ارسالها: 24568
#91
Posted: 20 Nov 2017 20:40
اسماعیلیان گروهی از شیعیان هستند که امامت را به اسماعیل، فرزند جعفر صادق ختم میکنند و او را امام هفتم میدانند. اینان همزمان با روزگار سامانیان سربرآوردند و سدهها با توان بسیار به پراکندن اندیشه خویش پرداختند. امروزه از شمارشان کاسته شدهاست. در ایران بسیار کمیابند و در برخی کشورها مانند افغانستان، تاجیکستان، هندوستان، تانزانیا، کنیا و سایر ممالک پراکندهاند.
چنانکه هانری کربن میگوید اسماعیلیان نزاری پس از سقوط قلعه الموت به دست مغولان و نابودی کتب موجود در آن منابع خود را از دست دادند. اما اسماعیلیان مستعلوی که در دوره فاطمیان در مصر مستقر بودند و اکنون بیشتر در هند هستند، منابع دست اول خود را حفظ کردهاند، هرچند تمایلی به انتشار آن ندارند.
کریم آقا خان دوم
امام کنونی اسماعیلیان نزاری که در منطقه الموت تمرکز جغرافیایی داشتند، کریم آقاخان نام دارد که زاده ژنو است و اکنون در پاریس اقامت دارد و فارغالتحصیل دانشگاه هاروارد است.
نامهای دیگر
همعصران نخست و مخالفان اسماعیلیان آنها را ملاحده، پس از اواسط سده ۳ (قمری)، قرامطه نیز خطاب میکردند، ولی آنان جنبش خود را «دعوت» یا «دعوت هادیه» مینامیدند و در دورهٔ فاطمیان حتی از بهکار بردن عنوان اسماعیلیه دوری میکردند.
عربها نیز به اسماعیلیان باطنیان میگفتند. زیرا ایشان متون قرآن را تاویل باطنی میکردند. این تاویل به عهدهٔ فردی بود که در اسماعیلیه به او معلم میگفتند.[نیازمند منبع] آنها ظاهر معنی قرآن را قبول نداشتند بلکه برای قرآن بطن قائل بودند و معانی را به صورت مجازی میگرفتند
آغاز کار و سرچشمه
جریان اسماعیلیه از مصر و دربار خلفای فاطمی مصر برخاست. اسماعیلیان سالها اندیشه اسماعیلی و خلیفههای فاطمی را تبلیغ میکردند. مرکز این تبلیغات در ایران بیشتر ری، فرارود و خراسان بود. در سده ۴ کار مبلغان اسماعیلی بالا گرفت و بسیاری از بزرگان سامانی بدیشان پیوستند که بزرگترینشان امیر نصر سامانی بود. گرایش امیر نصر به اسماعیلیه واکنش غلامان ترک متعصب -که گارد نگهبانان امیر را در بر میگرفتند و روحانیان سنی را برانگیخت تا به اندیشهٔ براندازی وی بیافتند. گرچه توطئهٔ براندازی آشکار و رهبر ترکان دسیسهپرداز سرش را بر باد داد، ولی امیر نصر به ناچار کناره گیری کرد و فرزندش نوح را به جای خویش بر تخت نشاند. فشار فقیهان سنی و ترکان که اکنون بسیار نیرو گرفته بودند جنبش اسماعیلیان را تار و مار ساخت و رهبران این جنبش در فرارود شکنجه و کشته شدند. از این پس جنبش حالت پنهانی به خود گرفت.
اسماعیلیان و محمود
با سرنگونی سامانیان و رویکارآمدن ترکان وضع اسماعیلیان از آنچه بود بدتر شد. در کنار دیگر دگراندیشان اسماعیلیان نیز مورد آزار و کشتار سلطان محمود غزنوی قرار گرفتند. محمود در این کشتار با دستگاه خلیفه گری بغداد همدست بود.
بزرگترین کسی که در زمان غزنویان قربانی کشتار اسماعیلیه شد و به گفته بیهقی به تهمت قرمط گری گرفتار آمده بود حسنک وزیر بود که به دار آویخته شد.
در زمان سلجوقیان حسن صباح در ایران رهبری اسماعیلیان را به دست گرفت. مرکز تبلیغ و مقاومت خویش را به کوهها و دژهای کوهستانی رساند و خودش در دژ افسانهای الموت آشیان گرفت. پس از استوار شدن از مصر برید و جداگانه و مستقل به دعوت پرداخت. این روزگار دوران اوج اسماعیلیان بود. حسن صباح برای پیشبرد آرمانهای اسماعیلی دست به یک رشته ترورها زد که مهمترینش ترور خواجه نظامالملک است.
اسماعیلیان و مغولها
پس از مرگ حسن صباح جانشینانش راه نبرد با خاندانهای ترک چیره بر ایران را پی گرفتند. تا این که با تازش مغولها به ایران به ناچار با سلطان جلالالدین خوارزمشاه در یک سنگر جا گرفتند و با مغولان به ستیز پرداختند؛ ولی سر انجام خورشاه واپسین رهبر اسماعیلیان الموت در سال ۶۵۱ در برابر هلاکوخان گردن فروآورد و چندی پس از آن به دست مغولها کشتهشد. مغولان دژها را یکی پس از دیگر گشودند و کشتار بزرگی از اسماعیلیان کردند. از این پس اسماعیلیان مقاومت را در دژهای خویش در شام و لبنان پیگرفتند.
ادامه در پست بعدی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#92
Posted: 20 Nov 2017 20:43
اسماعیلیان الموت (حکومت)
دولت اسماعیلیان حکومتی است که در سال ۴۸۳ (هجری قمری) با تسخیر قلعه الَموت در قزوین پایهگذاری شد و دوره فرمانروایی آن تا ۶۵۴ (هجری قمری) ادامه یافت. مرکز فرماندهی اسماعیلیان در الَموتِ قزوین بود و بیشترِ فعالیت آنها مبارزه با خلفای بنی عباس و قبایل مغول بود. حسن صباح به عنوان شاخصترین فرمانروای اسماعیلیان با انجام تبلیغات وسیع در بین کشاورزان و بینوایان توانست حوزهٔ قدرت خود را تا سوریه کنونی گسترش دهد. سرانجام دولت اسماعیلیه پس از ۲۰۰ سال حکومت، با حملهٔ هلاکوخانِ مغول از بین رفت.اما سلسه امامت اسماعیلی بعد از سقوط الموت همچنان ادامه یافت.
جایگاه مذهبی
اسماعیلیه یا باطنیه فرقهای از شیعه امامیه است که معتقدان آن، محمد بن اسماعیل برادرزاده موسی کاظم را آخرین امام میدانستند. ظهور این فرقه اصلاً نتیجه اختلاف در امامت اسماعیل بن جعفر صادق با برادرش موسی بن جعفر بودهاست. اسماعیلیان معتقدند که پس از مرگ جعفر صادق (در قرن هشتم میلادی) امامت به پسر بزرگتر وی میرسید؛ اما چون پسرش اسماعیل پیش از پدر درگذشته بود، امامت به محمد بن اسماعیل منتقل شد که سابع تام است و دور هفت با او تمام میشود و پس از او امامت در خاندان وی باقی ماند. آنها در میان اهل سنت به «باطنیان» مشهورند و شیعه هفت امامی نیز نامیده میشوند. اسماعیلیه به دو فرقه مستعلوی و نزاری تقسیم میشوند.
شیوه حکومت اسماعیلیه
مخالفت با خلفای عباسی
مخالفت با حکومت سلجوقیان
درگیری با اهل تسنن
قتل خواجه نظام الملک طوسی
ادبیات
ادب فارسی در نزد اسماعیلیان اهمیت بسیاری داشت و به خاطر اینکه بیشتر پیروان آنان از مردمان عام بودند بیشتر کتابهای خود را به فارسی مینوشتند. از آنها نوشتهها و شعرهایی به زبان فارسی بر جای ماندهاست.
بزرگترین شاعر و نویسندهٔ اسماعیلی ناصرخسرو است که در قرن پنجم هجری میزیست. از دیگر شخصیتهای ادبی پیرو فرقهٔ اسماعیلیه؛ حکیم سعدالدین بن شمس الدین نزاری بیرجندی قهستانی معروف به حکیم نزاری قهستانی (نیمهٔ دوم سده هفتم و آغاز قرن هشتم هجری قمری) است که متأسفانه به همین علت پیرو اسماعیلیه بودنش؛ به هیچ عنوان از او در ایران معاصر نامی آورده نشده و کمتر کسی از این شخصیت ادبی گمنام؛ نام و نشانی شنیدهاست. دیوان قائمیات از حسن محمود کاتب و «هفت باب از حسن محمودکاتب» اثری نویافته و در خور توجه در ادبیات اسماعیلی است
قلعههای اسماعیلیه
بقایای قلعه الموت
قلعه الموت
کوه قلعه فردوس
قلعه حسنآباد فردوس (قلعه دختر)
قلعه لمبسر
قلعه کوه قائن
قلعه میمون دژ
قلعه دژ کوه
قلعه مصیاف
قلعه بزرگ طبس
قلعهٔ شاه دژ در نهبندان، زیرکوه، اصفهان، سمنان، شاهرود و در مجموع حدود دویست قلعه
ادامه در پست بعدی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#93
Posted: 20 Nov 2017 20:43
شیعیان اسماعیلی، در سه شاخه اصلی نزاری، مستعلی و دروزی- اصول دین را متفاوت از ارکان خمسه در نزد اهل سنت دانسته اند. در بین شیعیان دوازده امامی، اصول دین تنها برای مباحث اعتقادی به کار میرود؛ و عبادات از جمله فروع دین به شمار میروند.
ارکان اسماعیلیه
ولایت:
به معنی دوستی و پذیرش سرپرستی خدا، پیامبران، امام و دعات(مبلغین) است. در آموزههای اسماعیلی، خدا میتواند در پیامبران و امامان تجلی کند. دعات مومنان را به راه راست رهبری و راهنمایی میکنند. دروزیان از این رکن با نام تسلیم نام میبرند.
طهارت:
به معنی پاکیزگی است، این رکن دین از قرآن گرفته شده است. درزیان طهارت را از ارکان دین نمیدانند.
نماز (اسلام):
برخلاف مسلمانان سنی و شیعیان دوازده امامی، اسماعیلیان معتقدند که تعیین شیوه صحیح نماز خواندن برعهده امام حاضر است. شیوه نماز خواندن امروز نزاریان، مانند دعاست و سه بار در روز انجام میگیرد: هنگام طلوع آفتاب، پیش از غروب آفتاب و پس از غروب آفتاب. درزیان، معنای نماز را صدق لسان(راست گفتن درباره خدا) میدانند و شیوه خاصی برای نماز خواندن ندارند. ایشان نماز را به شیوه دیگر مسلمانان، سیره جهال میدانند؛ اما به لحاظ تاریخی، شرکت در نماز جماعت را برای تقیه جایز میدانند.البته (در کتاب خداوند الموت در قسمت قیامت القیامه آمده است) بعد از قیامت القیامه حسن صباح(علی ذکره السلام) در قلعه ی الموت اعلام کرد:اینک حقالله(نماز و روزه) از گردن اهل باطن برداشته می شود. و این صحت ارکان دین را بعد از قیامت القیامه باطل می کند.
زکات:
به استثنای دروزیان، مذاهب اسماعیلی همچون مسلمانان سنی و شیعه دوازده امامی، به زکات پایبند هستند. آنها 12 درصد درآمد ماهیانه خود را به امام میپردازند. درزیان زکات را نه پرداخت پول که حفظ اخوان(پاسداری از برادران) میدانند.
روزه:
اسماعیلیان نزاری و مستعلی به معنای باطنی روزه معقتد هستند. معنای لغوی روزه، خودداری از خوردن و آشامیدن در ماه رمضان است؛ اما معنای باطنی روزه پرهیز از کارهای شر و انجام کارهای نیک است. اسماعیلیان، به روزه گرفتن(به معنی لغوی) در ماه رمضان و ماههای دیگر پایبند نیستند. درزیان معنی باطنی روزه را ترک عبادت اصنام یعنی رها کردن پرستش بتها میدانند.
حج:
اسماعیلیان دروزی حج را به معنی "رها کردن کارهای بد و رفتن به سوی کارهای خوب" می نامند و رفتن به مکه را لازم نمیدانند. مستعلیان و نزاریان، دیدار امام و داعیان را بالاتر و مهم تر از تمام زیارتها میدانند.
جهاد:
اسماعیلیان معنی باطنی جهاد را مبارزه با نفس میدانند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#94
Posted: 20 Nov 2017 20:46
اندیشه های مذهبی و اصول عقاید اسماعیلیان نخستین
اسماعیلیان نخستین بین ظاهر و باطن نوشته های مقدس و احکام شرعی تمایز قائل می شدند و اعتقاد داشتند که هر معنای ظاهری و لفظی منعکس کننده یک معنای باطنی و حقیقی است. در نتیجه، در نظام مذهبی اسماعیلیه، معنای ظاهری و باطنی قرآن مجید و شرع مقدس اسلام نیز از یکدیگر کاملا متمایز بوده است. بنا بر عقیده اسماعیلیان نخستین، ظاهر دین تغییر کرده ولی باطن دین تغییر ناپذیر می مانده است. با اهمیت خاصی که اسماعیلیان برای باطن و حقایق مکتوم در باطن دین قائل بودند، به «باطنیه» شهرت یافتند.
اسماعیلیان نخستین معتقد بودند که تاریخ مذهبی بشر از 7 دوره تشکیل می شده، و هر دوره را یک پیامبر شارع آغاز می کرده است. آنها پیامبران شارع را ناطق می نامیدند. در اصل، شریعت هر دوره منعکس کننده پیام ظاهری ناطق آن دوره بوده است. در 6 دوره اول تاریخ، «نطقا» ، یعنی همان پیامبران اولوالعزم عبارت بودند از آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی (ع) و محمد (ص). هر یک از این نطقا برای تأویل و تعبیر حقایق نهفته در باطن شریعت آن دوره جانشینی داشته است که اسماعیلیان وی را وصی، اساس، یا صامت می خوانده اند. در هر دوره، بعد از وصی آن دوره، 7 امام وجود داشته است و وظیفه اصلی آنان حراست از معانی ظاهری و باطنی شریعت آن دوره بوده است. هفتمین امام هر دوره به مقام ناطق دوره بعدی ارتقا می یافته که با آوردن شریعتی نو، شریعت ناطق دوره قبل را نسخ می کرده است. این الگو تنها در دوره هفتم، یعنی آخرین دوره تاریخ، تغییر می کرده است.
بر پایه اعتقادات اسماعیلیان نخستین، هفتمین امام در ششمین دوره، یعنی دوره حضرت محمد (ص) و اسلام، محمد بن اسماعیل بوده که اسماعیلیان مرگش را انکار کرده، و در انتظار ظهورش به عنوان قائم و مهدی بوده اند. وظیفه اصلی محمد بن اسماعیل به عنوان آخرین ناطق و اساس، بیان و وصف کامل معانی باطنی و حقایق مکتوم در تمام شریعتهای قبلی بوده است. محمد بن اسماعیل به عنوان قائم و آخرین ناطق، حکومت عدل را در پهنه جهان خواهد گسترد و سپس دنیای جسمانی برچیده خواهد شد.
تدریجا اسماعیلیان فاطمی با پذیرفتن امامت اعقاب محمد بن اسماعیل شمار امامان خود را در دوره اسلام از 7 فزونی دادند در نتیجه این اصلاحات، اسماعیلیان فاطمی دیگر نقش خاصی برای محمد بن اسماعیل به عنوان قائم متصور نشدند و او را صرفا به عنوان هفتمین امام خود شناختند.
بخش دوم: اسماعیلیان در دوره فاطمی (تا487ق)
در این دوره اسماعیلیان خلافت و دولت مستقل و نیرومندی از خود یافتند و دعوت و تفکر و ادبیات اسماعیلیه را به اوج شکوفایی رسانیدند. در همین دوره بود که داعیان اسماعیلی رساله های بسیاری تألیف کردند. پس از انتقال مرکز حکومت فاطمیان از افریقیه به مصر، فاطمیان به طور کلی در زمینه ترویج فرهنگ و هنر و علوم اسلامی نیز نقش مهمی ایفا کردند .
رابطه دعوت فاطمی با گروههای قرمطی:
تنها در زمان چهارمین خلیفه فاطمی المعز لدین الله فاطمیان از صلح و امنیت داخلی کافی برخوردار شدند تا بتوانند سیاست توسعه طلبانه ای را برای بسط حدود قلمرو خود در سرزمینهای شرق دنیای اسلام دنبال کنند. در تعقیب این سیاست که با تصرف مصر و سپس حجاز آغاز شد، معز اقدامات مختلفی برای جلب حمایت جوامع قرمطی سرزمینهای شرقی انجام داد و به ویژه برخی از نظریات آنها را رسما وارد تعالیم دعوت اسماعیلیان فاطمی کرد.
معز فاطمی از یک سو امید داشت که بتواند از نیروی قرمطیان در پیشبرد سیاستهای توسعه طلبانه اش استفاده کند، و از سوی دیگر از نفوذ برخی از عقاید قرمطی در میان اسماعیلیان فاطمی سرزمینهای شرقی دنیای اسلام بیمناک بود. اکنون روشن شده است که معز فاطمی خود آثاری در اصول عقاید اسماعیلیه تألیف کرده، و همه رسالات قاضی نعمان مشهورترین فقیه فاطمی، را نیز به دقت مطالعه می کرده، و در حقیقت اصلاحاتی در تعالیم اسماعیلیان فاطمی وارد کرده بوده است.
کوششهای معز فاطمی برای جلب حمایت قرمطیان موفقیت آمیز بود. در نتیجه، اکثر قرمطیان خراسان و سیستان و مکران به جناح اسماعیلیان فاطمی پیوستند.
گسترش روی به شرق دعوت فاطمی:
با انتقال مقر دولت فاطمیان به مصر، اسماعیلیان مغرب به عنوان یک اقلیت تحت فشار قرار گرفتند و در407ق پس از به حکومت رسیدن معز ابن بادیس زیری در افریقیه، اکثریت سنی مذهب افریقیه، این اقلیت را در قیروان و دیگر نقاط افریقیه قتل عام کردند و تا چندی پیش از 440 ق که بنی زیری برای همیشه در خطبه نام عباسیان را جایگزین فاطمیان کردند، دیگر تقریبا هیچ گروه اسماعیلی در افریقیه باقی نمانده بود. حتی مصر پایگاه دوم فاطمیان نیز مأمنی دائمی برای اسماعیلیان نبود و در زمان مستنصر هشتمین خلیفه فاطمی، صحنه بحرانهای سیاسی و نظامی و اقتصادی متعددی شد که آغازگر انحطاط دولت فاطمیان بود، در حالی که در همین زمان، خلافت فاطمی به موفقیتهای مهم در مناطق شرقی دست یافته، و حتی توانسته بود در کوتاه زمانی عراق را نیز تحت سیطره خود گیرد.
معروف ترین داعی فاطمی در آن زمان در سرزمینهای شرقی، حمید الدین احمد بن عبدالله کرمانی (د 411 ق) فیلسوفی برجسته بود که با زبانها و اصول عقاید مسیحیان و یهودیان، و مکتوبات مقدس آنان آشنایی کامل داشت و در مناظرات بین ادیان، متکلمی توانا بود.
از دیگر داعیان مهم فاطمی در این دوره ناصر خسرو (دح 481ق) شاعر و فیلسوف و سیاح معروف است که به مقام والایی در سلسله مراتب دعوت رسید و دعوت فاطمی را در خراسان رهبری کرد . ناصر خسرو که دعوت را از مقر اولیه فعالیتش در بلخ به نیشابور و دیگر نواحی خراسان گسترش داد، برای مدتی نیز به طبرستان رفت و در طبرستان و دیگر نواحی دیلم، جماعتی پر شمار را به مذهب اسماعیلی درآورد که آنها نیز امامت مستنصر فاطمی را پذیرفتند.
در یمن، پس از مرگ ابن حوشب، فعالیتهای دعوت، به طور محدود ادامه داشت. در 429ق داعی علی بن محمد صلیحی که با مرکز دعوت اسماعیلیه در قاهره در تماس بود، در منطقه کوهستانی مسار خروج کرد و سلسله اسماعیلی صلیحیون را بنیان نهاد. صلیحیون که ریاست دعوت اسماعیلیه را در یمن بر عهده داشتند، حدود یک قرن، تا 532ق، بر بخشهای مهمی از آن سرزمین به نیابت از فاطمیان حکومت کردند و اقتدار خود را تا اندازه ای به مناطق مجاور، مانند عمان و حضر موت و بحرین نیز بسط دادند. صلیحیون نقش مؤثری در بسط دعوت اسماعیلیه به هندوستان نیز ایفا کرده اند. جماعت اسماعیلی جدیدی در کجرات پیدا کشت که در قرون بعدی پایگاه اصلی اسماعیلیان مستعلوی طیبی (بهره ها) گردید که هنوز در آنجا حائز اهمیتند.
ادامه در پست بعدی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#95
Posted: 20 Nov 2017 20:48
خلافت عباسی و ستیز با اسماعیلیه:
در اثر فعالیتهای حمید الدین کرمانی و دیگر داعیان فاطمی، شماری از امرای عرب در عراق که به تشیع گرایش داشتند، مانند معتمد الدوله قرواش عقیلی حاکم موصل و کوفه و مدائن، به مذهب اسماعیلی گرویدند. این موفقیتهای دعوت فاطمی حتی در نزدیکی مقر حکومت عباسیان، خصومت خلیفه عباسی قادر را بیش از پیش برانگیخت؛ وی در 402 ق شماری از علمای سنی و شیعی را به بغداد فراخواند و از آنان خواست تا در بیانیه ای رسما نسب علوی خلفای فاطمی را باطل اعلام کنند. افزون بر آن، به درخواست خلیفه عباسی شماری از متکلمان، از جمله علی بن سعید اصطخری به تألیف رسالاتی در رد اسماعیلیه پرداختند.
موفقیتهای دعوت اسماعیلیه در زمان مستنصر موج جدیدی از واکنشهای ضد اسماعیلی را از جانب عباسیان و سلجوقیان سنی مذهب برانگیخت؛ چنانکه برخی از سلسله های محلی مانند قراخانیان ماوراء النهر، به قلع و قمع اسماعیلیان پرداختند. در همین زمینه، در 444ق، خلیفه عباسی قائم، سندی دیگری را تنظیم کرد که به امضای شماری از علما و فقهای عصر رسید و مجددا نسب علوی فاطمیان را ادعایی بی اساس و باطل اعلام کرد. اسماعیلیان در ایران، با دشمنی سرسختانه خواجه نظام الملک، وزیر مقتدر سلجوقی رو به رو شدند. نظام الملک که از بسط نهضت اسماعیلیه در حیطه قلمرو سلاجقه آگاه و بیمناک بود، فصل مهمی از کتاب خود، سیاست نامه را به رد اسماعیلیه اختصاص داد.
عباسیان نیز همچنان تألیف رسالات ضد اسماعیلی را تشویق می کردند و در میان این نوع آثار مهم ترین اثر را ابوحامد غزالی به درخواست خلیفه عباسی مستظهر به نام فضائح الباطنیه تنظیم کرد.
تعالیم مذهبی و جهان شناسی اسماعیلیان فاطمی
اسماعیلیان فاطمی به طور کلی چارچوب تعالیم اعتقادی اسماعیلیان نخستین را حفظ کردند و همانند اسلاف خود بین ظاهر و باطن دین تمایز قائل بودند؛ ولی بر خلاف اسماعیلیان نخستین که تأکید بر باطن و حقایق مکتوم در آن داشتند، اسماعیلیان فاطمی ظاهر و باطن را مکمل یکدیگر می دانستند و مراعات تعادل بین آن دو را واجب می شمردند. از این رو، نزد اسماعیلیان فاطمی دسترسی به «حقیقت» بدون «شریعت» امکان پذیر نبود و حقایق نیز همیشه با شرایع یا ظواهر دین مرتبط بودند در نتیجه، دعوت فاطمی رسما مواضع اباحی قرامطه را که تأکید بر باطن داشتند، و ظاهر (شریعت) را نفی می کردند، باطل می دانست.
علمای فاطمی آثار بسیاری در زمینه های علوم ظاهری و علوم باطنی، و علم تأویل تألیف کردند، ولی اسماعیلیان فاطمی به علم تفسیر هیچ گونه توجهی نداشتند و در آن زمینه تنها به تعالیم امامان خود اکتفا می کردند.
فقه اسماعیلیه، تشابهات بسیاری با فقه امامیه دارد، ولی اختلافاتی نیز بین این دو مذهب شیعی، خاصه در زمینه های توارث و نحوه اجرای بعضی از فرایض دینی، پدیدار گشته است.
اسماعیلیان فاطمی بینش ادواری اسماعیلیان نخستین را درباره تاریخ مذهبی بشر حفظ کردند، ولی به علت آنکه فاطمیان مدعی امامت بودند، به تدریج تغییراتی در نظریه اسلاف خود در زمینه امامت پدید آوردند. به طور خاص، آنها طول دوره ششم تاریخ، یعنی دوره اسلام، شمار امامان آن دوره را مورد تجدیدنظر قرار دادند، به طوری که تداوم نامحدود در امامت و وجود بیش از 7 امام در دوره اسلام امکان پذیر گردد. اسماعیلیان فاطمی معتقد بودند که در آخرالزمان یکی از امامان اسماعیلی از اعقاب محمد بن اسماعیل و مستنصر فاطمی به عنوان قائم و ناطق هفتم، آغازگر آخرین دوره تاریخ بشر خواهد بود همانطور که پیش تر یاد شد، داعی نسفی مبتکر نوعی جهان شناسی نوافلاطونیاسماعیلی (قرمطی) بود این جهان شناسی بعدا توسط ابو یعقوب سجستانی تکامل یافت و از قرن 4 ق/10 م مورد پذیرش تمام گروههای قرمطی سرزمینهای شرقی واقع شد.
در این جهان شناسی نوافلاطونیاسماعیلی، پروردگار که هستی بخش عالم و مبدع همه چیزهاست، متعالی و ناشناختنی است. موضع کلامی درباره صفات الهی در اینجا ضد تشبیهی و ضد تعطیلی بوده است.
فلسفه نوافلاطونی در رسائل اخوان الصفا نیز به وضوح انعکاس یافته است. ارتباط گروه مؤلفان موسوم به اخوان الصفا (ه م) و مجموعه 52 رساله معروف آنها با نهضت اسماعیلیه اکنون دیگر قابل تردید نیست، اگر چه ماهیت خاص این ارتباط هنوز مبهم مانده است.
جهان شناسی اخوان الصفا نیز همانند نظامهای نسفی و دیگر داعیان قرمطی آن زمان، مبتنی بر فلسفه نو افلاطونی بوده است. رسائل اخوان الصفا هیچ گونه تأثیری بر ادبیات دوره فاطمی بر جا نگذاشت و مؤلفان اسماعیلی آن دوره نیز اشاره ای به این اثر عظیم ندارند؛ ولی از حدود دو قرن بعد از زمان تألیف، این رسائل اهمیت ویژه ای در آثار اسماعیلیان طیبی در یمن پیدا کرد.
آغاز افتراقات و پایان خلافت فاطمی: پس از مرگ خلیفه مستنصر، افضل پسر بدر الجمالی که در مقام وزارت، اقتداری تمام داشت، توانست به قصد مستحکم ساختن موقعیت خود و با اعمال نفوذ، نزار فرزند ارشد مستنصر را که نص امامت و خلافت بر او قرار گرفته بود، از حقوق خود محروم کند و در عوض جوان ترین برادر او ابوالقاسم احمد را با لقب المستعلی بالله جایگزین وی سازد. افضل به سرعت مقامات عالی رتبه دولت و دعوت فاطمیان را وادار کرد تا با مستعلی بیعت کنند و او را به جانشینی مستنصر بشناسند. این اقدام بی سابقه، نهضت اسماعیلیه را با بحران شدیدی مواجه ساخت و اسماعیلیان که تا آن زمان نهضت واحدی را تشکیل می دادند، به زودی به دو شاخه اصلی مستعلویه و نزاریه منقسم شدند. در اواخر سال 488 ق نزار همراه یکی از پسرانش به دستور مستعلی در زندان به قتل رسید.
افتراق در جماعت اسماعیلیه به دو شاخه که از همان ابتدا رقبای متخاصم یکدیگر شدند، به تضعیف کلی و غیر قابل جبران دعوت اسماعیلیه انجامید. اکثر اسماعیلیان مصر و تمامی جماعت اسماعیلی یمن و گجرات و بسیاری از اسماعیلیان شام امامت مستعلی را پذیرفتند، ولی گروه بزرگی از اسماعیلیان شام و تمامی اسماعیلیان عراق و ایران و احتمالا بدخشان و ماوراء النهر به نص اول مستنصر وفادار ماندند و نزار را به عنوان نوزدهمین امام خود و جانشین به حق پدرش قبول کردند. در قرون بعدی، مستعلویان و نزاریان به ترتیب در قسمتهای غربی و شرقی دنیای اسلام به بسط دعوتهای مستقل خود پرداختند و مسیرهای مذهبیسیاسی کاملا مجزایی را طی کردند. در این میان، اکثر اسماعیلیان در مصر و بسیاری در شام و تمامی جماعت اسماعیلی در یمن مستعلی را به جانشینی مستنصر قبول کرده بودند. با قتل جانشین مستعلی، الآمر باحکام الله در 524 ق مستعلویان با بحران جدیدی مواجه شدند که منجر به انشعاب مستعلویه به دو شاخه حافظیه و طیبیه گردید. آمر چند ماه پیش از مرگش صاحب فرزندی به نام طیب شده بود که تنها پسر او بوده است، اما در وقایع پس از مرگ آمر، عملا نامی از طیب در میان نیست. عموزاده آمر، ابو المیمون عبدالمجید که عضو ارشد خانواده فاطمیان، و مدعی قدرت بود، پس از یک سال کشمکش با مخالفان، بر مسند حکومت قرار گرفت. او که ابتدا با عنوان ولیعهد زمام امور را در دست گرفته بود، در ربیع الآخر 526، مدعی خلافت و امامت شد و لقب الحافظ لدین الله را برای خود برگزید.
امامت حافظ مورد تأیید رسمی مرکز دعوت مستعلویه در قاهره قرار گرفت و اکثر اسماعیلیان مستعلوی در مصر و شام، و گروهی از مستعلویان یمن که حافظ و جانشینانش را به عنوان امامان خود شناختند، با نامهای حافظیه و مجیدیه اشتهار یافتند. از طرف دیگر، گروههایی از مستعلویان مصر و شام، و شمار کثیری از مستعلویان یمن ادعاهای حافظ را باطل دانستند و امامت طیب را پذیرفتند که ابتدا با نام آمریه، و پس از تأسیس دعوت مستقل طیبی در یمن، به طیبیه شهرت یافتند.
ادامه در پست بعدی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#96
Posted: 20 Nov 2017 20:50
بخش سوم: اسماعیلیه پس از افتراق نزاری مستعلوی
دعوت ناپایدار مستعلوی حافظی: سلسله فاطمیان رسما در محرم 567/سپتامبر 1171 به دست صلاح الدین ایوبی، منقرض شد و صلاح الدین بی درنگ مذهب اهل سنت را به مصر بازگردانید؛ وی اسماعیلیان آن دیار را سخت قلع و قمع کرد و تشکیلات مرکزی دعوت حافظی برچیده شد و عاضد آخرین خلیفه فاطمی نیز چند روز پس از شکست، در پی بیماری کوتاهی درگذشت. تا حدود یک قرن پس از مرگ او، شماری از اخلاف وی مدعی امامت حافظیه بودند و هر چند گاه یک بار حرکت و شورشی را در مصر سامان می دادند؛ ولی از آن پس بساط مذهب اسماعیلیه و سازمان پنهان دعوت آن کلا از مصر برچیده شد و در همان زمان، در شام نیز اثری از اسماعیلیان حافظی یافت نمی شد.
دعوت حافظیه در یمن نیز پیروانی پیدا کرده، و برای مدتی از حمایت رسمی بعضی از حکام و امرای محلی آن گوشه از جنوب عربستان، خاصه بنی زریع و همدانیان برخوردار شده بود، ولی با انقراض این حکومتها در یمن و با ظهور صلاح الدین ایوبی، دعوت حافظیه و پیروانش در آن دیار نیز دوامی نیافت.
در هند به نظر نمی رسد که حافظیان هرگز توانسته بوده باشند پایگاهی به دست آورند و مستعلویان هند که با صلیحیون روابط نزدیک خود را حفظ کرده بودند، مانند آنها، کلا به جناح طیبی دعوت مستعلویه پیوسته بودند. با توجه به از بین رفتن کامل جماعت حافظی در بلاد اسلامی، از آثار اسماعیلیان مستعلوی حافظی هیچ گونه نمونه ای بر جای نمانده است.
پایگیری و دوام دعوت مستعلوی طیبی: دعوت مستعلوی طیبی پایگاه اصلی و همیشگی خود را در یمن و سپس در شبه قاره هندوستان پیدا کرد. به هنگام انشعاب حافظی طیبی در دعوت مستعلویه پس از مرگ آمر، ملکه سیده که زمام امور دولت صلیحی در یمن به دست داشت، اسماعیلیان مستعلوی طیبی معتقدند که امامت آنها در اعقاب طیب که همچنان در استتار مانده اند، تداوم یافته است و سرانجام، در پایان دوره فعلی ستر در تاریخ مذهبی بشر، یکی از همین امامان ظهور خواهد کرد و آغازگر دوره کشف خواهد گردید.
در زمینه اصول عقاید و تفکر، مستعلویان طیبی ادامه دهنده تعالیم و سنن اسماعیلیان فاطمی بوده اند. برای ظاهر و باطن دین و احکام شرعی اهمیت یکسانی قائل بوده اند، ولی طیبیان اصلاحاتی نیز در تعالیم مذهبی فلسفی خود وارد نمودند که به نظام حقایق آنها ویژگیهای خاصی می بخشید.
از هنگام ورود نخستین داعیان اسماعیلی به گجرات جماعت اسماعیلی در غرب شبه قاره هند به تدریج گسترش یافت و این جماعت از هندیان اسماعیلی که عمدتا اصل و نسب بومی داشتند، به زودی با نام «بهره» شهرت یافتند.
جماعت طیبی خود از انشعابات فرقه ای مصون نماند و با مرگ داعی مطلق داوود بن عجب شاه، مستعلویان طیبی بر سر جانشینی وی اختلاف پیدا کردند و به دو شاخه داوودیه و سلیمانیه منشعب شدند.
اکنون کل جمعیت داوودی جهان در حدود نیم میلیون نفر است که چهار پنجم آنها در هندوستان سکنی دارند.
جمعیت سلیمانیان در یمن نیز، در حال حاضر حدود 70 هزار نفر است که عمدتا در نواحی شمالی، خاصه حراز و مرز عربستان سعودی، متمرکز هستند. گروههای کوچکی از بهره های سلیمانی نیز در هندوستان، خاصه شهرهای بمبئی، بروده، احمدآباد و حیدرآباد یافت می شوند.
نزاریه در دوره الموت:
در دوره 171 ساله الموت، اسماعیلیان نزاری توانستند با رهبریهای اولیه حسن صباح، دعوت مستقل خود را که دیگر هیچ گونه ارتباطی با قاهره و حکومت فاطمی و دعوت مستعلویه نداشت، بنیان گذاری کنند و در نواحی مختلف، خاصه ایران و عراق و شام، بسط دهند. در زمینه تفکر و نظام نظری، نزاریان کمتر از مستعلویان ادامه دهنده سنن و تفکر اسماعیلیان فاطمی بودند . در واقع، اسماعیلیان نزاری ایران که از فارسی به عنوان زبان مذهبی خود نیز استفاده می کردند، رفته رفته با آثار دوره فاطمی بیگانه شدند.
به رغم فشارها و حملات ممتد سلجوقیان به قلاع و پایگاههای نزاریان، دعوت نزاریه با موفقیت کم و بیش در شهرها و نواحی کوهستانی ایران اشاعه می گردید و دامنه نفوذ آن گاه تا اصفهان، مقر حکومت سلجوقیان گسترش می یافت.
حسن صباح که مؤسس دولت و دعوت مستقل نزاریه بود و سیاستها و شیوه های کلی مبارزاتی نزاریان را شخصا طراحی می کرد، متفکر برجسته ای نیز بود و آثار مهمی در زمینه تعالیم این شاخه از اسماعیلیه تألیف کرده بود.
حسن صباح خود رساله ای به زبان فارسی به نام فصول اربعه تألیف کرده بود که اکنون نایاب است.
نزاریه پس از سقوط الموت: امامت و کل جماعت اسماعیلیان نزاری در ایران به دست مغولان منهدم نگردید؛ بلکه گروههای پراکنده ای از نزاریه همچنان در دیلم و قهستان باقی ماندند و شمار بسیاری از نزاریان خراسانی که از تیغ مغول رهایی یافته بودند، نیز به نواحی مجاور در افغانستان و سند مهاجرت کردند. جماعت نزاریه برای حفظ بقای خود مجبور بوده است تا به شدیدترین وجهی تقیه کند و به تدریج هویت واقعی خود را در پوشش ظاهری تصوف کتمان نماید .
با مرگ شمس الدین محمد، بیست و هشتمین امام نزاری که در حدود 710 ق اتفاق افتاد، اولین انشعاب در جماعت نزاریه پدیدار گشت. مؤمن شاه و قاسم شاه، فرزندان شمس الدین محمد بر سر جانشینی پدر اختلاف پیدا کردند و امامت هر یک از آنها مورد پذیرش گروههایی از نزاریان قرار گرفت و در نتیجه جماعت نزاریه به دو شاخه مؤمن شاهی (یا محمد شاهی) و قاسم شاهی منقسم گردید.
اکنون جماعت چند میلیونی اسماعیلیان نزاریقاسم شاهی عمدتا در کشورهای آسیایی، مانند هند، پاکستان، بنگلادش، چین (در یارکند و کاشغر) ، افغانستان، ایران، سوریه و تاجیکستان (خاصه بدخشان) ، و در کشورهای افریقایی، خاصه کنیا و تانزانیا، به صورت اقلیتهای کوچک مذهبی پراکنده هستند.
در شبه قاره هند خوجه های نزاری عمدتا در نواحی سند، کاچ، گجرات و بمبئی زندگی می کنند و گروههای دیگری از نزاریان قاسم شاهی در نواحی چیترال ، گلگیت و هونزا در شمال جامو و کشمیر، و شمال غرب پاکستان یافت می شوند که در منطقه با نام محلی مولایی شهرت دارند. افزون بر آن، از حدود سال 1970 م، شمار بسیاری از خوجه های نزاری از هند و پاکستان و نیز افریقا به کشورهای غربی، خاصه آمریکای شمالی و انگلستان مهاجرت کرده اند در نتیجه، اسماعیلیان نزاری پیرو آقاخان اکنون متعلق به یک جامعه بین المللی و بسیار پراکنده با نژادها و زبانهای مختلفند که تنها از لحاظ اصول عقاید مذهبی و میراث تاریخی فرقه ای صاحب وجوه مشترکی هستند.
پــــایــــان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#97
Posted: 1 Dec 2017 21:15
شخصیت ها و داستان های دینی
آدم
آدَم بر پایه اسطورههای سامی و کتاب مقدس یهودیان، مسیحیان و مسلمانان نخستین انسانی است که آفریده شدهاست. او اول در بهشت زندگی میکرد. همچنین آدم را آدم التراب مینامند و کنیهاش ابوالبشر است و وصفش صفیالله که در ضمن در سورههای بقره، اعراف، حجر، طه، ص، بنی اسرائیل و کهف از او سخن به میان آمده که با روایت «سفر پیدایش» در عهد عتیق (تورات) اختلافهایی دارد
پیرامون واژه
به زبان عبری، «آدم» به معنای خاک و زمین است. اگرچه برخی ریشهٔ این واژه را در زبانهای سامی میدانند، ولی به باور برخی پژوهشگران این کلمه شکل تغییر یافتهٔ واژهٔ «اوتامای» در زبان سانسکریت (از زبانهای هندواروپایی) به معنای «انسان» است. برخی نیز آن را برگرفته از واژهٔ هندواروپایی «اتم» میدانند.
آفرینش
دربارهٔ آفرینش آدم آمده است که چون خداوند خواست وی را بیافریند، فرشتگان را از قصد خود باخبر ساخت و برخی فرشتگان -به روایتی تمام فرشتگان- به خداوند اعتراض کردند که پروردگارا میخواهی روی زمین کسانی را بگماری که در آنجا فساد کنند و خون بریزند؟! و خداوند نیز پاسخ فرمود که من از چیزی آگاهم که شما آن را نمیدانید آیه.خداوند او را در بهشت جای داد اما شیطان که به خاطر سرپیچی از فرمان خداوند مبنی بر سجده بر آدم، از درگاه خداوند رانده شده بود قسم خورد که از آدم انتقام بگیرد.
طبق روایات خداوند بدون واسطه و از سوی آسمان با آدم سخن میگفته است، ولی با این همه وحی نیز بر او نازل میگشتهاست. خداوند بر او بیست و یک صفحه نازل کرد که در آنها، مردار، خون و گوشت خوک حرام شده بود. همچنین آدم نخستین کسی بود که خداوند به وی نوشتن با قلم را آموزش داد و پنجاه رکعت نماز بر او فرض کرد.
سفر رازیل هاملخ
سِفر رازیل هاملخ (רזיאל המלאך) (کتاب رازیل فرشته) مجموعهای از نوشتارهای کابالایی است که از چندین بخش مجزا تشکیل شده است. ۱) کتاب هاملبوش
۲) رازیل بزرگ
۳) کتاب اسرار یا کتاب نوح. در افسانهها در مورد این کتاب گفته میشود که محتوای آن توسط فرشته رازیل به آدم داده شد و نیز در زمان ساخت کشتی فرشته رازیل به نوح کمک کرده است.
همسران و فرزندان
در ادیان ابراهیمی همسر آدم، حوا بود (در روایاتی لیلیت نخستین زن آفریده خدا و همسر آدم بود) و بر طبق آیات قرآن نیز آدم فقط یک همسر داشت که آن هم حوا بود. چون آدم و حوا، توسط شیطان فریفته شدند و از درخت ممنوعه، میوهای را خوردند، از بهشت اخراج شدند. این اولین انتقام شیطان از انسان بود که باعث اخراج آدم از پادشاهی بهشت و تنزل او به مقام بشری شد. پس از اخراج آدم از بهشت، اولین توبههای انسان از گناه در پیشگاه خدا صورت گرفت که در نهایت این توبهها توسط خدا پذیرفته گردید. آدم و حوا دو دختر و دو پسر داشتند (هابیل، قابیل، اقلیما، الیزا) که سایر انسانها از نسل آنان زاده شدند. مسلمانان به او لقب «ابوالبشر» (به معنی پدر نوع بشر) دادهاند. در اسلام، نه تنها آدم را نخستین انسان که نخستین پیامبر نیز میدانند.
بر طبق برخی روایات ٬حوا حدود پانصد زایمان که در هر زایمان یک دختر و یک پسر بدنیا میآمد داشت. نام چند تن از فرزندان آدم و حوا به این شرح است:
هابیل
قابیل
اقلیما (که با هابیل دوقلو بود)
غارورا (که با قابیل دوقلو بود)،[۵] که برخی وی را لوذا و برخی الیزا میدانند.
شیث (که ظاهراً بعد از مرگ هابیل به دنیا آمده)
یافث
فریدا
صیدا
لوذا
ویژگیها
آدم را زیباترین آفریده خداوند میدانند، که بر صورتش موی نرویید ولی فرزندانش اینگونه نبودند و موی بر چهرهشان رویید. عمر آدم را بعد از نازل شدن بر زمین(هبوط) ۹۳۰ سال و برخی روایات ۱۰۳۰ سال میدانند اما در تورات عمر وی هزار سال عنوان شده است. در مورد محل دفن آدم و حوا اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی سرزمین سراندیب و برخی کوه ابوقبیس که این درستتر ذکر شده است. همچنین روایتی هست که نوح استخوانهای آدم و حوا را قبل از طوفان به کشتی برد و بعد از طوفان آن را در سرزمین بیتالمقدس دفن کرد.
آدم درقرآن
ادم اولین انسانی است که به آگاهی رسید و از طریق وحی به این امر مهم دست یافت او اولین پیامبر خدا بود. آدم اولین خلیفه خدا در روی زمین بود و مراد از خلیفه الله اینست که بتواند صفات حقتعالی را دارا شود. در قرآن کریم بیش از یکصد آیه اختصاص به خلقت آدم و زندگی او و همسر و فرزندان وی دارد که به اختصار بدان میپردازیم.
همانطور که قبلاً اشاره شد قرآن کریم در ۳۰ آیه از نحوه خلقت آدم سخن گفته است خداوند انسان را ابتدا از گل خشکیده آفرید و سپس در او روح زندگی دمید و از فرشتگان خواست که بر او سجده کنند همگی امر الهی را اطاعت کردند جز ابلیس که از جنیان بود و سرپیچی نمود و موجب شد که از درگاه احدیت رانده شود آنگاه از قسمت زیرین آدم همسرش حوا را آفرید و آندو در بهشت برین با هم میزیستند. خداوند به آنان یادآوری نمود که از همه نعمات بهشت بخورند و بیاشامند الا اینکه از گندم استفاده نکنند.
شیطان که از دیرباز دشمن ادم شده بود تصمیم گرفت اورا بفریبد و پس از چند بار تلاش سرانجام او را فریفت و آدم و حوا سرانجام از میوه درخت ممنوعه تناول کردند. بناگاه بر اثر این نافرمانی خود را عریان یافتند و شرمگین از عمل خویش. بفرمان الهی آن دو از بهشت رانده شدند و در زمین جای گرفتند و با راهنمایی جبریئل آدم و حوا توبه نمودند و بر روی زمین زندگی جدیدی را آغاز نمودند.
از آن دو فرزندان بسیاری متولد گردید از جمله هابیل و قابیل که داستان برخورد آندو در قرآن آمده است مقرر شد که میان آن دو برادر آزمونی صورت پذیرد و یکی از آن دو به جانشینی پدر برگزیده شود قرار شد هر یک هدیهای برای خداوند بیاورند. هابیل بهترین گوسفند خود را برگزید و قابیل نمونه متوسطی از محصول زراعی خود را که هدیه هابیل مورد قبول واقع شد و قابیل کینه برادر به دل گرفت و سرانجام در یک فرصت خاص برادر خود را کشت و جسد او را در زمین دفن کرد با آگاهی آدم بر این امر و بفرمان خدا قابیل از آن منطقه تبعید شد سرانجام آدم پس از نهصد سال زندگی جهان را بدرود گفت. عصر آدم را عصر مقدماتی نبوت دانستهاند. پس از مرگ آدم تا آغاز عصر جدید پیامبرانی از جانب خدا مأموریت یافتهاند تا راه او را تعقیب کنند در قرآن تنها به یکی از آنها اشاره شده است و در روآیات اسلامی نیز از فرزند بلا فصل او یاد شده است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#98
Posted: 2 Dec 2017 21:04
نوح
نوح (به عبری: נוֹחַ) یکی از شخصیتهای اصلی ادیان ابراهیمی است که داستان او در تورات، انجیل و همچنین قرآن ذکر شدهاست. در کتاب پیدایش که یکی از کتابهای اصلی تورات و انجیل است، از او به عنوان فرزند لمک، نهمین نسل از نسب آدم، نخستین کشاورز و پرورش دهنده تاکستان یاد شدهاست. طبق نقلهای تورات، هنگامی که یَهُوه (خدای یهود) از فساد و تباهی فرزندان آدم به خشم آمد و تصمیم به نابودی آنها با برپا داشتن طوفانی به طول چهل روز و چهل شب نمود، نوح بهخاطر پرهیزکار بودنش، مورد عفو او قرار گرفت و خداوند به او امر نمود تا یک کشتی بزرگ بنا کند و همسرش، فرزندانش (سام، حام و یافث) و همسران آنها و از هر حیوان، یک جفت نر و ماده را با خود ببرد تا از طوفان در امان باشند. همچنین نسل انسانهای جهان را از سه فرزند او سام، حام و یافث میدانند. نوح در دین اسلام دارای اهمیت زیادی بوده و اولین پیامبر اولوالعزم است.
نوح در تورات
داستان نوح در فصلهای ۶ تا ۹ کتاب آفرینش ذکر شدهاست. نوح در سال پانصدم زندگی خود سه پسر به نامهای سام، حام و یافث داشت. در سال ششصدم خداوند که از گمراهی نسل آدمی اندوهگین شده بود، تصمیم به نابودی تمام آنها گرفت و لیکن به نوح که مرد درستکاری بود، دستور داد که کشتی بزرگی بسازد تا نسل تمامی موجودات بعد از طوفان ادامه پیدا کند. در تورات آمدهاست که پس از طوفان او اولین مردی بود که قدم بر روی زمین گذاشت و تاکستان بزرگی ایجاد کرد و شراب نوشید. حام فرزند نوح برهنگی پدر خود را دید و این اتفاق را برای برادران خود نیز بازگو کرد و در نتیجه نوح او را نفرین (نفرین حام) کرده و زمین او را به سام داد. نوح سیصد و پنجاه سال بعد از طوفان در سن نهصد و پنجاه سالگی درگذشت و سن او بیشترین سنی است که در تورات و انجیل برای یک انسان ذکر شدهاست.
دیدگاه یهودیان
در بین علمای یهودی در مورد درستکار بودن نوح اختلافاتی وجود دارد. در تورات ذکر شدهاست که او «درستکاری در میان نسل خود» بود و از این رو بعضی عقیده دارند درستکاری او نسبی بوده و تنها در زمان مردم خود که همگی گمراه بودند فردی درستکار محسوب میشود، و لیکن در مقایسه با زمان ابراهیم او فردی درستکار محسوب نمیگردد. آنان همچنین اشاره میکنند که نوح برای کسانی که قرار بود در زمان طوفان قربانی گردند، دست به دعا برنمیدارد، در حالی که ابراهیم برای مردم قوم لوط قبل از عذاب دعا میکند؛ ولیکن در داستان تورات، نوح هیج سخنی نمیگوید و فرمانهای خدا را مو به مو اجرا میکند. اما بعضی دیگر از دانشمندان یهودی اعتقاد دارند که این مسئله که ساخت کشتی ۱۲۰ سال به درازا کشیدهاست، نشان دهنده تلاش نوح برای دادن مهلت بیشتر به گناهکاران است.
نقاشی از کشتی نوح اثر میکل آنژ
سفر رازیل هاملخ
سِفر رازیل هاملخ (רזיאל המלאך) (کتاب رازیل فرشته) مجموعهای از نوشتارهای کابالایی است که از چندین بخش مجزا تشکیل شدهاست. ۱) کتاب هاملبوش ۲) رازیل بزرگ ۳) کتاب اسرار یا کتاب نوح. در افسانهها در مورد این کتاب گفته میشود که محتوای آن توسط فرشته رازیل به آدم داده شد و نیز در زمان ساخت کشتی فرشته رازیل به نوح کمک کردهاست.
دیدگاه مسیحیان
در انجیل پیتر از نوح به عنوان پیامبر درستکار یاد شدهاست. در کتاب لوک، از طوفان نوح به عنوان مثالی برای روز قیامت ذکر شدهاست که همانند آن طوفان، در قیامت زمان نابودی گناهکاران رخ میدهد. در کتاب دیگری از پیتر از کشتی نوح همانند باپتیسم یاد شدهاست که همان گونه که باپتیسم انسانها را نجات میدهد، کشتی نوح نیز انسانها را نجات داد. در قرون بعد از عیسی، نوشتههای مسیحی، کشتی نوح را همانند کلیسا دانستهاند که همان گونه که کلیسا مردم را به رستگاری میرساند، کشتی نوح نیز مردم را به رستگاری رهنمون میشود. در مسیحیت قرون وسطی معمولاً از سه پسر نوح (سام، حام و یافث) به عنوان پدران سه قاره شناخته شده (سام/آسیا، حام/آفریقا و یافث/اروپا) یاد میشد. در قرن ۱۸ و ۱۹ معمولاً از نفرین ذکر شده در تورات در مورد حام (نفرین حام) به عنوان دلیلی برای مقبول بودن برده داری سیاهپوستان آفریقایی یاد میگردید.
ادامه در پست بعدی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#99
Posted: 2 Dec 2017 21:05
دیدگاه مسلمانان
نوح یکی از مهمترین پیامبران قرآن بوده و یکی از پیامبران اولوالعزم است. در قرآن ۴۳ بار نام نوح ذکر شدهاست که نشان دهنده اهمیت داستان او از دیدگاه قرآن است. همچنین سورهای در قرآن به نام او (سوره نوح) وجود دارد. داستان قرآن همانند داستان تورات از تلاش نوح برای هدایت قوم خود و نافرمانی آنان است؛ ولیکن در قرآن نامی از سه پسر نوح (سام، حام و یافث) برده نشدهاست و تنها به داستان یکی از پسران نوح بدون ذکر نام که از فرمان پدر سرپیچی کرده و به هلاکت میرسد، اشاره میشود. نوح در قرآن دارای القاب مختلفی از جمله «رسول امین» (پیامبر امین) و «عبداً شکوراً» (بنده سپاسگزار) است. همچنین در سوره آل عمران ذکر شدهاست که «ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم وآل عمران علی العالمین» که بیانگر آن است که خداوند خاندان آدم، نوح، ابراهیم و عمران را بر جهانیان برتری دادهاست. هم چنین در قرآن ذکر شده (سوره ۶۶ آیه ۱۰) که همسران نوح و لوط با این که در نکاح پیامبرانی درستکار بودند، به آنها خیانت کرده و از یاران دوزخ شدند. مفسران[نیازمند منبع] نام همسر نوح را والِعه یا واعِله ذکر کردهاند.
در داستان قرآن اشاره شدهاست که نوح تلاش زیادی برای هدایت کردن قوم خود به پرستش خدای یکتا کرد، ولی مردمش او را مسخره میکردند و او را دروغگو و دیوانه میخواندند (سوره ۱۱ آیات ۲۷–۳۲، سوره ۵۴ آیه ۹) و حتی او را تهدید به سنگسار کردند (سوره ۲۶ آیه ۱۱۶). خداوند به او وحی میکند که غیر از کسانی که تاکنون ایمان آوردهاند، هیچکس دیگری ایمان نخواهد آورد (سوره ۱۱ آیه ۳۶) و او به ساخت کشتی سرگرم شد، در حالی که اشراف قوم او وی را مسخره میکردند. هنگامی که طوفان فرو فرستاده میشود، پسر نوح از فرمان او سرپیچی میکند و به کشتی نمیآید، نوح از خداوند درخواست شفاعت برای او میکند، ولی خدا تأکید میکند که پسر او از کافران است و باید نابود گردد. نوح در مقابل فرمان خدا تسلیم میگردد و پسر او از بین میرود.
دربارهٔ محل دفن حضرت نوح، چند روایت وجود دارد:
قریه ثمانین نزدیک کوه جودی در موصل
نخجوان
کوه بوذ در هند
مکه: بین زمزم و رکن و مقام
کوفه
کرک بعلبک لبنان: در آرامگاهی که منسوب به حضرت نوح (ع) و فرزندش دانسته شدهاست.
مغاره قدس، در کنار قبر آدم و سام و ابراهیم و اسحاق و یعقوب (ع).
نجف اشرف در کنار آدم (ع) و امام علی (ع). ۹. نهاوند در استان همدان: بر اساس پژوهشی با عنوان «نوح و نوحاوند»، قبر حضرت نوح (ع) و مکان فرود آمدن کشتی نوح (ع)، در نهاوند است.
بازتاب داستان نوح (ع) در فرهنگ اسلامی
نوح در قرآن
پس از مرگ ادم و پیامبران مروج وی با آغاز نبوت نوح عصر ایشان آغاز گردید. نوح نبیره ادریس نبی و نسل نهم از ادم است نوح مدت ۹۵۰ سال پیامبری نمود و قوم خود را به سوی حق و عدالت هدایت نمود گر چه گروه اندکی به او پیوستند. شغل ایشان نجاری بودو خداوند فرمان داد تا به ساختن کشتی بزرگی مشغول شود آن هم بر روی خشکی و دور از دریا. مردم با دیدن این امر او را مسخره میکردند از جمله کسانی که در خانواده با او مخالفت میکردند همسر و فرزند او کنعان بود قرآن طی ۱۲۰ آیه سرگذشت نوح و برخورد او با قومش را بیان داشتهاست. بتان زمان نوح عبارتند از:ود، سواع، یعوق، نسر و نعوث (ایه۲۲نوح)-سر انجام روز موعود فرا رسید و نوح با پیروان صدیقش همراه با تعداد برگزیدهای از حیوانات بر کشتیسوار شدند به فرمان خداوند از آسمان باران میآغازد و از زمین اب تنوره میکند آنقدر ادامه مییابد تا کشتی بر اب سوار میشود و تمام منطقه یا جهان را اب فرا میگیرد فرزند نوح بر بلندی میرود و از پدر گریزان اما او و دیگران در اب غرق میشوند سر انجام پس از گذشت ایامی به فرمان خداوند باران قطع میگردد و آبها به زمین فرومیروند کشتی نوح بر دامنه کوه جودی (آرارات فعلی) مینشیند و نوح و پیروانش از کشتی خارج و زندگی جدیدی را آغاز میکنند.
مورخین عمر نوح را میان ۱۰۰۰ تا ۲۵۰۰ سال تخمین زدهاند از نوح سه فرزند با نامهای سام حام یافث متولد میشوند که هریک بنیانگذار اقوام و نژادهای مختلف در سراسر جهان میگردند سام جد همه پیامبران بعدیاست. صابئین پیروان نوح میباشند.
شباهت نوح با افسانه گیلگمش
گیلگمش شخصیتی افسانه ای در فرهنگ سومری است که بعدها به فرهنگ آشوری و بابلی نیز نفوذ کرد این افسانه اولین بار در حدود ۲۴۰۰ سال پیش از میلاد (بیش از ۴۴۰۰ سال پیش) نوشته شده و در این داستان شخصیتی به نام اوتنپیشتیم وجود دارد که داستان او شباهت انکار ناپذیری با داستان نوح دارد داستان از این قرار است که گیلگمش پس از مرگ انکیدو و رویارویی با واقعیت مرگ، در پی او رفت تا راز جاودانگی را از او بپرسد. معنی واژگانی نام اوتنپیشتیم «او که زندگی را یافت» است.
این شخصیت اسطورهای گیلگمش، از سوی اآ (انکی)، یکی از خدایان سومری، فرمان یافت تا یک کشتی بزرگ بسازد. او سپس فرمان یافت همسر و فرزندانش، استادکاران روستا و همچنین نوزاد حیوانات را به همراه دانههای گیاهان به کشتی ببرد. توفانی برخاست و همه موجودات زنده را نابود نمود مگر کشتی نشینان را.
پس از ۱۲ روز اوتنپیشتیم پنجره کشتی را گشود تا نظری به اطراف بیفکند و چشمش به برآمدگی کوه نیسیر افتاد. کشتی را ۷ روز متوقف کرد و پس از این هفت روز کبوتری را به پرواز درآورد. کبوتر رفت و جز آب چیزی ندید و برگشت. بار دوم پرستویی را فرستاد اما او نیز برگشت. سرانجام کلاغی را فرستاد اما کلاغ برنگشت.
اوتنپیشتیم تمام حیوانات را آزاد کرد. خدایان از اینکه او نژاد انسان را نجات داد خوشحال شده و او را و همسرش را جاویدان نمودند .
از آنجایی که داستان نوح اولین بار توسط تورات وارد ادیان ابراهیمی شد میتوان نتیجه گرفت که داستان نوح از این افسانه تأثیر پذیرفتهاست
پـــایـــان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#100
Posted: 5 Dec 2017 20:43
ابراهیم
اِبراهیم (/ˈeɪbrəˌhæm, -həm/ ABE-raham; به زبان عبری: אַבְרָהָם، دربارهٔ این پرونده listen راهنما·اطلاعات) نیای اصلی دینهای یهودیت، مسیحیت و اسلام (که همه تک خدایی هستند و به ادیان ابراهیمی شناخته میشوند) است.
این سه دین او را به طریق زیر نیا میشمرند: یهودیت و مسیحیت از طریق اسحاق (پسر دوم ابراهیم از سارا) و اسلام از طریق اسماعیل (پسر اول ابراهیم از هاجر). از روی این باور به این سه دین، دینهای ابراهیمی هم گفته میشود. داستان ابراهیم در کتاب پیدایش از عهد عتیق و نیز در قرآن بازگو شده است
دیدگاه مسیحی و یهودی
بخش مهمی از کتاب پیدایش در عهد عتیق به ابراهیم اختصاص دارد. این بخشها در پیدایش ۱۱:۲۶ تا ۲۵:۱۰ به شرح زیر وجود دارد. نام ابراهیم در کتاب مقدس ابرام (عبری: אַבְרָם) ذکر شده است. در ۹۹ سالگی ابراهیم نام او در کتاب مقدس از ابرام به ابراهام (عبری: אַבְרָהָם) تغییر میابد. از این رو در بخش اول داستان از ابرام و در بخش دوم از ابراهام نام برده میشود. نام همسر او نیز در بخش اول سارای و در بخش دوم سارا یا ساره است.ابرام به معنای پدر عالی بود و سپس به ابراهیم، یعنی پدر قوم تبدیل شد.
ریشه ابراهیم
تارح دهمین نسل نوح اَبراهیم را به دنیا آورد. ابراهیم دارای دو برادر به نامهای ناحور و هاران بود. هاران پدر لوط شد. هاران در شهر محل تولد خود اور کلدان از دنیا رفت. ابراهیم با سارای ازدواج کرد ولیکن سارای نازا بود. تارح با ابرام، سارای و لوط به سرزمین کنعان رفتند و در محلی به نام حران ساکن شدند و تارح (پدر ابراهیم) در ۲۰۵ سالگی از دنیا رفت
خدا به ابراهیم ظاهر شد و به او گفت که از شهر خود خارج شود. بعد از اینکه او در حران که پدر او تارح در آنجا مرده بود ساکن شد خدا به او گفت که کشور خود و خانه پدر خود را ترک کرده و به سمت زمینی رود که خدا او را به قومی بزرگ تبدیل کند، او را بیامرزد، او را بزرگ کند، کسانی که او را بیامرزند بیامرزد و کسانی که او را لعن کنند نفرین کند (پیدایش ۱۲:۱ تا ۱۲:۳). بعد از دستور خدا، در سن ۷۵ سالگی ابرام به همراه همسر خود سارای، برادرزاده خود لوط و اموال و افرادی که به دست آورده بود به سمت سرزمین کنعان در شکیم (نابلوس امروزی) حرکت کرد.
ابراهیم و سارای
در سرزمین کنعان قحطی شدیدی آمد. ابراهیم به همراه همسر خود و لوط و بقیه افرادش به سمت سرزمین مصر رفتند. در راه ابراهیم به سارای گفت که وانمود کند خواهر و نه همسر اوست تا مصریان او را برای رسیدن به همسرش نکشند . وقتی به مصر رسیدند شاهزادگان فرعون، زیبایی سارای را به فرعون خبر دادند و او را به قصر فرعون بردند. به ابراهیم نیز چیزهایی مانند «گاو، الاغ، خدمتکار مرد و زن، الاغ ماده و شتر» داده شد؛ ولیکن خدا به فرعون و افراد او بلاهای سختی فرستاد. بعد از اینکه فرعون فهمید که سارای همسر ابرام و نه خواهر او است دیگر نخواست که سارای در قصر او باشد. او دستور داد که ابرام و افرادش مصر را ترک کنند و تمام چیزهای خود را نیز با خود ببرند
جدا شدن ابراهیم و لوط
بعد از اینکه ابراهیم و لوط به بیتئیل و عای بازگشتند تعداد گله آنها زیاد شده بود. این برای آنها مشکلاتی ایجاد کرد و ابراهیم پیشنهاد کرد که لوط در مکانی جدا مستقر شود تا بین برادران اختلافی پیش نیاید. لوط تصمیم گرفت به شرق و اردن رود که زمین آب مناسبی داشت و او به سرزمین سُدوم وارد شد. ابراهیم به جنوب به سمت حبرون (الخلیل امروزی) رفت و در دره ممری ساکن شد و در آنجا مکانی برای عبادت خدا ساخت
عهد با خدا
پیام خدا در خوابی به ابراهیم ظاهر شد و در آن به او وعده داده شد که نسل او مانند ستارگان بیشمار میشود. ابراهیم جشنی گرفت و خدا دربارهٔ زندانی شدن فرزندان او در مصر وعده داد. خدا به ابرام «سرزمینهای قینیان و قَنِّزیان و قَدْمونیان و حِتّیان و فَرِزیان و رَفائِیان و اَمُوریان و کنعانیان و جرجاشیان و یبوسیان» را وعده داد.
ابراهیم و هاجر
ابراهیم و سارای در فکر بودند که چگونه قرار است او پدر بسیاری ملتها شود در صورتی که بعد از ۱۰ سال زندگی در کنعان هنوز هیچ فرزندی ندارد. سارای خدمتکار خود هاجر مصری را به ابرام داد تا با او بخوابد و از او بچهدار شود. این اتفاق بعدها در روابط سارای و هاجر تأثیر زیادی گذاشت
هاجر با سارای دچار اختلاف شد و به سمت شور فرار کرد. در راه فرشته خدا بر او ظاهر شد و به او گفت که به سمت سارای بازگردد زیرا او فرزندی خواهد آورد «که مانند الاغی وحشی خواهد بود، دست او در جنگ با همه و دست همه در جنگ با او خواهد بود و او بر تمامی همقبیلههای خود برتری خواهد داشت». فرشته به او گفت که پسر خود را اشماعیل (ترکیب اشمع و یل به معنی خدا او را شنید یا خدا او را نام نهاد) نام دهد. هاجر بعد از این اتفاق خدا را «اَنْتَایلرُئی» خطاب کرد که به معنی این است که چشمان او باز شد بعد از اینکه خدا او را دید. بعد از این روز چاه آبی که این اتفاق در آنجا افتاد بِئَرلَحَیرُئی نام گرفت. او سپس دستور خدا را اجرا کرد و به ابرام بازگشت تا از او فرزندی به دنیا آورد. ابرام در این زمان ۸۶ سال داشت که اسماعیل به دنیا آمد
ادامه در پست بعدی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند