح زمین می‌دانند و معتقدند در آب‌های کم عمق و وسیع و مساعد اولیه پس از تحولات مقدماتی که برای پیدایش مادّه‌ی زنده صورت گرفت افراد بسیاری از موجودات زنده‌ی ساده، یک مرتبه و یا در زمان محدود پدید آمدند و در حقیقت یک کیفیّت عمومی موجب ظهور آن افراد متعدد از موجودات زنده و ادامه‌ی وضع تکاملی تدریجی آن‌ها گردید.

6- « وَ لَقد خَلَقنا الإنسانَ من سُلالَه من طینٍ » ( آیه‌ی 12 سوره‌ی مؤمنون ) یعنی : « و انسان را از چکیده‌ای از گلی آفریدیم »

کلمه‌ی « طین » که در این آیه و آیات دیگر راجع به خلقت انسان، ذکر شده بدون الف و لام است و دلالت بر آن دارد، گلی که خلقت انسان از آن شروع شده نسبت به گل‌های معمولی و شناخته شده تفاوت داشته و در آن تغییری نسبت به وضع اصلی پدید آمده است.

در آیات دیگر قرآن که راجع به ابتدای خلقت انسان است فقط کلمه‌ی« طین » بکار رفته امّا در آیه‌ی مزبور ابتدای آفرینش از چکیده‌ای از گل« مِن سُلاله مِن طِینٍ » ذکر شده است.

7- « وَ قَد خَلَقکُم أَطواراً »( آیه‌ی 14 سوره‌ی نوح ) یعنی : « خدا شما را در هیئت های مختلف آفرید » این آیه نیز مراحل مختلف آفرینش انسان را در هیئت‌ و شکل‌های گوناگون بیان می‌کند. لازم به ذکر است بیشتر مفسّران موضوع آیه‌ی مزبور را به مراحل جنینی انسان مربوط دانسته‌اند در صورتی که « طور» و « اطوار» در لغت به معنی « تغییر و تجاوز از هر حد » می‌باشد و این مفهوم با مراحل جنینی انسان که هر مرحله‌ی آن به تنهایی برای ادامه‌ی زندگی کامل و کافی نیست منطبق نمی‌باشد.

8- خداوند متعال درآیه‌ی 59 سوره‌ی آل عمران می‌فرماید:

« إنَّ مَثَل عیسی عِندَالله کَمثلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرابٍ ثُّمَ قال لَهُ کُن فَیَکُونُ»یعنی : « مَثَل عیسی نزد خدا مانند مَثَل آدم است که او را از خاکی آفرید سپس به او گفت باش پس به وجود آمد ».

در این آیه به دو حقیقت تصریح شده است :

نخست اینکه : خلقت حضرت عیسی به خلقت آدم تشبیه شده است و این تشبیه به وضوح می‌رساند هم چنان که طبق آیات صریحِ قرآن آفرینش و تولد حضرت عیسی بدون ارتباط با انسان‌های قبل از خود نبوده است آدم نیز بدون ارتباط نسلی آفریده نشده است و إلّا تشبیه حضرت عیسی به آدم بیهوده و نامتناسب خواهد بود و این دور از شأن قرآن کریم است.

دوم اینکه : خداوند متعال می‌فرماید خلقت عیسی در آفریده شدن از خاک مانند آدم است از اینجا نیز به وضوح متوجّه می‌شویم هم چنان که طبق آیاتی از قرآن کریم از جمله « هُو الذی خَلقکُم من تُرابٍ ثُمّ من نطفهٍ ثُمّ من علقهٍ ثُمّ یُخرِجُکُم طِفلاً...»(آیه‌ی 67 سوره‌ی غافر) یعنی : « او همان کسی است که شما را از خاکی آفرید سپس از نطفه‌ای آن‌گاه از علقه‌ای و بعد شما ر ا به صورت کودکی برمی‌آورد ... »

چون مواد اصلی تشکیل دهنده‌ی نطفه از مواد غذایی ( مواد خاکی )که انسان مصرف می‌کند فراهم می‌آید بنابراین نطفه‌ی آدم نیز مانند حضرت عیسی و نطفه‌ی سایر انسان‌ها از عناصری که در خاک هست بوجود آمده و سپس به علقه تبدیل گشته و به صورت طفلی از شکم مادر خارج شده است. البته از آیه‌ی مزبور فهمیده می‌شود که خلقت حضرت آدم نیز مانند حضرت عیسی خارق العاده بوده است.

9- « وَ لَقد خلَقناکُم ثمَّ صَوَّرناکُم ثمَّ قُلنَا لِلمَلائِکهِ اسجُدوا لِأدمَ فَسَجَدوا إلّا إبلیسَ لَم یَکُن مِّنَ السَّجِدینَ»( آیه‌ی 11 سوره‌ی اعراف ) یعنی « شما را آفریدیم سپس به شما صورت بخشیدیم سپس به ملائک گفتیم برای آدم سجده برید پس سجده بردند جز ابلیس که از سجده گزاران نبود»

با توجه به معنی خَلق ( ایجاد تشکیل چیزی از چیز دیگر که قبلاً وجود نداشته است ) و مقدم شدن جمله‌‌ی « و لَقد خَلَقناکُم » با حرف عطف « ثُمَّ » (که بر ترتیب زمانی و تأخّر دلالت دارد) بر « صَوَّرناکُم » ؛ شکل یافتن نوع انسان مدتی پس از خلقت اوّلیه‌ی او صورت گرفته است به علاوه از فعل « صوَّرنا : صورت بخشیدیم » فهمیده می‌شود که مراتب و مدارج گذشته با بشر شکل گرفته و به هیکل و صورت انسانی در‌آمده است و کنایه از آن است که پس از مرحله‌ی شکل گیری و وارستگی جسمی نوع انسان مدّتی گذشته تا آدم (ع) برگزیده شود.

10 - خداوند متعال درباره‌ی آفرینش نخستین انسان می‌فرماید :

« وَ إِذ قَالَ رَبُّکَ لِلمَلائکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیفَهً قَالُوا أَتَجعَلُ فِیهَا مَن یُفسِدُ فِیهَا وَ یَسفِکُ الدِّمَاءَ...» (آیه‌ی30 سوره‌ی بقره) یعنی : « و آنگاه که پروردگارت به ملائکه گفت من قرار دهنده‌ی جانشینی در زمین هستم گفتند آیا در زمین کسی را قرار می‌دهی که تباهی و خونریزی کند...»

« إِذ قَالَ رَبُّکَ لِلمَلائِکهِ اِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ فَإِذا سَوّیتُهُ وَ نَفَختُ فِیهِ مِن روحِی فَقَعوا لَهُ سَاجِدین»( آیات71و72 سوره‌ ی ص ) یعنی : « و آنگاه که پروردگارت به ملائک گفت من آفریننده‌ی بشری از گل هستم وقتی او را راست کردم و از روح خود در او دمیدم برایش سجده کنید ».

از این آیات چند نکته و مطلب اساسی استنباط می شود :

دو عبارت « إنّی جاعلٌ فی الارض خلیفهً» و « إنّی خالقٌ بشراً من طینٍ»

به صورت اسمیّه ذکر شده‌اند که دلالت بر استمرار و دوام دارد و بیانگر لاینقطع بودن خلقت آدم با موجودات قبلی است به علاوه چون خلقت در قرآن به معنی تغییر شکل دادن نیز آمده است مانند آیه‌ی « انّی أََخلُقُ لکم من الطّین کهیئه الطَّیرِ » ( آیه‌ی 49 سوره‌ی آل عمران) و «إرَمَ ذاتِ العِمادِ الّتی لَم یُخلَق مِثلُهَا فی البِلادِ» ( آیات 7و8 سوره‌ی الفجر ) پس « خالق » در آیه‌ی مزبور با توجه به قرینه‌ی « جاعل » که به معنی قرار دهنده می‌باشد مفهوم ارتباط و اتصال آدم با موجودات قبل از خود را می‌رساند. هم چنین از آیه‌ی مزبور به وضوح فهمیده می‌شود قبل از انسان موجوداتی بوده‌اند که با آفرینش انسان نسل آن‌ها منقرض شده است. در آن موجود دو ویژگی « تباه کردن » و « خونریزی » بوده است که اشاره به گیاه خوار و گوشتخوار بودن آن دارد. توضیح اینکه دسته‌ای از جانداران گیاه خوارند که برای ادامه‌ی حیات و بقای نسل از گیاهان و نباتات استفاده می‌کنند و چون به کشت و توسعه و تولید دوباره نمی‌پردازند از عملکردشان به « یُفسِدُ = تباهی می‌کند »، تعبیر شده است و دسته‌ای دیگر گوشتخوارند و برای تغذیه حیوانات را شکار می‌کنند که خونریزی در شکار حیوانات کاملاً مشهود است. آن موجود که آخرین حلقه‌ی تکاملی حیوانات بوده هر دو ویژگی گیاه خواری و گوشتخواری را دارا بوده است و حد فاصل میان انسان و حیوانات ما قبل خود بوده است.

در آیه‌ی 72 سوره‌ی (ص)، بر دو ویژگی آن خلیفه تأکید شده است :

« فإذا سوّیته»یعنی : « اگر آن را راست قامت کردم » که به روشنی درک می‌شود آن موجود که در آیه‌ی30 سوره‌ی بقره از قول ملائک از آن یاد شده و دو ویژگی «یفسد و یسفک الدّماء»داشتند بر چهار دست و پا راه می‌رفتند در اینجا خدا می‌فرماید اگر آن را راست قامت کردم یعنی مخلوق تازه بر دو پا راه می رود و این مفاهیم با آیه‌ی « خَلَقکُم اطواراً»و آیه‌ی « و لقَد خَلَقناکم ثمَّ صَوَّرناکم»تناسب و هماهنگی دارد. لازم به ذکر است با توجه به اینکه بعد از « فإذا سوّیته»می‌فرماید « و نَفَختُ فیه مِن روحی » تسویه و برخوردار شدن از روح در رحم صورت گرفته است و بستر آفرینش انسان نخستین نیز خارج از« رحم » نبوده است.

با توجه به حقیقت « و نَفَختُ فیه مِن روحی» ( وقتی از روح خود در او دمیدم ) متوجه می‌شویم انسان بر خلاف موجود قبلی‌اش از روح با تمام توانایی و ویژگیهایش برخوردار شده است یعنی موجود قبلی مورد اشاره‌ی ملائک موجودی تک بعدی با زندگی غریزی بوده و انسان موجودی دو بعدی شده است یعنی هم از بعد حیوانی و هم از بعد ممتاز انسانی بهره مند گشته است.

خلاصه باور به کلیّت خلقت تدریجی و تکاملی انسان با آیات قرآن کریم تعارضی ندارد بلکه تأیید ارتباط نسلی آدم ( نخستین انسان ) با موجود قبلی خودش که ملائک به صراحت از آن یاد می‌کنند نیز استنباط می‌شود. یعنی با تدبّر در آیات مربوط به خلقت انسان متوجّه می‌شویم :

اولاً:خلقت ناگهانی انسان با آیات قرآن سازگار نیست.

ثانیاً : دربار‌ه‌ی خلقت انسان دو مفهوم کلّی قریب به هم از آیات قرآن استنباط می‌شود :

الف - حضرت آدم نخستین انسان بوده و از موجود قبل از خودش که حیوان نبوده و انسان کاملی نیز نبوده است ( همان موجوداتی که ملائک تصور انسان بودن از آن‌ها را داشتند و به وجودشان معترض بودند ) بوجود آمده است.
ب – نخستین انسان از موجودات قبل از خودش که نه حیوان بوده و نه انسانِ کامل آفریده شده است و حضرت آدم از میان آن انسان‌های نخستین بوجود آمده و برگزیده شده است. نظریه‌ی اخیر با توجه به آیه‌ی « لقَد خَلَقناکم ثمَّ صَوَّرناکم ...»-که توضیح آن گذشت - در آیه‌ی « إنَّ اللهَ اصطَفَی آدمَ و نوحاً و آل ابراهیمَ و آل عمرانَ علی العالمینَ » ( آیه‌ی 33 سوره‌ی آل عمران ) و برگزیده شدن حضرت آدم مانند حضرت نوح و حضرت ابراهیم و... از میان قوم خود مورد تأیید مرحوم دکتر یدالله سحابی می‌باشد.
در پایان یادآور می‌شویم : نظریه‌ی تکامل تدریجی که براساس شواهد و قرائن فسیل‌شناسی و ادلّه‌ی فیزیولوژی استوار است اگرچه به دلیل ناشناخته ماندن بسیاری از رازها و حقایق نامکشوفِ روند غیر شفاف آن همواره از سوی برخی از دانشمندان مورد نقد و بررسی قرار گرفته است، اما کلیّت آن مورد تأیید بسیاری از دانشمندان زیست‌شناس می‌باشد و نیز می‌دانیم که نظریه‌‌ی تکامل با آموزه‌های تورات تحریف شده متعارض است امّا کلیّت تئوری مزبور با گوشه‌هایی از معانی و مفاهیم عمیق و گسترده‌ی آیات قرآن کریم درباره‌ی خلقت انسان تناسب و هماهنگی دارد و در کتاب‌هایی که از سوی نویسندگان اسلامی در نقد تکامل تدریجی نوشته شده است به وضوح می‌بینیم همه‌ی آن‌ها به دلیل اینکه متوجه هماهنگی و تناسب مزبور شده‌اند در پایان تأکید نموده‌اند اگر روزی تئوری تکامل از طریق علمی اثبات شود در آن صورت نیز هیچ تعارضی با قرآن نخواهد داشت.

مآخذ

قرآن کریم
تفسیر خازن ( علاءالدین علی بن محمد بن ابراهیم بغدادی )
پرتوی از قرآن ( آیت الله طالقانی )
تفسیر سوره‌ی بقره ( علامه مفتی زاده )
قرآن مجید، تکامل و خلقت انسان ( دکتر یدالله سحابی )
زیست شناسی عمومی
قرآن و تکامل انسان ( استاد عقّاد )
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
قانون تكامل هيچگونه تضادى با قانون توحيد نداره

how to take screenshots


قانون تكامل هيچگونه تضادى با قانون توحيد ندارد، بلكه مؤيد توحيد هم هست زيرا اگر چنين تكاملى صورت گرفته باشد، جز با هدف داشتن طبيعت قابل توجيه نيست و جز با وجود يك نيروى مدبّر كه جنين را در رحم از يك سلول به يك انسان سوىّ الخلقه مىرساند امكان ندارد. چنين نيرويى بايد در كار باشد كه يك حشره را به انسان برساند، و الّا تنها قوانين داروين براى توجيه تكامل كافى نيست.
در جامعه و تكامل جامعه به طريق اولى نظر الهيون تأييد مىشود و در اينجا توهم تضاد با يك اصل آسمانى هم نيست، بلكه با بيانات آسمانى تأييد هم شده است. قوانينى هم كه اينها براى تكامل جامعه گفتند درست است ولى كافى نيست براى توجيه تكامل اجتماعى انسان. انسان جز اينكه برايش اصالت ماوراء الطبيعى و فطرت قائل باشيم كه با قوانين مادى جور درنمىآيد، قابل توجيه نيست، لذا تكامل اجتماعى از مختصات انسان است، و الّا طبق حرف آنها كه تكامل را به پويايى هستى توجيه مىكنند، در حيوان هم بايد باشد چون اين پويايى آنجا هم هست. همچنين تعليلهاى ديگر. مثلا مبارزه با طبيعت، ميل به تعادل، همه اينها در حيوانات هم هست. لذا اين حرفها براى توجيه تكامل كافى نيست.
اگر انسان قدرى به تاريخ مخصوصا تاريخ اكتشافات مراجعه كند نادرستى حرف اينها خيلى روشن مىشود. اين پيشرويها كه حاصل شده معلول نيازهاى آنى انسان در نبرد با طبيعت نبوده است بلكه معلول عطش درونى انسان به پيشرفت است. البته نقش نيازها قابل انكار نيست و بدون شك تكامل را تسريع مىكند و لهذا جنگها
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  ویرایش شده توسط: shomal   

 
معرفی کتاب
بزرگترین نمایش روی زمین: مدارک فرگشت (تکامل)

زیرنویس دارد.
     
  

 
مستند اثبات نظریه ی تکامل داروین
     
  
مرد

 
سلام.این ارسال اولین پستــــم در این تالار گفنگوئه
من همه نظراتو در این بحثی که در گرفته نخوندم.پس اگه مطالبی که بیان می کنم تکراری به نظر رسیدن پوزش می طلبم.
در بیان مطالبــــ زیر از کتابی که در برابرم دارم(نظریه علمی چیستــــــ؟)کمکــــ گرفتم.
ما در حوزه علم چهار درجه اعتبار، برای یک دعوی داریم:فرضیه،حدس،نظریه،درجه چهارم قانون یا یک امر واقع.
حال ببینیم که چیزی که به نام نظریه تکامل در میان اهل علم معروفه دارای چه جایگاه اعتباری در علم می باشد.
فرضیه دعوی است که ما مطرح می کنیم بدون آنکه برای صحـتـــ آن دعوی، مدرک یا مشاهده یا استدلالی داشته باشیم،به عبارت دیگر ما فرضیه را بیان می کنیم و بعد به دنبال مشاهده یا مدرکی دال بر صحتـــ آن می گردیم.که اگر چیزی پیدا کردیم دعویمان از حد یک فرضیه فراتر می رود.خوب مسلم است که نظریه تکامل در حد یک فرضیه نیستــــ چرا که بسیار مشاهده دال بر صحتـــ این نظریه مطرح شده اند.نظریه تکامل دعوی ای در حد یک حدس نیز نمی باشد چرا که حدس دعوی ای استــــ که تنها مشاهدات بسیار اندکی صحت آن را تزمین می کنندو به راستی که صحت نظریه تکامل توسط مشاهداتـــ بسیاری تایید می شوند.باید گفت تکامل بر اثر انتخاب طبیعی یکـــــ نظریه علمی قدرتمند استــــــ.اما یک نظریه علمی چیستــــــ و چرا نظریه تکامل یک نظریه علمی محسوبـــــ می شود؟نظریه علمی دعوی ای است کوتاه که قادر است پدیده های طبیعی را توضیح دهد،رخداد های آینده را پیش بینی ورخداد های گذشته را توجیه یا بازپسگویی کند،کوتاه و کلی استــــــ و دارای یک سازوکار استــــ که نظریه را توجیه می کند....خوب نظریه تکامل از پس توضیح پدیده ها تا حد زیادی موفق عمل کرده،به طور مثال توضیح اینکه چرا جانوران به شکل دقیقی با محیط خود همانگـــ و سازگارند!مثلا چرا خرگوشهایی وجود دارند که سفید مویند و در عین حال در مناطق کوهستانی و سردسیری ساکنند که بیشتر سال پوشیده از برفند یا به عبارتی بیشتر سال زمینی همرنگ با موی خرگوش دارند(سفیدند!!)...یا نظریه تکامل بعضی از نا بهنجاری ها را مثل اینکه چرا نهنگ ها به جای تنفس در آب اکسیژن مورد نیاز خود را از خار ج از آبــــ می گیرند(چرا که نهنگ ها نیاکانشان موجوداتی خشکی زی بودندکه برای زیستن در آب سازگار شدن ولی عمل تنفس در هوا را از نیاکانشان با خود همچنان به ارثـــــ دارند)همچنین این نظریه توضیح دهدنه تنوع زندگانی و موجوداتــــ مختلف استــــ!!!در رابطه با پیش گویی هم باید گفتـــ که این نظریه خوب عمل می کند...به طور مثال تغییر و سازش ویروس ها و باکتری ها چنان سریع استـــ که تکامل را می توان در آزمایشگاه ها مشاهده کرد و پیش گویی های صحیحی که این نظریه مطرح میکند را به چشم مشاهده کرد.باز پس گویی هم که خوراکـــ نظریه تکامل استـــ که دیگر مثالش را ذکر نمی کنم.پس دیدیم که نظریه تکامل کوتاه است پدیده ها را توضیح می دهد.قادر است به درستی پیش گویی و باز پس گویی کند و باید اضافه کنیم که این نظریه ویژگی مهم دیگر یک نظریه علمی را نیز داراست و آن این استـــ که این نظریه کلی است.یعنی در آن استثنائی وجود ندارد.شوما نمی توانید موجودی نام ببرید که با نظریه تکامل به طور قطعی متناقض باشد.
به طور مثال نمی توانیم موجودی پیدا کنیم دارای بال و قادر به پرواز باشد،در عین حال بچه های زنده می زاید،و آنها را با پستان شیر می دهد و دارای گوش های خر باشد،بتواند در زیر آب هم تنفس کند،پاهایش دارای سم باشند و....که این موجود در صورتــ وجود با نظریه داروین نمی تواند هم خوانی داشته باشد چرا که نیای آن کاملا گنگ و غیر عادی خواهد بود.
(حال کسانی که با نظریه تکامل مشکل دارند و ادعا دارند که خدا هر موجودی را مستقل و آنی خلق کرده به نظرشان چرا خدا همچین جانوری با این مشخصات خلق نکرده؟:up
اما در مورد ساز وکار این نظریه باید گفته شود.خود داروین در زمان مطرح کردن نظریه اش قادر به بیان سازوکار دقیقی برای نظریه اش نبود.اما با پیشرفــتــــــ علم و ظهور زیست شناسی مولکولی امکان بیان سازوکاری برای این نظریه فراهم آمد.مثلا در بیان سازوکاری برای تغییر پذیری(تغییر شکل جانداران) می توان گفت خطاهای موجود در نسخه برداری اتفاقی دی ان آ زاییده یا معلول عامل های محیطی از قبیل رادیو اکتیو استــــ...
در آخر باید گفــــتــــ با توجه به شواهد علمی نظریه تکامل همان قدر یک نظریه علمی معتبر و قابل اعتماد استــــ که نظریه گرانش قابل اعتماد می باشد
همان طور که گفتیم درجه چهارم اعتباری در علم وجود دارد به نام امر واقع یا قانون.نظریه ای که تردید کردن در آن سودی ندارد هیچ و به واقع آن نظریه کلی و قابل استفاده استــــ یک امر واقع محسوبــ می شود.مانند گرانش.مثلا دیگر کسی شکی ندارد که اگر جسمی را رها کند بر اثر جاذبه بر زمین سقوط میکند.پس گرانش یک امر واقع استو تردید کردن در آن سودی ندارد.نظریه تکامل هم آن طور که در مراجع علمی بیان می شود تقریبا یک امر واقع محسوب می شود و دانشمندان تنها در بخشهایی از این نظریه دچار تردید هستند نشه در کلیتــــ این نظریه.
_________________________________________
     
  
مرد

 
و اما در رابطه با تقابل دین اسلام با نظریه تکامل:
اگر فرض کنیم نظریه تکامل به واقع درسته و آدم نیز از تکامل نیاکانش به ثمر رسیده سوالاتی پیش میاد به طور نمونه:
۱-اگر نظریه درست است!چرا خدا در مورد نظریه تکامل انقدر مبهم سخن گفته؟ما انسان را از گل آفریده ایم!!!آیا خدا بهتر از این نمی توانســــتـــــ در مورد پیدایی انسان بر اثر نکامل سخن بگوید؟چرا خدا به صراحت در مورد نظریه تکامل حرفی نزده؟خدا می توانستـــــ با بیانی روشن از تکامل سخن بگوید اما نگفته،چرا؟
۲-شیعیان قطعا به امام علی اعتقاد راسخ دارند و حرف او را حق و صحیح می دانند.(حال اگر نظریه تکامل به واقع درست باشد و انسان نیز یک استثنا نباشد)حداقل این را باید بپذیریم که نهج البلاغه سخنان امام نیست و تحریف شده استـــ!!!! ببینیم امام در رابطه با آفرینش و اینکه منظور خدا از اینکه انسان را از گل آفریده چیست:

در خطبه اول علي امام شيعيان در نهج البلاغه چنين آمده است :
.. پس از جاي سنگلاخ و جاي هموار زمين و جائي كه مستعد براي كشت و زرع بود و جاي شوره زار ، پارة خاكي را فراهم آورد آب بر آن ريخت تا خالص و پاكيزه شود و آنرا با آب آميخت تا بهم چسبيد ، آنگاه از خاك آميخته شده ، شكلي را كه داراي اطراف و اعضاء و پيوستگي ها و گسستها بود بيا فريد، آنرا منجمد ساخت تا اجزاء آن از هم جدا نشود و محكم و نرم ساخت تا گل خشك شد ، براي زماني ، پس آن گل خشك را با دميدن روح خود جان داد ، پس بر پا ايستاد و به صورت انسان در آمد كه داراي نيروهائي براي درك و انديشه و فهميدن بود تا آنها را بكار بياندازد و فكرهائي كه در كارها تصرف كند و اعضائي كه آنها را در خدمت خويش در آورد و آلات و ابزاري كه در كارهايش آنها را به حركت وادارد و نيروي شناخت و معرفتي كه با آن حق و باطل را از همديگر تميز دهد .....

پس میبینید که امام علی به صراحت بیان داشته خدا از گل تندیسی ساختــــ و...و در پی آن نظریه تکامل را رد کرده استــــ!!(حداقل انسان را استثنا قرار داده است)(پس علمای شیعه که از نهج البلاغه حمایت می کنند با وجود همچین خطبه ای از امام باید با قاطعیت حداقل انسان را از بند نظریه تکامل جدا و استثنا بدانند!!!اما میبینیم که همه علما همچین جرائتی از خود بروز نمیدهند!!گویا خودشان هم تکلیفشان را با خودشان مشخص نکرده اند!)
(یادم است خطبه ای دیگر نیز در نهج البلاغه خواندم که در رابطه با آفرینش موجودات عالم (پرندگان و خزندگان و ....)سخن گفته بود.مطمئن نیستم ولی گویا چیزی که از آن خطبه می توان برداشت نمود این است که نظریه تکامل به کل مردود است.اگر کسی این خطبه را احیانا خوانده،ما را مطلع کن.من آن را نتوانستم پیدا کنم.:winking
     
  

 
111) داستان تکامل حیات - من زئوس هستم

توضیحات : داستان تکامل جانداران، از ابتدا تا شکل گیری انسان. از تک سلولی تا دوران ماهیها، تا دوران دایناسورها و تا امروز.

لینک دانلود همین کلیپ به صورت کم حجم





در صورت تمایل،می توانید کلیپ های پیشین را به صورت کم حجم از اینجا دانود کنید.
     
  

 
خدا، تکامل و چارلز داروین1
     
  

 
خدا، تکامل و چارلز داروین2
     
  
صفحه  صفحه 14 از 18:  « پیشین  1  ...  13  14  15  16  17  18  پسین » 
مذهب
مذهب

هر كی با نظریه تكامل (چارلز داروین) مخالف و موافقه بیاد تو

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA