انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 40 از 54:  « پیشین  1  ...  39  40  41  ...  53  54  پسین »

ای مردم من 25 تا سوال دارم شما فقط به یکیش پاسخ بدید ؟


مرد

 
omid1352: حالا بیلبیلك كی گفته كه تو باید اعتبار گفته هارو تایید كنی . تو كه كلا" با خودتم درگیری . اونور دنیا هر كی هر چی گفت مال 10 هزار سال قبل هم باشه راسته اینور همه دروغه . خوبه خودتم مال اینوری پس همه چیر خودتم دروغه . عزیزم خودتم بكشی چیزی رو عوض نمیكنی . حالا یا حرفای تو درسته یا ماها ، ولی سعی كن به عقاید دیگران احترام بذاری و به پیامبری و كتابی كه حداقل 1 میلیارد پیرو داره بی احترامی نكنی . چه اینكه كیفیت الفعل تدل علی كمیت العقل . (چگونگی رفتار گواه میزان خرد است)
اینكه یكی 50 سال پیش قران رو یكهو از بر حفظ كرده توی عقل نمی گنجه نمیدونم شما چرا هی دوست داری توی عقل بگونجونیش بعد بگی چون این امر بوده پس حضرت نوح هم راست و حقیقته كل حرف شما همینه.
عرض كردم تاریخ شرح وقایع انسانی هستش نه توهمات.این امر هم جز توهمات هستش فقط در حد یك داستان هستش حتی اگرم واقعیت داشته باشه بابد روش تحقیق كرد نه دربست قبولش كرد.
بعدش قضیه این عین اون حرف امام حسین بود كه به تاریخ طبری نسبتش میدادن و همش دروغ بود اصلا اما حسین اون حرف رو در مورد ایرانیان در تاریخ طبری نگفته بود و نقل نشده بود ولی متعصبین داشتن پای اما حسین میذاشتن یعنی تهمت ناروا در تاریخ طبری داشتن بهش میزدن كه دروغ بود پس هر چیزی مستلزم تحقیق هستش همین.
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  
مرد

 
omid1352: به من بگو تو میتونی قبول كنی مثلا كوروش نصف دنیا رو تسخیر كرد اونم با اسب و اصلا هم عجیب نیست اما مثلا كربلائی كاظم دروغه . یا اگه قبول داری تاریخ نویسان واقعیتو گفتن باید بقیه را هم بپذیری ویا همه رو رد كن . كدام یكی از افرادزمان داریوش هخامنشی زنده هست كه حرفشونو قبول كنیم . راستی از كجا اثبات شد منشور كوروش مربوط به كوروش است . جوابی نداری مغلطه میكنی . ضمنا" اینو بدون من خودم كوروشو ذوالقرنین میدونم . انگ ضد كوروشی نزنی كه بازم جواب ندی.
ببین تاریخ شرح وقایع انسانی هستش اما چیزهایی كه شما به عنوان معجزه ازش طرفداری میكنی توهم هستش من نمیدونم چجوری اینو بهتون بگم.
ببین مثلا میگن كاخی به اسم تخت جمشید وجود داشته تاریخ نگار كه دربست این حرف رو قبول نیمكنه تا خودش تحقیق نكنه خب تخت جمشید هم در دسته تاریخ نگا رهم روی كل بقایاش تحقیق میكنه طبق اون تاریخ رو مینویسه قضیه منشور كوروش هم كه میگید كه خود بابلیان در تاریخشون این امر رو دارن این دیگه فقط یكطرفه نیست بقایاش رو هم بدست آوردند كه براش تاریخ نوشتن همینجوری كه از خودشون تاریخ در نیاوردن اما شاید دقیق نباشه یعنی وقایع رو دقیق ننوشته باشن اما حداقل حد نسبی رو توی تاریخ رعایت كردن.خب این از عقل بدور نیست اما این توهمات با عقل جور در نمیان عین همین قضیه میمونه بگم كوروش از مشرق زمین تا بابل با اسب پرواز كزده!!!!!!!!!
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  
مرد

 
omid1352: كربلائی كاظم بوده
آيت‌الله خزعلي مي‌گفتند: «من بعد از فوت كربلايي كاظم متوجه شدم كه به او اسرار آيات و باطن قرآن را هم تعليم داده بودند. يعني اگر كسي براي شفاي مرض ناعلاج، پيدا شدن گمشده، طي‌الارض و مانند اينها از او سؤال مي‌كرد، او با قرآن جواب مي‌داد. مثلاً به او گفته شد فلاني بسيار مقروض است و از شما تقاضاي دعا دارد. در جواب گفته بود من جز قرآن چيزي بلد نيستم. به او بگوييد آية «و من يتّق‌الله يجعل له مخرجاً» تا آخر را تا ده روز فلان تعداد بخواند تا انشاءالله قرضش ادا شود. ولي نبايد به كسي بگويد كه اثرش از بين مي‌رود.

دیگه كم مونده بگن مرده زنده می كرده اگر میشد میگفتن مهدی موعوده شاید هم........
دروغ كه به قول دوستمون كیلومتر سنج نداره شنونده باید عاقل باشه
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن
     
  ویرایش شده توسط: oshinam   
مرد

 
دوستان این داستان كربلایی كاظم هستش خودتون بخونید و منطقی نظر بدید تا این دوستمون راضی بشه.

داستان کربلایی کاظم

این داستان زندگی کسی است که سواد نداشت و «الف« را از « ب» تشخیص نمی داد ، اما در اثر اجتناب از مال حرام و گناه و بها دادن به دستورات دینی، مشمول لطف و عنایت خداوند و اولیای او قرار گرفت و تا پایان عمر، همة قرآن را حفظ بود و هر آیه ای از او پرسیده می شد ، با آیة قبل و بعد آن می خواند و اگر از او می خواستند که آیه ای از قرآن را نشان دهد ، فوراً صفحة مورد نظر را می گشود و بی درنگ دست بر روی همان آیه می گذاشت .

کربلایی کاظم در روستای ساروق ، از توابع فراهان اراک ، در خانواده ای فقیر چشم به جهان گشود و پس از گذراندن ایام کودکی به کار کشاورزی پرداخت . او چون سایر مردم روستا از خواندن و نوشتن محروم بود و بهره ای از دانش و علم نداشت . یک سال، در ماه مبارک رمضان ، مبلّغی از سوی آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری به روستای ایشان می رود و در منبر و سخنرانی خود از نماز ، خمس و زکات می گوید و در ضمن تأکید می کند که هر مسلمانی حساب سال نداشته باشد و حقوق مالی خویش را ندهد، نماز و روزه اش صحیح نیست. کسانی که گندمشان به حد نصاب برسد و زکات و حق فقرا را ندهند ، مالشان به حرام مخلوط می گردد و اگر با عین پول آن گندمهای زکات نداده خانه یا لباس تهیه کنند ، نماز در آن خانه و با آن لباس باطل است . خلاصه او تأکید می کند که مسلمان واقعی باید به احکام الهی و حلال و حرام خداوند توجه کند و زکات مالش را بدهد .

محمد کاظم که می دانست ارباب و مالک ده، خمس و زکات نمی دهد ، ابتدا به او تذکر می دهد ، ولی او اعتنا نمی کند. از این رو، تصمیم می گیرد روستای خود را ترک کند و برای ارباب ده کار نکند . هر چه خویشان ، به خصوص پدرش ، بر ماندن او پا فشاری می کنند ، او حاضر نمی شود در آن روستا بماند و شبانه از ده فرار می کند و تقریباً سه سال برای امرار معاش در دهات دیگر به عملگی و خارکنی می پردازد ، تا با دسترنج حلال گذران عمر کند . یک روز مالک ده از محل او مطلع می شود و برای او پیغام می فرستد که من توبه کرده ام و خمس و زکات مالم را می دهم و از تو می خواهم که به ده برگردی و نزد پدرت بمانی .

او به روستای خود بر می گردد و در زمینی که ارباب در اختیار او می نهد، مشغول کشاورزی می شود و از همان آغاز نیمی از گندمی را که در اختیارش نهاده شده بود، به فقرا می بخشد و بقیه را در زمین می افشاند . خداوند به زراعت او برکت می دهد؛ به حدی که فزون تر از حد معمول برداشت می کند . او به شکرانة برکت یافتن زراعتش تصمیم می گیرد هر ساله نیمی از محصولش را بین فقرا تقسیم کند .

یک سال در زمان برداشت محصول ، هنگامی که خرمنش را کوبیده بود ، منتظر وزیدن باد می ماند تا گندمها را باد دهد و کاه را از گندم جدا کند ؛ ولی هر چه منتظر می ماند باد نمی وزد. نا امیدانه به ده بر می گردد . در راه یکی از فقرای روستا او را می بیند و می گوید : »امسال چیزی از محصولت را به ما ندادی و ما را فراموش کردی« . او می گوید: «خدا نکند که من فقرا را فراموش کنم! راستش، هنوز نتوانسته ام محصولم را جمع کنم». آن فقیر خوشحال به ده بر می گردد ، اما محمد کاظم دلش آرام نمی گیرد و آشفته حال به مزرعه باز می گردد و با زحمت زیاد، مقداری گندم را برای او جمع می کند و نیز قدری علوفه برای گوسفندانش می چیند و آنها را بر می دارد و روانة دهکده می شود. در راه بازگشت ، برای رفع خستگی گندمها و علوفه را در کناری می نهد و روی سکوی درِ باغ امامزاده 72 تن ، که نزدیک روستا قرار دارد، می نشیند . ناگاه می بیند که دو سید جوان عرب نورانی و بسیار خوش سیما ، نزد او می آیند .وقتی به او می رسند ، می گویند : محمد کاظم نمی آیی برویم در این امامزاده فاتحه ای بخوانیم؟ او تعجب می کند که چطور آنها که هرگز او را ندیده اند او را به اسم صدا می زنند؟ محمد کاظم می گوید: »آقا ، من قبلاً به زیارت رفته ام و اکنون می خواهم به خانه برگردم«، ولی آنها می گویند: بسیار خوب ، این علوفه ها را کنار دیوار بگذار و با ما بیا فاتحه ای بخوان . بنابراین محمد کاظم به دنبال آنها روانة امامزاده می شود.

آن دو جوان مشغول خواندن چیزهایی می شوند که محمد کاظم نمی فهمد و ساکت کناری می ایستد ، اما ناگاه مشاهده می کند که در اطراف سقف امامزاده، کلماتی از نور نوشته شده که قبلاً اثری از آن کلمات بر سقف نبود. یکی از آن دو به او می گوید : کربلایی کاظم چرا چیزی نمی خوانی ؟ او می گوید : »من نزد ملا نرفته ام و سواد ندارم .« آن سید می گوید: تو باید بخوانی. سپس نزد محمد کاظم می آید و دست بر سینة او می گذارد و محکم فشار می دهد و می گوید: حالا بخوان . محمد کاظم می گوید : »چه بخوانم ؟« آن سید می گوید: این طور بخوان :

بسم اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم . إِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَواتِ وَالارضَ فِی سِتَّةِ أیَّامٍ ثُمَّ استَوَی عَلَی العَرشِ یُغشِی اللَّیلَ النَّهَارَ یَطلُبُهُ حَثیثاً وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتِ بِأمرِهِ ، ألاَ لَهُ الخَلقُ وَ الاَمرُ تَبَارَکَ اللهُ رَبُّ العَالمَیِنَ اعراف/ 54 .

محمد کاظم آن آیه و چند آیة بعدی را به همراه آن سید می خواند و آن سید همچنان دست به سینة او می کشد، تا می رسند به آیة 59 که با این کلمات پایان می پذیرد:إنِّی اَخَافُ عَلَیکُم عَذَابَ یَومٍ عَظِیم.اعراف/59

محمد کاظم پس از خواندن آیات ، سرش را بر می گرداند تا با آن آقا حرفی بزند ، اما ناگهان می بیند که خودش تنها در داخل حرم ایستاده است و از نوشته های روی سقف نیز چیزی بر جای نمانده است . در این موقع ترس و حالت مخصوصی به او دست می دهد و بی هوش بر زمین می افتد .


صبح روز بعد که به هوش می آید ، احساس خستگی شدید می کند و چیزی از ماجرا را به یاد نمی آورد . وقتی متوجه می شود که داخل امامزاده است ، خودش را سرزنش می کند که چرا دست از کار کشیده ای و در امامزاده خوابیده ای!؟

بالاخره از جای بر می خیزد و از امامزاده خارج می شود و با بار علوفه و گندم به سوی ده حرکت می کند . در بین راه متوجه می شود که کلمات زیادی بلد است و نا خود آگاه آنها را زمزمه می کند و داستان آن دو جوان را به یاد می آورد و خود را حافظ قرآن می یابد .

وقتی به مردم بر خورد می کند ، به او می گویند : تا کنون کجا بودی؟ او بی درنگ نزد پیشنماز محل، آقای حاج شیخ صابر عراقی ، می رود و داستان خود را نقل می کند . ایشان می گوید:» شاید خواب دیده ای« محمد کاظم می گوید : »خیر ، بیدار بودم و با پای خود و همراه آن دو سید به امامزاده رفتم و حالا نیز همة قرآن را حفظم« . روحانی روستا ، قرآن می آورد و سوره رحمن ، یس ، مریم و چند سوره دیگر را از او می پرسد و او همة آن سوره ها را از حفظ و بدون اندکی درنگ، تلاوت می کند.

این داستان زندگی کسی است که سواد نداشت و «الف« را از « ب» تشخیص نمی داد ، اما در اثر اجتناب از مال حرام و گناه و بها دادن به دستورات دینی، مشمول لطف و عنایت خداوند و اولیای او قرار گرفت و تا پایان عمر، همة قرآن را حفظ بود و هر آیه ای از او پرسیده می شد ، با آیة قبل و بعد آن می خواند و اگر از او می خواستند که آیه ای از قرآن را نشان دهد ، فوراً صفحة مورد نظر را می گشود و بی درنگ دست بر روی همان آیه می گذاشت . او حتی به خواص سوره های قرآن آگاه بود . اگر از او پرسیده می شد که مثلاً حرف « واو» یا« ک » چند بار در سوره بقره به کار رفته است ، بی درنگ جواب می داد و می توانست قرآن را از آخر به اول بخواند. وقتی روزنامه یا کتابی چون جواهر را مقابل او می گشودند ، او که کلمات را تشخیص نمی داد و درکی از آنها نداشت ، فوراً دست روی آیة قرآن می نهاد و می گفت : آیات قرآن نور دارند و من از نوری که از آنها ساطع می شوند آنها را تشخیص می دهم. منبع : داستان حافظ قرآن شدن کربلایی کاظم .
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  ویرایش شده توسط: bilbilak   
مرد

 
omid1352: گفتم كه با منطق غیر قابل قبول خودت توجیهم نكن
ها چی شد چرا برای اون قسمت ها حرفی ندارید
وقتی من میگم قضیه از پایه مشکل داره بگو اره هر چی هم سرگذشت اومده از اخوندهای بخت اون زمون بوده اگر اینطوره داستان عیسی موسی و کا پیامبران واقعیته چون در چندین دین پشت سر هم تکرار شده و در خیلی کتاب ها !!!!!!
پس دیدی وقتی یک بنیان ستون منطقی نداشته باشه به هیچ عنوان رنگ واقعیت نداره چون پایه های غیرمنطقی داره
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  
مرد

 
omid1352: وقتی میگم با خودت درگیری تعجب نكن . عزیز من رد یك ادعا حقیقی با شاهد با رد اون ادعا با شاهدی دیگر ممكنه . من سند دارم بوده تو با سندت اثبات كن نبوده . اگه قرار بود با عقل من و تو جور باشه كه استثنا نبود . من بهت گفتم اینم یه استثنادیگه كه بدونی پیامبر هم بدون سواد میتونست قرآن بخونه و اونوقت بجای اینكه شاهدی بر رد اون بیاری دوباره میگی توهمه . باش تا صبح دولتت بدمد . من دیگه كاری با این تاپیك ندارم چون ارزشی نداره.
به هر حال با رفتن یا نرفتن شما چیزی از واقعیت کم نمیشه شما اگر توضیحی عقلانی برای قسمت های پررنگ شده داشتید اینجا میگفتید پس معلوم شد شما برات مهم نیست چجوری قضیه فقط دوست داری بگی معجزست همین حالا تو بگو از هر کسی نقل شده باشه دیگه فرقی نداره
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  
مرد

 
oshinam: آيت‌الله خزعلي مي‌گفتند: «من بعد از فوت كربلايي كاظم متوجه شدم كه به او اسرار آيات و باطن قرآن را هم تعليم داده بودند. يعني اگر كسي براي شفاي مرض ناعلاج، پيدا شدن گمشده، طي‌الارض و مانند اينها از او سؤال مي‌كرد، او با قرآن جواب مي‌داد. مثلاً به او گفته شد فلاني بسيار مقروض است و از شما تقاضاي دعا دارد. در جواب گفته بود من جز قرآن چيزي بلد نيستم. به او بگوييد آية «و من يتّق‌الله يجعل له مخرجاً» تا آخر را تا ده روز فلان تعداد بخواند تا انشاءالله قرضش ادا شود. ولي نبايد به كسي بگويد كه اثرش از بين مي‌رود.
omid1352 جان به نظر شما این شفاي مرض ناعلاج، پيدا شدن گمشده، طي‌الارض چقدر میتونه حقیقت داشته باشه پیامبر میگفت قرآن معجره منه و ادعای این چیزها رو نداشت .
ما ایرانی ها چون احساساتی هستیم همیشه چوب همین احساساتمون پاكمون رو میخوریم به راحتی بازیچه میشیم
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن
     
  
مرد

 
ahura666: سلام دوست عزیزم كسی كه نمیخواد بفهمه خوب نمیفهمه
ahura666: اماباكسی كه خودشو زده به نفهمی بحث نكن
این سطح فهم و شعورت منو كشته ندزدنت
بحث و جدل کردن با کسى که به جاى تعقل و خردگرايى، دين را انتخاب کرده، مانند تجويز دارو به بدن يک مرده است. توماس اديسون
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن
     
  
مرد

 
ahura666: والا قدیمیا راست میگفتن آدم وچیز بگیره ولی جو نگیره
فعلا كه شما جوگیر شدی شدی وكیل مدافع خدای نامرئیت اون هم شكلك هم معلوم میكنه كی جوگیر شده
آدمهایی مثل شما وقتی تو بحث كم میارن مخشون اتصالی میكنه و مثل بچه ها جر زنی میكنند و طرف مقابلشون رو میكوبن (خیلی بچه ای)
ahura666: سلام در ص 140ینفری برگشته گفته اسنادی كه از قرآن میاری نامعتبره
ahura666: عزیزم شما در چه حدی هستی كه در مورد قرآن صحبت میكنی
یه مشت ورق پاره با یه مشت كلمات عربی كه بهش تقدس دادی برای تو با ارزش هست برای من یه كتاب جك و فكاهیه
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن
     
  

 
این هم جالبه من فقط كپی برداری كردم

سوره ي من

پيشگفتار:
اينجانب در نوشتار قبلي خود با نام " نقض عقلاني الهي بودن قرآن " به اين مساله اشاره داشتم كه حتي اگر بر فرض محال كسي نتواند اثري مانند قرآن خلق كند ، اين مطلب دليلي براي الهي بودن قرآن نيست و... كه در آن نوشتار به تفصيل در اين باره صحبت كردم.
اما اكنون مي خواهم فرض محال را بر اين بگيرم كه اگر كسي نتواند اثري مانند قرآن بياورد ،‌دليلي بر الهي بودن قرآن است. بر اساس اين فرض ، ‌من مي خواهم سوره اي مانند قرآن و البته قطعا ً بهتر از آن ، بياورم تا ديگر جاي هيچ شكي براي بشري بودن قرآن باقي نماند.( هر چند هيچكس بدرستي نمي داند منظور قرآن از اينكه آيه اي مثل من بياوريد چيست و معلوم نيست اين آيه كه قرار است آورده شود ، از چه جهت بايد مثل قرآن باشد.) به هر تقدير من سعي مي كنم مواردي را كه طرفداران قرآن از آن بعنوان ويژگي هاي ممتاز آن ياد مي كنند( فصاحتو بلاغت ، معجزات عددي ، لفظي و معنوي و... )، در سوره ي خود آشكار سازم.

قبل از شروع آيه به دو نكته ي ضروري بايد اشاره كنم كه :
1. من معجزات اين سوره را از پيش طراحي نكرده ام و با تفكر قبلي در آن نگنجانده ام و بعد از نوشتن اين سوره فقط با اندكي تجزيه و تحليل معجزات آتي الذكر را از آن استخراج كردم.
2. آشنايي من با زبان عربي چند سال پيش در مدرسه صورت گرفته است و از آن زمان تا بحال هيچ تمريني به زبان عربي نداشتم و خلاصه اينكه من با اين زبان آشنايي چنداني ندارم. من نه عرب زبان هستم ، نه علاقه اي به اين زبان دارم و هيچ ارتباطي نيز با افراد عرب زبان و يا كتب عربي ندارم.

و اينك سوره ي من:

1. اعوذ بالعقل من الاساطير اللعين.
2. بسم المنطق الحامي المعقولين.
3. اسم.
4. تلك مقالة ٌ من جانب الحق و في هذه المقالة ، ذالك آثار ٌ للفاكرين.
5. الذين لم يتقبل الكذب العظيم ،و ليسوا كالشجرة العقيم.
6. ان ّ الرياسة الجمهورية الاسلامية ايران ، يتغير في المستقبل و لكن الشعب الايرانية يبقون في العذاب الأليم و بعد سنوات ٍ، هو سوف يتغير مرة ً اخري و لكن الشعب الايرانية يبقون في العذاب الكثير و في هذه الآية آثارٌ للمتفكرين.
7. و نوعد الشوارع المملوة بالسيارات بالشعب الايرانية و في هذا،ذالك عذاب ٌ كثير.
8. و يسألونك من الحرية ، قل هذا امر ٌ محال للقوم الساكتين.
9. للذين يسمعون الكذبيات من الروحانين و لا يعترضوا و مثلهم كمثل الأنعام الذليل.
10. و لكن نحن نوعد سرورا ً كثيرا للاحرار و التوفيق بالمعترضين الكذب و في هذه رجاء للساكنين الأرض، للادامة الحيات بالشعف و السرورو انا شخص ٌ رحيم.

ترجمه و تفسير:

1. ترجمه: به عقل پناه مي برم از خرافات لعنت شده.
تفسير: در اين آيه به تاثير مثبت عقل بر رشد بشر و رسيدن او به جايگاه امروزي اش تاكيد شده. از آنجا كه اين اولين آيه ي اين سوره مي باشد ، بيانگر اين مطلب است كه قبل از هر كاري بايد از عقل كمك گرفت و هميشه بايد كارهاي عاقلانه انجام داد. در عبارت دوم اين آيه خرافات مورد لعنت واقع شده است كه بيانگر اين نكته مي باشد كه نتيجه ي استفاده از عقل ، نفي خرافات و پندارهاي غلط است و فرد عاقل اينگونه
مسائل را مورد لعن قرار مي دهد.

2. ترجمه: به نام منطقي كه حامي و پشتيبان افراد خردمند است.
تفسير: در اينجا به علم منطق اشاره شده است كه اين علم مي تواند پشتيباني قدرتمند براي اهل انديشه باشد. همانطور كه در تعريف منطق گفته اند: " منطق ابزار درست انديشيدن است." و انديشيدن شيوه ي زندگي انسان هاي عاقل است. اين تفكر است كه انسان را در امور زندگي حمايت مي كند و از سرازير شدن او در دره هاي ناداني جلوگيري مي كند. از آنجا كه اين آيه با نام و ياد منطق شروع مي شود و بعد به خردمندان اشاره مي كند ، نشانگر تقدم استفاده از انديشه نسبت به خردمند بودن است(تا كسي انديشه پيشه نكند خردمند نخواهد بود) و نيزبيانگراين مطلب است كه آيات اين سوره منطقي مي باشد و افراد عاقل مي توانند با منطق موجود در اين سوره به جدال فكري افراد نادان بروند و منطق موجود در اين سوره ( يا مجموع اين نوشتار) حامي آنان است.

3.ترجمه: الف ، ميم ، سين.
تفسير: اين حروف بصورت رمز مي باشد ، من ابتدا نمي خواستم رمز اين حروف را فاش كنم اما به دليل اينكه اين آيه قرار است راهنمايي براي بشريت باشد ، صحيح نديدم كه بشر را از سود موجود در اين آيه بي بهره بگذارم و احتمال گمراهي آن ها را ناديده بگيرم و به قول بعضي: " دفع ضرر احتمالي واجب است." در نتيجه تصميم گرفتم فقط چند رمز از حروف اين آيه را فاش نمايم و كشف باقي رمزها، كه تعداد آن ها بسيار زياد مي باشد را به عهده ي افراد علاقمند مي گذارم.
در اينجا بايد به اين نكته اشاره كنم كه هر گونه تفسير و كشف رمز حروف اين آيه كه مطابق هدف من از اين نوشتار باشد ، مجاز است.
و اما رمز هاي اين آيه:
حرف الف مذكور در اين آيه اولين حرف حروف الفبا مي باشد و براي تاكيد به تاثير اين حروف روي سواد و دانش بشر آورده شده است. اين حرف اشاره به اين مطلب دارد كه كليد علم و دانش ، سواد مي باشد و كليد سواد ، يادگيري حروف الفبا است. در اين رابطه حديثي از خودم مي گويم :
" و همانا دانش شهري است كه سواد درب آن شهر و حروف الفبا كليد آن درب است."
حرف ميم در الفبای لاتين حرف سيزدهم مي باشد و از آن جا كه عدد 13 براي افراد خرافاتي عدد شومي است ، و نيز از آنجا كه اين سوره در كل با تفكرافراد خرافاتي مخالف است، خواسته شده كه با آوردن عدد 13 به گونه اي با تمسخر به افراد خرافاتي گوشزد شود كه اين سوره براي شما شوم خواهد بود.
رمز ديگر حرف ميم اين است: همانطور كه مي دانيم حرف ميم ، اولين حرف كلمه ي منطق و آخرين حرف كلمه ي اسلام است. پس اين نشانگر اهميت ندادن اسلام و طرفداران آن به منطق و تفكر است.
حرف سين به شكلي رمزآلود به مراسم سفره ي هفت سين اشاره دارد. از آنجا كه سفره ي هفت سين يكي از رسوم ايرانيان است و اين نوشتار هم به زبان فارسي مي باشد و در ادامه ي سوره هم به ايران اشاره شده است، بيانگر اين مطلب است كه روي سخن اين آيه به دليل فارسي بودنش، بيشتربا ايرانيان است كه البته با ترجمه ي آن به زبان هاي ديگر قطعا ً براي تمام بشر مفيد خواهد بود.
رمز ديگر حرف سين اين است كه اولين حرف كلمه ي سه(3) مي باشد.اين رمز بدان اشاره دارد كه در اين آيه فقط سه حرف رمزي آورده شده است و اگر در آينده فرد بد خواهي بخواهد اين سوره را تحريف كند و حرف ديگري به اين آيه بيافزايد، با آورده اين رمز و تفسير صورت گرفته از آن ، ديگر هيچكس نمي تواند اين كار را انجام دهد. و نكته ي بي ارتباط با رمز اين است كه در كل كسي نمي تواند اين سوره را تحريف كند چرا كه اين سوره در اينترنت ثبت شده است.
بايد اين را متذكر شوم كه من مي خواستم رمزهاي بيشتري از اين سه حرف را فاش كنم اما پرداختن بيش از حد به اين سه حرف باعث طولاني شدن نوشتار و خستگي مخاطب خواهد شد.

4. ترجمه: اين نوشتاري از جانب حق است و در اين نوشتار آثاري براي اهل خرد وجود دارد.
تفسير: منظور از حق در آيه ي فوق اين است كه در اين نوشتار سخني به ناحق گفته نشده است و به عبارتي منظور از حق ، سخن راست مي باشد ، به اين معني كه در اين نوشتار سخني به دروغ رانده نشده است. سپس به اين نكته اشاره شده است كه در اين مقاله آثاري براي اهل انديشه وجود دارد كه از جمله مهمترين اين آثار مي توان به بشري بودن قرآن اشاره كرد. تمام اين آثار براي انديشمندان است نه براي كساني كه از تفكر عاجز و به تعصب دچارند.

5. ترجمه: براي كساني كه دروغ بزرگ را قبول نمي كنند و مانند درخت بي حاصل نيستند.
تفسير: اين آيه معناي آيه ي قبل را تكميل مي كند و متفكريني را كه در آيه ي قبل به آن اشاره شده را معرفي مي كند. در اين آيه متفكرين كساني هستند كه دروغ بزرگ ، كه همانا الهي بودن قرآن است را قبول نمي كنند و مانند درخت بي حاصل نيستند. در اين آيه منظور از درخت عقيم ، انسان بي خرد است. همانطور كه در قبل بطور ضمني بدان اشاره كرديم، ثمره ي انسان دانش و خرد اوست و بايد گفت كه انسان بي خرد مانند درختي بي حاصل است كه زندگي او سود چنداني دربر ندارد و بعضا ً مانع رشد درختان ديگر(انسان هاي ديگر) نيز مي شود. در اين آيه به نحو شيوا و با بلاغت كامل ارزش تفكر آدمي نشان داده شده است.

6. ترجمه:همانا رئيس جمهوري اسلامي ايران در آينده تغيير خواهد كرد ولي ملت ايران در عذاب دردناك باقي خواهند ماند و بعد از چند سال آن رئيس جمهور بازهم تغيير خواهد كرد اما ملت ايران در عذاب زياد باقي خواهند ماند.
تفسير: قبل از هرچيز بايد به اين نكته اشاره كرد كه همانطور كه در آيه ي سوم بدان اشاره شد، حرف سين نمادي از ايران است و ...، كه در اينجا دوباره به ايران اشاره شده است.اين مساله نشانگر ارتباط داشتن تمامي آيات اين سوره باهم مي باشد و به قول بعضي " كلهم نور واحد" اين آيه به مساله ي مهم حكومت اشاره دارد و مي خواهد اين مطلب را بيان كند كه تا زماني حكومت جمهوري اسلامي در ايران حاكم است، مردم ايران در عذاب زياد و شديد باقي خواهند ماند. پس از نظر اين آيه تغيير رئيس جمهورهاي ايران كه مترسكي بيش نيستند و ميوه ي تلخ درخت اسلام هستند ، سودي به حال مردم ايران نخواهد داشت ، هرچند تغيير بسيار كنند.

7. ترجمه: و خيابان هاي پر از اتومبيل را به ملت ايران وعده مي دهيم و در اين{ مساله ي فراواني اتومبيل} عذاب زيادي وجود دارد.
تفسير: همانطور كه مي دانيم مردم تهران ( نمادي از مردم ايران) و همچنين بعضي از شهرهاي ايران ،‌ امروزه دچار مشكل شديد ترافيك هستند و اين مساله معضلات زيادي را براي آنان بوجود آورده است. از جمله عذاب هايي كه منظور آيه بوده است مي توان به موارد ذيل اشاره كرد:
الف. آلودگي هواي تهران و بوجود آمدن بيماري هاي تنفسي و قلبي براي مردم.
ب. آلودگي هاي صوتي و تاثير منفي آن بر روي ذهن و روان مردم.
ج. اتلاف وقت با ارزش مردم و تاخير آن ها براي رسيدن به محل كار و يا كليه ي جاهاي مهم و قرارها و ...
د. كمبود سوخت و جيره بندي و همچنين افزايش قيمت آن كه در نتيجه باعث افزايش قيمت تمامي كالاها و خدمات و ايجاد مشكلات زيادي براي مردم مي شود؛ كه ديگر به آن ها اشاره نمي كنم چرا كه باز كردن بيشتر اين مسائل از حوصله ي اين بحث خارج است و باعث خارج شدن متن از موضوع اصلي مي شود.

8. ترجمه: و از تو درباره ي آزادي مي پرسند ، بگو اين {آزادي} براي مردمي كه سكوت پيشه كرده اند ، امري محال است.
تفسير: در اين آيه به مساله ي مهمي اشاره شده است و آن اين است كه لازمه ي بوجود آمدن آزادي، اعتراض به ستمگران است و اگر در مقابل آن ها سر فرود آوريم، همچنان زير سلطه و ظلم افراد ديكتاتور باقي خواهيم ماند. در اين آيه مردم به اعتراض در برابر ستمگران تشويق شده اند تا بلكه آزادي خود را كه همانا ازاساسي ترين حقوق بشر است(در كنار حقوقي مانند حق حيات)، بدست آورند. در باره ي كلمه ي الساكتين در آيه ي بعد سخن خواهيم گفت.

9. ترجمه: براي كساني كه دروغ هاي روحانيون را مي شنوند و اعتراضي نمي كنند و مثل آن ها مثل چهارپايان ذليل است.
تفسير: كلمه ي الساكتين كه در آيه ي قبل آمده بود ، در اين آيه شرح داده شده است تا مخاطب بداند منظور آيه ي 8 از سكوت پيشه كننده ها چيست. ساكتين كساني هستند كه دروغ هاي افراد مذهبي از جمله آخوند ها را مي شنوند ولي هيچ اعتراضي نمي كنند.آن ها مانند حيوانات چهار پاي ذليلي هستند كه هيچ اعتراضي نسبت به صاحب خود نمي كنند و خود را بلامعارض در اختيار صاحب خود گذاشته اند و اين
صاحبشان است كه آن ها را به هر سو كه مي خواهد مي برد و هر سودي بخواهد از آن ها بدست مي آورد، گاهي از آن حيوانات سواري مي گيرد ، گاهي آن ها را مي فروشد ، گاهي از منافع آن ها ( شير و پشم و... ) بهره مي برد و حتي گردن آن ها را مي برد و گوشتشان را مي خورد، اما با همه ي اين اوصاف ، چهارپايان هيچگاه از خود اعتراضي نشان نمي دهند و تن به خواسته هاي صاحب خود مي دهند و خوار و
ذليل باقي مي مانند.

10. ترجمه: و اما ما شادي فراوان را به آزادگان و موفقيت را به كساني كه به دروغ اعتراض مي كنند ، وعده مي دهيم و در اين {مساله} اميدي براي ساكنين زمين است تا با شادي و خوشحالي به زندگي خود ادامه دهند و من شخصي مهربان هستم.
تفسير: پس از اشاراتي كه در آيه هاي قبل به مسائلي چون بدبختي و عذاب شد ، در اين آيه وعده ي شادي و خوشحالي و موفقيت به افراد آزاديخواه داده شده است. در نتيجه اين آيه ارمغان آورنده ي اميد براي مردم جهان است تا با اميد به آزادي و موفقيت بتوانند به زندگي خود رنگي زيبا بخشند و با شادي و خوشي به آن ادامه دهند. درآخر هم به مهربان بودن آورنده ي سوره اشاره شده است تا هيچ كس تصور نكند
اگر به اين سوره اعتقاد نداشته باشد گردنش را قطع مي كنند و خيال مخاطب را در صورت عدم اعتقاد به سوره راحت نگه مي دارد و او را از ترس در برابر شكنجه و آتش دور مي دارد.

در اينجا اين سوره و ترجمه و تفسير آن به پايان رسيد. و اما اكنون مي خواهم در ذيل به تعدادي از معجزات اين سوره اشاره كنم:
معجزات عددي:
1. در اين سوره مشتقات كلمه ي فكر( فاكرين و متفكرين) دو بار به كار رفته است و مشتقات كلمه ي اعتراض (يعترضوا و معترضين) نيز دو بار به كار رفته است كه اين مطلب نشانگر ارتباط تفكر با اعتراض است و بطور خلاصه هركس به دروغ هاي اسلام فكر كند، به آن ها اعتراض خواهد كرد.
2. اصطلاح " الشجرة العقيم " ، 12 حرف دارد و اين شماره تعداد امامان شيعه مي باشد كه وجودشان مانند درخت بي حاصلي است كه نه تنها سودي ندارد ، بلكه باعث عدم رشد باقي درختان نيز مي شود.
3. در اين سوره كلمه هاي كذب،ايران و عذاب هر كدام سه بار به كار رفته است.(كذب با مشتقات؛ ايران و عذاب بطور مطلق). حال اگر عدد 3 را در تعداد آيات اين سوره كه 10 مي باشد ضرب كنيم، عدد 30 بدست مي آيد كه تعداد سال هايي است كه:حكومت كذب مردم ايران را عذاب مي دهد.

معجزات بلاغت و شيوايي:
1. در انتهاي هر آيه كلماتي هم وزن آورده شده است.
2. از مثال هاي آشكار و زيبا براي بيان مطلب اشاره شده است.
3. از ايجاز و اختصار برخوردار است و در عين اين اختصار تحدي قرآن را پاسخ داده است.

معجزات معنوي:
1.پيشگويي باقي ماندن مردم ايران در عذاب ، حتي با وجود تغييرات در رياست جمهوري (كه اين پيشگويي در آينده ي نزديك به واقعيت خواهد پيوست و اثر آن در آينده مشخص خواهد شد.)
2. ايجاد تغييرات شديد و ناگهاني در افراد حزب اللهي كه از 1400 سال پيش تا كنون به هيچ وجه تغيير نكرده اند.

در پايان بايد به چند نكته اشاره كنم:
اين آيه و آورنده ي آن شرايط نابرابري با قرآن و آورنده ي آن دارند، چراكه اولا ً من عرب زبان نيستم و آشنايي من با عربي در مدرسه صورت گرفته است.(كه قبلا ً به آن اشاره كردم.) ثانيا ً اين سوره فقط 10 آيه دارد اما آيات قرآن چندين برابر آيات اين سوره است.(دقيقا ً تعداد آيات قرآن را بخاطر ندارم.)
پس خواندگان اين نوشتار بايد به اين مطلب توجه كنند كه هنگامي در سوره اي با 10 آيه كه توسط فردي فارسي زبان نوشته شده است بتوان اين مطالب را بعنوان معجزه استخراج كرد‌ ، در قرآني كه آياتش چندين برابر سوره ي من مي باشد،قطعا ً مي توان تعداد بسيار زيادي معجزه استخراج كرد.(به اين نكته نيز توجه كنيد كه آخوند ها حتي از نخود هم فضايلي براي اسلام بوجود مي آورند و هر چيز كه به نظرشان مفيد
باشد را به اسلام و قرآن ارتباط مي دهند.)
در ضمن اگر من به ذكر همين تعداد معجزات بسنده كردم، به دليل اين بود كه همين ميزان را كافي ديدم و اينطور نيست كه نتوان از اين سوره معجزات ديگر استخراج كرد. من حتي به اين مساله معتقدم كه از داستان كودكانه اي مانند شنگول و منگول نيز مي توان با سخن پردازي( مخصوصا ً به سبك كلام اسلامي)، معجزاتي درآورد و ادعاي چنين و چنان بودن آن را مطرح كرد.
ذكر اين نكته نيز حائز اهميت است كه آيات قرآن از نظر بي محتوايي و بعضا ً خطرناك بودن، واقعا ً كم نظير است و شايد منظور قرآن از گفتن اين مطلب كه اگر مي توانيد آيه اي مثل قرآن بياوريد، اين بوده است كه آيه ي شما از نظر بي محتوايي و ضد بشر بودن بايد مانند آيات قرآن باشد ، چرا كه گفتن آياتي بي معني و خلاف عقل و ضد بشر،كار هر كس نيست و هيچ فرد سالمي تن به چنين ننگي نمي دهد.
بعنوان حسن ختام اين نوشتار آيه ي كوچك ديگري را بعنوان اشانتيون براي شما مي آورم. ولي تفسير و ... را به علاقمندان مي سپارم.

1. بسم الحرية العامل السرور.
2. ان ّ الانسان لفي غبن.
3. الا اللذين عاقلوا و عملوا بالفاكرات و فاهموا بالحق و عاملوا بالعقل.

1. به نام آزادي كه شادي بوجود مي آورد.
2. همانا انسان فريب خورده است.
3. مگر كساني كه عقل پيشه كردند و اعمال ناشي از فكر انجام دادند و به حق{مسائل را} درك كردند و به عقل خود عمل كردند.
صداقت در مقابل سیاست دیگران ، سادگی ست
و سیاست در مقابل صداقت دیگران ، خیانت . . .
     
  
صفحه  صفحه 40 از 54:  « پیشین  1  ...  39  40  41  ...  53  54  پسین » 
مذهب
مذهب

ای مردم من 25 تا سوال دارم شما فقط به یکیش پاسخ بدید ؟


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA