انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 1 از 15:  1  2  3  4  5  ...  12  13  14  15  پسین »

دانستنی های اسلامی!!


زن

Princess
 
دروغ بزرگ شهربانو زن امام حسین!!

باور بسیاری از مسلمانان این است که شهربانو دختر یزدگرد ساسانی همسر امام حسین (ع) بوده و گاه حتی به این مسئله افتخار هم می ورزند که حسین (ع) داماد ایرانیان بوده است و بنابراین بعد از کشته شدنش ایرانیان بسیار غمگین شده اند و هر سال مراسم عزاداری برپا می کرده اند.
و اما حقیقت چیست ؟ آیا واقعا حسین (ع) شوهر شهربانو بوده و یا این داستان ساخته و پرداخته ی ذهن "شعوبیون"(۱) است ؟

علامه مجلسی در بحار الانوار (ج۱۱-ص۴) می گوید: "مادر امام سجاد(ع)، شهربانو دختر یزدگرد ساسانی بوده است که در زمان عمر و در جنگ های ایران و اعراب اسیر و به مدینه آورده شد. از او تنها یک پسر به دنیا آمد که سجاد (ع) است."

در این قصه تصریح شده است که شهربانو از اسرای مدائن است و عمر قصد داشت او را بکشد و حضرت امیر (ع) نجاتش داد. پیداست سازندگان این داستان که ایران پرستان بوده‌اند خواسته اند علی را در برابر عمر که دشمن ساسانیان و شکست دهنده‌ی سپاه یزدگرد است، طرفدار ساسانیان جلوه دهند ولی متوجه نشده اند که اگر سجاد (ع) نوه‌ی یزدگرد است و دختر شهربانو، پس باید حسین (ع) در سال ۱۸ ازدواج کرده باشد (در سن 15 سالگی) در حالی که سجاد (ع) در سال ۳۸ متولد شده است.

حال اگر هر دو اشتباه بالا را تایید کنیم اشکال دیگری پدید می‌آید و آن اینکه میان شکست یزدگرد و اسیر شدن خانواده‌اش ۲۰ سال فاصله می‌افتد. و تصریح هم شده که شهربانو جز سجاد (ع) فرزندی نیاورده است.

علامه‌ی مجلسی که متوجه عیب کار شده، راه حلی به نظرش می‌رسد و می‌گوید: "بعید نیست که در این روایت کلمه‌ی عمر تصحیف کلمه‌ی عثمان باشد. یعنی قضیه در زمان عثمان اتفاق افتاده اما اشتباهی بجای عثمان، عمر نوشته اند.

دنباله‌ی روایت که از امام صادق (ع) نقل می‌شود این چنین است:

علی فقال: چه نام داری ای کنیزک ؟
دختر یزدگرد قالت: جهانشاه
فقال:بل شهربانو یه
قالت:تلک اختی
قال: راست گفتی!

راوی نمی‌دانسته بر فرض که علی (ع) با دختر یزدگرد فارسی هم حرف بزند، با این فارسی ای که علی حرف می‌زند شهربانو اصلا نمی‌فهمد، چرا که حضرت به فارسی دری صحبت می‌کند که چند قرن بعد از اسلام زبان ایرانیان شد و بلا گویش محلی مردم خراسان بود و دختر یزدگرد به زبان پهلوی ساسانی حرف می‌زده. از همه جالب تر اینکه علی (ع) به فارسی دری با شهربانو حرف می‌زند و شهربانو عربی جواب می‌دهد.

و جالب تر توجیه مجلسی است از اینکه چرا وی نامش جهان شاه است و علی آن را تغییر می‌دهد، مجلسی می گوید: "برای اینکه شاه از اسامی خدا است! چنان که در خبر آمده علت (ع) نهی از بازی شطرنج این است که می‌گویند: "شاه مات شد". به خدا قسم که شاه مات نمی‌شود!

حدیثی از سجاد (ع) نقل شده که می گوید: "من پسر دو برگزیده‌ی برترم.(جدش رسول خدا و مادرش دختر یزدگرد پادشاه) : و ان غلاما بین کسری و هاشم / لا کرم من ینطت علیه التمائم (پسر بچه ای در میان خسرو و هاشم / گرامی ترین کسی که بر او حزر های چشم زخم بسته اند)

تفاخر امام به نواده‌ی شاه ساسانی با روح شیعه مغایر است که برتری نژادی و قومی با روح اسلام متضاد است. از پیامبر هم این وسط نقل شده که: "از میان بندگان خدا، دو نژاد برتر برگزیده است، از عرب قریش و از عجم فارس (یعنی ایرانی ها، قوم پارس که ساسانیان از آنهایند)
شهربانو می گوید: "من قبل از ورود لشکر مسلمین به ایران مسلمان شدم! شبی خواب دیدم که حضرت محمد (ص) و امام حسین (ع) به خانه ی من (کاخ یزدگرد) آمدند و او در خواب مرا با امام عقد کرد. شب دیگر فاطمه (س) آمد و مرا به اسلام خواند و مسلمان شدم."

نکته ی جالب در این روایت اینجاست که اول محمد (ص)، حسین (ع) را با شهربانو عقد می کند (ازدواج یک مسلمان و یک غیر مسلمان) و شب بعد فاطمه (س) او را به اسلام دعوت می‌کند. راوی از بس عجله داشته اول مراسم ازدواج را می‌سازد و بعد مراسم مذهبی ورود او را به اسلام!

و این گونه مرد هاشمی با دختر ساسانی ازدواج می کند (پیش از آنکه مسلمان شود و نه به عنوان یک مرد مسلمان و یک زن مسلمان) قومیت رفته در اسلام آمده پنهان می‌شود، سلطنت ساسانی با نبوت اسلامی پیوند می‌خورد و فر ایزدی با نور محمدی در‌می آمیزد.

غالب اسلام شناسان و ایران شناسان بزرگی که به این گونه روایات ایرانی مآب هم گرایش دارند تا اصالت نهضت اسلام را خدشه دار کنند، آنرا مجعول دانسته اند. مثل هرمان آته، ادوارد براون و کریستینسن.

همچنین این دو روایت از ۱- ابراهیم بن اسحاق احمری نهاوندی که از نظر اعتقاد دینی مشکوک و متهم است و ۲- عمروبن شمر که از نظر علم الرجال شیعه کذاب و جعال وصف گردیده نقل شده است.

شعوبیان به این هم اکتفا نکردند و شخصیت مجعول دیگری ساختند با عنوان"کیهان بانو" خواهر شهربانو! و این چنین کیهان بانو می شود مادر مادربزرگ امام صادق (ع). در حالی که در منابع عربی هیچ نشانی از او نیست.(۲) در خصوص شهربانو هم، با همان سرعتی که وارد تاریخ می‌شود، با همان سرعت هم خارج می‌شود و دیگر اثری از او در هیچ یک از ماجراهای مربوط به حسین (ع) نمی‌بینیم.

این گونه با یک بازی ماهرانه قومیت ایرانی و سلطنت رو به زوال رفته‌ی ساسانی احیا می‌شود و شهربانو با همکاری محمد (ص) و فاطمه (س) (۱۸ سال پس از مرگش!) و علی (ع) و حسین (ع) وارد خاندان اهل بیت (س) می‌شود و به ازدواج حسین (ع) در می آید که سلسله‌ی امامت از نسل اوست و همسر حسن (ع) نمی‌شود که فرزندان او امام نیستند!

همسر پیغمبر هم نمی‌شود که اگر می‌شد یک همسر عادی مثل بقیه همسران او به حساب می‌آمد. این گونه شهربانو با تنها فرزندی که به دنیا می‌آورد (و اتفاقا آن هم پسر است!) ‌و باز هم اتفاقا اسمش سجاد، نسل امامت را ادامه می‌دهد.

و اینکه چرا این دروغ آشکار توسط "نهضت شعوبیه" ساخته و پرداخته شد، می‌توان به اختصار به علل زیر اشاره کرد:

۱- عمر که منقرض کننده‌ی حکومت ساسانی است در اینجا در مقابل علی (ع) مظهر اسلام و سرسلسله‌ی اهل بیت قرار می‌گیرد و محکوم می‌شود.
۲- انقراض ساسانیان به عمر نسبت داده می‌شود نه اسلام.
۳- خلافت با سلطنت ساسانی مخالف است اما امامت مدافع آن است.
۴- تسنن (عمر) دشمن سلطنت ساسانی و تشیع (علی) دوستدار آن است.
۵- ورود ایران به اسلام پس از فتح مدائن به وسیله‌ی عمر و نتیجه‌ی ورود مسلمین به ایران نیست، نتیجه‌ی ورود پیغمبر اسلام و دخترش فاطمه (س) به مدائن و آمدن به کاخ یزدگرد و عقد دخترش و دعوت او به اسلام است.
۶- یزدگرد، آخرین پادشاه ساسانی که به وسیله‌ی عمر رانده می‌شود و از برابر سپاه خلیفه می‌گریزد، به وسیله‌ی شخص پیغمبر بر‌می‌گردد و وارد اهل بیتش می‌شود و در کنار پیغمبر یکی از دو سرسلسله‌ای می‌شود که دودمان نبوت را می‌سازد.
۷- همه‌ی فضائل و مناقب ائمه‌ی اهل بیت بین تبار پیغمبر اسلام و تبار یزدگرد ساسانی تقسیم می‌شود.
۸- تداوم امامت سجاد (ع) تا مهدی موعود (عج) تداوم سلطنت ساسانی را در بر می‌گیرد.
۹- نور محمدی که از نور الهی منشعب شده با فره ایزدی که در تبار ساسانی است و از اهورامزدا سر زده به هم می‌آمیزد.
۱۰- در ولایت ائمه که حکومت حقیقی شان تا پایان خلقت بر زمین و آسمان جاری است، سلطنت ساسانی نیز وجود دارد.(۳)



دروغی دیگر در مورد مرگ شهربانو



میگویند در كربلا امام حسین از تعدادی خواست كه برگردند و در كربلا نباشند و جز آن تعداد مردم شهربانو هم بود

كه امام را رها كرد و به ایران برگشت!

اما این به درستی مشخص نشده اگر به ایران بازگشته چگونه از دست دشمنان می گریخته كه تا ری آمده و به اذن

خداوند كوه شكافته میشود و او به درون كوه مدفون میشود!تا از دشمنان در امان بماند؟

چرا خداوند او را غیت نكرد و در سرزمینی دیگر فرود نیاورد!!چرا باید او را میكشت؟
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

 
قیام مردم پارس در زمان امام علی (ع)

در سال 37 هجری "سهل ابن حنیف" که کارگزار علی بود با شورش ایرانیان از آن شهر بیرون رانده شد . سپس در کرمان و خوزستان شورشهای مشابهی صورت گرفت . به گفته طبری : ایرانیان با خوارج همکاری نمودند و بر ضد لشگریان امام علی کوشیدند . در سال 36 نیز کارگزان علی به کلی از خراسان بیرون رانده شده بودند . زیرا خراسان در کنترل ایرانیان باج گذار قرار داشت . به گفته طبری "ماهویه سوری" که شاهنشاه یزدگرد را کشته شده بود برای بستن قراردادی به کوفه به نزد علی رفت . امام علی به جهت خشنودیش از کارش وی را به ریاست شهر مرو گماشت و در نامه ای به ساکنان مرو خواست تا همگان از وی اطاعت کنند . ولی بعدها ماهویه سوری از بیم کشته شدنش توسط مردم به نیشابور گریخت و در همانجا درگذشت . زیرا در نزد ایرانیان آن زمان شاه از فر ایزدی بر خوردار بوده است و کشتن شاه گناهی نابخشودنی به حساب می آمده است . ( طبری )

بلاذری در این باره مینویسد :
مردم شهر مرو کفر ورزیدند - به عبارتی از سلطه عربان خارج شدند . سپس دروازه های شهر نیشابور را بستند و سپاه اسلام را از انجا بیرون راندن و در نتیجه خراسان به کلی از زیر فتوحات اسلام خارج شد . امام علی که در آن زمان گرفتار جنگهای داخلی بود نتوانست خراسان را دوباره فتح کند . لیکن در سال 38 هجری پس از جنگهای حکمیت علی توانست " خواهرزاده جعده ابن هبیره مخزونی " را با سپاهی راهی خراسان نماید تا شورشیان را سرکوب نماید . ولی از آنجا که اکثر سپاه علی درگیر شورشهای خوزستان و پارس و کرمان بودند سپاه او نتوانست موفقیتی کسب کند . طبری اضافه میکند : "جعده" به ابرشهر ( نیشابور) رسید و ایرانیان آنجا کافر شده بودند و از دادن خراج خودداری می نمودند . مردم نیشابور مقاومت کردند و سپاه علی بی نتیجه به کوفه بازگشت . طبری مینویسد : بعد از ناکام ماندن خراسان علی "خلید ابن قره یربوعی" را روانه خراسان نمود سپاه شهر ها را محاصره کرد و بعد از مدتی شهر به تسلیم گشوده شد و قرارداد باجگذاری بسته شد .

بعد از آن مردمان سیستان شوریدند و "امیر ابن احمر یشکری" که از قهرمانان عرب بود و کارگزار امام علی هم بود با شورش مردم از شهر بیرون شد و از پرداخت باج سرباززدند .

بلاذری مینویسد
بدلیل آنکه فتوحات داخلی ایران ثروتهای بیشتری را نسیب لشگریان اسلام مینمود آنان راضی به دفاع از جنگ های داخلی برضد علی نبودند و بیشتر مایل به گشودن شهرهای ایران بودند .
او اضافه میکند : شهر زالک سیستان مردمانش پیمان شکنی کرده بودند . در آن زمان طایفه حسکه در سیستان از فرمانهای سپاه علی سرپیچی کردند . علی سوگند یاد کرد که 4000 تن از این طایفه را خواهم کشت . بلاذری یادآور میشود : راهزنی و غارتگری در زمان خلافت علی به اوج خود میرسد به طوری که به خود نام ( لصوص ) به معنای راهزنان داده بودند . امام علی "ربعی ابن کاس عنبری" را با 4000 تن روانه سیستان کرد . در این لشگر " حصین ابن ابی الحر عنبری " و " ثابت ابن ذی احره حمیری" حضور داشتند هنگامی که سپاه اسلام وارد سیستان شد مردمان حسکه به جنگ برخواستند . در آخر مردمان حسکه کشته شدند و ربعی سیستان را فتح نمود و عده زیادی از ایرانیان اسیر شدند . فیروز یکی از اسیران ایرانی بود که بعدها به شهرت زیادی رسید .
طبري درباره بازگشتن عده زيادي از مردم از دين اسلام چنين ميگويد

پس از فتوحات گسترده سپاه اسلام و کسب غنایم بسیار برای مردمان عرب عده زیادی از مسیحیان سواحل فارس کفر ورزیدند و گفتند خود مسلمانان با یکدیگر در اختلاف و جنگ هستند . دین ما حداقل باعث خونریزی و ایجاد ناامنی برای ملتهای دیگر نمی شود .
پس اسلام را رها کردند و مسیحی شدند .


در شورشی که یکی از خوارج به نام " خریت ناجی " ( خوارج نهروان ) طراحی نموده بود - عده زیادی از ایرانیان در آن شرکت کرده بودند . گروه خریت ناجی در جنگی بین آنان و نیروهای علی مجبور به عقب نشینی به خوزستان شد مردم شهر که حاضر به پرداخت خراج نبودند به خوارج پیوستند . به گفته طبری " معقل ابن قیس ریاحی " به فرمان علی جهت سرکوب ایرانیان خوزی تبار و خوارجی راهی آنجا شدند . در نتیجه 70 تن از خوارج و 300 تن از ایرانیان کشته شدند . سپاه معقل نامه ای به علی نوشت و گفت رامهرمز را شکست دادیم و خوارج و ایرانیان کافر را مانند اقوام "عاد و ارم" نابود کردیم . سپس خریت ناجی به سواحل پارس فرار نمود . در آنجا عده از ایرانیان به او پیوستند و کفر ورزیدند .
ولی امام علی فرمان کشتار آنان را داد و لشگری بزرگی راهی سواحل شد و در نهایت همگان نابود شدند .
سپس یکی از خوارج به نام "ابومریم سعدی" که از شخصیتهای اصلی فتوحات ایران بود در کردستان قیام کرد وی با گروهی 400 نفری که 4 نفر آنان عرب بودند و بقیه آنان ایرانی راهی مدائن شدند . مدائن را آنان فتح کردند و راهی کوفه شدند . امام علی لشگری 700 نفری را با فرماندهی " شریح ابن هانی" جهت سرکوب آنان بسیج کرد لیکن خوارج که ایرانیان آن را تشکیل میدادند پیروز شدند و شایع شد که شریح کشته شده است . سپس امام علی خود راسا از کوفه راهی جنگ با ایرانیان خوارجی شد . او ضمنا لشگری را با فرماندهی "جاریه ابن قدامه" راهی مبارزه با آنان کرد .

طبری مینوسید : ابومریم و یارانش کشته شدند و اثری از آنان نماند

طبری مینوسید : چونکه شورش ها در زمان خلافت علی در ایران بسیار شده بود در سال 39 هجری "زیاد ابن سمیه" که در بصره به جای عبدالله عباس نشسته بود به فرمان علی جهت سرکوب شورشیان راهی خوزستان و پارس شد طبری میگوید مردم را لگد کوب کردند و از ایشان خراج گرفتند .)) در اثر سرکوب شورشیان پارس به دست "زیاد" امام علی حاکمیت پارس را طی نامه ای به وی داد . طبری شورش در ایران در زمان علی را بیشتر از هر زمان میداند
بلاذری در باره نحوه برخورد با اسیران ایرانی مینوسید

بعد از امام علی معاویه روی کار آمد و سرکوب و فتوحات ادامه داشت . او می نویسد در یکی از جنگها در نواحی خوارزم عربان شمار بسیار زیادی اسیر گرفتند . زمستان و سرما بود . در راه بازگشت رختهای ایرانیان از آنان گرفته و کنده شد .عده کثیری از اسیران از سرما و یخ تلف شدند . پس از تمام فتوحات تنها گیلان و مازندران که طبرستان نامیده میشد در زمان معاویه تن به باجگذاری نداد و شورشی شدند و کفر می وزریدند .
بلاذری درباره آنان میگوید :
"جمیع اهل طبرستان حرب بودند" . در یکی از لشگر کشی اعراب مسلمان به طبرستان به رهبری "هبیره شیبانی" 10 هزار جنگجوی مسلمان راهی آنجا شدند . ولی دیلمان راه را در نواحی کوهستانی بر روی لشگر اسلام بست . جنگ درگرفت و 10 هزار نفر لشگریان اسلام کشته شدند به صورتی که حتی یک نفر هم نتوانست به کوفه و شام برگردد .
تاریخ نویسان عرب از این واقعه به عنوان یکی از فجیع ترین جنگهای اسلام نام میبردند و مینویسند : مسلمانان کثیری در نبرد با مردمان طبرستان به شهادت رسیدند .
پس از معاویه در نیمه سال 60 هجری پسرش یزید به خلافت رسید . سپس جنگ های کربلا و کشته شدند امام حسین و یارانش . سپس عبدالله زیبر در مکه بر ضد یزید شورید و رسما به خلافت مکه رسید .سال 63 هجری سال مرگ یزید نیز بود .
در سال 78 هجری که "عبدالملک" اختیار مطلق در امور ایران و عراق را به "حجاج ابن یوسف ثقفی" داد . وی "عبیدالله ابن ابی بکره" را به حاکمیت سیستان گذاشت و "مهلب ابی صفره" را به حاکمیت خراسان گماشت . "عبیدال"له به دستور "حلاج" به کابلستان لشگر کشید ولی کابلشاه او را در دره های قندهار به دام انداخت و محاصره نمود کابلشاه از او درخواست 500 هزار درهم خسارت جنگی برای شروع کننده جنگ نمود و همچنین تعهد دهند دیگر به ملک آنان تجاوز نکنند . لیکن سپاه عرب نپذیرفت و جنگ آغاز شد . اکثر سپاه اسلام کشته شدند و خود عبیدالله مجبور به فرار شد که در راه بیابان از پای در آمد و همگان کشته شدند . حجاج برای جبران این فاجعه برای سپاه خدا مجبور به لشگر کشی بزرگی با 40 هزار تن از شیعیان کوفه و بصره شد . فرمانده این لشگر "عبدالرحمان پسر محمد ابن اشعث" بود . او با سپاهش وارد کابلستان شد و پس از فتوحاتی از در صلح با آنان در آمد و به گفتگو پرداخت . لیکن حجاج از این کار او به خشم آمد و او را سرزنش نمود . سپس جنگی میان هردو درگرفت که در حدود 3 سال در عراق به طول انجامید . و هزاران کشته برجای گذاشت . سرانجام "عبدالرحمان" شکست خورد و به کابلستان فرار کد . کابلشاه وی را گرفت و تسلیم حجاج نمود و پاداش 1میلیون درهمی دریافت کرد و همیچنین حجاج متعهد شد که سپاه اسلام وارد کابلستان نشود و باعث کشته شدن افراد آنجا نگردد .سپس حجاج بنای امپراتوری عرب را که به نام خدا و دین اسلام به دست آمده بود پایه گذاشت و مرزهای این امپراتوری را سامان داد . او سیستم مالیاتی کشورش را که از ایرانیان گرفته میشد را مرتب نمود . بیت المال را که از غنایم جنگی ایرانیان به دست آمده بود را بین عربها تقسیم کرد . حجاج در سال 78 هجری سیستم اداری کشور را به گفته بلاذری از زرتشتیان پارسی گرفت و در آنجا اجرا کرد .
تاریخ بخارا در مورد رفتار مسلمانان با ایرانیان اینگونه می نویسد
بیکند شهری بود از سغد . سغد مرکز تجاری بین المللی در شرق ایران در زمان ساسانیان بود و شهری بسیار زیبا و ثروتمند . "اندربیکند" مردی بود که وی را دو دختر با جمال ( زیبا ) داشت . " ورقا ابن نصر " فرمانده سپاه اسلام هر دو دختر را از خانه بیرون کشید .
مرد ایرانی گفت : در میان این شهر بزرگ چرا دختران مرا میبری ؟ ورقا پاسخی نداد . مرد بجست و کاردی بر وی بزد . ورقا زخمی شد ولی کشته نشد . چون خبر به قتیبه رسید . گفته شد که همه شهر "حرب" هستند . در نتیجه شهر به کلی منهدم گشت . مردان قادر به جنگ قتل عام گشتند و اموال شهر به تصرف در آمد . سپس کشتار سمرقند و خوارزم شد . بعد از آن گرگان به محاصره "یزید مهلب" در آمد . طبری مینویسد او با الله پیمان بست که به مناسبت این مبارزه طولانی ایرانیان طبرستان با اسلام و کشتن عده زیادی از مسلمانان در آنجا آنقدر از مردمان آنها خواهد کشت که خونشان به جریان بیافتد و آسیاب ها بگردش درافتد و با خون آنها گندم و نان بپزند . محاصره بعد از 7 ماه به پایان رسید . یزید مهلب 1000 نفر را در دره ای برد و همگان را قتل عام نمود .
ولی خونشان به جریان نیافتاد . لیکن دستور داد آب را به خونها ببندند تا جریان بیافتد گزارش این نبرد حاکی از آن است که 14000 هزار ترک در شبه جزیره و 40000 تن ایرانی در نبرد گرگان کشته شدند و هزاران اسیر بدست آمد و 30 میلیون درهم غنائم بدست آمد .
که یک پنجم آن به مبلغ 6 میلیون درهم راهی دمشق شد . بدین ترتیب آخرین منطقه از ایران ( طبرستان ) به زیر یوق سپاه مسلمان عرب در آمد .
دین افساری است که به گردنتان میاندازند تا خوب سواری دهید و هرگز پیاده نمیشوند, باشد که رستگار شوید
     
  
مرد

 
2

قطعا تاکنون نام مزار شریف که شهری در افغانستان است را شنیده اید .این شهر بیش از ۳۰۰ هزار نفری در شمال کشور افغانستان قرار دارد

و فاصلهآن با کابل مرکز افغانستان ۴۲۵ کیلومتر است . مزار شریف همچنین مرکز ولایت بلخ است و از مراکز مهم تجمع شیعیان در افغانستان است


اما اینکه چرا مزار شریف را بدین نام می خوانند ، به علت وجود مقبره ای منسوب به امام اول شیعیان حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام در این شهر است .

در برخی کتابهای تاریخی آمده است زمانی که پیکر مطهر حضرت علی علیه السلام را برای دفن به مدینه می بردند در راه شتر حامل جسد مبارک

گم یا توسط عده ای ربوده شدو به سمت شهر خیران ( مزار شریف کنونی ) آورده و ذفن شد . همچنین در روایاتی دیگر نقل شده

که قبر مطهر امام مظلوم در نجف به دستور حضرت امام صادق علیه السلام و توسط ابومسلم خراسانی نبش گردید

و به افغانستان کنونی آورده شد که شرح مفصل این روایت را می توانید در ادامه مطلب بخوانید . البته این نقل قولها پایه و اساسی ندارند

و بنا بر عقیده غالب علمای شیعه و همه مسلمانان حرم مطهر حضرت حیدر کرار در نجف اشرف است .

4


در حرم منسوب به امام علی ع در مسجد کبوذ مزار شریف ، کبوتران سفید رنگ بسیاری دیده می شوند . حدود ۱۰ سال پیش یک دوست افغانی

برای من تعریف می کرد که اگر هر کبوتری بل هر رنگی را در این حرم رها کنید ان کبوتر به رنگ سفید در خواهد آمد .


من نمی توانم نظر قطعی دهم که آیا واقعا این ادعا درست هست یانه ؟

به هرحال مزار شریف شهر زیبا و امن در شمال افغانستان که به نظرم ارزش دیدن و سیاحت دارد !!


8

00

77






مبنع : گفته ها و ناگفته های اطرافمون + یه مقداری خرافات
     
  
مرد

 
ابتدا به جريان نقشه برای قتل ميپردازيم :

بعد از جنگ نهروان سه نفر به نام های ابن مجلم، برک ابن عبد الّله و عمرو بن بکر تميمی جمع ميشوند و بر کشتگان جنگ نهروان درود ميفرستند و هر يک عهده دار کشتن يک نفر ميشوند:

ابن ملجم : علی

برک بن عبد الّله :معاويه

و عمرو بن بکر :عمرو بن عاص

آن ها در 17 رمضان قرار گذاشتند که هر کس به طرف کسی که عهده دار کشتن او شده حمله کند

ابن مجلم از قبيله کنده بود وی به کوفه رفت در کوفه قطام دختر شجنه که پدر و برادرش به دست علی در جنگ نهروان کشته شده بودند را ديد .

ابن مجلم از او خواستگاری کرد و قطام نيز گفت زنت نميشوم مگر آرزوهای مرا براوری گفت:آرزوهای تو چيست ؟ گفت: سه هزار ، يک غلام يک کنيز و کشتن علی و ابن ملجم نيز گفت که برای کشتن علی آمده است . قطام يکی از افراد قوم خود(تيم الرباب) به نام وردان را برای کمک با ابن ملجم فرستاد . يک فرد ديگر از مردم اشجع به نام شبيب پسر بجره نيز به نزد ابن ملجم آمد و ابن ملجم به او گفت که برای انتقام کشته شدگان نهروان ميخواد علی را بکشد و او نیز قبول کرد .قرار بر اين شد که در مسجد کمين کنند و هنگامی که علی برای نماز صبح ميرود او را بکشند. (1)

جريان حمله چنين است :

—–

محمد بن حنيفه گويد:به خدا آن شب که علی ضربت خورد در مسجد اعظم نماز ميکردم . با مردم بسيار از اهل شهر که نزديک در به نماز بودند ، از آغاز تا انجام شب و رکوع يا سجود بودند و خسته ميشدند ، تا وقتی که علی براي نماز صبحگاه برون شد و ميگفت : “ای مردم نماز نماز” نميدانم از در برون آمده بود و اين سخنان را ميگفت يا نه ، برقی ديدم و شنيدم يکی ميگفت :”ای علی حکميت خاص خداست نه تو و يارانت ” شمشيری ديدم و شمشيری ديگر و شنيدم که علی ميگفت :”اين مرد را بگيريد ” و کسان از هر سو هجوم بردند

گويند :هنوز از جای نرفته بودم که ابن ملجم را گرفتند و پيش علی بردند ، من نيز با کسان وارد شدم و شنيدم که علی ميگفت : “کس به عوض کس”

اگر من بمردم او را بکشيد همان طور که مرا کشته است و اگر زنده ماندم رای خويش را درباره وی بگويم (2)

—–

.. چون علی از در آمد و مردم را به نماز فراخواند . شبيب شمشير خود را بالا برد ولی به بازوی در خورد و در اين حال ابن ملجم بر جلو سرش زد و فرياد زد :” الحكم لله يا علي لا لك ولا لأصحابك” وردان به خانه خود گريخت ولی يکی از اشب علی از شرکت او خبر يافت و اورا بکشت و شبيب در تاريکی شب ميگريخت . يکی از مردم حضرموت او را بگرفت بر سينه اش نشست و شمشير همچنان در دست شبيب بود . مردم از هر سو پی او آمدند مرد حضرموتی ترسيد که در تاريکی شب او را از شبيب نشناسند و بکشندش اين بود که او را رها کرد تا در تاريکی شب ناپديد شد علی جعده بن هبيره که فرزند خواهرش ام هانی بود را به جای خود گذاشت تا با مردم نماز بخواند .(3)

——

چون علی بيرون آمد آواز داد:” ای مردم،به نماز برخيزيد به نماز برخيزيد”

شبيب او را با شمشير بزد شمشير او بر بازوی بالای در فرود آمد و در آن گير کرد . ابن ملجم شمشير بالا برد و بر تارک او فرد آمد و گفت: “فرمانروايی ويژه خداست نه تو ای علی و نه يارانت” وردان گريخت و به خانه خود رفت . يکی از کسانش بر وی درآمد و چنان بر وردان کوفت که او را کشت . شبيب در تاریکی فرو رفت و فرياد مردم به دادخواهی بلند شد مردی از حضرموت به نام عويمر(ovaymer ) او را دريافت و شمشير هنوز در دست شبيب بود شمشير را از وی بگرفت و بر سينه اش نشست . چون مرد حضرمی ديد که مردم به جست و جوی بزهکار شتافته اند و شمشير شبيب در دست اوست بر جان خويش ترسيد و اورا رها کرد و خود را وارهاند. شبيب گريخت .. (4)

و در مورد دستگیری ابن ملجم

و فرياد کرد(علی): “او را بگيريد” مردم در پی او شتافتند و کسی به او نزديک نميشد مگر آنکه او را با شمشير خود ميزد ، پس قثم بن عباس پيش تاخت و او را بغل گرفت و به زمين کوبيد و و فرياد زد : ای علی سگ خود را از من دور گردان . و چون او را نزد علی آوردند گفت: پسر ملجم؟ گفت آری (5)

بنابرين شبيب گريخت وردان کشته شد و ابن ملجم دستگير شد حال به جريان کشته شدن ابن ملجم ميپردازيم .

گويا علی به حسن سفارش کرده بود که او را مثله نکنند :

و چنان بود که علی از اعضا بريدن منع کرده بود و گفته بود : ای بنی عبدالمطلب نبينمتان که در خون مسلمانان غوطه زنيد و گوييد : امير مومنان کشته اند ، امير مومنان را کشته اند هيچ کس به جز قاتل من کشته نشود ، و ای حسن بنگر اگر من از اين ضربت جان دادم ، ضربتی در مقابل اين ضربت بزن . اعضای اين مرد را مبر که از پيمبر خداشنيدم که ميگفت:از اعضا بريدن بپرهيزيد و گرچه در مورد سگ هار باشد (6)

اما همان گونه که در قبل ديديم وردان که قاتل نبود کشته شد و آن گونه که در بعد ميبينم ابن ملجم هم مثله شد .

بنابراين اين گفته پوچ به نظر ميرسد و نسبت دادن آن به علی خلاف واقع چون نه علی نه فرزندانش به آن عمل نکردند و در عوض گفته ديگر مبنی بر کشتن و سوزاندن او صحيح تر است .
عبد الله بن جعفر، ابن ملجم را گرفت دو دست و دو پايش را قطع كرد و به چشمانش ميل كشيد، ابن ملجم گفت اى پسر جعفر تو با ميل سوزانى به چشمان من سرمه مى‏كشى، آنگاه عبد الله بن جعفر دستور داد زبانش را بيرون بياورند و او شروع به بى‏تابى كرد، عبد الله باو گفت دستها و پاهايت را بريديم بى‏تابى نكردى چشمهايت را ميل كشيديم بى‏تابى نكردى چرا از بريدن زبانت بى‏تابى مى‏كنى؟ گفت از ترس مرگ بى‏تابى نمى‏كنم ولى از اين ناراحت شدم كه ساعتى در دنيا زنده باشم و نتوانم خدا را ياد كنم، زبانش را بريدند و مرد. (7)

وقتی خواستند ابن ملجم لعنت الله علیه را بکشند عبدالله بن جعفر گفت :بگذارید من دل خودم را خنک کنم و دست و پاهای او را ببرید و میخی را سرخ کرد و به چشم او کشید ابن ملم گفت “منزه است خدایی که انسان را آفرید تو چشمان خودت را بسائیده سرب سرمه میکنی” پس از آن او را گرفتند و در حصیر پیچیدند و نفت مالیدند و آتش در آن زدند و بسوختند. (8)

دو دست ابن ملجم را قطع كردند و دو پاى او را و دو گوش و بينى او را بريدند. وقتى كه مى‏خواستند زبان وى را قطع كنند، فرياد كشيد. به او گفته شد اعضاى بدن تو را قطع كردندولى سخنى نگفتى چطور وقتى مى‏خواستند زبانت را قطع كنند فرياد كشيدى؟
ابن ملجم گفت: من با زبانم خدا را به ياد مى‏آورم و براى اين قطع شدن آن آسان نمى‏نمود.پس از اين كه او را مثله كردند او را كشتند. (9)

به گزارش عبد الرحمن بن علی جوزی در المنتظم فی التاریخ خود علی دستور سوزاندن را داده بود :

أخبرنا الحصين قال‏:‏ أخبرنا ابن المذهب قال‏:‏ أخبرنا أحمد بن جعفر قال‏:‏ حدثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل قال‏:‏ حدثني أبي قال‏:‏ حدثنا أبو أحمد الزبيري قال‏:‏ حدثنا شريك عن عمران بن ظبيان عن أبي يحيى قال‏:‏ لما ضرب ابن ملجم عليًا رضي الله عنه قال عليّ رضي الله عنه‏:‏ افعلوا له كما أراد رسول الله صلى الله عليه وسلم أن يفعل برجل أراد قتله فقال‏:‏ اقتلوه ثم حرقوه‏.‏

آن گونه رفتار کنيد که پيامبردر باره فردی که ميخواست او را بکشد رفتار ميکرد: او را بکشيد سپس بسوزانيد

در ادامه می گوید :

وذكر محمد بن سعد‏:‏ إنه لما مات علي رضي الله عنه أخرج ابن ملجم من الحبس فقالوا‏:‏ نشفي نفوسنا منه فقطع عبد الله بن جعفر يديه ورجليه فلم بجزع ولم يتكلم فكحل عينيه بمسمار محمي فلم يجزع وأخرج لسانه ليقطع فجزع وقال‏:‏ أكره أن أكون في الدنيا فواقًا لا أذكر الله فقطعوا لسانه ثم أحرقوه‏.

محمد بن سعد ميگويد: وقتی ابن ملجم را از حبس خارج کردند گفتند: بگذاريد دلمان از او خنک شود . پس عبد الّله بن جعفر دست و پايش را قطع کرد و فريادی نزد . چشمانش را با ميخ گداخته کور کرد و باز هم فرياد نزد و زبانش را خارج کردند تا قطع کنند فرياد زد و گفت : اکراه دارم از اينکه زنده باشم و نتوانم ذکر خدا بگويم پس زبانش را قطع کردند و سپس او را سوزاندند . (10)

و همچنین منابع دیگری که در زیر می آید:

ولما مات علي أخُرج عبد الرحمن بن ملجم من الحبس فقطع عبد الله بن جعفر يده ثم رجله وكحلت عيناه بمسمار محمى وقطع لسانه وأحرق لعنه الله‏. (11)

هنگامی که علی مرد ابن ملجم را از حبس ازاد کردند و عبد الّله بن جعفر ابتدا دست و سپس پايش را بريد و یعد چشمانش را با ميخ گداخته کور کرد و زبانش را بريد و سپس او را سوزاند .

وقد قيل‏:‏ إن عبد الله بن جعفر قطع يديه ورجليه وكحلت عيناه، وهو مع ذلك يقرأ سورة اقرأ باسم ربك الذي خلق إلى آخرها، ثم جاؤوا ليقطعوا لسانه فجزع وقال‏:‏ إني أخشى أن تمر علي ساعة لا أذكر الله فيها، ثم قطعوا لسانه، ثم قتلوه، ثم حرقوه في قوصرة والله أعلم‏.‏( 12)

عبد الّله بن جعفر دست و پايش را قطع کرد و چشمش را کور کرد و اين در حالی بود که سوره اقرا … را ميخواند سپس آمد تا زبانش را قطع کند . فرياد زد و گفت :من ميترسم از اينکه لحظه ای زندگی کنم و در آن ياد خدا نکنم . سپس زبانش را بريدند کشتند و در حصير سوزاندند .

اسباط بن محمد از مطرف، از ابو اسحاق، از عمرو بن اصمّ نقل مى‏كند كه مى‏گفته است به حضور حسن بن على (ع) كه در خانه عمرو بن حريث بود، رسيدم و گفتم: گروهى از مردم چنين مى‏پندارند كه على (ع) پيش از روز قيامت به دنيا بر مى‏گردد، خنده كرد و فرمود: سبحان الله اگر چنين اعتقادى مى‏داشتيم هرگز همسرانش را عروس و اموالش را تقسيم نمى‏كرديم.
گويند، عبد الرحمن بن ملجم مرادى در زندان بود و چون على (ع) رحلت فرمود كه رحمت و رضوان و بركات خداوند بر او بادا، و او را دفن كردند، حسين بن على (ع) فرستاد او را از زندان آوردند تا او را بكشد. در اين هنگام مردم جمع شدند و نفت و بوريا آوردند تا جسدش را به آتش كشند، عبد الله بن جعفر و حسين بن على (ع) و محمد بن حنفيه گفتند رهايش كنيد و بگذاريد خود ما از او انتقام بگيريم، عبد الله بن جعفر هر دو دست و پاى او را قطع كرد و او بيتابى نكرد و هيچ سخنى نگفت، آن گاه بر چشمان او ميل گداخته كشيدند و او گفت بر چشم عمويت [1] ميل سرخ شده در آتش مى‏كشى و شروع به خواندن سوره اقرأ كرد و تا آخر سوره را خواند در حالى كه چشمانش بيرون مى‏ريخت، سپس دستور داده شد زبانش را ببرند. چون شروع به اين كار كردند، بيتابى كرد. به او گفتند: اى دشمن خدا دست و پايت را بريدم و بر چشمت ميل كشيديم بيتابى نكردى و چون مى‏خواهيم زبانت را ببريم بيتابى مى‏كنى. گفت: براى اين است كه نمى‏خواهم لحظه‏يى در دنيا باشم و ذكر خدا نگويم و زبانش را بريدند. سپس او را در بوريايى نهادند و آتش زدند، عباس بن على (ع) در آن هنگام نوجوانى بود كه هنوز به بلوغ نرسيده بود، و عبد الرحمن بن ملجم مردى گندمگون و خوش چهره بود كه موهاى سرش تا لاله گوشش مى‏رسيد و در پيشانى او اثر سجده بود.
——–
[1]. اين داستان كه محمد بن سعد بدين صورت نقل مى‏كند در منابع كهن ديگر به گونه ديگرى است كه قابل ذكر است، مسعودى در مروج الذهب، ج 4، ص 434، مى‏گويد: چون خواستند ابن ملجم را بكشند عبد الله بن جعفر چنين گفت كه بگذاريد انتقام بگيرم، ملاحظه مى‏كنيد در همين عبارت طبقات هم خطاب مفرد و به عبد الله بن جعفر است، شيخ طبرسى در اعلام الورى، ص 291 ترجمه آن با نام زندگانى چهارده معصوم دو روايت در مورد سوزاندن بدن ابن ملجم پس از اينكه گردنش را زدند آورده است و مى‏گويد: ام هيثم دختر اسود نخعى جسد او را سوزاند، مرحوم مجلسى در جلاء العيون، چاپ اسلاميه، 1348، ص 337، روايتى را كه امام حسن (ع) شخصا گردن ابن ملجم را زد اصح روايات دانسته است.- م (13)

====================================================

اين گونه بود که ابن ملجم مرادی مثله شد و سپس کشته شد .

و اما در پايان به فرزندان و زنان علی و توصيف ابن ملجم ميپردازيم .

اسحاق بن عبد الّله از ابو جعفر محمد بن علی نقل ميکند که : “علی مردی بوده تيره و پر رنگ ، با چشمانی درشت و شکمی برآمده ، سر طاس و مايل به کوتاهی”

زنانش :

ابتدا فاطمه دختر محمد را به زنی گرفت:حسن ، حسين زينب ، ام کلثوم

ام البنين کلابی دختر حزام را به زنی گرفت: عباس ، جعفر و عبدلله و عثمان

ليلی دختر مسعود بن خالد : عبيد الّله و ابوبکر

اسما خثعمی دختر عميس : يحیی و محمد اصغر یا یحیی و عون یا یحیی و عثمان اصغر (واقدی میگوید محمد اصغر از کنیز بوده)

صهبا ام حبیب دختر ربيعه بن بجير بن عبد که از اسيران خالد بن وليد در حمله به عين التمر بود : عمر و رقيه

امامه دختر ابولعاص بن ربيع :محمد اصغر

خوله دختر جعفر بن قيس : محمد بن حنيفه(محمد اکبر)

ام سعيد دختر عروه بن مسعود ثقفی : ام حسن و رمله کبری

محياه دختر امروالقیس بن عدی بن اوس کلبی : دختری آورد که در خردسالی در گذشت

و ديگر فرزندان او از زنان و کنيزان مختلف ديگر که اسم مادرشان نا معلوم است :

ام هانی ، ميمونه ،زينب صغری ،رمله صغری ، ام کلثوم صغری ، فاطمه ، امامه، خديجه، ام کرام و ام سلمه و ام جعفر ، جمانه، نفيسه (13 فرزند) که همگی دختران علی بودند و مادرانشان کنيز بوده و اسمی از مادران انان نیامده است .

همه فرزندان علی : 14 پسر و 17 یا 18 دختر (14)


———————————————————————————-

منابع به صورت زير است در ادامه فقط صفحات می آيند

تاريخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاينده چاپ ششم 1383 انتشارات اساطير

تاريخ کامل عز الدين ابن اثير ، ترجمه سيد حسين روحانی انتشارت اساطير چاپ 1382

تاريخ يعقوبی ،ترجمه محمد ابراهيم آيتی شرکت انتشارات علمی و فرهنگی چاپ 1382

طبقات کبری محمد بن سعد كاتب واقدى ، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، انتشارات فرهنگ و انديشه، چاپ 1374

مروج الذهب و معادن الجوهرعلی بن حسین مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی چاپ 1382

العبر ابوزيد عبد الرحمن بن محمد ابن خلدون ترجمه عبد المحمد آيتی . پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی چاپ 1383

————

1)اين خلاصه از طبری ج6 ص 2682 گرفته شده است در بقيه تاريخ ها نيز با اختلاف جزيی همين است

2)طبری ج6 ص 2685

3)العبر ابن خلدون ج1 ص 620

4) تاريخ کامل عز الدين ابن اثير ج5 ص 2001

5) تاريخ يعقوبی ج2 ص 139

6) از طبری( ج6 ص 2689 ) نقل شده ، ابن اثير( ج 5 ص 2001) و ابن خلدون( ج1 ص 620)هم همين گونه روايت کرده اند .

7) اخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود دينورى ترجمه محمود مهدوى دامغانى، نشر نى، چاپ 1371 .ص262.

8 ) مروج الذهب ج 1 ص 775

9) امامت و سياست (تاريخ خلفا) ، ابن قتيبه دينوری ترجمه سيد ناصر طباطبايی انتشارات ققنوس چاپ 1380 ص 186

10) المنتظم فی التاریخ ، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن الجوزي ، جلد 5 ، ذكر من توفي في هذه السنة من الأكابر

11) المختصر في أخبار البشر، أبي الفداء ،ج 1 ، مسيرة علي إلى البصرة ، ‏ ثم دخلت سنة أربعين

12) البدایه و النهایه، اسماعیل ابن کثیر (صاحب تفسیر ابن کثیر) ، ج 7، صفة مقتله رضي الله

13) طبقات ج‏3 ص 32.

14) طبری ج5 ص 2695-2697 ، تاریخ یعقوبی ج 2 ص 139 ، ابن اثیر ج 5 ص 2009 ،

15) آرشيو گفتگو دات کام


منبع :

http://pdamon.wordpress.com/
     
  
مرد

 
pesartehrooni: منبعش چی هست؟الکی که نمیشه چیزی گفت
تاریخ طبری كامل توضیح داده ولی جلد چندومیشه رو نمیدمنم
درست بخوانید,کتب مقدس کتب نیرومندی همواره برای درک کردن بیخدایست
     
  
مرد

 
یكمی منطقی باشید اگر بخوان جسدی رو از این مسیر دور یعنی كوفه تا این شهری كه ذكر كردین ببرن كه اول باید از بین بیابان های گرم عراق و خوزستان و بوشهر و هرمزگان رد كنن اگر مومیایی هم شده باشه كه باز فساد جنازه اجازه نمیده كه تا اونجا برسه حالا دوتا افغانی یه چرندی گفتن شما چرا باور میكنین
بسیار سفر باید تا پخته شود ... خامی صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی
گر پیر مناجاتست ور رند خراباتی ... هر کس قلمی رفته‌ست بر وی به سرانجامی
     
  
مرد

 
دانستنی های اسلامی!!

اگه ندونید آخرت تون بر باده



o مسواک زدن در حمام باعث درد دندان ميشود! ـ (منبع: من لا يحضره الفقيه - جلد يک، ص. ۵۳)

o در ادرار ائمه آلودگی نيست! � 'ليس فی بول الائمه استخباث' � ( منبع: انوار ولايه، ص. ۴۴۰ )

o خوردن آب در حالت ايستاده در شب باعث زردی ميشود! � 'شرب الماء من قيام بالليل يورث ماء الاصفر' ـ ( منبع: اصول کافی جلد ۶-ص۴۹۸ )

o نگاه کردن به آلت تناسلی زن باعث کوری ميشود! � 'النظر الی فروج النساء يورث العمی'- (منبع : من لا يحضره الفقيه -جلد ۳ ص۵۵۶ )

o آه اسم خدا ست!- 'آه اسم من اسماء الله الحسنی' - مستدرک الوسائل جلد ۲ ص۱۴۸

o ملکی بنام خرقائيل هست که ۱۸ هزار بال دارد و بين هر بالش پنجاه سال زمان برای ديدن لازم است! ـ 'ان لله ملکا يقال خرقائيل له ثمانيه عشر الف جناح مابين جناح الی جناح خمس مائه عام' � ( منبع : کتاب البرهان جلد، ۲ ص. ۳۲۷ )

o ملکی هست که اسمش منت و هميشه بالای قبر امام حسين است ! ـ ( الکافی جلد ۴ ص ۵۸۳)

o امام ده علامت دارد از جمله آنها ختنه شده بدنيا می آيد!، با پا وبراحتی متولد ميشود!، جنب نميشود!، اگر بخوابد قلبش بيدار است، چشمش ميخوابد ولی قلبش بيدار است!، همانطور که از جلو ميبيند از عقب هم ميبيند! ـ 'يولد مطهرا مختونا و لا يجنب و تنام عينه و لا ينام قلبه و يری من خلفه کما يری من امامه' ـ ( منبع : اصول کافی جلد يک ص ۳۱۹ کتاب حجه باب مواليد الائمه

o امام زمان لخت و عريان ظاهر ميشود! ـ 'انه سيظهر عاريا امام قرص الشمس' ـ (منبع: حق اليقين، ص. ۳۴۷ )

o ابن بابويه روايت ميکند که ابی عبد الله مردی را ديد که کفش سياه پوشيده فرمود چرا کفش سياه پوشيدی، مگر نمی دانی کفش سياه نور چشم را کم ميکند و مردانگی را ضعيف ميکند؟ . بر تو باد پوشيدن کفش زرد که نور چشم را زياد ميکند و باعث قوت مردانگی ميشود!. ـ 'عن ابی عبد الله انه رای رجل و عليه نعل سوداء فقال مالک و لبس السوداء؟ هی تضعف البصر و ترخی الذکر و���' ـ ( منبع : کتاب خصال شيخ صدوق ..ابن بابويه باب سوم جلد یک، ص. ۹۹ )

o روايت از علی (ع): اولين حيوانی که پس از رسول خدا(ص) از دنيا رفت عفير خر رسول خدا بود! اين خر با رسول خدا صحبت کرده بود ! و گفته بود : پدر و مادرم فدای تو، پدرم از قول پدرش و از قول جدش و جد جدش و ...نقل کرده که نوح (ع) جد من را در کشتی گذاشت و به مردم گفت ای مردم از نسل اين خر، خری متولد ميشود که رسول خدا بر او سوار ميشود، و من خوشحالم که آن خر هستم ! ـ 'عن امير المومنين علی قال ان اول شيی من ادواب توفی هو عفير حمار رسول الله ذالک الحمار کلم رسول الله فقال بابی انت و امی ���' ـ ( منبع: اصول کافی جلد ۱ ص ۱۸۴- کتاب الحجه باب ما عند الائمه من سلاح رسول الله )

o از امام حسن (ع) روايت شده است که ايشان فرمود برای خداوند دو شهر است ( خدا دو شهر دارد) يکی از انها در مشرق است و يکی در مغرب، و در آنها ۷۰ ميليون زبان و جود دارد! و من همه آن زبانها را ميدانم! ـ 'عن ابی عبد الله الحسن قال ان لله مدينتين احداهما بالمشرق و اخری بالمغرب و فيها سبعون الف الف لغه و انا اعرف جميع تلک اللغات' ـ ( منبع: اصول کافی - جلد يک - ص ۳۸۴ و ۳۸۵ باب مولد حسن ابن علی)

o خوردن خاک نفاق می آورد! � 'اکل الطين يورث النفاق' ـ ( منبع: الکافی جلد۲- ص۲۶۵ ). خوردن خاک حرام است مثل خون و مردار و گوشت خوک اما خوردن خاک قبر امام حسين باعث شفاء از بيماريها ميشود! . ـ 'اکل الطين حرام مثل الميته و الدم و لحم اخنزير الا طين قبر الحسين فيه شفاء من کل داء'- ( منبع: اصول کافی جلد ۳ - ص ۳۸۷)

o توسل به امام موسی کاظم باعث جلای چشم ميشود!.ـ ' التوسل بالامام موسی الکاظم ينفع لوجع العين' ـ ( منبع : باقيات الصالحات ضميمه مفاتيح الجنان -شيخ عباس قمی ص ۷۴۵ )

o امام حسين(ع) از سينه حضرت زهرا شير نخورد بلکه پيامبر انگشتش را در دهان او ميگذاشت و او می مکيد و برای سه روزش کافی بود!. ـ ' لم يرضع الحسين من فاطمه (س) و لا من انثی کان يوتی به النبی (ص) فيضع ابهامه فی فمه فيمص منها ما يکفيه اليو مين و الثلاث 'ـ ( منبع: اصول کافی کتاب الحجه - باب مولد حسين ابن علی )

o پيامبر از ابوطالب شير ميخورد! ـ ' لما ولد النبی (ص) مکث اياما ليس له لبن فالقاه ابو طالب علی ثدی نفسه فانزل الله فيه لبنا فرضع منه اياما' ـ ( منبع: اصول کافی - کتاب الحجه - باب مولد النبی(ص) - جلد يک ص ۳۷۳ )

o فاطمه زهرا (س) حيض نميشده است! ـ 'عن ابی الحسن قال ان بنات الانبياء لا يطمثن' ـ ( اصول کافی - کتاب الحجه - باب مولد الزهراء - جلد يک ص. ۳۸۲ )

o در روايت است که علی (ع) با رسول خدا به مسافرت رفت و عايشه همراهش بود و تنها يک لحاف همراهشان بود ! و علی میگوید رسول خدا بين من و عايشه خوابيد ! و هنگاميکه رسول خدا شب برای نماز شب بر خاست من و عايشه در يک لحاف بوديم ! ـ ' قال علی سافرت مع رسول الله و کان له لحاف ليس له لحاف غيره و معه عائشه و کان رسول الله ينام بينی و بين عائشه فاذا قام الی اللصلوه الليل ���..' ـ ( منبع: بحار الانوار جلد ۲ - ص ۴۰ دار احياء التراث العربی - بيروت بحار الانوار ص. ۲۹۷ )

o هنگاميکه امام حسين به شهادت رسيد بين امام سجاد و محمد ابن حنفيه فرزند علی(ع) بر سر امامت اختلاف افتاد �محمد ابن حنفيه به امام سجاد گفت تو خودت بهتر ميدانی که من از تو لايق تر هستم و امام سجاد در جواب گفت پاسخ تو را حجر الاسود ميدهد ! و دعوت کرد که به آنجا بروند ..آنگاه محمد ابن حنفيه حجر الاسود را صدا زد و هيچ جوابی نشنيد اما تا امام سجاد حجر الاسود را صدا زد حجر به صدا در آمد و گفت امامت مال علی ابن الحسين است و نزديک بود حجر الاسود از جا کنده شود! ـ 'لما قتل الحسين (ع) ارسل محمد ابن الحنفيه الی علی ابن الحسين و ��' ـ ( منبع: اصول کافی - جلد يک ص ۳۴۸ اعلام الوری للطبرسی ۲۵۸)

o علی(ع) بر روی ابرها پرواز ميکند ! . خداوند ابرها را برای علی مسخر ساخت و او شرق و غرب عالم را درنورديد! . ـ 'ان الله سخر لعلی السحاب فکان يسير فی الارض شرقا و غربا' ـ ( منبع: تفسير الميزان جلد ۱۳ - ص ۳۷۲ بحار الانوار جلد ۳۹ - ص ۱۳۸)

o رعد و برق آسمان از تدبير علی است! . ـ ' قال ابو عبد الله عليه السلام .. ماکان من هذا الرعد فانه من امر صاحبکم قلت من صاحبنا؟ قال امير المومنين علی عليه السلام الاختصاص' ـ ( منبع: المفيد ص ۳۽
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
     
  
مرد

 
توصیه های حضرت محمد به حضرت علی


حضرت امير المؤمنين فرمود كه مستحب است در شب اول ماه رمضان جماع كردن و از ابو سعيد خدرى منقول است كه

حضرت رسالت پناه وصيت نمود به حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) يا على چون عروسى داخل خانه تو شود كفشهايش

را بكن تا بنشيند و پاهايش را بشو و آن آب را از در خانه تا منتهاى خانه بپاش چون چنين كنى خدا هفتاد هزار نوع رحمت بر

تو بفرستد كه بر سر عروس فرود آيد تا آنكه آن بركت بهر گوشه آن خانه برسد و ايمن گردد عروس از ديوانگى و خوره و

پيسى تا در آن خانه باشد. و منع كن عروس را تا هفت روز از خوردن شير و سركه و گشنيز و سيب ترش پس حضرت امير

المؤمنين (عليه السلام) گفت يا رسول اللّه بچه سبب منع كنم او را از اينها؟ فرمود زيرا كه رحم بسبب خوردن اينها سرد و

عقيم مى شود و فرزند نمى آورد و حصيريكه در ناحيه خانه افتاده باشد بهتر است از زنى كه فرزند كه فرزند او بوجود نميآيد،

پس فرمود كه: يا على جماع مكن با زن خود در اول ماه و ميان ماه كه ديوانگى و خوره و خبط دماغ راه مى يابد بآنزن و

فرزندانش. يا على جماع مكن بعد از پيشين كه اگر فرزندى بهم رسد احول خواهد بود. يا على در وقت جماع سخن مگو كه اگر

فرزندى حاصل شود ايمن نيستى كه لال باشد و نگاه نكند احدى به فرج زن خود و چشم بپوشد در آن حالت كه نظر كردن به

فرج در آن حالت باعث كورى فرزند مى شود. يا على بشهوت و خواهش زن ديگرى با زن خود جماع مكن كه اگر فرزندى بهم

رسد مخنث يا ديوانه باشد. يا على هر كه جنب با زن خود در فراش خوابيده باشد قرآن نخواند كه مى ترسم آتشى از آسمان بر

هر دو نازل شود و بسوزاند ايشان را. يا على جماع مكن با زن خود مگر آنكه تو دستمالى از براى خود داشته باشى و او

دستمالى از براى خود داشته باشد و هر دو خود را به يك دستمال پاك نكنيد كه دشمنى در ميان شما پيدا مى شود و آخر بجدائى

مى كشد. يا على ايستاده با زن خود جماع مكن كه آن فعل خران است و اگر فرزندى بهم رسد مانند خران بر رختخواب بول مى

كند. يا على در شب عيد فطر جماع مكن كه اگر فرزندى بهم رسد شش انگشت يا چهار انگشت در دست داشته باشد. يا على در

زير درخت ميوه دار جماع مكن كه اگر فرزندى بهم رسد جلاد و كشنده مردم باشد با رئيس و سركرده ظلم باشد. يا على در

برابر آفتاب جماع مكن مگر آنكه پرده بياويزى كه اگر فرزندى بوجود آيد هميشه در بدحالى و پريشانى باشد تا بميرد. يا على در

ميان اذان و اقامه جماع مكن كه اگر فرزندى بوجود آيد جرى باشد در خون ريختن. يا على چون زنت حامله شود با او جماع

مكن بى وضو كه اگر چنين كنى فرزندى كه بهم رسد كوردل و بخيل باشد. يا على در شب نيمه شعبان جماع مكن كه اگر

فرزندى حاصل شود شوم باشد و در رويش نشان سياهى باشد. يا على در روز آخر ماه شعبان جماع مكن كه اگر فرزندى بهم

رسد عشار و ياور ظالمان باشد و هلاك بسيارى از مردم بر دست او بود. يا على بر پشت بام جماع مكن كه اگر فرزندى بهم

رسد منافق و ريا كننده و صاحب بدعت باشد. يا على چون بسفرى بروى در آنشب كه مى روى جماع مكن كه اگر فرزندى

بوجود آيد مالش را به ناحق صرف كند و اسراف كنندگان برادر شياطين اند و اگر بسفرى روى كه سه روزه راه باشد جماع

مكن كه اگر فرزندى بهم رسد ياور ظالمان باشد. يا على در شب دوشنبه جماع بكن كه اگر فرزندى بهم رسد حافظ قرآن و

راضى به قسمت خدا باشد.

يا على اگر جماع كنى در شب سه شنبه و فرزندى بهم رسد بعد از سعادت اسلام او را روزى شود و دهانش خوشبو و دلش

رحيم و دستش جوانمرد و زبانش از غيبت و بهتان پاك باشد. يا على اگر جماع كنى در شب پنجشنبه و فرزندى بهم رسد حاكمى

از حكام شريعت يا عالمى از علماء باشد و اگر در روز پنجشنبه وقتى كه آفتاب در ميان آسمان باشد نزديكى كنى با زن خود و

فرزندى بهم رسد شيطان نزديك او نشود تا پير شود و خدا او را روزى ميكند سلامتى در دنيا و دين. يا على اگر جماع كنى در

شب جمعه و فرزندى بهم رسد خطيب و سخنگو باشد و اگر در روز جمعه بعد از عصر جماع كنى و فرزندى بهم رسد از

دانايان مشهور باشد و اگر جماع كنى در شب جمعه بعد از نماز خفتن اميد هست آن فرزند از ابدال باشد. يا على در ساعات

اول شب جماع مكن كه اگر فرزندى بهم رسد ايمن نيستى كه ساحر باشد و دنيا را بر آخرت اختيار نمايد. يا على اين وصيت را

از من بياموز چنانچه از جبرئيل آموختم.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، باب آداب زفاف و مجامعت.
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
     
  
مرد

 
ثواب لقمه نان خوردن در توالت


به سند معتبر دیگر منقول است که روزی امام حسین داخل بیت الخلاء شدند لقمه نانی دیدند که افتاده است، برداشتند و به

غلامی از غلامان خود دادند و فرمودند که هرگاه بیرون آیم این را به من ده. پس چون بیرون آمدند پرسیدند که چه شد لقمه

نان؟ گفت: خورد: فرمود که تو را آزاد نمودم از برای خدا. شخصی پرسید که سبب آزاد نمودن غلام چه بود؟ حضرت فرمود

که از جدم رسول خدا شنیدم که هر که لقمه ای بیابد و آن را پاک کند یا بشوید پس بخورد آن را، در شکمش قرار نگیرد مگر آن

که خدا او را از آتش جهنم آزاد گرداند، و من نمیخواهم در بندگی بدارم کسی را که خدا از آتش جهنم آزاد گردانیده.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، باب آداب زفاف و مجامعت.
یکی از تفریحات بهشت دریدن بکارت باکره ها

إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فَاكِهُونَ ( 55 يس )
غزالی بنقل از الجلالین در تفسیر آیه فوق چنین می گوید: "ساکنان بهشت
مشغول لذات خویش اند، یعنی مشغول دریدن بکارت باکره ها اند." (1) ابن
عباس در مورد این آیه می گوید: "فکهون، بمعنی لذت بردن از دریدن (پرده)
بکارت باکره ها است."( 2) ___ 1- احیای علوم دین، غزالی دار الکتب علمیه،
بیروت ، جلد ۶، کتاب ادب النکاح ، ص ۵۷۵. 2- ابن عباس، تنویر المیقباس،
تفسیر سوره ۳۶ ، آیه54
عبادت توسط چشم چراني به دختران سيد؛ هم فال و هم تماشا!

ابراهيم پسر هاشم از علي پسر مهبد از حسين پسر خالد از ابي حسن علي ابن موسي الرضا نقل كند كه فرمودند: نگاه كردن به

ذريه ما اهل بيت عبادت است. گفتند اي فرزند رسول خدا! آيا نگاه كردن ما به امامان از شما عبادت است، يا نكاه كردن به همه

اولاد پيامبر ؟ فزمود: نگاه كردن به همه اولاد پيامبر عبادت است.

امالی شیخ صدوق، برگ 467
روش پیامبر (ص) در انتخاب همسر

به نقل از کتاب مکارم الاخلاق طبرسی: از امام صادق نقل شده است که فرمود
«پیغمبر وقتی می خواست زن بگیرد یکی را می فرستاد او را ببیند و می
فرمود: گردنش را بوی کن که اگر خوشبو باشد بویش خوب و طیب است و نیز اگر
غوزک پایش پرگوشت باشد فرجش هم پر گوشت خواهد بود»
ماخذ : طب المومنین، قانون قوه باه، آداب زناشوئی، محمد ابراهیم آوازه برگ19
اسلام مال همون عربستونه خود الله گفته


الله تازی در آیه 4 سوره ابراهیم می گوید : ما هیچ پیامبری نفرستادیم مگر به زبان قوم خودش؛ .
و در آیه های 7 و 8 سوره شورا می گوید : ای محمد، قرآن را بزبان عربی بر تو وحی کردیم تا اهالی ام القری یعنی مکه و

پیرامون آن را بیم دهنده باشی. و اگر ما می خواستیم همه را یک امت می آفریدیم!!! یعنی یک زبان و یک دین، ولی نخواستیم.
ما ایرانیان باید (آیه 4 سوره ابراهیم ) و (آیه 7 و 8 سوره شوری ) را بر آینه بچسبانیم تا در ذهن کودن ما جا بیفتد که اگر

نمی توانیم بدون خدا و پیامبر زندگی کنیم، اقلاً بدنبال پیامبری برویم که زائیده افکار و فرهنگ ایرانیان باشد و نه دنبال الله تازی

، که زائیده فکر و فرهنگ یک مشت سر بر غارتگر است. یک پیغمبر چینی با کتاب چینی فقط بدرد مردم چین می خورد و یک

پیغمبر عرب با کتاب عربی، بدرد مردم عرب زبان می خورد وغیره . دنباله رَوی از پیامبری که زبانش را نفهمیم و کتابش را نتوانیم بدون کمک از فرهنگ لغات بخوانیم، تنها حماقت ما را ثابت می کند
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
     
  
مرد

 
احکام جماع برگرفته از بخشهائی از کتاب حلية المتقين


«از حضرت رسول...منقول است: چون کسی خواهد با زن خود جماح کند. به روش
مرغان بنزد او نرود بلکه اول با او دست بازی و خوش طبعی بکند وبعد از آن
جماح بکند. در حديث صحيح از حضرت صادق منقول است: در وقت جماح سخن مگوئيد
که بيم آن است فرزندی که بهم رسد لال باشد و در آن وقت نظر به فرج زن
مکنيد. بيم آن است که فرزندی که بهم رسد کور باشد. در روايات ديگر از آن
حضرت منقول است: باکی نيست نگاه کردن به فرج در وقت جماع . در چندين حديث
معتبر وارد شده است: مرد و زن در حالتی که خضاب به حنا و غير آن بسته
باشند، جماع نکنند. از حضرت موسی پرسيدند که اگر در حالت جماع، مرد و زن
دور شود چيست؟ فرمود باکی نيست، باز پرسيدند اگر کسی فرج زن را ببوسد چون
است؟ فرمود باکی نيست. از حضرت صادق پرسيدند اگر کسی زن خود را عريان کند
و به او نظر کند چون است؟ فرمود: مگر لذتی از اين بهتر می باشد! و
پرسيدند: که اگر دست و انگشت با فرج زن و کنيز خود بازی کند چون است؟
فرمود باکی نيست. اما به غير اجزای بدن خود چيزی ديگر در آنجا نکند. و
پرسيدند که آيا می تواند در ميان آب جماع بکند؟ فرمود باکی نيست. حضرت
رسول فرمود: يا علی جماع مکن با زن خود در اول ماه و ميان ماه که ديوانگی
و خوره و خبط دماغ راه می يابد به آن زن و فرزندانش، يا علی جماع مکن
بعد از پيشين که اگر فرزندی بهم رسد احول خواهد بود. يا علی در وقت جماع
سخن مگو که اگر فرزندی حاصل شود ايمن نيستی که لال باشد. و نگاه نکند
احدی به فرج زن خود و چشم بپوشد در آن حالت که نظر کردن به فرج، در آن
حالت باعث کوری فرزند می شود. يا علی هر که جنب با زن خود در فراش
خوابيده باشد قرآن نخواند که می ترسم آتشی از آسمان بر هر دو نازل شود و
بسوزاند ايشان را. يا علی ايستاده با زن خود جماع مکن که آن فعل خران است
و اگر فرزندی به هم رسد مانند خران بر رختخواب بول می کند. يآ علی در شب
عيد فطر جماع مکن که اگر فرزندی به وجود آيد شَر بسيار از او به ظهور
آيد. يا علی در شب عيد قربان جماع مکن که اگر فرزندی بهم رسد شش انگشت يا
چهارانگشت در دست داشته باشد. يا علی در زير درخت ميوه دار جماع مکن که
اگر فرزندی بهم رسد جلاد و کشنده مردم باشد . يا ريئس و سر کرده ظلم
باشد. يا علی در برابر آفتاب جماع مکن مگر آنکه پرده ای بياويزی که اگر
فرزندی بوجود آيد هميشه در بد حالی و پريشانی باشد تا بميرد. يا علی در
ميان اذان و اقامه جماع مکن که اگر فرزندی به وجود آيد جری باشد در خون
ريختن. يا علی در روز آخر ماه شعبان جماع مکن که اگر فرزندی بهم رسد عشار
و ياور ظالمان باشد و هلاک بسياری از مردم بر دست او بود. يا علی بر پشت
بام جماع مکن که اگر فرزندی بهم رسد منافق و ريا کننده و صاحب بدعت باشد.
يا علی چون به سفر بروی در آن شب که می روی جماع مکن که اگر فرزندی به
وجود آيد مالش را بناحق صرف کند و اسراف کنندگان برادر شيا طين اند و
اگر به سفر روی که سه روزه راه باشد ، جماع مکن که اگر فرزندی بهم رسد
ياور ظالمان باشد. يا علی در شب دوشنبه جماع بکن که اگر فرزندی بهم رسد
حافظ قران و راضی به قسمت خدا باشد. يا علی اگر جماع کنی در شب جمعه و
فرزندی بهم رسد ، خطيب و سخنگو باشد و اگر در روز جمعه بعد از عصر جماع
کنی فرزندی بهم رسد از دانايان مشهور باشد. و اگر جماع کنی در شب جمع
بعد از نماز خفتن . اميد است آن فرزند از ابدال باشد . يا علی در ساعت
اول شب جماع مکن که اگر فرزندی بهم رسد ايمن نيستی که ساحر باشد و دنيا
را بر آخرت اختيار نمايد. يا علی اين وصيت را از من بياموز چنانچه از
جبرئيل آموختم.»
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
     
  
صفحه  صفحه 1 از 15:  1  2  3  4  5  ...  12  13  14  15  پسین » 
مذهب
مذهب

دانستنی های اسلامی!!

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA