انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 24 از 74:  « پیشین  1  ...  23  24  25  ...  73  74  پسین »

Real Islam - اسلام راستین


مرد

 
rostam91


خیلی جالبه

اینکه پیامبر از کجا میدونسته در اینده عثمان چه کار هایی میکنه که چنین تضمینی داده

معلومه این حدیث از جعلیات و دروغهای تاریخی است و پیامبر همچین کماری نمیکرده اونهم در قبال دادن صد تا شتر

شما که پیامبر رو فاقد علم غیب میدونید


نکنه عثمان معصوم بوده و قرار نبوده در اینده گناه بکنه
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
فرازهایی از زندگی فاطمه زهرا رض ریحانه رسول اکرم

مهدی از خاندان من است و از نسل فاطمه. محمد رسول الله ص
داستان زندگی فاطمه زهرا رض یکی از صفحات براق و زیبایی است از سیرت رسول بزرگوار اسلام ص و تصویری است زیبا و شگفت‌انگیز از نمونه‌های زندگی خانواده با عظمت نبوت و نمونه‌ای است جالب‌توجه از عملکرد صحابه کرام رض.

فاطمه زهرا رض پنج سال قبل از بعثت محمدی درست در زمانی که تعمیر کعبه در دست انجام بود دیده به جهان گشود.

مادر بزرگوارش بانویی است فرزانه و حکیم و دانشمند و صاحب‌نظر و دارای شرافت نسب و علاوه بر این‌ها از اخلاق فاضله و ثروت زیادی برخوردار بود در زمان جاهلیت به لقب طاهره و سردار زنان قریش شهرت داشت.

او به پیامبر ص ایمان آورد زمانی که مردم به او کفر ورزیدند، و تصدیقش نمود در برهه‌ای که مردم تکذیبش کردند، و مال و ثروت خود را نثار و تقدیم رسول کریم ص نموده است در زمانی که مردم او را تحریم اقتصادی نمودند.

این بانوی محترم و بردبار علاوه بر اخلاق زیبا و اصالت نسبی و ثروت هنگفت، از گشاده‌روئی نیز برخوردار بود این بود مادر فاطمه زهرا (رضی‌الله عنها).

و اما پدرش، سیدالمرسلین و خاتم پیامبران و پیشوای پرهیزگاران است چه نسبت شرافتمندانه و محترمی و چه پدر بزرگوار و باعظمتی.

فاطمه زهرا رض آخرین فرزندان پیامبر ص بود و معمولاً آخرین فرزند بیشتر مورد لطف و رحمت قرار می‌گیرد و از مهر و محبت و عشق و علاقه به خصوصی برخوردار است. از این‌رو فاطمه ریحانه رسول کریم ص قرار می‌گیرد رضای او رضای پیامبر ص و خشم و غضبش، خشم وغضب پیامبر ص را در پی دارد.

اما مهر و محبت و دوستی پدر و مادر مانع از تربیت صحیح این عزیز گرامی و آماده ساختن او برای تحمل مسئولیت‌های آینده نگردید در روایات آمده است که فاطمه زهرا ص به تنهائی کارهای خانه خویش را انجام می‌داد و در بیشتر اوقات کسی نبود که با او همکاری کند و او بود که زخم‌های پدر را در روز احد پانسمان نمود و به آن حضرت رسیدگی می‌کرد.

خواستگاران و ازدواج با علی رض

وقتی فاطمه (رض) بزرگ گردید و برای خودش بانویی شد توجه بسیاری را به خود جلب نمود و خواستگاران زیادی پیدا کرد حضرت ابوبکر رض و عمر رض نیز در شمار خواستگاران آن بانوی محترم قرار داشتند.

اما پیامبر گرامی اسلام ص به آنان جواب رد داد به گونه‌ای که آزرده‌خاطر نگردند گویا پیامبر ص می‌خواست تا این بانوی بزرگوار را برای علی رض اختصاص دهد. در سال هشتم هجری بود که حضرت علی رض از فاطمه (رض) خواستگاری نمود.

و پیامبر ص نیز بی‌درنگ به ایشان جواب مثبت دادند و متعاقباً علی رض سجده شکر به‌جا آوردند.

چون سر از سجده برداشتند پیامبر اکرم ص به او گفتند : خداوند برایتان برکت عنایت کند و باران رحمت و برکت را بر شما فرستد و رضای خودش را نصیب شما گرداند و نسل شما را مبارک و خجسته قرار دهد.

در مجلس عقد علی و فاطمه تنی چند از مهاجرین چون ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر و به همین تعداد نیز از انصار حضور داشتند.

در مجلسی که همه افراد جمع بودند پیامبر ص این خطبه را خواندند :

الحمدالله المحمود بنعمته، المعبود بقدرته ان الله عزوجل جعل المصاهرة نسباً لاحقاً و أمراً مفترضاً و حکماً عادلاً و خیراً جامعاً، أوشج بها الارحام و الزمها الانام فقال الله عزوجل : هو الذی خلق من الماء بشراً فجعله نسباً و صهراً و کان ربک قدیرا اشهد کم انی زوجت فاطمة من علی علی اربع مائه مثقال فضة ان رضی بذلک علی السنة القائمة و الفریضة الواجبة. فجمع الله شملهما و بارک لهما و اطاب نسلهما اقول قولی هذا و استغفرالله العظیم.

پس از قرائت این خطبه سردار بانوان مسلمان به خانه شوهر فرستاده شد .

مقدار جهیزیه

جهیزیه فاطمه رض عبارت بود از یک تخت‌خواب بافته شده، یک بالشت چرمی که از پوشال خرما پر شده بود و ظرفی چرمی که در آن غسل می‌کرد و یک مشک آب و یک غربال و یک خشک‌کن و یک کاسه و دو سنگ آسیاب دستی و دو کوزه گلی.

پیامبر اکرم ص نمی‌توانست دوری فرزند جگرگوشه‌اش را تحمل کند از این‌رو به فکر افتاد تا او را در همسایگی خود قرار دهد.

مهر و محبت پدری

چند باب منزل از حارثه بن نعمان در همسایگی پیامبر ص قرار داشت او از تصمیم و خواست قبلی پیامبر ص اطلاع یافت بی‌درنگ نزد پیامبر ص آمد و گفت : من دریافتم که شما می‌خواهید فاطمه در کنار شما و در همسایگی شما قرار داشته باشد این چند باب منزل از آن من است و نزدیک‌ترین خانه‌های بنی نجار به شما همین منازل هستند ای رسول خدا ص : من و تمام دارائی‌های من از آن خدا و رسول اویند.

ای رسول خدا ص : یقیناً همان مالی که از من در خدمت شما و مورد استفاده شما قرار دارد نزد من محبوب‌تر از آن مالی است که خودم شخصاً از آن استفاده می‌کنم.

رسول الله ص فرمودند : راست می‌گویی خداوند در مال و جان شما برکت عنایت فرماید.

بعد از این مرحله پیامبر ص فاطمه رض را به همسایگی خود آورده و در یکی از منازل حارثه رض اسکان داد.

از آن هنگام که زهرا رض در جوار پدر استقرار یافت پیامبر ص هر روز صبح جویای احوال آنها شده از آنها خبر می‌گرفت و خطاب به آنها می‌فرمود : ای اهل خانه سلام خداوند بر شما باد و خداوند شما را پاکیزه گرداند عادت پیامبر ص این بود هرگاه از مسافرتی تشریف می‌آوردند ابتدا به مسجد می‌رفتند و دو رکعت نماز در آن‌جا به جای می‌آوردند و سپس به خانه فاطمه رض رفته و مدت نسبتاً طولانی در آن‌جا می‌ماندند و بعد از آن به خانه همسران خویش سر می‌کشیدند.

محمد بن قیس روایت می‌کند : روزی پیامبر ص و علی رض راهی سفر شدند فاطمه در غیاب آنها برای خویش یک جفت دستبند (النگو) و گردنبند و یک جفت گوشواره تهیه نمود و بر سر درخانه پرده‌ای را آویزان کرد تا بدین‌صورت از پدر و شوهر استقبال گرمی به عمل آورد.

وقتی پیامبر ص تشریف آوردند ابتدا به خانه فاطمه رفتند صحابه پیامبر ص پشت در منتظر ماندند آنان نمی‌دانستند آن‌جا بمانند یا خیر چون معمولاً پیامبر ص در آن‌جا مدت زیادی را می‌ماندند اما این‌بار پیامبر ص به سرعت بیرون شدند آثار خشم بر چهره مبارک هویدا بود یک‌سره به طرف مسجد رفتند و بر روی منبر نشستند.

در این هنگام فاطمه دریافت که به خاطر دستبند و گردنبند و گوشواره‌ها و پرده بود که پیامبر ص چنین عکس‌العملی نشان داد و ناراحت شد.

فورا همه آنها را از تن کشید و پرده را نیز پائین آورد و همه را نزد پیامبر ص فرستاد و به کسی که این‌ها را نزد پیامبر ص می‌برد چنین گفت : به رسول خدا ص بگو دخترت به تو سلام می‌رساند و می‌گوید همه این‌ها را در راه خدا مصرف کن وقتی آن شخص نزد پیامبر ص آمد و پیام را به ایشان رساند آن حضرت فرمودند : پدر فدایش شود چه کار زیبایی انجام داد من می‌دانم که دنیا نمی‌تواند در حریم دل محمد ص و اولادش راه پیدا کند اگر دنیا به اندازه پر پشه‌ای نزد خداوند ارزش می‌داشت برای هیچ کافری حتی یک جرعه آب هم از دنیا نصیب نمی‌شد.

قدوم نورسیده‌ها

دیری نپائید که این خانه به قدوم نورسیده‌ها و ذریه نیکو سیرت و صالح، جمال و منظرة زیبای دیگری به خود گرفت و خداوند به آنها فرزندانی به نام‌های حسن، حسین، محسن، زینب و ام کلثوم عنایت فرمود.

با قدوم هر یک از این‌ها پیامبر ص شور و شعف خاصی داشت و بسیار خوشحال می‌شد در روایت آمده است چون حسن رض به دنیا آمد پدر و مادرش او را حرب نام نهادند تا این‌که رسول خدا ص آمد و گفت : فرزندم را به من نشان دهید نامش چیست؟ آنان گفتند : حرب.

آن حضرت فرمودند : خیر او حسن است.

برخورد پیامبرص با فرزندان فاطمه رض

پیامبر گرامی اسلام ص همواره از فرزندان فاطمه رض دلجوئی می‌نمود با آنها ارتباط عاطفی برقرار می‌کرد و با آنها بازی می‌کرد و آنها را مشغول می‌ساخت و گاهی نیز بر شانه‌های آن حضرت در حال نماز بالا می‌رفتند. پیامبر ص نیز در نماز درنگ می‌نمود و سجده را طولانی می‌کرد تا به زمین نیفتند.

از جمله عادات مبارک آن حضرت این بود که مرتبا به خانه فاطمهg سر می‌زد و با وجود پدر و مادر خدمت فرزندانش را شخصا به عهده می‌گرفتند.

در یکی از شب‌ها آن حضرت متوجه شد که حضرت حسن/ درخواست آب می‌کند آن حضرت شخصا بلند شدند و به سوی مشک آب رفته آن را فشردند و آبش را در لیوان ریختند در این هنگام حسین دستش را دراز نمود تا آب را از آن حضرت بگیرد اما آن حضرت ص آب را به حسن داد و از دادن آن به حسین خودداری نمود.

فاطمه با دیدن این منظره گفت : گویا حسن را بیشتر دوست می‌دارید؟

آن حضرت ص فرمودند : بلکه او جلوتر درخواست آب نمود.

برخورد پیامبر ص با فاطمه رض

هر زمان فاطمه وارد مجلس آن حضرت می‌شد از جای خود بلند شده و دستش را می‌گرفت و ضمن خوش‌آمدگوئی او را در کنار خود می‌نشاند.

هرگاه وارد مجلس می‌شد آن حضرت بلند شده و خوش‌آمد می‌گفت و دستش را گرفته و او را می‌بوسید.

آخرین بیماری پیامبر ص بود که فاطمه نزد آن حضرت آمد.

آن حضرت در گوش فاطمه رض آهسته مطلبی را گفتند که فاطمه به گریه افتاد، سپس مجددا در گوش وی مطلبی را فرمودند که فاطمه را به خنده درآورد عایشه رض این صحنه‌ها را می‌دید و در دل با خود می‌گفت :

من گمان می‌کردم که فاطمه بر تمامی زنان فضیلت و برتری دارد اما در این‌جا او را مثل آنان یافتم گریه می‌کرد و باز می‌خندید.

چون آن حضرت ص دارفانی را وداع گفتند عایشه رض از فاطمه رض سبب را جویا شدند. فاطمه رض گفتند : مرتبه اول در گوشم گفتند که من در همین بیماری دارفانی را وداع خواهم کرد و من گریه کردم.

و در مرتبه دوم به من گفت : که شما اولین کسی از خانواده من هستی که به من ملحق می‌شوی لذا من خوشحال شدم و خندیدم.

وفات سیده فاطمه ام ابیها رض

بعد از رحلت جانگداز پیامبر ص دیری نپائید که بعد از چند ماه فاطمه بیمار شد و پس از مدتی به پدر پیوست در مورد این مدت اختلاف روایات وجود دارد بعضی شش و عده‌ای سه‌ماه و گروهی هم این مدت را دوماه گفته‌اند.

رمضان سال یازدهم هجری بود که فاطمه رض به ندای پروردگارش لبیک گفت و خورشید وجودش افول نمود و با پیوستن به پدر خوشحالی و سرور جاویدان بدست آورد.

چون لحظه‌های وداع و پیوستن به پدر بزرگوار نزدیک می‌شد فاطمه شخصا بلند شده و غسل فرمودند و بعد از این‌که غسل‌شان را کامل نمودند به همراهش اسماء بنت عمیس گفتند :

ای مادر لباس‌های جدیدم را حاضر کن فاطمه رض لباس‌های جدید را پوشید و گفت : من غسلم کامل است لذا کسی اجازه ندارد کفنم را بگشاید و مرا برهنه سازد.

و سپس تبسمی نمود او بعد از وفات پدر جز در لحظه وداع زندگی هیچ تبسمی بر لب نیاورد و از او خنده‌ای مشاهده نشد.

خداوند باران بیکران رحمت‌های خود را بر ریحانه رسول الله فرو فرستد او که در رمضان به خانه بخت با علیت قدم نهاد و هم‌چنین در رمضان به سرای ابدی و جایگاه سرمدیش در بهشت مستقر شد.
     
  
مرد

 
rostam91: چون لحظه‌های وداع و پیوستن به پدر بزرگوار نزدیک می‌شد فاطمه شخصا بلند شده و غسل فرمودند و بعد از این‌که غسل‌شان را کامل نمودند به همراهش اسماء بنت عمیس گفتند :

ای مادر لباس‌های جدیدم را حاضر کن فاطمه رض لباس‌های جدید را پوشید و گفت : من غسلم کامل است لذا کسی اجازه ندارد کفنم را بگشاید و مرا برهنه سازد.
چه کسانی در تشییع فاطمه بودند ؟؟؟؟

با وجودیکه ایشان تابوت داشتند چرا شب تشییع شدند ؟؟؟

چرا خلفا ؟؟؟؟را برای نماز خواندن بر یکر زهرا خبر نکردند ؟؟؟

چرا قبر ایشان مخفی است ؟؟؟

چرا تا آخرین لحظه عمر و ابوبکر را به حضور نپذیرفت و فقط با وساطت علی انها را پذیرفت و با انها حرف نزد و روی برگرداند ؟؟؟

امام زمان زهرا س کی بود ؟؟

چرا خلفا صبح بعد رفتند تا بر بدن زهرا نماز بخوانند ولی انرا نیافتند و کسی راهنمایی نکرد ؟؟؟



زهرا تا اخر همر از ابوبکر و همر راضبی نبود چون اورا ازرده بودند

و پیامبر فرمود هرکی زهرا بیازارد مرا و خدا را ازرده و ازار دهنده خدا مخلد در اتش است

اصلا چرا زهرا س از این دو نفر تا این حد ناراحت و ازرده بود


ضمنا غسل بعد از وفات واجب است نه قبل از ان

غسل دهنده علی ع بود و چه زجری دارد و چه غمی وقتی اثار ضرب و جرح را بر بدن همسر خود لمس میکرد ضرب و جرحی که نتیجه کارهای شوم عمر و عمال او بود و زهرای ۱۸ ساله را پیر کرد

امام ضادق فرمود مادرم زهرا در پشت در و بعد از ضربه عمر هول قیامت را احساس کرد

پرسیدند هول قیامت چیست

حضرت فرمود از هول قیامت موهای طفل شیرخواره سپید میشه
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
جنگ جمل

بسمه الله الرحمن الرحیم
الف:علل شروع جنگ:

حضرت ام المومنین عائشه (س) وقتی باخبر شدند که حضرت عثمان را به شهادت رسانده اند و عاملان قتل ایشان به مجازات نرسیده اند تصمیم گرفتند خود این کار را انجام دهند.

۱-از ابومنحف(انساب الاشراف)ص۱۳۰:طلحه وزبیر نزدعائشه رفته،او را به مخالفت و قیام فرا خواندند.

عائشه گفت:آیا از من میخواهید که با او بجنگم؟ آن دو گفتند نه ولی مردم را آگاه کن که عثمان مظلومانه کشته شده و از آنان بخواه که خلافت را به امرشورای مسلمین واگذارند. تو از این طریق مبان آنان صلح و آرامش به وجود می آوری.

۲-نهج البلاغه خ۱۷۲:بیرون شدند و حرمت رسول خدا(ص)را میکشانیدند،چنانکه کنیزی رابه هنگام خریدن کشند.با اوبه سوی بصره شدند.همسران خویش را درخانه هاشان نهان داشتند و نهان داشته پیامبر(ص)را برخویش و دیگران آشکار کردند در سپاهی که درمیان آنها مردی نبود جز آنکه فرمانبری مرا برده و با من به دلخواه بیعت کرده بودند.

ب:دربصره

۱-کتاب نقش عائشه (رض)درتاریخ اسلام(علامه عسکری):
ام المومنین عائشه چون به حواب رسید و صدای پارس سگان آنجا راشنید به یاد گفته رسول خدا افتاد تصمیم گرفت که به مدینه برگردد ، به ام المومنین گفتند که چه کسی اینجا را حواب معرفی کرده؟ اشتباه کرده بلکه ما حواب را پشت سر گذاشته ایم.

۲-طبری(۵/۱۸۲):هنگامی که شهره بصره تصرف شد عثمان بن حنیف را دستگیر کردند ونزد ام المومنین آوردند که ام المومنین دستور آزادیش راداد.

۳-طبری(۵/۱۸۳)-المستدرک(۳/۳۷۲):علقمه بن وقاص:من از ابتدا تا انتها درقیافه طلحه دقت میکردم و او را آشفته و نگران و ناراحت میدیدم و بیشتر اوقات تنها مینشست و سربگربان تفکر فرو میبرد. از او علت را جویا شدم وی گفت:ای علقمه،روزی ما مسلمانان درمقابل دشمن یکدل و یک زبان بودیم ولی متاسفانه امروز به صورت دو گروه مخالف هم درآمدیم.ای علقمه در حادثه عثمان خطائی از من سرزدکه قابل جبران نیست مگر آنکه خون من در راه خونخواهی وی ریخته شود.

ج:درجمل

۱-صحیح بخاری به شرح کرمانی ج۲۴ص۱۷۳و۱۷۴ ازعبدالله بن زیاداسدی:

وقتی که طلحه و زبیر و عائشه به بصره رفتند ،عمار و حسن بن علی نزد ما آمدند و عمار میگفت همانا عائشه به بصره رفته است وبه خدا سوگند عائشه همسر

پیامبرشماست دردنیا و آخرت،ولی خدای تبارک و تعالی میخواهد شما راآزمایش کرده تا معلوم سازد که آیا ازاو اطاعت میکنید یا از عائشه.

۲-کتاب نقش ام المومنین عائشه درتاریخ اسلام:حضرت علی پس ازگفتاری طولانی با زبیر او را به یاد حدیثی انداخت که رسول خدا(ص)فرموده بود زبیر تو به ناحق با پسر دایی ات علی خواهی جنگید. و زبیر پس ازشنیدن این حدیث گفت به خدا سوگند ازاین پس دیگر با تو نخواهم جنگید و سپس از میدان بدور شد.

۳-شرح نهج البلاغه (۲/۸۱-کتاب نقش ام المومنین عائشه درتاریخ اسلام:مردم به صورت دایره وار دور شتر ام المومنین محافظت میکردند ابومنحف میگوید چون علی دید که شتر عائشه محور جنگ گردیده دستور داد که شتر را نابود سازند.بجیر که ازنخع بود به شتر حمله ورشد و صدایی از نعره شتر شنیده شد که تاکنون چنین صدایی شنیده نشده بود. بعد ازپی شدن شتر همه مردم پراکنده شدند .

دربرخی روایات آمده که وقتی دودست شتر راقطع کردند شتر به زمین نیافتاد تا محمدبن ابی بکر و حضرت علی آمدند و حضرت عائشه را ازآن پایین آوردند وسپس شتر به زمین افتاد.(کتاب عائشه بعد ازپیغمبر)

د:پس ازجنگ

۱-کتاب زندگانی امیرالمومنین علی علیه السلام ازهاشم رسول محلاتی:هنگامی که مردی که زبیر را درهنگام نماز کشته بود سر وی را به نزد حضرت علی آورد ،حضرت علی فرموداز پیامبرشنیدم که فرمود قاتل زبیر رابشارت ده به دوزخ.

۲-کتاب زندگانی حضرت علی ازجواد فاضل:هنگامی که حضرت علی به جسد طلحه رسید،آهی کشید وفرمود :ابو محمد دراین گوشه غریب مانده است .

۳-سخن علی(ع)با ام المومنین عائشه(س):علی به عائشه گفت:حال رفتار خدا را نسبت به خود چگونه میبینی؟عائشه گفت:حال که پیروزگشته ای نیکی کن و بگذر.علی (ع)نیز وی را به همراه چهل محافظ و برادرش عبدالرحمن بن اب بکر به مدینه فرستاد.

۴-حضرت ام المومنین عائشه هروقت جنگ جمل رابه یاد میآوردند افسوس میخورد ومیفزمود:

الف:مرا درکنار رسول خدا دفن نکنید زیرا پس ازاو کاری راانجام دادم .(شرح الاخبارج۲ص۵۲۵)

ب:به خدا سوگند دوست داشتم درختی بودم دوست داشتم برگی بودم وراهی را که رفتم،نرفته بودم.(نقش ام المومنین عائشه درتاریخ اسلام ج۳ص۲۱۱)

ج:هنگامی که ام المومنین به حال احتضار افتاد سخت ناراحت وپریشان بود به او گفتند چرا نگرانی ،توهمسر رسول خدا ودختر ابوبکر صدیق هستی!وی گفت جنگ جمل مانند استخوانی درگلویم مانده است ای کاش پیش از آن روز مرده بودم و در شمار فراموش شدگان قرار داشتم.(بلاغات النساءص۸)

آری جنگ جمل جنگی بیهوده بود که با فتنه آتش بیارانی همچون مروان به وقوع پیوست.جنگی که به گفته خود ام المومنین حضرت عائشه سلام الله علیها درآن حق باحضرت علی (ع)بود.

{حدیثی از حضرت علی (ع):ام المومنین عائشه پس ازآن باز هم ازاحترام سابق ما برخوردار است وحسابش باخداست}
     
  
مرد

 
rostam91: حضرت ام المومنین عائشه (س) وقتی باخبر شدند که حضرت عثمان را به شهادت رسانده اند و عاملان قتل ایشان به مجازات نرسیده اند تصمیم گرفتند خود این کار را انجام دهند.

اجبارا باز باید جلوی تحریفات تاریخی رو بگیرم


اول اینکه عایشه خودش یکی از مخافان شدید عثمان بود و امر به کشتن او میکرد طبق اسناد اهل سنت

الف: ام المومنین عایشه

طبری و ابن اثیر و سایر علمای سلف اهل سنت نوشته اند: عایشه با تعبیر از عثمان به نعثل می گفت: اقتلوا نعثلا فقد کفر. یعنی بکشید نعثل (عثمان) را، قطعا او کافر شده است.

تاریخ الطبری – الطبری – ج ۳ – ص ۴۷۷

الکامل فی التاریخ – ابن الأثیر – ج ۳ – ص ۲۰۶

شرح نهج البلاغة – ابن أبی الحدید – ج ۶ – ص ۲۱۵

الامامة والسیاسة – ابن قتیبة الدینوری ، تحقیق الزینی – ج ۱ – ص ۵۱-موسسه الحلبی

حالا عایشه خانم دنبال قاتل عثمان میگشته


rostam91: ۱-از ابومنحف(انساب الاشراف)ص۱۳۰:طلحه وزبیر نزدعائشه رفته،او را به مخالفت و قیام فرا خواندند.

عائشه گفت:آیا از من میخواهید که با او بجنگم؟ آن دو گفتند نه ولی مردم را آگاه کن که عثمان مظلومانه کشته شده و از آنان بخواه که خلافت را به امرشورای مسلمین واگذارند. تو از این طریق مبان آنان صلح و آرامش به وجود می آوری.
اینهم دروغی دیگر

طلحه و زبیر در زمان کشتن عثمان حضور داشتند و از خلافت علی ع حمایت کردند اما پس از چندی به به نزد وی رفتند تا مطابق عادت قبل در زمان خلفا حق خود را بگیرند اما علی ع به انها هیچ منصبی نداد چون میدانست هیچکدام مدیریت ندارند

سپس این دونفر نزد هایشه امدند و بنای مخالفت گذاشتند و او را تهییج کردند

ضمنا مگر عایشه عاقل و بالغ نبود که اینگونه از طلحطین پیروی کند مگر دستور خدا را نمیدانست

از همه مهمتر مگر علی با اجماع مسلمین خلیفه نشد

خلافت علی ع از هر سه خلیفه قبلی ازادانه تر بود

ابوبکر با فشار و تهدید عمر خلیفه شد ....عمر با سفارش ابوبکر ....عثمان با تایید و شروط عمر

اما علی را فقط مردم انتخاب کردند

rostam91: ۲-کتاب نقش ام المومنین عائشه درتاریخ اسلام:حضرت علی پس ازگفتاری طولانی با زبیر او را به یاد حدیثی انداخت که رسول خدا(ص)فرموده بود زبیر تو به ناحق با پسر دایی ات علی خواهی جنگید. و زبیر پس ازشنیدن این حدیث گفت به خدا سوگند ازاین پس دیگر با تو نخواهم جنگید و سپس از میدان بدور شد.
اگر طلحه و زیبر عایشه را مجبور کردند

چرا پس از پشیمانی انها عایشه از عمل خود بر نگشت و مردم را منصرف نکرد

rostam91: ب:به خدا سوگند دوست داشتم درختی بودم دوست داشتم برگی بودم وراهی را که رفتم،نرفته بودم.(نقش ام المومنین عائشه درتاریخ اسلام ج۳ص۲۱۱)

این تشابه ابوبکر و عمر و عابشه است

هر سه نفر در پایان عمر و نزدیک شدن به جهنم از کزده ها ی خود نادم بودند ام هرگز به عیان از اعمال برائت نجستند و توبه نکردند

چقدر جالبه که عایشه همواره با افرادی همراه میشده که سوابقی با وی داشتند

در جریان افک عایشه او همرا با عاشق و دلباخته زمان کودکی اش روزو شبی را تنها و در بیابان گذراند و بعد هم در جمل به عمراهی پسر عموی خود که هم خواستگار وی بود و هم گفته بود که بعد از مرگ محمدص عایشه را به زنی میگیرم و در میان خلخالهای پای او خواهم ارامید

و با اینکار موجبات ناراحتی پیامبر را فراهم کرد و خدا لقب ام المومنین را به همه زنهای پیامبر داد یعنی همانگونه که ازدواج با مادر حرام است ازدواج با زنان پیامبر هم حرام است
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
آیا وصلت پیامبر (ص) با ابوبکر، عمر و عثمان و انتخاب اسامی آنان توسط ائمه (ع) دلیل بر رضایت از آنان نیست؟

بسیاری از بزرگان اصحاب از اهل بیت پیامبر زن گرفته اند و اهل بیت از آن ها زن گرفته اند، به خصوص شیخین (ابوبکر و عمر) چنان که همه مورخان و ناقلان اخبار، سنی و شیعه بر این اتفاق نظر دارند.
- پیامبر (ص) با عایشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عمر ازدواج نمود.
- و دو دخترش رقیه و ام کلثوم را یکی پس از دیگری به ازدواج خلیفه سوم عثمان بن عفان در آورد، و به خاطر این عثمان به ذی النورین ملقب شده است.
- و پسرش ابان بن عثمان با ام کلثوم دختر عبدالله بن جعفر بن ابی طالب ازدواج کرد.
- و مروان بن ابان بن عثمان با ام قاسم دختر حسن بن علی بن ابی طالب ازدواج کرده است.
- و زید بن عمرو بن عثمان با سکینه دختر حسین ازدواج نموده بود.
- و عبدالله بن عمرو بن عثمان با فاطمه دختر حسین بن علی ازدواج کرده بود.
و از دیگر اصحاب که نیز با اهل بیت فامیل بودند و از آن ها زن گرفته بودند نام نمی بریم و فقط در این مورد به ذکر خلفای ثلاثه اکتفا می کنیم، تا بیان کنیم که اهل بیت با آن ها محبت و دوستی داشتند و به خاطر آن این ازدواج ها و پیوندها صورت گرفته است و همچنین می بینیم که اهل بیت نام های اصحاب پیامبر (ص) را بر فرزندانش می گذاشتند، و مورخین و ناقلان اخبار همه شیعه و سنی بر این امر اتفاق نظر دارند.
چنان که در منابع شیعه آمده است علی یکی از پسرانش که از لیلی بنت مسعود حنظلی بود را ابوبکر نامید، و در بنی هاشم علی اولین کسی است که اسم پسرش را ابوبکر گذاشت. و همچنین حسن بن علی فرزندانش را به این نام ها نامگذاری کرد: ابوبکر، عبدالرحمن، طلحه، و عبیدالله و همچنین حسن بن علی چنین نام هایی بر فرزندانش گذاشته بود و موسی کاظم دخترش را عایشه نامید .
و کینه بعضی از اهل بیت ابوبکر بود، مانند زین العابدین علی بن حسین ، و علی بن موسی الرضا که کینه اش ابوبکر بود.
و همچنین بعضی از اهل بیت اسم پسرانشان را عمر می گذاشتند، که از جمله آنان می توان به حضرت علی (ع) اشاره کرد که اسم پسرش را عمر اکبر نامید، مادر این پسر ام حبیب بنت ربیعه بود، و عمر بن علی در کنار برادرش حسین به شهادت رسید، و علی فرزندی دیگر به نام عمر اصغر داشت که مادرش الصهباء التغلبی بود که عمر طولانی کرد و از برادرانش ارث برد . و همچنین حسن بن علی فرزندانش را ابوبکر و عمر نامید .
و همچنین علی بن حسین بن علی، و علی زین العابدین و موسی کاظم، و الحسین بن زید بن علی، و اسحاق بن حسن بن علی بن حسین، و نیز حسین بن علی بن حسن بن حسین بن حسن فرزندانشان را ابوبکر و عمر نامیده اند. و افراد زیاد دیگری از اهل بیت فرزندانشان را ابوبکر و عمر نامیده اند ولی ما به همین مقدار کفایت می کنیم تا بحث طولانی نشود. و موسی کاظم و علی هادی دخترانش را عایشه نامیده اند.
     
  
مرد

 
mohan1978: اول اینکه عایشه خودش یکی از مخافان شدید عثمان بود و امر به کشتن او میکرد طبق اسناد اهل سنت

الف: ام المومنین عایشه

طبری و ابن اثیر و سایر علمای سلف اهل سنت نوشته اند: عایشه با تعبیر از عثمان به نعثل می گفت: اقتلوا نعثلا فقد کفر. یعنی بکشید نعثل (عثمان) را، قطعا او کافر شده است.
آیا ام المومنین(رض) به حضرت عثمان(رض)،نعثل گفته بود؟

بسمه الله الرحمن الرحیم
کذابین میگویند «عایشه امر به قتل عثمان می‌‌نمود و می‌گفت بكشید نعثل را، خدا نعثل را بکشد، و چون خبر قتل عثمان به او رسید خوشحال شد»
پس در جواب گفته می‌شود نقل صحیح این گفتار عایشه كجاست؟
دوم: آن‌چه از عایشه رسیده این را تكذیب می‌کند و بیان آن این است كه او منكر قتل عثمان بود و قاتلین او را مذمت می‌كرد، واژه‌ی نعثل جز از زبان قاتلان امیرالمؤمنین عثمان شنیده نشده است، و اولین فردی از آنان که این کلمه را استعمال نمود جبله بن عمرو ساعدی بود که به خلیفه‌ی مسلمان‌ها گفت: یا نعثل، حتما تو را می‌کشم، و تو را بر حره (مکانی سوزان در بیرون مدینه) می‌کشانم. نگا: الطبری (5: 114 المطبعة الحسینیة و 1: 3981 طبع اروپا)، و چون جبله بن عمرو ساعدی برای اولین بار این کلمه را در روز دار گفت، در این هنگام عائشه‌ی صدیقه در مکه بود و برای پروردگارش تلبیه می‌گفت و قلبش را متوجه الله نموده بود، و تا هنگامی که از حج بر نگشت هرگز این واژه را نشنیده بود.

سوم: به فرض این‌كه یكی از صحابه عایشه و یا غیر او كلمه‌ای به طور غضب برای بعضی بگوید، پس قول او حجت نیست،[1] و در ایمان گوینده و طرف مقابل او ضرری ندارد و می‌‌تواند هر دو دوست خدا و اهل بهشت باشند، بلکه یکی از آن دو گمان می‌کند که قتل آن دیگر روا است و حتی گمان می‌کند که او کافر است، و اما در این گمانش به خطا رفته، «چنانكه در صحیحین و کتب دیگر از علی و غیر او روایت شده كه حاطب بن ابی بلتعه به مشركین مكه نامه‌ای نوشت و ایشان را به اراده‌ی رسول خدا كه قصد فتح مكه را داشت خبر داد، خدا رسول خود را خبر داد و او به علی و زبیر فرمود بروید تا برسید به روضه خاخ، آن‌جا زنی است كه همراه او نامه‌ای می‌باشد، نامه را از او بگیرید، پس چون نامه را گرفتند و آوردند رسول خدا فرمود: «ای حاطب این چیست؟» عرض كرد: یا رسول الله این كار را برای ارتداد نكردم و به كفر راضی نشدم، ولیكن من مردی هستم كه خود را به قریش چسبانیده، و از آنان نیستم، و مهاجرین دیگر در مكه خویشانی دارند كه اهل آنان را حمایت كند من چون خویشی نداشتم خواستم نزد آن‌ها حقی داشته باشم كه خویشان مرا حمایت كنند، عمر رضی الله عنه گفت بگذار گردن این منافق را بزنم، رسول خدا فرمود: «او در بدر حاضر شده چه می‌دانی كه خدا اهل بدر را آمرزیده است»

و آیات اولی سوره‌ی ممتحنه نازل شد كه می‌فرماید : (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُ‌وا بِمَا جَاءَكُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِ‌جُونَ الرَّ‌سُولَ وَإِیَّاكُمْ ۙ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ رَ‌بِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَ‌جْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاءَ مَرْ‌ضَاتِی ۚ تُسِرُّ‌ونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ ۚ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ )«ای مؤمنان! دشمنان من و دشمنان خودتان را دوستان خود مگیرید که از روی دوستی برایشان پیام بفرستید؛ حال آن‌که آنان به دین راستینی که برای شما آمده، کفر ورزیده‌اند و پیامبر و شما را که به الله، پروردگارتان، ایمان آورده‌اید، از وطن بیرون می‌رانند؛ اگر برای جهاد در راه من و کسب خوشنودی‌ام، بیرون آمده‌اید (از برقراری پیوند دوستی با آنان بپرهیزید). مخفیانه برایشان پیام دوستی می‌فرستید و من، آن‌چه را پنهان و آن‌چه را آشکار می‌سازید، می‌دانم. و هر کس از شما چنین کاری انجام دهد، به‌راستی از راه راست منحرف شده است».(الممتحنه:1)

------------------------------------------------------

[1]: زیرا دینی که اهل سنت بر آن است این را می‌گوید که بَشر، بشر است و جز شخص رسول الله کسی دیگر معصوم نیست، اما صحابه‌ی کرام و به ویژه خلفای راشدون نمونه‌های بارز و عالی در انسانیت هستند و با وجود این گاهی خطاء می‌کنند و خطای یکدیگر را تصحیح می‌کنند، و با وجود این که خطا می‌کنند درجه‌ی رفیعی دارند –زیرا قلب‌های پاک داشته و نیات صاف دارند و به صداقت کامل به جهاد پرداخته و قصد نیکو داشتند- و از سایر نیکان خیلی بالاتر هستند.
     
  
مرد

 
mohan1978: اول اینکه عایشه خودش یکی از مخافان شدید عثمان بود و امر به کشتن او میکرد طبق اسناد اهل سنت

الف: ام المومنین عایشه

طبری و ابن اثیر و سایر علمای سلف اهل سنت نوشته اند: عایشه با تعبیر از عثمان به نعثل می گفت: اقتلوا نعثلا فقد کفر. یعنی بکشید نعثل (عثمان) را، قطعا او کافر شده است.
آیا ام مومنان عایشه به مردم گفته بود که عثمان را بکشید؟

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
آیا ام مومنان عایشه به مردم گفته بود که عثمان را بکشید؟

برخی کوردلان میگویند که ام المومنین گفتند که حضرت عثمان را بکشید وبرای گفته خود نیز سندی ارائه کرده اند:

سند این است: امام طبری میگوید:

( كتب إلي علي بن أحمد بن الحسن العجلي ) أن الحسين بن نصر العطار قال حدثنا أبي نصر بن مزاحم العطار قال حدثنا سيف بن عمر عن محمد بن نويرة وطلحة بن الأعلم الحنفي قال وحدثنا عمر بن سعد عن أسد بن عبد الله عمن أدرك من أهل العلم أن عائشة رضي الله عنها لما انتهت إلى سرف راجعة في طريقها إلى مكة لقيها عبد بن أم كلاب فقال لها ابن أم كلاب ولقد كنت تقولين اقتلوا نعثلا فقد كفر قالت إنهم استتابوه ثم قتلوه وقد قلت وقالوا وقولي الأخير خير من قولي الأول

تاريخ الطبري جزء 3 صفحة 477


حالا بیایید ببیند علما درباره راویان این روایت چه نوشته اند:

در کتاب ضعفاء العقيلي جزء4 صفحة300 نوشته شده است که: نصر بن مزاحم المنقري تمایل یه مذهب شیعه داشت و در احادیثش اضطراب و اشتباه های زیادی است

امام ذهبی در کتاب: ميزان الاعتدال الذهبي جزء4 صفحة253 نوشته

نصر بن مزاحم رافضی بود


امام ابن جوزی در کتاب: الموضوعات الجزء1صفحة378

در باره او مینویسد که الدارقطنی نصر بن مزاحم را در روایت نقل کردن غیر قابل اعتماد دانسته و از قول إبراهيم بن يعقوب الجوزجاني گفته که این مرد شیعه غالی بود و از راویان دروغگو نقل قول میکرد

حالا که آقای نصر را شناختید بیایید سیف بن عمر را بشناسید ذهبی درباره او کتاب


ميزان الاعتدال جزء2 صفحة255 میگوید: درباره سيف بن عمر بزرگان چنین گفته اند:

قال عباس عن يحيى : ضعيف است

وروى مطين عن يحيى : هیچ ارزشی ندارد

وقال أبو داود : هیچ قیمتی ندارد

وقال أبو حاتم : متروک است و از او روایت نقل نمیشود

وقال ابن حبان : سیف از زنادقه بود

امام طبری درباره سابقه آدم ها تحقیق نکرده و هرچی شنیده نقل کرده و با ذکر سند، مسئولیت را از دوش خود برداشته است.

امام طبری درباره یک موضوع روایات متضاد را نقل میکند این یعنی چه ؟؟؟

یعنی اینکه خودش هم به همه نوشته های کتابش عقیده نداشته

امام طبری حتما از این حدیث که در کتاب مسلم است با خبر بود


قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لعائشة :" ألا أستحي من رجل تستحي منه الملائكة

حضرت پیامبر به عایشه گفت:

آیا از مردی حیا نداشته باشم در حالیکه فرشتگان از او خجالت میکشند ( یعنی از حضرت عثمان )

چرا از ما میخواهند بخاری و مسلم را رها کنیم و به یک حدیثی که چند نکته ضعف بزرگ دارد ایمان بیاوریم جالب اینجاست که در سند روایت نوشته نیست که این حرف را چه کسی از عایشه شنیده!! بلکه نوشته: بعضی از اهل علم گفته اند!!! وهمچنان که خواندیم در سلسله راویان دو دروغگوی بزرگ نیز نشسته اند.

این روایت در بعضی از کتب دیگر نیز آمده اما همه از تاریخ طبری نقل کرده اند و سند دیگری ندارد.
     
  
مرد

 
rostam91: چرا از ما میخواهند بخاری و مسلم را رها کنیم و به یک حدیثی که چند نکته ضعف بزرگ دارد ایمان بیاوریم جالب اینجاست که در سند روایت نوشته نیست که این حرف را چه کسی از عایشه شنیده!! بلکه نوشته: بعضی از اهل علم گفته اند!!! وهمچنان که خواندیم در سلسله راویان دو دروغگوی بزرگ نیز نشسته اند.
اخه گرفتاری اینه که از صحیح بخاری و مسلم هم میاریم همین اش و همین کاسه است

به هر ترتبیب و با هر حرف بی پایه و اساس میخواهید خودتون رو تبرئه کنید

روایات خیلانتها و کارهای زشت عایشه که در صحیحین هست رو چرا قبول نمیکنید

علمای شما صحیح ترین کتاب را بعد قران بخاری میدانند و مثل ختم ثقران ختم بخاری میکنند بعد شما هر روایتی بر علیه سنیب هاست میگی ضعیفه


rostam91: این روایت در بعضی از کتب دیگر نیز آمده اما همه از تاریخ طبری نقل کرده اند و سند دیگری ندارد.
البته گرچه این نوع دروغها مدتهاست برای همه فاش شده اما

کسانی که این روایت را نقل کرده اند از منبعی غیر از طبری

ابن قتیبه در " المعارف " در ترجمه عثمان بن عفان چنین می گوید :

کان اعداءوه یسمونه نعثلا

دشمنان عثمان ، او را نعثل می نامیدند .

المعارف ، ص 192 ،اسم المؤلف: ابن قتيبة أبو محمد عبد الله بن مسلم الوفاة: 276هـ ، دار النشر : دار المعارف - القاهرة ، تحقيق : دكتور ثروت عكاشة

عایشه بانگ برداشت بکشید نعثل را که کافر شد !! (تاریخ طبری 4/477 تاریخ ابن عثم 1/155 ابن عثیر 3/87 ابن ابی الحدید 2/77 و نهایته ابن عثیر 4/156 )


عایشه او را «نَعثَل» خطاب کرد!

ابن اثیر و فیروز آبادی و ابن منظور و زبیدی می­گویند: نعثل یعنی «پیر مرد احمق» و نعثل نام مردی یهودی در مدینه بود و عثمان را به او تشبیه می­کردند.



. ابن اثیر در نهایۀ، ج۵، ص۸۹

القاموس المحیط، ص۱۳۷۴

لسان العرب، ج۱۴، ص۱۹۸

تاج العروس، ج۸، ص۱۴۱

حیاۀ الحیوان، ج۲، ص۳۶۵٫

[۲] . انساب الأشرف، ج۵، ص۵۲٫



[دوشنبه 22 آذر 1389] [نمايش: 2823] [پيوند مطلب] [نسخه چاپي] [ارسال براي دوستان]
نقش عايشه در قتل عثمان+سند

1- ابو الفداء ـ از مورّخان بنام و مورد اعتماد اهل سنت ـ در کتاب المختصر في أخبار البشر مي‌گويد:

كانت عائشة تنكر على عثمان مع من ينكر عليه و كانت تخرج قميص رسول الله و تقول: هذا قميصه و شعره لم يبل و قد بلي دينه.المختصر في أخبار البشر، ج1، ص172



عايشه جزء انقلابيون بود و با افرادي که در برابر عثمان قيام کرده بودند، همگام بود. پيراهن و تکه‌اي از موي پيامبر را به دستش گرفته بود و مي‌گفت: پيراهن و موي پيامبر، هنوز پوسيده نشده، ولي دين پيامبر را پوساندند و از بين بردند.


این همه تاریخها و نویسندگان

من در عجبم شما چطوری همه روایات رو فقط از طبری دیدید

راستگویی تنها راه نجات است
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
عمرو بن عاص سياستمدار عرب و فاتح مصر

حضرت عمرو بن عاص بن وائل سهمی، مکنی به ابومحمد و ابو عبدالله یکی از اصحاب جلیل القدر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم می باشد که متاسفانه ایشان نیز در نتیجه تبلیغات گسترده و شبهه افکنی های مغرضانه ای که در مورد مقام شامخ اصحاب پیامبر خدا انجام می گیرد، مورد طعن و بی مهری قرار گرفته، و آن طور که باید معرفی شوند، معرفی نشده اند.
لذا بر آن شدیم تا مختصری از بیوگرافی این شخصیت عظیم و صحابی بزرگوار را خدمت خوانندگان گرامی تقدیم نماییم اگر چه این معرفی مختصر مانند نشان دادن قطره ای از دریاست، زیرا صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم هر کدام به مثابه اقیانوسی مواج از ایمان و اخلاص و دینداری هستند که گنجانیدن آن در قالب چند لفظ و کلمه ممکن نیست.

اسلام آوردن عمروبن عاص رضی الله عنه

واقعه اسلام آوردن حضرت عمرو رضی الله عنه را از زبان خودش نقل می کنیم.

ایشان می فرماید: «بعد از جنگ خندق من با گروهی از قریش که نظریات و اندیشه های من را کاملاً قبول داشتند در مجلسی نشسته بودیم. من در مورد پیشرفت مسلمانان و تأثیر محمد صلی الله علیه وسلم با آنها سخن گفتم و از آنها خواستم که در این مورد فکری بردارند. بعد از تبادل نظر طولانی، بر این امر اتفاق شد که من به نزد نجاشی- که گروهی از مسلمانان به حبشه پناهنده بودند- بروم و او را نسبت به پیامبر و اصحابش بدبین کرده از او طلب یاری نمایم. لذا مقداری زیادی هدایا برداشته و نزد نجاشی رفتم. نجاشی به گرمی از من استقبال کرد اما هنگامی که وارد دربار نجاشی شدم، "عمرو بن امیه ضمری" که پیامبر اسلام او را در مورد مسأله جعفربن ابیطالب و یارانش فرستاده بود، را دیدم. او مقداری با نجاشی سخن گفته و بیرون شد. من وقتی به نزد نجاشی رسیدم به نشانه احترام در مقابلش زانو زدم و بعد از دادن هدایا به او گفتم: نجاشی! مردی که دقایقی پیش با شما سخن می گفت نماینده مردی است که دشمن ما است، نسبت به بزرگان و اشراف ما بی حرمتی می کند. اگر اجازه بدهید من حاضرم نماینده اش را به قتل برسانم. نجاشی وقتی این سخنان را شنید بسیار خشمگین شد و گفت: آیا از من می خواهی اجازه قتل نمایندۀ مردی را به تو بدهم که ناموس اکبر (جبرئیل) نزد او می آید؟! من گفتم: ای پادشاه! آیا براستی اینگونه است؟ نجاشی گفت: وای بر تو ای عمرو! اگر از من می شنوی به او ایمان بیاور. به خدا قسم او بر حق است و به زودی بر مخالفین خود غالب خواهد شد همانگونه که موسی علیه السلام بر فرعون و لشکرش غالب شد.

سخنان نجاشی بر من تأثیر گذاشته و بدون اینکه به همراهانم چیزی بگویم برای اسلام آوردن به سوی مدینه رهسپار شدم. در میان راه خالد بن ولید را دیدم. از او پرسیدم: ای ابوسلیمان به کجا می روی؟ گفت: به خدا قسم مثل روز برایم واضح شده است که این مرد (محمد) پیامبر خداست، می روم و اسلام می آورم. من خوشحال شده وگفتم: به خدا قسم من هم به همین منظور می روم. لذا هر دو با هم خدمت رسول الله صلی الله علیه وسلم رفته و اسلام آوردیم». [سیره ابن هشام 2/267]

عمروبن عاص رضی الله عنه فرمانده جنگ ذات السلاسل

در سال هفتم هجری، قبیله "قضاعه" قصد حمله به مدینه را در سر می پرورانید. آنحضرت صلی الله علیه وسلم لشکری سیصد نفری را با فرماندهی حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه به سوی آنان روانه کرد. حضرت عمرو در میان راه با خبر شد که افراد لشکر دشمن بسیار است لذا از محضر آنحضرت صلی الله علیه وسلم طلب نیروی کمکی نمود که گروهی دیگر به فرماندهی حضرت ابوعبیدة بن جراح رضی الله عنه به لشکر عمرو ملحق شد و بعد از درگیری و مبارزه، لشکر مسلمانان توانست قبیله قضاعه را شکست داده و آنان را وادار به عقب نشینی نماید.

این اقدام شجاعانه حضرت عمرو رضی الله عنه باعث افزایش هیبت اسلام و مسلمین در اطراف شام و دیگر مناطق شده و زمینه اسلام آوردن قبایل متعددی مانند: بنی عباس، بنی مرة، بنی ذبیان و ... را فراهم نمود.

مناقب حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه

الف ـ پیامبر صلی الله علیه وسلم ایمان عمرو را تائید می کند:

در مسند احمد روایت صحیحی آمده است که آنحضرت صلی الله علیه وسلم در مورد حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه فرمودند: «أسلم الناس و آمن عمرو بن العاص»؛ (دیگر مردم مسلمان شدند اما عمرو بن عاص ایمان آورد). همچنین در حدیثی دیگر آمده است که آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند: «إبنا العاص مومنان عمرو وهشام»؛ (عمرو و هشام این دو فرزند عاص بن وائل، مومن هستند).

ب ـ در سنن بیهقی 4/43 باب اسلام عمروبن العاص، روایتی به این مضمون آمده است: «فعن أبی ملیکة قال: قال طلحة بن عبیدالله: سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول: إن عمروبن العاص من صالحی قریش»؛ (طلحة بن عبیدالله رضی الله عنه می فرماید: از آنحضرت صلی الله علیه وسلم شنیدم که می فرمود: همانا عمرو بن العاص از انسانهای صالح قریش می باشد).

آری! کسی که ایمان عمرو و صالح بودنش را تأیید می کند، سرور پیامبران حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم است همان کسی که قرآن کریم در وصفش می فرماید: «وما ینطق عن الهوی إن هو إلا وحی یوحی»، انسانی است که هرگز جمله ای را بدون دلیل به زبان نمی آورد و به هیچ وجه کلامی را نمی گوید که با واقعیت مغایرت داشته باشد. او کسی است که مبالغه گویی و افراط هرگز در او راه ندارد.

ج ـ در فتح مکه آنحضرت صلی الله علیه وسلم ماموریت منهدم نمودن بت "سواع" که متعلق به قبیله «هذیل» بود را به حضرت عمرو واگذار نمود.

دـ بعد از فتح مکه، آنحضرت صلی الله علیه وسلم نامه هایی را به منظور دعوت دادن بعضی پادشاهان ممالک به دین اسلام ارسال نمود که نامه آنحضرت به پادشاه عمان توسط حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه فرستاده شد که در پایان با بصیرت و حکمت حضرت عمرو، پادشاه عمان مجبور شد تا اسلام را پذیرفته و به رسالت آنحضرت صلی الله علیه وسلم اقرار نماید.

مهارت جنگی عمروبن عاص

چنان که قبلا ذکر شد یکی از مهمترین اقدامات و افتخارات حضرت عمروبن عاص رضی الله عنه بعد از اسلام، سریه "ذات السلاسل" بود. این سریه به منظور مقابله با قبیله «قضاعه» که قصد حمله به شهر مدینه را داشتند، انجام گرفت. امارت سریه "ذات السلاسل" را حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه بر عهده داشت که در نهایت با پیروزی لشکر مسلمانان پایان یافت.

در این جنگ زمانی که سپاه اسلام شبی را دراستراحت می گذرانید و هوا مقداری سرد بود، گروهی از مجاهدین خواستند برای گرم کردن خودشان آتش روشن کنند، اما حضرت عمروبن عاص با این کار آنها مخالفت کرد، همچنین زمانی که مجاهدین اسلام موفق شدند سپاه دشمن را شکست دهند دشمن پا به فرار گذاشت، مجاهدین خواستند آنها را تعقیب کنند اما فرمانده لشکر(حضرت عمروبن عاص) با این اقدام نیز مخالفت نمود. زمانی که لشکر اسلام به مدینه برگشت آنحضرت صلی الله علیه وسلم علت این مخالفتها را از عمرو جویا شد. عمرو در جواب عرض کرد: «دلیل مخالفت من با روشن کردن آتش این بود که دشمن از تعداد کم سپاه ما مطلع نشوند، و دلیل عدم تعقیب سپاه دشمن این بود که مبادا فرار آنها توطئه ای نباشد و برای ما کمینی نگرفته باشند». آنحضرت صلی الله علیه وسلم فراست و مهارت جنگی حضرت عمرو را ستود و او را مورد تحسین قرار داد.

عمرو بن عاص در خلافت صدیق اکبر

بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و در دوران خلافت صدیق اکبر رضی الله عنه نیز تاریخ پرافتخار اسلام از رشادتها و مهارتهای جنگی حضرت عمروبن عاص بی بهره نبوده است؛ فرماندهی یکی از چهار لشکری که حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه به سوی سرزمین شام گسیل داشت بر عهده حضرت عمروبن عاص رضی الله عنه بود. ایشان با لشکری مشتمل بر هفت هزار مجاهد به سوی فلسطین روانه شد. عمروبن عاص ابتدا در معرکه "یرموک" شرکت نمود و سپاه اسلام به فرماندهی سه تن از بارزترین مبارزین و مجاهدین اسلام (عمروبن عاص، خالدبن ولید، ابوعبیدة بن جراح) توانست لشکر روم را شکست داده و سرزمین شام را فتح نماید.

حضرت عمرو بن عاص بعد از همکاری با حضرت ابوعبیده و حضرت خالد، برای انجام مسئولیت اصلی خود (فتح فلسطین) به سوی این سرزمین مبارک حرکت نمود که در نهایت این فرمانده ماهر و باذکاوت اسلام در این جنگ توانست مناطق غزه، سبسطیه، نابلس، عمواس، بیت جبیرین، یافا و رفح را فتح نماید.

فتح مصر

بعد از اینکه دایره فتوحات حضرت عمروبن عاص رضی الله عنه در سرزمین شام گسترش چشمگیری حاصل نمود، شوق گسترش فتوحات اسلام و برافراشته شدن پرچم توحید و یکتاپرستی در دیگر سرزمینها نیز در وجود حضرت عمرو دوچندان شد و به فکر افتاد تا سرزمین مصر را هم به قلمرو جهان اسلامی بیافزاید تا احکام و فرامین اسلامی در آن سرزمین نیز به اجرا درآید. لذا این مساله را با خلیفه در میان گذاشت، خلیفه بعد از تامل و مشورت با اهل شورا با پیشنهاد حضرت عمرو موافقت نمود. بعد از موافقت خلیفه، حضرت عمرو رضی الله عنه بلافاصله برای جنگ و حرکت به سوی مصر آمادگی کامل را انجام داد و با سپاهی متشکل از 4000 مبارز به سوی مصر روانه شد.

لشکر اسلام ابتدا در بین راه با لشکر رومیان مواجه شد و در شهری به نام "فرما" با یکدیگر درگیر شدند که مسلمانان توانستند آنها را شکست داده و شهر را به تصرف خود درآورند، بعد از آن شهرهای "بلبیس" و"ام دنین" را فتح کردند.

حضرت عمرو بن عاص شهرهای مصر را یکی بعد از دیگری فتح می کرد تا اینکه به کناره دیوار اسکندریه رسید، لشکر اسلام این دیوار را که توسط پنجاه هزار رزمنده رومی محافظت می شد محاصره کرد. در همین ایام بود که هرقل (پادشاه روم) وفات کرد و برادرش به جای او بر تخت امپراطوری نشست. امپراطور جدید روم وقتی متوجه شد که هیچ امیدی برای مقابله با مسلمانان نیست به ناچار با توافق بر پرداخت جزیه با مسلمانان صلح کرد.

حضرت عمرو رضی الله عنه بشارت این فتح و پیروزی را توسط قاصدی به خلیفه ابلاغ نمود و به این ترتیب سرزمین مصر نیز در قلمرو خلافت اسلامی قرار گرفت و ندای توحید و الله اکبر از بلندای این سرزمین طنین انداز شد و بزرگان روم به قدرت اسلام و مسلمین و ضعف خود در مقابل تربیت یافتگان مکتب اسلام پی بردند.

خلاصه اینکه فتح مصر مدت سه سال به طول انجامید و مجاهدین اسلام تحت فرماندهی حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه توانستند این سرزمین را فتح کنند. اهالی مصر نیز به خاطر ظلم و جوری که از دولت روم دیده بودند به محض ورود لشکر اسلام از آنها به خوبی استقبال کرده و حتی برای مقابله با سپاه روم با آنها همکاری می نمودند. حضرت عمرو نیز به خوبی بر این مطلب واقف بود که مسئولیت لشکر اسلام و در کل، فلسفه جهاد در اسلام، آزاد نمودن مردم از بردگی و ذلت دنیا و آخرت است و اسلام هرگز به منظور کشورگشایی اقدام به جهاد و لشکرکشی نمی نماید، لذا تمام سعی و تلاشش را می نمود که جلوی قتل و خونریزی گرفته شود. وی به همین منظور قبل از هر چیزی بزرگان و علمای مسیحی مصر را به سوی یکتاپرستی و دین اسلام می داد. حضرت عمرو در دعوتش، ابتدا به بعثت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و حقانیت آن اشاره کرده و اینکه آنحضرت صلی الله علیه وسلم چگونه آنها را از گمراهی نجات داده و به صراط مستقیم هدایت نموده است، و سپس مراحل مختلف جهاد با کفار را به آنان گوشزد می کرد و خطاب به آنان می فرمود: «اولا باید اسلام بیاورید که در اینصورت در تمام حقوق و مزایا با دیگر مسلمانان برابرید در غیر اینصورت باید جزیه بدهید و اگر هیچکدام از این دو مطلب را قبول نکنید مجبوریم با شما وارد جنگ شویم. اما ای اهل مصر! این را بدانید که پیامبر ما از قبل به ما بشارت فتح مصر را داده و توصیه نموده است که با اهالی آن به خوبی رفتار کنیم». این روش دعوت حضرت عمرو باعث می شد تا بسیاری از علما و مردم مصر به آغوش اسلام آمده و با مسلمانان همنوا شوند که ازاین طریق حتی الامکان جلوی قتل و خونریزی گرفته شده و توصیه و سفارش آنحضرت صلی الله علیه وسلم عملی می شد.

بعد از اینکه حضرت عمرو بن عاص مصر را فتح کرد، خلیفه- حضرت عمر رضی الله عنه- امارت آن را نیز بر عهده عمرو گذاشت. دوران ولایت و حکومت حضرت عمرو در مصر، دوران آرامش و شکوفایی برای مردم این سرزمین بود؛ رابطه بین حاکم و رعیت بسیار صمیمی و دوستانه بود و مردم با آزادی و مساوات کامل زندگی می کردند. در دوران حکومت حضرت عمرو در مصر، شهر "فسطاط" بنا شد و مسجد جامعی به نام "جامع عمرو بن عاص" نیز بنا شد که تا کنون در مصر با همین نام موجود است. حضرت عمرو تا ابتدای دوران خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه امارت مصر را در دست داشت.

دومین نبرد بین لشکر اسلام و روم

همان طور که قبلا ذکر شد یکی از مناطقی که توسط مسلمانان به فرماندهی حضرت عمروبن عاص رضی الله عنه فتح شد، شهر "اسکندریه" بود که بعد از فتح این شهر تعدادی از مجاهدین اسلام در آن مستقر شدند، اما از آنجایی که افراد مستقر در این شهر تعداد اندکی بودند، پادشاه روم از این موقعیت سوء استفاده کرده و قصد حمله به این شهر و بازپس گیری آن را نمود. او برای همین منظور تعداد 300 کشتی را که حامل سربازان رومی بود به سوی شهر اسکندریه گسیل داشت.

سپاه روم بعد از اینکه توانست شهر اسکندریه را مجدداً به تصرف و اشغال خود درآورد به سوی شهر "فسطاط" حرکت نمود، حضرت عمروبن عاص رضی الله عه که این روزها در سرزمین حجاز به سر می برد به محض شنیدن این خبر ناگوار بلافاصله لشکری را جهت درهم کوبیدن شوکت سپاه روم مهیا نمود.

لشکر اسلام و سپاه روم در مسیر راه فسطاط با یکدیگر روبرو شدند و لشکر اسلام توانست آنان را شکست داده و وادار به فرار نماید، اما حضرت عمرو به این مقدار اکتفا نکرد بلکه سپاه دشمن را که به طرف اسکندریه در حال فرار بودند تعقیب نموده و بعد از محاصره این شهر دوباره آن را فتح کرد و سپاه روم را از آنجا بیرون راند. حضرت عمرو همچنین تمام خسارتهایی که اهالی اسکندریه در نتیجه حمله سپاه روم متحمل شده بودند را پرداخت نمود.

این فرمانده رشید و بافراست اسلام بعد از فتح اسکندریه، از امیرالمومنین عمربن خطاب اجازه گرفته و به طرف "لیبی" حرکت کرد و شهرهای "زویله" و "طرابلس" را فتح کرده و حضرت عامر بن نافع را به عنوان امیر منطقه لیبی تعیین نمود.

حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه تا ابتدای خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه به عنوان حاکم مصر ایفای وظیفه می نمود که حضرت عثمان در دوران خلافتش وی را از ولایت مصر عزل و حضرت عبدالله بن سعد ابی سرح را به جای او انتخاب نمود، اما حضرت معاویه در دوران حکومتش مجدداً حکومت مصر را به حضرت عمرو بن عاص واگذار نمود که حضرت عمرو تا زمان وفاتش بر این مسند باقی بود.

وفات حضرت عمرو رضی الله عنه

این فرمانده لایق و سیاستمدار جهان اسلام، بعد از سالها خدمت به اسلام و مسلمین و درهم کوبیدن شوکت کفر، به لحظات خداحافظی از دار فانی دنیا و شتافتن به ملاقات پروردگار نزدیک می شد.

تاریخ زندگانی حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه دارای فراز و نشیبهای فراوانی بوده است. او مصداق واقعی «خیارهم فی الجاهلیة، خیارهم فی الایسلام» بود. در واپسین لحظات زندگی تمام خاطرات زندگی اش؛ از اینکه چگونه اسلام آورد و چگونه یکی از شیفتگان اسلام و مکتب انسان ساز آن قرار گرفت و.... همه و همه در مقابل دیدگانش مجسم می شد که هر کدام از آنها برای ایجاد عجب و غرور و فخرفروشی کافی بود، اما عمروبن عاص که به خاطر این مسایل مسلمان نشده بود، او فقط برای رضای الهی و به امید عفو و مغفرت الهی و نجات از عذاب اخروی به یگانگی پروردگار و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم اقرار نموده بود.

وی در آخرین لحظات زندگی، در حالی که به رحمتهای وسیع و بی انتهای الهی امیدوار بود با تکرار این جملات جان به جان آفرین تسلیم می کند: «اللهم لستُ بالقوی فانتصر... ولابالبرئ فاعتذر، و لستُ مستکبراً و لکن مستغفراً.... لا إله إلا أنت». ( بارالها! من قدرتی ندارم، مرا نصرت کن.... مبرّا از گناه نیستم،[از ذات یگانه تو] معذرت خواهی می کنم.... من تکبر کننده نیستم بلکه استغفار کننده هستم....، هیچ معبود بر حقی جز تو نیست).

حضرت عمرو در سال 43 هجری در مصر وفات کرده و در شهر "اسکندریه" به خاک سپرده شد.

«رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالإِيمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ».
     
  
صفحه  صفحه 24 از 74:  « پیشین  1  ...  23  24  25  ...  73  74  پسین » 
مذهب
مذهب

Real Islam - اسلام راستین

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA