انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 30 از 74:  « پیشین  1  ...  29  30  31  ...  73  74  پسین »

Real Islam - اسلام راستین


مرد

 
rostam91: اگه اون سوسمار می خورده همه ائمه و کسانی که بهش معتقدید و خودت رو مثل مشرکین در مقابلش به سجده میندازی هم سوسمار خور بودن

مغلطه نکن عکر طبق روایات کتب خودتون علاقه به این گونه غذاهای چندش اور داشته شما یکجا در مورد ائمه اگر تونستی همچین حدیثی پیدا کن

دقت کن ما از کتب مورد قبول خودتون سند میاریم ولی شما از کتب مورد قبول ما که هیچ حتی در کتب خودتون هم ندارید


rostam91: همچنین باری چشمش به شتری افتاد که خسته و رنجور به نظر می‌رسید، عمر نزدیک رفت و دست بر کوهان او کشید و گفت: می‌ترسم که فردای قیامت در مورد تو از من بازخواست به عمل آید.( الطبقات (3/215))
هر چه تونستید از فضایل ائمه برای این اقایون جعل کردید از زساله حقوق لامام سجاد و یا از سایر ائمه

همه منابع به خشونت ذاتی عمر معترف هستند

این ادم دل رحم ؟؟؟؟؟؟اگر رحم داشت دختر رسول خدا را با ضرب لگد نمیزد و سیلی به چهره ایشان نمینواخت

از بازخواست بنده های خدا که مثل گوسفند تو ایران دستور قتلشون رو میداد نمیترسید ولی از شتری که زیاد بار کردنش میترسید که از او شکایت کنه

خیلی از قاتل های بزرگ تاریخ هم گاهی بصورت نمایشی کارهای خیرخواهانه میکردن


خشونت ذاتى عمر:

خشونت و تندخويى جزو سرشت او شده بود و شايد غير از آن را براى خود نقص مى دانست.
ابن ابى الحديد معتزلى در معرفى وى مى نويسد:
كان عمر شديدَ الغِلْظَة، وَعْرَ الجانب، خَشِنَ المَلْمَس، دائم العبوس، كان يعتقد أنّ ذلك هو الفضيلة وأنّ خلافه نقص.
عمر بسيار تندخو، (گستاخ) نامهربان و بد برخورد بود. او پيوسته عبوس و ترش رو بود و باورش اين بود كه اين تندخويى ها فضيلت است و خلاف آن نقص و عيب است.
إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 6، ص 372، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.
محمد بن سعد در الطبقات الكبرى مى‌نويسد:
كان أوّل كلام تكلم به عمر حين صعد المنبر أنّ قال: «اللّهم إنّى شديد ] غليظ[ فليّنى، وإنّى ضعيف فقوّني، وإنّى بخيل فسخّني.
نخستين سخنى كه عمر بن الخطاب هنگام قرار گرفتن بر منبر م‌مى‌گفت اين بود:
خدايا من تندخويم؛ پس مرا نرم و ملايم قرار ده! و من ضعيفم؛ پس مرا قوى ساز! و من بخيلم؛ پس مرا سخى گردان.
الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج 3، ص 274، ناشر: دار صادر - بيروت.
البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج 3، ص 392، .
إبن جوزي، عبد الرحمن بن علي بن محمد أبو الفرج (متوفاي597هـ)، صفة الصفوة، ج 1، ص 280، تحقيق: محمود فاخوري - د.محمد رواس قلعه جي، ناشر: دار المعرفة - بيروت، الطبعة: الثانية، 1399هـ – 1979م.
السيوطي، عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، تاريخ الخلفاء، ج 1، ص 139، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، ناشر: مطبعة السعادة - مصر، الطبعة: الأولى، 1371هـ - 1952م.
الهيثمي، أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاي973هـ، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص 256، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م.
امير مؤمنان علي عليه السلام نيز در خطبه شقشقيّه (خطبه سوّم نهج البلاغه) با اشاره به همين نكته مى فرمايد:
فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا.
ابوبكر خلافت را در ناحيه‌اى خشن و سنگلاخ قرار داد؛‌ زيرا عمر سخنش تند و ملاقات با او رنج آور و اشتباهش زياد و عذر‌خواهي‌اش بسيار بود.


خشونت عمر پيش از مسلمان شدن:


صفحات تاريخ شاهد خشونت هايى از عمر پيش از مسلمان شدن او است كه در حقيقت حكايت از ديرينه بودن اين خصلت‌ها در وجود او است. به چند نمونه اشاره مى كنيم:
شكنجه كنيز مسلمان:
بلاذرى در انساب الأشراف، ابن اثير در الكامل و صالحى شامى در سبل الهدي، هنگامى كه از شكنجه شدگان براى اسلام سخن مى گويند و آن‌ها را معرّفى مى كنند، از «لبيبه» كنيزى از بنى مؤمّل نام مى بردند، كه كنيز عمر بود. در باره او مى نويسد:
أسلمَتْ قبل إسلام عمر بن الخطّاب، وكان يعذّبها حتى تفتن، ثم يدعها ويقول: إنّى لم ارعك إلاّ سآمة.
آن كنيز پيش از عمر بن خطّاب اسلام آورده بود؛ عمر او را شكنجه مى داد كه از دينش برگردد، سپس (هنگامى كه خسته مى شد) او را رها مى كرد و به او مى گفت: من تو را رها كردم؛ چون از زدن تو خسته شدم.
البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف، ج 1، ص 84 ؛
الشيباني، أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم (متوفاي630هـ)، الكامل في التاريخ، ج 1، ص 591، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ؛
الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاي942هـ)، سبل الهدى والرشاد في سيرة خير العباد، ج 2، ص 361، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ؛
كامل ابن اثير، ج 2، ص 69 و إمتاع الأسماع، ج 9، ص 113 و سبل الهدى والرشاد، ج 2، ص 361، فضائل الصحابة، أحمد بن حنبل، ج 1، ص 120.
ابن هشام در السيرة النبوية، احمد بن حنبل در فضائل الصحابة و بسيارى ديگر از بزرگان اهل سنت نوشته‌اند:
ومر أبو بكر بجارية بني مؤمل حي من بني عدي بن كعب وكانت مسلمة وعمر بن الخطاب يعذبها لتترك الإسلام وهو يومئذ مشرك وهو يضربها حتى إذا مل قال إني أعتذر إليك أني لم أتركك إلا ملالة فعل الله بك فتقول كذلك فعل الله بك...
ابوبكر، از كنار كنيز مسلمان شده‌اى از بنو مؤمل از خاندان عدى بن كعب،‌ مى‌گذشت؛ ديد عمر او را كتك مى‌زند تا دست از اسلام بردارد و مسلمان بودن را ترك كند (چون عمر هنوز مشرك بود) آن قدر او را زد تا خسته شد، گفت: اگر تو را كتك نمى‌زنم براى اين است كه خسته شده‌ام، از اين جهت مرا ببخش. كنيز در پاسخ گفت: بدان كه خدا نيز اين گونه با تو رفتار خواهد كرد.
الحميري المعافري، عبد الملك بن هشام بن أيوب أبو محمد (متوفاي213هـ)، السيرة النبوية، ج 2، ص 161، تحقيق طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجيل، الطبعة: الأولى، بيروت – 1411هـ؛
الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ)، فضائل الصحابة، ج 1، ص 120، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م؛
الكلاعي الأندلسي، أبو الربيع سليمان بن موسى (متوفاي634هـ)، الإكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله والثلاثة الخلفاء، ج 1، ص 238، تحقيق د. محمد كمال الدين عز الدين علي، ناشر: عالم الكتب - بيروت، الطبعة: الأولى، 1417هـ؛
الانصاري التلمساني، محمد بن أبي بكر المعروف بالبري (متوفاي644هـ) الجوهرة في نسب النبي وأصحابه العشرة، ج 1، ص 244؛
الطبري، أحمد بن عبد الله بن محمد أبو جعفر (متوفاي694هـ)، الرياض النضرة في مناقب العشرة، ج 2، ص 24، تحقيق عيسى عبد الله محمد مانع الحميري، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م؛
النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب، ج 16، ص 162، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م.

رفتار تند با مسلمانان:

بلاذرى درباره او مى نويسد:
فكانت فيه غلظة على المسلمين.
در او (عمر) نسبت به مسلمانان غلظت و سخت گيرى بود.
البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف، ج 10، ص 301.
كتك زدن خواهر مسلمانش:
عمر بن خطّاب هنگامى كه از اسلام آوردن خواهرش فاطمه و دامادش سعيد بن زيد مطّلع گشت، به آن‌ها گفت: من شنيده‌ام كه شما پيرو دين محمد شده ايد. سپس به سوى دامادش سعيد حمله‌ور شد.
فقامت فاطمة لتكفّه عنه فضربها فشجّها...
خواهرش فاطمه به دفاع مى خيزد، عمر او را به گونه‌اى مى‌زند كه بدنش را مجروح و خون از آن سرازير مى‌شود.
الحميري المعافري، عبد الملك بن هشام بن أيوب أبو محمد (متوفاي213هـ)، السيرة النبوية، ج 2، ص 189، تحقيق طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجيل، الطبعة: الأولى، بيروت – 1411هـ؛
الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ)، فضائل الصحابة، ج 1، ص 280، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م؛
البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف، ج 3، ص 385؛
التميمي البستي، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم (متوفاي354 هـ)، الثقات، ج 1، ص 74، تحقيق السيد شرف الدين أحمد، ناشر: دار الفكر، الطبعة: الأولى، 1395هـ – 1975م؛
الشيباني، أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم (متوفاي630هـ)، الكامل في التاريخ، ج 1، ص 603، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ؛
الأنصاري القرطبي، أبو عبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671، الجامع لأحكام القرآن، ج 11، ص 164، ناشر: دار الشعب – القاهرة؛
القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 3، ص 80،، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.


تندخوئي‌هاي عمر پس از اسلام:

خشونت عمر با رسول خدا (ص):


خشونت‌هاى عمر منحصر به مسلمانان و ضعفاى مردم نمى‌شد؛ بلكه در موارد بسيارى با رسول خدا صلى الله عليه وآله نيز با خشونت برخورد كرده است.

حمله به ابوهريره و اعتراض به رسول خدا (ص):

مسلم در روايتى نقل مى كند: پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به ابوهريره فرمود:
فَمَنْ لَقِيتَ مِنْ وَرَاءِ هَذَا الْحَائِطِ يَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ مُسْتَيْقِنًا بِهَا قَلْبُهُ فَبَشِّرْهُ بِالْجَنَّةِ.
برو و هر كس را ديدى كه گواهى به يگانگى خداوند مى دهد و از دل و جان آن را باور دارد، به بهشت بشارت ده.
ابوهريره مى گويد: نخستين كسى كه ملاقات كردم، عمر بود. سخن پيامبر صلى الله عليه وآله را براى او بازگو كردم.
فَضَرَبَ عُمَرُ بِيَدِهِ بَيْنَ ثَدْيَىَّ فَخَرَرْتُ لاِسْتِي.
ناگهان عمر به من حمله ور شد و چنان بر سينه من كوبيد كه با نشيمن گاه به زمين افتادم، سپس به من گفت: برگرد.
گريان محضر رسول خدا (ص) برگشتم و عمر نيز از پى من آمد. پيامبر (ص) فرمود: چه شده است؟ ماجرا را گفتم. رسول خدا (ص) به عمر اعتراض كرد كه چرا چنين كردى؟ عمر (به جاى عذرخواهى به رسول خدا) گفت:
قَالَ فَلاَ تَفْعَلْ فَإِنِّي أَخْشَى أَنْ يَتَّكِلَ النَّاسُ عَلَيْهَا فَخَلِّهِمْ يَعْمَلُونَ.
چنين دستورى را صادر مكن! زيرا مى ترسم مردم بر همين مطلب تكيه كنند، آنان را رها كن تا كارشان را بكنند؛ ولى رسول خدا (ص) بر گفته خود اصرار ورزيد.
النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 1، ص 44، ح 54، (باب من لقى الله بالايمان و هو غير شاك)، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

این ادم با ایم مشخصات انوقت دلش برای بار اضافه شتر میسوزه

وقتی کرور کرور ایرانی هموطن مارو سر میبرید و سر ها برج ساختن و سردارش قسم خورد از خون مردم اسیاب ابی رو بکار بندازه و وقتی خونها لخته شد برای اینکه قسمش نشکنه اب رو با خون مضاف میکرد و به اسیاب فرستاد تا نانی بخورد که از خون ایرانیان اردش درست شده و همین سردار مورد تقدیر عمر هم بود
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
rostam91: اینو من نگفتم ، شاعر پارسی گوی ما گفته که شما هم اونو از افتخارات ایران زمین میشناسی

بله د ردوران خفقان فردوسی عزیز هم مجبور بوده برخی نامها رو در اشعارش بیاره اما کمی دقت مارو متوجه میکنه فردوسی عاشق علی و علوی بوده است

شما شعرش رو کامل نیاوردی و خواستی به نفع خودت باشه

ترا دانش و دین رهاند درست ........ در رستگاری ببایدت جست
وگر دل نخواهی که باشد نژند....... نخواهی که دایم بوی مستمند
به گفتار پیغمبرت راه جوی ......... دل از تیرگیها بدین آب شوی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی .......... خداوند امر و خداوند نهی
که خورشید بعد از رسولان مه............... نتابید بر کس ز بوبکر به
عمر کرد اسلام را آشکار ............ بیاراست گیتی چو باغ بهار
پس از هر دوان بود عثمان گزین ............ خداوند شرم و خداوند دین
چهارم علی بود جفت بتول .............. که او را به خوبی ستاید رسول
که من شهر علمم علیم در ست ............. درست این سخن قول پیغمبرست
گواهی دهم کاین سخنها ز اوست ............. تو گویی دو گوشم پرآواز اوست
علی را چنین گفت و دیگر همین................. کزیشان قوی شد به هر گونه دین
نبی آفتاب و صحابان چو ماه .................. به هم بسته​ی یکدگر راست راه
منم بنده​ی اهل بیت نبی................. ستاینده​ی خاک و پای وصی
حکیم این جهان را چو دریا نهاد ............... برانگیخته موج ازو تندباد
چو هفتاد کشتی برو ساخته.............. همه بادبانها برافراخته

۲ بیت برای رسول خدا

۱ بیت برای ابوبکر
۱ بیت برای عمر
۱ بی برای عثمان
۵ بیت برای علی

فردوسی خودش رو خاک پای وصی میدونه نه خاک پای خلیفه و البته وصی پیامبر علی است

انقدر خفقان در حکومتهای مختلف سنی بود و انقدر شیعه رو ازار میدادند که علویان همواره یا اعتقادشون رو پنهان میکردند یا اواره کوه و بیاان بودند

چرا اغلب امام زاده ها بالای کوه یا جاهای پرت افتاده است ؟؟؟چون همواره از دست حکومتها فرار میکردن

rostam91: به قولی که خالی از اغراق نیست، قریب یکصد هزار نفر در نهاوند گرد آمدند
جالبه که نوشته قولی که خالی از اغراق نیست

دلایل شکست ایرانیان مشخصه و خیلی ها به اون پرداختن

ضعف حکومت مرکزی و عدم رضایتت و پشتیبانی مردم و سرداران ....وحشیگری اعراب و ترس عمومی از اونها .....اتحاد اعراب بواسطه دین اسلام . و.......
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
mnomno: من همه نظرات رو نخوندم فقط چندتاش خوندم فهمیدم که همش الکی و هیچ پایه و اساس علمی نداره. شما حتی نمی دونید که فرهنگ آن زمان چگونه بوده و اصلا صحابه پیامبر چه کاره بودند.
اتفاقا برای من خیلی مهم است چون علیرغم اینکه همه این نوشته هارو بدون منبع ذکر کردید خودتنون هم هیچ منبع معتبری برای حرفاتون ارائه نکردید اما الان من از سه منبع مختلف همه حرفام رو ثابت میکنم

منبع اول تاریخ نگاران خارجی
منبع دوم تاریخ نگاران و نویسندگان معتبر اهل سنت
منبع سوم مورخین و نویسندگان مورد قبول شیعه

باز هم برام جالبه که میگید حقد و کینه ....ایا گفتن واقعیات مثلا در مورد هیتلر و چنگیز و ب..... و .....چون قطعا کارهای بد زیادی کردن میشه حقد و کینه

تاریخ هست و کارهای بد و خوب این افراد مشخص است

mnomno: اونا که می گن عربها وحشین، این جملشون از سر تعصب چونک زندگی اونا به صورت قبیله ای بوده و معلوم که درگیری برای حفظ جان و مالشون زیاد بیش میاد البته نظر شخصی من ولی مطمئن نیستم چقدر باهم درگیر بودن.
قبیله ای زندگی کردن باید باعثه وحشی گری بشه ؟؟؟؟؟اینهم شد استدلال

اقوام ایران هم کوچ نشین و قبیله ای بودن حتی قبل تر از اعراب اما یک مورد از زنده به گور کردن دختران نوزاد بین اونها در تاریخ خوندی
از کتاب یک قرن سکون دکتر عبدالحسین زرین کوب و ویکی پدیا و دهخدا برات مدرک بیارم کافیه

از ویکی

برخی نیز تازی را منسوب به تاز به معنی تازَنده و مهاجم می‌انگارند که یادآور یورشهای گاه‌ و بیگاه اعراب به شهرهای ایران است

کلا اعراب حالت تهاجمی دارن و هنوز هم برخی حالت ها باقی مانده صدها عکس و قیلم ازوحشی گری اونها در سنگسار و سر بریدن و زبان بریدن در اینتر نت هست که جاش نیست من بیارم

ن به تیسفون آمدند و غارت و کشتن بسیار در پیش گرفتند.بدینگونه بود که مدائن با کاخهای شاهنشاهی و گنجها گرانبهای چهارصد ساله به دست تازیان افتاد و کسانی که نمک را از کافور نمی شناختند و توفیر بهای سیم و زر را نمی دانستند.از آن قصرهای اسرار آمیز جز ویرانی هیچ برجای ننهاد.

از مدائن جز شهری کوچک و بی اهمیت نماند.هر چند ایوان های آن سالها همچنان باقی است و وبرانه های آن از شکوه و عظمت ایام گذشته ی ایران می گوید و افسانه های دلنشین را می سراید.


در حمله به دهکده ی الیس هم مرز با قلمرو اعراب جاپان سالار دهکده راه را بر خالد ابن ولید بست جنگی سختی میان ایرانیان و اعراب در کنار رودی که بعدها به سبب همین جنگ به نام رود خون معروف گردید در گرفت.

در برابر مقاومت و سرسختی ایرانیان خالد نذر کرد چندان از ایرانی ها بکشم که خونشان بر رود روان گردد و چون پارسیان مغلوب شدند گروه گروه از اسیران را کنار رود می آوردند و کنار رود سر می بریدند و در آن آسیاب ها بود سه روز پیاپی با آب خون آلود گندم سپاه را که بالغ بر هجده هزار نفر بود آرد می کردند

کشتگان پارسیان در الیس بالغ بر هفتاد هزار نفر بودند




در حمله به سیستان مردم مقاومت زیاد و اعراب خشونت زیاد از خود نشان دادند بطوری که ربیع ابن زیاد سردار عرب برای کاستن از مقاومت مردم و ترساندن آنها دستور داد تا صدری بسازند از آن کشتگان یعنی اجساد کشتگان را روی هم انباشتند واز آن کشته ها تکیه گاه ها ساختند و ربیع این زیاد بر شد بروی آن نشست بدین ترتیب اعراب بر سیستان مسلط شدند و قرار شد هر سال هزار هزار درهم و هزار وصیف(پسر بچه)به اعراب مالیات دهند.


در حمله به شاپور مردم مقاومت بسیار کردند بطوری که عبیدا سردار عرب به سختی مجروح شد و هنگام مرگ وصیت کرد که تا به خونخواهی او مردم شاپور را قتل عام کنند و سپاهیان عرب نیز همین کردند چندانکه گربه ها و سگ های شهر را نیز کشتند .

در حمله به سرخس سپاهیان عرب همه ی مردم به جز صد نفر را کشتند تا با ایشان خدمت کنند .

در حمله به نیشابور مردم امان خواستند و اعراب قبول کردند اما چون از مردم شهر کینه داشتند به قتل و غارت مردم پرداختند بطوری که آن روز از وقت صبح تا عصر می کشتند و غارت می کردند.


در حمله ی اعراب به گرکان مردم به سختی جنگیدند بطوری که سعید ابن عاص سردار عرب از ترس نماز خوف خواند پس از مدت ها پایداری و مقاومت مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص سردار عرب قسم خورد که یک تن از آنان را نکشد و همه ی مردم گرگان را کشت به جز یک تندر توجیح نقض عهد خویش گفته بود من فقط قسم خوردم یک تن را نکشم



پس از فتح استخر مردم سر به شورش برداشتند و حاکم عرب شهر را کشتند اعراب مسلمان مجبور شدند برای بار دوم شهر را محاصره کنند مقاومت مردم به قدری زیاد بود که عبدالله ابن عاص سردار عرب را سخت هراسان خشمگین ساخت بطوری که سوگند خورد چندان از مردم شهر بکشد و خون براند.وپندان که بکشت خون نمی رفت و آب گرم ریختند که بشست و رفت و عده ی کشتگان چهل هزار کشته بود.


در چالوس رویان؛ عبدالله ابن حازم مامور خلیفه ی اسلام به بهانه (دادرسی ) و رسیدگی به شکایات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان های متعددی جمع کردند و سپس مردم را یک یک به حضور طلبیدند و مخفیانه گردن زدند بطوریکه در پایان آنروز هیچ کس زنده نماند ... و دیه ی چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را بزور می بردند. (کتاب تاریخ طبرستان – کتاب تاریخ رویان )
مردم کرمان نیز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛ حاکم کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام بچه و کنیز؛ بعنوان خراج سالانه؛ با اعراب مهاجم صلح کردند. ) کتاب تاریخ یعقوبی – کتاب تاریخ طبری جلد پنجم – کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم (

نقل از کتاب ۲ قرن سکوت دکتر عبدالحسین زرین کوب

در وحشیگری اعراب همینقدر کافیه یا باز هم بنویسم
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
mnomno: بعد اینا که می گن عربها سوسمار خورن و فلان، گوشت خوک مگه به کامشون شیرین
اولا گوشت خوک که در اسلام حرامه و اصلا بحث نداره بحث سر سوسماره که شیعه حرام میدونه و سنی حلال و البته خوردنه چیزهایی که چندشه

mnomno: که به سوسمار گیردادن یا خوراکی های چینی ها، خوک با اون جای کثیفش که تو فضلاتش زندگی می کنه نمی گید چندش آوره اما سوسمار
اولا چینی به مسلمون چه ربط داره ...خوک که نجسه و بحث نداره ...از نظر شما سوسمار خوردن و چلپاسه خوری چندش اور نیست ...دوستان نظر بدن

اانگار برای شما هم چندش اور و بد نیست


. نظر رسول خدا (ص) و اهل بيت عليهم السلام در مورد خوردن سوسمار :

على بن جعفر ، برادر حضرت موسى بن جعفر عليه السلام از ايشان روايت مى‌كند كه :

[ 228 ] وسألته عن الضب واليربوع أيحل أكله ؟ قال : " لا "

از امام موسى بن جعفر عليه السلام در مورد حكم سوسمار و موش صحرايى سوال كردم ، كه آيا خوردن آن جايز است ؟ آن حضرت فرمود : خير .

مسائل علي بن جعفر - ابن الإمام جعفر الصادق (ع) - ص 157

همچنين مرحوم كلينى در كتاب كافى چنين روايت مى‌كند :

5 - علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن حماد ، عن الحلبي ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : سألته عن أكل الضب فقال : إن الضب والفارة القردة والخنازير مسوخ .

از امام صادق عليه السلام در مورد خوردن سوسمار سوال كردم ، آن حضرت فرمودند : سوسمار و موش و ميمون و خوك ، حيواناتى مسخ شده هستند (و خوردن آنها جايز نيست)



2. چه کسي سوسمار مي خورد؟ ...نظر اهل سنت نسبت به خوردن سوسمار و......

اما در كتب اهل سنت ، رواياتى آمده است كه بعضى از صحابه ، علاقه خاصى به خوردن سوسمار داشتند ! و سيره همان‌هاست كه باعث شده است چنين صفتى در مورد عرب به كار برده شود ، از مشهورترين آنها عمر بن خطاب خليفه دوم اهل سنت است !

حدثنا أبو بكر قال حدثنا محمد بن بشر قال حدثنا مسعر عن زياد بن علاقة أن عمر رأى رجلا حسن الجسم فسأله أنى خبره فقال من أكل الضباب فقال عمر وددت أن في كل جحر ضب ضبين

حدثنا أبو بكر قال حدثنا وكيع عن سفيان عن زياد بن علاقة عن سعد بن معبد أن عمر رأى رجلا من محارب سمينا في عام سنة فقال ما طعامك قال الضباب قال وددت أن لي في كل جحر ضب ضبين

حدثنا أبو بكر قال حدثنا وكيع عن شعبة عن قتادة عن سعيد بن المسيب قال قال عمر ضب أحب إلي من دجاجة.

عمر شخصى خوش‌هيكل را ديد و از او پرسيد (كه چه مى‌كند) پاسخ داد : به خاطر خوردن گوشت سوسمار است ! عمر گفت : اى كاش در هر لانه سوسمار ، به جاى يك سوسمار ، دو سوسمار بود (تا مى‌شد بيشتر سوسمار خورد)

... عمر شخصى از محارب را كه چاق بود در سال خشكسالى ديد ؛ از او پرسيد : غذاى تو چيست ؟ گفت : سوسمار ! عمر گفت : دوست‌ داشتم كه براى من در هر سوراخ سوسمارى ، دو سوسمار بود !

عمر گفت : سوسمار براى من دوست‌داشتنى تر از مرغ است !

مصنف ابن أبي شيبة ج 5 ص 125 ش 24352 ، 24355 و 24356

Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
mnomno: بعضی ها هم میگن که عمر ترسو بوده یا وحشی و ...، اصلا بی مورده عمر قبلا از اسلام هم شهرت عدل و قدرت... داشته و از قبل به عنوان مرد قابل احترام بین مردم معروف بود. البته از سر کینه اینو می گید وگرنه میتونستید برید کتاب های مختلف با منابع متفاوت بخونید (کپی برداری چیزی خیلی خوبی نیست).
متاسفانه یک پست نوشتید بدون هیچ مدرک و سند تازه ما رو به خوندن کتاب هم سفارش کردید

حالا اسنادی در مورد فرار عمر و شخصیت او قبل از خلافت

از منابع ازاد غیر شیعه و اهل سنت چون اگر از شیعه بگم حمل بر توهین میشه


شخصیت عمـرابن خطاباز زبان خودش

درکنزالعمال(ج۶ ص۶۱۹ چاپ حیدرآبادهند سال ۱۳۱۲)نقل شده که عمرابن خطاب(م) فرموده:ای کاش گوسفندی بودم وبخشی ازبدن مراکباب وبخشی دیگر را قلیه می کردند ومی خوردند و مراهمانند نجاست(مدفوع) ازبدن بیرون می انداختندو بشر نبودم

وهمچنین بازدرهمین کتاب(ج۴ ص۳۶۱) از ابوبکر نقل شده که روزی ابوبکر مرغی رابرشاخه درختی دید وگفت:خوشا به حال تودوست داشتم که مانندتوباشم زیراتوخرما های درختان را می خوری وپرواز می کنی وحساب وعذابی برای کارهایت نداری به خداقسم دوست می داشتم که درختی می بودم درکنار راه وشتری برگ مرامی خوردند ومراچون پشکل ازشکم خارج می کرد وبشر نمی بودم.



حالا خودتان قضاوت کنید همچین فردی که خودش را این جور معرفی می کندواون جنایتها رادر باره دختر رسول خدا انجام می دهدآیا حق جانشینی پیامبر را دارد؟

تصویر صفحات کتاب در http://www.omar-sonnat.com/tag/%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D9%85%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%AF/


فرار عمر از صحنه جنگ


فرار عمربن خطاب مانند بز کوهی در جنگ احد
چچچچچچچچچچچچچچچچچچ
عمربن خطاب، روز جمعه، سوره آل عمران را خواند... وقتی به این آیه رسید، « کسانی از شما که در روز رو به رو شدن دو جمعیت با یکدیگر ( در جنگ احد ) ، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضی از گناهانی که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت...» گفت: وقتی روز احد، مشرکان را شکست دادیم، من فرار کردم تا این که از کوه بالا رفتم و همانا خود را دیدم که همانند بز کوهی، از کوه بالا میدوم!!! و مردم ندا می دادند که محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) کشته شد. من گفتم: هر کس را ببینم که بگوید محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) کشته شد او را میکشم!! بعد ما روی کوه جمع شدیم، پس این آیه نازل شد. « کسانی از شما که در روز روبرو شدن دو جمعیت با یکدیگر ( در جنگ احد )، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضی از گناهانی که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت...».


فرار عمر از جنگ حنین


در روز جنگ حنین لشکر اسلام – که دوازده هزار سرباز داشت – شکست خورد. در میان کسانى که فرار کردند و پشت به جنگ نمودند به گفته بخارى ونقل ابن کثیر عمر بن خطاب بود.

بخارى از ابو قتاده انصارى روایت مى کند که در جنگ حنین ، مسلمانان و از جمله عمر بن خطاب ، گریختند. من به عمر گفتم : چرا فرار مى کنند. عمر گفت : کار خداست !

(اسناد فرار عمر در روز حنین: صحیح البخاری کتاب التفسیر باب قوله تعالى: ویوم حنین إذ أعجبتکم کثرتکم، دلائل الصدق ج ۳ ق ۱ ص ۳۶۲، سیرة المصطفى لهاشم معروف ص ۶۱۸٫ لم یثبت فی أحد غیر على علیه السلام: شرح التجرید للقوشجى ص ۴۸۶، دلائل الصدق ج ۲ / ۳۵۷ عنه، نور الابصار للشبلنجى ص ۸۷، و . . .)


این روایات از کتب خوده اهل سنت است حالا این فرار ها دلیل بر چیست ....غیر از ترس

تصویر صفحات کتاب در http://www.omar-sonnat.com/tag/%D8%AA%D8%B1%D8%B3%D9%88-%D8%B9%D9%85%D8%B1%D8%A8%D9%86-%D8%AE%D8%B7%D8%A7%D8%A8/
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
mnomno: *خوب صرفا جهت اطلاعتون بود احتمالا این موارد زیاد براتون مهم نباشه و بیشتر نظرات و اطلاعات شخصی ام رو گفتم و گر نه زیاد از اینجور مسائل سردر نمیارم.*
این مسائل برای من مهم بود و دقیق پاسخ هر کدوم از اشکالاتتون که البته همگی بدون سندو از محفوظات شخصی خودتون بود را مستند و کمامل پاسخ دادم

خصومت شیعه با این افراد شخصی نیست علت دوتا از فروع دین است بنام تولا و تبری

یعنی دوستی با دوستان خدا و اولیا خدا و دشمنی با دشمنان خدا و اولیا خدا
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
ametis: اولا گوشت خوک که در اسلام حرامه و اصلا بحث نداره بحث سر سوسماره که شیعه حرام میدونه و سنی حلال و البته خوردنه چیزهایی که چندشه
خرگوش هم بنظرم در شیعه حرومه در سنی حلال همچنین گوشت بچه کوسه و گوشت خرچنگ ، شیعیان تا چند وقت پیش میگو رو هم زیاد نمیخوردن ولی الآن براش سرو دست میشکنن، برای شما سوسمار چندش آوره برای بودائیها گوشند گاو و گوسفند همینطوره
هر چیز حلال در اسلام رو میشه خورد هرچند سوسمار برای من هم چندش آوره ولی همه اعراب از زمانهای دور میخوردن شامل حال ائمه و اهل بیت هم میشه ametis: 2. چه کسي سوسمار مي خورد؟ ...نظر اهل سنت نسبت به خوردن سوسمار و......
دیگه نبود به چیزهای دیگه اهل سنت گیر بدی به سوسمار بدبخت گیر دادی؟هر طایفه و قبیله ای بسته به شرایط آب و هوائی که در اون زندگی میکنه غذاهای مختلفی مصرف میکنه، مثل دریانوردان که انواع غذاهای دریائی رو میخورن مثل خرچنگ، کولی یا همون بچه کوسه، میگو، مارماهی، ....
اگه عمر بن خطاب سوسمار میخورده پس حتما مردم اون دوره میخوردن اختراع خودش نبوده عمر هم از قبیله قریش همون قبیله پیامبر و اهل بیت بوده در اسلام هم حرام نشده ametis: حالا خودتان قضاوت کنید همچین فردی که خودش را این جور معرفی می کندواون جنایتها رادر باره دختر رسول خدا انجام می دهدآیا حق جانشینی پیامبر را دارد؟
چجور قضاوت میکنه ؟ مگه شما فهمیدی قضاوتش چی بوده و منظورش چیه؟ بعید می دونم کسی که دو دوتا بلد نیست و میگه چون یکی پرایدش یه سال پیش ۸ میلیون بوده و حالا پراید ۱۸ میلیونه پس دارائیش زیاد شده بتونه چنین روایاتی رو تو مغزش حلاجی کنه
     
  
مرد

 
rostam91: هرچند سوسمار برای من هم چندش آوره ولی همه اعراب از زمانهای دور میخوردن شامل حال ائمه و اهل بیت هم میشه
دورغه محضه ائمه و فقه شیعه خوردن این چیزها رو حروم میدونن

همچنین ما از اول بچگی میگو میخوردیم و هرگز حروم نبوده و کوسه هم هر حیوان دریایی که پولک نداره نجس نیست اما خوردنس حرامه

rostam91: دیگه نبود به چیزهای دیگه اهل سنت گیر بدی به سوسمار بدبخت گیر دادی؟
اگر بخاطر هر طایفه و شرایط اون میشه احکام اسلام رو دست کاری کرد چطوره در شما که واقعا داشتن حجاب در هوای شرجی سخته اون رو هم ازاد اعلام کنیم

حلال خدا رو کسی نمیتونه حروم کنه و بر عکس البته شما میتونید بدعت بیارید چون عمر شروع کننده اش بوده

rostam91: اگه عمر بن خطاب سوسمار میخورده پس حتما مردم اون دوره میخوردن اختراع خودش نبوده عمر هم از قبیله قریش همون قبیله پیامبر و اهل بیت بوده در اسلام هم حرام نشده
مردم اون زمان شاش شتر رهم میخوردن و البته زنای دسته جمعی هم میکردن و اینها دلیل نمیشه جدای همه اینها چیزهایی که نزد عموم چندش اوره هم خوردنش اشکال داره مثلا نگفتن اب دماغ خوردنش حرامه اما کی میخوره چون مشمئز کننده است ...منظورم خلط گلو نیست منظورم دقیقا زواید و اب دماغه

rostam91: بعید می دونم کسی که دو دوتا بلد نیست و میگه چون یکی پرایدش یه سال پیش ۸ میلیون بوده و حالا پراید ۱۸ میلیونه پس دارائیش زیاد شده بتونه چنین روایاتی رو تو مغزش حلاجی کنه
گفتم از اقتصاد هم مثل خیلی از مسائل اطلاع ندارید و ابراز نظر میکنید

مثلا طلا فروشی که ده کیلو طلا داره وقتی طلا گران بشه به سرمایه اش افزدوده میشه یا کاسته

وقتی شما خونه داری و خونه ات گرون میشه ایا به سرمایه ات افزوده شده یا کاسته ؟؟؟؟؟

ارزش افزوده در واقع همینه ......همیشه سرمایه با توجه به واحد پولی سنجیده میشه

مثلا یکی پراید داره و دیگری نداره وقتی پراید گرون شد اونکسی که داره سرمایه اش ارزش افزوده پیدا کرده و زیاد شده و اونکسی که نداره نه تنها سرمایه اش زیاد نشده بلکه قدرت خریدش هم پایین اومده

اینها مسائل ساده حسابداری و اقتصادیه دوست من
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
ametis: شجاعت عمر کجا بود؟ چرا نجنگید؟ مگر شهادت بالاترین آرمان و هدف یک مسلمان نیست؟ آنهم در رکاب پیامبر (ص) ؟؟
همانطور که شما میگید علی در برابر شهادت فاطمه مامور به صبر بوده پس دستور پیامبر بوده و پیامبر هم از سوی خدا دستور داشته و به مسلمانان گفته فرار کنید
چون میدونم چیزی از رذوایت سرت نمیشه اینطوری جواب میدم ametis: حالا با این همه فرار از میدان جنگ بفرمایید اقایان شجاع بودند
حداقل اش اینه که جلوی در خونه علی باهاش کاری کرد که علی لام تا کام حرف نزد حتی دخترش رو هم به ازدواج خودش در آورد لام تا کام حرف نزد اسم خودش رو بر روی پسرش گذاشت لام تا کام هم علی حرفی نزد چون جراتش رو نداشت ametis: مغلطه نکن عکر طبق روایات کتب خودتون علاقه به این گونه غذاهای چندش اور داشته شما یکجا در مورد ائمه اگر تونستی همچین حدیثی پیدا کن
الآن هم اعراب سوسمار میخورن شیعیان قطیف و بحرین هم همینطور یعنی چون برای شما چنش آوره نباید بخورن؟! ametis: همه منابع به خشونت ذاتی عمر معترف هستند

این ادم دل رحم ؟؟؟؟؟؟اگر رحم داشت دختر رسول خدا را با ضرب لگد نمیزد و سیلی به چهره ایشان نمینواخت
در خشونت ذاتی عمر شکی نیست و اگر سیلی زده ، دختر پیامبر بی کس نبوده مرد داشته و کسی که به غیرت مشهوره و بنظرم بهتر از هر کسی میدونسته فاطمه ناموسشه ، خوب دفاع میکرد چرا ترسید؟! mnomno: بله د ردوران خفقان فردوسی عزیز هم مجبور بوده برخی نامها رو در اشعارش بیاره اما کمی دقت مارو متوجه میکنه فردوسی عاشق علی و علوی بوده است
شکی نیشت منم عاشق علی و خاندانش هستم همه اهل سنت اینجورن! ametis: شما شعرش رو کامل نیاوردی و خواستی به نفع خودت باشه
من اون قسمت که مورد نظر بحث بود آوردم و گرنه شعر بسیار طولانی تره ametis: ۲ بیت برای رسول خدا

۱ بیت برای ابوبکر
۱ بیت برای عمر
۱ بی برای عثمان
۵ بیت برای علی
حتما هم نتیجه میگیری فردسی شیعه بوده؟!
اگه در خفقان اون اشعار رو در مورد خلفا سروده پس در خفقان چطوری گذاشتن باقی اشعارش رو بگه ametis: چرا اغلب امام زاده ها بالای کوه یا جاهای پرت افتاده است ؟؟؟چون همواره از دست حکومتها فرار میکردن
پس بسیاری از شهدای گمنام رو تو قله کوهها دفتن میکنن برای اینه!
اغلب امام زاده ها بالای کوه هستن چون اونها همیشه بالا بالاها میپریدن!
ametis: جالبه که نوشته قولی که خالی از اغراق نیست

دلایل شکست ایرانیان مشخصه و خیلی ها به اون پرداختن
خالی از اغراق نیست یعنی میتونه درست باشه چون ایرانیها با اون امپراطوری عظیم گرد آوری چنین سپاهی براشون راحت بوده تازه خشایارشاه ۱۰۰۰ قبل اون سپاه ۲۰۰۰۰۰نفری مهیا میکرد و با یونانیها میجنگید
     
  
مرد

 
ametis: اینها مسائل ساده حسابداری و اقتصادیه دوست من
اولا مردم عوام یک جامعهو اکثریت رو کارگران ، معلمین و کارمندان اون جامعه تشکیل میدن نه طلا فروشان
پس اقتصاد جامعه با میزان درآمد اون اقشار سنجیده میشه که درآمدشون مشخصتر
دوما جالبه وقتی رئیس جمهور مملکت اذعان داره سبد اقتصادی مردم ایران کوچیکتر شده شما اصرار بر بهبود شرایط اقتصادی مردم و افزایش قدرت خرید اونها داری
دو با دو میشه ۴
یه کارمندی که ۸۰۰ میگیره در ماه سال پیش چقدر طول میکشید یه پراید داشته باشه الآن چقدر طول میکشه، بخدا سخت نیست این دیگه مذهب نیست که نتونی اعتراف کنی اقتصاده نه به باور اآدم بسته هست و نه گناهکار میشی و مرتد
سال پیش شکر گونی ۶۳۰۰۰ بود امسال شده ۸۵۰۰۰ ولی درآمد کارمند بانک یا جای دیگه اون میزان افزایش پیدا نکرده
دو سال پیش هر نفر ۴۳۵۰۰ یارانه میگرفت الآن هم همونه ولی اون موقع چقدر میشد خرید کرد الآن چقدر میشه؟؟؟؟
دیگه نمی دونم چطوری مثال بزنم
     
  ویرایش شده توسط: rostam91   
صفحه  صفحه 30 از 74:  « پیشین  1  ...  29  30  31  ...  73  74  پسین » 
مذهب
مذهب

Real Islam - اسلام راستین

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA