ارسالها: 2554
#183
Posted: 5 Jul 2013 00:03
بسیار جالب است که شخصی مثل عمر که سابقه کمتری از دیگر مهاجر در اسلام اوردن دارد و هرگز فقاهت دینی نداشته و حتی قدرت قضاوت نداشته باید تشخیص دهد وصیت پیامبر در هنگام وفاتش قابل استناد نخواهد بود
عمر که جسارت را به حدی رساند که پیامبر را به هذیان گویی متهم کرد و نگذاشت کاغذ و قلم برای وی بیاورند
عمر که در زمانهای مخحتلف در قضاوت و فقاهت گفت اگر علی نبود عمر هلاک میشد چون علم کافی نداشت و اشتباه میکرد
چگونه است که عمر بعد از دریده شدن باسن تا شکمش و وقتی روده هایش از شکمش بیرون بود وصیت کرد و شورا معین کرد و جانشینانی منتخب کرد ولی پیامبر نمیتوانست این کار را بکند
گندی که خلفا زده اند و اشتباهاتشان با این بهانه ها قابل ماست مالی نیست
بیعت به زور حمله به خانه علی و انهم در جمع قلیلی از مهاجر و انصار و برنامه ریزی برای کسب خلافت در حالیکه هنوز پیامبر را دفن نکرده اند
حمله به خانه زهرا و مجروح کردن ایشان .........
rostam91: « مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ »الأنعام: ٣٨
شما از قران استخراج کن نماز را باید چگونه خواند
خدا در قران به کلیات پرداخته و در جزئیات روش و منش و گفتار پیامبر تعیین کننده بود
و پیامبر فرمود
من کنت مولاه فهذا علی مولاه
و بسیار موارد دیگر در باب وصایت و جانشینی علی ع
اما قدرت اینقدر شیرین بود که هر سه نفر دنیا را خریده و اخرت را رها کردند و قدرت را به عافیت ترجیح دادند
و معامله ای کردند که بواسطه ان جزو اصحاب تابوت و مخلد در اتش شدند
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 1509
#186
Posted: 6 Jul 2013 09:23
اسم، نسب، خاندان، كنيه و القاب ابوبكر رضی الله عنه
(زندگاني ابوبكر رضی الله عنه در دورهي جاهليت)
او، عبدالله پسر عثمان بن عامر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تيم بن مره بن كعب بن لؤي بن غالب قرشي تيمي است. نسب او در پشت ششم يعني مره بن كعب با نسب رسولخدا صلی الله علیه وسلم يكي ميشود و كنيهاش ابوبكر است. بكر، به معناي شتر جوان است كه به رييس و سرآمد قبيله بزرگ نيز اطلاق ميگردد. ابوبكر رضی الله عنه ، القاب زيادي دارد كه هر كدام به منزلت والا و عظمت و شأن و گوهرش، دلالت ميكند:
1ـ عتيق
رسول اكرم ص، او را به اين لقب ناميدهاند و فرمودهاند: (أنت عتيق اللّه من النار) يعني: «تو، عتيق الله (بندهي آزاده شدهي خدا) از آتش هستي.» ابوبكر، پس از آن عتيق ناميده شد. درروايت عايشه رضي الله عنها آمده است: ابوبكر رضی الله عنه به حضور پيامبر خدا صلی الله علیه وسلم رسيد؛ رسول اكرمص، به او فرمودند: «تو را خوش خبري بادكه تو، عتيق خدا از آتش هستي.» و از آن روز، ابوبكر به عتيق نامگذاري و ملقب شد. البته مورخان و تاريخنگاران، دلايل زيادي در مورد علت اين لقب نگاشتهاند. برخي گفتهاند: او، بهخاطر زيبايي چهرهاش، عتيق ناميده شدهاست. عدهاي نيز گفتهاند: نامگذاري او به عتيق، به خاطر اين بوده كه وي، داراي ديرينه و پيشينهي زيادي در خير و نيكي بودهاست. همچنين گفته شده كه نجابت و جمال سيمايش، سبب اين لقبگذاري ميباشد. البته دليل ديگري براي نامگذاري ابوبكر به لقب عتيق آوردهاند و آن، اينكه: هيچ يك از فرزندان مادر حضرت ابوبكر، زنده نميماند. زماني كه مادرش، او را به دنيا آورد، رو به كعبه دعا كرد: «خداوندا! اين بچه، عتيق و رهايي يافتهي تو از مرگ است؛ پس او را به من ببخش و برايم زندهاش بدار.» به هر حال هيچ مانعي براي جمع بين همهي اين دلايل، وجود ندارد؛ چراكه ابوبكر، زيباچهره و نيكنژاد بود و ديرينگي و پيشيينهي زيادي هم درخير و نيكي داشت و بنا به اشاره و فرمودهي رسولخداص، عتيق الله و رهايييافته از آتش جهنم نيز ميباشد.
2ـ صديق
رسولخدا ص، اين لقب را بر ابوبكر رضی الله عنه نهادند. در حديث انس رضی الله عنه آمدهاست: رسولخداص، به همراه ابوبكر، عمر و عثمان رضی الله عنهم بالاي كوه احد رفتند. (بر فراز كوه كه بودند، كوه لرزيد) و آنان را تكان داد؛ رسول اكرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: (أُثبُتْ أحد، فإنّما عليكَ نبيٌّ و صدّيقٌ و شهيدانِ) يعني: «اي احد! آرام و بيحركت باش كه بر فراز تو يك پيامبر، يك صديق ودو شهيد هستند.»( بخاري)
يكي از دلايل ملقب شدن ابوبكر رضی الله عنه به صديق، اين است كه او، همواره رسولاكرم صلی الله علیه وسلم را تصديق مينمود. در اينباره امالمؤمنين عايشه رضي الله عنها ميگويد: زماني كه رسولخداص، به مسجد الاقصي برده شد، با مردم از اسراء و معراجش سخن گفت؛ (اين گفته، آنچنان عجيب بود كه) عدهاي از كساني كه قبلاً به او ايمان آورده بودند، مرتد شدند و از دين برگشتند. گروهي به نزد ابوبكر رضی الله عنه رفتند و گفتند: «آيا ميداني كه دوست و يارت (يعني پيامبر) چه گفته و او را چه شدهاست؟ او، گمان مي كند كه او را به يك شب، به مسجد الاقصي بردهاند!» ابوبكر رضی الله عنه گفت: «آيا واقعاً ايشان چنين گفتهاند؟» گفتند: آري، ابوبكر رضی الله عنه فرمود: «اگر رسولخدا صلی الله علیه وسلم چنين فرمودهاند، بيگمان راست گفتهاند.» آنها، به ابوبكر رضی الله عنه گفتند: «تو واقعاً او را تصديق ميكني كه به يك شب به بيت المقدس رفته و پيش از سپيدهدم بازگشتهاست؟!» فرمود: «بله؛ من، او را در آنچه بعيدتر و عجيبتر است، تصديق ميكنم؛ من، او را به اينكه به صبحي يا شامي خبر از آسمان ميآورد تصديق كردهام.» به همين خاطر، ابوبكر رضی الله عنه ،ملقب به صديق، شد.
امت، بر اين اجماع كردهاند كه ابوبكر رضی الله عنه ، از آن جهت صديق لقب گرفت كه همواره در تصديق رسولخداص، شتاب نمود و هرگز از او، هيچ بدي و بزهي ديده نشد.
شعرا نير در مدح ابوبكر رضی الله عنه ، شعر سروده و او را به صديق، لقب دادهاند؛ ابومحجن ثقفي ميگويد:
و سميت صديقاً و كل مـهاجر سواك يســمي باسمه غير منكر
سبقت الي الاسلام والله شاهد وكنت جليساً في العريش المشهر
ترجمه: تو(اي ابوبكر)، صديق ناميده شدهاي و هر مهاجر ديگري غير از تو، بدون انكار باسم خود، ناميده ميشود. بيگمان تو، در پذيرش اسلام، از همگان سبقت گرفتي و خداي متعال، خودش شاهد و گواه است. تو همچنین در سايهبان با رسولخداص، همنشين بودي.
اصعمي (عبدالملك بن قريب باهلي) نيز چنين سروده است:
و لكني أحب بكل قلبـي وأعلم أن ذاك من الصواب
رسولالله و الصديق حباً به أرجو غـداً حسن الثواب
«من، با تمام وجودم، رسولخدا صلی الله علیه وسلم و ابوبكر رضی الله عنه را دوست دارم و محبت آنان را از ته قلبم، درست و سزاوار ميدانم و اميدوارم كه فرداي قيامت، به خاطر اين محبت، پاداش نيكي بيابم».
3ـ صاحب
لقب صاحب (يار و رفيق همدل) را خداوند متعال در قرآن كريم، بر ابوبكر رضی الله عنه ، نهادهاست:
«إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ » (توبه-40)
يعني: «اگر پيامبر را ياري نكنيد، خدواند، (او را ياري ميكند، همانگونه كه قبلاً) او را ياري كرد؛ آنگاه كه كافران، او را (از مكه) بيرون كردند، در حالي كه او،نفر دوم از دو تن بود. هنگامي كه آن دو (پيامبر و ابوبكر) در غار (ثور) بودند، (ابوبكر، ناراحت بود كه مبادا به پيامبر گزندي، از سوي مشركان برسد.) در اين هنگام پيامبر، خطاب به رفيقش گفت: غم مخور كه خدا با ما است. پس خداوند، آرامش خود را بر او نازل كرد (و ابوبكر در پرتو الطاف الهي، آرام گرفت.) و خداوند، پيامبرش را با سپاهياني ياري فرمود كه شما، آنان را نديديد و سخن كافران (و شرك و توطئهشان دربارهي قتل پيامبر) را پايين كشيد (و ناكام نمود) و در هر حال كلمهي الله و سخن (و شريعت) الهي، بالا و برتر است و خداوند، باعزت و حكيم ميباشد.»
علما بر اين اجماع كردهاند كه رفيق و همراه دلسوز پيامبر صلی الله علیه وسلم در سفر هجرت، ابوبكرصديق رضی الله عنه بودهاست. انس رضی الله عنه ميگويد كه ابوبكر رضی الله عنه چنين گفتهاست: هنگامي كه در غار ثور بوديم، به پيامبر صلی الله علیه وسلم گفتم: «اگر يكي از اين مشركان به پايين پاهايش بنگرد، حتماً ما را ميبيند!» پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: (ما ظنك يا أبابكر باثنين اللّه ثالثهما) يعني: «اي ابوبكر! گمان تو دربارهي دو نفر كه سومين آنها، خداست، چه ميباشد؟»( بخاري، شمارهي3653؛ مسلم، شمارهي5381)
حافظ ابنحجر رحمه الله ميگويد: يكي از بزرگترين مناقب و فضايل ابوبكر رضی الله عنه ، اين است كه خداوند در آيه 40 سورهي توبه، او را به صاحب و يار دلسوز پيامبر صلی الله علیه وسلم ياد فرموده كه بدون هيچ ترديد و اختلافي، منظور از از صاحب در اين آيه، ابوبكر رضی الله عنه ميباشد. احاديثي كه به همراهي ابوبكر رضی الله عنه با رسولخدا صلی الله علیه وسلم در غار دلالت ميكند، مشهور و بسيار است و كس ديگري به اين فضيلت، دست نيافتهاست.( [1] الإصابة في تمييز الصحابة (4/148))
4ـ اتقي
خداوند متعال، ابوبكر رضی الله عنه را در قرآن، اتقي ناميدهاست:
« وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى» (ليل-17) يعني: «و پرهيزكارترين انسانها، ازآن آتش هولناك، بدور داشته خواهدشد.»
5 ـ اوّاه (نرم دل و كسي كه خدا را با تضرع و زاري بخواند)
ابوبكر رضی الله عنه به لقب اوّاه (نرمدل و زاريكننده)، ناميدهشده كه همين عنوان، دليل خداترسي ابوبكر و فروهشتگي او در مقابل خداي متعال است. ابراهيم نخعي رحمه الله ميگويد: «ابوبكر از آن جهت به لقب اوّاه، ناميده شده كه بسيار نرمدل بوده است.»( الطبقاتالكبري (3/171))
و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین
ویرایش شده توسط: rostam91
ارسالها: 2554
#187
Posted: 18 Jul 2013 18:31
به تایید فریقین در جهاد و عبادت و قضاوت و تهجد و علم هیچکس در بین مسلمانان به جایگاه علی ع نرسیده و در گرد و غیار وجود علی ع همه صحابه گم میشوند
علی شیر روز و زاهد شب است
در راستای معرفی خلفا لازم است همه ابعاد زندگی انان بررسی شود
ابوبکر
ابوبکر در ۴۰ سالگی اسلام اورد و قبل ان از بت پرستان قهار بود که به او نام اصلی او عبدالله بن عثمان و کنیه و لقب او عتیق بود چون مراقب بتان بود و البته چون در ان کار به جایی نمیرسید اسلام اورد
ابوبکر در سفر پیامبر همراه ایشان بود اما این همراهی بدون برنامه ریزی و اتفاقی بود و البته ابوبکر معرفتی در حق پیامبر نداشت چون در همراهی ایشان ترسیده بود و پیامبر خطاب به او فرمود لا تحزن و گفت نگران نباش
در حالیکه اگر کسی اعتقاد راسخ به پیامبر داشته باشد مانند علی ع با انتخاب و دانش در حای ایشان میخوابد تا جانفدای پیامبر کند بدون ترس و واهمه
مهمترین عمل در ابتدای اسلام جنگ بود و البته از سابقه نظامی ابوبکر مطلب واضحی وجود ندارد در برخی موارد هم فرماندهی به عده او بوده که بدلیل ترس و عدم کفایت از وی باز پس ستانده شده در جریان خیبر و برائت
ابوبکر تحت تاثیر عمر داعیه خلافت گرفت و چون عمر برای رسیدن به حکومت به الترناتیوی مناسب نیاز داشت ابوبکر را انتخاب کرد چون او هم مسن بود و هم عامی لذا با پیشناد او به خلافت هم شائبه قدرت طلبی خود را پنهان داشت هم در دولت سایه به انتظار مرگ ابوبکر نشست که واضح ترین دلیل این عمل توصیه جانشینی ابوبکر در حق عمر بود و عدم تشکیل شورا و مشورت برای انتخاب عمر
چه بر اساس سنت و اعتقاد خوده اهل سنت خلیفه باید مانند سقیفه با شورا به تخت نشیند اما عمر این ریسک را نگرد و ابوبکر را مجاب کرد تا وی را جانشین کند
ابوبکر از احکام دین سررشته ای نداشت و اشتباهات فراوان اعتقادی باعث شد تا در اواخر حیات بارها در جمع اظهار کند که کاش چون پرنده ای بودم و انسان نبودم و یا اینکه کاش متعرض فاطمه نمیشدم و .....
اینها کلام انسانهایی است که امیدی به رحمت خدا ندارند یعنی میدانند مرتکب چه گونه جنایاتی شدند که ان جنایات ایشان را از خدا و رحمتش دور گردانده لذا در اواخر عمر و از ترس و ناجچاری اینگونه ارزوهایی میکنند
ابوبکر از فراریان جنگ احد است که جانش را برداشته و پیامبر را تنها گذاشته و به کوه پناه برده بودند و در تعبیری چون غزال تیزپای از میدان جنگ میگریختند
این بیوگرافی از جناب ابوبکر تا ان شائ اله به جناب عمر رضی ا.. عنه؟هم بپردازیم
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#190
Posted: 20 Jul 2013 17:43
apadanakamali: دوم اینکه گیریم که ابوبکر واقعا ترسیده ، آیا ترس اون یعنی کفرش یا نفاقش ؟ اگه اینطوره پس پیامبران بزرگی مثل ابراهیم و موسی و لوط هم منافق هستند چون به نص صریح قرآن ترسیدن و در اون آیان خداوند دقیقا کلمه خوف رو بکار برده و حتی حزن رو هم استفاده نکرده .
دوست من من هم به شیعه و کلا به دین اسلام اینقدر اشکال دارم و کلا دوست ندارم اصلا بحثی بین اونها باشه راستش من میگم موسی به دین خود و عیسی به دین خود
خواهش میکنم برو به اوایل تاپیک ببین چه کسی و چه کسانی شروع کردن به مسخره کردن و زیر سوال بردن اعتقادات شیعه
من در مقابل اونها وایستادم
من میگم عمر بد .....این چه اسیبی به اهل سنت میرسونه
سنی میگه علی ع امام نیست ....این چه اسیبی به شیعه میزنه
اما وقتی برخی افراد میان و اعتقادات اون دسته دیگه رو مسخره میکنن و زیر سوال میبرن دیگه نمیشه سکوت کرد
وقتی میان و میگن شیعه بت پرسته ....کافره و ........واقعا انتظار دارید ماهم بگیم خوب میگید
اما در پاسخ به اینکه ابوبکر یار غار بوده و یا نه و چه جوری بوده
اشکال اینه که اهل سنت میخوان از این یار غار بودن سندی برای مشروعیت خلافت ابوبکر بتراشن
ابوبکر در غار بوده اما اتفاقی همراه پیامبر بوده و نه با اعتقاد راسخ
شما حزن و ناراحتی و دلداری پیامبر به ابوبکر رو بگذار در کنار شجاعت و صلابت علی در خوابیدن در جای پیامبر در حالیکه امکانکشته شدن علی در رختخواب پیامبر بسیار بسیار زطیاد بود اما علی ع با صلابت و بدون حزن و ترس خوابید
به نظرت کدوم این دوتا به پیامبر اعتقاد قوی تری داشتن و جونشون رو برای پیامبر در کف اخلاص داشتن
به نظرت ابوبکر چرا در غار محزون بوده و این ناشی از بی اعتمادی به خدا و رسول خدا نمیشه
ضمنا من میتونم برات چندین دلیل بیارم که حزن فقط معنی ناراحتی نداره و این رو معانی برخی احادیث اثبات میکنه که حزن مربوط به ناراحتی از گرفتار شدن و گیر افتادن بوده
ما مشکلمون اینه که اهل سنت میخوان فظیلت سازی کنن اگر نه ابوبکر تو غار بوده ادم بدی هم نبوده تا اون موقع که غصبب خلافت کرده
من و خیلی از شیعیان به دستور شرع فحش نمیدیم حتی به خلفا و فقط نقل قول تاریخ میکنیم اونهم از زبان مهمترین کتابهای اهل سنت
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"