ارسالها: 2554
#251
Posted: 22 Aug 2013 08:05
rostam91: حالا با این تفاسیر انسان باید از روی جهل خودش رو به کوچه علی چپ بزنه و بگه اینها بزرگان شیعه نیستند
جزایری پس از یزرگان شیعه است ؟؟؟؟
ما میلیون تا از این علما داریم دربین شیعه قحط الرجال که نیست ادم عالم زیاد بوده یکی از اونها ه همچین اعتقادی شاید داشته من اصلا نمیشناسم و نمیدونم این حرفها رو کی زده و ایا زده اصلا یا نه
الان اقای آملی هم عالم شیعه است
چون هم عالمه و هم شیعه است و متاسفانه اعتقادات عجیبی داره مثلا میگه شیطان در قیامت بالاترین جایگاه رو داره چون علاوه بر همه عبادات تنها فرشته ای بود که به امر خدا به اغوای انسان پرداخت و اینقدر فحش شنید
بهشون جبریون میگن
میگن خدا مالک است پس اگر خدا نخواهد برگی به زمین نمیریزد پس شمر هم که حسین ع رو کشت به دستور خدا بود پس گناهی بر او مترتب نیست تازه در قیامت اجر این همه نفرین هم که شنیده را میبرد
خوب اینها بما چه ؟؟؟عالم هستند و نظری هم دارند
مگر قراره اگر شیعه ای در اونور دنیا کاری کرد ما پاسخگو باشیم
شما در مقابل فتواهای مفتی هاتون که در واقع جایگاه مراجع مارو دارند شونه خالی میکنید بعد هر جور اشکالی که میگیرید دوست دارید ما سر فرود اورده بگیم چشم شما درست میگید
من این کار رو از شما یاد گرفتم که بگم این بابا اصلا کی هست
وقتی از جهاد نکاح برات نوشتم گفتی این بابا اصلا کی هست و ضمنا اهل سنت به فتوا اهمیت نمیدون و خودشون فتوا صادر میکنن
جالبه که شما میتونی این رو بگب ولی ما حق نداریم همون حرفها رو بزنیم این استدلال و منطق است ؟؟؟؟
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#252
Posted: 22 Aug 2013 08:23
rostam91: ۱. الکافی: گردآوری شده توسط محمد بن یعقوب کلینی (متوفای ۳۲۸ یا ۳۲۹ق)، و ۱۶۱۹۹ حدیث دارد.
۲. من لایحضره الفقیه: گردآوری شده توسط ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی ملقب به شیخ صدوق(متوفای ۳۸۱ق) و ۵۹۶۳ حدیث دارد.
۳. تهذیب الاحکام: گردآوری شده توسط ابوجعفر محمد بن الحسن طوسی معروف به شیخ طوسی(متوفای ۴۶۰ق) و ۱۳۵۹۰ حدیث دارد.
۴. الاستبصار فِیمَا اختُلف مِن الاخبار: گردآوری شده توسط شیخ طوسی است و ۵۵۱۱ حدیث دارد.
آفرین این چهار کتاب کتب اصلی و نویسنده اونها عالمان تراز اول شیعه هستند
در طول تاریخ میلیونها عالم شیعی اومده و رفته اند و هر کدوم استنباطی از دین داشتند
و امام امروز
عالمان تراز اول شیعه مشخص هستند و تفسیر و برداشت دین با اونهاست نه با ما اگر قرار باشه هر کس برای دین بره سراغ متون و اسناد و برداشت خودش رو انجام بده که میشه شیر تو شیر
کار مرجع تقلید هم همینه
مثل اهل سنت نیست که میگن مفتی هر چی میخواد بگه بگه ما خودمون هر جور فهمیدیم عمل میکنیم
این نهایت هرج و مرجه
مثلا مفتی بگه رانندگی برای زنان حلاله بعد اهل سنت هر کدوم بشینن استنباط کنن و هر کدوم به یک نتیجه ایرسن مفتی هم واسه خودش فتوا داده ؟؟؟؟
در شیعه اما حساب و کتاب هست و نظم و وجود داره و مردم به فتوای مرجع اهمیت میدن مگر مخالف نصوص دینی باشه
rostam91: ایها الناس ببینید این جزایری کیه:
الان این ادم رو میگی شیعه باید قبول کنه
باشه شما این مفتی محترم رو قبول کن من هم جزایری رو قبول میکنم
محمد بن عبد الرحمن العريفي (16 يوليو 1970 -)، داعية إسلامي سعودي. دكتور في العقيدة وأستاذ مساعد في كلية المعلمين بجامعة الملك سعود.
اینقدر مدارج علمی داره که نمیشه همش رو اینجا اورد
الإجازات العلمية
إجازة في القرآن من شيخ قراء اليمن الشيخ يحي الحليلي.
إجازة في القرآن من شيخ قراء مصر الشيخ أحمد عيسى المعصراوي.
إجازة حديثية من الشيخ القاضي المحدث إسماعيل بن علي الأكوع.
إجازة حديثية من الشيخ القاضي المحدث محمد بن إسماعيل العمراني اليمني.
إجازة حديثية من الشيخ المسند المغربي أبي خبزة.
درس يلقيه في شرح سلم الوصول في جامع الحديثي بالرياض بدأ عام 1422 هـ.
درس يلقيه في شرح عمدة الفقه في جامع الحديثي ثم جامع الدخيل بالرياض بدأ عام 1422 هـ.
درس يلقيه في التفسير في جامع الدخيل بالرياض بدأ عام 1427 هـ.
دورات علمية متنوعة في شرح أصول الإيمان، وأشراط الساعة، والسيرة النبوية.
ایشون صاحب فتوای جهاد نکاح است شما این عالم سنی رو قبول کن من جزایری که هیچ جد و ابادش رو هم قبول میکنم
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#256
Posted: 7 Sep 2013 12:11
صلح
نوشتار اصلی: صلح حسن و معاویه
صلح حسن و معاویه به واقعه صلح میان حسن بن علی و معاویه بن ابوسفیان اطلاق میشود که از جنگ بین کوفیان و شامیان جلوگیری کرد و طی آن خلافت به شروطی از حسن به معاویه منتقل گردید. این واقعه در ۱۱ ربیعالثانی ۴۱ هجری/ اوت ۶۶۱ میلادی پس از ۷ ماه حکومت حسن بود.[۳]
معاویه در اخنونیه توقف کرد و با حسن مذاکره نمود. سپس به عبیدالله بن عباس گفت که حسن تقاضای صلح از وی نمودهاست. اما عبیدالله این را باور نکرد. سپس با عبیدالله در خلوت مذاکره نمود و به عبیدالله گفت که اگر به وی بپیوندد، یک میلیون درهم پاداش خواهد گرفت. عبیدالله این را پذیرفت ولی موضوع را از سربازان سپاه حسن مخفی نمود. این شکست باعث بروز اختلاف در سران سپاه حسن گردید. ۸۰۰۰ تن صلح را پذیرفتند.[۱] به دنبال جدایی ابن عبّاس از سپاه حسن، قیس ابن سعد، فرمان سپاه را بر عهده گرفت و جلوی سپاه شام ایستاد.[۳] ۴۰۰۰ تن از قیس بن سعد عباده حمایت کردند که میگفت یا از امام گمراه (معاویه) تبعیت کنید یا حرف من که امام نیستم را اطاعت کنید. (این سخن معانی گوناگون دارد.). به نظر میرسد این ۴۰۰۰ تن بر آن بودند که بجنگند اما سرانجام قیس صلح را پذیرفت. معاویه از مسکن به سمت کوفه رفته و حسن نیز به وی پیوست و در مسجد رسماً اعلام کرد که از خلافت کناره گیری کردهاست.[۱]
بعد از متارکه جنگ، لشکر معاویه به کوفه آمد و در مراسم تسلیم خلافت به معاویه، معاویه از حسن خواست که برخیزد و از وی عذرخواهی کند. اما حسن نپذیرفت و گفت که وی و حسین تنها نوههای محمد هستند و با وجود اینکه حق خلافت متعلق به وی بوده، اما معاویه در این مورد با وی به جنگ پرداخته و حسن تنها به خاطر علاقه به امت اسلامی و جلوگیری از خون ریزی، خلافت را به وی واگذاردهاست. معاویه نیز در سخنرانی اش تمامی عهدههای نهاده شده را (که تنها به منظور خاموش کردن مقطعی جنگ و راضی کردن مخالفان بود) انکار کرد. مادلونگ مینویسد معاویه به دنبال خون خواهی از عثمان بوده و سه روز به مردم فرصت داد تا با وی بیعت کنند و در غیر این صورت بخشیده نخواهند شد.[۳]
نقل از ویکی پدیا
خیانت سرداران به امام حسن
تنها ماندن حسن ع در بین یاران بیس وفا
حفظ اسلام و جلوگیری از خونریزی
دلایل صلح اینها بود
چرا مردم دایما با امام علی و حسن و حسین علیهما سلام خیاانت میکردند علت واضحی دارد
مردم به دنیال پول و مقام و شهرت بودند ولی در بین امامان شیعه این رسم نبود و هرگز امام تن به دادن رشوه و امتیاز به افراد نبود ند
امام ایمان قلب را میخواست اما مردم از ایمان و اسلام پول و رفاه میخواستند
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#257
Posted: 8 Sep 2013 07:33
rostam91: يكي از نشانههاي دوستي و محبت اهل بيت نسبت به سيدنا عمر فاروق اين بود كه پسرانشان را عمر نامگذاري ميكردند
این یکی از موارد اختلاف است
به این معنی که اولا منابعی که مستند این نام گذاری هستند دقیق و کامل نیستند و مورد اختلافند
دوما صرف نام گذاری دلیل بر ارادت نیست
آنقدر مطالب و مدارک از شما اهل سنت مبنبی بر نفرت و برائت علی ع از عمر هست که این ادعا ی بی پایه به نظر فقط دروغ میاد
با توجه به آن چه كه در صحيح مسلم از قول عمر بن خطاب آمده است، نظر حضرت امير عليه السلام نسبت به ابوبكر و عمر اين بود كه آنان دروغگو، گنهكار، فريبكار و خائن بودهاند، وى خطاب به علي عليه السلام و عباس مىگويد:
فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا.
پس از وفات رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) ابوبكر گفت: من جانشين رسول خدا هستم، شما دو نفر (عباس و علي ) آمديد و تو اى عباس ميراث برادر زادهات را درخواست كردى و تو اى علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را.
ابوبكر گفت: رسول خدا فرموده است: ما چيزى به ارث نمىگذاريم، آنچه مىماند صدقه است و شما او را دروغگو، گناهكار، حيلهگر و خيانتكار معرفى كرديد و حال آن كه خدا مىداند كه ابوبكر راستگو، دين دار و پيرو حق بود.
پس از مرگ ابوبكر، من جانشين پيامبر و ابوبكر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن، دروغگو حيله گر و گناهكار خوانديد.
النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
و در روايتى كه در صحيح بخارى وجود دارد، امير مؤمنان عليه السلام، ابوبكر را «استبدادگر» مىداند:
وَلَكِنَّكَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا بِالْأَمْرِ وَكُنَّا نَرَى لِقَرَابَتِنَا من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم نَصِيبًا.
تو به زور بر ما مسلط شدي، و ما بخاطر نزديك بودن به رسول اكرم (ص) خود را سزاوار تر به خلافت مىديديم.
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ – 1987م.
و در روايت ديگرى خود شيخين نقل كردهاند كه امير مؤمنان عليه السلام حتى دوست نداشت، چهر عمر را ببيند:
فَأَرْسَلَ إلى أبي بَكْرٍ أَنْ ائْتِنَا ولا يَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَكَ كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ.
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ – 1987م.
آيا با توجه به اين موضعگيرىهاى تند امير مؤمنان عليه السلام در برابر خلفا، مىشود ادعا كرد كه حضرت به خاطر علاقه به خلفاء اسم فرزندان خود را همنام آنان قرار داده است؟
دلایل دیگر هم فراوان است مانند
شکى نيست که شيعيان از يزيد بن معاويه و اعمال زشت او تنفر شديدى داشته و دارند؛ ولى در عين حال مىبينيم که در بين شيعيان و اصحاب ائمه عليهم السلام کسانى بودهاند كه نام شان يزيد بوده است؛ مانند:
يزيد بن حاتم از اصحاب امام سجاد عليه السلام. يزيد بن عبد الملك، يزيد صائغ، يزيد كناسى از اصحاب امام باقر عليه السلام؛ يزيد الشعر، يزيد بن خليفة، يزيد بن خليل، يزيد بن عمر بن طلحة، يزيد بن فرقد، يزيد مولى حكم از اصحاب امام صادق عليه السلام.
حتى يکى از اصحاب امام صادق عليه السلام، نامش شمر بن يزيد بوده است.
الأردبيلي الغروي، محمد بن علي (متوفاي1101هـ)، جامع الرواة وإزاحة الاشتباهات عن الطرق والاسناد، ج 1 ص 402، ناشر: مكتبة المحمدي.
آيا اين نام گذاريها مىتواند دليل بر محبوبيت يزيد بن معاويه نزد ائمّه و شيعيان آنان باشد؟
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 1509
#258
Posted: 9 Sep 2013 09:56
iman_110: من تازه به این گروه اومدم و یه قسمتی از پست های قبلی رو خوندم و جوابم داشتم براشون ولی زمانش گذشته بود آخریش رو جواب دادم از این به یعد هم تک تک انشالله پاسخگو هستم
خوش آمدید و امیدوارم بتونیم بحثهای خوبی بدور از تعصب داشته باشیم!
iman_110: حضرت على از مجالست و نشست و برخاست و رودررويى با عمر بن الخطاب بشدت متنفر بود، به گونه اى كه هر وقت ابوبكر درخواست نشستى با حضرت على كرد، حضرت به ايشان شرط مى كرد كه كسى همراه او نباشد يعنى عمر همراه او نيايد، چنانچه امام بخارى مى گويد:
«أرسل ـ علي ـ الى ابي بكر أن إئتنا ولا يأتنا أحد معك كراهية لمحضر عمر...»
سند :بخارى 3: 55 ـ مغازى (خيبر).
در همین ابتدا شما دو روایت از بخاری آوردید که در هردوش رجال حدیث دیده نمیشه ، این اولین اشکال اصلی در بحث روایات هست
دوم اینکه در هردوی روایات شما در انتهای روایات از کلمات بسیار پر معنی "....." نقطه چین استفاده کردی که نشون میده روایات دنباله هم داره ولی شما اونو سانسور کردی
حالا اینو کاری نداریم !
شما دوست گرامی از کجای روایت فهمیدی " هر وقت ابوبکر درخواست نشست با علی میکرد علی میگفت عمر نباشه"؟
شما نوشتی که ابوبکر از علی درخواست نشست کرد در حالی که مطلب عربی شما عکس اینو نشون میده و میگه علی از ابوبکر درخواست کرد، این نشون میده به عربی زیاد آشنائی ندارین!
iman_110: استبددت علینا بالأمر وکنّا نحن نرى لنا حقّاً لقرابتنا من رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم...
ترجمه:امیرالمؤمنین به ابوبکر فرمود : تو در امر خلافت با ما مستبدانه برخورد نمودی و ما بواسطه قرابت و خویشاوندیمان با رسول خدا معتقدیم که حق خلافت بعد از رسول خدا از آنِ ماست .
در زمان وفات رسول خدا گروههای مختلفی ادعای جانشینی رسول الله رو داشتند و این نیابت رو حق خودشون میدونستن
انصار مدینه اولین کسانی بودند که در سقیفه جمع شدند و خواستند که بزرگ مدینه رو جانشین پیامبر کنند و مدعی بودند که اونها بودند که اسلام نوپا رو از خطر نابودی نجات دادند و پیامبر رو پناه دادند پس این انصار هستند که باعث شکوفائی اسلام شدند و جانشینی حق اونهاست
مهاجرین هم بر این عقیده بودند که این مسلمانان نخستین و مهاجرین بودند که در میان سیل کفار دعوت پیامبر رو لبیک گفتند و ایشون رو در ابتدای راه همراهی کردند ، شکنجه شدند و از خانه و کاشانه آواره ، پس خلافت بعد از پیامبر حق اونهاست
دسته سوم قبیله بنی هاشم بودند که مدعی بودن بواسطه رابطه خونی و خویشاوندی که با پیامبر دارند و از همه به پیامبر نزدیکترند خلافت حق اونهاست
مسلما بواسطه تربیتی که پیامبر داده بود و یارانی خاص و مخلصی که حاضر بودند جونشون رو هم برای رسول الله بدن هر کدام از این سه دسته میتونست خلافت رو به عهده بگیره ولی مردم اون زمان تشخیصشون این بود که ابوبکر از همه بهتره و گرنه ابوبکر نه سپاهی داشت که کودتا کنه نه در شمشیر زنی اونچنان قهار بود که همه ازش بترسن
در این روایت هم علی نظر شخصی خودش رو گفته همچنان که سران انصار هم چنین اعتقادی داشتند و به ابوبکر گفتند.
ویرایش شده توسط: rostam91
ارسالها: 2554
#260
Posted: 9 Sep 2013 15:13
rostam91: علي رضی الله عنه دخترش ام كلثوم را كه از فاطمه دختر رسولالله صلی الله علیه وسلم است، به ازدواج سيدنا عمر رضی الله عنه درآورد
یکی از بزرگترین دروغهای تاریخی که حتی در بین اهل سنت نیز اجماع بر ان نیست
دلیل عقلی اینکه
پیامبر هیچیک از خلفا از ابوبکر و عمر تا عثمان را لایق ازدواج با فاطمه ندید و او را به علی ع داد لذا قطعا دختر آن فاطمه رو هم به عمر نمیدادند چون این لیاقت را در او ندیده بودند
فراموش نکنیم
نزد پیامبر و علی ع مردم با قدرت و مقام محک نمیخوردند بلکه با
ان اکرمکم عند الله اتقاکم میشناختند
لذا قدر و تقوای عمر نه تنها افزوده نشد بلکه با غصب خلافت و باعث شهادت زهرا شدن به مراتب قدر کمتری یافت
صدها روایت در رد و تناقض این داستان دروغین موجود است که در تالار مذهب ذکر شده اما دوباره هم اشاره میکنم
پست بعدی
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"