ارسالها: 3502
#41
Posted: 4 May 2011 17:17
رفتار اسلام با زنان
۱- ابتدا بحث را با خود حضرت محمد بنيانگذار اين آيين شروع مي كنيم. محمد با خديجه كه 15 سال از او بزرگتر بود ازدواج كرد.در آن زمان محمد فقط 25 سال داشت.او سومين شوهر خديجه بود وقتي كه خديجه با محمد ازدواج كرد يك بيوه بود. پس از اين ازدواج محمد از يك زندگي تجملي لذت برد.
ازدواج محمد با كارفرماي خود نشانگر ميل محمد به يك زندگي اشرافي است.كه در اين زندگي اشرافي حتي رنج يك روز كار را بر خود متحمل نكند.
۲- -خديجه در زماني كه محمد 49 سال داشت از دنيا رفت. بين سنين 49 تا 63 سالگي محمد حداقل 11 بار ازدواج كرد. اين مطلب به خوبي نشان مي دهد كه برخورد او با كانون ازدواج چگونه بوده است. براي او زنان چيزي جز وسيله اي براي ارضاء نياز هاي شهواني او نبوده اند. ازدواج با 11 زن نشانگر اشتهاي سيري ناپذير او به مسائل جنسي است.
۳- همسر مورد علاقه او عايشه بود كه در آن زمان تنها 6 سال داشت. ازدواج پیامبر با يك دختر 6 ساله ؟؟؟.
۴-پسر خوانده محمد زيد با زينب دختر جهش ازدواج كرده بود. اما محمد روزي او را در لباس منزل ديد . زيبايي زينب به ناگاه محمد را منقلب ساخت و به او تمايل پيدا كرد. زيد اين برده آزاد شده خدمتگذار به خوبي موقعيت را دريافت و بدون تامل به خاطر عشق به اين باني خير همسر خود را به او تقديم كرد.
محمد به حرمسراي خود قانع نبود و با عروس خود نيز ازدواج كرد. پسر خوانده اش كه يك دنباله رو مخلص پيامبر بود از طلاق دادن همسرش خشنود بود. چه پدر شوهر گرانقدري !! يك مدل براي همهُ پدر شوهرهاي دنيا!!!!
محمد هر چه را كه به آن مبادرت مي ورزيد موعظه مي كرد. اين موعظه ها توسط آيه ها و احاديث زير تاكيد مي شود.
قسمتهايی از قران درباره زنان:
سوره (بقره) آيه23: زنان شما كشتزار شمايند. هر زمان و به هر طريق كه خواستيد به كشتزار خود نزديك شويد.
در اينجا مي توانيد ببينيد كه اسلام چه نيكو با زنان رفتار مي كند. زنان به عنوان كشتزاري معرفي مي شوند كه به وسيلهُ مردان كاشته مي شوند. چه افتخاريست براي يك زن مسلمان!
سوره نساء آيه 34: مردان را بر زنان حق تسلط و نگهباني است. به واسطه آن برتري كه خدا بعضي را بر بعضي مقرر داشته است. و هم به واسطه آن كه مردان بايد از مال خود به زنان نفقه بدهند. پس زنان شايسته و مطيع آنهايند كه در غيبت حافظ حقوق شوهرانشان باشند. و آنچه را خدا به حفظ آن امر فرموده نگه دارند. و زناني كه از مخالفت آنان بيمناكيد ? ابتدا آنها را موعظه كنيد اگر مطيع نشدند از خوابگاه آنها دوري كنيد. باز مطيع نشدند به زدن آنها را تنبيه كنيد. چنانچه اطاعت كردند ديگر هيچگونه ستم بر آنها روا نداريد. همانا خدا بزرگوار و عظيم الشان است.
اولين نكته اي كه در اينجا حائز اهميت است اين است كه قران آشكارا مي گويد مردان برتر از زنان هستند. دوم اينكه اسلام به مردان آموزش مي دهد كه زنان را با رفتار وحشيانه و ارعاب كنترل كنند.
سوره نسا آيه 15: زناني كه عمل ناشايست انجام دهند 4 شاهد مسلمان بر آنها بخواهيد. چنانچه شهادت دادند آنها را در خانه نگه داريد تا زمان مرگشان فرا رسد.
سوره نسا آيه 16: اگر در ميان شما دو مرد مبادرت به عمل زشتي كردند. هر دو را مجازات كنيد. اگر توبه كردند آنها را به حال خود واگذاريد.
همانطور كه مي بينيد هر گونه خلاف جنسي زنان مجازات مرگ به دنبال دارد. اما انحراف مردان از طرف خدا قابل بخشش است.
سوره نور آيه 6: آنان كه به زنان خود نسبت زنا بدهند و بر اين ادعا جز خود شاهدي نداشته باشند چهار بار سوگند بخورند
در اينجا مي بينيد كه يك مرد مي تواند به راحتي به زنش تهمت بزند و طبيعتا او را به مرگ محكوم كند و فقط كافيست كه ۴ مرتبه شهادت ياد كند كه گفتار او صحيح است. اما از طرف ديگر زنان چنين حقي را در اسلام ندارند.
قسمتهايی از حديث تيرمزي و ديگران:
۱ - اگر زني مرتكب عمل زشتي بشود شوهرش حق دارد او را كتك بزند. اما نبايد استخوان او را بشكند. زن نبايد كسي را كه شوهرش دوست نمي دارد به منزل راه دهد. ولي حق دارد كه از شوهرش انتظار نفقه داشته باشد.(ت. ر. برگ
۲ - براي زن ممنوع است كه در زمانيكه آرايش كرده يا لباس نيكو پوشيده كسي غير از شوهرش او را ببيند.( ت.ر. برگ ۴۳۰)
۳ - اگر زني به مسافرتي برود كه سه روز يا بيشتر به طول كشد? ايمانش زايل مي شود. جز اينكه شوهر يا پدر يا پسرش در اين سفر او را همراهي كنند.
۴ - يك زن بايد خود را حتي در حضور پدر شوهر ? برادر و ديگر ذكور بپوشاند.(ت. ر برگ 432)
۵ - براي يك زن ممنوع است كه بدون اجازه شوهر پولي را صرف افراد نيارمند بكند يا براي دوستانش ميهماني بگيرد(ت.ر. برگ 256)
۶ - يك زن نبايد بدون اجازه شوهرش نماز اضافي (نافله) بخواند يا اينكه روزه بگيرد(به جز ماه رمضان)
۶ - اگر سجده به غير از خدا قانوني بود زنان بايستي بر شوهرانشان سجده كنند.
۷ - اگر مردي نياز جنسي داشت زن بايد فورا خواسته او را اجابت كند اگر چه در حال پختن نان در كوره باشد.(ت.ر. برگ ۴۲۸)
۸ - ازدواج زن با يك مرد قائم به ذات نيست بلكه اختياري است. اين به اين معني است كه اگر پدر شوهر به شوهرش گفت زنت را طلاق بده بايد حرفش را گوش كند.
۱۰ - اگر زني در خواست طلاق كند بدون اينكه دليل عادلانه اي داشته باشد به بهشت وارد نخواهد شد.(ت. ر. برگ ۴۴۰) بر عكس مردان مي توانند هر وقت بخواهند زنشان را طلاق بدهند.
۱۱ - اكثر زنان به جهنم خواهند رفت(مسلمان . برگ 143)
۱۲ - اگر مردي همسرش را به بستر بطلبد و او امتناع كند مورد لعن و نفرين فرشتگان قرار خواهد گرفت. و دقيقا همين امر براي زناني كه شوهر را در بستر تنها بگذارند به وقوع خواهد پيوست.(بخاري . برگ 93)
۱۳ - زناني كه از شوهرانشان قدرداني نمي كنند در وسط جهنم خواهند بود. اگر زني به شوهرش بگويد من هرگز چيز خوبي از تو نديدم ناسپاسي است(بخاري. برگ 96)
به چند طريق است كه زن مالكيت بر جسم خود ندارد. حتي شيري كه در سينه هاي او جاري است به شوهرش تعلق دارد. او حتي مجاز نيست كه تنظيم خانواده را رعايت كند( بخاري . برگ 27)
قسمتهايی از كتاب حديث صحيح مسلمان:
فصل 540: پيامبر گفت زني را ديد كه به شكل شيطان در رفت و آمد بود. و مجذوبش شد. او به پيش همسرش زينب رفت و در حاليكه چرمي را دباغي ميكرد با او آميزش كرد. و آنچه در قلبش بود بيرون ريخت.
فصل 558: پيامبر گفت اگر مردي زنش را به بستر بطلبد و او نياييد و شوهر شب را به صبح رساند در حاليكه از او عصباني است فرشتگان تا صبح او را لعنت فرستند. آنكه در آسمان هاست از او ناراضي است تا زمانيكه شوهرش از او راضي شود.
فصل 576: پيامبر گفت زن از يك دنده خلق شده است و به هيچ طريقي براي تو راست نخواهد شد.
انور شيخ نويسنده كتاب اسلام يك جنبش ملي عرب مي گويد. به نظر مي رسد كه دكترين اسلام در مورد زنان اين است كه زنان از پايه نا بكارند و مردان بايد دائم آنها را تحت نظر بگيرند. آنها نبايد هرگز به حال خود وا گذاشته شوند.
در حقيقت در حديث ديگري موقعيت زنان را بي پرده چنين بيان مي دارد . " من مصيبتي مضرتر از زنان براي مردان به جا نگذاشتم"
فصل 619: فروش سگ و گربه (به جز اينكه سگ براي كار باشد)و امرار معاش توسط فاحشه ها ( به جز غير مسلمانان ) ممنوع مي باشد.
اين حديث مهاجمين مسلمان را تشويق مي كند تا زنان غير مسلمان را براي لذت جويي خود به فاحشه تبديل كنند. چون فاحشگي غير مسلمانان ممنوع نشده است. در طول تاريخ از اين مثالها به فراواني مي بينيم.
فصل 114: پيامبر گفت اكثر جمعيت جهنم را زنان تشكيل مي دهند. از ديد اسلام خوي اكثر زنان شيطاني است و جايگاه آنان جهنم است.
مالك 362:1221: ابن فهد گفت: " من چند كنيز دارم كه از زنانم بهتر هستند . ولي دوست ندارم آنها حامله بشوند. آيا مي توانم موقع انزال خود را عقب بكشم." حجاج گفت " آنها مزرعه هاي تو هستند اگر دوست داري آنها را آبياري كن و اگر دوست نداري آنها را خشك نگه دار"
سه حديث بعدي در ارتباط با يكديگرند
مالك 364:1234: اگر زني به كودكي شير دهد او مادر رضاعي طفل مي شود و شوهرش پدر رضاعي او. اگر مردي دو زن داشته باشد و يكي از آنها به دختري شير دهد و ديگري به پسري اين پسر و دختر نمي توانند با يكديگر ازدواج كنند چون پدر رضاعي آنها يكي است.
حديث بعدي متضاد حديث قبلي است.
مالك 364:1239: قانون خويشاوندي رضاعي فقط در مورد كودكان زير دو سال كاربرد دارد. اما مرد به بلوغ رسيده كه از شير زني تغذيه كرده شامل اين ارتباط رضاعي نمي شود
حديث بعدي را با دقت بخوانيد
مردي از عمر پرسيد: زنم سر خود به كنيزي كه با او هم خانه بودم از شير خود خورانده. حالا نسبت من به اين كنيز چگونه است؟
عمر گفت زنت را تنبيه كن و به طرف كنيزت برو
غزالي متفكر معروف اسلامي 18 درد و رنج براي زنان در اسلام بر مي شمرد كه مسبب آنها نافرماني حوا در بهشت مي باشد. اين ليست آشكارا موقعيت زنان را در اسلام نشان مي دهد. و همچنين نشان مي دهد كه كه سنت هاي اجتماعي در دين اسلام چقدر عقب افتاده هستند. در اينجا اسلام تا آنجا پيش مي رود كه حتي حاملگي و درد زايمان را مجازاتي از طرف خدا بر مي شمارد. آيا اينچنين است الله رحمان و رحيم؟
اين 18 مجازات عبارتند از:
1- عادت ماهانه
2-زايمان
3- حاملگي
جدايي از پدر و مادر و ازدواج با يك غريبه 4
5-نداشتن اختيار خود
6-بهره مندي از ميراث كمتر
7- نداشتن حق طلاق و قادر به طلاق نبودن
8-اينكه مردان مجازند تا 4 زن اختيار كنند اما زنان تنها مي توانند يك شوهر داشته باشند
9-اينكه بايد در خانه محصور باشند
10- اين حقيقت كه بايد در بيرون از خانه سرهايشان را بپوشانند
11- اين حقيقت كه شهادت دو زن برابر است با شهادت يك مرد
12- ديگر اينكه او نبايد بدون همراهي يكي از خويشاوندان نزديك از خانه بيرون رود
13- عدم توانايي آنها در حاكم و قاضي شدن
و اين حقيقت كه مرد ها براي نماز جمعه و تشييع جنازه مي توانند بروند اما زنان نميتواند 14
15- اين حقيقت كه شايستگي 100 جزء دارد تنها يك جزء آن به زنان نسبت داده شده و 99 تاي بقيه به مردان نسبت داده شده است
16- اين كه اگر زني به هرزگي تن دهد در روز قيامت مجازات او نصف مجازات ديگران خواهد بود(به نظر من مصداق اين حديث آيه 25 سورهُ نسا هست كه مي گويد كنيزان اگر خلافي انجام دهند مجازات آنها نصف مجازات زنهاي آزاد است.
17- اين حقيقت كه اگر شوهرانشان آنها را طلاق بدهند بايد 3 ماه يا سه گذر عادت ماهانه را صبر كنند
18- اين حقيقت كه اگر شوهرشان بميرد قبل از ازدواج بايد 4 ماه و 10 روز صبر كنند.
اين تنها گوشه اي از حقايقي است كه در باره سرشت واقعي اسلام بيان شده است
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ویرایش شده توسط: AloneBoy
ارسالها: 3502
#42
Posted: 4 May 2011 17:36
علی سینا و منتظری،صفیه زن یهودی پیامبر
دکتر علی سینا
ترجمه مناظره میان آیت الله العظمی منتظری و دکترعلی سینا. قسمت سوم.
دکتر علی سینا یک ایرانیار، خردگرا، آزاد اندیش و بنیانگذار تارنمای آزادی ایمان است که از بهترین تارنماهای مرجع اطلاعاتی در مورد اسلام بشمار میرود، وی مناظره زیر را با آیت الله منتظری از مراجع تقلید شیعه و علمای عظام اسلام بصورت کتبی انجام داده است.
پیامبر به خیبر حمله کرد، صفیه را برده خود کرد، و در همان روزی که شوهرش را، پدرش را و بسیاری از اطرافیانش را کشت، به او تجاوز کرد، آیا این روش برخوردی است که یک پیامبر باید داشته باشد؟
آیت الله منتظری
در رابطه با ازدواج پیامبر (ص) با صفیه لازم است به نکته هایی توجه شود:
1- صفیه دختر حیی بن اخطب رئیس قبیله بنی نضیر بود که پدر او در جنگ خیبر و شوهر او کنانه قبل از پیمان صلح کشته شده بودند، و وضع اسیران در آن روزگار از نظر زندگی بسیار بد و طاقت فرسا بود. از این رو به سفارش پیامبر بسیاری از زنهای کفار که اسیر میشدند جهت تامین معیشت یا آزاد میشدند و به ازدواج مردان مسلمان - که معمولا دارای همسر بودند - در می آمدند، و یا بصورت کنیز تحت کفالت مسلمانان قرار میگرفتند. تعدد همسر در آن روزگار امری رایج و بهترین وسیله ممکن برای تامین زندگی زنان بی شوهر - چه رسد به زنان اسیر - میبود.
دکتردکتر علی سینا:
آیت آیت الله منتظری گرامی،
این کاملا درست است که صفیه پدر و همسر خویش و همچنین بسیاری از نزدیکانش را از دست داده بود، اما شما فراموش کردید که بگوید او عزیزان خود را به دلیل اینکه پیامبر آنها را کشته بود از دست داد، کشتن مردان و دزدیدن ثروتها و زنانشان از رسوم غارنشین ها بود. از یک پیامبر خدا انتظار میرود که رسوم وحشیانه غارنشین ها را تکرار نکند و با این تکرار آنها را جاودانه نکند، بلکه معیار ها و روش های اخلاقی جدیدی را بنیان بگذارد.
شما طوری با قضیه روبرو میشوید که گویا پیامبر با ازدواج کردن با این زنها در حق آنها لطفی میکرد و باعث میشد که از بدبختیهایشان رهایی یابند، اما شما ذکر این نکته را که او خود باعث بدبختیها و وضعیت اسفبار آنها شده بود فراموش میکنید، این زنها قبل از اینکه محمد به شهرهایشان حمله کند، عزیزانشان را بکشد و آنها را به بردگی بکشاند، اسیر و بدبدخت نبودند.
کاری که پیامبر کرد دقیقا همان کاری است که سارقها و راهزن ها در ایام قدیم میکردند. یک شخص باید کاملا نظام ارزشهای اخلاقی خود را نابود کرده باشد تا بتواند اندکی نیکی در این عمل مطلقا وحشیانه و شرم آور پیامبر ببیند. کشتن مردها و تصرف زنهایشان اعمال دد منشانه ای بودند، هیچ نکته مثبتی در این اعمال شنیع دیده نمیشود.
اگر پیامبر میخواست این زنان بیچاره را از سختی نجات دهد، چرا با زنان مسن تر ازدواج نکرد؟ چرا زیباترین زن را انتخاب کرد؟ صفیه بخاطر زیبایی اش انتخاب شد، این هم حدیثی در مورد این مسئله،
جلد نخست کتاب 8 ام شماره 367
عبدالعزیز نقل میکند:
انس گفت، "وقتی رسول خدا به خیبر حمله کرد، ما نماز فجر را در صبح زود وقتی هنوز هوا تاریک بود خواندیم"، پیامبر جلو من (سوار بر مرکب) حرکت میکرد و ابو طلحه نیز حرکت میکرد و من پشت ابو طلحه حرکت میکردم، پیامبر به سرعت از راه خیبر عبور کرد و زانوی من ران پیامبر را لمس میکردند، او رانهای خود را برهنه کرد و من سفیدی رانهای او را دیدم. وقتی او به شهر وارد شد گفت "الله اکبر"، خیبر نابود شده است. هرگاه ما به سرزمینی نزدیک میشویم، صبح آنان شر میشود، او این جمله را سه بار تکرار کرد، مردم از سر کارهایشان بیرون آمدند و بعضی از آنها گفتند "محمد (آمده است)"، (برخی از همراهان ما که از ارتش او بودند گفتند) ما خیبر را فتح کردیم، اسیران را گرفتیم و غنایم نیز جمع آوری شدند. دحيه آمد و گفت، "ای پیامبر یک دختر برده از میان بردگان به من بده" پیامبر گفت "برو و هرکدام از دختر های برده شده را که میخواهی بگیر"، او صفیه بنت حیی را انتخاب کرد. مردی پیش پیامبر آمد و گفت "ای رسول الله، تو صفیه بنت حیی را به دحيه دادی و او بانوی بزرگ قبایل بنی قریظه و بنی نضیر است، و او برازنده هیچکس غیر از تو نیست. پس پیامبر گفت "آن دو نفر را (صفیه و دحيه را) بیاورید"، پس دحيه با صفیه آمدند، پیامبر به دحيه گفت، "یک دختر برده دیگر غیر از این را از میان اسرا انتخاب کن"، انس ادامه میدهد، "پیامبر او را آزاد کرد و با او ازدواج کرد".
ثابت از انس پرسید "ای ابو حمزه! پیامبر چه به او پرداخت (بعنوان مهریه)؟"، او گفت، "او خود مهریه خود بود، برای اینکه پیامبر اورا آزاد کرد و بعد با او ازدواج کرد." انس ادامه داد" وقتی در راه بودیم، ام سلمه او را لباس (عروسی) پوشانید، و در شب او را بعنوان عروس به نزد پیامبر آوردند.
باتوجه به حدیث بالا، در میابیم که فتح خیبر یک اتفاق کاملا غیر منتظره بود. به مردم شهر هیچ هشداری داده نشده بود و آنها آماده مقابل شدن با این تهاجم نبودند و این هم کاملا از پیامبر قابل انتظار است که به قربانیان خود اجازه دفاع کردن از خودشان را نیز ندهد. او ناجوانمردانه بدون هیچ هشدار و اعلام جنگی به آنها حمله کرده بود، در حقیقت کلمه "غزوه" هیچ مفهومی به جز "حمله ناگهانی" ندارد. خیبر هیچ معاهده ای را که قبلا با پیامبر بسته باشد زیر پا نگذاشته بود، هیچ نشانی از چیزی که بخواهد مسلمانان را تهدید کند وجود نداشت، هرکس را که در مقابلش ایستاد سلاخی کرد و زنهای زیبا را بعنوان برده های جنسی تسخیر کرد، این بود که پیامبر ثروت آنها را میخواست و او تنها به این دلیل به خیبر حمله کرد.
اما پیامبر تنها به اینها هم راضی نشد، او حتی افراد مسن زن و مرد را نیز که نکشته بود و یا بعنوان برده های جنسی تسخیر نکرده بود مجبور کرد که به کشت بپردازند و 50% محصولاتش را به او خراج دهند. هر کسی با ذره ای انصاف، میفهمد که این عدالت نیست، کاری که پیامبر کرد شیطانی و غیر مقدس بود.
آیت الله منتظری
2- پس از اسیر شدن صفیه افرادی آماده ازدواج با او شدند، ولی چون او دختر رئیس قبیله بود و پیامبر (ص) بخاطر مراعات و حفظ موقعیت اجتماعی او اجازه ندادند آنان با او ازدواج نمایند، خود صفیه نیز ظاهراً از ازدواج با افراد عادی کراهت داشت لذا پیامبر (ص) به خاطر مراعات موقعیت صفیه حاضر به ازدواج با او شدند. آن حضرت به صفیه پیشنهاد آزاد شدن و برگشتن به طرف خویشان خود و یا ماندن در مدینه و اختیار اسلام و کسب آزادی و ازدواج با پیامبر را دادند، و او را بین این دو امر مخیر نمودند و به او گفتند اگر به آئین یهود بمانی من اسلام را به تو تحمیل نمیکنم و صفیه امر دوم را انتخاب نمود. اهل اطلاع از تاریخ میدانند که همسری با پیامبر موقعیت بزرگی تلقی میشد و دارای شرافت بود. در قرآن کریم از همسران آن حضرت به مادران مومنین تعبیر شده است (احزاب آیه 6).
دکتر علی سینا:
در مورد صفیه، این آشکار است که پیامبر او را تنها به دلیل اینکه زن زیبایی بود گرفت. محمد اورا از دحیه بعد از اینکه اورا دید گرفت، این قضیه هیچ ربطی به موقعیت پدر او نداشت. اگر پیامبر اندک احترامی برای پدرش قائل بود اورا نمیکشت. حقیقت همچون خورشید تجلی یافته است، اما شما مختار هستید که چشمهایتان را ببندید و انکار کنید.
شما گفتید که پیامبر به صفیه این انتخاب را داد که به مردمش بپیوندد یا اورا پیروی کند. پیامبر پدر اورا؛ شوهرش را و بسیاری از اطرافیانش را کشت. کسانی که زنده مانده بودند مجبور بودند روی زمین کار کنند و 50% در آمدشان را بعنوان جزیه به پیامبر بدهند، اما با اینحال پیامبر بعد از مدتی نظر خود را عوض کرد و دستور داد که یهودیان باید از خیبر اخراج شوند، بنابر این انتخابی که شما از آن صحبت میکنید، چندان انتخاب نیست. انتخاب در واقع بین لذت جنسی بخشیدن به یک مرد پیر که قاتل عزیزان او بود، و یا پیوستن به پیر مردان و پیر زنانی بود که نه بین آنها جنگجویی وجود داشت، نه جوانی که بتواند برده جنسی پیروان محمد بشود. در مورد انتخاب اول او میتوانست حداقل زنده بماند، اما اگر او به بین یهودیان باز میگشد معلوم نبود حتی بتواند از این حداقل نیز برخوردار شود، او مجبور میشد که در زمین ها کار کند و نصف درآمدش را به پیامبر (سلام بر او باد) بدهد، در این انتخاب، انتخاب چندانی وجود ندارد.
زن پیامبر بودن ممکن است حیثیت و اعتبار داشته باشد، اما من باور دارم اینکه انسان با عزیزانش و کسانی که دوستشان دارد زندگی کند، بسیار بهتر است تا با یک قاتل زندگی کند، حتی اگر آن قاتل پیامبر الله باشد.
"کشته شدن کنانه، خود ماجرایی دردناک و روشنگر دارد، کنانه به دست خود پیامبر اسلام کشته شد، ماجرای کشته شدن او را تواریخ معتبر اسلامی اینگونه آورده اند،
سیرت الرسول ابن هشام جلد دوم صفحه 830
"کنان بن الربیع که شوهر صفیه بود اسیر کردند و اورا پیش پیغمبر علیه السلام آوردند و گنجهای قوم بنی النضیر بدست وی بود که ایشان به ودیعت پیش وی نهاده بودند، و سید، علیه السلام، از وی میپرسید تا نشان آن گنجها بدهد و بگوید که کجا مدفونست، و وی انکار مینمود و هرچند که سید، علیه السلام، با وی می گفت، او پاسخ میداد: من خبر از آن ندارم، و هرچند که سید، علیه السلام، با وی میگفت تا اقرار کند و نشان بدهد، البته اقرار نمیکرد، پس یکی هم از یهود خیبر پیش سید علیه اسلام، آمد و خبر آن گنجها از وی بپرسید، وی گفت: من نمیدانم، لیکن کنانه بن الربیع هروقتی یا هر روزی میدیدم که برفتی و گرد آن خرابه بر آمدی و چیزی از آن جایگاه طلب کردی، اکنون گمان چنان می برم که گنجها هم آنجا مدفون است. پس سید علیه السلام دیگر بار کنانه بن الربیع پیش خود فراخواند و اورا گفت: اگر نشانه این گنجها که تو انکار میکنی پیش تو بیابم، ترا بکشم؟ گفت: بلی. بعد از آن سید، علیه السلام، بفرمود تا آن خرابه که یهودی نشان داده بود بکندند و بجستند و گنجها بعضی در آن خرابه بیافتند. پس سید، علیه السلام دیگر بار کنانه بن الربیع پیش خود خواند و اورا گفت اکنون بگوی تا بقیت این گنجها کجا پنهان کرده ای؟ و کنانه هم ابا کرد، و انکار نمود. پس سید، علیه السلام، زبیر بن العوام را بفرمود تا اورا عذاب میکند تا آنوقت که اقرار بکند. و زبیر اورا عقوبت میکرد و هیچ اقراری نمیکرد. پس سید علیه السلام، اورا به محمد (بن) مسلمه داد تا وی را بعوض برادر خود محمود بن مسلمه بازکشد. پس محمد برخاست و وی را در حال گردن بزد.
آری محمد شوهر صفیه را شکنجه میکرد تا از او حرف بکشد، و سر انجام شخصاً برخاست و گردن اورا زد و کنانه آنقدر امانتدار بود که تا آخرین قطره خود در امانتداری و اطمینانی که سایرین به او کرده بودند خیانت نکرد.
آیت الله منتظری
اگر پیامبر اسلام - العياذبالله - اهل هوسرانی و تشکیل حرمسرا بودند، در سن جوانی با یک زن چهل ساله ازدواج نمیکرد، با اینکه برای او امکان ازدواج با بهترین دختران اشراف قبائل عرب وجود داشت. و از طرف دیگر افراد هوسران و شهوت پرست معمولا اهل تجملات و شکم پرستی و خوشگذرانیهای گوناگون میباشند. در صورتیکه زندگی پیامبر (ص) و همسران او بر حسب نقل تواریخ معتبر در سطح بسیار پائین زمان خود بوده، تا جائیکه همسران او لب به شکایت گشودند و پیامبر را تحت فشار قرار میدادند، و در این رابطه آیه 28 و 29 سوره احزاب در راستای سرزنش آنان نازل شد و آنان را مخیر نمود بین اننتخاب همسری پیامبر و زندگی سخت در کنار او و یا جدا شدن از آن حضرت و رفتن به طرف زندگی مرفه دنیا.
دکتر علی سینا:
پیامبر الله مرد هوسرانی بود. اما وقعی که جوان بود فقیر بود و کسی به او توجهی نمیکرد. هیچ دختر جوان شریفی حاضر نمیشد با گدایی همچون محمد، که به دنبال شترهای زن دیگری (خدیجه) میدوید ازدواج کند. پیامبر هیچ شانسی برای ازدواج با زن جوان و زیبایی نداشت. خدیجه با ثروت و قدرتش احسانی برای پیامبر بود که زندگی اورا کاملا متحول کرد. طبیعت واقعی محمد وقتی آشکار شد که خدیجه فوت شد و او با اداره کاروانهای تجارتی قدرتمند شد. اینجا بود که به گردآوری زن و ثروت پرداخت.
محمد وقتی که به مدینه هجرت کرد مرد مالداری نبود، خدیجه بسیاری از اموال خود را در مدت سه سال دشواری که مکیان محمد و خانواده اش را به تاوان توهین کردنهای مداوم به خدایان آنها تحریم کرده بودند از دست داده بود. اولین سال حضور او در مدینه بسیار سخت بود. او مقدار بسیار اندکی پول برای زندگی کردن داشت. تمام تلاشهای او برای حمله به کاروانها نارس مانده بود. او تنها در نخله موفق شده بود که با نارو زدن به کاروانی دستبرد زند و خود را از غنیمتهای آن ثروتمند کند. بسیار تاخت و تازهای دیگر اتفاق افتاد تا اینکه او توانست با اینگونه چپاولگری ها و قتل عام یهودیها و تصاحب اموال آنها ثروت کلانی را بیاندوزد.
سوره احزاب آیه 27
وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَّمْ تَطَؤُوهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا.
خدا زمين و خانه ها و اموالشان و زمينهايی را که بر آنها پای ننهاده ايدبه شما واگذاشت و خدا بر هر کاری تواناست.
اما پیامبر احترام و ارزش بسیار کمی برای زنانش قائل بود و آنچه آنها میخواستند به انها نمیداد. این بود که شکایت میکردند و او تهدید کرده بود که آنها را طلاق خواهد داد، و این هم درست است که یکبار زنان محمد شکایت کردند، چون محمد حاضر نبود به مقدار کافی از ثروتی که از ناباوران دزدیده بود به آنها بدهد. و این در ادامه آیات بالا بود که محمد الله اش را وادار میکند که بگوید
سوره احزاب آیه 28
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا.
ای پيامبر ، به زنانت بگو : اگر خواهان زندگی دنيا و زينتهای آن ، هستيدبياييد تا شما را بهره مند سازم و به وجهی نيکو رهايتان کنم.
سوره احزاب آیه 29
وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا.
و اگر خواهان خدا و پيامبر او و سرای آخرت هستيد ، خدا به نيکوکارانتان پاداشی بزرگ خواهد داد.
پیامبر در اینجور کارها استاد بود و میدانست که چگونه باید زنهایش را کنترل کند و آنها را مجبور کند که در خدمتش باشند.
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#43
Posted: 4 May 2011 17:39
نامه یک کودک به الله
الله جان، ملای محلمون، در مسجد از کار سخت پیامبر عزیزمون در راه متقاعد کردن کافرا برای قبول کردن اسلام
برامون حرف زد. او گفت که پیامبر برای انتقال پیامش خیلی سختیها کشید. او گفت حتی ابوطالب که عموش بود تا زمانی
که مرد حاضر نشد مسلمون بشه. اون ملا گفت که در طول 13 سال فقط در حدود 70 نفر مسلمون شدند که اونا هم یا قوم
و خویش اون بودند یا اینکه از گدا گشنه ها بودند. هر چند که من سنی ندارم اما تصورم در مورد همه اون چیزهایی که شنیدم
به این صورته که برات می نویسم :
در اولین بار جبرئیل به پیامبر با صدای بلند گفت بخوان .پیامبر بیچاره ما هم گفت خوندن بلد نیستم. چرا تو یک دستگاه پخش
سی دی همراه با یک تلویزیون قابل حمل و نقل به جبرئیل ندادی که همه داستانهای انجیل رو به صورت فیلم بهش نشون
بده؟
دیدن آدم و حوا در حالیکه لخت و عریون توی بهشت گشت می زدند ، دیدن صحنه ای که یک زن مصری شهوتی از یوسف
می خواد با اون همبستر بشه، دیدن صحنه ای که ابراهیم می خواد سر بچشو ببره و دیدن صحنه ای که سلیمان داره با
مورچه حرف می زنه . دیدن صحنه خشک شدن دریا برای موسی. همه اینا دیدنش خیلی باحاله. هر چند که توصیف
حوریهای بهشتی خیلی تحریک کننده هست اما گاهی یک عکس کار هزار تا کلمه رو میکنه. من فکر می کنم اگه فیلم زنده از
حوریان لخت بهشتی با سینه های برجستشون در حالیکه مردان سبیل کلفت مسلمون با اونا در حال جفت گیری بودند نشون
داده می شد همه رو دیونه میکرد.
من میگم توصیف جهنم که توی تازينامه اومده خیلی ترسناکه .اما اگه یک فیلم از جهنم پخش میکردی در حالیکه جنها و آدما
دارند می سوزند و با آب جوشی که رو سرشون میریزه پوست از تنشون جدا میشه و جهنمیها دارند چرک می خورند همه
شلوار خودشون رو خراب می کردند.
چرا برای جهادگرا تفتگ نفرستادی تا عده بیشتری از اونا در جنگ با کافرا زنده بمونند. اگه جهاد گرا ، اون مردای خوب ،
تفنگ داشتند یک نفر از اونا میتونست هزار تا کافر شمشیر به دست رو بکشه.
من شنیدم یک روز تموم طول کشید تا اون 900 تا یهودی بنی قریظه گردنشون زده بشه. پیامبر بیچاره هم مجبور بود 12
ساعت تموم توی اون آفتاب جنگ عربستان ناظر گردن زدن اونا باشه . با یک مسلسل در عرض چند دقیقه خیلی تمیز همه
این 900 نفر رو میکشت . بقیه روز هم وقت زیاد میاورد که بره با ریحانه که تازه گردن بابا و داداشش رو زده بود ، عشق
بازی کنه.
من شنیدم که بعضی وقتا که پیامبرمون به کاروان قریشیها برای دستبرد حمله میکرد ، شکست می خورد . و حمله کننده ها
دست از پا دراز تر بر می گشتند. این برای اعتبار اون و ماموریتش خیلی بد بود. چرا تو چند تا کالسگه سریع السیر براش
نفرستادی تا شترای قریشیها رو رم بده و آبروشو حفظ کنه؟
اگه شب معراج یک هندی کم به دست پیامبرمون داده بودی وقتی از هفت آسمون میگذشت و با مریم باکره ازدواج می کرد و
در جمع پیامبرا نماز می خوند. اون فیلم می تونست دهن همه رو ببنده.
اگه یه تفنگ کوچیک به دستش میدادی. از اون تفنگا که میشه راحت قایمش کرد بهتر می تونست اونایی رو که با هاش مخالفند
سر به نیست کنه. آخه من شنیدم کشتن اسما چون بچه شیر خواره داشته خیلی غوغا به پا کرده من شنیدم افک یه پیر مرد
90 ساله بوده. کعب هم یک شاعر خوشگلی بوده که پیامبر به دوستاش یاد میده که گولش بزنند و بهش بگن که با اون دوستند
بعد راحت سرشو ببرند. در گول زدن مردم خیلی زبل بوده اینطور نیست؟
الله جون، توی تازينامه گفتی که در همه جنگهای مسلمونا هزارون فرشته به کمک اونا می فرستی، اما با وجود این همه
فرشته که به کمکشون می فرستی تو جنگ احد شکست خوردند. چه خوب بود به جای اون فرشته ها یک بمب میدادی به
جبرئیل تا در عرض چند ثانیه کافرها رو سر به نیست کنه تا دیگه جرات برگشتن به خودشون ندن.
اگه یه موبایل به محمد داده بودی لازم نبود جبرئیل این همه بره و بیاد تا پیغامشو بده. در وقت صرفه جویی میشد. هر وقت
به مشورت تو احتیاج داشت فوری از اون موبایل استفاده می کرد. مثلا موقعیکه عایشه با اون مرد خوشگل عرب رو هم
ریخته بود (تو اون سفر محمد یک کنیز خوشگل تاره به اسم جویره گرفته بود اصلا" حواسش نبود که عایشه غیبش زده)
تو همچین موقعی لازم نبود یک ماه تموم صبر کنه تا تو بهش دستور بدی هر کسی به مسلمونی تهمت بزنه باید 4 تا شاهد
بیاره. اگه یه موبایل داشت از تو می خواست که جریان رو برای اون روشن کنی. اما چون به اون موبایل ندادی حالا خیلی
از مسلمونا با زنهای مسلمون زنا می کنند و بعد هم راحت در میرن چون هیچ وقت این کارشون رو جلوی 4 نفر نمی کنند.
اگه تلفن داشت وقتی مردم از اون می پرسیدن خورشید شبا کجا میره، حرف الکی تحویل مردم نمی داد و نمی گفت به زیر
عرش خدا میره و عبادت می کنه. حداقل با تو مشورت میکرد تا حالا کافرها و بی دینها اونو مسخره نکنند.
خیلی جالب می شد اگه یک لپ تاپ برای او می فرستادی(I dont mean another teenager sitting on his
lap. He had plenty of those laptops.) منظورم یک کامپیوتر لپ تاپ هست. اون با اون لپ تاپ جواب تموم
سوالهاشو می گرفت دیگه لازم نبود به تو هم زحمت بده. جواب تموم اون حرفای مسخره مثل این حرفا : ستاره ها تیرهایی
هستند که به شیطون زده میشه یا اینکه آسمون هفت طبقه هست . ، زمین صافه و کوه ها گیره هایی هستند که زمینو حفظ
کردند.من که میدونم این حرفا رو از کجا یاد گرفته بود و به تو نسبت می داد.اما اگه یک کامپیوتر داشت به همه این سوالها
درست جواب میداد.
اگه تصمیم داشتی تازينامه رو به صورت یک نوشته کامل بفرستی . چرا محصول نهایی رو به صورت یه کتاب کامل
نفرستادی. که اون احمقا نخوان از رو سنگ و چوب و پوست شتر و استخون حیونا اون آیه ها رو جمع کنند و باز نویسی
کنند. نتیجش هم یه کار که نه سر و ته داره نه تسلسل منطقی خیلی جاهاش هم تکراریه .عنوان هم نداره. همین باعث شده که
کافرا مسلمونا رو دست بندازن.
به نظر من یکی از این کمپ های موتور دار که همه جور تجهیزاتی مثل کولر داره برای پیغمبری که برات از همه عزیزتره
در خواست خیلی زیادی نبود. من فکر میکنم توی این جنگای تهاجمی که محمد میکرد. خیلی شرم آوره که محمد توی این
چادرای نازک ، کار کنیزایی رو که توی جنگ گرفته بود، میساخت و این عربای شهوتی هم دور تا دور چادرش بودند. من
فکر میکنم صدای اون عمل حالشون رو دگرگون میکرد و از پشت اون چادرای نازک سعی می کردند یه سوراخی، چیزی
پیدا کنند ببینن اوضاع از چه قراره. من شنیدم که در جنگ خیبر پس از اینکه پیامبر یه کشت و کشتار جانانه از یهودیا کرده
بود. پیامبر عزیزمون که حالا یه 60 سالی داشت با حفصه دختر سکسی 17 ساله یهود داشت عشق بازی میکرد . دم صبح
که از چادرش اومد بیرون یه صحابی رو دید که به چادرش آویزون بود. گفت داشتم نگهبانی میدادم که قوم و خویشای حفصه
نیان تو رو بکشند. (من مطمئنم که اون موقع شلوار صحابی پایین بوده. داشته از پشت چادر یه روزنه ای پیدا میکرده تا به
عملیات سکسی محمد نگاه کنه) یه همچین کمپی که گفتم ، تو مدینه هم به دردش می خورد . چون اگه همچین کمپی در
اختیارش بود لازم نبود توی اتاق حفصه با ماریه همبستر بشه و این همه غوغا و سر و صدا به پا بشه.
من میگم اگه وسایل جلوگیری در اختیار سربازای محمد میذاشتی اون از خجالت اینکه در جواب جنگجوا گفته بود جلو گیری
از حاملگی کنیزا به وسیله عقب کشی کار بدیه در میمومد ، من فکر میکنم وقتی اونا دیدن با گوش دادن به توصیه محمد همه
کنیزا حامله شدن خیلی زورشون گرفت. (البته اونا میتونستند یه پولی هم بابت بچه ها تو بازار برده فروشا کسب کنند.)
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#44
Posted: 4 May 2011 17:40
اگر به نزدیکان شماتجاوز شود چه میکنید؟
وقتی ما از سنگسار و این جور قوانین جانوری اسلامی انتقاد ميکنيم، نوابغ اسلامی ميگویند، خوب شما اگر کسی به
نزديکانتان تجاوز کنه چيکار ميکنید؟ دستش را میبوسید؟ چون اسلام یک دین کاملا سکسی است و پیامبر اسلام یک سمبل
سکس است و قسمت بزرگی از قوانین اسلامی راجع به سکس و مسائل زیر شکمی است، مسلمانان در بسیاری از استدلال
های خود از این مفاهیم جنسی استفاده میکنند و بسیاری از مردها هستند که به دلیل اینکه نمیخواهند سلطه و حکومت خود را
در خانواده از دست بدهند و تربیت و جنبه دیدن زن به عنوان یک موجود برابر را ندارند، دو دستی اسلام را چسبیده اند.
در این باب بايد به چند نکته توجه کرد.
قوانين اصولا برای همگان است و همگان در مقابل قانون برابر هستند (در جوامع دموکراتيک)، و اين که يک شخص درباره
يک قانون چگونه احساس ميکند کمتر اهميت دارد. ممکن است شخصی بعد از اينکه به نزديکانش تجاوز شد، در حالتی قرار
بگيرد که احساس کنم مجرم را بايد تکه تکه کنند و سرش را ببرند، اما اين احساس کاملا جانوری است و رنگی از خرد و
تمدن و انسانیت ندارد، اين که اين شخص چه دوست دارد در آن زمان که در اوج عصبانيت و احساسات است چه مجازاتی
را برای متجاوز تصور میکند اصلا مهم نيست و اگر آن شخص سعی کند مجرم را خودش تنبیه کند خود مجرم خواهد بود و
مجریان قانون باید از چنین وضعیتی جلوگیری کنند.مراد این است اصلا اینکه من دوست دارم یا دوست ندارم چه بر سر یک
شخص در مورد مجرمی که به قول مسلمانان "تجاوز به ناموس کرده" بیاید ملاک نیست! تشخیص جرم و مجرم و در نظر
گرفتن تنبیه برای آن خود یک رشته و مبحث بسیار گسترده است که به روانشناسی، جامعه شناسی و جرم شناسی و حتی
فلسفه و اخلاق مربوط میشود. تصمیم در مورد اینکه برای فلان جرم چه مجازاتی باید پیاده شود به این سادگی نیست که ما
آنرا در اختیار عده ای آخوند و آدم مذهبی متعصب و کم عقل قرار دهیم.
در جامعه مدرن و پیشرفته هدف از مجازات هرگز این نیست که دیگران درس بگیرند و "کسی دیگر این کار را نکند"، شما
حق ندارید یک شخص رو بعنوان وسیله آموزشی تنبیه کنید تا بقیه یاد بگیرند. هدف از مجازات اصلاح شخص مجرم است.
اینکه انسانی را درون زمین قرار دهند و با سنگ روی سرش بزنند تا دیگر کسی "زنا" نکند مربوط به زندگانی قبیله ای
هزاران سال پیش است که اسلامگرایان سعی در حفظ این سنت سامی هستند.
ریز و درشت اسلامگرایان معمولا مطرح میکنند که زندان رفتن و مجازاتهای اینگونه کارساز نیست. آمار نشان میدهد
کشورهایی که مجازات مرگ دارند بالاترین نرخ بزه و جرم را نیز دارند، همچون ایالات متحده امریکا، در مقابل حدود 170
کشور وجود دارد که به هیچ عنوان مجازات مرگ را برای کسی در نظر نمیگیرند، در این کشورها امنیت و رفاه در بالاترین
درجات قرار دارد. در زندانها روی مجرمین کار میشود و مشکلات روحی روانی آنها بررسی میشود و شخص تا وقتی که
مشکل روحی دارد و برای اجتماع خطرناک است در زندان نگه داشته میشود، در زندان ماندن بسیار مفید تر از دست قطع
کردن و چشم در آوردن و.. است. اسلامگرایان همه یافته های روانشناسی و جامعه شناسی بشر را نادیده میگیرند و سعی
دارند مفاهیم کهنه و قوانین خویش را در جامعه پیاده کنند.
در اکثر کشورهای جهان زناشوئی یک قرارداد رسمی بین یک مرد و یک زن است، این قرارداد کاملا بصورت رسمی ثبت
میگردد. زن و مرد باهم قرارداد میکنند که با هیچ کس غیر از یکدیگر تماس جنسی نداشته باشند، حال اگر یکی از این دو
طرف قرارداد، به مفاد این قرارداد عمل نکرد، شخص مقابل میتواند قرارداد را فسخ کند و شاید بتواند ادعای خسارت نیز
بکند. تجاوز یک جرم بسیار سنگین در حد قتل است در خیلی از کشور ها و مجازات سنگینی به همراه دارد اما اگر ارتباط
جنسی با تمایل طرفین انجام گیرد نمیتواند جرم به حساب بیاید. در کشوری مثل انگلستان، اگر شوهر بخواهد با زور با زن
خود رابطه برقرار کند زن میتواند شوهر را محکوم به تجاوز کند!
شما هرگز مالک انسان دیگر نیستید، انسانها آزاد هستند و حق دارند در هر زمان آنچه خود دارند در اختیار دیگران بگذراند و
در هر لحظه با هر کسی که تمایل دارند ارتباط جنسی برقرار کنند، و شما اگر با این قضیه مسئله دارید تنها میتوانید
بصورت نصیحت و پيشنهاد جامعه را به کنترل آنچه شهوت ميخوانید دعوت کنید یا اگر قراردادی با آن شخص بسته اید (
ازدواج) آن قرارداد را فسخ کنید. بنابر این تنها حق شما در وقتی که همسر شما به شما خیانت میکند، جدایی و یا ادعای
خسارت است.
بنابر این اگر برای یک انسان خردگرا چنین مشکلی پيش بیاید، وی احتمالا يا متجاوز را ميبخشد يا حقوق قانونی انسانی
خویش را اگر با قوانین جهان شمول حقوق بشر همخوان باشند دنبال ميکند.
نه اینکه شخص مقابل را با سنگ بکشد. برخی به دلیل کج آموزی های مذهبی این نوع رفتارهای حیوانی را مردانگی مینامند و
همچون انسانهای غار نشین فکر میکنند مسئول حفظ و حراست از آلتهای تناسلی اطرافیان خود هستند، این نوع اشخاص را
باید کم کم به دنیای امروزی وارد و از دنیای غار نشینی و بیابانگردی خارج کرد. در دنیای امروز هیچ قانون و مجازاتی
نمیتواند ضد قوانین حقوق بشر از طرف شخص یا حکومتی ایجاد و انجام شود.
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#45
Posted: 4 May 2011 17:43
آقا اینها شرایط داره، شان نزول داره!
بسیاری از دانشمندان و نوابغ اسلامی، بعد از اینکه آيات جنايي تازينامه را ميشنوند، ژستی روشنفکرانه به خود ميگيرند و
ميگويند، شما اصلا ميدونيد برای قطع کردن دست بعنوان مثال چند شرط وجود داره؟ شما فکر ميکنيد هرکس از راه برسد و
دزدی کند دستش را قطع ميکنند؟ آيا ميدانيد در زمان پيامبر چند نفر سنگسار شدند و يا دست چند نفر کشته شد؟ آيا ميدانيد
حتی اندازه سنگهایی که باید به زانی پرتاب شود هم مشخص شده؟
بعد شروع ميکنند تعداد شرايط را ميشمارند.
مسلمانان تمایل دارند اسلام را بسیار پيچيده جلوه بدهند و طوری رفتار کنند که انگار مطالب بسیار عمیق و دشواری در
دينشان وجود دارد که درک آنها برای بقیه ميسر نيست. در گذشته چون دانشگاه ها و مراکز علمی بصورت امروزی وجود
نداشتند به افرادی که از مدارس دینی خارج ميشدند عالم میگفتند و امروز هم در کشور ما به یک عده آدم سبک مغز و فرو
مایه مثل آقای جنتی و مصباح يزدی و خزعلی و حسنی و بهجت و علامه طباطبائی و مطهری به اشتباه ميگويند علما! در
حالی که سطح فکر و تخصص اين افراد تنها به درد قبرستانهای کشور ما ميخورد که برای مردگان مردم دعا و نماز
بخوانند. اين افراد چون یضرب یضربان یضربون را خوانده اند عالم هستند و بقیه را عوام مينامند. سطح فکری این افراد را
ميتوان با خواندن آثارشان و شنيدن کلامشان تخمين زد، بعنوان مثال علامه طباطبائی فرموده اند:
"استاد ما مرحوم آقا سید علی قاضی حکایت کرد که کسی از جنی پرسیده است طایفه جن به چه مذهب اند؟ آن جن در
جواب گفت: طایفه جن مانند انس دارای مذاهب گوناگون اند جز اینکه سنی ندارند (عجب!!) برای اینکه در میان ما کسانی
هستند که در واقعه غدیر خم حضور داشتند و شاهد ماجرا بودند." داستانهای شگفت در باره جن، ابراهیم عباسی چاپ دوم
صفحه 21
علی رغم اینکه هر انسان خردمندی به این گفتارها و جفنگیات که بسیار خنده دار به نظر میرسند اما از عقاید بسیار جدی
اسلامی هستند (در تازينامه حتی سوره ای به نام جن وجود دارد) مسلمانان همچنان به يک مشت ملای بيسواد فرومايه
ميگويند عالم، و به آنها احترام ويژه ميگذارند. حاج آقا چهره ای نورانی دارد!
مسلمانان فکر میکنند با بالابردن تعداد شرایط دست قطع کردن و سنگسار ميتوانند از زشتی این اعمال بکاهند.
وقتی دست قطع کردن و پا قطع کردن که در تازينامه در دو جا (یکی برای دزد و دیگری برای کافر) آمده است، یک عمل
کاملا عربی و وحشيانه و حیوانی است دیگر برای ما چه فرقی میکند که شرطی وجود داشته نداشته باشد یا دو میلیون شرط
وجود داشته باشد؟
مهم اين است که شما سنگی را در دست ميگيرید و بر سر کسی ميکوبيد که موجودی از نوع شماست، آنقدر سنگ ميزنید تا
بميرد، چون چيزی که مال خودش بوده در اختيار ديگری قرار داده! مهم اين است که شما دست و پاي يک انسان ديگر را
قطع ميکنيد مهم اين است که چشم يک انسان را در مي آوريد و ... مهم اين نيست که اين کار چند بار انجام شود و چگونه
انجام شود و از همه مهم تر اينکه مهم اين است که اين عمل يک عمل جانوری است! مهم اين نيست که اين عمل جانوری چند
شرط دارد و ...
در جوامع غربی و امروزی برای حيوانات خانگی هم حقوقی در نظر گرفته ميشود و دوست داران حيوانات گروه هایی
تشکيل ميدهند که از ظلم به حيوانات جلوگيری شود، اگر شما سگ خودتان را بزنيد به شدت با شما برخورد خواهند کرد.
سنگ دلی و بی خردی و اسلامگرایی تا چه حد است که مسلمانان در اين دوران دست و پا قطع میکنند و چشم در می آورند
و سنگسار ميکنند؟
بنابر این، این تعداد شرایط نیست که مورد اعتراض است، بلکه خود عمل است که خود جرم و غیر انسانی است و از
دوران بیابانگردی اعراب زمان محمد به یادگار مانده
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#46
Posted: 4 May 2011 17:52
من احادیث را قبول ندارم.
معمر قذافی دیکتاتور لیبی در سال 1978 کتابی تحت عنوان کتاب سبز (تحت تاثیر از کتاب قرمز مائو؟) منتشر کرد تا به
قول خودش "راهنمای وارستگی انسان" باشد. او در این کتاب اعلام کرد که قرآن تنها منبع اسلام است و احادیث ارزشی
ندارند، او همچنین اعلام کرد که میان زن و مرد در لیبی برابری وجود خواهد داشت و قوانین شرعی که مردان و زنان را
متفاوت کنند باطل هستند. این کار او سبب این شد که هیئتی بلند پایه از علمای اسلام از طرف پادشاهی عربستان به دیدار
او بروند و او را نصیحت کنند که اگر حرف خود را پس نگیرد او را مرتد اعلام خواهند کرد و مسلمانان واقعی او را
خواهند کشت. قذافی حرف خود را پس گرفت اما اخوان المسلمین و القاعده بارها تابحال تلاش کرده اند او را بعنوان مرتد
بکشند.
دیده میشود که برخی از مسلمانان به تازگی میگویند که ما احادیث را قبول نداریم و تنها قرآن را قبول داریم و براستی که
پیشرفت اخلاقیات و علوم، مسلمانان را هرچه بیشتر به این سو خواهد برد، زیرا توحش و خرافات موجود در احادیث چندین
برابر توحش و خرافات موجود در قرآن است و عده ای از مسلمانان برای اینکه بتوانند خود را با شرایط انسانی وفق دهند و
بتوانند در دنیای خردگرای امروز سر بلند کنند و از آیین و تفکرات کودکانه و بیابانی خود کمتر شرم داشته باشند مجبورند
اصول دین خود را یکی پس از دیگری انکار کنند.
این حرکت و فرقه جدید اسلامی بار دیگر قصد فرار از واقعیت و تغییر چهره اسلام برای حفظ کردن آن دارند، اما
خوشبختانه از آنجا که این فرقه جدید هرگز از پایه های منطقی و صحیحی برخوردار نیست، نمیتواند خود را بطور جدی
مطرح کند، بلکه تنها دین داران آماتور و نادان و ایدئالیست هستند که به این سمت کشیده میشوند. در این نوشتار قصد
بررسی ادعاهای این عده از اسلامگرایان نوین را داریم، زیرا این بحث در بسیاری از بحث های دیگر و سفسطه هایی که
اسلامگرایان میکنند و اصول دین اسلام را برای پوشاندن چهره ضد انسانی اسلام انکار میکنند لازم است.
به این مسئله که آیا احادیث در اسلام دارای اصالتی میباشند یا نه، میتوان از چند جهت نگریست و آنرا مورد بررسی قرار
داد. آیا برای یک مسلمان ضروری است که احادیث را به رسمیت بشناسد و دنباله روی از آنها را بر خود واجب بداند؟
پاسخ این پرسش مثبت است و دلایل و استدلالهای مختلفی از جهات مختلف را میتوان در پشتیبانی از این پاسخ مطرح کرد،
در ادامه به بررسی چند مورد از این جهات خواهیم پرداخت.
جهت اول، دیدگاه منطقی و اصولی نسبت به دین اسلام است.
اصول دین اسلام و مذهب شیعه را میتوان اینگونه خلاصه کرد.
توحید
توحید یعنی اعتقاد به وجود خدا و اعتقاد به یگانگی او. اعتقاد به توحید برابر با عبارات الله اکبر و لا اله الا الله است، کسی
که موحد است باید الله را بعنوان تنها و تنها خدای موجود قبول کند و قرآن را کلام این خدا بداند.
معاد
یعنی اعتقاد به روز قیامت، و بهشت و جهنم.
نبوت
یعنی اعتقاد به اینکه الله پیامبرانی را در زمان های مختلف انتخاب میکند و برای آنها پیغامهایی را بصورت وحی میفرستد، و
اینکه محمد نیز یک پیامبر بوده است و آخرین پیامبر الله نیز بوده است.
عدل
یعنی اعتقاد بر اینکه تمام افعال الله بر عدالت بنا نهاده شده است و همچنین نظامی که ساخته الله است نظامی عادلانه است.
امامت
یعنی اعتقاد بر اینکه 12 امام شیعه بعد از پیامبر اسلام جانشینان برحق محمد بوده اند و نسبت به مردم ولایت داشته اند و
آخرین آنها از اذهان پنهان شده اند.
اعتقاد داشتن به اصل توحید و نبوت تنها به این معنی نیست که شخصی قبول داشته باشد که محمد پیامبر است و الله خدا
است، بلکه به این معنی است که باید میان افعال محمد و افعال سایر انسانها تفاوت قائل شود، و افعال محمد را برخاسته از
خواست خدا و نه امیال شخصی وی بداند، یعنی قبول کند به دلیل آنکه محمد آخرین پیامبر است و معصوم است، و در نتیجه
هر آنچه انجام داده است اسلامی و حق حساب میشود. قرآن نیز به این مسئله اینگونه تاکید میکند،
سوره احزاب آیه 21
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا.
برای شما اگر به خدا و روز قيامت اميد می داريد و خدا را فراوان ياد می کنيد ، شخص رسول الله مقتدای پسنديده ای
است.
این بسیار غیر منطقی است که یک مسلمان به محمد بگوید من کتابی که تو آورده ای (قرآن) را قبول دارم اما خود تو را
شایسته فرمانبرداری و اطاعت نمیدانم. لذا حدیث را میتوان در کنار قرآن به همین استدلال که نبوت به معنی دنبال کردن
افعال محمد است آورد در کنار قرآن از اصول اسلام دانست.
گذشته از نبوت که تمامی فرقه های اسلامی آنرا قبول دارند، یک شیعه چطور میتواند بدون اعتقاد به احادیث، امامت را قبول
داشته باشد؟ مگر از امام حسین و امام زمان و اساساً از امامت در قرآن حرفی به میان آمده است؟ مگر یک شیعه میتواند
تنها با اکتفا به قرآن از دستورات امام صادق و باقر و حسن و حسین و علی پیروی کند؟ بنابر این اگر یک شیعه بگوید من
احادیث را قبول ندارم، بسیار حرف غیر منطقی و مضحکی زده است.
در مذهب تشیع اعتقاد به امامت نیز همچون نبوت نیازمند بررسی افعال و سخنان امامان شیعه را دارد و پیروی از آنها را
معنی میدهد. بنابر این بر یک شیعه علاوه بر پیروی از محمد، پیروی از امامان نیز فرض است.
اساساً اسلام به معنی تسلیم شدن در مقابل الله است، یک مسلمان باید افکار و افعالش را از اسلام بگیرد و بر اساس این
تعالیم و تفکرات که اکثرا غلط، خرافی و وحشیانه هستند عمل کند. یک مسلمان باید در مقابل الله تسلیم باشد و از او اطاعت
کند، و اطاعت از او به معنی اطاعت از نماینده او بر روی زمین و از نظر شیعه اطاعت از امامان شیعه است، و بدون
رجوع به احادیث یک مسلمان نمیتواند چنین کاری کند، لذا کسی که میگوید من احادیث را قبول ندارم، اساسا اصل نبوت و
امامت را نادیده میگیرد و طبق اصول منطقی اسلام، نمیتواند مسلمان باشد، بلکه از روی احساسات و بطور غیر منطقی
برخورد میکند. لذا انکار حدیث اساساً انکار نبوت و در نتیجه برابر با نامسلمانی است.
برای آزمایش میتوانید اگر این دسته از اسلامگرایان طرفدار جمهوری اسلامی هستند، از آنها بخواهید که به خرج شما، در
روزنامه های کثیر الانتشار آگهی دهند که "در اسلام احادیث سندیتی ندارند و اصل حساب نمیشوند"، تا فردای همان روز به
جرم ارتداد که به معنی زیر سوال بردن اساس و یا ارکان اسلام است آنها را دستگیر و محکوم به اعدام کنند.
دیدگاه دوم دیدگاه واقع گرایانه برای یک مسلمان است، آیا قرآن همه چیز را داراست؟
قرآن در بسیاری از جاها میگوید که این کتاب کامل و مبین است، اما واقعاً اینطور نیست، در قرآن بسیاری از نکته ها که
برای یک مسلمان دانستن آنها بطور روزمره لازم است ذکر نشده است.
مثلا الله بارها برای خدمت به پیامبر آیه نازل کرده است که چگونه زنانی را انتخاب کند و یا زنان چگونه با او رفتار کنند و
یا اینکه زنانش را که از رفتار پیامبر شکایت داشتند تهدید کند اما برای مسلمانان آیه نازل نکرده است که چگونه و چند رکعت
نماز بخوانند، چگونه روزه بگیرند، چه چیزهایی روزه ایشان را باطل میکند، چگونه خود را با سنگ تطهیر کنند، آیا بجای پاک
کردن خود با سه سنگ مختلف میتوانند از یک سنگ سه گوش استفاده کنند یا نه، اگر در صورت زلزله روی عمه خود بیافتند
بچه آنها حلال زاده خواهد بود یا نه، با کدام پا به دستشویی وارد شوند، در هنگام خارج کردن باد شکم چه ذکری را بخوانند،
خطبه عقد را چگونه بخوانند، اگر در وسط نماز شک کردند که در رکعت چندم هستند چکار بکنند و بسیاری از مسائل بسیار
مهم و ضروری دیگر. بنابر این مسلمانان نمیتوانند تنها از قرآن استفاده کنند و مسلمان بمانند، بلکه نیاز به احادیث دارند،
شیعیان نیز که جای خود دارد، شیعیان اگر احادیث نباشد از کجا باید بفهمند که امام سر بریده شده امام حسین چه حرف
هایی را میزد، و یا اینکه امام زمان کجاست و در کدام چاه سکونت دارد، آخر الزمان چه شرایطی دارد؟ اساساً از امامت
در قرآن حرفی به میان نیامده، بدون احادیث شیعیان همانند سنیان هستند لذا این خود از تناقضات قرآن است که میگوید کامل
است ولی در واقع اینگونه نیست. از آدمهای نابخردی که احادیث را رد میکنند پرسشهای زیر را بپرسید، از آنها بخواهید که
از روی قرآن به شما پاسخ بدهند:
چگونه باید نماز خواند؟ چندبار در روز و به چه ترتیب؟
میزان زکات که باید پرداخته شود چقدر است؟
میزان جزیه ای که اهل کتاب باید بپردازند (در سوره توبه آِه 29 به آن اشاره شده) چقدر است؟
آیا پوشیدن لباس زنانه برای مردان جایز است؟
آیا میتوان لخت نماز خواند؟
آیا همبستر شدن با حیوانات جایز است؟
آیا قرآن میگوید که در مسافرت باید نماز را شکسته خواند؟ چگونه باید در هنگام مسافرت نماز خواند؟
مراسم حج باید چگونه انجام گیرد؟ چند بار به دور کعبه باید چرخید؟ وقت حج کی است؟
کجای قرآن گفته شده است مسلمانان باید خودشان را ختنه کند؟
اگر حدیث نباشد از کجا معلوم میشود کدام آیه ناسخ و کدامیک منسوخ است؟ مثلا در مورد شراب شاید آیه ای که میگوید
شراب حرام است اول آمده است و بعد آیه دیگر که میگوید فقط در هنگام نماز شراب نخورید آمده و آیه قبلی را منسوخ
کرده، یعنی شرابخواری در اسلام جایز است!
در سوره تحریم آیه شماره 3 پیامبر به زنانش گفته است که خدا در مورد آن مسئله به او اطلاع داده است، این اطلاع چه
بوده است؟ کجای قرآن نوشته شده است که این اطلاعات چه بوده است؟ آیا این آیه به این معنی نیست که پیامبر چیزهایی
خارج از قرآن را نیز وحی میگرفته است؟
سوره نساء آیه 34 به مسلمانان اجازه میدهد که زنانشان را بزنند، اگر حدیث نباشد از کجا معلوم میشود این زدن چگونه
باید باشد؟ اگر مسلمانی بر اساس این حدیث زنش را آنقدر بزند که او بمیرد آیا نمیتواند بگوید به دستور قرآن عمل کرده؟
بدون حدیث قرآن اجاره قتل زن را به شوهر میدهد!
بنابر این یک مسلمان بسیار نیازمند احادیث است، از این مسائل شخصی گذشته در مورد احکام قضائی اسلام، بسیار باید به
احادیث مراجعه کرد، مثلا وقتی قرآن میگوید دست دزد را قطع کنید، از کجا میتوان فهمید که از کجا باید این دست را قطع
کرد؟ در چه شرایطی باید قطع کرد؟ برای اجرای تمامی این قوانین خداپسندانه و ضد بشر، مسلمان باید به احادیث
مراجعه کند، زیرا در قرآن توضیحاتی برای این مسائل نیامده است.
دیدگاه سوم توجه به قضیه پیامبری و عصمت است.
آیا پیامبر اسلام در 23 سالی که به پیامبری، قتل و غارت انسانهای دگر اندیش و کسب ثروت، زن و قدرت پرداخت و آیین
جدیدی ایجاد کرد، تنها برای دوران خودش زندگی کرده است؟ چطور ممکن است خدا اینقدر بیکار باشد؟ اگر نتوان افعال
محمد را پیروی کرد این پیامبری وی چه فایده ای داشته است؟ آیا فقط برای هدایت کردن اطرافیان خود و اصلاح آنها آمده
بود؟ مسلماً برای پیروی از محمد باید به احادیث و زندگینامه وی مراجعه کرد، از روی قرآن که نمیتوان فهمید محمد که بوده
است و چه کرده است! قرآن نیز به این مسئله اشاره دارد که پیامبر از روی امیال خود سخن نمیگوید بلکه هر آنچه او
میگوید منطبق بر نظر الله است.
سوره نجم آیات 1 تا 6:
وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى؛ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى ؛وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ؛ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ؛ عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى؛ذُو مِرَّةٍ
فَاسْتَوَى.
قسم به آن ستاره چون پنهان شد؛ که ، يار شما نه گمراه شده و نه به راه کج رفته است؛ و سخن از روی هوی نمی گويد ؛
نيست اين سخن جز آنچه بدو وحی می شود ؛ او را آن فرشته بس نيرومند تعليم داده است؛ صاحب نيرويی که استيلا يافت .
لذا گفتار پیامبر بنابر عصمت او از لحاظ اسلامی حکم الهی و منبع درک حقایق اسلامی حساب میشوند و به غیر از حدیث
چیز دیگری وجود ندارد که از گفتار محمد دریافته شود. پیامبر، پیامی را از سمت کسی میرساند، اگر پیامبری واقعاً پیامبر
باشد، اعمال و افکار او به دلیل پیامبری اش برخاسته از هوا و هوس او نخواهد بود.
دیدگاه چهارم، حکمتی که پیامبر اسلام به مردم آموخته است کجاست؟
بر اساس قرآن پیامبران علاوه بر کتاب، حکمت نیز به مردم می آموزند، یعنی الله پیامبران را نه تنها برای آموختن کتاب،
بلکه برای آموختن حکمت، در کنار کتابشان ارسال میکند.
سوره ماده گوساله (بقره) آیه 129
رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ.
ای پروردگار ما ، از ميانشان پيامبری بر آنها مبعوث گردان تا آيات ، تورا برايشان بخواند و به آنها کتاب و حکمت
بياموزد و آنها را پاکيزه سازد و تو پيروزمند و حکيم هستی.
پیامبر اسلام نیز نمیتواند از این قاعده خارج باشد، کتابی که پیامبر اسلام به مردم آموخته است قرآن است، اما حکمتی که او
به مردم آموخته است چیست؟ منبع دریافت این حکمت کجاست؟ چگونه میتوان به این حکمت دست یافت؟ بدون شک مرجع
این حکمت احادیث هستند و بدون رجوع به احادیث نمیتوان از حکمتی که پیامبر برای مردم آورده است آگاه شد.
دیدگاه پنجم، نیاز به مفسر قرآن است.
از این گذشته قرآن بر خلاف اینکه میگوید مبین است، در بسیاری از موارد بسیار گنگ حرف زده است، یا اساساً از حروف
مقطعه استفاده کرده است، اگر توضیحات پیامبر و یا امامان نباشد مسلمان بیچاره از کجا میخواهد معانی این رمز و رازها
را در یابد؟ خود قرآن میگوید که نیاز به تفسیر شدن دارد، و البته در جای دیگر میگوید این قرآن ساده نازل شده است و
اینها همگی تناقضات قرآن هستند. بنابر این برای تفسیر قرآن و درک آن براستی استفاده از احادیث ضرورت دارد.
دیدگاه ششم، مسئله زبان شناسی است.
زبانشناسان معتقدند معنی هر جمله همان چیزی است که مخاطب آن جمله، در آن زمانیکه آن جمله را گفته یا نوشته است،
در نظر داشته است، نه هیچ چیز دیگر. زیرا جمله در هنگام ساخته شدن برای مخاطب زمان خودش ساخته شده است و اگر
قرار بوده است آن مخاطب جمله را به غلط دریابد، ایراد از سازنده جمله است. اگر قرار باشد جمله سازی به گونه ای
جمله بسازد که مخاطبانش آنرا درک نکنند، کار بسیار بیهوده ای انجام داده است. و در مورد قرآن مسلمانان نمیتوانند قبول
کنند که خدایشان با ساختن جملاتی که برای مخاطبان آن دوران خودش یعنی اعراب بیابانی قابل فهم نبوده است، کار بسیار
بیهوده ای انجام داده است.
یکی از ویژگیهای زبان تغییر یافتن دائمی آن است، اسمها و فعل ها به مرور زمان معانی و کاربردهای جدید پیدا میکنند،
بعنوان مثال کلمه "مزخرف" در زبان پارسی به معنی آراسته و زیبا بوده است بوده است بعنوان مثال ناصر خسرو میگوید.
سدره و فردوس مزخرف شود چون بزنندش به صحاری خیام
بعد ها به دلیل اینکه دروغ نیز کلامی آراسته است و در آن حقیقتی نیست را مزخرف خواندند، یعنی در فارسی امروزی
مزخرف بیشتر معنی دروغ میدهد تا آراسته. این قائده زبانشناسی اینجا به کمک کسانیکه میخواهند معنی واقعی عبارات و
کلمات را دریابند می آید. زبان شناسان ابتدا با ادبیات آن دوران از طریق سایر نوشتارهایی که در آن دوران وجود داشته
است آشنا میشوند و سپس رفتار و شیوه گفتار گوینده و در نهایت عکس العمل مخاطبین را بررسی میکنند تا دریابند منظور
واقعی چه بوده است. شاید از روی همین اصل باشد که در تمام دنیا تمامی گفتمانهایی که در مجالس قانونگذاری انجام میشود
را با دقت ثبت میکنند. تا در آینده در هنگام رجوع به قوانینی که قبلاً تصویب شده اند از روی سخنان کسانیکه له یا علیه
قوانین صحبت کرده اند معلوم شود منظور واقعاً چه بوده است و صحبت در چه زمینه (Context)ای بوده است. به همین
دلیل است که اساساً تمام ادعاهای معجزات علمی قرآن. از نظر زبان شناسی کاملاً بی ارزش هستند و کسانیکه سعی میکنند
معانی جدید برای آیات و عبارات کهن بسازند دروغ گو و شیاد هستند.
در مورد قرآن و تمام سایر کتابهای کهن نیز تنها روش علمی که مورد استفاده و قبول دانشوران علوم دینی نیز هست، همین
روش است. یعنی باید دید مخاطبان پیامبر و یا امامان و خود آنها قوانین دینی را و اصول اخلاقی آنرا چگونه پیاده کرده اند.
مثلاً پیامبر اسلام در قرآن گفته است دست دزد را ببرید:
سوره مائده آیه 38
وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ.
دست مرد دزد و زن دزد را به کيفر کاری که کرده اند ببريد اين عقوبتی است از جانب خدا ، که او پيروزمند و حکيم است.
(سوره نساء آیه 38) این سوال پیش می آید که دست بریدن باید چگونه باشد؟ آیا منظور این است که دستشان را با چاقو
زخم کنید؟ یا اینکه دستشان را قطع کنید تا از بدنشان جدا شود؟ از آنجا که برای توصیف هردو این کارها هم به زبان
فارسی هم به زبان عربی از یک فعل استفاده میشود، باید دید که منظور پیامبر اسلام از این دست بریدن چه بوده است و به
عبارت دیگر فهم او از این آیه چه بوده است. برای پاسخ به این پرسش باید عکس العمل آن کسانی را که این حرف را از
محمد شنیده اند به این دستور بررسی کرد. غیر از احادیث و کتابهای تاریخی که از اعمال پیامبر اسلام و امامان شیعه
باقیمانده است، چه منبع دیگری برای استفاده در این مورد وجود دارد؟ آشکار است که یکی از مهمترین کاربردهای احادیث
همین است و مسلمانی که ادعا کند احادیث را قبول ندارد حرف بسیار نابخردانه ای زده است.
دیدگاه هفتم مسئله ضرورت تاریخ برای اثبات وجود محمد است
اگر قرار باشد تمام تاریخ و سیره و احادیث اسلامی کنار گذاشته شوند، از کجا معلوم میشود این کتاب یک شوخی نباشد و
عده ای از اعراب آنرا ننوشته باشند، و محمد کاملاً یک شخصیت افسانه ای نباشد؟ آیا برای وجود محمد نباید به گواهی
تاریخ نویسان و اشخاص متعددی که با او زیسته اند و همزمان بوده اند رجوع کرد؟
دیدگاه هشتم مسئله ناسخ و منسوخ است
در قرآن آیات بسیاری وجود دارند که آیات قبلی را منسوخ میکنند. اگر تقدم و تاخر آیات معلوم نباشد از کجا میتوان دانست
که کدام آیه ناسخ و کدام آیه منسوخ است؟ کنار گذاشتن احادیث و دانشی که در مورد آیات و سوره های قرآن در احادیث و
سیرت موجود است قرآن را به کتابی پر از تناقضات تبدیل خواهد کرد.
و دیدگاه آخر نظری است که خود قرآن نسبت به این قضیه دارد.
. قرآن در بسیاری از جاها میگوید از محمد پیروی کنید! به مثالهای زیر توجه کنید،
احزاب آیه 36
وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ
ضَلَالًا مُّبِينًا.
هيچ مرد مؤمن و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و پيامبرش در کاری حکمی ، کردند آنها را در آن کارشان اختياری
باشد هر که از خدا و پيامبرش نافرمانی کند سخت در گمراهی افتاده است.
احزاب آیه 66
يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا.
روزی که صورتهايشان را در آتش بگردانند ، می گويند : ای کاش خدا را اطاعت کرده بوديم و رسول را اطاعت کرده
بوديم.
التغابن آیه 12
وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ
خدا را اطاعت کنيد ، و پيامبر را اطاعت کنيد پس اگر شما اعراض کنيد ، بر فرستاده ما وظيفه ای جز رسانيدن پيام
آشکار نيست
النساء آیه 59
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ
تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً
ای کسانی که ايمان آورده ايد ، از خدا اطاعت کنيد و از رسول و الوالامرخويش فرمان بريد و چون در امری اختلاف
کرديد اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد به خدا و پيامبر رجوع کنيد در اين خير شماست و سرانجامی بهتر دارد
النساء آیه 64
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ
اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا .
هيچ پيامبری را نفرستاديم جز آنکه ديگران به امر خدا بايد مطيع فرمان ، اوشوند و اگر به هنگامی که مرتکب گناهی شدند
نزد تو آمده بودند و از خدا آمرزش خواسته بودند و پيامبر برايشان آمرزش خواسته بود ، خدا را توبه پذير و مهربان می
يافتند.
النساء آیه 80
مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا.
هر که از پيامبر اطاعت کند ، از خدا اطاعت کرده است و آنان که سر باز، زنند ، پس ما تو را به نگهبانی آنها نفرستاده
ايم.
محمد آیه 33
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ.
ای مردم ، از خدا اطاعت کنيد و از پيامبر اطاعت کنيد و اعمال خويش را، باطل مسازيد.
سوره شعرا آیات 108 و 109
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ.
من برای شما پيامبری امين هستم،از خدا بترسيد
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#47
Posted: 4 May 2011 17:55
ويژگيهاي محمد يا زياده روي هاي شرعي؟
شايد يكي از اولويتهاي اساسي يك نظام قانوني و سياسي همانا مساوات در برابر قانون و به كنار گذاشتن امتيازاتي است
كه يك فرد يا گروهي را از احكام قانوني مستثنئ ميكند، وقتي يك رهبر سياسي را ميبينيم كه قوانيني را براي ملت خود وضع
ميكند پس وضع عادلانه اين قوانين ايجاب ميكند كه خود قانون گذار قبل از ديگران از آنها اطاعت كند تا اينكه قانون بر همه
مردم بدون هيچ گونه استثنايي اعمال شود ، اما وقتي ميبينيم كه رهبر حكومت و مجري قانون خود را از بعضي احكام اين
قانون مستثنئ ميكند و براي خود امتيازاتي را مقرر مي دارد كه بتواند به راحتي از آن احكام سرپيچي نمايد پس اين تجاوزي
است آشكار به قانون و اين رهبر ديگر نميتواند در مقام رهبري عادل كه خود را با ملتش برابر نشان ميدهد ظاهر شود بلكه
بصورت شخصيتي فراقانوني ظاهر خواهد شد با اين توجيه كه او بالاتر از اين است كه به احكام اين قانون پايبند باشد ، حال
تصور كنيد اگر اين قانون را خود او وضع كرده باشد!
اگر به اين حقيقت آشكاراستنادكنيم ميتوانيم چند سوال بپرسيم:
چگونه محمد پيامبر اسلام با قوانين شرعي اسلامي كنار آمد؟ آيا خود را ملزم به فرمانبرداري و اطاعت از تمام اين قوانين
ميدانست يا اينكه براي خود امتيازاتي ويژه كه او را از بعضي از اين احكام مستثنئ ميدانست ايجاد كرد؟
تحقيق درباره روش زندگي محمد نشان ميدهد كه اوخود را ملزم به اجراي قوانيني را كه براي ملتش وضع ميكرد نميدانست
بلكه در بسياري مواقع محمد بر خلاف احكام شرع اسلامي عمل ميكرد و آنها را به شكلي آشكار نقض ميكرد بدون اينكه قبل
از آن قواعدي يا احكامي را در اين رابطه صادر كرده باشد ، براي خود حلال ميكرد آنچه را بر ديگران حرام ميدانست و
براي خود انجام دادن محرمات را مباح ميدانست ، عجيب اين جاست كه فقها و علماي اسلامي با اين قضيه به صورت
طبيعي كنار آمدند و اشكالي در آن نديدند ، آنها نقض احكام اسلامي را توسط محمد يكي از حقوق او ميدانند وبراين عقيده اند
كه او ميتواند خود را از بعضي احكام دست و پا گير مستثنئ بداند و اين نقض در احكام شرعي اسلامي را (ويژگيهاي
محمد!!) ناميدند ، ابن العربي گفته:?پس به بعضي از احكام خصوصيت يافته و شرف يافتن ودرك معنايي داشته كه ديگران
از آن بهره نبرده بودند ،و اين ويژه گي به خاطر مقام و مرتبت او بود? (احكام قرآن:3/617) . و فقها بر اين نقض احكام
شرعي توسط محمد (ويژگيهاي محمد) تاكيد كرده و آنها را از ويژگيهاي منحصر به فرد محمد دانسته كه كسي را در آن
شريك نميدانستند در اين رابطه البهوتي گفته ?نياز به گفته اش بوده تا جاهلي بعضي از اين ويژگيها را در روايات نبيند و
آنها را سرمشق خو د قرار ندهد پس بايد اينها را بصورت ويژگيها ذكر كرد تا شناخته شوند? (كشاف القناع:5/23).
يكي از اصولي كه فقها همواره در يادآوري آن تلاش ميكنند و آن را مختص محمد ميدانند در امر نكاح است (ناگفته پيداست
كه بسياري ازاين ويژگيها در رابطه با محمد و زنها بوده!!)و در باره آن الانصاري گفته?ويژگيها و خصوصيا ت صلئ الله
عليه و سلم در نكاح بيش از موارد ديگر بوده? (شرح البهجه انصاري،4/83) همچنين ميتوان به (مغنئ المحتاج از شربيني
:4/204)مراجعه كرد ،و اين امور عجيب نيستند چون محمد خود را به عاشق زنها معرفي كرده بود ? حبب الي من الدنيا
الطيب و النساء? ( از تمام لذتهاي دنيا خوردني هاي خوشمزه و زنها براي من عزيز تر است) يا ?احمد و النسائي? (
شكر ميكنم بر اين زنانم) شايد او در احكام شرعي اسلامي مواردي دست و پا گير كه اورا از (حب النساء ) باز ميداشته
پيدا كرده بود.
اين ويژگيها يا خصوصيات كدام است؟!:
البته ما فقط در مورد خصوصيات و ويژگيهاي افسانه ايي كه از طبيعت بشري فراتر ميروند صحبت نخواهيم كرد مانند: (
زير بغل او بوي بد نميداد بلكه هميشه پاك و تميز و با بويي خوش همراه بوده همانطور كه در كتاب صحيحين از حديث أنس
آمده عنبري يا مسكي ويا هيچ چيز ديگري خوش بو تر از بوي رسول الله صلئ الله عليه وسلم نبوييده ام. نيز در همان كتاب
است مادر أنس عرق او را در ظرفي جمع ميكرد و آن را براي خوش بو كردن خود استفاده ميكرد و گفته كه آن از بهترين
بوها است و بالاتر از آن بود بويي كه محمد هنگام قضاء حاجتش (ادرار) داشت و اين از روايات ?القاضي عياض? از
بعضي از كساني كه با وي رفت و آمد داشته اند است كه وقتي ميخواست مدفوع از خود خارج كند زمين باز ميشد و مدفوع
او و ادرارش را ميبلعيد و بويي خوش از آن مي آمد ، و براي اثبات ادعا از روايت ابن سعد كه به نوبه خود از عائشه
روايت ميكند كه به پيامبر گفت: { درود خدا بر تو باد تو به خلاء (توالت) مي آيي ولي چيزي از تو نميبينيم پس پيامبر جواب
داد : اي عائشه نميدانستي كه زمين همواره ميبلعد آنچه را كه از پيامبران خارج ميشود} . و بعضي از علما گفته اند كه با
طهارت دو حاجت (مدفوع و ادرار) او شرف و مرتبتش دوچندان شد ( طرح التثريب از عبدالرحيم بن الحسين العراقي ،
2/81).
به دور ازاين موارد افسانه اي كه در بالا نمونه اي از آن را گفتيم در اين جا به ويژگيها و خصوصيات محمد در رابطه با
اجراي احكام شرعي اشاره ميكنيم ( همان نقض قوانين احكام شرعي و مخالفت محمد با آنها) و آنها بر دو نوعند : ويژگيهايي
كه بنا به ذات وطبيعت نسبت به زنان بايد از قيد و بندهايي كمتر نسبت به رابطه ميان زن و مرد برخوردار باشد و همچنين
ويژگيهاي غير زنانه.
الف ـ ویژگیهای زنانه
1ـ محمد ميتوانست به تعداد دلخواهش زن بگيرد !! (الانصاف نوشته مرداوي:8/41) و هنگام مرگش 9 زن داشت در
حاليكه ديگران را به بيش از 4 زن گرفتن منع كرده بود!!!! و تاكنون اين مسئله و حكمت آن بر كسي روشن نشده .
2ـ محمد ميتوانست بدون نياز به ولي يا مهريه مشخص و بدون شهود ازدواج كند، در حاليكه اين نكاح براي هر مسلماني يك
مفسده حساب ميشود ، و روايت هست كه محمد صفيه دختر حيي راآزاد و عقد كرد بدون هيچ شاهدي يا مهر و يا موافقت
ولي امر او و آزادي او را مهر او قرار داد (نكته قابل ذكر اين است كه در قوانين عرب نيمي از مهر دختر هنگام عقد
پرداخت ميشود و به آن صداق گويند چيزي شبيه به شير بها در فرهنگ ايران و شيعيان و نيمي ديگر از آن كه مهر عنوان
ميشود پس از طلاق بايد پرداخت شود ) .
3ـ او ميتوانست با لفظ ?الهبه?( اهدائي يا پيشكشي )ازدواج كند از آنجا كه در قرآن آمده :{وامرأه مومنه إن وهبت نفسها
للنبي} يعني ( زن مومنه اي كه خود را اهدا كند به پيامبر) و اگر زني را خواست بايد از او اطاعت كند !! با تفسير ?
السيوطي? در ?أسنئ المطالب? ، حتئ السيوطي اظافه ميكند كه ( بر ديگران حرام است خواستگاريش { يعني زني را كه
محمد خواسته باشد} و بايد شوهرش طلاقش دهد و پيامبر او را نكاح كند!!!) نيز ?الماوردي? آورده كه در قرآن آمده (يا أيها
الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول إذا دعاكم ) يعني ( اي آنانيكه ايمان آورده ايد اجابت كنيد خدا و پيامبر را اگر از شما
خواستند) . و نيز ?الغزالي? داستاني از زيد آورده (منظور او داستان ازدواج محمد با زينب دختر جحش است كه قبل از او
زن زيد پسر خوانده محمد بوده ) كه شايد سري در آن باشد كه از جانب همسر امتحاني الهي در رابطه با ايمانش پس داده
كه او را مكلف ساخته از زن خود جدا شود و از جانب پيامبر او را به بلايي بشري مبتلا كرد و او را از خيانت چشمان
بازداشت( أسنئ المطالب شرح روض الطالب از السيوطي،3/100).
4ـ محمد ميتوانست به عقد در آورد يا شوهردهد
هر زني را كه ميخواهد براي خود يا ديگري بدون اجازه ولي زن و نيزدر به عقد در آوردن او دوطرف عقد را ميتوانست به
عهده بگيرد بدون اينكه از هيچ كدام از آنها اجازه اي داشته باشد زيرا اونفعشان را از خودشان (مومنين) بهتر ميدانست و
خدا اورا به عقد در مي آورد و زني به خواست خدا بدون خواندن صيغه عقد حلال ميگرديد(همان مأخذ).
5ـ او ميتوانست به زنان غير مسلمان (اجنبي) نگاه كند و با آنها خلوت كند و پشت خود بر شترش سوار كند ( اين يكي از
گناهان نزد مسلمانان و اعراب آن زمان شمرده ميشده ) و ميتوان به داخل شدن (هم بستر) محمد بر أم حرام دختر ملحان
(شرح مختصر خليل از حطاب ، 3/402) وهمچنين سوار كردن ?اسماء? بر پشت شتر خود ، و گرفتن زني از ?غفار?
و خلوت كردن با او (كشاف القناع از بهوتي ،5/27) ميتوان اشاره كرد
6ـ وضوي او با دست زدن به زنان باطل نميشد ( دست زدن به زن نامحرم يكي از مبطلات وضو است )و در باره اين
روايات بسياري نيز هست كه نياز به ذكر آنها نيست.
7ـ محمد ميتوانست احكامي را كه براي حل اختلافات زناشوئي ايجاد كرده بود را نقض كند ( وآن انتخاب ريش سفيدي از
دو طرف بعنوان داوراست)و خود را از اين امر مستثنئ كرد .
ب- ويژگيهاي غير زنانه
از مهمترين اين خصوصيات محمد كه نقضهاي بسيار و خطرناكي را درباره قوانين شرع اسلامي داشته :
1ـ وضوي او با خواب باطل نميشد ، و محمد علت آنرا اينگونه توجيه ميكرد كه (چشمان من ميخوابند ولي قلب من بيدار
است)!!!
2ـ محمد براي خود سهمي از غنائم جنگي كه با نام (الصفئ)معروف بود كنار ميگذاشت چه در آن جنگها شركت ميكرد چه
نميكرد و در خيلي از مواقع اين سهم به عنوان كنيز يا غلام يا چهارپا بود و ميتوان از صفاياي او صفيه دختر حيي را نام
برد كه او را تصاحب كرد و بعد از آن اورا آزاد و به عقد خود در آورد.(التلخيص الحبير از كناني ،3/280). {آنچه كه
خواننده ايرانی بايد توجه داشته باشد اين است كه در فرهنگ اعراب كسي ميتواند از غنائم جنگي سهمي برداشت كند كه در
آن جنگ شركت كرده باشد )
3ـ او ميتوانست حد و حدود را خود تعيين كند ، بيهقي بر اين حديث استدلال ميكند كه به عائشه در داستان هند دختر عتبه به
او گفت { از مال او به هر اندازه اي كه نياز داري بردار} ( التلخيص الحبير از كناني :3/283).
4ـ او اين اجازه را داشت كه به ديگران توهين و دشنام و اذيت و آزار برساند و ديگران را لعنت كند !! وخنده دار اين
جاست كه او مردم را ملزم به قبول كردن دشنامهايش و اذيت و آزارهايش ميكرد با اين توجيه كه براي آنكس كه بپذيرد حسنه
اي است !! و در اين رابطه محمد گفته(اللهم إني أتخذ عندك عهدا لن تخلفنيه إنما أنا بشر فأي المومنين آذيته أو شتمته أو
جلدته أو لعنته فأجعلها له صلاة و زكاة و قربة تقربه بها يوم القيامة)يعني پروردگارا مرا با تو عهدي است ناگسستني كه
من هم انسانم پس هر كدام از مومنيني را كه اذيتي كرده ام يا دشنامي گفته ام يا تازيانه اي زده ام يا او را لعنتي يا نفريني
كرده ام بجاي آن برايش نماز و زكاتي قرار بده تا بوسيله آن در روز قيامت مرتبتي نزديك به تو يابد).( از مسلم و أحمد و
الدرامي).
5ـ اگر در دعوايي نياز به شاهدي داشت ميتوانست به يك شاهد اكتفا كند بدون نياز به اثبات پاك بودنش(شرح البهجه از
انصاري،4/84)و اين بر خلاف قوانين شهود است كه اولين شرط آن داشتن حداقل دو شاهد است و يك شاهد قابل قبول
نيست و نيز درشروط شاهد عدالت اوست (شاهدي بدون اثبات پاك و صادق بودنش قابل قبول نخواهد بود) ،اما محمد براي
خود نقض اين قاعده را مجاز دانسته همچنان كه در روايت مشهور? خزيمة ? آمده است : ( محمد اسبي را از يك اعرابي
خريده پس به دنبال او ميآمد تا پول خود را بگيرد پس محمد جلوتر ميرفت و اعرابي از او باز ماند عده اي از مردم به دون
اينكه بدانند پيامبر اسب را خريده دور اعرابي جمع شده و با او بر سر قيمت اسب به چانه زني پرداختند تا آنجائيكه بعضي
از قيمت فروخته شده پيشنهاد بيشتري كردند پس اعرابي پيامبر ?ص? را صدا زد و گفت اگر خريداري من اين اسب را
فروخته ام پس پيامبر ?ص? وقتي گفته مرد اعرابي را شنيد گفت: مگر من آنرا از تو نخريده ام او در جواب گفت: نه به خدا
من آنرا به تو نفروخته ام پس پيامبر ?ص? گفت :من آنرا از تو خريده ام و مردم به دورپيامبر ?ص? و آن اعرابي گرد
آمدند و هر كسي چيزي ميگفت تا اينكه مرد اعرابي گفت: شاهدي بياور كه من آنرا به تو فروخته ام پس خزيمه بن ثابت گفت:
من شهادت ميدهم كه تو آنرا فروخته اي پس پيامبر ص به سوي خزيمه آمد و گفت: چرا شهادت دادي؟ او در جواب گفت
:به خاطر ايمان در صداقتت يا رسول الله پس پيامبر خدا ص شهادت خزيمه را شهادت دو مرد قرار داد (انسائي و ابوداود)
6ـ محمد به خود اجازه ميداد كه احكام شرعي كه در قضيه زنا بودن را نقض كند پس بعداز تبرئه مابرو از زنا با
ماريةالقبطية محمد فرمان قتل او را صادر كرد.
7ـ محمد ميتوانست به غيراز سه جرمي كه حكم قتل را داشت فرمان قتل صادر كند (يعني به غير از : زاني شيرده ،قتل
نفس ، تارك دين)،(كشاف القناع از بهوتي ،5/27).
پس همه اين نقض قوانين شرعي اسلامي توسط خود محمد را چگونه ميتوان توجيه كرد ؟! كسي كه خود يا پروردگارش
بينانگذار اين قوانين بوده اند ، نتيجه گيري را به خواننده گرامي ميسپارم .
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#48
Posted: 4 May 2011 18:06
خروس الهی
1395- امام باقر عليه السّلام فرمود: خداوند تبارك و تعالى را فرشتهاى است كه بشكل خروس سفيد است، سر او زير عرش و پاهايش در منتهاى زمين هفتم است، يك بال او در مشرق و بال ديگرش در مغرب است، تا آن خروس آواز برندارد هيچ خروسى نميخواند، و چون او آواز برداشت بالهاى خود را برهم ميزند و سپس اين ذكر را ميخواند: سبحان اللَّه، سبحان اللَّه، سبحان اللَّه العظيم الّذى ليس كمثله شىء. يعنى منزّه است خداوند، منزّه است خداوند، منزّه است خداوند بزرگ كه هيچ چيزى شبيه و همانند او نيست. آن حضرت فرمود: پس خداوند تبارك و تعالى او را پاسخ ميدهد و ميفرمايد: كسى كه گفته تو را بفهمد هرگز بدروغ مرا قسم نخورد.1396- و روايت كردهاند: اين آيه كه ميفرمايد: وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ يعنى (و مرغانى كه در هوا صف زدهاند و پرواز مىكنند خداوند نماز و تسبيح هر كدام از آنان را ميداند) در باره همين فرشته نازل شده است.
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق،مترجم: على اكبر غفارى، نشر صدوق، چ: اول،1367 ش. ج2،برگهای175و176
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#49
Posted: 4 May 2011 18:22
رابطه ابر و باران
1495- امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: ابرها غربال باران هستند (كه آب بسيار را بصورت قطره قطره فرو مىفرستند) و اگر نه چنين بود بر هر چيز كه فرو مىآمد حتما آن را از بين مىبرد و ضايع مىساخت.
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق،مترجم: على اكبر غفارى، نشر صدوق، چ: اول،1367 ش. ج2،برگ240.
هديه به امامان
(باب ثواب صله «در اينجا به معنى تقديم اموال و هدايا است » امام عليه السّلام)
1763- از امام صادق عليه السّلام در معنى قول خداى عزّ و جلّ كه فرمود:مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً* سؤال
كردند، امام عليه السّلام فرمود: اين آيه در باره صله امام نازل شده است.
1764- و آن امام عليه السّلام فرمود: درهمى كه در راه صله امام صرف شود، از هزار هزار درهمى كه در غير آن، در
راه خداى عزّ و جلّ صرف شود افضل است
.1765- و نيز امام صادق عليه السّلام فرمود: كسى كه قادر به صله ما نباشد، ميبايد افراد صالح از شيعيان ما را مورد
صله قرار دهد، تا ثواب صله ما برايش نويسند، و هر كس قادر بر زيارت ما نباشد پس شايستگان پيروان ما را زيارت كند تا
ثواب زيارت ما براى او نوشته شود.
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق،مترجم: على اكبر غفارى، نشر صدوق، چ: اول،1367 ش. ج2،برگ385.
مسلمان كردن فرزندان غير مسلمانان
1668- و فضيل بن عثمان اعور از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است فرمود: هيچ مولودى نيست مگر آنكه بر
فطرت توحيد و اسلام متولد مىشود، ولى والدينش همان كسانى هستند كه او را يهودى و نصرانى و مجوسى ميسازند، و
همانا كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پيمان ذمّه را به ذمّيان زمان خودش عطا فرمود، و جزيه سرانه را از خصوص
همين جمع قبول كرد، مشروط به اينكه فرزندانشان را يهودى و نصرانى نكنند. و اما فرزندان امروزى اهل ذمّه هيچ گونه
عهد و پيمانى ندارند.
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق،مترجم: على اكبر غفارى، نشر صدوق، چ: اول،1367 ش. ج2،برگ353.
پوشش كنيز
1085- محمّد بن مسلم از امام باقر عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: بر كنيز لازم نيست كه در نماز سر را
بپوشاند، و نيز بر مدبّره در نماز مقنعه لازم نيست (يعنى كنيزى كه مالك باو بگويد: بعد از وفات من آزادى، در اين صورت
تا مادامى كه مولا نمرده او بنده يا كنيز است) و بر مكاتبه مشروطه نيز در نماز مقنعه لازم نيست و او همچنان بنده است تا
جميع مال مورد مكاتبه و مقرّره را بپردازد. و حدودى كه بر مملوك است بتمامى بر او نيز جارى ميگردد. 1086- و باز
محمّد بن مسلم گويد: از آن حضرت سؤال كردم: كنيز هر گاه از مولايش داراى فرزند شد، مقنعه بر او لازم است؟ آن
حضرت فرمود: اگر بر كنيز مقنعه در نماز لازم بود، مىبايست وقتى حائض مىشد بر او لازم ميگرديد، بنا بر اين در نماز
مقنعه و سر پوشيدن بر كنيزك لازم نيست.
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق،مترجم: على اكبر غفارى، نشر صدوق، چ: اول،1367 ش.ج2،برگ 25
مرتد بودن نقاش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
579- امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: هر كس قبرى را بازسازى كند يا صورتى بكشد و يا مجسّمهاى و غير مجسّمه را
ساخته (و سمبل قرار دهد) از اسلام خارج شده است.
من لا يحضره الفقيه،شيخ صدوق،مترجم: على اكبر غفارى، نشر صدوق، چ: اول،1367 ش. ج1،برگ 275.
امامان ختنه شده بدنیا می آیند!
محمدبن زیاد ازدی گوید: هنگامیکه حضرت رضا به دنیا آمد، از موسی بن جعفر شنیدم که میفرمود:
این فرزندم ختنه شده و پاک و پاکیزه به دنیا آمده است و هیچ یک از امامان متولد نشوند، مگر آنکه ختنه شده و پاک و پاکیزه
باشند، ولی ما برای عمل کردن به سنت نبوی و پیروی کردن از آیین پاک و معتدل ابراهیمی، در جای ختنه ی کودک تیغ
میکشیم.(کمال الدبن و تمام التعمه 433/2 ، مکارم الاخلاق 230)
سنن النبی صفحه 152
امام ده علامت دارد از جمله آنها ختنه شده بدنيا می آيد! با پا و براحتی متولد ميشود!جنب نميشود!اگر بخوابد قلبش بيدار
است ..چشمش ميخوابد ولی قلبش بيدار است ! همانطور که از جلو ميبيند از عقب هم ميبيند! يولد مطهرا مختونا و لا يجنب
و تنام عينه و لا ينام قلبه و يری من خلفه کما يری من امامه --اصول کافی جلد يک ص ۳۱۹ کتاب حجه باب مواليد الائمه
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#50
Posted: 4 May 2011 18:25
كسوف و خسوف
1506- امام سجاد عليه السّلام فرمود: همانا از نشانههائى كه خداوند عزّ و جلّ براى مردم تقدير فرموده از جمله
چيزهائى كه بدان نيازمندند (و جزء ضروريات زندگى طبيعى ايشان است) دريائى است كه خداوند تعالى آن را در ميان
آسمان و زمين آفريده است. امام عليه السّلام بدنبال اين مطلب فرمود: و البته خداوند تبارك و تعالى چنين مقدّر فرموده است
كه حركت يا مدار حركت و مسير خورشيد و ماه و ستارگان از آنجا باشد و اين جمله را همگى بر آسمان مقدّر فرموده است
(يعنى از طرف بالا و بسمت آسمان، يا شايد همين قوانين و سيستم بر همه عناصر فلكى حكومت مىكند) آنگاه بر آسمان
فرشتهاى را كه با او هفتاد هزار فرشته ديگر همكارى مىكنند گماشته است كه آنان دسته جمعى آسمان و افلاك را بچرخش
درمىآورند، و چون آنان فلك را بگردش درمىآورند خورشيد و ماه و ستارگان نيز هماهنگ با آن ميگردند، و هر يك در شبانه
روزى يك بار چنان كه خداوند متعال مقدّر فرموده بجاى خود ميرود، و هر گاه گناه بندگان فزونى گيرد و خداوند بخواهد آنان
را با آيتى از آيات خويش وادار به ترك گناه و معاصى نمايد تا براه رضاى او روند فرشته موكّل بر فلك را فرمان دهد تا
فلك را از حركت و مسيرهاى معمول خود بگرداند، پس آن فرشته سركرده به هفتاد هزار فرشته مأمور ديگر دستور ميدهد
كه فلك را از مسير و حركت هميشگى بگردانيد، پس آنان مسير آن را منحرف مىسازند و خورشيد در مسيرى محاذى آن
دريا و يا درون آن دريا كه فلك در آن است قرار ميگيرد، در اين حال كسوف روى ميدهد، و نور خورشيد كم مىشود و
رنگش دگرگون ميگردد. و هر گاه خداوند عزّ و جلّ بخواهد آن آيت را بزرگتر سازد آنها را در آن دريا فرو ميكند بر حسب
مقدار تخويفى كه اراده فرمايد اندك يا بسيار آن سيارگان را در درياى ذكر شده فرو مىبرد و اين هنگامى است كه خورشيد
را كسوف پديد مىآيد و همين رفتار را نسبت به ماه نيز معمول ميفرمايد و هر گاه خداوند عزّ و جلّ اراده فرمايد كه كسوف
و خسوف را زايل فرموده و آنها به مسير متعارفشان بازگرداند فرشته موكّل بر افلاك را امر ميفرمايد تا آن را به مسير و
مجراى هميشگى برگرداند، در اين صورت فلك برميگردد بحركت سابق و خورشيد نيز به مسير پيشين باز ميگردد پس آفتاب
از آب آن دريا خارج مىشود در حالى كه چند لحظهاى كدر و پريده رنگ است، و ماه نيز بهمين ترتيب است، راوى گويد:
امام سجاد عليه السّلام فرمود: بدانيد كه فزع و خوف در برابر اين دو نشانه بزرگى الهى پيدا نمىكند مگر كسى كه از
شيعيان ما باشد، پس هر گاه كسوف يا خسوف واقع شد به پيشگاه خداوند تعالى پناه بريد و به او بازگرديد.
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق،مترجم: على اكبر غفارى، نشر صدوق، چ: اول،1367 ش. ج2،برگ253.
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)