انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 23 از 74:  « پیشین  1  ...  22  23  24  ...  73  74  پسین »

Real Islam - اسلام راستین


مرد

 
پیامبر فرمودند که بدعت گذار در آتش است

و البته عثمان هم با وجود عدم تسلط به احکام اسلام مانند دو تای قبل از خودش بدعت هایی در دین اورده تا جایگاه خودش رو در اون دنیا تثبیت کنه

۱- خطبه قبل از نماز و تعویق انداختن نمازعید از زمان خودش

[/b]مقدم کردن خطبه بر نماز:
درسنت نبوی چنین بوده است که در نماز عیدین ابتدا نماز انجام میگیرد و بعد از نماز خطبه صورت میگیرد. اما جناب عثمان به عفان بر خلاف سنت رسول عمل کرد.
عنوان: [ ۱ ]
سبل السلام – محمد بن اسماعیل الکحلانی – ج ۲ – ص ۶۶

أول من خطب قبل الصلاة عثمان
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
عنوان: [ ۲ ]
فتح الباری – ابن حجر – ج ۲ – ص ۳۷۶
أول من خطب قبل الصلاة عثمان
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
عنوان: [ ۳ ]

تحفة الأحوذی – المبارکفوری – ج ۳ – ص ۶۱

أول من خطب قبل الصلاة عثمان
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
عنوان: [ ۴ ]
المصنف – ابن أبی شیبة الکوفی – ج ۸ – ص ۳۵۳
من أول من خطب قبل الصلاة ؟ فقال : عثمان بن عفان
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
عنوان: [ ۵ ]
الاستذکار – ابن عبد البر – ج ۲ – ص ۳۸۲
قال أبو عمر قد اختلف فی أول من خطب قبل الصلاة فقیل عثمان بن عفان وهو الصحیح
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
عنوان: [ ۶ ]
مسائل خلافیة حار فیها أهل السنة – الشیخ علی آل محسن – ص ۱۷۶

أول من خطب قبل الصلاة عثمان

[b]بدعت در نماز مسافر


بدعت در نماز مسافر!
در سنت نبوی طبق احادیث متواتر شیعه و سنی نماز مسافر قصر می باشد.
از قبیل این روایات:
حدثنا یحیی بن یحیی و سعید بن منصور و ابوالربیع و قتیبه بن سعید(قال یحیی: اخبرنا. و قال الاخرون: حدثنا ابوعوانه)عن بکیر بن الاخنس عن مجاهد عن ابن عباس قال: فرض الله الصلاه علی لسان نبیکم فی الحضر اربعا و فی السفر رکعتین و فی الخوف رکعه.
*صحیح مسلم ج۲س۱۳۸-عزالدین
اما باید دید که جناب عثمان به این سنت عمل کرده است یا برخلاف آن عمل کرده است:
عنوان: [ ۱ ]
المحلى – ابن حزم – ج ۵ – ص ۲
أن عثمان بن عفان کتب إلى عماله : لا یصلى ( ۳ ) الرکعتین جاب ولا تاجر ولاتان
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
المحلى|ابن حزم|۵|۴۵۶|فقه ظاهرى|||||دار الفکر||طبعة مصححة ومقابلة على عدة مخطوطات ونسخ معتمدة کما قوبلت على النسخة التی حققها الأستاذ الشیخ أحمد محمد شاکر
به نظر شما به سنت نبوی عمل شده است؟

عدم اجرای حدود الهی در مورد اقوام و نزدیکان

عدم اقامه حدود بر ولید
عثمان حکومت کوفه را به ولید بن عقبه، عموزاده با واسطه و برادر مادریش و کسی که زناکار و شارب الخمر بود واگذار کرد. او چنان مصرّ و معتاد و معروف به شرابخواری بود که در حال رکوع و سجود نماز جماعت، از روی مستی می گفت: اسقنی و اشرب، به من شراب بده و خود هم بیاشام. پس ابن مسعود و دیگر نمازگزاران حاضر در مسجد، با کتک و سنگ او را از محراب خارج و از مسجد هم بیرونش راندند تا به سمت قصر رفت.
السیرة الحلبیة – الحلبی – ج ۲ – ص ۵۹۲ – ۵۹۳-دارالمعرفه

غصب اموال مردم به زور

غصب اموال مردم به بهانه گسترش مسجدالحرام
طبری در تاریخ خود ذیل رویدادهای سال ۲۶ هجری می نویسد:
در این سال عثمان مسجدالحرام را گسترش داد و آن را پهناور نمود. خانه های گروهی از مجاورین مسجدالحرام را خرید و دیگران که حاضر به فروش خانه های خود نشدند. خانه هایشان را خراب کرد و بهای آن را در بیت المال قرار داد. صاحبان املاک وقتی بخاطر این تجاوز غیر شرعی به او اعتراض کردند، عثمان دستور داد آنها را زندانی کنند. و گفت می دانید چه چیزی موجب گستاخی شما بر من شده است؟ هیچ چیز شما را بر من گستاخ نکرده است مگر حلم و بردباری من ! عمر با شما همین کار را کرد و بر سر او داد نزدید.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
خلفا بواسطه برنامه ریزی برای غصب خلافت بعد از پیامبر همواره سوابق درخشانی در فرار از میادین جنگ و مواضع پر خطر دارند

داستانها و روایات فرار عمر و ابوبکر را فراوان شنیده ایم و اکنون سوابف فرار عثمان از میادین جنگ چه در محضر پیامبر و چه در غیاب ایشان

همگی هم با سند های اهل سنت

جناب عثمان فرار میکند!
السیرة الحلبیة – الحلبی – ج ۲ – ص ۵۰۴

انهزم عثمان بن عفان والولید بن عقبة و خارجة بن زید ورفاعة ابن معلى فأقاموا ثلاثة أیام ثم رجعوا إلى رسول الله
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
الاستیعاب – ابن عبد البر – ج ۳ – ص ۱۰۷۴
فر عثمان بن عفان وعقبة بن عثمان وسعد بن عثمان
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
تاریخ الطبری – الطبری – ج ۲ – ص ۲۰۳
فر عثمان بن عفان وعقبة بن عثمان وسعد بن عثمان
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
الوافی بالوفیات – الصفدی – ج ۲۰ – ص ۶۱
فر عثمان بن عفان وعقبة بن عثمان وسعد بن عثمان أخوان من الأنصار
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
البدایة والنهایة – ابن کثیر – ج ۴ – ص ۳۲
فر عثمان بن عفان وسعد بن عثمان رجل من الأنصار
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
سیرة ابن إسحاق – محمد بن إسحاق بن یسار – ج ۳ – ص ۳۱۱
فر عثمان بن عفان وعقبة بن عثمان وسعد بن عثمان رجلان من الأنصار
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
السیرة النبویة – ابن کثیر – ج ۳ – ص ۵۵
وفر عثمان بن عفان وسعد بن عثمان رجل من الأنصار
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
الدر المنثور – جلال الدین السیوطی – ج ۲ – ص ۸۹
فر عقبة بن عثمان وسعد بن عثمان
*در این متن جناب سیوطی اسم جناب عثمان بن عفان را حذف نموده اند*
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
تفسیر الآلوسی – الآلوسی – ج ۴ – ص ۹۹
ومن مشاهیر المنهزمین عثمان ورافع بن المعلى وخارجة بن زید وأبو حذیفة بن عتبة والولید بن عقبةوسعد وعقبة ابنا عثمان من الأنصار
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
الصحبة والصحابة – حسن بن فرحان المالکی – ص ۴۱
ومن هؤلاء المنهزمین عثمان بن عفان
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
السیرة الحلبیة|- دار المعرفة||
الاستیعاب- دار الجیل||
تاریخ الطبری- مؤسسة الأعلمی للمطبوعات – بیروت – لبنان||قوبلت هذه الطبعة على النسخة المطبوعة بمطبعة "بریل" بمدینة لندن فی سنة ۱۸۷۹ م)
الوافی بالوفیات- دار إحیاء التراث||
البدایة والنهایة- دار إحیاء التراث العربی – بیروت – لبنان||
سیرة ابن إسحاق- معهد الدراسات والأبحاث للتعریف
السیرة النبویة- دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزیع
الدر المنثور-دار المعرفة للطباعة والنشر
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
دو تا هنر دیگه هم دارند جناب عثمان

و اما سایر کارهای جناب عثمان:

مضروب ساختن عبداللّه بن مسعودکه پهلوهایش درهم شکست
أنساب الاشراف للبلاذرى ج ۵ ص ۳۶


کتک زدن عمار یاسر تا حد مرگ
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدیدج۱ص۲۳۹


فراموش نکنید که این دوتن از یاران رسول خدا و از صحابه مورد توجه بوده اند

به هر حال جناب عثمان پرونده پر باری دارند و حیف است در کنار این همه خوبی به زوایای دیگر شخصیت ایشان پرداخته نشود
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
اوصاف ظاهری علی بن ابی طالب رضی الله عنه

ابن عبدالبر می‌گوید: بهترین روایتی را که در توصیف علی کرم الله وجهه دیدم این است که ‌او: مردی چهار شانه و کوتاه قد با چشمانی مشکی و دارای صورتی زیبا همچون ماه شب چهارده بود. شکمش نسبتا بزرگ، شانه‌هایش پهن و عریض، دستانش درشت، بازوانش قوی، گردنش همچون آفتابه ای نقره‌ای (کشیده)، وسط سرش صاف و بی مو بود. تنها پشت سرش مو داشت، ریشی بزرگ داشت و دارای شانه‌های قوی و درشت بود، تا جایی که کسی را می‌گرفت (و فشار می‌داد) مانع تنفسش می‌شد، تقریبا چاق بود، بازو و دستهایی قوی داشت، وقتی به جنگ می‌رفت می‌دوید، روحیه‌ای قوی و پایدار داشت و شجاع و با شهامت بود .

الاستیعاب فی معرفة الاصحاب 1123/3.
     
  
مرد

 
بیاییم بنشینیم بخوانیم از فضایل صاحب دو نور چشم رسول ص

غزوه تبوک

در سال نهم بعد از هجرت، هراکلیوس، امپراطور روم، تصمیم گرفت تا به سرزمین عربستان حمله کند و آن‌را تحت تصرف خود در آورد، به همین دلیل به سپاهیان خود فرمان داد تا مهیای لشکرکشی به شبه‌جزیره عربستان گردند. خبر این تحرّکات به رسول خدا ص رسید و ایشان، مسلمانان را امر به تدارک حرکت به سوی روم نمود اما در آن تابستان گرم و خشک و بیابان‌های سوزان و بی‌آب چگونه می‌توان به راه افتاد؟ چگونه می‌توان وسائل و تجهیزات سپاه را فراهم نمود؟ هرچند مسلمانان و زنان آنان، داوطلبانه، هر آنچه در اختیار داشتند به پیامبر خدا ص تقدیم می‌کردند، اما باز این مقدار کفاف هزینه‌های این سفر را نمی‌نمود. پیامبر چون صفوف دراز مسلمانانی را که آماده عزیمت به سمت روم می‌دید و از دیگر سو امکانات و تجهیزات محدود آنان را، ندا برآورد که:

«من يجهز هؤلاء ويغفر الله له؟»

«کیست که این سپاه را تجهیز کند تا خدایش او را بیامرزد؟»

این ندا کافی بود تا عثمان را دچار تحولی عظیم نماید، او به سوی آمرزش و رضوان پروردگارش شتافت و سپاه اسلام، در آن شرایط سخت، عثمان سخاوتمندی را یافت[1]. عثمان سپاه اسلام را تجهیز کرد و هیچ چیز از نیازهای آن‌را باقی نگذاشت، چنان که این سپاه حتی به دهن بند و پابند دیگری نیز نیازی نداشت.

ابن شهاب زهری در این رابطه چنین گفته است: عثمان بن عفان، در غزوه تبوک، سپاه اسلام را با نهصد و چهل شتر و شصت اسب تجهیز نمود و ده هزار دینار را به رسول خدا ص تقدیم نمود. رسول خدا ص نیز چون آن سکه‌ها را تحویل گرفتند دوبار تکرار فرمودند:

«ما ضر عثمان ما عمل بعد اليوم».

« عثمان با این کاری که آن‌جام داد دیگر از امروز به بعد دچار ضرر وزیان نخواهد شد».[2]


عثمان بن عفان صاحب بزرگترین انفاق این اردوگاه و پیروزی این میدان شد[3]. عبدالرحمان بن حباب راجع به این انفاق بزرگ چنین گفته است: در آن روز پیامبر ص را دیدم که یاران خویش را به تجهیز سپاه اسلام دعوت می‌نمودند و در آن هنگام عثمان برخاست و گفت: ای رسول خدا! من در راه خدا، دویست شتر را با زینشان می‌بخشم. باز رسول خدا ص یارانشان را به تجهیز سپاه تشویق نمودند و این بار هم عثمان بن عفان از جای خود برخاست و گفت: ای رسول خدا! من در راه خدا سیصد شتر را با زینشان انفاق می‌کنم. من به چشم خود دیدم که رسول خدا ص از منبر پایین آمدند و در مورد عثمان دوبار چنین فرمودند:

«ما على عثمان ما عمل بعد هذه، ما على عثمان ما عمل بعد هذه».

« از این به بعد هیچ گناهی بر عثمان نیست»[4].

از عبدالرحمن بن شمره نیز نقل است که چون پیامبر خدا ص سرگرم تجهیز سپاه اسلام بودند عثمان با هزار دیناری که در لباس خود قرار داده بود نزد رسول خدا ص آمد و آن‌را به ایشان داد، حضرت رسول ص نیز آن دینارها را دست به دست می‌نمودند و فرمودند:

«ما ضر ابن عفان ما عمل بعد اليوم».

«از امروز به بعد، عثمان هر کاری که بکند زیان نمی‌بیند».[5]


به این ترتیب مقدمات حرکات سپاه اسلام فراهم شد و آن حضرت همراه یاران خویش رهسپار میدان کارزار شدند تا اين‌كه به منطقه‌ای به نام «تبوک» که در میانه راه مدینه به دمشق واقع بود، رسیدند و همان‌جا خبر رسید که هراکلیوس با اطلاع از حرکت سپاه عظیم اسلام از تصمیم خود منصرف شده و مزبوحانه دمشق را ترک نموده است. سپاه اسلام نیز با تمام تجهیزات و وسائل خویش به مدینه بازگشت. آیا ممکن بود که عثمان آن وسائل و مرکب‌ها را بازپس گیرد؟ هرگز، بلکه پس از آن نیز هرگاه رسول خدا ص مسلمانان را تشویق به بذل و بخششی جدید می‌نمود، به سرعت به این دعوت لبیک می‌گفتند.[6]

[1]- فتح الباری (7/67)، خلفاء الرسول، ص250 و العشرة المبشّرون بالجنّة، محمد صالح عوض، ص53.

[2]- سنن التّرمذی (3785) و صحیح التوثیق، ص26.

[3]- السیرة النبویّة فی ضوء المصادر الأصلیّة، ص 615.

[4]- سنن الترمذی (3700)

[5]- همان (3702).

[6]- خلفاء الرسول، ص138 و العشرة المبشّرون بالجنّه، ص31.
     
  
مرد

 
rostam91: «ما على عثمان ما عمل بعد هذه، ما على عثمان ما عمل بعد هذه».

« از این به بعد هیچ گناهی بر عثمان نیست»[4].
پیامبر حق نداشته همچین تضمینی به کسی بده

ممکنه بفرماید که گناهاتنش تا اونروز بخشیده شده اما ممکن نیست همچین حرفی درست باشه

ههمچین کاری نمیتونه بکنه اونهم برای اهل سنت که معتقدند پیامبر علم غیب و علم اینده نداشته

یعنی بعد از این حرف عثمان اگر کسی رو هم میکشت گناهی بر اونبود

آیا عایشه این حرف پیامبر را قبول نداشت و به عثمان میگفت نعثل و یا خطابهای بسیار بددتر به او میداد

آیا آنهمه صحابه این رو نمیدونستند و بر علیه عثمان قیام کردند ؟؟؟؟

این حرف شما اینقدر تناقض داره با اعتقاداتتون که متعجبم از عنوان زکردن این جرف
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
rostam91: بیاییم بنشینیم بخوانیم از فضایل صاحب دو نور چشم رسول ص
هنوز شوهر را صاحب و مالک زن میدانید ؟؟؟؟

اندکی از شاهکارهای سومین خلیفه جهان اسلام اهل تسنن

اعلام کفر عثمان از زبان خودش


بسیار جالب است

اگر عثما ن به این حدیث پگیامبر باور داشت چرا این قدر شک دارد ؟؟؟خودش هم باور نداشته و اصلا نشنیده

دخل المغيرة بن شعبة على عثمان رضي الله عنه وهو محصور فقال : يا أمير المؤمنين ! إن هؤلاء قد اجتمعوا عليك فإن أحببت فألحق بمكة ؟ وإن أحببت أن نخرق لك بابا من الدار فتلحق بالشام ؟ ففيها معاوية وأنصارك من أهل الشام ، وإن أبيت فاخرج ونخرج وتحاكم القوم إلى الله فقال عثمان : أما ما ذكرت من الخروج إلى مكة فإني سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول يلحد بمكة رجل من قريش عليه نصف عذاب هذه الأمة من الإنس والجن . فلن أكون ذلك الرجل

مغیرة بن شعبه‏ پیش عثمان که در محاصره بود- آمده و گفت: ای امیرالمومنین!! این جماعت علیه تو اجتماع کرده اند، بنابراین اگر مایلی برو به مکه، یا اگر میخواهی از دیوار خانه ات دری برایت باز میکنیم تا از آنجا به شام بروی، و در آنجا معاویه و طرفدارانی که از مردم شام داری هستند، و هر گاه هیچیک از اینها را نمی پسندی تو و ما بیرون میائیم و اختلافمان را با این جماعت به قرآن عرضه میداریم.
عثمان گفت: در مورد پیشنهاد رفتن به‏ مکه، من از پیامبر خدا صلی الله علیه و اله شنیدم که میفرمود: در مکه یکی از قریش کافر و مدفون میشود که نیمی از عذاب این امت اعم از انس و جن نصیبش خواهد شد. بنابراین نمیخواهم من آن شخص باشم... !!!

همانطور که مشاهده کردید از این عبارت عثمان چند نکته مهم به دست می آید:



1- از آنجایی که هر کس باطن خویش را بهتر از بقیه میشناسد عثمان نیز از آنجایی که از قلب خویش اطلاع داشت مطمئن بود که اگر به مکه برود همان کافر!!! وعده داده شده در کلام رسول خدا خواهد بود.

2- جماعت خلاف طی حدیثی جعلی ادعا دارند که 10 نفر توسط پیامبر اکرم وعده به بهشت داده شدند که یکی از انها عثمان است با دقت در متن این کلام که از خود عثمان صادر شده است خواهیم فهمید که اگر واقعا این حدیث از پیامبر صادر شده بود چه جای آن داشت که عثمان از رفتن به مکه هراس داشته باشد؟ اگر واقعا جزو عشره مبشره بوده است؟
3- در کتب جماعت خلاف احادیث بسیاری!! در فضل و مقام عثمان نقل شده تا جایی که آنها اعتقاد دارند کسی که به عثمان توهین کند کافر!! است و مستوجب عذاب حال سوال ما از آنها این است که اگر واقعا این احادیث صحیح بوده و جعلی نیست چگونه است که خود عثمان تمام این احادیث که دلالت بر فضیلت اوست را رها کرده و یقین به حدیث دفن کافری در مکه!! یقین پیدا کرده است؟؟ آیا این کلام نشانگر این مطلب نیست که خود عثمان هم از این احادیث فضیلت جعلی خبر نداشته و تمام اینها ساخته و پرداخته جماعت عمریه است؟؟؟؟؟
در پایان ذکر این نکته لازم است که این کلام عثمان در بیش از ده منبع مهم و معتبر اهل خلاف وارد شده است و مرحوم علامه بزرگوار امینی در کتاب شریف الغدیر ج9 ص 152 تا 154 به بررسی سندی این کلام آنهم از منابع عمریه پرداخته و منابع ان را نیز ذکر کرده اند.

منابع :

1-مسند الحرم ج1 ص67 و پس از ذکر کلام میگوید همه رجال آن ثقه هستند.

2-الامامة والسیاسة لابن قتیبة ص 35،

3- تاریخ الخطیب ج14 ص 272.

4- الریاض النضرة ج2 ص192.

5-تاریخ ابن کثیر ج7 ص210.

6- مجمع الزوائد ج7 ص230. و گفته رجال آن همه ثقه هستند و این کلام با سندهای متفاوتی نقل شده است.

7- الصواعق المحرقه ص 66،

8- تاریخ الخلفاء للسیوطی ص 109،

9-السیرة الحلبیة ج1 ص 188.

10-تاریخ الخمیس ج2 ص263

11- إزالة الخفا ج2 ص243
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
عثمان بن عفان

عبدالرزاق در مصنف خود چنین می نویسد:

ثم أقیمت الصلاة فتقدم عثمان فصلى فلما کبر قامت امرأة من حجرتها فقالت أیها الناس اسمعوا قال ثم تکلمت فذکرت رسول الله صلى الله علیه وسلم وما بعثه الله به ثم قالت ترکتم أمر الله وخالفتم رسوله أو نحو هذا ثم صمتت فتکلمت أخرى مثل ذلک فإذا هی عائشة وحفصة قال فلما سلم عثمان أقبل على الناس فقال إن هاتان الفتانتان فتنتا الناس فی صلاتهم وإلا تنتهیان أو لاسبنکما ما حل لی السباب ...

نماز برپا شد و عثمان جلو رفته و تکبیر گفت ؛ در این هنگام زنی از حجره خویش ایستاده و گفت : ای مردم بشنوید و سپس در مورد رسول خدا ' سخن گفته و گفت اوامر رسول خدا ' را ترک کردید و با وی مخالفت کردید و... سپس سکوت کرد ؛ سپس دیگری ایستاده و همین سخنان را گفت ؛ و آن دو زن عائشه و حفصه بودند ؛ وقتی که عثمان سلام نماز را داد گفت : این دو زن فتنه گر مردم را در نماز به فتنه انداختند و اگر از این کار دست برندارند هر دشنامی که به ذهنم برسد به ایشان خواهم داد !!!

المصنف – عبد الرزاق الصنعانی – ج ۱۱ – ص ۳۵۵ – ۳۵۶- تحقیق وتخریج وتعلیق:حبیب الرحمن الأعظمی، منشورات المجلس العلمی

در انتها: نظر جناب سرخسی در مورد طعن اصحاب

جناب سرخسی عالم بزرگ اهل سنت پیرامون طعن به اصحاب چنین عقیده دارد.

أصول السرخسی – أبو بکر السرخسی – ج ۲ – ص ۱۳۴- دار الکتب العلمیة

فمن طعن فیهم فهو ملحد منابذ للاسلام دواؤه السیف إن لم یتب

(( کسی که طعن بزند به اصحاب پس همانا ملحدی هست که خویش را به اسلام نسبت داده است. دوای او شمشیر هست اگر توبه نکرد))

حالا اگر چنین هست که جناب سرخسی گفته اند باشد. حکم ام المومنین عایشه و جناب عثمان چیست؟؟
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
از ديدگاه علي رض، اولویت ابوبكر رض از همه بیشتر بود

در روايات متواتر از علي(کرم الله وجهه) ثابت است كه‌ از ديدگاه وي ابوبكر رض از همه صحابه فضيلت بيشتري دارد و در خلافت از همه‌ مقدمتر است، از جمله:

1- از محمد ابن حنيفه روايت است: به پدرم گفتم: بعد از رسول‎الله ص چه كسي بهتر است؟ گفت: ابوبكر، گفتم: بعد از او؟ گفت: عمر و ترسيدم بگويد عثمان، گفتم: بعد از آن دو تو هستي؟ فرمود: من مردي از مسلمانان بيش نيستم.([1])

2- از علي رض روايت است كه فرمود: شما را خبر ندهم كه بهترين اين امت بعد از پيامبر كيست؟ ابوبكر. سپس گفت: آيا به شما بگويم كه بعد از ابوبكر از همه چه كسي بهتر است؟ عمر([2]).

از ابووائل شقيق بن سلمه روايت است: به علي گفتند: آيا براي خودت جانشيني تعيين نمي‌كني؟ گفت: رسول‎الله‏ ص خليفه تعيين نكرد كه من تعيين كنم، ليكن اگر خداوند برای مردم اراده‌ خيری کرده باشد، به زودي آنها را پس از من بر بهترين‌شان جمع خواهد كرد، همان طور كه بعد از پيامبر بر بهترينشان جمع كرد.([3])

3- علي رض می‌گويد: هر كس مرا از ابوبكر و عمر برتر و افضل‌تر بداند، بر او حد تهمت زننده را اجرا مي‌كنم‌([4]).

4- سخن معروف علي زض در پاسخ ابوسفيان مشرک كه گفت: ما براي آن – خلافت – فرد شايسته‌اي‌ يافته‌ايم.

آثار و روايات ديگري نيز وجود دارد كه‌ از آنها به روشني پيداست علي و ابوبكر رابطه‌ بسيار خوب و صمیمی‌ با هم داشته‌اند، از جمله:

الف- از عقبه بن حارث روايت است: پس از وفات پيامبرص با ابوبكر صديق از نماز عصر بيرون آمديم كه علي رض نيز با ما بود، در راه كه مي‌رفتيم به حسن بن علي كه با بچه‌ها بازي مي‌كرد، رسيديم، ابوبكر او را به ‌آغوش گرفت و بر گردنش سوار كرد و گفت: «بأبي یشبه النبي – ليس شبيهاً بعلي» پدرم فدايش باد! شبيه پيامبر است نه علي، علي می‌خنديد([5]).

ب- از علي رض روايت است: «هر کس ‌يك وجب از جماعت مسلمانان فاصله گيرد، بي‌گمان از اسلام خارج شده ‌است»([6]): آيا علي كه چنين مي‌گويد، خودش مخالف اين سخن رفتار مي‌كند؟ او كه‌ اختلاف را ناپسند مي‌داند و بر حفظ جماعت و اتحاد حريص است، قطعاً بر خلاف اين اصل رفتار نمي‌كند. قرطبي گويد: هر كس در آنچه بين ابوبكر و علي از گله و معذرت خواهی‌هایی که رد و بدل شده ‌است، تأمل كند و به هم نظری و هماهنگی آنها دقتي داشته باشد، به خوبي در مي‌يابد كه هر‌ يك از آن دو به فضيلت و احترام ‌يكديگر معترف بوده‌اند و قلبهايشان بر احترام و محبت متقابل مي‌تپيد؛ هر چند طبيعت بشري گاهي بر وی غلبه كند، اما دينداري آن را دفع مي‌كند.([7]) اين كه در روايات آمده كه زبير بن عوام از بيعت تخلف كرده، از طريق روایت صحيح ثابت نيست و حتي در روايات صحيح حقيقت به گونه‌اي است كه ‌اين ادعا را رد مي‌كند، حقیقت این است كه در همان ابتداي امر، بيعت كرده و این مساله در روايت صحيحي به روايت ابوسعيد و ديگر آثار وارده ثابت شده است.([8])

ج- ابن تيميه می‌گويد: به تواتر از علي(کرم الله وجهه) روايت است كه مي‌گفت: «بهترين افراد امت بعد از پيامبرص ابوبکر، سپس عمر است» اين روايت از او به طُرق مختلف نقل شده‌ است تا جايي كه گفته‌اند: به هشتاد طريق مي‌رسد. از او روايت است كه فرموده: «هيچ كس پيش من آورده نخواهد شد كه مرا بر ابوبكر و عمر برتري دهد مگر اين كه بر او حد تهمت زننده را اجرا خواهم نمود».([9]) و نيز مي‌گويد: هرگز علي نگفته كه من به خلافت مستحق‌ترم ‌يا فلاني مستحق‌تر است، بلكه فقط كساني كه در آنها آثار و نشانه‌هاي جاهليّت عربي و تقليد از فارس (ايرانيان) بوده ‌است، گفته‌اند: اهل بيت به ولايت سزاوارترند، چون در دوران جاهليت عربها خانواده‌اي رئيس و رؤسايشان را به ولايت عهدي ترجيح مي‌دادند و مقدم مي‌دانستند. همين رسم دقيقاً در ميان فارس‌ها رواج داشته كه خانواده‌ی پادشاه را براي رياست و پادشاهي مقدم مي‌دانستند و موروثی بود، ابن تيميه قول كساني را كه به ‌اين حقيقت اشاره دارد، نقل كرده ‌است.([10])

د - به كار بردن لقب صديق براي ابوبكر و گواهي علي به پيشي گرفتن ابوبكر رض در اسلام و شجاعت: از‌ يحيي حكيم بن سعد روايت است كه می‌گفت: شنيدم علي سوگند مي‌خورد و می‌گفت: «قسم به خداوند كه نام صدّيق از آسمان براي ابوبكر نازل شده‌ است».([11])

از صله بن زخر عبسي روايت است: هرگاه پيش علي نام ابوبكر برده مي‌شد، مي‌گفت: از سبقت گيرنده حرف مي‌زنيد و ‌ياد مي‌كنيد، سوگند به ‌آن كه جانم در دست اوست در هيچ امر خيري پيشي نگرفتيم مگر اين كه مي‌ديديم ابوبكر از ما پيشي گرفته‌ است.([12])

از محمد بن عقيل بن ابي طالب روايت است: علي رض براي ما سخنراني كرد و گفت: اي مردم! شجاع‌ترين مردم كيست؟ گفتيم: شما، اي امير مؤمنان! گفت: ابوبكر صديق رض شجاع‌ترين مردم است، در روز جنگ بدر ما براي رسول‎الله ص سايه‌باني درست كرده بوديم، گفتيم: چه كسي در كنار پيامبر ص از ايشان نگهباني مي‌کند تا كسي از مشركان به او نزديك نشود؟ كسي جز ابوبكر براي نگهباني نايستاد، او بود كه با شمشير از غلاف كشيده كنار سر مبارك او ايستاده بود، هرگاه كسي مي‌خواست به رسول‎الله ص نزديك شود ابوبكر با شمشيرش جلوي او را مي‌گرفت و من خودم (علي) ديدم كه مشركان گلوي رسول‎اللهr را گرفته‌اند و تكان مي‌دهند و مي‌گويند: تو همان كسي هستي كه معبودان را‌ يكي دانسته‌اي، سوگند به خدا كسي جز ابوبكرt به ‌او نزديك نشد، در آن زمان ابوبكر دو گيسوي بلند داشت، در حالي كه با سرعت مي‌آمد گيسوانش را كنار مي‌زد، آمد و گفت: واي بر شما! آيا مردي را مي‌كشيد كه مي‌گويد: پروردگارم الله ‌است و برايتان از جانب پروردگارش آيات و نشانه‌هاي واضح و و روشن آورده‌است! در آن روز ‌يكي از دو گيسوي ابوبكر كنده شد. راوي می‌گويد: علي مخاطبان را سوگند داد كه ‌آيا نزد شما مؤمن آل فرعون بهتر بوده ‌يا ابوبكر؟ مردم چيزي نگفتند، علي گفت: سوگند به خدا ابوبكر از مؤمن آل فرعون بهتر است، آن مرد که ايمانش را پوشيد، خداوند او را ستود. امّا ابوبكر جان و خون و مالش را در راه خدا فدا كرد([13]).

------------------------------------------------------------------
بر گرفته از کتاب سیرت امیر المومنین علی بن ابی طالب رضی الله عنه نوشته دکتر محمد صلابی.
[1] - بخاري
[2] - مسند احمد 1/106، 110-127، احمد شاكر بيشترطُرُق اين احاديث را صحيح دانسته‌است.
[3] - مستدرک حاکم(3/79)اسنادش صحیح است,ذهبی موافق آن است.
[4] - فضايل الصحابه، 1/83 در سند آن ضعف وجود دارد
[5] - مسند احمد، با تحقيق احمد شاكر، إسناد آن صحيح است. 1/170.
[6] - مصنف ابن ابي شيبه 15/24 از مرسل، ابي طارق أزدي كه و رجال سند ثقه‌اند، خلافت ابي بكر /80.
[7] - فتح الباري 7/495
[8] - خلافه‌ابي بكر/81.
[9] - منهاج السنة 3/162.
[10] - منهاج السنة 3/26، مرويات أبي مخنف /309.
[11] - المعجم الكبير، طبراني 1/55، حافظ در الفتح گويد: رجال آن ثقه‌اند.
[12] - طبراني في الاوسط 7/2507 إسناد آن ضعيف است.
[13] - المستدرک(3/67)صحیح است برشرط مسلم و ذهبی موافق آن است.
     
  
مرد

 
با امام جعفر صادق آشنا شويم

اسم و نسب:

ايشان امام جعفر بن محمد بن علي زين العابدين بن حسين بن علي ابن ابي طالب پسر عموي حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم و ابن فاطمه بتول رضي الله عنها دختر گرامي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم است. اين نسب ايشان از طرف اصول بود. و اما از طرف دايي هايشان: ايشان از دو جهت فرزند ابوبكر صديق رضي الله عنه افضل ترين ولي خدا و صحابي بزرگوار رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم است لذا امام صادق مي فرمايد: (ولدني ابوبكر الصديق مرتين) ابوبكر صديق از دو طرف جد من است.

با اين تفصيل كه: مادر ايشان ام فروه بنت قاسم بن محمد بن ابي بكر صديق رضي الله عنه است و مادر ايشان ـ يعني مادر بزرگ مادري ايشان- اسماء بنت عبدالرحمن بن ابوبكر صديق رضي الله عنهم اجمعين است.

كسي كه نسبش اينگونه باشد كه از يك طرف فرزند پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم و از طرف ديگر فرزند ابوبكر صديق رضي الله عنه آنهم حضرت صديق از دو جهت پدر بزرگ ايشان باشد، با آن دينداري وتقوا و قرابتش به پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم محال است كه پدر بزرگش را بد ببيند، يا با او كينه داشته باشد يا او را دشنام دهد و لعنت كن.

زيرا قطع نظر از دين و تقوا و كمال علم و دانش و فضليت حتي اخلاق و مروت عربيت و بزرگواري اش به او اجازه چنين جسارتي را نميدهد. ايشان در سال 80 هشتاد قمری در مدينه منوره متولد شد و در سال 148 قمري 25 شوال در سن 68 سالگي در مدينه به زهر منصور دوانیقی لعنت الله علیه به شهادت رسیدند و در جنت البقیع به جاودانه ها پیوستند.

لقب:
امام جعفر بن محمد به صادق لقب يافتس، و اين لقب آنقدر برايشان غالب شد كه هرگاه ذكر ميشد جز ايشان ذهن كسي به جاي ديگري نميرفت. علت شهرت ايشان به لقب صادق اين بود كه ايشان در گفتار و كردار و رفتارش صادق بود جز صداقت و راستي از ايشان هرگز دروغي ثابت نشده است. بقول شاعر:

بأبيه اقتدي عدی بالكرم ومن يشبه أباه فما ظلم

عدي درسخاوت به پدرش گرويده است

و كسيكه به پدرش شباهت داشته باشد زياد روي نكرده است.

و پدران ايشان صادق ترين انسانهاي دنيا بودند، از يكسوی رسول امين صلي الله عليه وآله وسلم كه حتي در ميان كافران ومشركان و به اعتراف آنان صادق و امانت دار بود. و از طرف ديگر پدربزرگش ابوبكر، صديق اين امت كه خداوند متعال در باره اش (در آخر سوره توبه) چنين نازل فرمودند:

(يا أيها الذين أمنوا اتقوا الله و كونوا مع الصادقين) (اي مؤمنان از خدا بترسيد و با راستگويان باشيد).

خلاصه ايشان به اين لقب شهرت يافت و علماء ايشان را به همين لقب ميشناسند و معرفي ميكنند. از ديگر القاب ايشان (امام) است كه واقعا شايستگي آنرا دارد، و همچنين (فقيه) از القاب ديگر ايشان است اما چنانكه مخالفين ايشان مدعي هستند ايشان معصوم نيستند زيرا خود ايشان اين چيز را از خود نفي كرده است، مقام عصمت جز پيامبران عليهم السلام كه در تبليغ رسالتشان به آن نياز دارند و خداوند به آنان عنايت فرموده هيچ انسان ديگر معصوم نيست.

فرزندان:

امام جعفر صادقا عليه فرزندان زيادي بجاي گذاشتند:

1-اسماعيلا كه بزرگترين فرزند ايشان است و در حيات ايشان در سال 138هجری وفات نمود، و فرزندي بنام محمد بن اسماعيل از خود به جاي گذاشت، محمد فرزندان زيادي داشت كه هر كدام آنان نسلي بجاي گذاشتند.

2-عبد اللها، لذا كنيه ايشان ابوعبدالله بود.

3-موسي كه به كاظم لقب يافتا، شيعيان اثناعشري او را بعد از پدر امام هفتما مي دانند، از همينجا اختلاف كردند، اسماعيليها فرزند اول ايشان اسماعيلا را امام ميدانند و اثناعشري ها موسي كاظما را امام گفتند.

4-اسحاقا

5- محمدا

6-عليا

7-فاطمه.ل

مهمترين اساتيد:
امام جعفر صادقا علم و حديث را از طبقه عالي از علماء آموختند، زيرا ايشان اواخر عصر صحابه را درك كردند، مانند سهل بن سعد ساعدي وانس بن مالك رضي الله عنهما. از پدرشان محمد بن علي باقر هم زياد روايت كرده است، باقر فاضل و ثقه است اكثر محدثين از ايشان روايت كرده اند، وفات ايشان تقريبا سال 110 هجری بود، اكثر روايات ايشان از طريق پدر از جدش حسين بن علي يا علي ابن ابي طالب از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم است و اين به اعتبار سند عالي ترين روايات وي است و اينها بهترين نمونه روايات پسران از پدرانشان است.

از ديگر شيوخ امام صادقا سردار تابعين عطاء بن ابي رباح، محمد بن شهاب زهري، عروه ابن زبير، محمد بن المنكدر، عبد الله بن ابي رافع، وعكرمه مولي ابن عباس است. كما اينكه از جدش قاسم بن محمد بن ابوبكر نيز روايت كرده است و اكثر شيوخ ايشان از علماي مدينه است، همه اينها كه ذكر كرديم امامان ثقه، معتمد، ديانتدار، صادق، عادل، و امانت دار هستند، خداوند همه شان را رحمت كند.

بارزترين شاگردان:
كساني كه از ايشان علم آموختند چه علم روايت و چه علم فقه عده بزرگي از علماء و حفاظ ثقه و معتمد هستند كه مشهورترين آنان عبارتند از: يحی بن سعيد انصاري قطان، يزيد بن عبدالله بن الهاد الليثي المدني- ايشان از امام صادق از سن بزرگتر بودند و ده سال پيش از ايشان وفات نمود، عبدالملك بن عبدالعزيز بن جريج كه از همدوره هاي ايشان است، ابان بن تغلب، ايوب سختياني، ابوعمرو بن العلا، مالك بن انس الاصبحي امام دار الهجرت، سفيان ثوري، امام نقاد شعبه بن الحجاج، سفيان بن عينيه، محمد بن ثابت بناني، وبسياري ديگر.

از ميان شاگردان، بعضي بيشتر از ايشان فقه آموخت و با ايشان هم نشين بود و حديث روايت كرده از اين جمله امام مالك و امام ابوحنيفه رحمت الله عليهما بطور خصوص قابل ذكر است.

تمام اصحاب صحاح سته از ايشان حديث نقل كرده اند، البته امام بخاريا در صحيح نه بلكه در كتابهاي ديگرش از ايشان حديث نقل كرده است، براستي كه ايشان امام صادق اثقه و صدوق و امام و فقيه بود، رحمت خدا بر او باد.

سخاوت و كرم:
ايشان در ميدان كرم و سخاوت منزلت فوق العاده اي داشتند و اين امر از ايشان و از خاندان سخاوتمند نبوت امر عجيبي نيست، جد بزرگوار ايشان رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم (به تعبير حديث شريف) از باد هم سخاوتمندتر بودند، نمونه هاي بارز و بيشمار كرم آنحضرت، چه در غزوات و چه در مواقع مختلف ديگر، روشن و آشكار است بقدري سخاوت ميكردند و با دست باز ميدادند كه هيچ نگراني و ترسی از فقر و تنگدستي نداشتند.

هياج بن بسطام تميمي شاگرد امام جعفر صادق رحمة الله عليه در باره سخاوت ايشان چنين ميگويد:

(كان جعفر بن محمد" يطعم حتي لايبقي لعياله شيء) (امام صادق رحمة الله عليه بقدري با دست باز غذا ميداد كه براي فرزندان خودش چيزي باقي نميگذاشت).

و اين بخشش و سخاوت كسي است كه از فقر و تنگدستي نميترسد. روايت شده كه وقتي از ايشان در باره تحريم ربا پرسيده شد فرمودند:

(لئلا يتمانع الناس المعروف) (انگيزه حرام شدن ربا اين است تا اينكه مردم از كار خير باز نايستند).اين دلالت برسخاوت و اطمينان نفس مي كند.

ميگويند كه ايشان گاهي بخاطر اينكه صلح بين مردم برقرار شود حاضر ميشد از جيب خودش خسارت آنان را تحمل كند.

همچنين گفته ميشود كه ايشان در انفاق و خرج كردن مخفيانه مشابهت زيادي به جدش امام زين العابدين علي بن حسين رضي الله عنهما داشت، عادت ايشان چنين بود كه در تاريكي شب باري از نان و گوشت و پول را بر دوش مي گذاشت و بر فقراء و بين مستمندان مدينه تقسيم ميكرد.

اين عادت همچنان ادامه داشت تا اينكه وفات نمود و مردم زماني فهميدند كه مستمندان در ماندند و كسي نبود كه نيازشان را برآورد.

پس خداوند رحمت كند ايشان را، اميدوارم خداوند ايشان را در زمره كساني به حساب آورد كه در باره ايشان فرمود:ه:

(ومن يوق شح نفسه فأولئك هم المفلحون).

و كساني كه از أز نفس خويش مصون باشند، اينانند كه رستگارند.

حكمت و دانش وافر:

كساني كه زندگي نامه امام صادق رحمة الله عليه را نوشته اند از حكمت و حاضر جوابي ايشان به كثرت سخن گفته اند، حاضر جوابي در برابر پرسشهاي دشوار وپيچيده، كه واقعا اين حاضر جوابي ها بر علم و دانش گسترده و فهم عميق و دور رس ايشان دلالت ميكند.

كما اينكه دلالت بر اين دارد كه خداوند متعال به ايشان درك سريع و زبان فصيح، عنايت فرموده كه بتواند جامع ترين معاني را تعبير كند و فقه و بينشي كه مقاصد و اسرار شريعت را درك كند.

شاگرد ايشان سفيان بن عيينه ميگويد:

در موسم حج به مكه آمدم ديدم ابوعبدالله جعفر بن محمد، شترش را در ابطح خوابانده، گفتم: يابن رسول الله! چرا موقف- جاي ايستادن در عرفات- در پشت حرم قرار گرفت و نه داخل مشعر الحرام؟ فرمود: كعبه خانه خدا، حرم پرده آن و (موقف) دروازه آن است، وقتي عازمين حج به قصد زيارت كعبه آمدند:

اول آنان را دم دروازه نگهداشت تا اينكه زاري و تضرع كنند، وقتي اجازه ورود به آنان داد اندكي به دروازه دوم نزديكشان كرد، يعني مزدلفه، وقتي كثرت زاري و تضرع و تلاش آنانرا ديد رحمش آمد، وقتي به آنان رحم كرد دستور داد قرباني شان را تقديم كنند، وقتي قرباني شان را تقديم كردند و مناسك را انجام دادند و از گناهاني كه بين او تعالي و آنها مانع بود پاك شدند، دستور داد پاكيزه و با طهارت خانه اش را زيارت كنند.

پرسيد چرا روزه در ايام تشريق مكروه شد؟ فرمود: زيرا آنان در اين روزها مهمان خدايند و براي مهمان شايسته نيست كه در خانه ميزبانش روزه بگيرد.

ابونعيم در حليه با سند خودش تا احمد بن عمرو بن مقدم رازي، روايت ميكند كه فرمودند:

برصورت منصور خليفه عباسي لعنت الله علیه، مگسي نشست آنرا كيش كرد وراند، دو باره آمد، دوباره راند، خيلي اذيتش كرد، امام جعفر صادقا وارد شد منصور گفت: اي اباعبدالله! خداوند مگس را چرا آفريده است؟ فرمودند: تا بوسيله آن ستمگران را خواركند.

شاگرد ايشان عائذ بن حبيب روايت ميكند كه امام جعفر صادقا فرمودند:

(لازاد أفضل من التقوي ولاشي أحسن من الصمت و لاعدو أضر من الجهل، ولاداء أدوأ من الكذب)

«هيچ توشه اي بهتر از تقواي نيست، و هيچ چيزي بهتر از خاموشي نيست، هيچ دشمني مضرتر از جهل نيست، وهيچ مرضي خطرناكتر از دروغ نيست».

باري امام صادقا فرزندش موسي كاظمارا داشت نصيحت ميكرد فرمودند:

«فرزندعزيزم! كسيكه به قسمت و تقديرش راضي باشد هميشه بي نياز است، كسي كه به داشته ديگران چشم بدوزد از گرسنگي ميميرد، كسي كه به قسمت و تقديرش راضي نباشد خداوند را در (قضاء) عدالتش متهم كرده است، كسي كه عيب ديگران را كوچك بشمارد عيب خودش در نظرش برزگ جلوه ميكند، كسي كه پرده پوشي ديگران را نكند عيوبش آشكار خواهد شد.

كسي كه شمشير بغاوت و شورش بكشد با آن كشته خواهد شد و كسي كه براي برادرش چاهي بكند خداوند خود او را در آن سرنگون ميكند، كسي كه با ابلهان همنشيني كند تحقير ميشود، كسي كه با علماء نشست و برخواست كند مورد احترام قرار ميگيرد، كسي كه به جاهاي بد سرزند متهم ميشود.

اي فرزند عزيزم! مبادا از ديگران عيبجويي كني كه از تو عيبجويي خواهد شد ومبادا در كارهاي لايعني دخالت كني كه بخاطر آن ذليل خواهي شد.

اي فرزند عزيزم! حق را بگو چه به نفع تو باشد و چه به ضررت، كه مورد مشورت خويشاوندانت قرار خواهي گرفت، همواره قرآن را تلاوت كن، و در نشر اسلام بكوش.

وامر به معروف و نهي از منكر كن و باكساني كه از تو مي بُرند رفت و آمد داشته باش! سلام را تو آغاز كن، هركس از تو چيزي طلبيد بده و مبادا خبر چيني كني كه خبر چيني در دلها كينه ميكارد. مبادا به عيوب ديگران مشغول شوي كه هر كسي ديگران را هدف قرار دهد خودش هدف قرار ميگيرد.

هرگاه خواستي سخاوت كني از ريشه شروع كن، كه سخاوت ريشه هايي دارد، و ريشه ها تنه دارند، تنه ها شاخه دارند، و شاخه ها ميوه ميدهند، هيچ ميوه اي خوب نميشود مگر در شاخه اش، و شاخه وجود ندارد مگر بر تنه و تنه نيست مگر از ريشه خوب.

به ديدن نيكان برو، واز گنهكاران ديدن مكن، كه آنها همانند سنگي هستند كه از آن آب بيرون نميآيد، و درختيكه برگهايش سبز نميشود و زمينيكه از آن گياه نميرويد».

باري اصحاب پرسيدند، خداوند چرا ربا را حرام كرده است فرمودند:

«تا اينكه مردم از كار خير باز نايستند، و اين در واقع درك عميق ايشان از مقاصد شريعت بود كه باكسب و آموختن حاصل نميشود بلكه فضل و لطف خداوند است كه بهر كسي از بندگانش بخواهد ميبخشد و خداوند داراي فضل بزرگي است».

از ديگر پاسخهاي جالب و كم نظير ايشان كه حاضر جوابي ايشان را بيشتر بنمايش ميگذارد جرياني است كه صاحب ربيع الابرار آنرا نقل كرده كه:

مردي از امام صادقا پرسيد دليل بر وجود خداوند چيست؟ بشرطي كه از جهان و عرض و جوهر چيزي برايم نگويي؟!.

حضرت پرسيدند:
آيا تا كنون در دريا سفر كرده اي؟ گفت: بله، پرسيدند گاهي شده كه كشتي طوفاني شده باشد وترسيده باشيد كه غرق شويد، ميگويد بله، ميپرسند آيا ديگر اميدي به نجات كشتي داشتيد و آيا ناخدايان كشتي ميتوانستند كاري بكنند؟ ميگويد خير! ميپرسند در چنين وضعيتي آيا در دلت مي‌گذشت كه كسي ترا نجات دهد ميگويد بله، مي‌فرمايند: همان اسمش خداست لذا در كتاب مجيدش مي‌فرمايد:

(وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ) اسراء: 67

«چون در دريا سختی به شما رسد، جز او (خداوند) هر كس را كه به دعا می خوانيد ناپديد گردد».

(وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْأَرُونَ) نحل: 53

«و هر آنچه از نعمت داريد از جانب خداوند است سپس چون رنجی به شما رسد، آنگاه به درگاه او می ناليد».

لذا امام ابوحنيفه رحمت الله عليه ميفرمايد فقيه تر از جعفر ابن محمدا نديده است./
     
  ویرایش شده توسط: rostam91   
صفحه  صفحه 23 از 74:  « پیشین  1  ...  22  23  24  ...  73  74  پسین » 
مذهب
مذهب

Real Islam - اسلام راستین

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA