ارسالها: 128
#71
Posted: 1 May 2012 13:21
مرگ پايان نيست آغازي دوباره است
ققنوس از مرگ ، حيات ميابد
بميريد ، بميريد ، در اين عشق بميريد
این كاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 1095
#72
Posted: 17 Jun 2012 05:32
چرا از مرگ می ترسید ؟ - فریدون مشیری
چرا از مرگ میترسید ؟
چرا از مرگ میترسید ؟
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید ؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید ؟
...
مپندارید بوم ناامیدی باز ،
به بام خاطر من می کند پرواز،
مپندارید جام جانم از اندوه لبریزاست ،
مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است
...
مگر می ، این چراغ بزم جان مستی نمی آرد ؟
مگر افیون افسون کار
نهال بیخودی را در زمین جان نمی کارد ؟
مگر این می پرستی ها و مستی ها
برای یک نفس آسودگی از رنج هستی نیست ؟
مگر دنبال آرامش نمی گردید ؟
چرا از مرگ می ترسید؟
...
کجا آرامشی از مرگ خوشتر کس تواند دید؟
می و افیون فریبی تیزبال و تندپروازند
اگر درمان اندوهند
خماری جانگزا دارند
...
نمی بخشند جان خسته را آرامش جاوید
خوش آن مستی که هشیاری نمی بیند
...
چرا از مرگ می ترسید ؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید ؟
بهشت جاودان آنجاست
گران خواب ابد ، در بستر گلبوی مرگ مهربان ، آنجاست !
سکوت جاودانی پاسدار شهر خاموشی است .
...
همه ذرات هستی ، محو در رویای بی رنگ فراموشی ست ،
نه فریادی ، نه آهنگی ، نه آوایی
نه دیروزی ، نه امروزی ، نه فردایی ،
زمان در خواب بی فرجام ،
خوش آن خوابی که که بیداری نمی بیند
...
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید
دراین دوران که از آزادگی نام و نشانی نیست
در این دوران ، که هر جا هرکه را زر در ترازو ،
زور دربازوست ، جهان را دست این نامردم صدرنگ بسپارید
که کام از یکدگر گیرند و خون یکدگر ریزند
درین غوغا فرومانند و غوغاها برانگیزند
...
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید
همه ، بر آستان مرگ راحت ، سر فرود آرید
چر آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید؟
چرا از خواب جان آرام شیرین روی گردانید ؟
چرا از مرگ می ترسید ؟
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 1095
#73
Posted: 21 Jun 2012 06:24
مرگ من
و چه دردناك است، مرگ در تنهايي. مرگ در بيكسي. مرگ در تاريكي و غربت
و چه دردناكتر است ديدن مرگ دوستان. دوستاني كه دوستشان داشتي، و ديگر نيستند تا بتواني با صداي بلند بگويي احساست را
كاشكي با مرگ آسوده شده باشد. كاشكي از اين جهنم آزاد شده باشد. كاشكي دوستاني صدهابار بهتر از ما نصيبش شود. كاشكي از تنهايي درآيد. كاشكي همدمي پيدا كند. كاشكي ...
كاشكي قيمت انفاس بدانندي خلق
كاشكي بعد از مرگ دوستان به ياد اين بيت نيفتيم كه:
چو بر گورم بخواهي بوسه دادن
خودم را بوسه ده كه اكنون همانيم
.
.
.
خنك آن قماربازي كه بباخت هر چه بودش
بنماند هيچش الا هوس قمار ديگر
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 8911
#75
Posted: 25 Jun 2012 09:37
به پایان زندگی
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 114
#76
Posted: 25 Jun 2012 16:24
ناااراحتی و ترس دوسش ندااارم
مـن بــہ قـلب ـهـایــــــــے کـہ از جنــس 'سنـــگ' شـدهـ انـد حــق میـــدهم
ارسالها: 114
#77
Posted: 25 Jun 2012 16:26
شتری که روی همه میخوابه
خیلی وقت نیستی اینجا تنهام
ارسالها: 273
#78
Posted: 25 Jun 2012 16:27
به این فکر میکنم که دیگه تموم شد
راحت میخوابمو لذت میبرم
ارامش.دور از دغدغه های دنیا
من اگر کشته شوم باعث بد نامي توست!
موجب شهرت بي باکيو خود کاميه توست!
ارسالها: 468
#79
Posted: 25 Jun 2012 16:31
پايان يافتن فرصت براي بهتر شدن، براي اندوختن، براي رشد کردن، براي کاشتن !
بعضي وقت ها تو زندگي
مجبوري جايي وايسي
که ســـخت ترين جا واسه وايسادنه .... !