انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 15 از 18:  « پیشین  1  ...  14  15  16  17  18  پسین »

هر كی با نظریه تكامل (چارلز داروین) مخالف و موافقه بیاد تو



 
خدا، تکامل و چارلز داروین3
     
  

 
خدا، تکامل و چارلز داروین4
     
  

 
عنوان کلیپ : توضیح فرگشت (تکامل) جانداران در عرض تنها شش دقیقه

فرمت: mp4

حجم: ۹۴ مگابایت

زیرنویس : دارد.


     
  

 
انسان شدن، قسمت اول : گام های نخست

زیرنویس دارد.
دانلود انسان شدن، قسمت دوم: گام های نخست (بخش ۱)

دانلود انسان شدن، قسمت دوم: گام های نخست (بخش ۲)

توضیحات : پس از دانلود هر دو بخش (۱ و۲) آنها را باهم از حالت فشرده خارج کنید.
     
  

 
انسان شدن،قسمت دوم: زایش انسان

زیرنویس دارد.
دانلود انسان شدن، قسمت دوم: زایش انسان(بخش ۱)

دانلود انسان شدن، قسمت دوم: زایش انسان(بخش ۲)

توضیحات : پس از دانلود هر دو بخش (۱ و۲) آنها را باهم از حالت فشرده خارج کنید.
     
  
مرد

 


فرگشت فقط یک نظریه است!






نویسنده: والت مرفین

برگردان: داریوش رهازاد

با درود. ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که برای سال‌های دراز، دین اگر نگوییم یگانه، باید بپذیریم که مهمترین و گسترده‌ترین منبع پاسخ به پرسش‌های مردم بوده است. دین اسلام با همان برداشت حداکثری خود در جامعۀ ما رواج داشته و دارد. البته اکنون کمی رنگ برداشت حداکثری از دین کاهش یافته است، ولی باز هم تاثیرات مهم همان دیدگاه در باورهای مردم و به ویژه قشری که به عوام معروف هستند دیده می‌شود.

یکی از بزرگترین و مهمترین پرسش‌هایی که همۀ انسان‌ها با آن روبرو بوده و هستند این است که «ما چگونه به وجود آمده ایم؟» در این جا کاری به این سخن ندارم که آیا این پرسش اساساً درست است یا نه. تمرکز روی پاسخی است که به این پرسش داده شده و می‌شود. خدا انسان را آفرید! آدم و حوا را آفرید و ما از نسل آن‌ها هستیم! این یک پاسخ حقیقی و علمی نیست، ولی یک پاسخ پذیرفته شده از سوی طیف گسترده‌ای از جامعۀ ماست.

کوتاه‌سخن اینکه زمانی که سخن از فرگشت (تکامل) به میان می‌آید، برخی می‌گویند: «این تنها یک نظریه است.» دیدگاه آن‌ها این است که این نظریه در حد حدس و گمان و بی‌ارزش است. این دیدگاه به دلیل همان فراگیری باورهای دینی و پاسخ‌های نادرستی است که دین در طول صدها سال به پرسش‌های اساسی بشر و به ویژه مردمان ایران‌زمین داده است.

من این پاسخ را که تلاش دارد با گفتن اینکه فرگشت تنها یک نظریه است آن را باطل نشان دهد، یک مغلطه می‌دانم. از همین رو مقاله‌ای کوتاه و ساده ترجمه کرده‌ام، که آن را در اینجا قرار می‌دهم تا کمی روشن شود که این پاسخ دینداران تا چه حد در فروکاستن ارزش فرگشت ناتوان است. «داریوش رهازاد»

فرگشت تنها یک نظریه است

کسانی که طرفدار تدریس آلترناتیوهایی در مقابل فرگشت در کلاس‌های علمی مدارس هستند، اغلب چنین استدلال می کنند که «فرگشت فقط یک نظریه است». این استدلال احتمالاً از برداشت نادرستی از معنا و مفهوم «نظریه» یا Theory، و «واقعیت» یا Fact در دانش سرچشمه می‌گیرد، که معنای علمی آن‌ها چیزی جز بار معنایی این واژگان در زندگی روزمره است.

در زندگی روزمره، یک نظریه بیشتر به معنای یک تصور مبهم همراه با یک پیشنهاد مشکوک و غیرمطمئن و حدسی می‌باشد. نظریه می‌تواند به یک ایدۀ غیرعملی که همیشه جواب نمی‌دهد دلالت کند. با این حال، در دانش «نظریه» یک اسکلت و چهارچوب استوار و محکم است که واقعیت‌های مشاهده شده را توضیح می‌دهد؛و واقعیت‌های دیگری را نیز پیش‌بینی می‌کند. یک نظریۀ علمی بایستی با تمام واقعیت‌های مربوطه سازگار باشد. اگر یک نظریه چیزی را پیشگویی کند که خلاف آن در مشاهدات رویت شود، آنگاه باید در نظریه تجدید نظر صورت گیرد، و یا اگر قابل اصلاح نبود به کلی رها شود. یک نظریۀ دانشیکِ قابل قبول، قابلیت رد شدن (ابطال‌پذیری) دارد، به این مفهوم که ما باید بتوانیم رویدادی را تصور کنیم که اگر در شرایط مشخص مشاهده شود توانایی آن را داشته باشد که نظریه را رد کند. اگر رویداد باطل کننده‌ای مشاهده نشود، ولی رویدادهایی که توسط نظریه پیشگویی شده‌اند مشاهده شوند، آنگاه نظریه اعتبار بالاتر و بیشتری پیدا می‌کند.

در کاربردهای معمولی، یک «واقعیت» مطلقاً درست و غیرقابل انکار فرض می‌شود، و اغلب به درستی همیشگی دلالت دارد. یک برداشت از واقعیت به این صورت در نظر گرفته می‌شود که – یا درست است و یا غلط – بدون اینکه هیچ حد وسطی وجود داشته باشد. به هرحال، دانش هیچ پیشنهاد مطلق و درستیِ غیرقابل رد نمی‌دهد. ادعای واقعیت در دانش در درجه‌های مختلفی از اعتبار گسترده شده است. برای نمونه، ادعایی که می‌گوید «زمین تخت و مسطح است» بسیار کم‌اعتبار است. شواهد و مدارک علیه این ادعا بسیار قوی هستند و همین امر سبب می‌شود که در نظر گرفتن اعتباری بیش از حد برای این ادعا بسیار نادرست و نابخردانه باشد. از سویی دیگر، ادعایی که می‌گوید «سیب‌ها به پایین سقوط می‌کنند» بسیار معتبر است، و بسیار نابخردانه و نادرست خواهد بود اگر اعتبار این پیشنهاد را انکار کنیم.

دانشمندان از راه‌های مختلفی به اعتبار و قابل قبول بودن یک واقعیت یا پیشنهاد پی می‌برند. مشاهده مستقیم در مواردی که امکان‌پذیر باشد استفاده می‌شود. به هر حال، مشاهدۀ مستقیم فرگشت در زمان گذشته امکان‌پذیر نیست، زیرا در میلیون‌ها سال پیش هیچ دانشمندی زندگی نمی‌کرده است! روش دیگر برای تعیین اعتبار استنتاج ساختی constructive یا ضمنی circumstantial است. اگر حجم زیادی از داده‌ها به یک ساخت اشاره کند و مقدار کمی، و یا هیچ داده‌ای آن را نفی نکند، اعتبار بالا خواهد بود.

بیشتر دانشمندان فرگشت را بعنوان یک «واقعیت» قلمداد می‌کنند، زیرا حجم بسیار زیادی از داده‌ها به رخداد فرگشت دلالت دارند و هیچ داده‌ای وقوع فرگشت را به چالش نمی‌کشد. برخی از داده‌هایی که واقعیت فرگشت را پشتیبانی می‌کنند عبارتند از :

۱. تمام موجودات زنده از والدین زاده شده‌اند، فرزندان ممکن است متفاوت از نیای خود باشند، و تفاوت‌های اندک می‌توانند جمع شوند.

۲. بیشتر حیوانات و گیاهانی که امروزه زنده هستند میلیون‌ها سال پیش وجود نداشتند.

۳. بیشتر حیوانات و گیاهانی که میلیون‌ها سال پیش زندگی می کردند اکنون وجود ندارند.

۴. چینش فسیل‌ها با توجه به دورۀ زمانی، پیچیدگی، و با توجه به نوع گونه‌ها، کاملاً طبقه به طبقه و به ترتیب است. گونه‌های ساده‌تر در نخستین دوره‌ها و گونه‌های پیچیده‌تر در دوران متاخرتر ظاهر شده‌اند.

۵. روابط قابل مشاهده میان بسیاری از گونه‌ها اشاره به نیای مشترک دارد.

۶. تغییرات و گونه‌های جدید هم در فسیل‌ها و هم در حال حاضر (در آزمایشگاه) مشاهده شده‌اند.

این داده‌ها قویاً به وقوع فرگشت اشاره دارند، و اکثر دانشمندان برای این گزاره که فرگشت روی داده است اعتبار زیادی قائل هستند، به همان اندازه زیاد که برای سقوط سیب به پایین اعتبار قائل هستند. و بیشتر داشنمندان برای این نظر که زمین تنها چند هزار سال قدمت دارد و همۀ گونه‌ها ناگهان خلق شده‌اند اعتباری در حد ادعای تخت بودن زمین قائل هستند.

نظریه‌ای که به طور گسترده پذیرفته شده است و توضیح می‌دهد که فرگشت چگونه اتفاق افتاده است «نظریه انتخاب طبیعی» چارلز داروین می‌باشد، که یک مکانیسم منطقی و قابل قبول برای نحوۀ وقوع واقعیت فرگشت ارائه می‌دهد. این تئوری عنوان می‌کند که تفاوت‌های میان فرزندان و والدین می‌تواند برای بقای فرزندان مفید باشد یا نباشد. تفاوت‌هایی که به بقای جاندار کمک می‌کنند امتیازی به جاندار برای تولید مثل می‌دهند و افرادی که دارای آن خصوصیات هستند به تدریج شمارشان در جمعیت بیشتر از دیگران می‌شود. خصوصیات مضر معمولاً از میان می‌روند. تفاوت‌های مفید میان فرزندان و والدین می‌تواند در طول نسل‌ها انباشته شود، و موجب به وجود آمدن گونه‌های جدید گردد. زمانی که محیط تغییر می‌کند – همانطوری که دائماً در طول تاریخ زمین تغییر کرده – خصوصیات متفاوت سازگار می‌شوند و گونه‌ها یا تغییر می‌کنند یا منقرض می‌شوند. نظریه انتخاب طبیعی پیش‌بینی می‌کند که مشاهدات بایستی (هم در فسیل‌ها و هم در حیات امروزی) با نظریه همخوانی داشته باشند؛ یعنی همان اصلی که خصوصیات سازگارتر تسلط می‌یابند، و مشاهدات کاملاً در توافق با این پیش‌بینی‌ها است.

نظریه انتخاب طبیعی قابل رد شدن (ابطال‌پذیر) است. اگر آشکارا اشکالی از حیات نامساعد مشاهده شوند که نسبت به اشکال سازگار و نافع حاضر در حال گسترش و زیاد شدن باشند، باید در نظریه تجدید نظر اساسی صورت گیرد یا به کل رها شود. با وجود تلاش‌های بسیار این رویدادهای باطل‌کننده تاکنون مشاهده نشده‌اند و این امر سبب بیشتر شدن اعتبار و مقبولیت نظریه شده است.

جزیئات نظریه – برای نمونه اینکه آیا فرگشت در بیشتر موارد به صورت تدریجی است یا بیشتر به صورت قطعه‌ای و با سرعت کم و زیاد ناگهانی روی می‌دهد، و یا اینکه آیا گونه‌های دختر برای مدت زمان طولانی با گونه‌های والد خود همزیستی داشته‌اند – در میان متخصصان مورد بحث و گفتگوست. این گفتگو به خاطر عدم توافق دانشمندان در مورد واقعیت فرگشت نیست، بلکه تنها اختلاف نظر در ریزه‌کاری‌های داخل نظریه است. عمدۀ دانشمندان، و تقریبا تمامی زیست‌شناسان قبول دارند که فرگشت اتفاق افتاده است.

چکیده:

تفاوت‌هایی در معانی اصطلاحات «واقعیت» و «نظریه» در دانش و زندگی روزمره وجود دارد. نظریه در دانش اشاره و دلالت بر کار حدسی و گمانی و غیرعملی ندارد. از نگاه علمی فرگشت یک واقعیت است. و انتخاب طبیعی یک نظریۀ قدرتمند و توانا در توضیح واقعیت فرگشت می‌باشد، که توانایی پیش‌بینی داده‌های آینده را دارد. هر چند برخی دانشمندان در جزئیات داخلی نظریه مناقشه می‌کنند، ولی اکثریت قریب به اتفاق آن‌ها اصل آن را پذیرفته‌اند.




     
  
مرد

 





آیا همه‌چیز، همان سازگاری‌ست؟





نویسنده: میشل له پگ / برگردان: احسان سنایی / ویرایش: شکاک منطق

(فرگشت؛ از افسانه تا واقعیت)

اگر «گمان» می‌کنید این نظریه را فهمیده‌اید؛ حدوداً می‌توان گفت از آن چیز زیادی نمی‌دانید. زمان درازی از دویست‌سالگی ِ تولد «چارلز داروین» و ۱۵۰سالگی ِ نشر «منشأ انواع»؛ که می‌توان حتی به‌عنوان مهم‌ترین کتاب منتشرشده در تاریخ نیز از آن نام برد، نمی‌گذرد. داروین در این کتاب، ایده‌ای را مطرح کرده که هنوز هرکسی را شوکه می‌کند؛ این‌که سرتاسر حیات زمینی، از جمله آدمی؛ با «انتخاب طبیعی» تکوین یافت.

داروین، شواهد مباحثه‌ برانگیزش در نظریه ی «فرگشت» (Evolution) را در اثرش «منشأ انواع»، مطرح نمود و از آن پس این ایده شدیداً فراگیر شد. کشفیات بی‌پایانِ سنگواره ای (فسیلی) به ما امکان ردگیری فرگشت ارگانیسم‌های کنونی از گونه‌های باستانی‌ترشان را می‌دهد. ترتیب‌گذاریِ DNA نیز از سویی هرگونه شکی را درخصوص منشأ مشترک کلیه‌ی گونه‌های حیاتی مرتفع ساخته و نمونه‌های عملی ِ بی‌شمار فرگشت را می‌توان هرکجای پیرامون‌مان دید؛ از تطبیق «شب‌پره‌های فلفلی» (Peppered Moth) با آلاینده‌های جوی گرفته تا ویروس‌های سریعاً متغیری چون HIV، H5N1 و آنفلوآنزای مرغی. صحت نظریه ی فرگشت، هم‌اکنون به همان اندازه بدیهی است که زمین را کروی می‌دانیم.

با این حال، علی‌رغم وجود شواهد فزاینده‌ی موجود؛ اکثریت مردم، اگر دست‌کم اسم‌اش را شنیده باشند، از حقایق پنهان در پشت این نظریه مطلع نیستند. حتی نظرسنجی اخیری در انگلستان؛ زادگاه داروین و کشوری با جمعیتی تحصیل‌کرده‌، نشان می‌دهد که تنها کمتر از نصف مردم اعتقاد به صحت این نظریه دارند.

برای آنان که هرگز فرصت فهم مفاهیم زیست‌شناختی و یا علمی را نداشته‌اند؛ دعاوی مطرح‌گشته توسط کسانی‌که به نظریات خلقت ماوراءالطبیعی معتقدند؛ متقاعدکننده‌تر به‌نظر می‌رسد. با این‌حال، مابین کسانی‌که فرگشت را پذیرفته‌اند هم تصورات نادرستی رایج است.

اغلب‌مان در قبال اعتراف به نفهمیدن نظریه هایی چون «نظریه ی ریسمان» در فیزیک ابایی نداریم؛ ولی انگار که همگی به فهم فرگشت، متقاعد شده‌ایم. در حقیقت با وجود کشفیات فزاینده‌ی زیست‌شناسان؛ پیامدهای این نظریه، بیگانه‌تر از تصورات رایج ماست. فرگشت، بایستی‌که شناخته‌شده‌ترین نظریه‌ ی علمی باشد؛ هرچند هم‌اکنون کژ فهمیده‌ شده‌ ترین‌شان قلمداد می‌شود.
از این‌رو مجموعه‌مقالات روشنگرانه‌ی نشریه‌ی علمی نیوساینتیست در خصوص رایج‌ترین افسانه‌ها و کژفهمی‌های پیرامون فرگشت، می‌تواند کمک شایان توجهی به خوانندگان‌شان در آشنایی با این نظریه ی انقلابی به حساب آید. در اولین مقاله از این مجموعه، به مقوله‌ی «سازگاری» (Adaptation) می‌پردازیم.

آیا همه‌چیز، همان سازگاری‌ست؟

غالباً فرض‌مان بر این است که کلیه‌ی صفات گیاهان و جانوران، سازگاری‌هایی‌ست که از مسیر «انتخاب طبیعی» (Natural Selection) پدید آمده‌اند. در واقع باید گفت اکثر این ویژگی‌ها نه محصول سازگاری‌ است و نه انتخاب.

چرا اغلب‌مان پس از گذشت یک روز خسته‌کننده، خودمان را با یک چیز خوراکی، پیش روی تلویزیون ول می‌دهیم؟ چون این‌شکلی راحت‌تر است؟ یا که این کار، پیامد طبیعی ِ صدهاهزار سال تکوین انسان است؟

نخندید؛ احتمالاً خودتان هم همین مفروضات را مدنظر داشتید. چندان کار دشواری نیست که برای هر وجه از ساختار بدن و رفتارمان، حکایت «این است و جز این نیست» را برای توجیه دلیل پدید آمدن‌شان بتراشیم. ما تمایل داریم که برای هرچیزی هدفی تعیین کنیم؛ اما در این‌صورت غالباً در اشتباهیم.

مثلاً به نوک پستان پستانداران نر دقت کنید. آنان به‌وضوح از این عضو استفاده‌ای نمی‌کنند: این جانداران از آنجایی‌که گونه‌های مؤنث‌شان به این اندام مجهزند، آن را دارند و نیز از آنجایی‌که رشد چنین عضوی در بدن یک گونه‌ی نر، بهای سنگینی برای طبیعت برنمی‌دارد. از این‌رو اجباری در برابر دو جنس مخالف، از برای تکوین در دو مسیر فرگشتی ِ متفاوت و نتیجتاً «توقف» رشد نوک پستان در مسیری که گونه‌های نر از آن پدید آمده‌اند، وجود ندارد. حال، حس بویایی‌تان را در نظر بگیرید. آیا استشمام رایحه‌ی گل رز، کار سختی است و نیاز به دقت و کوشش دارد؟ در خصوص بویایی، افراد تا حد زیادی به‌واسطه‌ی جهش‌های تصادفی در ژن‌هایی که به‌منظور طراحی گیرنده‌های بویایی‌شان رمزگذاری شده‌اند؛ تفاوت دارند، نه به‌دلیل سازگاری.

با این حال، خصیصه‌های دیگری نیز محصول انتخاب است. مثلاً قد کوتاه «پیگمه‌»ها، می‌تواند در عوض سازگاری؛ اثر جنبی انتخاب طبیعی و معلول تولد زودهنگام نوزادان در جمعیت‌هایی بوده باشد که آمار مرگ و میر بالایی دارند.

دلیل دیگری که می‌توان بر اساس‌اش، سازگاری‌های ظاهری را اثر جانبی گزینش ویژگی‌های نامرتبط دانست؛ نقش متفاوت ژن‌ها طی بازه‌های زمانی ِ تحولی ِ گوناگون یا طی ساخت اجزای مختلف بدن دانست. از این‌رو انتخاب یک گزینه می‌تواند آثار ظاهراً نامرتبطی را به بار آورد. مثلاً همجنس‌گرایی در گونه‌های نر، احتمالاً هم‌پیوند با ژن‌های گوناگونی‌ست که قوه‌ی باروریِ جنس ماده را ارتقا می‌بخشند. یک ژن ناسازگار یا مضر، از سویی اگر متعلق به همان رشته از DNA باشد که گزینه‌ی مطلوب را در خود جای داده؛ می‌تواند سریعاً در میان یک جمعیت انتشار یابد. این، دلیلی بر اهمیت جفت‌گیری‌ست: وقتی‌که رشته‌های DNA، طی تکثیر جنسی، مابین کروموزوم‌ها معاوضه می‌شوند؛ متغیرهای خوب یا بدی ممکن است انتخاب شوند و این بسته به تصادف است.

ویژگی‌های دیگر گیاهان و جانوران همچون بال‌های شترمرغ، شاید روزگاری نتیجه‌ی سازگاری با محیط بوده‌اند؛ اما بنابه کاربرد مقتضی‌شان دیگر بلااستفاده مانده‌اند (شترمرغ پرواز نمی‌کند). این «نشانه‌»ها به‌دلیل خنثی‌بودن‌شان بقا یافته‌اند؛ چراکه تابع عملکرد دیگری گشته یا سیر فرگشت، به آن اندازه نبوده که به‌واسطه‌ی بلااستفادگی‌شان آن‌ها را بزداید. مثلاً زائده‌ی آپاندیس در انسان را درنظر بگیرید. دعاوی فراوانی مبنی بر کاربری‌اش ابراز می‌شود؛ اما شواهد امر از چیز دیگری حکایت می‌کنند: احتمال زنده ماندن‌تان در نبود این زائده بیشتر است.

پس چرا آپاندیس زدوده نمی‌شود؟ چون‌که فرگشت، بازی با تصادف است. جمعیت جهانی بشر، تا چندهزار سال پیش اندک بود و افراد، هر از چندگاه مابین هر نسلی، فرزندان اندکی داشته‌اند. این، به‌معنای شانس کمتر فرگشت در اِعمال جهش‌هایی در ژنوم انسان است که نهایتاً به امحای آپاندیس می‌انجامند و البته شانس کمتری برای این جهش‌ها تا به‌واسطه‌ی انتخاب طبیعی، مابین جوامع انتشار یابند. احتمال دیگر این است که ما در یک چرخه‌ی فرگشتی گیر افتاده‌ایم؛ چراکه هرچه زائده‌ی آپاندیس چروکیده‌تر می‌شود؛ عارضه‌ی تورم ِ این زائده محتمل‌تر گشته و نتیجتاً این چرخه به بقایش کمک می‌کند.

دندان عقل، نشانه‌ی باقیمانده‌ی دیگری‌ در انسان است. آرواره‌‌های کوچک‌تر و ریزتر، به اجدادمان امکان رشد بیشتر مغزشان را می‌داد اما فضای کمتری را برای دندان‌های آسیا باقی می‌گذاشت. هنوز در بسیاری افراد، رشد دندان‌ها علی‌رغم فضای ناکافی آرواره، دیده می‌شود و گاه حتی عواقب وخیمی به دنبال دارد. یکی از دلایل محتملی که چرا دندان عقل همچنان وجود دارد این است که غالباً پس از بلوغ افراد، این دندان پدیدار می‌گردد و این یعنی تأثیر انتخاب طبیعی در این سن ضعیف‌تر است.

به‌واسطه‌ی همگی این دلایل و بسیاری بیشتر؛ ما بایستی‌که نسبت به دعاوی مباحثه‌ برانگیز مطروحه در خصوص توجیه فرگشتی ِ رفتارهای گوناگون طبیعت، مردد باشیم. خصوصاً روان‌شناسی فرگشتی، به‌واسطه‌ی تلاش‌اش در توضیح تمامی جنبه‌های رفتاری انسان؛ از کشاورزی تا تجاوز جنسی؛ به‌عنوان سازگاری‌هایی که برای اجدادمان هنگام حیات‌شان در دشت‌های آفریقا پدید آمد؛ بدنام شده است. نیازی به گفتن نیست که بی‌هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای؛ دعاوی مطرح‌شده پیرامونِ مثلاً تحول فرگشتی ِ تماشای تلویزیون به‌هنگام غذا خوردن را بایستی‌که به دیده‌ی شک نگریست.

توضیح فرتور: طرحی اثر چارلز داروین طی سفر تحقیقاتی‌اش به جزایر گالاپاگوس




     
  
مرد

 






در کوره‌ راه «تصادف» (آیا انتخاب طبیعی، تنها مسیر پیش روی فرگشت است؟)

نویسنده: میشل له پگ / برگردان: شکاک منطق

(توضیح: این سری مقالات توسط آقای احسان سنایی در رادیو زمانه برگردانده شده بود، ولی مشکلات تخصصی و ترجمه ای زیادی داشت که مجبور شدم خود دوباره اها را بازگردانی کنم، با سپاس از تلاش ایشان)

اغلبِ دگرگونی‌های زیستی را بایستی یک رانش های ژنتیکی ِ تصادفی (Random Genetic Drift) دانست تا یک انتخاب طبیعی مثبت. به‌عبارتی می‌توان این فرآیند را «بقای خوش‌شانس‌ترین گونه» نامید.

نگاهی به آینه بیاندازید. چهره‌ای که می‌بینید، طبیعتاً با چهره‌ی یک انسان نئاندرتال تفاوت دارد. خب چرا؟ ساده‌ترین پاسخ این است که بگوییم هیچ دلیلی وجود ندارد، مگر رانش های تصادفی ِ ژنتیکی. با وجود اندام‌ها و رفتارهایی که گهگاه ‌بی‌آنکه تغییری در عملکردشان به‌وجود آید، در ظاهر دچار دگرگونی‌هایی می‌شوند (همانند شکل جمجمه)؛ شانس، نقش پررنگ‌تری را در مقایسه با انتخاب طبیعی در فرآیند فرگشت ایفا می‌کند.

مولکول DNA، در تمامی گونه‌های زیستی در معرض حملات مداوم تشعشعات مواد پرتوزای شیمیایی است و گاه اشکالاتی به‌هنگام تکثیر اطلاعات‌اش بروز می‌کند. در نتیجه، دست‌کم ۱۰۰ جهش جدید و یا حتی بیشتر در هر جنین انسانی به‌چشم می‌‌خورد. برخی از این‌ها مضرند و احتمالاً توسط انتخاب طبیعی، از صحنه‌ی طبیعت زدوده می‌شوند: مثلاً با مرگ جنین. بسیاری از این جهش‌ها نیز عملاً هیچ تغییری را در بدن ایجاد نمی‌کنند؛ چراکه اکثریت اطلاعات مولکول‌های DNA ما بی استفاده می‌ماند. برخی اما دگرگونی‌های کوچکی را سبب می‌شوند که در کل آنها را نه می‌توان زیان‌بار و نه سودمند شمرد.

شاید گمان کنید اغلب جهش‌های خنثی (که عملاً تغییر محسوسی را سبب نمی‌شوند)، محدود به تنها چند عضو منفرد از هرگونه‌ی زیستی‌ست. در حقیقت، با وجود اینکه کسر فراوانی از جهش‌های خنثی بی‌اثر می‌شوند؛ برخی نیز در میان یک جمعیت جاندار گسترش یافته و پایدار می شود. این امر کاملاً شانسی‌ است و گاه یک جهش ِ خاص ژنتیکی، رفته‌رفته توسط چندین عضو از یک گونه نسل به نسل منتقل می شود و لذا تداوم می‌یابد و این پدیده ی تصادفی را رانش ژنتیکی (Genetic drift) می نامند.

هرچند احتمال صدور گسترده‌ی یک جهش در میان یک جمعیت بسیار کم است؛ اما شمار فراوان جهش‌ها در هر نسل آنرا به یک رانش ژن (Genetic drift) که نیرویی چشمگیر است، تبدیل می کند. این مسأله را تا حدی می‌توان همانند بازی بخت‌آزمایی دانست: شانس برد، اندک است، اما از آنجا که هر هفته میلیون ها نفر در این بازی شرکت می کنند؛ معمولاً یک نفر برنده خواهد شد.

بنابرین می توان نتیجه گرفت که بیشتر دگرگونی‌های پدیدآمده در DNA جاندارانِ پیچیده در طول زمان رانش ژن هاست تا اینکه انتخاب طبیعت باشد. از همین‌ رو زیست‌شناسان به‌هنگام قیاس ژن‌ها، بر توالی ژن‌هایی متمرکز می‌شوند که مشابه همدیگرند و یا در طول زمان از هرگونه جهشی محفوظ مانده‌اند. انتخاب طبیعی، از توالی‌ ژن‌هایی که مسئولیت زیستی ِ خطیری را به‌ دوش می‌کشند، محافظت می‌کند؛ اما باقی ژن‌ها، بواسطه ی رانش ژنی دچار دگرگونی می‌شوند.

رانش ژنتیکی(Genetic drift) حتی می‌تواند در تقابل با انتخاب طبیعی نیز عمل کند. تصادف، می‌تواند بسیاری از جهش‌هایی که تا حدودی سودمندند را از صحنه بزداید؛ حال‌آنکه جهش‌های مضر را پراکنده ساخته، و در یک جمعیت ثبات‌شان بخشد. هرچه هم این جمعیت کوچکتر باشد؛ نقش رانش ژنتیکی در آن پررنگ‌تر است.

«کوره‌راه‌های جمعیتی» (یا تنگناهای جمعیتی وقتی است که به هر دلیلی جمعیت یک گونه به میزان قابل توجهی کاهش یافته است) نیز می‌توانند همین تأثیر را سبب شوند. جزیره‌ای را تصور کنید که دو گونه موش‌؛ یکی با پوست ساده‌ی خاکستری‌رنگ و دیگری با خطوط راه‌راه، در آن زندگی می‌کنند. اگر انفجاری آتشفشانی، همه‌ی موش‌های ساده و فقط شماری اندک از موش‌های راه‌راه را از میان ببرد؛ این جزیره را موش‌های راه‌راه تسخیر خواهند کرد. این، نوعی بقاست که خوش شانسترین بجای سازگارترین زنده مانده است. رانش تصادفی ژنتیکی، یقیناً نقش بسیار مهمی را در فرگشت انسان بازی کرده‌ است. جمعیت انسان ها تا حدود ۱۰هزار سال پیش اندک بوده و در حدود دو میلیون سال پیش، گرفتار تنگنای جمعیتی شده است. تنگناهای جمعیتی ِ دیگر زمانی رخ داد که گروه بسیار اندکی حدود ۶۰ هزار سال پیش از آفریقا کوچ کردند و در نقاط دیگر زمین جای گرفتند.

شکی نیست که نیشتر اختلافات ژنتیکی موجود میان انسان و دیگر میمون سانان – و همچنین بین جوامع گوناگون بشری – به‌واسطه‌ی رانش ژنتیکی‌ است. با این‌حال، اغلب این جهش‌ها در همان ۹۰درصدی از ژنوم‌مان رخ می‌دهد که عملاً بلااستفاده است و از این‌رو تفاوت محسوسی بروز نمی‌کند. پرسش اصلی اینجاست که مسئولیت کدام یک از جهش‌هایی که اجزای بدن و حتی رفتارهای ما را شکل داده را می‌توان به‌جای انتخاب طبیعی؛ به رانش ژنتیکی نسبت داد؟ پرسشی که هنوز در هاله‌ای از ابهام است.


     
  
مرد

 

سیر فرگشت






۳،۶ تا ۳،۹ میلیارد سال پیش نخستین تک سلولی ها (پروکاریوت ها) پدید آمده اند
۳،۴ میلیارد سال پیش نخستین فتوسنتز در استروماتولیت ها بوجود آمده است
۲ میلیارد سال پیش نخستین سلول های پیچیده (یوکاریوت ها) شکل گرفته اند
۱ میلیارد سال پیش نخستین چند سلولی ها پدید آمده اند
۶۰۰ میلیون سال پیش نخستین جانوران دریایی زندگی در زمین را تجربه کرده اند
۵۷۰ میلیون سال پیش نخستین بندپایان پدید آمده اند
۵۵۰ میلیون سال پیش نخستین جانوران پیچیده فرگشت یافته اند (آغاز مهره داران)
۵۰۰ میلیون سال پیش نخستین ماهی ها و پیشادوزیستان (نیای دوزیستان امروزی که هنوز زندگی دوزیستی نداشته اند- نام علمی پروتو-آمفیبیان) شکل گرفتند
۴۷۵ میلیون سال پیش نخستین گیاهان دریایی، خشکی کناره ی دریا را تسخیر کردند
۴۰۰ میلیون سال پیش نخستین حشرات پدید آمدند و در همین زمان گیاهان دانه در شدند و با دانه پراکنی در خشکی پیشروی کردند.
۳۶۰ میلیون سال پیش نخستین دوزیستان فرگشت یافتند
۳۰۰ میلیون سال پیش نخستین خزندگان از دوزیستان شاخه شدند
۲۰۰ میلیون سال پیش نخستین پستانداران فرگشت یافتند
۱۵۰ میلیون سال پیش نخستین پرندگان از دایناسورها شاخه شدند
۱۳۰ میلیون سال پیش نخستین گلها پدید آمده اند
۶۵ میلیون سال پیش دایناسورها منقرض شدند
۲،۵ میلیون سال پیش سرده ی انسان از سرده ی میمون ها بطور کامل جدا شد
۲۰۰ هزار سال پیش نخستین انسانهای مدرن امروزی (هوموساپینس) فرگشت یافتند
۲۵ تا ۳۰ هزار سال پیش انقراض نئاندرتال ها دیگر گونه ی انسان سانان اتفاق افتاد
۱۲ هزار سال پیش انسان فلورسی (هومو فلوریسینسیس) دیگر گونه ی انسان سانان منقرض شدند


     
  
مرد

 

۴ دیدگاه درباره پیدایش و گسترش زندگی در زمین





دیدگاه نخست آفرینش در ادیان:

اگر به سابقه تاریخی ادیان بنگریم می بینیم که این افسانه ها سینه به سینه آمده است، برای این ادعا تا کنون حتی یک شاهد علمی وجود ندارد که هیچ تمام شواهد علمی آن را نقض می کند که تا کنون بارها به این نقض ها پرداخته ایم و در زمان دیگر به تک تک آنها می پردازیم، برهان دفاعی آنها برهان علیت است که البته اگر مطالعه داشته باشند می دانند که این برهان از نظر کلیه فلاسفه رد شده و سالهاست که اعتباری ندارد.

اما بطور خلاصه نقض برهان علیت را برای شما می گویم: پیش فرض این برهان این است هر پدیده پیچیده ایی (نمونه: ساعت) نیاز به آفریننده ای دارد (نمونه: ساعت ساز) برای همین بشر و این جهان که پیچیده است خود نیاز به سازنده ای دارد. نقض همینجا ظهور می کند وقتی پرسیده می شود که خود آن آفریننده ساعت ساز می شود موجودی پیچیده، پس خودش طبق پیش فرض باید سازنده ای داشته باشد (در یک گفتار منطقی اگر چیزی را پیش فرض درست در نظر گرفتیم نمی توان در میانه راه آن را به میل خود تغییر دهیم) پس نتیجه این می شود که همینطوری آن آفریننده به آفریننده ای پیچیده تر نیاز دارد و به تسلسل می رسیم آنهم تسلسلی رو به پیچیدگی و نه سادگی، پس بجای حل پرسش، بر پرسش ها افزوده ایم. بنا به اصول منطق، تسلسل باطل است. مدافعین این دیدگاه خدا را به عنوان علت العل مطرح می کنند که مغلطه است و همانطور که گفته شد تغییر در پیش فرض که منطقی نیست و گزاره را باطل می کند و تازه این پرسش هم مطرح می شود که چرا این علت العلل خود طبیعت نباشد که تنها یک سخن جانبی است نه اصل دیسکورس.

هرچند خود داستان آفرینش کلا با یافته های علمی و حقیقتی بنام فرگشت که بیش از ۲ میلیون شواهد و مقاله علمی دارد و هر روز بر این کوه مقالات و شواهد افزوده می شود و در طی این ۱۵۰ سال با وجود تمام دانشمندانی که در این دوران یا بخاطر علم یا باور مذهبی با آن مخالف بوده اند حتی یک اثبات علمی برای رد آن نیافتند که تک تک این دانشمندان مخالف خود آن را بیشتر اثبات کرده اند و به شما می گویم اگر کسی آمد گفت که من رد علمی دقیق دارم بدانید دروغگویی بیش نیست، چراکه کسی که بتواند آن را رد کند بلافاصله همان سال نوبل زیست شناسی را خواهد برد و با نفوذ و قدرت سیاسی بالایی که ادیان مختلف دارند فرد نه تنها بسیار جهانی می شود بلکه کل کتابهای زیست شناسی مدارس و دنشگاه که فرگشت دارند بلافاصله بازنویسی خواهند شد. پس تا آن روز که هیچوقت نخواهد آمد (فرگشت یک حقیقت FACT طبیعی و علمی است مانند جاذبه) کسانی که فرگشت را انکار می کنند با احترام به شخصیت انسانی آنها یا دارای عقل سلیم نیستند یا بسیار عامی و کم دانش هستند.

دیدگاه دو، آفرینش فرازمینی:

این دیدگاه نیز کاملا غلط است چراکه ۱- از سنگواره گرفته تا دانش ژنتیک و ردیابی DNA موجودات زنده و منقرض شده می بینیم که تمام مراحل فرگشت در روی زمین انجام شده ۲- اینکه بگوییم انسان از سیاره ای دیگر به اینجا آمده یا حمل شده هیچ پرسش علمی را پاسخ نمی دهد، تنها آن را به جایی دورتر انتقال می دهد و پرسش این می شود آنجا چگونه ما پدیدار شدیم و یا آن خدایان چگونه پدیدار شدند.

حال گروهی از افراد می آیند و می گویند بعضی از دانشمندان به منشا حیات در خارج از زمین و انتقال یافته توسط شهاب سنگ ها اعتقاد دارند و از آن بطور مغلطه آمیزی می خواهند خود را توجیه کنند. بله ما هنوز بطور دقیق نمی دانیم که چگونه مواد آلی به نخستین RNA ها و پروتئین ها و سپس DNA ها تبدیل شده اند، نظریات خوبی در اینباره است که دانشمندان دارند روی آن کار می کنند، اما اینکه این پروسه روی زمین انجام شده باشد یا روی سیاره دیگر مهم نیست چون باید از قوانین فیزیکی این کیهان که ما در زمین هم داریم پیروی کند و سخن درباره نخستین حیات تک سلولی است نه پیدایش هوشمندی که آنرا چه در زمین چه در سیاره ی دیگر باید برپایه فرگشت باشد.

در کل اینگونه نگرش ها می توان داستان تخلیلی زیبایی است برای خواندن مانند داستان خدایان یونان باستان و خدایان ادیان زنده که اگر به دیده داستان های افسانه ای بخوانیم می توان از ادبیات آن لذت برد، اما اگر با وجود همه شواهد علمی به آن باور داشته باشد، باید گفت که از عقل سلیم بی بهره است یا بسیار عامی و کم دانش است.

دیدگاه سه، ترکیب فرگشت و آفرینش:

این دیدگاه در دو شکل مطرح می شود یکی دخالت آفریننده در مراحل فرگشت که از سوی دوستان مسلمان که فرگشت را پذیرفته اند مطرح می شود، دیگری آفریننده نخستین که از سوی دادارپندارها و خداباوران بی دین مطرح می شود و می گوید آفریننده ای در آغاز بوده نخستین قانون را ایجاد کرده و بر پایه آن قانون که فرگشت را هم شامل می شود زندگی در زمین به پیش رفته. مورد نخست که ایرادهای مشابهی با همان دید آفریدگار دارد و البته در تناقض با دین خودشان است که خدا را آفریننده تک تک موجودات از آغاز می داند، اما به هرسو موارد نقض آن را هم می توان دید، چرا که هر دوی این دیدگاه به دیدگاهی به نام "خدای حفره ها" پناه می برند، خدای حفره ها تعبیری است برای کسانی که می گردند ببینند کجا دانش امروزی پاسخی هنوز ندارد و دست می گذارند اینجا خدا بوده است، که در طول تاریخ ۳۰۰ ساله دانش نوین با گسترش علم این حفره ها کوچکتر و کوچکتر شده است و همچنان هیچ پاسخ علمی نداده اند چرا که هیچ شواهد علمی و حتی دینی برای این گفتار خود ندارند. همچنین وقتی از آنها برای نمونه می پرسیم چرا سرطان است می گویند عذاب یا امتحان الهی است، در حالی که این بخش حتی حفره هم نیست و ما دقیقن می دانیم سرطان جهش ژنتیکی سلول های عادی است که حال بصورت ژنتیکی یا بر اثر عوامل محیطی چون برخورد با تشعشع رادیو اکتیو، مواد سمی خوراکی یا تنفسی و دیگر عوامل ایجاد می شود و جالب اینکه آنها هیچ راه حلی برای آن جز دعا کردن بی فایده ندارند ولی دانش بشر دارد یکی یکی راز آنها را می گشاید و راه درمان مناسب برای آنها کشف می کند. همین داستان برای بیماری ایدز هم بود که دوست خوبمان "سین میم" در مقاله ی علمی زیبایی بطور کامل توضیح دادند.

دیدگاه چهارم، فرگشت:

فرگشت دقیق ترین و کاملترین پاسخ به پرسش چگونگی پیدایش زندگی از سلول نخستین است، هرچند فرگشت پاسخی به چگونگی آغاز پیدایش این نخستین سلول ها نداده و بنا به دیدگاه دانشمندانی که اکنون روی این پدیده پژوهش هایی انجام می دهند و بگفته ای این راز مرز شیمی و زیست شناسی است و امید دارند به زودی پاسخ آن را بیابند، اما پس از آن با میلیون ها شواهد و مقاله علمی تایید شده و به عنوان یک FACT علمی و طبیعی مانند جاذبه در فیزیک شناخته شده است و هر روز بر کوه بلند آن انفزوده می شود، در این مقاله فرض گرفته شده است که دوستان فرگشت و مکانیسم آن را بدانند و اگر در این زمینه به مطالعه بیشتری نیازمند هستند چند مقاله در آلبوم نوشتار ها، به همراه چند کتاب پارسی در آلبوم کتاب روز موجود است و می توانند انبوهی از اطلاعات و مقالات علمی را به سادگی روی اینترنت بیابند.

     
  
صفحه  صفحه 15 از 18:  « پیشین  1  ...  14  15  16  17  18  پسین » 
مذهب
مذهب

هر كی با نظریه تكامل (چارلز داروین) مخالف و موافقه بیاد تو

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA