انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 33 از 57:  « پیشین  1  ...  32  33  34  ...  56  57  پسین »

End Of Sunni And Shia Dispute | پایان دعوای سنی و شیعه


مرد

 
ametis: امام حسین دختر شاه ایران را خرید و به همسری گرفت .....میتوانست کنیز کند اما نکرد
دروغه
زن امام حسین ایرانی نبوده و سجاد هم مادرش ایرانی نبوده
اعراب این حربه رو به کار بردن تا ایرانیا رو راحتتر به زیرسلطه خودشون بیارن


ametis: اسلام هم به معنی عرب پرستی نیست
چرا هست،عرب و اسلام همه چیز رو از ایران گرفتن فرهنگ،تا حدودی زبان (خوشبختانه فردوسی نذاشت)انسانیت،ثروت ...


ametis: اسلام دین ملیت و نژاد نیست شما یک روایت در مورد برتری عجم و عرب و پارسی و تازی بیار از زبان پیامبر یا یکی از ائمه
     
  
مرد

 
ametis: بحث طرفداری من بخاطر دین است وگرنه غیر از محمد و خاندانش اغلب اعراب را وحشی و جاهل و نادان و وحشی میدانم
با عجب کسی بحث و جدل میکنیم
یعنی محمد و خاندانش در ایران متمدن بزرگ شدن بعد رفتن تو اعراب؟
کسی که چنین دیدگاهی داره بدرد بحث کردن نمیخوره
     
  
مرد

 
صحابه گرامی رسول الله:یاران پیامبر که معاندان آنها را مرتد می دانند که بودند،می خواهیم زندگی نامه یاران پیامبر رو بخونیم چون به خیلی از مردم گفته نشده اونها چه فداکاریهائی کردند مصعب بن عمیر، سفیر اسلام و دعوتگر پیامبر

نام کامل وی «مُصعَب بن عُمَیر بن هاشم بن عبد مناف بن عبدالدار بن قُصَی بن کلاب بن مُرَة قریشی عَبدَری» بدری و کنیه‌اش ابوعبدالله است. او سفیر اسلام و دعوتگر پیامبر بود و «مصعب الخیر» لقب داشت.

مصعب از فاضلان و بزرگان و نیکان صحابه و از نخستین کسانی است که اسلام آورد. اسلام او هنگامی بود که پیامبر در خانهٔ ارقم به دعوت سری مشغول بود.

جوان ناز پروردهٔ قریش:

مصعب تا پیش از اسلام آوردن خوش‌گذران‌ترین جوانان قریش بود و مادرش توجه ویژه‌ای به او داشت. او زیباترین لباس‌ها را می‌پوشید و همهٔ امکانات زندگی آن روز را در اختیار داشت.

ابراهیم بن محمد عَبدَری از پدرش نقل می‌کند که گفت: مصعب بن عمیر جوان زیبای قریش بود که پدر و مادرش او را بسیار دوست داشتند. مادرش ثروتمند بود و بهترین لباس‌ها را به او می‌پوشاند و وی خوش‌بوترین و معطرترین اهل مکه بود که کفش‌های حضرمی می‌پوشید...

اسلام مصعب و تحمل سختی‌ها:

مصعب از ترس قوم خود و به ویژه مادرش «خُناس بنت مالک» اسلام خود را پنهان داشت و مخفیانه به نزد رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ رفت و آمد می‌کرد تا آنکه «عثمان بن طلحه عَبدَری» از کار او آگاه شد و خانواده و مادرش را آگاه کرد. مادرش برای آنکه وی را مجبور به بازگشت از دین خود کند وی را حبس کرد و از همهٔ اموالی که در اختیار داشت محروم نمود.

از عروة بن زبیر نقل است که گفت: به همراه عمر بن عبدالعزیز نشسته بودیم که وی گفت: روزی رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به همراه اصحاب خود نشسته بود که مصعب بن عمیر در حالی که بُرده‌ای پشمین که آن را با تکه‌ای چرم وصله زده بود بر تن داشت، وارد شد. یاران پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ از روی دلسوزی و شرم سرشان را پایین انداختند زیرا نمی‌توانستند کمکی در حق او روا دارند. او سلام گفت و رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ سلام وی را پاسخ داد و او را به زیبایی ثنا گفت و فرمود: «ستایش مخصوص خداوند است که دنیا را بر اهل آن دگرگون می‌کند. او ـ یعنی مصعب ـ را دیدم در حالی که در مکه جوانی نبود که مانند او نزد پدر و مادرش در ناز و نعمت باشد. سپس دوستی خیر و محبت خدا و رسولش، او را از آن وضعیت بیرون آورد».

او تا هنگامی که به حبشه مهاجرت کرد در حبس خانوادهٔ خود بود.


سفیر اسلام و دعوتگر پیامبر در مدینه:

وی پس از بازگشت از حبشه و بیعت عقبهٔ نخست به مدینه مهاجرت کرد تا به مسلمانان قرآن آموزش دهد و برای آن‌ها در نماز امامت کند. پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ او را به عنوان سفیر خود به مدینه فرستاد تا انصار را که پیش از آن در بیعت عقبه اسلام آورده بودند نسبت به دینشان آگاه سازد. او نخستین کسی بود که به مدینه هجرت کرد. براء بن عازب ـ رضی الله عنه ـ می‌گوید: «نخستین مهاجران مصعب بن عمیر است».

ابن اسحاق می‌گوید: عاصم بن عمر بن قتاده به من گفت: مصعب بن عمیر برای آنان نماز را امامت می‌کرد زیرا اوس و خزرج [به دلیل دشمنی‌های باقی مانده از دوران جاهلیت] دوست نداشتند به امامت همدیگر نماز را به جای بیاورند.

براء بن عازب می‌گوید: نخستین کسی [از مهاجران] که به نزد ما آمد مصعب بن عمیر بود. به وی گفتیم پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ چه کار کرد؟ گفت: او در جای خود است [یعنی هنوز هجرت نکرده است] و یارانش در پی من هستند. سپس پس از وی عمرو بن ام مکتوم [عبدالله بن ام مکتوم] آمد.

رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ مصعب را بنا به درخواست دوازده تن از انصار که در بیعت عقبه اول شرکت داشتند به مدینه فرستاد. او در خانه‌ها و قبائل انصار به دیدار آن‌ها می‌رفت و برایشان قرآن را قرائت می‌کرد و به این صورت یک نفر، یک نفر و دو نفر، دو نفر اسلام می‌آوردند تا آنکه اسلام وارد بیشتر خانه‌های اهل مدینه گردید.

مصعب پس از رسیدن به مدینه در خانهٔ یکی از بیعت کنندگان عقبهٔ اول به نام «أسعد بن زرارة» منزل گرفت و بقیهٔ اوس و خزرج را به اسلام فرا می‌خواند. یک روز در حالی که او و اسعد بن زرارة در بوستانی بودند، «سعد بن معاذ» ـ رئیس قبیلهٔ اوس ـ خطاب به «أسید بن حضیر» که پسر عموی سعد بود گفت: آیا پیش این دو نفر که آمده‌اند تا ضعیفان ما را فریب دهند نمی‌روی تا آن‌ها را از کارشان باز داری؟

اسید با نیزهٔ خود به نزد آنان رفت أسعد با دیدن او به مصعب گفت: این سرور قوم خود است، و در مورد او به مصعب سفارش کرد.

هنگامی که اسید نزد آنان آمد به آنان گفت: چه باعث شده برای فریب دادن ضعیفان ما بیایید؟ اگر جان خود را می‌خواهید از اینجا بروید!

مصعب با رویی خوش به او گفت: چرا نزد ما نمی‌نشینی و حرف ما را گوش نمی‌دهی؟ اگر آن را پسندیدی می‌پذیری و اگر آن را بد داشتی تو را از آنچه بد می‌دانی راحت می‌کنیم. پس مصعب قرآن را برای او خواند و او اسلام را پسندید و مسلمان شد و نزد سعد بازگشت.

سعد از او پرسید که چه کرده است و او در پاسخش گفت: به خدا در این دو مرد مشکلی ندیدم! سعد که بسیار خشمگین شده بود خود برخواست و به نزد آن دو رفت. مصعب همان سخنانی را که به أسید گفته بود به او نیز گفت و اینگونه خداوند سعد بن معاذ را نیز به اسلام هدایت نمود.

سعد بن نزد مردان بنی عبدالأشهل که از اوس بودند رفت و به آنان گفت: مرا در میان خود چگونه می‌بینید؟ گفتند: سرور ما و فرزند سرور ما. سعد گفت: حرف زدن من با مردان و زنان شما حرام است مگر آنکه اسلام آورید. اینگونه همهٔ خانه‌های بنی عبدالأشهل اسلام آوردند و اسلام به همهٔ خانه‌های یثرب گسترش یافت.

همچنین «عمرو بن جموح» پس از آنکه به مدینه آمد کسی را نزد او فرستاد تا دربارهٔ این دین از او بپرسد. مصعب درخواست او را پاسخ گفت و بخشی از سورهٔ یوسف را برای او خواند.

او نخستین کسی بود که در مدینه نماز جمعه را برگزار کرد.

محمد بن عمر از موسی بن محمد بن ابراهیم از پدرش روایت می‌کند که رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ میان مصعب و «سعد بن ابی وقاص» و «ابی ایوب انصاری» پیوند برادری بسته بود.



شهادت مصعب بن عمیر:


مصعب در نبرد بزرگ بدر شرکت داشت و در نبرد احد پرچمدار رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ بود. وی در نبرد احد پس از آنکه هر دو دستش را از دست داد پرچم را با بازویش به سینه چسبانده بود و تا آخرین لحظه مقاومت کرد و سرانجام توسط «ابن قَمِئه لیثی» به شهادت رسید. ابن قمئه که گمان کرده بود پیامبر را به شهادت رسانده است در میان قریش فریاد می‌زد که محمد را کشتم.

گفته شده است عمر او در هنگام شهادت چهل سال یا کمی بیشتر بوده است و بر اساس قولی این آیه دربارهٔ او و دیگر یاران وی نازل گردیده است:

{از مومنان مردانی هستند که با الله در وعده‌ای که داده بودند راستی پیشه کردند} [سوره احزاب آیهٔ 23]

مصعب، نمونهٔ دعوتگر فداکار و خستگی ناپذیر:

خَبّاب ـ رضی الله عنه ـ می‌گوید: در حالی که تنها خشنودی خداوند را می‌خواستیم به همراه رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ هجرت کردیم، برخی از ما برای راه خود رفتند (یعنی شهید شدند) و چیزی از اجر خود را در دنیا نخوردند که مصعب بن عمیر از آنان است، در روز احد شهید شد و جز یک بُرده به جای نگذاشت که اگر سرش را با آن می‌پوشاندیم پاهایش آشکار می‌شد و اگر پاهایش را می‌پوشاندیم سرش بیرون می‌شد، پس رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمودند: «سرش را بپوشانید و بر پاهایش مقداری إذخر بگذارید» و برخی از ما ثمرهٔ کارش را در دنیا می‌چیند.

سعد بن ابراهیم از پدرش روایت می‌کند گفت: برای «عبدالرحمن بن عوف» غذایی آوردند، پس او گریست و گفت: حمزه کشته شد در حالی که جز یک لباس چیز دیگری نداشت که در آن کفن گردد و مصعب کشته شد در حالی که جز یک لباس چیزی برای کفن نداشت. از این می‌ترسم که خوبی‌ها و پاداش ما در همین دنیا به ما داده شده باشد، و گریست.

عامر بن ربیعه می‌گوید: مصعب بن عمیر رضی الله عنه از هنگامی که اسلام آورد تا روزی که به شهادت رسید دوست نزدیک من بود. او با ما برای هر دو هجرت از مکه خارج شد و هیچ کسی را خوش اخلاق‌تر و کم اختلاف‌تر از او ندیدم.

مصعب بن عمیر برای کامل کردن مدال‌های افتخار خود تنها شهادت در راه خدا را کم داشت که آن را نیز به دست آورد. تاثیر مثبتی که مصعب در مسیر دعوت گذاشت انکار ناشدنی و بسیار بزرگ است. همین کافی است که او عامل اسلام آوردن سعد بن معاذ گردید. همان کسی که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در شان وی فرمود: «عرش رحمان برای وفات سعد بن معاذ به لرزه در آمد».
خداوند از همهٔ آنان راضی باد.
     
  ویرایش شده توسط: rostam91   
مرد

 
nisha2552: زن امام حسین ایرانی نبوده و سجاد هم مادرش ایرانی نبوده
اعراب این حربه رو به کار بردن تا ایرانیا رو راحتتر به زیرسلطه خودشون بیارن
من تصور میکنم این حرف منتسب به امام حسین صحیح نباشه

لطفا سندی بیار که بشه به اون استناد کرد من حتما تحقیق میکنم و جواب میدم

در مورد همسر اامام حسین

سند ویکی پدیا ....کسی نمیتونه ویکی رو مغرض یا طرفدار بدونه

ابومحمد علی بن حسین السجّاد چهارمین امام شیعیان ملقب و مشهور به سجاد و زین‌العابدین که علی اصغر نیز از القاب وی است.[۱] در سال ۳۶ سال ۳۸ هجری (صحیح‌ترین قول)[۲][۳][۴] و درگذشتهٔ ۱۲[۵] یا ۱۸[۶] یا ۲۵[۷] محرم سال ۹۵ هجری، پدرش حسین بن علی و مادرش، به اعتقاد بسیاری از شیعیان و تعدادی از سنی‌ها، شهربانو دختر یزدگرد سوم ساسانی (پادشاه ایران) بود.[۸][۹][۱۰] ولی به روایت ابن قتیبه و ابن سعد مادر وی کنیزی از اهالی سند دانسته شده‌است، نام این کنیز را غزاله یا سُلافه آورده‌اند.[۱۱]

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%AC%D8%A7%D8%AF

و

همسر(ان) شهربانو
رباب دختر امرء القیس
ام‌الرباب
ام لیلا
ام اسحاق بن طلحه
فرزند(ان) علی بن حسین، علی‌اکبر، علی‌اصغر، رقیه، فاطمه صغری، سکینه


لینک

من واقعا بدونم ائمه هم نژاد پرست بودند در اعتقادم به اونها تجدید نظر میکنم
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
rostam91: با عجب کسی بحث و جدل میکنیم
یعنی محمد و خاندانش در ایران متمدن بزرگ شدن بعد رفتن تو اعراب؟
کسی که چنین دیدگاهی داره بدرد بحث کردن نمیخوره
اولا مجبور نیستی بحث کنی

دوما اعراب جاهل و نژاد پرست و وحشی و خشن و ضد انسانیت بودند و پیامبر خدا بود که با رسالتش اونها رو خواست تغییر بده

اما اتنها کسانی که راه اسلام رو در پیش گرفتند فقط اهل بیت واقعی و افراد معدودی بودند

اونجا هم گفتم

غیر از محمد و اهل بیتش ..اغلب اعراب .......عمر زیر و زبیر اسلام رو تغییر داد و دنبال همون وحشیگزری و خشونت و عرق عربی و جها عربی رفت

همری که این همه ادم کشت برای کشور گشایی و نه ترویج دین که همچین حقی نداشت

علت هم اینکه از مراوده ایرانی ها با مسلمونها جلوگیری میکرد و اسلام رو دینی مخصوص اعراب میدانست

عمر نژاد پرستی رو بعد از محمد دوباره رواج داد و غیر عرب را در شهر مدینه راه نمیداد مگر با مجحوز و به غلامی و کنیزی

عمر بود که فرش چند صد متر مربعی و نفیس کاخ پادشاه ایران رو دستور داد تکه تکه کنن و به هر نفر یک وجب داد

عرب جاهل بود و عمر بود که گفت جز کتاب خدا کتابی مارا نشاید و دستور به سوزاندن دهها کتابخانه نفیس و یگانه در ایران را ابلاغ کرد

سرداران عمر بودن که از خون و خونابه مردم شهرهای ایران اسیاب به چرخش دراوردن و از ارد حاصل نان پخته و خوردند

سشرداران عمر بودند که قسم خوردند در صورت تسلیم یکنفر رو نکشن و وقتی مردم تلیم شدند همه را کشتند و فقط یکنفر را زنده گذاشتند

سعد ابی وقاص بود که از تنهای کشتگان ایرانی تپه ساخت و بر فراز اون رفت تا سالها حقارتی که بواسطه تمدن ایرانیان متحمل سشده بودند کمی در او ارام بگیره

عمر بود و عمر بود

عرب خوبه منتها به دوشرط ....یا اسلامیتش به عربیتش غلبه کرده باشه

یا عربیتش و جهلش در اثر ارتباط با ادمهای متمدن رنگ باخته باشه

هنوز هم عرب های اصیل هستن

همونهایی که تو سعودی سر میبرن و چشم در میارن و انگشت میبرن ......همونهایی که تو عراق ادم زنده رو با دست بسته از ساختمان ۴ طبق پرت میکنن پایین

همون بعثی هایی که مشروب رو اتش میزدن تو لیوان و به زور میریختن تو حلق مسلمونها

همون هایی که الان توسوریه و افغانستان رفتن و شدن القاعده و دارن ادم میکشن به بدترین وجه و سنگسار میکنن ووووووو

راستی شما گفتی مسلمونی وبا همه قوانین اسلام موافق ...لابد سنگسار رو هم قبول داری نه ؟؟؟


در پایان

پیلامبر و اهل بیت واقعی ایشون یعنی ۱۳ معصوم و عده قلیلی از اعراب که مریدان و طرفداران واقعی این افراد بودن به خاطر وجوه انسانی اسلام از جهل عربی و خشونت و وحشیگری اعراب دور شدن
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
nisha2552: چرا هست،عرب و اسلام همه چیز رو از ایران گرفتن فرهنگ،تا حدودی زبان (خوشبختانه فردوسی نذاشت)انسانیت،ثروت ...

جالبه شما ازقول امام حسین اوردید و سایت بالاترین از قول امام صادق البته


امام صادق: «ما از تبار قريش هستيم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما عجم ها(فارسها) هستند. روشن است که هر عربي از هر عجمی بهتر و بالاتر؛ و هر عجمی از دشمنان ما هم بدتر است؛ عجمها را بايد دستگير کرد و به مدينه آورد؛ زنانشان را به فروش رسانيد و مردانشان را به بردگي و غلامي اعراب گماشت. (منبع: سفينه البحار و مدينه الحکم و الاثار ؛ صفحه ۱۶۴، نویسنده: شیخ عباس قمی)
http://www.balatarin.com/permlink/2012/5/14/3025147
من هنوز هم در این مورد تحقیق میکنم


ابتدا متن عربی را بخوانید و خدا وکیلی ببینید یک ذره به همین معنی که نوشته میتونید برسید

نظر امام حسین بن علی (ع)، راجع به ایرانیان، به نقل از شیخ عبّاس قمی
کسانی که به راستی باید آنها را یزیدیان زمان خواند، سعی می کنند، با تمسّک به هر نوع فریبکاری، مردم ایران را با اهل بیت عصمت و طهارت دشمن کنند. در زیر یکی از این شبهه سازیها را می خوانید. از شما دعوت می شود که بعد از خواندن شبهه، پاسخ را تا آخر و به صورت دقیق بخوانید:
شبهه:
متنی در کتاب سفینه البحار نوشته حاج شیخ عباس قمی صفحه 164 از قول حسین بن علی آمده است: که ترجمه آن چنین است:
ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهترو بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.

پاسخ:
به نظر می‌رسد تهیه کنندگان و منتشر کنندگان این مطالب اهداف خاصی را دنبال کرده، شتابزده در صدد ایجاد شکاف و تفرقه میان مسلمانان هستند. در این راه حاضرند دست به هر کاری بزنند و هر تحریفی را انجام دهند.

اولاً پیش از ترجمه و توضیح متن حدیث مورد پرسش، یادآوری این نکته ضروری است که در مطالب نقل شده، اشتباهات و تحریفات متعددی صورت گرفته که به اختصار از این قرار است:
الف) ترجمه، اشتباهات فراوانی دارد که در مقایسه با ترجمه صحیح معلوم می‌شود.
ب) قسمت «بیان» به بعد که در متن عربی آمده، کلام امام(ع) نیست و توضیح روایت است که نویسنده کتاب با ذکر این جمله وارد توضیح روایت شده و «بیان» به معنای توضیح است، در حالی که مترجم شبهه ساز، جمله «بیان» را این گونه معنى کرده که «روشن است که...» و به امام نسبت داده است!
ج) روایت از امام صادق(ع) است که به اشتباه به امام حسین(ع) نسبت داده شده است! کسی که اندک آشنایی با روایات داشته باشد، می‌داند که مراد از «ابی عبدالله» در روایات به صورت مطلق، امام صادق(ع) است، نه امام حسین(ع(.
د) قسمت پایانی متن فوق [از جمله: «سوء رأی الثانی» به بعد] رفتار خلیفه دوم با اسیران فارس نقل شده که مترجم این بخش را هم به عنوان حدیث از امام حسین نقل کرده، از همه بدتر این که بخشی از آن را حذف کرده که مربوط به ادامه نقل است. ادامه این نقل اعتراض امیرالمؤمنین علی(ع) است به رفتار خلیفه دوم. حضرتش خطاب به خلیفه دوم می‌فرماید: «پیامبر فرموده کریمان هر قومی را احترام کنید، هرچند مخالف با شما باشند. این جماعت عجم حکیمان و کریمان هستند که آغوششان را با تسلیم به روی ما گشوده و اسلام را قبول کرده‌اند و من حق خودم و بنی هاشم را از آنان بخشیدم.»
ابتدا ترجمه غلط و مغرضانه ای که از این حدیث شده است می آوریم و سپس ترجمه صحیح ان را ذکر می کنیم تا تفاوت این دو ترجمه روشن شود.
در ترجمه ایشان آمده است: «ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتراست. ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشانرا بفروش رسانید و مردانشانرا به بردگی و غلامی اعراب گماشت.»
هم چنان که در این ترجمه ملاحظه می کنید:
اولا کلمه عجم به ایرانی ترجمه شده است که این نوع ترجمه در نوع خودش بی نظیر است زیرا هیچ لغت شناسی تا به حال عجم را به ایرانی ترجمه نکرده است. در مورد معنای واژۀ عجم در پایین توضیح خواهیم داد.
ثانیا عبارت «روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتراست...» جزء حدیث نیست و به عنوان شرح وتوضیح نویسنده کتاب نسبت به حدیث می باشد ولی ایشان فکر کرده است که جزء حدیث است و همه را یک جا ترجمه کرده است.
اما ترجمه صحیح حدیث این است که: امام صادق(ع) فرمود: «ما قریش هستیم و شیعیان ما عرب هستند و دشمنان ما عجم»! و قسمتی که بعد از آن آمده، و شبهه ساز آن را با «روشن است که...» مطرح می کند، جزئی از حدیث نیست و سخنی است که کاتب نوشته است، و البته نظر نویسندۀ کتاب مناقب هم نیست و چنانکه در ادامه توضیح خواهیم داد، در اینجا نیز این شبهه ساز محترم(!) تحریف کرده اند.
یعنی شیعیان ما از عربند و دشمنان ما از غیر عرب، ودر واقع عرب ستایش شده کسی است که از شیعیان ما باشد و [شیعیان ما] اگر چه غیر عرب باشند ممدوح و مورد ستایش هستند و غیر عرب مذموم کسی است که دشمن ما باشد [و دشمن ما] اگر چه عرب باشد مذموم است."
یعنی این که : شیعیان ما ممدوح و مورد ستایشند چه عرب باشند چه غیر عرب و دشمنان ما مذمومند چه غیر عرب باشد و چه عرب.

ثانیاً در مورد اینکه نقل شده است که «ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را بفروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.»
در مناقب نقل شده است: وقتی اسیران فارس را به مدینه آوردند، خلیفه دوم خواست زنان آنان را بفروشد و مردان آنان را برده عرب قرار دهد و قصد داشت که ناتوانان از طواف را مانند مریض، ضعیف و پیران را بر دوش آنان نهد، امیر المؤمنین(ع) فرمود: "پیامبر خدا(ص) فرمود: «کریم هر قومی را احترام کنید، هرچند دشمن شما باشد و این جماعت فارس، حکیمان و کریمان هستند که آغوش خود را با تسلیم برای ما گشوده و مایل به اسلام شده‌اند؛ و من سهم خودم و بنی هاشم را از آنان بخشیدم»".(1)
این ترجمه صحیح را با ترجمه ناقص و سراسر غلط و مغرضانه ای که از این عبارت داده شده مقایسه کنید: ایشان رفتار بد خلیفه دوم را این طور ترجمه کرده است: «روشن است که ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.»
اوّلاً این عبارت از حدیث امام حسین یا امام صادق(علیهما السّلام) نیست و گزارشی است که نویسنده کتاب مناقب از رفتار خلیفه دوم ارائه می دهد.
ثانیا معنای عبارت این نیست که «ایرانی ها باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت» بلکه معنایش این است که خلیفه دوم تصمیم داشت چنین کاری انجام دهد که امام علی(ع) شدیدا با وی مخالفت کرد و چنین حادثه ای اتفاق نیفتاد و بین این دو گزاره اختلاف زیادی وجود دارد زیرا بین جمله خبری و انشایی تفاوت وجود دارد، آن چه در کتاب مناقب امده است این است که خلیفه دوم می خواست چنین کاری انجام دهد در صورتی که آن چه مغرضانه ترجمه غلط شده آن است که خلیفه دوم گفته ایرانی ها را باید دستگیر کرد و ضمناً آنقدر مغرض بوده است که به جای خلیفۀ دوم نام امام حسین(ع) را می آورد!

ثالثاً روایات فراوانی در مدح عجمان و به خصوص ایرانیان آمده است که یکی از آنها روایتی است که در ابتدای این متن آمده است ولی متاسفانه مغرضانه آن را حذف کرده اند .
امام صادق می‌فرماید: «اگر قرآن بر عجم و غیر عرب نازل می‌شد، عرب به آن ایمان نمی‌آورد،‌ و قرآن بر عرب نازل شد و عجم به آن ایمان آوردند و این فضیلتی است برای عجم.»
در صفحه 166 همین کتاب حدیثی است به نقل از کتاب غیبت نعمانی از امیر المومنین علیه السلام که فرموده اند: گویا عجم ها را می بینم که در مسجد کوفه چادر بر پا کرده اند و به مردم قرآن می آموزند به همان ترتیبی که در واقع به پیامبر نازل شده است...
هم چنان که ملاحظه می کنید بر فرض این که عجم به معنای ایرانی باشد، امام از ایرانیان تعریف کرده است که اینها دارای تعصبات قومی نیستند و به قرآنی که عربی نازل شده است ایمان آوردند ،گذشته از این که در هیچ روایتی نکوهش ایرانیان نیامده، چنین چیزی با قرآن و روح تعالیم پیامبر (که می‌فرمود: «هیچ عربی را بر عجم فخر نمی‌باشد و گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست») سازگار نیست.

رابعاً حدیثی که از امام صادق نقل شد (همان گونه که در توضیح مرحوم شیخ عباس قمی از مرحوم مجلسی نقل شده) منظور این نیست که عجم دشمنان اهل بیت هستند، بلکه ترجمه صحیح این است که دشمنان ما عجم هستند، یعنی هر کس دوست ماست عرب است، گرچه عجم باشد و هر کس دشمن ماست، عجم و بیگانه است.
واژه عجم در لغت بار منفی دارد و مراد از آن کسی است که از بیان مراد خود گنگ است. هرچند به ظاهر عرب باشد. در روایات دیگری نیز تأیید این برداشت از روایت موجود است، از جمله در روایتی از امام صادق(ع) آمده است:‌«شعیان ما عرب هستند و سایر مردم اعرابی [بادیه نشین و بیگانه از تعالیم اسلام]اند»(2).
در روایت دیگر می‌فرماید: «مؤمن عرب است، چون پیامبر او و کتابی که بر وی نازل شده است، عربی است»(3).

خامساً نکته ای که نباید مورد غفلت قرار بگیرد آن است که واژه «الممدوح» در "العرب الممدوح " و «المذموم» در "العجم المذموم" صفت‌اند و نه خبر، بنابراین نویسنده کتاب در صدد این نبوده است که بگوید عرب خوب است و عجم بد است، بلکه در مقام شرح حدیث گفته است: منظور امام از عربی که مورد ستایش واقع شده شیعیان هستند اعم از این که عرب باشند یا خیر و منظور از عجم مذموم آن نیست که عجم مورد مذمت قرار گیرنند و منظور امام این بوده است که دشمنان شیعه غیرعرب محسوب می شوند چه به زبان عربی صحبت کنند یا خیر.
ومتاسفانه این فرد که در صدد انتشار این حدیث بوده است نتوانسته است فرق بین صفت و خبر بفهمد.
به نظر می‌رسد تهیه کنندگان و منتشر کنندگان این مطالب اهداف خاصی را دنبال کرده، شتابزده در صدد ایجاد شکاف و تفرقه میان مسلمانان هستند. در این راه حاضرند دست به هر کاری بزنند و هر تحریفی را انجام دهند که یک نمونه آن همین چند سطر بود که در آن چندین اشتباه وجود دارد و پایان آن اشتباهی است که در سطر آخر نام کتاب شده که دقیق نوشته نشده و به جای مدینة الحکم و الآثار، مدینة الأحکام و الآثار نوشته شده و مجلد آن هم آدرس دهی نشده که جلد دوم است.

منبع:antimajus.blogfa.com
----------
(1)سفینة البحار،ج2،ص165
(2)اصول کافی،ج8،ص166
(3)بحارالانوار،ج64،ص171


نقل از ویگی


عجم (Ajam-Ajaam- Hajam) در زبان فارسی و در بیشتر زبانهای آسیایی ، معنی ایرانی و زبان فارسی می‌دهد، اما در زبان عربی بیشتر به معنی غیر عرب بکار می‌رود

درطول تاریخ کاربردهای متعددی داشته‌است و به گونه‌های مختلفی بکار رفته‌است. در برهه‌ای از تاریخ به کسی که زبان عربی را متوجه نمی‌شد اعجمی می‌گفتند که این لقب در دوره موالی بیشتر به ایرانیان اطلاق می‌شد. برای اولین باردر دوره بنی امیه کاربرد تحقیر آمیز کلمه عجم برای مترادف پارسی و مجوس بیان شده‌است

واژهٔ «عجم» در بخش‌های متفاوتی از قرآن نیز به کار رفته‌است که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد :
سوره ۱۶ آیه ۱۰۳
در سوره فصلت (۴۱) آیه ۴۴
سوره الشعر (۲۶) آیه‌های ۱۹۸
سوره الشوری(۴۲) آیه ۷
سوره الشعر(۲۶) آیه‌های ۱۹۸ و ۱۹۹
﴿وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ﴾«16‏:103»
﴿وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِیًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آیَاتُهُ أَأَعْجَمِیٌّ وَعَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًی وَشِفَاءٌ وَالَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی أُولَئِکَ یُنَادَوْنَ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ﴾«41‏:44»
﴿وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَی بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ‹198›فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ مَا کَانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ‹199›﴾«26‏:198‏—199»
در کتب مفسرین اهل تشیع:
در بیشتر کتب مفسرین اهل تشیع که غالباً فارسی زبان هستند . در تفسیر آیات فوق عجم به معنی غیر عرب وکسی که زبان عربی را خوب نمی‌داند تفسیر شده است.
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
ا
دیدگاه امام در مورد عجم و اینکه عجم بسیار منطقی تر از عرب است




مام صادق (ع) فرمود:
« لَوْ نُزِّلَ الْقُرْآنُ عَلَى الْعَجَمِ مَا آمَنَتْ بِهِ الْعَرَبُ
وَ قَدْ نُزِّلَ عَلَى الْعَرَبِ فَآمَنَتْ بِهِ الْعَجَمُ فَهَذِهِ فَضِیلَةُ الْعَجَمِ.»
(مجلسی، بحارالأنوار،174/64)
اگر قرآن بر عجم نازل می شد، عرب به آن ایمان نمی آورد،
در حالی که وقتی بر عرب نازل شد، عجم به آن ایمان آورد،
و این مایه ی برتری عجم است.


درستی این حدیث در عرضه ی بر قرآن کریم نیز روشن می شود،آن جا که می فرماید:
«وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى‏ بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ‏»(شعراء:198-199)
و اگر آن (قرآن) را بر برخى از غیر عرب‏ زبانان نازل می‏کردیم و [پیامبر] آن را بر ایشان (عرب ها) می‏ خواند قطعاً به آن ایمان نمی‏ آوردند.
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
ترجمه تحريف شده‌اي که به عنوان ترجمه حديث منسوب به امام حسين(ع) در دهه محرم سال 1432 هـ . ق در بازار تهران پخش شده با اين عبارت تايپ شده بود: ما از تبار قريش هستيم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ايراني‌ها هستند. روشن است که هر عربي از هر ايراني بهتر و بالاتر و هر ايراني از دشمنان ما هم بدتر است. ايراني‌ها را بايد دستگير کرد و به مدينه آورد، زنانشان را بفروش رسانيد و مردانشان را به بردگي و غلامي اعراب گماشت. (حسين بن علي، امام سوم شيعيان، سفينه البحار و مدينه الاحکام و الآثار نوشته حاج شيخ عباس قمي، صفحه 164، چاپ دو جلدي سنگي)

اين در حالي است که اصل حديث از امام صادق(ع) است، نه امام حسين(ع)!

اين حديث که محدث قمي آن را در سفينه البحار در مادّه «عجم» آورده، در بحارالانوار علامه مجلسي جلد 64، ص 176 ـ کتاب الايمان والکفر، باب «اصناف الناس في الايمان» حديث 13 نقل شده و مرحوم علامه مجلسي آن را از کتاب «معاني الاخبار» شيخ صدوق ص 403 نقل کرده است.

ولي حديث با سندي که در ذيل مي‌آيد از امام صادق(ع) نقل شده نه از امام حسين(ع). اين اولين تحريف و دروغ در نقل حديث مذکور است. سند حديث از اين قرار است: شيخ صدوق حديث را با اين سند از پدرش نقل مي‌کند: عن سعد، عن سلمه بن الخطّاب، عن الحسن بن يوسف، عن عثمان بن جبلّه، عن ضريس بن عبدالملک قال: سمعتُ ابا عبدالله(ع) يقول: نحن قريش، و شيعتنا العرب و عدوّنا العجم.[1]

تمام حديث با سند مذکور همين است که نقل شد و يک کلمه اضافه بر آنچه نقل شد در سه کتاب مذکور ديده نمي‌شود.
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
rostam91: جای تاسف داره که کسی میاد پست مذهبی میزاره که حتی تعریف صحابه رو نیز نمیدونه
باز هم میگم شما بهتره به تاپیک سک...تون بپردازید
rostam91: با عجب کسی بحث و جدل میکنیم
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اداب بحث و دلیل منطق در اسلامو هم دیدیم............به نظرت این جملات در بحث اسلامی درسته؟؟؟؟
شما که دم از قران میزنی.....آیات مربوط به تمسخرو نخوندی؟؟؟
یا احادیث پیامبرو چی؟........
این کاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
(سکسی بوی)
     
  
مرد

 
rostam91: حالا باز آقا میاد و میگه مگه منافقین جزء صحابه نبودند؟
تو معنی منافق رو نمیدونی

منافقین که شاخ نداشتن ...از بین همین صحابه بودن ...کسانی که به طظاهر مسلمون بودن ولی در باطن دل به اسلام نبسته بودن

آیا به این صحابه باید اقتدا کرد؟! - صحابه ای که تا سال نهم هجری در بینشان منافق بود
قرآن مي‏فرمايد:

«وَ مِمَّنْ حَوْلَكُم مِّـنَ الاْءَعْرَابِ مُنَـفِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَي النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ »؛ توبة/101

يعني: عدّه‏ي از اعراب باديه نشين كه در اطراف شما هستند و نيز عدّه‏ي از اهل مدينه راه نفاق را در پيش گرفتند. تو آنها را نمي‏شناسي و ما مي‏دانيم كه آنان چه كساني هستند.

سوره توبه ـ كه آيه فوق از آن است ـ آخرين سوره‏ي است كه كامل نازل شده است.


صحيح بخاري، ج 5، ص 212، مغازي، بعد از غزوه سيف البحر، حجّ أبي بكر بالناس في سنة تسع و نيز ج 6، ص 80، تفسير سوره توبه. «... و آخر سوره نزلت كاملة براءة»

و چون آيات تخلّف چند نفر و عفو آنها در اين سوره بوده و اين نيز مربوط به غزوه موته مي‏باشد، و غزوه مزبور نيز در سال نهم هجري يعني تقريبا يك سال قبل از رحلت پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم واقع شده معلوم مي‏شود كه تا آن سال عدّه‏ي از أصحاب منافق بوده‏اند و به خاطر اينكه اين سوره عدّه‏ي از آنها را مفتضح و رسوا نمود نام آن «فاضحة» يعني رسواكننده نقل شده است.

سعيد بن جبير مي‏گويد: از ابن عبّاس درباره سوره توبه پرسيدم گفت: اين سوره رسوا كننده است (فاضحة) پيوسته در آن آمده است: «ومنهم ومنهم» (يعني بعض از أصحاب چنين و چنانند و بعض از آنها اينگونه‏اند و بعض از آنها... در مجموع بيش از 50 آيه از اين سوره درباره منافقين مي‏باشد) تا آنجا كه گمان كردند كسي را باقي نمي‏گذارد مگر آنكه از او ياد مي‏شود.

صحيح بخاري، ج 6، ص 183، كتاب التفسير، سوره حشر.

صحيح مسلم، ج 4، ص 2322، يك صفحه مانده به آخر كتاب التفسير، باب 5، ح 31

آيا مي‏توان پذيرفت عدّه‏ي از أصحاب ساكن مدينه و اطراف آن تا آخرين سالهاي عمر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم منافق بوده، آنچنان نفاقي پنهاني كه حتّي به تعبير قرآن شخص رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نيز آنان را نمي‏شناخت و فقط خدا از آن آگاه بود ولي بعد از رحلت آن حضرت همگي عادل گشته وباید به آنها اقتدا کرد و كسي را نرسد كه كلمه‏ي عليه آنان حرف بزند؟!!



اقتباس از کتاب «اصحاب در صحاح سته »جناب حبیبیان


صحابه یا یاران «مکی» پیامبر(ص) که منافق بودند از قرآن

و لا يرتاب الذين أوتوا الكتاب و المؤمنون و ليقول الذين في قلوبهم مرض و الكافرون آيه 31 سوره مدثر

كساني كه در قلوبشان مرض وجود دارد، چه كساني هستند؟ قطعا منافقين نيستند، چون آيه، مكي است و در مكه، نفاق در كار نبود و نفاق در اثر ترس از قدرت و شوكت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود، در حاليكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در مكه، قدرت و شوكتي نداشت. خود آقايان اهل سنت هم تفسير كرده اند اين آيه را به:

«الذين في قلوبهم شك»: كساني كه ايمان آورده بودند و جزء صحابه بودند، ولي شك داشتند.

دهها دلیل قرانی دیگر دارم که دقیقا منظور از منافقین همین صحابه محترم بودند و لا غیر دوست داشتی همه رو از قران و کتب خودتون بزارم
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
صفحه  صفحه 33 از 57:  « پیشین  1  ...  32  33  34  ...  56  57  پسین » 
مذهب
مذهب

End Of Sunni And Shia Dispute | پایان دعوای سنی و شیعه

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA