ارسالها: 104
#355
Posted: 11 Dec 2013 11:47
rostam91: شما یه فتوائی از مفتی های سعودی آوردی ولی بدون ارائه مدرکی از سایت ایشون یا دست خط ایشون یاکتابی از ایشون و من گفتم بی مدرک همه چیز رو میشه گفت ولی من برات فتوائی میارم با سند و عکس اون فتوا
خمینی و جواز صیغه با دختر شیر خوار
اینهمه مدرک من وآمتیس آوردیم کافی نبود؟؟؟؟؟شما نمیخوای ببینی...چون میدونی داستان چیه......ادمی که به خواب رفترو میشه بیدار میشم اما کسیکه خودشو زده به خواب رو نه.....شما از نوع دومشی....
همش ههمینه جواب که نداری ...شاخه به شاخه میپری.....این همه جرم و جنایت مگه هم دینات نیستن؟.....نمیتونی ببینی چه جوری این همه بچه ..زن...مردوبا قساوت میکشن؟؟؟؟؟اینایی که حکم اعدامو میدن کین؟؟؟؟این مفتی ها از کجان؟؟؟؟؟کین؟؟؟منکر اینایی؟؟؟یا قبولشون داری؟؟؟ ریگی مذهبش چی بود؟؟؟حامیاش کی بود؟؟؟
این کاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
(سکسی بوی)
ارسالها: 104
#356
Posted: 11 Dec 2013 11:59
rostam91: وقتی کسی دروغی رو اشاعه بده و بر طبل دروغ بکوبن حتما کسانی پیدا میشن که اونو باور کنن
نمونه ای از دروغهای شیعیان که به مفتی های اهل سنت اتهام زدند:
داداش اینم دروغه حتما.....
مفتی وهابی (محمد بن صالح العثیمین) در فتاوایش (فتاوی ارکان الاسلام) در صفحه 43 در پاسخ سوالی در مورد چرخش خورشید به دور زمین می گوید:
ظاهر الأدلة الشرعیة تثبت أنّ الشمس هی التی تدور علی الأرض وبدورتها یحصل تعاقب اللیل و النهار علی سطح الأرض ، ولیس لنا أن نتجاوز ظاهر هذه الأدلة
ترجمه:
ظاهر ادله شرعیه اثبات می کند که خورشید است که به دور زمین گردیده و سبب میشود که شب وروز در سطح زمین به وجود آید و ما نمیتوانیم از ظاهر این دلایل بگذریم !!!!!
https://salafi-vahabi.blogfa.com/post/308
اما احتمالا اینم دروغه و شما این شخصو نمیشناسی......قابل درکه
اما اگه اینو نشناسی دیگه باید به خودت و مذهبت شک کنی.....
مفتی اعظم (سابق) عربستان «عبدالعزیز بن عبدالله بنباز»:
اما بعد: فإنه لماّ شاع بین کثیر من الکتّاب، والمدرسین، والطلاب القول بأن الشمس ثابتة، والأرض دائرة کتبت فی ذلک مقالاً یتضمن انکار هذا القول، وبیان شناعته، وذکر بعض الادلة النقلیة، والحسیّة علی بطلانه، وغلط قائله، وأوضحت فیه أن القول بثبوت الشمس، وعدم جریانها کفر، وضلال .
«اعتقاد به دوران یا چرخش زمین باطل است و کسی که به این فرضیه باور داشته باشد، کافر است، برای اینکه این فرضیه با قرآن کریم «والجبال أوتادا» و قوله جل و علا «والى الأرض کیف سطحت» منافات دارد.
تفسیر روشن آیه این است که زمین کروی نیست و نمیچرخد و این روشن است، اما البته تنها در صورت غضب خداوند، میتواند چرخش یا حرکت داشته باشد، کما فی قوله سبحانه: «أَأَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِیَ تَمُورُ أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حَاصِبًا فَسَتَعْلَمُونَ کَیْفَ نَذِیرِ ». و وَقَوْله «وَجَعَلْنَا فِی الْأَرْض رَوَاسِی »؛ یعنی زمین را با کوهها، میخکوب کردهایم تا به حرکت درنیاید و آرامش مردم برهم نخورد».
«وقد ذکر الله سبحانه أن الشمس والقمر یجریان فی فلک»؛ یعنی خداوند از حرکت خورشید و ماه خبر داده است و اگر زمین نیز بر محور خود میچرخید، خداوند از آن خبر میداد، اما خداوند از حرکت کردن زمین خبری نداده است. بسیاری از علمای دانش ستارهشناسی گفتهاند: زمین میچرخد و خورشید ثابت است، این اقوال کفرگویی و انکار کتاب و سنت سلف صالح است.
https://salafi-vahabi.blogfa.com/post/368
این کاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
(سکسی بوی)
ارسالها: 1495
#357
Posted: 11 Dec 2013 11:59
rostam91: شما یه فتوائی از مفتی های سعودی آوردی ولی بدون ارائه مدرکی از سایت ایشون یا دست خط ایشون یاکتابی از ایشون و من گفتم بی مدرک همه چیز رو میشه گفت ولی من برات فتوائی میارم با سند و عکس اون فتوا
خمینی یک مجتهد است برایمقلدینش و فتوایش عام نیست در موردش هم بحث شده بارها و در مورد زشتی این فتوا
گفتم خیلی چیزها در اسلام ازاد و حلال است اما دلیل بر اجرای اون نیست برداشت ها هم با هم فرق داره ...ا حالا کدوم احمقی دختر شیرخوار عقد میکند و با او میخواهد حال کند جای سواله
هیچ ادمی همچین کاری رو هرگز انجام نمیده اما
شما دلیلی بر حرمت این فتوای خمینی بیار از روایت وقران ....خمینی هم وظیفه اش استخراجه احکامه و عقلش اینقدر میرسه
ضما دهها منابع خارجی وجود داره برای فتوای جهاد النکاح
راست گفتی فتوای خمینی مکتوبه و فتوای العریفی سند مکتوب نداره
اما بدبختی اینه که
هیچ شیعه ای به فتوای خمینی هرگز عمل نمیکنه
اما دسته دسته دخترها و زنهای شوهر دار دارن میرن سوریه و زنا میدن به اسم جهاد نکاح و به ارزوی بهشت
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
ارسالها: 1495
#358
Posted: 11 Dec 2013 12:26
rostam91: يعني: «به خواستههاي الهي، خرسند هستيم و امر الهي را به خدا ميسپاريم.... من، در كار خودم نگريستم و (پس از انديشه به اين نتيجه رسيدم كه) بايد بر اساس پيشينهي اطاعت و حرفشنوي خود نسبت به بيعت، عمل بكنم كه بستن ميثاق با خليفهاي غير از من، بر گردن من است.»
هر چند بیعت علی ع به زور و بعد به خاطر مصالح کشور بود ولی این اوج مردانگی علی ع رو نشون میده که حتی همچین بیعتی رو هم حاضر نیست نقض کنه
هرچند به او ظلم کردند
هر چند همگی بیعت علی را که بر گردنشان بود و در ازای دستور خدا و رسول خدا بسته شده بود و بر گردنشان بود شکستند و ......
این سند مردانگی و مظلومیت علی ع است
و سند دیگری از نهج البلاغه
خطبه شقشقیه و رسوایی خلفا
غصب خلافت و علل شكيبايى امام علی (علیه السلام)
آگاه باشيد! به خدا سوگند! ابابكر، جامه خلافت را بر تن كرد، در حالى كه مى دانست، جايگاه من در حكومت اسلامى، چون محور سنگهاى آسياب است (كه بدون آن آسياب حركت نمى كند) او مى دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز انديشه ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز كرد، پس من رداى خلافت، رها كرده، و دامن جمع نموده از آن كناره گيرى كردم، و در اين انديشه بودم، كه آيا با دست تنها براى گرفتن حق خود بپا خيزم؟ يا در اين محيط خفقان زا و تاريكى كه بوجود آوردند، صبر پيشه سازم؟ كه پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه مى دارد، پس از ارزيابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه تر ديدم، پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود، و با ديدگان خود مى نگريستم كه ميراث مرا به غارت مى برند.
بازى ابابكر با خلافت:
تا اينكه خليفه اول، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطاب سپرد (سپس امام مثلى را با شعرى از اعشى عنوان كرد) مرا با برادر جابر (حيان) چه شباهتى است، من همه روز را در گرماى سوزان كار كردم و او راحت و آسوده در خانه بود!! شگفتا! ابابكر كه در حيات خود از مردم مى خواست عذرش را بپذيرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد ديگرى درآورد؟ هر دو از شتر خلافت سخت دوشيدند و از حاصل آن بهره مند گرديدند. عمر و ماجراى خلافت سرانجام اولى حكومت را به راهى درآورد، و به دست كسى (عمر) سپرد، كه مجموعه اى از خشونت، سختگيرى، اشتباه و پوزش طلبى بود، زمامدار مانند كسى كه بر شترى سركش سوار است، اگر عنان محكم كشد، پرده هاى بينى حيوان پاره مى شود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مى كند سوگند به خدا مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمى گرفتار آمده بودند، و دچار دوروييها و اعتراضها شدند، و من در اين مدت طولانى محنت زا، و عذاب آور، چاره اى جز شكيبايى نداشتم، تا آنكه
شورا عمر و خلافت عثمان:
سپس عمر خلافت را در گروهى قرار داد كه پنداشت من همسنگ آنان مى باشم!!، پناه به خدا از اين شورا!، در كدام زمان من با اعضاء شورا برابر بودم؟ كه هم اكنون مرا همانند آنها پندارند؟ و در صف آنها قرارم دهند؟ ناچار باز هم كوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گرديدم، يكى از آنها با كينه اى كه از من داشت روى برتافت و ديگرى دامادش را بر حقيقت برترى داد و آن دو نفر ديگر كه زشت است آوردن نامشان شكوه از خلافت عثمان تا آنكه سومى به خلافت رسيد، دو پهلويش از پرخورى باد كرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويى سرگردان بود، و خويشاوندان پدرى او از بنى اميه بپا خاستند، و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه اى كه به جان گياه بهارى بيافتد، عثمان آن قدر اسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد، و اعمال او مردم را برانگيخت، و شكم بارگى او نابودش ساخت.
اهل سنت طبق معمول هر چه بر علیع شان باشد را جعل و دروغ میدانند و این خطبه را ساخته سید رضی میدانند اما اسناد نشان میدهد این خطبه مربوط به شخص حضرت علی ع است به شرح زیر
ابن ابی الحدید، شارح نهج البلاغه به نقل از ابن خشاب در این باره می گوید:
« به خدا سوگند! من این خطبه را در کتاب هایی دیده ام که دویست سال پیش از تولّد سیّد رضی(رحمه الله) تألیف شده است و آن را با خط هایی که نویسندگانش را می شناسم و همگان از علما و اهل ادب هستند و آنان پیش از آن که نقیب ابواحمد پدر سیّد رضی متولّد شود، می زیسته اند. »
همچنین وی می نویسد:
« بسیاری از این خطبه را در کتاب های شیخ خود، ابوالقاسم بلخی که پیشوای معتزله بغداد است و به روزگار مقتدر عبّاسی یعنی مدّتها پیش از آن که سیّد رضی متولّد شود دیده ام. همچنین مقدار بسیاری از این خطبه را در کتاب ابوجعفر ابن قبه که یکی از متکلّمان بزرگ امامیه است دیده ام. این کتاب او معروف به کتاب الانصاف است. ابوجعفر ابن قبه از شاگردان شیخ ابوالقاسم بلخی است و در همان عصر و پیش از انکه سیّد رضی(رحمه الله) متولّد شود، در گذشته است.[1] »
مصادر خطبه شقشقیّه:
برای مصدر شناسی خطبه شقشقیّه، آثار دانشمندانی ملاک اعتبار این خطبه واقع گردیده است که قبل از سیّد رضی یا معاصر با وی می زیسته اند که عبارتند از:
1. ابوجعفر احمد ابن [محمّد] خالد برقی(274ق): المحاسن
2. ابراهیم ابن محمّد ثقفی کوفی (283ق): الغارات: 39
3. ابوعلی محمّد ابن عبدالوهّاب جبایی بصری معتزلی (303ق)
4. ابوالقاسم عبدالله ابن احمد بن محمود کعبی معتزلی (متوفّی 319ق): الانصاف: 40
5. ابوجعفر محمّد ابن عبدالرّحمن بن قبه رازی، متکلّم و شاگرد ابوالقاسم بلخی
6. ابوجعفر محمّد ابن علیّ ابن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق (م381 ق): علل الشّرایع: 68 ؛ معانی الاخبار ج1 ص132
7. ابوعبدالله محمّد ابن النعمان معروف به شیخ مفید (متوفّی 413ق): الرشاد 166
8. شیخ الطّائفه ابوجعفرمحمّد ابن الحسن طوسی معروف به شیخ طوسی (متوفّی 460ق): الأمالی: 237
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
ارسالها: 1495
#359
Posted: 11 Dec 2013 12:46
rostam91: «خدا، فلاني را در آزمايشي كه كرد، جزاي خير دهد؛ او، كجيها را راست كرد و علتها را درمان نمود؛ سنت را بپا داشت و بدعتها را پسِ پشت انداخت و با دامني پاك و عيبي اندك رفت و در حالي درگذشت كه به خوبيهاي دنيا رسيد و از بديهاي آن بدور ماند؛ وظيفهاش را در قبال اطاعت خدا، انجام داد و شايسته و بايسته، تقواي الهي پيشه نمود؛ خود رفت و مردم را در راههاي پراكنده، برجا گذاشت كه بدينسان نه گمراه، توان رهيابي به راه درست را داراست و نه هدايتيافته به درستي راهي كه رفته، اطمينان دارد.»
هر دو از نهج البلاعه
در اولی گفته فلانی و در دومی نام برده است کدام قابل باور است
تا اينكه خليفه اول، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطاب سپرد (سپس امام مثلى را با شعرى از اعشى عنوان كرد) مرا با برادر جابر (حيان) چه شباهتى است، من همه روز را در گرماى سوزان كار كردم و او راحت و آسوده در خانه بود!! شگفتا! ابابكر كه در حيات خود از مردم مى خواست عذرش را بپذيرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد ديگرى درآورد؟ هر دو از شتر خلافت سخت دوشيدند و از حاصل آن بهره مند گرديدند. عمر و ماجراى خلافت سرانجام اولى حكومت را به راهى درآورد، و به دست كسى (عمر) سپرد،
كه مجموعه اى از خشونت، سختگيرى، اشتباه و پوزش طلبى بود،
(( خشونت و اشتباهات عمر و همچنین بدعت ها و اشتباهات او در تاریخ معروف است ))
زمامدار مانند كسى كه بر شترى سركش سوار است، اگر عنان محكم كشد، پرده هاى بينى حيوان پاره مى شود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مى كند سوگند به خدا مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمى گرفتار آمده بودند، و دچار دوروييها و اعتراضها شدند،
و من در اين مدت طولانى محنت زا، و عذاب آور، چاره اى جز شكيبايى نداشتم،
این علی سیف الله و قاتل عمر ابن عبد ود است و برکننده درب قلعه خیبر که ثواب یک ضربه او مساوی با ثواب اعنال جن و انس است
اوست که از صبر میگوید ....به او میگویند نسان کامل ....
در هنگامه جنگ چون شیر غران ....در هنگامه کار سختکوش و پرتوان ....در هنگام سیاست ....دیدی پر نفوذ و و زیرکی اش بی مثال .....بر هنگام مصلحت در حفظ دین خدا ....مظهر صبر و کیاست......در هنگام کمک به نیازمندان سخاوتمند و ناشناس و مهربان ......به وقت بحث علم و دانش تنها گوینده سلونی قبل عن تفقدونی ))هر چه خواهید قبل از فقدان من سئوال کنید ((
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
ارسالها: 104
#360
Posted: 11 Dec 2013 16:33
شیخ (یوسف بن سید هاشم رفاعی) در کتابشان(نصیحة لاخواننا علماء نجد) ضمن نصیحت به وهابیان حجاز،گوشه ای جنایات انها را هویداکرده جسارت وتوهین آنها را به صحابه وامهات مومنین واهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وسلم) را گوشزد کرده می گویند :
هدمتم معالم قبور الصحابة وأمّهات المؤمنين وآل البيت الكرام رضي اللّه عنهم وتركتموها قاعاً صفصفاً وشواهداً حجارة مبعثرة لا يُعلم ولا يُعرف قبر هذا من هذا بل سُكب على بعضها(1) البنزين فلا حول و لاقوّة إلاّ باللّه.
(1) قبر السيدّة آمنة بنت وهب أم الحبيب المصطفى نبيّ هذه لأمّة(صلى الله عليه وسلم)
ترجمه :
شما آثار قبور صحابه و مادران مومنین و آل البیت کرام را نابود و آن را بصورت پست و هموار رها کردید. گواه آن سنگهای پراکندهای است که این قبر از آن قبر شناخته نمیشود، حتی بر روی بعضی از آنها[قبر حضرت آمنه دختر وهب مادر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم رسول این امت.] بنزین ریخته شده است. فلا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم.
این کاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
(سکسی بوی)
ویرایش شده توسط: sorena100