ارسالها: 2554
#261
Posted: 9 Sep 2013 15:23
اسناد برای اثبات دروغ بودن افسانه ازدواج امک کلثوم دختر عی ع با عمر الخطاب فرزند صهاک و باعث شهادت زهرا سلام الله
اهل سنت معتقدند عمر با ام کلثوم که دختر علی ابن ابیطالب و زهرای مرضیه است ازدواج کرده
در واقع اعلام میکنند که دختر با قاتل مادر خود و غاصب حق پدرش ازدواج کرده
در اینجا به اسناد و دلایل عقلی و نقلی در اثبات دروغ بودن این ادعا میپردازم
آنقدر در این داستان تناقض هست که هیچ انسان صاحی درایتی ان را قبول نخواهد کرد و مشکوک خواهد دانست
دلیل اول : حقايق تاريخي ، وقوع ازدواج را زير سؤال ميبرد :
نخستين كسي كه از اهل سنت اين افسانه را دامن زد . ابن سعد ( متوفاي 230هـ) در الطبقات الكبري است . وي مينويسد :
ام كلثوم ، دختر علي بن أبي طالب ... كه مادرش فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بود ... عمر بن خطاب با او ازدواج كرد ؛ در حالي هنوز به سن بلوغ نرسيده بود ! تا زماني كه عمر كشته نشده بود در كنار او به سر مي برد و زيد بن عمر و رقيه را به دنيا آورد . بعد از عمر ، با عون بن جعفر بن أبي طالب و بعد از آن با محمد بن جعفر ازدواج كرد . وقتي محمد بن جعفر از دنيا رفت با برادرش عبد الله بن جعفر بعد از حضرت زينب ازدواج كرد .( الطبقات الكبرى، محمد بن سعد، ج 8، ص 462 – 463. )
در اين حديث آمده است كه ام كلثوم بعد از به كشته شدن عمر بن خطاب با پسر عمويش عون بن جعفر ازدواج كرد . بعد كه عون فوت كرد ، با برادرش محمد ازدواج كرد و بعد از آن كه محمد فوت كرد ، با عبدالله برادر ديگرش ازدواج كرد ؛ در حالي كه راوي فراموش كرده كه عون و محمد هردو در جنگ شوشتر سال 16 يا 17 هجري در زمان خليفه دوم كشته شدهاند ؛ يعني همسر دوم و سوم ام كلثوم قبل از همسر اول فوت كردهاند !
ابن حجر در الاصابه ميگويد :
ابو عمر مي گويد : عون بن جعفر در جنگ شوشتر در زمان عمر شهيد شد و هيچ فرزندي از او بر جاي نماند .
( الإصابة، ابن حجر، ج 4، ص 619.)
با اينحال ، چگونه ميشود كه آنها بعد از عمر با ام كلثوم ازدواج كرده باشند ؟ شايد دو باره زنده شده و براي تصحيح اين افسانه با ام كلثوم ازدواج كرده باشند ! . علاوه بر اين كه ازدواج ام كلثوم با عبد الله جعفر شوهر حضرت زينب امكان پذير نيست و مضمون روايت جمع بين دو خواهر مي باشد ؛ زيرا حضرت زينب تا بعد از واقعه كربلا زنده بود و همسر عبد الله بوده است .
دلیل دوم : اهانت به ناموس رسول خدا
اهل سنت براي اينكه ازدواج عمر و ام كلثوم را ثابت كنند ، روايات ساختگي فراواني را نقل كردهاند كه از شنيدن و خواندن آنها عرق شرم از پيشاني انسان جاري ميشود .
ما از اهل سنت ميپرسيم : اثبات حسن روابط به چه قيمتي ؟ آيا اين قدر ارزش دارد كه چنين رواياتي جعل و چنين تعابير زشت و زنندهاي مطرح كنند ؟ ازدواج ام كلثوم با عمر عوارضي دارد كه كمترين عارضه آن اهانت به ناموس رسول خدا است ، آيا شما اين عوارض را ميپذيريد ؟
ابن حجر عسقلاني كه يكي از استوانههاي علمي اهل سنت و حافظ علي الاطلاق آنها است ، در كتاب الاصابة نقل ميكند :
از محمد بن علي روايت شده است كه عمر ام كلثوم را از علي (عليه السلام) خواستگاري كرد ، امام خردسال بودن او را يادآوري كرد . به عمر گفته شد : علي تو را بيپاسخ گذاشته است ، دوباره نزد وي برو . امام علي عليه السلام فرمود : من ام كلثوم را به نزد تو ميفرستم ، اگر خوشت آمد ، او را به همسري خود انتخاب كن . امام عليه السلام ام كلثوم را نزد عمر فرستاد ، عمر ساق پاي ام كلثوم را برهنه كرد ! ام كلثوم فرمود : اگر خليفه نبودي چشمت را كور ميكردم ! (الاصابه، ج8، ص464 .)
و نيز ذهبي يكي ديگر از استوانههاي علمي اهل سنت در سير أعلام النبلاء نقل ميكند :
ابن عبد البر ميگويد : عمر به علي ( عليه السلام ) گفت : ام كلثوم را به همسري من در بياور ، من ميخواهم به وسيله اين ازدواج به كرامتي برسم كه احدي نرسيده است . امام گفت : من او را نزد تو ميفرستم ، اگر رضايتش را جلب كردي ، او را به عقدت درميآورم ـ گر چه ام كلثوم به خاطر خردسال بودن بهانه آورد ـ امام (عليه السلام) ام كلثوم را به همراه پارچهاي نزد عمر فرستاد و به او گفت : از جانب من به عمر بگو ، اين پارچهاي است كه به تو گفته بودم ، ام كلثوم نيز سخن امام را به عمر رساند . عمر گفت : به پدرت از جانب من بگو ، من راضي شدم خدا از تو راضي باشد . بعد عمر دستش را بر ساق ام كلثوم نهاد و آن را برهنه كرد . ام كلثوم گفت : چرا چنين ميكني ؟ اگر خليفه نبودي ، دماغت را ميشكستم . بعد نزد پدرش رفت و او را از عمل عمر خبردار كرد و گفت : مرا به نزد پير مرد بدي فرستادي .( سير أعلام النبلاء، الذهبي، ج3، ص501.)
همچنين خطيب بغدادي در كتاب تاريخ بغداد زشتترين تعبيرات را به كار برده و در حقيقت تهمت زشتي را به امير المؤمنين عليه السلام ميزند :
علي (عليه السلام) دخترش را آرايش كرد و نزد عمر فرستاد ، عمر وقتي او را ديد ، به سوي او آمد و ساق پاي او را گرفت و به او گفت : به پدرت بگو ، راضي شدم ، راضي شدم ، راضي شدم . و ام كلثوم نزد پدرش آمد ، امام از او سؤال كرد : عمر به تو چه گفت : ام كلثوم عرض كرد : مرا صدا زد ، و بوسيد ! ، وقتي كه بلند شدم ، ساق پايم را گرفت ! گفت : از جانب من به پدرت بگو ، راضي شدم .( تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، ج 6، ص 180.)
اين تعابير آن قدر زشت و زننده است كه حتي صداي بعضي از علماي اهل سنت را نيز درآورده است . به قول معروف آش آن قدر شور شده است كه صداي آشپز هم در آمده است .
سبط ابن الجوزي در اين باره ميگويد:
جدّ من در كتاب منتظم نقل كرده است كه علي (عليه السلام) ام كلثوم را نزد عمر فرستاد تا او را بنگرد ؛ اما عمر ساق پايش را برهنه كرد و با دستش آن را لمس كرد . به خدا قسم چنين چيزي قبيح است ، حتي اگر او كنيز بود ، عمر حق نداشت اين كار را انجام دهد ؛ چرا كه به اجماع مسلمين دست زدن به زن نامحرم جايز نيست .( تذكرة الخواص، ص321)
ما به جعلي بودن اين روايات يقين داريم ؛ اما از آنجايي كه بزرگترين علماي اهل سنت اين مطالب را مطرح كردهاند ، از آنها ميپرسيم :
آيا سزاوار است كه به امير المؤمنين عليه السلام چنين نسبتهاي ناروايي داده شود ؟ آيا آن حضرت دخترش را قبل از ازدواج و محرميت به چنين ديدار شرم آورى مى فرستد ؟
چگونه است كه يك دختر خردسال زشتي چنين عملي را درك مى كند ؛ اما خليفه مسلمين آن را درك نمى كند ؟
آيا سزاوار است كه خليفه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) چنين عمل زشتي را انجام دهد ؟ و آيا چنين كسي ميتواند خلق خدا را به صراط مستقيم الهي هدايت كند ؟
اگر كسي با خواهر شما ، دختر شما و يا حتي مادر شما ( نه با ناموس رسول خدا ) چنين عمل زشتي را انجام ميداد ، چه نظري در باره وي پيدا ميكرديد ؟
اگر اين عمل را نميپسنديد ، چرا آن را در حق ناموس رسول خدا نقل ميكنيد ؟
دلیل سوم : مخالفت با سنت رسول خدا
خداوند در قرآن كريم خطاب به همه مؤمنين فرموده است :
لَّقَدْ كاَنَ لَكُمْ فىِ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كاَنَ يَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الاَْخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا . الأحزاب / 21 .
مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود ؛ براى آن ها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مىكنند .
در اين آيه خداوند خطاب به مؤمنين ميفرمايد كه پيامبر در همه جا براي شما اسوه است و مراد از اسوه در مورد رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) پيروي كردن از او است ، و اگر تعبير به « لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ » شده است و استقرار و استمرار در گذشته را افاده مىكند ، براى اين است كه اشاره كند اين وظيفه هميشه ثابت است ، و هميشه بايد آن حضرت الگوي شما باشد . و نيز معناى آيه اين است كه يكى از فلسفههاي رسالت رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) و ايمان آوردن به او ، اين است كه به او تأسى كنيد ، هم در گفتارش و هم در رفتارش .
از طرف ديگر ، اين مطلب نيز قطعي است كه وقتي عمر و ابوبكر به خواستگاري حضرت زهرا سلام الله عليها آمدند ، پيامبر اسلام دست رد بر سينه آنها زد و از آندو روي گرداند . در حقيقت ميخواست به آن دو بگويد كه شما لياقت اين را نداريد كه با خانواده رسول خدا رابطه خويشاوندي برقرار كنيد ، نه تناسب سني با حضرت زهرا داريد و نه تناسب ايماني ، و نه اخلاقي نسبي و ...
ابن حجر هيثمي در باب 11 از صواعق محرقه كه آن را بر ضد شيعه نوشته است ، ميگويد :
ابو داود سجستاني نقل كرده است كه ابوبكر از حضرت زهرا خواستگاري كرد ، رسول گرامي اسلام از او روي گرداند ، سپس عمر خواستگاري كرد و رسول خدا از او نيز رويگرداند .( الصواعق المحرقة: 163، إفحاء الأعداء: 51، عن ذخائر العقبى: 29.)
ابن حبان در صحيحش و نسائي در سننش مينويسند :
عبد الله بن بريده از پدرش نقل ميكند كه ابوبكر و عمر از فاطمه خواستگاري كردند ، پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم به آنها فرمود : فاطمه خردسال است ، سپس علي عليه السلام خواستگاري نمود ، پيامبر او را به ازدواج علي عليه السلام درآورد .( سنن النسائي ، ج 6 ، ص62 و خصائص أمير المؤمنين (ع) ، النسائي ، ص 114 و صحيح ابن حبان ، ابن حبان ، ج 15 ، ص 399 و...)
حاكم نيشابوري بعد از نقل اين حديث ميگويد :
اين حديث ، طبق شرائطي كه بخاري و مسلم در صحت روايت قائل بودند ، صحيح است ؛ اما آن دو نقل نكردهاند .( المستدرك ، ج 2 ، ص167.)
پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم ميخواست بگويد كه شما دو نفر از نظر سني با حضرت زهرا تناسبي نداريد و تناسب سني در ازدواج ضروري است . و از آنجايي كه امام علي عليه السلام از هر نظر با حضرت زهرا هم كفو بودند ،پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم بلا فاصله به او پاسخ مثبت داد .
با اين توضيح ، چطور ميشود كه امير المؤمنين عليه السلام اسوه بودن پيامبر را فراموش كرده و بر خلاف سنت رسول خدا كاري را انجام دهد كه آن حضرت از انجام آن كراهت داشته است ؛ با اين كه خود امام علي عليه السلام در نهج البلاغه ، خطبه قاصعه ميفرمايد :
من دنبال او مىرفتم همان گونه كه بچه شتر دنبال مادرش مىرود ، آن بزرگوار هر روز براى من پرچمى از اخلاق فاضله خود بر مىافراشت و مرا به پيروى از آن دستور مىداد .
در نتيجه قبول چنين ازدواجي از سوي امير المؤمنين عليه السلام مخالفت با سنت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم محسوب ميشود و امكان ندارد كه امير المؤمنين عليه السلام با سنت رسول خدا مخالفت كرده باشد .
دلیل چهارم : احياء سنت جاهلي توسط عمر :
يكي ديگر از عوارض اثبات ازدواج ام كلثوم با عمر ، اين است كه ثابت ميكند ، عمر بن الخطاب بعد از گذشت سي سال از بعثت نبي مكرم اسلام و چندين سال خلافت بر مسلمين و جانشيني رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم ، هنوز مبلّغ سنتهاي جاهلي بوده و نتوانسته سنتهاي زشت جاهلي را فراموش كند ؛ با اين كه نبي مكرم اسلام صريحاً در روايات فراواني او و ديگر مسلمانان را از همان سنت جاهلي منع كرده است .
ابن سعد در الطبقات الكبري مينويسد : بعد از آن كه عمر ام كلثوم را از امام علي (عليه السلام) خواستگاري كرد ، به مهاجرين و انصاري كه در كنار قبر پيامبر نشسته بودند گفت :
به من تبريك بگوييد ، پس به او تبريك گفته و سؤال كردند ، در باره چه كسي تبريك بگوييم ؟ عمر گفت : به خاطر ازدواج با دختر علي .( الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد ، ج 8 ، ص 463 .)
تبريك گفتن با جمله « رفئوني» يا « بالرفاء والبنين » در زمان جاهليت مرسوم بود ؛ هنگامي كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم مبعوث شدند ، از اين عمل نهي كردند ؛ چنانچه نووي تصريح ميكند :
تبريك گفتن جاهليت به اين صورت بود كه ميگفتند : « بالرفاء والبنين » ، سپس پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم از آن نهي كرد.( المجموع ، محيى الدين النووي ، ج 16 ، ص 205 .)
سؤال ما از علماي اهل سنت اين است كه چرا عمر بر خلاف سنت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم تلاش ميكند كه سنتهاي عصر جاهلي را دو باره زنده كند ؟ مگر پيامبر از اين عمل نهي نكرده بود ؟
ادامه دارد ...
. اعتراف مهمترين شارح صحيح مسلم: عمر داماد أبو بكر
برخى از عالمان اهل سنت اعتراف كردهاند كه امّكلثومى كه با عمر ازدواج كرده، دختر ابوبكر بوده نه دختر امير مؤمنان عليه السلام.
محى الدين نووى، مهمترين شارح صحيح مسلم در کتاب تهذيب الاسماء مىگويد عمر با امّكلثوم دختر ابوبکر ازدواج کرده است!!!
أختا عائشة: اللتان أرادهما أبو بكر الصديق، رضى الله عنه، بقوله لعائشة: إنما هما أخواك وأختاك، قالت: هذان أخواى، فمن أختاى؟ فقال: ذو بطن بنت خارجة، فإنى أظنها جارية. ذكر هذه القصة فى باب الهبة من المهذب، وقد تقدم بيانهما فى أسماء الرجال فى النوع الرابع فى الأخوة، وهاتان الأختان هما أسماء بنت أبى بكر، وأم كلثوم، وهى التى كانت حملاً، وقد تقدم هناك إيضاح القصة، وأم كلثوم هذه تزوجها عمر بن الخطاب، رضى الله عنه.
دو خواهر عائشه؛ همان دو نفرى كه مقصود ابوبكر صديق! از سخنانش به عائشه بودند، كه به او گفت «دو برادرت و دو خواهرت (از من ارث مى برند)؛ عائشه گفت: اين دو نفر برادران من هستند؛ اما دو خواهر من چه كسانى هستند (من كه يك خواهر بيشتر ندارم)؛ در پاسخ گفت: آن كسى كه در شكم دختر خارجه است؛ من گمان دارم كه او نيز دختر است؛ اين ماجرا را در باب هبه كتاب مهذب آورده است.
و سخن در باره آن دو در اسماء الرجال در باب چهارم در خواهران گذشت؛ اين دو خواهر، اسماء دختر ابوبكر و امّكلثوم دختر ابوبكر هستند؛ و او است كه در شكم مادرش بود؛ و در آنجا توضيح ماجرا گذشت؛ و همين امّكلثوم است كه عمر با او ازدواج كرده است.
النووي، أبو زكريا محيي الدين يحيى بن شرف بن مري (متوفاي676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج 2، ص630، رقم: 1224، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م.
با توجه به اين اعتراف، بسيارى از حقايق روشن و ثابت مىشود كه ازدواج دختر امير مؤمنان عليه السلام با عمر، افسانهاى بيش نيست.
اين ازدواج با واقعيتهاى تاريخى نيز سازگارتر است؛ چرا كه خليفه اول دوم همپيمان و دوست قديم يكديگر بودند، با مرگ ابوبكر، طبيعى است كه خليفه دوم احساس مسؤوليت كرده و بخواهد خانواده او را تحت تكفل خود دربياورد و ازدواج با دختر ابوبكر بهترين راه بوده است.
. سن ام كلثوم هنگام ازدواج
در اين كه امّكلثوم در هنگام ازدواج با عمر چند سال داشته، اختلافهاى شديدى ميان عالمان سنى وجود دارد. آن جايى كه دفاع از آبروى خليفه در ميان است، او را آن قدر كوچك جلوه مىدهند كه بوسيدن، در بغل گرفتن و حتى برهنه كردن ساقش حرام نيست.
هنوز به حدي نرسيده بود كه شهوت را برانگيزد:
ابن حجر هيثمى در الصواعق المحرقه مىنويسد:
وتقبيله وضمه لها على جهة الإكرام لأنها لصغرها لم تبلغ حدا تشتهى حتى يحرم ذلك....
بوسيدن امّكلثوم و در آغوش گرفتن او، به خاطر اكرام بوده است؛ زيرا او به خاطر كوچك بودن به حدى نرسيده بود كه سبب برانگيختن شهوت شود تا اين كار در باره او حرام باشد!!!
الهيثمي، أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاي973هـ)، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 457، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م.
دختري كوچك و غير بالغ كه با ديگر دختران بازي مي كرد:
عبد الرزاق صنعانى او را دختر خردسالى معرفى مىكند كه با كنيزكان بازى مىكرد:
تزوج عمر بن الخطاب أم كلثوم بنت علي بن أبي طالب وهي جارية تلعب مع الجواري....
الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 6، ص 164، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.
محمد بن سعد زهرى، او را دخترى كه هنوز به سن بلوغ نرسيده، معرفى مىكند:
تزوجها عمر بن الخطاب وهي جارية لم تبلغ.
عمر با امّكلثوم ازدواج كرد؛ در حالى كه هنوز امّكلثوم به سن بلوغ نرسيده بود.
الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج 8، ص 463، ناشر: دار صادر - بيروت.
و در روايت ديگر او را «صبية؛ كودك» مىداند:
لما خطب عمر بن الخطاب إلى علي ابنته أم كلثوم قال يا أمير المؤمنين إنها صبية.
زمانى كه عمر، امّكلثوم را از علي (عليه السلام) خواستگارى كرد، علي (عليه السلام) فرمود: اى امير مؤمنان، او كودكى بيش نيست.
الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج 8، ص 464، ناشر: دار صادر – بيروت.
ابن عساكر و ابن جوزى نيز همين مطلب را نقل كردهاند.
ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج 19، ص 485، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995.
ابن الجوزي، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، المنتظم في تاريخ الملوك والأمم، ج 4، ص 237، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1358.
بلاذرى، ابن عبد البر، زمخشرى و... گفتهاند كه او در هنگام ازدواج با عمر «صغيرة» بوده است.
خطب عمر بن الخطاب أم كلثوم بنت علي - رضي الله تعالى عنهم - فقال: إنها صغيرة.
عمر از امّكلثوم دختر علي خواستگارى كرده و علي به او گفت: او دخترى كوچك است.
البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1، ص 296؛
القرطبي، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر (متوفاي463 هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1954، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ؛
الزمخشري الخوارزمي، أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفاى538هـ) ربيع الأبرار، ج 1، ص 468.
ابن جوزى مىگويد، اى ازدواج در سال هفدهم اتفاق افتاده و در زمانى كه عمر با او ازدواج كرده، هنوز به سن بلوغ نرسيده بوده:
وفي هذه السنة (17هـ) تزوج عمر رضي الله عنه أم كلثوم بنت علي رضي الله عنه... فزوجها إياه ولم تكن قد بلغت فدخل بها في ذي القعدة ثم ولدت له زيدا.
ابن الجوزي، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، المنتظم في تاريخ الملوك والأمم، ج 4، ص 237، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1358.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#262
Posted: 9 Sep 2013 22:09
rostam91: اینجا باید به عقلت شک کرد
باز هم شما گفته یک اخوند شیعه رو ملاک قرار دادی
آیا شما حرف یک مفتی سنی که از این اقای قزوینی هم جایگاه بسیار بالاتری دارد را قبول میکنی ؟؟؟؟؟
همین یک کلام رو پاسخ بدهید کافی است
اولا خواستگاری با ازدواجح فرق داره ...........عمر از زهرا س هم خواستگار ی کرد و بهش ندادن و مفتضح شد
بعدش هم در همه فرقه همه جور ادم هست
ما در بین علمای شیعی داریم افرادی را که معتقدند شیطان به امر خدا اغوا میکند و در اخرت اجری مانند انبیا میبرد
خوب همه جا ادمهای نادان و مریض هستند
حالا هم شما لطفا همین سوال را پاسخ بده
گرچه این سوال را اینجا
https://www.looti.net/11_2782_50.html#msg142639226
https://www.looti.net/11_2782_50.html#msg142640431
از شما پرسیدم و شما حتی توان پاسخ دادن در حد بله و خیر را هم نداشتید و تاپیک رو کلا ترک کردید و دیگه هم اونجا نمیرید
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 1509
#263
Posted: 10 Sep 2013 09:09
استاد اجازه!؟
برویم به محضر صدیق بزرگوار' ابوبکر صدیق رض زانو به زانو در محضرش بنشینیم و به حکایت های پندانه اش گوش دهیم.
دقت نظر ابوبكر رض در خوردن حلال:
قيس بن ابيحازم ميگويد: ابوبكر رض غلامي داشت كه هرگاه خوراكي يا غذايي ميآورد، ابوبكر رض از او پرس و جو ميكرد؛ اگر دوست داشت و سزاوار ميديد، از آن غذا ميخورد و در صورت ناخوشايند بودن آن غذا برايش از لحاظ راهي كه به دست آمده بود، آن را نميخورد. يك شب فراموش كرد و از غلام نپرسيد كه آن غذا را چگونه به دست آورده است؛ اما پس از آنكه ميلش نمود، در اينباره از غلامش پرس و جو كرد و چون راه كسبش را ناخوشايند ديد، دستش را به دهان برد و آنقدر استفراغ كرد كه چيزي از آن غذا در معدهاش نماند.[1]
بله اين نشانهي دقت نظر ابوبكر رض در خورد و نوشش ميباشد تا آنچه ميخورد، كاملاً حلال باشد و هيچ شك و شبههاي در آن نباشد. قطعاً اين باريكبيني و دقت نظر ابوبكر رض، نمايانگر كمال تقوا و پرهيختگي او است. بر هيچ كس پوشيده نيست كه بر اساس آموزههاي ديني، پاكي و حلال بودن خوراك، پوشاك و نوشيدنيها رابطهاي مستقيم با اجابت دعا دارد.[2] در حديثي به شخص مسافري اشاره شده كه با سري ژوليده و تني غبارآلود، دست به دعا برميدارد و خدا را فرا ميخواند؛ اما چون خوراك، پوشاك و نوشيدنيش حرام است و با حرام تغذيه كرده، دعايش پذيرفته نميشود.[3]
مرا در دعوايتان شرك كرديد، پس... :
باري ابوبكر رض به ديدن رسولخدا ص رفت و آن حضرت ص و عايشه رضي الله عنها را ديد كه مانند هر زن و مرد ديگري كه ممكن است دعوا كنند، دعوايشان شده و عايشه، صدايش را در مقابل رسولخدا ص بلند كرده است؛ ابوبكر رض كه از صدا بلندي عايشه رضي الله عنها در مقابل رسولخدا ص ناراحت شد، به دخترش نزديك شد تا او را بزند و به او گفت: «تو را ميبينم كه صدايت را بر رسولخدا ص بلند كردهاي!» اما رسولخدا ص جلوي ابوبكر رض را گرفتند و نگذاشتند، عايشه رضي الله عنها را بزند. ابوبكر با ناراحتي خانه را ترك كرد. رسولخدا ص به همسرشان عايشه رضي الله عنها فرمودند: «ديدي كه چگونه تو را از كتك خوردن رهانيدم؟» مدتي گذشت و ابوبكر ص از رسولخدا ص اجازهي شرفيابي خواست. وقتي ابوبكر ص ديد كه آنان با هم آشتي كردهاند، گفت: «مرا آنگونه كه در دعوايتان شريك كرديد، در آشتي خود نيز داخل كنيد.» رسولخدا ص فرمودند: «باشد، چنين كرديم.»[4]
توجه ابوبكر ص به امر به معروف و نهي از منكر:
ابوبكر رض در يكي از عيدها به خانهي پيامبر ص رفت؛ دو دختربچهي انصاري ديد كه در حضور عايشه رضي الله عنها آواز ميخواندند؛ فرمود: «آيا در خانهي رسولخدا ص بانگ شيطان بپا است؟!» رسولخداa كه رويشان را از جانب آن دو دختربچهي آوازخوان به سوي ديوار برگردانده بودند، خطاب به ابوبكر رض فرمودند: (دعْهما يا أبابكرٍ، فإنَّ لكلِّ قومٍ عيدًا و هذا عيدُنا أهلِ الإسلامِ)[5] يعني:«اي ابوبكر! كاري به آن دو نگير؛ هر قومي عيد و سروري دارند و اين، عيد ما مسلمانان است.» در اين حديث، به روشني بيان شده كه گوش دادن به آوازها و سرودها عادت رسولخدا ص و صحابه نبوده است و اين، از خصلت نيكان و صالحان است كه به سرگرميهاي مباح نيز مشغول نميشوند؛ ابوبكر صديق رض بر همين اساس سرودخواني آن دو دختربچه يا كنيزكان انصاري را بانگ شيطان ناميد. رسول اكرم ص نيز ضمن حذرداشت ابوبكر رض از ايجاد ممنوعيت براي آن خوانندههاي كوچك، روز عيد را كه روز شادي و سرور است، دليل اين امر خواندند. البته بايد دانست كه در آوازخواني بچهها در اعياد و شاديها رخصت وجود دارد و در حديث نيز آمده است: (ليعلمَ المشركونَ أنَّ في دينِنا فسحَة)[6] يعني:«تا مشركان بدانند كه در دين ما فراخي است.» عايشه رضي الله عنها دوستان كمسن و سالي داشت كه به نزد او ميرفتند و با هم بازي ميكردند. در حديث چنين نيامده كه پيامبرص به آوازخواني آنها گوش ميدادند؛ بلكه تنها آنجا حضور داشتند و صداي آواز به گوش آن حضرت ميرسيد. از اين روايت، چنين برداشت ميكنيم كه پرداختن به برخي سرگرميها از قبيل آوازخواني با شرايط مشهورش روا است.[7]
مهماننوازي ابوبكر رض :
عبدالرحمن بن ابوبكر رضي الله عنهما ميگويد: اصحاب صفه، مردماني فقير بودند. يك بار رسولخدا ص فرمودند: «كسي كه غذاي دو نفر را دارد، سه نفر را مهمان كند و كسي كه غذاي چهار نفر را دارد، پنج نفر را با خود ببرد». ابوبكر رض سه نفر را با خود به خانه آورد.... ابوبكر رض به خاطر محبت وافرش با رسولخدا ص شب را با آن حضرت گذراند و چون پاسي از شب گذشته بود، به خانه آمد. همسر ابوبكر رض گفت: «چه چيزي مانع آمدن تو به نزد مهمانانت شد؟» ابوبكر رض فرمود: «مگر به آنان شام ندادهاي؟» همسرش گفت: «برايشان غذا بردند، اماآنها شام نخوردند و منتظر ماندند تا تو بيايي.» عبدالرحمن رض ميگويد: پنهان شدم كه مبادا ابوبكر رض دعوايم كند؛ اما دعوايم كرد و مرا تنبل و نادان خواند كه غذاي مهمانان را نداده بودم. ابوبكر رض به مهمانان گفت: «بخوريد، نوش جانتان؛ ببخشيد كه از حلاوت افتاديد.» بعد سوگند ياد كرد كه خودش از آن غذا نخورد. اما مهمانها نيز قسم خوردند تنها در صورتي كه ابوبكر رض شام بخورد، آنان نيز شام خواهند خورد. ابوبكر رض گفت: «اين قسم از جانب شيطان بود» و سپس از اهل خانه خواست تا غذا را بياورند و با مهمانها شروع به خوردن كرد. به خدا سوگند، هيچ لقمهاي برنميداشتيم مگر آنكه از پايين بيشتر ميشد؛ به هر حال همه، سير شدند و غذا از اولش هم بيشتر شده بود. ابوبكر رض نگاهي به غذا انداخت و چون ديد كه از اولش بيشتر است، خطاب به همسرش گفت: «اي امرومان! اين چيست؟!» ام رومان با شادي و مسرت زياد گفت: «قطعاً اين غذاها از اولش نيز بيشتر است.» ابوبكر رض لقمهاي ديگر خورد و غذا را نزد رسولخدا ص برد. ما، دوازده دسته شديم و با هر كدامشان تعداد ديگري نيز بودند كه تنها خداوند، تعدادشان را ميداند و همه از آن غذا سير خوردند.[8]
[1] الزهد از امام احمد، ص110 نگاه كنيد به التاريخ الإسلامي از حميدي (19/13)
[2] التاريخ الإسلامي از حميدي (19/13)
[3] حديث از اين قرار است: «يمد يدَيْهِ إلي السّماء: يا ربِّ و مطعمه حرام و مشربه حرامٌ و ملبسه حرامه و غُذي بالحرامِ فأنَّي يُستجاب لذلك» روايت مسلم، شمارهي1015 (2/703)
[4] ابوداود شمارهي4999؛ آلباني، اين حديث را ضعيف دانسته است؛ سيرة الصديق از مجدي سيد، ص136
[5] روايت مسلم در صلاة العيدين، شمارهي892
[6] الفتاوي (11/308)؛ مسند احمد (6/116،233) به نقل از عايشهي صديقه رضي الله عنها
[7] مرجع سابق (30/118)؛ در اين روايت و رواياتي اينچنين، جواز سرودخواني برداشت ميشود و نه پرداختن به ترانهها و سرودهايي كه همراه آن، آهنگ و موسيقي نيز نواحته ميگردد.(مترجم)
[8] مسلم، كتاب الأشربة، شمارهي2057
ویرایش شده توسط: rostam91
ارسالها: 2554
#264
Posted: 10 Sep 2013 23:40
rostam91: دقت نظر ابوبكر رض در خوردن حلال:
نمونه اش غصب فدک بود که اوج این حلال خوری رو نشون داد
ضمنا به نفع شما نبود پاسخ بدهید که اون ملفتی محترم سنی وهابی رو قبول دارید یا نه دوبار پرسیدم حتی پاسخ ندادید
جالبه که از یک حجت الاسلام شیعه که هر کسی میتونه بعد از ۴ یا ۵ سال طلبه بودن به اون برسه یک کلیپ میزارید و انگار ایه قران گذاشتید انتظار دارید ما شیعیان گوش کنیم قبول کنیم
من یک فتوا از یکی مفتی بزرگ و شناسنامه دار که مدارج علمی و مقاماتش ده برابر قزوینی هست رو گذاشتم شما حاضر نیستید حتی جواب بدهید
احتمالا این سکوت نشون میده شما هم موافق فتوای ایشون هستید
rostam91: باري ابوبكر رض به ديدن رسولخدا ص رفت و آن حضرت ص و عايشه رضي الله عنها را ديد كه مانند هر زن و مرد ديگري كه ممكن است دعوا كنند، دعوايشان شده و عايشه، صدايش را در مقابل رسولخدا ص بلند كرده است؛
مگر خدا نفرموده هرکس صدایش را در مقابل رسول خدا بالا ببرد مورد هبط اعمال قرار میگیرد
پس عایشه هم هبط اعمال شده و مستحق مجازات است
با اجازه ابوبکر صدیق رزی الله عنه
آیا ابوبکر بر گناهان خویش اعتراف کرد؟
اعتراف ابوبکر :
ابوبکر در هنگام مرگ گفت: از سه کار که کردم تاسف دارم وای کاش که نکرده بودم :
1.ای کاش خانه ی فاطمه (س) را نگشوده بودم.
2.ای کاش فجاة سلمی را زنده در آتش نمی سوزانیدم.
3.ای کاش به روز سقیفه بنی ساعده کار خلافت را بر گردن یکی از دو مرد یعنی عمر وابوعبیده انداخته بودم که یکیشان امیر ومن وزیر می شدم.
در این جا باز ابابکر دودست خود را دراز کرد وگفت : ای کاش از پیامبر خدا پرسیده بودم خلافت از آن کیست که کسی در باره ی آن اختلاف نمی کرد.
چند نکته :
1.اعتراف ابابکر بر این که سه کار خطا انجام داده است که خود ابابکر وبزرگان اهل سنت به آن اعتراف کرده اند.
2.اولین اعتراف ابابکر؛ تفتیش خانه ی حضرت زهراء (س) بود.
3.دومین اعتراف بر این بود که ؛ فجاة سلمی را زنده در آتش سوزانده است.
4.سومین اعتراف؛ پشیمانی از بدست گرفتن خلافت در روز سقیفه ی بنی ساعده.
چند سوال:
جناب ابابکر؛مگر فراموش کردی که پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) فرمودند: «فاطمة بضعة منی یؤذینی ما اذا ها»(مورد اتفاق خاصّه و عامّه)که تو که به ظاهر خلیفه ی مسلمین بودی ،به خانه ای که در شأن اهلبیت خانه «یطهرکم تطهیرا» نازل شده بود حمله کردی ؟
2.چرا انسانی را در آتش سوزاندی؟آیا این عملِ یک خلیفه ی مسلمین است؟
3.توکه میدانستی حق با امیر المؤمنین علی (ع) است چرا در روز سقیفه ی بنی ساعده ریاست و خلافت وسرپرستی مسلمین را دست گرفتی وحق او را پایمال وغصب کردی؟
4.خود تو وآن رفیقت (عمربن خطاب) در روز غدیر از اولین کسانی بودید که با امیرالمومنین(ع) بیعت کردید وبه ایشان تبریک گفتید آیا بیعت با خلیفه ی مسلمین را ازیاد بردید و بعد اعتراف کردی که ای کاش در مورد خلافت از پیامبر میپرسیدم؟مگر ندیدی که پیامبر در یوم الغدیر فرمودند: من کنت مولاه فهذا علی مولاه ؟؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــــ
منابع :
1. تاریخ طبری –تاریخ الرسل والملوک محمد بن جریر طبری ج2ص619.مطبعه الاستقامه بالقاهره 1939-1357هجری.
2.ترجمه ی تاریخ طبری ابوالقاسم پاینده ص1572و1573انتشارات اساطیر 1353شمسی.
موفق باشید.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ویرایش شده توسط: mohan1978
ارسالها: 1509
#265
Posted: 11 Sep 2013 09:59
mohan1978: جالبه که از یک حجت الاسلام شیعه که هر کسی میتونه بعد از ۴ یا ۵ سال طلبه بودن به اون برسه یک کلیپ میزارید و انگار ایه قران گذاشتید انتظار دارید ما شیعیان گوش کنیم قبول کنیم
mohan1978: جالبه که از یک حجت الاسلام شیعه که هر کسی میتونه بعد از ۴ یا ۵ سال طلبه بودن به اون برسه یک کلیپ میزارید و انگار ایه قران گذاشتید انتظار دارید ما شیعیان گوش کنیم قبول کنیم
من انتظار قبول کردن از شما رو ندارم ، با گذاشتن اون کلیپ فقط خواستم اقرار یکی از مدرسن حوزه علمیه رو برات بزارم تا نگی اون ازدواج دروغ بوده ، تو اون کلیپ یک روحانی رده بالا که مشخصاتش رو در زیر آوردم با ذکر سند میگه که اون ازدواج صورت گرفته حالا این با خودته که قبولش بکنب یا نه!
سید محمد حسینی قزوینی (۱۳۳۱، قزوین) فرزند سید سلیمان در سال ۱۳۴۵ دروس حوزوی را آغاز کرد. گلپایگانی. اراکی. وحید خراسانی. شبیری زنجانی. سبحانی از اساتید او بودند. وی در سال ۱۳۶۸ موفق به اجازه اجتهاد از بعضی از مراجع عظام حوزه علمیه قم گردید وی همچنین مدرک دکترا در علم حدیث از دانشگاه اسلامی (الحرة) هلند نیز دارد. وی علاوه بر تدریس معمول حوزوی به تدریس شیعه شناسی و پاسخ به شبهات و انجام مناظرات با اهل سنت و برنامه های رادیویی، تلویزیونی و ماهوارهای میپردازد. وی تاکنون ۳۳!!!!!!!!!! جلد کتاب تالیف کردهاست. وی مؤسس ومدیر مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر علیه السلام از سال میباشد.!!!!!!!!!
برگرفته از ویکی پدیا
ویرایش شده توسط: rostam91
ارسالها: 2554
#266
Posted: 12 Sep 2013 15:11
rostam91: من انتظار قبول کردن از شما رو ندارم ، با گذاشتن اون کلیپ فقط خواستم اقرار یکی از مدرسن حوزه علمیه رو برات بزارم تا نگی اون ازدواج دروغ بوده ، تو اون کلیپ یک روحانی رده بالا که مشخصاتش رو در زیر آوردم با ذکر سند میگه که اون ازدواج صورت گرفته حالا این با خودته که قبولش بکنب یا نه!
آفرین منم گفتم
شما که عقیده داری با یک سخنرانی و یا یک فتوا از یک حجت الاسلام شیعه همه شیعیان باید اون مسئله و یا حکم را قبول کنند
باید خودتون هم حرف علمای تراز اول و مهمتر از حجه الاسلام در اهل سنت رو قبول کنید
مفتی مهم و بزرگ شما در عربستان فتوای جهاد نکاح داده و بر همه زنان اهل سنت و دختران دستور داده که برای حل مشکلات جنسی سبازان و مخالفان دولت سوریه برن اونجا و خودشون رو تسلیم اونها کنند
تصاویری هم گذاشتم که برخی از اهل سنت زنان خود را برای این جهاد و ثواب اون هدیه کردند به مخالفان سوری
https://www.looti.net/11_2782_50.html#msg142640431
لذا برای همین جواب خواستم
اگر معتقدید فتوای یک روحانی نیمه عالم شیعه ((با ۴ تا ۶ سال تحصیل طلبه میشه حجت الاسلام )) باید برای همه شیعیان مورد قبول یاشه
باید این اعتقاد رو در مورد فتواهای علمای مهم و مفتی های اهل سنت هم داشته باشی
پس باید فتوای جهاد نکاح رو قبول کنی و عامل باشی
شما در کمال جسارت میگی چون صیغه ثواب داره خواهران و دختران شیعه باید همگی صیغه بشن و بمن میگی خواهرت رو به صیغه بده
الان هم من میگم چون جهاد نکاح ثواب داره شما هم همین کار رو بکن
ضمنا چون در جهاد نکاح باکره بودن و شوهر دار بودن و ......مطرح نیست همه زنان میتونن این کار رو بکنن
تازه مثل صیغه عده هم نداره
جدول رو که دیدید در عکس نوبت روزانه گذاشتن و حتی در یک روز ۳ بار ساعت رو هم مشخص کردن
اسم این کار تجاوزه نه صیغه
در صیغه مثل ازدواج زن باید بدون شوهر باشه و در عده هم نباشه تازه باکره هم اگر باشه باید پدر اجازه بده
همچنین در صیغه بعد از اتمام زمان زن باید عده ای نزدیک به صد رو ز رو نگه داره
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#268
Posted: 16 Sep 2013 09:40
rostam91: من بیوگرافی قزوینی رو گذاشتم لطفی بکن و بیوگرافی این مفتی عربستانی رو واضح بزار
نمیدونم این بهانه ها واسه چیه و نمیدونم اسمش کافی نیست تا با یک سرچ بدونی کیه
شما که عربی بلدی
لینک
دارای بیش از ده اجازه در تدریس قران و تفسیر
دارای شش مدرک تحصیلی از دروس بزرگترین علمای عربستان سعودی
داریا بیش از بیست تالیف
خلاصه کسی که عربی هم ندونه متوجه میشه با یک ادم معمولی و یا حتی خاص مواجه نیست و ایشون خیلی حاص هستند
ایشون حامی فتوای جهاد نکاح و صادر کننده فتوایی در موازات اون هستند و البته شاهکارهای دذیگه هم دارن
rostam91: تصاویر جعلی از رسانه معاند شیعه ، خودت دقت کن رسانه ای که تصاویر رو گذاشته اسمش چیه!
جعلی ؟؟؟؟
تو نت پر از این گونه تصاویره ضمنا بحث تصاویر نیست این مسئله در سازمان ملل مطرحه و عنوان شده به عنو.ان یک معضل
rostam91: جای تاسف داره!!!
چی جای تاسف داره اینکه حرف یک ملای شیعه در این حد و مرتبه حرف و نظر همه شیعیان نیست
چه توقع باطلی که هر کس اومد حرفی زد به صرف شیعه بودن همگی باید اون رو قبول کنیم
اگر این جوریه شما هم حرف هر ادم سنی مذهبی رو قبول کنید
rostam91: جالبه که این همه استاد و سطح تحصیل رو نمی بینی و تنها ۶ ۷ سالش رو می بینی، هنوز هم نمیدونی تو مذهبت وقتی یکی به درجه اجتهاد میرسه بهش میگن آیت الله نه حجت الاسلام!!!!!!!!!!!!!!!
کی مجتهد ...قزوینی ......عجب
ضمنا مشکل شمایی که هنوز نمیدونی قزوینی مطابق درجه اش حق داره احتیاط کنه و نمیتونه فتوا بده
کسی میتونه فتوا بده که آیت الله العظ
ضمنا من حرفی ندارم شمات مراتب علمی العریفی رو ببین و همه حرفاش رو قبول کن من هم قزوینی رو قبول میکنم
rostam91: تو اهل سنت مثل تشع نیست که از کلمه باید برای اجرای فتواها استفاده بشه و بایدی وجود نداره
این فتوا هم خیلی راجبش خوندم ولی هیچ منبع موثقی نداره و ساخته و پرداخته رسانه های ضد اهل سنته برای تزلزل در روحیه مخالفان بشار اسد و حامیانشون!
کلا هر چی بر علیه شماست ساخته دست دشمنانه ولی هر چی بر علیه شیعه هست واقعیت مطلق
مردم خودشون قدرت تشخیص دارن
این بهانه ها قدیمی شده
مطلب جهاد نکاح تا سازمان ملل هم رسیده و معونت های اون دارن برریس و مبارزه میکنن
همینکه افرادی همسرانشون رو هدیه کردن نشون میده وجود داره
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#270
Posted: 16 Sep 2013 21:44
rostam91: تو سیستان و بلوچستان همه قاچاقچیا سنی هستن و همه معتادین شیعه!!!!!!!!!!!!!!!!!
اره این مطلب درسته
سنی ها برای درامد زایی دست به جنایت علیه بشریت میزنند قاچاق مواد مخدر جنایت علیه بشریت است
حرفهای دانشمندرو ما شیعیان جدی نمیگکیریم مثل طنزهای سیمای ازادی است اون میخواد شیعه رو تهییج کنه
شما در کنار این اعتقاداتش این رو هم بذار که میگه هیچ هبادتی بی ولایت علی ع و اولادش مورد قبول نیست
لذا اگر اهل سنت همه زاهد وعارف هم باشند به نظر آخوند دانشمند اهل سنت هیچ یک از اعمالشون مورد قبول خداوند نیست او حتی همه اهل سنت را بواسطه انجام ندادن طواف نسا مورد اهانت قرار میده
البته از رفتارهای اهل سنت هم کم نداریم
http://www.aparat.com/v/RFvQW
شما جواب همین عالم مذهبتون رو بده
http://youtu.be/8Mkw6WrrX1E
اهل سنت شیعه را بخاطر سجده بر خاک کربلا و خاک پاک ملامت میکند و خودشان بر هر جا رسید سجده میکند
حالا فتوایی غریب از برادران اهل سنت با تصویر سند و مدرک
http://youtu.be/wS5Dlfw1bV8
اهل سنت دایم شیعیان را به بی ادبی و فحاشی متهم میکنن
البته شیعه لعن و نفرین و ناسزا به برخی افراد میگوید که خدا و پیامبر انان را لعن کرده حال رفتار این عالم اهل سنت دیدنی است
http://youtu.be/n8t5CoFeess
http://youtu.be/qK1V1aoBdds
اینهم آخریش لطفا به نوشته های زیر نویس هم دقت کنید که با کمک به فلان شبکه به شما وعده چند متر جا تو بهشت میده
<iframe src="http://www.aparat.com/video/video/embed/videohash/12YKi/vt/frame" allowFullScreen="true" webkitallowfullscreen="true" mozallowfullscreen="true" height="360" width="640" ></iframe>
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"