انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 42 از 48:  « پیشین  1  ...  41  42  43  ...  47  48  پسین »

Fatemeh Zahras Martyrdom | شهادت زهرا: بزرگترین دروغ تاریخ


مرد

 
ametis: و محسن جزو اهل بیت رسالت نیست
سوال ؟؟؟
از کجا میدانستند که فرزند زهرا پسر است که نامش محسن باشد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سونو گرافی ؟؟؟؟؟؟؟؟
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
چون مرد به عزت ببرندش سر دست
     
  
مرد

 
Andisheh: از کجا میدانستند که فرزند زهرا پسر است که نامش محسن باشد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پیامبر و امام بودن و با خدا در ارتباط

اسامی فرزندان پیامبر و علی ع قبل از تولد انتخاب شده بوده

یک خانم تو ماه ۶ بره پیش یک ماما از تکانها و وضعیت مادر تشخیص میده که فرزند پسره یا دختر و اغلب موارد درسته

کمی تدبر در تاریخ گذشتگان بد نیست

در گذشته علوم به شکل دیگری وجود داشته مثلا در طب ایرانیان قبل از اسلام جراحی مغز میکردند
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
Andisheh: سوال ؟؟؟
از کجا میدانستند که فرزند زهرا پسر است که نامش محسن باشد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سونو گرافی ؟؟؟؟؟؟؟؟
تنها خداوند است که غیب میداند و دانای نهان و آشکار است بجز او هیچکس حتی پیامبرش و فرشتگانش هم غیب نمی دانند مگر در مواردی خاص که خداوند صلاح بداند و فکر نمی کنم دانستن اینکه چی تو رحم فاطمه هست جزء موارد خاص باشه
     
  
مرد

 
آيا حضرت عمر، به حضرت فاطمه جسارت كرده است؟

میخواهم بشما نشان دهیم كه علمای شیعه چگونه قوم خود را گمراه میکنند!
اول سوالی که شیعه ، از آخوند ها پرسیده را بخوانید:
سؤال شیعه:
لطفا جريان حمله به بيت حضرت امير المومنين علي علیه السلام و ضرب و شتم حضرت فاطمه الزهرا ( س ) از كتب شيعه و سني را به صورت مفصل برايم بگویید
با تشكر
براي ارائه به يكي از برادران سني كه گفته است اگر برايم ثابت كني كه عمر به حضرت فاطمه الزهرا ( س ) جسارت نموده از سني بودن دست بر ميدارم !!!!
پاسخ شیعه :
اين كه عمر بن الخطاب به حضرت زهرا سلام الله عليها جسارت كرده است، از قطعيات تاريخ است .
رواياتى كه در رابطه با هجوم به خانه حضرت صديقه طاهره در كتب اهل سنت آمده :
طبری از زیاد بن کلیب روایت کرده است:
پس عمر آمد بسوی آنها و گفت قسم به الله، یا برای بیعت با ابوبکر، از خانه خارج میشوید یا خانه را به همراه شما به آتش میکشم پس زبیر با شمشیر از خانه بیرون آمد و بسوی عمر رفت، به او حمله کردند شمشیر از دستش افتاد پس بر رویش افتادند و گرفتندش
تاريخ الطبرى: 2/443.
از سلمة بن عبد الرحمان روایت داریم که او گفت:
پس عمر آمد بسوی آنها و گفت قسم به کسی جانم در دست اوست،یا برای بیعت با ابوبکر از خانه خارج میشوید یا خانه را بر شما به آتش میکشم
شرح نهج البلاغه: 1/164 (2/45).

پاسخ اهل سنت:
اما خود کتاب نهج البلاغه را یک شیعه نوشته این کتاب پیش ما معتبر نیست تا مثل صحیح بخاری بر آن شرح بنویسیم ،
و نویسنده این کتاب؛ ابن ابی الحدید؛ شیعه معتزلی بوده و کتاب را هم بخاطر یک وزیر شیعه نوشته است.
وانگهی، محافل علمی اهل سنت، در طول تاریخ، نه نهج البلاغه را قبول داشتند و نه شرحش را و نه ابن ابی الحدید را !!پس روحانیون شیعه چرا وقتی بخواهند ما را به کتاب های خودمان حواله دهند؛ شرح نهج البلاغه را برخ ما میکشند؟! مورچه چیست که کل پاچه اش باشد؟ خود نهج البلاغه را که قبول نداریم، شرحش را چرا قبول کنیم؟! نهج البلاغه اگر سخنان حضرت علی میبود، پیش ما بسیار عزیز و معتبر بود اما دروغ های که شیعه به خلیفه چهارم نسبت داده ،نه فقط مورد احترام ما نیست که باعث تنفر ماست!
این روش اول ملایان شیعه برای گمره کردن شیعه هاست یعنی آخوندها میگویند: مذهب ما شاهد در کتب سنیها دارد! ولی وقتی میگوییم کو شاهد؟ دم خود را نشان میدهند. شرح نهج البلاغه را نشان میدهد ابن ابی الحدید شیعه را نشان میدهد.
اما روحانيون شيعه، روشی بدتر از این هم را برای گمراه کردن شیعه ها بکار میبرند.
در این روش، براستی از کتابهای ما جملاتی را نقل میکنند ،مثل آنچه که در اینجا شیعه از صفحه 443 تاریخ طبری نقل کرده است:
طبری از زیاد بن کلیب روایت کرده که: که عمر آمد به خانه علی و درون خانه طلحه و زبیر و مردانی از مهاجرین بودند و عمر گفت :قسم به الله ،،یا برای بیعت با ابوبکر از خانه خارج میشوید یا خانه را بر شما به آتش میکشم پس زبیر با شمشیر از خانه بیرون آمد و بسوی عمر رفت، به او حمله کردند شمشیر از دستش افتاد پس بر رویش افتادند و گرفتندش
درست است که این روایت در کتاب طبری است، اما این روایت هم برای شیعه مشکل ساز است زیرا از این حدیث در میابیم که طلحه و زبیر طرفدار علی بوده اند
اما شما صفحه 443 كتاب طبري را خوانديد، حالا صفحه بعد از آن را نیز ببینید
حبيب بن ابی ثابت میگوید که علی رضی الله در خانه خود بود که شخصی آمد و به او گفت ابوبکر برای بیعت گرفتن نشسته و مردم دارند با او بیعت میکنند، و علی با عجله در حالیکه فقط پیراهنی پوشیده بود ( بدون لباس کامل ) دوید و رفت و با ابوبکر بیعت کرد . این عجله برای این بود که علی کراهت داشت در بیعت کوچکترین تاخیری کند. بعد از بیعت، کنار ابوبکر نشست و کسی را فرستاد که بقیه لباسم را بیاور! و آوردند و پوشید و بعد از آن همیشه در مجلس ابوبکر میبود.
حالا ای خواننده گرامی برای من بگو چرا ملای شیعه صفحه 443 را دید و صفحه 445 را ندید؟

حالا این روایت را ببیند از صفحه 447 همان کتاب:
ابوسفیان به علی گفت: چه شده خلافت رسید به حقیرترین قبیله قریش ؟ والله ای علی اگر بخواهی بر علیه ابوبکر کوی و برزن را از سوران پر میکنم. و علی گفت: ای ابوسفیان مدت درازی را در دشمنی با اسلام سپری کردی و ضرری به اسلام نرساندی، بنظر ما ابوبکر شایستگی این شغل را دارد . خوب ای خواننده گرامی ملایان شما چرا این را ندیدند؟!!
راز همینجاست
طبری روایات متعدد را باسند نقل میکند هرچه را که شنیده نقل میکند، نوشته طبری حتی نظر خودش هم نیست با سند مینویسد که از فلان شنیدم و او از فلان شنید تا آخر
مثل خبرنگاری نظرات مخالفین را هم مینویسد اما شیعه در آن میان ، فقط نظری را نقل میکند که موافق مذهبش است و بعد میگوید این نظر طبری است و تازه در اینجا هم متوقف نمیشود سپس نتیجه میگیرد این نظر اهل سنت است !!!
روحانی شیعه بدون اینکه خجالت بکشد در هرجا این ترفند را بکار میبرد، این ترفند برای کلاه برداران مذهبی شیعه، سود آور است. روحانی شیعه در فکر شیعه کردن سنی ها نیست، او میخواهد شیعه، در گمراهی خود پابرجا باقی بماند و متاسفانه این ترفند تا حالا شیعه ها را فریب داده و کوشش ما برای روشنگری نتیجه مطلوب نداده است.

حالا نظر سنی ها در این باره چست؟
سنی ها آن روایتی را قبول میکنند که سندش صحیح باشد و راویانش راستگو باشند
در صفحه 448 حدیث دیگری است با این مضمون :
عایشه میگوید:
علی در چشم مردم،بخاطر اینکه شوهر فاطمه بود احترام خاصی و وجاهتی داشت، دختر پیامبر صلی الله علیه وسلم که فات كرد، او دیگر، آن مقام را نداشت و پس بدنبال این شد که با ابوبکر مصالحه و بیعت کند و علی در این 6 ماه با ابوبکر بیعت نکرده بود......
:«.....پس برای ابوبکر پیغام داد که پیش ما بیا با تو کسی نیاید؛ آمدن عمر را دوست نمیداشت؛ عمر گفت: نه والله ای ابوبکر تنها پبششان نمیری!
ابوبکر فرمود: من با اونها کاری نکردم که من بدی برسانند، والله که نزدشان میروم .
پس ابوبکر وارد خانه آنها شد و علی رشته سخن را بدست گرفت و گفت :ما بر برتری تو واقفیم و فضلی که الله بتو داده را میدانیم و با تو در خیری که الله بسوی تو فرستاده، رقابت نمیکنیم ( در خلافت ادعایی نداریم )، اما مستبدانه عمل کردی، و نظر ما این بود که بخاطر خویشاوندی رسول الله، برای ما نیز حقی است.
و چشمان ابوبکر پر از اشک شد و فرمود: «اینکه با فامیل رسول الله صله رحمی کنم را بیشتر دوست دارم تا اینکه با خویشاوندان خود نیکویی کنم »
و اما مشاجره من و شما در باره فدك، باعث نميشود كه من از خير دست بردارم، و هر دخل و تصرفی که رسول الله صلي الله عليه وسلم میکرد را، من نیز ترک نکردم.
پس علی به ابوبکر گفت قرار من و تو نماز عشا برای بیعت ( جلوی مردم )
و وقتی که ابوبکر نماز ظهر را خواند بر منبر بالا رفت و و فضل علی را یاد آوری شد و عذرش را در تاخیر در بیعت نمودن، پذیرفت. سپس خطبه خود را با استغفار پایان داد.
بعد، علی،آغاز به سخن کرد و ابوبکر را به بزرگی ستود و گفت: من با ابوبکر ادعای رقابت نداشتم و نه منکر برتری او هستم و لکن ما برای خود نصیبی میدیدم ( از فدک ) و ابوبکر بر ما زور گفت و ما در دل خود کراهتی از این عملش احساس کردیم.
و مسلمانان از عمل علی خوشحال شدند و به او گفتند: احسنت
و بعد از آن، مسلمانان علی را بخاطر این کارش گرامی میداشتند.»

اين روايت طبری را امام بخاری نیز در صحیح خود آورده است.
یعنی این بهترین روایت طبری در این باره است و ما همین را قبول داریم.
این مذهب سنی هاست. حدیثی که در بخاری است مذهب ماست، علمای شیعه هم این را میدانند، ولی سالسوانه میگویند که عقیده اهل سنت در فلان روایت از روایات تاریخ طبری است
آنها بی دلیل آب در هاوان نمیکوبند، آنها دارند بر مغز عوام شیعه میکوبند و این مغز آب نیست، مغز آخر خراب میشود و این همان خواست علمای شیعه است که میخواهند تنها به جهنم نروند !
     
  
مرد

 
آیا حضرت عمر با دختر حضرت علی عروسی کرده بود؟

وقتی كه هنوز شیعه بودم ،یكبار كتاب اصول كافی ( مهم ترین كتاب شیعه) را مطالعه کردم، در فصلی از این کتاب، به احادیثی رسیدم که از عروسی حضرت عمر و دختر حضرت علی سخن میگفت. هنوز هم بعد از گذشت سالهای دراز ،یک حدیث از آن کتاب را به خاطر دارم :

پرسنده ای از امام صادق پرسید آیا عروسی ام کلثوم با عمر راست است؟ امام جواب داد بله این فرجی ( آلت تناسلیی!!! )بود از ما غصب شده ( یا دزدیده شده است ) اما شیعه امروزی حرف عجیبی میزند، میگوید داستان این عروسی دروغ است.
میدانیم که شیعه همه اصول کافی را قبول ندارد، ولی شیعه در همان حال مبهم صحبت میکند، یعنی اگر این روایت را قبول ندارد ،پس چرا سخن راویان این روایت را در موضوعات دیگر قبول دارد؟!!
پس چرا هرگز حاضر نشده اصول کافی تصحیح شده خود را بما نشان دهد تا بدانیم که باید به کدام حدیث آنها استناد کنیم وبه کدام نکنیم ....؟!!
اما آنها هرگز حاضر به صراحت گویی و شفاف سازی نیستند و این خود عیب پاک نشدنی در مذهب شیعه است.
بعد از این مقدمه بیایید ببینیم شیعه به چه دلایلی این حقیقت تاریخی ( عروسی دختر علی با عمر رضی الله عنهما) فرار میکند ؟
جواب شیعه:
جریان ازدواج عمربن الخطاب با ام كلثوم دختر حضرت على از اكاذیب و اساطیر است. چون اولا: در هیچ یك از صحاح ستة تفصیل جریان نیامده است.


پاسخ اهل سنت:
بفرض که نیامده باشد باز دلیلی برای انکار نیست، زیرا کتب اهل سنت منحصر به 6 کتاب نیست و نبودن حدیثی در صحاح سته دلیل بر نادرست بودن آن روایت نیست، و همانطور برعکس، بودن حدیثی در 4 کتاب از آن 6 کتاب نیز، به تنهایی دلیل کافی برای درست بودن آن حدیث نیست.
اگر قرار میبود که ما کتاب حدیثی غیر از 6 کتاب را قبول نمیداشتیم، پس چرا اینهمه کتابهای حدیث داریم ؟ پس چرا شما، در بحث ها اشاره به کتاب های دیگر ما میکنید؟
شیعه میگوید:
ثانیاً: به گفته بعضى از محققان اسلامى. حضرت على دخترى به نام ام كلثوم نداشته بلكه این كنیه حضرت زینب بوده است. و ایشان هم با عبدالله بن جعفر ازدواج كرده بود حیاة فاطمة الزهراء: 219 (باقر شریف قرشى رافضى) ـ و علل الشرائع ج1: 186 باب 149 ج 2


پاسخ اهل سنت
کتابهای شیعه برای ما ارزشی ندارد، زیرا علمای شما از دروغگوترین مردمان، در طول تاریخ بوده و هستند. عروسی عبدالله بن جعفر با زینب درست است، اما زینب وفات یافت و بعد از آن عبدالله با ام کلثوم عروسی کرد.


شیعه در ادامه میگوید:
ثالثاً: تشابه اسمى شده، و عمر درخواست ازدواج با ام كلثوم دختر ابوبكر را كرده بود كه آن هم در ابتدا مورد موافقت قرار گرفت ولى پس از آن با مخالفت عائشه رو برگردید و انجام نشد. الأغانی 16: 103.
رابعاً: ازدواج عمر با زنى به نام ام كلثوم ـ محقق شده، ولى او دختر جرول مادر عبیدالله بن عمر است و ربطى به دختر حضرت على(رضی الله عنه) ندارد . سیر اعلام النبلاء (تاریخ خلفاء) 87.

پاسخ اهل سنت:
اولا اغانی كتابی است ادبی،و چنگ زدن به متن آن ،و برتری دادنش بر کتب حدیث ،نشانه عقل و هوش نیست .
دوما حتی این دلیل نمیشود که ام کلثوم زن حضرت علی نباشد، زیرا ابوبکر دختری بنام ام کلثوم داشته و حضرت علی هم دختری به این نام داشته است.
اینکه عجیب نیست که نام دو زن از 8 زن حضرت عمر مشابه یکدیگر باشد و این دلیل نمیشود ما حدیث صحیح را رها کنیم ،تازه حدیث اذعان دارد که عمر هم شوهر ام کلثوم بنت علی بوده هم شوهر ام کلثوم بنت جرول و اشكالی هم ندارد كه از ام كلثوم سومی خواستگاری كرده باشد.
این که چیز عجیبی نیست
حضرت محمد هم دو زن بنام زینب داشته اند ، و یک دختر ایشان هم زینب نام داشت و نوه اش هم اسمش زینب بود.
حالا آیا تشابه اسمی میتواند دلیل شود که منکر سه زینب از این 4 زینب شویم؟
شیعه آبروی خود را برده با این دلیل آوری ..... یعنی تقصیر هم ندارد آخر با این داستانهای دروغی که درباره حضرت عمر و حضرت علی و شکستن پهلوی فاطمه توسط لگد عمر و از این حرفها گفته، حالا اگر آسمان هم زمین بیاید، نمیتواند قبول کند که علی به عمر ،دختر از بطن فاطمه را داده باشد. لذا این دلایل کودکانه چنگ میزند !
جالب است که سازندگان مذهب شیعه؛ مثلا کلینی در اصول کافی؛ جرات نکرده اند، منکر این عروسی شوند، و اقرار دارند به اینکه عمر داماد علی بود، اما شیعه امروزی گمان میکند گذر زمان پوشش خوبی برای انکار حقایق مسلم است!


شیعه ادامه میدهد:
خامساً: حقایق تاریخى، دروغ بودن این جریان را به اثبات مى رساند آنجا كه مى گویند پس از رحلت عمر محمد بن جعفر و پس از مرگ او برادرش عون بن جعفر با او ازدواج كرد. در حالیكه: خود همان تاریخ تصریح دارد كه این دو برادر در جنگ تستر ـ كه در زمان عمربود ،كشته شدند
استیعاب 3: 423 و 315، تاریخ طبرى 4: 213 ـ الكامل فی التاریخ 2: 546.
سادساً: مدعى هستند پس از این دو برادر عبدالله بن جعفر، ـ برادر سوم ـ با او ازدواج كرد. در حالیكه او با زینب ازدواج كرده بود ـ و او را داشت ـ آیا او جمع بین الاختین كرده است؟
الطبقات الكبرى 8: 462.


پاسخ اهل سنت
واقدی نوشته که محمد بن عون در تستر شهید شده اما جالب اینکه او هم منکر عروسی عمر و ام کلثوم نیست، بلکه به این عروسی اشاره دارد .
اما دیگران این را نمیگویند گفته شده که محمد بن عون تا بعد صفین زنده بوده و دارقطنی مینویسد محمد بن جعفر در جنگ صفین در رکاب علی میجنگیده و در همان جنگ کشته شده است.
مرزبانی درمعجم شعرا عقیده دارد که او بعد از صفین هم زنده بوده است.
آنچه که ثابت است این است که ام کلثوم بعد از وفات حضرت عمر با فرزندان جعفر بن ابی طالب عروسی کرده است ولی دقیقا معلوم نیست که با دوتای آنها عروسی کرده یا باهر سه آنها.
احتمال بیشتر این است که پس از وفات حضرت عمر، همسر عون بن جعفر شده پس از وفات عون، برادرش محمد او را بزنی گرفته و سال های آخر عمرش، همسر برادر بزرگتر آندو یعنی عبدالله بن جعفر بوده است.
و اینکه شیعه میگوید عبدالله شوهر زینب بن علی بوده، پس نمیتوانسته شوهر خواهر زینب ،یعنی ام کلثوم هم باشد, آسانی قابل جواب است:
عبدالله ابن عمر ،بعد از وفات زینب با ام کلثوم عروسی نموده و این نوع جمع کردن بین دو خواهر ،در اسلام این جایز است

.
ای دوستان شیعه ما
برای چه اینهمه بهانه میارید؟ قدر مسلم این است که ام کلثوم با عمر بن خطاب عروسی نموده است،
این حرف همه رجال شناسان و همه کتابهای تاریخی است و همه یک زبان و یکصدا این را میگویند .
شما هرکتابی از کتاب های ما را باز کنید (که در آن کتاب شرح حال ام کلثوم دختر علی یا شرح حال عمر بن خطاب نوشته شده باشد )لاجرم این را هم نوشته اند که آندو همسر یکدیگر بودند.
اما اینکه شوهرهای بعدی ام کلثوم دقیقا مشخص نشده اند، برای این بوده که آنها چون امیرمومنین عمر مشهور نبوده اند تا همگان از زندگی آنها ،دقیقا با خبر باشند.
حالا که بر شما ثابت شد همه رجال شناسان ما بر این عروسی مهر صحه گذاشته اند، و همانطور که در اول مقاله هم نوشتم در کتب شیعه نیز این عروسی را قبول دارند، پس انکار واضحات، عیب و زشت است.
و وقتی عروسی عمر و دختر علی را قبول کردید ، پس باور نکنید داستانهای دروغینی را که آخوندها، پیرامون حضرت عمر و زدن فاطمه ساخته اند.

محمد باقر سجودی
     
  
مرد

 
ametis: پیامبر و امام بودن و با خدا در ارتباط

از شما بعیید بود دوست من فکر میکردم بحث منطقی و کلامی میکنیم یه جورایی اینجارو به دلیل تعصب یا علاقه زدین جاده خاکی .
ametis: اسامی فرزندان پیامبر و علی ع قبل از تولد انتخاب شده بوده
اینهم از اون حرفهاست .. اگر این افراد از قبل نامشون انتخاب شده و سمتشون که امام باشند یا نباشند تعیین شده و اینها از قبل تعیین شده پس دیگه محسن قرار بوده جنین باشه و از دنیا بره پس مشیت خداوند از قبل چنین بوده و دیگه جرم عمر و دارو دستش چیه ؟ خواست خدا رو که نمیشه تغییر داد ..به علاوه اینکه این افراد از پیش تعیین شده باشند هم با انتخاب اونها به عنو ان امام ( به دلیل اصلح بودنشان) در تضاد است ( زیرا باید به دلل اصلح بودن امام شوند و نه چون از قبل انتخاب شدند ) هم با امر " اختیار " در تضاد است یعنی این افراد نمیتوانستند کاری کنند که امام نباشند بنا بر این آنها به خواست خدا هرگز نمیتوانستند خطایی انجام دهند که درجه امام بودن آنها ساقط شود پس این دیگه چه مزیت و یا برتری هست برای اونها ؟؟ عین کسی که در زندان باشد و گناهی نکند ؟؟ ثالثا این امر که شما گفتید تایید کننده وجود اجبار مطلق در جهان است یعنی بقیه مردم به دلیل اینکه امام ان از قبل انتخاب شدند هرگز نمیتوانستند در اثر زهد و تقوا و ایمان خالص به درجه امامت برسند یعنی سلب حق پیشوا شدن از تمام مردم کره زمین که در نوع خودش جبر عظیمیه و رابعا اینکه این با عدالت خدا همخوانی ندارد که یک حق رو از بقیه مردم بگیرد و به عده ای خاص بدهد .
ametis: یک خانم تو ماه ۶ بره پیش یک ماما از تکانها و وضعیت مادر تشخیص میده که فرزند پسره یا دختر و اغلب موارد درسته
اولا ما سندی از رفتن فاطه پیش ماما و سپس نام گزاری بچه نداریم ..ثانیا دوست دانای من حتی سونوگرافی که تصویر بچه رو به ما نشون میده گاهی اوقات در ۹ ماهگی هم اشتباه میکنه حالا شما به قوانین ۱۴۰۰ سال پیش چطور به قطعیت قبول میکنید که تشخیص اونها از پسر بودن درست بوده ؟ لا اقل از کلمه احتمال استفاده کنید . ametis: کمی تدبر در تاریخ گذشتگان بد نیست

در گذشته علوم به شکل دیگری وجود داشته مثلا در طب ایرانیان قبل از اسلام جراحی مغز میکردند
ما انقدرم دیگه بی سواد نیستیم .. شما لطف دارید
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
چون مرد به عزت ببرندش سر دست
     
  
مرد

 
Andisheh: اینهم از اون حرفهاست .. اگر این افراد از قبل نامشون انتخاب شده و سمتشون که امام باشند یا نباشند تعیین شده و اینها از قبل تعیین شده پس دیگه محسن قرار بوده جنین باشه و از دنیا بره پس مشیت خداوند از قبل چنین بوده
اگر اینطور فرض کنیم که همه چیز برای اون ۱۴ نفر بوده و اوها صاحب و عالن به غیب بودن و زمین رو اونها به ارث بردن پس دیگه باقی خلقت و تلاش انسان برای رسیدن به خدا پوچ و بی معنی میشه Andisheh: به علاوه اینکه این افراد از پیش تعیین شده باشند هم با انتخاب اونها به عنو ان امام ( به دلیل اصلح بودنشان) در تضاد است ( زیرا باید به دلل اصلح بودن امام شوند و نه چون از قبل انتخاب شدند ) هم با امر " اختیار " در تضاد است یعنی این افراد نمیتوانستند کاری کنند که امام نباشند بنا بر این آنها به خواست خدا هرگز نمیتوانستند خطایی انجام دهند که درجه امام بودن آنها ساقط شود پس این دیگه چه مزیت و یا برتری هست برای اونها ؟؟
واقعا عالی گفتی
خداوند ملائکه رو از بدو آفرینش بدون خطا قرار داده و بری از اشتباه و ملائکه همه پاک هستند و اگه ۱۴ معصوم رو هم خلقتشون رو پاک و بری از خطا فرض کنیم پس نمیشه اونها رو انسان نامید بلکه از جنس فرشته بحساب میان و در این صورت کارهاشون در روی زمین بی ارزش خواهد بود
Andisheh: ما انقدرم دیگه بی سواد نیستیم .. شما لطف دارید
عمرا اگه شما بتونی کسی رو که خودش بخواب زده بیدار کنی
ولی پست شما یکی از بهترین پستهائی بود که تو این چند روزه دیده بودم عالی بود
     
  ویرایش شده توسط: rostam91   
مرد

 
ازدواج علي با فاطمه رضی الله عنهم

بسم الله الرحمن الرحیم

فاطمه دختر امام متقيان، سردار فرزندان آدم و رسول ‎خدا صلی الله علیه وسلم است. مادرش خديجه دختر خويلد بود، كنيه‌اش ام ابيها:2 (مادر پدرش) است. در سن سی و پنج سالگي رسول‎الله صلی الله علیه وسلم و پيش از بعثت متولد شده‌است.3 پيامبرصدر سال دوّم هجرت بعد از جنگ بدر او را به عقد ازدواج علي بن ابي طالب رضی الله عنه در آورد و خداوند سه فرزند به نامهاي حسن و حسين و ام کلثوم به ‌او عنايت كرد.

1 - مهريه و جهيزيه فاطمه رضی الله عنها
علي رضی الله عنه می‌گويد: از فاطمه دختر رسول‎الله صلی الله علیه وسلم خواستگاري كردم، یکی از کنیزهایم گفت: آيا خبر داري كه به خواستگاري فاطمه دختر پيامبر رفته‌اند؟ گفتم: خير. گفت: از او خواستگاري كرده‌اند، چرا به نزد پيامبر نمی‌روي تا او را به عقد (ازدواج) تو در آورد. گفتم: مگر من چيزي دارم كه‌او را به همسری به من بدهد؟ گفت:‌يقين دارم اگر پيش ‎پیامبر صلی الله علیه وسلم بروي و خواستگاري كني، او را به نكاح تو در مي‌آورد. گويد: سوگند به خدا، همواره مرا اميدوار مي‌كرد تا آنكه به خدمت پيامبر رفتم، وقتي نشستم زبانم بند آمد و به خدا از هيبت او نتوانستم چيزي بگويم. پرسيد: براي چه‌ ‌آمدي؟ نيازي داري؟ سكوت كردم، باز فرمود: «شايد آمدي از فاطمه خواستگاري كني؟» گفتم: آری، فرمود: «آیا چیزی برای مهریه‌اش داری؟» گفتم: سوگند به خدا اي رسول خدا چيزي ندارم، فرمود: «زره را چکار کردی؟» آن زره با ارزش است و قيمتش چهارصد درهم است، گفتم: آن را دارم. فرمود: «آن را به عنوان مهريه بده، او را به نكاح تو در آوردم». به اين ترتيب آن زره به عنوان مهريه دختر ‎پیامبر صلی الله علیه وسلم تعيين شد.[1]

رسول الله صلی الله علیه وسلم فاطمه را با پارچه‌ای مخملی، یک مُشک و یک بالش از پوست كه داخل آن را با گياه ‌اذخر پر كرده بودند، آماده فرمود. اينها جهيزيه سيده فاطمه بوده‌است.[2]

در روايات شيعه ‌آمده كه علي گفته ‌است: زره‌ام را برداشتم و به بازار رفتم و آن را به چهارصد درهم به عثمان بن عفان (خليفه سوم) فروختم، وقتي درهم‌ها را تحويل گرفتم و او زره را از من تحویل گرفت، گفت: ای اباالحسن آیا من بیش از تو سزاوار این زره نیستم و تو بیشتر سزاوار داشتن این درهم‌ها نیستی؟ گفتم: البته، گفت: حال كه چنين است اين زره‌ از طرف من هديه‌ است و به تو تقديم مي‌كنم. لذا زره و درهم‌ها را گرفتم و آمدم آنها را جلوي ‎پیامبر صلی الله علیه وسلم گذاشتم و ماجرا را برايش تعريف كردم، پيامبر براي عثمان دعاي خير كرد.[3]
2- زفاف سيده فاطمه رضی الله عنها
اسماء دختر عميس گويد: من در آماده كردن فاطمه براي زفاف حضور داشتم، وقتی صبح شد رسول‎الله صلی الله علیه وسلم به در خانه ‌آمد و گفت: «اي ام ايمن برادرم را صدا كن. ام ايمن گفت: برادر توست و حال آنکه دخترت را به نكاحش درمی‌آوری؟ گفت: آري. ام ايمن گويد: علي را صدا زديم و آمد – ‎پیامبر صلی الله علیه وسلم رويش آب پاشيد و برايش دعاي خير كرد. سپس گفت: فاطمه را برايم صدا كنيد. اسما می‌گويد: فاطمه را صدا زدند در حالي كه‌ از شدّت شرم و حيا آمدن برايش مشكل بود، خطاب به ‌او گفت: «سكوت كن كه تو را به محبوب‌ترين اهل بيتم به نكاح دادم.» روي فاطمه هم آب پاشيد و برايش دعاي خير كرد، پیامبر برگشت كه برود که چشم مباركش به خانمی‌ افتاد، گويا صورت خانم پوشيده بود – پرسيد كيستي؟ گفتم: منم، گفت: أسمايي؟ گفتم: آري، گفت: دختر عميس؟ گفتم: آري، گفت: آمدي به احترام دختر رسول‎الله صلی الله علیه وسلم او را براي زفاف آماده كني، گفتم: آري و ایشان برايم دعای خير كرد.[4]
3- ولیمه‌ی عروسی

از بريده رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍ْهَا روايت است: وقتي علي از فاطمه خواستگاري كرد رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «انه لابد للعرس من وليمة»: (براي عروسي وليمه لازم و اجتناب ناپذير است)، وی می‌گويد: سعد گفت: یک قوچ به عهده‌ی من، گروهي از انصار برايش چند پیمانه ذرّت جمع‌آوري كردند، شب زفاف كه فرا رسيد رسول‎الله صلی الله علیه وسلم به علي فرمود: «تا وقتی که با من ملاقات می‌كني چیزی نگو»، آن وقت رسول‎الله صلی الله علیه وسلم درخواست آب کرد، وضو گرفت و روي علي پاشيد و اين گونه دعا كرد: «اللّهمّ بارك فيهما و بارك عليهما و بارك في شلبهما»[5] پروردگارا در زندگي اين دو بركت بده و بركت نصيبشان كن و به فرزندانشان بركت عنايت فرما).
4- شيوه زندگي علي و فاطمه رضی الله عنهم

زندگي علي و فاطمه كه مجبوبترين افراد در نزد رسول‎الله صلی الله علیه وسلم بودند، زندگي زاهدانه، سخت و همراه صبر و تحمّل سختيها بود. هناد از عطا روايت مي‌كند كه به من خبر داده‌اند علي گفته‌ است: روزهاي متوالي بر ما می‌گذشت كه نه در خانه‌ی ما و نه در خانه‌ی رسول‎الله صلی الله علیه وسلم چيزي براي خوردن‌يافت نمي‌شد. از خانه بيرون شدم، ديدم‌يك دينار سر راه ‌افتاده، لحظاتي صبر كردم، در تردید بودم که ‌آیا آن را بردارم‌يا نه و بالاخره تنگدستي شديد باعث شد كه‌ آن را بردارم و با آن از حمّالها یا آرد فروش آرد خريدم و به خانه ‌آوردم و به فاطمه گفتم: خمير كن و نان بپز، شروع به خمير كردن نمود. امّا از شدّت گرسنگي نزديك بود روي لبه تشت بيافتد، سپس نان پخت، من خدمت ‎پیامبر صلی الله علیه وسلم رفتم. او را در جريان گذاشتم، فرمود: «كلوه فانه رزق رزقكموه‌الله عزوجل»[6]: (بخوريد آن رزقي بوده كه خداوند نصيب شما كرده‌است).

از شعبي روايت كه علي می‌گفت: با فاطمه دختر محمّدص ازدواج كردم در حاليكه من و او بستر و رختخوابي جر پوست قوچي كه شب براي خواب نداشتيم، روز كه مي‌شد روي همان پوست براي شتر آبكش مان علف می‌داديم و غير از آن شتر كاري نداشتيم.[7]

از مجاهد روايت است که علي مي‌گفت: ‌يك بار در مدينه بشدّت گرسنه شدم. لذا براي یافتن كار به اطراف مدينه رفتم. در آنجا با زني برخوردم كه مقداري خاک و كلوخ جمع كرده بود و می‌خواست گل درست كند، پيش آن زن رفتم و به توافق رسيديم كه‌از چاه برايش آب بكشم و در برابر هر سطل آب‌ يك خرما به من بدهد. شانزده سطل آب بالا كشيدم تا اينكه دستهايم تاول زد. پيش آن زن آمدم، برايم شانزده خرما شمرد. خرماها را گرفتم و خدمت پيامبر آمدم وماجرا را برايش تعريف كردم. ‎پیامبر صلی الله علیه وسلم از همان خرماها با من خورد.[8]

اين روايت از شدّت تنگدستي امير مؤمنان علي در مدينه حكايت دارد و از اين روايت راه صحيح مقابله با مشكلات و سختيها را می‌آموزيم. چون علي براي مقابله با فقر و تنگدستي بدنبال كسب رزق حلال از راه مشروع بيرون مي‌رود و به انتظار كمك و‌ياري نيكوكاران و اهل خير ننشست. نكته ديگر اين كه علي در حاليكه ‌از شدّت گرسنگي رنج مي‌برد، سختي طاقت فرساي كار را تحمل كرد. مورد ديگري كه در اين روايت قابل ملاحضه‌ است، ايثار و گذشتی است در این‌ كه‌ اميرالمؤمنين مزد كارش را نگهداشت و علي رغم گرسنگي شديد باز هم تا خدمت پيامبر رسید صبر كرد و آن را با رسول‎الله صلی الله علیه وسلم خورد.[9]

5- زهد، پارسايي و صبر فاطمه رضی الله عنها

زندگي سيده فاطمه در نهايت سادگي و بی آلایشی و بدور از تكلف، بيشتر آغشته به مشقّت و سختي بود تا زندگي راحت و گوارا.[10]

داستان سختيها و مشقتهاي زندگي فاطمه و موضع رسول‎الله صلی الله علیه وسلم در مقابل مشكلات زندگي دخترش آنگاه كه‌ از پدرش در خواست خادمی‌کرد، بيشتر روشن می‌شود و زندگي زاهدانه و ساده‌ي او را براي ما به تصوير مي‌كشاند.

روزي علي رضی الله عنه به فاطمه گفت: به خدا آنقدر آب كشيده‌ام كه سينه‌ام درد مي‌كند، خداوند به پدرت اسيراني نصيب كرده‌است، برو از پدرت درخواست کن به ما خادمی‌‌بدهد. فاطمه گفت: به خدا من هم آنقدر آسیاب كرده‌ام كه دستهايم تاول زده ‌است، لذا فاطمه می‌گويد: به خدمت رسول‎الله صلی الله علیه وسلم رفتم، پرسيد: «فرزندم براي چه آمده‌اي؟» گفتم: آمدم تا خدمت شما سلامی‌عرض كنم، خجالت كشيدم چيزي بگويم. لذا دوباره با هم به خدمت رسول‎الله صلی الله علیه وسلم رفتيم، علي گفت: اي رسول خدا، به خدا آنقدر آب كشيدم كه سينه‌ام به درد آمده و فاطمه گفت: آن قدر خمير و كار كردم كه دستهايم تاول زده‌ است. اين در حالي است كه خداوند اسيران و اموال غنيمتي نصيب شما كرده‌ است، به ما خادمی ‌عطا کن، پيامبر فرمود: «والله لا اعطيكما و ادع اهل الصفة تطوي بطونهم لا اجد ما انفق عليهم و لكنّي ابيعهم و انفق عليهم اثمانهم»: (سوگند به خدا به شما خدمتكاري نخواهم داد در حالیكه‌اهل صفه را بگذارم از گرسنگي به خودشان بپيچيند و من غذايي نمي‌يابم به ‌آنها بدهم، من آن برده‌ها را مي‌فروشم و پولشان را به مصرف اهل صفه می‌رسانم! ! ! .

فاطمه و علي به خانه‌هايشان برگشتند و رسول خدا آمد و ديد که آنها می‌خواهند استراحت كنند، ملافه‌اي داشتند كه ‌اگر سرشان را می‌پوشاندند پاهايشان برهنه مي‌ماند و اگر پاهايشان را می‌پوشاندند سرشان پوشيده نمي‌شد. وقتی كه متوجّه شدند پيامبر رضی الله عنه آمده‌ است از جا پريدند، فرمود: راحت باشيد. سپس فرمود: «آيا به شما چيزي بهتر از آنچه خواستيد ندهم؟» گفتند: چرا، فرمود: كلماتي است كه جبرئيل عليه‌السلام به من آموخته‌است و پس از هر نماز ده بار سبحان الله، ده بار الحمدالله و ده مرتبه الله‌اكبر بگوييد و وقتي به رختخواب رفتيد، 33 مرتبه سبحان الله و 33 بار الحمد الله و34 بار الله‌اكبر بگوييد.

اين داستان بيانگر اين است كه چگونه رسول ‎خدا صلی الله علیه وسلم در مدينه بحران اقتصادي را مهار مي‌كرد و نحوه‌ی مهار بحران اقتصادي طبق دسته بندي اولويّتها بوده، لذا جلوگيري از گرسنگي اهل صفّه و حل اين مشكل ضرورتي بود كه ناگريز بايد در اولويّت قرار مي‌گرفت و نیاز فاطمه و علي در حد مشكل اهل صفه نبود، به همين دليل رسول‏اللهص اهل صفّه را ترجيح داد و بايد توجّه داشت كه رسول‎الله صلی الله علیه وسلم براي حل بحران اقتصادي راه حلهای متعدّدی را مورد استفاده قرار می‌داده است.

علي رضی الله عنه تحت تأثير تربيّت ‎پیامبر صلی الله علیه وسلم رشد كرد تا با گذشت دوران جواني در آينده خليفه‌ی مسلمانان شود و با تأثير پذیری از همين تربيّت بود كه‌ از دنيا و زرق و برق آن در زماني كه گنجها و ثروت‌های زمين در اختيارش قرار داشت – خودش را بي‌نياز مي‌دانست، چون یاد خداوند متعال قلبش را پر كرده و تمام وجودش را فرا گرفته بود. همواره سفارش رسول‎الله صلی الله علیه وسلم را به ياد داشت و به ‌آن عمل مي‌كرد، علي رضی الله عنه خودش برای ما اينگونه روايت مي‌كند: سوگند به خدا از همان روزي كه رسول‎الله صلی الله علیه وسلم تسبيحات مذكور را به من آموخت، هرگز تركش نكردم، يكي از ‌يارانش پرسيد شب صفين هم ترك نكردي. فرمود حتي در شب صفين هم ترك نكردم.[11]
6- جان ما در دست خداست و هر گاه بخواهد ما را برانگيخته خواهد نمود
از علي روايت است كه ‎پیامبر صلی الله علیه وسلم شبي نزد من و فاطمه ‌آمد و ما را براي نماز بيدار كرد، سپس به خانه‏اش برگشت و چند ركعت نماز خواند و امّا بيدار شدن و نماز خواندن ما را احساس نكرد، به همين دليل دوباره ما را براي نماز شب بيدار كرد و فرمود: «برخيزيد و نماز بخوانيد». علي می‌گويد: نشستم در حاليكه چشمانم را مي‌ماليدم، مي‌گفتم سوگند به خدا ما توفيق نماز خواندن نخواهيم داشت به جز آنچه خداوند براي ما نوشته و جانهاي ما به دست خداست، هرگاه بخواهد برمي‌انگيزاند و بيدار مي‌شويم، وی می‌گويد: رسول‎الله صلی الله علیه وسلم برگشت و در حاليكه با دستش بر ران خود می‌زد مي‌گفت: «تنها به همان اندازه نماز مي‌خوانيم كه براي ما نوشته شده، تنها به همان اندازه نماز مي‌خوانيم كه براي ما نوشته شده» و آيه‌ي زیر را خواند:

(انسان موجودي است كه بيشتر از همه موجودات به مجادله می‌پردازد.) (كهف آيه/54)
اين روايت بيانگر اين است كه علي منحصر به حق بود و بر نشر و انتشار علم حريص بود. هر چند مسئله علم مربوط به شخص خودش بود و اين ارزش بسيار والایی است كه مسلمانان از علي آموخته‌اند، اگر علي رضی الله عنه اراده می‌کرد مي‌توانست آن را پنهان کند، در حالي كه مي‌دانست نماز شب واجب نبوده است.

7- محبّت رسول ‎خدا صلی الله علیه وسلم برای فاطمه و غیرت ایشان بر او

از ثوبان روایت است که هرگاه رسول ‎خدا صلی الله علیه وسلم به سفر می‌رفت، آخرین لحظه به منزل فاطمه سر می‌زد و چون بر می‌گشت قبل از هر جایی نزد او می‌رفت[12]، در روایت ابی ثلبه خشنی می‌گوید: وقت رسول ‎خدا صلی الله علیه وسلم از جهاد یا سفری بر می‌گشت ابتدا به مسجد می‌رفت و در آنجا دو رکعت نماز به جا می‌آورد، سپس به خانه‌ی فاطمه می‌رفت و بعد از آن نزد همسرانش می‌رفت[13]. از عائشه هم روایت است که گفت: کسی را ندیده‌ام در رفتار و نشست و برخاست به اندازه فاطمه به پیامبرص شباهت داشته باشد، هرگاه فاطمه نزد پیامبر می‌رفت به سوی او برمی‌خواست و او را می‌بوسید و در جای خود می‌نشاند، هنگامی‌که رسول ‎خدا صلی الله علیه وسلم به دیدار فاطمه می‌رفت، از جای برمی‌خواست او را می‌بوسید و در جای خود می‌نشاند[14].

از اسامه بن زید روایت است که پیامبرص فرمود:«أحبّ أهل بیتی الیّ فاطمة[15]»: (محبوبترین شخص اهل بیت من فاطمه‌است.) علی رضی الله عنه تصمیم گرفت دختر ابوجهل را خواستگاری کند و او را هوو‌ی فاطمه قرار دهد، سپس رسول ‎خدا صلی الله علیه وسلم در بین مردم خطبه ایراد کرد و فرمود: «فاطمة بضعة منّی؛ فمن أغضبها أغضبنی»[16]: (فاطمه پاره تن من است، هر کس او را ناراحت و خشمگین کند، مرا به خشم آورده‌است.) این روایت دلیل است بر حقیقت محبّت و دوستی بین آن دو سرور (پیامبر و دخترش)، نه ‌آنگونه که مغرضان ستیزه جو ادعا می‌کنند، (زیرا نمی‌خواست دختر رسول خدا با دختر دشمن خدا در جایی جمع شوند).

از مسور بن مخرمه رضی الله عنه روایت است که رسول ‎خدا صلی الله علیه وسلم بر منبر می‌فرمود: «بنی‌هاشم بن مغیرره ‌اجازه خواست که دخترش را به عقد ازدواج علی درآورد، به ‌ایشان اجازه ندادم، مگر پسر ابوطالب بخواهد دخترم را طلاق دهد و دخترشان را عقد کند، امّا دختر من پاره تن من است، هر چه‌ او را بیازارد مرا هم می‌آزارد[17]» با لفظی دیگر در روایت مسلم آمده ‌است که گفت: علی بن ابوطالب رضی الله عنه از دختر ابوجهل خواستگاری کرد، از رسول ‎خدا صلی الله علیه وسلم شنیدم (و در آن موقع من به سن بلوغ رسیده بودم) بر منبر برای مردم سخنرانی کرد و می‌فرمود :«فاطمه‌ از من است و من از این بیمناک هستم که در مورد دینش دچار فتنه گردد.» راوی می‌گوید: سپس یکی از دامادهای خود بنی عبد الشّمس را یاد آور شد (که عاص بن ربیع شوهر زینب رضی الله عنها بود) و بعنوان داماد خوبی از او یاد کرد و فرمود: «در سخن گفتن راستگو بود و به وعده‌هایش وفا می‌کرد، من نه حلالی را حرام می‌کنم و نه حرامی‌را حلال می‌کنم، ولی به خدا سوگند خداوند دختر رسول خدا را با دختر دشمن خدا هرگز در یک مکان جمع نمی‌کند[18]».

ترمذی با سند خود تا عبدالله بن زبیر رضی الله عنه روایت می‌کند که علی در مورد دختر ابوجهل بحث و گفتگو کرد، این خبر به پیامبر رسید، فرمود: «فاطمه پاره تن من است، هر چه‌ او را اذیّت کند مرا هم اذیّت می‌کند و هر چه ‌او را خسته و درمانده کند، مرا هم خسته و ناراحت می‌کند‍[19]».

اعلام خبر دوستی و علاقه‌ به فاطمه و بحث جایگاه ‌او نزد رسول ‎خدا صلی الله علیه وسلم ، به طوری که هر چه ‌او را ناراحت کند رسول خدا را هم ناراحت می‌کند، معرفی حق حرمت فاطمه ‌است، [20]همانگونه که ‌این احادیث بر حرام بودن اذیّت و آزار رسولص در همه‌ احوال و شرایط‌ها دلالت می‌کند، هر چند که‌ آن اذیّت از چیزی به وجود بیاید که در اصل مباح بوده و رسول خدا هم در قید حیات بوده باشد، این امر تنها به ‌ایشان اختصاص دارد‌ و گفته‌اند: رسول خدا می‌دانست که‌ ازدواج علی با دختر ابوجهل مباح بود، چون فرمود: «من هیچ حلالی را حرام نمی‌کنم»، بلکه‌از جمع کردن آن دو در یک خانه نهی کرد. به دو دلیل که ‌در نص صریح اشاره شده‌اند:

اوّل: این کار منجر به اذیّت و آزار فاطمه می‌شد، در نتیجه رسول خدا هم ناراحت می‌شد و اذیّت کننده گمراه شده و به هلاکت می‌رسید، بنابراین به خاطر شقفت و دلسوزی کاملی که هم نسبت به علی و هم به فاطمه داشت از آن کار جلو گیری کرد.

دوّم: از بیم گرفتار شدن فاطمه به فتنه در دین به خاطر غیرت کردن او بوده باشد و گفته شده: او نمی‌خواست از آن کار جلو گیری به عمل آورد، بلکه منظورش این بود که با توجه به فضل خداوند، او چنین کاری را نخواهد کرد و آنها را در یک جا جمع نمی‌کند. احتمال این هم هست که منظورش تحریم جمع کردن آن دو با هم باشد و معنی « من هیچ حلالی را حرام نمی‌کنم» این باشد که من چیزی بر خلاف حکم خدا نمی‌گویم و چنانچه خدا چیزی را حلال کرده باشد، من آن را حرام نمی‌کنم و اگر چیزی را حرام کنند از اعلام آن سکوت نمی‌کنم، چون سکوت من در مورد آن به معنی حلال کردن است و از جمله نکاحهای حرام ازدواج همزمان با دختر رسول خدا و دختر دشمن خداست[21].

از جمله مناقب و ویژگیهای والای سرورمان فاطمه ‌این است که حاکم با سند خود از بریده روایت کرده و می‌گوید: محبوبترین زن نزد رسول خدا دخترش فاطمه و در میان مردان علی بود[22].

شاید منظور این حدیث این باشد که فاطمه در میان افراد خانواده ‌از همه نزد او دوست داشتنی‌تر و محبوب‌تر بوده باشد و علی در میان مردان اهل بیت از همه محبوبتر بوده باشد، همانگونه که ‌ابن العربی در مورد حدیث می‌گوید: محبوب‌ترین مرد نزد رسول ‎خدا صلی الله علیه وسلم ابوبکر و محبوب‌ترین همسرانش عائشه و محبوب‌ترین افراد اهل خود در زنان فاطمه و در میان مردان علی است، بدین‌صورت این روایات هم هماهنگ شده و تعارض از بین برداشته می‌شود[23].

8- صداقت گفتار فاطمه رضی الله عنها

حاکم با سند خویش از عائشه رضی الله عنها روایت می‌کند که هرگاه نزد عائشه ‌از فاطمه ‌یاد می‌کردند، می‌گفت: کسی را راستگوتر از او در گفتار ندیدم مگر پدرش، [24].

این یک ویژگی ممتاز فاطمه را بیان می‌کند، چون عائشه می‌گوید: در رفتار و گفتار و حسن احوال شبیه رسول خداستص، همانگونه که در پایبندی به راستگویی و صداقت با او شباهت دارد، پس رضای خدا شامل حالش باد و خدا هم او را راضی و خشنود گرداند [25].

9- سروری فاطمه در دنیا و آخرت

احادیث صحیح متعدّدی در رابطه با سروری فاطمه در دنیا و آخرت از پیامبرص نقل شده، ترمذی با سند خود از انس بن مالک روایت می‌کند که رسول ‎خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «تو را کفایت است در میان زنان جهان مریم دختر عمران و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد و آسیه همسر فرعون»[26].

همچنین حاکم با سند خود از ابو سعید خدری روایت کرده که پیامبر ص فرمود: «فاطمة سیّدة نساء أهل الجنة الاّ ما کان من مریم بنت عمران[27]»: (فاطمه سرور تمام زنان عالم است جز مریم دختر عمران).

امام بخاری در سر فصل یکی از موضوعات کتابش نوشته: (باب مناقب فاطمة و قال النبیّ صلی الله علیه وسلم فاطمة سیّدة نساء أهل الجنة): (فاطمه سیده و سرور زنان بهشت است).

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین
----------------------------------------------------------------

2- اسد الغابه 5/520 الاصابه 4/365.

3- الطبقات ابن سعد 8/26.

[1]- دلايل النبوه، بيهقي 3/160 اسناد آن حسن است.

[2]- صحيح السيره‌النبويه /667، مسند فاطمه‌الزهراء و آنچه در فضيلتش در روايات نقل شده‌است از سيوطي با تحقيق فؤاد احمد زمري/189.

[3]- كشف الغمه‌اردبیلي 1/359 – بحار مجلسي/39 به نقل از كتاب: «الشيعه و اهل البيت».

[4]- فضايل الصحابة 2/955. ش/ 342 اسناد آن صحيح است.

[5]- معجم الکبیر طبرانی ش1153، فضائل الصّحابة (2/858)با اسناد صحیح.

[6]- كنز العمال 7/328؛ المرتضي ندوي/41.

[7]- كنز العمال 7/133، المرتضي 41.

[8]- صفه‌الصفوة 1/320، الموسوعة الحدیثیة مسند احمد-/1135 – اسنادش به دليل انقطاع ضعيف است.

[9]- التاريخ الاسلامي، حميدي 19/49-50.

[10]- معين السيده /255 شامي.

[11]- مسلم4/2092.

[12]- مسند احمد(5/275)الدوحة النبویّة، فاروق حمادة ص59.

[13]- الاستیعاب (4/376)، و در سند آن فروه زهراوی وجود دارد که تضعیف شده، فاروق حمادة ص59.

[14]- مسلم ش (2450)؛صحیح سنن ابی داود شماره 5217.

[15]- مسن طیالسی (2/25) حسن صحیح است.

[16]- بخاری ش 4173

[17]- بخاری ش4173.

[18]- مسلم (4/1903).

[19]- فضائل الصّحابة (2/756)لإ ش 1327' سند آن صحیح است.

[20]- الدوحة النبویة الشریفة، ص 57.

[21]- شرح صحیح مسلم (16/236، 237)

[22]- المستدرک: كتاب معرفه‌الصحابة (3/155)، اسنادش صحیح است و ذهبی موافق آن است.

[23]- عارضة الأحوذی (13/247-248)صحیح است طب شرط مسلم، و ذهبی هم موافق است.

[24]- المستدرک (3ظ160-161) طبق شرط مسلم صحیح است، و ذهبی موافق آن است.

[25]- العقیدة فی اهل البیت ص136.

[26]- فضائل الصّحابة (2/755)، ش 1325، البانی آن را صحیح دانسته، البانی آن را صحیح دانسته، تحریم المشکاة (3/745).

[27]- فضائل الصحابة، ش 1332، سند آن حسن لغیره ‌است.
     
  
مرد

 
Andisheh: از شما بعیید بود دوست من فکر میکردم بحث منطقی و کلامی میکنیم یه جورایی اینجارو به دلیل تعصب یا علاقه زدین جاده خاکی .

منظورتون اینه که پیامبر و امام با خدا در ارتباط نبودن ....اگه در کلیت اینها شک دارین بحث در مورد جزئیات فایده نداره

بر اساس اعتقاد شیعه پیامبر از طریق وحی و امام از طریق الهام با خدا در ارتباط هستند

Andisheh: اینهم از اون حرفهاست .. اگر این افراد از قبل نامشون انتخاب شده و سمتشون که امام باشند یا نباشند تعیین شده و اینها از قبل تعیین شده پس دیگه محسن قرار بوده جنین باشه و از دنیا بره پس مشیت خداوند از قبل چنین بوده و دیگه جرم عمر و دارو دستش چیه ؟ خواست خدا رو که نمیشه تغییر داد
این دیگه خیلی جالبه یعنی میشه گفت هیتلر هم در مشیتش بوده جنگ راه بتدازه و گناهی نداره

اینکه پیامبر و امام از قبل از تولدشون هم مقرر بوده که امام یا پیامبر باشن و عصمت در ذات اونها هست غیر قابل انکاره

پیامبر از لحظه تولد پیامبر است و بعدا مبعوث میشه و از ابتدای تولد با بقیه تفاوت داره

پیامبر انتخاب شده است نه اینکه بخاطر رفتارش پیامبر بشه

برات مثال میزنم عیسی ابن مریم چه کرده بود که از ابتدای تولد لایق متفاوت شدن بود و در روز اول حرف زد و شهادت به بیگناهی مادر داد



مشیت الهی سرجای خودش اما انسان هم حق انتخاب داره خدا

بحثش فوق العاده پیچیده است و من اعتقاد ندارم خدا در کتابی سرتوشت همه چیز و حتی افتادن برگ از درخت رو ثبت کرده و ختما همون هم میشه

همر میتونست دست به اونکار نزنه ...امروزه هم همینجوریه خیلی از کارها رو ما انجام میدیم و بهد به مشیت ربط میدهیم

مشیت خدا همون رفتار و اعمال ماست

خلاصه اینکه پیامبر و امام از همون ابتدا برای این وظیفه پرورش پیدا میکنن از همین رو هم هست که هیچکس دیگه نتونسته و نمیتونه به این جایگاه دست پیدا کنه اما در مسیر این وظیفه ا امتحانات بسیاری هم برای اونها گذاشته شده یعنی این طینت پاک باید مستمر باشه و وقتی این افراد باید خودشون هم بتوانند حقانیت این مقام رو اثبات کنن

شما یک مورد از رد شدن امام و پیامبر در امتحانات و ازمایشات اسم ببر

تنها خوب بودن و زاهد بودن و اخلاق نیست که میتونه کسی رو امام کنه اینها همه لازمه در کنار اراده خدا

امام شدن انتخابات ریاست جمهوری نیست مقامی است که خدا اعطا میکند و چون مظهر خداست به هر کسی هم اعطا نمیشه که بعدا ابرو ریزی کنند

Andisheh: یعنی این افراد نمیتوانستند کاری کنند که امام نباشند بنا بر این آنها به خواست خدا هرگز نمیتوانستند خطایی انجام دهند که درجه امام بودن آنها ساقط شود پس این دیگه چه مزیت و یا برتری هست برای اونه
این افراد قبل از متولد شدن ازمایش شده اند ...بل از این جهان جهانی است و بعد از این جهان جهانی دیگر

خداوند بر درون قلبهای افراد اگاه است

امام و پیامبر تنها به دلیل اصلح بودن امام و پیامبر نشده اند در این صورت عیسی چه کرده بود که از همون زمان تولد حرف زد و خود را معرفی کرد

امامت و پیامبری مقامهای زمینی نیستند اما خدا در ادامه این وظیفه از اونها امتحانهای سختی هم گرفته که مقام هر یک بعد از اون امتحانها مشخص شده

ایراهیم با ذبح فرزندش ...یعقوب با جدایی از فرزندش

امام حسین با عاشورا و ذبح همه فرزندانش و اسارت رن و بچه

امنام علی با صبر در مقابل غصب حقش

امام حسن با صلح و خفتی که مسلمین به او نسبت دادند

Andisheh: ثالثا این امر که شما گفتید تایید کننده وجود اجبار مطلق در جهان است یعنی بقیه مردم به دلیل اینکه امام ان از قبل انتخاب شدند هرگز نمیتوانستند در اثر زهد و تقوا و ایمان خالص به درجه امامت برسند
دقیقا

برخی امور دنیوی به اختیار است و برخی امور دنیوی به اختیار

هیچکس نمیتواند به مقام امامت برسد اما میتواند به مقامی برسد که جز امام حائز ان نیست

ما در شیعه افراد زیادی داریم که مقام اونها بعد از امام از همه بالاتر است و مورد توجه هم هستند

سلمان ...ابوذر ....مقداد .... زینب ...عباس.....زید ابن علی .....مهزیار اهوازی

مهزیار شخصی بود که امام در موردش فرمود

سلام خدا بر تو باد ....خدا دعای تورا در حق خودت و در حق هر کس که دعا کنی مستجاب خواهد کرد

پس میشه به مقامات خاص رسید اما ارتباط دوطرفه با خدا ....فقط منوط به اجازه خوده خداست و نه اختیار ادم

Andisheh: یعنی سلب حق پیشوا شدن از تمام مردم کره زمین که در نوع خودش جبر عظیمیه و رابعا اینکه این با عدالت خدا همخوانی ندارد که یک حق رو از بقیه مردم بگیرد و به عده ای خاص بدهد .
ما عدل رو از دیدگاه خو مون نگاه میکنیم

بله دقیقا حق پیشوای الهی شده برای همه مردم نیست

یعنی هر کس اراده کنه نمیتونه پیامبر و امام بشه و این رابطه دوسویه منوط به انتخاب خداست

منا کی گفته با عدل خدا همخوانی نداره اولا هر کس بهخواهد میتواند به مقامی مانند مقام امام برسد الا از اینکه نمیتواند با خدا در ارتباط دوسویه باشد

دوما شما عدل خدا رو چکونه تعریف میکنی ؟؟؟

ِدو تا بچه تو دوتا خانواده در یک لحظه بدنیا میان

خانواده یکی ثروتمند و بچه سالم و تپل و خوشگل

خانواده یکی در نهایت فقر و بچه دارای فلج کامل و عقب موندگی ذهنی

این چه جور عدل است

پس عدل همونچیزی که ما میبینیم نیست

برای همین اهل سنت اصلا عدل رو جزو اصول دین نمیدونن

Andisheh: اولا ما سندی از رفتن فاطه پیش ماما و سپس نام گزاری بچه نداریم ..ثانیا دوست دانای من حتی سونوگرافی که تصویر بچه رو به ما نشون میده گاهی اوقات در ۹ ماهگی هم اشتباه میکنه حالا شما به قوانین ۱۴۰۰ سال پیش چطور به قطعیت قبول میکنید که تشخیص اونها از پسر بودن درست بوده ؟ لا اقل از کلمه احتمال استفاده کنید .
شما هم رفتی سراغ همون حرفهای همیشگی

ما هر چه از گذشته در مورد دین داریم از روایات و احادیث و تواریخ است و اینها هم که گفتم همه دارای سند و مدرک است

پیامبر اسم و تعداد امامان بعد از خود را تا دوازدهمین گفتته که هنوز تا تولدشون چند صد سال مونده بوده

علم غیب در اختیار پیامبر و امام است اما با مشیت الهی در اختیار اونهاست

پس وقتی مصلحت است اتفاقات عالم را میدانند و وقتی مصلحت نیست نمیدانند پشت در خانه شان کیست

Andisheh: ما انقدرم دیگه بی سواد نیستیم .. شما لطف دارید

من قصدم جسارت نبود و عذر میخوام ......مسئله محسن ع را پیامبر و ائمه نقل کردند نه ماما و دکتر

این حرفها در قبال برخی اشکال تراشی ها پیش میاد

در هر کدوم از موارد که سئوال هست بفرمایید با کمال میل همراه اسناد تقدیم میکنم

ممنون از ادبتون و باز هم عذر میخوام
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
rostam91: از اسامه بن زید روایت است که پیامبرص فرمود:«أحبّ أهل بیتی الیّ فاطمة[15]»: (محبوبترین شخص اهل بیت من فاطمه‌است.) علی رضی الله عنه تصمیم گرفت دختر ابوجهل را خواستگاری کند و او را هوو‌ی فاطمه قرار دهد، سپس رسول ‎خدا صلی الله علیه وسلم در بین مردم خطبه ایراد کرد و فرمود: «فاطمة بضعة منّی؛ فمن أغضبها أغضبنی»[16]
خواستگاری علی ع از دختر ابوجهل دروغ محض است و هر کس روحیات علی را در وقف محض بودنش برای اسلام بداند متوجه میشود این دروغی است شاخدار که علی یعنی دشمن ترین مردم به دشمنان اسلام و خدا و پیامبر بخواهد با دختر ابوجهل ازدواج کند

ضمنا فرض محال که علی ع از کسی خواستگاری کرده ...پیامبر فورا اعلام کرده و علی ع پیگیری نکرده و دیگر هم با کسی تا بعد از زهرا ازدواج نکرده است

اما روایات پیامبر برای همیشه مورد استاد است و رد نمیگردد


اما روایت پیامبر که هرکس زهرا را بیازارد پیامبر را ازرده و در نهایت خدا را ازرده و دشمن خداست

در روایات دیگری رضایت زهرا رضایت پیامبر شمرده شده و .......

از مجموع روایت ها استفاده میشود که پیامبر زهرا را بسیار عزیز میشمرده و تا حتی اورا میزان رضایت خود دانسته است و در نهایت رضایت خدا را در گرو رضایت زهرا میداند

سئوال اینجاست

زهرا در زمان وفات خود از چه کسانی ناراضی بود ........با چه کسانی حرف نزد .................چه کسانی را برای عیادت از خود قبول نکرد

این روایات در همه کتب اهل سنت ذکر گردیده که زهرا در زمان وفات از ابوبکر و عمر ناراضی بود و با انها قهر کرد و سخن نگفت

اهل سنت که انکار میکنند به خانه زهرا حمله کردند و اورا مورد ضرب و شتم قرار دادند پس چرا زهرا اینگونه ناراحت و خشمگین بود که حتی گفت اورا شب دفن کنند تا عمر و ابوبکر بر او نماز نخوانند و در تشییع او نباشند



روایاتی در اهمیت رضایت فاطمه و اینکه عدم رضایت زهرا باعث عذاب ازار دهندگان میشود



بخاري محدث معروف اهل سنت متوفاي- 256 ه-. ق- به اسناد خود از رسول خدا (ص) روايت مي‏کند که فرمود:

«فاطمة بضعة مني فمن اغضبها اغضبي».

- حاکم نيشابوري و جمعي ديگر از علماي اهل سنت با اسناد خود روايت بسيار مهم و عجيبي را از رسول (صلي الله عليه و آله) نقل مي‏کنند که فرمود:

«يا فاطمة ان الله يغضب لغضبک و يرضي لرضاک»[7] مستدرک الصحيحين ج 3 ص 153- مناقب ابن‏مغازلي ص 351- ميزان الاعتدال ج 2 ص 72- ذخائر العقبي ص 39- اسد الغابه ج 5 ص 535.


«اي فاطمه بدرستي که خداوند با غضب تو غضب مي‏کند و با رضاي تو راضي مي‏گردد»

«فاطمه پاره تن من است هر کس او را به خشم آرد مرا به خشم آورده است»


دهها نمونه دیگر هم میتوان اورد در اثبات این مطلب


حال با نگاهی به کتب صحیحی بخاری و مسلم و روایات صحیح انها میبینیم که


ین مطلب در کتاب صحیح بخاری - چاپ دار ابن کثیر - کتاب فرض الخمس - باب فرض الخمس - صفحه ۷۶۲ - حدیث ۳۰۹۳ موجود می باشد.

تصاویر زیر مجلد کتاب و صفحه ۷۶۲ و حدیث ۳۰۹۳ کتاب صحیح بخاری می باشد.



فاطمه دختر رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلم از ابوبکر غضبناك گرديد و از او روي گرداند و تا پايان عمر به همين شكل باقي ماند.


همچنین بخاری در صحیح خود صفحه ۱۰۴۰ - کتاب المغازی - باب غزوة خیبر حدیث ۴۲۴۰ روایت می کند که :

تصویر فوق صفحه ۱۰۴۰ و حدیث ۴۲۴۰ کتاب صحیح بخاری می باشد.

ترجمه : فاطمه بر ابوبكر غضب نمود و با وى قهر كرد و تا پايان عمر با او سخنى نگفت. و بعد از پيامبر اكرم شش ماه بيشتر زندگي نكرد. وقتي فاطمه از دنيا رفت، شوهرش شبانه او را دفن كرد و ابوبكر را خبر نساخت و خود بر او نماز خواند. تا فاطمه زنده بود، علي عليه السلام در ميان مردم احترام داشت؛ اما وقتي فاطمه از دنيا رفت، مردم از او روي گرداندند و اين جا بود كه خواستند علي با ابوبكر مصالحه و بيعت كند. علي عليه السلام در اين شش ماه كه فاطمه زنده بود، با ابوبكر بيعت نكرد.

منابع بیشتر :

۱ ـ سنن کبری بیهقی ، جلد ۶ ، صفحه ۳۰۰ ، حدیث ۱۲۵۱۴ ناشر : مکتبة دار الباز

۲ ـ کنز العمال ، جلد ۷ ، صفحه ۲۴۲ ، حدیث ۱۸۷۶۹ ناشر : مؤسسة الرسالة

۳ ـ مسند احمد بن حنبل ، جلد ۱ ، صفحه ۶ ، حدیث ۲۵ ناشر : مؤسسة قرطبة - قاهرة

* نکته بسیار مهمی که در این حدیث باید بررسی شود این است که به اعتراف خود بخاری ثابت شد که امیرالمومنین علی علیه السلام با ابوبکر اصلا بیعت نکرده اند ولی جماعت مخالفین معتقدند که ایشان بیعت کرده اند. پس این نکته مهم از معتبرترین کتاب خود جماعت مخالفین ثابت شد. *

همین مطلب را که حضرت زهرای اطهر تا آخرین لحظه عمر شریفشان از ابوبکر راضی نبودند . حضرت علی صلوات الله علیه نیز با ابوبکر بیعت نکرده اند را مسلم بن حجاج قشیری نیسابوری صاحب کتاب صحیح مسلم نیز روایت کرده است که ما بدلیل اتمام حجت با جماعت مخالفین اهل بیت علیهم السلام که با بی حیایی کامل این مطالب را بیان می کنند را بر آنها تمام کنیم.

واما در صحیح مسلم

این مطلب در کتاب صحیح مسلم - چاپ بیت الافکار الدولیة - کتاب الجهاد و السیر - باب قول النبي (ص) لا نورث ماتركنا فهو صدقة - صفحه ۷۳۰ - حدیث ۱۷۵۹ موجود می باشد.

تصاویر زیر مجلد کتاب و صفحه ۷۳۰ و حدیث ۱۷۵۹ کتاب صحیح مسلم می باشد.

( توجه : برای دیدن تصاویر در اندازه واقعی روی آنها کلیک نمایید )


ترجمه :
فاطمه بر ابوبكر غضب نمود و با وى قهر كرد و تا پايان عمر با او سخنى نگفت. و بعد از پيامبر اكرم شش ماه بيشتر زندگي نكرد. وقتي فاطمه از دنيا رفت، شوهرش شبانه او را دفن كرد و ابوبكر را خبر نساخت و خود بر او نماز خواند. تا فاطمه زنده بود، علي عليه السلام در ميان مردم احترام داشت؛ اما وقتي فاطمه از دنيا رفت، مردم از علي روي گرداندند و اين جا بود كه خواستند علي با ابوبكر مصالحه و بيعت كند. علي عليه السلام در اين شش ماه كه فاطمه زنده بود، با ابوبكر بيعت نكرد.
خلاصه ای از مباحثی که بیان شد : ۱ ـ در قسمت اول این مطلب ثابت شد که حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها تا آخرین لحظه زندگی شریفشان از ابوبکر راضی نشدند.

۲ ـ در قسمت اول ثابت شد که حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها بر ابوبکر غضب نموده اند ، طبق سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که فرمودند و الله یغضب لغضبک خداوند با غضب حضرت زهرا اطهر غضب می کند پس ابوبکر مورد غضب الهی می باشد و مورد غضب خدا تا آخرین لحظات زندگی شریف حضرت زهرا پس ابوبکر تا ابد در جهنم به سر می برد.

۳ ـ در قسمت دوم ثابت شد که امیرالمومنین علیه السلام با ابوبکر بیعت نکرده اند که به اعتراف بخاری و مسلم ثابت شد.

جماعت مخالفین اهل بیت علیهم السلام لطفا تعصب را کنار گذاشته و عادلانه و عاقلانه قضاوت کنید
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  ویرایش شده توسط: ametis   
صفحه  صفحه 42 از 48:  « پیشین  1  ...  41  42  43  ...  47  48  پسین » 
مذهب
مذهب

Fatemeh Zahras Martyrdom | شهادت زهرا: بزرگترین دروغ تاریخ

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA