ارسالها: 350
#161
Posted: 3 Oct 2014 18:00
در سال ۱۹۷۳، تئودوسیوس دوبژانسکی، زیستشناس برجستهی اوکراینی تبار، مقالهای معروف به تالیف رساند تحت عنوان هیچ چیز در زیستشناسی معنا ندارد مگر در پرتوی تکامل. او استدلال کرد که زیستشناسی تنها زمانی معنا میدهد که حیات بر روی زمین تاریخ مشترکی داشته باشد. البته دوبژانسکی تنها کسی نبود که در ارج نهانیدن تئوری تکامل کوشا بود. زیستشناس بزرگ قرن بیستم، ارنست مایر، علاوه بر ایجاد مفهوم زیربنایی گونههای بیولوژیکی که به ژنتیک مدرن و تکامل داروینی منجر شد، در سعی بر نمایاندن اهمیت داروین و ایدهاش کوتاهی نکرد. اهمیت داروین آنچنان قابل توجه است که بنابر یک نظرسنجی عمومی انجام شده توسط بیبیسی در سال ۲۰۰۶، چارلز داروین به عنوان چهارمین بریتانیایی برتر تمام دوران شناخته شد – یک پله پشت پرنسس دایانا. به گمانم، اگر در زمان حیات خود داروین از او میپرسیدیم که آیا به نظرش روزی یکی از پیشگامان رشتهای از بیولوژی خواهد شد، پاسخی با پوزخند همراه با شک و تردید دریافت میکردیم، چراکه میدانیم او نیز، مانند هر دانشمند مشهور دیگری، با قاطعیت تمام به آنچه بنا نهاده بود از دنیا نرفت.
اما دلیل این همه توجه به داروین از سوی جامعهی علمی چیست؟ یا سادهتر بگویم، چرا داروین مهم است؟ برای پاسخ دادن به این پرسش برخواهم گشت به گلهای رنگارنگ و تازه رشدکردهی حیاط. ممکن است آنها متمایز و، اگر اغراق نباشد، بیگانه نسبت به ما به نظر بیایند. اما کافیست تنها یک میلیارد و ششصد میلیون سال به گذشته بازگردیم(پس از برخورد میلیارد ها شهاب سنگ خورد کخه موجب ازبین رفتن چندین نوع از گونه های جانوری در حال زیست گشت ) تا نیای مشترک آن گلها و خودمان را ملاقات کنیم (البته اگر روش ارتباط دو طرفهای میانمان وجود داشته باشد). به عبارت دیگر، گیاهان عموزادههای دور ما هستند که با گذشت زمان به فرمی تقریبا کاملا متفاوت تغییر یافتند.
چیزی که داروین ثابت کرد این بود که تمام حیات به هم مرتبط است. و این به ما کمک میکند تا با اطمینان درخت پر شاخ و برگ حیات را بنا کنیم. در این درخت، تنها برگهای زنده در بالاترین قسمت آن هستند: هرآنچه امروز در طبیعت میبینیم و نوبت زنده بودن را داشته است. در عین حال، درخت حیات پر از برگهای مرده است. معلوم میشود که تقریبا تمام برگهای این درخت خزان هستند، یا در واقع %۹۹ تمام جاندارانی که تاکنون بر روی زمین زندگی کردهاند امروز منقرض هستند. این ما را جزء آن %۱ خوششانس قرار میدهد: تنها یک برگ از چند میلیون برگ باقیمانده.
با در نظر گرفتن مفهوم خویشاوندی بین موجودات زنده، این اندیشه سزاوار توجه ویژهایست که هیچ چیز ما را مهمتر از سایر موجودات همدورانمان نمیکند. داروین برای همیشه این برداشت غلط و خودخواهانه که انسانها اشرف مخلوقات هستند را از میان برد. او ثابت کرد که تمام موجودات زنده بخشی از شبکهی پیچیدهی حیات هستند، اینکه تمام ما، چه در حال پریدن، پرواز، جهش، دویدن، جویدن، خزیدن، تقسیم شدن و چه بر روی دو پا راه رفتن، انعکاسی هستیم به تاریخ دیرینهی حیات بر روی زمین. این حس نزدیکی ما را قادر میسازد تا نه تنها با دیگران، بلکه با تمام گونههای حیات همزیستی مسالمتآمیزتری داشته باشیم. انسانی که بر سایر موجوداتی که زمانی با آنها یک نیای مشترک داشت احساس قدرت نکند، دیگر آنها را به چشم بیگانه نمیبیند، بلکه به عنوان خویشاوندانی دور از دورانی که دغدغهی قدرت نبود.
مهم است به یاد داشته باشیم که در این لحظه نورافکن حیات، همانند سایر موجودات گوناگون زنده، بر روی ما نیز روشن است. بدون شک، ما اغلب این واقعیت را دسته کم میگیریم که به دنیا آمدن خود را مدیون قرعهی طبیعت هستیم، یک بختآزمایی بیاختیار و غیرمسئول. ما این را میدانیم چون تعداد احتمال افراد بالقوهای که مولکول دیانای اجازه خواهد داد از تعداد ثانیههای سپری شده از زمان آغاز شکلگیری کرهی زمین تا امروز نیز بیشتر است. با وجود این احتمالات نجومی، این من بودم که به دنیا آمدم، شما آمدید، و گلهای رنگارنگ تازه رشدکردهی حیاط. هرکدام در یک برههی زمانی مسیر زندگی خود را جدا کردیم و در یک بدن ادامهی بقا دادیم. احتمالا طی سالیان درازی که از جداییمان میگذرد، هر یک دستخوش فراز و نشیبهای مختص به گونهی خود شدهایم. اما چیزی که حتمیست این است که صرف نظر از آنکه تا کی به بقای خود ادامه خواهیم داد، ارتباط خانوادگی ما با تمام موجودات زندهی دیگر هرگز قطع نخواهد شد.
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
چون مرد به عزت ببرندش سر دست
ویرایش شده توسط: Andisheh
ارسالها: 350
#163
Posted: 18 Oct 2014 16:26
آيا حقيقت دارد که يک سري سلو لهاي ريز به خودي خود در دريا پديد آمدند و بعد تبديل به ماهي، خزنده و
در نهايت انسان شدند؟ مگر ميشود انسان با باکتري و گياه و پرنده فاميل باشد؟ آيا درست است که انسان و ميمون
و شامپانزه از يک خانوادة مشترک هستند؟ اين حر فها و ادعاها بر اساس چه مدارکي و اساساً براي چه هدف و
منظوري بيان ميشوند؟
اين جملة کليدي و مهم نظريه را به خاطر بسپاريد : طبيعت به هيچ عنوان دنبال تکامل دادن موجودات نيست، بلکه تنها موجوداتي قادر به زنده ماندن و تکثير هستند که همزيستي بيشتري با اين تغييرات را کسب کرده باشند.
نظرية فرگشت توضيح ميدهد که چگونه نسل همة موجودات از باکتري گرفته تا گياه و انسان، همواره به دليل جهشهاي ژنتيکي در حال تغيير و تحول هستند و اين تغييرات گرچه بسيار جزئي و ناملموس هستند، اما در طول زمان طولاني مثلاً دويست ميليون، به تغييرات اساسي تبديل ميشوند و موجودي متفاوت را پديد مي آورند. اشتباه بسياري از منکران نظرية فرگشت اين است که تصور ميکنند اين نظريه ادعا ميکند موجودات تک سلولي بر اثر اتفاقات عجيب تبديل به ماهي شد ه اند، بعد بالة آنها تبديل به دست و پا شده و حيوان از آب بيرون آمده و روي خشکي شروع به خزيدن يا راه رفتن کرده است!
پایه نظریه انتخاب طبیعی چگونه گذاشته شد ؟
در سال 1831 ميلادي، جواني به نام چارلز داروين که در آن زمان دانشجوي رشتة طبيع تشناسي دانشگاه کمبريج انگلستان بود، تصميم گرفت همراه يک کشتي نقشه برداري به دور دنيا سفر کند. کشتي آنها ابتدا در سواحل
برزيل لنگر انداخت. در اين مدت داروين توانست در جنگل هاي وسيع آمازون به تحقيق دربارة انواع حشرات و گياهان بپردازد.چهار سال بعد کشتي آنها وارد جزاير ناشناختة گالاپاگوس درغرب کشور اکوادور کنوني شد. داروين در آنجا موجوداتي راديد که تا آن زمان در هيچ کجاي دنيا مشاهده نشده بودند.مارمول لک هاي خاردار ايگوآنا، مر غهاي ماهيخوار با پاهاي آبي رنگ و لا کپشت هاي عظيم الجثه تنها بخشي از موجودات عجيب ساکن در آن جزاير بودند.
داروين در اين مجمع الجزاير متوجه شد لاکِ لا کپشت هايي که ساکن جزاير پرآب هستند با لاکِ
حيوانات از همان گونه که در جزاير کم آب زندگي ميکنند، تفاو ت دارد. او همچنين مشاهده کرد که منقار
سهره هايي که در جزاير پر از درخت هاي ميوه زندگي ميکنند، با منقار سهر ه هايي از همان گونه که در جزاير
کم درخت مجاور ساکن هستند، تفاوت اندکي دارد. در اينجا بود که سؤال مهمي در ذهن داروين جوان جوانه
زد : آيا با توسعة اين اختلاف هاي به ظاهر کوچک که در ميان جانوران يک گونه در جزاير مختلف وجود دارند،
احتمال دارد که پس از طي هزاران يا ميليون ها سال، به تغيير گونة جاندار منجر گردند؟
اين پرسش و پرسش هاي ديگر که مدام در ذهن داروين پديد مي آمدند، خواب و خوراک را از او گرفتند. کشتي
آنها پس از ترک گالاپاگوس، عرض اقيانوس اطلس را طي کرد و به استراليا رسيد.
داروين در آنجا نيز موجوداتي متفاوت با آنچه تا پيشتر ديده بود، مشاهده کرد. اما به راستي دليل اين همه تنوع چه بود؟ موجودات يک گونه نيز چرا با يکديگر تفاوت دارند؟ داروين پس از بازگشت از سفر، به تحقيقات خود ادامه داد و 20 سال از عمرش را براي يافتن پاسخ قانع کنندة سؤالاتش صرف کرد و سرانجام به پاسخ رسيد : انتخاب طبيعي.
بر اساس اين نظريه : نسل همة موجودات به دلايلي تغيير مي کند، اما تنها موجوداتي زنده مي مانند و مي توانند به توليد مثل خود ادامه دهند که تغييرات آنها با تغييرات محيط طبيعت سازگار باشند.
اما نسل موجودات به چه دليلي تغيير مي کند؟ در آن زمان،محکمترين دليل را شخصي فرانسوي به نام لامارک ارائه کرده بود. او معتقد بود که صفات اکتسابي جانداران به نسل هاي بعدي منتقل مي شود و اگر يك جاندار از اندام بدن خود بيشتر استفاده كند، آن اندام بزرگ و كارآمد مي شود و برعکس اگر عضوي به كار نيفتد، كوچك شده و به مرور زمان تحليل م يرود. او براي توضيح فرضية خود هميشه از مثال زرافه ها استفاده ميکرد.با اين حال گذشت زمان، اشتباه بودن فرضية لامارک را ثابت کرد !چندي بعد دانشمندان با آزمايش روي مگس هاي سرکه متوجه شدند که با کور کردن مگس ها، بچه هاي آنها حتي تا 60 نسل بعد هم کور متولد نمي شوند و يا موش هايي که دُم آنها بريده مي شود، تا چند نسل بعد هم فرزندان آنها با دُم هاي معمولي به دنيا مي آيند. مخالفان اين نظريه حتي سؤالات عجيب ولي قابل تأملي هم مطرح ميکردند : چرا با وجود آنکه پسران يهوديان و مسلمانان ختنه مي شوند، اما نسل آنها ختنه به دنيا نمي آيند؟!
مندل، کشيشي مسيحي بود که در کشور اتريش کنوني زندگي ميکرد و در اوقات فراغتش در باغچة صومعه به پرورش گل و نخود فرنگي مشغول بود. او در حين کار متوجه نکتة عجيبي شد. وقتي يک نخود فرنگي سالم و گرد را با نخود فرنگي چروکيده لقاح ميداد، محصول نخود ها همگي سالم بودند اما وقتي اين نخودهاي سالم را با هم لقاح ميداد، بعضي نخودها سالم و برخي چروکيده توليد مي شدند! او اين آزمايش را روي گل ها نيز انجام داد. وقتي دو گل صورتي و سفيد با هم لقاح ميداد، همة گل هاي نسل اول صورتي بودند، اما وقتي اين گل ها را دوباره لقاح ميداد،
گل هاي صورتي و سفيد به وجود مي آمدند ! اما به راستي دليل اين رويدادهاي عجيب چه بود؟ مندل بدون
آنکه دليل اين موضوع را بفهمد، از دنيا رفت، اما دانشمندان راهش را ادامه دادند و به راز انتقال وراثتي رمزهاي ژنتيکي
توسط سلول هاي جنسي دست يافتند.
در زمان داروين همچنين وجود موجودات يک گونه در جزاير و نيز قار ه هاي دور از هم پرسش مهمي بود و البته کسي پاسخ قانع کننده اي براي اين موضوع نداشت. اينکه حيوانات و گياهاني هم در قارة آفريقا و آسيا زندگي مي کنند در حالي که هم نوع آنها البته همراه با تفاو تهايي صدها کيلومتر آن سوي اقيانو س اطلس در قارة آمريکا زندگي ميکنند؟ اين موجودات چه زماني و توسط چه کساني به آنجا منتقل شد ه اند؟رسيدن به جواب اين سؤال، بيش از پنجاه سال طول کشيد. زمي نشناسان در اواخر قرن 19 ميلادي با کمک وسايل انداز ه گيري دقيق، متوجه شدند که پوستة زمين از صفحاتي تکه تکه تشکيل شده است و به خاطر حرکت جريان مذاب زير پوسته دائماً در حال حرکت و جابجايي هستند. البته سرعت حرکت اين صفحات به قدري کند و در حد چند ميلي متر در سال است و به همين دليل کسي متوجه آن نميشود. وقوع زمين لرز ه ها و نيز پيدايش کو هها به دليل برخورد اين صفحات يا گسل ها به يکديگر است. شکل ساختاري قار ه ها از جملة قارة آفريقا و آمريکاي جنوبي و کشف فسيل جانوران يک گونة منقرض شده در سواحل اين قار ه ها مشخص ميکند که ميليو نها سال پيش قار هها به هم متصل بودند و به مرور بر اثر جابجايي صفحات زمين، جابجا شده و از هم دور يا به هم نزديک شد ه اند. براي مثال طي تحقيقات زمين شناسان، شبه جزيرة هندوستان و جزيرة استراليا حدود 200 ميليون سال پيش به شرق قارة آفريقا متصل بودند و به مرور از آن دور شد ه اند.
خلاصة نظرية انتخاب طبيعي داروين به اين شکل است : هر موجودي جانور يا گياه، فرزندان زيادي توليد ميکند. بسياري از اين فرزندان به دلايل طبيعي مانند کمبود غذا يا شکار توسط ديگران از بين ميروند. تعدادي هم که باقي ماند ه اند، به شرطي قادر به ادامة حيات و ازدياد نسل مي شوند که تغييرات به وجود آمده در ساختار بدن آنها با تغييرات محيط طبيعي سازگار باشد.
توجه به اين نکته ضروري است که در انتخاب طبيعي، لزوماً نسل قويترين يا پيشرفته ترين موجودات باقي نميماند، بلکه تنها سازگارترين ها باقي ميمانند و بقيه به جبر انتخاب طبيعت از بين ميروند و نسل آنها منقرض ميشود. همچنانکه روزي دايناسورها جهان را در غبضة خود داشتند، اما به دلايل طبيعي نسل آنها منقرض شد و تنها جانوران سازگار با آن شرايط طبيعي مانند پستانداران کوچک، ماهي ها و حشرات باقي ماندند. بياييد يک مثال معمولي براي توضيح اين نظريه برايتان بزنم : در يک گله بُز کوهي، برخي از فرزندان صاحب پاهاي قو يتر و برخي صاحب موهاي بيشتري ميشوند. دليل اين امر جهش ژنتيکي است در شرايط معمولي، بزهايي که پاهاي قو ي تر دارند و سريع تر
از بقيه ميتوانند از دست گر گها و شغا لها فرار کنند، شانس بقاي بيشتري دارند و به اين ترتيب نسل بزهاي تيزپا افزايش مييابد، اما اگر شرايط محيط طبيعي ناگهان تغيير کند ؛ مثلاً دورة يخبندان برسد و هوا به شدت سرد شود، در اينصورت ديگر پاهاي قو ي و سرعت فرار بالا کمک چنداني به آنها نميکند و تنها بزهايي که موهاي بيشتري داشته باشند، ميتوانند سرماي زياد را تحمل کنند. بنابراين نسل بزهاي پرمو افزايش خواهد يافت. انتخاب طبيعي تنها به موجوداتي اجازة زندگي و ازدياد نسل م يدهد که بتوانند با شرايط محيطي و تغييرات آن سازگارتر شوند. حال در اين ميان، ممکن است شرايط محيط طبيعي تغيير چنداني نکند، بنابراين موجودات نيز بدون تغيير خواهند ماند.
دوستان گرامی توجه کنید که پذیرفتن یا نپذیرفتن فرگشت ارتباطی با وجود خالق و یا افریدگار ندارد بلکه تنها مهملات غیر علمی در ادیان مرسوم جهان رو رد میکنه اما در مورد افریدگار نظری ندارد !
در پست بعدی مراحل شناخته شده ی فرگشت پس از بیگبنگ رو شرح خواهم داد .
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
چون مرد به عزت ببرندش سر دست
ویرایش شده توسط: Andisheh
ارسالها: 350
#165
Posted: 2 Nov 2014 19:27
آغاز حیات پس از بیگ بنگ :
ميليارد سال پيش وقتي سيارة زمين از به هم پيوستن گرد و غبار اطراف ستارة خورشيد شکل گرفت، تا مدت ها به شکل کره اي داغ و سوزان بود. 500 ميليون سال طول کشيد تا پوستة زمين سرد و جامد شود. سپس با افزايش بخار آب حاصل از گازهاي آتشفشاني در جو زمين، باران هاي سيل آسا باريدن گرفت و ميليو نها سال بعد اقيانوس هاي سطح زمين را پر کردند. با بررسي فسيل هاي ميکروسکوپي و نيز سنگ هاي آن دوره، مشخص شده است که اولين آثار حيات در حدود 3.5 ميليارد سال پيش آغاز شده است. البته دانش امروزی هنوز به آن اندازه پيشرفت نکرده است تا
به قطعيت نحوة آغاز حيات را بيان کند، با اين حال بعضی از دانشمندان فرضيات گوناگوني ارائه کرده اند. يکي از اين فرضيه ها، مدل سوپ بنيادين نام دارد. بر اساس اين فرضيه، اتمسفر اولية زمين مملو از گازها دی اكسيدكربن، نيتروژن، آمونياک، متان و مقدار قابل توجهی آب بود. احتمالاً در همين اتمسفر فاقد اكسيژن اولين مولكول های آلی به کمک تخلية الکتريکي رعد و برق ابرها يا تابش هاي راديواکتيو ساخته شده اند. اين مولکول ها پس از فرود در اقيانوس ها، به يکديگر وصل شده و زنجيره اي از مولکول هاي آلي بزرگتر مانند RNA ، فسفوليپيدچربي و پروتئين را به وجود آورده اند. در سال 1953 ميلادي دو تن از دانشمندان شيمي دان به نا مهاي استنلی ميلر و هارولد يوري شرايط
اولية زمين را در آزمايشگاهي مشابه سازی كردند تا ببيند آيا تحت اين شرايط، مولكو لهاي آلي تشكيل میشود يا خير؟ آنها ابتدا دستگاهی مطابق شكل روبرو ساختند و آن را با آب و گازهای سادة متان، آمونياك و هيدروژن پر كردند. سپس در اتاقک احتراق، دو الكترود قرار دادند تا شرايط رعد و برق مجازي ايجاد کنند و برای آ نكه گازها دائما در دستگاه در حال گردش باشند، آب را در مخزنی می جوشاندند تا بخار حاصل موجب به گردش درآوردن گازها در لوله ها
شود. بخار آب پس از عبور از محفظة اتمسفري حاوی الكترود، توسط لوله هاي متراكم كننده سرد میشد و درباره به صورت مايع به مخزن باز میگشت. بعد از يك هفته، آنها مايع موجود در دستگاه را آزمايش كردند و مشاهده کردند که نه تنها مقادير زيادي مولكو لهای آلی ساده توليد شد ه اند، بلكه انواعی از مولکو لهاي آلي پيچيد ه تر مانند آمينو اسيدها، اسيدهای چرب و كربوهيدرا تها؛قندها؛ نيز پديد آمد ه اند. به اين ترتيب، دانشمندان متقاعد شدند كه مواد آلی از مواد غيرآلی ساده مانند هيدروژن و متان و آب پديد آمد هاند و بعد تحت عواملی در اقيانو سهاي داغ آن دوران جمع شد ه اند. در واقع درياهای اوليه مانند سوپی داغ مملو از مولكو لهای آلي بنيادين بود ه اند. البته چند سال بعد برخي از دانشمندان فرضية سوپ بنيادين را زير سؤال بردند. آنها مدعي بودند که در اتمسفر اولية زمين به دليل عدم وجود لاية اوزون، گازهاي آمونياک و متان نمي توانستند وجود د اشته باشند و به همين دليل، احتمالاً مولکو لهاي آلي نه در اتمسفر، بلکه در کنار آتشفشا نهاي زير اقيانو سها و درو ن حبا ب هاي گازي تشکيل شد ه اند به هر حال پس از کشف نحوة تشکيل مولکول هاي آلي، نوبت به کشف چگونگي ساخته شدن و توليد مثل درشت مولکو لهاي تشکيل دهندة سلول رسيد که از ترکيب و کنار هم قرار گرفتن مولکول هاي آلي تشکيل مي شوند. برخي از دانشمندان معتقد بودند که ابتدا در گودال هاي کم عمق و در اثر تابش خورشيد، مولکو لهاي آمينواسيدي به يکديگر وصل شده و پروتئين ها را ساخته اند، اما در دهة 1980 ميلادي دانشمندان ديگري با انجام آزمايش هايي دريافتند كه درشت مولکول هاي زيستي RNA خاصيت همانندسازی دارند و به احتمال زياد آنها نخستين مولكول هاي زيستی بودند که تشکيل شده اند. گرچه ملکول هاي RNA مانند DNA نمي توانند زنجيرة مکمل خود را به مدت طولاني حفظ کنند.
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
چون مرد به عزت ببرندش سر دست
ویرایش شده توسط: Andisheh