ارسالها: 3502
#11
Posted: 1 May 2011 18:00
ناقص العقل بودن زن ازدیدگاه حضرت علی(قرآن ناطق)
متن عربی:
خطبه 80 نهج البلاغه
بعد فراغه من حرب الجمل، في ذم النساء مَعَاشِرَ النَّاسِ، إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الاِِْيمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ: فَأَمَّا
نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاةِ وَالصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ، وَأَمَّا فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاةِ وَالصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ، وَأَمَّا نُقْصَانُ
عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ مِنْهُنّ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، وَأَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى الاََْنْصَافِ مِنْ مَوارِيثِ الرِّجَالِ؛
فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ، وَكُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ، وَلاَتُطِيعُوهُنَّ فِي المَعْرُوفِ حَتَّى لاَ يَطْمَعْنَ فِي المُنكَرِ
ترجمه علامه محمد تقی جعفری:
خطبهايست از آن حضرتپس از اتمام جنگ جمل درباره زنها ايراد فرموده است
اى مردم،ايمان زنان ناقص است، برخوردارى زنان از سهم الارثناقص است، عقول آنان ناقص است، دليل نقصان ايمان زنان
بازنشست آناندر روزهاى قاعدگى از نماز و روزه است، دليل نقصان عقول آنان تساوىشهادت دو زن با يك مرد است، دليل
نقصان برخوردارى آنان از سهم الارثاين است كه نصف سهم الارث مردان است. از زنهاى پليد بترسيد و از خوبانآنان
برحذر باشيد، در كارهاى نيكو از زنان اطاعت مكنيد، تا در كارهاىزشت طمعى نورزند
ترجمه دکتر آیتی:
سخنى از آن حضرت(ع)پس از فراغت از جنگ جمل،در نكوهش زنان،فرمود:
اى مردم،بدانيد كه زنان را ايمان ناقص است و بهرهمنديهايشان ناقص استو عقلهايشان ناقص است.اما ناقص بودن ايمانشان
از آن روست كه در ايام حيضاز خواندن نماز و گرفتن روزه معذورند و ناقص بودن عقلهايشان،بدان دليلاست كه شهادت دو
زن برابر شهادت يك مرد است و نقصان بهرهمنديشان در ايناست كه ميراث زنان نصف ميراث مردان است.از زنان بد
بپرهيزيد و از زنان خوبحذر كنيد و كار نيك را به خاطر اطاعت از آنان انجام مدهيد،تا به كارهاى زشتطمع نكنند.
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#12
Posted: 1 May 2011 18:04
حقوق برده ها در اسلام
بنابر حقوق اسلامی، برده ها از حداقل حقوق مدنی و قانونی برخوردار بوده اند. برای مثال:
• مردان مسلمان اجازه داشتند هروقت که می خواهند با زنان برده رابطه جنسی برقرار کنند: آیات 4:3، 4:29، 33:49
• بردگان در برابر اربابانشان به همان اندازه ذلیل بودند که اربابان در برابر خدا: آیه 16:77
• بنا برسنت اسلامی، انسانها در هنگام اسارت می توانستند کشته شوند یا به بردگی کشیده شوند. این نشان می دهد که برده ها
باید از ابتدایی ترین حق انسانی [حق حیات] شروع می کردند.
• بنا بر فقه اسلامی ، برده ها کالا بودند. فروش برده ها همتای فروش حیوانات بود.
• محمد فرمان داد تا تعدادی برده که توسط اربابانشان آزاد شده بودند دوباره به بردگی گرفته شوند.
• شلاق زدن برده ها دارای مجوز اسلامی است.
• بنا بر اسلام ، شهادت برده در دادگاه قابل پذیرش نیست. ابن تمیه و بخاری، هردو این را ذکر کرده اند.
• بنا بر اسلام، یک مسلمان را نمی توان برای قتل یک برده کشت.
• بنا بر فقه اسلامی، برده ها نمی توانند خودشان برای خودشان همسر انتخاب کنند: ابن حزم، جلد 6، بخش 9.
• بنابر فقه اسلامی، برده را می توان واداشت تا با هرکسی که اربابش می خواهد ازدواج کند: ملک ابن اناس، جلد2،صفحه155
برده داری در سرزمینهای اسلامی، از آغازین روزها تا امروزه ادامه داشته است. فرمانروایان مسلمان همواره به پشتوانه
قرآن دست به جهاد زده اند، بخشی به خاطر غنایم و بخشی به خاطر برده ها. هنگامی هم که امپراطوری اسلامی در واحدهای
پادشاهی کوچک خرد شد، هر فرمانروا قادر بود که تصمیم بگیرد که الهیات اسلامی واقعا چه می گوید. معمولا هم آنچه تصمیم
می گرفت، در راستای همانی بود که می خواست. دعوت آنها به جهاد، به بردگی گرفتن همسایه هایشان را، برای اسلام تسهیل
می کرد. قرآن و فقه اسلامی از برده داری حمایت می کنند، بنابراین، آن فرمانروایان بیچاره – در زمان نیاز – فقط از قرآن پیروی می کردند
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#13
Posted: 2 May 2011 14:22
برده داری در اسلام
پیشگفتار
در ادبیات اسلامی واژه های، رقبه ، امه و مملوکه مترادف با کنیز یعنی برده زن، و واژه های رق، مملوك، عبد مترادف با غلام یعنی برده مرد آورده شده است و از مولی و مالک مترادف با ارباب یعنی برده دار و یا صاحب برده استفاده شده است. و این کلمات را نباید با نوکر و کلفت به اشتباه گرفت، زیرا نوکر و کلفت کسانی هستند که در ازای هزینه ای به استخدام شخصی در می آیند و برای او کار میکنند اما برده برای همیشه و بطور کامل در اختیار ارباب است و تقریباً بصورت مجانی برای ارباب کار میکند و حتی فرزندان او نیز برده خواهند ماند.
در هیچ کجای قرآن برده داری زشت شمرده نشده است و هیچ سندی مبنی بر اینک مسلمانان باید بعد از مدتی برده داری را کنار بگذارند وجود ندارد. برده داری توسط فشار حاکمانی همچون رضاشاه از میان برخی از مسلمانان رخت بسته است، اما همچنان هنوز برخی از آخوندها سنتی و بنیادگرا که برداشت خالصی از اسلام دارند و قرائت آنها با سایر مفاهیم همچون حقوق بشر و سایر عقاید سکولار و انسانگرایان التقاط نیافته است به برده داری معتقدند و از آن دفاع میکنند. بعنوان مثال آیت الله مصباح یزدی میگوید:
“در اسلام چارهها و تدبيرها انديشيده شده تا نظام بردگي برچيده شود، ولي اين به آن معنا نيست كه بردگي مطلقاً در اسلام محكوم است. اگر در جنگ مشروع مسلمانها بر كفار مسلط بشوند و آنها را اسير بگيرند، اسير كافر در دست مسلمانان پيروز، حكم برده را دارد و احكام بردگي بر او ثابت است. امروز هم اگر چنين جنگي اتفاق بيفتد، حكم همين است. اينگونه نيست كه بردگي به طور كلي برچيده شده باشد و لازم باشد كه كتاب عتق شسته شود. البته بردگي آن روز بر اساس تبعيض نژادي بود. سياهان و مردم ضعيف را به دام ميانداختند و ميفروختند. اما اگر امر دائر شود بين اينكه دشمن شكست خورده را بكشند يا اسيرش كنند، كدام انسانيتر است؟ دشمني كه اسير شده اگر او را آزاد بگذارند باز همان فتنه را به پا خواهند كرد (اما) اگر وي را بكشند ادامة حيات و بازگشت به رويش بسته ميشود، ولي اگر برده باشد ممكن است تدريجاً در دارالاسلام تربيت شود و به صورت انسان شايستهاي درآيد. به هر حال مسئله بردگي فيالجمله در اسلام پذيرفته شده است و ما از آن دفاع ميكنيم.” (مصباحيزدي، 1372)
از دیدگاه انسانگرایی سکولار اسلام محکوم به دفاع از برده داری و ترویج آن است، و در این نوشتار توضیح داده خواهد شد که چگونه به دلیل همین دفاع اسلام از برده داری این دین و سردمداران آن هرگز منبعی برای یافتن حقایق اخلاقی نیستند و پیامبر اسلام به همین دلیل که برده داری را به رسمیت شناخته است شایسته انتقاد است .
این نوشتار در دو بخش ارائه میشود، در بخش نخست برده داری از دیدگاه اسلام مورد بررسی قرار میگیرد و در بخش دوم به پاسخهای رایج آخوندها به اشکالی که بر اسلام وارد میشود پاسخ داده میشود. در نتیجه گیری نیز استدلالها در مورد پیامبر اسلام و نبوت او ارائه میشود.
بخش نخست – برده داری در اسلام
چگونه شخصی برده میشود؟
در مذهب تشیع مرتبه یک شخص از 7 طریق مختلف ممکن است از آزاد به برده تبدیل شود. سایر مذاهب اسلامی نیز از این حیث بسیار شبیه به تشیع هستند. این 7 طریق از این قرارند. (1)
سبب اول: اسارت در جنگ
تمام كساني كه در جنگ مسلمانان با غيرمسلمانان به دست مسلمين اسير ميشوند، شرعاً برده و مملوك محسوب ميشوند. مرداني كه پس از پايان جنگ به اسارت مسلمانان درميآيند مشمول يكي از سه حكم ميشوند: آزادي بلاعوض، آزادي در عوض دريافت فديه يا در قبال مبادله با اسراي مسلمان و استرقاق. حاكم اسلامي در اين باره تصميم ميگيرد و در صورت اختيار استرقاق يا دريافت عوض مالي، مورد از مصاديق غنيمت محسوب ميشود.
زنان و كودكان سرزمين فتح شده، غنيمت جنگي بوده به مجرد استيلاي فاتحان مسلمان بر آنان مملوك و برده به حساب ميآيند. از كلية غنايم منقول (اعم از اشياء و افراد) ابتدا قطايع الملوك و صفاياي اموال و آنچه را وليامر به مقتضاي ولايت مطلقهاش صلاح بداند جدا كرده به عنوان فيء به امام تعلق ميگيرد، پس از برداشتن خمس آنها، باقيمانده بين مجاهدان يعني سربازان حاضر در جنگ تقسيم ميشود. به نحوي كه هر سرباز، مالك سهمي از غنايم از جمله غلامان و كنيزان ميشود. شرط اصلي بردگان در اين مورد كفر اصلي اسير است اعم از كافر حربي و اهل كتاب مادامي كه معاهد، مستأمن يا وفادار به ذمه نباشند. بنابراين مسلمان از اين طريق مملوك نميشود. اما اگر اسير پس از اسارت مسلمان شد، اين تغيير دين باعث الغاي بردگي و رفع بندگی نميشود و كماكان برده باقي ميماند. (منهاج الصالحين 1 / 373، 379 و 380؛ جواهر 21 / 128 – 120)
حكم بردگي تنها منحصر به حاضران در ميدان جنگ يا نظاميان نيست، بلكه كليه ساكنان دارالحرب اعم از نظامي و غيرنظامي، زن و مرد، كودك و كهنسال كه تحت استيلاي مسلمين قرار گرفتهاند مشمول حكم فوق هستند.
اسارت منجر به بردگي نتيجة مطلق جنگهاي مسلمانان با غيرمسلمين است و منحصر در جهاد ابتدايي يا جهاد دفاعي نيست. حتي مشروط به حضور پيامبر(ص) يا امام(ع) يا اجازه ايشان هم نيست. تنها در زمان حضور اگر بدون اجازه ايشان جهاد انجام شده باشد و استيذان هم ميسر بوده باشد، غنايم حاصله متعلق به امام خواهد بود. به هر حال در زمان غيبت بنا بر احتياط، تصرف در غنايم كلية جنگهاي مسلمين با غيرمسلمين حتي اگر به قصد كشورگشايي و تحصيل غنيمت در گرفته باشد، پس از اخراج خمس مجاز و مشروع است. (العروه الوثقي 2 / 367؛ تحرير الوسيله 1 / 352؛ مستند العروه الوثقي، كتاب الخمس 22)
جنگ مهمترين سبب بردگي بوده است و اكثر بردگان از اين طريق برده شدهاند. در اين زمينه نكات ذيل قابل توجه است:
اول: بردگي از طريق جنگ منحصر به نظاميان و حاضران در ميدان جنگ نيست و تمام ساكنان دارالحرب را كه تحت استيلاي مسلمين قرار گرفته است در بر ميگيرد.
دوم: حدود چهارپنجم بردگان از طريق جنگ، ملك خصوصي سربازان ميشوند و بيش از يكپنجم آنها در اختيار شخص حاكم و منصب امامت قرار ميگيرند. به عبارت ديگر اكثر بردگان مملوك(مال کسی شدن) اشخاص ميشوند نه مملوك دولت و حكومت.
سوم: اسراي جنگي مذكر با اختيار ولي امر مملوك ميشوند و پس از پايان جنگ هيچيك از آحاد دشمن به عنوان اسير باقي نميماند.
چهارم: بردگي منحصر به جهاد و جنگ مشروع نيست. غنايم جنگهايي كه خارج از ضوابط شرعي انجام گرفته، از جمله مردان، زنان و كودكان به اسارت گرفته شده، پس از پرداخت خمس، به ويژه در عصر غيبت تفاوتي با غنايم جهاد و جنگ مشروع ندارد.
برخلاف نظر برخي از علماي بزرگ معاصر (الميزان 6 / 345) جنگ تنها طريق مشروع بردگي در اسلام نيست. طرق ديگري نيز براي بردگي در متون شرعي به چشم ميخورد.
سبب دوم، استرقاق از طريق تغلب
اگر افرادي از دارالحرب – اعم از ساكن دارالحرب يا خارج از آن – از راه سرقت، خيانت، نيرنگ، غارت، اسارت و زور از جانب غيرنظاميان يا از جانب نظاميان اما بدون اعمال زور و در مجموع بدون جنگ ربوده شوند و به دارالاسلام آورده شوند، در حكم غنيمت محسوب ميشوند و پس از پرداخت خمس آنان، ملك رباينده محسوب شده، تصرف در آنها جايز و خريد و فروش آنها مباح است. حتي اگر اخذ اين افراد توسط غيرمسلمانان صورت بگيرد، خريد مسلمانان از ربايندگان كافر حتي با علم به اينكه مأخوذ از طريق زور و سرقت و خارج از جنگ به تملك كافر درآمده، مجاز است. (شرايعالاسلام2 / 59، جواهر الكلام 24 / 229، العروه الوثقي 2 / 368، منهاجالصالحين2 / 66)
جواز استرقاق از طريق غير جنگ مدلول روايات متعدد است (منهاج الصالحين 1 / 374) شرط استرقاق در اين طريق همانند طريق اول، مسلمان نبودن فرد ربوده شده در اول بردگي است. نكتة قابل توجه در اين طريق اينكه اگرچه به كار گرفتن روشهايي از قبيل سرقت و خدعه خلاف شرع، ممنوع و حرام است، اما حرمت اين احكام در محدودة اموال قابل احترام است، نه مطلقاً، لذا چون كافر حربي فاقد احترام شرعي است، استنقاذ آن به هر وجهي صحيح و مجاز است و به لحاظ شرعي سرقت حرام، خدعه حرام، خيانت حرام و… بر آن صدق نميكند، بلكه انتقال آنان به دارالاسلام چهبسا باعث استبصار و هدايت آنان شود. واضح است كه بردگي از طريق تغلب و زور بيشتر نصيب زنان و كودكان ميشود.
سبب سوم: استرقاق از طريق خريدن از اولياء
اگر كفار حربي به هر دليلي حاضر به فروش اعضاي خانوادة خود از قبيل زن، خواهر، دختر يا كودك خود هستند، خريد آنان جايز است و بعد از خريد، آنان كنيز خريدار محسوب ميشوند. چرا كه كفار حربي فيء مسلمانان هستند و استنقاذ آنان به هر وجهي جايز است. در حقيقت مالكيت از استيلاي مسلمان بر كافر حاصل شده نه از بيع، زيرا واضح است كه چنين بيعي فاسد است. به همينگونه بر اساس اجماع و اخبار ابتياع افرادي كه گمراهان از كفار حربي به اسارت ميگيرند جايز است و آثار ابتياع صحيح بر آن مترتب ميشود. اگرچه مملوكان طريق دوم و سوم يا به امام(ع) تعلق دارند يا حداقل در آنها حق خمس است، اما در زمان غيبت ائمه(ع) استثنائاً به شيعيان خود رخصت تصرف در كنيزان را دادهاند. (جواهرالكلام 30 / 287)
سبب چهارم: سرايت رقيت از طريق والدين به فرزندان
اگر پدر و مادر به يكي از طرق معتبر مملوك شده باشند، تمام فرزندان آنان كه در زمان مملوكيت متولد ميشوند، مملوك و برده خواهند بود. بنابراين رقيت و بردگي از طريق والدين به فرزندانشان سرايت ميكند. اسلام آوردن والدين در زمان رقيت مانع از سرايت رقيت به فرزندان نيست. فرزندان بردگان نماء ملك هستند و به مالك برده تعلق ميگيرند. (جواهرالكلام 24 / 136، منهاج الصالحين 2 / 66 و 313) البته اگر يكي از والدين حر باشد، فرزند او نيز حر خواهد بود. بنابراين چنين نيست كه همة انسانها آزاد متولد ميشوند، بلكه برخي از مادر برده متولد ميشوند (بردة مادرزاد).
سبب پنجم: رقيت از طريق اقرار
اگر فرد عاقل بالغ مختاري به بردگي اقرار كرد، از او پذيرفته ميشود. به شرطي كه مشهور به حريت نبوده نسب او نيز شرعاً معلوم نباشد. (جواهر الكلام 24 / 150، منهاج الصالحين 3 / 67 و 313). در اين مورد تفاوتي بين مسلمان و غيرمسلمان از يك سو و مرد و زن از سوي ديگر نيست. حتي مهم نيست انگيزة فرد از اقرار به رقيت و بردگي فقر است يا غير آن.
سبب ششم: رقيت لقيط دارالكفر
اگر در دارالكفر كودك بيسرپرستي يافت شد كه تولدش از مسلمان يا ذمي ممكن نباشد، استرقاق او جايز است (منهاج الصالحين 2 / 136) البته اگر حفظ چنين كودكي متوقف بر به عهده گرفتن سرپرستي وي است، چنين امري واجب كفايي خواهد بود.
سبب هفتم: خريد از بازار غيرمسلمين
اگر فردي مطلقاً به هر طريقي از طرق ولو غير از طرق ششگانة پيشگفته برده شده باشد و در بازار غيرمسلمين در معرض فروش گذاشته شده باشد، خريد او توسط مسلمان مشروع و جايز است و سئوال از طريق بردگي او لازم نيست، حتي اگر خريدار علم داشته باشد كه فرد از طريق غيرجنگ و با زور يا سرقت يا فروش از طرف شوهر يا پدر يا برادر به ملكيت درآمده، خريد او جايز و تصرف در آن مشروع است. در مجموع در خريد برده از سوق غير المسلمين استفسار و احراز مشروعيت سبب رقيت لازم نيست و با يقين به اينكه سبب از اسباب شرعيه نبوده بازخريد و تصرف در مملوك مجاز است. حتي اگر مملوك مسلمان باشد و شرعاً نتواند بر آزادي خود بينه اقامه كند، مشمول جواز فوق ميشود. با اين سبب بردگان تمام جهان به هر طريقي مملوك و رق شده باشند توسط مسلمانان جايز التصرف و مشروع الملكيه خواهند بود. اين سبب اگرچه مانند اسباب ششگانة پيشين احداث رقيت نميكند، اما جواز انتقال بردگان به سوق المسلمين و دارالاسلام از آن به دست آيد كه در حكم احداث رقيت شرعي است.
حقوق برده و ارباب و احکام برده داری (2)
يك – نفقة برده به عهدة مالك اوست. بنابراين مخارج غذا، لباس و مسكن برده بر ذمة مولاي اوست. در صورتي كه كسب و كار برده كفاف مخارج او را ندهد، تأمين كسري هزينه شرعاً به عهدة مولي است (منهاج الصالحين، مسأله 1477، 2 / 288)
دو – مولي حق ندارد بردة خود را به امور خلاف شرع وادار كند. به عبارت ديگر غلام و كنيز خارج از حيطة شرع مجاز به اطاعت از مولي نيستند. روايت مشهور نبوي «لا طاعه لمخلوق في معصيه الخالق» (نهجالبلاغه، حكمت 165 ص 500) «مخلوق در معصيت خالق قابل اطاعت نيست» مستند اين حق برده است. حوزة مباحات شرعي قلمرو اطاعت برده از مولي است. لذا رعايت ضوابط شرعي در جميع موارد از حقوق برده است. البته در قرآن (سوره نور آیه 33) آمده است “…کنيزان خود را اگر خواهند که پرهيزگار باشند به خاطر ثروت دنيوی به زنا وادار مکنيد هر کس که آنان را به زنا وادارد ، خدا برای آن کنيزان که به اکراه بدان کار وادار گشته اند آمرزنده و مهربان است” بنابر این از آنجا که جمله قرآن شرطی است نتیجه منطقی آن است که اگر کنیز خود مایل به زنا باشد ارباب میتواند او را برای ثروت دنیوی به زنا وا دارد، یعنی دلالی محبت شرعی راه بیاندازد.
سه – در مواردي كه شرعاً حكم خاصي براي بردگان وضع نشده، برده از حقوق مساوي و مشابه با ديگر آدميان يعني احرار برخوردار است. بنابراين حكم اختصاصي و متفاوت دربارة برده محتاج اثبات شرعي است نه برعكس.
چهار – مولي حق ندارد كودك را از مادر كنيزش قبل از استغناء از وي جدا كند (منهاج الصالحين، مسأله 306، 2 / 70) بنابراين در زمان شيرخوارگي و قبل از سن تمييز، فروش بردة صغير مجاز نيست.
پنج – كافر ابتدائاً مالك بردة مسلمان نميشود. اگر بردة غيرمسلمان، اسلام آورد، مالك كافر موظف است او را به مسلمان بفروشد و قيمتش را دريافت كند (پيشين، مسأله 288، 2 / 67).
شش – شايسته است كه مولي بردگان خود را ودايع خداوند شمرده، با آنان با رفق و مدارا و لطف و مساوات رفتار كند. نسبت به ايشان انصاف و عدالت را رعايت كند، از ظلم و جور بپرهيزد و از محبت و عفو فروگذار نكند (اخلاق ناصري، 244 – 240).
مهم ترین احكام بردگان
يك – برده، غلام و كنيز ملك مولاي خود هستند و مالك شرعاً مجاز است هرگونه صلاح ميداند در ملك خود تصرف كند. در هيچيك از تصرفات مولي رضايت مملوك شرط نيست. برده در حوزة مباحات موظف است رضايت مولي را تأمين كند. برده موظف است آنچه مولي تعيين كرده بخورد و بياشامد، آنچه مولي مشخص كرده بپوشد، در آنجا كه مولي اسكانش داده ساكن شود، آنگونه كه مولي ميطلبد خود را بيارايد يا بپيرايد و آنگونه كه او ميخواهد سخن بگويد و رفتار كند. اطلاق آية شريفة «عبداً مملوكاً لا يقدر علي شيء» (نحل 75) جز اين نيست.
دو – برده بدون اجازه مولي فاقد حق مالكيت است. اگر به هر طريقي از طرق مالي به برده برسد، مثلاً در زمان آغاز بردگي مالي به همراه داشته، يا به ارث به او رسيده، يا به او هبه شود، همة اين اموال به مالك وي تعلق ميگيرد، مگر آنكه مولي چيزي را به او تمليك كند. (جواهرالكلام 24 / 186 – 170، منهاج الصالحين 2 / 69)
سه – برده حق ندارد به كار و كسب مورد علاقة خود بپردازد، بلكه اجباراً موظف است كار و كسبي كه مالكش برايش تعيين كرده انجام دهد. درآمد كسب و مزد كار برده به مالك او ميرسد.
چهار – غلام و كنيز بدون اجازه مولي حق ازدواج ندارند (منهاج 2 / 275). اگر مولي به غلامش اجازة ازدواج داد، مهريه و نفقه به عهدة مولي خواهد بود. البته در صورتي كه همسر غلام، كنيز مالك ديگري باشد، مهرية كنيز به مالك او تعلق ميگيرد، نه به خود كنيز.
پنج: مردان و زنان متأهل به مجرد رقيت و مملوك شدن، عقد ازدواجشان بدون نياز به طلاق فسخ ميشود ولو به بردگي مولاي واحدي درآمده باشند.
شش – مالكيت مرد نسبت به بردة مؤنث در حكم ازدواج با وي است. بنابراين هرگونه استمتاع جنسي مرد از كنيزانش جايز است. (منهاج 2 / 275، العروه الوثقي 2 / 803) در اين روابط جنسي اولاً رضايت زن مطلقاً لازم نيست، ثانياً لازم نيست كنيز مسلمان يا از اهل كتاب باشد، حتي اگر كنيز كافر و مشرك هم باشد، اين روابط مجاز است. ثالثاً: در استمتاع از كنيز برخلاف نكاح دائم در زمان واحد سقف عددي چهار لازم الرعايه نيست. اما هرگونه ارتباط جنسي زن با غلامانش بدون ازدواج ممنوع است و بردگان مذكر نسبت به مالك مؤنث نامحرم محسوب ميشوند (العروه الوثقي 2 / 804). روی این مسئله در قرآن نیز تاکید شده است (سوره مومنون آیات 5و 6، معارج آیات 29 و 30، نساء آیه 24).
هفت – مولي علاوه بر اينكه حق دارد كنيزش را – حتي بدون رضايت وي – به زوجيت غلام خود يا غلام غير (با اجازه مالك وي) يا حري درآورد (العروه الوثقي 2 / 841)، مجاز است مملوك مؤنث خود را بدون ازدواج و حتي بدون رضايت وي در اختيار مرد ديگري ولو يكي از غلامانش قرار دهد. در اين عمل كه به آن «تحليل» گفته ميشود، تعيين مدت و ذكر مهريه لازم نيست و تنها اجازه در انتفاع است. با تحليل كلية استمتاعات جنسي مجاز است مگر اينكه موردي از سوي مولي استثنا شده باشد. (جواهر 30 / 307، العروه الوثقي 2 / 848، منهاج الصالحين 2 / 277)
هشت – با اجازه يا دستور مولي ازدواج غلام با زن حره و ازدواج كنيز با مرد حر مجاز است. در زماني كه كنيز به صلاحديد مولي در زوجيت غير است، هرگونه استمتاع جنسي مولي از وي ممنوع است. (منهاج 2 / 277)
نه – استبراي كنيز در زمان فروش، تزويج و تحليل بر مولي واجب است و مدت آن يك طهر و حداكثر چهل و پنج روز است. (منهاج 2 / 67)
ده – مولي حق دارد ازدواج غلام و كنيز خود را بدون طلاق فسخ كند. يعني كفايت ميكند به آنها امر كند كه از هم جدا شوند. (العروه الوثقي 2 / 848) عدة طلاق كنيز مزوجه دو طهر و عدة وفات وي دو ماه و پنج روز (نصف عدة حره) است. (منهاج 2 / 298)
يازده – كنيز چه در نماز و چه در غير نماز واجب نيست سر و مو و گردن خود را بپوشاند. (العروه الوثقي 1 / 551، تحريرالوسيله 1 / 142 منهاج الصالحين 1 / 136) بنابراين حجاب زنان و دختران حره با كنيز متفاوت است.
دوازده – مولي حق دارد فرزندان بردگان خود را پس از رسيدن به سن رشد و تمييز از پدر و مادرشان جدا كرده و حتي به فروش برساند.
سيزده – مولي – اعم از مرد و زن، مجتهد و عامي، عادل و فاسق – حق دارد بدون مراجعه به قاضي در مورد بردة خلافكار خود مطلق حدود شرعي را اجرا كند و او را مجازات كند. (جواهر 21 / 387) واضح است كه مولي ميتواند مملوك خود را تعزير كند. (تكمله منهاج الصالحين 55)
چهارده – حد شرعي برده خفيفتر از حد انسان آزاد و فيالجمله نصف آن است. مثلاً حد بردة زناكار اعم از محصن و محصنه پنجاه ضربه شلاق است. (تكمله منهاج الصالحين 36).
پانزده – دية برده قيمت آن است، به شرطي كه از دية حر تجاوز نكند، در غير اين صورت پرداخت زائد بر دية حر واجب نيست.
شانزده – يكي از شرايط قصاص نفس و عضو تساوي از حيث حريت و رقيت است. اگر حر يا حرهاي عمداً بردهاي را به قتل برسانند قصاص نميشوند، اگر مولي قاتل را عفو نكند، قاتل قيمت بردة مقتول را به مولايش ميپردازد، به شرطي كه از دية حر تجاوز نكند. اما اگر برعكس بردهاي حر يا حرهاي را عمداً به قتل رسانيد، ولي دم بين كشتن برده به عنوان قصاص و استرقاق وي مخير است. (تكمله منهاج الصالحين 68)
هفده: مولي از بردة آزاد شدهاش با شرايطي ارث ميبرد (ولاء عتق)، اما بردة آزاد شده مطلقاً از مولايش ارث نميبرد. (منهاج الصالحين 2 / 374)
بخش دوم – بررسی پاسخ ها و سفسطه های رایج آخوندها در دفاع از اسلام پیرامون برده داری:
امضایی و نه تاسیسی بودن برده داری در اسلام
یکی از ادعاهای آخوندها در هنگامی که محکوم به دفاع از دینی که برده داری را شرعی و قانونی میداند میشوند این است که اسلام آغازگر برده داری نبوده است( تاسیسی بودن). این مسئله علی رغم درست بودنش دردی را دوا نمیکند زیرا اسلام با مشروعیت بخشیدن(امضا کردن) به این سنت زشت و غیر انسانی آنرا برای همیشه جاودانه کرده است و برده داری تا ابد به دلیل جاودانه بودن قوانین اسلامی در میان مسلمانان راستین رسمیت خواهد داشت، مگر اینکه پیشرفت جوامع بشری آنها را مجبور کند دست از این احکام غیر انسانی خود بردارند.
اخلاقیات در جوامع بشری همچون سایر محصولات فکری و اجتماعی در طول زمان تغییر میکنند و تکامل پیدا میکنند و رسوم غلط و ناکار آمد از بین میروند و رسوم جدیدی ایجاد میشوند. دین به آن دلیل به یک پدیده ضد اخلاقی تبدیل میشود که جلوی این تکامل را میگیرد، ادیان از آنجا که تماماً زمینی هستند و هر انسان عاقل و بالغی آنها را به مثابه پدیده های اجتماعی مینگرد نه پدیده های ماوراء طبیعی به گوشه ای یا تمام اخلاقیات موجود در زمان شکل گیری آن دین چنگ میزنند و با تقدیس و مشروعیت بخشیدن به آن و در بد ترین شرایط تعریف حقوق انسان ها از روی حقوق الهی باعث میشوند این قوانین جاودانه شوند و برای همیشه به دلیل الهی بودنشان باقی بمانند. در مورد ضدیت دین با اخلاق توضیحات بیشتر را میتوانید در نوشتاری با عنوان سفسطه دین ضامن اخلاق در جامعه است مطالعه کنید.
وجود برده داری در عربستان پیش از اسلام برای آن انسانها چندان عیب نیست، در مورد هرکس و جمعیتی باید با توجه به شرایط زمای و مکانی او قضاوت کرد. اگر اسلام در عربستان شکل نمیگرفت تکامل اخلاقیات در میان این مردمان نیز بعد از مدتی با تکامل یافتن اخلاقیات به الغای کامل و نابودی بردگی می انجامید اما ظهور پیامبر اسلام همه چیز را تغییر داده است.
امضای پیامبر اسلام بر مسئله برده داری آنرا از رسمی غلط و منطقه ای به حقی الهی، جهانشمول و ابدی تبدیل کرده است، لذا تاسیسی نبودن برده داری در آیین اسلام دردی را دوا نمیکند، و همچنان بخاطر امضایی بودن برده داری میتوان اسلام را به همین سبب به ضد بشر بودن محکوم کرد.
از این گذشته فشار تمدن و انسانگرایی اجازه برده داری را دیگر به مسلمانان برده دار نخواهد داد و آنها مجبورند از بعضی قوانین غیر قابل قبول خود نیز به مرور زمان همانگونه که از برده داری دست برداشته اند دست بردارند و.(لطفا با دقت ادامه دهید)
آزاد کردن برده به بهانه های مختلف.
یکی از ادعاهایی که آخوندها برای دفاع از اسلام مطرح میکنند این است که اسلام بطور تدریجی و با وضع قوانینی که به آزادی برده می انجامد برده داری را به تدریج منسوخ کرده اس
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#14
Posted: 2 May 2011 14:23
اسلام: دین برده داری و تجاوز به اسیران زن
مقاله برده داری در اسلام را مسلما عاشقان اسلام و پیامبرش ننوشته اند. اما این مقاله از آنجا برایم جالب بود که مبتنی بر
اسناد اسلامی است. این مقاله با اشاره به آیاتی از قرآن که در آنها به مسئله برده و برده داری اشاره شده است شروع می
شود ، تا آنجا که به “طبقات” ابن سعد می رسد. ترجمه این مقاله را – هرچند نه همه آن را- از همین جا شروع می کنم:
طبقات ابن سعد شرح روشنی از این واقعیت می دهد که محمد حداقل با یکی از کنیزانش (برده زن) رابطه داشته است. محمد،
با ماریه، کنیز قبطی خود رابطه جنسی داشت. ماریه و خواهرش “سیرین” کنیزانی بودند که به عنوان هدیه به محمد داده شده
بودند که او، سیرین را به “حسن ثبیط” شاعر داد. ابن سعد می گوید که محمد، ماریه را که سفید و زیبا بود و موهایی مجعد
داشت ، دوست می داشت.[نقل از ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ص 151]
ابن سعد همچنین می نویسد که ماریه برای محمد پسری به نام ابراهیم به دنیا آورد که 18 ماه بعد مرد. ابن سعد می نویسد:” اگر
او زنده می ماند، هیچکدام از دایی هایش در بند نمی ماندند.” (ص164) این نشان می دهد که مسلمانها باز هم برده قبطی داشتند.
قرآن همچنین به مسلمانان می آموزد که کنیزان خود را به فحشا وادار نکنند(24:34)، و به آنها اجازه می دهد که اگر می
خواهند با کنیزانشان ازدواج کنند (4:24) و به عنوان کفاره گناه آنها را آزاد کنند (4:92،5:89،58:3) و حتی به بردگان
اجازه می دهد که آزادی خود را بخرند اگر که شرایط مولایشان را بپذیرند (24:33)
من فکر می کنم اینکه اسلام به برده اجازه می دهد که (با صلاحدید مولایش) آزادی اش را به دست آورد خوب است، اما فاجعه
آنجاست که اصلا به آنها [مسلمانها] اجازه می دهد که دیگران را به بردگی بکشند. این مانند آن است که شما بانکی را سرقت
کنید و بعد مقداری از پول را به بانک برگردانید و فکر کنید که کار درستی انجام داده اید.
آیات بالا نشان می دهند که برده گرفتن مقدر الله بوده است و همین است که به مردان مسلمان رخصت می دهد که با کنیزان
خود رابطه جنسی برقرار کنند. همچنین نشان می دهند که برده ها کالای ارزشمندی برای مسلمانها بوده اند، در غیر این
صورت الله، آزادی برده را کفاره گناهان قرار نمی داد.
احادیث صحیح بخاری و برده داری
صدها حدیث در مورد برده داری وجود دارد که به وضع مالیات، نوع رفتار، فروش و حقوق فقهی برده ها اختصاص دارند. به
علاوه، مقدار بی شماری حدیث وجود دارند که به برده ها و رابطه شان با اربابان مسلمان اشاره می کنند. این برگزیده ای از
احادیث مربوط به بردگان است که همه – بجز آنها که ذکر شده اند- برگرفته اند از کتاب حدیث بخاری:
ج3، ص 765: قُرَیب نقل می کند : میمونه بنت الحارث، کنیز آزاد شده ابن عباس،کنیزی را بدون کسب اجازه از پیامبر آزاد
می کند. روزی که نویت اوست تا با پیامبر باشد به او می گوید : ای فرستاده خدا! آیا می دانی که من کنیزی را آزاد کرده ام؟
” او [پیامبر] می گوید :”براستی چنین کردی؟” او پاسخ مثبت می دهد. [پیامبر] می گوید:” به تو پاداش بیشتری داده می شد اگر
او را به یکی از دایی هایت می بخشیدی.”
در اینجا، زنی کنیزی را آزاد می کند، اما محمد می گوید که ممکن بود به او پاداش بیشتری عطا شود (بهشتی) اگر آن برده را
به دایی اش می بخشید، یا به عبارت دیگر برده را در بردگی نگه می داشت.
ج7،ص734: ” … بر در اتاق [محمد] برده ای بود که از او خواستم برای من اجازه ورود بگیرد.
این یک حدیث طولانی است و نقل قول آشکار می کند که محمد برده هایی داشته است که در خانه اش کار می کرده اند.
[...]
ج 5،ص541: ابوحُریره نقل می کند: وقتی ما بر خیبر غلبه یافتیم نه طلا به غنیمت بردیم و نه نقره، ولی [در عوض] گاو،
شتر،کالا و باغ به تصاحب درآمد. سپس با فرستاده خدا راهی دره القیره شدیم و در آن زمان پیامبر خدا برده ای داشت به نام
میدام که به وسیله یکی از بنوالدیباب به او هدیه داده شده بود. هنگامی که او داشت زین و برگ [استر] رسول خدا را پیاده می
کرد، تیری از جانب تیراندازی ناشناس به او برخورد کرد …
این حدیث نشان می دهد که محمد برده ای نگه می داشته که با تیری مضروب شده است.
ج5،ص637: بُرَیده نقل می کند: پیامبر علی را برای آوردن خمس غنیمت نزد خالد فرستاد و من از علی متنفر بودم. علی پس
از مقاربت با کنیزی که جزو خمس بود، حمام کرده بود . من به خالد گفتم :”آیا این را نمی بینی؟ وقتی ما نزد پیامبر رسیدیم این
را برایش خواهم گفت.” او گفت:” بریده! آیا تو از علی متنفری؟” من گفتم :”بله. ” او گفت:” آیا نفرت تو از علی به این خاطر
نیست که او از خمس، سزاوار بیش از آن است؟”
یادداشت ذیل این حدیث می گوید:”بریده از علی متنفر بود به این دلیل که او کنیزی را از غنیمت [برای خود] برداشته بود و او
[بریده] این را خوب نمی دانست.
در اینجا، علی زنی را که به تازگی به اسارت درآمده است تملک کرده، با او نزدیکی می کند. وقتی این ماجرا را برای محمد
بازگو می کنند، او آن را تایید می کند. توجه داشته باشید که برده ها غنیمت به حساب می آمدند و جزو دارایی های یک مرد
بودند، پس آنها [مردان مسلمان] می توانستند از برده های زن برای مقاربت استفاده کنند و یا به آنها تجاوز کنند.
ج5،ص512: اناس نقل می کند: “… پیامبر جنگاورانشان را کشت و زادورود و زنانشان به اسارت برده شدند …”
این حدیث شامل جزییات حمله به یهودیان خیبر است. دوباره، تعداد زیادی از زنها و بچه ها به بردگی گرفته می شوند.
[...]
متنهای اسلامی دیگری موجودند که نشان می دهند محمد چگونه بردگان را خرید و فروش و یا آزاد می کرد. نقل قولهای زیر از
کتاب “پشت پرده” [؟] هستند:
ابن قییم الجزیه، فقیه بزرگ و مورخ اسلامی، در کتاب خود “زادالمعاد”، بخش 1 صفحه 160 می گوید:
“محمد برده ها و کنیزهای زیادی داشت. او آنها را می خرید و می فروخت، اما بیشتر می خرید. او یک بار یک برده سیاه را به
دوتا فروخت [یکی را با دوتا عوض کرد] برده های خریداری شده او بیشتر از آنهایی بودند که می فروخت.”
محمد تعدادی برده سیاهپوست داشت. یکی از آنها مَهران نام داشت که محمد او را وامی داشت که بیش از آنچه در توان یک مرد
معمولی است کار کند. هرگاه که محمد و مردانش به سفر می رفتند و از حمل اثاثیه شان خسته می شدند، او مهران را وامی
داشت که آنها را حمل کند. مهران می گفت:” حتی اگر در یک سفر من به اندازه بار 6 یا 7 الاغ هم بار داشتم، باز هم هرکس
خسته می شد ممکن بود لباسها یا سپر یا شمشیرش را روی من بیاندازد تا آن بار سنگین را حمل کنم.” طبری وجزیه، هردو این
را ثبت کرده اند، پس اسلام این [رفتار] را درست می داند.
علی که داماد محمد بود، کنیز عایشه را جلوی محمد تازیانه زد تا به اتهام زنای عایشه اعتراف کند. محمد حتی یکی کلمه هم [
برای منع] زدن یک برده زن به علی نگفت. [از سیره رسول الله، ص 496]
در سیره رسول الله ، محمد 800 مرد را قتل عام می کند و زنها و بچه هایشان را به بردگی می گیرد. او حداقل یک زن یهودی
را به نام ریحانه به صیغه می گیرد و مابقی را به مسلمانها می دهد. سیره می گوید (ص466) :” سپس فرستاده [خدا] دارایی
ها، زنان و کودکان بنی قریظه را میان مسلمین تقسیم کرد …”
و
“سپس فرستاده[خدا] سعد زید، برادر اشحل را با تعدادی از زنان اسیر بنی قریظه به نجد فرستاد و او آنها را در ازای اسب و سلاح فروخت.”
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#15
Posted: 2 May 2011 14:24
نامهایی که به اشتباه روی ایرانیان گذاشته شده
خديجه : شتر سقط شده
فاطمه : از ريشه فطم ، بچه شتر ماده كه تازه از شير گرفته شده
ام كلثوم : مادر بچه خيكي
رقيه : رق ، جادو ، افسون ، نيرنگ
جعفر :شتر پرشير
عباس : بسيار عبوس ، ترشرو ، داراي چهره ترسناك
سكينه : بانوي گدا و مسكين
عثمان : بچه مار
حيدر : زنده در ، كسي كه انسانها را زنده زنده ، پاره پاره ميكرده (
مركّب از دو واژه عربي و فارسي/ حي : زنده / در : دريدن )
غلام : گرفته شده از قلمان كه در قرآن نيز آمده ، قلمان : بچه كـ.وني ،
برده ي مردي كه در خدمت شهوت صاحبش باشد و اصطلاحا يعني بنده و عبد /
غلامحسن : قلمانِ حسن ، بچه كونيِ آقاي حسن
اصغر : كوچك تر ، پست ، و مونث آن صغرا (صغري )
كاظم : لال ، گنگ ، بي زبان
ذبيح : حيواني كه سرش را ميبرند
باقر : بقره ، گاو چاق ، / باقر العلوم : كسي كه مانند گاو چيز ميداند
، گاو دانش
بتول : زن همجنس باز ، زني كه دوست دارد با مردي همخوابه شود
عذرا : سوراخ نشده
عفت : زني كه آلتش را پاره نشده نگه ميدارد
كلب علي : سگ علي
عايشه : زني كه عياش است
حفصه: هسته خرما ، زن سياه و زشت و گنده
هاشم : نان فروش دوره گرد
معاويه : سگ ماده
عسكري : بي تخم ( انگور عسكری)ا
فاطمه : بچه شتر
حمزه : خر بیابان
اسحاق : خشک پستان
یحیی : بیچاره ، لاغر
قابل توجه حاج خانوم های عزیز :
از این به بعد عطر به خودتون نزنید كه خدایی نكرده جهنمی نشید
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#16
Posted: 2 May 2011 14:29
ام قرفه ، پيرزنی كه بدنش را به طرز وحشتناکی دو شقه كردند.
پيشگفتار
در رمضان سال ششم هجری، حضرت محمد گروهی را به فرماندهی زيد بن حارثه به ناحيهی وادی القری فرستاد. در وادی القری اين گروه با طايفه بنیفزاره روبرو شدند و بين آنها جنگی درگرفت و مسلمانان شكست سختی خوردند و زيد با اينكه زخمی شده بود توانست فرار كند و خود را به مدينه برساند. زيد بن حارثه سوگند خورد تا از بنیفزاره انتقام نگيرد از انجام روابط جنسی خودداری خواهد كرد. پس از بهبودی زخمهای زيد، حضرت محمد دوباره او را به وادی القری فرستاد. اين بار زيد پيروز شد و ام قرفه و دختر او را به اسارت گرفت. نام امقرفه، “فاطمه بنت ربيعه بن بدر”بود و نزد اعراب دارای مقام بالايی بود، چنانكه ضربالمثلی درباره او داشتند: “اگر شريفتر از ام قرفه هم بودی، بيش از اين نبودی.” در ميانه راه زيد به قيس بن محسر دستور داد كه ام قرفه را بكشد. قيس ام قرفه را كه زن سالخوردهای بود، به وحشيانهترين شكل ممكن كشت. اوهر يك از پاهای ام قرفه را بوسيله طنابی به شتری سركش بست و در دو جهت مختلف رها كرد و پيرزن از وسط دريده شد.
ارائه منابع اسلامی
در اين قسمت متن چهار منبع به صورت كامل ارائه ميشود و آدرس ديگر منابع نيز برای مطالعه بيشتر قرار میگيرد.
ترجمه السيرة النبوية نوشتهی ابن هشام ،جلد2، برگ 393:
« كه در آنجا با بنى فزارة برخورد كرد و جنگى ميان آنها واقع شد كه گروهى از همراهان زيد كشته شدند و خود زيد بن حارثة نيز زخمى شد و او را از ميان زخميها نجات دادند، و از جمله كسانى كه در آن معركه كشته شد ورد بن عمرو بن مداش بود كه مردى از بنى بدر او را بقتل رسانيد. زيد بن حارثة چون بمدينه آمد سوگند ياد كرد كه با زنان نزديك نشود تا بجنگ بنى فزارة برود، و چون زخمش التيام يافت مجددا از جانب رسول خدا صلى الله عليه و آله مأمور جنگ با بنى فزارة شد و با لشگرى بدان سو حركت كرد و در وادى القرى بآنان رسيد و گروهى از آنها را كشته و از آن جمله مسعدة بن حكمة يكى ازافراد بنى بدر بود كه بدست قيس بن مسحر كشته شد، و (پسرش) عبد الله بن مسعدة نيز با دو زن كه يكى فاطمه دختر ربيعة بدر مكنى به ام قرفه و ديگرى دخترش بود اسير شدند، و در راه كه ميآمدند زيد بن حارثه بقيس بن مسحر دستور داد تا ام قرفة را نيز كشت و دخترش را با عبد الله بن مسعدة بمدينه بنزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آوردند. و آن دختر را سلمة بن عمرو بن اكوع دستگير كرده بود و مادرش ام قرفة از زنان محترم عرب بود كه شخصيت آن زن در ميان عرب ضرب المثل بود و مىگفتند: ” لو كنت أعزّ من ام قرفة ما زدت ” و از اين رو اين دختر هم از خانواده شريف و بزرگى بود و بدين جهت سلمة از رسول خدا صلى الله عليه و آله خواست تا آن دختر را باو بدهد و حضرت نيز پذيرفت و سلمه نيز او را بدائى خود حزن بن أبى وهب بخشيد و عبد الرحمن بن حزن از همين زن بدنيا آمد. و قيس بن مسحر درباره قتل مسعدة اشعارى نيز گفت.«
هر چند ابن هشام اين واقعه را از ابن اسحاق روايت ميكند اما از دو شقه كردن صحبتی نميكند فقط در متن عربی سيره ميخوانيم كه قتل سختی بوده است. اما طبری نيز اين داستان را از ابن اسحاق روايت ميكند و از دو شقه كردن ام قرفه نيز صحبت ميكند.
ترجمه تاريخ طبری،جلد3،برگ1131:
« گويد: سفر جنگى زيد بن حارثه سوى ام قرفه در رمضان همين سال بود كه ام قرفه، فاطمه دختر ربيعة بن بدر، را بكشت و قتل وى صورتى بسيار سخت داشت كه دو پايش را به دو شتر بستند و براندند تا به دو نيمه شد، و او پيرى فرتوت بود. و سبب آن بود كه پيمبر زيد بن حارثه را سوى وادى القرى فرستاده بود كه با بنى فزاره رو به رو شد و جمعى از ياران وى كشته شدند و زيد از ميان كشتگان بگريخت و وردة بن عمر و يكى از مردم بنى سعد جزو كشتهشدگان بود كه يكى از مردم بنى بدر او را بكشت و چون زيد بازگشت، نذر كرد كه جنب نشود تا به جنگ فزاره رود، و چون زخم وى بهبود يافت پيمبر او را با سپاهى سوى بنى فزاره فرستاد و در وادى القرى با آنها رو به رو شد و كسان بكشت كه قيس بن مسحر يعمرى از آن جمله بود و ام قرفه و دختر او را اسير گرفت و بگفت تا او را بكشند و او را به دو شتر بست و دو نيمه كرد و دختر ام قرفه را با عبد الله بن مسعده پيش پيمبر بردند. دختر ام قرفه اسير سلمة بن عمرو بن اكوع بود و ام قرفه شريف قوم خويش بود و عربان بمثل مىگفتند: ” اگر شريفتر از ام قرفه بودى، بيشتر از اين نبودى.” پيمبر دختر را از سلمه خواست كه بدو بخشيد و پيغمبر دختر را به حزن بن ابى وهب خال خويش بخشيد كه عبد الرحمان بن حزن را از او آورد. روايت ديگر درباره اين سفر جنگى از سلمة بن اكوع هست كه سالار قوم ابو بكر بن ابى قحافه بود. گويد: پيمبر ابو بكر را سالار ما كرد و به جنگ بنى فزاره رفتيم و چون به آب آنها نزديك شديم ابو بكر گفت بخوابيم، و چون نماز صبح بكرديم، ابو بكر گفت تا به آنها حمله برديم و بر سر آب، كسان بكشتيم و من گروهى از كسان را ديدم كه با زنو فرزند سوى كوه مىرفتند و تيرى ميان آنها و كوه انداختم و چون تير را بديدند بايستادند و من آنها را سوى ابو بكر آوردم. زنى از بنى فزاره در آن ميان بود كه پوستين به تن كرده بود و دخترش را كه از زيباترين زنان عرب بود، همراه داشت. گويد: و به مدينه آمدم و پيمبر مرا در بازار بديد و گفت: ” اى سلمه اين زن را به من ببخش.” گفتم: ” اى پيمبر بخدا فريفته او شدهام و هنوز دست به او نزدهام.” پيمبر چيزى نگفت و روز ديگر باز مرا در بازار بديد و گفت: ” اى سلمه اين زن را به من ببخش.” گفتم: ” اى پيمبر بخدا هنوز دست به او نزدهام و متعلق به تو است.” و پيمبر او را به مكه فرستاد كه چند تن از اسيران مسلمان كه در چنگ مشركان بودند در عوض وى آزاد شدند.«
ترجمه المغازی نوشتهی واقدی ،برگ 427:
« واقدى گويد: عبد الله بن جعفر از عبد الله بن حسين بن حسين بن على بن ابى طالب (ع) برايم نقل كرد كه گفته است: زيد بن حارثه براى تجارت، آهنگ شام كرد و مقدارى زر و نقره از اصحاب رسول خدا (ص) با او بود. او دو پوست بز را دباغى كرد، و زر و سيم خود را در آنها نهاد و با گروهى از مردم به راه افتاد. چون نزديك وادى القرى رسيد، گروهى از بنى بدر كه از قبيله فزاره هستند به او برخوردند، و او ويارانش را به سختى مضروب كردند به حدّى كه پنداشتند كه آنها را كشتهاند، و تمام كالاهاى آنها را بردند. زيد از مرگ نجات پيدا كرد و در مدينه به حضور پيامبر (ص) رسيد، و حضرت او را فرمانده سريّهاى كرده و به آنها فرمود: روزها را كمين كنيد و شبها حركت. راهنمايى هم همراه ايشان بود. بنى بدر سخت ترسيدند، و روزهاى ديدهبانى را بر روى كوهى كه مشرف بر ايشان بود، مىگماشتند و او راهى را كه احتمال داشت مسلمانان از آن بيايند، زير نظر داشت. معمولا او پس از اينكه مسير يك روز راه را ديدهبانى و بررسى مىكرد مىگفت: به كار خود سرگرم باشيد! امروز خبرى نيست تا شب چه شود. چون زيد بن حارثه و يارانش به مسافت يك روز مانده به بنى بدر رسيدند، راهنماى ايشان راه را اشتباه كرد و راه ديگرى را پيش گرفت، و چون شب فرا رسيد، متوجه اشتباه خود شدند و همان شبانه راه را جستند و اول صبح كنار بنى بدر رسيدند. زيد بن حارثه اصحاب خود را از تعقيب فراريان منع كرد و دستور داد كه پراكنده نشوند، و گفت: وقتى من تكبير گفتم، شما هم تكبير بگوييد. پس از اينكه دشمن را محاصره كردند، زيد تكبير گفت و يارانش هم تكبيرگفتند. سلمة بن اكوع براى جنگ بيرون شد و مردى از ايشان را به دست آورد و او را كشت. زيد و يارانش، جاريه دختر مالك بن حذيفه و مادر او را كه معروف به امّ قرفه بود در يكى از خانهها به اسارت گرفتند. نام امّ قرفه فاطمه دختر ربيعة بن زيد است. مسلمانان غنايم ديگرى هم گرفتند و راهى مدينه شدند، جاريه را سلمة بن اكوع با خود مىآورد، سلمه در مورد جاريه و زيبايى او رسول خدا (ص) صحبت كرد. مدتى كه گذشت پيامبر (ص) از سلمه پرسيدند: جاريه را كه اسير گرفته بودى چه كردى؟ گفت: اميدوارم كه او را با يكى از زنان ما كه در بنى فزاره اسير است مبادله كنم. پيامبر (ص) دو يا سه مرتبه ديگر هم اين مطلب را تكرار فرمودند، و پرسيدند كه: جاريه را چه كردى؟ سلمه فهميد كه پيامبر تمايل به او دارند و او را به رسول خدا (ص) بخشيد. پيامبر (ص) او را به حزن بن ابى وهب بخشيدند، و جاريه براى او دخترى زاييده حزن از جاريه فرزند ديگرى نداشت. حضرت محمد، از قول زهرى، از عروه و او از عايشه نقل مىكرد كه گفته است: چون زيد بن حارثه از اين سفر برگشت رسول خدا (ص) در خانه من بودند. زيد آمد و در زد و پيامبر (ص) در حالى كه از كمر به بالا برهنه بودند و جامه خود را به زمين مىكشيدند- و من هرگز پيامبر را چنين نديده بودم- او را استقبال فرمود و در آغوش گرفت و بوسيدش، و از او سؤال كرد و او خبر پيروزى خود را داد. امّ قرفه را قيس بن محسّر به صورت بدى كشت، با اينكه پيرزنى سالخورده بود پاهايش را به دو شتر سركش بستند، و از هم دريده شد. عبد الله بن مسعدة و قيس بن نعمان بن مسعدة بن حكمة بن مالك بن بدر هم كشته شدند.«
ترجمه الطبقات الكبری نوشتهی ابن سعد،جلد 2، برگ 88:
« پس آن گاه در ماه رمضان از سال ششم هجرت سريّة زيد بن حارثه براى جنگ در وادى القرى واقع شد. و ميان آن تا مدينه هفت شب راه است. گويند، زيد بن حارثه با تنى چند از بهر بازرگانى به شام رفت و كالاهايى از آن اصحاب پيامبر (ص) نيز با خود داشت. چون به نزديك وادى القرى رسيد گروهى از بنى قزارة از بنى بدر با زيد و يارانش روباروى آمدند و او را با همراهانش سخت زخمى كردند و هر چه با آنان بود گرفتند. زيد پس از بهبودى به مدينه بازگرديد و خبر به پيامبر (ص) آورد. و رسول خدا (ص) او را با گروهى گسيل داشت كه شبها مىرفتند و روزها كمين مىساختند. و بنى بدر چشم بر آنان داشتند. ولى زيد و همراهانش در سپيده دمى بناگاه بر آنان هجوم برده و تكبير گفته مقامگاه آنان رامحاصره كردند و امّ قرفه را به اسيرى گرفتند، و او فاطمه دختر ربيعة بن بدر است، و دخترش جارية است دختر مالك بن حذيفة بن بدر. و جارية را مسلمة بن اكوع به اسيرى گرفت و او را به رسول خدا (ص) بخشيد و پيامبر (ص) نيز او را به حزن بن ابى وهب بخشيد. و امّ قرفه پيرزنى فرتوت بود و قيس بن محسر او را به وضع بسيار بدى كشت، بر پاهاى او ريسمان بست و ريسمان را به دو شتر گره زد و آن دو شتر را در دو جهت مخالف راند و او را از ميان دو نيم ساخت. و نعمان و عبيد الله پسران مسعدة بن حكمة بن مالك بن بدر را هم كشت. و زيد بن حارثه چون به مدينه بازگرديد، راست بر در خانه رسول خدا رفت و در زد و پيامبر (ص) برخاست بى آنكه ردا بر دوش افكند، و ازار آن حضرت به زمين كشيده مىشد، و زيد را در آغوش كشيده بوسيد و از چگونگى كار پرسيد. پس زيد خبر پيروزى خود را داد.«
ديگر منابع به زبان فارسی: 1- ترجمه تاريخ يعقوبی، جلد1، برگ 434. 2- ترجمه التنبيه و الإشراف نوشتهی مسعودی ، برگ 232. 3- ترجمه تاريخ الكامل نوشتهی ابن اثير، جلد7، برگ 243.
منابع به زبان عربی: 1- السيرة النبوية، عبد الملك بن هشام،ج 2، ص 617. 2- تاريخ الأمم و الملوك ، أبو جعفر حضرت محمد بن جرير الطبري،ج2، ص 642. 3- كتاب المغازى، حضرت محمد بن عمر الواقدي ،ج2، ص 564. 4- الطبقات الكبرى، حضرت محمد بن سعد، ج 2، ص 69. 5- تاريخ اليعقوبى، احمد بن أبى يعقوب، ج 2، ص 71. 6- التنبيه و الإشراف، أبو الحسن على بن الحسين المسعودي، ص 220. 7- الكامل في التاريخ ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير ، ج 2، ص 209. 8- الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، أبو عمر يوسف بن عبد الله بن حضرت محمد بن عبد البر ،ج3، ص 1298. 9- الإصابة فى تمييز الصحابة، احمد بن على بن حجر العسقلانى،ج4، ص 197. 10- كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى، ج1، ص 378. 11- إمتاع الأسماع ، تقى الدين أحمد بن على المقريزى ،ج1، ص 270. 12- سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، حضرت محمد بن يوسف الصالحى الشامى،ج6، ص 99. 13- عيون الأثر فى فنون المغازى و الشمائل و السير، أبو الفتح حضرت محمد بن سيد الناس،ج2، ص 147. 14- كتاب المحبر، ابو جعفر حضرت محمد بن حبيب بن امية الهاشمى البغدادي، ص 119. 15- المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن حضرت محمد ابن الجوزى،ج3، ص 260.
بحث
طبری (م 310) ، ابن هشام (م 218) ، واقدی(م 207) و ابن سعد(م 230) هيچگونه جرمی را برای ام قرفه ذكر نميكنند. يعقوبی (م293) ميگويد: ” ام قرفه دختر ربيعة بن بدر كه مالك بن حذيفة بن بدر او را به همسرى گرفته بود، چهل مرد از نسل خود را نزد رسول خدا فرستاده و گفته بود: بر او در مدينه هجوم آوريد.” از اين سخن چنين برداشت ميشود كه ام قرفه قصد جنگ يا ترور داشته است ، مسعودی (م 345) و البلاذری(م 279) نيز چنين مفهومی را ميرسانند. اما واقدی و ابن سعد ميگويند كه زيد بن حارثه برای تجارت به وادی القری رفته بوده است و بنی فزاره به زيد و يارانش حمله ميكنند. طبری و ابن هشام ميگويند كه حضرت محمد زيد بن حارثه را به وادی القری فرستاد و در آنجا زيد و يارانش با بنی فزاره روبرو شدند و بين آنها جنگ درگرفت. از نقل قول طبری و ابن هشام نيز چنين دريافت ميشود كه حضرت محمد، زيد را به قصد جنگ به وادی القری نفرستاده بوده است و برخورد زيد و يارانش با بنی فزاره اتفاقی بوده است و اصلا به خاطر همين ناگهانی بودن هم هست كه زيد و يارانش شكست ميخورند. مشكلی كه كتابهای مسعودی و يعقوبی اسناد مطالب تاريخی را ذكر نكردهاند و راه را برای پژوهش بيشتر بستهاند. صالحی شامی (م 942) نيز برخلاف منابع دست اول جرم ام قرفه را دشنام دادن به رسول الله ذكر ميكند، البته مطالب يك منبع قرن دهمی كه ريشهای در متون دست اول ندارد را به سختی ميتوان قبول كرد، از طرفی هم نميتوان قبول كرد كه درميانه راه زيد هوس كرده است ام قرفه را بكشد و عاقلانه است كه دليلی داشته باشد. به هر حال منبع معتبری در اين زمينه در دست نداريم. كتابهای ابن هشام،واقدی،ابن سعد و طبری جز منابع اصلی و معتبر تاريخ اسلام ميباشند كه هيچ اشارهای به مجرم بودن ام قرفه نميكنند و اگر روايت البلاذری ، يعقوبی و مسعودی را قبول كنيم ، جرم امقرفه اين بوده است كه قصد جنگ با مسلمانان را داشته است، ولی اين موضوع كشتن يك پيرزن اسير را به وحشيانهترين شكل ممكن، توجيه نميكند.
عكسالعمل حضرت محمد
آقای مهدوی دامغانی در پاورقی برگ 88 از جلد دوم ترجمه ” الطبقات الكبری” مينويسد: ” اين سريّه در سيره ابن هشام و طبرى و ابن اثير و سيرة الفداء نيامده است و رفتارى كه با امّ قرفه شده قطعا مورد رضايت حضرت ختمى مرتبت (ص) نبوده است.” شوربختانه من كتاب ” سيرة الفداء” را دراختيار ندارم، ولی همانطور كه در قسمت منابع مشاهده كرديد شرح كامل اين سريه در سه منبع ديگر آمده است. حال ببينيم قسمت دوم ادعای اين بچه آخوند چقدر درست است. ظاهرا در اين مورد هم آقای مهدوی دامغانی مرتكب تقيه شدهاند و عكس العمل “حضرت ختمی مرتبت” حكايت از رضايت او از اين جنايت ميكند. حديثی از عايشه در اين مورد روايت شده است: “حضرت محمد، از قول زهرى، از عروه و او از عايشه نقل مىكرد كه گفته است: چون زيد بن حارثه از اين سفر برگشت رسول خدا (ص) در خانه من بودند. زيد آمد و در زد و پيامبر (ص) در حالى كه از كمر به بالا برهنه بودند و جامه خود را به زمين مىكشيدند- و من هرگز پيامبر را چنين نديده بودم- او را استقبال فرمود و در آغوش گرفت و بوسيدش، و از او سؤال كرد و او خبر پيروزى خود را داد.” غير از اين حديث چيز ديگری گزارش نشده است و حتی اتفاقات مربوط به دختر ام قرفه نيز در آخر اين سريه گزارش شده است اما در هيچكدام از منابع گفته نشده است كه حضرت محمد به اين عمل اعتراض كرده است. حديثی كه از عايشه روايت شده است، نشان از تاييد عمل زيد بن حارثه توسط حضرت محمد دارد.
نتيجهگيری
زيد بن حارثه برده حضرت محمد بوده است و بعد ادعای پيامبری حضرت محمد جز اولين كسانی است كه به او ايمان میآورد. با توجه به اينكه اين سريه در رمضان سال ششم هجری اتفاق افتاده است، 19 سال از اسلام آوردن زيد بن حارثه میگذشته است و در اين مدت و حتی قبل از آن زيد در كنار پيامبر اسلام بوده است و يكی از سرداران سپاه اسلام بوده است و در سريههای مختلفی شركت داشته است. پس گزافه نگفتهايم اگر بگوييم زيد بن حارثه يكی از انسانهای پرورش يافتهی “اسلام راستين” است. زيد در اين ماجرا جنايتی را مرتكب ميشود كه حتی خواندن آن نيز مو را بر تن انسان سيخ ميكند و مشخص ميكند كه اين مسلمان راستين بويی از اخلاق و انسانيت نبرده است. حضرت محمد نيز با استقبال گرم خود از زيد، درستی اين عمل را تاييد ميكند و در اسلامی بودن آن هيچ شبههای نمیگذارد.
منابع
1) الإصابة فى تمييز الصحابة، احمد بن على بن حجر العسقلانى (م 852)، تحقيق عادل احمد عبد الموجود و على حضرت محمد معوض، بيروت، دارالكتب العلمية، ط الأولى، 1415/1995.
2) كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى (م 279) ، تحقيق حضرت محمد حميد الله، مصر، دار المعارف، 1959.
3) إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تقى الدين أحمد بن على المقريزى (م 845)، تحقيق حضرت محمد عبد الحميد النميسى، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1420/1999.
4) تاريخ الأمم و الملوك ، أبو جعفر حضرت محمد بن جرير الطبري (م 310)، تحقيق حضرت محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، 1387/1967.
5) تاريخ طبرى ، حضرت محمد بن جرير طبرى (م 310)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چ پنجم، 1375ش.
6) تاريخ اليعقوبى، احمد بن أبى يعقوب بن جعفر بن وهب واضح الكاتب العباسى المعروف باليعقوبى (م بعد 292)، بيروت ، دار صادر، بى تا.
7) تاريخ يعقوبى، احمد بن ابى يعقوب ابن واضح يعقوبى (م بعد 292)، ترجمه حضرت محمد ابراهيم آيتى ، تهران ، انتشارات علمى و فرهنگى ، چ ششم ، 1371ش.
8) التنبيه و الإشراف، أبو الحسن على بن الحسين المسعودي (م 345)، تصحيح عبد الله اسماعيل الصاوى، القاهرة، دار الصاوي، بى تا( افست قم: مؤسسة نشر المنابع الثقافة الاسلامية).
9) التنبيه و الإشراف، أبو الحسن على بن حسين مسعودي (م 345)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چ دوم، 1365ش.
10) السيرة النبوية، عبد الملك بن هشام الحميرى المعافرى (م 218)، تحقيق مصطفى السقا و ابراهيم الأبيارى و عبد الحفيظ شلبى، بيروت، دار المعرفة، بى تا.
11) زندگانى حضرت محمد(ص) پيامبر اسلام، ابن هشام (م 218)، ترجمه سيد هاشم رسولى، تهران، انتشارات كتابچى، چ پنجم ، 1375ش.
12) الطبقات الكبرى، حضرت محمد بن سعد بن منيع الهاشمي البصري (م 230)، تحقيق حضرت محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1410/1990.
13) طبقات، حضرت محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش.
14) عيون الأثر فى فنون المغازى و الشمائل و السير، أبو الفتح حضرت محمد بن سيد الناس (م 734)، تعليق ابراهيم حضرت محمد رمضان، بيروت، دار القلم، ط الأولى، 1414/1993.
15) الكامل في التاريخ ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير (م 630)، بيروت، دار صادر – دار بيروت، 1385/1965.
16) كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.
17) كتاب المحبر، ابو جعفر حضرت محمد بن حبيب بن امية الهاشمى البغدادي(م 245)، تحقيق ايلزة ليختن شتيتر، بيروت، دار الآفاق الجديدة، بى تا.
18) كتاب المغازى، حضرت محمد بن عمر الواقدي (م 207)، تحقيق مارسدن جونس، بيروت، مؤسسة الأعلمى، ط الثالثة، 1409/1989.
19) مغازى تاريخ جنگهاى پيامبر(ص)، حضرت محمد بن عمر واقدى (م 207)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1369ش.
20) المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن حضرت محمد ابن الجوزى (م 597)، تحقيق حضرت محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1412/1992.
21) الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، أبو عمر يوسف بن عبد الله بن حضرت محمد بن عبد البر (م 463)، تحقيق على حضرت محمد البجاوى، بيروت، دار الجيل، ط الأولى، 1412/1992.
22) سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، حضرت محمد بن يوسف الصالحى الشامى(م 942)، تحقيق عادل احمد عبد الموجود و على حضرت محمد معوض، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1414/1993.
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#17
Posted: 2 May 2011 14:31
قرآن واقعا معجزه است چرا؟
1ـ تنها کتاب مذهبی ا ست که توسط ميليون ها مسلمان بدون فهميدن کلمه ای ازآن، بزبان عربی وغالبأ از حقظ قرائت می شود.
2ـ تنها کتابی است که با وجود تعدد تناقضات و خلاف گوئی ها، سخنان تکراری و زائد و غلطهای فاحش، اکثر مسلمانان حتی
جرات بزبان آوردن اين کاستی ها را نداشته چرا که بلافاصله گناهکارمحسوب می شوند.
3ـ تنها کتابی است فاقد شرح وقايع به ترتيب زمانی وبخش بندی روشن موضوعات و مطالب.
4ـ تنها کتابی است که اغلب آيه های آن بدون ارتباط با يکديگرو هيچيک از سوره ها به موضوع ويژه ای اختصاص نيافته بلکه
موضوعات مختلفی را برحسب اتفاق شامل می شود.
5ـ تنها کتابی است که ميليون ها مسلمان به غلط براين باورند که درزمان پيامبر تدوين، درحالی که تقريبأ بيست سال پس
ازمرگ او گردآوری شده است.
6ـ تنها کتابی است که تعداد زيادی اشتباه گرامری داشته وبارها دستخوش تغيير بوده امــّا مؤمنين متعصب براين باورند که
هرگز عوض نشده وخالی از هرگونه اشتباه است.
7ـ تنها کتابی است فاقد هرگونه تئوری واقعی علمی، با وجود اين متعصبين نابينا مدعی پيش بينی تعداد زيادی از تئوريهای
علمی توسط آن هستند.
8ـ تنها کتابی است که توسط خشک مغزان متعصب به تمامی به خدای دانا و آگاه و قادر مطلق منسوب می شود درحالی که حتی
ده درصد بندگان اين خدا براستی از صددرصد دستورات آن پيروی نمی کنند.
9ـ تنها کتابی است که ادعا می شود به انسانی ترين بودن، درحالی که درآن الله بارها دستورکشتن انسانی توسط انسان ديگر
را صادر می کند.
10ـ تنها کتابی است که توسط تيره انديشان مؤمن بعنوان کتابی که بيشترين حقوق زن را در نظرگرفته محسوب می شود،
درحالی که زنان توسط احکام خدائی آن مورد بيشترين ستم ها و اجحافات قرار گرفته اند.
11ـ تنها کتابی است که مؤمنين ترجيح می دهند آنرا ترجمه نکرده و بهمان صورت عربی بدون دريافتن مفهوم آن، اغلب با
آوازی بلند قرا ئت کنند.
12ـ تنها کتابی است که با استفاده ازآن صدها هزار آخوند، ملا، مفتی، آيت الله وديگر مفت خواران، مسلمانان ساده دل را
فريب می دهند و از آن طريق ميليون ها دلار به جيب می زنند.
13ـ تنهاکتابی است که مؤمنين می توانند آيات زيادی درآن بيا بند که نه برای مردم عادی بلکه فقط ويژه ی پيامبرو به منظورحل
وفصل مسائل و مشکلات شخصی براو نازل شده است.
14ـ تنها کتابی است که تمام مذاهب ديگر را باطل و دستورجهاد عليه آنها صادرکرده است.
15ـ تنها کتابی است که درابتدا مردم را به اطاعت کورکورانه فرمان می دهد وپس ازآن می گويد که فکر کنند تا حقيقت را
دريابند.
16ـ تنها کتابی است که مدعی فرستادن پيامبر به همه ی ملت ها، قبا يل وا قصی نقاط جهان شده اما فقط از پيامبران خاورميانه
ياد می کند.
17ـ تنها کتابی است که آنقدر ابهام و ناروشنی دارد که قادراست ازيکطرف قاتلينی مانند طالبان وخمينی ها واز طرف
ديگرمرتجعی مذهبی و صوفی نما مانند امام محمد غزالی را توليد کند.
18ـ تنها کتابی است که به کمک انسان درحل مسئله ی واگذاری ارث به موروثان وضرب و تقسيم اعداد محتاج است.
19ـ تنها کتابی است که بر مصداق آن شيعه و سنی و ديگر فرق اسلامی يکديگر را به قتل می رسانند تا به بهشت بروند.
پروتستان ها و کاتوليک ها همديگر را می کشتند، اما دارای انجيل های متفاوت بودند.
20ـ تنها کتابی است که بروشنی قوانين جزا (قصاص) را بعنوان فرمان خدا صادر می کند اما اين قوانين نا بهنگام بهيچ وجه
مناسب با جامعه ی مدنی کنونی نيستند و هرجا که به اجرا در آمده اند (ايران، افغانستان،…)، مردم (غيرمسلمان و مسلمان) يااز
اجرا کنند گان آن انتقاد نموده اند که چرااز قانون قصاص پيروی می کنند يا چرا آنها را درست به اجرا درنمی آورند؟ قابل
تعجب نيست که ملايان هرگز منشاء اين قوانين متعلق به جامعه ی بدوی عربستان را مورد سرزنش قرار نمی دهند.
يکی از بزرگترين اشتباهات قرآن را می توانيم درآيات ذيل بيابيم: (سوره 18 آيات 85 و86)
“او راهی را دنبال کرد تا آنگاه که به محل غروب خورشيد رسيد وخورشيد را ديد که درباتلاقی غروب می کند ونزديک آن
مردی رايافت. ما گفتيم ذوالقرنين آيا می خواهی آنان را مجازات کنی ويا نکوئی با آنان پيشه می کنی” (سوره ی الکهف آيه های
85 و86).
ازاين بدتراينکه درقرآن درآيات فوق نوشته شده که اين مرد سخنان مورچگان را می شنيده است. واقعيت علمی ثابت شده اين
است که مورچگان دارای ارگان های مربوط به توليد صوت نيستند ونبايد هم باشند. چرا که با بجای گذاشتن رد شيميائی
وبعبارت ديگر با بو با يکديگر ارتباط برقرار می کنند. البته اين اشتباه بزرگ قابل درک است چرا که اعراب قرن هفتم ميلادی بنا
به اطلاعات کمی که از بيولوژی حيوانات داشتند چيزی بجز اين نبايستی فکر می کردند. بهرحال، اين بی اطلاعی يا کم اطلاعی
ازعالم حيوانات نشان دهنده ی منشاء انسانی متون قرآن است وآنرا به عنوان وحی که از طرف خدای (الله) دانای مطلق نازل
شده مورد سؤال قرار می دهد.
قرآن درچگونگی بوجود آمدن آسمان شرح می دهد که خدا هفت آسمان را طبقه طبقه آفريد وآسمان پائين را با چراغ هائی تزيين داد (سوره ی الملک، آيه های 3 و 5).
قرآن در سوره ی الصافات آيه ی 6 می گويد: “ما آسمان پائين را با ستارگان آراستيم” وهمچنين درسوره ی نوح آيه های 5 و 6 تاکيد می کند که ماه نيز دربين اين هفت آسمان ا ست. اگر ستارگان (چراغ ها) درآسمان پائين قرار دارند و ماه نيز دربين
اين هفت آسمان، درنتيجه ستارگان يا از ماه به زمين نزديکترند يا مسافتی به اندازه ی آن تا زمين دارند. اين ديدگاه درهردو
صورت ازنظر علمی غلط است. همه می دانيم که ستارگان درفاصله های بسيار بسيار دورتر ازماه به زمين قرار دارند
اينها تازه گوشه ای از اشکال های موجود در قرآن است. ضد و نقيض ها و نسبت های غلط در قرآن بسيار است. نه تنها خود
قرآن اشتباه دارد پيروانش نيز به غلط چيزهائی را به هم نسبت می دهند و يکی از آنها همين مسئله ذوالقرنين است که به غلط و
به دروغ به کوروش نسبت می دهند در صورتيکه به هيچوجه ذوالقرنين ارتباطی با کوروش بزرگ ندارد.
در قرآن به «ابابيل» و انداختن سنگ بر سر لشگريان سخن ميراند در حاليکه امروز به روشنی و دقيقا ميدانيم آن سال در منطقه
بيماری آبله شيوع پيدا کرده بود وسربازان و لشگريان و مردم عادی دچار آبله می شوند و ارتباطی با پرنگان و سنگ از دريا ندارد. و و و
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#19
Posted: 3 May 2011 11:39
رساله (توضیح المسائل) خمینی
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی در چه صورت انسان نمی تواند با دختر خاله و دختر عمه خود ازدواج کند؟
اگر انسان پيش از آنكه دختر عمه يا دختر خاله خود را بگيرد با مادر آنان زنا كند، ديگر نمىتواند با آنان ازدواج نمايد. (توضیح
المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2394) اگر با دختر عمه يا دختر خاله خود ازدواج نمايد و پيش از آن كه با آنان نزديكى
كند با مادرشان زنا نمايد عقد آنان اشكال ندارد. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2395)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم انسانی که با مادر زن خود زنا کند چیست؟
اگر زنى را عقد نمايد و با او نزديكى كند بعد با مادر او زنا كند، آن زن بر او حرام نمىشود، و همچنين است اگر پيش از آنكه با
او نزديكى كند با مادر او زنا نمايد، ولى در اين صورت احتياط مستحب آن است كه از آن زن جدا شود. (توضیح المسائل) (
رساله امام خمینی ، مساله 2396)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی اگر زن محصنه زنا بدهد ایا بر شوهر خود حرام می شود؟
زن شوهردار اگر زنا بدهد بر شوهر خود حرام نمىشود و چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقى باشد، بهتر است كه شوهر او
را طلاق دهد ولى بايد مهريهاش را بدهد. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2403)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی ایا ازدواج با مادر، خواهر، پسری که لواط داده بر لواط کننده حرام است؟
مادر و خواهر و دختر پسرى كه لواط داده بر لواط كننده حرام است اگر چه لواط كننده و لواط دهنده بالغ نباشند، ولى اگر گمان
كند كه دخول شده،يا شك كند كه دخول شده يا نه، بر او حرام نمىشوند. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2405)
اگر با مادر يا خواهر يا دختر كسى ازدواج نمايد و بعد از ازدواج با آن كس لواط كند، آنها بر او حرام نمىشوند. (توضیح
المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2406)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم افضا (افضا یعنی پاره شدن بافتهای حایل میان واژن و مقعد بر اثر فشار
زیاد نزدیکی با دختر بچه نابالغ) چیست؟
اگر كسى دختر نابالغى را براى خود عقد كند و پيش از آنكه نه سال دختر تمام شود، با او نزديكى و دخول كند، چنانچه او را
افضا نمايد هيچ وقت نبايد با او نزديكى كند. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2410) مطابق رساله (توضیح
المسائل) امام خمینی حکم شیر دادن زن به بچه کس دیگر بدون اجازه شوهر چیست؟
اگر به واسطه شير دادن حق شوهر از بين نرود زن مىتواند بدون اجازه شوهر بچه كس ديگر را شير دهد، ولى جايز نيست
بچهاى را شير دهد كه به واسطه شير دادن به آن بچه به شوهر خود حرام شود مثلا اگر شوهر او دختر شيرخوارى را براى
خود عقد كرده باشد زن نبايد آن دختر را شير دهد، چون اگر آن دختر را شير دهد خودش مادر زن شوهر مىشود و بر او حرام
مىگردد. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2492)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم پدر و مادر در حق دختر چیست؟
مستحب است در شوهر دادن دخترى كه بالغه استيعنى مكلف شده عجله كنند، حضرت صادق عليه السلام فرمودند: يكى از
سعادتهاى مرد آن است كه دخترش در خانه او حيض (عادت ماهانه) نبيند. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله
2459)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم زنی که یقین دارد ، شوهرش در سفر فوت کرده سپس ازدواج مجدد نماید ولی
شوهر اول وی از سفر برگردد چیست؟
زنى كه يقين دارد شوهرش در سفر مرده، اگر بعد از عده وفات كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شد، شوهر كند و
شوهر اول از سفر برگردد بايد از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است ولى اگر شوهر دوم با او نزديكى كرده
باشد، زن بايد عده نگه دارد و شوهر دوم بايد مهر او را مطابق زنهايى كه مثل او هستند بدهد، ولى خرج عده ندارد. (توضیح
المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2463)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی مسئولیت زن در مقابل شوهر و شوهر در مقابل زن چیست؟
زنى كه عقد دائمى شده نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود و بايد خود را براى هر لذتى كه او مىخواهد، تسليم نمايد و
بدون عذر شرعى از نزديكى كردن او جلوگيرى نكند و اگر در اينها از شوهر اطاعت كند ، تهيه غذا و لباس و منزل او و لوازم
ديگرى كه در كتب ذكر شده بر شوهر واجب است و اگر تهيه نكند چه توانايى داشته باشد يا نداشته باشد مديون زن است. (
توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2412)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم مردی که به زن خود نفقه ندهد چیست؟
زنى كه از شوهر اطاعت مىكند اگر مطالبه خرجى كند و شوهر ندهد مىتواند جهت الزام شوهر بر پرداخت نفقه به حاكم شرع
مراجعه نمايد. و چنانچه الزام شوهر بر دادن نفقه ممكن نباشد، مىتواند در هر روز باندازه خرجى آن روز بدون اجازه از مال
او بردارد و اگر ممكن نيست چنانچه ناچار باشد كه معاش خود را تهيه كند، در موقعى كه مشغول تهيه معاش است اطاعت
شوهر بر او واجب نيست. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2416)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی ایا زن می تواند پیش از گرفتن مهریه از نزدیکی کردن شوهر جلو گیری کند؟
اگر موقع خواندن عقد دائمى براى دادن مهر مدتى را معين نكرده باشند، زن مىتواند پيش از گرفتن مهر از نزديكى كردن شوهر
جلوگيرى كند، چه شوهر توانايى دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد. ولى اگر پيش از گرفتن مهر به نزديكى راضى شود
و شوهر با او نزديكى كند ديگر نمىتواند بدون عذر شرعى از نزديكى شوهر جلوگيرى نمايد. (توضیح المسائل) (رساله امام
خمینی ، مساله 2420)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم زنی که از زنا ابستن شود چیست؟
اگر زنى از زنا آبستن شود، جايز نيست بچهاش را سقط كند. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2453)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم زن و شوهری که بواسطه شیر خوردن به همدیگر محرم شده اند چیست؟
اگر مرد پيش از آن كه زنى را براى خود عقد كند بگويد به واسطه شير خوردن آن زن بر او حرام شده: مثلا بگويد شير مادر او
را خورده چنانچه تصديق او ممكن باشد نمىتواند با آن زن ازدواج كند. و اگر بعد از عقد بگويد و خود زن هم حرف اورا قبول
نمايد عقد باطل است پس اگر مرد با او نزديكى نكرده باشد يا نزديكى كرده باشد ولى در وقت نزديكى كردن زن بداند بر آن مرد
حرام است، مهر ندارد و اگر بعداز نزديكى بفهمد كه بر آن مرد حرام بوده، شوهر بايد مهر او را مطابق زنهايى كه مثل او
هستند بدهد. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2494)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی شرایط حلال بودن خوردن ملخ چیست؟
اگر ملخ را با دستيا به وسيله ديگرى زنده بگيرند بعداز جان دادن خوردن آن حلال است. و لازم نيست كسى كه آن را مىگيرد
مسلمان باشد و در موقع گرفتن، نام خدا را ببرد، ولى اگر ملخ مردهاى در دست كافر باشد و معلوم نباشد كه آن را زنده گرفته
يا نه، اگر چه بگويد زنده گرفتهام، حلال نيست. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2622) خوردن ملخى كه بال
در نياورده، و نمىتواند پرواز كند حرام است. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2623)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم خوردن گوشت اسب و قاطر و الاغ چیست؟
خوردن گوشت اسب و قاطر و الاغ مكروه است، و اگر كسى با آنها وطى كند، يعنى نزديكى نمايد، حرام مىشود، و بايد آنها را
از شهر بيرون ببرند و در جاى ديگر بفروشند. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2631)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم گاو و گوسفند و شتری که با انها نزدیکی شده چیست؟
اگر با گاو و گوسفند و شتر نزديكى كنند بول و سرگين آنها نجس مىشود و آشاميدن شير آنها هم حرام است و بايد بدون آن كه
تاخير بيفتد آن حيوان را بكشند و بسوزانند و كسى كه با آن وطى كرده، پول آن را به صاحبش بدهد، بلكه اگر به حیوان ديگرى
هم نزديكى كند، شير آن حرام مىشود. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2632)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم خوردن سرگین و اب دماغ چیست؟
خوردن سرگين و آب دماغ حرام است، و احتياط واجب آن است كه از خوردن چيزهاى خبيث ديگر كه طبيعت انسان از آن
متنفر است، اجتناب كنند. ولى اگر پاك باشد، و مقدارى از آن به طورى با چيز حلال مخلوط شود كه در نظر مردم نابود حساب
شود، خوردن آن اشكال ندارد. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2627)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم خوردن تربت سید الشهدا چیست؟
خوردن كمى از تربتحضرت سيد الشهدا عليه السلام براى شفا و خوردن گل داغستان و گل ارمنى براى معالجه اگر علاج
منحصر به خوردن اينها باشد اشكال ندارد. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2628)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم فرو بردن اب بینی و خلط سینه چیست؟
فرو بردن آب بينى و خلط سينه كه در دهان آمده، حرام نيست، و نيز فرو بردن غذايى كه موقع خلال كردن از لاى دندان بيرون
مىآيد، اگر طبيعت انسان از آن متنفر نباشد، اشكال ندارد. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2629)
مطابق رساله امام خمینی شرایط محرم شدن زن برادر چیست؟
اگر كسى بخواهد زن برادرش به او محرم شود بايد دختر شيرخوارى را مثلا دو روزه براى خود صيغه كند و در آن دو روز
زن برادرش آن دختر را شير دهد. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2493)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم زن صیغه شده چیست؟
زنى كه صيغه شده اگر چه آبستن شود حق خرجى ندارد. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2424) زنى كه
صيغه شده حق همخوابى ندارد و از شوهر ارث نمىبرد و شوهر هم ازاو ارث نمىبرد. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ،
مساله 2425) زنى كه صيغه شده، مىتواند بدون اجازه شوهر از خانه بيرون برود، ولى اگر به واسطه بيرون رفتن، حق
شوهر از بين مىرود بيرون رفتن او حرام است. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2427)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم زنی که سه بار طلاق داده شده چیست؟
اگر زنى را دوبار طلاق دهد و به او رجوع كند، يا دو بار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش كند، بعد از طلاق سوم، آن
زن بر او حرام است، ولى اگربعد از طلاق سوم به ديگرى شوهر كند، با چهار شرط به شوهر اول حلال مىشود، يعنى مىتواند
آن زن را دوباره عقد نمايد:
اول: آنكه عقد شوهر دوم هميشگى باشد و اگرمثلا يك ماهه يا يك ساله او را صيغه كند، بعد از آن كه از او جدا شد، شوهر اول
نمىتواند او را عقد كند
دوم: شوهر دوم بالغ باشد و با او نزديكى و دخول كند، و بنابر احتياط واجب بايد انزال شود.
سوم: شوهر دوم طلاقش دهد يا بميرد.
چهارم: عده طلاق يا عده وفات شوهر دوم تمام شود.
(توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2527)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم عده دختر نابالغ یا زن یائسه چیست؟
زنى كه نه سالش تمام نشده و زن يائسه عده ندارد، يعنى اگر چه شوهرش با او نزديكى كرده باشد، بعد از طلاق مىتواند فورا
شوهر كند. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2510)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم زنی که بدون اطلاع وی شوهرش وی را طلاق داده چیست؟
اگر كسى زن خود را بدون اين كه او بفهمد طلاق دهد، چنانچه مخارج او را مثل وقتى كه زنش بوده بدهد و مثلا بعد از يك سال
بگويد: يك سال پيش تو را طلاق دادم و شرعا هم ثابت كند، مىتواند چيزهايى را كه در آن مدت براى زن تهيه نموده و او
مصرف نكرده است از او پس بگيرد ولى چيزهايى را كه مصرف كرده نمىتواند از او مطالبه نمايد. (توضیح المسائل) (رساله
امام خمینی ، مساله 2544)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم نگاه کردن مرد به بدن زن نامحرم یا دختر نابالغ چیست؟
نگاه كردن مرد به بدن زن نامحرم چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است و نگاه كردن به صورت و دستها اگر به قصد لذت
باشد حرام است ولى اگر بدون قصد لذت باشد مانعى ندارد و نيز نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم حرام مىباشد و نگاه كردن
به صورت و بدن و موى دختر نابالغ اگر به قصد لذت نباشد و به واسطه نگاه كردن هم انسان نترسد كه به حرام بيفتد اشكال
ندارد، ولى بنابر احتياط بايد جاهايى را كه مثل ران و شكم معمولا مىپوشانند نگاه نكند. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ،
مساله 2433)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم نگاه کردن به بدن مرد و زنی که محرمند چیست؟
مرد و زنى كه با يكديگر محرمند اگر قصد لذت نداشته باشند مىتوانند غير از عورت به تمام بدن يكديگر نگاه كنند. (توضیح
المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2437)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم نگاه کردن مرد به بدن مردی دیگر و زن به بدن زنی دیگر چیست؟
مرد نبايد با قصد لذت به بدن مرد ديگر نگاه كند و نگاه كردن زن هم به بدن زن ديگر با قصد لذت حرام است. (توضیح المسائل)
(رساله امام خمینی ، مساله 2438)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم عکس برداشتن از زن نامحرم چیست؟
عكس برداشتن مرد از زن نامحرم حرام نيست، ولى اگر براى عكس برداشتن مجبور شود كه حرام ديگرى انجام دهد مثلا دست
به بدن او بزند يا نظرش به صورت زينتشده او يا به ساير بدن او بيافتد، نبايد عكس او را بردارد.و اگر زن نامحرمى را
بشناسد، در صورتى كه آن زن متهتك نباشد نبايد به عكس او نگاه كند. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2439)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم معالجه انسان نامحرم چیست؟
اگر مرد براى معالجه زن نامحرم ناچار باشد كه او را نگاه كند و دست به بدن او بزند اشكال ندارد، ولى اگر با نگاه كردن بتواند
معالجه كند نبايد دست به بدن او بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه كند نبايد او را نگاه كند. (توضیح المسائل) (رساله امام
خمینی ، مساله 2441) اگر انسان براى معالجه كسى ناچار شود كه به عورت او نگاه كند، بنابر احتياط واجب بايد آئينه را در
مقابل گذاشته و در آن نگاه كند ولى اگر چارهاى جز نگاه كردن به عورت نباشد اشكال ندارد. (توضیح المسائل) (رساله امام
خمینی ، مساله 2442)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی شرایط رجوع مردی که زن خود را طلاق داده چیست؟
براى رجوع كردن لازم نيست مرد شاهد بگيرد، يا به زن خبر دهد، بلكه اگر بدون اين كه كسى بفهمد بگويد: به زنم رجوع كردم،
صحيح است. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2525)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی چيزهايى كه موقع غذا خوردن مستحب است چیست؟ اول: هر دو دست را پيش
از غذا بشويد.
دوم: بعد از غذا دستخود را بشويد و با دستمال خشك كند.
سوم: ميزبان پيش از همه شروع به غذا خوردن كند و بعد از همه دست بكشد، و پيش از غذا اول ميزبان دستخود را بشويد بعد
كسى كه طرف راست او نشسته و همين طور تا برسد بهكسى كه طرف چپ او نشسسته، و بعد از غذا اول كسى كه طرف
چپ ميزبان نشسته دستخود را بشويد و همين طور تا به طرف راست ميزبان برسد.
چهارم: در اول غذا"بسم الله" بگويد ولى اگر سر يك سفره چند جور غذا باشد، در وقتخوردن هر كدام آنها، گفتن "بسم الله"
مستحب است.
پنجم: با دست راست غذا بخورد.
ششم: با سه انگشتيا بيشتر غذا بخورد و با دو انگشت نخورد.
هفتم: اگر چند نفر سر يك سفره نشستهاند، هر كسى از غذاى جلو خودش بخورد.
هشتم: لقمه را كوچك بردارد.
نهم: سر سفره زياد بنشيند و غذا خوردن را طول بدهد.
دهم: غذا را خوب بجود.
يازدهم: بعد از غذا خداوند عالم را حمد كند.
دوازدهم: انگشتها را بليسد.
سيزدهم: بعداز غذا خلال نمايد، ولى با چوب انار و چوب ريحان و نى و برگ درختخرما خلال نكند.
چهاردهم: آنچه بيرون سفره مىريزد جمع كند و بخورد ولى اگر در بيابان غذا بخورد، مستحب است آنچه مىريزد براى پرندگان
و حيوانات بگذارد.
پانزدهم: در اول روز و اول شب غذا بخورد و در بين روز و در بين شب غذا نخورد.
شانزدهم: بعد از خوردن غذا به پشت بخوابد و پاى راست را روى پاى چپ بيندازد.
هفدهم: در اول غذا و آخر آن نمك بخورد.
هيجدهم: ميوه را پيش از خوردن با آب بشويد.
(توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2636)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی چيزهايى كه موقع غذا خوردن مكروه است چیست؟
اول: در حال سيرى غذا خوردن.
دوم: پر خوردن و در خبر است كه خداوند عالم بيشتر از هر چيز از شكم پر بدش مىآيد.
سوم: نگاه كردن به صورت ديگران در موقع غذا خوردن.
چهارم: خوردن غذاى داغ.
پنجم: فوت كردن چيزى كه مىخورد يا مىآشامد.
ششم: بعد از گذاشتن نان در سفره،منتظر چيز ديگر شدن.
هفتم: پاره كردن نان با كارد.
هشتم: گذاشتن نان زير ظرف غذا.
نهم: پاك كردن گوشتى كه به استخوان چسبيده به طورى كه چيزى در آن نماند.
دهم: پوست كندن ميوه.
يازدهم: دور انداختن ميوه پيش از آن كه كاملا آن را بخورد.
(توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2637)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی شرایط شکار با سگ شکاری چیست؟
اگر سگ شكارى، حيوان وحشى حلال گوشتى را شكار كند، پاك بودن و حلال بودن آن حيوان شش شرط دارد:
اول: سگ به طورى تربيتشده باشد كه هر وقت آن را براى گرفتن شكار بفرستند، برود و هر وقت از رفتن جلوگيرى كنند،
بايستد. ولى اگر در وقت نزديك شدن به شكار با جلوگيرى نايستد، مانع ندارد. و احتياط واجب آن است كه اگر عادت دارد كه
پيش از رسيدن صاحبش شكار را مىخورد از شكار او اجتناب كنند، ولى اگر اتفاقا شكار را بخورد، اشكال ندارد.
دوم: صاحبش آن را بفرستد. و اگر از پيش خود دنبال شكار رود و حيوانى را شكار كند، خوردن آن حيوان حرام است. بلكه
اگر از پيش خود دنبال شكار رود و بعدا صاحبش بانگ بزند كه زودتر آن را به شكار برساند، اگر چه به واسطه صداى صاحبش
شتاب كند، بنابر احتياط واجب بايد از خوردن آن شكار خوددارى نمايند.
سوم: كسى كه سگ را مىفرستد بايد مسلمان باشد يا بچه مسلمان باشد كه خوب و بد را بفهمد، و اگر كافر يا كسى كه اظهار
دشمنى با اهل بيت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مىكند سگ را بفرستد، شكار آن سگ حرام است.
چهارم: وقت فرستادن سگ، نام خدا را ببرد. و اگر عمدا نام خدا را نبرد، آن شكار حرام است.ولى اگر از روى فراموشى باشد،
اشكال ندارد. و اگر وقت فرستادن سگ نام خدا را عمدا نبرد و پيش از آن كه سگ به شكار برسد نام خدا را ببرد، بنابر احتياط
واجب بايد از آن شكار اجتناب نمايد.
پنجم: شكار به واسطه زخمى كه از دندان سگ پيدا كرده بميرد. پس اگر سگ شكار را خفه كند يا شكار از دويدن يا ترس بميرد،
حلال نيست.
ششم: كسى كه سگ را فرستاده، وقتى برسد كه حيوان مرده باشد يا اگر زنده است به اندازه سر بريدن آن وقت نباشد. و چنانچه
وقتى برسد كه بهاندازه سر بريدن وقت باشد مثلا حيوان چشم يا دم خود را حركت دهد، يا پاى خود را به زمين بزند، چنانچه سر
حيوان را نبرد تا بميرد، حلال نيست. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2609)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم شکار با سگ شکاری چیست؟
اگر چند نفر با هم سگ را بفرستند و يكى ازآنها كافر باشد يا عمدا نام خدا را نبرد، آن شكار حرام است. و نيز اگر يكى از
سگهايى را كه فرستادهاند ، تربيت شده نباشد، آن شكار حرام مىباشد. (توضیح المسائل) (رساله امام خمینی ، مساله 2613)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم مسلمانی که منکر خدا یا حضرت محمد شود چیست؟
مسلمانى كه منكر خدا يا پيغمبر شود، يا حكم ضرورى دين يعنى حكمى را كه مسلمانان جزو دين اسلام مىدانند مثل واجب بودن
نماز و روزه انكار كند، در صورتى كه منكر شدن آن حكم، به انكار خدا يا پيغمبر برگردد مرتد است. (توضیح المسائل) (رساله
امام خمینی ، مساله 2447)
مطابق رساله (توضیح المسائل) امام خمینی حکم مسلمان زاده مرتد چیست؟
كسى كه پدر يا مادرش در موقع بسته شدن نطفه او مسلمان بودهاند،چنانچه بعد از بالغ شدن اظهار اسلام كند، اگر مرتد شود
زنش بر او حرام مىشود و بايد به مقدارى كه در احكام طلاق گفته مىشود عده وفات نگهدارد. (توضیح المسائل) (رساله امام
خمینی ، مساله 2449)
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#20
Posted: 3 May 2011 11:43
عایشه و حضرت محمد(ص)
دکتر علی سینا:
محمد وقتی عایشه 6 سال سن داشت با وی ازدواج کرد و وقتی وی به سن 9 سالگی رسید با او همبستر شد. چطور یک شخص
54 ساله که خود را پیامبر خدا میخواند میتواند نسبت به دختری 9 ساله احساسات جنسی داشته باشد؟
1- آیت الله منتظری:
سنت ازدواج در آن روزگار بر اساس آداب و سنتهای قبیله ای بود، انگیزه از ازدواج بیش از هرچیز تحکیم دوستی با پدر
عروس بوده است، بنابر این ازدواج پیامبر با عایشه یک حرکت سیاسی بوده است.
دکتر علی سینا:
این به هیچ عنوان بهانه خوبی برای ازدواج با یک دختر بچه کم سن نیست. اشکالی که ما به محمد وارد میکنیم این نیست که چرا
با دختر ابوبکر ازدواج کرده است، بلکه اشکال در کم سن بودن عایشه است. برای یک پیامبر خدا هرگز شایسته نیست که نسبت
به یک دختر کوچک احساسات جنسی داشته باشد، و این بسیار غیر معقول است که بر اساس این احساسات عمل کرده باشد.
امروزه اگر یک مرد 54 ساله با یک دختر 9 ساله تماس جنسی داشته باشد، او را بعنوان یک بیمار پدوفیل (بچه باز) به زندان
می اندازند، چرا پیامبر اسلام باید بخشیده شود؟
"بیماری پدوفیلیا شامل تحریک شدن مکرر جنسی و یا احساس نیاز و هوس کردن و بر انگیخته شدن احساسات جنسی در قبال
کودک و یا کودکان است. بیمار پدوفیل باید بیش از 16 سال سن داشته باشد و تحریک جنسی باید مربوط به کودک 13 یا کم سن
و سال تر باشد. اختلاف سنی بین بیمار و شخص محرک باید حداقل 5 سال باشد."
محمد با عایشه که تنها 6 سال داشت ازدواج کرد، و بخاطر خواهش پدر عایشه، پیامبر تا سه سال به وی دخول نکرد.
پیامبر با عایشه به دلیل اصرار پدرش ازدواج نکرد، احادیث بسیاری وجود دارد که محمد میل به عایشه داشت و از ابوبکر
خواست که دختر 6 ساله اش را به وی بدهد. درواقع ابوبکر از شنیدن چنین خواسته ای شوکه شده بود. وی اعتراض کرد که
وی با محمد پیمان برادری بسته است و یا او برادر رضاعی پیامبر است، که این پیمان ازدواج محمد با برادرزاده خویش را غیر
قانونی میکند، اما پیامبر نظر ابوبکر را با گفتن اینکه ما برادران حقیقی و خونی نیستیم رد کرد و استدلال کرد که پیمان برادری
آنها ربطی به این ماجرا ندارد.
صحیح بخاری 7.62.18
پیامبر از ابوبکر ازدواج با عایشه را تقاضا کرد. ابوبکر گفت "اما من برادر تو هستم". پیامبر گفت "من و تو در دین الله و
کتابش برادر هستیم اما عایشه بر من حلال است."
ابوبکر و محمد پیمان برادری بسته بودند، و بنابر رسوم و قوانین عایشه همچون برادرزاده محمد بود، اما این محمد را از میل به
عایشه باز نداشت، حتی وقتی که عایشه 6 سال سن داشت.
صحیح بخاری 9.87.140
از عایشه نقل شده است:
رسول الله به من گفت "تو دوبار قبل از اینکه من با تو ازدواج کنم در رویاهای من ظهور کرده بودی. من فرشته ای را دیدم که
ترا در تکه ای لباس ابریشمی حمل میکرد، من به او گفتم، لباسش را در بیاور و اورا نگاه دار، او تو بودی. به خود گفتم "اگر
این از طرف الله است، پس این (لخت شدن عایشه) باید واقعا اتفاق بیافتند".
این بهانه که ازدواج محمد با عایشه یک "حرکت سیاسی" بود را میتوان به سادگی رد کرد. ابوبکر دوست خوبی برای محمد بود،
او از پیروان محمد و برادر رضاعی محمد بود، به قبیله پیامبر متعلق بود، هیچ لزومی برای پیامبر الله وجود نداشت که برای
تحکیم دوستی اش با ابوبکر لازم باشد که با دختر خردسالش همبستر شود. مدارک نشان میدهد که پیامبر مقدس از هواخواهی این
مرد و اعتمادی که به او داشت سوء استفاده کرد و اورا وادار کرد تا دختر کوچکش را به ازدواج با او در بیاورد. چطور
میتوانید درخواست مردی را که معتقدید پیامبر خدا است انکار کنید؟
به هر حال، مسئله این است که پیامبر با دختر ابوبکر ازدواج کرد، مسئله این است که با یک دختر بچه 9 ساله همبستر شد. اگر
معتقدید که پیامبر این کار را کرد تا از خود محافظت کند، پس محمد یک آدم فرصت طلب بوده است که به یک دختر بچه تجاوز
کرده است تا جان خود را حفظ کند. لطفاً نگویید این عمل یک تجاوز نبود برای اینکه یک دختربچه 9 ساله به اندازه ای بالغ نیست
که رضایت به تماس جنسی و یا ازدواج بدهد و اگر نتواند رضایت بدهد پس تماس جنسی با او، تجاوز حساب میشود. دفاعیات
شما پیامبر اسلام را حتی از اتهام های ما بیشتر متهم میکند.
میگویید این ازدواج یک ازدواج نمادین و سمبلیک بوده است، واقعا این مسئله چقدر میتواند نمادین باشد که پیامبر وقتی به عایشه
نزدیک میشود که به گواهی خود عایشه، وی در حال بازی کردن با اسباب بازیهایش بوده است، و پیامبر یک چیز کاملا متفاوت
از اسباب بازیهای عایشه را در اختیارش قرار میدهد تا آن دختر بچه "حیرت زده" با آن بازی کند؟
صحیح بخاری 7.62.90
از عایشه نقل شده است:
وقتی پیامبر با من ازدواج کرد، مادرم نزد من آمد و مرا وادار کرد که به خانه پیامبر وارد شوم، و هیچ چیز موجب تحیر من
نشد، مگر آمدن پیامبر به نزد من قبل از ظهر.
بر حسب عادت یک مرد 53 ساله نمیتواند در قبال یک دختر 9 ساله احساسات جنسی داشته باشد"، کاملا صحیح است. این
دقیقا مسئله ای است که مورد نظر من نیز هست. متاسفانه ما در دنیای کاملی به سر نمیبریم و کسانی هستند که بیماری های
روانی ای دارند و قوانین و عادتها را زیر پا میگذارند. حتی امروزه نیز مردان پیری وجود دارند که رویای داشتن رابطه جنسی
با کودکان را در سر میپرورانند، عکسهایشان را جمع آوری و بر روی اینترنت تبادل میکنند. به این افراد پدوفیل (بچه باز) گفته
میشود و ما برای حفاظت از کودکانمان آنها را به زندان میاندازیم. اگر پیامبر آن دختر را قبل از ظهر همان روزی که مادرش
اورا به خانه محمد آورده بود "متحیر نمیکرد"، من میتوانستم قبول کنم که این ازدواج نمادین و سمبلیک بوده است، هرچند
شایستگی آن آشکار نیست. اما وقتی پیامبر اسلام همان روز به آن دختر کوچک دخول میکند، واقعا دشوار است که این مسئله را
بعنوان یک مسئله "نمادین" دید. این کار به درستی نمادی از چه چیزی بوده است؟
آیت الله منتظری:
شکی وجود ندارد که شرایط آب و هوایی روی رشد فیزیکی و روانی دختران تاثیر میگذارد و رشد آنها در آب و هوای
گرمسیری بیشتر است.
دکتر علی سینا:
شما اشاره کرده بودید که این ازدواج یک ازدواج سمبلیک و نمادین بوده است، و گفتید که بر حسب عادت، یک مرد 53 ساله
نمیتواند برای یک دختر 9 ساله احساسات جنسی داشته باشد" اما حال به قضیه از زاویه ای کاملاً متفاوت نگاه میکنید.
من نگران هستم که نکند دختران 9 ساله در عربستان در واقع همان دختران 9 ساله باشند. مگر اینکه شما نظریه تکاملی بسیار
پیشرفته ای را ارائه دهید که نشان دهد نژاد انسانها در 1400 سال پیش تابحال دچار جهش و تغییر ناگهانی شدید و شگرفی
شده است، و آن روزها زنان در سن 9 سالگی به بلوغ میرسیدند، اما واقعیت همچنان باقی میماند که پیامبر دچار احساسات
جنسی نسبت به یک دختر نابالغ بود و این خطا بود. برای اینکه مطمئن شویم که کودکان 9 ساله همیشه حتی زمان محمد نیز
کودک بوده اند، تنها کافی است که به حدیث بعدی نگاه کنیم. در این حدیث عایشه توضیح میدهد که وقتی مادرش برای بردن او به
خانه پیامبر آمد، وی در حال بازی با تاب بوده است.
سنن ابو داوود 31.4915 و 31.4916 , 31.4917
منقول است از عایشه:
پیامبر اسلام وقتی با من ازدواج کرد که من شش یا هفت ساله بودم. وقتی ما به مدینه آمدیم، چند زن آمدند، ام رومان وقتی من
در حال تاب بازی بودم پیش من آمد، مرا بردند، آماده و آرایشم کردند، بعد مرا نزد پیامبر خدا بردند، و او وقتی من 9 ساله بودم
با من جماع کرد. او مرا جلوی در نگه داشت و من از خنده در حال ترکیدن بودم.
عایشه همچنین با عروسکهایش بازی میکرده است.
صحیح بخاری 8.73.151
منقول است از عایشه:
من در حضور پیامبر با عروسکهایم بازی میکردم و دختر بچه های دیگر که دوستان من بودند نیز با من همبازی میشدند. وقتی
پیامبر خدا به مکان بازی من وارد میشد آنها (دوستان عایشه) پنهان میشدند، اما پیامبر آنها را صدا میکرد تا بیایند و با من بازی
کنند. (بازی با عروسک و تصاویر ممنوع است، اما برای عایشه مجاز بود زیرا در آن زمان وی هنوز دختر کوچکی بود، و هنوز
به سن تکلیف نرسیده بود (فاتح البری ج.13 ص.143)
صحیح مسلم 8.3311
عایشه روایت کرده است که وقتی پیامبر با او ازدواج کرده وی 7 سال داشته، و وقتی به خانه پیامبر وارد شده است 9 سال
داشته است، و عروسکهایش همراه وی بوده اند، و وقتی پیامبر اسلام فوت شد، وی 18 سال سن داشته است.
قاعدتاً ممکن است شخصی بگوید اینکه عایشه همچنان با عروسکهایش بازی میکرده است نشان میدهد که به اندازه کافی بالغ
نبوده است که در مورد مسائل جنسی چیزی بداند، دست کم از کسی که میتوانست پدر بزرگش باشد.
گفتگو با عايشه :
پيامبر در آخرين روزهاي زندگي در خانه عايشه به او مي گويد : اي عايشه ، چه ضرري مي داشت كه تو پيش از من ميمردي
و من بر جنازه ات حاضر مي شدم ، كفنت مي كردم ، بر تو نماز مي خواندم و خاكت مي كردم .عايشه بي درنگ پاسخ داد و بعد
هم به خانه من بر مي گشتي و با يكي از زنهايت هم خوابي مي كردي پيغمبر خنديد 435
شبی پیامبر بر من وارد شد و گفت رانهای خود را عریان کن، و من هردو ران خود را عریان کردم، پیامبر چانه و سینه خود را
روی رانهای من گذاشت.
سنن ابو داوود کتاب 1 شماره 0270
هرگاه پیامبر خدا میخواست مرا نوازش کند، به من میگفت که آزار به تن کنم، سپس او مرا نوازش میکرد
صحیح بخاری پوشینه 1 کتاب 6 شماره 299
پیامبر گاهی فکر میکرد که بر من دخول کرده است، در حالی که در واقعیت اینکار را نکرده بود.
صحیح بخاری پوشینه 7 کتاب 71 شماره 660
هرگاه من آب منی خشک شده روی جامه رسول الله پیدا میکردم، آنرا با ناخنهایم میتراشیدم (تا پاک شود).
صحیح بخاری کتاب 2 شماره 572
آزار بدنی عایشه توسط محمد
از عایشه روایت کرده است که محمد یک شب در حالی که فکر میکند عایشه خوابیده است از خانه خارج میشود، عایشه مخفیانه
او را دنبال میکند، محمد بر میگردد و میبیند که عایشه دارد او را تعقیب میکند، محمد او را مجبور میکند که اعتراف کند او را
دنبال میکرده است، زیرا اگر او دروغ بگوید اجنه و ارواح او را آگاه خواهند کرد. عایشه گفته است وقتی من اعتراف کردم که
او را دنبال میکرده ام او به سینه من کوبید که این سبب درد من شد.
صحیح مسلم کتاب 4 شماره 2127
محمد بر زنانش، به اعتبار همسر پیامبر اسلام بودن، ممنوع کرد تا با مردان دیگر روبرو گردند. آنان میبایست حجاب رعایت
کنند و در خانه بنشینند و پس از مرگ او با کسی دیگر ازدواج نکنند. و وقتی پیامبر اسلام مرد، وی ۱۸ سال سن داشته است.
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)