انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 43 از 48:  « پیشین  1  ...  42  43  44  ...  48  پسین »

Fatemeh Zahras Martyrdom | شهادت زهرا: بزرگترین دروغ تاریخ


مرد

 
rostam91

با احترام به شما و دیگر دوستان که برای اثبات مدعای خودتون مدارک و مستندات از علمای اهل سنت و شیعه-هر چند که بنده این افراد رو عالم نمیدونم و اونچه در بابش بحث و فحص می کنند رو هم علم نمیدونم-ارائه می کنید، باید عرض کنم که بد نیست لختی درنگ کنیم و کنار بایستیم و از بیرون به این مسائل نگاه جدیدی بیاندازیم. واقعا در قرن ۲۱ در سال ۲۰۱۴ در حالی که انسان ها در شرق و غرب با سرعت سرسام آوری در حال پیشرفت و تعالی هستند، ما باید وقتمون صرف بحث و مجادله در باب این لاطائلات بشه؟ من هم با شما موافقم که پست ترین و رذل ترین و بی شرافت ترین مخلوقات خداوند همین آخوندهای شیعه هستند که باید اینها رو روسپی های دینی نام گذاشت. برای ما ایرانی ها، عمر و علی و فاطمه و ... به یک اندازه مهلک هستند. ما ایرانی ها بعد از قرن ها بدبختی و تحمل تحقیر و شکنجه حالا باید بیایم و به دو دسته مدافعین عمر و مدافعین علی تقسیم بشیم؟ من همه کامنت های این تاپیک رو از اول برای بار دوم خوندم. با احترام به همه، به قطعیت میتونم عرض کنم که این بحث ها هرگز به سرانجام مشخصی نمیرسه چون هر دو طرف خودشون رو کاملا محق میدونند و طرف مقابل رو سفیه و متعصب فرض می کنند. هر دو طرف هم منابع لایزالی از احادیث و تواریخ آنچنانی با درجه ای از اعتبار دارند. بین همه دوستان احساس کردم شما فرد سنجیده و متعادل و منصفی هستید و تعصب بیهوده ندارید که همین موضوع جای خوشحالی داره. بنده همونطور که چند صفحه قبل عرض کردم، هرگز به این دروغ شاخدار باور ندارم، یعنی با عقل سازگاری نداره که با این شواهد تاریخی و اتفاقات قبل و بعد از این داستان، زهرا به دست عمر به قتل رسیده باشه. ولی حرف بنده اینه که مگر ما ایرانی ها دیگه هیچ کار مهمتری در این دنیا نداریم که حالا بیاییم و دادگاه تشکیل بدیم که عمر قاتل زهرا بوده یا نبوده؟ واقعا به حال ما ایرانی ها که حالا بعد از سالها بدبختی، تازه باید اقتصاد مقاومتی داشته باشیم چه فرقی میکنه؟ اصلا به ما چه ربطی داره؟ واقعا از خوندن کتاب صحیح بخاری و اصول کافی و حلیه المتقین و امثالهم عرق شرم بر چهره شما نمیشینه؟ ذهنیت این مثلا علمایی که این اباطیل رو به اسم حدیث بافتند و سر ما انداختند، مایه شرم بشری نیست؟ کتب بی نظیر و بی نهایت باارزش بزرگانی مثل برتراند راسل، امانوئل کانت، ارسطو، هگل و زکریای رازی و ... رو رها کردیم و از بام تا شام داریم صحیح بخاری رو زیر و رو می کنیم تا یه حدیثی پیدا کنیم و اینجا با زحمت فراوان تایپ کنیم که آخرش ثابت کنیم مثلا عمر فضیلتش از علی بیشتر بوده و طرف هم در جواب حدیث دیگری رو کنه که ادعای ما رو رد کنه. این دور باطل تمام شدنی هست؟ اتفاقا وقتی ما عوام الناس درگیر بحث های اینچنینی و ۹ دی و برائت از اهانت کنندگان به حسین بودیم، در یک فقره چپاول آشکار، یه عده کفتار مرده خوار سپاهی تا تونستند جیب های خودشون رو با فروختن نفت سنگین کردند و طبق گزارش کمیسیون انرژی مجلس، به دلیل برداشت های حریصانه و غیر اصولی، میلیون ها بشکه نفت به ارزش میلیاردها دلار برای همیشه در لایه های عمیق مدفون شدند و دیگه قابل برداشت نیستند.
خوش به حال فرهاد. تلخ ترین خاطره اش "شیرین" بود...
     
  
مرد

 
mohammadmam: با احترام به شما و دیگر دوستان که برای اثبات مدعای خودتون مدارک و مستندات از علمای اهل سنت و شیعه-
قبول و رد این واقعه به خودتون مربوط میشه

از نظر شیعه عمر باعث قتل زهراست و نه مستقیما قاتل ایشون

اما در مورد بقیه فرمایشات

حرفاتون خیلی هاش درسته اینکه هرکس اعتقاد خودش رو داشته باشه و کاری به دیگران نداشته باشه خوبه

کاری هم به هم نداشته باشیم

ولی هر ادمی برای فهم حال و اینده به درک از گذشته نیاز دارد

در موردنفت و دزدی و این حرفها هم شما بگو از دست ما چیکار برمیاد

تو یک شرکتن هزار تا دزدی میشه مالکان نمیتونن جلوش رو بگیرن

پس سهم ما چیه چیکار باید بکنیم

در مورد نوشته بزرگان هم علم در همه زمینه هاش خوبه ولی همه چیز در کنار هم علم و فلسفه و دیین و ......

در این سایت هم من نه کسی رو میخوام ارشاد کنم نه دوست دارم مثلا کسی شیعه بشه یا سنی و برام فرقی نداره


من اعتقادی دارم که وقتی کسی اون رو زیر سئوال میبره جوابش رو میدم ...همین

دفاع از اعتقاد خودم

هرجاش هم فهمیدم اشتباه کردم قبول کردم

کدوم متعصبی رو دیدی که بگه دین من پر از اشکال است

من قوانین قصاص ...حقوق زنان ....خمس و مسائل مالی ...و چند مورد دیگر از احکام رو دارای اشکال میدونم که باید اصلاح بشه

لذا بحث تعصب و خشکه مذهبی نیست

بحث اینه که دوست نداریم اهانت بهمون بشه

وقتی ارادت ما به امامام ها مون رو که به هر حال درست یا غلط مسخره میکنن و بت پرستی میدونن

وقتی دعا خوندن مار و شرک میدونن و میگن در ردیف بت پرست های مکه هستیم

وقتی متعه رو تجاوز به ناموس دیگران میدونن و هجوم میارن و ناسزا میگن

دفاع کردن اسمش تعصب نیست دفاع از دین بعد از دفاع از وطن و ناموس لازم تریین کاره
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
ametis

با درود بر شما بانوی محترم.
جای بسی خوشحالی ست که در جامعه امروز ما یک بانوی محترم خانه دار تا این حد اهل بحث و فحص و مجادله ست و درباب اعتقاداتش خط قرمزهایی وجود داره.
دوست عزیز
این مجموعه عجیب و غریب که شما اون رو اعتقادات می نامید امروز زنجیر دست و پا و گردن جامعه ماست. با احترام به شما، من در زندگیم با گروه هایی از انسان های امروز ایران معاشرت داشتم که به وسیله بخش هایی از همین اعتقادات-به زعم من خرافات موهوم-دچار فلج فکری و انگار تا ابد مسخ شدند. البته پرواضحه که این خرافات رو آخوندهای بی شرافت حروم لقمه شیعه مثل سم دارن از بام تا شام توی ذهن هموطن هایی ما تزریق می کنند و الحق کارشون رو خیلی خوب بلدند. به قول پروین: این گرگ سالهاست که با گله آشناست.
امسال روز عاشورا توی شهر ما، یکی از مداح ها وسط عزاداری و نوحه گری شروع کرد به لعنت کردن عمر و سنی ها. یکی هم نبود بپرسه مردک این همه مزخرف گویی و اهانت برای چیه؟ حالا کار ما به اینجا رسیده. بنده در جایگاهی نیستم که به شما بگم در برابر این وضعیت نابسامان و جرم و جنایت و چپاول چکار کنید. ولی می تونم بگم که بنده به جای بحث های اینچنینی، کارم شده روشنگری بحث با افراد بی اطلاعی که این حکومت آدمخور رو زمینه ساز حکومت امام زمان می دونند.
بانوی گرامی
دین و اعتقادات اینچنینی نهایتا برای گسترش اخلاقیات بوده و مصرف دیگری نداره. تاریخ درباب این بزرگواران قضاوت خودش رو داره. تعجب من از شما خانم هاست که از امامان دفاع می کنید و تعصب معصوم بودن و ... این عزیزان رو دارید. من تصور می کنم علی یکی از بزرگترین زن ستیزان تاریخ باشه. شما حتما خطبه مذمت و نکوهش زنان در نهج البلاغه رو مطالعه کردید. رفتار جنسی این بزرگواران هم که دیگه نیازی به توضیح نداره. هر کدام یک دوجین زن و کنیز دوروبرشون داشتند. احادیث مربوط به این قضایا هم که دیگه زبانزد خاص و عامه. واقعا جای شگفتی داره که یک بانوی ایرانی مثلا به فضیلت حسن اعتقاد داشته باشه یا پدر بزرگوارش. البته به گواهی تاریخ این بزرگان صاحب فضایلی بودند ولی فاضل تر و بزرگوارتر از اینها بسیار بودند. آیا حکمت و فضیلت حسن و حسین که برپایه اعتقادات ما شیعیان سرور جوانان اهل بهشت هستند، مثلا بالاتر از سعدی فرزانه ماست؟ یا یک امام می تونید پیدا کنید عالم تر و فرزانه تر از خواجه شیراز؟ البته بنده قصد قیاس ندارم چون چنین قیاسی مع الفارقه. فقط قصدم اینه که اگر قراره به این بزرگواران اعتقادی هم داشته باشیم، خیلی بسته نگاه نکنیم و حد این عزیزان رو بدونیم. عمربن خطاب به لحاظ تاریخی جایگاه بسیار والایی داره چون دو امپراطوری رو شکست داده و یک امپراطوری بزرگ بنا گذاشته. فضیلت بسیار داشته و ... . ولی از نظر من ایرانی هیچ تفاوتی بین عمر و چنگیزخان و تیمور لنگ نیست. همگی باعث تخریب و نابودی سرزمین عزیز من بودند. زیورآلات و لباس خز و داروندار حسن و حسین و اهل بیتشون هم خون و جون کندن اجداد من بوده. حالا من باید پاشم برم سر قبر این دو بزرگوار گریه کنم؟ برای اثبات معصوم بودن اینها، یقه چاک کنم؟ همین دو نفر سرداران سپاهی بودند که علی فرستاد تا مردم ری و استخر رو سرکوب و قتل عام کنند. این بزرگواران اگر فضیلتی داشتند، درود بر اونها باد.
در باب اهانت، تا جایی که من میدونم بدترین اهانت ها و دروغگویی ها از سوی شیعیان-بخوانید آخونهای شیعه-نسبت به طرف مقابل شده. کافیه شما سریال های امام علی و تنهاترین سردار و مختارنامه رو ببینید که مملو از جعل تاریخ و تحمیق و توهینه. من با چندین دانشجوی سنی دوستی داشتم و دارم. تقریبا همه اذعان داشتند که شیوخ شیعه بدنام ترین و بی آبروترین مسلمانان هستند. البته توهین از طرف هر گروهی مذموم و محکومه.
در باب بحث این تاپیک هم دوباره عرض میکنم که دیگه این قضایا ارتباطی به ما ایرانی ها نداره. اینکه ۱۴ قرن پیش چه شده، چه گره ای از کار ما باز میکنه؟ این بحث ها رو به آخوندهای بی سواد و بیکار بی عار واگذار کنیم بهتر نیست؟ اینقدر از این مزخرفات ببافند که جونشون دربیاد. تصور میکنم وظیفه افراد روشنفکر و بامطالعه ای مثل شماست که نسل بعد رو آزاد اندیش تر از نسل خودمون بار بیاره. نه اینکه اونها رو هم به اسم دفاع از اعتقادات، درگیر این منجلاب بکنه. بپذیریم که این بحث های مربوط به امامت و نبوت و ... اموری خارج از زندگی مادی بشر امروز و لذا موهوم هستند. از ۴ قرن پیش به اینطرف هم در شرق و غرب کسی وقتش رو با بحث های موهوم تلف نکرده و نمیکنه. این مباحث رو به مردان دین واگذار کردند تا مشغول باشند و مزاحم جامعه نشوند. خواهش میکنم همه دوستان یک بار دیگه به این موضوعات نگاه کنند.
خوش به حال فرهاد. تلخ ترین خاطره اش "شیرین" بود...
     
  
مرد

 
مسئله فدک از دیدگاه اهل سنت

تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿البقرة: ١٣٤﴾ « آنان گروهی بودند که درگذشتند، آنچه به دست آوردند مربوط به خود آنان است، و آنچه شما به دست آوردید مربوط به خود شماست؛ و شما در برابر آنچه آنان انجام می دادند، مسؤول نیستید »
بدون شک خداوند تبارک و تعالی حضرت رسول اکرم- صلی الله علیه وسلم- را رحمت و رأفتی برای جهانیان فرستاد، آنحضرت- صلی الله علیه وسلم- مسائل و احکام را با حکمت و بصیرت به صحابه، و صحابه به بشریت تعلیم دادند. اگر معلم صحابه دارای شفقت، حکمت، بصیرت و ... بوده است مسلماً در شاگردان آن حضرت- صلی الله علیه وسلم- نیز این ویژگیها یافته می شود..
رسول خدا صلی الله علیه وسلم به صحابه درس ایمان، ایثار، اخلاق، اخلاص، تواضع، تقوا و زهد و بی رغبتی از دنیا آموخت، به همین خاطر بود که الله عزوجل با آیه «فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوا» [بقره:137] ایمان آنها را معیار و ملاک ایمان افراد بعدی بیان کرد و رضایت خودش را از آنها و رضایت آنها را از ذات مقدس خودش با «رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ » اعلام فرمود و نتیجه این ایمان راسخ و این رضایت را «جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ» بیان نمود..
در رأس شاگردان رسول خدا صلی الله علیه وسلم، حضرت صدیق اکبر رضی الله عنه قرار دارد، ایشان کسی است که به محض اعلام نبی اکرم صلی الله علیه وسلم برای غزوه تبوک تمامی اموال خویش را تقدیم حضرت محمد صلی الله علیه وسلم می نماید و خداوند هم این اقدام ابوبکر صدیق رضی الله عنه را اینگونه به تصویر می کشد:« وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى ﴿١٧﴾ الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّىٰ ﴿١٨﴾» (الیل) و بالاخره رسول خدا صلی الله علیه وسلم با مشاهده ی این همه فضایل و مناقب در آنها در همین دنیا- دارالعمل- آنان را به بهشت مژده می دهد ومی فرماید: «ابوبکر فی الجنة عمر فی الجنة...».
اما متاسفانه برخی اگاهانه یا نا آگاهانه این ویژگیهای منحصر به فرد ایشان را نادیده گرفته و صدیق اکبر رضی الله عنه را- العیاذ بالله- غاصب می دانند، و ادعا می کنند که ابوبکر رضی الله عنه با جعل حدیث و منسوب کردن آن به سردار کونین صلی الله علیه وسلم باغ فدک را از ملک شخصی زهرای مرضیه رضی الله عنها غصب کرده و بر خلاف توصیه پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم عمل نموده.!!!
در این مقال بر آنیم تا در رابطه با اینکه «فدک چیست؟ و آیا اینکه رسول خدا صلی الله علیه وسلم در حیات طیبه، آن را به دخت گرامی اش هبه نمود یا نه؟ و اینکه عقیده اهل سنت و جماعت پیرامون این مسئله چیست؟ و آیا حضرت زهرا رضی الله عنها از ابوبکر صدیق رضی الله عنه ناراحت شد یا نه؟ و... مطالبی را که در توان این مقاله است، بنگاریم. به امید اینکه شک و شبهه در این مورد دفع شده و خداوند همه ما را به راستی و حقیقت راهنمایی بفرماید.

فیء و حکم آن در قرآن
در اصطلاح شرع اموالی که بدون هیچ گونه جنگ و نبردی بدست مسلمین برسد، فیء نام دارد. خداوند متعال در قرآن عظیم الشأن حکم اموال فیء را بیان می فرماید: «مَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ » [حشر: 7]].
«چیزی که خداوند از اهالی این آبادیها به پیغمبرش ارمغان داده است متعلق به خدا جل جلاله و پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم و خویشاوندان- پیغمبر- و مستمندان و مسافران در راه مانده می باشد».
از این رو نصف زمینها و باغهای فدک در حیات طیبه رسول خدا صلی الله علیه وسلم به تصرف مسلمانان درآمد و مال فئ محسوب می شود. رسول خدا صلی الله علیه وسلم از محصول آن به قدر نیاز برای اهل بیت و خویشاوندان مصرف می نمود و باقی مانده را در راه خدا به فقرا و تهیدستان انفاق می کرد..

فدک و حدود آن
فدک روستایی در سرزمین حجاز و در نواحی خیبر است که فاصله ی آن از مدینه منوره مسافت دو الی سه روز راه، بطور متوسط با شتر است، قبل از اسلام یهودیان بر آن سرزمین تسلط داشتند.
در سال هفتم هجری قمری بعد از فتح خیبر اهالی این روستا، مرعوب و هراسان شدند، بنابراین به این شرط که نصف زمینها و باغهای این روستا از مسلمانان باشد، بدون جنگ با رسول الله صلی الله علیه وسلم صلح کردند، پیامبر خدا محیّصه بن مسعود انصاری را برای گفتگو با یهودیان به فدک فرستاد در آن موقع سردار فدک "یوشع بن نون" بود و بدین ترتیب بر نصف فدک صلح کرد و فدک بدون هیچ جنگ و درگیری به تصرف مسلمین در آمد.

فدک از نظر اهل سنت
همانطور که در بالا گفته شد فدک اسم روستایی کوچک همراه با یک باغ خرما در نواحی خیبر می باشد. اما از دیدگاه اهل تشیع، یک گوشه ی فدک به کوه احد و طرف دیگرش به عریش و مصر و کناره ی دیگر به دریای احمر و کناره چهارم آن به "دومة الجندل" منتهی می شود. [اصول کافی: 355]
با نگاهی به نقشه شبه جزیره عربستان و اندکی تأمل، به این نتیجه می رسیم که نصف بیشتر حجاز ومصر را، فدک تشکیل می دهد.! آیا خرمای این همه مناطق به پیامبر صلی الله علیه وسلم تعلق داشت؟! و آیا همه این مناطق را به فاطمه بخشید؟!
و در قول دیگر می گویند که، فدک عبارت است از یک منطقه و شهر بزرگی که ثمرات سالانه آن چندین هزار کیلو خرماست.!!!

ماجرای هبه نمودن فدک به امّ ابیها رضی الله عنها
برخی می گویند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم باغ فدک را به حضرت زهرا رضی الله عنها هبه نموده است. علاّمه شاه عبدالعزیز دهلوی پاسخ این شبهات را اینگونه می دهد:
الف- ادعای هبه به حضرت فاطمه در کتب اهل سنت موجود نیست، بلکه در کتب اهل سنت خلاف آن موجود است؛ «إن رسول الله صلی الله علیه وسلم کان له فدک فکان ینفق منها و یعود منها علی صغیر بنی هاشم و یزوج منهم أیمهم و أن فاطمه رضی الله عنها سألته أن یجعلها لها فأبی. فکانت کذلک فی حیاة رسول الله صلی الله علیه وسلم حتی مضی لسبیله فلما ولّی ابوبکر رضی الله عنه عمل فیها بما عمل رسول الله صلی الله علیه وسلم فی حیاته حتی مضی لسبیله...».[ سنن أبی داوود حدیث شماره:2974 دارالکتاب العربی]
ب- بالفرض اگر روایت هبه ی فدک را قبول کنیم لیکن این مسئله مجمع علیه شیعه و سنی است که موهوب ملک موهوب له نمی شود تا وقتی که در قبض و تصرف او نرود و فدک بالإجماع در زمان حیات پیامبر در تصرف زهرا نیامده بود، بلکه در دست آن جناب صلی الله علیه وسلم بود و در وی تصرف مالکانه می فرمود. ثم هکذا عمل ابوبکر رضی الله عنه..
ج- غضب حضرت فاطمه و نیز ترک کلام وی با ابوبکر صدیق رضی الله عنه را هم اگر بپذیریم لیکن در روایات شیعه و سنی صحیح ثابت است که این امر برحضرت ابوبکر رضی الله عنه شاق آمد و خود را به در سرای زهرا حاضر آورد و علی را شفیع خود ساخت تا آنکه زهرا از او خشنود شد.(4)
اندیشمند عالم اسلام، مفتی محمد تقی عثمانی صاحب کتاب تکمله فتح الملهم- شرح مسلم- نیز این جریان را رد کرده و در این مورد می نویسد:« قصة أخری فی هبة فدک: فقالت رضی الله عنها إن رسول الله صلی الله علیه وسلم أعطانی فدک فقال لها هل لک علی هذا بینة؟ فجاءت بعلی - رضی الله عنه- فشهد لها ثم جاءت بأمّ أیمن ...فقال ابوبکر- رضی الله عنه- فبرجل و امرأة تستحقّینها؟ أو تستحقین بها القضیة؟ قال زید بن علی: و أیم الله لو رجع الأمر إلیّ لقضیت فیها بقضاء أبی بکر- رضی الله عنه- أیضاً». أن هذه القصة غیر ثابتة من روایة اهل السنة.

توصیه فدک و جواب آن
عده ای معتقدند که رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- فدک را برای دخت عزیزش وصیت نمود، اولاّ: توصیه فدک هم از کتب روایی اهل سنت ثابت نیست. ثانیاً: به اتفاق سنی و شیعه وصیت، أخت میراث است. پس در مالی که میراث جاری نمی شود، چطور وصیت جاری می شود؟ زیرا وصیت و میراث هر دو انتقال ملک بعد از موت هستند و انبیاء بعد از وفات، مالک هیچ چیزی نمی شوند و مال آنها مال خدا می شود و جزء بیت المال مسلمین قرار می گیرند و خلیفه مسلمین می تواند بنابر مصلحت آن را به کسانی بدهد. ثالثاً: اینکه وصیت برای شخصی معین وقتی درست است که قبلاً، از وصیت کننده خلاف آن ثابت نشده باشد و در این مورد کلام رحمة للعالمین صلی الله علیه وسلم "ما ترکناه صدقَة" أظهر من الشمس است و تمام ماترک رسول اکرم صلی الله علیه وسلم وقف فی سبیل الله گردید و امکان وصیت باقی نماند. رابعاً: چرا علی رضی الله عنه در زمان خلافت خود باغ فدک را به ورّاث زهرا توریث ننمود؟ حال آنکه قبول ظلم و خلاف از ایشان نیز مستبعد است. چنانکه در خطبه "53" از نهج البلاغه می فرماید: «بر خلیفه دو امر واجب است یا دفع خلاف یا انکار خلافت»، بنابراین روشن است که قضاوت ابوبکر رضی الله عنه به هیچ وجه خلاف شریعت اسلام نبوده است.

ادعای وراثت
اینک در مورد مهمترین دلیل امامیه برای اثبات حق حضرت زهرا- رضی الله عنها- در مسئله فدک که ادعای وراثت از طرف فاطمه باشد؛ نکاتی را نقل می کنیم:
وقتی فاطمه زهرا- رضی الله عنها- نزد ابوبکر صدیق رضی الله عنه آمد و میراث پدرش- فدک و خمس خیبر- را مطالبه کرد ابوبکر صدیق رضی الله عنه از دادن میراث خودداری نمود و در جواب فرمود: از رسول خدا صلی الله علیه وسلم شنیدم که فرمودند: «نحن معاشر الأنبیاء لانورث ما ترکناه صدقة» ما گروه انبیا از خود، مال به ارث نمی گذاریم مالی که از ما باقی می ماند صدقه است؛ «فغضبت فاطمة فهجرته فلم تکلّمه حتی توفیت»؛ فاطمه خشمگین شد و ابوبکر رضی الله عنه را ترک کرد و تا آخر عمر با او سخن نگفت.
راویان این حدیث را در کتب حدیث با الفاظ مشابهی نقل کرده اند. علامه مفتی محمد تقی عثمانی در کتاب تکمله فتح الملهم شرح صحیح مسلم این حدیث را اینگونه ذکر می کند: «عن ابن شهاب عن عروة بن الزبیر عن عایشة رضی الله عنها أنها أخبرته: أن فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم أرسلت إلی أبی بکرالصدیق رضی الله عنه تسأله میراثها من رسول الله مما أفاء الله علیه بالمدینة و فدک ومابقی من خمس خیبر فقال ابوبکر إن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال لانورث ما ترکناه صدقة، إنما یاکل آل محمد صلی الله علیه وسلم فی هذا المال و إنی والله لا اُغیّر شیئاً من صدقة رسول الله صلی الله علیه وسلم عن حالها التی کانت علیها فی عهد رسول الله صلی الله علیه وسلم شیئا. فوجدت فاطمة رضی الله عنها علی أبی بکر رضی الله عنه فی. قال: فهجرته فلم تکلّمه حتی توفیت...»
و نیز حدیث دیگری در این مورد آمده است: أن عمربن الخطاب قال لمعشر من الصحابة فیهم علی و العباس و عثمان وعبدالرحمن بن عوف و زبیربن العوام و سعدبن ابی وقاص: أنشدکم بالله الذی باذنه تقوم السماء و الارض أتعلمون أن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال: «لانورث ما ترکناه صدقة» قالوا: أللهم نعم. ثم أقبل علی علیّ و العباس فقال أنشدکما بالله هل تعلمان أن رسول الله صلی الله علیه وسلم قد قال ذلک: قالا اللهم نعم» (7)
حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه از صحابه که در بین آنها حضرت علی، عباس، عثمان، عبدالرحمن بن عوف، زبیر بن عوام و سعد بن ابی وقاص رضی الله عنهم بودند، فرمود: شما را به ذاتی قسم می دهم که آسمان و زمین به امرش قائم است، آیا می دانید که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: «لانورث ما ترکناه صدقَة»؟ عرض کردند: بله به خدا. سپس به سوی علی و عباس متوجه شد و فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم آیا شما می دانید که رسول خدا صلی الله علیه وسلم این حدیث را بیان فرمود؟ گفتند: بله به خدا (پیامبر این گونه فرمود.)
علامه شاه عبدالعزیز محدث دهلوی رحمه الله در توضیح این روایت می فرماید: پس معلوم شد که این خبر هم برابر آیت است در قطعیت. زیرا که این جماعت که نام اینها در حدیث ذکر شد خبر یکی از ایشان مفید یقین است، چه جای این جمع کثیر. علی الخصوص، علی مرتضی که نزد شیعه معصوم است و روایت معصوم برابر قرآن است در افاده ی یقین نزد ایشان، و با قطع نظر از این همه، این روایت در کتب صحیحه شیعه از امام معصوم هم موجود است.
همچنین امام صادق این روایت را از آن حضرت صلی الله علیه وسلم نقل می فرماید که فرمود:« و إن العلماء ورثة الانبیاء وأن الانبیاء لم یورثوا دیناراً و لا درهما ولکن أورثوا العلم، فمن أخذ منه أخذ بحظ وافر»
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله می فرماید: این حدیث را تنها حضرت ابوبکر رضی الله عنه روایت نکرده، حضرت عمر، حضرت عثمان، حضرت علی، حضرت طلحه، حضرت زبیر، حضرت سعد، حضرت عبدالرحمن بن عوف و حضرت عباس بن عبدالمطلب و ازواج مطهرات و حضرت ابوهریره رضی الله عنهم اجمعین نیز روایت کرده اند.

وراثت انبیا از دیدگاه قرآن
یکی از آیاتی که ممکن است شبهه ارث بردن و ارث گذاشتن از پیامبران را در ذهن ایجاد کند آیه: «وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ» [نمل/16] است که برای دفع این شبهه علامه آلوسی بغدادی در تفسیر روح المعانی می فرماید: « وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ » أی قام مقامه فی النبوة و الملک و صار نبیاً ملکاً بعد موت أبیه داوود علیهما السلام، فوراثته إیاه مجاز عن قیامه مقامه فیما ذکر بعد موته و قیل المراد وراثة النبوة فقط و قیل وراثة الملک فقط؟
علامه مفتی محمد شفیع عثمانی رحمه الله نیز در تفسیر این آیه می فرماید: و از نظر عقل هم نمی تواند دراینجا مراد وراثت مال باشد زیرا به هنگام وفات، حضرت داوود 19پسر داشت، اگر مراد وراثت مالی باشد باید همه این پسران، وارث قرار گیرند، پس تخصیص حضرت سلیمان به وارث بودن از او معنی ندارد و از این ثابت می گردد که مقصود از وراثت آن است که برادران در آن شریک نبودند بلکه تنها حضرت سلیمان وارث شد و آن تنها می تواند وراثت علم و نبوت باشد و خداوند متعال نیز ملک و سلطنت حضرت داوود علیه السلام را نیز به حضرت سلیمان عنایت نمود!
آیه ای دیگر که احتمالاً ممکن است از آن استدلال شود آیه ی ششم سوره مریم است: « يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ »؛علامه شاه عبدالعزیزدهلوی رحمه الله به نقل از کلینی می نویسد: روی الکلینی عن ابی عبدالله «أن سلیمان ورث داوود و أن محمداً ورث سلیمان» پس معلوم شد که این وراثت علم و نبوت و کمالات نفسانی است نه وراثت مال و متروکه. و قرینه عقلیه نیز مطابق قول معصوم دلالت بر همین وراثت کرده و نیز در روایتی دیگر از کتب شیعه در تأئید مطلب بالا می خوانیم: روی محمد بن یعقوب الرازی فی الکافی عن ابی البختری عن ابی عبدالله جعفر بن محمد الصادق علیه السلام أنه قال: «انّ العلماء ورثة الانبیاء لم یورثوا و فی نسحة لم یرثوا درهماً و لا دینارا و انما ارثوا احادیث من احادیثهم فمن اخذ بشئ منها فقد أخذ بحظ وافر» پس معلوم شد که غیر از علم و احادیث هیچ چیز میراث به کسی نداده اند. فثبت المدعی بروایة المعصوم.(11)
کلمه «انما» در اینجا نزد امامیه نیز برای حصر و تخصیص است لذا ثابت گردید که میراث انبیاء به طور قطع و یقین علم بوده نه چیزی دیگر.
بنابراین از دیدگاه اهل سنت، انبیا علیهم السلام بعد از خود برای خویشاوندان و بازماندگان خود مال دنیوی به ارث نمی گذارند و اموالشان در راه اسلام و منافع امت وقف می شود. عقلاً هم ارث گذاشتن انبیا برای بازماندگان سبب مشکل و سوء ظن می گردد زیرا اگر انبیا برای بازماندگان و خویشاوندان متاع و مال دنیوی به ارث گذارند مورد اتهام و اعتراض قرار می گیرند؛ زیرا مردم در مقابل کسی که او را به عنوان پیامبر خدا قبول دارند، از مال و جان خود دریغ نمی کنند، حتی پذیرش مال و جان از سوی پیغمبر را برای خود سعادت و خوشبختی می دانند.

یک اعتراض و جواب آن
در اینجا توضیح یک شبهه لازم است و آن اینکه؛ حضرت ابن عباس و حسن بصری وراثت انبیا را وراثت اموال مراد گرفته اند. امام فخر رازی نیز می گوید: وراثت حقیقتاً در مورد مال بکار می رود پس توجیه چیست؟
جواب: ارث اگرچه حقیقتاً برای مال بکار می رود، اما مجازاً برای علوم نبوت و یا خود نبوت و یا پادشاهی و حکومت بکار می رود. چنانچه کاربرد لفظ "ارث" در دو آیه ذیل دلالت بر مال نمی کند:
« ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا » [فاطر:32] باز میراث دادیم قرآن را به آنانکه بر گزیدیم ایشانرا از بندگان خود. و نیز « فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ...» [اعراف:169]؛ پس از پی در آمدند بعد از ایشان جانشینان بد که وارث توارث شدند. (تفسیر حسینی)


نور چشم رحمة للعالمین
مطلب دیگر، ناخرسندی و ناخشنودی حضرت زهرا رضی الله عنها است و آن اینکه وقتی فاطمه رضی الله عنها فدک و خمس خیبر را از صدیق مطالبه کرد، ابوبکر صدیق رضی الله عنه در جواب ایشان حدیث رسول خدا صلی الله علیه وسلم را بیان کرد که: ما گروه انبیا برای بازماندگان خود، مال به ارث نمی گذاریم، مالی که از ما باقی می ماند برای مسلمانان وقف و صدقه است. اکنون سؤال اینجاست که آیا پس از آن که ابوبکر صدیق در جواب حضرت فاطمه رضی الله عنها این حدیث را بیان کرد علتی برای ناخشنودی فاطمه زهرا رضی الله عنها پیدا می شود؟!
اوّلاً: پس از شنیدن حدیث نبوی ناخشنود شدن خلاف تصریح قرآنی است زیرا خداوند می فرماید: « وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ ۗ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا » [الاحزاب/36]
ثانیاً: خلاف مقتضای عقل سلیم است که اولاد آن حضرت صلی الله علیه وسلم گفته ی رسول خدا صلی الله علیه وسلم را بشنوند و آن را نپذیرند، زیرا بر آحاد امت رسول الله صلی الله علیه وسلم لازم و واجب است که گفته ی رسول خدا را با کمال یقین واطمینان بپذیرند و از این اصل کسی مستثنی نیست و حضرت فاطمه رضی الله عنها نیز در این اصل داخل است.
با اندک تأملی در الفاظ حدیث واضح می شود که این عبارت «فهجرته فلم تکلمه حتی ماتت» قول حضرت عایشه رضی الله عنها نیست بلکه گوینده ی این عبارت مَرد است زیرا لفظ «قال» بکار رفته است پس گوینده ی این عبارت هم "ابن شهاب زهری" است زیرا درروایات خود چنین کلماتی را بکار می برد. خلاصه اینکه کلمات جنجال برانگیزی که در این روایت بکار رفته در اصطلاح علمای حدیث «ظن راوی» است و کلماتی چون «غضبت، هجرت، وجدت و لم تکلمه و غیره» جزء اصلی روایت مذکور نیست. (16) بلکه بنابر اصطلاح علم الحدیث «إدراج» است و این نوع ادراج از نوع «وقوع الادراج فی وسط الحدیث» است، دکتر محمود طحّان تصریح می کند که ادراج به اجماع علمای محدثین و فقها حرام است.(17)
قصه مراجعه ی فاطمه رضی الله عنها به حضرت ابوبکر رضی الله عنه با 36طریق روایت شده که یازده طریق از غیر امام زهری روایت شده که در هیچکدام، ذکری از غضب و خشم حضرت فاطمه و ترک و هجران با ابوبکر صدیق به میان نیامده و 25 طریق مروی از امام زهری است که 9 روایت خالی از ذکر غضب و هجران است و در باقی مانده یعنی در 16 طریق دیگر غضب وهجران حضرت زهرا رضی الله عنها مذکور است.
ابوطالب محمد بن علی بن الفتح الحربی العشاری در کتاب خود به نام "کتاب فضایل أبی بکرالصدیق" از امام محمدباقربن زین العابدین چنین نقل کرده: «عن کثیر النوال قال: قلت لأبی جعفر، أخبرنی عن أبی بکر وعمر أًظلماً من حقکم شیئاً: قال: لا و منزّل القرآن علی عبده لیکون للعالمین نذیراً ما ظلمانا من حقنا ما یزن حبة خردل: کثیر النوال فرمود: به امام باقر گفتم: از ابوبکر و عمر بگو آیا چیزی در حق شما ظلم کردند؟ امام فرمود: خیر، قسم به آن ذاتی که قرآن را بر بنده اش رسول الله صلی الله علیه وسلم نازل کرد تا برای جهانیان بیم دهنده باشد آنان به اندازه ی دانه ی خردلی در حق ما ظلم نکردند».


عمل حیدر کرار رضی الله عنه مؤید عمل صدیق اکبر رضی الله عنه
پر واضح است زمانی که زمام خلافت به حضرت علی رضی الله عنه سپرده شد، طبق عمل رسول خدا و خلفای ثلاثه عمل نمود و فدک را به اولاد فاطمه رضی الله عنها واگذار نکرد. علامه شاه عبدالعزیز می فرماید: «فهذا صریح فی أن علیاً فعل فی فدک ما فعل فیه ابوبکر رضی الله عنه و لو کان قضاء ابی بکر خطأ لغیّره علیّ رضی الله عنه فی عهد خلافته»
و در جایی دیگر می فرماید: «فلما وصل الامر الی علی بن ابی طالب علیه السلام فی رد فدک فقال انّی لأستحیی من الله أن اُردِ شیئاً منع منه ابوبکر و أمعناه عمر رضی الله عنه».
پس در نتیجه معلوم شد که اگر خلفای ثلاثه (ابوبکر، عمر، و عثمان رضی الله عنهم) بر خلاف دستور رسول خدا صلی الله علیه وسلم عملی را انجام می دادند حتماً حضرت علی رضی الله عنه در زمان خلافت خود آنرا اصلاح می فرمود. حالانکه حضرت علی نیز طبق عمل خلفای قبل از خود عمل نمود. اگر فدک حق زهرا بود و عمل ابوبکر خلاف و نامشروع بود چرا این عمل خلاف را قبول کرد و فدک را در بین ورّاث فاطمه توریث ننمود؟!

بدرقه ی صدیق اکبر رضی الله عنه، حضرت زهر رضی الله عنها را
حضرت ابوبکر صدیق در هنگام مرض وفات به عیادت و بیمارپرسی او آمده و با او گفتگو نمودند و حتی در روایتی از امام باقر است که نماز جنازه سیِدتنا فاطمه را حضرت ابوبکر رضی الله عنه اقامه نمود و نیز این حدیث ثابت کننده این ادّعاست. «...عن مالک عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جدّه علی بن حسین، قال ماتت فاطمة بین المغرب و العشاء، فحضرها ابوبکر و عمر و عثمان و الزبیر و عبدالرحمن بن عوف، فلمّا وضعت لیصلی علیها، قال علی: تقدم یا أبابکر و دفنت لیلاً.
پس حضرت فاطمه رضی الله عنها درحالی از این دنیا رحلت نموده است که کاملا از حضرت صدیق خشنود و راضی بوده است.
بنابر این نتیجه می گیریم که پروانگان رسالت با اعمالی صالح و کارنامه ای درخشان به ملاقات پروردگار شتافتند ،پس بر ماست که از معلم بشریت، رحمة للعالمین حضرت محمد صلی الله علیه وسلم درس ایمان واخلاق و از صدیق اکبر درس صداقت و امانت و از فاروق اعظم درس شهامت و عدالت و از عثمان با حیا درس اطاعت و شهادت و از حیدر کرار درس شجاعت وپایمردی، بگیریم و باید به وقایع تاریخی صدر اسلام، با دید واقع بینانه ای بنگریم، نه اینکه با ع
     
  
زن

 
منم قبول ندارم شهادت رو.ایشون فوت کردن ودربستربیماری بودن حالاعلتش رومیگن ضربه به پهلو.درهرصورت ایشون گرامی وعزیزن برای من باوجودی ک اسلام روقبول ندارم
خدایا...
دیگه بسمه...
بریدم رحم کن




.........


زندگی پانتومیم است حرف دلت رابه زبان اوری باخته ای
     
  
مرد

 
behna: منم قبول ندارم شهادت رو.ایشون فوت کردن ودربستربیماری بودن حالاعلتش رومیگن ضربه به پهلو.درهرصورت ایشون گرامی وعزیزن برای من باوجودی ک اسلام روقبول ندارم
فاطمه برای هر کس که فضایل و سجایای اخلاقی اونو بشنوه عزیز و گرامی هست
     
  
مرد

 
چی کسی فاطمه را غضبناک کرد علی یا ابوبکر؟

بسم الله الرحمن الرحیم

چی کسی فاطمه را غضبناک کرد علی یا ابوبکر؟

حدیث:حَدَّثَنَا أَبُو الْوَلِيدِ حَدَّثَنَا ابْنُ عُيَيْنَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ دِينَارٍ عَنْ ابْنِ أَبِي مُلَيْكَةَ عَنْ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي) رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: فاطمه (عليهاالسلام) پاره ى تن من است، هر كس او را خشمناك كند مرا خشمناك خواهد كرد.صحيح بخارى ج 2 ص 302

شیعه با استناد به این حدیث میگوید که فاطمه از ابوبکر غضب ناک بوده پس ابوبکر خدا و پیامبرش را غضب ناک کرده و در نتیجه دشمن خدا و رسول است. در واقع متاسفانه سوء استفاده های بسیار زیادی از این روایت کرده اند و این حدیث را وسیله ای برای طعنه زدن به ابوبکر رضی الله عنه قرار داده اند. چنین برداشتی مسلما کاملا اشتباه میباشد.

اینجا جواب این تهمت هایشان را به دو شکل خواهیم داد.

اول اینکه در اصل علت غضب ناک شدن فاطمه و گفتن این جملات توسط پیامبر، قصد ازدواج علی با دختر ابو جهل میباشد. و چون سیدنا علی قصد ازدواج با دختر ابو جهل را داشته اند فاطمه نیز غضب ناک شده است و پیامبر در حق فاطمه میگوید که فاطمه پاره ی تن من است هرکسی او را خشمگین کند من را خشمگین کرده است. پس مخاطب اصلی در واقع خود علی است نه ابوبکر.

شیخ صدوق روایت کرده است که فاطمه رضی الله عنها و پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم وقتی که علی رضی الله عنه خواست با دختر ابوجهل ازدواج کند بر علی خشمگین شدند تا جایی که پیامبر علی را نصیحت کرد و به او گفت: «ای علی آیا نمی دانی که فاطمه پاره تن من است و من از او هستم، پس هر کسی او را اذیت کند مرا اذیت کرده است و هر کسی مرا آزار دهد او را آزار داده است، و کسی که در دوران حیاتم او را اذیت کند چون کسی است که بعد از وفاتم او را اذیت کرده است.» (علل الشرائع ابن بابویه، ص 185- 186)

و پیامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: فاطمه پاره تن من است و روح من است که در بدنم قرار دارد، آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت می کند و آنچه او را شاد کند مرا شاد می نماید.)بحار الانوار مجلسی 27 / 62) 2

پس علت گفتن این جمله قبل از هر کسی مخاطبش سیدنا علی میباشد نه سیدنا ابوبکر.

و همچنین باری دیگر علی فاطمه را ناراحت و خشمگین کرد و آن وقتی بود که فاطمه دید که علی سرش را در آغوش کنیزش گذاشته است، آنگاه فاطمه چادرش را به خود پیچید و به خانه پدرش رفت و از علی نزد پیامبر شکایت کرد.

ابن عباس روايت میکند که : فاطمه وارد خانه اش شد ناگهان ديد که علی در آغوش کنيزی است که جعفر به او هدیه کرده بود غيرت زنانه او که هر زن نسبت به شوهرش دارد به جوش آمد نقاب به چهره اش زد و روسری اش را به سرش گذاشت و قصد پيامبر را نمود تا شکايت علی را به پيامبر بکند. بحار الانوار(39\207) علل الشرائع، ص 163، حق الیقین مجلسی، ص 203-204

حسن بن علی رضی الله عنهما نزد جدش، رسول خدا صلی الله عليه وآله وسلم آمد، دامنش را گرفت وپنهاني در گوش پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم چيزي گفت، رنگ پيامبر تغيير كرد. بعد از آن، پیامبر برخاست و به منزل فاطمه آمد. بعد از آن علی رضی الله عنه آمد، پيامبر خدا دست او را گرفت تکانی داد و گفت: ای ابو الحسن: از خشمگين ساختن فاطمه خود داری کن زيرا فرشتگان با خشمگين شدن فاطمه خشمگين و يا خوشنودی او خوشنود می شوند .بحار الانوار 43\43

دوما احادیث دیگری نیز از پیامبر روایت شده است که همچین مضمونی دارند ،مبنی بر اینکه هر کسی فلان شخص را ناراحت کند پیامبر را ناراحت کرده است یا هر کسی فلان شخص را دوست داشته باشد پیامبر را دوست داشته است که در اینجا به چند مورد از انها اشاره میکنیم

«الله الله فِي أَصْحَابِي، الله الله فِي أَصْحَابِي، لَا تَتَّخِذُوهُمْ غَرَضًا بَعْدِي، فَمَنْ أَحَبَّهُمْ فَبِحُبِّي أَحَبَّهُمْ، وَمَنْ أَبْغَضَهُمْ فَبِبُغْضِي أَبْغَضَهُمْ، وَمَنْ آذَاهُمْ فَقَدْ آذَانِي، وَمَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى الله، وَمَنْ آذَى الله يُوشِكُ أَنْ يَأْخُذَه». قَالَ أَبُو عِيسَى: هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ غَرِيبٌ لَا نَعْرِفُهُ إِلَّا مِنْ هَذَا الْوَجْه

. الله.الله از اصحاب من الله.الله.از اصحاب من آنان را بعد از من مورد کینه وبغض خود قرار ندهید چون هرکس آنها را دوست داشته باشد در حقیقت مرا دوست دارد و بواسطه دوستی من اصحابم را دوست میدارد هر کس از اصحاب من کینه و نفرت دارد در واقع بواسطه کینه و نفرتی که از من دارد از اصحابم متنفر است وهر کس اصحابم را اذیت وآزار دهد من را مورد اذیت و آزار قرار داده و هر کس مرا اذیت و آزار دهد خداوند را آزار می دهد و هر کس پروردگار عالم را آزار دهد مورد غضب او قرار می گیرد. جامع الترمذي ،كتاب المناقب، باب في من سب أصحاب النبي - صلى الله عليه وسلم -، برقم: (3862).

طبق این حدیث پیامبر محبت اصحاب را نشانه ی محبت برای خودش میداند. حال وضع طعنه زنندگان به اصحاب چه خواهد بود؟ وقال: «آيَةُ الْإِيمَانِ حُبُّ الْأَنْصَارِ، وَآيَةُ النِّفَاقِ بُغْضُ الْأَنْصَارِ» نشانه ی ایمان دوست داشتن انصار و نشانه ی نفاق بغض ورزیدن انصار میباشد.صحيح البخاري، كتاب الإيمان، باب علامة الإيمان حب الأنصار، برقم: (17).

و طبق این حدیث نشانه ی ایمان دوست داشتن انصار است که متاسفانه اهل تشیع انان را نه تنها دوست ندارند بلکه تنفر خود را از آنان علنا اعلام میکنند.

در اینجا ممکن است شیعه بگوید که قضیه ی خواستگاری علی از دختر ابوجهل صحیح نیست، در جواب گفته میشود اگر این روایت صحیح نیست پس چرا یک قسمت از آن را جلوی ابوبکر قرار میدهید و استدلال میکنید که ابوبکر فاطمه را اذیت کرده لذا مستحق ملامت است؟؟؟ اگر هم صحیح است که قبل ار هر کسی علی مورد ملامت قرار خواهد کرد.

اما آیا فاطمه از ابوبکر ناراحت شده و غضب گرفته است و با این غضب از دنیا رفته است؟ بیاید ببینیم که کتب شیعیان چه میگوید.شیعیان میگویند که در باره ی فدک فاطمه از ابوبکر ناراحت شده است و با این ناراحتی نیز فوت کرده است اما این صحیح نیست.

صاحب مجاج السالکين (کتاب معتبر اهل تشيع) می نويسد: انّ ابابکر لَمَّا رأی فاطمه انقَبَضَت عنهُ و هَجَرَت ولَم تَتَکَلَّم بَعدَ ذالِکَ فِی اَمرِ فَدَک کَبُرَ ذالِکَ عندهُ فَارادَ اِستِرضَاهَا فَأتَاهَا فقال لها صدقتِ يا ابنهَ رسول الله فيمَا ادَّعيتِ و لکنِّی رأَيتُ رسول الله يُقَسِّمُهَا فيعطی الفقراء و المساکين و ابن السبيل بعد ان يوتی منها قوتکم و لصاعنين بها فقالت افعل کما کان ابی رسول اللهيفعل فيها فقال فلک الله علی ان افعل فيها ما کان يفعلُ ابوکِ فقالت و الله لتفعلنَّ فقال و الله لافعلنَّ ذَالِکَ فقالت اللهم اشهد فرضيت بذالک و اخذت العهد عليه فکان ابوبکر يعطيهم قوتهم و يقسم الباقی فيعطی الفقراء و المساکين و ابن السبيل.

«هنگامی که ابوبکر رضی الله عنه ديد فاطمه از وی رنجيده و ديگر راجع به فدک صحبت نمی کند اين موضوع بر وی دشوار آمد لذا تصميم گرفت از او جلب رضايت کند و به همين منظور پيش وی رفت و گفت: ای دختر رسول خدا تو در ادعايت صادق هستی، ولی رسول خدا بعد از در نظر گرفتن مخارج شما و مخارج کارگران فدک ثمرات آن را فقط بين مستمندان و مسافران تقسيم می کرد. زهرا رضی الله عنه گفت: پس تو نيز آن چنان کن که پدرم می کرد (ابوبکر رضی الله عنه ) گفت: خداوند را گواه می گيرم که آنچنان کنم که پدر بزرگوارت می کرد. (حضرت زهرا رضی الله عنها) گفت: تو را بخدا که چنين می کنی؟ ابوبکر رضی الله عنه) گفت: قسم به خدا که چنان کنم و گفت: بار الها تو گواه باش! زهرا رضی الله عنها بدان راضی گرديد و وعده گرفت. از آن پس ابوبکر رضی الله عنه نخست مخارج آنان را تأمين می کرد و الباقی را بين فقرا و مسافران تقسيم می نمود.

و ابن میثم بهرانی در شرح نهج البلاغه مینویسد:

ابوبکر به فاطمه گفت: آنچه را که برای پدرت بود، برای تو نيز هست، رسول خدا از درآمد فدک مايحتاج شما را برمی‌داشت و ما بقی را در راه خدا تقسيم می‌کرد، شايسته است که تو نيز همين کار را بکنی که او کرد، سپس فاطمه آن را پذيرفت و راضی شد و به ابوبکر وعده داد که همين کار را بکند. شرح نهج البلاغة، إبن ميثم بحراني، ج5، ص107

ملاحضه میکنیم که فاطمه از ابوبکر با رضایت کامل فوت کردند و استدلال شیعه از حدیثی که قبل از هر کس متوجه سیدنا علی میباشد باطل است. خداوند از همه ی آنها راضی باشد و این را نیز بدانید که خداوند می فرماید: ‏ تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ‏(بقره 134 و 141)

معنی: ‏ (به هر حال، جنگ و جدل درباره آنان چرا؟!) ايشان قومی بودند كه مردند و سر خود گرفتند. آنچه به چنگ آوردند متعلّق به خودشان است، و آنچه شما فراچنگ آورده‌ايد، از آن شما است، و درباره آنچه می‌كرده‌اند از شما پرسيده نمی‌شود (و هيچ كس مسؤول اعمال ديگری نيست و كسی را به گناه ديگری نمي‌گيرند). ‏

خداوند همه ی ما را به راه راست هدیت کند. والسلام علیکم و رحمه الله
     
  
مرد

 
rostam91: اول اینکه در اصل علت غضب ناک شدن فاطمه و گفتن این جملات توسط پیامبر، قصد ازدواج علی با دختر ابو جهل میباشد
این دروغ بزرگ شما اهل سنت است

تازه اگر همچین چیزی راست بوده علی ع که با ان زن ازدواج نکرده پس موجب غضب حضرت زهرا نشده



زهرا س در پایان عمر از علی راضی و خشنود بود چنانچه اورا وصیت کرد و از دیگران ناراضی بود

البته مجموعا از کتب شما نباید غیر از این دروغها خارج شود

جالب تر از همه اینها

یک تناقض بزرگ در اعتقادات شما وجود دارد


از کتاب بزرگ شما روایت اوردیم که زهرا س از عمر و ابوبکر تا پایان عمر ناراضی بود

در حالیکه شما از قول یکی از علمای درجه دو و سه فرمودید که فاطمه از ابوبکر راضی شد

rostam91: سپس فاطمه آن را پذيرفت و راضی شد و به ابوبکر وعده داد که همين کار را بکند. شرح نهج البلاغة، إبن ميثم بحراني، ج5، ص1
حالا دم خروس شما را باور کنیم یا قسم حضرت عباس شما را

از همه مهمتر اینکه من همه اسناد را از کتب پر از تحریف شما میاورم اما شما فقط به کتب خودتان استناد میکنید


ایا در جایی روایتی وجود دارد که نشان دهد حضرت زهرا از علی ع خشمگین بوده .....

هر چند در شان حضرت زهرا نبوده که مانند حفصه و عایشه حسادت کند و یقینا این حرفهای شما دروغ محض است



حالا از کتب معظم و علمای بزرگ شما نقل میکنم تا ببینم باز هم با پررویی دروغ خواهید گفت یا نه؟؟؟؟




شکایت حضرت زهرا (س) از عمر و ابوبکر، نزد پیامبر (ص)

... عمر به ابوبکر گفت: «بیا به نزد فاطمه س برویم، چرا که او را از خود غضبناک کرده‌ایم.»
پس با هم به نزد ایشان رفتند و اذن ورود خواستند از حضرت فاطمه س ، ولی به آن‌ها اذن نداد. پس نزد علی ع رفتند و با او صحبت [از شفاعت نزد صدیقه طاهره س] کردند و آن حضرت آن‌ها را نزد حضرت زهرا س برد. به محض ورود نزد حضرت زهرا س، حضرت رویشان را از ایشان به سوی دیوار برگرداندند و سلام آن‌ها را نیز بی‌پاسخ گذاردند، پس ابوبکر شروع به صحبت کرد...

حضرت زهرا س فرمود: «آیا اگر حدیثی از رسول خدا ص برایتان بخوانم، آن را تصدیق کرده و بدان ملتزم خواهید شد؟»

گفتند: «بله!»

فرمود: «شما را به خدا قسم می‌دهم، آیا از پیامبر خدا ص نشنیدید که می‌فرمود "رضایت فاطمه از رضایت من و ناراحتی او از ناراحتی من است؟ پس هرکه فاطمه دختر مرا دوست بدارد مرا دوست داشته، هر که او را شاد کند مرا شاد کرده و هرکه او را بیازارد مرا آزرده است؟"»

گفتند: «بله این حدیث را از پیامبر ص شنیده ایم.»

فرمود: «پس همانا من خدا و ملائکه‌اش را شاهد می‌گیرم که شما مرا آزار دادید و از خود خوشنود نساختید، و قسم می‌خورم که هرگاه نزد پیامبر ص روم از شما شکایت کنم.»

پس ابوبکر گفت: «من به خدا پناه می‌برم از ناخشنودی ایشان و شما» و شدیدا صدایش به گریه بلند شد، گویا می‌خواست جان دهد، و در همان حال حضرت زهرا س می‌فرمود: «بخدا سوگند در هر نمازی که می‌خوانم تو را نفرین می‌کنم.»

ابن قتیبة الدینوری ( م ۲۷۶ هـ )، الامامة والسیاسة
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
سوال‎ کننده: رضا/ ن
‎سلام عليكم.ميخواستم معني كلي حديث و مفهوم ومقصود زير را بدانم.‏‎ ‎«فوجدت فاطمة على أبي بكر في ذلك ، فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت ............»
الراوي: عائشة المحدث: البخاري – المصدر: صحيح البخاري – الصفحة أو الرقم: 4240‏
خلاصة الدرجة: «صحيح»

--------------------
قبل از جواب بهتره نگاهي به متن حديث بزنيم(البته ترجمه اش)‏
حضرت عايشه مي فرمايد: حضرت فاطمه رضي الله عنها، دختر گرامي رسول اكرم صلي الله عليه وسلم نزد ابوبكر قاصد فرستاد و ميراث رسول الله صلي الله عليه وسلم را از وي جويا شد. مطالبه حضرت فاطمه رضي الله عنه مربوط مي شد به اموال «فيء» كه در مدينه بدست رسول الله صلي الله عليه وسلم افتاده بود و زمين فدك و آنچه از خمس خيبر باقي مانده بود. حضرت ابوبكر رضي الله عنه در جواب فرمود: همانا رسول الله صلي الله عليه وسلم فرموده است: (لانورث ما تركناه صدقه‎]‎[‎‏ ما پيامبران براي كسي ميراث نمي گذاريم آنچه كه از ما بماند، صدقه است. فرمود: اولاد و اهل بيت رسول الله صلي الله عليه وسلم از اين اموال براي نفقه خود هزينه كنند. و من به خدا سوگند اندكي در صدقه رسول الله صلي الله عليه وسلم تغيير ايجاد نمي كنم همانطور كه رسول الله صلي الله عليه وسلم در اين اموال عمل كرد، من نيز به همان منوال عمل خواهم كرد. بدين ترتيب حضرت ابوبكر رضي الله عنه انكار كرد از اينكه چيزي از آن اموال به فاطمه رضي الله عنه بدهد. حضرت فاطمه در اين باره از حضرت ابوبكر رضي الله عنه ناخشنود گرديد، صحبت و حرف زدن را با وي تا دم وفات ترك كرد
اهل تشيع با استناد به اين حديث و با پشتيباني حديث "فاطمه بضعه مني فمن أبغضها أبغضني" فاطمه پاره تن من است هر کس او را غضبناک کند گويا من را غضبناک کرده.‏ميخواهند حضرت صديق رضي الله عنه را مجرم جلوه دهند.
شيعه ميگويد: ابوبکربا خشمگين کردن فاطمه پدر فاطمه صلي الله عليه را ناراحت کرده و چون باعث خشم محمد(ص) شد پس خدا را هم به خشم آورده است!!
بر هيچ کسي پوشيده نيست که اين روايت (فاطمه پاره تن ...) شان بياني دارد و آن هم خواستگاري حضرت علي رضي الله عنه از دختر ابي جهل است..که امام بخاري و کتب شيعه نيز آن را نقل کرده اند ..

»إبن‏بابويه قمى از امام صادق روايت مى‏كند كه فرمود ....: فرد بدبختى نزد فاطمه دختر رسول خدا (صلي الله عليه و سلم) آمد و به او گفت: آيا نشنيده‏اى كه على دختر أبى‏جهل را خواستگارى كرده است؟! فاطمه گفت: آيا راست مى‏گويى؟! گفت: راست مى‏گويم و سه بار تكرار كرد. پس غيرت در وجود فاطمه به جوش آمد! و اين بدين خاطر است كه خداوند غيرت را در زنان، و جهاد را بر مردان واجب و فرض نموده است... امام صادق مى‏گويد: پس غم و غصّه در فاطمه به خاطر شنيدن اين موضوع، شدّت يافت و تا شب در گوشه‏اى نشست و در فكر فرو رفت. همان شب، حسن را در آغوش راستش و حسين را در آغوش چپش حمل كرد و دست چپ ام‏كلثوم را با دست راستش گرفت، سپس به حجره پدرش رفت كه على نيز وارد شد و اصلاً به او نگاه نكرد، و لذا غم و غصّه‏اش بيشتر شد، على نمى‏دانست كه چرا او ناراحت است. شرم كرد كه او را به بيرون از منزل پدرش بخواند، پس به مسجد رفت تا نماز بخواند و سپس از شن و ماسه‏هاى مسجد جمع كرد و بر آن تكيه داد. زمانى كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فاطمه را اندوهگين و غمناك ديد، لباسش را پوشيد و به مسجد رفت و در ركوع و سجود خدا را خواند تا غم و غصّه فاطمه را از او بزدايد. زمانى كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) خواست از نزد فاطمه خارج شود، ديد چهره او كاملاً دگرگون شده و نفس‏هاى بلندى مى‏كشد، لذا خواب بر چشمانش گوارا نشد و هيچ قرارى نيافت و به او فرمود: برخيز اى دخترم! پس بلند شد. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) حسن را در آغوش گرفت و فاطمه، دست حسين و ام‏كلثوم را گرفت و به طرف على رفتند در حالى كه دراز كشيده بود. پس پيامبر (صلي الله عليه و سلم) پايش را بر پاى علي (رضي الله عنه) زد و با خشم به او گفت: بلند شو اى أباتراب! چقدر آرام و راحتى در حاليكه او را رنجور و ناراحت كرده‏اى! برو أبوبكر و عمر و طلحه را از خانه‏شان صدا كن و نزدم بياور! على خارج شد و آنها را نزد پيامبر (صلي الله عليه و سلم) احضار كرد، پس پيامبر در حضور آنها به على فرمود: اى على! آيا نمى‏دانى كه فاطمه پاره تن من است و من نيز از اويم؟! پس هركس او را بيازارد، مرا آزرده ساخته و هركس مرا اذيّت كند، خدا را آزرده است، و هركس او را بعد از مرگم بيازارد، انگار مرا در زمان حياتم آزرده است، و هركس او را در زمان حياتم بيازارد، گواينكه مرا بعد از وفاتم آزرده است!».‏
طبق اين روايت و استدلال شيعيان بايد حضرت علي رضي الله عنه را نيز (نعوذ بالله) مجرم شناخت چون ايشان ،فاطمه را و هم پدر فاطمه را به خشم آورد!!! پس در نتيجه خدا را خشمگين کرده است!!
———————————————————————‏

اما اين قسمت از حديث که فاطمه تا آخر عمر با ابوبکر صديق رضي الله عنه صحبت نکرد...
جواب اين است که منظور از سخن گفتن اين است که در مورد فدک سخني نگفت نه اينکه به کل با او قهر کرد.. چون:
اولا: قهر کردن مسلمان از مسلمان بيش از سه روز جايز نيست و فاطمه رضي الله عنها کسي نبود که اين موضوع را نداند.
دوما: امام بيهقي از طريق شعبي روايت كرده است كه حضرت ابوبكر رضي الله عنه به عيادت حضرت فاطمه رضي الله عنها رفت و حضرت علي خطاب به فاطمهفرمودهذا ابوبكر يستاذن عليك) اين ابوبكر رضي الله عنه است، مي خواهد تو را عيادت كند. قالتاتحب ان آذن له) فاطمه گفت: تو دوست داري او مرا عيادت كند؟ حضرت علي رضي الله عنه گفت: آري. فاطمه او را اجازه داد. حضرت ابوبكر رضي الله عنه نزد فاطمه رفت و از او دلجويي كرد و حضرت فاطمه رضي الله عنها نيز از حضرت ابوبكر رضي الله عنه اعلام رضايت كرد

از اين روايت اينگونه استفاده ميشود که ابوبکر صديق و سيدة النساء با همديگر صحبت کردند و اينکه تا آخر عمر با ابوبکر صحبت نکرد به آن معنيست که ايشان در مورد فدک صحبتي نکردند.
چون حضرت ابوبکر صديق رضي الله عنه فاطمه را راضي کرده بود و اين از روايت شيعه به خوبي مشخص است ..
إبن‏ميثم بحرانى و دنبلى آورده‏اند: «أبوبكر به فاطمه گفت: همانا آنچه را كه براى پدرت است، براى توست. رسول خدا (صلي الله عليه و سلم) از فدك، مايحتاج شما را برمى‏داشت و مابقى را در راه خدا تقسيم مى‏كرد، و شايسته است كه تو نيز همين كار را بكنى كه او كرد.. پس فاطمه به آن راضى شد و به أبوبكر عهد داد كه همين كار را بكند».‏‎]
يا در روايتى ديگر آورده‏اند: «پس أبوبكر بعد از آن نزد فاطمه رفت و براى عمر نيز وساطت كرد، پس فاطمه راضى شد».
     
  
مرد

 
چرا فاطمه رضى الله عنها شبانه دفن شد؟

شیعه می گوید دلیل این بود که ایشان نمی خواست حضرت ابوبکر و عمر در تشییع جنازه شرکت داشته باشند و به این وسیله نفرت خود را از آن دو اعلان کردند!
اهل سنت می گوید:
دلیل این نبود! زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم هم در شب به خاک سپرده شدند و حضرت عایشه و ابوبکر و عثمان هم شبانه دفن شدند! پس این یک رخداد عادی بود اما شیعه عادتا، دوست دارد داستانهای خیالی ببافد تا دلیلی برای دروغ های خود بیابد!
در حدیث صحیح آمده که رسول الله صلی الله علیه وسلم مرتبآ به عیادت بیماری میرفتند، روزی خواستند به دیدن مریض بروند که مردم گفتند یا رسول الله آن شخص دیشب وفات یافت و شبانه دفنش کردیم.
فرمودند: چرا بمن خبر ندادید عرض کردند شب بود و هوا تاریک و ظلمانی، راضی به زحمت شما نشدیم!
پس مرده را در شب دفن کردن، (البته اگر حقوق مرده چیزی مثل نماز جنازه، یا غسل وغیره رعایت شود)، هیچ اشکال شرعی ندارد و یک کار عادی است!
بلکه گاهی اوقات بهتر است مرده در شب دفن شود چون در آن فوایدی است.
مثل راحت کردن مردم بزرگ و مهم، از یک وظیفه اجتماعی و کفایی.
و حدیث هم داریم که اکرام مرده، زود دفن کردن است پس هرچه زودتر بهتر.
و حدیث داریم که رسول الله فرمود مرده را زود دفن کنید چرا اگر خوب باشد زودتر به جایش برسد اگر بد باشد از شرش راحت شوید.
دوما، بودن جسد در خانه، چون جلوی چشم است، افراد خانه خصوصاً زن یا کودک را سخت می آزارد و درد آنها را دو چندان می کند پس همان به که زود تر از جلوی چشم زنان و کودکان دور شود.
حضرت فاطمه، مادر چند بچه کوچک بودند! در آن محیط و خانه کوچک، یک شب دیگر کودکان و زنان فامیل را آزار مضاعف دادن، پسندیده نبود! پس بردند دفنش کردند! و علتی که شیعه ذکر می کند حرف مفتی بیش نیست!
و فراموش نکنیم که معماران تمدن اسلامی، که علی خود یکی از آنها بود، پس از وفات رسول الله یعنی همان شش ماه اولی که در آن فاطمه وفات کرد، سخت مشغول بودند.
از یک طرف جنگ با روم
از یک طرف دیگر جنگ با قبایل عرب
از طرف سوم ظهور پیامبران دروغین
از طرف چهارم ترس از هجوم دشمنان به مدینه
از طرف پنجم ترس از رفتار مردم مکه
از طرف ششم جمع آوری قرآن
و اینها همه دست به دست هم داده بودند! و آنها و از جمله حضرت علی، سخت گرفتار و مشغول بودند!
و دیگر نمی توانستند مثل شیعه های امروز کارهای مهم را تعطیل کنند و سوم و هفتم و چهلم بگیرند و سینه بزنند و مثل جنازه خمینی، جسد حضرت فاطمه را هم 5 روز روی زمین معطل کنند و مردم را از سراسر عربستان جمع کنند و میلیاردها پول و ساعت ها زندگی مردم را هدر دهند.
اگر چنین می کردند! اسلام در همان مدینه مدفون میشد و نورش به سراسر جهان نمی رسید.
صحابه و از جمله علی میدانستند که کار مهم و مهم تر و مهم ترین کدام است! پس علی فاطمه را شبانه دفن کرد تا صبح، ابوبکر و عمر و خودش به کارهای مهم تری بپردازند! و پرداختند و نتیجه جلوی چشم ماست. نتیجه حکومت سی ساله خلفای راشدین جلوی چشم ماست و نتیجه مرده پرستی شیعیان ایران و حکومت سی ساله ملایان، و تشییع جنازه با شکوه یک هفته ای خمینی هم جلوی چشم ماست! که با وجود نفت و گاز یک زندگی بخور و نمیر داریم! تازه اگر بخواهیم آب هم بخوریم باید از کفار اجازه بگیریم! و آنها در صدر اسلام، در همین مدت سی ساله، دو ابرقدرت را از بین بردند و خود ابرقدرت شدند.
بزرگان دین در زمان ما هم همیشه وصیت می کنند که ما را زود دفن کنید و تشییع جنازه مفصل نگیرید!
این شیخ آلبانی محدث بزرگ قرن ماست که وصیت کرد وقتی مردم اگر بچه هایم، در شهر دیگری بودند به آنها خبر مرگ مرا ندهید الا بعد از دفن، تا مبادا احساسات بر آنها غلبه کند و شما را مجبور کنند که مرا دفن نکنید و منتظر آمدنشان بمانید.
و این مفتی رشید احمد از باقیمانده علمای بزرگ هند است که هزاران هزار هوادار و پیرو داشت! اما فاصله بین مرگ تا خاکسپاری او فقط 3 ساعت بود! خودش اینطور وصیت کرده بود.
اگر صبر میکردند هزاران هزار نفر به تشییع جنازه او میرفتند.
اصرار این بزرگان در زمان ما چیزی نیست جر زنده کردن روش صدر اسلام و دور شدن از رسومات جاهلیت! که متاسفانه شیعه و سنی به آن امروزه گرفتارند!
گفتم در سدر اسلام مردم اینقدر وقت و مال برای دفن مرده هزینه نمی کردند که ما می کنیم!
البته در جاهلیت، عربها مثل امروز عمل میکردند!! یک شاعر زمان جاهلیت خطاب به زنش می گوید ای ام فلان! وقتی که مردم موهایت را بکن و لباست را پاره کن و خوب به سینه بکوب.
این کار را امروز کی می کند؟!! ما!!
بلکه بیشتر، که حتی قمه و زنجیر هم به خود میزنیم!
هر چه انسان از دین دورتر باشد کارهای احمقانه بیشتری می کند مثلاً:
اهالی افریقای جنوبی این روزها رسم عجیبی دارند !! مرده خود را قبل از دفن با هواپیما یا هلی کوپتر بالای شهر طواف میدهند! و به مرده لباس فاخر می پوشانند!
اینها همه کارهای شیطانی است و ما نباید بر اساس کارهای احمقانه امروز خود ، درباره رفتار صحابه قضاوت کنیم و به حضرت علی ایراد بگیرم که چرا برای فاطمه تشییع جنازه باشکوه نگرفت! و مردم سینه و زنجیر و قمه نزدند!
یا چون به حضرت علی نمی توانیم ایراد بگیریم پس داستان خیالی ببافیم که خود فاطمه نخواست تشییع جنازه، مفصل باشد، تا به همین وسیله اعتراض کرده باشد به خلیفه وقت!
     
  
صفحه  صفحه 43 از 48:  « پیشین  1  ...  42  43  44  ...  48  پسین » 
مذهب
مذهب

Fatemeh Zahras Martyrdom | شهادت زهرا: بزرگترین دروغ تاریخ

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA