انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 12 از 74:  « پیشین  1  ...  11  12  13  ...  73  74  پسین »

Real Islam - اسلام راستین


مرد

 
samaneh: ما ایرانی ها زبان عربی رو نمیفهمیدیم ایا مردم عربستان هم به خودی خود مسلمان شدند؟ ایا پیامبر به مکه لشکرکشی نکرد؟ آیا پیامبر قباپل اعراب و یهودیان عرب رو قتل و عام نکرد ؟
قضاوت کار سختیه که شما ساده انجامش میدی خواهش میکنم کمی به قران توجه کن و ببین قران مرحله به مرحله جلو رفته و خیلی طبیعیه سوره های مدنی هم همش بکش بکش نیست

ضمنا هرگز کسی مجبور به مسلمون شدن نبوده و جنگ هم همیشه با کسانی بوده که اونها شروع کننده بودن اینها حرف من نیست تاریخه برو بخون البته سرچ کن و چند تاریخ رو بخون یا ویکی پدیا رو بخون
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  

 
mohan1978: قضاوت کار سختیه که شما ساده انجامش میدی خواهش میکنم کمی به قران توجه کن و ببین قران مرحله به مرحله جلو رفته و خیلی طبیعیه سوره های مدنی هم همش بکش بکش نیست
قضاوت کار سختیه چون کار قاضیه عزیزم ما فقط داریم اینجا در انجمن نظر میدیم پس لطفا جوگیر نشو .
من کی گفتم همش بکش بکشه من گفتم مداوم تکرار شده
samaneh: کافیه به سوره های مدنی قرآن یه نگاه بکنی مدام تکرار شده اینو بکش اونو بکش
پس چرا سفسطه میکنی
mohan1978: ضمنا هرگز کسی مجبور به مسلمون شدن نبوده و جنگ هم همیشه با کسانی بوده که اونها شروع کننده بودن اینها حرف من نیست تاریخه برو بخون البته سرچ کن و چند تاریخ رو بخون یا ویکی پدیا رو بخون
ببین عزیزم بیا اینقدر خودمون رو گول نزنیم اگر کسی مجبور به مسلمان شدن نبوده یا اونها شروع کننده جنگ بودن هرگز دین اسلام اینقدر بسط پیدا نمیکرد شما بر اساس توجیهات دینی حرف میزنید ولی من بر اساس شواهد ملموس و منطقی .
در دین اسلام راستین امده در دین هیچ اجباری نیست ولی اگر به دین اسلام ایمان بیاوری و از دین برگردی مرتدی (اعدام) ولی اینو بدون که هیچ اجباری در دین نیست (
صداقت در مقابل سیاست دیگران ، سادگی ست
و سیاست در مقابل صداقت دیگران ، خیانت . . .
     
  ویرایش شده توسط: samaneh   
مرد

 
samaneh: در دین اسلام راستین امده در دین هیچ اجباری نیست ولی اگر به دین اسلام ایمان بیاوری و از دین برگردی مرتدی (اعدام) ولی اینو بدون که هیچ اجباری در دین نیست
اولا کسی که میخواد مسلمون شه یا هر کاری بکنه باید قواعد و قوانین اونو قبول کنه ضمنا از دین به کفر برگشتن علنی برای کسی که مسلمون ملی نیوده اعدام داره که همونم عمل نشده یعنی

کسی اسلام بیاره و بعد دوباره کافر بشه

اما اگه اجدادی مسلمون بوده یا به یکی از ادیان گرایش کنه حکم نداره

اجباری در دین نیست رو خود خدا توضسح داده

در قدیم هم پیامبر تا یهودیان و مسیحیان با او سر جنگ نداشتن با اونها در گیر نشد و بعد پیروزی مجبور به اسلامشون نکرد و گفت یا مالیات یا اسلام و مثلا یهود و مسیح مناطق فدک و خسیر کالیات رو قیول کردن و مسیحی و یهودی موندن
اهل کتاب از نطر اسلام پاک هستن و معاشرت و ازدواج باهاشون اشکال نداره

در مورد دو قبیله ای هم که از بین بردنشون از یهود چون پیمان صلح و کمک بسته بودن اما در جنگ احزاب اونها خیانت کردن برای همین این اتفاق افتاد

اون موقع هم والا سازمان ملل و حقوق بشر نبوده و از این اتفاقات فراوون بوده چیزی شبیه حنگل بوده و عرب هارو تربیت کردن غیر عملی
ببین دهها سال بعد اسلام باز هم قتل عام در زمان یزید در مدینه و بر علیه مختار توسط زبیر و یا در ایران توسط عمری ها اتفاق افتاده
من اشکالات زیادی به اسلام دارم اما اینقدر که شما هم میگید اسلام سیاه نیست و من میخوام منصفانه برخورد کنیم همین
من خودم خیلی از دستورات اسلام رو بخاطر مشکوک بودن به یو استفاده تعطیل کردم مثل خمس که نمیدم و کارهای اجتماعی که الان مورد سو استفاده رژیمه اما در اینکه خدایی است و دینی اورده و دستوراتی داده شک ندارم و منصفانه برخورد کردن رو بهتر میدونم در همین حد که شک کن که شاید اینها واقعا باشه و فردای قیامتی باشه و اونوقت چی تو اگه شک کنی یمسال دیگه شاید قحطی بیاد از همین امروز به فکر ذخیره ای برای اون وقت یا اگه شک کنی ممکنه شب زلزله بیاد تا صبح تو خیابونها میمونی حالا شک کن شاید بعد از مرگ دنیایی باشه و خدایی و رسولی و حساب و کتابی
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
mohan1978: فرض کن قرار بود من مثل عمار و یاسر و بلال مسلمون بشم اصلا ایا قران در من تاثیر میکرد در حالیکه زبونش رو نمیفهمیدم
من از حرف خودت نتیجه گرفتم که اسلام قابل فهم توسط غیر عرب نیست و حتی قران در تو تاثیر نمیکنه چون زبونش رو نمیفهمی.
وحرفت با حرف بعدی که میزنی کاملا در تناقض هست. آدم عقل داره و چیزی که نمیفهمه رو نمیپذیره. حالا یا با شمشیر. یا فریب. یا ارثی و یا ....

mohan1978: ادم عقل داره و با عقلش به نتیجه باید برسه واقعا فک میکنی این همه مسلمون با شمشیر مسلمون شدن
mohan1978: چون من شک به خدا رو ۱۲ سال پیش داشتم و تموم شده و شما امروز جای ۱۲ ساله پیشه منی
من هم اعتقاد به خدا و اسلام رو ۱۲ سال پیش داشتم و با تفکر و مرحله به مرحله این مساله رو حل کردم و با فکر عمل کردم. ذکر این نکته هم لازمه که اگه مسلمونا روی دینشون تفکر میکردن دیگه مسلمون نمیموندن. پس حق با شماست که انتظار تفکر از یک مسلمون انتظار بیجایی هست و من اشتباه کردم.

در اخر هم جمله خودت رو تکرار میکنم:
mohan1978: فرض کن قرار بود من مثل عمار و یاسر و بلال مسلمون بشم اصلا ایا قران در من تاثیر میکرد در حالیکه زبونش رو نمیفهمیدم
     
  
مرد

 
smm_bikhoda: من از حرف خودت نتیجه گرفتم که اسلام قابل فهم توسط غیر عرب نیست و حتی قران در تو تاثیر نمیکنه چون زبونش رو نمیفهمی.
وحرفت با حرف بعدی که میزنی کاملا در تناقض هست. آدم عقل داره و چیزی که نمیفهمه رو نمیپذیره. حالا یا با شمشیر. یا فریب. یا ارثی و یا ....

یک کم در نتیجه گیری تامل کن

من قران میخونم و ترجمه اش رو هم میفهمم و گاهی به ترجمه های معتبر مراجعه میکنم

اون حرف من مربوط به عمل اشتباه عمر در تهاجم به ایران و کشورهای دیگه برای گسترش اسلام یود که نباید به زور باشه
همچنین
من خندم میگیره از همه دین دارهایی که در مورد دینشون و ادیان دیگه تحقیق نکردن و فکر میکنن متدین هم هستن

smm_bikhoda: در اخر هم جمله خودت رو تکرار میکنم:
حرفم درسته من میگم اسلام باید خودش و توسط خودش و کاریزمای خودش گسترش پیدا میکرد اما

تو فک کردی و اخرش فهمیدی خدا وجود نداره

منم فکر کردم وقتی فهمیدم که باید تکلیف زندگی و دین و خدا رو با خودم روشن کنم و آخرش به این نتیجه رسیدم

برای فکر کردنت احترام قائلم گرچه نتیجه اش با فکر من یکی نباشه به اغراق میگم هرکس سطحی داره ومن و شما قرار نیست به یک نتیجه برسیم بهر حال موفق باشی

در دین من یک ساعت تفکر برتر از هزار سال عبادته پس حواهش میکنم کنایه نزن
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
smm_bikhoda: من از حرف خودت نتیجه گرفتم که اسلام قابل فهم توسط غیر عرب نیست و حتی قران در تو تاثیر نمیکنه چون زبونش رو نمیفهمی.
وحرفت با حرف بعدی که میزنی کاملا در تناقض هست. آدم عقل داره و چیزی که نمیفهمه رو نمیپذیره. حالا یا با شمشیر. یا فریب. یا ارثی و
فرق ما تو جمله اخره شماست

همیشه اینکه یک ادم چیزی رو نمیفهمه دلیل بر غلظ بودن یا غیر منطقی بودن اون چیز نیست
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
عثمان ابن عفان رضی الله عنه و فضایل وی

بسم الله الرحمن الرحیم

نام و نسب او:

او عثمان بن عفان بن ابي العاص بن اميه بن عبد شمس بن عبد مناف است، و در عبد مناف نسبش با نسب پيامبر ص مي‌پيوندد، و مادرش اروي بنت كريز بن ربيعه است، و مادربزرگش ام حكيم بنت عبدالمطلب عمه پيامبر صلی الله علیه وسلم است.( معرفة الصحابة 1/235.)

لقب او ذي النورين است چون كه با دو دختر پيامبر صلی الله علیه وسلم رقيه و ام كلثوم ازدواج كرد.( منبع سابق 2/245)

كنيه‌اش ابو عبدالله و ابو عمر است، او در صدر اسلام به دست ابوبكر صديق رضی الله عنه مسلمان شد(الإصابة 2/455)، به حبشه و بعد به مدينه هجرت كرد.

عقيده اهل سنت اين است كه هر كس علي را بر ابوبكر و عمر مقدم بدارد گمراه و بدعت گذار است، و هر كس علي را بر عثمان مقدم نمايد اشتباه كرده است، و اهل سنت چنين كسي را گمراه و اهل بدعت نمي‌دانند، گر چه بعضي از علما به شدّت عليه كسي كه علي را بر عثمان مقدم بدارد سخن گفته‌اند، و بيان داشته‌اند كه: هر كس علي را بر عثمان مقدم بداند او فكر مي‌كند كه اصحاب به امانت خيانت كرده‌اند چون كه آنها عثمان را بر علي مقدم داشته و به عنوان خليفه انتخاب كردند.

فضيلت:

در دوران خلافت عثمان فتوحات زيادي انجام شد و دوران خلافت او (10) سال طول كشيد و از بهترين سال‌ها بودند، و در طي اين سال‌ها قلمرو اسلام گسترش يافت، و در اين سالها معاويه به جنگ قبرص رفت، و عمر جنگ از طريق دريا را منع كرده بود و عثمان به آن اجازه داد، و آذربايجان و ارمنستان و كابل و سجستان و ... در خلاف او فتح شدند و جنگ بزرگ ذات الصواري در زمان او رخ داد.

عثمان مسجد النبي و مسجد الحرام را توسعه داد، و بزرگترين توسعة در زمان خلافت راشده در دوران عثمان بن عفان رضی الله عنه انجام گرفت.

1- عبدالرحمن بن سمره مي‌گويد: وقتي پيامبر صلی الله علیه وسلم لشكر العسره را آماده مي‌كرد عثمان با هزار دينار آمد و اين دينارها را در دامن پيامبر ريخت، او مي‌گويد پيامبر صلی الله علیه وسلم اين دينارها را زير و رو مي‌كرد و مي‌گفت. پسر عفان بعد از امروز هر كاري بكند به او زياني نمي‌رساند، و چند بار اين جمله را تكرار كرد.( امام احمد در 5/63 آن را روایت کرده است و یکی از راویان آن کثیر بن ابی کثیر مولای عبدالرحمن بن سمره است که خود ناشناخته‌ایست. و آلبانی این حدیث را حسن دانسته است مشکاه المصابیح 6064.)

2 ـ ابوموسى الأشعري رضی الله عنه مي‌گويد: عثمان در پيامبر صلی الله علیه وسلم را زد، پيامبر ص فرمود: در را باز كن و او را به بهشت مژده بده به خاطر بلايي كه پيش مي‌آيد.( بخاری باب مناقب عثمان حديث 3695، ومسلم کتاب فضائل الصحابه حديث 2403)

3- انس رضی الله عنه مي‌گويد: پيامبر صلی الله علیه وسلم به همراه ابوبكر و عمر و عثمان بالاي كوه اُحد رفت كوه لرزيد و تكان خورد، پيامبر ص فرمود: اُحد آرام باش بالاي تو نيست مگر پيامبر و صديقي و دو شهيد.

4- ابن عمر م مي‌گويد: روزي پيامبر صلی الله علیه وسلم به سوي ما آمد و گفت: اكنون ديدم گويا كه كليدها و ترازوها به من داده شدند، كليدها در يك كفه ترازو گذاشته شدند و امت من در كفة ديگر آن گذاشته شد، و امت من سنگين‌تر شد، سپس ابوبكر را گذاشتند از آنها سنگين‌تر شد، و سپس عمر را آوردند و گذاشتند و او سنگين‌تر شد، سپس عثمان را آوردند و گذاشتند و او سنگين‌تر شد، مردي به پيامبر گفت پس ما كجا هستيم گفت: شما جايي هستيد كه خودتان را قرار داده‌ايد.( احمد در مسند 2/76 آن را روایت کرده است. و یکی از راویان آن عبیدالله بن مروان است که خود مجهولی است. واحمد شاکر در حديث 5469 صحیح قرار داده است.)

و يكي از نشانه‌هاي صداقت نبوت پيامبر صلی الله علیه وسلم اين است كه به اتفاقاتي كه براي عثمان رخ خواهد داد خبر داد.

و از مره بن كعب رضی الله عنه روايت است كه گفت: از پيامبر خدا صلی الله علیه وسلم شنيدم كه فتنه‌ها را بيان مي‌كرد او فرمود كه فتنه‌ها نزديك هستند و در اين هنگام مردي از آن جا گذشت كه با لباسي خود را پوشانده بود، پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: اين مرد در آن روز بر هدايت است، مرّه بن كعب مي‌گويد: من به سوي آن مرد رفتم ديدم كه او عثمان است.( ترمذی کتاب المناقب باب مناقب عثمان و سند آن صحیح است 3704.)

و از عايشه رضی الله عنها روايت است كه گفت: پيامبر خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: اي عثمان اگر خداوند روزي اين كار را به تو سپرد و منافقان خواستند كه تو لباست را كه خدا آن را به تن تو كرده بيرون بكشي آن بيرون نياور.( ابن ماجه المقدمه باب فضائل اصحاب النبی حديث 97)

عثمان بعد از عمر بن الخطاب م دوازده سال حكومت كرد، و وقتي او زمام حكومت را به دست گرفت هفتاد سال سن داشت و در هشتاد و دو سالگي كشته شد، و فتنه در آخر دوران خلافت او سر بلند كرد.

با آن كه دروغ‌پردازان و جاهلان و گمراهان كوشيده‌اند واقعيت‌هاي دوران خلافت عثمان را تحريف كنند اما دوران خلافت عثمان رضی الله عنه دوران طلايي خلافت راشده به شمار مي‌آيد، و در دوران او قلمرو اسلام گسترش يافت و شمال آفريقا و اسكندريه فتح شد، و اولين ناو جنگي اسلامي در دوران او درست شد و ارمنستان و آذربايجان در دوران خلافت او فتح شدند و در زمان او سرزمين فارس به طور كامل فتح گرديد و رفاه و آسايش و امنيت فراگير شد و درآمدها زياد شدند.

و اين آسايش و فتوحات در مدت دوازده سال خلافت او ادامه يافت و در سال سي و پنج هجري هنگامي كه گروهي از جنايتكاران ستمگر عليه او شوريدند و او را در خانه‌اش در حالي كه روزه داشت و مشغول خواندن قرآن بود به قتل رساندند، فتنه‌ها شروع شدند.

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین
     
  
مرد

 
سخنرانی عمرفاروق بعد از این که به خلافت رسید

بسم الله الرحمن الرحیم

در مورد نخستین خطبه‌ی عمر رضی الله عنه بعد از خلافت، راویان اختلاف نظر دارند. برخی گفته‌اند: ایشان بعد از این که بر منبر قرار گرفت در اولین خطبه‌ی خود، گفت: بار الها! من آدم خشنی هستم مرا نرم بگردان، ضعیفم مرا قوی بگردان و بخیلم مرا سخی بگردان.( مناقب أمير المؤمنين: ابن الجوزي ص170، 171 .)

همچنین نقل است که در اولین خطبه‌ی خود گفت: خدا شما را با من و مرا با شما آزمایش خواهد کرد. به خدا سوگند! اگر مشکلی برای شما پیش بیاید من شخصا برای رفع آن، اقدام خواهم کرد. ضمن این که از افراد مورد اعتماد و اهل امانت در کارها، استفاده خواهم کرد. و افزود که هر کس نیکوکاری کند، با او به نیکی رفتار خواهم کرد و هر کس بد کند، او را به سزای اعمالش می‌رسانم. کسانی که در جلسه حاضر بودند می‌گویند: ایشان به آن‌چه‌ گفته بود تا آخرین روزهای حیات خود پایبند بود.( الطبقات (3/275))

همچنین گفته‌اند: در نخستین روز خلافت بالای منبر رفت و می‌خواست بر جایی که ابوبکر می‌نشست، بنشیند، سپس گفت: من خود را شایسته آن نمی‌دانم که در جای ابوبکر بنشینم، بنابراین، یک پله پایین آمد و بعد از حمد و ثنای خدا گفت: قرآن را بخوانید و با آن آشنا بشوید. و به دستوراتش عمل نمایید و اهل آن باشید. و نفس خود را محاسبه کنید قبل از این که مورد محاسبه قرار گیرید؛ خود را برای حضور در پیشگاه خدا در آن روز بزرگ که هیچ چیزی از دید خدا پنهان نمی‌ماند، آماده کنید. نباید از هیچ کس در نافرمانی خدا پیروی بکنید و بیت المال در دست من به مال یتیمی می‌ماند؛ یعنی اگر نیازی به آن نداشته باشم از آن پرهیز خواهم کرد و اگر نیاز پیدا کردم به اندازه‌ی نیاز، از آن استفاده می‌کنم. (كنز العمال رقم 44214 به‌ نقل از: الدولة الإسلامية د. حمدي شاهين ص120)

ممکن است همه‌ی این سخنان را عمربن خطاب در نخستین خطبه‌اش گفته باشد، اما هر کدام از راویان، بخشی از آن‌را نقل کرده و بخشی دیگر را فراموش کرده باشند.

لازم به‌ یاداوری است اینکه‌ عمر در نخستین خطبه‌ی خود قضایای سیاسی، اداری و ارشادهای دینی را در هم آمیخت، بیانگر منهج و روش آن بزرگان می‌باشد که‌ میان تقوی و سیاستِ اداره‌ی امور هیچ گونه‌ تفاوتی را در نظر نمی‌گرفتند. و همچنین باید اذعان داشت که‌ عمر رضی الله عنه در راستای رعایت حق ابوبکر به‌ خود اجازه‌ نداد که‌ در جای او بنشیند و در انظار عموم خود را با او مساوی قرار بدهد، از این رو عمر به‌ خود آمد و یک پله‌ پایین‌تر نشست.( الدولة الإسلامية في عصر الخلفاء الراشدين، د. حمدي شاهين ص120 .)

همین طور در روایتی آمده است که ایشان بعد از گذشت دو روز از خلافت خود بر منبر رفت و با مردم در مورد روابط خود با رسول خدا و خلیفه‌ی اول سخن گفت و به آنان خاطرنشان ساخت که سخت‌گیری و خشونت من فقط برای انسان‌های ناباب و متجاوز خواهد بود و اجازه نخواهم داد کسی بر کسی ظلمی‌روا دارد و باید حق مظلوم از ظالم گرفته و رخسار انسان‌های ظالم به خاک مالیده شود و افزود که من در مقابل انسان‌های شریف و حق شناس رخسار خود را به خاک می‌مالم. و سعی خواهم کرد وضع اقتصادی شما را بهبود بخشم و از آن‌چه‌ خدا به شما غنیمت می‌دهد، چیزی بر ندارم و از مرزها و حدود شما نگهداری خواهم کرد و شما را به جاهای خطرناک نمی‌فرستم که نابود شوید. و هرگاه‌ شما را برای جهاد در راه خدا بفرستم، به زنان و فرزندان شما رسیدگی می‌کنم. پس از خدا بترسید و مرا در انجام وظایفم یاری نمایید و با امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت در رعایت مسئولیتهایی که به گردن من می‌باشد با من همکاری کنید، سخن من تمام است و برای خود و شما خواهان مغفرت الهی هستم. (الإدارة العسكرية في عهد الفاروق ص106 .)

و در روایتی دیگر آمده‌ که‌ فرمود: عربها مانند شتر افسار شده پیرو کسی هستند که افسارش، به دست او است. پس باید آن کسی که افسار به دست دارد آن‌ها را به خوبی هدایت کند و من به خدای کعبه سوگند می‌خورم که تا حد امکان شما را به راه راست خواهم برد.( السياسة الشرعية. د. إسماعيل بدوي ص160 به‌ نقل از: الطبري.)

با توجه به همه‌ی روایات منقول در مورد نخستین خطبه‌ی عمر رضی الله عنه خط مشی ایشان که تا پایان خلافت بر آن حرکت می‌کرد به شرح زیر بود:

1ـ خلافت آزمایش الهی است:

او خلافت را نوعی آزمایش از طرف خدا می‌دانست که روزی در قبال آن محاسبه خواهد شد. پس حکومت نزد خلفای راشدین، تکلیف و مسئولیت بود، نه فرصت و منصب و مقامی .

2ـ حل مشکلات:

ایشان بر اساس این مسئولیت، وظیفه‌ی سنگین حکومت داری را بر دوش گرفت و شخصا، پاسخگوی مشکلات مردم بود و جایی که نمی‌توانست ادای وظیفه بکند نمایندگان با کفایت و لایقی اعزام می‌نمود و همواره رفتار آنان را کنترل می‌نمود، تا مطمئن شود که در انجام وظايف خود موفق هستند. و به افراد موفق پاداش می‌داد و افراد ناموفق و خلاف کار را تنبیه و تبعید می‌کرد. چنان که در صفحات آینده به تفصیل در این مورد سخن خواهیم گفت.

3ـ اعتدال در حکومت عمر:

گفتنی است که‌ شدت عمل و خشونت عمر رضی الله عنه فقط برای احقاق حق مظلومان و تأدیب متجاوزین و زورگویان بود، اما در مقابل انسان‌های منصف و متدین، عمر رضی الله عنه مردی بسیار نرم‌خو و مهربان بود. و این نحوه‌ی برخورد، حکایت از عدل و توازن رفتاری ایشان دارد. انصاف او به قدری بود که رفته رفته در تمام شئون و ادارات دولتی تبلور یافت. و ما در خلافت ایشان شاهد یک حکومت معتدل هستیم. او برای این منظور دیوان عالی قضایی تشکیل داد.

4ـ پاسداری از آیین و اعتقادات:

خلیفه متعهد شد که از آیین و اعتقادات این امت و مرزهایش پاسداری خواهد کرد. و نیز خاطرنشان ساخت که در این زمینه به سپاهیان اسلام و مرزداران نیز ستم نخواهد شد، بلکه از آن‌ها به حد توانشان استفاده خواهد کرد و در صورت غیاب آن‌ها، به زنان و فرزندانشان رسیدگی خواهد نمود. برای این منظور عمرفاروق رضی الله عنه اردوگاه نظامی بزرگی ترتیب داد که در زمان خود حرف اول را می‌زد و هیچ یک از قدرتهای نظامی معاصر آن زمان توان مقابله با آن‌را نداشتند.

5ـ افزایش حقوق:

همچنین خلیفه متعهد شد که در صورت ادامه‌ی جهاد و تلاش در راستای انجام امورات و تنظیم پرداخت مالیات دولتی، حقوق مالی همه‌ی کارمندان و حقوق بگیران را بیش از پیش، از درآمد خراج و مال غنیمت بپردازد و آیین نامه‌ا‌ی مالی جهت کنترل اموال بیت المال و مخارج و مصارف آن تنظیم نمود.

6ـ کنترل خلیفه‌ و همکاری با وی:

عمر رضی الله عنه در مقابل از رعیت خویش خواست که با امر به معروف و نهی از منکر، رفتار خلیفه را کنترل نمایند و با حرف شنوی از وی با او همکاری کنند، زیرا این کار باعث شیوع رقابت اسلامی در جامعه‌ می‌شود.

7ـ شرایط همکاری با خلیفه‌:

و خاطر نشان ساخت که همکاری با خلیفه بوسیله‌ی رعایت تقوا و محاسبه‌ی نفس و احساس وظیفه‌ی شرعی امکان پذیر خواهد بود.

8ـ تشبیه‌ عرب به‌ شتر افسار شده‌:

شیخ عبدالوهاب نجار می‌گوید: عمر رضی الله عنه عربها را به شتر افسار شده تشبیه کرد. زیرا شتر افسار شده، تابع بی چون و چرای کسی است که افسارش را گرفته است. و امت اسلامی نیز در پایبندی به بیعت و تعهد خویش به شتری افسار شده می‌ماند. بنابراین فرمانده و امیر این امت متعهد، باید مواظب باشد که آن‌ها را به صراط مستقیم هدایت نماید و از مهالک نجات دهد. چنان که عمربن خطاب سوگند خورد که آن‌ها را به راه راست می‌برد و حقا که سوگند خود را عملی ساخت.( الخلفاء الراشدون ص123.)

9ـ سنت الهی در خصوص خشنی، تندخویی و مهرورزی:

خداوند بندگانش را چنین سرشته‌ که همیشه از جمع شدن پیرامون انسان‌های خشن و تندخو و گوش دادن به حرفها و نصیحتهایشان گریزان بوده و هستند. حتی اگر آن فرد، انسان دلسوز و خیرخواهی باشد. چنان که قرآن خطاب به رسول خداص می‌فرماید:

« وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ »آل عمران: ١٥٩

«و اگر تو مردی خشن و سخت دل باشی، آن‌ها از اطرافت پراکنده خواهند شد».

بنابراین عمرفاروق رضی الله عنه بعد از نشستن بر کرسی خلافت دست به دعا شد و گفت: بار الها! من انسان تندخو و خشنی هستم مرا مهربان بگردان. خداوند نیز دعای او را پذیرفت و عمر رضی الله عنه بعد از به‌ عهده‌ گیری خلافت به مردی نرم‌خو و مهربان تبدیل شد. عمری که در دوران رسول خدا و ابوبکر جزو انسان‌های سخت گیر و تندخو بود، بعد از رسیدن به‌ مقام خلافت یکباره به انسانی رقیق القلب و مهربان مبدل شد و این اتفاقی است که تاریخ اسلام آن‌را فقط برای عمربن خطاب نقل کرده است.( الاداره الاسلامیه فی عهد عمربن خطاب. ص 107)

10ـ خلیفه‌ و مسأله‌ی بیعت:

گفتنی است که خلفای راشدین بر اساس بیعت عمومی که از مردم مدینه و گاهی بادیه نشینان حومه‌ی مدینه گرفته می‌شد، انتخاب می‌شدند و شهرهای دیگر تابع مدینه‌ی منوره بودند، چرا که در آن روزگاران رأی گیری از همه‌ی شهروندان شهرهای اسلامی کار ساده‌ای نبود. و معمولا مسلمانان به تصمیمی که در پایتخت اسلام (مدینه) تصویب می‌شد، راضی می‌شدند. و به صورت علنی یا ضمنی آن‌را تأیید می‌کردند.( نظام الحكم في الشريعة والتاريخ الإسلامي ص260)

11ـ زنان و مسأله‌ی بیعت:

در هیچ یک از موارد تاریخی ذکری از بیعت زنان در دوران خلفای راشدین به میان نیامده است و کتابهای قدیمی سیاست شرعی نیز به این مسأله نپرداخته‌اند. ظاهرا این طور به نظر می‌رسد که فقط، بر مبنای بیعت مردان خلیفه تعیین می‌شده و زنان جهت مشارکت در این امر فراخوانده نشده‌اند و خودشان نیز چنین درخواستی نکرده‌اند و همانند امری طبیعی از لابه‌لای آن می‌گذشتند، تا جایی که‌ قانونمداران حقوق اسلامی کم و بیش بدان اشاره‌ ننموده‌اند. البته این واقعیت تاریخی نمی‌تواند به عنوان دلیلی شرعی جهت عدم مشارکت زنان در امر انتخابات باشد و در قرآن و سنت نبوی نیز دلیلی بر منع زنان از مشارکت در این امور دیده نمی‌شود. (والله اعلم). نظام الحكم في الشريعة والتاريخ الإسلامي ص260

12- پس دهی اسیران عرب:

نخستین عمل اجرایی عمر در دولت اسلامی عبارت بود از پس دهی اسیران مرتدین به‌ عشایرشان؛ با توجه‌ به‌ آن‌چه‌ بیان داشت: نمی‌خواهم اسیر و زندانی به‌ عنوان سنتی در میان عرب اجرا شود. لازم به‌ ذکر است که‌ این عمل اجرایی عمر باعث شد که‌ عرب احساس نمایند همگی در برابر شریعت الهی مساوی هستند و هیچ قبیله‌ای بر دیگری برتری ندارد مگر اینکه‌ در راه خدمت رسانی به‌ اسلام و مسلمانان زحمات بیشتری را ارائه‌ داده‌ باشد، و در پی این اقدام، اقدام دیگری در راستای عفو کسانی صادر شد که‌ همراه اهل رده‌ علیه‌ اسلام قیام کرده‌ بودند و اکنون پشیمان شده‌ و به‌ درگاه خداوند توبه‌ کرده‌ بودند، اینان کسانی بودند که‌ بعد از آن عفو عمومی در راستای وفاداری به‌ دولت اسلام همانند مجاهدی نستوه‌ با دشمنان به‌ پیکار و نبرد پرداختند.

13- ریشه‌ دوانی منصب خلافت در قلب امت اسلامی و تبدیل آن به‌ رمز اتحاد و قوت مسلمانان:

پژوهشگر از لابه‌لای بررسی زندگانی اصحاب به‌ این واقعیت پی‌خواهد برد که‌ اصحاب از قدرت و نیرویی والا برخوردار بودند و اعمال آنان ریشه‌ای اصلی در خود فرا گرفته‌ بود، با توجه‌ به‌ اینکه‌ در روز وفات پیامبرص در عرض چند ساعتی کارهایی را به‌ انجام رساندند که‌ در نقشه‌های انگلیسی برای نابودی آن به‌ نیم قرن نیاز دارند، علی رغم اینکه‌ انگلیسیها از مرد پیر و فرسوده‌ برای خلافت آن عصر استفاده‌ می‌کنند، این چه‌ رفعتی است که‌ خلافت به‌ خود گرفته‌؟ و این چه‌ ریشه‌ای است که‌ آن‌را دوانیده‌ که‌ برای خنثی کردن آن به‌ نیم قرن کامل نیاز دارند.( الحضارة الإسلامية د. محمد عادل ص30.)

12ـ فرق میان خلیفه و پادشاه:

روزی عمربن خطاب رضی الله عنه گفت: به‌ سوگند نمی‌توانم تفاوتهای میان خلیفه‌ و پادشاه را از هم تشخیص بدهم، و اگر من به‌ عنوان پادشاه محسوب بگردم، پس مسئولیت بسیار بزرگی برعهده‌ گرفته‌ام. در جواب گفتند: میان آن دو تفاوتهایی وجود دارد؛ از جمله‌ اینکه‌ خلیفه‌ تنها حق را از مردم می‌گیرد و آن‌را در جای واقعی خود قرار می‌دهد، و شما نیز به‌ همین صورت رفتار می‌نمایید. اما پادشاه به‌ ظلم حکم می‌راند، او بدون قانون مال یکی را می‌گیرد و به‌ دیگری می‌دهد. و نقل است که عمربن خطاب از سلمان فارسی پرسید که من خلیفه ام یا پادشاه؟ سلمان گفت: اگر تو مال به دست آوردی و آن‌را به ناحق مصرف کردی پادشاه هستی و اگر نه خلیفه‌ای. عمر آن‌را مایه‌ پند و اندرز قرار داد.(الشيخان أبو بكر الصديق وعمربن الخطاب من رواية البلاذري ص257.)

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین
     
  ویرایش شده توسط: rostam91   
مرد

 
انتصاب قضات، حقوق آنان و شعبه‌های دادرسی در زمان خلافت عمر رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

1ـ انتصاب قضات
انتصاب قاضی همان‌طور که پیشتر گذشت توسط خود خلیفه انجام می‌گرفت. چنان که شریح را خود ایشان به عنوان قاضی کوفه تعیین کرد. یا این که والیان مناطق به اجازه‌ی خلیفه، قاضی منطقه‌ی تحت پوشش خود را تعیین می‌کردند. چنان که عمرو بن عاص؛ والی مصر، عثمان بن قیس را در مصر به سمت قضاوت گمارد. به هرحال تعیین قاضی حق خلیفه است چه خود شخصاً کسی را بگمارد، چه این کار را به عهده‌ی والی خود بگذارد. همان طور که انتصاب قاضی مانع از این نمی‌شود که شخصا خلیفه در قضیه‌ای قضاوت نماید چرا که قضاوت در اصل جزو وظايف خلیفه به شمار می‌رود و همو است که‌ دیگران را به‌ سمت قضاوت تعیین می‌کند. [1]

و خلیفه هرگاه‌ بخواهد می‌تواند قاضی را از کار برکنار کند البته این در صورتی است که قاضی صلاحیت داوری را از دست بدهد و اگر نه شایسته نیست که خلیفه دست به چنین کاری بزند، چرا که انتصاب قاضی به خاطر مصلحت مسلمانان است و تا مادام که این مصلحت در خطر نیفتاده، قاضی باید همچنان به کارش ادامه دهد.[2]

عمربن خطاب برخی از قاضیان خود را از کار برکنار کرد و به جایشان کسان دیگری را معین کرد.[3] از جمله ابومریم حنفی را بعد از آن‌که او در امر قضاوت ناتوان یافت.

2ـ حقوق قاضیان
عمر رضی الله عنه والیان خود را به انتخاب افراد صالح برای احراز پست قضاوت و پرداختن حقوق کافی به آن‌ها توصیه می‌نمود.[4] چنان که به ابوعبیده و معاذ نوشت: مردان نیکی را برای امر قضاوت در نظر بگیرید و به فکر مخارج آن‌ها باشید. [5]

دکتر عمری حقوق بعضی از قاضیان زمان عمربن خطاب را بدین شرح ذکر نموده است:

سلمان بن ربیعه باهلی قاضی کوفه‌ ماهانه پانصد درهم، شریح قاضی کوفه ماهانه یکصد درهم. عبدالله بن مسعود هذلی قاضی کوفه ماهانه یکصد درهم و روزی یک چهارم گوسفند. عثمان بن قیس بن ابی العاص قاضی مصر ماهانه دویست درهم و قیس بن ابی العاص سهمی ماهانه دویست درهم با حق ضیافت.[6]

3ـ شعبه های دادرسی
معمولا قاضیان دوران عمربن خطاب در همه‌ی اختلافات اعم از اختلافات مالی، خانوادگی و یا مربوط به حدود و قصاص و یا امور کشاورزی به داوری می‌پرداختند و شعبه‌های ویژه‌ای آن‌طور که امروز مرسوم است وجود نداشت. به جز یک مورد که عمربن خطاب، به سائب بن یزید گفت: جواب کسانی را که اختلاف مالی آنان در حدود یک درهم ویا چند درهم است بده تا مزاحم کار من نشوند.[7] بنابراین خلیفه می‌تواند برخی از قاضیان را به داوری در قضایای ویژه ‌امر بکند. و معمولا قضات در همه‌ی موارد حکم نهایی را صادر می‌نمودند، غیر از حدود و قصاص و اعدام که حکم نهایی این موارد به امضای خلیفه و یا والیان می‌رسید. و بعدها حکم اعدام افراد، جزو وظايف ویژه‌ی خلیفه قرار گرفت. قاضیان معمولا در مساجد و گاهی در خانه‌ها قضاوت می‌کردند و مکان به خصوصی برای این منظور وجود نداشت.[8] و مرسوم نبود که قضاوتها را بنویسند و بایگانی کنند. و قاضی می‌توانست متهم را به خاطر تأدیب و یا ادای حقوق مردم، زندانی کند. چنان که خلفای سه‌گانه؛ عمر، عثمان و علي-ب چنین عمل می‌کردند و دولت برای این منظور زندان‌هایی در مراکز شهرها تأسیس نمود، و در بیرون از مسجد قصاص اجرا می‌شد.[9]

سوم: ویژگیهای قاضی
از خلال زندگانی عمرفاروق، علما برخی از ویژگیهای قاضیان زمان ایشان را استنباط نموده، و آن‌را به شرح زیر ذکر کرده‌اند:

1ـ داشتن علم به‌ احکام شرعی
چرا که بدون داشتن چنین عملی قادر به تطبیق احکام بر حوادث نخواهند بود.

2ـ داشتن تقوا
چنان که عمر رضی الله عنه به معاذ بن جبل و ابوعبیده بن جراح نوشت که مردان نیکی را برای احراز این پست در نظر بگیرید.[10]

3ـ بی نیازی از آن‌چه‌ در دست مردم است
عمر رضی الله عنه در این باره می‌گوید: فرمان خدا را اجرا نمی‌کند، مگر کسی که سازشکار و ریاکار و آزمند نباشد.[11]

4ـ فراست و زیرکی
قاضی باید اهل فراست و تیز بین باشد و به نکات ریز و مبهم پی ببرد. چنان که شعبی می‌گوید: روزی کعب بن سوار نزد عمر رضی الله عنه نشسته بود که ناگهان زنی وارد شد و گفت: ای امیرالمؤمنین! من هیچ‌گاه مرد با فضیلتی مانند شوهرم ندیده‌ام. به خدا سوگند او شبها تا صبح در قیام می‌گذراند و روزها را روزه می‌گیرد. عمر رضی الله عنه در حق آن زن دعای خیر نمود و او را ستود. زن برخاست و بازگشت. کعب گفت: ای امیرالمؤمنین! چرا به شکایت او رسیدگی نکردی؟ عمر رضی الله عنه گفت: مگر او شکایتی کرد؟ کعب گفت: آری! او از شوهرش خیلی شکایت داشت. عمر رضی الله عنه دستور داد تا آن زن را بازگردانند. آن‌گاه به او گفت: کعب معتقد است که تو از شوهرت شکایت کرده‌ای که به حقوق زناشویی رسیدگی نمی‌کند و اگر چنین است از گفتن حق حیا مکن. زن گفت: آری! من زن جوانی هستم و نیازهایی دارم که باید برآورده شود. آن‌گاه عمر رضی الله عنه کسی نزد شوهر آن زن فرستاد و او را احضار نمود و به کعب گفت: در میان آن‌ها قضاوت کن. کعب گفت: من در حضور تو چگونه قضاوت بکنم. عمر رضی الله عنه گفت: تو به شکایت او پی بردی، باید در میان آن‌ها داوری کنی. کعب گفت: فرض می‌کنیم این آقا چهار همسر دارد. و از هر چهار شب یک شب نوبت این خانم است. پس از این به بعد سه شب و سه روز را در عبادت و یک شب و یک روز را با این خانم بگذراند. عمر رضی الله عنه گفت: به خدا سوگند که قضاوت تو از تشخیص شکایت آن زن، شگفت انگیزتر بود. از این به بعد تو قاضی بصره هستی. برو و خود را برای سفر آماده کن. [12]

5ـ سخت گیری و نرمی معتدل

در این‌باره عمر رضی الله عنه می‌گفت: کسی شایسته‌ی قضاوت است که دارای این چهار خصلت باشد: نرمی غیر مفرط، سخت گیری بدون افرط، دست برداشتن از انفاق غیر منجر به بخل و بخشندگی به روشی که منجر به اسراف نگردد. [13]

همچنین فرمود: فرمان خدا را اجرا نمی‌کند، مگر مردی که وقتی سخنی بگوید به خاطر هیبتش سخن وی زیرپا گذاشته نشود و هیچ آزمندی به پایمال کردن حقی، امیدوار نباشد. [14]

6ـ داشتن نیروی جسمانی
چنان که عمر رضی الله عنه هنگامی که می‌خواست ابا مریم را از پست قضاوت بصره برکنار کند، گفت: مردی را می‌گمارم که فاسقان با دیدن او لرزه بر اندام شوند. پس کعب بن سور را بر جای وی گمارد. [15]

7ـ دارای مال، حسب و نسب عالی باشد
عمر رضی الله عنه به برخی از والیان خود نوشت که بر پست قضاوت مگمارید مگر انسان‌های دارای مال و نسب عالی را. تا با داشتن مـال، چشم به امــوال مردم ندوزند و با داشتن نسب نگران آسیب پذیری از مردم نباشند. [16]

آن‌چه‌ که قاضی باید مراعات کند

در این باره نکاتی را عمرفاروق به شرح زیر بیان نموده است:

1ـ اخلاص در عمل
همان طور که پیش‌تر گذشت، عمرفاروق طی نامه‌ای به ابوموسی اشعری نوشت که داوری به حق جزو مواردی است که خداوند برای آن پاداش بزرگی در آخرت گذاشته است، پس هر کسی که مخلصانه و به حق داوری کند، خداوند او را از گزند مردم نجات می‌دهد و هر کس خود را در انظار مردم، خوب جلوه دهد در حالی که خدا می‌داند که در حقیقت چنین نیست، پس بدان که خداوند از بندگانش نمی‌پذیرد مگر عملی را که خالص برای کسب رضایت وی باشد وگرنه انسان از خزانه‌های رحمت الهی محروم خواهد ماند.[17]

2ـ درک کامل قضیه
قاضی باید قبل از این که در مورد قضیه‌ای حکم صادر کند، جوانب مختلف آن‌را کاملا بررسی کرده، پس از اطمینان یافتن به داوری بپردازد. چنان که عمربن خطاب به معاذ نوشت: وقتی قضیه‌ای مطرح می‌شود، سعی کن آن‌را کاملاً بفهمی. همچنین باری ابوموسی گفت: قاضی باید حق را طوری تشخیص دهد که شب و روز را از یکدیگر تشخیص می‌دهد. وقتی این سخن به گوش عمر رضی الله عنه رسید، گفت: ابوموسی راست می‌گوید.[18]

3ـ باید بر اساس شریعت اسلامی داوری نماید
و در این باره فرقی نمی‌کند که دو طرف دعوا، مسلمان باشند یا غیر مسلمان. چنان که زید ابن اسلم می‌گوید: زنی یهودی نزد عمربن خطاب آمد و گفت: پسرم مرده است و یهودیان معتقدند که من حقی در میراث او ندارم. عمر رضی الله عنه آن‌ها را فراخواند و گفت: چرا می‌خواهید او را از حقش محروم سازید؟ گفتند: ما برای او حقی در کتاب خود نمی‌بینیم. عمر رضی الله عنه گفت: یعنی در تورات؟ گفتند: خیر, بلکه در «مشنات» عمر رضی الله عنه گفت: مشنات چیست؟ گفتند: کتابی است که دانشمندان ما آن‌را تدوین کرده‌اند. عمر رضی الله عنه آن‌ها را بد و بیراه گفت و فرمود: حق او را بدهید. [19]

4ـ مشورت گرفتن در قضایای پیچیده
چنان که عمر رضی الله عنه به یکی از قاضیان نوشت که در دین از کسانی که از خدا می ترسند، مشورت بگیر.[20]

و به شریح نوشت: اگر در قضایا با من مشورت بکنی به نظرم برایت بهتر خواهد بود.[21] خود ایشان خیلی به این مسأله اهمیت می‌داد و در کارها با دیگران مشورت می‌نمود. بنابراین شعبی می‌گوید: هر کس دوست دارد قضاوت کسی را ملاک قرار دهد، باید قضاوت عمر رضی الله عنه را ملاک قرار دهد چرا که او هیچ کاری را بدون مشورت دیگران انجام نمی‌داد.[22]

5ـ یکسان نگری
عمر رضی الله عنه به ابوموسی اشعری نوشت: در مجلس قضاوت و برخوردهایت با مردم مساوات برقرار کن. تا فرد قدرتمند به جانبداری تو امیدوار نگردد و فرد ضعیف و مستمند از عدالت تو مأیوس نشود.

همچنین به قاضیان خود نوشت که مردم را در اعطای حق، یکسان بدانید. بیگانه‌ را همانند خویشاوند و خویشاوند را همانند بیگانه‌ در نظر بگیرید.

چنان که یک مرتبه در میان ابی بن کعب و عمربن خطاب در مورد زمینی اختلاف پیش آمد. آن‌ها زید بن ثابت را حکم قرار دادند و برای این منظور به خانه‌ ایشان رفتند. زید با دیدن عمر رضی الله عنه از جا برخاست و گفت: امیرالمؤمنین! اینجا تشریف داشته باشید. عمر رضی الله عنه گفت: زید! تو در همین آغاز کار دچار خطا شدی؟ مرا با طرف دعوایم یکجا بنشان. آن‌گاه هر دو در کنار هم نشستند. [23]

6ـ جرأت بخشیدن به ضعفا
چنان که عمر رضی الله عنه به معاویه نوشت که فرد ضعیف و ناتوان را تقویت کن تا جرأت سخن گفتن بیابد و زبانش باز شود.[24]

7ـ رعایت حال مسافر
عمر رضی الله عنه به ابوعبیده نوشت که اگر یک طرف دعوا فرد مسافری بود باید هر چه سریعتر، به قضیه رسیدگی کنی و اگر چنان که به طول انجامید باید فرد مسافر از نظر مسکن و نفقه تأمین گردد. در غیر این صورت احتمال می‌رود که از حقش بگذرد و به موطن خویش بازگردد آن‌گاه قاضی باید جوابگوی تضییع حق او باشد.[25]

8ـ داشتن سعه‌ی صدر
چنان که عمر رضی الله عنه به ابوموسی نوشت: «هنگام داوری عصبانی مشو و بر مردم خشم مگیر» و در چنین حالتی نباید قاضی به داوری بپردازد، زیرا بیم آن می‌رود که تحت شرایط روانی ویژه‌ای نتواند حق را به صاحب آن برگرداند. چنان که عمر رضی الله عنه به ابوموسی نوشت که در حال عصبانیت داوری مکن.[26] همچنین قاضی شریح می‌گوید: هنگامی که عمر مرا به عنوان قاضی استخدام نمود، گفت: نباید در حال عصبانیت، حکم صادر کنی. [27]

و یکی از مواردی که به عصبانیت و تعجیل می‌انجامد، گرسنگی است. بنابراین عمر رضی الله عنه می‌گفت: قاضیان نباید در حال گرسنگی و تشنگی داوری کنند.[28]

9ـ پرهیز از رشوه و معاملاتی که به نوعی در روند قضاوت تأثیر گذار هستند
بنابراین عمر رضی الله عنه قضات را از تجارت و کار و بار در بازار و قبول هدیه و رشوه منع می‌کرد. چنان که به ابوموسی اشعری و همچنین قاضی شریح توصیه نمود که خود شخصاً وارد معامله با مردم نشوید و از پذیرفتن هدیه و رشوه جدا خودداری کنید. [29]

10ـ داوری بر اساس ظاهر امر
قاضی باید ظاهر کارها را ملاک قرار دهد و قضاوت کند و کاری به نیتها و درون مردم نداشته باشد. چنان که عمربن خطاب رضی الله عنه طی خطبه‌ای خطاب به مردم گفت: ما قبلاً که رسول خدا زنده بود و از آسمان وحی نازل می‌شد، شما را با تأیید وحی می‌شناختیم ولی اکنون که رسول خدا وفات کرده و وحی آسمانی منقطع گردیده است. ما بر اساس رفتار ظاهر‌تان شما را می‌شناسیم یعنی کسانی که ظاهرا کار نیک انجام می‌دهند، ما آن‌ها را دوست داریم و از نیکان به شمار می‌آوریم و کسانی که در ظاهر جز شر و بدی از آن‌ها سراغ نداریم، آن‌ها را انسان‌های شرور شناخته و بدان‌ها محبت نمی‌دهيم و آنان را دوست نمی‌داریم. زیرا فقط خداوند از اسرار درون بندگانش آگاه می‌باشد.[30]

11ـ سعی بر ایجاد صلح و آشتی
عمر رضی الله عنه می‌گفت: دو طرف دعوا را به صلح و آشتی وادار کنید، چرا که قضاوت دشمنی می‌آفریند. اگر با هم بر اساس موازین شرعی آشتی کردند که بهتر و اگر صلح و آشتی آنان مخالف با موازین شرعی بود، قاضی آن‌را نقض نماید. همچنین فرمود: صلح در میان دو طرف دعوا جایز است مگر صلحی که منجر به تحریم حلال و یا تحلیل حرام باشد.[31]

به ویژه در مسایلی که حکم آن‌ها برای قاضی زیاد روشن نیست باید میان طرفین صلح ایجاد نماید. چنان که عمربن خطاب به معاویه نوشت: تا وقتی که حکم مسأله‌ای به روشنی برایت مشخص نیست یا طرفین دعوا، نسبت خویشاوندی با یکدیگر دارند، سعی کن میان آنان صلح و سازش ایجاد نمایی، چرا که صدور حکم قطعی به نفع یکی، باعث بروز کینه و دشمنی می‌شود.[32]

12ـ بازگشت به حق
اگر در مسأله‌ای قاضی به خطای حکم سابق خود پی ببرد ناچار باید به آن‌چه‌ حق تشخیص می‌دهد، برگردد. البته این بدان معنا نیست که باید بر اساس اجتهاد جدید خود حکمی را نقض نماید که بر اساس اجتهاد قدیم خود صادر کرده است، همان طور که قاضی دیگری نیز حق ندارد، حکم قاضی دیگری را گرچه آن‌را اشتباه بداند نقض نماید. چنان که وقتی در زمان علی رضی الله عنه اهل نجران نزد او آمدند تا حکمی را نقض نماید، که عمر رضی الله عنه در حق آنان امضاء نموده بود، علی رضی الله عنه گفت: وای بر شما! حکم عمر رضی الله عنه غیر قابل نقض است و بسیار کامل می‌باشد.[33]

با این حال می‌بینیم عمر رضی الله عنه در بسیاری از مسایل از آراء سابق خود بر می‌گردد و به قضاوت خود نیز چنین توصیه می‌کند. چنان که به ابوموسی اشعری نوشت: مبادا چیزی تو را از بازگشت به حق مانع بشود بعد از این که به اشتباه خود پی بردی. چرا که حق اصل و قدیم است و چیزی آن‌را از بین نمی‌برد. و افزود که پیروی از حق بهتر از پیش روی در باطل است.[34]

بنابراین عمر رضی الله عنه در بسیاری از مسايل که قبلا در آن‌ها حکمی صادر نموده بود، و به اشتباه خود در آن احکام پی برد، از رأی سابق خود برگشت. از جمله در پاره‌ای از مسايل میراث. چنان که باری کسی به او گفت: شما در مورد این مسأله در فلان سال طوری دیگر قضاوت کردید؟ گفت: قضاوتی که شما می‌گویید در همان وقت اعتبار داشته، ولی اکنون قضاوت امروزی من معتبر است.[35]

13ـ اصل برائت
اصل بر برائت متهم گذاشته شود، مگر این که خلاف آن ثابت گردد. چنان که عبدالله بن عامر می‌گوید: ما چند نفر در سفری با هم بودیم. در اثناء راه، کیسه‌ام را گم کردم. مردی در میان ما بود که همه به او ظنین شده بودیم، ولی او انکار می‌کرد. وقتی نزد عمربن خطاب رسیدیم، قضیه را با ایشان در میان گذاشتیم. گفت: همراهانتان چه کسانی بودند؟ وقتی آن‌ها را برای او نام بردیم، ایشان نیز به کسی که ما مشکوک شده بودیم، ظنین شد. گفتم: دوست داری او را دست و پا بسته نزد شما بیاوریم؟ فرمود: چگونه درحالی که هنوز چیزی ثابت نکرده‌اید؟[36]

14ـ اجتهاد در جایی که نص وجود دارد جایز نیست
چنان که عمر رضی الله عنه در این باره گفت: باید مسايلی را که بر تو عرضه می‌شود با دقت بررسی کنی که آیا حکمشان در قرآن و یا سنت وجود دارد یا خیر؟ و اگر نه باید به مقایسه‌ی امور پرداخت.[37] این‌ها مهم‌ترین مواردی بود که یک قاضی باید به آن‌ها متصف باشد.

15ـ تن دادن خود قاضیان به حکم صادره از جانب قضات
چنان که عمربن خطاب در زمان خلافت خود تن به داوری قضات می‌داد و قضاوت آنان را می‌ستود و لو این که علیه خودش حکمی صادر می‌کردند.[38]

چنان که باری خلیفه اسبی را به قصد خرید از بادیه نشینی تحویل گرفت و بر پشت آن نشست. در این میان اسب آسیب دید. وقتی می‌خواست آن‌را به صاحبش برگرداند، مرد بادیه نشین از پذیرفتن آن امتناع ورزید و خواهان قیمت آن شد. و سرانجام به شریح مراجعه کردند. شریح پس از شنیدن سخنان طرفین رو به عمر رضی الله عنه کرد و گفت: ای امیرالمؤمنین اسب از شما است مگر این که آن‌را همان طور سالم برگردانی. عمر رضی الله عنه شادمان شد و گفت: آری! قضاوت این گونه است و دیری نگذشت که او را به عنوان قاضی کوفه راهی آن دیار نمود.[39]

وصلی الله وسلم علی نبينا محمد و علی آله و اصحابه الی يوم الدين

[1]- النظام القضائي، مناع القطان ص72، 73 .
[2]- مغني المحتاج (4/382)، النظام القضائي ص77 .
[3]- النظام القضائي ص77 .
[4]- عصر الخلافة الراشدة ص143 .
[5]- النظام القضائي ص76 .
[6]- عصر الخلافة الراشدة ص159 .
[7]- النظام القضائي ص74، عصر الخلافة الراشدة ص144 .
[8]- عصر الخلافة الراشدة ص145 .
[9]- همان ص145 .
[10]- موسوعة فقه عمربن الخطاب ص723، المغني (9/37).
([11]- نظام الحكم في الشريعة والتاريخ الإسلامي (2/102).
[12]- موسوعة فقه عمربن الخطاب ص723 .
[13]- همان: ص724 .
[14]- همان: ص724 .
[15]- ‌همان: ص724 .
[16]- همان: ص724 .
[17]- اعلام الموقعین (1/85)
[18]- موسوعة فقه عمربن الخطاب ص725.
[19]- همان: ص725.
[20]- همان ص725 ؛ سنن بیهقی (10/112)
[21]- همان ص725، سنن البيهقي (10/110).
[22]- همان.
[23]- صحيح التوثيق في سيرة وحياة الفاروق ص259.
[24]- مجموعة الوثائق السياسية ص438.
[25]- همان ص438.
[26]- موسوعة فقه عمربن الخطاب ص726.
[27]- موسوعة فقه عمربن الخطاب ص726، المغني (9/79).
[28]- موسوعه فقه عمرو سنن البیهقی. (10/106)
[29]- همان: ص727.
[30]- بخاری ش 2641 و سنن بیهقی (10/125)
[31]- تاريخ المدينة (2/ 769) موسوعة فقه عمربن الخطاب ص727.
[32]- أعلام الموقعين (1/ 108).
[33]- سنن البيهقي (10/ 120) موسوعة فقه عمرص728.
[34]- أعلام الوقعين (1/ 85).
[35]- أعلام الموقعين (1/ 111) موسوعة فقه عمرص729.
[36]- موسوعة فقه عمرص729، المحلى (11/ 132).
[37]- اعلام الموقعین (1/85)
[38]- شهيد المحراب ص211.
[39]- عصر الخلافة الراشدة ص147، شهيد المحراب ص211.
     
  
مرد

 
اصل آزادی در خلافت عمر رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

می‌توان اصل آزادی را یکی از اصول کلی‌ای برشمرد که خلافت راشده بر آن استوار بود. این اصل، آزادی‌های عمومی مردم را در چارچوب شریعت تضمین می‌کرد. در واقع پیام آزادی بشریت، دعوتی بود که قبل از ساير مکاتب به اسلام آن پرداخت، و در طول تاریخ بشریت همتایی برای آن نخواهی یافت که‌ چنان گسترده‌ و وسیع به‌ این میدان پا نهاده‌ باشد. چنان که نخستین دعوت اسلام، دعوت به توحید و عبادت خدای یکتا است. و توحید یعنی آزادی کامل بشریت از بندگی نفس و شیطان و سایر مخلوقات دیگر. و اسلام آزادی را با همه‌ی مفاهیم آن شناسایی و عرضه کرد. چنان که امر به معروف و نهی از منکر از طرفی و عدم اجبار مردم به پذیرفتن دین، از طرف دیگر، بیانگر همین آزادی است. و گاهی آزادی به معنی رحمت و عدل و مساوات تبلور می‌یابد. چرا که هر یک از مبادی و اصلی که اسلام به آن فراخوانده است بدون آزادی تحقق پذیر نیستند. و اصل آزادی در دوران خلافت راشده، کمک بزرگی به گسترش قلمرو اسلامی و نشر دین مبین اسلام نمود. چرا که اسلام به انسانیت کرامت می‌بخشد. و او را وارد عالمی بزرگ و آزاد می‌نماید. و از طرفی در آن زمان، سیاست حاکم بر جهان زاییده‌ی نظام استبدادی فارس و روم بود که جز ظلم و استبداد و نابرابری چیز دیگری عاید ملتها نمی‌شد. به ویژه مخالفین سیاسی و اقلیتهای دینی با بدترین نوع ظلم و ستم و بی عدالتی مواجه بودند. به طور مثال: دولت روم، یعقوبیهای مصر و شام را تحت فشار قرار داد تا مذهب ملکانی (دین رسمی‌روم) را بپذیرند و مخالفین اجرای این طرح را در آتش انداخته، زنده زنده سوزانید. و این سنگدلان مردم را داخل کیسه‌های بزرگی گذاشتند که مملو از سنگ ریزه بودند و به اعماق دریاها فرستادند.

دولت فارس هم از رومی‌ها دست کم نداشت و کسانی را که پیرو آیین آسمانی بودند به ویژه مسیحیان را به بدترین نوع، شکنجه و آزار می‌داد. ولی در اسلام چه در زمان رسول خدا و چه در زمان خلفای راشدین همه‌ی مردم و پیروان ادیان مختلف از آزادی کامل برخوردار بودند که ما به نمونه‌هایی از آن در دوران خلافت عمرفاروق رضی الله عنه اشاره می‌کنیم:

1ـ آزادی دینی
اصولا دین اسلام کسی را به پذیرفتن باورهای دینی اسلام مجبور نکرده و نمی‌کند، بلکه انسان‌ها را به تفکر در مورد خدا و مخلوقات و دین واقعی فرا می‌خواند و به پیروان خود دستور داده تا با مردم به نحو احسن در مورد دین اسلام گفتگو نمایند. چنان که خداوند می‌فرماید:

« لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ »البقرة: ٢٥٦

«اجبار و اکراهی در (قبول) دین نیست»

همچنین می‌فرماید:
« فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسَانَ كَفُورٌ» الشورى: ٤٨

«اگر رویگردان شدند (غمگین مباش) چرا که ما تو را به عنوان مراقب و مواظب ایشان نفرستادیم بر تو رساندن پیام باشد و بس».

و می‌فرماید:
« ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ » النحل: ١٢٥

«(ای پیغمبر) مردمان را با سخنان استوار و به جا و اندرزهای نیکو و زیبا به راه پروردگارت فرا خوان و با ایشان به شیوه ی هر چه نیکوتر و بهتر گفتگو کن چرا که بی گمان پروردگارت آگاه تر (از همگان) به حال کسانی است که از راه او منحرف و گمراه می‌شوند و یا اینکه رهنمود و راهیاب می‌گردند».

همچنین خداوند می‌فرماید:
« وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آَمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَأُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» العنكبوت: ٤٦

«با اهل کتاب (یهود و نصاری) جز به روشی که نکوتر باشد بحث و گفتگو نکن، مگر با کسانی از ایشان که ستم کنند، بگویید: به تمام آن‌چه‌ از سوی خدا بر ما و برشما نازل شده است ایمان داریم معبود ما و شما یکی است، و ما تنها تسلیم و فرمانبردار او هستیم».

و در این مورد آیات زیادی نازل شده است و بر اساس همین رهنمودهای قرآن بود که عمرفاروق رضی الله عنه در دوران خلافت خود به آزادی‌های دینی اهمیت خاصی می‌داد و در این‌باره روش رسول خدا و خلیفه‌ی اول را ادامه داد. چنان که اهل کتاب را بر دین خودشان گذاشت و از آنان جزیه دریافت نمود و معابد آن‌ها را به حال خود رها کرد و این عملکرد ایشان برگرفته از این آیه‌ی کلام الهی بود که می‌فرماید:

« وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ» الحج: ٤٠

«اصلاً اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله ی بعضی دفع نکند دیرها و کلیساها و کنشت ها و مسجدها که در آن‌ها خدا بسیار یاد می‌شود، تخریب و ویران می‌گردد».

چنان که در روند فتوحات زمان عمرفاروق رضی الله عنه به خوبی احترام اسلام و خلیفه به ادیان دیگر و عدم اجبار افراد برای ورود به دین اسلام آشکار گردید. چنان که روزی پیرزنی نصرانی نزد ایشان آمد و کمک خواست. خلیفه قبل از این که به او چیزی بدهد، از روی نصیحت به او گفت: خداوند محمد ص را به حق فرستاده است. پس مسلمان شو تا در دنیا و آخرت در امن و سلامت به سر ببری. پیرزن گفت: من پیرزنی هستم که بر لب گور قرار دارم. آن‌گاه عمر رضی الله عنه حاجت او را برآورد و از این که او را به اسلام فرا خوانده بود ترسید که مبادا دعوت او، اجبار به حساب َآید، بنابراین استغفار کرد و گفت: بار الها! من او را راهنمایی کردم و قصد اجبار نداشتم.

همچنین عمر رضی الله عنه برده‌ای نصرانی به نام «اشق» داشت. او می‌گوید: عمر رضی الله عنه به من گفت: مسلمان شو تا بتوانم از تو در امور مسلمانان استفاده کنم. چرا که شایسته نیست در امور آنان از غیر مسلمان کار گرفته شود. من نپذیرفتم و مسلمان نشدم. عمر رضی الله عنه گفت: ﭽ ﯿ ﰀ ﰁ ﰂﰃ ﭼ

«در دین هیچ اجباری در کار نیست».

وقتی بر بستر مرگ به سر می‌برد مرا آزاد ساخت و گفت: هر جا می‌خواهی برو.

آری در زمان عمربن خطاب رضی الله عنه اهل کتاب، به شعاير و عبادات دینی خود چه در عبادتگاهها و چه در خانه‌های خود آزاد بودند و کسی برای آن‌ها ایجاد مزاحمت نمی‌کرد. زیرا که اسلام به آن‌ها حق آزادی دینی کامل داده بود. چنان که طبری، متن عهدنامه‌ی عمر رضی الله عنه را که برای اهل ایلیا (قدس) نوشته بود ذکر کرده و در آن آمده است:

اهل ایلیا با جان و مال و صلیبها و عبادتگاه‌های خود آزاد و تحت محافظت حکومت اسلامی هستند.( تاريخ الطبري (4/ 158).)

همچنین در عهدنامه‌ی عمرو بن عاص استاندار مصر که برای مصریان نوشته، آمده است:

بسم الله الرحمن الرحیم. این امان نامه‌ی عمرو بن عاص به اهل مصر است که بر اساس آن، جان، مال، عبادتگاه و صلیب‌های آنان در همه جا از امنیت کامل برخوردار خواهند بود. و به خاطر توثیق عهدنامه در پایان آمده است: مفاد این عهدنامه بر ذمه‌ی خدا و پیامبر و امیر المؤمنین و سایر مسلمانان نوشته شده است.( البدایه والنهایه 7/98)

فقهای اسلام نیز اتفاق دارند که باید با کافرانی که تحت سلطه‌ی دولت اسلامی زندگی می‌کنند آزادی دینی داده شود تا شعاير مذهبی خود را آزادانه انجام دهند. و نباید کسی برای آن‌ها در این باره مزاحمت ایجاد نماید. مگر این که بخواهند در شهرهای مسلمان نشین شعاير دینی خود را آشکارا انجام دهند. مثلا بخواهند صلیبها را بیرون بیاورند. در این صورت جلوی آن‌ها گرفته مي‌شود. البته در شهرها و روستاهایی که صد درصد خودشان هستند، اشکالی ندارد.

شیخ غزالی می‌گوید: آزادی فکر و اندیشه آن طور که در اسلام مطرح است در هیچ یک از قاره‌های دنیا شناخته شده نیست. اصلا در دنیا جز برای اسلام برای هیچ آیینی این اتفاق نیفتاده است که پس از تسلط کامل بر بخشی از این کره‌ی خاکی به مخالفین خود حق آزادی فکر و عقیدتی بدهند.( حقوق الإنسان بين تعاليم الإسلام وإعلان الأمم المتحدة ص111.)

عمر فاروق رضی الله عنه ، آزادی فکر و عقیده را به عنوان یک قانون در جامعه رایج کرده بود و سیاستش در قبال یهود و نصاری در این جملات وی خلاصه می‌شود که فرمود: ما به آن‌ها تعهد داده‌ایم که در عبادتگاه‌هایشان آزاد باشند هر کاری که دلشان می‌خواهد در آن‌جا انجام دهند. و ما آن‌ها را مجبور به انجام چیزی نکنیم که از توانشان خارج باشد و آن‌ها را در مقابل دشمن یاری دهیم، بر اساس احکام آیین خود مسايل خود را حل نمایند. مگر این که با رضایت خود به ما مراجعه نمایند آن‌گاه ما بر اساس احکام خویش در میان آن‌ها قضاوت خواهیم کرد.( نظام الحكم في عهد الخلفاء الراشدين ص117.)

همچنین در مورد عمربن خطاب رضی الله عنه نقل است که با ذمیان با تسامح برخورد می‌کرد و اگر از پرداخت جزیه عاجز می‌شدند آنان را معاف می‌کرد. چنان که ابوعبید در کتاب «الاموال» می‌نویسد: روزی عمر رضی الله عنه از جایی می‌گذشت متوجه پیرمرد نابینایی شد که دست سؤال دراز نموده است. عمر رضی الله عنه دست بر شانه‌ی پیرمرد گذاشت و گفت: از کدام گروه اهل کتاب هستی؟ مرد گفت: یهودی هستم. عمر رضی الله عنه گفت: چرا سؤال می‌کنی؟ گفت: به خاطر پرداخت جزیه، کهولت سن و نیازهای خود. عمر رضی الله عنه دست او را گرفت و به منزلش برد و در حد کفاف به او مالی داد. سپس کسی را نزد خزانه دار بیت المال فرستاد و به او گفت: رعایت این گونه افراد را بکنید، به خدا سوگند اگر قرار باشد ما دست‌رنج جوانی را بخوریم و وقتی پیر و ناتوان می‌شود او را رها سازیم، بی انصافی کرده‌ایم. سپس آن پیرمرد و همنوعانش را از پرداخت جزیه معاف کرد و به همه‌ی کارگزارانش نوشت: با این گونه افراد چنین رفتار نمایند. این عملکرد و مشابه آن بیانگر میزان عدالت اسلام و خلیفه‌ی مسلمانان (عمرفاروق رضی الله عنه ) است که می‌خواهد پایه‌های حکومت خود را بر اساس عدالت استوار سازد تا جایی که با غیر مسلمانان این گونه برخورد می‌نماید. پس نتیجه می‌گیریم که آزادی دینی، یکی از نشانه‌های بارز حکومت خلفای راشدین بوده است.

2ـ آزادی نقل مکان و سیر و سیاحت و شغل
عمرفاروق رضی الله عنه به تردد و نقل مکان افراد از جایی به جایی دیگر نیز سعی داشت هیچ گونه ممانعتی ایجاد ننماید. البته این قاعده‌ای عمومی نبود، بلکه افرادی از آن مستثنی بودند از جمله این که:

ـ عمر رضی الله عنه اصحاب بزرگ رسول خدا را از کوچ کردن از مدینه منع می‌کرد. مگر این که با هماهنگی وی و یا به خاطر مأموریتی سفر می‌کردند. و این بدان خاطر بود که عمر رضی الله عنه وجود افراد بزرگ را پیرامون خود و در دار الخلافه، نعمتی بزرگ محسوب می‌کرد و می‌خواست او را در رهبری مسلمانان یاری نمایند. ضمناً انتشار اصحاب بزرگ در شهرهای مختلف باعث می‌شد که مردم پیرامون هر کدام از آن‌ها جمع شوند و چندین مرکز تصمیم گیری و افتاء ایجاد شود و امت دچار تفرقه گردد.( المرتضي سيرة أمير المؤمنين: أبي الحسن الندوي ص109.)

سیاست عمر با توجه‌ به‌ شناختی که‌ نسبت به‌ طبایع و درون مردم داشتند، خواهان آن بود که‌ بزرگان اصحاب را در مدینه‌ گرد آورد و گفت: از انتشار شما در شهرهای مختلف واهمه‌ دارم. ، زیرا ایشان معتقد بودند که‌ سهل انگاری در این امر مهم باعث پرتوافکنی فتنه‌ و آشوب در مناطق فتح شده‌ می‌شوند و مردم پیرامون شخصیتهای بزرگ گرد می ایند و شبهاتی به‌ بار می‌آورند و رهبران و پرچمهای مختلفی برافروخته‌ می‌شوند.

عمر از این نکته‌ واهمه‌ داشت که‌ مراکز نیروهای سیاسی و دینی در دولت اسلامی تعدد پیدا کند و با توجه‌ به‌ آراء و نظریات مختلف اصحاب در مورد قضایای گوناگون، نظریات آنان با احترام و اجلالی ویژه‌ روبرو شود که‌ با قانون صادر شده‌ از دیوان عالی کشور همسویی و رقابت نماید، بنابراین عمر رضی الله عنه با گردآوری و کنترل بزرگان صحابه در مدینه از انتشار اجتماعات فردی آن‌ها و اختلاف امت جلوگیری نمود.

گفتنی است که‌ اگر عمر از این دلیل شرعی استفاده‌ نمی‌کرد و بدان استناد نمی‌نمود، هرگز به‌ اجرای آن ملزم نمی‌بودند و در برابر آن مخالفت را اعلام می‌داشتند، زیرا اجرای حکم بر مردم به‌ مصلحت عمومی بستگی دارد.

ـ همچنین عمربن خطاب رضی الله عنه نصاری نجران و یهودیان خیبر را مجبور به ترک وطن کرد. و آن‌ها را از قلب کشورهای عربی به عراق و شام فرستاد. زیرا آن‌ها به تعهدات خود عمل نکردند و خانه‌هایشان به مراکز توطئه علیه اسلام و مسلمانان تبدیل شده بود. بنابراین خلیفه لازم دانست که این لانه‌‌های جاسوسی و توطئه را نابود سازد؛ و اما بقیه‌ی یهود و نصاری، به زندگی عادی خود زیر سلطه‌ی حکومت اسلامی‌ ادامه دادند و از تمام حقوق و مزایای یک شهروند برخوردار بودند.

بیهقی و عبدالرزاق از ابن مسیب و ابن شهاب نقل کرده‌اند که رسول خداص فرمود:

(لا يجتمع دينان في جزيرة العرب).
«دو دین در شبه جزیره‌ی عربستان با هم کنار نخواهند آمد».

بعد از این که عمر رضی الله عنه به صحت این حدیث اذعان نمود، نصارای نجران و یهودیان خیبر و فدک را بیرون کرد.( السنن الكبرى: بيهقي (9/ 208)، مصنف عبد الرزاق (6/ 53).)

گفتنی است که یهودیان خیبر و نصارای نجران از متعصبین اهل کتاب و سر سخت‌ترین دشمنان اسلام بودند. بنابراین بر تعهدات خود با رسول خدا عمل نکردند و نقض پیمان نمودند. یکی از اسباب اخراج آن‌ها از خیبر جریانی است که عبدالله بن عمر رضی الله عنه به آن اشاره می‌کند: عبدالله می‌گوید: هنگامی که یهود خیبر او را زدند و دست و پایش را زخمی‌کردند، عمربن خطاب برخاست و سخنرانی کرد و گفت: همانا رسول خدا درباره‌ی اموال خیبر با آن‌ها قرار داد منعقد ساخت و فرمود: تا وقتی که خدا بخواهد شما را در خیبر خواهیم گذاشت. و اکنون عبدالله بن عمر رضی الله عنه برای سرکشی اموالش به خیبر رفته است. شب هنگام در آن‌جا به وی حمله شد و دست و پایش مجروح گردیده است و ما در آن‌جا دشمنانی جز یهود نداریم. از این‌رو ما آن‌ها را متهم می‌دانیم. لذا به نظر می‌رسد که باید از خیبر جلای وطن شوند.

عبدالله می‌گوید: هنگامی که عمر رضی الله عنه عزم را جزم نمود تا آن‌ها را بیرون کند، فردی یهودی از قبیله‌ی ابوالحقیق نزد او آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین! آیا ما را از خیبر بیرون می‌کنی در حالی كه محمدص ما را بیرون نکرد و درباره‌ی اموال آن طبق شرایطی با ما قرارداد بست؟ عمر رضی الله عنه گفت: گمان می‌کنی سخن رسول خدا را فراموش کرده‌ام که خطاب به تو فرمود: چه حالتی خواهی داشت هنگامی که از خیبر بیرون کرده شوی و شترت تو را تا چند شب از جایی به جایی ببرد؟ آن مرد گفت: این فقط یک شوخی بود. عمر گفت: دشمن خدا! دروغ می‌گویی. سرانجام عمر رضی الله عنه آن‌ها را از خیبر بیرون راند و در عوض میوه‌هایشان به آن‌ها شتر و کالاهای دیگر از قبیل پالان شتر، ریسمان و چیزهای دیگری داد.( البخاري، ك الشروط، رقم 2730.)

آری یهودیان به تعهدات خود عمل نکردند و خیانت نمودند. پس طبیعی بود که باید بر اساس وصیت رسول خداص از شبه جزیره‌ی عربستان اخراج می‌شدند. بنابراین عمر رضی الله عنه آن‌ها را اخراج و به سرزمین تیماء و اریحاء فرستاد.

همچنین نصارای نجران به شروط و تعهداتی که با رسول خدا و ابوبکر بسته بودند، عمل نکردند و به معاملات ربوی پرداختند. بنابراین عمر رضی الله عنه آن‌ها را از نجران به عراق فرستاد و به امرای شام و عراق نوشت که از زمینهای مخروبه در اختیار آنان بگذارند تا برای خود آباد سازند. آن‌ها به عراق رفتند و محله‌ای به نام «نجرانیه» در نزدیکی کوفه ساختند.

ابویوسف می‌گوید: عمر رضی الله عنه از توطئه‌ی نصارا علیه مسلمانان بیمناک بود. بنابراین خواست تا در میان آن‌ها و مسلمانان فاصله ایجاد نماید. از این رو آن‌ها را قبل از این که بتوانند نقشه‌های خود را علیه دولت نوپای اسلام عملی سازند، جلای وطن کرد.( الخراج: أبي يوسف ص79.)

3ـ حق امنیت و حرمت مسکن و آزادی ملکیت فردی
امنیت در اسلام جزو حقوق اولیه‌ی هر فرد به حساب می‌آید چنان که این مطلب در چندین آیه و حدیث بیان شده است. خداوند می‌فرماید:

« وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ» البقرة: ١٩٣
«تجاوز كردن جز بر ستمكاران ( به خويشتن به سبب كفر و شرك، روا ) نيست».

همچنین می‌فرماید:
« فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ » البقرة: ١٩٤

«هر كه راه تعدّي و تجاوز بر شما را در پيش گرفت، بر او همانند آن، تعدّي و تجاوز كنيد (چه آغازكردن تعدّي و تجاوز ممنوع است، ليكن در برابر آن دفاع از خويشتن و مبارزه براي اخذ قصاص آزاد است)».

همچنین اسلام حق زندگی افراد را خاطرنشان ساخته و آن‌را فراتر از حق امنیت دانسته است، چرا که حق حیات و زندگی متضمن حمایت از یک انسان در مقابل تجاوز و تهدید است و این یک مسئولیت عمومی‌ است که بر گردن همه‌ی مردم گذاشته شده است و تجاوز به فردی از افراد بشر مانند تجاوز به همه‌ی افراد بشر است. چنان که خداوند می‌فرماید:

« إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ » المائدة: ٣٢

«هركس انساني را بدون ارتكاب قتل، يا فساد در زمين بكشد، چنان است كه گوئي همه انسان‌ها را كشته است، و هركس انساني را از مرگ رهائي بخشد، چنان است كه گوئي همه مردم را زنده كرده است‌؛ (زيرا فرد نماينده جمع و عضوي از اعضاء جامعه است)».

از این رهگذر عمر رضی الله عنه در دوران حکومت خویش به حق امنیت و حق حیات افراد اهمیت ویژه‌ای قايل بود و به مردم می‌گفت: من کارگزاران خود را بر شما نگمارده‌ام تا شما را تنبیه کنند و هتک حرمت نمایند و مالهای شما را بخورند بلکه آن ها را استخدام نموده‌ام تا کتاب خدا و سنت پیامبر را به شما آموزش دهند. بنابراین اگر کسی از آن‌ها بر شما ستم کرد، به من بگویید تا انتقام شما را از او بگیرم و از ایشان روایت است که فرمود: مردی که به زور تهدید، مجبور به اعتراف باشد، حق امنیت از او سلب شده است.

این سخن وی بر عدم جواز گرفتن اعتراف به زور و شکنجه و تهدید دلالت می‌کند.

همچنین در نامه‌ای به ابوموسی اشعری نوشت: به مدعی فرصت ده تا برای اثبات حق خویش دلیل بیاورد، اگر چنین کرد حقش را به او بازگردان و اگر نه علیه او قضاوت کن؛ زیرا این بهترین روش برای دفع شک و تردید است.( نظام الحكم في عهد الراشدين ص 165.)

این سخن عمر رضی الله عنه بیانگر تأیید و تصویب حق دفاع می‌باشد.( القضاء ونظامه في الكتاب والسنة د. عبد الرحمن الحميض ص 48.)

در مورد حریم مسکن در قرآن آدابی بیان شده که وارد شدن به خانه‌ی مردم را بدون موافقت ساکنان آن و از غیر درب ورودی حرام قرار داده است. چنان که قرآن می‌فرماید:

« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (27) فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَإِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَى لَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ » النور: ٢٧ - ٢٨
«اي مؤمنان! وارد خانه‌هائي نشويد كه متعلّق به شما نيست، مگر بعد از اجازه گرفتن (با زنگ زدن يا در كوبيدن و كارهائي جز اينها) و سلام كردن بر ساكنان آن . اين كار براي شما بهتر است (از ورود بدون اجازه و سلام). اميد است شما (اين دو چيز را به هنگام رفتن به منازل ديگران رعايت و آن‌ها را) در مد نظر داشته باشيد.‏ ‏ اگر كسي را در خانه‌ها نيافتيد (كه به شما اجازه دهد ) بدآن‌جاها داخل نشويد تا (كسي پيدا مي‌آيد و) به شما اجازه داده مي‌شود. اگر هم به شما (اجازه داده نشد و) گفتند: برگرديد، پس برگرديد (و اصرار نكنيد). اين (كار رجوع، زيبنده‌تر به حالتان و) پاكتر برايتان مي‌باشد. خدا بس آگاه از كارهائي است كه مي‌كنيد (پس با رهنمودهاي او مخالفت نورزيد)» . ‏

همچنین فرموده است: « وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا» البقرة: ١٨٩
«و از درهاي خانه‌ها به منازل وارد شويد».

و نیز فرموده است: « وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ » الحجرات: ١٢
«و جاسوسي و پرده‌دري نكنيد».

بر اساس همین رهنمودهای قرآنی بود که در زمان خلفای راشدین، به ویژه دوران عمرفاروق حرمت خانه‌های افراد رعایت می‌شد و هر کس در خانه‌ایش احساس آرامش و آسایش می‌کرد.( نظام الحکم فی عهد الراشدین. ص165.)

و اما حق مالکیت فردی تا آخرین حدی که در شریعت مجاز است در دوران خلفای راشدین محفوظ بود. چنان که وقتی عمربن خطاب رضی الله عنه به خاطر شرایط سیاسی و نظامی مجبور به جلای وطن نصارای نجران و یهود خیبر از شبه جزیره‌ی عربستان گردید، به استانداران خود در عراق و شام نوشت که در آن‌جا به آن‌ها زمینهایی در مقابل زمینهایشان داده شود. و این به احترام حق مالکیت فردی آن‌ها بود که اسلام برای ذمیان قايل است همانگونه‌ که‌ برای مسلمانان قایل می‌باشد.

همچنین زمانی که عمربن خطاب رضی الله عنه قصد گسترش مسجد الحرام را داشت و برای این منظور ناچار بود خانه‌های مسکونی اطراف مسجد را تخریب نماید،
     
  
صفحه  صفحه 12 از 74:  « پیشین  1  ...  11  12  13  ...  73  74  پسین » 
مذهب
مذهب

Real Islam - اسلام راستین

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA