ارسالها: 9253
#272
Posted: 19 Nov 2013 21:52
اسلام شناسئ سنتی در برابر دين شناسئ مدرن
اسلام شناسئ سنتی در برابر دين شناسئ مدرن : قسمت اول .
بیش از یک هزاره ، برداشت تاريخئ ایرانیان از منشأ اصول دیانت اسلامی و نحوۀ پیدائی قرآن و شخصیت محمد توسط احاديث و تبیین پیش عقلانئ مفسرین ِ سنتی بر بنیاد نقل قولهای شفاهی در پیکر فرهنگئ ما متراکم شده است و شکی نيست که تغيير الگوهای تثبیت شده ، آشفتگی در روان باورمندان ایجاد میکند . حال پس از دوازده قرن ، انگشت شمار پژوهندگانی هوشمند و مسلح به شیوه های مدرن تحقیق بر این باورند که اسلام در کاروانشهر مکه و مدينه شکل نگرفته ، پيامبری به نام محمد وجود خارجی نداشته و اگر وجود داشته ، آن محمد اسطوره ای نيست که در احاديث آمده ، جنگ های قادسيه و نهاوند اتفاق نیفتاده ، تهاجم نظامی ـ اسلامی به ايران رخ نداده و خلفای راشدين محصول افسانه پردازی های ساده لوحانه است .
در اثبات این ادعا ، پژوهشهای نوين دربارۀ خیزشگاه و دو قرن ِ نخستین اسلام مرحلۀ آغازين خود را میگذراند و ابزار کاوش های نوين ِ محققین ِ نسل جديد ، نگاه انتقادی - تاريخی به منابع اولیۀ اسلامیست ، زیرا تاريخ اسلام در اقلیم های تحت سلطه بر اساس چند کتابِ مشخص نوشته شده است . اين کتاب ها تقريباً دو سده پس از شکل گيری و تثبیت اسلام ، هنگامیکه خلفای اموی و عباسی برای مشروعیت در حکومت نیازمند اساسنامۀ مدّون بودند ، به نگارش در آمده است که عبارتند از: سيره محمد از ابن هشام ، تاريخ طبری اثر محمد بن جریر طبری ، المغازی اثر ابن واقدی ، طبقات از ابن سعد و کتابهای ديگری مانند فتوح البلدانِ بلاذری و الفهرستِ ابن نديم هم به گونه ای بازنويسی آن چهار کتاب اصلی است .
اسلام شناسئ سنتئ غرب نیز ، بجزء چند استثنا ، منابع نامبرده را بدون سنجش علمی به مثابۀ اسناد و مدارک اصیل ِ تاريخی در نظر گرفته و شک و تردید در درستی و نا درستئ اطلاعات ِ گزارش شده در اين کتابها را با متد های مدرن ِ عقلانی مورد بررسی قرار نداده و تصّور کرده اند که اين اطلاعات معتبر هستند .
طبق گزارش رويداد نگاران اسلامی ، در سال ۵۷۰ ميلادی در شبه جزيرۀ عربستان شخصی به نام محمد متولد شده که در سن ۲۵ سالگی با زنی ۴۰ ساله و تاجر پیشه به نام خديجه ازدواج کرده و هنگامیکه به سن ۴۰ سالگی میرسد ، الله از طريق جبرئيل ، او را به پيامبرئ قوم عرب برمی گزيند و ایشان پيام های خود را به تدريج در قالبِ سورهها و آيات به زبان عربی به محمد میرساند . و بدين ترتيب دينانت اسلامی از دو کيفيت برخوردار میشود : 1. وحيانی بودن قرآن 2. زبان عربی بعنوان کلام الاهی و راويان اسلام ، ادامه میدهند که پيامبر تا زمانی که همسرش خديجه زنده بود در مکه زندگی میکرد و به دليل تحدید ثروتمندان ِ کاروانشهر ِمکه مجبور میشود در سال ۶۲۲ ميلادی زادگاه خود را ترک و به سوی يثرب ، مدينه بعدی فرار کند که آنرا آغاز گاهشمارئ هجری ـ اسلامی در نظر میگیرند و سرانجام در سال ۶۳۲ ميلادی فوت میکند و پس از او چهار خليفه « ابوبکر، عمر، عثمان و علی » بين سال های ۶۳۲ تا ۶۶۱ ميلادی که به خلفای راشدين شهرت دارند ، جانشين او میشوند و در دور بعدی از سال ۶۶۱ ميلادی ، معاويه نخستين سلسلۀ حاکمان اسلامی را به نام بنی اميه پايه گذاری میکند و پس از بنی اميه ، عباسيان در۷۵۰ ميلادی بکمک ایرانیان و سرکردگئ ابو مسلم خراسانی تکه بر کرسئ قدرت در امپراتورئ اسلامی میزنند و در مورد ايران چنين آمده که اعراب مسلمان ، طی دو جنگ قادسيه در سال ۶۳۵ و نهاوند در۶۴۲ ميلادی توانستند آخرين پادشاه ساسانی ، يزدگرد سوم را شکست داده و بر ايران چيره شوند . اين فشرده ایست از تاريخ اسلام که گزارشگران اسلامی در کتابهای نامبردۀ در اختيار ما قرار داده و بسیاری از تحلیلگران بر اساس این گزارشات نا سنجیده به بررسی ، باز نويسی و تفسير اسلام و نوشتن تاريخِ کشورهای اسلامی پرداخته اند.
بطوریکه گفته شد ، منابع تاريخی اسلامی حداقل ۱۵۰ سال پس از تشکیل امپراتورئ اسلامی به نگارش در آمده اند و تمام اين نوشته ها بر اساس تاريخ شفاهی این گونه صورت گرفته که « از پدر بزرگم شنيدم که او نيز از جدّش شنيده بود که فلان کس به او گفته که پدرش از عمو زاده اش شنیده که به او نقل میکرد . و غيره ... » و امروزه می دانيم که حتا بخش بزرگی از گزارشاتی که از انقلاب اکتبر روسيه در ۱۹۱۷ ميلادی به رهبری لنين به ما رسيده ، اسطوره ای بيش نبوده و انقلاب اکتبر نه آنگونه که تاريخ نويسان کمونيست روسی نوشتند درست بوده و نه آن شکلی که سرگئی آيزنشتاين ، کارگردان و تئورسين سينما ، در فيلم اکتبر به ما نشان داده است. حتا اطلاعات و آگاهیهای ما از انقلاب مشروطه انباشته از اشتباه و گزارشات نادرست است . با يک محاسبۀ سر انگشتی میتوان حساب کرد که تاريخ نگارئ اسلامی که دستِ کم ۱۵۰ سال پس از شکل گيرئ اسلام نگارش یافته ، تا چه اندازه آلوده به افسانه پردازیست . آن هم در ۱۲۰۰ سال پيش! . مورخی که می خواهد با روش علمی به سنجش تاريخ در اين يا آن حوزه بپردازد ، نمی تواند به هر نوشته ای به عنوان سند و مدرک بنگرد . اطلاعات و گزارشات تاريخی بدست آمده بايد با منابع ديگر تطبيق داده شوند تا بتوان به واقعيت نزديک شد . ما تاريخ گذشته را به طور دقيق و کامل نمی توانيم بازسازی کنيم ، ولی می توانيم با اتکاء به منابع گوناگون مانند پژوهش های علمئ معاصر، سنگ نگاره ها ، سکهها ، يافته های باستانی ، برشی نسبتأ دقیق از زمان مورد تحقیق رسم نمائيم . مورخی که بدون کنجگاوی ، شک و ترديد به منابع تاريخی مینگرد و به هر دليلی از مقايسۀ تطبيقی میگریزد ، تنها کاری که میکند ، باز توليد سرمشق های منجمد در الگوی تسبیت شده است . ما اساساً چيزی به نام واقعيت تاريخی نداريم ، بلکه گزارشهای تثبیت شدۀ تاریخی در اختیار داریم و تصّور مسلمانان جهان از تاریخ ِ شکل گيری اسلام ، همان باورهای منجمد و کوهی از مهملات ِ به سنت تبدیل شدۀ مسلط بر افکارعموم است که به تفکری غالب مبدّل شده و در میدان پر تنش ِ بقاء ، بخشی از آن ، کشمکش بر سر قدرت و عمومأ به دستور پیروز مندان در سلطۀ بر مغلوبان به نگارش در آمده است .
پژوهشگران مدرن در برابر اسلام شناسان سنتی
ابزار پژوهشگران نسل جديد ، نگاه انتقادی به منابع نامبردۀ اسلامیست که بر مبنای تاريخ شفاهی غير قابل اعتماد نوشته شده است ، که فاقد هر گونه انسجام تاريخی و عقلانیست و بر خلاف ِ اسلام شناسان نسل قديم ، پژوهشگران جديد بر اين باورند که روند شکل گيرئ اسلام بسيار پيچيده و آلوده به ترفند های سیاست مدارانه است و اين گونه نبوده که پیامبری بيسواد در مکه ظهور کرده و خداوند از طريق جبرئيل ، قرآن را بر او نازل نموده و يک باره دينی جديد به نام اسلام شکل گرفته باشد . زیرا کاروانشهر مکه که محل تجمع افرادی از قبائل عرب بوده که در امر باربری و صدورکالا بین دو حوزۀ مدنیت یمن و سواحل دریای مدیترانه مشغول بودند ، اصولأ توانمندئ لازم درتولید چنین منظومۀ عظیمی بنام قرآن را نداشته است .
آنها تاکنون چند کتاب دربارۀ چگونگی شکل گيری دیانت محمدی منتشر کرده اند که همۀ نظريه های تاکنونئ اسلام شناسی مبتنی بر رويداد نگاری سنتی را به چالش گرفته و در برابر آن ، الگوی ديگری از شکل گيری اسلام ، کمو بیش منطبق با واقعیت عرضه کرده اند . آنها اسلام شناسی سنتی را تکراری مقلدانه نکرده بلکه تغييری اساسی در شیوۀ نگاه ِ تسبیت شده بوجود آورده اند ، يعنی شکاف در باورهای پی ریزی شدۀ کهن ... و اسلام شناسئ سنتی تاکنون به اين چالش، برخوردی آکادمیک نداشته ، تنها واکنش آنها به اين پژوهشگران ، سکوت عامدانه يا هیاهوی بیمورد با جهت گیرئ سياسیست .... مارکوس گروس و کارل- هاينتس اوليگ در کتابِ پيدايش يک دينِ جهانی به تفصيل به اين موضوع ِ سکوت و چالش گريزئ اسلام شناسئ سنتی پرداخته اند .
مورخان و پژوهشگران ايرانی :
منابع ِ تمام پژوهشهای محققان ايرانی دربارۀ تاريخ ايران پس از اسلام هم بر اساس همان چهار کتابِ نامبرده است .
مسعود انصاری در کتاب دين سازان بی خدا ، دربارۀ سيرۀ ابن هشام می نويسد :
ابن اسحق (۸۰ تا ۱۵۱ هجری قمری / ۶۹۹ تا ۷۶۸ ميلادی) نخستين تاريخنويس عرب تباریست که زندگی و شرح حال محمد بن عبدالله را به رشته نگارش در آورده است. ابن اسحاق شرح حال و رويداد های زندگی محمد را از فاطمه دختر منذر شنيده و در کتاب خود شرح داده و فاطمه ، دختر منذر و همسر هشام بن عروه نيز آن چه را که برای ابن اسحق از شرح حال محمد و زندگی او روايت کرده از مادر بزرگش اسماء دختر ابوبکر خلفيۀ اول و امه سلمه يکی از زنان محمد و ساير افرادی که رويداد های زندگی محمد را از دور و نزدیک به چشم ديده بودند ، شنيده و در کتاب سيرت محمد شرح داده است . پس از او ابن هشام (۲۱۳ يا ۲۱۸ هجری قمری / ۸۲۸ يا ۸۳۳ ميلادی) آن کتاب را ويراستاری و پالايش کرده است .
با وجود اين ، مسعود انصاری مانند ديگر پژوهشگران ساده لوح ، بدون نقادی در نسوج گزارشات و با اعتماد کامل به منابع تاريخی اسلامی می نگرد و تمام کتابهای خود دربارۀ نقدِ اسلام را بر اساس همين داده هائ شفاهی ِ سنجش گریز به نگارش در آورده است . شور بختانه ، همۀ مورخان و اسلام شناسان ساده اندیش ايرانی مبنای پژوهشهای خود را بر اساس همين تاريخ شفاهئ شنيدهها و گفته ها قرار داده اند.
داریوش بی نیاز ، مترجم کتاب « از بغداد به مرو » میگوید :
بر اساس نظر پژوهشگران نسل جديد ، اسلام در آغاز يک جنبش مسيحی ـ ايرانی- سوری بوده و خیزشگاه آن در خراسان بزرگ به ويژه در مرو و سوريه قرار داشت. اين جريان مسيحی ـ ایرانی ـ سوری که پژوهشگران نسل جديد به آن نهضت قرآنی میگويند که در کنار جريانات مسيحی در ايران و سوريه قرار داشت. و عاملان ِ اصلیِ اين جنبش قرآنی در ايران ، عربهای ساسانی بودند که در طول قرنها با ايرانيان آميخته و زبان آنها اساساً سُريانی بوده و شکست خسرو دوم يا خسرو پرويز از هراکليوس در سال ۶۲۲ ميلادی ، از يک سو سبب شد ، شام ، اسرائيل ، شرق کرانه های دریای مدیترانه و مصر از نيروئ نظامی ايرانی تخلیه شود و به دست عرب های متحد بيزانس بيفتد ، به ويژه عربهای غسانی که متحد بيزانس بودند . « مجموع متحدان بيزانس را قريش می گفتند » که از واژۀ آرامی گرفته شده است و از سوی ديگر، مقدمات فروپاشی ساسانيان در درون مرزهای خود را فراهم ساخت . در اينجا هيچ تهاجم ِ نظامی ـ اسلامی صورت نگرفته بلکه عرب های ساسانی و هم پيمانان ايرانی آنها در خود ايران ، ابتدا به صورت محلی به ويژه در خراسان و سيستان و ميانرودان ، قدرت را به دست گرفتند و حداقل ۱۵۰ سال طول کشيد تا از درون آن جنبش قرآنی ـ مسيحی ، آن دیانتی شکل گرفت که ما امروز به عنوان اسلام می شناسيم .
نخستين واکنش به نظریات نوین ِ تاريخی ، اين است که گفته اند ، نويسندۀ کتاب ، کارل- هاينتس اوليگ يک مسيحی متعصب است که قصد دارد نشاندهد که اسلام هم يک جريان مسيحی بوده و کارل - هاينتس اوليگ بعنوان يک دين شناس در کتاب ِ خود ، از بغداد به مرو می نويسد : همۀ اديان جهانی از يک سو تحت تأثير اديان پيشين قرار داشتند و از سوی ديگر متأثر از ويژگیهای فرهنگی محيط خود بودند . هيچ یک از مذاهب از آسمان نازل نشده اند . هر يک از آنها ادامۀ اديان پيشين و در جهت شکل گیری و تکامل خود از آنها وامگیری و اقتباص کرده اند ...
هواداران سنتئ اسلام ، خورده میگیرند که چرا با اديان مسيحی و يهودی اين چنين موشکافانه برخورد نمی شود ؟ . همینکه موضوع به اسلام می رسد ، همه می خواهند ثابت کنند که منابع و بنیاد اسلام در مسيحيت و يهوديت است و گوئی این جماعت خبر ندارند که در صد سال اخیر، بنیاد مسیحیت و مفهوم انجیلها ، توسط کائوتسکی ، کری ولف و دیگران باریک بینانه موشکافی شده است و روشنگران غربی از۲۰۰ سال پیش تا به امروز حوزه های کلامئ مسيحيت و يهوديت را مورد نقد قرار داده و تا کنون هزاران جلد کتاب ، رساله و مقاله در اين باره نوشته شده است . در غیر این صورت از کجا می دانستيم ، بخش أعظم « اسفار» کتابهای عهد عتيق در دوران هخامنشی به رشتۀ تحرير در آمده اند و خداوند ، تورات را به موسی و ديگر پيامبران مانند اشعياء ، زکريا و غيره نازل نکرده است ؟ . يا چگونه پی می برديم که انجيل ربطی به عيسی ناصری ندارد و جمع آوری انجیل های چهارگانه « متی ، مرقس ، لوقا ، یوحنا » حدود ۱۸۰ سال طول کشيده است ؟ . روشنگران غربی توانستند طی دو سده ، يهوديت و مسيحيت را از هیأت الاهی ـ آسمانی به زیر کشیده و به اصطلاح زمينی و تاريخیش کنند که در مورد اسلام هنوزعمل خلعیت از ردای الاهی ـ آسمانی و تاریخی کردن آن صورت نگرفته .
پرسشهايی که روزی بايد پاسخ داده شوند
همان گونه که گفته شد پژوهشگران نسل جديد ، تاريخ طبری و سيرۀ محمد را به عنوان منابع تاريخئ مستند نمی نگرند. مهم ترين سندِ مسلمانان ، قرآن است.و طبق رويداد نگارئ اسلامی، این کتاب از سال ۶۱۰ ميلادی ، زمان بعثت محمد به پيامبری تا سال ۶۳۲ ميلادی زمان مرگ او از سوی خدا به زبان عربی در مکه و مدينه به محمد الهام شده و روايت کرده اند که اظهارات محمد يا در خاطره ها ثبت يا روی سنگ ، استخوان ، پوستِ حيوانات يا برگهای درخت خرما نوشته شده بودند و سرانجام عثمان همۀ سوره ها و آيات قرآن را بين سال های ۶۵۰ تا ۶۵۶ ميلادی جمع آوری کرده و کتابی که در دست ماست ، همان قرآن عثمان است .
خیزشگاه جغرافيائئ قرآن .
بنا بر احاديث اسلامی ، کلام الله در مکه و مدينه به محمد الهام شده و خیزشگاه جغرافيايئ آن در اين دو مکان بوده است. اما قرآن آیا درباره محل و مکان نگارش خود به ما اطلاعات میدهد ؟
نام مکه فقط يک بار در قرآن آمده است ، در سوره ۴۸، آيه ۲۴: وَهُوَ الَّذِی کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ عَنْهُم بِبَطْنِ مَکَّةَ مِن بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ ۚ وَکَانَ اللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا .
« اوست که چون در بطن مکه بر آنها پيروزيتان داد ، دست آنها را از شما و دست شما را از آنها بازداشت و خدا کارهايی که می کرديد آگاه و بينا بود » البته در آيه ای ديگر سوره ۳ ، آيه ۹۶ از مکان ناشناخته ای به نام « بکه » نامبرده شده که بدون هيچ گونه توضيح قانع کننده ای ، همان « مکه » ترجمه شده است : إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا وَهُدًی لِّلْعَالَمِينَ « نخستين خانه ای که برای مردم بنا شده همان است که مکه است . خانه ای که جهانيان را سبب برکت و هدايت است » و در کنار آن ، سه بار از « مدينه » نام برده شده است : سوره ۶۳، آيه ۸ و سوره ۹، آيات ۱۰۱ و ۱۲۰.
سوره ۶۳، آيه ۸: یَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَی الْمَدِينَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ ۚ وَلِلَّـهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَـٰکِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا یَعْلَمُونَ .
« میگويند: چون به مدينه بازگرديم ، صاحبان عزت ، ذليلان را از آنجا بيرون خواهند کرد ، عزت از آنِ خدا و پيامبرش و مؤمنان است . ولی منافقان نمیدانند » ...
سوره ۹، آيه ۱۰۱: وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِّنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ ۖ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ ۖ مَرَدُوا عَلَی النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ ۖ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ۚ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَیٰ عَذَابٍ عَظِيمٍ
« گروهی از عربهای باديه نشين که گرد شما را گرفته اند منافقند و گروهی از مردم مدينه نيز در نفاق اصرار می ورزند . تو آنها را نمی شناسی ، ما می شناسيمشان و دوبار عذابشان خواهيم کرد و به عذاب بزرگ گرفتار میشوند » ...
سوره ۹، آيه ۱۲۰: مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الْأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُوا عَن رَّسُولِ اللَّـهِ وَلَا یَرْغَبُوا بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ لَا یُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِی سَبِيلِ اللَّـهِ وَلَا یَطَئُونَ مَوْطِئًا یَغِيظُ الْکُفَّارَ وَلَا یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلًا إِلَّا کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ ۚإِنَّ اللَّـهَ لَا یُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ .
« اهل مدينه و عربهای باديه نشين اطراف آن را نرسد که از همراهی با پيامبر خدا تخلف ورزند و نبايد که از او به خود پردازند . زيرا در راه خدا هيچ تشنگی به آنها چيره نشود يا به رنج نيفتند يا به گرسنگی دچار نگردند يا قومی که کافران را خشمگين سازد برندارند يا به دشمن دستبردی نزنند مگر آنکه عمل صالحی برايشان نوشته شود ، که خدا پاداش نيکوکاران را تباه نمی سازد » ...
این گونه که مشاهده می کنيم ، نمی توان از آيات بالا برداشت کرد که منظور از مدينه همان يثرب است ؟ که محمد به آنجا گریخته بود . بجزاین آيات ، در جای ديگرِ قرآن ، ما با واژۀ های مکه و مدينه روبرو نمی شويم . به عبارتی ، آيات بالا کلّ اطلاعاتی است که قرآن دربارۀ اين مکانها - که طبق احاديث اسلامی خیزشگاه قرآن بوده به ما می دهد و از سوی ديگر میدانيم که سُريانی زبانان از سده ها پيش از ظهور اسلام به تيسفون ، مدينه میگفتند . البته از آنجا که تيسفون از هفت شهرک ساخته شده بود ، اغلب از حالت جمع آن بکار برده میشد که به آن مدائن میگفتند . تيسفون يکی از پايتخت های ساسانی و مرکز مسيحيان ايرانی- سوری نيز بوده است. بسياری از تصميمات دينی نيز در آنجا گرفته میشد و دربار ساسانی ، هم شورای مسيحيان که در تيسفون بود و مسيحيان ِ نزديک به شاهان ساسانی به ويژه خسرو دوم ، تلاش میکردند که کرسیِ شورا توسط شاخه های ديگر مسيحی به ويژه مسيحيانِ وابسته به جنبش قرآنی که با مسيحيان يعقوبی و آريوسی تقريباً از يک نوع مسيحيت شناسی برخوردار بودند ، اشغال نشود. از اين رو، طبق شواهد تاريخی ، هنوز مدرک مستندی در دست نيست و اين گمانِ قوی وجود دارد که منظور از مدينه ، همان تيسفون بوده است . زيرا عباراتی مانند مدينه و عربهای پيرامون آن جدا کردن مدينه از عربهای باديه نشين يا « چون به مدينه بازگرديم صاحبان عزت ذليلان را بيرون خواهند کرد » اين گمان را در ما تقويت میکند که اين مدينه ربطی به يثرب یا مدينۀ منورۀ بعدی ندارد.
به هر رو، از طريق اين سه آيه نمیتوان به روشنی گفت که نام مدينه در قرآن، همان يثرب سابق يا مدينه بعدی است. به سخن ديگر، اگر خواننده فقط قرآن را بخواند و نه احاديثی که حداقل ۱۵۰ سال بعد تر نوشته شده اند نمی تواند تشخيص بدهد که خاستگاه جغرافيايی قرآن کجا بوده است .
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 1495
#273
Posted: 21 Nov 2013 02:06
rostam91: طفره نرو من میگم شما حتی تو بیابون برهوت که هیچ جورابی رد نشده هم حتی اگه مهر خودت نداشته باشی یه سنگ از همون بیابون ور میداری بعنوان مهر ازش استفاده میکنی! حالا باز بگو تو مکه سنگ فرشه و تو خیابون نجس، این مهر گذاشتن شما ربطی به پاکی و نجسی نداره
بله ترجیه من اینه یک مهر که از اون مطمئن هستم همراه من باشه ولی اکگر نبود بر خاک سجده میکنم هیچ ایرادی هم نداره اگر میبینی برخی در بیابان سنگ میذارن علتش اینه که پیشانی خاکی نشه و چشمها و بینی در تماس با خاک و تنفس گرد الود نشه
شما که رساله های مارو دیدی برو اونجا بخون
ارجح برای شیعه سجده بر خاک است و انهم تربت حسین علیه السلام
rostam91: تو نت سرچ کن خیرین لارستان یا کلا لارستان و شهرستان گراش، درباره تک تک شهرهای اون دو شهرستان مطالعه کن البته اگر علاقمندی!
ممنون اره دوست دارم همچین شهری رو ببینم من سالی یکبار تا شیراز و بندر میرم شاید قسمت شد
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
ارسالها: 1495
#275
Posted: 24 Nov 2013 09:25
rostam91: چرا ؟ این ارجحیت بر خاک حسین از کجا اومده؟
عن النبى (ص) قال: ... و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در ضمن حدیث بلندى مىفرماید:
کربلا پاک ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه ها است والحق که کربلا از بساط هاى بهشت است.(بحارالانوار، ج 98، ص 115/ کامل الزیارات، ص 264.)
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یقبر ابنى بأرض یقال لها کربلا هى البقعة التى کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التى علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فى الطوفان.
پیامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسین در سرزمینى به خاک سپرده مىشود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازى که همواره گنبد اسلام بوده است، چنان که خدا یاران مومن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد .( کامل الزیارات، ص269، باب 88، ح 8 .)
قال على علیه السلام: هذا... مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم ولا یلحقهم من کان بعدهم.
حضرت على علیه السلام روزى گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است شهیدانى که نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده به پاى آنها نمیرسند.(- تهذیب، ج 6، ص73 / بحارالانوار، ج 98، ص 116.)
قال على علیه السلام: واها لک ایتها التربة لیحشرن منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب.
امیرالمومنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوشبویى اى خاک! در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند که بدون حساب و بى درنگ به بهشت روند.(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 4، ص 169.)
همه اینها حاکی از رجحان خاک کربلا ست مقرر نسیت حتما پیامبر مهر درست کرده باشند ...خیلی از مسائل بعد تر مرسوم میشود و امور هنجار و معروف هم هست
مثل ساختن محراب .....کنبد مساجد .....سجاده ...و ....شیعه وقتی درک ارزش خاک کربلا را میکند از ان به عنوان سجده گاه استفاده میکند
ضمن اینکه گفتم این برای شیعه بهتر است و الا سجده بر چیزهای دیگر هم میکند اما مثا اهل سنت سر بر هر چیزی نمیگذارد
پدر من تکه سنگی که سالها پیش از کوه صفا به او عدیه شده را با خاک کربلا به مهر تبدیل کرده
اگر خاک کربلا اصل باشد عطر خاص و دل انگیزی دارد
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
ارسالها: 1495
#277
Posted: 25 Nov 2013 06:33
rostam91: شما چقدر به علم حدیث آشنائی داری؟ آیا به صحت و سقم این روایت اطلاع کافی داری یا چون دیدی تو کتاب بحار الانوار اومده پس میگی درسته
اصلا بحث باکی و غیر پاکی نیست خیلی از زمینهای خدا پاک هستند ...اون خاک متبرک است
متاسفانه شما در این عوالم نیستی اگر نه تا حالا متوجه میشدی رابطه شیعه با حسین فراتر از یک ارتباط ساده دینی است ....رابطه عاشقانه است بین مرید و مراد
همونطور که عاشق خاک پای معشوق رو توتیا میکنه شیعه هم به خاکی که یقین داره وجود امام حسین رو درک کرده و یه قول علی ع مصارع عشاق است علاقه منده
rostam91: در قرآن خداوند مکه و سرزمین اونجا رو محل امن و پاک اسم برده و از مقام اونجا سخن گفته حتی به بیت المقدس اشاره داشته ولی هیچ اشاره ای به کربلا و نجف و جمکران و دیگر جاها نشده چون همه اینها ساخته و پرداخته ذهن انسانه
چون این اماکن هنوز وجود خارجی نداشتن ...خدا به مدینه و مسجد النبی به عنوان مدفن پیامبر ایا اشاره اینچنینی داشته یا به بقیع که یقینا مکان مهم و محترمی است
شیعه معتقد است به اسطه ارتباط با سرچسمه فیض ایجاد تبرک و تیمن میوشد
همونگونه که اب وضو پیامبر را تبرکا صخابه برمیداشتند و به صورت میکشیدند حالا هم به واسطه ارتباط مثلا یک پارچه با وجود مقدس امام اون پارچه متبرک میشود چون امام مورد وثوق و علاقه خداست
غالان خیلی ساده است مثلا میبینی خودکار جرج واشنگتن گرچه یک دلار هم نمیارزه ولی مثلا صد هزارتا حراج میشه
خوب این خود قلم نیست که ارزش منده بلکه بواسطه استفاده واشنگتن مثلا در نوشتن بیانیه ازادی مهم شده تازه این بعد معنوی است حالا این رو بذار کنار و حساب کن که این اهمیت عاطفی باشه از جنس عشق به ائمه اطهار
rostam91: مقدس مآبی از کارهای شیعیانه و آخوندها از همون حربه ای استفاده کردند که سامری در زمان موسی استفاده کرد، سامری هم خاک رد پای موسی را برداشت و از اون گوساله ساخت و بر اون طلاکاری کرد و گفت این خدای ماست، بسیاری از مردم هم گولش رو خوردند و گوساله پرست شدند!
بازموضوعات بی ربط رو مثال زدید
او شرک رو ترویج کرد و گوساله رو از خاک پای موسی ساخت و مردم رو به شرک دعوت کرد
در حالیکه در بین شیعه همچین اتفاقی نیست
rostam91: حتما هم بوی حسین رو میده
پرنسس گفتن اینجا رو با تاپیک سرگرمی اشتباه گرفتی ...حقیقت رو گفتن شما حتی اگر با مطلبی موافق نیستی نباید مسخره اش کنی
هرکس خاک تربن اصل کربلا رو داره یا مهر اون رو میدونه که بوی اون خاک با بقیه خاکها فرق دره دوستانی که تجربه داشتن اعلام کنن ....من خودم دارم و این بو رو بسیار دوست دارم شاید هم واقعا بواسطه شهادن امام خدا این خاک رو اینگونه کرده است جالبه که این بوی خاص هرگز از خاک نمیره و مثل عطر نیست که از بین ببره و کلا در جسم خاک و از خوده خاکه
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
ارسالها: 1495
#279
Posted: 25 Nov 2013 16:21
rostam91: من نگفتم مدینه سرزمینه امنیه گفتم خداوند مکه رو سرزمین امن قرار داده ، مدینه نه بواسطه مدفن پیامبر و نه بواسطه بقیع بلکه مسجد النبی بخاطر اینکه مسجد پیامبر بود و بسیاری از امورات حکومت اسلامی در اونجا شکل گرفت نماز خوندن در اون دارای ثواب بیشتر از مساجد دیگه هست البته بعد از مسجد الحرام(این هم گفته خوده پیامبره)
آفرین ....برای کربلا هم من از پیامبر روایت اوردم ...روایتی که ما شیعه ها قبول داریم ...شما قبول نداری هیچ مشکلی نیست
rostam91: چجوری متبرک شد؟اگه حسین پاش رو روی اون زمین گذاشته و خونش ریخت
گفتم که این حرفها درکش برای شما ممکن نیست چون محبت ندارید به امام
روزی کسی به دیدار فرهاد رفت و حالش روپرسید فرهاد به جای پاسخ شروع کرد از شیرین گفتن البته نظمش از خودمه و عین شعر نیست
یکی فرها د را گفتا که چونی ....... به کوه اندر به سینه غرق خونی
نبودش هیچ یاد از خویش فرهاد .....بگفتا یکسر از شیرین بفریاد
که اینجا لعل شیرینش سخن گفت ......بدانجا سوی من در نگه سفت
نشست اینجا و با من گفتگو کرد ..... بدانجا تیشه ام را جستجو کرد
بر این سنگ امد و لختی درنگید .....بر ان استر نشست و رفت از دید
حالا دوست من شاید تمام این مکانهایی که شیرین بوده هزار تا پرنده فضله انداخته باشن اما برای فرهاد اون مکانها توتیاست چون شیرینش اون مکانها بوده
شما که فرق بین قرمگاه و مقتل حسین و با مقتل اشتر نمیدونی طبیعی است که متوجه این رابطه بین شیعه و مولایم حسین نشوی
بر شما حرجی نیست
rostam91: پس یکی تنش رو بماله به ضریح متبرک و پاک میشه چون فرقی بین تن و پارچه نیست ، مگر اینکه باید مدت زمان معینی از قرار گرفتن پارچه در اونجا بگذره تا تبرک به جسم پارچه رسوخ کنه؟
این حرفها چیه ، عذر میخوام واقعا در خرافات غرق شدیا!
این همه اهل سنتی که هر سال لمس حجر میکنند یا لمس بیت عتیق یا لمس منبر و محراب پیامبر همه در خرافاتند و فقط شما وهابی ها در خرافات نیستید
این عشقه که شما متوجه اون نمیشید عشق به پیامبر است که هر محلی به ایشون نسبت داده میشه متبرک میشه
rostam91: همینه که میگم دید شما الهی نیست و مادیه، اون ارزش قلم رو عقل محدود بشری قائل شده نه حکمی الهی و اگه یکم فکر کنه می بینه اون قلم در نوشتن و جنس فرقی با قلمهای دیگه نداره( اگه مشابه اون موجود باشه)تو بحث بقعه و ضریح و تبرک اونها هم همینه ، این بشره که چنین فضائل و حسناتی برای اونها می تراشه در حالی که خداوند چنین دستوری نداده جز در مواردی خاص مثل کعبه که خواسته قبله گاه و نقطه اجتماع بندگان مخلصش باشه
من برات مثال زد که بدونی وقتی یک قلم یا یم وسیله شخصی بخاطر نقش داشتن یا انتساب به یک شخص ارزش مادی زیاد پیدا میکنه
پس هر چیز متعلق به معصومین که به اونها انتساب پیدا کنه هم میتونه ارزش زیاد معنوی پیداکنه
تبرک در قران هم هست مثل تبرک جستن یعقوب از پیراهن یوسف
به شرطی که بهانه نیاری
الان به قول شما پیراهتن یوسف هم نباید هیچ ارزش داشته باشه اما خدا در اون شفای یعقوب رو قرار میده
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
ارسالها: 1495
#280
Posted: 25 Nov 2013 16:26
rostam91: دقیقا آخوندها همین کار رو میکنن ترویج شرک، اینکه ما نمیتونیم مستقیم با خدا مرتبط شیم و باید واسطه بگیریم و واسطه باید با جبروت باشه برای همین گنبد طلائی براش بسازیم مثل بتها که روکش طلا میکردن تا اون چوب مشخص نشه
اتفاقا شما درک درستی از خدا ندارید و فکر میکنید در حد موسی هستید که مستقیم با خدا ارتباط برقرار کنید
خدا خودش میتونسته با ما سخن بگه اما نخواسته و واسطه قرار داده و حالا چه عیبی داره ما هم واسطه های معرفی شده خدا رو واسطه قرار بدیم
شما هرگز نمیتونی با خدا مرتبط بشی اگر میتونی یک کلام با خدا گفتگو کن
تو میتونی رابطه ای یکسویه برقرارا کنی همین و فقط همین بدونی هم خدا صدات رو میشنوه ولی مگر به این میگن ارتباط ارتباط یعنی دیالوگ نه مونولوگ
rostam91: اگه به سخره تعبیر نمیکنی ، سفید آب حمام هم بوی خاص خودش رو داره و نمیره همینطور باز بلا تشبیه لجن هم بوی خاص خودش رو داره و بسیاری دیگه از خاکها
دقیقا این تمسخر کردنه چون خاک کربلا بوی خوبی میده که روح نوازه منتها وقتی پیش شما بوی سفید آب نوره و لجن فرقی نداره من چه کنم در حالیکه بوی سفیداب متفاوته و بوی لجن هم متفاوت و از بین میره در مرور زمان و قابل قیاس نیست
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت