ارسالها: 1495
#471
Posted: 25 May 2014 10:34
در اثبات عدم رفاقت علی ع با عمر حتی در صورت ازدواج عمر با ام کلثوم به زور و با سیاست
اهل سنت میخواهند با اثبات ازدواج دختر زهرا س با عمر هم بگویند کینه ای بین این دو خاندان وجود نداشته و هم عمر را تایید شده علی ع بدانند
محور هشتم: ازدواج با تهديد و زورگويي:
در كتابهاى شيعه نيز رواياتى در اين باب وجود دارد؛ اما با بررسى تك تك آنها متوجه خواهيم شد كه اين روايات نه تنها روابط دوستانه ميان امير مؤمنان عليه السلام با عمر بن خطاب را ثابت نمىكند؛ بلكه نشاندهنده روابط زورمدارانه و رسيدن به اهداف از راه توسل به زور مى باشد.
مرحوم كلينى رضوان الله تعالى عليه در كتاب كافى اين روايات را نقل مىكند:
1. مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) قَالَ لَمَّا خَطَبَ إِلَيْهِ قَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إنها صَبِيَّةٌ قَالَ فَلَقِيَ الْعَبَّاسَ فَقَالَ لَهُ مَا لِي أَ بِي بَأْسٌ قَالَ وَمَا ذَاكَ قَالَ خَطَبْتُ إِلَى ابْنِ أَخِيكَ فَرَدَّنِي أَمَا وَاللَّهِ لَأُعَوِّرَنَّ زَمْزَمَ وَلَا أَدَعُ لَكُمْ مَكْرُمَةً إِلَّا هَدَمْتُهَا وَلَأُقِيمَنَّ عَلَيْهِ شَاهِدَيْنِ بِأَنَّهُ سَرَقَ وَلَأَقْطَعَنَّ يَمِينَهُ فَأَتَاهُ الْعَبَّاسُ فَأَخْبَرَهُ وَسَأَلَهُ أَنْ يَجْعَلَ الْأَمْرَ إِلَيْهِ فَجَعَلَهُ إِلَيْهِ.
هشام بن سالم از امام صادق عليه السلام نقل مىكند كه آن حضرت فرمود: زمانى كه عمر بن الخطاب از امّكلثوم خواستگارى كرد، اميرمؤمنان به او فرمود: امّكلثوم خردسال است. امام صادق مىفرمايد: عمر با عباس ملاقات كرد و به او گفت: من چگونه ام، آيا مشكلى دارم؟ عباس گفت: تو را چه شده است؟ عمر گفت: از برادر زادهات دخترش را خواستگارى كردم، دست رد بر سينهام زد، قسم به خدا چشمه زمزم را پر خواهم كرد، هيچ كرامتى را براى شما نمىگذارم؛ مگر اين كه آن را از بين ببرم، دو شاهد بر مىانگيزم كه او سرقت كرده و دستش را قطع خواهم كرد. عباس به به نزد اميرمؤمنان عليه السلام آمد، او را از ماجرا با خبر ساخت و از او درخواست كرد كه تصميم در اين باره را بر عهده او نهد، حضرت امير نيز مسأله ازدواج را به عهده عباس گذاشت.
الكليني الرازي، أبي جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاي328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 5 ص 346، ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.
2.. حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ وَمُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ الْمُتَوَفَّى عَنْهَا زَوْجُهَا أَ تَعْتَدُّ فِي بَيْتِهَا أَوْ حَيْثُ شَاءَتْ قَالَ بَلْ حَيْثُ شَاءَتْ إِنَّ عَلِيّاً (عليه السلام) لَمَّا تُوُفِّيَ عُمَرُ أَتَى أُمَّ كُلْثُومٍ فَانْطَلَقَ بِهَا إِلَى بَيْتِه.
عبد الله بن سنان و معاوية بن عمار مى گويند: از امام صادق عليه السلام در باره زنى كه شوهرش مرد پرسيدم كه در كجا عده نگهدارد؟ حضرت فرمود: هر جا كه بخواهد مىتواند عدهاش را نگه دارد. سپس فرمود: هنگامى كه عمر مُرد، علي عليه السلام به نزد امّكلثوم آمد و دست او را گرفت و به خانه خويش برد.
الكليني الرازي، أبي جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاي328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 6 ص 115، ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.
3. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَغَيْرُهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) عَنِ امْرَأَةٍ تُوُفِّيَ زَوْجُهَا أَيْنَ تَعْتَدُّ فِي بَيْتِ زَوْجِهَا تَعْتَدُّ أَوْ حَيْثُ شَاءَتْ قَالَ بَلَى حَيْثُ شَاءَتْ ثُمَّ قَالَ إِنَّ عَلِيّاً (عليه السلام) لَمَّا مَاتَ عُمَرُ أَتَى أُمَّ كُلْثُومٍ فَأَخَذَ بِيَدِهَا فَانْطَلَقَ بِهَا إِلَى بَيْتِهِ.
سليمان بن خالد مىگويد: از امام صادق عليه السلام در باره زنى كه شوهرش مرده پرسيدم كه آيا در خانه شوهرش عده نگه دارد يا هر جا كه دلش خواست؟ امام عليه السلام فرمود: هر جا كه دلش مىخواهد، سپس فرمود: هنگامى كه عمر از دنيا رفت، امام علي عليه السلام دست امّكلثوم را گرفت و به خانهاش آورد.
الكليني الرازي، أبي جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاي328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 6 ص 115، ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.
4. عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَمَّادٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) فِي تَزْوِيجِ أُمِّ كُلْثُومٍ فَقَالَ إِنَّ ذَلِكَ فَرْجٌ غُصِبْنَاه.
از امام صادق عليه السلام در باره ازدواج امّكلثوم پرسيدند، حضرت فرمود: او ناموسى است كه از ما غصب كردهاند. (طبق يك معنى؛ اما طبق ترجمه ديگر، اصل ازدواج زير سؤال مى رود؛ يعنى او زنى است كه به بهانه او ما را تحت فشار قرار مى دهند؛ نكته قابل توجه اين است كه حضرت با وجود فصاحت تمام، نفرمودهاند ذلك فرج غصب منا؛ بلكه خود را مغصوب معرفى كردهاند و فرمودهاند غصبناه، و يا غصبنا عليه كه در مصادر ديگر شيعه و مصادر سنى به نقل از شيعه اين چنين آمده است، و معنى غصبنا، آن است كه ما مغصوب شديم و نه آن فرج)
الكليني الرازي، أبي جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاي328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 5 ص 346، ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.
اولاً: همان طور كه پيش از اين گذشت، از اين روايات استفاده نمىشود كه امّكلثوم اشاره شده در اين روايات و ديگر روايات شيعيان، همان امّكلثوم دختر امير مؤمنان عليه السلام از حضرت زهرا سلام الله عليها بوده يا امّكلثوم دختر ابوبكر و يا امّكلثوم از ديگر زنان امير مؤمنان عليه السلام؛ بلكه هر سه احتمال وجود دارد.
ثانياً: اهل سنت هرگز به اين روايات استدلال نخواهند كرد؛ زيرا با كنارهم قرار دادن اين روايات، حتى بر فرض وقوع اين ازدواج، هيچ خدمتى به حسن روابط بين امام علي عليه السلام و عمر بن الخطاب نمىكند؛ بلكه سوء روابط را ثابت مىكند؛ زيرا حد اكثر چيزى كه اين روايات ثابت مىكنند، ازدواج با تهديد و ارعاب؛ آنهم با دختر خردسالى بوده است كه نه خودش به اين ازدواج راضى بوده و نه پدرش.
آيا چنين ازدواجى مىتواند براى عمر بن خطاب فضيلت محسوب شود و آيا مىتواند دلالت بر صميميت و دوستى ميان خليفه دوم و اميرمؤمنان داشته باشد؟
سيد مرتضى علم الهدى در اين باره مىگويد:
فأما انكاحه عليه السلام إياها، فقد ذكرنا في كتابنا الشافي، الجواب عن هذا الباب مشروحا، وبينا انه عليه السلام ما أجاب عمر إلى انكاح بنته إلا بعد توعد وتهدد ومراجعة ومنازعة بعد كلام طويل مأثور....
والذي يجب أن يعتمد في نكاح أم كلثوم، أن هذا النكاح لم يكن عن اختيار ولا إيثار، ولكن بعد مراجعة ومدافعة كادت تفضي إلى المخارجة والمجاهرة....
وقد تبيح الضرورة أكل الميتة وشرب الخمر، فما العجب مما هو دونها؟
اما در باره به ازدواج در آوردن امّكلثوم، براى عمر؛ ما در كتاب شافى پاسخ از اين مطلب را به صورت مفصل آورده و بيان كردهايم كه آن حضرت، ازدواج عمر با دخترش را قبول ننمود، مگر پس از تهديد و تكرار اين درخواست و درگيرى، پس از سخنى طولانى كه در روايات آمده است....
آنچه كه در ازدواج امّكلثوم مورد توجه بايد قرار گيرد، اين است كه اين ازدواج از روى اختيار و ميل نبوده و پس از تكرار درخواست و زورگويى كه نزديك بود به درگيرى آشكارا بيانجامد صورت گرفت....
و ضرورت حتى خوردن مردار و نوشيدن شراب را جايز مى كند؛ چه رسد به چيزى كه كمتر از آن است.
المرتضي علم الهدي، أبو القاسم علي بن الحسين بن موسى بن محمد بن موسى بن إبراهيم بن الإمام موسى الكاظم عليه السلام (متوفاي436هـ)، رسائل المرتضى، ج 3 ص 149، تحقيق: تقديم: السيد أحمد الحسيني / إعداد: السيد مهدي الرجائي، ناشر: دار القرآن الكريم – قم، 1405هـ.
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
ارسالها: 1264
#472
Posted: 2 Mar 2017 10:30
pedramr
این ماجرا عقلا پذیرفتنی نیست و از نظر احادیث هم اشکالاتی دارد
ممنون از توضیحات شما در پستهای آغازین
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ارسالها: 1264
#473
Posted: 2 Mar 2017 10:44
با ادای احترام
به دختر گرامی پیامبر اسلام
سوال اول :
برگزاری چنین مراسمی در حال حاضر به سود جهان اسلام است یا خیر ؟
سوال دوم البته با عکس:
اگر چنین بود چنان میشد؟
باز هم یاداور شوم بیان این مطالب بی احترامی به حضرت فاطمه نیست . اما افسوس که طالبان قدرت و ثروت دنیا در لباس روحانیت شیعه از هیچ چیزی برای حفظ منافعشان دریغ نمیکنند.
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ارسالها: 247
#474
Posted: 2 Mar 2017 13:04
حصرت فاطمه زهرا کشته نشده . به مرگ طبیعی مرده . اینکه عمر به خاطر اینکه خواستگار او بوده و از روی حسادت او را به قتل رسانده یکی از داستان های ساخته شده توسط آخوند راقضی هست . اتفاقاْ این داستان از اون داستان هایی هم هست که توسط آخوندهای معاصر خودمان خیلی شاخه و برگ پیدا کرده . من حتی یادم هست زمانی بچگی ما سالروز مرگ آن حضرت همیشه وفات نامیده میشد . دوستان دلایل تاریخیش را مطرح کردند . بزارید من از یک زاویه دیگه به این موضوع بپردازم که این داستان و بسیاری از داستان های دیگر شیعیان که سعی میکنند نزدیک ترین یاران پیامبر را کافر و مشرک و دشمن خدا معرفی کنند زیر سوال میبره . فرض کنیم همه این داستان ها درست باشه . عمر و ابوبکر حق اولاد علی را برای خلافت بعد از پیامبر گرفتند . حضرت علی را خانه نشین کردند . به وصابای جضرت محمد برای جانشینی او بی توجهی کردند . بعد هم دختر پیامبر اسلام را به قتل رساندند . و در انجام همه این کارها هم تنها نبودند . بلکه اکثریت مسلمانان که نسل اول پیروان این دین بودند و همه آنها خود حضرت محمد را ملاقات کرده بودند هم از کارهای آنها حمایت کردند . در اینصورت میشه به این نتیجه رسیدید که کل پیام پیامبر اسلام و همچنین دینی که او آورده آنقدر ناتوان و بی تاثیر بوده که حتی قدرتش را نداشته که یک نسل بعد از او و نزدیکترین یاران پیامبر اسلام را هدایت کنه . چطور میشه انتظار داشت که الان بتونه شماها را هدایت کنه؟ به نظر من این داستان های شیعه بیشتر از هر موضوعی خود اسلام را زیر سوال میبره .
I am leaving this website because of discrimination agaist trans genders by admin sites
ارسالها: 331
#475
Posted: 26 Oct 2023 11:08
لعنت ابدی و مداوم تمام خلایق تا روز قيامت بر اولی ودومی(ا ب و ب ک ر" ع م ر) که به اندازه چشم بر هم زدنی به خدا ایمان نیاوردند
شاید امروز نه
اما سرانجام همه چیز درست خواهد شد
ویرایش شده توسط: Amirrr89