ارسالها: 1131
#72
Posted: 9 Jan 2015 22:07
من جایی خوندم که عالمی هست به اسم عالم مثال، بهش عالم ذر هم میگن. خب من از اون چیزی یادم نیست، پس بعدشم یا چیزی یادم نیست یا اصن اینی که الآن هستم اونجا نیست که یادش نیاد الآن رو. بعضی وقتا از ناخودآگاهش یه چیزایی می بینه که نمیدونه از کجا اومدن.... خلاصه برام بی تفاوتی وجود اومده که خیالم رو تخت می کنه!
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ارسالها: 24568
#73
Posted: 21 Jan 2015 22:30
جهان ها و طبقات مختلف خلقت و سلسله مراتب معنوی عالم
از کتاب «دانش مقدس» نوشته ی «سری سوآمی یوکتشوار گیری»
در کتاب «دانش مقدس» نوشته ی «سری سوآمی یوکتشوار گیری» که در سال 1894 میلادی به چاپ رسیده است در مورد طبقات مختلف عالم آفرینش چنین گفته شده است که:" آفرینش و خلقت از ذات ابدی، خدا آغاز می شود و به سوی پایین تا خلقت مادّی ادامه می یابد که در میان هفت سپهر مختلف، سوارگاها یا لوکاها مشخص شده است.
سپهر هفتم، ساتیالوکا
در درجه نخست این سپهرها، ساتیا لوکا، سپهر خدا ـ ذات حقیقی منحصربه فرد، سات، در این جهان قرار دارد. با هیچ نامی قابل توصیف نیست، با هیچ چیزی در خلقت از تاریکی یا نور نمی توان آن را در نظر گرفت. این سپهر از این رو، «آناما»، ـ Anama ـ یعنی «بی نام» نامیده می شود.
ششمین سپهر، تاپولوکا
سپهر بعدی در این ترتیب تاپولوکا، سپهر روح مقدس می باشد که شکیبایی ابدی است از آنجا که این سپهر برای همیشه بدون اختلال تحت هر گونه ایده ی محدود شده ایی باقی می ماند. بدان سبب که این سپهر حتی بوسیله پسران خدا (یعنی روح ها) به معنای دقیق کلمه دست یافتنی نیست، «آگاما»، ـ Agama ـ یعنی «غیرقابل دسترس» نامیده می شود.
پنجمین سپهر، جانالوکا
سپهر بعدی، جانالوکا، سپهر نمود معنوی، پسران خدا (یعنی روح ها)، که در آن ایده ی «خود» به عنوان هویتی جدا نشات می گیرد، می باشد. از آنجا که این سپهر بالایقوه ادراک هر چیزی در خلقت تاریکی، مایا می باشد، «آلاکشایا»، ـ Alakshaya ـ به معنای «غیر قابل درک» نامیده می شود.
چهارمین سپهر، ماهارلوکا
سپس سپهر ماهارلوکا، سپهر اتم، آغاز خلقت تاریکی، مایا قرار دارد که براساس آن روح نمود می یابد. این سپهر، این لینک ارتباط دهنده، تنها راه بین روح و خلقت مادی می باشد و «درب»، «داسامادوارا»، ـ Dasamadwara ـ نامیده می شود.
سومین سپهر، سوارالوکا
اطراف این اتم، سوارالوکا، سپهر تشعشع نورانی مغناطیسی، نیروها (الکتریسیته ها) قرار دارد. این سپهر بوسیله فقدان هر گونه خلقتی (حتی ارگان ها و ماده یشان، اسباب مادی لطیف) مشخص می شود، «ماهاسونیا»، ـ Mahasunya ـ به معنای «خلا بزرگ» نامیده می شود.
دومین سپهر، بهووارا لوکا
سپهر بعدی، بهووارالوکا، سپهر مشخصه های الکتریکی (کهربایی) می باشد. از آنجا که مواد ناویژه خلقت به طور کلی از این سپهر غایب هستند، و تنها نمودش از طریق مواد لطیف می باشد، «سونیا»، ـ Sunya ـ خلا به معنای معمول نامیده می شود.
اولین سپهر، بهولوکا
آخرین و پایین ترین سپهر، بهولوکا، سپهر ماده ناویژه خلقت (همین جهان فیزیکی) می باشد که همیشه برای هر شخصی قابل رویت می باشد.
وقتی انسان «سات گورو»، یا «ناجی» را می یابد. بدین شیوه بشر قادر می شود تا آنچه ایمان حقیقی است را درک کند. به کمک لطف و عنایت «سات گورو»، شاگرد نحوه ی تمرکز ذهن و هدایت انرژی حیاتی از سمت ارگان های حسی به سوی مرکز چشم معنوی را می آموزد. در اینجا او «کالبد نورانی» یا «رادها» را درک می کند و «صدای مقدس کیهانی خداوند» (یا طنین ملکوتی اوم) را می شنود؛ و در آن جذب می شود و غسل داده می شود، و برگشتن به سوی الوهیتش، پدر ابدیش را از طریق لوکاها یا سپهرهای مختلف خلقت آغاز می کند.
جهان ها یا لوکاهای خلقت هفت تا هستند: «بهو»، «بهووار»، «سوار»، «ماهار»، «جانا»، «تاپو» و «ساتیا». (این دنیای خاکی و مراحل زمینی آگاهی بشر بهولوکا نامیده می شود.)
بدین شیوه به سمت الوهیت، هفت سپهر یا مراحل خلقت که به عنوان سوارگاس یا لوکاهای تعیین شده بوسیله قدیسان شرقی، وجود دارد.
اینها به ترتیب: 1ـ بهولوکا، سپهر مواد ناویژه؛ 2ـ بهووارلوکا، سپهر مواد لطیف یا ویژگی های الکتریکی؛ 3ـ سوارلوکا، سپهر قطب ها، هاله ها یا الکتریسیته های مغناطیسی؛ 4ـ ماهارلوکا، سپهر مغناطیس های پایدار (آهن رباها)، اتم ها؛ 5ـ جانالوکا، سپهر بازتاب معنوی، پوروشا یا روح؛ 6ـ تاپولوکا، سپهر روح مقدس، روح جهانی؛ و 7ـ ساتیالوکا، سپهر خدا، وجود همیشگی، «سات» می باشد.
از این هفت سطح، سه سطح نخستین (بهولوکا، بهوارلوکا و سوارلوکا) خلقت مادّی، پادشاهی تاریکی، مایا (یا پرکریتی یا شاکتی) را شکل می دهند؛ و سه سطح آخرین (جانالوکا، تاپولوکا و ساتیالوکا) خلقت معنوی، پادشاهی نور را شکل می دهند. ماهارلوکا یا سپهر اتم، در میانه می باشد، گفته می شود درگاه «ارتباطی» بین این دو ـ خلقت مادی و معنوی ـ می باشد و داسامادوارا، دهمین دَر یا برهمارانداهارا، مسیری به الوهیت می باشد.
ادامه دارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#74
Posted: 21 Jan 2015 22:31
با صعود از جهان بهولوکا (جهان اول) و ورود به بهووارلوکا (جهان دوم) انسان یک «دویجا» یا «دوباره متولد شده» می شود. وی دومین بخش خلقت مادّی را ـ که تشکیل شده از نیروهای ظریف تر و لطیف را درک می کند. این حالت ذهن در دواپارایوگا (عصر مس) پدیدار می شود. هنگامیکه انسان، غسل تعمید داده شد، شروع به توبه می کند و به سوی پدر ابدی بر می گردد و با پس زدن خودش از جهان مادی ناویژه، بهولوکا، وارد جهان ماده لطیف، بهووارالوکا می شود، گفته می شود او متعلق به طبقه دویجا یا «دوبار متولد شده» می باشد. در این حالت الکتریسیته های درونی اش، دومین بخش ماده لطیف خلقت را درک می کند و می فهمد که وجود خارجی اساساً چیزی به جز اتحاد مواد لطیف درونی حسی اش یا بهم آمیختگی صرف (ویژگی های منفی الکتریسیته ها) با پنج ارگان حسی اش (ویژگی های مثبت) بوسیله پنج ارگان عمل کننده اش (ویژگی های خنثی) نیست که بوسیله اجرای ذهن و آگاهی اش ایجاد شده نیست.
اگر حالت تعمید داده شدن انسان ادامه یابد، غوطه ور باقی ماندن در جریان مقدس، به تدریج حالت خوشایندی بر او مستولی می شود جائیکه قلبش به طور کامل انگاره هایش از جهان بیرونی را رها می کند و به یگانه ی درونی اختصاص داده می شود.
با ورد به سوارالوکا (جهان سوم)، بشر برای فهم اسرار چیتا، بخش مغناطیسی سوم خلقت مادّی مناسب می باشد. وی یک ویپرا (وجودی تقریباً کامل) می باشد. این حالت ذهن در تریتا یوگا (عصر نقره) رایج می شود.
در این مرتبه انسان خودش را از بهووارلوکا، جهان ویژگی های الکتریکی، می رهاند و به سوارلوکا، جهان ویژگی های مغناطیسی، الکتریسیته ها و قطب ها، می آید؛ او سپس قادر به درک چیتا، قلب، بخش مغناطیسی سوم خلقت می شود. این چیتا، اتم معنوی شده، آویدیا یا جهل، بخشی از تاریکی، مایا می باشد. انسان، با درک این چیتا، قادر به درک کل تاریکی، خود مایا (یا پرکریتی) می شود، از آنجا که چیتا یک بخش و همچنین کل خلقت می باشد. آنگاه گفته می شود انسان متعلق به طبقه ی «ویپرا» یا تقریباً کامل می باشد. این حالت موجودات انسانی، «تریتا» نامیده می شود؛ وقتی این حالت، حالت کلی موجودات انسانی طبعاً در هر منظومه شمسی می شود، گفته می شود کل آن سیستم در «تریتا یوگا» می باشد.
وقتی انسان به ماهارلوکا (جهان چهارم) می رسد. دیگر تحت نفوذ مایا، جهل [یا پرکریتی] نمی باشد، وی به قلبی پاک نائل می شود. وارد طبقه ی طبیعی برهمن ها (دانایان به برهما) می شود. این حالت ذهن در ساتیا یوگا (عصر طلا) رایج می شود. انسان با ادامه دادن حرکت به سمت خدا، خودش را بیشتر به ماهارلوکا، منطقه ی مغناطیس پایدار، اتم تعالی می دهد؛ آنگاه تمامی پیشروی های جهل پس رانده شده، قلبش به حالتی پاک، مبرا از همه انگاره های بیرونی، نائل می شود. آنگاه انسان قادر به درک نور معنوی، برهما، وجود حقیقی در کائنات می شود که آخرین و بخش معنوی ابدی در خلقت می باشد. در این مرحله انسان، «برهمانا» یا طبقه ی معنوی نامیده می شود. این مرحله از وجود انسانی، «ساتیا» نام دارد، و وقتی این حالت، طبعاً حالت کلی انسان در هر منظومه شمسی شود، آن زمان گفته می شود، کل آن سیستم در «ساتیا لوکا» می باشد.
وقتی انسان به جانالوکا، (جهان پنجم) پادشاهی خدا ارتقا می یابد، نه فقط بازتاب دهنده بلکه تجلی دهنده نور معنوی، می شود. آنگاه به تاپولوکا (جهان ششم)، سپهر کوتاشتا چایتانیا انتقال می یابد. با رها کردن ایده ی باطل وجود مجزایش، وارد ساتیا لوکا می شود، جائیکه به حالت رهایی نهایی یا کایوالیا، یگانگی با روح می رسد.
بدین ترتیب، وقتی قلب، پاک می شود، نه تنها صرفاً نور معنوی را بازتاب می دهد بلکه آن را متجلی می کند، پسر خدا؛ و از این رو بوسیله روح تقدیس یا تدهین شده و تبدیل به مسیح، ناجی می شود. این تنها راهی است که بدان وسیله بشر، با مجددا تعمید داده شدن یا جذب در روح، می تواند به ورای خلقت تاریکی (عوالم فیزیکی، اِتری، اختری و عِلّی) ارتقا یابد و به درون جانالوکا، قلمرو خدا، که عبارت از خلقت نور می باشد وارد شود. در این حالت همچون لرد عیسی ناصری، انسان، «جیوان موکتا سانیاسی»، نامیده می شود.
در این حالت بشر خودش را درک می کند که چیزی نیست به جز انگاره ی بی دوام محضی قرار گرفته بر روی ذره ایی از روح مقدس کیهانی خدا، پدر جاودان، و پرستش راستین را می فهمد، خود را در آنجا در این روح مقدس، محراب خدا قربانی می کند؛ که عبارت از رها کردن انگاره باطل وجود مجزایش می باشد، می میرد یا در روح مقدس کیهانی حل می شود؛ و از این رو به تاپولوکا، منطقه روح مقدس می رسد.
به این طریق، یکی و همسان با روح مقدس کیهانی خدا می شود، انسان با خود پدر جاودانش یکی می شود، و به ساتیا لوکا می رود، که در آن درک می کند که همه این خلقت، اساساً چیزی به جز بازی انگاره ایی صرف از طبیعت متعلق به خودش نیست و آنکه هیچ چیز در کائنات در کنار خود متعلق به او وجود ندارد. این حالت از اتحاد، کایوالیا، خودیگانه نامیده می شود."
پــایــان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 148
#77
Posted: 11 Nov 2015 01:16
من هنوز نفهمیدم هدف از زندگی کردن تو این دنیا چیه
که چی فوقش ۷۰--۸۰ سال زندگی کنیم که چی بشه؟
بعدش بمیریم بریم
اصلا کجا باید بریم؟
چرا اومدیم
حالا که اومدیم چرا برابر و یکسان نیومدیم
چرا یکی با تن سالم یکی فلج؟ یکی خوشگل یکی زشت؟
اصلا مگه میشه ۷۰--۸۰ سال زندگی معیار یه زندگی ابدی بعد از مرگ باشه؟
من هنوز با اینا درگیرم
ای غریبه باهاش دعوا نکن، سرش داد نزن، باهاش قهر نکن، دوستش داشته باش، اون .....؟
بخاطر تو ، منو فراموش کرد....!!!!!!
ارسالها: 132
#78
Posted: 11 Nov 2015 01:38
مگه میشه مگه داریم ؟؟؟
زندگی پس از مرگ ....
نمیدون ولی خیلی دوس دارم یه روح سرگردان باشم از کار همه قاهامکی سر در بیارم.
يكرنگ بمان حتي ...
حتي اگر در دنيايي زندگي ميكني كه مردمش براي پررنگي هزار رنگ ميشوند
ارسالها: 127
#79
Posted: 22 Nov 2015 13:48
ماها چون مسلمونیم و قرآن رو قبول داریم باید ببینیم قرآن چی میگه
اجمالاً از قرآن کریم استفاده می شود که انسان در مرتبه بعد از مرگ تا قیامت از نوعی حیات برخوردار است. گروهی از نعمت های الهی برخودار هستند و دسته ای گرفتار عذاب های برزخی؛ تفصیل این اجمال را در روایات رسیده از پیامبر اکرم (ص) و ائمه اهل البیت علیهم السلام به دست می آوریم .امروزه انجمن تحقیقات روحی در اروپا و آمریکا به بقاء محفوظات بعد از مرگ اذعان دارند اگر چه در جاودانگی او تردید دارند. به هر تقدیر حالات همه افراد در عالم برزخ یکسان نیست گروهی متنعم؟، گروهی معذب، دسته ای در حالت خواب و در این حالت مانند خواب های پریشان یا شیرین از عالم برزخ بهره مند می شوند؛ کسانی که در کفر محض هستند در عذاب های برزخی گرفتارند، مؤمنین خالص هم در نعمت های آن بهره مند هستند و دسته های دیگر از بشر به تناسب اعمال و عقاید هم از نعمت ها و هم از نقمت ها بی نصیب نیستند.
از جمله آیات قرآن کریم می توان به آیاتی اشاره کرد که در راه خدا به شهادت رسیده اند مانند:
«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ»
«و به آنها که در راه خدا کشته میشوند، مرده نگویید! بلکه آنان زندهاند،ولی شما نمیفهمید.»
«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ أَمْواتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»
«(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.»
و همچنین بیان شهید، سور ه یاسین که بعد از مرگ فرمود:
«قیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ یا لَیْتَ قَوْمی یَعْلَمُونَ»
«(سرانجام او را شهید کردند و) به او گفته شد: »وارد بهشت شو!« گفت: »ای کاش قوم من میدانستند ... »
«بِما غَفَرَ لی رَبّی وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُکْرَمینَ»
«که پروردگارم مرا آمرزیده و از گرامیداشتگان قرار داده است»
و آیات فراوان دیگر مثل:
«حَتّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ»
«(آنها همچنان به راه غلط خود ادامه میدهند) تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، میگوید: »پروردگار من! مرا بازگردانید ! »
«لَعَلّی أَعْمَلُ صالِحًا فیما تَرَکْتُ کَلاّ إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ»
«شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم!
« (ولی به او میگویند چنین نیست! این سخنی است که او به زبان میگوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند ! ».
ای کاش به جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی
ارسالها: 1264
#80
Posted: 11 Feb 2016 21:09
نمیدونم وجود داره یا نه ولی هر چی که هست از این دنیای کثیف و پر از سیاهی بهتره
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من