ارسالها: 2554
#252
Posted: 12 Feb 2013 08:42
rostam91: من رفتم اتفاقا و در ثانی رفتن نمیخواد شما در بقیع تابلوئی میبینی که نشون میده اون حوالی قبر عثمان هست اما اینکه دقیا کدومه مشخص نیست
پس چرا میگی قبر عثمان نا معلومه
مبارکه که بالاخره رفتی البته سعودیها که شمارو راحت راه میدن
rostam91: بهت گفتم قبر عایشه هم نامعلومه ولی تو مدینه و در بقیع هست اونجا هم همه سنی مذهب بودن و هستند نه کسی بهش توهین کرده و نه کسی ازش ناراضی که قبرش در کوران تاریخ گم بشه!
در ضمن شما میتونی یه دلیل قانع کننده برای این وصیت فاطمه بیاری؟!
اینکه کسی در تشییع جنازه شرکت نکنه میشه گفت برای این بوده که از کسی ناراحت بوده ولی چرا وصیت کرده نا معلوم بمونه و با اینکار شیعیان رو از موهبت بزرگی محروم کنه و ضربه بزرگی به اسلام بزنه؟!
خیلی از افراد همون زمان هم از عایشه ناراحت بودن
قبرها رو وهابی ها خراب کردن و همه قبرها مشخص بود قبل از حمله وهابی ها
حضرت زهرا چه ضربه ای به اسلام زد ؟؟؟
وصیت حضرت زهرا تا ابد نشون میده که ایشون راضی نبودن مردم ان بی وفا و نا اهل در تشببع ایشون باشن و نماز بر ایشون بخونن
ضمنا در ادامه مردم و خلفا رفتن بقیع تا قبر فاطمه رو پیدا کنن و نبش قبر کنن و بر او نماز بخونن که علی علیه السلام جلوگیری کرد
بی نشانی قبر فاطمه بر اثر مظلومیت ایشان است چون از ابتدا مخفی بود و تنها قبر از معصومین است که مخفی است
قبوره بززگان و نامداران اغلب مشخص است و اگر الان دقیقا مشخص نیست چون که وهابی ها تخریب کردن
rostam91: مگه نمیگی بدلیل ناراحتی از عمر و ابوبکر بوده! پس چرا حضرت علی بعد اونها و در زمان خلافتش محل دفن فاطمه رو آشکار نکرد؟! شاید بدلیل درگیر بودن در جنگهای داخلی فرصت نداشته یا شاید هم گمش کرده؟!
شما نمیدونی وصیت یعنی چی حضرت وصیت نکردن که بعد از مرگ دشمنانشون محل دفنشون معلوم بشه
rostam91: در ضمن جالبه که یزید و معاویه و نوادگانشون با اون دشمنیشون نسبت به علی بعد از اینکه معلوم شده قبر کجاست نبش قبر نکردند!
خوبه اینو قبول داری که دشمنان امامان قبر اونها رو نبش میکردن اگه میدونستن کجاست
rostam91: اونوقت چه کسی اونو آشکار کرد؟! آها شاید ائمه نسل اندر نسل خبر دار میشدن؟
هنگامي كه امام علي(عليه السلام) به شهادت رسيد، براساس وصيت ايشان، فرزندانش او را شبانه به خاك سپردند.
فرزندان امام چند نقطه را براي دفن آن حضرت مهيا كردند تا مكان قبر مخفي بماند و خوارج و ياران معاويه امكان جسارت به مرقد و قبر مطهر را نيابند. از مكان قبر آن امام همام تنها فرزندان، نواده ها و ياران خاص ايشان باخبر بودند. تا اين كه امام صادق(عليه السلام)، در زمان منصور عباسي، به سال 135 ق براي نخستين بار مكان قبر را نمايان كرد.1 براساس روايتي، منصور عباسي به امام صادق(عليه السلام) گفت: «ابومسلم از تو درخواست كرده است تا تربت و مزار علي(عليه السلام) را، اگر مي داني كجاست، آشكار سازي». امام صادق(عليه السلام) فرمود: «در نامه اي از امام علي(عليه السلام) آمده است كه مكان دفن او در دوران عبداللّه ابن جعفر هاشمي(منصور) آشكار خواهد شد» و منصور از اين سخن شاد گشت.2 آن حضرت مبلغي را به صفوان الجمال، يكي از يارانش، سپرد و او با آن پول قبر مطهر را براي نخستين بار آشكار كرد. خبر اين واقعه به منصور رسيد. در آن هنگام او در رصافه بود و با شنيدن اين خبر گفت: «او(امام صادق(عليه السلام)) راستگو و صادق است. از آن پس ان شاءالله مؤمنين از آن مكان زيارت مي كنند».3
1. شيخ مفيد، الارشاد، 13.
2. جعفر الخليلي، همان 6/70 به نقل از ابن شهر آشوب، المناقب.
3. پيشين، همان جا؛ موسوي الزنجاني، جوله في اماكن المقدسه، 56 ـ 57.
rostam91: اونوقت نمیتونست با اون حال خراب خودش نره و اون دو نفر رو بفرسته یا به علی بگه برو اون امام رو بنداز بیرون؟! متاسفانه شما همه مسلمونهای اون زمان رو افرادی ساده و ضعیف النفس میبینی که حتی نمیدونن این امام که ایستاده برای نماز مومنه یا کافر یا اینقدر ساده بودند که نرن از پیامبر بپرسن اینو شما انتخاب کردی یا نه!
جو اونزمان هر چی بوده نه شما و نه من نمیدونیم فقط اون چیزیکه نوشته شده و معلوم نیست کسانی که نوشتن راست نوشتن یا دروغ منتها مهم اینه که پیامبر اجازه نماز خوندن رو به ابوبکر نداد
rostam91: به هر حال خداوند میگه فقط منو بخوانید و به غیر از من کسی مالک پوست هسته خرمائی نیست! و هیچ جا اشاره نکرده که به کسی که در زیر خاکه توسل کنید و پیامبر و ائمه هم در سیرتشون چنین اعمالی نیست!
به هر حال همون خدا هم میگه با من با وسایلی نزدیک شوید
دلیل هم حواریون عیسی که بوسیله عیسی به خدمت خدا مشرف شدند باز بد برداشت نکنی یعنی در خدمت خدا بودند
rostam91: راه خدا همون راهیه که اسلام نشون داده انجام دادن فرائض و در تکمیلش مستحبات و کارهای نیک! تا وقتی خدا رو دارم و رفتارها و سیرت پیامبرش به امام و پیامبر مرده و زیر خاک چه حاجتی! همین قدر که خدا صدامو میشنوه کافیه منتها شما فکر میکنی خدا صداتو نمیشنوه و میخواهی از ائمه مرده که صداتو به گوش خدا برسونه!
خدا صدای همه رو میشنوه منتها این دلیل نمیشه راههای دیگه رو هم ما نریم برای نزدیکی به خدا
rostam91: کدوم تجاوز؟ زمانی که پیامبر فوت کرد اینها دو نفر بودن مثل بقیه افراد مدینه نه سپاهی داشتند نه بیت المال دستشون بود مگه اینکه بگی معاونان رسول الله بودند و در امورات شهر تام الاختیار!
با غصب خلافت و فدک و امثال اینها و بعد با حمله به ایران منابع مالی وسیعی در اختیار عمر و ابوبکر قرار گرفت
چرا شما خودت رو به اون راه میزنی
rostam91: ولی خلافت رو قبول کرد و با این حرفش ثابت کرد که میلی به خلافت نداره و این حکم هم حکم خدا نبوده بر خلاف تفسیر شما از غدیر خم !
امام در مقابل امت مسئوله حتی اگر بدونه اونها منافق هستن برای همین با عدم تمایل و عنوان کردن اون حرفها خلافت رو پذیرفت اونهم چه خلافتی
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#254
Posted: 12 Feb 2013 11:11
rostam91: چون نامعلموه و دقیقا مشخص نیست کدومه
در ضمن به برکت پاسپورت ایرانی ما رو هم قاطی شما فرض میکنن و مشکلات شما دامن ما رو هم گرفته!
این از برکت وهابی هاست که همه نشانها رو برداشتن در کتب تاریخ حتی قبر عثمان محصور بوده
من راهنماییت میکنم اگه خواستی که وی ای پی بری دوستم چون برای سنی ها امکانات ویژه دارن
rostam91: به هر حال نامعلومه به فرض که بگیم حرف شما درست، قبر برامون ارزش نداره ، بری تو کشورهای خلیج میبینی که آبادی رو برای زنده هامیخوان بر عکس ایران که آبادی قبرستونها براشون مهمتره!
این قدر نشناسیه چون زیباترین قبرستانها ماله مسیحی هاست چون ما مرده هامون رو گاه و بیگاه یاد میکنیم ولی شما تا یکی مرد کلا بی خیال
rostam91: (به روباه گفتند شاهدت کیه گفت دمم)
من به اینها میگم بی ادبی
rostam91: چندتا قبر فرزندانش مهیا کردند؟! ۱۰تا ۲۰ تا قبر؟ مگه برای معاویه و یزید به قول شما ظالم امکان نداشت یه قبرستان رو زیر و رو کنه؟!
تو تاریخ اومده ......خیلی چیزها چون اهمیت نداشته و مغایر یوده در کتب اهل سنت نیومده اما اینها در تاریخ ثبت شده
اینم از ویکی
شهر نجف از لحاظ تاریخی سابقه طولانی ندارد.
پس از سوقصد و قتل علی بن ابی طالب توسط ابن ملجم طبق وصیت وی، او به طور ناشناس در منطقه‌ای نزدیک به شهر کوفه دفن شد.
چنین روایت شده که بیش از صد سال بعد، خلیفه عباسی، هارون الرشید، به شکار گوزن در خارج کوفه رفت و گوزن به محلی پناه برد که در آن محل سگ‌های شکاری او را دنبال نکردند. در پرس و جو که راز این مکان چیست، به هارون الرشید گفته شد که آن محل دفن علی است. هارون الرشید بعد از اینکه این امر توسط جعفر بن محمد تأیید شد، دستور داد که مقبره‌ای در همان محل ساخته شود و در زمان کوتاهی شهر نجف در اطراف مقبره رشد کرد
rostam91: در ضمن خداوند در آیه " وسیله" نمونه ای از وسیله رو نام برده که اون جهاد در راه خداستو اعمال فرض مثل روزه و حج و نماز و .... اگر مراد از وسیله انسان بود حتما در ادامه به جای جهاد از این افراد نام میبرد!
شما چرا برای خدا تعیین تکلیف میکنی
حواریون عیسی برای رسیدن بخدا از عیسی استفاده کردن و ما از پیامبر و در قران جایی نگفته که توسل نکنیم به پیامبر چه مرده و چه زنده
اگه اینجوری بود خدا خودش چرا برای کارهاش از وسیله استفاده میکنه چون خودش میتونه مردم رو قبض روح کنه یا با پیامبراش حرف بزنه یا بدون خورشید زمین رو گرم کنه
rostam91: پدرت خوب! وقتی میشنوه چرا آدم بره با یکی دیگه حرف بزنه، اصلا این تنها خداست که همه صداها رو میشنوه و همه اعمال رو میبینه و اگه بگیم امام حسین یا امام زمان هم همه صداها و اعمال رو میبینن پس برای اونها صفات خدائی قرار دادیم و این خودش شرکه!
خدا میتونه از صفات خودش به کسی بده یانه ؟؟؟
هر کس امام رو بخونه امام به او توجه میکنه
خدا قادر مطلق است و اگه بخواد هر کاری میکنه
rostam91: بابا من دارم از زمان به خلافت رسیدن میگم که مردم با اونها همراه شدند و با ابوبکر بیعت کردند
دلایل زیادی برای بیعت ذکر شده
اول. کینه های فراوان مردم از علی ع بواسطه افرادی که ایشون در راه خدا کشته بود و خانه ای نبود که در زمان صدر اسلام کینه ای از علی بواسطه کشتن
دوم .ترس مردم از عدل مطلق علی
دوم . کینه ها
سوم .حسادت مردم و خصوصا درشت تر ها به علی چون پیامبر در حال بین او و بقیه بواسطه خدماتش و تقوی و عبادتش تفاوت قائل میشد
rostam91: چرا وقتی حکومت رو غصب کردند از حق مردم دفاع نکرد
چون مردم نخواستن و امام که بزور نمیخواد عامه مردم رو دلالت کنه اون اتفاقات افتاد و علی راضی نبود
در زمان خلافت هم مردم خواستن و او راضی نبود اما قبول کرد
شما دقت کنی متوجه میشی
مردم عموما تصمیم بر خلافت ابوبکر گرفتن لذا امام از حق خودش گذشت و کنار ایستاد و تحمل کرد
در زمان خلافت هم علیرغم میل بخاطر اجماع مردم قبول کرد منتها شرط قبول نکرد و بر اجتهاد خودش حکومت کرد که نشون میده نسبت به خلفا قبلی ناراضی بوده و راه اونها اشتباه بوده که علی ع نپذیرفته
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#255
Posted: 13 Feb 2013 01:17
قال ابن عباس: إنّ الرّزيّة كُلَّ الرّزية، ما حال بين رسولاللَّه (ص) و بين كتابه.
مصيبت تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) و نوشتارش حائل گرديدند.
صحيح بخارى ج 1، 120
مسعودی در قسمتی از کتاب خود آورده است:«فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْمُحْسِنا؛ پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده و هجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛ چنان که محسن را سقط نمود.»[3]
- عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (548 - 479 ق.) نقل کرده: «اِنعُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْاَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها، به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه علیهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود.»[4]
- صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنت میگوید: «اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَفاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْبَطْنِها، به راستی عمر آن چنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سقط نمود.»[6]
3- مقاتل بن عطیه میگوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهراعلیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آن که از دنیا رفت.»[7]
4- ابن ابی الحدید نقل نموده است: «ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وسلم در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی بعدا مانند اسیران دیگر آزاد شد.
ابو العاص به پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم وعده داد که پس از مراجعت به مکه، وسائل مسافرت دختر پیامبر(ص) را به مدینه فراهم سازد. پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم به زید حارثه و گروهی از انصار، مأموریت داد که در هشت مایلی مکه توقف کنند و هر موقع کجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر پیامبر(ص) از مکه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. جبار بن الاسود (یا هبار ابن الاسود) با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود را بر کجاوه دختر پیامبر(ص) کوبید. از ترس آن، زینب، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد و به مکه بازگشت. پپامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و درفتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد.»
ابن ابی الحدید میگوید:
«من این جریان را برای استادم ابو جعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتی که پیامبرصلیاللهعلیهوآله وسلم خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباح شمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسانی را که دخترش فاطمه علیهاالسلام را ترسانیدند که باعث شد فرزندش (محسن) را سقط کند، حتما مباح میشمرد.»
ابن ابی الحدید میگوید، به استادم گفتم:
«آیا از شما نقل کنم آن چه را مردم میگویند که فاطمه بر اثر ترس (و ضرباتی که بر او وارد شد) فرزندش را از دست داد؟
پس گفت: نه! از طرف من نقل نکن! و همین طور رد و بطلان آن را نیز از طرف من نقل نکن! چون اخبار در این زمینه متعارض است.»[8]
این قصه، به خوبی نشان میدهد که اخبار موافق با نظریات شیعه در بین روایات اهل سنت نیز وجود داشته و خود ابن ابی الحدید نیز در قسمتی از کلامش اعتراف میکند؛ آن جا که میگوید: «عَلی اَنجَماعَةً مِنْ اَهْلِ الحَدیثِ قَدْ رَوَوْا نَحوَهُ، گروهی از اهل حدیث (از اهل سنت نیز) مانند آن چه را شیعیان میگویند نقل کردهاند.[9]
5- سکونی یکی از راویان اهل سنت است[10] او میگوید: «نزد امام صادق علیهالسلام رفتم؛ در حالی که غمگین و ناراحت بودم. امام صادق علیهالسلام فرمود: ای سکونی! چرا ناراحتی؟! گفتم: خداوند فرزند دختری به من داده (از این که فرزندم پسر نبوده و دختر است ناراحتم) پس حضرت فرمود: ای سکونی، سنگینی دخترت را زمین بر میدارد و روزی او بر خداوند است و بر غیر اجل شما زندگی میکند و از رزق شما نمیخورد (پس چرا ناراحتی؟).»
سکونی میگوید: (با کلمات امام صادق علیهالسلام ) غمم رفت. آن گاه فرمود:
«ما سَمیتَها؟ قُلْتُ: فاطِمَةَ. قالَ: آهْ آهْ ثُم وَضَعَ یدَهُ عَلی جَبْهَتِهِ وَ کَانی بِهِ قَدْ بَکی وَ قالَ: اِذا سَمیتَها فاطِمَةَ فَلاتَسُبها وَلا تَضْرِبْها وَلاتَلْعَنْها. هذَا الاِْسْمُ مُحْتَرَمٌعِنْدَاللهِ عَزوَجَل وَ هُوَ اِسْمٌ اِشْتَق مِنْ اِسْمِهِ لِحَبیبَتِهِالصدیقة» وَ کانَ الاِمامُ لَما سَمِعَ بِاسْمِ فاطِمَةَ ذکر جَدتَهُ وَمَصائبَها وَلَمْ یزَلْ یذْکُرُ وَ یقُولُ: وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنقُنْفُذَ مَوْلی فُلان[11] چه نامی بر او گذاردی؟ گفتم: فاطمه: فرمود:آه آه. سپس دست خود را بر پیشانیش گذاشت و گویا گریه میکرد و فرمود: حال که او را فاطمه نامیدی به او ناسزا نگو؛ او را (کتک) نزن و نفرینش نکن (چرا که) این نام در نزد خداوند با عظمت محترم است؛ و آن نامی است که خداوند از اسم خود برای حبیبه خود صدیقه گرفته است. (آن گاه سکونی میگوید
همیشه امام صادق علیهالسلام اینگونه بود که وقتی نام فاطمه علیهاالسلام را میشنید به یاد جدهاش (فاطمه) و مصیبت های او میافتاد و همیشه تذکر میداد و میگفت: سبب وفات (و شهادت) فاطمه علیهاالسلام ضربتی بود که قنفذ، غلام فلانی (یعنی عمر) بر او وارد ساخت.
توجه دارید که سکونی با همه وثاقتی که دارد، اینجا تعصب سنیگری خویش را نشانداده و ذیل کلام امام صادق علیهالسلام را حذف و تحریف نموده است. با این حال، مطلب روشن است که سبب شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام همان ضرباتی بود که به دست قنفذ و عمر بر آن حضرت وارد شد.
چنان که ابا بصیر از امام صادق علیهالسلام متن کامل کلام حضرت را به این صورت نقل نموده است: « وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحْسِنا وَ مَرِضَتْ مَرَضا شَدیدا وَلَمْتَدَعْ اَحَدا مِمنْ آذاها یدْخُلُ عَلَیها، سبب فوت فاطمه علیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمر زد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگان خویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند)[۱۲
[3] . اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص153 و در برخی چاپها ص 23 24.
[4] . الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج1، ص57.
[5] . اَلفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص107.
[6] . الوافی بالوفیات، صفدی، ج5، ص347 ر.ک: سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج2،ص292.
[7] . الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص160 161.
[8] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج14، ص193/ ر.ک: زندگی علی علیهالسلام ،ص252.
[9] . شرح نهج البلاغه، ج2، ص21.
[10] . سه نفر از راویان اهل سنت، از امامان شیعه علیهمالسلام روایت نقلنمودهاند که علمای شیعه آنان را ثقه میدانند و به سخن آنان اطمینان دارند وروایات آنها را میپذیرند: سَکُونی؛ نَوْفِلی؛ خَلُوقی.
[11] . شجره طوبی، محمدمهدی حائری، ص417، (منشورات شریف رضی).
[12] . بحار الانوار، ج43، ص170.
همین قول را اسفرائینی (متوفای 429 ق)، به نظام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَن عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَالْعِتْرَةِ، عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیت علیهم السلام جلوگیری کرد.»[5]
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#257
Posted: 14 Feb 2013 09:37
rostam91: اشتباه اشتباهه چه مسیحی چه مسلمونش تازه مسیحیا گنبد طلا برای قبرهاشون نمیسازن!
عزاداری برای مرده تا سه روز بعد از وفاتشه و برای زن تا پایان عده! اگه شما مرده هاتون رو براش هفتم و چهلم میگیرین امام علی تو هفتم فاطمه ازدواج کرد!
کلیسهای مسیحی رو ندیدی چه شکوهی دارن
ضمنا همیشه افراد بزرگ و متدین دین مسیح رو در سرداب های کلیسا دفن میکنن و نگه میدارن
حضرت علی به وصیت حضرت زهرا عمل کرد و در زمانهای مختلف عرف تفاوت میکنه
rostam91: باشه دیگه ضرب المثل نمیگم چون نمیدونی و ممکنه بهت بر بخوره!
شما این ضرب المثل رو بر فرض در صحبت با یک بزرگتر استفاده میکنی و به استادت یا بزرگترت میگه شاهدت دمته یا من تا حالا وقتی از کتب خودتون روایت اوردی گفتم بهت این حرف رو
rostam91: لطفا این آیه رو بیار!
فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللّهِ آمَنَّا بِاللّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿۵۲﴾
ال عمران
پس چون احساس کفر کرد عیسی درایشان گفت چه کسانی هستند تا من را یاری کنند به سوی خدا
پس حواریون گفتند ما یاران خدا هستیم و......
اینجا حواریون دارن میگن یاری عیسی یاری خداست و نمیگن ما یاران تو هستیم که مشرف به سوی خدا شوی بلکه میدونن یاری عیسی یاری خداست
الان هم یاری حجت خدا یاری خداست چون ما که خدا رو درک نمیکنیم تا یاور او باشیم و به خدمتش مشرف شویم اما حجت خدا خدارا درک میکند
rostam91: عزیزم اون خداست و هر کاری میتونه بکنه ، اگه خدا بیاد جلوی شما یا پیامبر شما یا اون پیامبر قالب تهی میکنی مگه تو قرآن نخوندی که موسی طاقت دیدن نور خدا رو هم نداشت ؟!
باز اون قدرت تحمل هم دست خداست و چگونه بود که برخی با خدا حرف زدند ضمنا برای اول بار موسی به اون حال افتاد
rostam91: یعنی اگه از خدا بخواهی نمیده ولی به امام بگب ممکنه خداوند بده؟!یعنی منظورت اینه که مشیت خدا تغییر میکنه؟!
امامی که نمیتونه گنبد و بارگاه خودش رو از انفجار بمب حفظ کنه چجور میخواد به شما توجه کنه!
اگه قرار باشه معجزه بشه که کسی بی ایمان نمیمونه
این دوره دوره امتحانه که کی دینش رو نگه میداره و کی نگه نمیداره
اگه اینجوری حساب کنی خدا هم قدرت نداره کتابش رو از سوزوندن نگه داره
خدا شفاعت و روای حاجت رو به امام بخشیده مثل اینکه به فرشتگان وطایف و قدرتهایی رو داده
rostam91: اگه اینطوره پس باید کینه نسبت به پیامبر که باعث و بانی اصلی کارهای علی و دیگر صحابه در جنگها بود بیشتر باشه!
جرات نداشتن ...............زمانی که پیامبر قدرت نداشت و دورش شلوغ نبود چه بلاهایی سر پیامبر اوردن همین کسانی که بعد ادعای اسلام داشتن
علی تنها بود
rostam91: مگه تا اون موقع علی داوری کرده بود یا کسی از عدالت میترسه؟! همه از ظلم بدشون میاد نه از عدالت ، اینطور که شما نوشتی انگار مردم زمان پیامبر عموما ظالم بودن که از سر کار اومدن علی و عدالتش میترسیدند!
عربها سروری میخواستن نه عدالت همونگونه که طلحه و زبیر وقتی علی بهشون ولایت و استانداری نداد بر علیه او شدند و خروج کردن
ضمنا علی ع در زمان پیامبر هم داوری میکرد و سرپرستی میکرد
rostam91: مگه بخواست مردم بود؟ از نظر شما این حکومت از طرف خداوند به علی داده شده بود و اگه علی برای برپائی دین خدا بپا میخواست حتما همانطور که خداوند پیامبر تنهاش رو یاری کرد علی و معدود یارانش رو هم یاری میکرد!
گفتم امامت ماله امام و قدرت خدادادی و خلافت چون برای مردم است وابسته به اقباله مردم حالا
مردم برخلاف حکم خدا عمل کنند و خیانت کنند نه تقصیر خداست و نه تقصیر امام بلکه تقصیر خوده مردمه و این اختیاری است که به انسان داده شده
rostam91: پس مردم ابوبکر رو واجد شرایطتر میدونستن
منافع و متامع دنیاشون رو با ابوبکر بهتر میدیدن
rostam91: در ضمن منم میگم علی از حق خودش گذشت چون دید مردم اونو نمیخوان و این حق رو خدا نداده بود ولی باز هم میگم از نظر شما خدا اونو جانشین رسول الله در بین مردم قرار داده بود و علی حق نداشت که از حقش بگذره، پس میشه گفت علی حق خدا رو ادا نکرده؟
خدا علی را جانشین قرار داد و مردم بر خلاف عهد با او و خدا عمل کردن
علی نشون داده از وطیفه اسلامی اش هر گز عقب نشینی نکرده و این حق خلافت برای مردم بود و وقتی مردم نادان نخواستند علی از این حق خود گذشت و حکومت بر این مکردم برای او ارزشی نداشت مگر برای انجام حدود خدا
که خیلی وقتها عمر و و دیگرانم رو از کج روی باز داشت با اینکه او خلیفه بود
rostam91: عثمان که امرای منتصب عمر رو تغییر داد بخاطر ناراضی بودن از شیوه حکومت عمر بوده؟ این چه حرفیه ؟ هر حاکمی پس از قدرت رسیدن میاد اونطور که میپسنده مهرهاش رو میچینه و طبق نظر خودش حکومت میکنه!
نخیر استاد عشمان گند قوم و خویش بازی رو در اورد اگه قبلی ها کمی رعایت میکردن عشمان همه قوم و خویش ها رو منصب دار کرد
انگار افتضاحات ولید و مروان یادت رفته
ولید مست در محراب رفت و نماز خوند و وقتی پیش عثمان اومد هیچکس جرات اجرای حد را نداشت غیر از شیر خدا علی ع چون همه از انتقام مروان میترسیدن جز علی
شیر خدا همیشه شیر است و صبرش هم صبر شیر نر است وقتی کفتاران بیشمار به دریدن غذای او مشغولند و زحمت و خفت پراکندن کفتار به خود نمیدهد چرا که کفتار مردانه نمیجنگد در حمله میگریزد و تا بازگردی از گشت حمله میکند
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#258
Posted: 14 Feb 2013 09:43
مطلب سيلي خوردن حضرت زهراء ـ سلام الله عليها ـ را منابع معتبر سنّي و شيعه نقل كردهاند و راويان اين قضيه، هم موثق بودهاند كه از آن جمله طبري در «دلائل الامامه» ميگويد: عمر در ضمن نامهاي براي معاويه پس از نقل قضيه سقيفه بني ساعده و بيعت گرفتن براي ابوبكر، چگونگي برخورد با فاطمه ـ سلام الله عليها ـ را چنين بيان ميكند:
«... به فاطمه ـ سلام الله عليها ـ كه پشت در بود گفتم: اگر علي ـ عليه السّلام ـ از خانه براي بيعت بيرون نيايد، هيزم فراواني به اينجا بياورم و آتشي برافروزم و خانه و اهلش را در آن بسوزانم يا علي ـ عليه السّلام ـ را براي بيعت به سوي مسجد ميكشانم، آنگاه به خالد بن وليد گفتم: تو و مردان ديگر هيزم بياوريد، و به فاطمه ـ سلام الله عليها ـ گفتم خانه را به آتش ميكشم.
همان دم دستش را از در بيرون آورد تا مرا از ورود به خانه باز دارد، من او را دور نموده و با شدّت در را فشار دادم و با تازيانه بر دستهاي او زدم تا در را رها كند، از شدّت درد تازيانه ناله كرد و گريست، نالة او بقدري جانكاه و جگر سوز بود كه نزديك بود، دلم نرم شود و از آنجا منصرف گردم، ولي به ياد كينههاي علي ـ عليه السّلام ـ و حرص او بر كشتن قريشيان افتادم. با پاي خودم لگد بر در زدم ولي او هم چنان در را محكم نگه داشته بود كه باز نشود. وقتي كه لگد بر در زدم، صداي نالة فاطمه ـ سلام الله عليها ـ را شنيدم و اين ناله طوري بود كه گمان كردم مدينه را زير و رو كرد. در آن حال فاطمه ـ سلام الله عليها ـ ميگفت: «يا ابتاه! يارسول الله! هكذا يُفعل بجيبتك وا بنتك، آه! يا فضَّةُ اليكِ فخذيني فقدوا... قُتِلَ ما في احشائي من حملٍ» اي پدر جان! اي رسول خدا! بنگر كه اين گونه با حبيبه و دختر تو رفتار ميشود، آه! اي فضّه بيا و مرا در ياب، كه سوگند به خدا، فرزندم كه در رحم من بود، كشته شد. در عين حال در را فشار دادم، در باز شد. وقتي وارد خانه شدم؛ فاطمه ـ سلام الله عليها ـ با همان حال روبروي من ايستاد، ولي شدت خشم من، مرا به گونه‌اي كرده بود كه گوئي پردهاي در برابر چشمم افتاده است، چنان سيلي روي روپوش، به صورت او زدم كه به زمين افتاد...»[3]
[3] . طبري، دلائل الامامه، ج 2، مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ قديم، ج 2، ص 222، قمي، عباس، بيت الأحزان،ص 96 و 97.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#259
Posted: 14 Feb 2013 09:44
خصيبي در «الهداية الكبري» و بحراني در «العوالم» و همچنين بسياري ديگر با ذكر سند به نقل از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نوشتهاند:
عمر با لگد بر در خانه كوبيد، تا اين كه در به پهلوي فاطمه ـ سلام الله عليها ـ اصابت كرد، در حالي كه، او به جنيني شش ماهه به نام محسن حامله بود و آن جنين سِقط گرديد.
آن گاه عمر، قنفذ و خالد بن وليد هجوم آوردند، عمر بر صورت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ سيلي زد به طوري كه گوشوارهاش در زير مقنعه قطع گرديد و صدايش به ناله برخواست و گفت: وا! ابتاه، وا رسول الله!! ابنتكِ فاطمة تكذّب و تضرب و يقتل جنين في بطنها.
«و اي پدر! واي رسول الله!! به دخترت نسبت دروغ ميدهند، او را ميزنند و فرزندش را ميكشند.»
اميرالمؤمنين در اين هنگام فضّه را طلبيد و گفت: بانويت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ را كمك كن آن گونه كه زنان حامله را در زايمان كمك ميكنند. پس همانا از اثر لگد و ضرب در، درد زايمان او را فرا گرفت و محسنش سقط گرديد.
راوي ميگويد: امام صادق ـ عليه السّلام ـ آن چنان ميگريست و ميگفت كه محاسنش از اشك تر شد.[4]
[4] . خصيبي، الهداية الكبري، ص 408، بحراني، العوالم، ج 11، ص 442.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#260
Posted: 14 Feb 2013 09:46
علت اختلاف يا ناقص بودن قضايا و جريانات تاريخي در كلام اهل سنت و كتب آنها، سيره و روش علماء آنان در برخورد با اين گونه جريانات است و به اين سيره و روش بعضي از بزرگان اهل سنت اشاره و تصريح كردهاند كه از آن جمله در اعتراض به ابن قتيبه كه يكي از بزرگان و سرشناسان اهل سنت است كه در كتب خود تا حدّي به اين جريانات اشاره كرده است و بدين جهت مورد اعتراض قرار گرفته و او را تخطئه كردهاند.
«ابن عربي» در كتاب «العواصم من القواصم» اظهار ميدارد: من أشدّ شيئي علي الناس، جاهل عاقل أو مبتدع محتال. فأمّا الجاهل فهو ابن قتيبه، فلم يبق و لم يذر للصحابة رسماً في كتاب «الامامة و السياسية» إن صحّ جميع مافيه.[6]
«از جمله سرسخت ترين و ناگوارترين امور در جامعه، يكي انديشمند ناآگاه و ديگري بدعتگزار حيلهگر است. امّا انديشمند ناآگاه همچون ابن قتيبه است كه در كتاب «الامامه و السياسة» رسم (پردهپوشي) را در مورد صحابه رعايت نكرده است اگر چه همه آنچه را كه نقل كرده است، صحيح ميباشد.
و «ابن هجر هيثمي» در كتابش اظهار ميدارد: «... مع تأليف صدرت من بعض المحدثين كابن قتيبه مع جلالته القاضية بأنه كان ينبغي له أن لا يذكر تلك الظواهر، فان أبي إلّا أن يذكرها، فليبين جريانها علي قواعد اهل السنة...»[7]
«نظر به كتابهايي كه بعضي از محدثان والا مقام همانند ابن قتيبه (در حوادث صدر اسلام) نوشتهاند، شايسته اين بود كه وي از ذكر جزئيات حوادث، اجتناب مينمود و چنانچه ناچار از نقل آنها بود، ميبايست جريان اين حوادث را مطابق قواعد اهل سنت تعديل و تبيين مينمود».
[6] . ابن عربي، العواصم من القواصم، ص 248.
[7] . ابن حجر هيثمي، تطهير الجنان و اللسان، ص 72.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
صفحه 26 از 48