ارسالها: 2554
#131
Posted: 26 Nov 2012 16:54
5 . چرا حضرت علي حتي در ايام خلافت و حكومت خود هيچگاه از شهادت همسر خود توسط عمر يادي نكرد ؟
اولاً: در خطبه 203 نهج البلاغه آمده كه علي (ع) به هنگام دفن حضرت زهرا (س) فرمود:
أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ
از اين پس اندوه من جاودانه، و شبهايم، شب زنده دارى است، تا آن روز كه نزد خدا بروم .
ثانياً: علي (ع) در دوران حكومتش نزد سليم بن قيس از شهادت حضرت زهرا ياد كرد و فرمود:
فاطمه (س) از دنيا رفت در حالى كه اثر تازيانه در بازويش مانند بازوبند باقى مانده بود.
كتاب سليم بن قيس ، ص674 .
ثالثاً: ابن عباس ميگويد:علي (ع) در جنگ صفين از كتابى كه به املاي پيامبرو به خط خودش بود برايم خواند كه چگونه حضرت زهرا عليها السّلام شهيد مىشود
كتاب سليم بن قيس الهلالي ، ص915 .
6. چرا حضرت علي (ع) سه تن از فرزندان خويش را به نامهاي ابوبكر ، عمر ، عثمان نامگذاري كرد ؟
اولاً : اين نامها آن زمان مرسوم بود، ابن حجر عسقلاني در الإصابة نام 21 نفر از صحابه را ميآورد كه اسم آنها عمر و 26 نفر عثمان و سه نفر ابوبكر بوده .
ثانياً : نام برخي از اصحاب ائمه (ع) ، يزيد بن حاتم ، يزيد بن عبد الملك ، يزيد بن عمر بن طلحه و ... . آيا آنها به خاطر علاقه به يزيد بن معاويه ، بود؟ .
ثالثاً : ابوبكر كه كنيه يكي از فرزندان علي (ع) هست ، نام او محمد بوده.
التنبيه والاشراف ص 297، الارشاد ج 1 ص 354 .
و حضرت به خاطر علاقه خود به عثمان بن مظعون ، نام فرزندش را عثمان گذاشت.
مقاتل الطالبيين ، ص 55 و تقريب المعارف ، ص 294.
و عمر بن الخطاب به دليل خشونت ذاتي كه داشته ، نام فرزند علي (ع) را همنام خود قرار داد
وكان عمر بن الخطاب سمّى عمر بن عليّ بإسمه .
أنساب الأشراف ج 1 ص 192، تهذيب التهذيب ج 7 ص 427.
هم چنين نام تعدادي از مسلمانان را نيز تغيير داد.
اسدالغابة ج 3 ص 284، طبقات ج 6 ص 76 ، الاصابة ج 5 ص472.
رابعاً : اگر نامگذاري نشانه روابط خوب هست ، چرا خلفاء هيچ کدام از فرزندان خود را علي وحسن و حسين (ع) نامگذاري نكردند.
7. راستي چرا حضرت علي دختر خود به نام ام كلثوم را از همان همسر شهيدش بدنيا آمده بود ، به نكاح قاتل همسر خود درآورد ؟
اولاَ: وقتي علي (ع) از دادن دخترش به عمر مخالفت كرد، عمر به عباس عموي پيامبر گفت اگر علي به من دختر ندهد دو نفر را وادار مي كنم كه به دروغ شهادت دهند كه علي دزدي كرده و دستش را قطع مي كنم.
كافي ، ج 5 ، ص 346 .
ثانياً: هيثمي از علماي بزرگ اهل سنت نوشته اشت: در برابر اعتراض عقيل به اين ازدواج ، علي (ع) خطاب به عباس فرمود:
درة عمر أحرجته الي ماتري
خشونت عمر باعث اين كاري كه مي بيني گرديد.
مجمع الزوائد ج 4 ص 272، معجم كبير ج 3ص45.
ثالثاً: علماي اهل سنت نوشته اند:
عمر بن خطاب قبل از ازدواج با ام كلثوم ، ساق پايش را لمس ميكند و او را در بغل گرفت و بوسيد. وام كلثوم از اين كار زشت، عصباني شد و به وي گفت: اگر تو خليفه نبودي، دماغت را مي شكستم، چشمت را كور مي كردم
الاصابه، ابن حجر: 8/464 و سير أعلام النبلاء، ذهبي:3/501. تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، ج 6، ص 180.
اگر اين قضيه صحت داشته باشد، بايد طرفداران خليفه پاسخ دهند كه آيا درست است كه حاكم اسلامي كه بايد حافظ ناموس ملت باشد، خود با ناموس مردم اين چنين كند؟
سبط ابن جوزي از علماي اهل سنت مي گويد:
وهذا قبيح والله، ثمّ بإجماع المسلمين لايجوز لمس الأجنبيّة فكيف ينسب عمر إلى هذا ؟
به خدا سوگند اين كاري كه از عمر نقل مي كنند، قبيح است دست زدن به دختر نامحرم حرام است ...
تذكرة خواص الأمة : 321.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ویرایش شده توسط: mohan1978
ارسالها: 2554
#132
Posted: 26 Nov 2012 16:57
8 . چرا حضرت امام حسن و امام حسين (ع) مادام العمر از شهادت مادرشان توسط عمر يادي نكردند؟ در هيچ يك از منابع شيعه و سني در اين باره مطلبي وجود ندارد .
اولاً: امام حسن (ع) در مناظرهاي كه با معاوية و دار ودسته وي داشت ، خطاب به مغيرة بن شعبة فرمود:
تو همان هستى كه فاطمه دخت گرامى رسول خدا (ص) را كتك زدى ؛ تا آنجا كه خون آلود شد و فرزندي كه در رحم داشت سقط كرد.
احتجاج طبرسي ، ج1، ص 278.
ثانياً: امام حسين (ع) نقل مي كند كه امام علي (ع) در هنگام دفن فاطمه زهرا سلام الله عليها فرمود :
بر اين مصيبت بزرگ همچون مادرى كه فرزند از دست داده مىناليدم . يا رسول الله ! در محضر خداوند دخترت مخفيانه به خاك سپرده شد، حقّش را به زور گرفتند ، و آشكارا از ارث خود محروم گشت، و حال آن كه هنوز از رحلت تو ديرى نپائيده و ياد تو فراموش نگشته است .
الكافي ج 1 ص 458 و الأمالي ، المفيد - ص 282 .
ثالثاً: آيا در عصري كه عمر بن خطاب به بهانه جلوگيري از گريه بر ميت تازه گذشته ، شبانه و بدون اجازه وارد خانه مردم ميشود و زنها را كتك زده و حجاب از سر آنها بر ميدارد ، ميتوان مجلس عزاداري برپا كرد؟
المصنف ، عبد الرزاق ج 3 ، ص 557 .
9 . چرا مردم مدينه در قبال قتل دختر پيامبر ص سكوت كرده و هيچ اقدامي نكردند؟
اولاً: آيا عمل مردم مدينه ملاك حقانيت است يا عمل امير المؤمنين (ع) ؟پيامبر اكرم (ص) فقط در حق علي فرموده :
علي مع الحق والحق مع علي
علي با حق و حق با علي است .
تاريخ بغداد:14/322 ومجمع الزوائد :7/237.
ثانياً: مگر مردم مدينه نبودند كه در برابر كشتن عثمان و تعرض به همسر او عكس العملي از خود نشان ندادند واجازه ندادند جنازه او را در قبرستان مسلمانان دفن كنند و مجبور شدند او را در قبرستان يهود دفن كنند تا معاويه در زمان حكومتش قبرستان يهود را به قبرستان بقيع متصل ساحت.
تاريخ طبري ج 3 ص 468 و438.
10. چرا شما تا چند سال پيش از جريان شهادت بي خبر و فراموش بوديد و الآن بيادتان آمد؟ تقويمهاي پيش 1372 .
اولاً : جويني از علماي اهل سنت و استاد مورد تأييد ذهبي از رسول اكرم (ص) قضيه غصب حق فاطمه زهرا و شكستن پهلوي آن حضرت وسقط محسن او و شهيد نمودن آن بزرگوار را نقل مي كند.
فرائد السمطين ، ج2 ، ص34 و35 .
ثانياً : حضرت علي (ع) به هنگام دفن فاطمه (س) فرمود:
وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا .
به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امّت تو چگونه در ستمكارى بر او اجتماع كردند، از فاطمه عليها السّلام بپرس، و احوال اندوهناك ما را از او خبر گير، كه هنوز روزگارى سپرى نشده، و ياد تو فراموش نگشته است.
نهج البلاغه خطبه 202.
ثالثاً: در بند 8 سخن امام حسن و حسين (ع) در باره شهادت حضرت زهرا نقل شد.
رابعاً: كليني از امام كاظم (ع) نقل مي كند كه فرمود:
إِنَّ فَاطِمَةَ (عليها السلام ) صِدِّيقَةٌ شَهِيدَةٌ ...
فاطمه صديقه و شهيده بود.
كافي ج1، ص 458 .
خامساً: در طول تاريخ همه ساله ايام فاطميه، شيعيان به مناسبت شهادت حضرت زهرا مراسم عزاداري اقامه مي كردند و بعد از انقلاب هم اين مراسم در بيوت مراجع عظام و رهبري اقامه مي شود.
سادساً: امام خميني (ره) روز 18 اسفند 1360 (13 جمادى الاول 1402.) فرمودند: من هم وفات و شهادت بانوى بزرگ اسلام را بر همه مسلمين و بر شما برادران عزيز ارتشى، سپاهى و بسيج و بر حضرت بقية اللَّه- ارواحنافداء- تسليت عرض مىكنم.
صحيفه امام/ 16/87.
سابعاً: شهرستاني ، از علماي اهل سنت مينويسد :
عمر در روز بيعت به شکم فاطمه ( عليها السلام) ضربه زد که منجر به سقط شدن نوزاد وي از شکمش شد . عمر ، فرياد مي زد اين خانه را با هر که در آن است به آتش بکشيد ؛ و در خانه به جز علي و فاطمه و حسن و حسين کسي نبود » .
الملل والنحل ، شهرستاني ، ص83 .
سابعاً: ابن تيميه حراني ، قضيه هجوم به خانه فاطمه را قبول ميكند ولي با توجه به عنادي كه دارد به فكر توجيه آن بر مي آيد.
منهاج السنة ، ج4 ، ص220 .
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 469
#133
Posted: 26 Nov 2012 18:05
mohan1978: برفرض اين كه واكنشي نشان نداده است ، به همان دليلي بوده كه پيامبر اسلام (ص) در مكه مكرمه ، در قبال، شكنجه صحابه و حتي قتل سميه مادر عمار ياسر واكنش نشان نداد.
پیامبر در زمان شهادت سمیه و شکنجه یارانش در محل حاضر نبود که واکنش نشان دهد ولی فاطمه جلوی چشمان علی بود!
mohan1978: وقتي ياران رسول خدا به خانه عثمان ريختند و متعرض همسر او شده و حتي دست او را با شمشير قطع كردند ، عثمان هيچ واكنشي از خود نشان نداد .
موقعی که عثمان زخمی بر روی زمین بود و دشمنان خواستند که کارش را یکسره کنند همسرش برای جلوگیری از آنان خود را روی بدن زخمی شوهرش انداخت و خواست مانع شود که آنها دستش را قطع کردند ، عثمان پیرمرد ۶۳ ساله زخمی در حال جان دادن چگونه باید از همسرش دفاع میکرد؟
در ثانی ما که لقب عثمان رو شیر خدا نذاشتیم بلکه شیر خدا لقب علی بود ( بخاطر شجاعتش)
ثالثا ، جالبه که اونهایی رو که به خونه عثمان یورش بردند تشیع ، یاران رسول خدا میدونند ! و جالبتر اینکه علی پسرانش رو برای دفاع از عثمان نگهبان خونه او قرار داد تا بدین طریق در مقابل یاران پیامبر بایستند، بعد هم میگن " علی مع الحق و ...."
تشیع خودش هم بر سر دو راهیه!
mohan1978: ثانياً : پيامبر اسلام بعد از فتح مكه ، از وحشي قاتل حضرت حمزه ، انتقام نگرفت ، علي (ع) نيز از سنت پيامبر اسلام (ص) پيروي كرد .
وحشی به دین اسلام گروید و بدین ترتیب اعمال خطایی که در زمان جاهلیت او سر زده بود بخشیده شد ، آیا شیعه معتقد است که قاتلان فاطمه توبه کردند؟!
mohan1978: ثانيا ً: علي (ع) در خطبه سوم نهج البلاغه، عمر را مجموعهاى از خشونت، سختگيرى، اشتباه و پوزش طلبى مي داند
و ميگويد:
سوگند به خدا مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار آمده بودند، و دچار دو رويىها و اعتراضها شدند،و من در اين مدت طولانى محنتزا، و عذاب آور، چارهاى جز شكيبايى نداشتم.
نهج البلاغه کتابی بدون سنده که فقط اهل خرافات میتونن اونو قبول کنند، حتی کتب تاریخی هم از این کتاب از سندیت بیشتری برخورداره!
mohan1978: اولاً : اين نامها آن زمان مرسوم بود، ابن حجر عسقلاني در الإصابة نام 21 نفر از صحابه را ميآورد كه اسم آنها عمر و 26 نفر عثمان و سه نفر ابوبكر بوده .
نام اصلی ابوبکر عبدالله است و پیامبر کنیه ابوبکر رو برای ایشون برگزید و از آن زمان شد اسم
در ثانی هر پدری براساس فرضیه هایی اسم فرزندانش رو انتخاب میکنه پس باید ابوبکر و عمر و عثمانی معروفتر از اینها باشد که علی بخاطر آنها نام فرزندانش رو گذاشته باشه ، تا جایی که میدونیم هرگاه اسامی ابوبکر و عثمان و عمر میاد همه به یاد سه خلیفه اول میوفتند نه کس دیگری پس اگه اونها منفور باشند نباید این اسامی گذاشته بشه مثل اسم با معنی و زیبای یزید که شیعیان رو فرزندانشون نمیزارن یا معاویه و شمر و ....
mohan1978: ثانياً : نام برخي از اصحاب ائمه (ع) ، يزيد بن حاتم ، يزيد بن عبد الملك ، يزيد بن عمر بن طلحه و ... . آيا آنها به خاطر علاقه به يزيد بن معاويه ، بود؟ .
اصحاب ائمه همه سنی مذهب بودند مثل شاگردان امام جعفر صادق ، ابو حنیفه و دیگران و ممکنه بخاطر نام یزید و معاویه معروف باشد ، الله اعلم
در ضمن چرا علی نام ابوطالب پدرش رو روی فرزندانش نذاشت؟!
mohan1978: و عمر بن الخطاب به دليل خشونت ذاتي كه داشته ، نام فرزند علي (ع) را همنام خود قرار داد
میشد بعد از مرگ عمر ،علی و فرزندش از این اسم بیزاری بجویند و نام دیگری برگزینند، نام فرزندان حسن و حسین را چه میکنید که در عاشورا شهید شدند( عمر ابن الحسن و عمر ابن الحسین) اونها رو هم عمر بزور گذاشت؟!
mohan1978: رابعاً : اگر نامگذاري نشانه روابط خوب هست ، چرا خلفاء هيچ کدام از فرزندان خود را علي وحسن و حسين (ع) نامگذاري نكردند.
اونها نام فرزندانشون رو از نامهای زیبای خداوند ،عبدالله ( بنده خدا) و عبدالرحمن ( بنده رحمن=خدا) و محمد نام پیامبر انتخاب کردند!
ویکی پدیا -
ابوبکر:ابوبکر در طول زندگی اش ۴ زن اختیار کرد. قتیله بنت عبد العزی از قبیله ای در مکه به نام عامر که عبدالله و اسماء (همسر زبیر) را به دنیا آورد. ام رومان بنت عامر از قبیله کنانه که دو فرزند عبدالرحمن (پیشتر عبدالکعبه یا عبدالعزی) و عایشه را به دنیا آورد. اسماء بنت عمیس از قبیله خثعم که محمد را به دنیا آورد. حبیبه بنت خارجه از قبیله ای در مدینه به نام حارث بن خرزج که ام کلثوم را پس از مرگ ابوبکر به دنیا آورد
در ضمن کوچکتر از بزرگتر تبعیت میکنه یا بزرگتر از کوچکتر ؟ کی دیده بگه عموی ۵۰ سالم اسم پسرش رو بخاطر من گذاشت؟
mohan1978: اولاَ: وقتي علي (ع) از دادن دخترش به عمر مخالفت كرد، عمر به عباس عموي پيامبر گفت اگر علي به من دختر ندهد دو نفر را وادار مي كنم كه به دروغ شهادت دهند كه علي دزدي كرده و دستش را قطع مي كنم.
كافي ، ج 5 ، ص 346 .
دروغ بهتری نبود؟
البته از نظر تشیع درسته چون تو اصول کافی اومده!
mohan1978: ثالثاً: علماي اهل سنت نوشته اند:
عمر بن خطاب قبل از ازدواج با ام كلثوم ، ساق پايش را لمس ميكند و او را در بغل گرفت و بوسيد. وام كلثوم از اين كار زشت، عصباني شد و به وي گفت: اگر تو خليفه نبودي، دماغت را مي شكستم، چشمت را كور مي كردم
الاصابه، ابن حجر: 8/464 و سير أعلام النبلاء، ذهبي:3/501. تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، ج 6، ص 180.
چه ربطی به سوال داشت؟!
mohan1978: اگر اين قضيه صحت داشته باشد، بايد طرفداران خليفه پاسخ دهند كه آيا درست است كه حاكم اسلامي كه بايد حافظ ناموس ملت باشد، خود با ناموس مردم اين چنين كند؟
وقتی طرف از ناموس و همسرش دفاع نکنه نتیجه این میشه که با دخترش همین کار رو میکنند
mohan1978: سبط ابن جوزي از علماي اهل سنت مي گويد:
وهذا قبيح والله، ثمّ بإجماع المسلمين لايجوز لمس الأجنبيّة فكيف ينسب عمر إلى هذا ؟
به خدا سوگند اين كاري كه از عمر نقل مي كنند، قبيح است دست زدن به دختر نامحرم حرام است ...
تذكرة خواص الأمة : 321.
چون همچین کاری نکرده و روایت تحریف شده!
mohan1978: اولاً: امام حسن (ع) در مناظرهاي كه با معاوية و دار ودسته وي داشت ، خطاب به مغيرة بن شعبة فرمود:
تو همان هستى كه فاطمه دخت گرامى رسول خدا (ص) را كتك زدى ؛ تا آنجا كه خون آلود شد و فرزندي كه در رحم داشت سقط كرد.
احتجاج طبرسي ، ج1، ص 278.
بالاخره کی اونو زد ؟ عمر ، برده اش قنفض ، مغیره ، مثل اینکه نوبتی هر کدام یه کشیده زدن! تکلیف ما رو روشن کنید
mohan1978: ثانياً: امام حسين (ع) نقل مي كند كه امام علي (ع) در هنگام دفن فاطمه زهرا سلام الله عليها فرمود :
بر اين مصيبت بزرگ همچون مادرى كه فرزند از دست داده مىناليدم . يا رسول الله ! در محضر خداوند دخترت مخفيانه به خاك سپرده شد، حقّش را به زور گرفتند ، و آشكارا از ارث خود محروم گشت، و حال آن كه هنوز از رحلت تو ديرى نپائيده و ياد تو فراموش نگشته است .
الكافي ج 1 ص 458 و الأمالي ، المفيد - ص 282 .
بازهم کتاب معتبر اصول کافی ! درسته چون مهدی گفته " کافی ، کافی لشیعتنا"
ویرایش شده توسط: mahmudkhm
ارسالها: 2554
#135
Posted: 26 Nov 2012 18:32
mahmudkhm: در روايتى علي رضى الله عنه تصريح مىكند كه خانههاى ما اهل بيت در نداشته است. وَنَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ مُحَمَّدٍ (ص) لا سُقُوفَ لِبُيُوتِنَا وَ لا أَبْوَابَ وَ لا سُتُورَ؛ خانههاى ما اهل بيت، نه سقف دارد و نه در. اين روايت را بسيارى از كتابهاى شيعه نقل كردهاند از جمله:
یک کمی فکر میتونه کارساز باشه
معنی این حدیث اینه که ارتباط خانه امامان ما با اسمن و مردم همیشه برقرار است
یعنی مردم برای نیازاتشان همواره به این خانه ها راه دارند و ارتباط انها با پروردگارشان دائم است و بدون حجاب
مگر امامان ما در خرابه زندگی میکردند .؟؟؟؟
این برداشت شما همه برداشتها و استدلال های دیگه شما رو هم زیر سواال میبره
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ویرایش شده توسط: mohan1978
ارسالها: 2554
#136
Posted: 26 Nov 2012 18:40
مرتضی مطهری وصیت فاطمه به علی در دفن وی در هنگام شب را سیاستی برای ممانعت از حضور کسانی در مراسم تدفین میداند که به گفته مطهّری دشمنان فاطمه بودند:
«علی جان! خودت مرا غسل بده و تجهیز و دفن کن. شب مرا دفن کن، نمی خواهم کسانی که به من ظلم کرده اند در تشییع جنازه من شرکت کنند.» تاریخ کارش همیشه لوث است. افرادی جنایتی را مرتکب می شوند و بعد خودشان در قیافه یک دلسوز ظاهر می شوند برای اینکه تاریخ را لوث بکنند، عین کاری که مأمون کرد: امام رضا را شهید می کند، بعد خودش بیش از همه مشت به سرش می زند و فریاد می کند و مرثیه سرایی می نماید، و لهذا تاریخ را در ابهام باقی گذاشته که عده ای نمی توانند باور کنند که مأمون بوده است که امام رضا را شهید کرده است. این لوث تاریخ است. زهرا برای اینکه تاریخ لوث نشود فرمود مرا شب دفن کن. لااقل این علامت استفهام در تاریخ بماند: پیغمبر یک دختر که بیشتر نداشت، چرا باید این یک دختر شبانه دفن بشود و چرا باید قبرش مجهول بماند؟! این بزرگترین سیاستی است که زهرای مرضیه اعمال کرد که این در را به روی تاریخ باز بگذارد...
واقعه حمله به خانه زهرا
انّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتی ألقت المحسن من بطنها
عمر در روز اخذ بیعت برای ابوبکر بر شکم فاطمه زد، در نتیجه، فرزندی که وی در رحم داشت و نام آن را محسن نهاده بود سقط شد. (1)
انّ عمر رفس فاطمة حتی أسقطت بمحسن
عمر لگدی بر فاطمه زد، در نتیجه او فرزندی که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد (3)
جوینی و کتاب فرائد السمطین
ابراهیم بن محمد بن الموید معروف به جوینی از مشایخ ذهبی است (4)، ذهبی در حق استادش جوینی چنین میگوید: امام، محدث یگانه، فخر الاسلام، صدر الدین.
جوینی در کتاب «فرائد السمطین» به طور مستند از ابن عباس نقل میکند که او گفته: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بود، حسن بن علی بر او وارد شد، دیدگان پیامبر که بر حسن افتاد اشک آلود شد. سپس حسین بن علی بر آن حضرت وارد شد، مجددا پیامبر گریست. در پی آن دو، فاطمه و علی علیهماالسلام بر پیامبر وارد شدند، اشک پیامبر با دیدن آن دو نیز جاری شد، وقتی از پیامبر علت گریه بر فاطمه علیهاالسلام را پرسیدند، فرمود:
انّی لما رأیتها ذکرتُ ما یصنع بها بعدی کأنّی بها وقد دخل الذُّلّ بیتها وانتهکت حرمتُها و غصب حقّها و منعت ارثها و کُسر جنبها و اسقطت جنینها، و هی تنادی یا محمّداه فلا تجاب و تستغیث فلا تغاث (5)
زمانی که فاطمه را دیدم به یاد صحنه ای افتادم که پس از من برای او رخ خواهد داد. گویا میبینم ذلت وارد خانهی او شده، حرمتش پایمال گشته، حقش غصب شده، از ارث خود ممنوع گشته، پهلوی او شکسته شده و فرزندی را که در رحم دارد سقط شده در حالی که پیوسته فریاد میزند: یا محمداه! ولی کسی به او پاسخ نمیدهد، استغاثه میکند، اما کسی به به فریادش نمیرسد.
عبدالفتّاح عبدالمقصود و کتاب الإمام علی
این دانشمند خبیر و شهیر مصری، داستان در دربار هجوم به خانهی وحی را در دو مورد از کتاب خود آورده است که ما به نقل یکی از آنها بسنده میکنیم:
إنّ عمر قال: و الّذی نفسی بیده، لیَخرجنَّ أو لأحرقنّها علی من فیها...! قالت له طائفة خافت اللَّه و رعت الرسول فی عقبه: یا أباحفص، إنّ فیها فاطمة. ..! فصاح لا یبالی: و إن...!» واقترب وقرع الباب، ثم ضربه و اقتحمه. .. و بدا له علیّ... ورنّ حینذاک صوت الزهراء عند مدخل الدار... فإن هی إلّا رنة استغاثة أطلقتها: یا أبت رسولاللَّه... تستعدی بها الراقد بقربها فی رضوان ربّه علی عسف صاحبه، حتّی تبدّل العاتی المدل غیر إهابه، فتبدّد علی الأثر جبروته، و ذاب عنفه و عنفوانه، وودّ من خزی لو یخرَّ صعقاً تبتلعه مواطئ قدمیه ارتداد هدبه إلیه.... و عند ما نکص الجمع، و راح یفرّ کنوافر الظباء المفزوعة أمام صیحة الزهراء، کان علیّ یقلّب عینیه من حسرة و قد غاض حلمه، وقل همّه، و تقبضت أصابع یمینه علی مقبض سیفه کهمّ من غیظه أن تغوص فیه...(6)
قسم به کسی که جان عمر در دست اوست، بیرون بیایید والا خانه را بر سر ساکنانش به آتش میکشم! گروهی که از خدا میترسیدند و حرمت پیامبر را در نسل او نگه میداشتند، گفتند: ای اباحفص! فاطمه در این خانه است. و او بی پروا فریاد زد: باشد! عمر نزدیک آمد و در زد، سپس با مشت و لگد به در کوبید تا به زور وارد شود. علی علیهالسلام پیدا شد.
صدای نالهی زهرا در آستانهی خانه بلند شد. آن صدا، طنین استغاثهای بود که دختر پیامبر سر داده و میگفت: پدر! ای رسول خدا... میخواست از دست ظلم یکی از اصحابش او را که در نزدیکی وی در رضوان پروردگارش خفته بود، برگرداند، تا سرکش گردن فراز بی پروا را به جای خود نشاند و جبروتش را زایل سازد و شدت عمل و سختگیرش را نابود کند و آرزو میکرد قبل از این که چشمش به وی بیفتد، صاعقهای نازل شده او را در مییابد.
وقتی جمعیت برگشت و عمر میخواست همچون آهوان رمیده، از برابر صیحهی زهرا فرار کند، علی از شدت تاثیر و حسرت با گلویی بغض گرفته و اندوهی گران، چشمش را در میان آنان میگردانید و انگشتان خود را بر قبضهی شمشیر فشار میداد و میخواست از شدت خشم در آن فرورود...
وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون
و كسانى كه ستم كردهاند، به زودى خواهند دانست كه به چه بازگشت گاهى باز خواهند گشت ؟ (شعراء/227)
اسناد:
(1) الوافی بالوفیات 6/ 17، شماره 2444؛ ملل و نحل شهرستانی 1/157، چاپ دارالمعرفه، بیروت. درترجمه نظام به کتاب بحوث فی الملل والنحل 3/255-248 مراجعه شود.
(2) سیر اعلام النبلاء 15/ 577، شماره ترجمه 349.
(3) میزان الاعتدال 1/ 139
(4) معجم شیوخ الذهبی 125، شماره 156
(5) فرائد السمطین 2/ 34، چاپ بیروت.
(6) عبدالفتاح عبدالمقصود، علی بن ابیطالب 4/ 274- 277 و نیز 1/192-193
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#137
Posted: 26 Nov 2012 18:41
Bekonemahsa: چقدر شما ها پستین
چرا ؟؟؟
گفتن تاریخ و مظلومیت زهرا س کار پستی است
مگر من غیر از تاریخ چیزی گفته ام
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ویرایش شده توسط: mohan1978
ارسالها: 2554
#138
Posted: 26 Nov 2012 18:45
mahmudkhm: بالاخره کی اونو زد ؟ عمر ، برده اش قنفض ، مغیره ، مثل اینکه نوبتی هر کدام یه کشیده زدن! تکلیف ما رو روشن کنید
عمر در خانه را اتش زد و لگد به در زد و زهرا که پشت در بود با در برخورد کرد و فرزندش سقط شد سپس علی را بزور از خانه بیرون اوردند و زهرا کمی به هوش تر شد و دامان علی را گرفت و گفت بخدا نمیگذارم اورا با خود ببرید با این حال که را ریسمان بند کرده اید و همر به قنفذ گقت زهرا را از علی دور کن و قنفذ با غلاف شمشیر بر بازوی زهرا کوبید انچنان که بازویش متورم و خونین شد اما همچنان زهرا علی را رها نکرد تا با تازیانه های مغیره زهرا از هوش رفت و علی را به مسجد بردند
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 150
#139
Posted: 26 Nov 2012 21:12
mohan1978: عمر در خانه را اتش زد و لگد به در زد و زهرا که پشت در بود با در برخورد کرد و فرزندش سقط شد سپس علی را بزور از خانه بیرون اوردند و زهرا کمی به هوش تر شد و دامان علی را گرفت و گفت بخدا نمیگذارم اورا با خود ببرید با این حال که را ریسمان بند کرده اید و همر به قنفذ گقت زهرا را از علی دور کن و قنفذ با غلاف شمشیر بر بازوی زهرا کوبید انچنان که بازویش متورم و خونین شد اما همچنان زهرا علی را رها نکرد تا با تازیانه های مغیره زهرا از هوش رفت و علی را به مسجد بردند
mohan1978: قسم به کسی که جان عمر در دست اوست، بیرون بیایید والا خانه را بر سر ساکنانش به آتش میکشم! گروهی که از خدا میترسیدند و حرمت پیامبر را در نسل او نگه میداشتند، گفتند: ای اباحفص! فاطمه در این خانه است. و او بی پروا فریاد زد: باشد! عمر نزدیک آمد و در زد، سپس با مشت و لگد به در کوبید تا به زور وارد شود. علی علیهالسلام پیدا شد.
لطفاً صحت این روایت را ثابت کنید و فراموش نکنید منظور ما تنها و تنها اثبات موارد زیر بطور کامل است نه چیزی دیگر که بصورت مبهم و گوشه و کنایه باشد:
1- آتش زدن منزل یا درب منزل.
2- سقط جنین.
3-شهادت فاطمه زهرا بخاطر این هجوم.
آیت الله قزوینی در مدت 8 شب مناظره در شبکه المستقله با وجود اصرار شدید علمای اهل سنت نتوانست حتی یک روایت صحیح در باره این اعتقاد رافضه از کتب علمای خودشان بیاورد..
تن آدمیت شریفست به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بينی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد که همین سخن بگوید به زبان آدميت
ارسالها: 2554
#140
Posted: 27 Nov 2012 08:54
اولا چیز عجیبی نیست
حدیث و خطبه غدبر ۱۲۰راوی صحیح دارخ اما در دو کتاب صحیح شما نیامده
وقتی کسی عمری باشه هر چی بر علیه عمر هست رو حذف میکنه راستی شما بگو چرا خطبه غدیر در صحیحین نیست ؟؟؟
چرا از درب و دروازه علم پیتمبر حتی به اندازه ابوهریره حدیث نقل نکرده . غیر از دشمنی و عداوت با علی و حذف واقعیات چی میتونسته باشه
انّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتی ألقت المحسن من بطنها
عمر در روز اخذ بیعت برای ابوبکر بر شکم فاطمه زد، در نتیجه، فرزندی که وی در رحم داشت و نام آن را محسن نهاده بود سقط شد. (1)
انّ عمر رفس فاطمة حتی أسقطت بمحسن
عمر لگدی بر فاطمه زد، در نتیجه او فرزندی که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد (3)
عبدالفتّاح عبدالمقصود و کتاب الإمام علی
این دانشمند خبیر و شهیر مصری، داستان در دربار هجوم به خانهی وحی را در دو مورد از کتاب خود آورده است که ما به نقل یکی از آنها بسنده میکنیم:
إنّ عمر قال: و الّذی نفسی بیده، لیَخرجنَّ أو لأحرقنّها علی من فیها...! قالت له طائفة خافت اللَّه و رعت الرسول فی عقبه: یا أباحفص، إنّ فیها فاطمة. ..! فصاح لا یبالی: و إن...!» واقترب وقرع الباب، ثم ضربه و اقتحمه. .. و بدا له علیّ... ورنّ حینذاک صوت الزهراء عند مدخل الدار... فإن هی إلّا رنة استغاثة أطلقتها: یا أبت رسولاللَّه... تستعدی بها الراقد بقربها فی رضوان ربّه علی عسف صاحبه، حتّی تبدّل العاتی المدل غیر إهابه، فتبدّد علی الأثر جبروته، و ذاب عنفه و عنفوانه، وودّ من خزی لو یخرَّ صعقاً تبتلعه مواطئ قدمیه ارتداد هدبه إلیه.... و عند ما نکص الجمع، و راح یفرّ کنوافر الظباء المفزوعة أمام صیحة الزهراء، کان علیّ یقلّب عینیه من حسرة و قد غاض حلمه، وقل همّه، و تقبضت أصابع یمینه علی مقبض سیفه کهمّ من غیظه أن تغوص فیه...(6)
قسم به کسی که جان عمر در دست اوست، بیرون بیایید والا خانه را بر سر ساکنانش به آتش میکشم! گروهی که از خدا میترسیدند و حرمت پیامبر را در نسل او نگه میداشتند، گفتند: ای اباحفص! فاطمه در این خانه است. و او بی پروا فریاد زد: باشد! عمر نزدیک آمد و در زد، سپس با مشت و لگد به در کوبید تا به زور وارد شود. علی علیهالسلام پیدا شد.
صدای نالهی زهرا در آستانهی خانه بلند شد. آن صدا، طنین استغاثهای بود که دختر پیامبر سر داده و میگفت: پدر! ای رسول خدا... میخواست از دست ظلم یکی از اصحابش او را که در نزدیکی وی در رضوان پروردگارش خفته بود، برگرداند، تا سرکش گردن فراز بی پروا را به جای خود نشاند و جبروتش را زایل سازد و شدت عمل و سختگیرش را نابود کند و آرزو میکرد قبل از این که چشمش به وی بیفتد، صاعقهای نازل شده او را در مییابد.
کنایه چیه
دختر بارداری را چند روز پس از وفات پدرش به لگد و تازیانه بزنند تا فرزندش سقط شود و چند روز بعد وفات نماید
کدام ادم عاقل غیر از ین اسباب چیز دیگری را دلیل شهادت ان دختر میداند
درسته زهراس بلافاصله فوت نشد اما دختر ۱۸ ساله سالمی بوده ایشون و تنها دلیل شهادتش همین ضرب و جرحی است که در کتب تاریخ و خود شما هل تسنن موجود ست
لابد میخواهید بفرمایید انفولانزا گرفته و فوت شده
جالبه خود ابوبکر ابراز پشیمانی کرد اما شما حاضر نیستید برائت از این اعمال خلفا کنید و حالا که هر کی هرکیه و میگن به عایشه هم بگیم جناب عایشه باید هم تصمیم به حذف شهادت زهرا کنید
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"