انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 15 از 74:  « پیشین  1  ...  14  15  16  ...  73  74  پسین »

Real Islam - اسلام راستین


مرد

 
mohan1978: یک شیعه نمیتونه هم معتقد به امامت علی ع باشه و هم ابوبکر رو خلیفه بدونه .....هم شهادت زهرا رو قبول کنه و هم عمر رو گرامی بداره

شیعه تولی و تبری داره
دیگه به اینهائی که میگی اعتقادی ندارم
اینکه ابوبکر حکومت حضرت رو غصب کنه و هیچ شورشی و واکنشی از سوی مردم نشه غیر ممکنه سپاه اسمه بدستور پیامبر تشکیل شد و اون سپاه هنوز در مدینه بود و اسامه هم مورد اطمینان پیامبر ،اگر غصبی در کار بود چرا اون سپاه از دین محمد حمایت نکرد و با ابوبکر پیمان بست؟ اصلا در سقیفه تعداد انصار بسیار بیشتر از مهاجرین بود چرا اونهمه انصاری که برای خلافت رییس خودشون جمع شده بودن در نهایت حرف سه مهاجر حاضر در اونجا رو قبول کردند؟ حتما استدلال مهاجرین تو سقیفه بهتر بوده که اونها هم راضی شدن
گذشته از اینها اگه علی منصوب خداست ، پس کسی نمیتونه اونه غصب کنه و ابوبکر غصبی نکرده اگر نیست هم باز غصبی نبوده چون علی رو مردم بر ابوبکر ترجیح ندادن
اینها عین واقعیته و نمیشه بزور بگیم مردم مرتد شدند.

mohan1978: در مورد سوزاندن ...اونها مخالفین نبودن بلکه کسانی بودن که علی ع را خدا میدانستند
اونها هر کی بودن حضرت حق سوزوندن اونها رو نداشت چون به پروردگار حق مجازات با آتش رو برای خودش قائل شده و بس که آتش جهنمه ، اگر اون افراد مستحق مرگ بودن باید به شیوه اون زمان اعدام میشدن. mohan1978: الان هم برخی رفتارهای اجتماعی امامان که ناقض حکم شرعی هم نبوده حتما بر اساس مصلحتی انجام شده و این تفسیر بر میگرده به میزان شعور خواننده
ما عادت کردیم هر جا عقلمون قاصره بگیم حتما مصلحتی بوده چون بهمون از شیرخوارگی گفتن ائمه معصوم هستند و اصلا اشتباه نمیکنن در حالی که تنها فرشتگان هستند که معصوم اند اونهم بخاطر نوع آفرینش و کاری که باید انجام بدن
برای همینه که هم پیامبران و هم ائمه بارها از خداوند طلب مغفرت و بخشش از گناه کردندر حالی که اگه کسی معصوم باشه و گناهی در پروندش نباشه نیازی به طلب بخشش نداره .
کسی که کار خطائی پیش کسی انجام نداده هیچ وقت عذر خواهی الکی نمیکنه !
شما بری پیش رییس پاسگاه و بگی جناب سروان من عذر میخوام منو ببخشید ! اگه شما کار خطائی ازتون سر نزده باشه رییس پلیسه فکر میکنه شما دیوانه اید و نزد مردم مورد تمسخر قرار میگیرید.
     
  ویرایش شده توسط: apadanakamali   
مرد

 
apadanakamali: دیگه به اینهائی که میگی اعتقادی ندارم
هیچ اشکالی نداره هر کس در انتخاب دین و مذهب ازاده منتها دیگه نگو من شیعه هستم

apadanakamali: اون سپاه هنوز در مدینه بود و اسامه هم مورد اطمینان پیامبر ،اگر غصبی در کار بود چرا اون سپاه از دین محمد حمایت نکرد و
عذر میخوام ولی این مسخره ترین نوع محاجه و استدلال است

بدون هیچ مدرک تاریخی و .....فقط با چرایی در اتفاقاتی که ۱۴۰۰ سال پیش افتاده

مثل همون مثل معروف چرا اب تو تلمبه است چرا گوش کوب قلنبه است

برادر این اتفاقات ۱۴۰۰ سال پیش و نزد مردمی با فرهنگ و درک اون زمان اتفاق افتاده امروزر عنوان کردن این چراهایی که هیچ پاسخ صحصحی به اونها نمیشه داد فقط سفسطه است

با همه اینها شما که خیلی روشن فکر شدی پس فکر کن

در روم قدیم هر گاه لشگری ببرای جنگ میرفت سنا برای اینکه در هنگام برگشت فرمانده سپاه هوس نکنه که کودتا کنه و حکومت رو بدست بگیره تدابیری میاندیشیدند مانند گروگان گیری افراد و یا قرار دادن معاونین از گروهها و قبیله های غیر مرتبط با فرمانده و .....

حالا لشگر اسامه هم اگر میومد مدینه یک کودتا حساب میشد و حتما پیامبر اون موقع تدابیری برای اینگونه اتفاقات اندیشیده

ضمنا لشگرهای اون زمان قبیله ای بوده و در بسیاری از مواقه شنیدی که قسمتی کم یا زیاد از یک سپاه بخاطر مسایل قومیتی از اطاعت دستور فرمانده سر باز زدند

سوما اسامه دستوری از پیامبر برای همچین موردی نداشته

منهم بخوام از این دلایل بیارم نتیجه ای نمیگیریم

تصمیم با خودته میحوای چه مذهبی داشته باشی

apadanakamali: اونها هر کی بودن حضرت حق سوزوندن اونها رو نداشت چون به پروردگار حق مجازات با آتش رو برای خودش قائل شده و بس که آتش جهنمه ، اگر اون افراد مستحق مرگ بودن باید به شیوه اون زمان اعدام میشدن.
اشتباه میکنی چون در برخی گناهان این کیفر وجود داره البته من تحقیقی در این مورد و کلا در صحت اون ندارم باید برم تحقیق کنم این یک شنیده قدیمی بوده

apadanakamali: برای همینه که هم پیامبران و هم ائمه بارها از خداوند طلب مغفرت و بخشش از گناه کردندر حالی که اگه کسی معصوم باشه و گناهی در پروندش نباشه نیازی به طلب بخشش نداره .
دلیل استغفار چیزهای دیگه ای هم هست و فقط به انجام گناه بر نمیگرده

این خیلی جالبه

شما اصل گناه رو نمیتونی پیدا کنی بعد از رو استغفار میگی حتما گناه کرده که استغفار میکنه

مثل اینکه ببینی کسی داره وضو میگیره با خودت بگی حتما عمل مبطل روزه انجام داده که داره وضو میگیره در حالیکه خود تجدید کردن وضو ثواب داره

الان هم خود عمل استغفار ثواب داره و نشانه ادب است

مثل مجری که جلوی دوربین وقتی یک سرفه کوچک میکنه از رو ی ادب و با اینکه گناه نکرده عذر خواهی میکنه

یا مثل غسل که لازم نیست حتما محتلم باشی که غسل کنی و خوده غسل و تجدید وضو موضوعیت داره برای عبادت و ......

لذا خود ذکر استغفار با گناه یا بی گناه ثواب داره

apadanakamali: شما بری پیش رییس پاسگاه و بگی جناب سروان من عذر میخوام منو ببخشید ! اگه شما کار خطائی ازتون سر نزده باشه رییس پلیسه فکر میکنه شما دیوانه اید و نزد مردم مورد تمسخر قرار میگیرید.
خدا نه رییس پاسگاهه نه مردم عادی او خداست

شما در مورد عمر و ابوبکر بارها شنیدی بخاطر اعمال و و گناهان اعتراف کردن و ارزو کردن برخی کارها رو نکرده باشن ولی در مورد ائمه هیچ موردی نمیبینی که کار اشتباهی انجام داده باشن

دیدگاه دیگر



«قَالُواْ یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ » (۱) ؛ گفتند: ای پدر، برای گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم.

که بیان می‌دارد، هنگامی که برادران یوسف نزد پدر خویش آمدند در حالی که از گناه خویش پشیمان بودند از او تقاضا کردند تا به خاطر گناهی که انجام داده بودند از خدا استغفار بطلبد.

و در ادامه از زبان حضرت یعقوب می‌فرماید:

«قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّیَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ » (۲) ؛ گفت: به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش می‌خواهم، که او همانا آمرزنده مهربان است.
استغفار خود عبادتی مطلق است که الزاما نباید پس از انجام گناه صورت گیرد. امام صادق(ع) در این زمینه می‌فرمایند که رسول خدا فرمودند:«خیر الدعائ الاستغفار» (۳) ؛ بهترین دعا استغفار است


۱- یوسف 97
۲- یوسف 98

۳- تفسیر البرهان ج 5 ص 184
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
mohan1978: هیچ اشکالی نداره هر کس در انتخاب دین و مذهب ازاده منتها دیگه نگو من شیعه هستم
اتفاقا من خودم رو شیعه میدونم اونم شیعه ای که علی علیه السلام اونو ترویج میکرد شیعه ای بدور از خرافات بدور از اعمال زشت و پلیدی مثل متعه و تقیه ، شیعه علوی نه صفوی! انشاءالله خداوند به من توفیق بده در راه یکتاپرستی و توحیدش گام بردارم

mohan1978: برادر این اتفاقات ۱۴۰۰ سال پیش و نزد مردمی با فرهنگ و درک اون زمان اتفاق افتاده امروزر عنوان کردن این چراهایی که هیچ پاسخ صحصحی به اونها نمیشه داد فقط سفسطه است
چطور شما داری میگی اون زمان خلافت غصب شد اما نمیتونم در مقام سوال ازت بپرسم چرا اون سپاهی که پیامبر تجهیز فرمود واکنشی از خود نشان نداد و مانع غصب نشد
mohan1978: حالا لشگر اسامه هم اگر میومد مدینه یک کودتا حساب میشد و حتما پیامبر اون موقع تدابیری برای اینگونه اتفاقات اندیشیده

کودتا!
شما میگی ابوبکر و دارو دسته اش حکومت علی رو غصب کردند این یعنی اونها کودتا کردند حالا واکنش سپاه اسامه برای جلوگیری از این غصب خلافت میشه چه کودتائی؟ پس حتما حکومت ابوبکر قانونی بوده که واکنش سپاه میشده کودتا!

mohan1978: اشتباه میکنی چون در برخی گناهان این کیفر وجود داره البته من تحقیقی در این مورد و کلا در صحت اون ندارم باید برم تحقیق کنم این یک شنیده قدیمی بوده
پس قبل از اینکه بگی من اشتباه کردم برو تحقیق کن و ببین در کدوم گناهان چنین کیفری وجود داره منتظریم mohan1978: شما اصل گناه رو نمیتونی پیدا کنی بعد از رو استغفار میگی حتما گناه کرده که استغفار میکنه
من کاری به گناه اونها ندارم ولله و اعلم ، میگم اونها مرتب توبه میکردن تو دعاهاشون فراوونه ، در ضمن گناه حتما نباید قتل باشه یا دزدی و زنا
برای پیامبران اعمالی که برای ما گناه نیست برای اونها گناهه مثلا، شما اگه تو کوچه سلام نکنی گناهی نیست چون سلام کردن مستحبه و جوابش واجب ولی اگه پیامبر سلام نکنه براش میشه گناه چون او اسوه و الگوی جامعه هست یا نماز شب یرای مسلمان مستحبه ، نخونی گناهکار نیستی ولی بر پیامبر این نماز فرضه
در آیاتی که خداوند پیامبرش رو مورد بازخواست قرار میده هم همینطور اون کارها برای ما شاید گناه نباشه مثل عدم توجه به یه کور یا نخوردن عسل ولی برای پیامبر گناهه حتی اگه اون گناه به اندازه سر سوزنی باشه mohan1978: مثل مجری که جلوی دوربین وقتی یک سرفه کوچک میکنه از رو ی ادب و با اینکه گناه نکرده عذر خواهی میکنه
عذر خواهی با توبه دو عمل مجزاست با این حال اون مجری هم عملی ازش سر زده که عذر خواهی کرده، مجری در نظر خودش سرفه کردن جلوی اونها یه بی احترامی بوده و با عذر خواهی ادبش رو نشون میده، آیا اگه سرفه نمیکرد عذر خواهی میکرد؟
mohan1978: شما در مورد عمر و ابوبکر بارها شنیدی بخاطر اعمال و و گناهان اعتراف کردن و ارزو کردن برخی کارها رو نکرده باشن ولی در مورد ائمه هیچ موردی نمیبینی که کار اشتباهی انجام داده باشن

سرتاسر دعاهای ائمه اطهار پر از توبه و استغفار به درگاه خداست
اما غالب تاریخ نویسان و راویان اسلام از اهل سنت هستن و اونها اونقدر که از کارها و روایات خلفا نوشتن در مورد ائمه نه اهل سنت و نه اهل تشیع اینکار رو نکردن و زندگی ائمه اونهقدر زیر ذره بین نبوده حتی در مورد خلفای بنی عباس و بنی امیه هم بجز چندتاشون وقایع زیادی ازشون نمیشنویم mohan1978: که بیان می‌دارد، هنگامی که برادران یوسف نزد پدر خویش آمدند در حالی که از گناه خویش پشیمان بودند از او تقاضا کردند تا به خاطر گناهی که انجام داده بودند از خدا استغفار بطلبد.

و در ادامه از زبان حضرت یعقوب می‌فرماید:

«قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّیَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ » (۲) ؛ گفت: به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش می‌خواهم، که او همانا آمرزنده مهربان است.
استغفار خود عبادتی مطلق است که الزاما نباید پس از انجام گناه صورت گیرد. امام صادق(ع) در این زمینه می‌فرمایند که رسول خدا فرمودند:«خیر الدعائ الاستغفار» (۳) ؛ بهترین دعا استغفار است
پس برادران یوسف خطاکار و گنه کار بودند که پدرشون براشون استغفار کرد الکی استغفار نکرده
دوست من دست از لجبازی بردار جای جای قرآن خداوند به پیامبر و مردم میگه که محمد مثل خودتونه ، غیب هم نمیدونه ، مورد بازخواست هم قرارش داده ، یعنی اینقدر سخته که باورمون بشه ایشون هم، در امور دنیوی دچار خطا و اشتباه میشده، خوب توبه رو خداوند برای همین چیزها گذاشته پیامبر هم مثل سایر انبیاء و مردم توبه و استغفار میکرده و خداوند هم اونو میبخشیده اونچه مهمه اینه که در زمان وفاتشون حق الناس و حق الهی برگردنشون نبوده و پاک از دنیا رفته بقدون گناه و معصیت!
آیات اول تا یازده سوره عبس گویای همه چیز هست جالبه که من تا حالا هیچ جا در پاسخ به رستم آقا به این آیات نپرداختی و توضیحی براش نداری
     
  
مرد

 
apadanakamali: اتفاقا من خودم رو شیعه میدونم اونم شیعه ای که علی علیه السلام اونو ترویج میکرد شیعه ای بدور از خرافات بدور از اعمال زشت و پلیدی مثل متعه و تقیه ، شیعه علوی نه صفوی! انشاءالله خداوند به من توفیق بده در راه یکتاپرستی و توحیدش گام بردارم

شیعه بار کلامی داره و معنی کلامی اون حائض افرادی است که بعد از نبی علی ع رو امام اول و بعد اون ۱۱ امام و در نهایت مهدی رو قبول دارن یعلاوه باقی اعتقادات لذا شما شیعه هر چیزی میتونی باشی ولی شیعه جعفری و مطابق با بار حقوقی کلمه نیستی

apadanakamali: چطور شما داری میگی اون زمان خلافت غصب شد اما نمیتونم در مقام سوال ازت بپرسم چرا اون سپاهی که پیامبر تجهیز فرمود واکنشی از خود نشان نداد و مانع غصب نشد
چرا اما نمیشه بدون اتکا به روایت یا تاریخ اون زمان قضاوت کرد

پرسیدی منم احتمالاتی رو عنوان کردم

سپاه اسامه دستوری برای این کار نداشت ....خود حضرت علی علاقه ای به خونریزی نداشت و دستور صبر داشت

apadanakamali: کودتا!
شما میگی ابوبکر و دارو دسته اش حکومت علی رو غصب کردند این یعنی اونها کودتا کردند حالا واکنش سپاه اسامه برای جلوگیری از این غصب خلافت میشه چه کودتائی؟ پس حتما حکومت ابوبکر قانونی بوده که واکنش سپاه میشده کودتا!
بار حقوقی کلمات رو متوجه باشید

حکومت علی مستقر نبود و در منازعه ای موفقیت با عمر و ابوبکر بود و به هر دلیل مردم به ابوبکر اقبال نشون دادن

لذا هر گونه عمل ارتش بعد از استقرار هر حکومتی رو کودتا میگن

ضمنا ما به غصب خلافت و اینکه مردم علیرغم بیعت به ابوبکر گرویدند معترضیم و معتقدیم گناه کردند

اما از این لحاظ که حکومت باید دارای اقبال مردمی باشه ابوبکر حاکم و خلیفه شده و حتی میبینید علی ع هم قبول میکنه

اما این نافی غصب خلافت و پیمان شکنی و گناه اون افراد نیست

apadanakamali: پس قبل از اینکه بگی من اشتباه کردم برو تحقیق کن و ببین در کدوم گناهان چنین کیفری وجود داره منتظریم
تا جایی که ذهنم یاری میکند حضرت علی برای شخصی که مرتکب زنا با میت شده بود ۳ را عنوان کرد تا خوده مجرم انتخاب کنه و اونها شامل گردن زدن با شمشیر ...پرت شدن از کوه و سوختن در اتش بود که مجرم سوخته شدن را انتخاب کرد

اما باز هم بگم باید تحقیق کنم

apadanakamali: شما اگه تو کوچه سلام نکنی گناهی نیست چون سلام کردن مستحبه و جوابش واجب ولی اگه پیامبر سلام نکنه براش میشه گناه چون او اسوه و الگوی جامعه هست
به اینها گناته میگن ؟؟؟؟


ترک اولی با گناه فرق داره

بقیه اش بعدا ج.واب میدم الان کار دارم ببخشید وقت خوش و طاعات قبول
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
rostam91: دقیقا چون تنها خداست که با آتش مجازات میکنه و این تنها در حد و اختیار خداونده
سوزاندن یکی از مجازات های اسلامی است

ویکی پدیا

لواط

در قرآن، کیفر لواط معین نگردیده‌است. چنان‌چه هر دو مرد که مرتکب لواط شده‌اند، بالغ و عاقل باشند، حکمشان اعدام‌است؛ خواه مجرد و خواه همسردار، خواه مسلمان یا کافر باشند. نحوهٔ اعدام برای لواط، در فقه شیعه، یکی از موارد زیر است:

زدن گردن با شمشیر
پرتاب کردن وی از کوه بلند در حالی که دست‌ها و پاهایش با طناب بسته شده باشد.
سوزاندن وی در آتش.
سنگسار کردن وی.
خراب کردن دیوار بر سر وی..[۱]

البته برخی مجازات ها تعدیل شده مثلا اگر چند مجازات برای یک عمل مطرح است اسانترین را انتخاب میکنند

در حال حاضر هم سوزاندن مطرح نیست اما در اون زمان بوده

قضاوتهای علی ع معروف است و در انها قید شده که لواط کننده و کسی را که وی را خدا خواند و از این سخن برنگشت با سوزاندن تعزیر نمود


ضمنا باید کل داستان و نتیجه را مستند عنوان کنید تا قابل بررسی باشد

ضمن اینکه دلیل قرانی یا روایی مورد قبول برای عامه را در مورد عدم حق سوزاندن ارائه کنید

من میدانم که در چند مورد بوسیله سوزاندن افرادی قصاص شدند هم با اسید هم با ته سیگار و فندک ماشین و هویه که چنر سال پیش انجام شد به دستور قاضی
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
apadanakamali: دیگه به اینهائی که میگی اعتقادی ندارم
هر انسانی میتونه دین خودش رو هر زمان با توجه به عقل و شعورش انتخاب کنه یا تغییر بده البته خیلی وقتها عقل و شعور انسانها بواسطه مسایلی مادی و.... پس رفت هم میکنه

مثل یک پیرمرد تو دهات جنوب شرق که وقتی مبلغان شیعی بعد زلزله رفته بودن کمک کنن و مواد غذایی براشون ببرن بعد از دادن مواد غذایی میپرسن ازش پدر جان تو شیعه هستی یا سنی پیرمرد میگه پدر جان تا قبل این هر ماه چند تا سنی برامون روغن ۵ کیلویی و برنج میاوردن و رسیدگی میکردن ما هم پای موعظه اونها بودیم تو نمازهاشون شرکت میکردیم حالا اگر شما بیشتر از اونها برنج و روغن بدی از فردا پای حرف شما میایم نماز جماعت شما

مبلغان شیعی هم گفتن شما همون سنی بمونید بهتره و کمک هارو میدن و میان چون روغن و برنج عربستان معجزه های زیادی میکنه پولهایی که همه فقرای سنی با اونا روزگار میگذروندن

در نهایت اقا

کسانی هم که مثل شما عقاید شیعی رو بی هیچ دلیل متقن و روشنی با تفکرات سنی تعویض میکنن باید خیلی خوشحال باشن که به تعصیلات رفتن و در رخوت قرار گرفتن

اسطوره ادم باید لیاقت اسطوره شدن داشته باشه

کسی که شخصیتی مثل علی ع را پشت سر ۳ تا ادم گنه کار و سیاس و پر از اشتباه با اعمالی خجالت اور قرار میده باید در انصاف و تعقل خودش یک بازنگری کلی انجام بده


apadanakamali: اتفاقا من خودم رو شیعه میدونم اونم شیعه ای که علی علیه السلام اونو ترویج میکرد شیعه ای بدور از خرافات بدور از اعمال زشت و پلیدی مثل متعه و تقیه ، شیعه علوی نه صفوی! انشاءالله خداوند به من توفیق بده در راه یکتاپرستی و توحیدش گام بردارم
شیعه علوی فقط شیعه علی است و همون شیعه جعفری که سینه به سینه بدون واسطه احکام دین رو از زیان معصومین بدست اورده

راویانی که پشت در پشت پاک و اصیل ترین و پاکترین پشت و نطفه رو در دنیا دارند نه مانند راویان محترم اهل سنت اغلبا مشکوک النطفه یا در تولد اونها چند پدر وجود داشته باشه مثل زیاد ابن ابیه که از راویان شماست و بدون نیاز به سند و از اسمش معلومه که باباش معلوم نیست کیه

یا مثل ابوهریره که در ازای ۳ سال حضور در خدمت پیامبر اونهم نه مثل علی ع و برخی اصحاب از پیامبر ۱۲۰۰۰ حدیث نقل میکنه که اگر حساب کنی ۲۵۹۲۰ ساعت کلا با شب و روز و جمعه و همه اوقات نزد پیامبر بوده انگار هر ۲ ساعت ۱ روایت شنیده و تو حافظه داشته و نقل کرده

مذهب شما بر اساس روایات همچین ادمهایی پایه گذاری شده دیگه خودتون میدونید

[quote=apadanakamali]پس برادران یوسف خطاکار و گنه کار بودند که پدرشون براشون استغفار کرد الکی استغفار نکرده
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
apadanakamali: خوب توبه رو خداوند برای همین چیزها گذاشته پیامبر هم مثل سایر انبیاء و مردم توبه و استغفار میکرده
دوست محترم فک کنم شما واقعا طالب حق باشی و هنوز دلت زنگار نگرفته باشه اگر واقعا اهل حقیقت یابی هستی بر اساس قران و یا هر انچه که شما علاقه داری حقانیت شیعه و یا این اعتقاد مثل معصومیت امام و پگیامبر و .... رو بهت ثابت کنم

اگر خواستی مشروط به معین کردن شرایط بحث با هم بحث کنیم

apadanakamali: آیات اول تا یازده سوره عبس گویای همه چیز هست جالبه که من تا حالا هیچ جا در پاسخ به رستم آقا به این آیات نپرداختی و توضیحی براش نداری
چرا همه رو جواب گرفته البته هر وقت منکوب شده فقط بحث رو عوض کرده ضمنا من خوشحالم شما با اینکه چند روزه عضو شدی همه یکسال بحث های مارو خوندی ......آفرین


عَبَسَ وَ تَوَلَّى1أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‏2وَ ما يُدْريکَ لَعَلَّهُ يَزَّکَّى3أَوْ يَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْرى‏4أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى‏5فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى6وَ ما عَلَيْکَ أَلاَّ يَزَّکَّى7وَ أَمَّا مَنْ جاءَکَ يَسْعى‏8وَ هُوَ يَخْشى‏9فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى10کَلاَّ إِنَّها تَذْکِرَةٌ


» استاد الهی قمشه‌ای
1) عبوس و ترشرو گشت. [ نظرات / امتیازها ]
2) چون آن مرد نابینا حضورش آمد. [ نظرات / امتیازها ]
3) و تو چه می دانی ممکن است او مردی پارسا و پاکیزه صفات باشد. [ نظرات / امتیازها ]
4) یا ( به تعلیم رسول ) به یاد خدا آید و ذکر حق او را سودمند افتد. ( مراد عبد اللَّه مکتوم است که چون حضور رسول برای تعلیم قرآن آمد جمعی از اکابر کفار قریش نزد حضرت بودند ، حضرت از حرص بر ایمان و هدایت آنها به او توجه کامل نکرد و به صحبت مشغول بود و مرد متشخصی از امویان بر آن نابینا ترشرویی و اظهار انزجار نمود. بر نکوهش او و حرمت عبد اللَّه این آیات نازل شد ) . [ نظرات / امتیازها ]
5) اما آن که دارا ( و مغرور دنیا ) است. [ نظرات / امتیازها ]
6) تو به او توجه کنی ( و حریص بر ایمان او باشی ) ! [ نظرات / امتیازها ]
7) در صورتی که اگر او به پارسایی نپردازد بر تو تکلیفی نیست. [ نظرات / امتیازها ]
8) اما آن کس که ( چون عبد اللَّه مکتوم به شوق دل برای ذکر خدا ) به سوی تو می شتابد. [ نظرات / امتیازها ]
9) و او مرد خدا ترس و با تقوایی است. [ نظرات / امتیازها ]
10) تو از توجه به او خود داری می کنی! [ نظرات / امتیازها ]
11) این روا نیست ، که آیات حق برای پند و تذکر ( همه خلق ) است. [ نظرات / امتیازها ]

داستان

پیامبر داشت با بزرگان قوم مباحثه و اونها رو ارشاد میکرد مردی نابینا امد و بلند و مداوم او را صدا میکرد تا اینکه مزاحمت او باعث قطع صحبت ها ی پیامبر شد و پیامبر از این رفتار ناراحت شد


حالا یک ادم منصف یک ذره فکر کنه

بی ادبی کاره اون پیرمرده بوده که با صدای بلند و مزاحمت پیامبر رو ناراحت کرده

الان هم شما قاضی آیا نباید اون پیرمرد ارام دنبال پیامبر میگشت و صبر میکرد تا کار پیامبر تموم بشه


پیامبر معصومه و برای همین کاری که برای مردم دیگه هیچ اشکالی نداره برای پیامبر سهو حساب میشه



اولا این ایات دائر بر صدور گناهی از جانب پیامبر نبوده

شما اگر این ایات را تذکر شدید به پیامبر بدانید اونوقت ایاتی که در اونها ابوبکر و عمر مورد مواخذه قرار میگیرند رو باید دلیل کفر اونها بدونید وقتی صدایشان را نزد رسول به اهانت بلند کردند


پیامبر چون دارای خلق عظیم و مقام عالی بود و هر عمل ایشان سنت میشد بسیار بسیار مراقب رفتار خود بود و با این وجود اگر گاهی اتفاقی می افتاد خدا تذکر میداد و تذکر نه دلیل گناه است و نه دلیل سهوی بزرگ

پلیس اگر در محل توقف ممنوع پارک کنی جریمه ات میکنه اما اگر خودت تو ماشین باشی و چند لحظه برای پیاده کردن دوستت در محل توقف ممنوع وایستی جریمه ات نمیکنه چون تو حق داری چند لحظه اونجا قانونا وایستی اما حتما بهت اشاره میکنه و تذکر میدعه حرکن کنی

تو نه خلافی کردی نه کارت اشتباهه اما پلیس بهت تذکر میده

مثال بعدی

وسط جاده تو بلوار دارن رنگ میکنن جدول ها رو و یک نفر رو میگذارن ۱۰۰ متر قبل با پرچم علامت بده او ن ادم به ماشینهایی که ز دورتر میرن تو منتهی علیه راست علامت نمیده اما حتی اگر ببینه یک نفر از دویست متری هنوز نمیره سمت راست تند تند پرچم میزنه و تذکر میده .......ببین نه گناهی است نه خلافی و نه اشتباهی

هشدار میده که حواس راننده باشه با اینکه هنورز خیلی فاصله داره اما تذکر میده و هزاران مورد اینجوری


بازهم میگم اگر اینها دلیل بر گناه باشه ایاتی که در مورد عایشه و حفصه نازل شده دلالت بر کفر اونها داره

خلاصه اینقدر داستانسرایی نکنیم

پیامبر معصومه مطابق قران و اصحاب کسا هم معصومند طبق روایت مسلم از پیامبر و در ادامه هم اولاد حسین ع معصومند تا مهدی ع

باز هم این پست از محفوظات خودم بود و اگر جواب فاطع تر میخوای گفتم شرایط مناظره رو معین کن من در خدمتم

برای این میگم معین کن که مثل رستم و برخی دیگه لیز نخورید و تا محکوم شدید جا خالی نکنید
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
rostam91: !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
عجب

یکی از مجازات های لواط سوزاندن است

گرچه این مجازات ها تعدیل شده و الان انجام نمیشه و کاش کلا همه مجازاتهای منجر به مرگ در اسلام منسوخ بشه و حتی قصاص هم برداشته بشه

مجازات مرگ فقط برای مجرمین جنایی بالفطره خوبه
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
حَجَّة الوداع

انگیزهٔ این سفر

کار دعوت و ابلاغ رسالت به پایان رسیده بود، و جامعه‌ای نوین بر پایهٔ اثبات اُلوهیت خدای یکتای بی‌همتا و نفی اُلوهیت دیگر خدایان تأسیس شده بود، و مبانی نبوت حضرت ختمی مرتبت و رسالت خاتم‌النبیین استوار گردیده بود، و گویی هاتفی از درون قلب رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- ایشان را ندا درمی‌داد و یادآوری میکرد که دوران اقامت آنحضرت در عالَم دنیا نزدیک است به پایان برسد؛ چنانکه وقتی معاذ را - در سال دهم هجرت- می‌خواستند به یمن اعزام کنند، ضمن سخنانشان به وی گفتند:

«یا معاذ، إنک عسى أن لا تلقانی بعد عامی هذا، ولعلک أن تمر بمسجدی هذا وقبری».


«ای معاذ، تو چه بسا پس از امسال دیگر مرا ملاقات نکنی، و شاید وقتی از اینجا بگذری آرامگاه مرا در کنار مسجدم بیابی!؟»

و معاذ از سوزِ دل در غم فراق رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- گریست.

خداوند چنین خواسته بود که ثمرات دعوتی را که آنحضرت بیست و اندی سال در راه بارور کردن نهال آن رنج‌های گوناگون را بر خویشتن هموار گردانیده بودند، به رسول‌گرامی خویش نشان بدهد. نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- در اطراف مکه با افراد و نمایندگان قبایل مختلف عرب نشست و برخاست داشته باشند، و آنان از آنحضرت احکام دین و معارف اسلام را فراگیرند، و از آنان گواهی بگیرد که نسبت به ادای امانت الهی کوتاهی نکرده، و رسالت خداوند را تبلیغ فرموده، و از مراتب خیرخواهی نسبت به امت خویش فروگذار نکرده است.

پیامبر بزرگ اسلام اعلام کردند که قصد ادای این حجّ پربرکت و پرآوازه را دارند. جمعیت انبوهی وارد مدینه شدند، و همگی آنان خواستار آن بودند که در این سفر حج به رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- اقتدا کنند [1]. روز شنبه، پنج روز مانده به پایان ماه ذیقعده، نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- آمادهٔ سفر شدند[2]. گیسوانشان را شانه کردند و روغن زدند و پیراهن پوشیدند و عبا بر دوش گرفتند، و شتر قربانی خودشان را قلاده به گردن بستند، و بعدازظهر آن روز به راه افتادند. پیش از نماز عصر به ذوالحُلَیفه رسیدند، و نماز عصر را دو رکعت گزاردند، و در آنجا ماندند تا شب به صبح رسید. صبح روز بعد، به اصحابشان فرمودند:

«أتانی اللیلة آت من ربی فقال: صل فی هذا الوادی المبارك وقل: عمرة فی حجة»[3].

«دوش پیکی از جانب خدای من نزد من آمد و گفت: دراین وادی پربرکت نماز بگزار و نیت کن که یک عمره و یک حج را با هم برگزار کنی!»

حضرت رسول‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- پیش از آنکه نمازظهر را بگزارند. برای احرام بستن غسل کردند. آنگاه، عایشه با دستان خویش با ذَریره و دیگر عطریاتی که مُشک نیز در آن بود، سر و بدن آنحضرت را خوشبوی گردانید، به اندازه‌ای که عطریات لابلای گیسوان آنحضرت و محاسن ایشان برق می‌زد، و بدون آنکه سر و صورتشان را بشویند، آن عطریات را به حال خود واگذاشتند و پیراهن بر تن پوشیدند، و رِدا بر دوش گرفتند، و آنگاه نماز ظهر را دو رکعت گزاردند، و سپس در همان مکانی که نماز گزارده بودند احرام حجّ و عُمره بستند، و حج و عمره را با هم نیت کردند و تلبیه را آغاز کردند. آنگاه از آن مکان خارج شدند و بر ناقهٔ قَصواء سوار شدند، در حالیکه همچنان تلبیه سر می‌دادند، و هنگامی که به بیابان رسیدند، هنوز تلبیه می‌گفتند.

پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- مسیر خودشان را ادامه دادند تا به نزدیکی مکه رسیدند، در ذی‌طُوی شب را ماندند. آنگاه بامداد روز یکشنبه چهار روز گذشته از آغاز ذیحجهٔ سال دهم هجرت نماز صبح را گزاردند و غسل کردند و وارد شهر مکه شدند. جمعاً هشت روز سفرشان به طول انجامیده بود که مدت زمان متوسطی برای طی این مسیر است. وقتی وارد مسجدالحرام شدند، خانهٔ کعبه را طواف کردند. آنگاه سعی صفا و مروه به جای آوردند، اما از احرام خارج نشدند، چون حجّ ایشان حجّ قران بود و قربانی خودشان را از آغاز عمره به همراه آورده بودند. آنحضرت پس از ادای مناسک در بالا دست مکه در منطقهٔ حَجون فرود آمدند و در آنجا اقامت کردند، و جز برای طواف حج، دیگر به طواف خانهٔ کعبه نیامدند.

رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- به همراهانشان که قربانی به همراه نیاورده بودند دستور دادند که اِحرامشان را اِحرام عُمره درنظر بگیرند، و خانهٔ کعبه را طواف کنند و سعی صفا و مروه را به جای آورند، آنگاه کاملاً از احرام خارج شوند. همراهان رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- دچار تردید شدند. آنحضرت فرمودند:

«لو استقبلت من أمری ما أستدبرت ما أهدیت ولو لا أن معی الهدی لأحللت»

«اگر این ترتیبی را که پیش آمد از پیش می‌دانستم قربانی با خود نمی‌آوردم؛ و اگر نبود اینکه قربانی به همراه آورده‌ام، از اِحرام درمی‌آمدم!»

بنابراین، کسانی که قربانی با خود نیاورده بودند از اِحرام درآمدند و سخن آنحضرت را شنیدند و از ایشان اطاعت کردند.

روز هشتم ذیحجه- که روز تَرویه نام دارد- آهنگ منی کردند، و نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح روز بعد را- جمعا پنج نماز- در بیابان منی گزاردند. آنگاه قدری درنگ کردند تا خورشید طلوع کرد. از آنجا تا سوی بیابان عرفات به راه افتادند. در عرفات، مشاهده کردند که قبّه‌ای برای ایشان در نَمِره برپا کرده‌اند. در آن قبّه منزل کردند، وقتی آفتاب از نیمروز گذشت، دستور دادند ناقهٔ قَصواء را برای ایشان آماده کردند، و بر آن سوار شدند و به میانهٔ بیابان عرفات آمدند، و در حالی که یکصد و بیست و چهار هزار یا یکصد و چهل و چهار هزار تن از مسلمانان در اطراف آن حضرت گرد آمده بودند، در میان مردم برای ایراد خطابه ایستادند، و این خطبهٔ جامع را اِلقا کردند:

«أیها الناس، اسمعوا قولی، فإنی لا أدری، لعلی لا ألقاکم بعد عامی هذا بهذا الموقف أبدا» [4].

«هان، ای مردمان، سخن مرا بشنوید؛ که من نمی‌دانم، شاید دیگر سالهای آینده شما را در این موقف نبینم!؟»

«إن دماءکم وأموالکم حرام علیکم کحرمة یومکم هذا فی شهرکم هذا فی بلدکم هذا».


«حریم خونهای شما و اموال شما محترم است، و باید حُرمت آنها را نگاه دارید، همانند حُرمت امروز، در این ماه، و در این شهر شما!»

«ألا کل شیء من أمر الجاهلیة تحت قدمی موضوع، ودماء الجاهلیة موضوعهٔ، وإن أول دم أضع من دمائنا دم ابن ربیعهٔ بن الحارث؛ وربا الجاهلیهٔ موضوع، وأول ربا أضع من ربانا ربا عباس بن عبدالمطلب، فانه موضوع کله...).

«هشدار، که هر آنچه مربوط به جاهلیت است بی‌اعتبار است و زیر پاهای من جای دارد. خونهای ریخته شده در جاهلیت فرو نهاده است و غیرقابل قصاص و خونخواهی؛ و نخستین خونی که از ما ریخته شده و آن را قصاص نخواهیم کرد، خون ابن‌ربیعه پسر حارث است؛ همچنین، رِبای دوران جاهلیت از اعتبار ساقط است، و نخستین ربایی که آنرا از موارد ربای خودمان از درجه اعتبار ساقط می‌گردانم، ربای عباس بن عبدالمطلب است که تماماً بی‌اعتبار است...!»

«فاتقوا الله فی النساء، فإنکم أخذتموهن بأمانة الله، واستحللتم فروجهن بکلمة الله، ولکم علیهن ألاَّ یوطئن فرشکم أحداً تکرهونه، فإن فعلن ذلك فاضربوهن ضرباً غیر مبرح، ولهن علیکم رزقهن وکسوتهن بالمعروف».

«حال که چنین است، خدای را درنظر بگیرید در ارتباط با زنان؛ که شما آنان را با امانت خدا برگرفته‌اید، و رابطه ویژه با انان را با حکم خدا برای خودتان حلال کرده‌اید! این حق شما بر گردن آنان است که هرگز کسی را که شما خوش ندارید، به خانه و زندگی شما راه ندهند؛ اگر چنین کاری کردند، می‌توانید آنان را بزنید، البته به نوعی که آنان را آسیب نرساند! حق آنان نیز بر گردن شما آنست، که در حدّ متعارف خوراک و پوشاک آنان را تأمین کنید».

«وقد ترکت فیکم ما لن تضلوا بعده إن اعتصمتم به؛ کتاب الله» [5].

«باری، من در میان شما یادگاری برجای نهاده‌ام که پس از آن گمراه نشوید، اگر به آن تمسّک پیدا کنید؛ کتاب خدا!»


«أیها الناس، إنه لا نبی بعدی، ولا أمة بعدکم. ألاَ فاعبدوا ربکم وصلوا خمسکم وصوموا شهرکم وأدوا زکاة أموالکم طیبة بها أنفسکم، وتحجون بیت ربکم، وأطیعوا ولاة أمرکم، تدخلوا جنة ربکم» [6].

«هان، ای مردمان! پس از من پیامبری دیگر نخواهد بود، و پس از شما امتی دیگر نخواهد بود. هشدار، که خدایتان را پرستش کنید، و پنج نمازتان را بگزارید، و یک ماه روزه‌تان را بگیرید، و زکات اموالتان را با میل و رغبت ادا کنید، و خانه خدایتان را حج بگزارید، و زمامدارانتان را فرمان ببرید؛ تا به بهشت خدایتان وارد شوید!»

«وأنتم تسألون عنی؛ فما أنتم قائلون؟»

«باری، از شما راجع به من خواهند پرسید؛ شما چه خواهید گفت؟»

مردم جواب دادند: شهادت می‌دهیم که شما تبلیغ دین و ادای رسالت و خیرخواهی نسبت به ما را به نحو احسن انجام داده‌اید!؟

آنگاه با انگشت سبّابهٔ خویش در حالیکه به سمت آسمان اشاره می‌کردند، توجه مردم را به خویشتن جلب کردند و سه مرتبه گفتند: «اللهم اشهد» بار خدایا، شاهد باش![7]

در بیابان عرفات، آن کسی که سخنان رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- را با صدای بلند به مردم می‌رساند، ربیعه بن اُمیه بن خلف بود [8].

پس از فراغت نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- از ایراد خطبه در بیابان عرفات در میان انبوه مسلمانان، این آیهٔ شریفه بر آنحضرت نازل گردید:

«الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِیناً»[9].

«امروز دینتان را برایتان کامل گردانیدم، و نعتم را بر شما تمام کردم، و اسلام را به عنوان دین برای شما انتخاب کردم!»

وقتی این آیه نازل شد، عمر گریست. نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- به او گفتند: «ما یبکیك؟» چرا می‌گریی؟! گفت: سبب گریهٔ من آنست که تاکنون همواره دینمان رو به ازدیاد بود، اما، اینک که کامل شد، هرگز هیچ چیز کامل نگردد مگر آنکه رو به نقصان گذارد! فرمودند: (صدقت) راست می‌گویی![10]

پس از اتمام خطبه، بلال اذان گفت و سپس اقامه گفت، و رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- نماز ظهر را با آن جماعت انبوه گزاردند. بلافاصله، بلال اقامهٔ نماز عصر را گفت و آنحضرت نماز عصر را گزاردند و بین دو نماز نافله نخواندند. آنگاه سواره بسوی موقف آمدند، و شکم ناقهٔ قصوای را به صخره‌های دامنهٔ جبل‌الرحمه چسبانیدند، و حیوانات قربانی را پیش روی خویش قرار دادند، و روی به قبله کردند، و همچنان سراپا ایستادند تا وقتیکه خورشید غروب کرد، و زردی آفتاب تا حدودی از میان رفت و قرص خورشید پنهان شد.

پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- اُسامه را پشت سرشان سوار کردند، و شتابان تاختند تا به مُزدلفه رسیدند. در آنجا نمازهای مغرب و عشا را با یک اذان و دو اقامه گزاردند و در فاصلهٔ دو نماز به ذکر و تسبیح نپرداختند. آنگاه استراحت کردند تا وقتیکه سپیده دم طالع شد، نماز صبح را، هنگامی که هوا بخوبی روشن شد، با یک اذان و یک اقامه گزاردند؛ آنگاه، بر ناقهٔ قَصواء سوار شدند و به مشعرالحرام رفتند، و رو به قبله ایستادند، و دعا کردندو تسبیح و تکبیر و تهلیل سر دادند، و همچنان سرپا بودند تا اینکه روز کاملاً برآمد.

آنگاه، از مُزدلفه پیش از آنکه خورشید طالع شود بسوی منی شتافتند، و فضل بن‌عباس را پشت سرشان سوار کردند، و رفتند تا به بَطن مُحسِّر رسیدند. اندکی دیگر تاختند، آنگاه راه میانه‌ای را که به جمرهٔ کُبری منتهی می‌گردید در پیش گرفتند، تا به جمرهٔ کبری که در کنار آن در آن زمان درختی که بود، و آن را جمرهٔ عقبه و جمرهٔ اُولی نیز می‌نامیده‌اند، رسیدند. آنحضرت جمرهٔ عقبه را با هفت سنگریزه رمی کردند، و با پرتاب هر سنگریزه الله‌اکبر می‌گفتند. سنگریزه‌ها نه خیلی ریز و نه خیلی درشت بودند، و آنحضرت آن سنگریزه‌ها را از همان وادی جمع کرده بودند.

آنگاه به قربانگاه رفتند و با دست خودشان 63 شتر نَحر کردند، و مابقی قربانی‌ها را که 37 رأس بودند- جمعاً یکصد قربانی- به علی دادند و او آنها را ذبح کرد. رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- نیز علی را در قربانی خودشان شریک گردانیدند، سپس دستور فرمودند از گوشت هر یک از شتران قربانی یک قطعه جدا کنند، و در دیگی بیافکنند، و از گوشت آن قربانی‌ها خوردند، و آبگوشت آن را نیز تناول کردند.

آنگاه رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- بر ناقهٔ خویش سوار شدند و بسوی خانهٔ کعبه سرازیر شدند، و نماز ظهر را در مکه گزاردند، و سپس به سراغ فرزندان مطلّب رفتند که بر سر چاه زمزم ایستاده بودند و حاجیان را آب می‌دادند، و به آنان گفتند:

«انزعوا بنی المطلب، فلولا أن یغلبکم الناس على سقایتکم لنـزعت معکم».

«به آب کشیدن از زمزمه ادامه بدهید ای فرزندان مطلّب، که اگر نبود خوف اینکه مردم عملا سِمَت سقایت را از دست شما بازبگیرند، من نیز همراه شما از زمزم آب می‌کشیدم!»

فرزندان مطلّب دلوی به دست آنحضرت دادند، و آنحضرت از آن زمزم نوشیدند[11].

در روز عید قربان، «یوم النَّحر» دهم ذیحجّه، نیز نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- هنگامی که آفتاب پهن شده بود، در حالیکه بر استری خاکستری رنگ سوار بودند، و علی صدای آنحضرت را با تکرار سخنانشان به مردم می‌رسانید، و مردم بعضی ایستاده و بعضی نشسته بودند[12]، به ایراد خطبه پرداختند، و در این خطبه برخی از سخنان خطبهٔ روز پیش را تکرار کردند؛ چنانکه بخاری و مُسلم از ابوبکره روایت کرده‌اند که گفت: پیامبر اکرم -صلى الله علیه وسلم- در روز عید قربان برای ما خطبه خواندند، و گفتند:

«إن الزمان قد استدار کهیئته یوم خلق الله السموات والارض، السنة اثناعشر شهراً منها أربعة حرم؛ ثلاث: ذوالقعدة و ذوالحجة و المحرم، ورجب مضر الذی بین جمادی و شعبان».

«گردونه زمان همواره با همان وضعیتی که در روز آغاز آفرینش آسمانها و زمین داشته است گردنده است. سال دوازده ماه دارد که چهار ماه آن ماههای حرام‌اند: ذیقعده، ذیحجه، محرم و رجب مُضَر که میان جمادی و شعبان قرار دارد».

بعد، فرمودند: «أیّ شهر هذا؟» اکنون کدام ماه است؟ گفتم: خدا و رسول او دانایند! آنحضرت سکوت کردند، به گونه‌ای که گمان کردیم می‌خواهند این ماه را با نام دیگری بنامند. گفتند: «ألیس ذاالحجَّة؟» مگر ذیحجّه نیست؟ گفتیم: چرا! گفتند: «أی بلد هذا؟» اینجا کدام شهر است؟ گفتیم: خدا و رسول او دانایند! آنحضرت سکوت کردند، به گونه‌ای که گمان کردیم می‌خواهند این شهر را با نام دیگری بنامند. گفتند: «ألیست البلدة مکة؟» مگر این شهر مکه نیست؟! گفتیم: چرا! گفتند: «فأی یوم هذا؟» امروز چه روزی است؟ گفتیم: خدا و رسول او دانایند! آنحضرت سکوت کردند، به گونه‌ای که گمان کردیم می‌خواهند این روز را با نام دیگری بنامند. گفتند: «ألیس یوم النحر؟» مگر روز نَحر نیست؟! گفتیم: چرا؟ گفتند:

«فإن دماءکم وأموالکم وأعراضکم علیکم حرام کحرمة یومکم هذا فی بلدکم هذا فی شهرکم هذا».

«اینک، خونهای شما و اموال شما و آبروهای شما محترم است و حریم حرمتش را باید همچون حرمت امروز در این شهر و در این ماه رعایت کنید!»

«وستلقون ربکم فیسألکم من أعمالکم. ألا، فلا ترجعوا بعدی ضلالاً یضرب بعضکم رقاب بعض».

«باری، خدایتان را ملاقات خواهید کرد، و او راجع به اعمال شما از شما پرس و جو خواهد کرد؛ بنابراین، پس از من به قهقرا نروید و گمراه نشوید و گردن یکدیگر را نزنید!»

«ألا هل بلِّغتُ؟»

«به هوش باشید، آیا پیام خدا را به شما رسانیدم؟»

مردم گفتند: آری. رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- گفتند:

«اللهم اشهد! فلیبلغ الشاهد الغائب، فرب مبلغ أوعى من سامع»[13].

«بارخدایا، شاهد باش! این پیام مرا حاضرین به غایبین برسانند؛ چه بسا کسی که با واسطه پیام را دریافت می‌کند فراگیرنده‌تر از آن کسی باشد که بی‌واسطه می‌شنود!»

به روایت دیگر، ضمن این خطبه فرمودند:

«ألا لاتجنی جان إلا على نفسه؛ ألا لا یجنی والد على ولده ولا مولود على والده! ألا إن الشیطان قد یئس أن یعبد فی بلدکم هذا أبداً، ولکن ستکون له طاعة فیما تحتقرون من أعمالکم فسیرضی به» [14].

«هشدار که هرکس هر جنایتی بکند جز بر خویشتن نکرده است! هشدار که دیگر هیچ پدری بر فرزندش جنایت نمی‌کند، و دیگر هیچ فرزندی بر پدرش جنایت نمی‌کند! هشدار که شیطان برای همیشه ناامید شده است از اینکه در این شهر شما او را بپرستند؛ اما، همچنان در ضمن اعمالی که آنها را کوچک می‌شمرید از شیطان فرمانبرداری می‌کنید، و او به همین مقدار راضی می‌شود!»

پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- ایام تشریق را در مِنی ماندند، و به ادای مناسک و تعلیم احکام شریعت، و ذکر خدا، و برقراری سنت‌های قربانی مطابق آیین ابراهیم، و زدودن آثار و نشانه‌های شرک پرداختند.

حضرت رسول‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- در بعضی از ایام تشریق نیز خطابه ایراد فرموده‌‌اند؛ چنانکه ابوداود به سند حسن از سرّاء بنت نَبَهان روایت کرده است که گفت: رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- در یوم الرؤس (روز یازدهم) برای ما خطبه‌ای ایراد کردند، آنگاه فرمودند: «ألیس هذا أوسط أیام التشریق؟» مگر امروز روز میانی ایام تشریق نیست؟![15] خطبهٔ پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- در این روز همانند خطبهٔ ایشان در روز عید قربان بوده، و ایراد این خطبه پس از نزول سورهٔ نصر بوده است.

در یوم‌النحر دوم، روز سیزدهم ذیحجّه- نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- از مِنی کوچ کردندو در خیف بنی‌کنانه در وادی اَبطَح منزل کردند، و بقیهٔ آن روز و آن شب را در آنجا اقامت کردند، و نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را در آنجا گزاردند. آنگاه اندکی خوابیدند، و سپس بر مرکب خویش سوار، و بسوی خانهٔ خدا رهسپار شدند و طواف وداع را انجام دادند، و به مردم نیز دستور دادند طواف وداع به جای بیاورند.

پیامبر بزرگ اسلام، همینکه از ادای مناسک حج فراغت یافتند، به سرعت بسوی مدینهٔ منوّره رکاب کشیدند، نه برای آنکه در آنجا قدری از رنج سفر بیاسایند، بلکه به سوی مدینه می‌شتافتند تا بار دیگر مبارزه و کار و کوشش را برای خدا و در راه خدا از سر بگیرند
     
  
مرد

 
اسیران جنگی غزوهٔ بدر

یک روز پس از ورود رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- به مدینه، اسیران جنگی وارد شدند. آنحضرت اسیران را میان اصحابشان توزیع کردند، و سفارش کردند که با آنان خوش‌رفتاری شود. صحابه نیز خودشان خرما می‌خوردند، اما، از اسیرانشان با نان پذیرایی می‌کردند، تا به سفارش رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- عمل کرده باشند.

وقتی رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- به مدینه رسیدند، دربارهٔ اسیران جنگی با اصحابشان مشورت کردند. ابوبکر گفت: ای رسول خدا، اینان عموزادگان و خویشاوندان و برادران مایند؛ من رأیم اینست که از ایشان فدیه بگیرید، تا فدیه‌هایی که از اینان می‌گیریم پشتوانه‌ای برای ما در قبال کفار باشد، و چه بسا خداوند آنان را هدایت کند، و بازوانی برای ما گردند!

رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- گفتند:
«ما ترى یا ابن الخطاب؟»

«ای ابن خطاب، تو چه نظری داری؟»

گوید: گفتم: بخدا، من با ابوبکر هم عقیده نیستم؛ بلکه رأی من این است که فلان کس را- که خویشاوند عمر بود- به من واگذارید تا گردنش را بزنم؛ عقیل‌بن ابیطالب را نیز در اختیار علی بگذارید تا گردنش را بزند؛ به حمزه نیز فلان کس، برادرش، را واگذارید تا گردنش را بزند؛ تا خدا بداند که در دل‌های ما هیچ عاطفه و رحمی نسبت به مشرکان وجود ندارد! به ویژه اینکه این جماعت پیشوایان و سران و اشراف مشرکان مکه‌اند!

پیامبر اکرم -صلى الله علیه وسلم- به پیشنهاد ابوبکر تمایل دادند، و به سخن من تمایلی نشان ندادند، و از اسیران فدیه گرفتند، و آزادشان کردند. فردای آن روز، عمر گوید: بامدادان نزد نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- رفتم؛ ابوبکر نیز نزد ایشان بود و هر دو می‌گریستند. گفتم: ای رسول خدا، به من بازگویید چرا شما و رفیقتان گریه می‌کنید؟ اگر گریه‌ام بیاید گریه کنم، و اگر گریه‌ام نیاید به خاطر گریستن شما خود را به حال گریه درآورم! رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- فرمودند: «می‌گریم به خاطر پیامری که به یارانت عارض شده است از بابت فدیه گرفتنشان؛ عذاب و پیامد کردار ایشان نزدیک‌تر از این درخت بر من عرضه شده است!» و به درختی در آن نزدیکی اشاره کردند [1].

خداوند متعال نیز این آیه رانازل فرمود:

{مَا كَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى یُثْخِنَ فِی الأَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَاللّهُ یُرِیدُ الآخِرَةَ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَكِیمٌ (67) لَّوْلاَ كِتَابٌ مِّنَ اللّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِیمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ}[2].

«برای هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد (و برای آزادی آنان فدیه بگیرد) تا رمانی که کاملاً بر دشمن چیره گردد! متاع ناپایدار دنیا را می‌طلبید، در حالیکه خداوند برای شما پاداش پایدار آخرت را می‌خواهد؛ و خداوند عزیز و حکیم است. اگر نبود که پیش از این فرمانی از سوی خداوند صادر شده بود، بخاطر فدیه‌هایی که بازستاندید عذابی عظیم شما را فرا می‌گرفت!»

آن فرمانی که قبلاً صادر شده بود، گفته‌اند این سخن خداوند متعال بود: {فَإِمَّا مَنّاً بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا} [3] که مفهوم آن روا بودن فدیه گرفتن در برابر آزادی اسیران بود؛ و به همین جهت رزمندگان بدر عذاب نشدند، و فقط مورد سرزنش و عتاب قرار گرفتند، به خاطر آنکه پیش از تثبیت کامل سلطهٔ اسلام و مسلمین، کافران را بجای آنکه بکشند به اسارت گرفتند. بعضی هم گفته‌اند: آیهٔ مذکور بعدها نازل شد، و آن فرمانی که پیش از آن از سوی خداوند صادر شده بود عبارت از آن چیزی بود که در علم خداوند گذشته بود، دائر بر حلال گردانیدن غنائم برای این امت یا اختصاص دادن مغفرت و رحمت الهی به اهل بدر.

به هر حال، از آنجا که بنابر عمل به رأی صدیق گذاشته شده بود ، از آنان فدیه گرفته شد. فدیهٔ هر یک از اسیران چهار هزار درهم، سه هزار درهم، و یکهزار درهم بود، و چون اهل مکه نوشتن می‌دانستند و اهل مدینه نوشتن نمی‌دانستند، هر یک از اسیران که اموال برای تأمین مبلغ فدیهٔ خود نداشت، ده تن از پسران نوجوان مدینه را به او تحویل می‌دادند تا به آنان نوشتن بیاموزد، و زمانی که در نوشتن مهارت پیدا می‌کردند، آن اسیر آزاد بود.

شماری از اسیران را نیز، رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- بر آنان منت نهاد و بدون فدیه گرفتن آزادشان ساخت؛ از جمله: مطّلب بن حَنطَب؛ صَیفی بن ابی‌رفاعه، و ابوعزّهٔ جُمحی که وی در جنگ احد دوباره اسیر شدو رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- او را به قتل رسانیدند؛ چنانکه خواهد آمد.

رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- داماد خودشان ابوالعاص را نیز به شرط آنکه دست از سر زینب بردارد، با منت نهادن بر او بدون فدیه گرفتن آزاد کردند. زینب برای تأمین مبلغ فدیهٔ آزادی شوهرش گردنبندی را که از آن خدیجه بود، و خدیجه بهنگام زفاف زینب با ابوالعاص به دخترش داده بود، نزد رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- فرستاد. آنحضرت وقتی گردنبند را دیدند، سخت تحت‌تأثیر قرار گرفتند، و از اصحابشان اجازه گرفتند که ابوالعاص را بدون فدیه آزاد کنند. اصحاب نیز چنان کردند. رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- با ابوالعاص شرط کردند که زینب را آزاد بگذارد. ابوالعاص نیز زینب را آزاد گذاشت و او مهاجرت کرد. حضرت رسول -صلى الله علیه وسلم- زیدبن حارثه را با مرد دیگری از انصار فرستادند و گفتند: در بطن یأجج بمانید تا زینب بر شما بگذرد و او را همراهی کنید! آندو رفتند و با زینب بازگشتند. داستان هجرت زینب دختر پیغمبراکرم -صلى الله علیه وسلم- طولانی و بسیار دردناک است.

در میان اسیران، سهیل بن عمرو نیز بود که خطیبی بلیغ بود. عمر گفت: ای رسول‌خدا، داندانهای پیشین سهیل‌بن عمرو را بکنید تا زبانش از لای دندانهایش بیرون بیاید، و دیگر هرگز نتواند بر علیه شما خطابه ایراد کند! اما، رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- این درخواست عمر را رد کردند؛ زیرا، نمی‌خواستند مُثله کرده باشند، و از خشم خداوند در روز قیامت می‌ترسیدند.

سعدبن نعمان نیز برای عمره رفت؛ ابوسفیان او را زندانی کرد؛ پسر ابوسفیان، عمرو در میان اسیران بود؛ وی را نزد ابوسفیان فرستادند، و ابوسفیان نیز سعد را آزاد کرد.
     
  
صفحه  صفحه 15 از 74:  « پیشین  1  ...  14  15  16  ...  73  74  پسین » 
مذهب
مذهب

Real Islam - اسلام راستین

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA