ارسالها: 469
#101
Posted: 2 Oct 2012 09:51
titio: کسی نبود جواب منو بده ها دو ساعت حرف زدم اگه جوابی دارید به سوالم بدید.
پاسخ سوالات شما اینه:
titio: در تمام طول تاریخ بشر انسانهایی یا به تعبیر بهتر خانواده ای مانند اهل بیت پیامبر خاتم (ص) سراغ دارید؟!
با قاطعیت بله !
برای مثال یکیش حضرت مریم که نامش بخوبی و روشنی در قرآن اومده و یه آیه بلند به نام ایشونه !
دیگه اگه خانواده میخواهی ، خانواده حضرت ابراهیم علیه السلام
titio: آیا این آیه
نورانی قرآن را نشنیده اید ( انما یریدالله لیذهب انکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا )
این آیه مربوط به همسران و دختران پیامبر بعلاوه علی و فرزندانشه ، نه فقط علی و خانوادش ، آیه رو از اول بخون و اونو قیچی نکن
titio: اطیع الله و
اطیع الرسول و الل الامر منهم ).
این نیم آیه هم هیچ ربطی به اهل بیت نداره !
titio: ایا پیامبر نفرمود دو چیز برای شما به یادگار میگزارم اول کتاب الله و دوم عطرتی؟!
دقیق تر بگم ، فرمودند کتاب الله و سنتی !
titio: اهل بیت پیامبر چه کسانیند؟! پنج تن آل عبا ؟! یا حفصه و عایشه و غیره؟!
همشون بعلاوه باقی دختران و همسران رسول خدا !
titio: بخش دوم که همانا شان نزول آیات باشد امروزه در دسترس ما نیست چرا که به
روایات معتبر اهل سنت و تشیع در زمان خلیفه دوم به دلایلی که موضوع بحث مانیست معدوم شد
این روایت اهل سنت رو که میگی با متن عربی و سندش بیار !
titio: بخش اول که متن قرآن باشد امروزه در دسترس
ماست و ما بدان استناد میکنیم و اما بخش دوم که همانا شان نزول آیات باشد امروزه در دسترس ما نیست چرا که به
روایات معتبر اهل سنت و تشیع در زمان خلیفه دوم به دلایلی که موضوع بحث مانیست معدوم شد. و فقط و فقط
اعمه معصومین از مضمون آن مطلعند و در حال حاضر فقط حضرت صاحب الزمان از مضمون واقعی شان نزول آیات مطلعهستند .
میشه بگی تکلیف این میلیاردها انسانی که خودشون رو مسلمون میدونند در غیاب امام آخر ،چیه؟چرا من مسلمان نباید از مضمون واقعی کتاب آسمونیم بی بهره باشم؟ اجدادمون که مردن و امام زمان رو ندیدند و نفهمیدند که منظور اصلی قرآن چیه در پیشگاه خداوند معترض نمیشن؟
امام زمان این شان نزول رو برای کیا گذاشته تا بهشون بده ؟مگه شما با انسانهای آینده چه فرقی داری که شما نباید بفهمی ولی انسانهای موقع ظهور باید بفهمن؟ مگه امام زمان با ظهورش دین جدیدی رو قرار بیاره یا حرف تازه ای از اسلام رو؟ مگه پیامبر دین رو کامل نکرد ؟ دیگه چه نیازی به امام زمانه؟
titio: معصومین از علم لدنی برخوردارند و همچنین از شان نزول آیات قرآن
مبین.
از کجا اینو فهمیدی؟ قرآن اینو گفته یا سخن پیامبره؟ تا جایی که من فهمیدم پیامبر میگه من از غیب بی بهره هستم وخداوند در قرآن بارها پیامبرش رو زیر سوال برده و اونو بخاطر اشتباهات دنیوی مورد مواخذه و سرزنش قرار داده! تا چه برسه به دیگر بندگان خدا، حالا هر کی میخواد باشه!
پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم فقط در ابلاغ وحی به نص صریح قرآن معصوم بودند !
شما اگه ترجمه قرآن رو با چشم بصیرت و بدور از تعصب یکبار بخونی خیلی از مسایل برات روشن میشه ، فقط خواهشا آیات قرآن رو تکه تکه نکن ، اول و آخر آیات با هم مرتبطه و ما نمیتونیم به دلخواه اول و آخرش رو بزنیم و فقط وسطش رو بچسبیم!
برای مثال آیه ای که خودت بهش استناد کردی در مورد اهل بیت:
آیه ۳۳ سوره احزاب بود اگه میخواهی ببینی که آیه در مورد کیه شما یه آیه قبلش و یه آیه بعدش رو بخون همه چی روشن میشه
خداوند متعال در آیه 32 و 33 و 34 سوره احزاب میفرماید:
" یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا " (الاحزاب : 32)
«ای همسران پیامبر، شما مانند هیچ یك از زنان دیگر نیستید» و هیچ گروهی از زنان امت با شما در فضیلتتان همطرازی و برابری نمیتوانند كرد «اگر سر تقوا دارید پس در سخنگفتن ملایمت نكنید» یعنی: هنگامی كه با مردان نامحرم سخن میگویید، تُن صدایتان را پایین نیاورید و نرم و ملایم سخن نگویید چنانكه زنانفتنهبرانگیز چنین میكنند «كه آنگاه كسی كه در دلش بیماری است» یعنی: كسی كه بدكار یا منافق است «طمع میورزد. و نیكو سخن گویید» نزد مردم، طبق سنتهای شرع؛ سنجیده و بهدور از شك برانگیزی، بهطوری كه شنونده چیزی از آن را ناشایست و غیرشرعی تلقی نكند.
" وَقَرْنَ فِی بُیُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَیٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا "(الاحزاب : 33)
«و در خانههایتان قرار گیرید» یعنی: شما زنان پیامبر صلی الله علیه و سلم به قرار و آرام گرفتن در خانههای خویش و بیرون نشدن از آن ـ جز برای حاجتی ـ مأمور هستید «و مانند زینتنمایی روزگار جاهلیت پیشین، زینتنمایی نكنید و نماز را برپا دارید و زكات را بدهید و از خدا و پیامبرش اطاعت كنید، جز این نیست كه خدا میخواهد تا پلیدی را ای اهل بیت پیامبر از شما دور كند» یعنی: ای اهلبیت نبوت! خداوند شما را به تقوی و طاعت سفارش كرده است تا گناه و معصیتی را كه به سبب فروگذاشتن اوامر و ارتكاب منهیات وی روی میدهد و شرف و عزتتان را به پلیدی میآلاید، از شما دور گرداند «و تا پاك گرداند شما را به پاككردنی» از پلیدیها و زشتیهای گناهان.
" وَاذْكُرْنَ مَا یُتْلَیٰ فِی بُیُوتِكُنَّ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِیفًا خَبِیرًا " (الاحزاب : 34)
«و آنچه را كه در خانههای شما از آیات الله» یعنی: از قرآن «و از حكمت» یعنی: از سنت «خوانده میشود یاد كنید، بیگمان خداوند لطیف است و آگاه است»
موفق باشی
ویرایش شده توسط: mahmudkhm
ارسالها: 889
#102
Posted: 2 Oct 2012 11:45
انسانهای مؤمن و پاک و در یک کلام "انسان" در تاریخ کم نبودند که در قرآن نیز اشاراتی به آنها داشته است ولی بدون شک جایگاه حضرت فاطمه زهرا(س) و خاندانش در این بین، جایگاه والایی است.
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 469
#103
Posted: 7 Oct 2012 19:07
mohan1978: غصب فدک . همراهی با عمر در غصب خلافت . نسبت ذروغ به پیامبر . تایید عمر در در اتش زدن و کتک زدن حضرت زهرا
تا جایی که من میدونم فاطمه ای که شما بهش معتقدی فقط در مورد فدک با ابوبکر مشاجره لفظی کرد و اونهم همون خطبه فدکیه هست ، باز خوبه که این جرات رو داشت بر خلاف همسرش که از حقش دفاع نکرد!
mohan1978: صراحتاً رسول خدا ميفرمايند « فَاطِمَةُ سَيِّدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ » حضرت زهرا برترين بانوي اهل بهشت است .
بر منکرش لعنت!
mohan1978: حتي از زبان خود عايشه نقل کردند که حاکم نيشابوري با سند صحيح نقل کرده و طبراني با سند صحيح نقل کرده است که عايشه ميگفت « أَنَّهَا كَانَتْ إِذَا ذُكِرَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله و سلم قَالَتْ مَا رَأَيْتُ أَحَداً كَانَ أَصْدَقَ لَهْجَةً مِنْهَا إِلَّا أَنْ يَكُونَ الَّذِي وَلَدَهَا » ميگويد وقتي يادي از حضرت زهرا ميشد عايشه ميگفت من کسي را راستگوتر از حضرت زهرا نديدم جز پدرش .
کاملا درسته! با شناختی که از پیامبر و تربیت فرزندان و اصحابش داریم باید هم همینطور باشه
mohan1978: از جمله طبراني در المعجم الکبير جلد 1 صفحه 108
نقل ميکند که « عَن علي رضي الله عنه قال قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلم لفاطمة رضي الله عنها إِنَّ اللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضَى لِرِضَاکِ » رسول خدا خطاب به فاطمه زهرا سلام الله عليها فرمودند خداوند بخاطر خشم تو خشمناک ميشود و با رضايت تو راضي ميشود .
چه کسی به طبرانی این حرف رو زد ؟ مگه طبرانی هم دوره حضرت علی بود؟ اینجوری روایت نقل میکنن ؟ همچین روایاتی بدرد خودت میخوره!
حالا یه سوال ازت دارم ، میخوام به همه نشون بدی چقدر فاطمه زهرا رو میشناسی
میتونی یه روایت با سند صحیح از کتب شیعه بیاری که راوی اون روایت ، خود فاطمه زهرا باشه ؟
mohan1978: اين روايت نقل شده است که « حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِحٍ قَالَ حَدَّثَنِي اللَّيْثُ بْنُ سَعْدٍ عَنْ عُلْوَانَ بْنِ دَاوُدَ بْنِ صَالِحٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ كَيْسَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حُمَيْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ أَبُو بَكْرٍ فِي مَرَضِهِ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ أَمَا إِنِّي لَا آسَى مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا عَلَى ثَلَاثٍ فَعَلْتُهَا وَ وَدَدْتُ أَنِّي تَرَكْتُهَا وَ ثَلَاثٍ تَرَكْتُهَا وَ وَدِدْتُ أَنِّي فَعَلْتُهَا وَ ثَلَاثٍ وَدِدْتُ أَنِّي كُنْتُ سَأَلْتُ عَنْهُنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلم أَمَّا الَّتِي وَدِدْتُ أَنِّي تَرَكْتُهَا فَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكُنْ كَشَفْتُ بَيْتَ فَاطِمَةَ وَ إِنْ كَانَ أُعْلِنَ عَلَيَّ الْحَرْبُ » دوست داشتم که خانه حضرت زهرا را هتک حرمت نميکردم و به زور وارد خانه فاطمه نميشدم اگر چه آن را براي جنگ بسته بودم يعني اگر چه آن را سنگر جنگي قرار داده بودند .
شما همینطوری روایت رو کپی پیست نکن اول برو ببین این " علوان ابن داوود " کیه بعد بذار اینجا
همه مفسرین حدیث متفق هستند که علوان ابن داوود جبلی منکر الحدیث هست و احادیث ایشون رو نمیپذیرند
این اسم رو (علوان ابن داوود جبلی )یه سرچ تو کامپیوتر بکنی خودت میفهمی ، اگه حوصله داری و تو کتت میره
ویرایش شده توسط: mahmudkhm
ارسالها: 2554
#104
Posted: 7 Oct 2012 20:17
mahmudkhm: منم میدونم قرآن و روایات صحیح تو کت تو نمیره برای همینه که الآن همچین اعتقاداتی داری!
مرد باش حد اقل
ما تا روایت میگیم رجالشو متن عربی و تا شماره شورت راویان رو میخوای بعد به تو که میرسه انتظار داری بگی ابن بابویه در کتابس ص ۵ اینو گفته خوب گفته باشه
ما هرگز نگفتیم تمتم کتاب هامون درست و دقیقه و روایاتش معتبره گفتیم رئایات رو با عقل و قران و سایر کتب مطابقت میدیم بعد قبول میکنیم
لااقل مرد باش گرچه همچین تصوری در مورد تو محاله که بدون اهانت حرف بزنی
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#105
Posted: 7 Oct 2012 20:27
mahmudkhm: تا جایی که من میدونم فاطمه ای که شما بهش معتقدی فقط در مورد فدک با ابوبکر مشاجره لفظی کرد و اونهم همون خطبه فدکیه هست ، باز خوبه که این جرات رو داشت بر خلاف همسرش که از حقش دفاع نکرد!
حضرت علی مصلحت اسلام رو میخواست اگه اونجا دفاع میکرد شما نامردایی که به دختر رسول رحم نکردین او و تمام اولادش رو میکشتید
خدا بکوری چشم شما کارای بزرگی کرده یکی این یکی هم در کربلا که خار چشماتونه و بواسزه اون شیعه هزاران سال دیگه جون میگیره ذریه رسول اکرم رو نگاه داشت
کی منکر جنگ های امیر المونین میتونه بشه جایی که عمر و ابوبکر از ترس شلوار خیس کردن و ابوبکر به عایشه گفت من اولین فراری در احد بودم علی یک تنه مقابل کفار جون پیامبر رو محافطت کرد
فرار ابوبکر:
موارد زیر بر فرار ابوبکر از صحنه جنگ دلالت می کند:
1- در (مستدرک حاکم ج 3 ص 111 و مناقب خوارزمی ص 21 و 22) از ابن عباس نقل شده است که ضمن بر شمردن مناقب امیرالمومنین (ع) گفت: «او کسی است که به همراه پیامبر در روز مهراس (جنگ احد) مانده- و مبارزه کرد- در حالیکه همگی مردم فرار کردند» (الصحیح من سیره النبی الاعظم ج 6)
2- در کتاب «عثمانیه» ص 239 از قول سلمه ابن کهیل آمده: «- در جنگ احد- بجز علی (ع) و ابودجانه کسی باقی نماند- و همه فرار کردند-».
3- آنچه در بخش با عنوان «فراریان در جنگ احد» آمده همگی دلالت بر فرار ابوبکر و غیر ه بجز علی ابن ابی طالب (ع) دارد.
4- از عایشه نقل شده است که گفت: «ابوبکر هر گاه به یاد جنگ احد می افتاد می گریست و می گفت: «آن روز روز طلحه (بلکه روز علی (ع)) بود» سپس می گفت: «من اولین کسی بودم که پس از فرار، در روز احد، بازگشتم و وقتی بازگشتم، مردی را دیدم که فرار نکرده و به همراه رسول الله (ص) می جنگد پس با خود گفتم: «حال که این توفیق از دست من رفت- و استقامت نورزیده و فرار کردم- ای کاش این فرد طلحه باشد تا این کرامت نصیب فردی از قوم من شود» (منحه المعبود فی تهذیب مسند الطیالسی ج 2 ص 99/ طبقات بن سعد ج 3 ص 155 / السیره النبویه (ابن کثیر) ج3 ص 58/ تاریخ الخمیس ج 1 ص 431/ البدایه و النهایه ج 4 ص 29/ کنز العمال ج 10 ص 268 از طیالسی، مدارک فوق از «الصحیح من سیره النبی الاعظم» ج 6 پاورقی صفحه 183 و 184 نقل شده-.
ملاحظه: در بخش های بعد به یاری خداوند ثابت می کنیم: آن فردی که ابوبکر دیده طلحه نبوده بلکه امیرالمومنین علی (ع) بوده است (در عبارت هم آمده: «ابوبکر گفت: ای کاش طلحه باشد!» یعنی خود او هم یقین نداشته که آن فرد طلحه است) نکته دیگری که از این نقل استفاده می کنیم، قبیله پرست و ناسیونالیست بودن ابوبکر است، زیرا او در آن لحظات خطرناک جنگ و در آن بحبوحه، آرزو کرده فردی که با پیامبر مانده از قبیله او باشد!!
5- «زید ابن وهب» از «ابن مسعود» پرسید: «ابوبکر و عمر- در جنگ احد به هنگام گریختن مسلمین- کجا بودند؟» ابن مسعود گفت: «آن دو تن از کسانی بودند که گریختند» (ارشاد شیخ مفید ص 50 و بحار الانوار ج 20 ص 84- به نقل از الصحیح من سیره النبی الاعظم ج 6 ص 184)
6- طبق گفتگویی که پس از جنگ بین عمر و طلحه رد و بدل شد، عمر در حضور براء ابن انس ابن نضر به طلحه گفت: «انی رایت ابا هذا جاء یوم احد، و انا و ابوبکر قد تحدثنا: ان رسول الله (ص) قتل، فقال: یا ابابکر و یا عمر مالی اراکما جالسین؟ ان کان رسول الله قتل فان الله لایموت....» یعنی «- عمر به براء ابن انس ابن نضر اشاره کرده و به طلحه گفت: - من در روز جنگ احد پدر این فرد را دیدم در حالیکه من و ابوبکر با خود می گفتیم: «رسول خدا (ص) کشته شد» پس انس ابن نضر گفت: ای ابوبکر! و ای عمر! چرا نشسته اید؟ اگر رسول خدا (ص) کشته شده، پس خداوند متعال زنده است- برخیزید و در آن هدفی که پیامبر (ص) در راه آن مبارزه کرد مبارزه کرده و کشته شوید-» (به نقل از الصحیح من سیره النبی الاعظم ج 6 ص 184) (لباب الاداب ص 179/ حیاه محمد ص 265)
7- اسکافی بر جاحظ - که ادعا می کند ابوبکر در جنگ احد مانده و فرار نکرده - اشکال کرده و می گوید: «اما ثباته یوم احد؛ فاکثر المورخین و ارباب السیر ینکرونه» یعنی: «اما ثبات ابوبکر در روز جنگ احد، - مورد اشکال بوده- و اکثر مورخین و بزرگان سیره نویس، آن مطلب را قبول نمی کنند» (به نقل از الصحیح من سیره النبی الاعظم ج 6 ص 184) (شرح نهج البلاغه معتزلی ج 13 ص 293/ آخر عثمانیه ص 339)
فرار طلحه:
1- آنچه در سه شماره اول از موارد دال بر فرار ابوبکر آمد همگی بر فرار طلحه نیز دلالت می کند.
نکته: ممکن است کسی اشکال کرده و بگوید مورد چهارم از موارد مذکور دلالت بر باقی ماندن طلحه و ثبات قوم او دارد فلذا خیلی هم نمی توان از فرار او مطمئن بود، جواب: - همچنان که گذشت- ابوبکر وقتی آن فرد مبارز را که تنها با رسول الله (ص) مانده و می جنگد را دید، گفت: «ای کاش طلحه باشد!» نگفت: «خوب شد که طلحه است» یا «خدا را شکر که طلحه است» پس معلوم می شود آنچه برخی مورخین با جزم اعلام کرده و گفته اند طلحه تنها فرد ثابت قدم در احد بوده اشتباه است، و با آنچه ما در زیر می آوریم کاملا ثابت می شود که طلحه – ولو به مدت کم- از صحنه جنگ فرار کرده است.
2- در چندین کتب تاریخی من جمله در الروض الانف ج 3 ص 268 / و السیره الحلبیه ج 2 ص 523/ و السیره ابن حبان ج 1 ص 218/ و... آمده است: «انس ابن نضر- به هنگام جنگ احد و در آنگاه که مسلمانان فرار کردند- به «عمر ابن خطاب» و «طلحه ابن عبیدالله» برخورد که در میان مردانی از مهاجرین و انصار بوده و دست از جنگ برداشته بودند، انس به ایشان گفت: «چه چیز باعث توقف شما شده؟» - چرا از جنگ دست کشیده اید؟- گفتند: «رسول خدا (ص) کشته شد» انس گفت: «اگر رسول خدا (ص) کشته شده- پس شما زندگانی پس از او را می خواهید چه؟ بلند شوید- و بجنگید تا- کشته شوید در راهی که رسول خدا (ص) در آن راه کشته شد.» انس این را گفته- و به دشمن حمله کرد و آنقدر جنگید تا کشته شد» (این نقل در کتاب «الصحیح من سیره النبی الاعظم ج 6» از قول تاریخ طبری ج 2 ص 199 الکامل ابن اثیر ج 2 ص 156 و الثقات ج 1 ص 238 و السیره النبویه ابن کثیر ج 3 ص 68 آمده است.)
ضمنا تو هم حدیث متواتر بیار با سند منم میزارم رو چشمام
و اهانت های تو باعث شد با سند کثافات برخی رو بریزم رو دایره
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#106
Posted: 7 Oct 2012 20:36
image ru
ابنه ای بودن عمر از کتب معتبر اهل سنت
"کان سیدنا عمر مابونا !!!"
ابن سعد در بحث استخلاف عمر می گوید:
قال: أخبرنا إسحاق بن یوسف الأزرق و محمد بن عبد الله الأنصاری و هوذة بن خلیفة قالوا: أخبرنا ابن عون عن محمد بن سیرین قال: قال عمر بن الخطاب: ما بقی فی شیء من أمر الجاهلیة إلا أنی لست أبالی إلى أی الناس نکحت و أیهم أنکحت.
یعنی: عمر میگوید:از احوال وامور جاهلیت چیزی در من باقی نماند الا اینکه هنوز برای من فرق نمی کند که من به همسری کسی در ایم یا کسی به همسری من درآید
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ویرایش شده توسط: mohan1978
ارسالها: 2554
#107
Posted: 7 Oct 2012 20:49
photo upload
شرابخوری عمر ابن خطاب!!!!
از محرمات شرعی به نص قرآن کریم شرب خمر است، و یکی از علل تحریم آن عادت عرب قبل از اسلام به نوشیدن آن است و چون این عادت اندکی پس از آمدن اسلام هنوز رواج داشت تحریم آن طی مراحلی از طرف خداوند آغاز شد و لی با وجود تحریم آن وابلاغ آن توسط رسول اکرم(ص) افرادی با حالت مستی به نماز می ایستادند و خداوند با فرستادن فرمان دیگر آنان را از این عمل زشت نهی فرمود، پس از آن گروهی نوشیدن خمر را ترک کردند، و ازکسانی که به این عمل خبیث مبتلا بود شخص عمر بن خطاب است که در حالت مستی با استخوان شتر فرق سر عبد الرحمان عوف را شکافت سپس نشست و بر کشته ها ی بدر گریه می کرد خبر به رسول خدا (ص) رسید، حضرت خشمگین شد و در حالیکه عبایش روی زمین کشیده می شد نزد عمر آمد و با وسیله ای که در دست مبارکش بود بر سر عمر کوبید، عمر فریاد زد از خشم خدا و رسول به خدا پناه می برم، پس از این قضیه بود که این آیه نازل شد: همانا شیطان بوسیله شراب و قمار می خواهد بین شما دشمنی ایجاد کند. عمر پا شنیدن آیه گفت: قبول کردیم حکم خدا را.
[aligncenter]
picture sharing]
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ویرایش شده توسط: mohan1978
ارسالها: 2554
#108
Posted: 7 Oct 2012 21:03
mahmudkhm: داده بودند .
شما همینطوری روایت رو کپی پیست نکن اول برو ببین این " علوان ابن داوود " کیه بعد بذار اینجا
همه مفسرین حدیث متفق هستند که علوان ابن داوود جبلی منکر الحدیث هست و احادیث ایشون رو نمیپذیرند
این اسم رو (علوان ابن داوود جبلی )یه سرچ تو کامپیوتر بکنی خودت میفهمی ، اگه حوصله داری و تو کتت میره
برادر یک روایت گاهی ده منبع داره الان این هم باقی منابع دوست داری اینها رو هم بگو ضیف هستند
میخوای خود مسلم رو بیارم از قبر
پشيماني ابوبکر در آخرين روزهاي زندگي
ابوبکر در آخرين روزهاي عمرش چنين آرزو مي کند :
إني لا آسى على شيء من الدنيا إلا على ثلاث فعلتهن وددت أني تركتهن ، وثلاث تركتهن وددت أني فعلتهن وثلاث وددت أني سألت عنهن رسول الله صلى الله عليه وسلم.
فأما الثلاث اللاتي وددت أني تركتهن، فوددت أني لم أكشف بيت فاطمة عن شيء وإن كانوا قد غلقوه على الحرب، ووددت أني لم أكن حرقت الفجاءة السلمي وأني كنت قتلته سريحاً أو خلّيته نجيحاً ... .
تاريخ الطبري، ج2، ص 619، تاريخ الإسلام للذهبي، ج 3، ص 117، مجمع الزوائد، ج 5، ص 202، المعجم الكبير، ج 1، ص 62، كنز العمال، ج 6، ص 631، ح 14113، تاريخ دمشق، ج 30، ص 419، لسان الميزان، ج 4، ص 189 و... .
من از دنيا هيچ اندوهى به دل ندارم ، جز اين كه اى كاش سه كارى را كه كردهام نميكردم و سه كارى را كه نكردهام انجام ميدادم و سه چيز كه اى كاش از رسول خدا پرسيده بودم .
اما آن سه كار كه اى كاش نكرده بودم :
اى كاش در خانه فاطمه را نميگشودم هر چند با بسته بودنش كار به جنگ ميكشيد
و اى كاش فجأة را به آتش نميسوزاندم و او را به آسانى و نرمى كشته بودم يا پيروز و كامياب رهايش كرده بودم ... .
اين آروزيي كه ابوبكر در آخرين لحظات عمرش ميكند ، دقيقاً همان چيزي است كه خداوند در آيۀ مباركۀ 99 سورۀ مؤمنون نقل ميكند .
خداوند در اين آيه ميفرمايد :
حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ . لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ .
المؤمنون / 99 _ 100 .
زمـانـى كـه مرگ يـكـى از آنـان را فرارسد ، گويد : پروردگارا !مرا بازگردان ، تا آنچه را فروگذار كردهام كار نيك انجام دهم ؛ ولى چنين نيست ، اين سخنى است كه او برزبان مى راند ، ( و اگـر بـازگـردد كـارش هـمـچون گذشته است ) و پشت سر آنان جهان ميانه اى است (برزخ ) تا هنگامه قيامت .
بلي ، خداوند آن قدر فرصت به ابو بكر ها داد كه بتوانند در اين دنيا بتوانند اعمال نيك انجام دهند ؛ اما آنها از انجام اعمال نيك صرف نظر و به اعمال زشت روي آوردند و وقتي ديدند كه وعدۀ خداوند در حال تحقق است ، از خداوند درخواست ميكنند كه ايكاش بار ديگر به ما اجازه مي دادي تا اين كار ها را انجام نمي داديم و به كارهاي نيك روي ميآورديم ؛ اما خداوند در جواب مي گويد : « كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا » .
در موردی دیگر ،ابوبکر خطاب به پرنده ای روی درخت:
خوشا بحال تو ای پرنده ،میوه می خوری وبر درخت می نشینی ونه حساب وکتابی داری ونه عتاب وعذاب الهی! ای کاش من هم در کنار راه (علفی)بر درختی بودم وشتری بر من می گذشت ومرا میخورد ،سپس مرا همراه سرگین خود خارج می کرد وهرگز از بشر نبودم.
ای کاش مادرم مرا نزائید ه بود ای کاش گاهی در لالی خشتی بودم.
تاریخ طبری /ص41 - الریاض المنظرج1/ص134 - کنز العمال /ص361 - منهاج السنه ابن تیمیه ج3 /ص
اخ اخ
این حرف ابوبکر که دلش میخواسته پهن شتر بشه بلا تشبیه بگذار کنار حرف حضرت علی در هنگام ضربت خوردت که فرمود
فزت و رب الکعبه
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ویرایش شده توسط: mohan1978
ارسالها: 2554
#109
Posted: 7 Oct 2012 21:05
من به احترام شما از کلمه جناب برای خلفا استفده میکردم اما ارزدایره ادب خارج شدی و اسدالله الغالبه رو به بی همیت و غیرتی محکوم کردی لذا این پاسخ رو گرفتی
احترام بگذار تا احترام ببینی
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#110
Posted: 7 Oct 2012 21:26
گشودن در خانه حضرت زهرا(س) و شكستن پهلوی مبارك حضرت...
ابتدا حديثی از پيامبر اکرم(ص) در اينمورد را نقل می کنیم: ابراهيم ابن محمد جوينی شافعی در ج2 صص34و35 از کتاب فرائد السمطين با نقل سلسله رواه از پيامبراکرم(ص) چنين نقل می کند: ...واما ابنتی فاطمه... کسر جنبها واسقط جنينها وهی تنادی يا محمداه فلاتجاب و تستغيث فلا تغاث: ... واما دخترم فاطمه(س)...پهلویش می شکند و جنينش را سقط می کند و او به شکوه ندای وامحمداه سر می دهد اما کسی به ياريش نمی رود و فرياد رس می طلبد اما فرياد رسی نمیيابد.
دردناکست نه؟ لابد جوينی شافعی هم شيعه است و گرنه چنين امور شنيعی را به امت پيامبر(ص) نسبت نمیداد! براستی اهل سنت با که عناد دارند؟ با خود يا با حقيقت؟ سند مورد قبول نيست؟ با بقيه اسناد چه می کنند؟
مسعودی در ص143 اثبات الوصيه نوشته است: ... و ضغطوا سيده النساء الباب حتی اسقط محسناٌ... : فاطمه(س) را پشت در فشردند تا اين که محسن سقط شد.
براستی چه کسی اين فاجعه را مرتکب شد؟ چرا داستان سرايان شيعی اين امر شنيع را به عمربن خطاب نسبت می دهند؟! ببينيم در مدارک اهل سنت چه آمده است: بهتر است ابتدا يکی از دشمنان سر سخت شيعه را به خوانندگان گرامی معرفی کنم او کسی نيست جز ابراهيم بن سيار بصری معروف به نظام و متولد سال 231 هجری و از متکلمين معروف اهل سنت است. جاحظ در مورد او می گويد: کان النظام اشد الناس انکارا علی الرافضه: نظام شديدترين مخالف رافضيه(شيعه اماميه) بود. محمد بن عبدالکريم شهرستانی در ج1 ص 71 کتاب الملل والنحل از ابراهيم بن بصری می نويسد: ان عمر ضرب بطن فاطمه ذلک اليوم حتی القت المحسن من بطنها: عمردر آن روز ضربتی به پهلوی فاطمه(س) زد که در اثر آن فرزند درون رحمش- محسن- سقط شد. همين مطلب را صفدی در ج2 ص 346 کتاب الوافی بالوفيات آورده است.
محمد بن يوسف گنجی شافعی نيز در ص413 کتاب کفايه الطالب به نقل از ابن قتيبه دينوری می نویسد: فاطمه(س) پس از وفات پيامبر(ص) فرزند پسری را سقط کرد که پيامبر(ص) او را محسن ناميده بود.
اين مطلب را در کتاب الامامه والسياسه ابن قتيبه نیافتم. لابد در کتاب المعارف است. ابن شهرآشوب نیز همین عقیده را دارد زيرا به نقل از آن نقل می کند ان محسنا فسد من زخم قنفذ العدوی: محسن حضرت زهرا(س) در اثر ضربه قنفذ سقط شد و از بين رفت.ولی جالب است وقتی که کتاب المعارف را ورق میزنیم به این جمله برخورد می کنيم: و اما محسن بن علی هلک وهو صغير! محسن بن علی(ع) مرد در حاليکه کودکی بيش نبود! و غير از اين چيزی در کتاب باقی نمانده است.واقعا تحريف گران چقدر بی شرمند! کتاب ابن قتيبه را که از خودشان است را نيز تحريف کرده اند. اما خوشبختانه دروغگو حافظه ندارد.
در آينده نمونه هايی از اين دروغپردازيها را به ياری خدا نقل خواهم کرد که در جايی از کتاب دروغ را بافته و در جايی ديگر آنرا نقض کرده اند.مواردی که در پچاپهای مختلف تغییر داده اند و حذف کرده اند
ابن ابی الحديد معتزلی نیز در ج14 ص 193 شرح نهج البلاغه به نقل از ابوجعفرنقيب می گويد: اگر رسول خدا(ص) ريختن خون هبار بن اسود را جايز بداند به خاطر اينکه زينب دختر رسول خدا(ص) را ترسانيده و همين باعث سقط جنين او شده ظاهر حکم اين است که اگر پيامبر(ص) زنده بود ريختن خون آن کسی را که فاطمه(س) را ترسانيد و طوری که فرزندش سقط گردید نيز جايز می دانست. بزودی خواهم گفت که همين فرد در جای ديگر همين کتاب چگونه دچار فراموشی شده و تمامی وقايق هجوم به بيت حضرت فاطمه(س) را دروغ می پندارد غافل از اینکه خود نيز در جای جای کتاب خود آنها را نقل کرده است.
ابن حجر عسقلانی در لسان الميزان ج1 ص 268 می نويسد: ابن ابی دارم از محدثين است او در طول عمر خويش بر اعتقاد صحيح بود در حضور او می خواندند که ان عمر رفس فاطمه حتی اسقطت بمحسن: عمر با لگد به فاطمه زد تا اين که محسن او سقط شد. و اما
شرح اين هجران و اين خون جگر اين زمان بگذار تا وقت دگر
در ادامه داستان تلخ طناب انداختن به گردن اميرالمومنين و کشان کشان بردن او بمسجد برای گرفتن بيعت را به نقل از کتب اهل سنت نقل خواهم کرد. با من همراه باشيد و مرا با نظريات خود ياری فرماييد.
مسلمانان چرا شب دفن شد صدیقه کبری
سیلی و صورت ناموس خدا .... تیت یداه
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"