ارسالها: 533
#91
Posted: 19 Jul 2012 08:41
88morad: ۱- شما جواب مجهول را با مجهول داده اید. اینکه نمی دانید کجا بوده اید دلیل بر الین نیست که از هیچ امده اید. باز هم میگم داستان دانه و گیاه شدن آن را توجه کن. دانه بوده که امروز گندم شده . شاید من و شما از گذشته های قبل از تولدمان بی خبر باشیم. ام در قالب نمونه های عینی که وجود دارد که در آینده هم باز می رویم و می آییم. (مرگ و دوباره زندگی )
بستگي داره از چه مقوله اي بخواي به اين قضيه نگاه کني
واقعيت :
دوست عزيز يه انسان قبل از تولد خب معلومه که تو رحم مادرش است پس از اونجا اومده
بزار يه مقدار بريم عقب تر يه انسان قبل از تشکيل سلول تخم و قرار گرفتن در رحم در کجا بوده است خب معلومه در بدن پدر و مادرش (اسپرم و تخمک)
خرافات :
با دميده شدن روح خدا در بدن انسان , انسان از آن دنيا به اين دنيا مياد حالا مگر خدا از روح خودش در انسان اوليه ندميده يعني اين روح اولبه خدا با وراثت به فرزند منتقل نميشود و خدا هر بار يه انسان متولد ميشه بايد فرشته هاشو به همراه روحش بفرسته تا انسان رو روح دار کن
88morad: احساس اينکه ما ميخواهيم هميشه زنده باشيم يقينا بي دليل نيست جاودانگي يک واقعيت است
دوست عزيز اون ترس انسان از مرگه که شما اونو تعبير به جاودانگي کردي
ايا اگر شما به يقين برسي تا ابد الدهر توي اين دنيا زنده ميموني و عمر جاويدان داري برات لذت بخشه يا کسالت آور پس هر چيزي هم حد و حدودي داره حتی میل به جاودانگی
88morad: در پایان سخن مولوی را بشنو : بشنو از نی چون حکایت میکند -از جدایی ها شکایت می کند ، کز نیستانن تا مرا ببریده اند - در نفیرم مرد و زن نالیده اند. یعنی نی(که ما انسانها باشیم) از جایی به نام نیستان (عالم ابدیت) آمده و این ناله هایش نشان از تعلق خطر او به همان زادگاهش است. شما اگر دوست بسیار عزیزی داشته باشی و او مدتی از شما دور باشد دلتنگش میشوید .اگر چنین دوستی نباشد آیا باز هم دلتنگ میشوید ؟؟
پس شما اعتقاد داری ناله ای که توی یک نی هست به دلیل دلتنگ شدن اون نی برای نیستان یعنی زادگاهشه
رد برهان فطرت
https://www.looti.net/11_25_75.html
پست ۷۴۱
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن
ارسالها: 533
#92
Posted: 19 Jul 2012 08:43
funfunnytoo: پس چه فرقي هست بين کسي که يک عمر با راستگويي و با شرافت و با از جان گذشتگي و کمک به فقيران و ضعيفان زندگي اش به سر امده با کسي که تماماَ با کلاهبرداري و دروغ و خيانت و فسق و فجور و ظلم و کشتار و قتل زندگي اش به اتمام رسيده.نفر اول پس به حساب شما زندگي اش رو باخته و بي خودي خودش رو به مشقت و سختي انداخته نه؟!
دوست عزيز چون يه انسان خوب کارهاي خوب و يه انسان بد کارهاي بد انجام ميده پس باید بهشت و جهنمي هم باشه (استدلال منطقی خفن)
نهايت فرومايگي است اگر رفتار آدمي را منحصر به ترس از تنبيه يا اميد به پاداش باشد.
(آلبرت انيشتن)
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن
ارسالها: 533
#93
Posted: 23 Jul 2012 18:02
funfunnytoo: ایندفعه سعی کن بیشتر تمرکز کنی واسه جواب دادن از هم پیاله ای هاتم میتونی کمک بگیری واسه جواب دادن
دوست عزیز بحث شما تکراری است لازم به تمرکز و کمک گرفتن از کسی نیست .
funfunnytoo: اون عقلی که قبول کنه ادم خوب با ادم بد ،با هم هیچ فرقی ندارن باید در سلامتش شک کرد.باز هم تکرار میکنم
بله مسلما به اون عقلی هم که فکر میکنه بقیه غیر از این فکر میکنن هم باید شک کرد
funfunnytoo: پس چه فرقی هست بین کسی که یک عمر با راستگویی و با شرافت و با از جان گذشتگی و کمک به فقیران و ضعیفان زندگی اش به سر امده با کسی که تماماَ با کلاهبرداری و دروغ و خیانت و فسق و فجور و ظلم و کشتار و قتل زندگی اش به اتمام رسیده.نفر اول پس به حساب شما زندگی اش رو باخته و بی خودی خودش رو به مشقت و سختی انداخته نه؟!
مسلمه که فرق هست ولی این دلیل بر وجود اون دنیا و خدا و عدل خدا نیست این دو مقوله با هم متفاوته
funfunnytoo: جواب سوالو بده خواهشاََ.یه نفر که تو دنیا هر ظلمی که کرده هر چند نفر و که خواسته کشته و زور قانون هم بهش نرسیده همنجور به حال خودش رها میشه؟ منطق خفن شما اینو میگه؟سر خودتو کلاه نذار. نمیخواد حرف دانشمندان را ضمیمه حرفات بکنی که بگی مثلا من استدلال محکمی اوردم
دوست عزيز شما بر چه اساسي فکر ميکنيد اون انساني که ظلم کرده چون در اين دنيا مجازات نشده بايد چيزي به نام اون دنيا باشه تا در اونجا مجازات بشه؟
خب شما ميگيد چون خدا عادله و بحث عدل الهي رو پيش ميکشيد (جزا و پاداش) پس این نفکر شما یه پیش زمینه دینی دارد .
اينجا دو بحث پيش مياد شما بايد اول اثبات کنيد خدا وجود داره(توحيد) بعد اثبات کنيد خدا عادله (عدل) تا در نهايت اثبات کنيد اون دنيا وجود داره(معاد)
بزار فرض بگيريم خدا وجود داره خب حالا به مقوله عدل الهي ميرسيم
شما ميگيد خدا عادله خب اگر خدا عادله چرا زمينه بروز ظلم و پيدايش ظالم رو فراهم کرده است در ثاني مگر خدا داراي صفت خير محض نيست پس از خدايي که داري اين صفت است نبايد هيچگونه شري(زمينه بروز ظلم و پيدايش ظالم) سر بزنه همچنين خدا داري صفت قادر متعال نيز هست پس خدا قادر به اين بوده که به راحتي جلوي اين ظلم رو بگيره و چون نگرفته شر اتفاق افتاده است و خود خدا خودش زمينه پيدايش ظلم رو بوجود اورده است پس خدا عادل نيست همچنين صفت خير محض و قادر متعال بودن خدا زير سوال ميرود(به علت بروز شر) وقتي جميع صفات زيرسوال ميره پس وجود خود خدا هم زير سوال ميره (برهان شر)
شايد همينکه شما اعتقاد داري به اينکه اون دنيا خدا ظالم رو مجازاتش ميکنه و از حقت کوتاه ميايي زمينه بروز ظلم بيشتر رو فراهم ميکنه اصلا بهتر نيست وقتي کسي که به ما ظلم ميکند ما اجازه بدهيم ظلمش را بکند به جايش در ان دنيا ثواب اخروي نصيبمان بشود .
فقط فکر کن چقدر انسانهاي سودجو ميتونند از اين تفکر به نفع خودشون در چپاول ملتها استفاده کنند و شما هم منتظر رو جزا باش .
من نمی توانم خدايی را تصور کنم که مخلوقات خود را پاداش يا کيفر می دهد و اهدافش طبق مقاصد ما انسان ها شکل گرفته است. خدايی که بطورخلاصه انعکاسی از ضعف و ناتوانی ما انسان هاست. من همچنين نمی توانم باور کنم که انسان می تواند پس از مرگ، ورای جسم ماد یاش زنده بماند، هر چند که روح های ناتوان بدليل ترس و جهل چنين افکاری را با خود حمل کنند.
(آلبرت اينشتاين)
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن
ارسالها: 1131
#94
Posted: 24 Jul 2012 09:05
مرگ اگر مرد است آید پیش من
تا بگیرم در کنارش تنگ تنگ
من از او جانی ستانم بی رنگ و بو
او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
مولانا
به وقتی که تا مرگ دارم...هر. چی هم کم باشه، نباید نا امید بشم!!!
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ارسالها: 285
#95
Posted: 1 Aug 2012 08:28
واقعا که؟یعنی شما مسلمونید؟کسی که به بهشت و جهنم اعتقاد نداشته باشه مسلمان نیست
مرگ کلمه ای فراموش نشدنی
مرگ و زندگی مهمترین مسأله آدمی در طول تاریخ است.آدمی فطرتاً طالب حیات است و متقابلاً از مرگ فراری است ، لذا جدی ترین مسأله در زندگی را مرگ تشکیل می دهد که ، دغدغه انسان را به خود اختصاص داده و هر قوم بنا بر اقتضاءات فکری ، دینی و باورهای خویش دیدگاه خاصی را در این خصوص ارائه کرده است . نوع نگاه آدمی به مرگ تأثیر بسیار قابل توجهی در نحوه زندگی آدمی دارد.
مرگ چیست ؟
یکى از مسایلى که هنوز براى عدهزیادى از مردم جهان حل نشده و معنى آن روشن نگردیده است ، مسئله ((مرگ )) و حقیقت آن مى باشد. از این جهت است که ، مردم ازآن مى ترسند و از شنیدن نامش کراهت دارند. اما همه آنان مى خواهند ، بدانند که حقیقت مرگ چیست ؟
درباره حقیقت ((مرگ )) نظرات مختلفى وجود دارد ، ولی به طور کلى معنى و حقیقت ((مرگ )) عبارتاست ، از جدا شدن روح از بدن و بریده شدن علاقه آن دو از یکدیگر، وقتى بین روح و بدن ارتباط و علاقه باشد ، انسان حیات دارد . اما وقتى این ارتباط بریده شد و روح ازبدن جدا گردید ((مرگ )) حتمى است .
وقتى بین آن دو، ارتباط و علاقه باشد ، انسان حرکت مى کند ، چشمش مى بیند ، گوشش مى شنود ، قلبش مى زند و دست و پایش حرکت مى کند و آن چه سبباین کارها مى شود ، روح است ، در حقیقت همان روح است که ، همه چیز را به آن نسبت مى دهند و اعضا و جوارح ابزارى در خدمت او هستند. هنگامى که انسان مى گوید ، چشم ، گوش ، زبان ، دست وپاى من فلان کار را مى کنند ، در حقیقت مقصودش از (من ) روح است، زیرا روح به وسیله چشم مى بیند ، به وسیله گوش مى شنود ، به وسیله زبان تکلّم مى کند ، به وسیله مغز درک مى نماید ، به وسیله پا حرکت مى کند و به وسیله دست کارهایى را انجام مى دهد. اگر این وسائل نباشد ، روح به تنهایى نمى تواند ، کارى انجام دهد .
اما وقتى روح ، ارتباط و علاقه خود رابا بدن قطع مى کند ، آن ( بدن ) بى حرکت مى شود و باید دفن گردد و در قبر بپوسد و از بین رود، ولى این پوسیده شدن ، لطمه اىبه روح او وارد نمى کند و روح همچنان باقى مى ماند و به صورت موجودى مستقل و اصیل بهزندگى خود ادامه مى دهد .
ماهیت مرگ در نگرش قرآنی
مرگ در منطق قرآنی به معنای فنا و نابودی نیست ، بلكه دریچه ای به سوی جهان جاودانگی و بقاست. حقیقت مرگ چون حقیقت حیات و زندگی از اسرار هستی است ، به گونه ای كه حقیقت آن تاكنون بر كسی روشن نشده است. بلكه آن چه ما از حقیقت آن می شناسیم ، تنها آثار آن است.آنچه از قرآن بر می آید ، آن است كهمرگ یك امر عدمی و به معنای فنا و نیستی نیست بلكه یك امر وجودی است. یك انتقال و عبور از جهان به جهان دیگر است، از این رو بسیاری از آیات قرآن از مرگ به توفی تعبیر كرده اند كه به معنای بازگرفتن و دریافت روح از تن است.
خداوند در بیان این امر وجودی می فرماید: الذی خلق الموت و الحیوه - خداوندی كه مرگ و زندگی را آفرید. در این جا خداوند ، مرگ را همانند زندگی یك آفریده از آفریده های خویش بیان می دارد. چون اگر مرگ امری عدمی بود مخلوق و آفریده به شمار نمی آمد از مخلوقات هیچ گاه جز به «امور وجودی» تعلق نمی گیرد.
به هر حال مرگ از مخلوقات و امر وجودی و دریچه ای است به سوی زندگی دیگر، در سطحی بسیار وسیع تر و آمیخته با ابدیت؛ خداوند می فرماید: ولئن متم او قتلتم لالی الله تحشرون- اگر بمیرید و یا كشته (شهید) شوید به سوی خدا باز می گردید.
در حقیقت مرگ پایان راه نیست ، بلكه آغاز راهی است كه ، بدان به جهان های دیگر منتقل می شوید؛ واین جهان با همه عظمتش تنها مقدمه ای برای جهان های گستردهتر و فراخ تر، جاودانی و ابدی است.و به سخنی دیگر مرگ نه تنها موجب نمی شود تا زندگی، پوچو بیهوده جلوه كند بلكه به زندگی این جهانی معنا و مفهوم می بخشد و از كاركردهای مرگ می توان معنا بخشی به زندگی دنیایی دانست؛ چون مرگ است كه آفرینش هستی را از بیهودگی خارجمی سازد و بدان جهت، معنا و مفهوم می بخشد.
علل ترس از مرگ
بی گمان واكنش طبیعی انسان در برابر ناشناخته ای چون مرگ، ترسو هراس است. ریشه ترس را می توان در این جست كه مرگ را پایان،فنا و نیستی تصور می كنند و انسان به طور طبیعی و ذاتی گرایش به بقا و جاودانگی دارد و از نیستی و نابودی می گریزد. در قرآن آمده است كه ابلیس با بهره گیری از همین عامل، آدم را وسوسه كرد تا نافرمانی خداوند كرده و از میوه درخت ممنوعه بخورد؛ ابلیس به آدم می گوید: «قال یاآدم هل ادلك علی شجره الخلد و ملك لایبلی- گفت ای آدم! آیاتو را به درخت جاودانگی و حكومت و ملك نافرسودنی راهنمایی نكنم؟»
بنابراین وحشت و هراس انسان از فنا و نیستی، امری طبیعی و واكنشی عادی است. لذا از «مرگ» به جهت آن كه در باورش پایان كار و عامل نیستی و نابودی اوست، می هراسد از آن می گریزد. بسیاری از مردم مرگ را به معنای فنا و نیستی تفسیر می كنند، و بدیهی است كه انسان از فنا و نیستی وحشت و هراس دارد. اگر انسان مرگ را به این معنا تفسیر كند، به طور یقین از آن گریزان خواهد بود و همین امر عاملی برای اضطراب و عدم آرامش او در طول زندگی خواهد بود و حتی در بهترین حالات زندگی و در اوج پیروزی و سعادت دنیوی و خوشبختی، اندیشه و تصور این مطلب كه روزی این زندگی به پایان خواهد رسید، شهد زندگی را در كام او زهر می كند و همواره در نگرانی و اضطراب به سرمی برد.
البته چنین نیست كه همه كسانی كه به مرگ به عنوان پل و دروازه و عامل انتقال به هستی و سرای دیگر می نگرند، در آرامش بوده و از مرگ استقبال نمایند، چونافرادی كه آن را مقدمه ای برای ورود به جهان وسیع تر، عالی تر و حیاتی جاودان می نگرند به خاطر اعمال و خلاف كاری های خویش از مرگ وحشت دارند، زیرا براین باورند كه پس از مرگ وارد جهانی می شوند كه وضعیت زندگی ایشان در آن چیزی جز تجسم اعمال دنیایی ایشان نخواهد بود، اعمالی كه آنان را از سعادت ابدی دور می كند. بنابراین برای فرار از محاسبه و كیفر الهی گرایشبه گریز از مرگ دارند.
اعتقاد به عالم پس از مرگ و بقایآثار اعمال و جاودانگی كارها تأثیر مهمی در رفتار و كنش و واكنش انسانی برجای می گذارد، و به عنوان یك عامل مؤثر در ترغیب و تشویق انسان به نیكی ها و مبارزهبا زشتی ها به شمار می آید.
اثراتی كه ایمان به زندگی پس ازمرگ می تواند در اصلاح افراد فاسد و تشویق افراد فداكار و مجاهد بگذارد به مراتب از هر عامل دیگری بیشتر است، چنان چه عدم ایمان به آن و یا فراموشی مرگ و جهان دیگر، سرچشمه بسیاری از گناهان و رفتارهای زشت و ناپسند است. خداوند می فرماید: فذوقوا بما نسیتم لقاء یومكم هذا- آتش دوزخ را بچشید به خاطرآن كه دیدار امروز را فراموش كردید.
اما اگر انسان بپذیرد كه مرگ عامل انتقال به جهان دیگر است و یا آن را فراموش نكند بلكه همواره مرگ را حاضر داشته باشدو «حضور» مرگ، حضوری شهودیباشد؛ آنگاه حماسه های جاویدانی را رقم خواهد زد. حماسه هایی كه یك انسان باورمند پدید می آورد، حماسه های جاویدانی چون حماسه حسینی است. سربازی كه منطقش این است كه: قل هل تربصون بناالا احدی الحسنیین(5) بگو شما دشمنان درباره ما چه می اندیشید؟ جز رسیدن به یكی از دو خیر، سعادت و افتخار، یا پیروزی بر شما یا رسیدن به لقاءالله و افتخارشهادت، قطعاً چنین سربازی شكست ناپذیر در عرصه زندگی، جهاد، تلاش و سایر عرصه ها است.
مرگ در عقیده باورمندان و شاهدان نه تنها زیبا است، بلكه دریچه ای به جهانی بزرگ، شكستن قفس و آزاد شدن روح انسان، گشودن بندها و قیدها و رسیدن به آزادی مطلق است، طبیعی است كه باورمندان و شاهدان نه تنها از مرگ و شهادت در راه هدف ترس و وحشتی ندارند بلكه از مرگ به عنوان عامل جاودانگی، ابدیت و «علی شجره الخلد و ملك لایبلی»- استقبال می كنند و می گویند: واللهلابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه - به خدا سوگند فرزند ابی طالب علاقه اش به مرگ بیشتر از كودك شیرخوار به پستان مادرش است. و ضربه ای را كه باعث انتقال و لقاءالله می شود، ضربه رستگاری می بیند: فزت و رب الكعبه؛ به خدای كعبه رستگار شدم.
چون «مرگ برای مؤمن همانند كندن جامه چركین و پر از حشرات وجانوران موذی، گشودن بند و زنجیرهای سنگین و تبدیل آن به جامه های فاخر، لباس های خوشبو و مركب های راهوار و خانه های مناسب است ]امام سجاد(ع)[ و یا همانند خوابی است كه هر شب به سراغ آدمی می آید جز آن كه زمان طولانی تری در خواب مرگ است.»
و در حدیث است كه در عاشورا، هر قدر حلقه محاصره دشمن تنگ تر و فشار بیشتر می شد، چهره هایعاشورائیان حسینی بر افروخته تر و شكوفاتر می شد و حتی پیرمردان اصحاب و یارانش صبح عاشورا خندان بودند و وقتی از آنها پرسش می شد چرا؟ می گفتند: برای این كه ساعاتی دیگر شهادتو حورالعین را در آغوش می گیریم.
گرچه نام مرگ ، براى بسیارى هول انگیز و وحشت ناک است ، ولى از نظر اسلام چهره دیگرى دارد ، چرا که مرگ گذرگاهى است ، به جهان دیگر و در حقیقت ((تولددوم )) به حساب مى آید .
نوزاد هنگام تولد به شدت مى گرید ، شاید گمان مى کند ، دارد از بین مى رود و نابود مى شود ، در حالى که به جهانى بسیار وسیع تر از شکم مادر وارد مى گردد .
به عبارت دیگر ، در نظر پیروان مکتب انبیاء (ع) زندگى مردم در دنیا، همانن د زندگى جنین در شکم مادر است !؟ مرگ آدمى هم به منزله ولادت دوم مى باشد.
دوران زندگى جنین در رحم مادر ، موقت و زندگى انسان نیز در دنیا موقت است . جنین با تولد از مادر ،محیط محدود رحم را ترک مى کند وبه محیط وسیع دنیا قدم مى گذارد. جفتش را که در رحم با او همراه بود ، از وى جدا مى کنند و به خاک مى سپارند و خودش به زندگى ادامه مى دهد .
انسان نیز با مردن ، از تنگناى رحم دنیا بیرون مى رود ، بدنش را که به منزله جفت او است ، به قبر مى سپارند. در آن جا بدن متلاشى مى گردد و روحش به عالم وسیعتر و عالى ترى انتقال مى یابد .
قبل از تولد جنین ، قابله اى مهربانو خویشانى با محبت ، به انتظار ورود کودک نشسته اند که ، به محض خروج از ((رحم )) مادر ، او را گرفته و با مدارا شستشو دهند. درمیان لفافه اى نرم و لطیف پیچیده و در آغوش پر مهر خود بخوابانند .
همین طور قبل از مردن انسان ، غسال و خویشان با مهر و محبت ، به انتظار خروج او از رحم دنیا نشسته اند که به مجرد خروج ، او راگرفته و با مدارا شستشو دهند و در پارچه و لفافه اى سفید و تمیز پیچیده و در آغوش قبر بخوابانند .
طفل ، قبل از تولد نمى داند ((ولادت )) یعنى چه ؟ با متولد شدن چه مى شود و سر از چه عالمى در مى آورد ؟ با چه اوضاع واحوال و اشخاصى روبه رو مى گردد؟ روى دست چه افرادى قرار مى گیرد، افرادى با مهر و محبت یا افرادى با خشم و غضب . قبل از مردن ، انسان نمى داند ((مرگ )) یعنى چه ؟ بعد از مرگ چه مى شود؟ سر از چه عالمى در مى آورد؟با چه اشخاصى رو به رو مى گردد؟در اختیار چه فرشتگانى قرار مى گیرد. فرشتگان رحمت و یا فرشتگان غضب ؟
نیاز های زندگی ما را وادار می کند که ، به بیرون حرکت کنیم ، امّا اگر بخواهیم به درون خویش برویم ، موضوع اساسی مورد توجهما باید «مرگ» باشد .
فقط زمانی که از مرگ هوشیار شویم ، میتوانیم نیازی را خلق کنیم. تفاوت انسان با حیوان آن است که ، انسان آگاه است ، به اینکه خواهد مُرد ، ولی حیوان به این نکته آگاه نیست .
از مرگ نترسیم ، فقط آگاه باشیم که ، مرگ نزدیک و نزدیک ترمی آید و ما باید برایش آماده با شیم .
بر ای بدست آوردن زندگی، ابتداً بای د مرگ را بیاموزیم و بدانیم که ، مرگ آغاز یک زندگیست ، نه پایان .
لحظه ای ک ه هوشیار شویم ، که ما خواهیم ، مُرد و بدانیم که ، مرگیقین است ، تمامی ذهن مان شروع می کند ، به نظر کردن در بعدی متفاوت .
خانه، پول و ماشین فقط برای ما رفاه می آورند ، از مرگ ما جلوگیری نمی کنند .
در زندگی ممکن است ، فقیر یا ثروتمند باشیم ، ولی مرگ برابر کننده ای عظیم است .
روی مرگ تعمق کنیم ، ولی آن را از خودت دور ندانیم ، مرگ میتواند همین لحظه بعد باشد .
اگر مرگ را به تعویق بیندازیم ، نمیتوانیم رویش تعمق کنیم، اگر بگوییم سی سال دیگر برای مان اتفاق می افتد، آنگاه دیگر به فکرکردن در موردش نیازی نداریم ، با خود میگوییم ، زمان زیادی است و هنوز خیلی وقت داریم، این حقه ی ذهن ماست .
حضرت علی (ع) می فرمایند:
یاد مرگی باشید ، که اگر فرار کنید ، شما را می گیرد . یاد مرگی باشید که ، اگر او را فراموش کنید ، او شما را فراموش نمی کند . از این مرگ هیچ راه فراری نیست ، به مرگ فکر کنید . آیا واقعا مرگ بد است .
1- آیا ما برای همیشه زنده ایم و نمی میریم ؟
2- آیا مرگ و زندگی دست ماست ؟
3- آیا وقت و زمان مرگ را ما تعیین می کنیم ؟
4- آیا چگونگی مرگ و در چه حالی مردن را ما مشخص می کنیم ؟
هر روزی عده ا ی بدنیا می آیند و عده ای از دنیا می روند ، امّا آنچه کهخیلی مهم است ، نوع نگرش ما به مسئله است که ، در سعادت و شقاوت ما در دنیا و آخرت اثر گذار می باشد .
روزی حضرت علی (ع) به بازار بصره آمد و مردم را دید ، آن چنان سرگرم خرید و فروشند که ، گویی خود را از یاد برده و از هدف ا نسانی به کلی غافل شده ا ند .با مشاهده این منظره طوری متأثر گردید ، که بشدت گریست .
سپس فرمودند : ای بندگان دنیا وای کار گزاران ا هل دنیا ، شما که روزها سر گرم معامله و سوگند خوردنید و شبها با بی خبری در بستری خواب آرمیده اید و بین روز و شب ، از آخرت ، حساب و کتاب آنغافلید . پس چه وقت ، خود را برای سفری که در پیش دارید ، مجهز می کنید و برای آن توشه بر میدارید و در چه زمان به روز قیامت می ا ند یشید و به فکر معاد میافتید .
آری ، مرگ را گویا عده ایی فراموش کردن و فکر می کنند که این مرگ و میر ها فقط برای دیگران است ، در حالی که هر روز می گذرد ، یک گام به مرگ نزدیک تر می شویم و باید برای حساب و کتاب خود را آماده کنیم .
امشب بیاییم ، وقتی که سر بر رختخواب می گذاریم ، لحظاتی احساس کنیم که ، مرگ مان فرا رسیده ، چه کار از دست مان بر میآید . آن هنگام که سنگ های لحد رامی چینند ، چه خواهیم کرد ؟
متضرر ترین افراد کسانی هستند که ، ذکر مرگ را فراموش کنند ودست به هر جنایت و خیانتی بزنند. و از همه بدتر اینکه در همین حال هم از دنیا بروند . بعنوان مثال دامادی که در مراسم عروسی خود با حالت مست و رقص کنان در میان زنان سکته کرده و می میرد ، خواهر و برادری که در حال زنا باهماز دنیا می روند ، اینان همه درس است . اگر همه مردم هر لحظه یاد خدا وند متعال ، مرگ و پاسخگویی در آخرت می کردند ، امروز دنیا گلستان می شد.
هرچند که یاد کردن از مرگ و مفارقت دنیا عموماً چندان خوشایند ما نیست. امّا زمانی که به آثار تربیتی یاد مرگ - که در احادیث نبوی و ائمه طاهرین (ع) – نگاه می کنیم ، یاد مرگ را نه تنها نا خوشایند نمی یابیم ، بلکه گذشته از آثار تربیتی فراوانی که بر آن مترتب است ، آن را دوای بسیاری از دردها خواهیم یافت که ، تنها یاد مرگ تسلی آنها خواهد بود .
مرگ در نظر اهل بیت (ع (
درباره ((مرگ )) و حقیقت آن ، ائمه معصوم علیهم السلام نظراتى دادهو هر کدام براى فهم مردم و تقریب ذهن به نحوى ((مرگ )) را تعریف کرده اند .
به امام صادق گفتند که : ((مرگ )) را براى ما توصیف کن . فرمود: ((مرگ )) براى مؤ من بهترین بوى خوش است که ، آن را جلوى بینى خود برده و کشد . لذتى تمام برده و به دنبال آن به خواب مى رود و تمام درد و رنج و ناراحتى او از بین مى رود و براى کافر مانند مارگزیدگى و عقرب گزیدگى یا سخت تر از آن است .
بعضى مى گویند : ((مرگ )) براى کافر از بریدن بدن او با اره ، و قیچى کردن با مقراض ، و کوبیدن با سنگ ، و گذاشتن میله وسط سنگ آسیا در چشم او و به گردش در آوردن ، سخت تر است .
هم چنین امیرالمؤ منین علیه السلام خواستند که : ((مرگ )) را براى ما توصیف کن . فرمود: ((مرگ )) چیزى است که به نعمت هاى جاوید ، یا به عذاب هاى دائم بشارت مى دهد ، یا چیزى مبهم و نامعلوم است . دوستان و مطیعان مارا به نعمت هاى جاوید و دشمنان ومخالفان ما را به عذاب دائم بشارت مى دهد، مرگى که مبهم و نامعلوم است . مربوط به مؤ منینىاست که در گناه زیاده روى کرده اند، شاید به شفاعت ما برسند و از عذاب نجات یابند و شاید شفاعت ما شامل حالشان نشود و به عذاب گرفتار آیند و عذاب از سیصد هزار سال کمتر نباشد .
از امام حسن مجتبى علیه السلام پرسیدند : ((مرگ )) چیست ؟ حقیقت آن پیش ما مجهول است . ایشان (ع) فرموند :
)) مرگ )) براى مؤ منان بهترین سرور و خوشحالى است، مانند وقتى که انسان را از زندان تنگ و تاریک و کثیف به باغ هاى سبز و خرم منتقل کنند و براى کفّار مانند آن است که ، آنها را از باغ هاى باصفاو پر درخت و نعمت به سوى آتش سوزان انتقال دهند.
امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به اصحاب خود فرمودند : مرگ ، مانند پل است که ، از یک طرف آن عبور کنید و به طرف دیگر روید که ، این طرف پل ، ناراحتى ، سختى و مشکلات فراوان باشد و آن طرف باغستان ها و کاخ هاى مرفه و پرنعمت . آیاکدام از شما ناراحت است که ، از زندان تاریک و پر جانور به سوى قصرهاى عالى انتقال یابد .
مرگ ، براى دشمنان ما ، مانند کسى است که ، او را از قصرها به سوى زندان برند ! همین طور جدم رسول خدا صلى الله علیه و آلهفرمود :
الدنیا سجن المؤ من و جنة الکافر و الموت جسر هؤ لاء ، (مؤ منان ) الىجنّاتهم ، و (کفّار) الى جحیمهم
دنیا زندان مؤ من و بهشت کافر است و مرگ ، پل مؤ منان و دوستان ما به سوى بهشتشان و پل کفار به سوى جهنمشان است .
برخی از آثار تربیتی یاد مرگ
یاد مرگ در گشایش و سختی ، موجبات تعادل روحی و اخلاقی انسان را فراهم می کند ؛ همانگونه که انسان ثروتمند و مرفه با یاد مرگ بر دارایی خود نخواهد بالید و مغرور نخواهد شد ،انسانی که در سختی زندگی می کند ، نیز با یاد مرگ ، فانی بودن و زودگذر بودن زندگی را بهخاطر می آورد و تحمل سختیها و مصائب براو آسان خواهد شد .
امام علی (ع) می فرمایند : مرگ و خروج از قبر و ایستادن در برابر خدای تعالی را زیاد یاد کنید ، بدرستیکه این کار مصیبت ها را بر شما آسان می نماید .
و نیز آن حضرت (ع) می فرمایند: "کسی که زیاد به یاد مرگ باشد ، از دنیا به اندکش راضی می شود.
امام صادق (ع) نیز درباره آثار یاد مرگ می فرمایند :" یاد مرگ شهوت ها را دردم از بین می برد وریشه غفلت را یک سره جا می کند و دل او را با وعده های الهی محکم می کند و روحیه انسان را از قساوت ، خالی می کند و دل انسان را با وعده های الهی محکم می کند و نشانه های هوا و هوس را در هم می شکند .
پیامبر اکرم (ص) نیز در باره آثار تربیتی یاد مرگ فرموده اند :
» مرگ را بسیار یاد کنید ، زیرا مرگ گناهان را پاک می کند و میل و رغبت به دنیا را می کاهد ، مرگ را فراوان یاد كنید ؛ زیرا هیچ بندهاى آن را بسیار یاد نكرد ، مگر این كه خداوند دلش را زنده گردانید و مردن را بر او آسان ساخت . «
یاد مرگ آرزوها را کوتاه می کند و موجبات شتاب و اشتیاق در حسنات و کارهای خیر را فراهم می آورد ، همچنان که عمل بر خلاف اینها ، یعنی آرزو های طولانی و... باعث غفلت انسان از مرگ است . یاد مرگ باعث می شود مغرور نباشیم ، چراکه میدانیم ، آخر کارمان جنازه ای بد بوست ؛ یاد مرگ باعث میشود که ، به فساد و ظلم نیفتیم ،زیرا میدانیم که ، روزی فرصت تمام می شود ، باید بابت اعمالمان پاسخ بگوییم.
یاد مرگ باعث می شود ، به دنبال هوای نفس نیفتیم زیرا میدانیم ، تمام شیرینیهای دنیا را اینجا خواهیمگذاشتم و خود خواهیم رفت.
منابع :
1 – میزان الحکمة ، محمدی ری شهری ،ج 4 ، حدیث شماره 3728
2 – همان ، ش 19163
3 – همان ، ش 19148
4 – همان ، ش 19153
5 - گ فتار فلسفی _ معاد - ص330
6 - حکمت 203 نهج البلاغه - نهج البلاغه/ خطبه.5
7- كنزالعمّال : 42105 منتخب - میزان الحكمة : 518
8- ملك، آیه 2- آل عمران ، آیه 158- طه، آیه 120- سجده ، آیه 14- توبه ، آیه52 - طه ، آیه120
9- بحارالانوار، ج6، ص.655
10- معانی الاخبار، ص.289
11- مقتل الحسین، مقرم، ص.263
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 1329
#97
Posted: 25 Aug 2012 16:18
مرگ
به ياد كسايي كه مردن ميفتم روحشون شاد
اگه بگم به استقبال مرگ ميرم دروغه چون هر انساني دوست داره كه بيشتر زندگي كنه هر چند كه بدونه پايان زندگي روحانيش نيست
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
ارسالها: 444
#98
Posted: 25 Aug 2012 16:22
به زندگی فکر.میکنم
در دستانت گرمای دست دیگری را احساس میکنم.راستش را بگوحقیقت چیست؟؟؟
ارسالها: 533
#100
Posted: 27 Aug 2012 07:38
با توجه به اينکه هر آنچه کتاب مقدس در مورد “ما از کجا آمده ايم” به ما گفته بودند غلط از آب در آمد ، چطور مي شود به آنها اعتماد کرد که به ما بگويند به کجا مي رويم؟
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن