ارسالها: 24568
#101
Posted: 5 Dec 2017 20:43
ابراهیم و ساره
در سِفر پیدایش باب ۱۷ عهد خدا با ابرام که ۱۳ سال قبل آغاز شده بود تکمیل میشود. در این زمان ابرام ۹۹ سال دارد و خدا نام او را از «ابرام» (عبری: אַבְרָם) به «ابراهام» (عبری: אַבְרָהָם) به معنی پدر بسیاری از مردم تغییر میدهد «و نام تو بعد از این ابرام خوانده نشود بلکه نام تو ابراهام خواهد بود، زیرا که تو را پدر امتهای بسیار گردانیدم.» پیدایش ۱۷:۵). در این زمان خدا به ابراهام دستور داد که دستور خدا را انجام دهد زیرا خدا به زودی فرزندی از همسر او سارای به وی خواهد داد. خدا به او گفت که تمامی مردان همراه او باید ختنه شوند و اگر ختنه نشوند عهد خدا با آنها نخواهد بود. خدا نام سارای را به ساره تغییر میدهد و او را میآمرزد. بعد از این دستور ابراهیم بلافاصله تمام مردان همراه خود را از جمله پسر خود، اسماعیل را ختنه میکند (پیدایش ۱۷:۱ تا ۲۷).
ابراهیم، سارا و هاجر در نقاشی کتاب مقدس چاپ شده در سال ۱۸۹۸.
سه فرشته ملاقات کننده ابراهیم
بعد از این اتفاق در میانه یک روز ابراهیم در چادر خود در ممری نشسته بود. او به دور نگاه کرد که سه مرد را در هالهای الهی دید. او به سمت آنها رفته و تعظیم کرد و به آنها خوشآمد گفت. ابراهیم به درون چادر خود رفت و به ساره دستور داد تا کیک درست کند و به خدمتکار خود گفت که گوسالهای را آماده کند. او سفرهای برای آنها زیر درخت پهن کرد و سه مرد به خوردن مشغول شدند (پیدایش ۱۸:۱ تا ۸).
یکی از این مردها به ابراهیم گفت که در زمان بازگشت او به نزد ابراهیم در سال آینده او پسری از ساره خواهد داشت. ساره این را شنید و خندید زیرا فکر بچهدار شدن در سن او برایش خندهدار بود. مردها از ابراهیم دلیل خنده ساره را پرسیدند و در جواب به او گفتند که برای خدا هیچ کاری مشکل نیست. ساره که ترسیده بود خندیدن را انکار کرد.
سفر یتزیرا
سِفر یتزیرا (סֵפֶר יְצִירָה) (کتاب فرمگیری) که با نام هخالوت یتزیرا نیز شناخته میشود یکی از قدیمیترین کتابهای عرفانی یهودی است. ریشه این کتاب معلوم نیست ولیکن پیروان کابالا اعتقاد دارند که ابراهیم نبی نویسنده آن است. سِفر یتزیرا ۳۲ مسیر حکمت را بیان میکند که از ۱۰ سفیروت و ۲۲ حرف عبری تشکیل شده است.
در تلمود بابلی داستان عجیبی در مورد این که شاگردان یهودا هناسی، رب حنینا و رب هوشایا در زمان شبات با استفاده از سفر یتزیرا برای خود یک گاو درست کرده و میخوردند وجود دارد. پیروان کابالا اعتقاد دارند که ابراهیم نیز از این روش برای ایجاد گاو برای آن سه فرشته استفاده کرده است. تمامی داستانهای ماورا طبیعه مربوط به حاخامها از این کتاب کمک گرفته است.
درخواست ابراهیم از خدا
بعد از غذا خوردن سه مرد بلند شدند. آنها از دور دست به شهرهای سدوم و عموره نگاه کردند زیرا در این شهرها گناه بسیار زیاد بود و خدا قصد عذاب آنها را داشت. به دلیل اینکه برادرزاده ابراهیم، لوط در سدوم و عموره زندگی میکرد خدا تصمیم خود به عذاب این شهرها را به او آشکار کرد. در این زمان دو مرد به سمت سدوم حرکت کردند. ابراهیم از خدا درخواست کرد که اگر در این شهر ده مرد صالح باشند آنها را عذاب نکند. خدا گفت اگر در این شهر ۱۰ مرد صالح باشند آنها را عذاب نخواهد کرد.
بعد از اینکه دو مرد به سدوم رسیدند قصد داشتند در میدان اصلی شهر بخوابند؛ ولیکن لوط به نزد آنها رفت و اصرار کرد که شب را در منزل او بمانند. گروهی از مردان بیرون خانه لوط جمع شدند و درخواست کردند که آن دو را بیرون آورد تا بتوانند آنها را «بشناسند». (در ادبیات کتاب مقدس منظور از شناختن برقراری ارتباط جنسی است) ولیکن لوط این را رد کرد و به آنها گفت که با دو دختر باکره او باشند. آنها این را رد کرده و تلاش کردند که در خانه او را بشکنند تا به مردان دسترسی یابند. در این زمان سرنوشت آنها قطعی شد .
صبح روز بعد ابراهیم بیدار شد و از دور دست به سمت سدوم و عموره نگاه کرد. او از دور دود بسیاری زیادی که مانند دود شعله بود دید و فهمید که در آن شهرها حتی ۱۰ مرد صالح نیز وجود نداشته است .
تولد اسحاق
سارا از بی فرزندی رنج میبرد. برای ابراهیم ندا آمد که صاحب فرزندی خواهی شد.ابراهیم تعجب کرد و پرسید در این سن که من و سارا داریم، چگونه باردار میشویم؟ چند سال پس از تولد اسماعیل، خداوند اسحاق را به ابراهیم و سارا داد. (پیدایش ۲۱:۲) نام او را به این سبب اسحاق قرار دادند که سارا در زمان شنیدن وعده فرزنددار شدن خندیده بود و اسحاق به عبری به معنی خندیدن است.
قربانی کردن اسماعيل
خدا به ابراهیم دستور داد که پسر خود اسماعيل را در سرزمین موریا قربانی کند. ابراهیم سه روز راه رفت تا به زمینی که خدا دستور قربانی داده بود رسید. او به خدمتکاران دستور داد پایین بمانند و خود به همراه اسماعيل به بالای کوه رفت. در زمانی که ابراهیم نزدیک بود پسر خود را قربانی کند فرشته خدا بر او پدیدار شد و به او قوچی داد تا بجای پسرش قربانی کند. به دلیل تسلیم شدنش در برابر امر خدا، دوباره وعده الهی نسبت به او تأیید شد. بعد از این اتفاق ابراهیم به بِئَر شَبَع رفت
ادامه در پست بعدی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#102
Posted: 5 Dec 2017 20:43
سالهای پایانی
سارا در سن ۱۲۷ سالگی مرد و ابراهیم او را در غار ابراهیمی دفن کرد. بعد از مرگ سارا، ابراهیم همسر دیگری به نام قطوره گرفت و از او شش پسر به دنیا آمد: زمران، یقشان، مَدان، مِدیان، یشباق و شوحا.
وفات
مقبره ابراهیم در غار ابراهیمی در حبرون
ابراهیم ۱۷۵ سال زندگی کرد و در سن پیری وفات یافت. دو پسر او اسماعیل و اسحاق او را در غار مکفیله در صحرای عفرون بن صوحارحتی دفن کردند .
دیدگاه اسلامی
ابراهیم یکی از مهمترین پیامبران در قرآن است. در قرآن سورهای به نام او وجود دارد و نام او در بسیاری از سورهها ذکر شده است. در قرآن تسلیم شدن ابراهیم در برابر امر خدا نمونهای از مؤمن کامل است. بر اساس قرآن (بقره ۱۲۴ تا ۱۳۴) ابراهیم خانه کعبه را به همراه پسر خود اسماعیل بنا کرد. قرآن در آیه ۱۲۵ سوره نساء، ابراهیم را «خلیلالله» (یعنی دوست خدا) خوانده است.
در قرآن[ویرایش]
نحوه به دنیا آمدن ابراهیم در قرآن به طور کامل نیامده اما در دیگر کتابهای اسلامی ولادت ابراهیم آمده است. نام پدر ابراهیم در قرآن ذکر نشده است؛ اما نام پدر ابراهیم در عهد عتیق تارح (تارخ) آمده است. در قرآن او فردی به نام «آزر» را پدر (با لفظ اب و نه والدی) خطاب میکند؛ اما در منابع اسلامی، خصوصاً منابع شیعه استدلال شده است که این فرد پدر تنی ابراهیم نیست؛ یا پدر ناتنی او و شوهر مادر اوست، یا عمو یا حتی پدربزرگ مادری او. به هر حال کسی بوده است که ابراهیم نزد او زندگی میکرده است.اولین داستان مربوط به ابراهیم در قرآن، تلاش او برای متقاعد کردن آزر به ترک بتپرستی است. ابراهیم به آزر گفت که او از طرف خدا پیامی دریافت کرده است و او نباید اشیایی را که نمیتوانند ببینند و بشنوند بپرستد.
"وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لأَبِیهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّی أَرَاکَ وَقَوْمَکَ فِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ" و [یاد کن] هنگامی را که ابراهیم به پدر خود آزر گفت آیا بتان را خدایان [خود] میگیری من همانا تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری میبینم - سوره انعام آیه ۷۴
ابراهیم آزر را از عذاب شدیدی که خدا برای کافران آماده کرده است برحذر داشت؛ ولیکن آزر حرف او را رد و او را تهدید به اخراج از خانه یا به تعبیر برخی سنگسار شدن کرد. ابراهیم از نزد او رفت و گفت که برای او از خدا تقاضای بخشش خواهد کرد و چون قول داده بود، به قول خود نیز عمل کرد؛ اما پس از اینکه مشخص شد که آزر به هیچ قیمتی حاضر نیست دست از شرک بردارد و برای هیچ پیامبری جایز نیست برای افراد مشرک تقاضای بخشش کند از او بیزاری جست.اتفاقاً یکی از شواهدی که ثابت میکند آزر پدر تنی (والد) ابراهیم نبوده است همین موضوع است. زیرا در قرآن دعای ابراهیم در اواخر عمر او آورده شده است.
در این دعا ابراهیم خدا را به خاطر دادن اسماعیل و اسحاق در سنین سالمندی سپاس میگوید و میستاید. بعد میگوید: رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ: یعنی خدایا مرا، و پدر و مادرم را و تمام اهل ایمان را روز قیامت بیامرز[۷] این جمله نشان میدهد که استغفار ابراهیم برای پدرش جایز بوده، زیرا او کسی غیر از آزر است. البته در قرآن استفاده از لفظ «اب» برای عمو سابقه دارد؛ مانند آیه ۱۳۳ سوره بقره قالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً: " فرزندان یعقوب به او گفتند ما خداوند تو و خداوند پدران تو ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یگانه را میپرستیم" و این را میدانیم که اسماعیل عموی یعقوب بود نه پدر او.
در آتش
قرآن مشخصاً مردم زمان ابراهیم را بتپرست میخواند. ابراهیم تصمیم گرفت که به مردم درسی بدهد. او تمامی بتها را شکست و تنها بت بزرگ را باقی گذاشت. بعد از بازگشت مردم از یکدیگر پرسیدند که چه شده است تا اینکه بعضی یاد آوردند که جوانی به نام ابراهیم از بتها بد میگفت. بعد از اینکه ابراهیم حاضر شد، مردم از او سؤال کردند که با بتها چه کرده است و او پاسخ داد که چرا از بت بزرگ نمیپرسند. مردم پاسخ دادند که این بت قابلیت شنیدن و حرف زدن ندارد و ابراهیم گفت که پس چرا او را پرستش میکنید. مردم که شرمسار شده بودند تصمیم گرفتند او را به درون آتش بیندازند.
محل مرتفعی را آماده کردند تا نمرود از آنجا منظره سوزاندن ابراهیم را تماشا کند. نمرودیان برای انداختن ابراهیم در آتش دچار مشکل شدند چون نمیتوانستند با این آتش عظیم به آن نزدیک شوند تا ابراهیم را در آن افکنند، لذا به فکر ساختن منجنیق افتادند.
جبرئیل در آن وقت بر ابراهیم نازل شد و گفت؛ ابراهیم! آیا حاجت و درخواستی داری من برآورده سازم؟
ابراهیم جواب داد؛ «به تو احتیاجی ندارم، خدا کافی و کفیل من است»
جبرئیل گفت: پس از خدا بخواه تا نجاتت دهد.
ابراهیم گفت «همین که او مرا در این حال میبیند کافی است.» و گفت: «ای خدای بزرگ! ای خدای یکتا و بی همتا و بینیاز که نه پدر کسی هستی و نه فرزند کسی، و نه نظیر و همتایی داری، به لطف و کرمت مرا از آتش نجات بده.»] خدا به آتش دستور داد سرد شود و برای او بیخطر گردد. ابراهیم آسیب ندید ولیکن مردم همچنان به اذیت او ادامه دادند. قرآن اشاره میکند که آنها خسران بزرگتر را به دست آوردند.
بنابر روایت دیگر، به آتش افکندن ابراهیم پس از شکستن بتها و مجادله وی با فرمانروای عصر بود، که در طی آن ابراهیم او را با بیان توانایی پروردگار بر زنده کردن و میراندن موجودات و طلوع خورشید از مشرق و غروب آن در مغرب، مغلوب و مبهوت ساخت. موضوع این مجادله به صورتی شبیه به قرآن در روایات یهودی نیز آمده است بنابر روایتهایی، ابراهیم ۷ یا ۴۰ یا ۵۰ روز در آتش ماند.
طبری روایتی ذکر کرده است که بنابر آن چون ابراهیم بیگزند از آتش نجات یافت، نمرود به عظمت پروردگار او اقرار کرد و قربانی داد و ابراهیم را آزاد ساخت.
بحث با حاکم ظالم
بعد از این اتفاق ابراهیم با حاکمی ظالم که خود را خدا میدانست بحث کرد. ابراهیم به پادشاه غلط بودن کارهایش را نشان داد ولیکن او همچنان پیام ابراهیم را رد کرد. ابراهیم سپس این سرزمین را به همراه لوط و بقیه افراد خود ترک کرد و به سمت ارض مقدس رفت. ابراهیم از همسر دوم خود پسری به نام اسماعیل دارا شد. لوط توسط خدا پیامبر شد و از ابراهیم جدا شد و به سمت شهرهای فاسد رفت.
قربانی کردن اسماعیل
خدا به ابراهیم دستور داد اسماعیل خود را قربانی کند. این امتحانی بسیار بزرگ برای او بود که خدا از او خواست تنها پسر خود را قربانی کند. وقتی ابراهیم به پسر خود این امتحان را گفت او آن را با خرسندی قبول کرد. این به ابراهیم نشان داد که پسرش نیز کاملاً تسلیم امر خداست. ابراهیم پسر خود را خواباند و در حالی که میخواست او را قربانی کند خدا به او گفت که از امتحان الهی موفقیتآمیز بیرون آمده است. نام این پسر در قرآن نیامده است ولیکن بر اساس آیات قبلی و بعدی مسلمانان او را اسماعیل میدانند زیرا در آیات پس از آن مسئله تولد اسحاق مطرح میشود.
وعده نوهدار شدن
اسماعیل پیامبر شد و به سرزمین اعراب رفت. خداوند به ابراهیم اسحاق را عطا کرد و او نیز مانند اسماعیل پیامبر شد. دو فرشته عذاب قوم لوط به سمت ابراهیم رفتند و ابراهیم برای آنان غذا تهیه کرد. دو فرشته به او گفتند که او دارای نوهای به نام یعقوب خواهد شد. سارا گفت که چگونه ممکن است که او فرزندی داشته باشد در حالی که او و همسرش بسیار سالمند هستند. فرشتگان گفتند که برای خدا هر چیزی آسان است.
ساختن کعبه
ابراهیم دستور یافت که خانه کعبه را در مکه به همراه پسر خود اسماعیل بنا کند. خدا با ابراهیم و اسماعیل عهد کرد که خدا خانه کعبه را پاکیزه میکند و آن را به صورت مکان پرستش قرار میدهد. ابراهیم دعا کرد که خدا شهر مکه را شهری مقدس کند و آنرا امن نگه دارد و به مردم مؤمن آن روزی بدهد. خدا به او گفت که به مؤمنین آن شهر پاداش داده و مردم کافر آن شهر را مجازات خواهد کرد. ابراهیم سالهای پایانی عمر خود را با نوه خود یعقوب گذراند ولیکن به پسر خود اسماعیل نیز در مکه سر میزد.
پــایــان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#103
Posted: 7 Dec 2017 13:43
لوط
لوط بن هاران بن تارح بر اساس تورات و قرآن، پیامبری بود که از سوی خدا برای هدایت مردم سدوم برگزیده شد. نام لوط، ۲۷ بار در قرآن آمدهاست. او برادرزادهٔ ابراهیم بود.
بر اساس گفته قرآن، قوم او به دلیل انجام لواط مشهور بودند. از این رو فرشتگانی از سوی خداوند مأمور شدند آنها را نابود کنند. این فرشتگان نخست نزد ابراهیم رفتند و خود را معرفی کرده و مأموریت خویش را برای ابراهیم بازگو کردند. آنگاه به شهر لوط رفتند و به رسم مهمانان به خانه لوط وارد شدند.
قوم لوط برای کام گرفتن از این جوانان خوبرو به خانه لوط هجوم بردند. لوط گفت: «آبروی مرا مریزید. اگر میخواهید، با دختران من نزدیکی کنید (ازدواج کنید)» گفتند: «خودت خوب میدانی که ما به دختران تو کاری نداریم.»
خداوند به لوط وحی کرد که پاسی از شب گذشته به همراه خانواده ات از شهر خارج شو و به پشت سر خود منگر. لوط و خاندانش هنگام سحر از شهر بیرون آمدند و همگی فرمان خدا را اطاعت کردند مگر زن لوط که نافرمانی کرد و او نیز به همراه قوم خطاکار لوط دچار عذاب (سنگباران آسمانی) گردید.
شهر سدوم و عموره، محل زندگی قوم لوط، به امر خدا به وسیله سنگهای سجیل، سنگباران و نابود شد و آن قوم از میان رفتند. مفسران بیان داشتهاند که کسانیکه همراه لوط نجات یافتند دختران او بودند
فرار لوط از سدوم
لوط در قرآن
لوط از انبیای الهی مذکور در قرآن کریم میباشد. او که هم عصر ابراهیم و به تعبیر روایات از پیروان ابراهیم است، وظیفه پیامبری نسبت به قوم لوط را بر عهده دارد. از روایات بر میآید که خود لوط، اهل قومی که به سوی آنها فرستاده شدهاست نمیباشد بلکه فقط در آنجا وظیفه پیامبری را به عهده دارد.
لوط در رسالت خود، با ۳ ویژگی منفی قوم خود مبارزه میکند: همجنسگرایی، غارت اموال مردم و انجام اعمال ناپسند در مجامع عمومی. هر چند که در قرآن بیشتر مبارزه لوط با همجنسگرایی مردمان قوم خویش است. از آیات قرآن بر میآید که قوم لوط اولین قومی است که به طور گسترده به همجنسگرایی روی آوردهاست، چرا که هنگام نهی آنها از این عمل به آنها میگوید: «شما فاحشهای را انجام میدهید که احدی از عالمیان در آن بر شما پیشی نگرفتهاست.» مردم در پاسخ به دعوتهای او، او را کسی میدانند که مقدس نمایی میکند و او را تهدید به اخراج از شهر میکنند.
عذاب قوم لوط
مبارزه لوط با این عمل به نتیجهای نمیرسد و فرمان عذاب از سوی خدا نازل میشود. فرشتگان عذاب نزد ابراهیم رفته و او را آگاه میکنند که خداوند میخواهد قوم لوط را عذاب کند. ابراهیم به فرشتگان میگوید که لوط در آن شهر است (مبادا که او را به اشتباه هلاک کنند) و فرشتگان به ابراهیم میگویند که آنها بهتر میدانند که چه کسی در شهر است و بناست که لوط و خانواده اش از عذاب رها شوند، به جز همسر او که از بدکاران است و در میان عذاب شدگان باقی میماند. در جای دیگر اشاره شدهاست که ابراهیم در این داستان با خداوند دربارهٔ سرنوشت قوم لوط جدال و بحث میکند و خدا از او میخواهد که او از این موضوع بگذرد چرا که امر عذاب حتمی است و قابل بازگشت نیست.
ستونی که «همسر لوط» خوانده میشود. کوه سدوم، اسرائیل.
فرشتگان به صورت مردانی به سراغ لوط میروند که مژده عذاب قوم را به او بدهند. لوط که ابتدا آنها را نمیشناسد از آمدن فرشتگان غمگین میشود (چرا که میداند با آمدن میهمانان مرد، مردم برای بهرهگیری از آنها به خانه او حملهور خواهند شد). در همین زمان (و با خبر دادن زن لوط از آمدن میهمانان مرد) مردم برای استفاده از این مردان پشت خانه لوط جمع شده و از او میخواهند که آنها را در اختیارشان قرار دهد. لوط دختران خود را به آنها پیشنهاد میدهد و از آنها میخواهد که او را در مقابل میهمانانش خوار نکنند، ولی آنها با این پیشنهاد موافقت نمیکنند و میگویند که ما حقی در دختران تو نداریم و می دانی که ما از تو چه میخواهیم. در این هنگام فرشتگان به لوط میگویند که دست مردم به او نخواهد رسید و آنها برای عذاب قوم به سوی او فرستاده شدهاند و قوم فردا صبح عذاب خواهد شد. پس باید شبانه خانواده اش را ببرد و همسرش را در میان آنها باقی گذارد که عذاب خدا فردا بر آنها نازل گردد.
در نهایت خداوند شهر آنها را زیر و رو کرده و بر آنها از آسمان سنگهای گلی نشان دار میبارد و قوم لوط از بین میرود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#104
Posted: 12 Dec 2017 14:18
شعیب
برای دیگر کاربردها، شعیب (ابهامزدایی) را ببینید.شعیب(به انگلیسی: Jethro) نام پیغمبری است که پدرزن موسی بود و نام اصلی او اوثیرن و به فارسی یوبب گویند. (ناظم الاطباء) و گویند نام اوثیرون بن صیقون بن عیفا بن ثابت بن مدین بن ابراهیم. وگفتهاند که اسم او شعیب بن میکائیل از اولاد مدین بود. (از منتهی الارب)
شعیب که نسبش طبق تواریخ با چندین واسطه به ابراهیم میرسید، به سوی اهل مدین مبعوث شد، مدین از شهرهای شام بود و مردمی تجارت پیشه داشت و مرفه داشت، که در میان آنها بتپرستی و همچنین تقلب و کم فروشی در معامله کاملاً رایج بود.
شعیب در فرهنگ عمید
نامی عربی، (به ضم شین و فتح عین) نام یکی از پیغمبران بنیاسرائیل که پدر زن حضرت موسی بوده
شعیب در قرآن
در سوره اعراف آیات ۸۵ تا ۹۳درباره شعیب چنین آمده: ۸۵) ما به سوی مردم مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم. صدا زد: ای قوم من! خداوند یگانه را بپرستید که هیچ معبودی جز او برای شما نیست. دلایل روشنی از طرف پروردگار برای شما آمده. حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از حقوق مردم چیزی کم نگذارید. در روی زمین بعد از آن که اصلاح شدهاست، فساد نکنید.
۸۶) شما بر سر راه مردم با ایمان ننشینید و آنها را تهدید نکنید و مانع راه خدا نشوید و بالقای شبهات راه مستقیم حق را در نظر آنها کج و مجهول نشان ندهید؛ و به خاطر بیاورید هنگامی که افراد کمی بودید سپس خداوند جمعیت شما را زیاد کرد و نیز خوب بنگرید که سرانجام کار مفسدان به کجا منتهی شد.
۸۷) اگر طایفهای از شما به آنچه من مبعوث شدهام ایمان آورده و جمعیت دیگری ایمان نیاوردهاند، شما صبر کنید تا خداوند میان ما حکم کند و او بهترین حاکمان است.
۸۸) اشراف زورمند و متکبّر قوم شعیب به او گفتند سوگند یاد میکنیم که قطعاً، هم خودت و هم کسانی را که به تو ایمان آوردهاند، از محیط خود بیرون خواهیم راند، مگر این که هرچه زودتر به آیین ما بازگردید. (شعیب) گفت: آیا (میخواهید ما را به آیین خودتان بازگردانید) اگر چه مایل نباشیم؟
۸۹) اگر ما به آیین بتپرستی شما بازگردیم، و بعد از آن که خداوند ما را نجات داده خود را به این پرتگاه بافکنیم، بر خدا افترا بستهایم. ممکن نیست ما به آیین شما بازگردیم مگر این که خدا بخواهد. چرا که او از همه چیز آگاه است و احاطه علمی دارد. توکل و تکیه ما تنها بر خداست. پروردگارا! میان ما و جمعیت ما به حق حکم و داوری کن، و مشکلات و گرفتاریهای ما را بر طرف ساز، و درهای رحمتت را به سوی ما بگشای که بهترین گشایندگانی.
۹۰) اشراف و متکبران خودخواهی که از قوم شعیب راه کفر را در پیش گرفته بودند (به کسانی که احتمال میدادند تحت تأثیر دعوت شعیب قرار گیرند) میگفتند: اگر از شعیب پیروی کنید به طور مسلم از زیانکاران خواهید بود. ۹۱) (هنگامی که کارشان به اینجا رسید) پس زلزله سخت و وحشتناکی آنها را فرا گرفت، آنچنان که صبحگاهان همگی به صورت اجساد بی جانی در خانههایشان افتاده بودند.
۹۲) آنها که شعیب را تکذیب کردند، آنچنان نابود شدند که گویا هرگز در این خانهها سکنی نداشتند. آنها که شعیب را تکذیب کردند زیانکار بودند.
۹۳) او از قوم گنهکار روی برگردانید و گفت: من رسالت پروردگارم را ابلاغ نمودم، و به مقدار کافی نصیحت کردم و از هیچ گونه خیر خواهی فروگذار نکردم. با این حال چگونه به حال این جمعیت کافر تأسف بخورم.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#105
Posted: 14 Dec 2017 19:47
موسی
موسی از شخصیتهای کتاب مقدس و نیز قرآن است. در نظر پیروان ادیان سامی (شامل یهودیت و مسیحیت و اسلام) وی از پیامبران بزرگ است و مطابق روایات سنّتی این دینها، قوم بنی اسرائیل را از مصر بیرون برد.
نگارهای از «موسی» بزرگترین پیامبر قوم یهود در حال تعلیم محتویات مکتوب بر روی دو لوح سنگی موسوم به ده فرمان. خوزه دی رِیبِرا (قرن ۱۷ )
نام
نام موسی را همسر فرعون انتخاب کردهاست: «او را به فرزندی خود برگزید و نامش را موسی گذاشت.» این نام مصری یا عبری است. اگر ریشه آن را مصری در نظر بگیریم، با توجه به «میس» به معنای «متولد شدن» و «مس» به معنای «یک پسر»، میتوان اینگونه نوشت: «او را به فرزندی خود برگزید و نامش را پسر گذاشت.» اما، باید نام موسی ریشهای الهی داشته باشد، و بنابراین نام او شامل نام یکی از خدایان مصری بودهاست. اگر این نام از ریشهای عبری باشد، با فعل «بیرون کشیدن» در ارتباط خواهد بود. همسر فرعون میگوید، «من او را از آب بیرون کشیدم («ماشا»).» این موضوع احتمالاً به روی آب آمدن موسی در مدین یا نقش او در نجات بنی اسرائیل در دریای سرخ مربوط میشود. بیشتر دانشپژوهان با مصری بودن این نام موافقند و معتقدند که ریشه عبری تفسیر بعدی است
در روایات سنّتیتبار وی چنین است: موسی پسر عمران پسر یصهر پسر قاهت پسر لاوی پسر یعقوب پسر اسحاق پسر ابراهیم. مادرش یوکابد دختر لاوی و خواهرش میریام (کُلثُم) بود. برادر بزرگ ترش هارون (آرون) نام داشت. بنا به روایت تورات و قرآن، مادر موسی او را در سبدی انداخته به رود نیل سپرد و همسر فرعون آسیه او را از آب گرفت. آسیه، فرعون را راضی کرد که موسی را به فرزندی بپذیرند و موسی در دربار فرعون رشد یافت. موسی به جرم کشتن یک قبطی تحت تعقیب قرار گرفت و به مدین رفت. در آن جا هشت سال به کاهن مدین که بنا به روایت مسلمانان، شعیب، نام داشت، خدمت کرد. آن گاه باصفورا (صپوراه) دختر شعیب ازدواج کرد. بنا به اعتقاد یهودیان، مسیحیان، مسلمانان در بازگشت از مدین، به موسی از سوی خدا وحی شد و او به پیامبری بنی اسرائیل برگزیده شد. موسی به همراهی برادرش هارون به نزد فرعون رفت و او را به یکتاپرستی فراخواند. موسی سه سال از هارون کوچکتر بود و در زمان سخن گفتن با فرعون در مصر هشتاد سال داشت، هم چنین موسی بنی اسرائیل را در خروج از مصر رهبری کرد. بنا به اعتقاد یهود، ده فرمان، در کوه طور به موسی الهام شد که پایههای شریعت قوم یهود را تشکیل میدهد. موسی در نزد مسلمانان به کلیمالله مشهور است و یکی از پنج پیامبر اولوالعزم بهشمار میآید. بر اساس روایت تورات، موسی در زمان وفات صد و بیست سال داشت، بنا به اعتقاد یهود پس از موسی بنا به فرمان خدا، یوشع بن نون از یاران بسیار نزدیک او زمامدار و رهبر بنی اسرائیل شد
موسی از نیل نجات یافت، ۱۶۳۸، به وسیله نیکولا پوسن
روایات کتاب مقدس
قوم بنیاسرائیل در زمان یوسف و یعقوب در سرزمین گوشن مستقر بودند، اما پیامبری جدید ظهور کرد و قوم بنیاسرائیل را از مقرر خود دور نمود. در این زمان موسی فرزند عمران، فرزند قاهت از لاویان زاده شد، که به همراه خانواده یعقوب وارد مصر شده بودند. مادر او یوکابد، از خویشاوندان نزدیک قاهت بود. موسی یک خواهر بزرگتر (۷ سال) به نام مریام، و یک برادر بزرگتر (۳ سال) به نام هارون داشت.
فرعون دستور داده بود تمام نوزادان عبری مذکر در رود نیل غرق گردند، اما مادر موسی او را داخل یک قایق کوچک قرار داد و این قایق در حاشیه رودخانه درون نیزارها پنهان گشت، تا اینکه همسر فرعون او را پیدا و به فرزندی خود قبول کرد. موسی بعد از اینکه به بلوغ رسید، یک مصری را که در حال ضرب و شتم یک عبری بود، به قتل رساند. موسی ترسید که فرعون او را به خاطر کشتن یک غلام مجازات کند، لذا به مدین (سرزمینی بیابانی در جنوب یهودا) گریخت. آنجا در کوه طور (که به نام کوه سینا نیز معروف است)، خداوند خود را با نام تتراگراماتون (یا یهوه) به موسی معرفی کرد، و به او فرمان داد تا به مصر برگردد و مردم خود (بنیاسرائیل) را از بند رها کند و به سرزمین موعود (کنعان) برساند. موسی برگشت تا دستور خداوند را عملی سازد، اما فرعون از انجام آن امتناع کرد، و بعد از اینکه خدا ۱۰ فاجعه را بر سر مصر آورد، فرعون در مقابلش کوتاه آمد. موسی بنیاسرائیل را به مرز مصر برد، اما بار دیگر فرعون به خشم آمد و این موجب شد که او و لشگرش در عبور از دریای قرمز در هم بشکنند، تا نشانهای از قدر خدا برای اسرائیل و سایر ملتها باشد.
موسی بنیاسرائیل را از مصر به کوه سینا برد، و در آن مکان، موسی با بزرگان قومش پیمان بست تا بنی اسرائیل به پیروان یهوه تبدیل شوند، از قوانین الهی پیروی کنند، تا یهوه خدای آنها باشد. با ابلاغ قوانین الهی به وسیله موسی به بنیاسرائیل، فرزندان هارون، برادر موسی، مقام کشیش را ایجاد کردند تا آن دسته از بنی اسرائیل را که از قوانین الهی سرپیچی میکنند، مجازات نمایند. در آخرین فعالیت موسی در کوه سینا، خداوند برای موسی رهنمود فرستاد تا به همراه بنیاسرائیل، به سرزمین موعود، یعنی میشکان رهسپار شود.
موسی بنی اسرائیل را از سینا به پاران در مرز کنعان برد. فرستادگان با نمونههایی از حاصلخیزی خاک برگشتند، اما هشدار دادند که اهالی آن غول پیکرند. بنیاسرائیل وحشت کردند و خواهان بازگشت به مصر شدند، حتی برخی علیه موسی و خداوند به شورش برخاستند. موسی به بنیاسرائیل اعلام کرد که ساکن شدن در این سرزمین ارزشی ندارد. آنها به مدت ۴۰ سال در بیابان سرگردان شدند، تا زمانی که نسلی که از وارد شدن به کنعان امتناع میکردند، مردند، و فرزندشان وارث این سرزمین گشتند.
پس از گذشت آن ۴۰ سال، موسی بنی اسرائیل را به شرق دریای مرده و سرزمینهای ادوم و موأب هدایت کرد. آنها در آن مکان از وسوسه بتپرستی فرار کردند، توسط بلعم باعورا به نعمتهای خداوند دست یافتند و مدینیان را که از دشمنان خدا بودند، نابود ساختند. او در حاشیه اردن، بنیاسرائیل را جمع کرد. بعد از یادآوری سرگردان بودنشان، قوانین الهی را ابلاغ نمود که مطابق آن، آنها باید در آن سرزمین زندگی میکردند، آواز عبادت و تشکر از موسی را میخواندند، و قدرت او را به یوشع بن نون میرساندند. سپس موسی به بالای کوه نیبو و بر فراز پیسگا رفت، به سرزمین موعود بنیاسرائیل که پیش از او گسترش یافته بود، نگاه انداخت، و در سن ۱۲۰ سالگی مرد. او خاشعانه تر از هر انسان دیگری بود، «پیش از موسی هیچ پیامبری برای بنیاسرائیل فرستاده نشده بود که اینچنین ارتباط نزدیکی با یهوه داشته باشد.»
ادامه در پست بعد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#106
Posted: 14 Dec 2017 19:47
قانونگذار اسرائیل
در میان یهودیان امروزی موسی به عنوان «قانونگذار اسرائیل» شناخته میشود، و قوانین فراوانی را در قالب ۴ کتاب ابلاغ کردهاست. اولین کتاب، کتاب میثاق، در سفر خروج ۱۹–۲۴ میباشد، خداوند قوانین این کتاب را در پایه سینا بیان کردهاست. درون میثاق، ده فرمان (سفر خروج ۲۰: ۱–۱۷) و کتاب میثاق (سفر خروج ۲۰: ۳۳–۲۳: ۱۹) قرار دارند. کتاب سفر لاویان شامل بدنه دوم قوانین میشود، کتاب سفر اعداد نیز با مجموعهای دیگر از قوانین و سفر تثنیه با مجموعهای دیگر آغاز میشود.
به طور سنتی، موسی به عنوان نویسنده این ۴ کتاب به علاوه سفر پیدایش شناخته میشود، این دو با یکدیگر اولین و برترین کتاب مقدس یهودیان را با نام تورات تشکیل میدهند.
منابع
جدا از برخی منابع پراکنده در سایر متون مقدس یهودی، تمام دانستهها دربارهٔ موسی از کتاب سفر خروج، سفر لاویان، سفر اعداد و سفر تثنیه به دست آمدهاند.بسیاری از محققان قدمت این چهار کتاب را به دوران هخامنشیان، یعنی ۵۳۸ تا ۳۳۲ قبل از میلاد نسبت میدهند.
موسی در ادبیات هلنیستی
پنجره موسی در کلیسای ملی واشینگتن، سه دوره از زندگی موسی را نمایش میدهد.
نوشتههای غیرمقدس دربارهٔ یهودیان، با اشاره به نقش موسی، در ابتدا در آغاز عصر هلنیستی، دوره طلایی یونان در جهان باستان، از ۳۲۳ تا ۱۴۶ قبل از میلاد مسیح آشکار شد. سموئیل نوشتهاست که «یک ویژگی این ادبیات افتخار فراوان در چیزیست که مردم شرق در عموم برخی از گروههای میان آنها را نگه میدارد.»
علاوه بر مورخان یهودی-رومی یا یهودی-هلنی مانند آرتاپانوس از اسکندریه، ایوپلموس، یوسفوس فلاویوس و فیلون اسکندرانی، برخی مورخان غیر یهودی شامل هکاتئوس از آبدرا (نقل شده ا زدیودور سیسیلی)، آلکساندر پولیهیستور، مانتو، آپیون، چارمون از اسکندریه، تاسیتوس و پورفیری، نیز به او اشاره کردهاند. میزان اعتبار این منابع به این بستگی دارد که منابع اولیه ناشناسند.[۸]:۱٬۱۰۳ همچنین در سایر متون مذهبی مانند میشنا (قرن دوم بعد از میلاد)، میدراش (۲۰۰ تا ۱۲۰۰ میلادی)،[۹] و قرآن (۶۱۰ تا ۶۵۳ میلادی) به موسی اشاره شدهاست.
تصویر یوزارسیف، در تاریخنگاری هلنیستی، یک کشیش از دین برگشته مصری میباشد که ارتشی از جذامیان را علیه فرعون فرماندهی میکند و در نهایت از مصر تبعید میشود، و نامش را به موسی تغییر میدهد.
موسی آب را از صخره خارج میکند، اثر فرانسیسکو باکچیاکا
در هکاتئوس
اولین منبع موجود دربارهٔ موسی در نوشتههای یونانی در تاریخ مصری به هکاتئوس از آبدرا (قرن چهارم پیش از میلاد) بازمیگردد. تمام توصیفات باقیمانده او دربارهٔ موسی دو منبع هستند که به وسیله دیودور سیسیلی نقل شدهاند، که آرتور دروگ اینگونه مینویسد، «او موسی را رهبری هوشیار و شجاع توصیف میکند که مصر را ترک کرد و یهودیه را برپا ساخت.» مطابق دستآوردهای فراوان توصیف شده توسط هکاتئوس، موسی چند شهر را پیدا کرد، یک معبد و آیین مذهبی بنا نهاد، و قوانینی را وضع نمود:
پس از برپایی زندگی در مصر در زمانهای قدیم، که براساس توصیفات افسانهای به طول انجامید، در دوران خدایان و قهرمانان...، بسیاری از گروهها متقاعد شدند که قوانین مکتوب منوس (موسی) را به کار گیرند، مردی که نه تنها روح بزرگی داشت، بلکه نامش برفراز تمام قانونگذارانی قرار گرفت که نامهایشان ثبت شدهاست.
همچنین دروگ بیان کرد که این عبارت هکاتئوس مشابه گفتههای متعاقب ایوپلموس بود.
در آرتاپانوس
تاریخنگار یهودی آرتاپانوس از اسکندریه (قرن دومم پیش از میلاد) موسی را به عنوان قهرمانی فرهنگی و بیگانه با آیین فراعنه، به تصویر کشید. بر اساس گفتههای جان بارکلی دینشناس، موسی آرتاپانوس، «سرنوشت یهودیان را رقم زد، و با شکوه شخصی، فرهنگی و نظامی خود، برای تمام مردم یهودی اعتبار کسب نمود.»
آرتاپانوس دربارهٔ این موضوع سخن میگوید که موسی به چه طریق به همراه هارون به مصر برمی گردد، و زندانی میشود، اما به طور معجزهآسایی به وسیله نام یهوه فرار میکند تا قومش را هدایت نماید. برای گواهی بر این عمل، راهی در معبد ایزیس ایجاد شدهاست که یادآور آن معجزه میباشد. او موسی را در سن ۸۰ سالگی اینگونه توصیف میکند: «بلند قامت، سرخ روی، با موهای سفید بلند، و باوقار». اما برخی مورخان به «طبیعت دفاعی بیشتر کارهای آرتاپانوس» با جزئیات فراوان از کتاب مقدس، همانند ارجاع به شعیب اشاره دارند، شعیب غیر یهودی، دلاوریهای موسی را در کمک به دخترانش تحسین میکند و تصمیم میگیرد موسی را به عنوان پسر خود معرفی نماید.
در استرابون
استرابون، یک مورخ، جغرافیدان و فیلسوف یونانی بود که در کتاب جغرافیای خود (۲۴ میلادی)، با جزئیات دربارهٔ موسی نوشت، که در واقع او یک مصری بود که از شرایط وطنش اظهار تاسف میکرد، و درنتیجه مورد توجه بسیاری قرار گرفت که به خدای او روی آوردند. استرابون برای مثال مینویسد، موسی با به تصویر کشیدن خدا به شکل انسان یا حیوان مخالفت میکرد، و اعتقاد داشت که خدا ریشهای است که همه چیز را در بر میگیرد-خشکی و دریا:
۳۵. یک روحانی مصری به نام موسی، صاحب بخشی از این کشور به نام مصر پایین، از قوانین موجود در آن ناراضی بود، آنجا را ترک کرد و با عده اعظمی از پیروانش به یهودیه آمد. او اعلام کرد که مصریان و آفریقاییها در نشان دادن خدا شبیه جانوران و گاوها سرگرم تمایلات اشتباهی هستند، همچنین یونانیان در شکلدادن به خدایانشان شبیه انسان اشتباه میکردند. زمین، دریا، بهشت، جهان و طبیعت اشیاء، همگی از آن خداست...
۳۶. موسی با این آموزهها افراد بسیاری را متقاعد کرد که او را تا اورشلیم امروزی همراهی نمایند...
در نوشتههای استروبن دربارهٔ تاریخ یهودیت آنگونه که درک میکند، او مراحل متنوعی از توسعه را توصیف کردهاست: از اولین مرحله، شامل موسی و وارثانش؛ تا آخرین مرحله که "قلعه اورشلیم به وسیله هالهای از تقدیس احاطه شد." قدردانیهای مثبت و روشن استرابون دربارهٔ شخصیت موسی، از مشفقانهترین نوشتههای باستانی است."[۸]:۱٬۱۳۳ تصویر او از موسی مشابه توصیفات هکاتئوس میباشد که او را مردی سرآمد در هوش و شجاعت معرفی کردهاست.
جان اسمن مصرشناس، به این نتیجه رسیدهاست که استرابون مورخی بودهاست که به عنوان یک یکتاپرست به ساختار دین موسی نزدیک شده بود." او تشخیص داد که "که تنها یک منبع الهی وجود دارد و هیچ تصویری نمیتواند او را نمایش دهد... و تنها راه دستیابی به این خدا، زندگی با تقوی و عادلانه است."
دریافت قانون توسط موسی"، تصویری از ویلیام بلیک
در تاسیتوس
مورخ رومی، تاسیتوس (۵۶–۱۲۰ میلادی) با اشاره به یکتاپرستی بودن دین یهودیت و بدون تصویری روشن، به موسی اشاره میکند. کار اصلی او، که در آن فلسفه یهودیت را توصیف میکند، کتاب تاریخ او (۱۰۰ میلادی) میباشد، جایی که، براساس گفتههای مورفی، درنتیجه یکتاپرستی یهودیان، اسطوره پاگانیسم شکسته شد.تاسیتوس بیان میکند که با وجود نظرات متنوع موجود در آن عصر دربارهٔ قومیت یهودیان، تمام آنها به طور مشترک موافقند که یک سفر خروج از مصر وجود داشت. بر اساس گفتههای او، فرعون باکنرانف، که از طاعون رنج میبرد، در پاسخ به یک الهام از سوی زئوس یهودیان را تبعید نمود.
مطابق گفتههای او، موسی و یهودیان تنها ۶ روز در بیابان سرگردان بودند و در روز هفتم به سرزمین مقدس رسیدند.
در لنگینوس
هفتادگانی، ورژن یونانی کتاب مقدس عبری، لنگینوس را تحت تأثر قرار داد، کسی که نویسنده کتاب بزرگ نقد ادبی در عروج میباشد، البته نویسنده اصلی هنوز به طور قطع معلوم نیست. اما، اکثر محققان موافقند که نویسنده در عصر آگوستوس یا تیبریوس، اولین و دومین امپراتور روم زندگی میکرد.
نویسنده سفر پیدایش را به این شیوه نقل میکند، که طبیعت خدا را به روشی درخور بزرگی و خالصبودنش نمایان میسازد. اما او موسی را با نام مورد خطاب قرار نمیدهد، بلکه او را «قانونگذار یهودیان» میخواند. در کنار ذکر سیسرون، موسی تنها نویسنده غیر یونانی ذکر شده در این کار است، و او توصیف کرد که موسی را حتی از نویسندگان یونانی مانند هکاتئوس از اسکندریه و استریون که با احترام با او رفتار میکردند، بیشتر تحسین مینمود.
در یوسفوس فلاویوس
در سراسر کتاب آثار باستانی یهودیان اثر یوسفوس فلاویوس (۳۷ تا ۱۰۰ میلادی)، به موسی اشاره شدهاست. برای مثال کتاب هشت چ. چهار، هیکل سلیمان را توصیف میکند، و به عنوان اولین معبد شناخته میشود. در زمان تابوت عهد، در ابتدا وارد معبد تازه ساخت شد:
زمانی که سلیمان این کارها (سازههای بزرگ و زیبا) را به اتمام رساند، و دهشها را در معبد جمع کرد، و همه اینها تنها در هفت سال، نشاندهنده ثروت و قدرت او میباشد... او همچنین برای حاکمان و بزرگان عبری نامه نوشت، و از همه آنها دعوت کرد در اورشلیم گرد هم آیند، تا هم معبد ساخته شده را ببینند، و هم تابوت را در آن قرار دهند؛ و زمانی که این دعوت در همه جا گسترش یافت... جشن سایهبانها نیز همزمان با آنها اتفاق افتاد. عبریها این جشن را مقدسترین و برترین جشن خود میدانستند؛ لذا آنها تابوت و خیمه متعلق به موسی و تمام عروقی را که برای اعطا به قربانی برای خدا بودند، حمل نمودند، و در معبد قرار دادند... اکنون در این تابوت جز دو میز سنگی که از ده فرمان محافظت میکند، چیز دیگری وجود ندارد. ده فرمان گفتههای خدا با موسی در کوه سینا است که روی آن میزها حکاکی شدهاست...
به گفته فلدمن، یوسفوس به «فضایل اصلی هوش، شجاعت، میانهروی و عدالت» که مختص موسی بودند، اهمیتی ویژه میافزاید. او تقوا را به عنوان اصل پنجم، اضافه میکند. به علاوه، او «به علاقه موسی به تأکید بر تحمل رنج و اجتناب از رشوهخواری تأکید میکند. موسی مانند افلاطون یک مربیست.»
در نومنیوس
نومنیوس، فیلسوف یونانی، که اهل آپامئای سوریه بود، در طول نیمه دوم قرن دوم میلادی دست به قلم بردهاست. کنیس گوثری تاریخنگار می نوسید، «نومنیوس شاید تنها فیلسوف شناختهشده یونانی باشد که زندگی موسی و عیسی را به صراحت مطالعه نمودهاست...» او ذهنیت خود را توصیف میکند:
نومنیوس مردی جهانی بود؛ کار او تنها محدود به رازهای یونان و مصر نمیشود، بلکه دربارهٔ خدای برهماییان و مغها نیز سخن گفتهاست. این آگاهی او و استفاده از متون مقدس عبری است که او را از سایر فلاسفه یونانی متمایز میسازد. همانطور که او هومر را شاعر میداند، موسی را پیامبر میشمارد. افلاطون نیز به عنوان موسی یونان توصیف شدهاست.
در ژوستین شهید
ژوستین شهید (۱۰۳ تا ۱۶۵ میلادی)، سنت و فیلسوف دیندار مسیحی، با توجه به مطالعاتی دیگر، ادعا نومنیوس را تکرار کرد. پائول باکهام روحانی، بیان کرد که موسی «بسیار قابلاعتماد»، ژرفاندیش و راستگو بود، زیرا در زمره بزرگترین فلاسفه یونانی قرار داشت . او از طرف ژوستین میگوید:
من شروع خواهم کرد، سپس، با اولین پیامبر و قانونگذارمان، موسی... شما باید بدانید که، تمام معلمان، حکما، شاعران، تاریخشناسان، فیلسوفان، قانونگذاران، و از همه قدیمیتر، تاریخ یونان به ما نشان میدهند که موسی اولین معلم دینی ما بودهاست
ادامه در پست بعدی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#107
Posted: 14 Dec 2017 19:48
بررسی تاریخ
سنت موسی را به عنوان قانونگذار و قهرمان فرهنگی بنیاسرائیل، میتوان در منابع تثنویه، مربوط به قرن هفتم پادشاهی یهودا نسبت داد. موسی شاکله مرکزی مکتب تثنویه از ریشههای بنیاسرائیل را تشکیل میدهد. دیدگاه اصلی این است که تثنویه برپایه موادی استوار است که تاریخشان به زمان پادشاهی اسرائیل بر میگردد، لذا روایات کتاب مقدس برپایه سنتی است که تقریباً به قرن دهم، یا چهار قرن بعد از زندگی موسی بازمیگردد. در مقابل، مینیمالیستهای کتاب مقدس مانند فیلیپ دیویس و نیلز پیتر لمچ، به سفر خروج به عنوان یک داستان تخیلی مینگرد که در زمان هخامنشیان یا حتی قبلتر و بدون هیچ اشارهای به موسی تاریخی، ایجاد شدهاست.
بحث پیرامون تاریخچه خروج مدتهاست که بدون هیچ نتیجه قطعی، در حال ادامه است. برای مثال مانتو در داستانی تحریف شده که توسط یوسفوس فلاویوس بیان شدهاست، میگوید که موسی در اصل یک کشیش از دین خارج شده به نام یوزارسیف بود که جزام را در خارج از آواریس گسترش داد.
برخی پژوهشگران کتاب مقدس گمان میکنند، حتی اگر داستانهای کتاب مقدس چیزی را که بیشتر شبیه یک فرایند تدریجی مهاجرت و پیروزی میباشد، به شکل اتفاقی یک دفعهای به تصویر بکشند، احتمالاً در زیر سنت خروج و سینا، هستهای تاریخی بتوان یافت. بنابرین اصل «بردهداری در مصر»، شرایط تاریخی کنترل امپریالیستی پادشاهی نوین مصر بر کنعان را بعد از فتوحات رامسس دوم بازتاب میکند، که تحت فشار مردمان دریا و فروپاشی عصر برنز به تدریج در طول قرن ۱۲ ام کاهش یافت؛ اسرائیل فینکلشتاین به ظهور شهرکها در تپه مرکزی در حدود سال ۱۲۰۰ به عنوان اولین شهرکهای اسرائیل اشاره میکند.
یک الگوی دورهای از این شهرکهای مرتفع، مربوط به فرهنگ اطراف، پیشنهاد میکند که کنعانیان امروزی، روش زندگی کشاورزی و عشایری را ترکیب کردند. زمانی که قوانین مصری با حمله مردمان دریا فروریختند، تپه مرکزی دیگر قادر به محافظت از جمعیت عظیم عشایر نبود، لذا آنها از چادرنشینی به یکجانشینی روی آوردند.
اما فینکلشتاین بیان میکند، در کتابی که در همان زمان بسیاری از محققان «خروج» بدان اشاره میکردند، مصر در قله شکوه خود به سر میبرد، و دارای مجموعهای از قلعهها برای محافظت از مرزها و ایستگاههای بازرسی به مسیر کنعان بود. این بدان معناست که خروج در مقیاس ذکر شده در تورات غیرممکن بودهاست.
درحالی که داستان عمومی خروج و فتح سرزمین موعود ممکن است در وقایع تاریخی ریشه داشته باشد، نقش موسی به عنوان رهبر بنیاسرائیل در این وقایع قابل اثبات نیست.ویلیام دور با ریشه کنعانی بنیاسرائیل موافق است، ولی محتمل میشمارد که برخی مهاجران مصری به شکل موسی در ۱۲۵۰–۱۲۰۰ فرااردن را ترک کرده باشند.
مارتین نورث بیان میکند که دو گروه مختلف وقایع خروج و سینا را تجربه کردهاند، و هر یک از آنها مستقل از دیگری، داستان خود را انتقال دادهاند، او مینویسد، «داستان کتاب مقدس عبریانی از مصر به کنعان را دنبال میکند که از بافندهای مشترک که زمینهها و سنتهایی مختلف را پیرامون شخصیت موسی ایجاد میکند، ساخته شدهاست.»
«فرضیه کنیت» که در سال ۱۸۷۲ توسط کرنلیوس تیله مطرح شدهاست، فرض میکند که تصویر موسی بازتاب یک کشیش مدین از یهوه است، که دین او به وسیله کنیت، از کنعان جنوبی (ادوم، موأب، مدین) به اسرائیل گسترش یافتهاست. این ایده بر اساس یک سنت قدیمی (ذکر شده در کتاب داوران) است که بیان میکند پدر قانونی موسی یک کشیش از یهوه بود، که یادوارهای از ریشه مدین خدا را حفظ میکرد. درحالی که نقش کنیت در انتقال فرقه بسیار قابل قبول است، دیدگاه تیل دربارهٔ نقش تاریخی موسی در تحقیقات مدرن کمتر مورد حمایت قرار گرفتهاست.
ویلیام آلبرات دیدگاه مطلوبتری درمقابل دیدگاه مربوط به موسی دارد، اساس داستانهای کتاب مقدس را پذیرفته، اما تأثیر قرنها انتقال شفاهی و کتبی را شناسایی کردهاست، که موجب به دست آوردن لایههای یکپارچگی میشود.
موسی در سنتهای دینی
یهودیت
در کتب کاذبه یهودی و دسته تفاسیر خاخامی معروف به میدراش، همانند کارهای قانون شفاهی یهودی، یعنی میشنا و تلمود، داستانهای ارزشمند و اطلاعات اضافی دربارهٔ موسی وجود دارد. همچنین موسی در سنت یهودی چندین نام مستعار دارد. میدراش، موسی را به عنوان یکی از هفت شخصیت مقدسی میداند که نامهای متفاوتی داشتهاست. نامهای دیگر موسی عبارت بودند از: یکوتهیل (به وسیله مادرش)، آوی سوکو (به وسیله دایهاش) و شمائیاه بن نتانل (به وسیله مردم اسرائیل). همچنین نامهای تویاه (به عنوان اولین نام)، و لاوی (به عنوان نام خانوادگی)، همان، مچوکیک (قانونگذار)، و اهل گاو ایش نیز به موسی نسبت داده شدهاند.
مورخان یهودی مانند اپولموس که در اسکندریه زندگی میکردند، شاهکار آموزش الفبا به فنیقیها را مشابه افسانههای تحوت به موسی نسبت دادهاند. آرتاپانوس از اسکندریه نه تنها موسی را با توث/هرمس بلکه با موسائس از آتن (که او نامش را معلم اورفئوس مینامد) شناسایی میکند، و تقسیم مصر به ۳۶ منطقه را به او منسوب مینماید. او نام شاهزادهای را که موسی را به عنوان فرزندخوانده فرعون منسوب میکند، آوردهاست.
منابع قدیمی به گمان موسی و گواهی موسی اشاره دارند. در قرن نوزدهم، فردی به نام آنتونیو سریانی متنی لاتین را در میلان پیدا کرد و نامش را گمان موسی گذاشت، اگرچه این متن به گمان موسی یا بخشهایی از گمان که نویسندههای باستانی گفته بودند، ارتباط نداشت، و این ظاهراً یک گواهی است. این واقعه که نویسندههای باستانی گفتهاند، همچنین در نامه یهودا ذکر شدهاست.
یهودیان ارتدوکس موسی را موشه رابنو، اود هاشم، آوی هانویم زیا مینامند. او "رهبر ما موشه"، "بنده خداً و "پدر تمام پیامبران" توصیف شدهاست. از دیدگاه آنها، موسی نه تنها تورات بلکه نسخه (کتبی و شفاهی) و مخفی را دریافت نمود. او همچنین به عنوان بزرگترین پیامبر شناخته میشود.
فراتر از دورهاش، با توجه به اینکه در همهجا ۱۲۰ سال به عنوان بیشترین سن برای فرزندان نوح درنظر گرفته شده، یهودیان معتقدند موسی نیز ۱۲۰ سال عمر کردهاست.
مسیحیت
برای مسیحیان موسی –که در مقایسه با عهد عتیق بیشتر در عهد جدید مورد اشاره قرار گرفتهاست- همانطور که آموزههای مسیح مورد اشاره و شرح قرار گرفتهاست، مظهر قوانین الهی میباشد. نویسندگان عهد جدید اغلب برای شرح مأموریت مسیح، رفتار و گفتار او را با موسی مقایسه میکنند. برای مثال، در اعمال رسولان، ۷: ۳۹–۴۳، ۵۱–۵۳، طرد موسی به وسیله یهودیانی که گوساله سامری را میپرستیدند، با طرد عیسی به وسیله یهودیان مرتبط است.
یک آیکون در کلیسا ارتدوکس روسی از موسی، که به واقعه تجلی خداوند به شکل آتش بر موسی در کوه سینا اشاره دارد، قرن ۱۸ ام.
همچنین موسی در چند پیام از عیسی به تصویر کشیده شدهاست. زمانی که مطابق فصل سوم انجیل یوحنا او نقودیموس فریسی را در شب ملاقات نمود، او مار برنزی موسی را که بنی اسرائیل آن را میدیدند و مورد درمان قرار میگرفتند، با مرگ و رستاخیز خود برای درمان مردم مقایسه نمود. در بخش ششم، عیسی به این ادعای مردم که موسی در صحرا برای قومش گزانگبین فراهم کرد، اینگونه پاسخ داد که او موسی نبود، بلکه خداوند بود. عیسی بیان کرد که او به دست خدا غذای مردم را فراهم نمودهاست.
موسی، به همراه الیاس، در هر سه تغییر عیسی، در انجیل متی ۱۷، انجیل مرقیس ۹، و انجیل لوقا ۹، او را مشاهده نمود. مسیحیان بعدی تشابههای فراوان دیگری بین زندگی موسی و عیسی پیدا کردند، به قدری که عیسی به عنوان دومین موسی شناخته شد. برای مثال فرار مسیح از کشتار بیگناه (نقاشی)/کشتار توسط هیرودیس در بیت لحم مشابه فرار موسی از کشتار نوزادان عبری توسط فرعون میباشد. این تشابهات، برخلاف آنهایی که در بالا مورد اشاره قرار گرفتهاند، در کتاب مقدس بیان نگشتهاند. این مقاله را در نوعشناسی (الهیات) مشاهده کنید.
ارتباط او با مسیحیت مدرن کاهش نیافتهاست. برخی کلیساها موسی را یک قدیس میخوانند؛ و در تقویم مربوطه قدیسهای کلیسای ارتدوکس شرقی، کلیسای کاتولیک و کلیساهای لوتریانی در ۴ سپتامبر به عنوان یک پیامبر برایش جشن میگیرند. در تقویم قدیسان کلیسای آپوستولیک ارمنی، در ۳۰ ژوئیه به عنوان پدر مقدس برایش جشن میگیرد.
ادامه در پست بعدی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#108
Posted: 14 Dec 2017 19:48
مورمونیسم
اعضای کلیسای عیسی مسیح (به طور محاورهای به مورمونها مشهورند) در حالت عمومی موسی را به دید سایر مسیحیان مینگرند. اما، علاوه بر قبول تواناییهای مقدس موسی، مورمونها شامل گزیدهای از کتاب موسی به عنوان بخشی از کتاب مقدسشان میباشند.اعتقاد بر این است که این کتاب ترجمه نوشتههای موسی بوده و در مروارید گرانقیمت (مورمونیسم) آمدهاست.
قدیسان بعدی به طور منحصر به فرد معتقدند که موسی بدون مرگ پا به بهشت گذاشتهاست. به علاوه، جوزف اسمیت و الیور کودری بیان کردند که در ۳ آوریل ۱۸۳۶، موسی را در معبد کریتلند دیدهاند.
اسلام
موسی بیش از هر شخص دیگری در قرآن مورد اشاره قرار گرفتهاست و زندگی اش بیش از هر پیامبر دیگری نقل و بازگو شدهاست.در حالت عمومی، موسی مشابه محمد پیامبر اسلام استو «شخصیت او برخی از موضوعات اصلی دین اسلام را نمایش میدهند»، از جمله «دستور اخلاقی که ما باید خود را تسلیم خدا کنیم.»
موسی در قرآن هم به عنوان نبی و هم به عنوان رسول توصیف شدهاست، رسول نشان میدهد که او یکی از آن پیامبرانی بود که کتاب مقدس و قانون را برای مردم آورد.
هوستون اسمیت (۱۹۹۱)، ملاقاتی بین موسی و محمد را توصیف میکند. او بیان میدارد یکی از رویدادهای مهم زندگی محمد و در نتیجه مسلمانان ۵ وعده نماز روزانه است که ناشی از او میباشد.
موسی ۵۰۲ بار در قرآن مورد اشاره قرار گرفتهاست؛ آیاتی که به موسی اشاره دارند عبارتند از: بقره ۴۹ تا ۶۱، الاعراف ۱۰۳ تا ۱۶۰، یونس ۷۵ تا ۹۳، اسراء ۱۰۱ تا ۱۰۴، طه ۹ تا ۹۷، الشعرا ۱۰ تا ۶۶، النمل ۷ تا ۱۴، قصص ۳ تا ۴۶، زخرف ۴۶ تا ۵۵، دخان ۱۷ تا ۳۱ و نازعات ۱۵ تا ۲۵ و بسیاری دیگر. اکثر رویدادهای مهم زندگی موسی که در کتاب مقدس نقل شدهاند، به طور پراکنده در سورههای قرآن یافت میشوند، فقط داستان خضر و موسی در کتاب مقدس وجود ندارد.
درواقع، در قرآن در روایات متعددی به موسی و بنی اسراییل اشاره شدهاست. همچنین امام دوازدهم شیعیان دوازدهامامی نیز از جهت نجات دادن مظلومان و مستضعفان به موسی تشبیه شدهاست.
در داستانهای مربوط به قرآن، خدا به یوکابد دستور میدهد تا موسی را در یک قایق کوچک قرار دهد و او را روانه نیل کند، بنابرین او موسی را به طور کامل به خداوند سپرد. آسیه همسر فرعون (نه دخترش)، او را شناور در آب یافت. او فرعون را متقاعد کرد که او را به فرزندی بپذیرند، زیرا هیچ فرزند دیگری نداشتند.
قرآن بر مأموریت موسی برای دعوت فرعون به سوی خدا و نجات بنیاسرائیل تأکید دارد. براساس قرآن، موسی بنیاسرائیل را به ورود به کنعان دعوت نمود، اما آنها علاقهای به جنگ با کنعانیان نداشتند، و از شکست خوردن میهراسیدند. موسی از خدا طلب بخشش نمود و عنوان کرد که او و برادرش هارون از بنیاسرائیل سرکش به دورند.
براساس سنت اسلامی، موسی در مقام نبی موسی در اریحا به خاک سپرده شدهاست.
موسی درآیات قرآن
نام موسی در قرآن ۱۳۳ بار آورده شدهاست.
بهائیت
در بهائیت، موسی رساننده پیام حق است که به اندازه آنهایی که در سایر دورانها ارسال شدهاند، معتبر میباشد. یکی از القاب موسی در بهائیت، «کلیمالله» میباشد. موسی به عنوان هموار کننده راه بهاءالله و وحی نهاییاش، و معلم حقیقت توصیف شدهاست، که آموزههایش درخور مردم دوران خود بودهاست.
پذیرشهای مدرن
ادبیات
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به Moses در ویکیگفتاورد موجود است.
رمان الواح قانون از توماس من، روایتکننده داستان خروج از مصر است که شخصیت اصلی آن موسی میباشد.
در فروید
زیگموند فروید در آخرین کتاب خود، موسی و یکتاپرستی در سال ۱۹۳۹، بدیهی دانست که موسی یک اشرافزاده مصری و پیرو یکتاپرستی آخناتون بود. به دنبال تئوری مطرح شده توسط منتقدان امروزی، فروید اعتقاد دارد که موسی در صحرا به قتل رسید، و حس جمعی پدرکشی که همواره در قلب یهودیان قرار داشت، ایجاد شد. او نوشت، «یهودیت آیین پدر و مسیحیت آیین پسر شده بود.» ریشه مصری موسی و پیامهایش مورد توجه پژوهشگران فراوانی قرار گرفتهاست.
بر خلاف این دیدگاه، آیین موسی در تمام جنبهها به جز ویژگی اصلی، یعنی پرستش خدای یگانه، با آیین آتونپرستی مختلف است، البته این موضوع برای مثال در مناجات بزرگ با آتن و مزامیر ۱۰۴ به طور گستردهای مورد بحث قرار گرفتهاست.تفسیر فروید از موسی تاریخی این است که او بین تاریخنگاران مورد قبول واقع نشدهاست، و بسیاری به صورت شبهتاریخی به او مینگرند.
نقد
در اواخر قرن ۱۸ ام، توماس پین دادارباور در کتاب عصر خرد دربارهٔ مدت قوانین موسی اظهار نظر نموده، و اینگونه بیان کردهاست که «شخصیت موسی، همانطور که در کتاب مقدس ذکر شده، بسیار ترسناک است.» او برای اثبات این موضوع به یکی از داستانهای کتاب مقدس اشاره میکند. در قرن ۱۹ام، رابرت اینگرسول ندانمگرا نوشت «... که تمام این ندانمکاریها، بدنامیها، سنگدلیها و کارهای زشت که در کتب پنجگانه عهد عتیق ذکر شدهاند، سخنان خداوند نیستند، بلکه، آنها اشتباهات موسی میباشند.»در قرن بیست و یکم، ریچارد داوکینز خدا ناباور، با توجه به روایتی از کتاب مقدس، به نتیجه رسید که، «نه، موسی الگویی برای اخلاق مدرن نیست.»
هنر تجسمی
مجسمه موسی در مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا
موسی به دلیل قانونگذار بودن، در چند ساختمان دولتی در ایالات متحده به تصویر کشیده شدهاست. در کتابخانه ملی کنگره آمریکا یک مجسمه بزرگ از موسی در کنار مجسمه پولس قرار گرفتهاست. موسی یکی از ۲۳ قانونگذاریست که نقشبرجسته مرمریاش در تالار مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا در کاخ کنگره قرار دارد. سایر ۲۲ قانونگذار رو به سمت موسی هستند که تنها نقشبرجسته رو به جلوست.
مجسمه موسی در مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا
مجسمه موسی اثر میکل آنژ
موسی هشت بار در کندهکاری حلقه سقف تالار بزرگ دیوان عالی نمایان شدهاست. تصویر او همراه تصویر سایر چهرههای قدیمی مانند سلیمان، زئوس خدای یونانیان، و مینرو الهه عقل و هنر رومیان میباشد. سنگفرش شرقی ساختمان دیوان عالی موسی را درحالی نمایش میدهد که دو لوح در دست دارد. این لوحها ده فرمان حک شده بر درهای بلوطی دادگاه را نمایان میسازند، که به وسیله چهارچوبهای برنزی احاطه شدهاند. یک تصویر بحثبرانگیز درست در بالای سر رئیس عدالت قرار گرفتهاست. در مرکز مجسمه ۴۰ فوتی اسپانیایی لوحی قرار دارد که اعداد رومی ۱ تا ۱۰ را با برخی اعداد مخفی نشان میدهد.
مجسمه موسی اثر میکل آنژ در کلیسای سن پیترو در وینکولی رم، یکی از شاهکارهای جهانیست. شاخهای بالای سر مجسمه موسی حاصل ترجمه غلط کتاب مقدس از عبری به کتاب مقدس ولگاته لاتین است. معنی واژه استعمال شده از کتاب خروج «شاخ» یا «تابش» میباشد. تحقیقات مؤسسه باستانشناسی آمریکا نشان میدهد که این واژه زمانی مورد استفاده قرار گرفت که موسی «بعد از دیدن شکوه ایزدی به سمت افرادش برگشت،» و چهرهاش «تابان گشت.»در آثار هنری اخیر یهودی اغلب تابشهایی از سر موسی خارج میشود.
یک نویسنده دیگر توضیح میدهد، «زمانی که سنت جروم عهد عتیق را به لاتین ترجمه کرد، فکر کرد که هیچکس جز مسیح نباید پرتو نور تابش کند؛ لذا از ترجمه دوم استفاده نمود.» اما استیفن لنگ اشاره میکند که نسخه جروم موسی را با «تابشهای شبیه به شاخ» توصیف کرد ولی بطور ناشیانه آن گونه ترجمه کرد که گویا شاخ دارد. او همچنین اشاره کرد که به گفته جروم موسی بر روی یک تخت پادشاهی تکیه زده بود، در حالی که موسی نه پادشاه بوده و نه هرگز روی چنین تختی نشده بود
فیلم و تلویزیون
موسی در فیلم صامت ده فرمان به کارگردانی دومیل، در سال ۱۹۲۳ به بازیگری تئودور روبرتز، در نقش او، به تصویر کشیده شد. در فیلم دیگری با همین نام، یعنی ده فرمان به کارگردانی سیسیل ب دومیل در سال ۱۹۵۶ با بازی چارلتون هستون به موسی پرداخته شدهاست. در سال ۲۰۰۶ نیز یک سریالی تلویزیونی با نام ده فرمان تولید شد.
برت لنکستر در سریال چند قسمتی موسی قانونگذار نقش موسی را بازی کرد. در فیلم تاریخ جهان، قسمت ۱، مل بروکس نقش موسی را بازی کردهاست. بین کینگزلی در انیمیشن ده فرمان محصول سال ۲۰۰۷ گوینده است.
در انیمیشن شاهزاده مصر از محصولات شرکت دریمورکس در سال ۱۹۹۸، موسی شخصیت اصلی است. گوینده نقش موسی ال کیلمر میباشد.
پایان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#109
Posted: 23 Dec 2017 19:39
تاریخ بنیاسرائیل
قوم بنیاسرائیل(که خود به ۱۲ قوم تقسیم میشود) بازماندگان قبایلی هستند که ابتدا در حدود ۴۰۰۰ سال پیش در جنوب میان رودان(بینالنهرین) ساکن بودهاند، بعد به سرزمین کنعانیان(فنیقیها)و سپس به مصر مهاجرت کردهاند. در مصر مورد ظلم و ستم قرار گرفتهاند و با ظهور موسی در حدود ۳۳۵۰ سال پیش، به دین موسی گرویدند و طی مهاجرتی معروف توسط وی دوباره به سرزمین کنعان انتقال داده شدند.این قوم در حدود ۳۰۰۰ سال پیش اولین دولت خود را در همان سرزمین بنیان نهادند.بعدها در اثر هجوم بیگانگان و جنگهای داخلی ۱۱ قوم دیگر از بین میروند یا به عنوان برده در قوم یهودا ادغام میشوند. افرادی را که امروزه به بنیاسرائیل منسوب میکنند، در واقع بازماندگان قوم یهودا هستند
خاستگاه
اجداد قوم بنیاسرائیل در ابتدا از شاخههای آرامیزبان قوم سامی بودند و یک واحد مستقل قومی یا زبانی به شمار نمیرفتند، موطن اولیه آرامیها نواحی شمال شرقی شبه جزیره عربستان است. سرزمینی که در هزاره سوم پیش از میلاد دولتهای «سومر» و «اکد» در آن پا گرفتند. همچنین شهر «اور»(۳۵۰ کیلومتری جنوبشرقی بغداد) که زادگاه ابراهیم میباشد، در این منطقه قرار داشت. در آغاز «عبرانی» نامیده میشدند و سپس «بنیاسرائیل» و بعد از تبعید گروهی از بزرگانشان در بابل(۵۹۸–۵۳۹ قم) به «یهودی» شهرت یافتند، زیرا تبعیدیان از قبیله «یهودا» (یکی از ۱۲ قبیله تشکیل دهنده بنیاسرائیل) بودند.
شجره قوم بنیاسرائیل
ابراهیم
اسحاق (برادر کوچکتر و ناتنی اسماعیل) نام مادر وی ساره (همسر اول ابراهیم) بود.
یعقوب> بنیاسرائیل(اسباط دوازدهگانه اسرائیل) شامل:
رئوبن (روبن)،
شمعون (سیمئون)
لاوی (لوی)
یهودا (جودا)
یساکار (یشحر، یساخر)
زبولون (زبلون، زیالون)
دان (دون)
نفتالی (نفتائیل)
جاد
اشیر (اشر، اسر)
بنیامین (ابنیامین، بنجامین)
یوسف(از وی دو قبیله بوجود آمد) شامل:
منسه (منسی)
افرایم (افرائیم)
شش پسر نخست از لیه، دو پسر بعد از بیلها، دو پسر بعد از زیلپا و دو پسر یازدهم و دوازدهم از راحیل (راشل) زاده شدهاند.
قوم یهود به یهودا، چهارمین پسر یعقوب، منتسب است و تنها بازمانده اقوام بنیاسرائیل میباشد.
تاریخچه نام بنیاسرائیل
قدیمیترین سند تاریخیای که در آن نام «اسرائیل» برده شده است مربوط به دوران حکومت یکی از فرعونهای مصر به نام «مرنپتح»(۱۲۲۴–۱۲۱۴ قم) میباشد که روایت کننده لشکرکشی وی به سرزمین کنعان میباشد.
متن کتیبه مصری که در سال ۱۸۹۶ میلادی بهدست آمده و در موزه قاهره نگهداری میشود، چنین میباشد:
«شاهان مغلوب شدند و گفتند سلام...، تحنو ویران شد، سرزمین هتیها آرام گرفت، کنعان به یغما رفت، و شر بر سر آن فرو ریخت...، اسرائیل غمگین شد...، فلسطین بیوهزنی برای مصر شد، همه سرزمینها متحد شدند و آرامش بر همه حکمفرما شد، هر که آشوبگر بود در بند مرنپتح شاه درآمد.»
طبق روایت تورات
اولین اشاره به کلمهٔ اسرائیل در تورات به شرح زیر است: «از این پس نام تو دیگر یعقوب نخواهد بود بلکه اسرائیل (خواهد بود) زیرا نزد خدا و مردم مقاوم بوده و پیروز شدهای».
بنابر روایت تورات یعقوب پس از کشتی گرفتن با هماوردی اسرار آمیز (که بعداً میفهمد خدا بوده است به اسرائیل تغییر نام میدهد و قوم تشکیل شده از فرزندان یعقوب از آن پس «فرزندان اسرائیل» نامیده شدند.
طبق روایت قرآن و متون اسلامی
در قرآن، «بنیاسرائیل» به قوم پیامبرانی چون موسی اطلاق میشود و از سرگذشتشان نیز داستانهایی نقل شده است.
قابل ذکر است در قرآن از واژه «یهود» نیز، با معنا و مفهومی متفاوت از «بنیاسرائیل» استفاده شده است. این تفاوت در دو واژه فوق را، در متون اسلامی نیز میتوان مشاهده کرد.
دولتهای بنیاسرائیل
سلطنت شائول (طالوت) از قبیله بنیامین
شائول که از قبیله بنیامین بود، پس از پایان سلطه مصر در سال ۱۱۵۰ قم، اولین دولت عبری را در سرزمین کنعان در حوالی سال ۱۰۲۹ قم پایهریزی کرد. وی به مدت ۲۴ سال (تا سال ۱۰۰۴ قم) بر تمامی ۱۲ قبیله بنیاسرائیل حکومت کرد. قابل ذکر است در آغاز سلطنت شائول جمعیت بنیاسرائیل ۳۰۰هزار نفر بوده است.
سلطنت داوود از قبیله یهودا
داوود که از قبیله یهودا بود، (البته احادیث اسلامی داوود را از قبیله لاوی میدانند) دومین شاه بنیاسرائیل به شمار میرود. اطلاعات علمی زیادی از وی در دست نیست.
طبق اساطیر یهودی، داوود در ابتدا در جنگ با فلسطینیها بهخاطر جنگآوری و اقتدارش مورد توجه شائول قرار میگیرد و به دربار وی راه پیدا میکند و پس از مدتی داماد وی میشود، اما بعدها، شائول به خاطر ترس از اقتدار وی، تصمیم به قتل او میگیرد ولی موفق نمیشود و داوود نزد شاه فلسطینیان پناهنده میشود. پس از آنکه اقوام بنیاسرائیلی از فلسطینیها شکست میخورند و شائول به قتل میرسد، داوود به حبرون(Hebron) میرود و برای مدت ۷ سال شاه قبیله خودش(یهودا) میشود. سپس با پسران شائول به جنگ میپردازد و با شکست آنها و تصرف اورشلیم در ۳۰ سالگی پادشاه کل بنیاسرائیل میشود و ۳۳ سال در این سمت میماند.
در زمان سلطنت وی شورشی مردمی[۲۹] به رهبری پسرش، ابشالوم(Absalom) علیه وی صورت میگیرد که شورشیان شکست میخورند و ۲۰هزار نفر از آنان به همرا ابشالوم کشته میشوند.
زمان وفات داوود را حوالی سال ۹۵۶ قبل از میلاد میدانند.
قابل ذکر است که برخی معتقدند که یهودیان داوود (و سلیمان) را به عنوان شاهان قوم بنیاسرائیل میشناسند و نه پیامبر و توصیفاتی که از وی میکنند با پیامبری که مسلمانان به نام داوود میشناسند، متفاوت است.
داوود زنان بسیاری داشت اما شیفته بتشبع همسر یکی از سرداران خود میشود و برای ازدواج با وی سردار خود را به قتل میرساند. سلیمان حاصل ازدواج داوود و بتشبع است.
سلیمان(۹۶۵ قم - ۹۲۸ قم) نیز همسران بسیاری داشت اما تأثیرگذارترین آنها دختر فرعون مصر میباشد که در زمان پیری سلیمان، باعث رویگردانی وی از «خدا»و بعل(بت گوساله طلایی پرستی وی میشود. پس از آن سلیمان معبد معروف خویش (اکنون تخریب شده و به جای آن مسجدالقصی ساخته شده) را میسازد که این کار وی باعث شورشهایی علیه وی میشود.
قابل ذکر است که یهودیان سلیمان (و داوود) را به عنوان شاهان قوم بنیاسرائیل میشناسند و نه پیامبر و توصیفاتی که از وی میکنند با پیامبری که مسلمانان به نام سلیمان میشناسند، متفاوت است.
سلطنت یربعام بن نبط و سلطنت رحبعام
بعد از درگذشت سلیمان و به سلطنت رسیدن پسرش، رحبعام (۹۲۸ قم ۹۱۱ قم)، در سال ۹۲۸ قبل از میلاد، ۱۰ قبیلهٔ شمالی بنیاسرائیل به رهبری یربعام بن نبط(۹۲۸ قم - ۹۰۷ قم) از قبیله افرائیم، علیه حکومت پسر سلیمان شورش میکنند و دولت مستقل خود را در سرزمینهای شمالی برپا میکنند. از آن پس در سرزمینهای در اختیار بنیاسرائیل دو دولت حکومت میکنند، یکی دولت افرائیم (که بر ۱۰ قبیله بنیاسرائیل حکومت میکرد) و پایتخت آن احتمالاً نابلس بود و دیگری دولت یهود (که بر قبیله یهودا و بنیامین حکومت میکرد) و پایتخت آن اورشلیم بود. این دو دولت در تمام مدت ۱۷ سال سلطنت رحبعام با یکدیگر در حال جنگ بودند بدون اینکه هیچکدام موفقیت چندانی بدست آورند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#110
Posted: 23 Dec 2017 19:40
سلیمان
پادشاهان فلسطین
سُلَیْمان (عبری: שְׁלֹמֹה، تلفظ: شلومو، عربی: سلیمان، انگلیسی: Solomon) که به عبری یدیدیا (عبری: יְדִידְיָהּ) نام دارد، نام شخصی در متون خاورمیانه ای است که به عنوان فرمانروایی دانا که بر یک قلمرو پادشاهی در سرزمین فلسطین فرمان میراند توصیف شدهاست.
زایش او را ۱۰۰۰ ق. م گفتهاند و فرمانرواییاش بر فلسطین را از ۹۷۰ تا ۹۲۸ ق.م. دانستهاند.
نام سلیمان در زبانهای سامی به معنای «آشتی» است. در متون نامبرده، سلیمان پسر داوود دانستهشدهاست. سلیمان از پیامبران و پادشاهان بنیاسرائیل در تورات و قرآن است.
در کتاب عهد عتیق (تَنَخ) از او با نام جدیدیه هم یاد شده و او را سومین شاه پادشاهی متحد بنی اسرائیل و واپسین شاه، پیش از جدا شدن این پادشاهی به دو بخش دانستهاست. پادشاهی شمالی اسرائیل از پادشاهی جنوبی یعنی یهودا جدا شد و نسل مذکر فرزندان و نوادگان سلیمان تنها بر یهودا فرمان راندند.
در داستانهای اسلامی از او به عنوان حضرت یاد میشود.
تاریخ پادشاهی سلیمان بین سالهای ۹۷۰ تا ۹۳۱ قبل از میلاد در نظر گرفته میشود. او سومین پادشاه پادشاهی اسرائیل (پادشاهی متحد) و آخرین قبل از تقسیم آن به پادشاهی یهودا و پادشاهی شمالی اسرائیل بود. بعد از تقسیم نسل او تنها بر پادشاهی یهودا حکومت میکرد.
بر اساس کتاب مقدس و قرآن سلیمان معبد سلیمان در اورشلیم را بنا کرد و دارای حکمت، ثروت و قدرت بسیار زیادی بود؛ ولیکن در کتاب مقدس ذکر شدهاست که سلیمان به گناه کشیده شد و از یهوه دور شده و به بتپرستی روی آورد. به همین دلیل پادشاهی او بعد از مرگش تقسیم شد؛ ولیکن قرآن این داستان را رد کرده و کافر شدن را تنها به مردم تحت سلطه سلیمان و نه شخص وی نسبت میدهد.
سلیمان در قرآن به کمک قدرت خدا بر اجنه حاکم میشود. در بسیاری متون مختلف نام سلیمان با سحر و جن گیری در ارتباط است. بسیاری افرادی که به دنبال سحر بودند از نام وی استفاده میکردند.
در کتاب عهد قدیم (تورات)
وارث شدن از داوود
وقتی داوود به کهنسالی رسید همسری به نام ابیشاگ گرفت که بسیار زیبا بود؛ ولیکن داوود دچار فراموشی شده بود و او را نمیشناخت. در این زمان ادونیا پسر داوود که بعد از مرگ برادرانش امنون و ابسالوم به نظر وارث تخت داوود میامد خود را شاه اسرائیل خواند؛ ولیکن بث شبع مادر سلیمان و همسر داوود به همراه ناتان پیامبر اسرائیل داوود را قانع کردند که سلیمان را وارث خود بخواند. ادونیا فرار کرد و در قربانگاه پنهان شد. او توسط سلیمان مورد بخشش قرار گرفت به شرطی که خود را فرد ارزشمندی نشان دهد. ادونیا درخواست کرد که با ابیشاگ ازدواج کند ولیکن سلیمان این کار را منع کرد با اینکه بث شبع در طرف ادونیا بود. سلیمان به این دلیل اینکار را منع کرد که میدانست دلیل شورش ادونیا تصرف حرم داوود و همسران او بودهاست.
حکمت سلیمان
مهمترین ویژگی سلیمان در کتاب تورات حکمت او است. کتاب اول پادشاهان شرح دعای سلیمان برای دریافت حکمت را بیان میکند :"و شاه به گیبون رفت تا قربانی کند زیرا آنجا مکان بسیار بلند بود. سلیمان یک هزار قربانی سوزاندنی تقدیم کرد. در گیبون خداوند در خواب به سلیمان ظاهر شد و خداوند گفت از من بخواه و به تو خواهم بخشید؛ و سلیمان گفت تو به خدمتگزار خود داوود پدر من بخشش زیادی داشتی زیرا او در برابر تو با صداقت و درستکاری راه میرفت و قلب او با تو بود و تو برای او محبت زیادی نگاه داشتی و تو به او پسری بخشیدی که بر تخت پادشاهی او بنشیند همانگونه که امروز اینگونه است؛ و اکنون، پروردگارا خداوند من، تو خدمتگزار خود را به جای داوود پادشاه کردی و من کودکی بیش نیستم من نمیدانم که چگونه بیرون روم و بازگردم؛ و خدمتگزار تو در بین مردم توست که تو برگزیدی مردمی بینظیر که تعداد آنها بیشمار است. به خدمتگزار خود قلبی ببخش که به وسیله آن بر مردم قضاوت کنم تا فرق درست و نادرست را بدانم که چه کسی شایسته قضاوت بر این مردم است؟"
خداوند به سلیمان گفت: «به دلیل اینکه تو زندگی طولانی و ثروت برای خود نخواستی و درخواست مرگ دشمنان خود را نکردی و درخواست اجرای عدالت در زمین نمودی من آنچه تو میخواهی انجام خواهم داد» کتاب مقدس همچنین اشاره میکند «تمامی دنیا به سخنان سلیمان گوش میدادند تا حکمتی که خداوند در قلب او قرار داده بود بشنوند.»
در یک داستان بسیار معروف در کتاب مقدس دو زن به نزد سلیمان میایند و هر دو ادعا میکنند که مادر کودکی هستند. آنها از سلیمان درخواست میکنند که بین آنها قضاوت کند. سلیمان شمشیر خود را در میاورد و دستور میدهد که کودک به دو نیم تقسیم شده و نیمی از او به هر زن داده شود. یکی از آن دو زن از ادعای خود برگشته و درخواست میکند که سلیمان کودک را به زن دیگر دهد و او را نکشد. سلیمان اعلام میکند که این زن مادر واقعی کودک است زیرا ترجیح دادهاست که کودک زنده بماند.
همسران
بر اساس کتاب آسمانی تورات، سلیمان دارای ۸۰۰همسر و ۳۰۰ کنیز بود. بسیاری از همسران او غیر بومی بودند و یکی از آنان دختر فرعون مصر بود. تنها همسر سلیمان که از او با نام نامبرده شدهاست نماه است که مادر جانشین سلیمان رهبعام شد.
ارتباط با ملکه سبا
بر اساس کتاب تورات شهرت حکمت سلیمان آنچنان به همه دنیا رسید که ملکه سبا تصمیم گرفت با او ملاقات کند. ملکه به همراه هدایای زیادی از طلا، ادویه و سنگهای قیمتی به نزد سلیمان رفت؛ و سلیمان به او هر آنچه او میخواست بخشید و او با رضایت از پیش سلیمان بازگشت. اینکه معنی دقیق این آیات چیست مورد بحث زیادی قرار گرفتهاست و داستانهای زیادی در مورد سلیمان و ملکه سبا وجود دارد. بر اساس نوشتارهای یهودی سلیمان به تمامی موجودات زنده دنیا مسلط شده بود ولیکن روزی متوجه شد که هدهد در نزد او حاضر نشدهاست. او به دنبال هدهد میفرستند و هدهد به او میگوید که به دنبال سرزمین جدیدی رفته بودهاست. هدهد به سرزمینی در شرق رفته بودهاست که بسیار ثروتمند بوده و رئیس آن ملکه سبا بودهاست. سلیمان هدهد را به نزد ملکه سبا میفرستد تا او را به دربار خود دعوت کند.
کافر شدن سلیمان
اسلام بیان میکند که سلیمان هیچگاه کافر نشد بلکه مردم تحت سلطه او به کفر گرویدند. از این رو بر اساس روایت اسلامی سلیمان تا آخر عمر به خداوند پایبند باقی ماند.
مرگ سلیمان
بر اساس کتاب تورات سلیمان به مرگ طبیعی در سن ۸۰ سالگی درگذشت. بعد از مرگ او پسرش رهبعام جانشین او شد ولیکن ده قبیله از دوازده قبیله اسرائیل او را رد کردند و پادشاهی شمالی اسرائیل را تشکیل دادند.
در اسلام
در اسلام سلیمان یکی از پیامبران بسیار مهم میباشد. اسلام سلیمان را پسر داوود میداند که خداوند حکمت بسیار زیادی به او ارزانی کرده بود. سلیمان به اذن خدا بر تمامی موجودات زنده مسلط بود و زبان حیوانات را میفهمید. قرآن بیان میکند که سلیمان باد را تحت کنترل گرفت. همچنین قرآن ذکر میکند که سلیمان به خواست خدا بر اجنه مسلط شده بود و این اجنه بنای معبد سلیمان را برای او ساختند. داستان سلیمان و هدهد در قرآن ذکر شدهاست که سلیمان هدهد را غایب میبیند و وقتی سلیمان او را احضار میکند هدهد به نزد او حاضر شده و در مورد سرزمین سبا صحبت میکند. هدهد به سلیمان میگوید که مردم سرزمین سبا خورشید را پرستش میکنند ولیکن ملکه آنها بسیار قدرتمند و دانا است. سلیمان نامهای برای ملکه سبا به همراه هدهد میفرستد. در نامه سلیمان به ملکه سبا میگوید که پرستش خورشید را کنار گذاشته و به پرستش خداوند روی آورند.
مرگ سلیمان
بر اساس روایات گیاهی به نام ویرانگر وجود داشتهاست. سلیمان زمانی که از اعتکاف بیرون آمد گیاهی دید. پرسید کیستی؟ گفت:ویرانگر (با ریشههایم ساختمانها را ویران میکنم) سلیمان متوجه مرگ نزدیک خود شد دعا کرد که جنها از مرگ من با خبر نشوند تا من ساختمان معبد را بسازند هم مردم بدانند جنها علم غیب نمیدانند. سلیمان در قصر خود ایستاده جان داد. اما جنها با خبر نشدند تا اینکه موریانه عصا را خورد و سلیمان زمین افتاد.
دین سلیمان
بر خلاف تورات، اسلام بیان میکند که سلیمان هیچگاه کافر نشد بلکه مردم تحت سلطه او به کفر گرویدند. از این رو بر اساس روایت اسلامی سلیمان تا آخر عمر به خداوند پایبند باقی ماند.
افسانهها
داستانهای زیادی در مورد سلیمان در کتب مختلف نقل شدهاست.
هزار و یکشب
داستانی معروف در کتاب هزار و یک شب در مورد جنی صحبت میکند که سلیمان را ناراحت کرده بود و به این دلیل سلیمان او را در یک بطری زندانی کرده و در دریا انداخته بود. درب بطری به وسیله مهر سلیمان مسدود شده بود و جن نمیتوانست از بطری خارج شود.
روحها و سحر
بر اساس نوشتههای روحانیهای یهود (خاخامها)، خداوند به دلیل درستکاری سلیمان به او قدرت ارتباط با دنیایی در بُعد بالاتر و همچنین ارتباط با اجنه و ارواح را عطا کرده بود. این اجنه برای سلیمان کارهای مختلفی انجام داده و برای او سنگهای قیمتی میآوردند و همچنین آبیاری درختان و همانند آن.
مهر سلیمان
بر اساس افسانههایی سلیمان دارای انگشتری بود که قدرتهای جادویی همچون تسلط بر اجنه را در خود داشت. بر این اساس بر روی این انگشتر مُهری وجود داشت که امروزه از آن به نام ستاره داوود یاد میشود.
کلید سلیمان
کتابی به نام کلید کوچکتر سلیمان وجود دارد که دارای سحرهایی منسوب به سلیمان است. این سحرها روشهای ارتباط با ارواح و اجنه را بیان میکنند.
فرشتگان
در متون یهودی فرشتگان معبد سلیمان را برای او ساختند ولیکن اینکار با اختیار و علاقه نبود. عقیده خاخامها این است که موجودی کرم مانند به نام شمیر برای بریدن سنگها استفاده میشد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند