ارسالها: 1079
#101
Posted: 24 May 2011 13:44
كلا این خاندان به سركوب ایرانیان عادت داشتن.
در كتاب مناقب و تاریخ واقدی كاملا قید شده
همین حسین هر چند وقت یكبار سپاه ورمیداشت میومد مردم دیلمان (دامنه البرز) رو سركوب میكرد و باج میگرفت .
یا حسن هم همینطور میومد مردم دارابگرد و اطراف شیراز رو سركیسه میكرد و اخاذی میكرد الانم جاش هنوز هستش.
قربونش برم حضرت علی هم دوتا از بزرگترین كشتارها رو دست توش داره تاریخ طبری كاملا گفته این رو.
اینا كلا با عجم مشكل داشتن حالا چی؟
روی سر كول خودشون گل میمالن كه بله حسین كشته شد وای حسین كشته شد.
دیگه یكی نیست بگه عزیزم همین حسین 1350 سال پیش مردم دیلمان رو سركوب میكرد همیشه هم به خلیفه دوم وقت میگفت كه به من لشكر بده برم مردم دیلمان رو سركوب كنم.
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 1079
#102
Posted: 17 Jun 2011 09:41
نظر علی ابن ابیطالب در مورد چگونگی پیدایش انسان!
جالب است که مسلمانان نظریهی تکامل را رد مینمایند، اما خرافات اسلام را که بر اساس افسانهها بیان شده، قبول میکنند.
این هم نظر علی ابن ابیطالب در مورد چگونگی خلقت آدم که بر اساس تعالیم اسوهاش محمد( البته با اقتباس از تورات) بیان شده. آیا این نظرات آنگونه که اللهپرستان ادعا دارند، علمی است؟:
و آنگاه پروردگار سبحان از زمینهای سنگلاخ و هموار و زمینهای ویژهی کشاورزی و شورهزاران، اندکی خاک فراهم آورد و به آبش آمیخیت تا پاک و بیآلایش شد و به همدیگر چسبید؛ سپس از آن گِل پاک، هیکلی که دارای اعضا و پیوندها و گسستگیها بود، بیافرید و آن را مدتی بداشت تا خشک شود، انگاه از روح خود در آن دمید؛ بدانگونه بود که بر پای خاست در حالی که انسانی هوشمند شده بود؛ انسانی که قوای مُدرکهاش را در معقولات بکار میاندازد و در کارها به وسیلهی اندیشههایش تصرف میکند و اعضایش را در زندگی به خدمت میگیرد و در کارهایش ابزار لازم از قبیل دست و پایش را به حرکت در میآورد و دارای شاختی است که میان حق و باطل و چشیدنیها و بوئیدنیها و رنگها و جنسها فرق میگذارد و آنها را تشخیص میدهد. این انسان خلقتش و طینتش به الوان گوناگون آمیخته شد و دارای چیزهائی همانند یکدیگر و حالاتی متضاد و اخلاطی متباین از قبیل گرمی و سردی و رطوبت و خشکی گردید و پروردگار سبحان از فرشتگان، امانت خود را باز خواست کرد و انجام عهد و پیمان را از آنان طلب نمود؛ یعنی از آنها خواست که برای سجده کردن به آدم حاضر شوند و در مقابل عظمت و بزرگی او خضوع کنند؛ آنگاه خداوند سبحان فرمود: در مقابل آدم یه خاک بیفتید! همهی فرشتگان به خاک افتادند جر ابلیس که خویشتن بینی او را گرفت و بدبختی بر او غلبه نمود و به خاطر خلقتش که از آتش بود، تکبر کرد و ادم را که از پارهای گل خشکیده ایجاد کرده بود خوار و کوچک شمرد؛ پس خداوند بزرگ به او مهلت داد و او را رها کرد تا کارهائی که شایستهی خشم پروردگارش شود و امتحان و ازمایش او به پایان رسد و وعدهای که به او داده بود بسر اید، پس فرمود: تو از جمله مهلت داده شدگانی تا روز معلوم.
آنگاه خداوند سبحان آدم را در جائی که وسائل زندگیش فراهم بود جای داد و مکان او را امن و سلامت کرد و از شیطان و دشمنی شیطان او را بر حذر داشت. ابلیس که به زندگی ادم در بهشت برین و سرای جاویدان و همدمی با خوبان رشک میبرد، او را فریفت و یقیتش را به شک و تردید و تصمیم او را به سستی و کوتاهی و شادمانیش را به ترس تبدیل کرد و آنگاه که به خود آمد از خود پشیمانی کرد. سرانجام خداوند سبحان توبهاش را پذیرفت و کلمهی رحمت را به او یاد داد و بازگشت به بهشت را به او نوید داد و آنگاه او را به دنیای پر رنج و بلا و جایگاه توالُد و تناسُل فرزندانش روانه ساخت.
بایدها و نبایدهای سکس برای مسلمین!
حضرت رسول به حضرت امیرالمؤمنین وصیت نمود: یا علی! چون عروسی داخل خانهی تو شود، کفشهایش را بکن تا بنشیند و پاهایش را بشوی و آن آب را از در خانه تا منتهای خانه بپاش، چون چنین کنی الله هفتاد هزار نوع رحمت بر تو بفرستد که بر سر عروس فرود آید، تا انکه آن برکت بهر گوشهی خانه برسد و ایمن گردد عروس از دیوانگی و خوره و پیسی تا در آن خانه باشد و منع کن عروس را تا هفت روز از خوردن شیر و سرکه و گشنیز و سیب ترش؛ پس حضرت امیرالمؤمنین گفت: یا رسول الله! به چه سبب منع کنم او را از اینها؟ فرمود: زیرا که رحم به سبب خوردن اینها سرد و عقیم میگردد و فرزندی نمیآورد، حصیری که در ناحیهای از خانه افتاده باشد بهتر است از زنی که فرزند از او بوجود نمیآید؛ پس فرمود: یا علی! جماع مکن با زن خود در اول ماه و میان ماه که دیوانگی و خوره و خبط دماغ به آن زن و فرزندان راه مییابد؛ یا علی جماع مکن پس از پیشین(ظهر) که اگر فرزندی به هم رسد احول( کسی که چشمش چپ است) خواهد بود. یا علی! در وقت جماع با زنت سخن مگو که اگر فرزندی حاصل شود، ایمن نیستی که لال باشد و نگاه نکند احدی به فرج زن خود و چشم بپوشد در آن حالت که نظر کردن به فرج در آن حالت باعث کوری فرزند میگردد. یا علی! به شهوت و خواهش زن دیگری با زن خود جماع مکن زیرا اگر فرزندی به هم رسد مخنث(ک و ن ی) یا دیوانه باشد. یا علی! هر کس جنب زن خود در فراش خوابیده باشد و قرآن نخواند میترسم از آسمان آتشی بر هر دو نازل گردد و بسوزاند ایشان را. یا علی! جماع مکن با زن خود مگر تو از برای خود دستمالی داشته باشی و او هم برای خودش و هر دو با یک دستمال پاک نکنید که میان شما دشمن پیدا شود و اخر به جدائی میکشد. یا علی! ایستاده با زن خود جماع مکن که آن فعل خران است و اگر فرزندی به هم رسد مانند خران بر رختخواب بول کند. یا علی! در شب عید فطر جماع مکن که شر بسیار از او بوجود آید؛ یا علی! در شب عید قربان جماع مکن اگر فرزند به هم رسد شش انگشت یا چها انگشت در دست داشته باشد. یا علی! در زیر درخت میوهدار جماع مکن که اگر فرزندی به هم رسد جلاد و کشندهی مردم یا رئیس و سر کردهی ستم باشد. یا علی! در برابر آفتاب جماع مکن مگر آنکه پرده بیاوزی که اگر فرزندی بوجود آیدهمیشه در بد حالی و پریشانی باشد تا بمیرد. یا علی! در میان اذان و اقامه جماع مکن که اگر فرزندی بوجود آید در خون ریخت جری باشد. یا علی! چون زنت آبستن گردید با او بدون وضو جماع مکن که از چنین کنی فرزندی که به هم رسد کوردل و بخیل باشد. یا علی! در نیمهی شعبان جماع مکن که اگر فرزندی حاصل شود شوم باشد و در رویش نشان سیاهی باشد.... یا علی! در دوشنبه جماع کن که اگر فرزندی به هم رسد حافظ قرآن باشد و اگر در شب سه شنبه جماع کنی بعد از سعادت اسلام او را روزی شود که دهانش خوشبو و دلش رحیم و دستش جوانمرد و زبانش از غیبت و بهتان پاک باشد. یا علی! اگر در شب پنجشنبه جماع کنی یا حاکمی از حکام شریعت یا عالمی از علماء باشد و اگر در پنجشنبه وقتی که افتاب در میان آسمان باشد با زن خود نزدیکی نزدیکی کنی فرزندی که به هم رسد شیطان نزدیک او نشود تا پیر شود و اگر در شب جمعه جماع کنی فرزندی که به هم رسد خطیب و سخنگو باشد و اگر در روز جمعه پس از پسین(عصر) جماع کنی فرزندی که به هم رسد از دانایان مشهور باشد. یا علی! اگر در ساعت اول شب جماع کنی فرزندی که به هم رسد از جادوگر شود و دنیا را بر آخرت اختیار نماید. یا علی! این وصیت را از من بیاموز چنانچه از جبرئیل آموختم.
همچنین از حضرت امام صادق منقول است: هر کس با زن خود در حالت حنا بستن جماع کند فرزندی که به هم رسد محنث(ک و ن ی) باشد.
از امام باقر نقل است که فرمود: زن آزاد در برابر زن آزاد جماع نباید بکند، اما کنیز میتواند در برابر کنیز جماع کند.
دستورات اسلامی در مورد کسی که بر امام معصوم بشورد.
اسلام ادعای برابری انسانها در خلقت و رعایت عدالت و مساوات را دارد، اما آنچه که از رفتار و کردار و دستوارات صریح اسلامی بر میآید این است که این دین برابری و عدالت را تنها برای پیروان خویش میخواهد، دستورات اسلام مبین همین موضوع است؛ هر مسلمانی در برابر قانون با سایر مسلمانان برابر است، البته محمد ابن عبدالله و اولیالامر مسلمین در این زمینه یک استثنا هستند.
خمینی در نظریهی ولایت فقیه خویش، اطاعت از ولی فقیه را مانند اطاعت از امام معصوم واجب میداند، او معتقد است که در زمان غیبت امام معصوم، اختیارات وی به فقیهی عادل و جامعالشرایط (مانند خود او) واگذار میشوند؛ لذا هر حکمی که در زمان حضور امام معصوم بر مسلمین واجب است در زمان ولایت ولی فقیه نیز واجب خوهد بود.
بر طبق فهم بزرگان اسلام(در اینجا شیعه که مذهب غالب کشور است) کسی که از اطاعت امام معصوم خارج گردد، باغی نامیده میشود و جنگیدن با چنین فردی، حتی اگر مسلمان معتقدی هم باشد واجب و مانند جنگ با کفار است، او باید یا به اطاعت از امام معصوم درآید و یا کشته شود. باز طبق دستورات صریح اسلامی، اگر مردی در میدان جنگ به اسارت گرفته شود، نیز باید کشته شود؛ زنان و دخترانی هم که به اسارت گرفته میشوند، ملک یمین(کنیز) جهادگران هستند.
همانگونه که در زیر مشاهده میکنید، مخالفت علنی با ولی فقیه(طبق نظر خمینی) مجازاتی جز کشته شدن را ندارد و رفتار با آنها نیز درست مانند رفتار با کفار خواهد بود.
پس برای مبارزه با حکومت اسلامی، هرگز نمیتوان با ابزار خود حکومت به مبارزه با آن پرداخت؛ مبارزهی حقیقی یعنی مبارزه با این افکار:
کسی که علیه امام معصوم خروج کند(علنا دست از اطاعت او بردارد) باغی نامیده میشود، چه یک نفر باشد و چه بیشتر؛ جنگیدن با چنین فردی(یا افرادی) همانند جنگ با کفار از واجبات است تا اینکه یا به اطاعت امام درآید و یا کشته شود(شوند)
در جنگ، زنان و اطفال پس از اسارت به ملکیت(برده یا کنیز) در میآیند، مردان بالغ اگر در حال جنگ به چنگ مسلمین بیفتند حتما باید کشته شوند، مگر اینکه اسلام آورند. اگر مردان پس از خاتمهی جنگ به چنگ افتند، نباید کشته شوند، بلکه امام مخیر است که بر آنان منت گذارد یا فدیهای از آنان بگیرد و یا انان را برده کند که در این صورت جزء غنیمت محسوب میشوند. اگر اسیر از راه رفتن عاجز باشد، کشتن او جایز نیست.
در بلوغ مردان روئیدن مو(صورت یا دستگاه تناسلی) شرط است(1). ] اگر در یکی از نقاط یاد شده موئی روئیده باشد، حکم بالغ را دارد و در صورت اسیری در میدان جنگ باید کشته شود[.
اموال غیر منقول و غیر قابل تحول، متعلق به همهی مسلمانان است . اموال منقول پس از کنار گذاشتن هزینهی قراردادها و بخشهای اندک(که امام به برخی میدهد) و مقدار خمس و آنچه که امام بعنوان مازاد بر سهم به برخی میدهد و آنچه که امام برای خود بر میگزیند، باید بین همهی جهادگران و کسانیکه در جنگ حاضر بودهاند، حتی طفلی که پس از جمعآوری غنائم و قبل از تقسیم آنها متولد شده، تقسیم میگردد........
منبع: لمعه دمشقیه اثر شهید اول، بزرگترین فقیه شیعه
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 1079
#103
Posted: 17 Jun 2011 09:44
جنایتهای اسلامی بر علیه همجنسگرایان
برخی از انسانها ساختار بدنیشان به گونهای است که به همجنس خویش تمایل دارند، در ابتدا تصور میشد این تمایل داشتن به همجنس، نوعی بیماری روانی است؛ آنان تصور میکردند که همجنسگراها با انتخاب خویش به این شیوه از زندگی دست میزنند؛ تا اینکه پس از تحقیقات زیاد مشخص گردید که ساختار ژنتیکی بدنی ایشان بسیار به هم شبیه است و با دگرجنسگرایان تفاوت زیادی دارد. پس از این تحقیقات بود که در سال 1973 اتحادیهی روانشناسی آمریکا این افراد را از لیست بیماران روانی خارج کرد و اعلام نمود که همجنسگرائی این افراد قبل از اینکه با کسی تماس جنسی داشته باشند، شکل گرفته است. همچنین در لیستی که سازمان بهداشت جهانی از بیماران روانی و غیر روانی اعلام نموده، نامی از همجنسگرائی دیده نمیشود. تحقیقات بعدی نشان داد که حتی کسانیکه کوشش نمودند دیگر همجنسگرا نباشند با شکست مواجه شدهاند.
اما ببینید که دین اسلام با این افراد چگونه برخورد مینماید؟! این دین از یک سو معتقد است، این الله است که انسانها را خلق نموده و بسوی تقدیری که مشخص کرده هدایت مینماید و از سوی دیگر، گروهی از همین مخلوقاتش را به گناهی که خود در آن هیچ نقشی ندارد و بنابه گفتهی اسلام خلقتشان دست الله است، به بدترین نحو ممکن مجازات مینماید.
احکام برخورد اسلام با همجنسگراها:
لواط به معنای وطی با جنس مذکر است، این واژه از عمل قوم لوط گرفته شده است.
مساحقه آن است که دو زن فرج خود را به هم بمالند.
لواط
گر مردی که آزاد و بالغ است از روی اختیار اقرار کند که آلت خود را در پشت همجنس خویش داخل کرده است یا آنکه چهار مرد بر علیه او شهادت دهند که با چشم خود دیدهاند و یا حاکم به این موضوع علم پیدا کرد؛ آن مرد کشته میشود، خواه محصن(متأهل مسلمان) باشد، خواه نباشد. این کشتن با شمشیر یا سوزاندن و یا سنگسار کردن یا خراب کرده دیوار بر سر او یا پرتاب کردنش از مکان بلند صورت میگیرد و میتوان میان سوزانیدن با یکی از اسباب قتل جمع کرد.
2- حکم کسی که با او لواط شده نیز همچون حکم لواط کننده است، در صورتیکه بالغ، عاقل و مختار باشد.
اگر کار انجاده شده لواط نباشد(یعنی آلت خویش را در پشت او داخل نکرده باشد،) مانند مالیدن رانها به هم یا (قرار دادن آلت خود را) میان دو لامبه، حد آن صد ضربه شلاق است، خواه آزاد باشد خواه برده، خواهد مسلمان باشد و خواه کافر، خواه محصن باشد و یا غیر محصن و بنا بر قولی، اگر محصن باشد، سنگسار میگردد. و اگر این کار را دوبار تکرار نماید و حد بر او جاری گردد بار سوم کشته میشود و احوط ان است که در بار چهارم کشته شود.
مساحقه:
مساحقه با شهادت چهار مرد یا چهار بار اقرار ثابت میگردد و حد آن صد ضربه شلاق است، خواه آزاد باشد خواه کنیز، مسلمان باشد یا کافر، محصن(متأهل مسلمان) باشد یا غیر محصن و خواه فاعل باشد یا مفعول. اگر سه بار (آن کار را تکرار کنند و پس از هر دفعه) حد بخورند، در دفعهی چهارم کشته میشوند و اگر پیش از قیام بینه توبه کند، حد از او ساقط میشود، بر خلاف انجا که پس از قیام بینه توبه میکند و اگر پس از اقرار توبه نماید، امام مخیر میباشد.
دو زن بیگانه هرگاه برهنه زیر یه لحاف با هم جمع شوند، تعزیر میشوند؛ پس اگر دو بار این عمل را تکرار کنند و دو بار تعزیر شوند، در دفعهی سوم حد میخورند.
اگر مرد با همسر خود نزدیکی نماید و آنگاه آن زن با زن باکرهای مساحقه کند و زن باکره حامله شود، فرزند برای آن مرد خواهد بود و بر آنها حد جاری میشود و ضمنا مهرالمثل زن باکره که با او مساحقه کرده، لازم است.
نوشتهی بالا برگرفته از کتاب لمعه دمشقیه اثر شهید اول ، بزرگترین فقیه شیعه و کسی که نظراتش پایهی اصول قضاوت در ایران است.
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 1079
#104
Posted: 17 Jun 2011 09:46
آداب ختنه کردن دختران و پسران در اسلام.
بدانکه در روز هفتم سنت مؤ کد است ختنه کردن پسران و اگر در روز هفتم نکند، هم سنت است بعد از آن تا بالغ شدن طفل و بعد از بالغ شدن برخودش واجب است و بعضى گفتهاند نزدیک به بلوغ بر ولى طفل واجب است و ختنه کردن دختران نیز سنت است و مستحب است که اندکى ببرند بسیار نبرند و سوراخ کردن نرمه گوش راست را و بالای گوش چپ از براى پسران سنت است و در حدیث معتبر از حضرت صادق (ع) منقول است که ختنه کنید فرزندان خود را در روز هفتم که بیشتر پاکیزه میکند بدن طفل را و گوشت بدن او زودتر میروید و زمین کراهت دارد از بول(ادرار) کسیکه ختنه نکرده باشد و در حدیث صحیح فرمود که گوش پسر را سوراخ کردن و در روز هفتم ختنه کردن از سنت است و از حضرت رسول الله (ص) منقول است که زمین نجس میشود از بول کسیکه ختنه نکرده باشند چهل روز و در حدیث دیگر فرمود که زمین ناله مىکند بسوى الله از بول او و در حدیث صحیح از حضرت امام موسى (ع) منقول است که پسر را در روز هفتم ختنه کردن سنت است و اگر پیش اندازند(زودتر ختنه کنند) باکى نیست .
حضرت امیرالمؤ منین (ع) فرمود کسیکه مسلمان شود ختنهاش میکنند اگر هشتاد سال داشته باشد.
در چند حدیث وارد شده است که ختنه کردن در مردان سنت است و در زنان سنت نیست اما باعث این میشود که نزد شوهران گرامى باشند و چه چیز از این بهتر میباشد و در حدیث معتبر منقول است که چون زنان بخدمت حضرت رسول (ص) هجرت کردند زنى آمد او را ام حبیب میگفتند و زنان را ختنه میکرد، حضرت فرمود که اى ام حبیب آن کاری که داشتى هنوز دارى ؟ گفت بلى یا رسول اللّه مگر آنکه نهى فرمائى و من ترک کنم؛ حضرت فرمود که نه بلکه حلال است بیاتا تو را بیاموزم که چه باید کرد چون ختنه کنى زنان را بسیار به ته مبر و اندکى بگیر که رو را نورانى تر و رنگ را صاف تر میگرداند و نزد شوهر عزیزتر میدارد؛ پس ام عطیه خواهر او آمد که زنان را مشاطهگى میکرد، حضرت فرمود که چون زنان را مشاطهگى کنى براى جلا دادن پارچههاى جامه بر روى ایشان مالیدن خوب نیست آب روى ایشان را مىبرد و موهاى دیگران را به موهاى ایشان پیوند مکن و از حضرت امام جعفر صادق (ع) منقول است که در وقت ختنه کردن پسر این دعا بخوانند و اگر در آنوقت میسر نشود تا بالغ شدن طفل هر وقت که میسر شود بر آن طفل بخوانند که از او حرارت آهن را از کشتن و غیر آن دفع میکند، دعا اینست اللهم هذه سنتک و سنة نبیک صلواتک علیه و آله و اتباع منالک و لنبیک بمشیتک و بارادتک و قضائک لامر اردته و قضاء حتمته و امر انفذته و اذقته حرالحدید فى ختانه و حجامته بامر انت اعرف به منى اللهم فطهره من الذنوب وزد فى عمره و ادفع الافات عن بدنه و الاوجاع عن جسمه وزده من الغنى و ادفع عنه الفقر فانک تعلم ولانعلم و از حسین بن خالد منقول است که از حضرت امام رضا (ع) سؤ ال کردم که تهنیت و مبارکباد فرزند را در چه روز باید گفت فرمود که چون حضرت امام حسن (ع) متولد شد جبرئیل (ع) براى تهنیت بر حضرت رسول (ص) نازل شد در روز هفتم و امر کرد که او را نام بگذارند وسرش را بتراشند و عقیقه از براى او بکنند و گوشش را سوراخ کنند و همچنین در ولادت حضرت امام حسین (ع) در روز هفتم جبرئیل آمد و به اینها امر کرد و ایشان را دو گیسو بود در جانب چپ سر و در گوش راست در نرمه گوش سوراخ کردن و در گوش چپ بر بالاى گوش و از حضرت صاحب الامر صلوات اللّه علیه منقول است که اگر پسرى را ختنه کنند و باز غلاف بروید و سرحشفه را پنهان کند مى باید بار دیگر ختنه بکنند او را، زیرا که زمین ناله میکند بسوى الله از بول کسیکه ختنهاش در غلاف باشد تا چهل روز و از حضرت امام جعفر صادق (ع) منقول است کسى که ختنه نکرده باشد پیشنمازى مردم نکند و گواهیش مقبول نیست و اگر بمیرد بر او نماز نخوانند زیرا که بزرگترین سنتهاى پیغمبر را ترک کرده است، مگر آنکه از ترس مردن ترک کرده باشد و در حدیث دیگر منقول است که اول زنى را که ختنه کردند هاجر مادر اسماعیل بود که ساره مادر اسحق از روى غضب او را ختنه کرد و باعث زیادتى خوبى او شد و از آن روز سنت جارى شد که زنان را ختنه کنند.
حلیه المتقین نویسنده علامه مجلسی /در آداب ختنه کردن)
از جمله احکام اولاد آن است که برای او عقیقه کنند، سرش را بتراشند، ختنهاش کنند و گوشش را سوراخ نمایند.....
ختنه کردن زنان، اگر چه به سن بلوغ رسند، مستحب است.(لمعه دمشقیه اثر شهید اول ترجمه علی شیروانی جلد دو ص 91)
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ویرایش شده توسط: bilbilak
ارسالها: 1079
#105
Posted: 17 Jun 2011 09:47
اسلام: کسی که الله را بعنوان خدای یگانهای که در عربستان خانهای دارد به رسمیت نشناسد پس از مرگ تا ابد شکنجه خواهد شد.
اسلام بر سه اصل بنیادین بنا نهاده شده است:
1- توحید.
2- معاد.
3- نبوت.
البته برخی از مسلمانان عدل و امامت را هم جزء اصول دین میدانند؛ عدل در معاد و امامت را هم ادامهی نبوت قرار دارد.
در این بین مهمترین و بنیادی ترین اصل توحید است؛ معنی لغوی این واژه، یگانگی است؛ اما در بعد اسلامی آن دارای معنی وسیع و گستردهای است؛ توحید بر سه قسم اساسی بنا نهاده شده است:
1- ربوبیت.
2- الوهیت.
3- اسماء و صفات.
در بیان حالت نخست، قرآن میگوید که مشرکان(در اینجا بتپرستان صدر اسلام) به این نوع توحید اعتقاد داشتند و معتقد بودند که رب(پروردگار) جهانیان الله است، هر آنچه که در دنیا رخ میدهد نیز از سوی اوست
:
قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ والأَبْصَارَ وَمَن يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ الأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللّهُ فَقُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ (یونس/31) بگو چه کسی از آسمان و زمين به شما روزى مىدهد يا چه کسی حاكم بر گوشها و ديدگان است و چه کسی زنده را از مرده بيرون مىآورد و مرده را از زنده بیرون میآورد و چه کسی كارها را مدیریت مىكند؟ خواهند گفت الله! پس بگو: آيا تقوا نمىكنيد.
وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ (عنکبوت/61) و اگر از اینان بپرسى چه كسى آسمانها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را رام (خویش)كرده استحتما خواهند گفت الله! پس چگونه بازگردانيده مىشوند!
وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ (عنکبوت/63) و اگر از اینان بپرسى چه كسى از آسمان، آبى را فرو فرستاده و زمين را پس از مرگش به وسيله آن زنده گردانيده است؟ حتما خواهند گفت الله! بگو ستايش مخصوص الله است لیکن بيشتر اینان نمىانديشند.
پس غیر مسلمانان صدر اسلام با این گفته که الله خالق و مالک گیتی است، مشکلی نداشتند، اگر چنین است، پس چرا آنان با اسلام مشکل داشتند؟ پاسخ این پرسش در "لا اله الا الله" نهفته است؛ اعراب صدر اسلام معنی و مفهوم این جمله را(بر عکس بسیاری از مسلمین کنونی) خوب میدانستند؛ این جمله یعنی دخول شخص به اسلام. مگر در این جملهی کوتاه چه چیزی نهفته است که تا این اندازه برای اسلام مهم است؟ آیا مسلمانان معنی این کلمه را دقیقا میدانند؟ این جمله چه چیزی را از آنان میخواهد؟
برای دانستن و پی بردن به معنی جمله باید؛ ابتدا معنی اله را شناخت و به تفاوت آن را با الله پی برد.
اعراب زمان محمد به هر دو واژه معتقد بودند؛ آنان از یک سو الههای گوناگونی داشتند و از سوی دیگر به الله معتقد بودند:
قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُم مَّنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللّهِ يَأْتِيكُم بِهِ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ (انعام/46) بگو به نظر شما اگر الله شنوايى شما و بینائیتان را بگيرد و بر دلهايتان مهر (کوری) بزند آيا بجز الله كدام پرستششوندهای(موجودی قابل پرستش) است كه آنها را به شما برگرداند؟ نگاه کنید چگونه آيات را بيان مىكنيم ؟ سپس آنان روى برمیگردانند!
قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِضِيَاء أَفَلَا تَسْمَعُونَ (قصص/71) بگو نمیبینید(نمیدانید) اگر الله تا روز قیامت شب را بر شما ماندگار سازد بغیر از الله کدام خدا براى شما روشنى مىآورد؟ آيا نمىشنويد؟
قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهَارَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (قصص/72) ) بگو نمیبینید(نمیدانید) اگر الله تا روز قیامت روز را بر شما ماندگار سازد بغیر از الله کدام خدا براى شما شب را که در آن آرامش بگیرید، مىآورد؟ آيا نمىبینيد؟
و خلاصه قرآن میگوید که آیا برای اینان(کافران به اسلام) غیر از الله خدائی وجود دارد:
أَمْ لَهُمْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ (طور/43) آيا برای اینان غیر از الله خدائی وجود دارد! پاک است الله از شریک داشتن( در امر خدائی).
همچنین بر طبق نظر قرآن، اولین شرک بشر از زمان نوح آغاز شد؛ این قوم مجسمههائی از افراد صالح را پس از مرگشان درست کردند و به پرستش آنان مشغول شدند، زیرا هنگامیکه آنان در قید حیات بودند از آنان درخواست مینمودند که از الله درخواست نمایند(دعا کنند) تا فلان خواستهیشان مورد اجابت قرار دهد، اما پس از مرگ این صالحان، از آنان مجسمه ساختند و گفتند اکنون که خود آنان نیستند باید از این مجسمهها درخواست نمائیم تا واسطهی بین ما و الله قرار گیرند، قرآن حتی نام این مجسمهها را هم میبرد و معتقد است که اینها نامهای عربی داشتند(جالب اینکه اعراب خود را از نژاد ابراهیم میدانند، کسی که معتقدند سالها پس از نوح زاده شد) نوح از آنها میخواست که این خدایان را رها سازند و تنها به الله بچسبند:
وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا (نوح 23) و گفتند خدايان خود را رها نكنيد و نه "ود" را رها سازید و نه "سواع" و نه "یغوث" و نه "یقوق" و نه "نسر" را.
لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (اعراف /59) همانا نوح را به سوى قومش فرستاديم پس گفت: اى قوم من! (تنها) الله را پرستش کنید كه براى شما خدائی جز او نيست من از شکنجهی روزى با هیبت بر شما بيمناكم.
مانند این ایات و با چنین مضمونی در قرآن زیاد است؛ اما چرا محمد از آنها میخواست که آنها تنها از الله درخواست نمایند؟
لذا اسلام از تمام کسانیکه با واسطه میخواندند، میخواست که تنها او را پرستش کنند و تنها او را بدون واسطه مورد بندگی قرار دهند. در آن زمان اعراب معتقد بودند که الله خدائی است بزرگ و بسیار عظیم که به دلیل والابودن شأنش نباید او را مستقیما مورد خطاب قرار داد، این بود که از الههای خویش درخواست میکردند که درخواست آنان را به الله برسانند و استدلال مینمودند که الله بخاطر منزلت ایشان؛ این درخواست را مورد عجابت قرار خواهد کرد:
أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ (زمر/3) همانا دين خالص از آن الله است، و آنها كه غير از الله را اولياي خود قرار دادند، و دليلشان اين بود كه اينها را نميپرستيم مگر به خاطر اينكه ما را به الله نزديك كنند، الله روز قيامت ميان آنها در آنچه اختلاف داشتند داوري ميكند، الله آن كس را كه دروغگو و كفران كننده است هرگز هدايت نميكند.
در اینجاست که متوجه منظور قرآن از بیان جملهی "لا اله الا الله" میشویم! بهترین ترجمه برای اله در اینجا همان خداست؛ از آنجائیکه هر دینی برای خودش خدا و یا خدایان جداگانهای دارند که با خدای دین دیگر تفاوت دارد، لذا در جهان بسیار بیشتر از تعداد ادیان خدا داریم، البته باز اگر بیشتر در این موضوع دقت نمائیم شاید به تعداد انسانهای خدا باور، خدا داشته باشیم، زیرا خدای هرکس در ذهن او نقش بسته است، گرچه اسلام سعی نموده با بیان دستوراتی تمام پیروانش را به رفتاری یگانه مجبور سازد. در همین موضوع هم در اسلام تناقضاتی آشکار را مشاهده مینمائیم! این دین از یک سو برای خدا جایگاهی در آسمان هفتم را در نظر میگیرد، مکانی که عرش الله همراه خودش به آنجا برده شد(توسط فرشتگانش) و در آنجا او بر آن(عرش) استیلا یافت و از سوی دیگر محمد ابن عبدالله شهر زادگاهش را خیلی دوست میداشت، لذا خانهای که احتمالا اقوامی غیرعرب(ایرانیان باستان) بنابه موقعیت جغرافیائیاش ساخته بودند و اعراب آنرا با خدایان خویش پر کرده بودند را بیت الله(خانهی الله) نامید و دستور داد که بسوی این خانه خم و راست شوند، البته پیش از آن او دستور داده بود به سوی مکانی در اورشلیم که آنجا را مسجد الاقصی(دورترین مسجد) نامید نماز بخوانند، از آنجائیکه در مدینه با یهودیان اختلاف نظر بسیاری پیدا کرده بود، قبله را به سوی مکه تغییر داد.
و این یعنی مفهوم توحید الوهیت.
پس از دید اسلام هر کسی که به خدائی غیر از الله اعتقاد داشته باشد او کافر و نجس است، اگر او کافر کتابی(یهودی و مسیحی و برخی هم گفتهاند زرتشتی)) است باید جزیه(پول) به دولت اسلامی بدهد تا در پناه دولت اسلامی با حقوقی بسیار کمتر بسر ببرد و اگر کافر غیر کتابی باشد برای او هیچ راهی غیر از کشته شدن و یا قبول اسلام باقی نخواهد ماند، مسلمین میتوانند همسر و دخترانش را به کنیزی بگیرند و خودش را به همراه پسرانش به بردگی.
این است ادعای عدالت اسلامی!!!
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 1079
#106
Posted: 17 Jun 2011 09:50
دیه ی کنیز و برده در اسلام.
از دید اسلام، مسلمین میتوانند انسانهائی که در جنگ به اسارت گرفته شده باشند را بعنوان برده و کنیز نزد خود نگه داشت، مولای او هرگاه که بخواهد میتواند با چنین زنان (حتی شوهردار)و دخترانی بدون رضایت آنها نزدیکی جنسی نماید. گرچه در حال حاضر پذیرش و قبول آن برای همهی ما سخت است، ولی این موضوع جزئی است از اسلام؛ این دین برای پیروان خویش در برخورد با آنها راهکارهائی را نیز تعیین نموده است، اگر در حال حاضر مسلمانان نمیتوانند اقدام به کنیز گرفتن از زنان غیر مسلمان نمایند، تنها و تنها دلیلش عدم قدرت داشتن آنان میباشد، اسلام سالیان درازی است که از رأس هرم قدرت در جهان فاصله گرفته به قاعدهی این هرم رانده شده است، بنابراین مسلمانان هم متناسب با این ضعف، موفق نشدهاند که بسیاری از این مجوزها را اجرا نمایند، به یقین یکی از مهمترین این مجوزها موضوع به بردگی کشیدن دیگر ملل میباشد، به گونهای که برای افکار عمومی جهان اسلام هم پذیرش این موضوع مشکل شده است؛ اگر اسلام هم به قدرت گذشتهی خویش برسد و بتواند زنان و دختران ممالک مجاور را به بردگی بگیرد، وجدانهای بیدار همین ملل مسلمان هم به این دین چنین اجازهای نخواهد داد و این دستور اسلام به تاریخ پیوسته است، سرنوشتی که در انتظار بسیاری دیگر از دستورات اسلام(مانند سنگسار) است.
برای بررسی دستور اسلام در مورد برده و کنیز، بهترین کتاب قرآن است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ (بقره/178) اي اکسانیکه كه ايمان آوردهايد! حكم قصاص در مورد كشتگان بر شما نوشته شده است، آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده و زن در برابر زن، پس اگر كسي از ناحيه برادر (ديني) خود مورد عفو قرار گيرد (و حكم قصاص او تبديل به خونبها گردد) بايد از راه پسنديده پيروي كند (و در طرز پرداخت ديه، حال پرداخت كننده را در نظر بگيرد) و قاتل نيز به نيكي ديه را به ولي مقتول بپردازد اين تخفيف و رحمتي است از ناحيه پروردگار شما و كسي كه بعد از آن تجاوز كند عذاب دردناكي خواهد داشت.
اما قرآن وارد جزئیات این موضوع نمیگردد، برای بررسی جزئیات برخورد اسلام با کنیز و برده، منبعی بهتر از کتاب و نظرات شهید اول را نیافتم.
آنچه که در اینجا مسلم و واضح است این موضوع میباشد که برخورد اسلام با برده درست مانند برخورد این دین با سایر موجودات زندهای(دامها) است که در مولا باشد؛ اگر ضربهای بر بدن برده وارد که مستحق پرداخت دیه بود، این دیه بطور کامل به صاحب او پرداخت میگردد، اسلام حتی دیهی جنینی که در شکم کنیز است را نیز به مادر کنیز پرداخت نمینماید.
متن زیر ترجمهی کتاب لمعه دمشقیه اثر شهید اول است، نظرات و دیدگاههای ایشان استناد قضات ایران در امر قضاوت و از منابع مرجع در مقاطع فوق لیسانس (حتی دکترا) حقوق است. در اینجا لازم به شرح اضافه ای نمیبینم:
اگر جنایتی بر بنده(برده) واقع شود که دیهی آن برابر با بهای بنده است (مانندبریدن زبان یا بینی) مولا او میتواند بهای او را از جانی دریافت کند و بنده را به او تحویل دهد، و میتواند به آن رضایت دهد(چیزی نگیرد و بنده را نزد خود نگهدارد) (کتاب دیات)
کسی که با انگشت خود بکارت زنی را از بین ببرد، باید مهریهای که در زنان همانند او متعارف است، به او بپردازد؛ و اگر آن زن کنیز باشد، باید یه دهم بهای او را (به مولای او) بپردازد.(کتاب حدود)
مرد آزاد بواسطهی کشتن بنده(برده)، کشته نمیشود و برخی گفتهاند: اگر قاتل به کشتند بندهها عادت کرده است، برای ریشه کن کردن بیباکی او، کشته میشود.(کتاب قصاص)
اگر مولی بندهی خود را بکشد، کفاره میدهد و تعزیر میشود . برخی گفتهاند: اگر به این کار عدات کرده باشد، کشته میشود.(کتاب قصاص)
هرگاه(شخص آزاد، بنده یا کنیزی را بکشد و) بهای او را بعنوان خونبها بپردازد، در مورد بنده( اگر بهای او بیش از دیهی مرد آزاد باشد) مقدار زاید از دیهی مرد آزاد بر او واجب نیست؛ و در مورد کنیز (اگر بهای او بیش از دیهی زن آزاد باشد) مقدار زاید از دیهی زن ازاد بر او واجب نیست. (کتاب قصاص)
اگر جنین ذمی(والدینش ذمی باشند) دیهاش هشتاد درهم(سکهی نقره) است. و اگر مملوک باشد، دیهاش یک دهم بهای مادرش است که کنیز مییاشد و کفارهای در قتل جنین نیس(زیرا وجوب کفاره مشروط به دمیده شدن روح در جنین است) (کتاب دیات)
دیهی جنینی که والدینش مسلمان باشند همین مقدار دینار(سکهی طلا) است.
زمی یعنی غیر مسلمانان دارای کتاب و تحت المحایهی کشور اسلامی.
(اگر مادر جنین کنیز باشد) قیمت او به هنگام جنابت حساب میگردد، نه هنگام سقط جنین.(کتاب دیات)
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 1079
#107
Posted: 17 Jun 2011 09:51
ازدواج کنیزان! اسلام، کنیز و برده را انسان درجهی چندم به حساب میآورد؟
اسلام ادعا دارد از نظر این دین، همهی انسانها بنده و مخلوق الله هستند؛ اما با مطالعهی دستورات واضح این دین، مشخص میگردد که این موضوع ادعائی بیش نیست؛ یکی از تبعیضها، تفاوت بین بنده (برده)(مردی که در جنگ به اسارت گرفته شده و یا خریداری گردد) و کنیز(زنی که در جنگ به اسارت گرفته شده و یا خریداری گردد) با سایرین است، مالک او اجازهی کامل بر آنها دارد. اسلام وقاحت را بدانجا میبرد که بیان مینماید:
اگر بنده و کنیززن و شوهر باشند، این ازدواج بنابه ارادهی مالک، میتواند فسخ گردد و مالک آنها مالک همه چیز آنهاست؛ او میتواند با زن همخوابگی نماید و یا به ازدواج کس دیگری در بیاورد( آنها در این زمینه از خود ارادهای ندارند، حتی آنها صاحب فرزندان خویش هم نیستند(مالک آنها صاحب این فرزندان است)، مگر اینکه مالک آنها این اجازه با یه آنها بدهد(که صاحب فرزند خویش باشند)؛ حتی مالک می تواند به کسی دیگری اجازه دهد که بخشهائی خاص از بدن او را ببیند، ببوسد و یا به کسی اجازه دهد که با او نزدیکی جنسی نماید!
آنچه که در زیر نوشته شده، بر گرفته از کتاب لمعه دمشقیه شهید اول است(جلد دوم ترجمه علی شیروانی)؛ وی یکی از بزرگترین(و بنا به قولی بزرگترین) فقیه شیعه است. همین کتاب از کتب مرجع در مدرک قضاوت (استناد قضات )و مقطع فوق لیسانس حقوق است، این نوشتهها بقدری واضح و دردناک است که من نیازی به شرح اضافه نمیبینم:
1- بنده و کنیز جز با اذن یا اجازهی مولای خود نمیتوانند با کسی ازدواج نمایند. و اگر زن و شوهر هر دو مملوک باشند، فرزند آنان نیز مملوک خواهد بود. اگر مولای پدر و مولای مادر هر دو اذن به ازدواج آنها داده باشند یا هیچکدام اذن نداده باشند، در هر دو صورت هر دوی آنها مالک فرزند میباشند. اگر یکی از آنها اذن داده باشد و دیگری اذن نداده باشد، فرزند متعلق به کسی است که اذن نداده باشد و اگر یکی از دو مولی، شرط کند که تنها او مالک فرزند باشد یا مالک بخش بیشترِ فرزند باشد، صحیح است(بر طبق آن عمل شود) و در صورتیکه یکی از زن و شوهر، آزاد باشد فرزند نیز آزاد خواهد بود. ولی اگر مولای زوج مملوک شرط کند که فرزند ایشان ملک او باشد، بنابر قولی که مشهور اما مستند آن ضعیف است، این شرط صحیح است.
2- مستحب است که وقتی مولی کنیز خود را به ازدواج بندهاش در میآورد، بخش ازمال خود را به کنیز بدهد.
3- کنیزی را که دو نفر مشترکا مالک او هستند، میتوان با توافق دو شریک، به ازدواج بیگانه در آورد، اما ازدواج کردن او با یکی از آن دو شریک جایز نیست. و در صورتی که یکی از شرکا، کنیز را برای دیگری حلال کند ، نکاح شریک دیگر با او جایز است.
4- اگر کنیزی(پس از ازدواج با غیر) آزاد شود، میتواند فوری به عقد نکاح را فسخ کند، اگرچه شوهر او آزاد باشد؛ بر خلاف بنده(ای که آزاد شده است)، چه او بواسطهی آزاد شده، دارای خیارِ(فسخ نکاح) نمیشود.
5- مولی میتواند آزادی کنیز خود را مهر او قرار دهد و هرکدام از آزادی و عقد نکاح را که بخواهد میتواند مقدم کند.
6- اگر زن و شوهر فروخته شده، خریداری شود و خریدار و فروشنده(در فسخ نکاح ) خیار دارند. و این خیار برای هر کسی که مالکیت به او منتقل شود، به هر سبب که باشد، ثابت است. و اگر زن و شوهر هر دو با هم به یک نفر فروخته شوند، او(در فسخ نکاح و ابقای آن) مخیر است و اگر هر یک از آنها به یک نفرفروخته شود، هر دو مخیر خواهند بود.
7- بنده نمیتواند همسر خود را، در صورتی که کنیز مولای خود او باشد، طلاق دهد، مگر به رضایت مولایش؛ اما در غیر این صورتمیتواند او را طلاق دهد، خواه کنیز باشد خواه آزاد و خواه مولایش اذن بدهد یا ندهد، بنا بر مشهور.
8- مولی هر زمان که بخواهد میتواند میان مملوکهایش جدائی افکند، چه به لفظ طلاق و چه با غیر آن.
9- کنیز به واسطهی تحلیل(برای غیر مالک) حلال میشود؛ مانند آنکه مولی بگوید: "نزدیکی با او بر تو حرام است" یا " تو را نسبت به نزدیکی با او در حلیت قرار دادم". و در اینکه بتوان با لفظ "اباحه(اذن در انجام فعل آنگونه که فاعل خواهد بود)" کنیز را برای غیر حلال کرد، دو قول وجود دارد. و اینکه بتوان با لفظ "اباحه" کنیز را برای غیر حلال کرد، دو قول وجود دارد. به نظر میرسد مه این نوع حلال کردن، ملک یمین است، نه عقد نکاح. و در تحلیل باید به همان مقدار که لفظ شامل میشود و قرائن حالیه بر داخل بودن آن در لفظ گواهی میدهد، اکتفا کرد،(مثلا اگر فقط بوسیدن یا نگاه کرده را تحلیل کند، همین اندازه حلال میشود) فرزند چنین کنیزی آزاد است و لازم نیست پدرش بهایی برای او (به مولایش ) بپردازد.
10- نزیکی با کنیز، در حالی که در اطاق شخص دیگری هست کراهتی ندارد همچنین خوابیدن میان دو کنیز، مکروه نیست، بر خلاف خوابیدن میان ازاد.
نزدیکی با کنیز زناکار، همچون نزدیکی با زن آزاد زناکار، کراهت دارد. و نیز نزدیکی کردن به وسیلهی عقد با زنی که فرزند زناست، کراهت دارد.
قرآن: ما تعداد ماههای جهان را در روز پیدایش گیتی، دوازده ماه قمری قرار دادیم. آیا این نظر علمی است؟
عمر زمین و ماه تقریبا برابر است، لذا این فرض که شکل گیری کنونی آنها بصورت همزمان بوده است را تقویت مینماید. گفته میشود که ماه و زمین کنونی در حدود 4.5 ملیارد سال پیش از برخورد سیارهای با ما کرهای که در جایگاه زمین کنونی قرار داشت (قبل از این زمین) بوجود آمده باشند. آن چیزی که این فرضیه را تقویت مینماید، فاصله گرفتن سالانهی 5 اینچی ماه از زمین میباشد، این موضوع نشان میدهد که هرچه به عقب برگردیم فاصلهی ماه و زمین کم و کمتر بوده تا جائیکه زمانی این در فاصلهای قرار داشتند که امکان ندارد دو سیارهی جداگانه باشند! در آن زمان و پس از برخورد این سیاره با زمین هستهی این دو در هم آمیخته شد و به دو بخش بزرگ و کوچک تقسیم شدند، با توجه به زاویهی این برخورد، قسمتی که بزرگتر بود اکثر مواد را جذب خود نمود و قسمت کوچکتر نیز بخاطر سرعت اولیهای که داشت مانند ماهوارههای کنونی شروع به چرخش به دور زمین نمود، ماه در ایتدا خیلی به زمین نزدیکتر و جاذبهاش هم بسیار بیشتر بود، هر چه زمان گذشت، این دو کره گرمای لایهی بیرونی خویش را از دست دادند(ماه بدلیل کوچکتر بودن سرعت سرد شدنش بسیار بیستر است) و هم زاویهی دید آنها نسبت به هم کوچکتر میشد(ماه در قدیم بزرگتر این به نظر میرسید و مقدار جذر و مدها هم بیشتر بود).
تمام این واکنشها در حدود 4.5 ملیارد سال قبل رخ داد و در آن زمان هم طول شبانه روز کوتاه تر بود و هم مدت زمان گردش ماه به دور زمین. این در حالی است که عمر جهان ما در حدود 13.5 ملیارد سال است!
اکنون این یافتهی علمی را با سخنان و نظریات الله مقایسه نمائید. قرآن میگوید که تعداد ماهها را 12 تا فرار دادیم آن هم در روزی آسمانها و زمین را خلق نمودیم و در ادامه میگوید: 4 ماه را همان زمان(در ابتدای پیدایش جهان) بعنوان ماههای حرام انتخاب کردیم:
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَآفَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَآفَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ﴿توبه/۳۶﴾در حقيقتشماره ماهها نزد الله از روزى كه آسمانها و زمين را آفريده در كتاب الله دوازده ماه است از اين , چهار ماه حرام است اين است آيين استوار پس در اين (چهار ماه) بر خود ستم مكنيد و همگى مشرکان را بکشید چنانكه آنان همگى شما را میکشند و بدانيد كه الله با پرهيزگاران است.
این آیه از چند جهت قابل بررسی است؛ آنچه که مشخص است این موضوع میباشد که:
1- قرآن تنها ماههای قمری را به رسمیت میشناسد!
2- بیان مینماید که ترتیب این ماهها را ما در کتاب خود نوشته و ثبت کردیم، یعنی اینکه خود الله نامهای این ماهها و ترتیب قرار گرفتنشان را مشخص نموده استت؛ این ماهها دارای نامهای عربی هستند، پس یقینا زبان خود الله هم عربی است و کتابش(کتابی تمام قضای(سرنوشت)جهان در آن ثبت است) نیز به همین زبان میباشد!
3- از نظر الله در همان ابتدای پیدایش زمین و آسمان، ماه را نیز به همین صورت آفرید، لذا طول روز و ماه از نظر او ثابت و غیر قابل تغییر است!
4- الله بیان مینماید که در این ماهها به خودتان ستم نکنید، ولی میتوانید همهی مخالفین من و کسانیکه علاوه بر من به خدایان دیگری نیز اعتقاد دارند را بکشید، زیرا آنان میخواهند شما را بکشند(این موضوع یا نشانهی توهم است و یا نشانهی بهانه جوئی برای کشتن مخالف). این آیه مدنی است و در سال نهم هجری بیان شده است، بدین معنا که محمد خود را قدرتمند احساس میکند و برای ضربهی نهائی و فتح مکه آماده مینمود. هدف او از این سوره تهدید ساکنان مکه و همزمان تشویق آنان به پذیرش اسلام بود.
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 1079
#108
Posted: 17 Jun 2011 09:55
ادب اسلامی!: کافر در ردیف مدفوع و ادارا قرار دارد و نجس است.
اسلام ادعای اخلاق را دارد، اما چه اخلاقی! آیا این اخلاق است که مخالفان اسلام در ردیف ادرار و مدفوع قرار داشته باشند؟ این دین کافران را ردیف مدفوع حیوانات حلال گوشت هم قرار نمیدهد، زیرا از نظر این دین مدفوع حیواناتی که آنها را حلال گوشت میداند، پاک است؛ اما کافر نجس. آیا میدانید که اللهپرستان در برخورد با یک غیر مسلمانان پس از دست دادن، باید دستشان را بشویند؟ از نظر این دین حتی بچهی نابالغ کافر هم نجس است! اما کافر کیست؟ هر کسی که دین اسلام را قبول نداشته باشد، کافر است. آیا این همان کرامات انسانی است که مدعیان الله پرستی از آن دم میزنند؟
در اینجا اسلام با تناقضات آشکاری روبروست، اگر منظور نجاسات معنوی باشد، پس چرا کافر را در ردیف چیزهائی قرار داده است که ذات آنها نجس است و اللهپرست هنگام برخورد با آنها، با آداب خاصی قسمت برخود شونده را شستشو دهد! اگر بخواهند با سفسطه بیان نمایند که سگ و خوک دارای میکروب خاصی هستند، چرا منی انسان را نیز نجس قلمداد مینمایند؟ مگر میشود که از نجس موجودی پاک پدید آید؟ چرا مشروبات الکلی را در ردیف نجاسات قرار داده است؟ بخاطر الکلش؟ آیا الکل دارای میکروب است، یا از بین برندهی میکروب؟ فرق آبجو با شراب در چیست؟ چرا این دو را بصورت جداگانه بیان نمودهاند؟
نجاسات ده چیز است(منبع: لمعه دمشقیه؛ نوسنده شهید اول):
1- بول(ادرار)
2- مدفوع حیوان حرام گوشت دارای خون جهنده.
3- خون.
4- منی حیوان دارای خون جهنده گرچه حلال گوشت باشد.
5- مردار حیوان دارای خون جهنده.
6- سگ.
7- خوک.
8- کافر.
9- شراب.
10- فقاع(آبجو).
البته برخی ار فقها، عرق حيوان نجاست خوار را بنا بر احتياط نجس میدانند.
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس