انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 37 از 57:  « پیشین  1  ...  36  37  38  ...  56  57  پسین »

End Of Sunni And Shia Dispute | پایان دعوای سنی و شیعه


مرد

 
sorena100: اینهمه مدرک من وآمتیس آوردیم کافی نبود؟؟؟؟؟شما نمیخوای ببینی...چون میدونی داستان چیه......ادمی که به خواب رفترو میشه بیدار میشم اما کسیکه خودشو زده به خواب رو نه.....شما از نوع دومشی....
بابا ، ایها الناس کجاست این فتوای ازدواج نکاح؟ کسی دیده که ایشون مدرکی از این مفتی بیاره آدرس اون پست رو بزاره
یه مشت مقاله از سایتهای تشیع گرفته و چندتا کلیپ که معلوم نیست مال کیه به صرف اینکه زیرش نوشتن جهاد نکاح شد دلیل؟
مدرک و سند به اون فتوای خمینی میگن که عکس و تصویرش عربی و ترجه اش با هم اومده
براتون دروغهای روافض رو بعنوان نمونه ذکر کردم
sorena100: ریگی مذهبش چی بود؟؟؟حامیاش کی بود؟؟؟
ریگی رو قاطی مذهب نیود و یک موضوع سیاسی بود ریگی رو کدوم مولوی بلوچستان یا مفتی سعودی تایید کرده؟خانوادش رو کشتن در پی انتقام از خانوادش و مردم بلوچ دقت کن مردم بلوچ نه اسلام براومد اما از حربه دین استفاده میکرد برای توجیه کارهاش
اگه به مسائل سیاسیه این حکومت خون دها مفتی و مولوی سنی مذهب رو ریخنه حتی به مراجع تقلید خودش هم رحم نکرده نمونه اش برقعی رحمه الله و حیدر علی قلمداران از حوزویهای قم
ریگی هم وقتی دید مردمش تحت ستم هستن اومد جو اختناق رو در بلوچستان راه بندازه تا شیعیانی که از جاهای دیگه اومده بودند و بر مردم حکومت میکردن فرار کنن این چه ربطی به اسلام داره
sorena100: ظاهر ادله شرعیه اثبات می کند که خورشید است که به دور زمین گردیده و سبب میشود که شب وروز در سطح زمین به وجود آید و ما نمیتوانیم از ظاهر این دلایل بگذریم !!!!!
https://salafi-vahabi.blogfa.com/post/308
برات نمونه تحریف روافض رو آوردم که چجوری از یه فتوا برداشت کردن که دختر با پدرش خلوت نکنه یا استفاده زن از کولر حرامه در حالی که چنین چیزی نیود اینم همونه
     
  
مرد

 
ametis: خمینی یک مجتهد است برایمقلدینش و فتوایش عام نیست در موردش هم بحث شده بارها و در مورد زشتی این فتوا
مقلدینش کیان ؟ مگه شیعیان نیستند؟ تعدادشون چند نفره ؟ من میگم ۳۰۰۰۰۰۰۰ نفر شما چه جوری این عدد رو می تونی انکار کنی؟
برای عامه یا خاص ، یکی از بزرگترین مراجع معاصر تشیع این فتوا رو داده و بسیاری هم مقلد داره و چه بسیار که به این فتوا هم عمل کرده باشن !
ametis: حالا کدوم احمقی دختر شیرخوار عقد میکند و با او میخواهد حال کند جای سواله
خمینی و مقلدینش! ametis: ضما دهها منابع خارجی وجود داره برای فتوای جهاد النکاح
منابع خارجی هیچکدوم تصویری از این فتوا و دست خط ندارن؟ تو بلندگو گفته کسی باید شنیده باشه و اون نوار رو بده یا نه؟ هر خبرگزاری رسمی که بخواد خبری رو پخش کنه باید با سند حرف بزنه یا نه چرا این فتوا بازتابی تو رسانه های زسمی ایران نداشت و فقط تو دنیای مجازی اتفاق افتاد و بعد شبکه غیر رسمی ولایت اونو پر و بال داد؟
ametis: هیچ شیعه ای به فتوای خمینی هرگز عمل نمیکنه
شما اینو از کجا فهمیدی؟ در ضمن عمل کردن یا نکردن نیست اولا هر کی مقلد ایشونه باید احکامش رو عمل کنه و نمی تونه یکیش رو بگیره دوتاش رو. نه دوما بحث سر دادن فتواست نه عمل کردنش! ametis: و سند دیگری از نهج البلاغه


خطبه شقشقیه و رسوایی خلفا
خوب با این حساب علی دو پهلو حرف زده یا خطبه هاش رو از سر ترس و هر جا بنفعش بوده گفته شایدم اونهائی که در مدح خلفا گفته رو وهابیا به نهج البلاغه افزودن یا اینهائی که شما نیاری در مذمت خلفا خود شیعیان افزودن؟
به نظرت کدومش درسته و کدومش نادرست؟
ametis: « به خدا سوگند! من این خطبه را در کتاب هایی دیده ام که دویست سال پیش از تولّد سیّد رضی(رحمه الله) تألیف شده است و آن را با خط هایی که نویسندگانش را می شناسم و همگان از علما و اهل ادب هستند و آنان پیش از آن که نقیب ابواحمد پدر سیّد رضی متولّد شود، می زیسته اند. »
یکی از اون کتابها رو لطفا نام ببر! ametis: هر دو از نهج البلاعه

در اولی گفته فلانی و در دومی نام برده است کدام قابل باور است
شما بگو کدومش، کتاب شماست نه ما! ametis: سوگند به خدا مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمى گرفتار آمده بودند، و دچار دوروييها و اعتراضها شدند،

و من در اين مدت طولانى محنت زا، و عذاب آور، چاره اى جز شكيبايى نداشتم،
پس کتاب خودتون نشون میده علی مرد عمل نبوده و ریاکارانه حرف میزده البته نعوذبالله
پس امروز به این نتیجه می رسیم که علی رفتاری دوگانه و دوپهلو داته و ظاهرا از روی تقیه حرف میزده چون یه جا چیز دیگه ای میگه و جای دیگه یه چیز دیگه!
     
  
مرد

 
rostam91: بابا ، ایها الناس کجاست این فتوای ازدواج نکاح؟ کسی دیده که ایشون مدرکی از این مفتی بیاره آدرس اون پست رو بزاره
یه مشت مقاله از سایتهای تشیع گرفته و چندتا کلیپ که معلوم نیست مال کیه به صرف اینکه زیرش نوشتن جهاد نکاح شد دلیل؟
مدرک و سند به اون فتوای خمینی میگن که عکس و تصویرش عربی و ترجه اش با هم اومده
براتون دروغهای روافض رو بعنوان نمونه ذکر کردم

مثل سند شما من از عبدالعزیز بن عبدالله بن‌باز اوردم بازم قبول نکردی.......اگرم بیارم که آوردم قبول نمیکنی
https://salafi-vahabi.blogfa.com/
https://salafi-vahabi.blogfa.com/post/485
اینو ببین و قبول نکنی یعنی بی انصافی.........
rostam91: ریگی رو قاطی مذهب نیود و یک موضوع سیاسی بود ریگی رو کدوم مولوی بلوچستان یا مفتی سعودی تایید کرده؟خانوادش رو کشتن در پی انتقام از خانوادش و مردم بلوچ دقت کن مردم بلوچ نه اسلام براومد اما از حربه دین استفاده میکرد برای توجیه کارهاش
اگه به مسائل سیاسیه این حکومت خون دها مفتی و مولوی سنی مذهب رو ریخنه حتی به مراجع تقلید خودش هم رحم نکرده نمونه اش برقعی رحمه الله و حیدر علی قلمداران از حوزویهای قم
ریگی هم وقتی دید مردمش تحت ستم هستن اومد جو اختناق رو در بلوچستان راه بندازه تا شیعیانی که از جاهای دیگه اومده بودند و بر مردم حکومت میکردن فرار کنن این چه ربطی به اسلام داره
این هم مذهب شما نببود نه؟؟؟؟به اسلام ربط نداره به وهابیت ربط داره.....
rostam91: برات نمونه تحریف روافض رو آوردم که چجوری از یه فتوا برداشت کردن که دختر با پدرش خلوت نکنه یا استفاده زن از کولر حرامه در حالی که چنین چیزی نیود اینم همونه
این دیگه تو کتابشه بابا......
اما بله داداش مثل قبل تحریفه.....دروغه....

https://salafi-vahabi.blogfa.com/post/368
این کاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
(سکسی بوی)
     
  ویرایش شده توسط: sorena100   
مرد

 
علی‌اصغر غروی کیست

ویکی پدیا:
سید علی اصغر غروی مهر ماه سال ۱۳۲۵ در اصفهان زاده شد. او عضو شورای مرکزی حزب نهضت آزادی ایران و مسئول شاخه اصفهان این حزب می‌باشد. وی از فعالین ملی مذهبی به شمار می‌رود. [۶] سید علی اصغر غروی، بارزترین شاگرد سید محمد جواد غروی، مترجم و ویراستار آثار پدر، محقق و مفسر قرآن می‌باشد. وی دانش آموختة فلسفة اسلامی، همرزم و همگام دکتر مصطفی چمران و همچنین امام موسی صدر در لبنان، نمایندة دولت موقت در لبنان در آغاز پیروزی انقلاب، فرستادهٔ دولت شورای انقلاب به لبنان در سه ماههٔ آخر سال ۱۳۵۸ بوده است.[۱]
زندگی[ویرایش]وی در مهر ماه سال ۱۳۲۵ در خانواده‌ای از اهل علم و قرآن در اصفهان متولد شد. برجسته‌ترین آموزگار وی در کسب معرفت و اندیشهٔ دینی، پدرش سید محمد جواد غروی بود آموزگاری که حکمت و فقه و کلام و حدیث را به وی آموخت. علی اصغر غروی معتقد است گوهر ارزشمندی که پدرش در اختیار وی نهاد، نه اندیشة دینی که الهی اندیشیدن بود، زندگی بخردانه‌ای که لازمهٔ نیل به سعادت جاودانه است.[۲]

تحصیلات[ویرایش]او در سال ۱۳۴۸ مدرک کارشناسی خود را در رشتة ادبیات و زبان انگلیسی از دانشگاه تهران اخذ نمود. پس از اتمام خدمت نظام وظیفه و نیز ضمن آن تدریس در مدرسة عالی مدیریت کرمان، در میانة سال ۱۳۵۳ برای ادامهٔ تحصیل به لبنان رفت و در سال ۱۳۵۵ به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشتهٔ فلسفه اسلامی از دانشگاه لبنان و در سال ۱۳۵۸ به اخذ درجهٔ دکترا در همان رشته از دانشگاه سن ژوزف بیروت نائل آمد از جمله اساتید ایشان عبارتند از: جلال الدین همایی، پرویز ناتل خانلری، محمد معین، بدیع الزمان فروزانفر، سعید نفیسی.[۳]

فعالیت سیاسی[ویرایش]در دانشگاه تهران از مهندس بازرگان متاثر شد و به مبارزات سیاسی پرداخت.

در سال ۱۳۶۰ فعالیت سیاسی خود را تحت حزب نهضت آزادی ایران از سر گرفت و هم اکنون عضو شورای مرکزی آن و از فعالین ملی مذهبی است.

غروی پنج بار پس از انقلاب اسلامی به اتهامات مختلفی مانند نشر اکاذیب دینی یا تلاش برای براندازی نظام به زندان افتاده‌است.

آخرین بازداشت[ویرایش]سید علی اصغر غروی در روز جمعه ۹ مهر (اول اکتبر ۲۰۱۰) به همراه ابراهیم یزدی و هاشم صباغیان که جهت شرکت در یک مراسم ترحیم به اصفهان آمده بودند توسط افرادی که خود را مأموران امنیتی و بسیج معرفی می‌کردند بازداشت شد[۴][۵][۶].

یکی از شاهدان عینی این واقعه گفت که آقای یزدی و آقای صباغیان روز جمعه ۹ مهر (اول اکتبر) برای شرکت در مراسم ختم یکی از اعضای نهضت آزادی به شهر اصفهان سفر کرده بودند و هنگامی که برای استراحت و اقامه نماز جمعه به منزل یکی از دوستان خود رفته بودند، بازداشت شدند. به گفته او مأموران لباس شخصی که خود را مأموران امنیتی و بسیج معرفی می‌کردند، اقامه این نماز را «غیر قانونی» خواندند و به همین دلیل به بازداشت اعضای نهضت پرداختند.

این شاهد عینی گفت که اعضای نهضت از این مأموران حکم قضایی مطالبه کردند، اما مأموران چنین حکمی ارائه ندادند.

او گفت که مأموران علاوه بر سه عضو نهضت، تعداد دیگری از حاضران را هم که به این بازداشت‌ها اعتراض می‌کردند با خود بردند.‭BBC ‮فارسی‬ - ‮ایران‬ - ‮ابراهیم یزدی و هاشم صباغیان بازداشت شدند‬‬بی بی سی فارسی

ایشان روز یکشنبه ۱۸ مهر ماه ۸۹ از زندان آزاد شدند ولی دکتر ابراهیم یزدی همچنان در بند اسارت اند لازم به ذکر است ایشان در حال حاضر آزاد هستند[۷]

تاکنون چندین واکنش اعتراضی نسبت به دستگیری چند تن از رهبران نهضت آزادی ایران، نشان داده شده‌است[۸][۹][۱۰]. دکتر سید علی اصغر غروی در روز یکشنبه مورخ ۱۹/۸/۹۲، به جهت نگارش مقاله «امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟» و انتشار آن در روزنامه توقیف شده بهار، صبح امروز (دوشنبه ۲۰/۸/۹۲)، وی توسط ضابطین دادگاه انقلاب از اصفهان به دادسرای فرهنگ و رسانه در تهران منتقل شده است.[۱۱]

فعالیت دینی[ویرایش]وی در سال ۱۳۵۸ به ایران بازگشت و پس از دو ماه همکاری با دولت موقت به نخست وزیری مهندس بازرگان در کنار غروی، پدر خود، قرار گرفت و علوم فقه، حکمت، تفسیر و کلام را نزد وی تکمیل نمود و همزمان به ترجمه و ویرایش آثار علامه غروی پرداخت.

در سال ۱۳۸۶ به حکم دادگاه ویژه روحانیت، نماز جمعه ایشان که پیشینه‌ای دیرینه از زمان پدرشان داشت، تعطیل و از برگزاری جلسات تفسیر قرآن ایشان هم جلوگیری شد.

غروی رسالت خود را کشاندن حکمت به پهنه اندیشه و عمل مردمان می‌داند وی از سال ۱۳۸۰ اقدام به برگزاری کلاسهایی با عنوان تفسیر ترتیبی و تفسیر موضوعی قرآن مبین نمود. این کلاس‌ها توسط اداره اطلاعات اصفهان تعطیل شد. تفکر دینی او، تبیین مسؤولیت انسان در قبال خویش و جامعه را بر وی واجب می‌نمود، ازینرو در کنار تحصیل دانش دینی، برای اداء این وظیفه، همواره به روشنگری و تنویر افکار عموم پرداخته است.[۱۲]

یادداشتی که منجر به توقیف روزنامه بهار و بازداشت ایشان شد[ویرایش]در تاریخ چهارشنبه, ۱ آبان, ۱۳۹۲ از ایشان مقاله‌ای با عنوان «امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟» به مناسبت عید غدیر خم در رونامه بهار انتشار یافت. شنبه ۴ آبان ۱۳۹۲ سه روز پس از انتشار این مقاله روزنامه بهار طی توضیحاتی پیرامون آن، از مطالب ذکر شده در این مقاله اعلام برائت می‌کند و چاپ این مقاله را یک اشتباه ذکر می‌کند.[۱۳] و نهایتادر مورخه ۱۳۹۲/۰۸/۰۶روزنامه بهار توسط هیات نظارت بر مطبوعات توقیف شد دو تن از مراجع تقلید در این رابطه اظهار نظر نمودند. مکارم شیرازی فرمودند؛ نباید فقط به توقیف روزنامه بهار قناعت کرد.[۱۴] نوری همدانی نیز با اظهار تاسف از این رویداد فرمودند: «چرا باید یک روزنامه جرات توهین به مقدسات را پیدا کند.»[۱۵] همچنین صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه، با اشاره به درج مقاله‌ای جنجالی در روزنامه اصلاح‌طلب «بهار» گفت «عده‌ای گمان کرده‌اند فضایی در کشور به‌وجود آمده» که بتوانند ارکان اعتقادی نظام را زیر سوال ببرند وی هم‌چنین در مورد کل‌گیری یک جریان خزنده فرهنگی هشدار داد و هم‌چنین افزود که «می‌خواهند یک جریان سیاسی و امنیتی ایجاد کنند.[۱۶] لازم به ذکر است سید علی اصغر غروی تا کنون در دو بخش «نه انکار امامت، نه انکار ولایت» (بخش اول) و «نه انکار امامت، نه انکار ولایت» (بخش دوم) به منتقدان پاسخ گفته است.[۱۷]چهار شنبه هشتم آبان، رادیو زمانه مصاحبه‎‌یی با حسن یوسفی اشکوری و آقای علیجانی پیرامون مقالهٔ «امام، پیشوای سیاسی، یا الگوی ایمانی؟» انجام داد که متن این مصاحبه و پیوند صوتی آن در وب‌گاه ارباب حکمت موجود است.[۱۸]لازم به ذکر است ایشان در تاریخ نوزدهم آبان ماه بازداشت شدند.[۱۹]بناء بر اطلاع بدست آمده، جلسهٔ دادرسی دکتر غروی که قرار بود امروز (سه شنبه ۲۱/۸/۹۲) در دادسرای فرهنگ و رسانهٔ تهران برگزار گردد، تا روز یک شنبه مورخ ۲۶/۸/۹۲ به تعویق افتاده و ایشان همچنان در بازداشت به سر می‌برند.[۲۰]

واکنش‌ها به بازداشت سید علی اصغر غروی[ویرایش]اعضاء و علاقمندان نهضت آزادی ایران در خارج کشور با انتشار بیانیه‌ای با عنوان «گناه بزرگ دکتر غروی این است که بر سنت گرایان تاخته است» بازداشت دکتر سید علی اصغر غروی را محکوم کردند در قسمتی از این بیانیه آمده است :آنچه «توهین به تشیع و مقدسات»! شمرده‌اند، در حقیقت نه دلسوزی برای امامت و ولایت اهل بیت، بلکه، به اعتراف نماینده مجلس و عضو کمیسیون امنیت ملی نظام، سست شدن پایه‌های دینی ولایت فقیه در ادعای نیابت آن بزرگواران می‌باشد. غافل از این که چنین تعصبات خلاف شرع و خلاف قانون است که به سست شدن روزافزون ولایت فقیه و سلب مشروعیت بیشتر آن منتهی می‌شود پاسخ نوشته دکتر غروی را تعداد قلیلی از خوانندگان نشریه بهار خوانده بودند، اما اینک به لطف جهالت تنگ نظران در بستن نشریه بهار و به بند افکندن آن آزاده اندیشمند، این نوشته دست به دست می‌گردد و پیامش انعکاس و تأثیر به مراتب بیشتری یافته است. چنین است قانون ریزش باطل و رشد و زایش حق. در بخشی دیگر چنین آمده است: گناه بزرگ دکتر غروی، که در تجلیلی کم نظیر از امام علی (ع)، ولایت و زعامت کبرای آن امام را تا روز قیامت شمرده، این است که بر سنت گرایان و مدعیان تشیع تاخته که چرا امامت ایمانی و الگوی اخلاقی ابدی او را رها کرده و امامت انتصابی سیاسی چند روزه دنیائی را، که پایه‌ای در قرآن و نهج البلاغه ندارد، چسبیده‌اند.[۲۱] فرزانه بذر پور در وب سایت جرس در مقاله «غروی، بازداشت یک تفکر» می‌نویسد: سید علی اصغر غروی غرامت صد‌ها سال تحجر در حوزه‌های علمیه را می‌پردازد، این پژوهشگر عزیز در حکومت دینی معاشش را به دین فروشی گره نزده باید به زندان رود، چون حوزه‌های علمیه باب بحث و فحص رابسته‌اند و به جای همچو اویی که در دانشگاه درس بدهد و دین عقلانی را به دانشجویان عرضه کند که اگر خواستند بپذیرند و اگر نخواستند نپذیرند، مداحان در حوزه و دانشگاه مثل کلاغی شوم می‌خوانند و تتمهٔ آبروی اسلام و تشیع را می‌برند.[۲۲] علی شکوهی در ۲۱ آبان در روزنامه ایران در مقاله یی با عنوان «اندیشه را با اندیشه پاسخ دهیم» چنین می‌نویسد:نویسنده مقاله مذکور درباره امامت نظر خود را بیان کرد و ما می‌توانیم با آن مخالف باشیم که البته بنده نیز با نظر ایشان مخالفم. در عین حال تا زمانی که ایشان به طرح نظرات خود می‌پردازد، ما نباید به سراغ برخوردهای قضایی برویم و با زندانی کردن ایشان، ابعادی متفاوت به مسائل فکری بدهیم این اقدام نه تنها گستره تأثیرگذاری آن نوشته را کم نمی‌کند، بلکه موجب می‌شود افراد بیشتری به سراغ آن بروند و به دلیل مظلوم تلقی کردن نویسنده آن، جانبداری ناخواسته از آن نوشته هم گسترش پیدا کند باید یک بار برای همیشه باور کنیم که آنچه یک اندیشه را از کرسی حقانیت به زیر می‌کشد، اندیشه‌ای برتر و غنی تر است نه برخوردهای امنیتی یا قضایی.[۲۳] اتحادیه مسلمین نایین در نامه یی با عنوان «برخوردهای قضایی با دکتر غروی هیچ توجیه قانونی ندارد» به دکتر حسن روحانی چنین می‌نویسند: آیا مخالفتی که تنها با افترا، دروغ و بهتان همراه است، بدون نوشتن حتی یک خط مستدل برای رد کردن این مقاله که به قول خود دکتر غروی این هم نظریست در میان نظرها، نقض کامل آزادی بیان، اندیشه و عقاید نیست؟![۲۴]

فیلم توضیحات دکتر غروی پیرامون مقاله امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی[ویرایش]امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟ (بخش اول)
امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟ (بخش دوم)
امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟ (بخش سوم)
امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟ (بخش چهارم)
امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟ (بخش پنجم)
چکیده اندیشه‌ها[ویرایش]سید علی اصغر غروی در تمامی مباحث مطرح شده با پدرشان سید محمد جواد غروی هم نظر و هم اندیشه هستند در ادامه به برخی از نظرات حکیم غروی اشاره می‌کنیم

۱. اجتهاد وی معتقد است مجتهد باید در احکام إلهی به علم یقینی برسد، زیرا احکامی را که خداوند مقرر فرموده همه تعلیلی است و بنا بر حکمتی آنها رامعین کرده‌است که متضمن مصالح خلق می‌باشد. طبق آیات کتاب مهم‌ترین اثری را که خالق گیتی از وضع این احکام اراده فرموده، ایجاد امت واحده و رفع اختلاف و تفرقه بوده‌است. پس نباید ظن فقیه در بیان حکم إلهی دخیل گردد. بر این اساس وجوه متفاوت درک حکم خداوند، مغایر و ضد هدف منشود از وضع آن حکم می‌باشد و به همین سبب احتیاط در بیان حکم، بی مفهوم و به معنای آنست که مجتهد خود در آن حکم شک دارد، پس چگونه از مقلد خود می‌خواهد به شک او عمل کند؟.[۲۵]

۲. تقلید مقلد هم باید در شناخت احکام إلهی به علم برسد از اینرو تبعیت از یک فقیه رفع مسئولیت از او نمی‌کند و باید با حکمیت عقل، از هر فقیهی که مسئله یا مسائل احکام را با استناد به کتاب خدا و سنت قطعیه عقلیه بیان می‌نماید، پیروی کند. پس مقلد می‌تواند در هر حکمی از یک مجتهد، مستقلاٌ تبعیت نماید نه اینکه در تمامی مسائل، از یک فقیه تقلید کند و در مسائل ثابت شرع نیازی نیست که فقیه در قید حیات باشد.[۲۶]

۳. حکم سنگسار سنگسار کردن زانی و زانیه را از احکام بنی اسرائیل می‌داند که خود بر دین موسی افزوده‌اند و ذکری از چنین حکمی در قرآن نیامده و در عمل قطعی پیامبر نیز وارد نشده‌است.[۲۷]

۴. ناسخ و منسوخ در قرآن وی به نسخ در آیات کتاب خدا معتقد نیست و آن را موهن مقام إلهی و مغایر علم خداوند می‌داند. وی آیه ما ننسخ من آیه او ننسها... متضمن ادیان پیشین و آیات کون می‌شمارد یعنی قرآن، ادیان قبل از خود را نسخ نموده و همچنین هر پدیده‌ای وقتی در اثر مرور زمان از بین برود و یا از کار بیفتد، مثل آن یا بهتر از آن ساخته می‌شود و این سنت إلهی است و معنای نسخ، جز این نیست.[۲۸]

۵. تقیه در این باب نیز نظر او خلاف شایع است و آن را برای امام در مقام بیان حکم خلاف قرآن می‌داند. بنابراین احادیثی را که ائمه در برخی مسائل گفته‌اند و نظر ان‌ها با اهل سنت یکی بوده‌است، چون در بیان حکم بوده‌اند، نمی‌توان حمل بر تقیه نمود و باید به ان‌ها عمل کرد. زیرا اگر امام از بیان حکم پروا داشته باشد، از مقام امامت ساقط می‌گردد.[۲۹]

۶. قطع دست وی استدلال می‌کند که چون معنای آیه در معنای ید مجمل است، غرض، صدور حکم بریدن دست نبوده و معتقد است ید در آیه به معنای قدرت بکار رفته زیرا آن که می‌دزدد با تکیه بر مقام و منصب و قدرتی است که توان و ابزار و امکان دزدیدن را برایش فراهم می‌آورد. بنابراین باید دست او را از مقام و قدرت قطع نمود یعنی توان و ابزار دزدی را از او گرفت و اگر کسی به جهت نیاز و فقر دست به دزدی زد، حرج و گناهی بر او نیست و با توسعه عدالت و عادلانه ثروت باید دست او را هم از این کار قطع نمود. این معنی در لغت و ادب و روایت وارد است.[۳۰]

۷. نماز جمعه این نماز را واجب عینی می‌داند یعنی به جای نماز ظهر روز جمعه حتماً باید نماز جمعه اقامه شود. و این حکم صریح خداوند است در سوره جمعه و نیز سنت قطعیه. نماز عیدین (فطر و قربان) را هم جزو نمازهای واجب می‌شمرد.[۳۱]

۸. مغرب و هلال در موضوع مغرب، زمان فرارسیدن نماز مغرب و افطار را همان غروب آفتاب می‌داند و قائل به فاصله احتیاطی نیست. غره شهور قمریه را هم طلوع ماه بر کره زمین دانسته قائل به افق و تفکیک کشورها بر حسب مرزهای جغرافیایی نمی‌باشد و اختلاف موجود بین کشورهای اسلامی را یک امر سیاسی زیان بار می‌داند نه یک مسئله شرعی. زیرا جنبه غالب و عملی در احکام اسلام، ایجاد وحدت بین امت است نه انتشار تفرقه.[۳۲]

۹. حکم قتل مرتد این حکم در قرآن نیست و در زمان رسول خدا و پس از او که رده پدید آمدند و مرتدان بسیار گشتند کسی از آن‌ها به حکم پیامبر یا خلفاء دین به قتل نرسید. بنابراین مرتد را نمی‌توان به قتل رساند زیرا خلاف اختیار و آزادی است که خدا به بشر اختیار فرموده است.[۳۳]

۱۰. شفاعت به گفته وی در بین برخی از عوام مردم -به غلط- به این معناست که انسان هر گناهی کرده باشد، با سلام کردن و زیارت قبور ائمه هدی و گریستن و عزاداری برای آنها، شفاعت آنها را حاصل و گناهانش بخشیده می‌شود! که نتیجهٔ چنین عقیده‌ای آنست که مردم در ارتکاب معصیت جرات یافته و با اطمینان به شفاعت، بی پروا به معاصی روی می‌آورند و بدون هیچ خوفی از مواخده الهی مرتکب انوع جرائم می‌گردند. در واقع شفاعت به معنای مقرون شدن و سنخیت یافتن با قرآن و مطیعین و طیبین است. در حالیکه مسلمین از قرآن و حدیث و هدایت خدا و رسول بهره کافی نبرده‌اند. برطبق نص صریح آیات الهی در قرآن کریم، شفاعت موقوف به اذن خداست و خدای متعال وقتی اجازه می‌دهد که، کسی که برایش شفاعت می‌شود با پیامبر و ائمه سنخیت داشته باشد و اخلاق و اعمالش مورد رضایت خدا باشد، و رضای خدا از بنده جز به سبب اطاعت از اوامر و احتراز از نواهی تحقق نیابد، وگرنه مشمول رحمت و شفاعت نخواهد شد.[۳۴]

۱۱.ولایت فقیه و ظن فقیه مقبوله عمر بن حنظله (مورد استناد در موضوع ولایت فقیه) و حدیث من بلغه ثواب (مورد استناد در موضوع تقلید و ظن فقیه) را از مجعولات شمرده و این دو را از مهمترین اخبار آحاد منحوله در ایجاد انحراف و کژی در اسلام و شیعه قلمداد کرده است.[۳۵]

۱۲.شهید و شهادت باید راه رضا و تسلیم به فرمان و هدایت الهی و رسیدن به مرتبه شهادت باید را انتخاب کرد. انسان باید بکوشد به این مرتبه دست یابد! باید راهی را که قرآن تعیین فرموده بپیماید. و تا از مال دست نشوید، یعنی بود و نبود آن برایش مهم نباشد، نمی‌تواند! وصول به مقام رؤیت و شهود، نیاز به مجاهدت دارد. اول جهاد با مال و جان، دوم با عدم دلبستگی به فرزند، و زیبایی‌های دنیا. اگر انسانی به آن درجه رسید که نتایج و پایان هر عمل را ببیند، حتماً ثبات قدم پیدا می‌کند، و در هیچ شرایطی باز نمی‌گردد! حتی اگر ببیند که شمشیرها در کربلا بر سینه او فرو می‌رود! چون شاهد حقیقت است، و آن حقیقت آنقدر زیباست که دیگر از دستش نمی‌دهد! اما کژی از آنجا پدیدار گشته که گفته‌اند: ای شیعه هر خطایی که می‌خواهی بکن، اگر گناهانت به اندازهٔ ریگ‌های بیابان و قطرات باران و برگ‌های درختان و ستارگان آسمان‌ها باشد، با یک قطرهٔ اشک بر حسین پاک می‌شود. درحالی‌که او در کربلا فریاد می‌زند: «برای احیاء دین جدم و امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم»! و در این راه جان می‌دهد، تا یک آیه از قرآن مطرود نماند! حال وقتی که قرآن را زیر پا گزاشته و هر منکری که می‌خواهیم می‌کنیم، از او می‌خواهیم که شفاعتمان کند! آیا استهزائی بالاتر از این نسبت به مقام شامخ حسین وجود دارد؟! آیا حسین را شفیع گناهان خود می‌کنیم؟! در حالی که قرآن آمده است که ما را شهید کند و به مقام شهادت و شهود برساند.[۳۶]

دکتر غروی از منظر شاگردانش[ویرایش]شاید نخستین ویژگی شگفت انگیزش، شخصیت «با ثبات» اوست هرگز ندیدم به خاطر رضایت مخاطبانش جهت سخن و عملش را تغییر دهد. او وقتی در جمع سنتی هاست، بیانش، باورهایش و رفتارش هیچ تفاوتی نمی‌کند با زمانی که در جمع روشنفکران است.[۳۷]
او وقتی چیزی را می‌فهمد، هیچ تردیدی در اجرائش نمی­کند. میان باورهای او و عملش هیچ فاصله‌ای نیست. به عبارتی «تقیه» در قاموس او معنایی ندارد.[۳۸]
او از مسیر افکارش ارتزاق نمی‌کند و برای گذران زندگی معمولیش، رنج می‌کشد. سالهای سال است که در مزرعه‌ای اجدادی و نسبتاً خشک، کشاورزی می‌کند و آب و خاک و درختان آنجا را چون فرزندانش پاس می‌دارد. کار سخت کشاورزی او را نسبت به دریافت وجوهی که بابتش زحمتی کشیده نشده، حساس کرده؛ و سالهای سال محروم بودن از مشاغل مختلف به دلیل فعالیت سیاسی، او را برای ساختن با حداقل‌ها آماده کرده است.[۳۹]
شیعه از منظر او یعنی جریانی که منادی فهم اصیل قرآن است و در هیچ شرایط تاریخی، امامانش عمل به قرآن را به عنوان میراث گرانقدر پیامبر، فروگذار نکردند. به همین جهت معتقد به خرافه زدایی از تاریخ و عقاید شیعه است. برای همین با اینکه عمیقاً دل در گروی شیعه و تعالیم حیات بخش آن دارد، مقبول عامهٔ شیعیان نیست و همواره اتهام «سنی­گری» را بر دوش کشیده است.[۴۰]
او اکنون با قریب هفتاد سال سن، با کمر درد مزمن و ضعف دستگاه عصبی و نیز بیماری قلبی، در زندان به سر می‌برد؛ مثل بسیاری بیماران زندانی دیگر. برای او زندان فرقی نمی‌کند، چون در بیرون زندان هم تنها همدهش قرآن بود و گویا در سلول هم تنها کتاب مجاز، قرآن است. حتی اگر قرآن هم در اختیارش نباشد، بخش عمدهٔ آن را در حفظ دارد و متنی را که عاشقانه دوستش دارد، می‌خواند، مثل همیشه راه می‌رود و می‌اندیشد. همیشه می‌گفت: اگر هزار سال دیگر زندگی کنم جز از قرآن و اهل بیت که حاملان اصیل آن هستند، سخن نخواهم گفت.[۴۱]
حدود پانزده سال قبل یکی از قاضی‌های دادگاه ویژه روحانیت گفته بود که او سالم‌ترین کسی است که در تمام عمرم دیده‌ام. اکنون او دوباره بدون هیچ جرمی، در بازداشت است. سرانجام ده، صد، یا هزار روز دیگر آزاد خواهد شد؛ سربلندتر از قبل. ما در این روزگار نیازمند امثال او هستیم؛ شاید مسؤولان دادگاه هم نیازمند چنین دیدارهایی باشند؛ دیدن انسانی که سرشار صبوری و دلسوزی و خیرخواهی است برای آنها هم تجربه‌ای ماندگار است.[۴۲]
مقالات[ویرایش]امام پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی[۴۳]
نه انکار امامت، نه انکار ولایت[۴۴]
نه انکار امامت، نه انکار ولایت(بخش دوم)[۴۵]
حکومت؛ حاکمیت و حکمیت[۴۶]
عزاداریهای مرسوم؛ بدعت یا سنت؟[۴۷]
معنای رجال در لغت، قرآن و روایت[۴۸]
قرآن به مثابهٔ گفتار یا نوشتار[۴۹]
شهید و شهادت گواه رویت[۵۰]
فهم توسعه یافته[۵۱]
هدف مقدس و ابزار نامقدس[۵۲]
حدود حجاب و زینت در قرآن و سنت و روایت[۵۳]
کدامین شفاعت؟[۵۴]
مسیح در گل خود دمید و به آسمان پرواز کرد[۵۵]
تقلید[۵۶]
از مُراهق تا مکلف[۵۷]
نظری به قرآن و آنچه درآنیم[۵۸]
حجاب؛ اجبار یا اختیار[۵۹]
جایگاه مدیحه سرایی و مرثیه خوانی در کتاب و سنت[۶۰]
علی و کدامین عدالت[۶۱]


آثار[ویرایش]رساله‌ها: سرقت و قطع ید، ضرورت الگوپذیری، رفعت و ذلت و قتال در قرآن، حق و تکلیف، ارتداد در قرآن[۶۲]
سخنرانی‌ها (موضوعی): حجاب در قرآن، خطبه‌های عیدین، علل شکست قیام امام حسین (ع)، پیش زمینه‌های قیام امام حسین (ع)[۶۳]
گفت و گوها: پرسش‌های محمد نوری زاد و پاسخ‌های دکترسید علی اصغرغروی + پاسخ دکترغروی به ابهام‌های خوانندگان[۶۴]، دلیل قرآنی ندارد[۶۵]، قیام توحیدی هفته[۶۶]، چمران به دموکراسی اعتقاد داشت نه به حاکمیت فقیهان[۶۷]
نامه‌ها: نامه به مراجع[۶۸]، نامه سرگشاده به محضر آیات عظام و علماء اعلام[۶۹]
     
  
مرد

 
مقاله ای که منجر به توقیف روزنامه بهار شد:
چهارشنبه, ۱ آبان, ۱۳۹۲
امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟

چکیده : پیام غدیر از سوی رسول آزادی و رهایی و عدل، معرفی ولی و امام مردم است تا قیام قیامت، نه تعیین و نصب حاکم سیاسی برای مدتی کوتاه. بارخدایا! در پرتو تعالیم کتابت از ظلمات، کژی‌ها و تباهی‌ها رهایمان ساز و به نور ایمان و آگاهی داخلمان گردان، تا وعده تو را محقق ساخته باشیم و بسان پیشوایمان علی، الگو برای همه مردم باشیم. خداوندا! درود...

علی‌اصغر غروی:

برای ما که باور داریم پیامبر اسلام خاتم انبیاء الهی است، رحلت او معنایی می‌یابد، ورای رنج‌ها و تاثرهای عاطفی فقدانش. زیرا بسته شدن لب‌های او یعنی خاموش شدن آخرین نداهای آسمان در هدایت بشر. گرچه خداوند پیوسته بندگانش را به صراط مستقیم رهنمون است اما نزول اینچنین حقایق هستی و تبیین رموز سعادت انسانی پایان یافته است. با این وصف روشن است که آخرین کلمات چنین پیامبری، اهمیتی صد چندان می‌یابند. پس باید آخرین وصایای او در ماجرای غدیر، به عنوان بخشی از آخرین سخنانش، کاوشی جدی و عمیق را در پی‌داشته باشد. و بی‌خود نیست که این‌ها همه بحث و نظر را به‌دنبال کشانده است. این هم نظری است در میان نظرها.

یکی از مهم‌ترین مسائلی که قرآن بر آن تاکید داشته و اقدام برای به انجام رساندنش را از همه انبیاء و پیروانشان طلب کرده، امامت و پیشوایی از یکسو و تشکیل امت است از دیگر سو، به منزله گروهی که از نظر تفکر در زندگی متحدند، و از یک امام و پیشوا تبعیت می‌کنند. در فرهنگ قرآنی ما ابراهیم اولین پیامبری است که به توحید فراخوانده و سپس تشکیل امت داده، یعنی توانسته است گروهی از انسان‌ها را که دارای یک ملت (اندیشه) هستند گرد هم آورد و صاحبان آن اندیشه، به جهت طرز فکر و ملتِ واحدی که دارند، در اخلاق، ‌‌منش وکنش، متمایل، منسجم، متماسک، متحد، متعاون، همراه، هم‌مقصد، هماهنگ و هم‌پیمان هستند.

«وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَاما» (بقره ۱۲۴)

ای پیامبر به‌خاطر داشته باش که خداوند ابراهیم را برگزید و برای او کلمات خودش را به اتمام‌رسانید وگفت‌ ای ابراهیم (اکنون که کلمات بر تو تمام شده است) من تو را پیشوای مردم قرار می‌دهم» از مضون آیه چنین بر می‌آید که با اتمام کلمات بر ابراهیم، هرآنچه را که او در راستای هدایت جامعه به سوی دعوت الهی نیازمندش بوده است، خداوند در اختیارش قرار داده و اکنون می‌تواند نقش امام و پیشوا را ایفا کند. آیا مراد از این امامت، پیشوایی سیاسی جامعه است؟ برای پاسخ به این سوال، آیه فوق را در کنار آیه سوم از سوره مائده می‌نشانیم که از آن موضوع معرفی علی(ع) برای جانشینی سیاسی پیامبر(ص) استخراج شده است:

«الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِینا» (مائده ۳)

آیا برداشت مذکور از آیه فوق پذیرفتنی است؟ از چشم‌اندازهای گوناگونی می‌توان پاسخ این پرسش را جست‌وجو کرد:

۱- آیات قبل و بعد از آیه فوق موید این معنی است که خداوند پیامبر را موظف می‌کند هر آنچه بر او نازل می‌شود، بی‌کم‌وکاست، ابلاغ کند و در این میان هیچ پیشامد و گزندی وی را از انجام رسالت باز ندارد و بر طغیان و مخالفت و سرکشی کافران اندوهگین نباشد. پس، از سیاق آیات چنین به‌نظر می‌رسد نعمتی که تمام شده است، همان وحی خداوندی (قرآن) و تحقق عینی آن (اسلام) باشد. یعنی اکنون که وحی بدون هیچ نقص و گزندی به مردم ابلاغ شده است، نعمت بر ایشان تمام است.

۲- اگر موضوع«بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیک» معرفی علی(ع) به خلافت می‌بود، باید بلافاصله در همین جا آن را ذکر می‌فرمود، زیرا خداوند حکیم است و تاخیر بیان از وقت حاجت از حکیم، قبیح.

۳- تخصیص آیات کتاب به یک موضوع، باید همراه با دلائل بسیار روشن صورت پذیرد، در غیر این ‌صورت موجب بروز ناهماهنگی در آیات، می‌شود. در اینجا نیز اگر مضمون آیه فوق را همان «نصب سیاسی» بپنداریم، با آیاتی ناسازگار می‌شود که به پیامبر دستور می‌دهد در اداره دنیای مردم (یعنی همان «امر») با آنان مشورت کند: «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر» و «وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَینَهُمْ»

۴- علی (ع) خود در جای‌جای نهج‌البلاغه بر این نکته تاکید می‌نهد که حکومت سیاسی از طریق بیعت و رای در اختیار قرار می‌گیرد. به عنوان نمونه امیرالمومنین در نامه ششم نهج البلاغه خطاب به معاویه می‌نویسد:

«مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند، هم بدانسان بیعت با مرا پذیرفتند. پس کسی که حاضر است نتواند دیگری را خلیفه گیرد و آن‌که غایب است نتواند کرده حاضران را نپذیرد. شورا از آن مهاجرین و انصار است. پس اگر اینان بر امامت کسی گرد آمدند و او را امام خود نامیدند، خشنودی خدا هم در آن است... .»

کلمات مولی آشکارا بیانگر این حقیقت است که خلافت، امری انتصابی از جانب خداوند نیست و جانشین سیاسی رسول خدا باید توسط مردم انتخاب شود.

۵- علی(ع) هرگز از حقی در امر خلافت و حکومت که از جانب خدا برای او در نظر گرفته شده و توسط پیامبر ابلاغ شده باشد، حرفی به میان نمی‌آورد. حتی آنجا که می‌خواهد از حق خود برای خلافت دفاع کند، بر ارزش‌ها و شایستگی‌های خودش تاکید می‌کند و مردم را بر این نکته «آگاه» می‌سازد که مبادا در «انتخابِ» خود دچار اشتباه شوند. در تمام خطبه‌های نهج‌البلاغه، نسبت بین «آگاهی و انتخاب» چنان آشکار است که جای هیچ تردیدی باقی نمی‌گذارد که نگرش علی(ع) به مقوله حکومت چگونه و چیست! علاوه براین، نگاهی به گفتار،‌منش و کنش وی در طول ۲۵ سال کناره‌گیری و ۵سال حکومت، موید این مطلب است.

۶- رفتار علی (ع) با هر سه خلیفه پیش از خود و به‌ویژه ابوبکر و عمر، که در بسیاری از کتب تاریخی مکتوب شده، به روشنی نشان می‌دهد که وی آن‌ها را کسانی نمی‌پندارد که سخن پیامبر را بر زمین زده و حکومت را غصب کرده باشند! همکاری‌های شگفت‌انگیز علی (ع) با خلفا، که بارها از جانب خودشان مورد تاکید قرار گرفته، آن چنان مشفقانه است که جای هیچ شائبه‌ای باقی نمی‌گذارد. به عنوان نمونه، در کتاب الغارات ثقفی شیعی از قول امیرالمومنین علی(ع) آورده است که: «چون رسول خدا (ص) فرائضی را که بر عهده اوست به انجام رسانید، خداوند عزوجل او را از این جهان فانی به دیار باقی برد، صلوات خدا و رحمت و برکاتش بر او باد، سپس مسلمین دو نفر امیر شایسته را جانشین او کردند و آن دو امیر به کتاب و سنت عمل کرده و سیره خود را نیکو کرده و از سنت و روش رسول خدا(ص) تجاوز نکردند آنگاه خدای عزوجل ایشان را قبض روح کرد. خداوند ایشان را مورد مرحمت قرار دهد.»

۷- اگر امیرالمومنین فرمان خدا را برخلافت خود بعد از رسول اکرم(ص) می‌یافت، آیا شجاعت و شهامت و عدالت او اقتضا نمی‌کرد که یک تنه شمشیر برکشد و فرمان و عدل خدا را جاری سازد؟! و آیا از دروازه حکمت و شهر علم نبوی بعید نبود که بیان این حق را از وقت حاجت به تاخیر اندازد؟!

۸- مروری بر مجموعه دغدغه‌های علی(ع) در باب «حکومت» در آن دوران، که در کتب تاریخی و نیز نهج‌البلاغه مندرج است، نشان می‌دهد که تمام اعتراض وی معطوف به نگرش حذفی بوده است. یعنی این‌که خلیفه یا هرکس دیگری دامنه اختیار مردم را تنگ کند. مثلا این‌که خلیفه، خلیفه بعد از خود را نصب کند، یا به‌گونه‌ای عمل کند که نتیجه برآیند آرا، انتخاب فرد خاصی باشد. اعتراض علی معطوف به چنین فرآیندی است. همان چیزی که ما امروز انتخاب مدیریت شده یا هدایت یافته می‌نامیم. او به عدم انتخاب خود در شورای سقیفه هیچ اعتراضی ندارد، بلکه واکنش وی به محدود شدن عرصه انتخاب بود و نیز این‌که نتوانست خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهد. نگرانی علی(ع) تنها محدود شدن وسعت گزینش مردم بود و از کلماتش این امر به آسانی قابل استنباط است. بندهای هشتگانه فوق، هرچند بسیار مجمل و مختصر طرح شد، اما آشکار می‌سازد که مراد از «اتمام نعمت» در آیه مذکور، نه حکومت و پیشوایی دنیوی، بلکه اتمام بعثت نبی، نزول، دریافت و ابلاغ بدون کاستی و نقصان قرآن است. همین قرآن کامل و تمام است که قادر است امام و پیشوای امت واقع شود. این دُرُست همان چیزی است که درباره ابراهیم واقع شد. ابراهیم به مقام امامت نائل شده و اسوه ملت شد، چون نعمت بر او تمام شد. برای مسلمانان نیز به همین سان، از طریق بعثت رسول و با ابلاغ وحی و شکل‌گیری کامل قرآن، نعمت تمام شده است و اکنون باید مسلمانان به کتاب خدا و عمل رسولشان اقتدا کنند تا در اندیشه و عمل، شاهد و الگوی سایر امم باشند.

پس در راستای عمل به همین آیه است که علی(ع) تمام همت خود را مصروف تامل و تدقیق در قرآن و اجرایی کردن آن می‌سازد، تا آنجا که شیخ محمد عبده در بیان اندیشه و رفتار علی، وی را قرآن مجسم می‌نامد. ولی متاسفانه، بنا به فرموده مولی(ع)، شیعیان «به جای آن‌که کتاب را امام خود بدانند خود را امام کتاب می‌دانند» و برخلاف خواست او، بنده جهالت خود شده‌اند و مدام بر حق ضایع شده علی در حکومت چند روزه دنیوی می‌گریند! حکومتی که طبق فرموده مولی، ارزش آن از عطسه بز نزد وی کمتر بود. آیا می‌شود چیزی که از منظر امیر مومنان (ع) قدر و منزلتش از عطسه بز کمتر است، از طرف خدا باشد و تازه از این فراتر، اتمام نعمت و اکمال دین نیز باشد؟! مولی علیه‌السلام چه عالمانه از چنین روزهایی خبر داده می‌فرماید:

«و بعد از من بر شما زمانی خواهد آمد که هیچ چیز در آن زمان پوشیده‌تر از حق و هیچ چیز هم پیداتر از باطل‌ و هیچ چیز هم شایع‌تر از دروغ بر خدا و رسول نیست! در نزد اهل آن زمان هیچ کالایی کسادتر و بی‌مشتری‌تر از کتاب خدا نیست، البته اگر در جایگاه خود باشد! اما بسیار پرمشتری می‌شود، اگر از جایگاه خود تحریف گردد... کتاب و اهل کتاب دو نفر تبعیدی مطرود هستند که در راه حرکت می‌کنند و هیچ صاحب پناهی آن‌ها را پناه نمی‌دهد... مردم درآن زمان اجتماعشان بر تفرقه است، از جماعت گریزانند، گویا که این مردم پیشوایان کتابند و گویا که پیشوای آنان قرآن نیست. آنگاه از قرآن جز نامی نزد آنان باقی نماند و آنان جز خطی از قرآن نشناسند... .»

... در باور چه کسی می‌گنجد که شیعیان این علی، رسم وی و موعظه او را، که چنگ یازیدن به حبل متین الهی (قرآن) و اتحاد مسلمانان است، کنار نهاده‌اند و به جای تدقیق و تفقُّه در آیات قرآن و عمل به آنچه خداوند در کتاب از آنان خواسته، اسم علی را با فهم ناقص و ناصحیح خود از آیات کتاب و روایات مجعوله در هم می‌آمیزند و بر آتش تفرقه و اختلاف مسلمین هیزم می‌ریزند و آتش‌بیار معرکه می‌شوند و در قالب حُبّ و وَلایت امیرالمومنین، بزرگ‌ترین مظالم را در حق اهداف عالیه، الهی و انسانی شریف‌ترین و زبده‌ترین گوهر جهان بشریت مرتکب می‌شوند و بی‌آن که کوچک‌ترین سنخیتی در بینش،‌منش و کنش ایشان با علی (ع) وجود داشته باشد، مفتخرند که شیعه او هستند و منتظر شفاعت و دستگیری وی در آخرت!

البته این امر جدیدی نیست. از همان زمان نیز رسم و سنت علوی را کسی نمی‌پسندید. خطبه‌ها و نامه‌های آن حضرت در روزگار خلافتش، مبین این است که وقتی او، به انتخاب و بیعت مردم، بر مسند حکومت نشست، به‌خوبی می‌دانست که مردم تاب تحمل عدالت او را ندارند. از این رو پیوسته از پیروان و شیعیان خود گله‌مند و آزرده خاطر بود، که اسم علی را می‌خواهند اما رسمش را برنمی‌تابند.

چگونه می‌توان تصور کرد که اندیشه علی (ع) معطوف به کسب و حفظ قدرت بوده است؟! و چگونه می‌شود گزاره معطوف به کسب و حفظ قدرت را با این حقیقت تاریخی وفق داد که او می‌دانست ابن‌ملجم مرادی، به دستور خوارج، که اتفاقا همه خود را شیعه و پیرو علی می‌نامیدند، قصد کشتنش را کرده، ولی محافظی بر خود اختیار نکرد و مجرم را قبل از ارتکاب جرم مجازات نکرد؟! علی امام است و مهم‌ترین نقش او، همین امامت و پیشوایی امت است تا قیام قیامت. او حاکم سیاسی مردم برای چند روز گذرا و ناپایدار دنیا نیست. یعنی علی بیش از آن‌که حاکم مسلمین باشد، امام و الگوی بشریت است. او زعامت کبری دارد. امر خلافت در برابر این نقش یگانه امامت تا قیامت، آن‌قدر ناچیز است که علی آن را به سادگی فرو می‌نهد، تا با ریخته شدن خونش، الگویی بسازد برای رهبران و حاکمان در طول تاریخ. او بیش و پیش از هرکس و هرچیز یک امام است. امام اخلاق و شرف و کرامت و آزادی و آزادگی و عدالت و انسانیت. امامی که یگانه دغدغه‌اش تبیین راهی است که خداوند در کتابش، به وسیله کلام رسولش به او آموخته است، اما ذهنش هرگز مشغول خلافت و حکومت دنیایی نیست. حکومتی که تاکید فرموده است «زمام شترش را بر گردنش می‌افکند و رهایش می‌سازد». او که خود را تجسم کامل پیام وحی می‌دانست، آرزو داشت امام امتی باشد که نعمت هدایت از طریق همین کلام بر آن‌ها تمام شده است.

چنین عملکردی است که علی (ع) را به شخصیتی مبدل ساخته که مسلمان و غیرمسلمان و شیعه و سنی در وصفش قلم‌ها رانده و سخن‌ها گفته‌اند. پس علی نقش امامتش را به تمامی ایفا کرده و به‌راستی امام و الگوی امت‌ها شده است. مرحوم حکیم علامه غروی، در خطبه نماز جمعه ۱۸ آبان ۱۳۵۸، با توجه به عرصه‌های گوناگون حیات امام علی (ع) و نقش انکار‌ناپذیر و بی‌مثال او در تبیین و ابقاء مفاهیم بنیادین اسلام، امیرالمومنین را «جزء اخیر علت تامه دین اسلام» می‌نامد و می‌گوید: «چنان مساوات و برابری را به معنای واقعی و صحیح کلمه میان امت جاری کرد، چنان آزادی افکار و اندیشه را به مردم شناساند و به این‌ها عمل کرد به‌طوری‌که حتی از حق خودش هم صرف‌نظر کرد تا آراء مردم محترم باشد و این قانون اسلام باقی بماند و حکومت مردم بر مردم و سرنوشت مردم به دست مردم بودن، برای همیشه الگو باشد و این از مختصات و امتیازات دین اسلام است. پس همه مطالب و همه احکام را امیرالمومنین اجرا کرد، برنامه‌ها و کارهای امیرالمومنین هم همه نوشته شده است، بیاناتش همه نوشته شده است... این است که مطلب تمام است و امیرالمومنین جزء اخیر علت تامه دین اسلام است.» ‌این انسان کامل، طبیعتا شایسته این وصف نبی می‌شود که:

«مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَا» (کافی، ج۱، ص۲۹۳، باب الإشاره و النص

علی امیر المومنین) «هر که من دوست اویم علی هم دوست اوست. خداوندا هرکه او را دوست دارد دوستش بدار و با هر که وی را دشمن می‌دارد دشمن باش.»

اکنون اگر به آیه ابتدای بحث درباره امامت ابراهیم بازگردیم، خواهیم دید که ابراهیم(ع) نیز با اتمام کلمات الهی، امام می‌شود. یعنی امامت امت آنگاه میسر است که انسان پیام هدایت الهی را در خود مجسم و تمام سازد و به مقام خلیفه اللهی نائل شود. علی(ع) نیز چون تمامی کلمات خالق را در خود محقق و صفات جمال او را در خود متجلّی ساخته، به امامت امت، نائل شده است، نه فقط در حیاتش و نه تنها برای پنج سال، که تا قیام قیامت و برای همه دوران‌ها و برای همه انسان‌ها؛ و این همان زعامت کبراست. البته هر آن کس که امامش قرآن باشد و به کتاب و کلام الهی دل بسپارد، به‌مثابه الگو و امام برای تمام جهانیان است.

«هُوَ سَمَّاکمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیکونَ الرَّسُولُ شَهِیدا عَلَیکمْ وَتَکونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ» (حج ۷۸)

آیا معنای «زعامت کبری» که تا قیام قیامت ادامه خواهد داشت، جز این است؟ آیا میان این زعامت و امامت، که علی(ع) مصداق اَتَمّ آن است، با خلافت و زعامت سیاسی، هیچ سنخیت و شباهتی وجود دارد؟ یا تنها اشتراک لفظی ساده‌ای است که انحراف‌های شگفت‌ به‌بار آورده؟! (ر. ک. کتاب چند گفتار/ اثر آیت‌الله سیدمحمدجواد موسوی غروی)

نتیجه آن‌که جزو وظایف رسولان الهی، از جمله پیامبر اسلام، تعیین جانشین یا خلیفه، که اصطلاحا نصب می‌گویند، برای تشکیل حکومت و اداره امور دنیای مردم نبوده است. پیامبران و به‌ویژه پیامبر اعظم برای رهایی بشر از همه قیود و بندهای جهل و بردگی و اسارت مبعوث شده‌اند (اعراف ۱۵۷). نصب یا تعیین، در خود، مفهوم سلب آزادی و نوعی از بندگی و بردگی را دارد. از این‌رو ناقض هدف بعثت رسول اسلام، مذکور در آیه ۱۵۷ اعراف است. بر این پایه حتما رسول اسلام خود ناقض پیامی که آورده است نمی‌شود. بر همین اساس است که شیعه با نصب عمر توسط ابی‌بکر و نصب عثمان توسط عمر شدیدا مخالف است و آن را مغایر با کتاب و سنت و متضاد با اصل آزادی انسان قلمداد کرده است. وقتی خدای تعالی در کتاب مجیدش انسان را در قبول دین، ماندن در آن یا خروج از آن آزاد و مخیر گذاشته است، چگونه اذن داده است حاکمان بر این مردم، منتخب و برگزیده آن‌ها نباشند و در این امر با این اهمیت مسلوب‌الاختیار باشند؟! پس پیام غدیر از سوی رسول آزادی و رهایی و عدل، معرفی ولی و امام مردم است تا قیام قیامت، نه تعیین و نصب حاکم سیاسی برای مدتی کوتاه. بارخدایا! در پرتو تعالیم کتابت از ظلمات، کژی‌ها و تباهی‌ها رهایمان ساز و به نور ایمان و آگاهی داخلمان گردان، تا وعده تو را محقق ساخته باشیم و بسان پیشوایمان علی، الگو برای همه مردم باشیم. خداوندا! درود

همیشگی ات را بر او فرست که چه نیکو امامی است برای ما و چه صالح بنده‌ای است برای تو.

منبع: روزنامه بهار
     
  
مرد

 
rostam91: مقلدینش کیان ؟ مگه شیعیان نیستند؟ تعدادشون چند نفره ؟ من میگم ۳۰۰۰۰۰۰۰ نفر شما چه جوری این عدد رو می تونی انکار کنی؟
برای عامه یا خاص ، یکی از بزرگترین مراجع معاصر تشیع این فتوا رو داده و بسیاری هم مقلد داره و چه بسیار که به این فتوا هم عمل کرده باشن !
عزیزم داری شبهه ایجاد میکنی........اینم جوابت.....


در صحت عقد ازدواج هیچ گونه محدودیت سنی را مطرح نکرده و این امر را بر عهده طرفین (در صورتی که بالغ باشند) و اولیای آنان گذاشته است. تمام مذاهب اسلامی ازدواج دختر خردسالی که هنوز به سن بلوغ نرسیده است و هم ازدواج پسر خردسالی که هنوز به سن بلوغ نرسیده است با ولایت ولی شرعی (پدر یا جد پدری) آنها، را صحیح می دانند. این مسئله در زندگی پیامبر اکرم (ص) در ازدواج با عایشه نیز اتفاق افتاده است. البته باید توجه داشت که جواز انعقاد عقد ازدواج به معنای جواز همه استمتاعات جنسی و اعمال زناشویی نیست و بعضی از لذت های جنسی بین زن و شوهر مشروط به سن خاصی از زن (همسر) است تا از هرگونه آسیب جسمی و روحی او جلوگیری شود. و در صورتی که شوهر از این قانون اسلام تخلف کرده و با همسر نابالغ خود نزدیکی کند و این کار او موجب خسارت به سلامتی جسمی او شود، از نظر اسلام علاوه بر حرام شدن دائمی این همسر بر او، مجازات های مالی سختی نیز در انتظار او است که فقهیان بزرگ شیعه در کتب فقهی و رساله های عملیه خود بیان کرده اند.
روشن است که بیان جواز عملی به معنای وجوب و لزوم عمل و حتی تشویق به آن نیست، بلکه به این معنا است که اگر کسی مرتکب این عمل شد، کار حرام و خلاف شرعی انجام نداده است.
شایان توجه است که، اولاً: باید این حکم را در ارتباط با نقش و اختیاراتی که اسلام به اولیای دلسوز و خیر خواه دختر نابالغ داده است، لحاظ کرد. آنان کاملاً توجه دارند که تنها و تنها با مصلحتی که چنین ازدواجی را اقتضا می کند اقدام به چنین کاری کنند.
ثانیاً: فقیه و مجتهد شیعه به هیچ وجه نمی تواند از خود فتوا بدهد، بلکه باید فتوای او منطبق بر آیات و روایات و قواعد معتبر فقهی باشد. هرچند این فتوا به مذاق بعضی از افراد سازگار نیاید و در مقام عمل نیز به این که مردم عمل می کنند یا نمی کنند کاری ندارد.
پاسخ تفصیلی
از نظر اسلام ازدواج پسر و دختر خردسالی که هنوز به سن بلوغ نرسیده اند، با ولایت ولی شرعی (پدر یا جد پدری) آنها صحیح است و در این مسئله نظر شیعه و اهل سنت یکسان است. در کتاب الفقه علی مذاهب الخمسه آمده است: "مه مذاهب اسلامی اتفاق دارند که ولی (سرپرست) اختیار دارد پسر و دختر خردسال و یا دیوانه را به عقد همسری مناسب درآورد. اما شافعی ها و حنبلی ها می گویند این ولایت به دختر صغیره باکره اختصاص دارد و شامل صغیره غیر باکره نمی شود.[1] همچنین شیعه و شافعی ها بر این عقیده اند که از بین اولیای کودک تنها پدر و جد پدری، چنین اختیاری دارند. مالکی ها و حنبلی ها عقیده دارند تنها پدر است که چنین ولایتی را دارد. حنفی ها بر این عقیده اند که همه فامیل و نزدیکان حتی برادر و عمو نیز چنین ولایتی را دارند! [2]در حالی که این گستردگی در ولایت بر صغیر، مورد پذیرش فقهای شیعه نیست.
بنابراین، تمام مذاهب اسلامی چنین ازدواجی را صحیح می دانند، بالاتر این که طبق نقل اهل سنت این مسئله در زندگی پیامبر اکرم (ص) در ازدواج با عایشه نیز اتفاق افتاده است و آن حضرت، عایشه را در سن شش سالگی با در خواست و اجازه پدرش (ابوبکر) به عقد خود در آوردند، ولی مراسم زفاف و زناشویی آنان بعد از بلوغ عایشه انجام شد.[3]
اما با این حال مدتی است که بعضی از افراد تلاش می کنند با انحراف اذهان از حقیقت این حکم اسلامی و بزرگ نمایی برخی از نکات غیر واقعی، آن را زیر سؤال برده و با منسوب کردن آن به بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) بر علیه شیعیان و جمهوری اسلامی جنگ تبلیغاتی به راه بیندازند. متأسفانه بعضی از افراد کم اطلاع نیز دچار این شبهه شده اند که آیا واقعاً این موضوع از اختراعات شیعیان است؟
برای روشن شدن حقیقت لازم است به نکات زیر توجه داشته باشیم:
1. اسلام در صحت عقد ازدواج هیچ گونه محدودیت سنی را مطرح نکرده و این امر را بر عهده طرفین (در صورتی که بالغ باشند) و اولیای آنان گذاشته است تا با توجه به شرایط شخصی، خانوادگی، قومی، اقلیمی و... خود در این زمینه تصمیم بگیرند.
2. جواز انعقاد عقد ازدواج به معنای جواز همه استمتاعات جنسی و اعمال زناشویی نیست؛ زیرا بعضی از لذت های جنسی بین زن و شوهر مشروط به سن خاصی از زن (همسر) است تا از هرگونه آسیب جسمی روحی او جلوگیری شود، و در صورتی که شوهر از این قانون اسلام تخلف کرده و با همسر نابالغ خود نزدیکی کند و این کار او موجب خسارت به سلامتی جسمی و روحی او شود، از نظر اسلام علاوه بر حرام شدن دائمی این همسر بر او، مجازات های مالی سختی نیز در انتظار او است که فقهیان بزگ شیعه از صدر اسلام تا کنون به این مجازات ها در کتب فقهی و رساله های عملیه خود تصریح کرده اند.
شیخ مفید (متوفی 413 ه- ق‏) در این باره فرمود: "ر گاه مردی با دختری که کمتر از نه سال دارد نزدیکی کند و این کار او موجب "افضاء" (بروز مشکلاتی در اعضای جنسی) شود باید دیه کامل او را بپردازد و کلیه مخارج او را نیز تا آخر عمرش بر عهده بگیرد".[4] همچنین فقیه بزرگ شیعه، ابن إدریس حلی، (متوفی598 ه ق‏) می فرماید: "کسی که با همسر خود که کمتر از نه سال دارد نزدیکی کند، همسرش بر او حرام ابدی خواهد شد و ...".[5]
حضرت امام خمینی (ره) در بیان مجازات چنین عملی از نظر اسلام فرموده اند: "... اگر مرد با همسر خود قبل از تمام شدن سن نه سالگی او نزدیکی کند و او را "افضاء" کند، زناشویی با این همسر بر او برای همیشه حرام خواهد شد و باید دیه کامل او را بپردازد و کلیه مخارج او را نیز تا آخر عمرش بر عهده بگیرد و همچنین باید مهر او را تماماً بپردازد ....".[6] با توجه به این مجازات های سنگین، و همچنین با توجه به نقش و اختیاراتی که اسلام به اولیای دلسوز و خیر خواه دختر نابالغ داده است، آنان کاملاً توجه دارند تا دختر صغیر خود را به عقد کسی در آورند که به مصلحت او باشد و هرگز تن به موارد خلاف مصلحت او نمی دهند و دلیل واضحی که برای این موضوع وجود دارد، آن است که اگر تحقیقی در جوامع شیعی انجام دهید، به ندرت به ازدواجی با دختران خردسال برخورد خواهید کرد، چه رسد به دختران شیرخوار.
با توجه به مطالب فوق، آیا اسلام راه را برای شهوت رانی های حیوانی و خشونت آمیز باز کرده است، یا با نهایت دور اندیشی جلوی هر گونه سوء استفاده های احتمالی را بسته است؟
3. روشن است که بیان جواز عملی به معنای وجوب و لزوم عمل به آن فعل نیست، بلکه به این معنا است که اگر کسی مرتکب این عمل شد کار حرام خلاف شرعی انجام نداده است.
4. آنچه بیان شد در باره جواز اصل عمل بود و گرنه در روایاتی تأکید بر این نکته شده که در دوران قبل از بلوغ بهتر است عقد ازدواجی صورت نگیرد،[7] تا چه رسد به دوران شیرخوارگی.
بر همین اساس، در مقام عمل مردم به چنین ازدواجی ترغیب نشده اند و به جز در موارد نادر، ازدواج هایی از این دست نیز اتفاق نیفتاده است. بنابراین می توان گفت این نوع ازدواج امروزه، چندان مصداق خارجی نداشته و در زمان های سابق نیز بسیار کم اتفاق می افتاد؛ دلیل تن دادن افراد به چنین ازدواج هایی گاهی انگیزه هایی خداپسندانه؛ مانند ازدواج با دختر شیرخواری که در حادثه ای ناگوار همه نزدیکان خود را از دست داده بود و کسی نبود تا عهده دار سرپرستی او شود، و یا برای ایجاد محرمیت بین زن و مرد نامحرمی که در یک محل کار می کردند و با هم برخورد داشتند؛ برای این که در محیط های فامیلی و خانوادگی با خویشان و اقوام (با توجه شرایط خاص زندگی و مسکن ها در زمان های قبل) مرتکب گناه وحرام نشوند، زن دختر خردسال خود را به عقد مرد در می آورد، تا شرعاً مادر زن او شده و در برخورد با یکدیگر آزاد باشند. و یا پدری علاقه مند بود دختر خرد سال خود را به عقد شخصیت بزرگواری در آورد تا افتخار خویشاوندی با او را نصیب خود سازد؛ نظیر ابوبکر که دختر خرد سال خود را به عقد پیامبر گرامی اسلام (ص) در آورد. با وجود این انگیزه ها، اما باز ازدواج با دختر خرد سالی که به سن بلوغ نرسیده، بسیار کم اتفاق افتاده است و از آن کمتر و نادرتر، ازدواج با نوزاد شیر خوار است. اما با این حال فقیه و مجتهد وظیفه دارد حکم الاهی را بیان کند تا در صورتی که مردم با چنین موردی برخورد کردند تکلیف خود را بدانند.
5. اگر چنین ازدواجی صورت گیرد، همه فقیهان و دانشمندان شیعه فرموده اند شوهر می تواند سایر لذت های جنسی معقول از؛ قبیل بوسیدن، لمس کردن و ... را از همسر خود که به سن نه سالگی نرسیده است داشته باشد.
فاضل مقداد از فقیهان شیعه در قرن نهم (متوفی826ه-ق) در این زمینه فرموده است: "در صورت عدم افضاء سایر لذت ها؛ مثل بوسیدن، لمس کردن و ... اشکالی ندارد".[8]
همچنین فقیه شهیر شیعه صاحب جواهر در این زمینه فرموده است: "... غیر از دخول سایر لذت های جنسی از چنین همسری اشکال ندارد..."[9]. همه فقهای معاصر شیعه نیز در این زمینه با فقیهان متقدم و متأخر موافق هستند که؛ به عنوان نمونه فقیه معاصر مرحوم فاضل لنکرانی براین عقیده بوده اند که: "از این که در روایات از بین استمتاعات و لذت های جنسی از همسر نابالغ تنها دخول را منع کرده اند استفاده می شود که سایر لذت بردن ها مجاز است".[10]
در پایان لازم دو نکته مهم را در باب اجتهاد در مکتب فقهی شیعه متذکر شویم:
1. باید توجه داشت فقیه و مجتهد شیعه به هیچ وجه نمی تواند از خود فتوا بدهد، بلکه باید فتوای او منطبق بر آیات و روایات و قواعد معتبر فقهی باشد. بنابراین، گرچه این فتوا ممکن است به مذاق بعضی از افراد سازگار نیاید، اما فقیه صاحب فتوا موظف است تنها و تنها حکم خدا را بیان کند.
2. فقیه باید حکم خدا را بیان کند و به این نکته کاری نداشته باشد که آیا در خارج مردم بدان عمل می کنند یا عمل نمی کنند.
نظر حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته) در باره صیغه کردن دختر شیر خوار به این شرح است:
1. برای ازدواج دائم یا موقت محدودیتی از نظر سن وجود ندارد. البته اگر قبل از بلوغ ازدواجی صورت گیرد، در صورتی صحیح است که ولی شرعی (پدر یا جد پدری) به آن اقدام نماید و این اقدام باید با رعایت مصلحت طفل صورت پذیرد. هر چند ازدواج قبل از بلوغ بهتر است تا حد امکان صورت نگیرد تا زوجین با شناخت کامل نسبت به یکدیگر اقدام به ازدواج کنند و زندگی مشترک آنها از استحکام بیشتری برخوردار باشد.
2. اگر دختری قبل از بلوغ به صورت دائم یا موقت ازدواج کند، نزدیکی با او تا زمان بلوغ جایز نیست.

[1] ابن قدامه، المغنی ج 14،ص453 باب الزواج،نکاح الصغیره،( نسخه المکتبه الشامله ، موقع الاسلام ).
[2] الفقه على المذاهب الخمسة، ج‏2، ص: 323،" اتفقوا على أن للولی أن یزوج الصغیر و الصغیرة، و المجنون و المجنونة، و لکن الشافعیة و الحنابلة خصصوا هذه الولایة بالصغیرة البکر، أما الصغیرة الثیب فلا ولایة له علیها (المغنی ج 6 باب الزواج).و قال الإمامیة و الشافعیة: زواج الصغیرة و الصغیر موکول للأب و الجد للأب فقط دون غیرهما.و قال المالکیة و الحنابلة: بل للأب فقط.و قال الحنفیة: یجوز ذلک لجمیع العصبیات، حتى العم و الأخ. " ناشر: دار التیار الجدید، - دار الجواد بیروت- لبنان ،1421 ه ق‏ چاپ دهم ، جلدی2‏؛ انظر للمالکیة: الخرشی (3/ 176). وقوانین الأحکام لابن حزی (222- 223). وبدایة المجتهد (2/5-6).وللحنا بلة: المغنی والشرح الکبیر (7/379والشرح 380). والإنصاف (8/62) والمبدع (7/22-25). وللظاهریة: المحلى (9/458-460).به نقل از عوض بن رجاء بن فریج العوفی، الولایة فی النکاح،فصل چهارم، الناشر : عمادة البحث العلمی بالجامعة الإسلامیة، المدینة المنورة، المملکة العربیة السعودیة،الطبعة : الأولى، 1423هـ/2002م،عدد الأجزاء: 2.
[3] البخاری محمد بن اسماعیل ،صحیح البخاری ج 16،ص 94و96،حدیث 4738:حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یُوسُفَ حَدَّثَنَا سُفْیَانُ عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ تَزَوَّجَهَا وَهِیَ بِنْتُ سِتِّ سِنِینَ وَأُدْخِلَتْ عَلَیْهِ وَهِیَ بِنْتُ تِسْعٍ وَمَکَثَتْ عِنْدَهُ تِسْعًا" ،( نسخه المکتبه الشامله ، موقع الاسلام ).
[4] المفید، محمّد بن محمد بن النعمان العکبری‏ المقنعة ، ص: 747"...الرجل إذا جامع الصبیة و لها دون تسع سنین فأفضاها کان علیه دیة نفسها و القیام بها حتى یفرق الموت بینهما... "ناشر: المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید- رحمه الله‏،1413 ه ق‏ ، چاپ اول‏، قم.
[5] ابن إدریس، محمد بن منصور بن أحمد، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى، ج‏2، ص: 530، "من وطأ زوجته و لها دون تسع سنین، حرّمت علیه أبدا، و فرّق بینهما بغیر خلاف بینکم فی ذلک.."‏ ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین 1410 ه ق‏ ،جاپ دوم ، قم، 3 جلدی.
[6] امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج‏2، ص: 242، مسألة 12:" و إن أفضاها بأن جعل مسلکی البول و الحیض واحدا أو مسلکی الحیض و الغائط واحدا حرم علیه وطؤها أبدا لکن على الأحوط فی الصورة الثانیة، و على أی حال لم تخرج عن زوجیته على الأقوى، فیجری علیها أحکامها من التوارث و حرمة الخامسة و حرمة أختها معها و غیرها، و یجب علیه نفقتها ما دامت حیة و إن طلقها بل و إن تزوجت بعد الطلاق على الأحوط، بل لا یخلو من قوة، و یجب علیه دیة الإفضاء، و هی دیة النفس، فإذا کانت حرة فلها نصف دیة الرجل مضافا إلى المهر الذی استحقته بالعقد و الدخول، ناشر: مؤسسة دار العلم‏، چاپ اول‏، قم ، 2 جلدی.
[7] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ أَوْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ قِیلَ لَهُ إِنَّا نُزَوِّجُ صِبْیَانَنَا وَ هُمْ صِغَارٌ قَالَ فَقَالَ إِذَا زُوِّجُوا وَ هُمْ صِغَارٌ لَمْ یَکَادُوا یَتَأَلَّفُوا؛ الکافی ج 5 ص 398.
[8]. الفاضل المقداد، جمال الدین المقداد بن عبد اللَّه‏، التنقیح الرائع لمختصر الشرائع، ج‏3، ص: 26 قوله: لا یدخل بالمرأة حتى یمضى لها تسع سنین... الثالثة) مع عدم الإفضاء یحرم تکرار الوطی لا غیره من التقبیل و العناق و التفخیذ.."، ناشر: کتابخانه آیة الله المرعشی النجفی- ره‏، 1404 ه ق‏، چاپ اول‏، قم ، 4 جلدی.
[9] النجفی، محمد حسن،‏ جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج‏29، تصحیح: شیخ عباس قوچانی ص: 416:" لا یحل وطء الزوجة حتى تبلغ تسع سنین إجماعا بقسمیه و نصوصا... نعم لا بأس بالاستمتاع بغیر الوطء للأصل السالم عن المعارض." ناشر: دار إحیاء التراث العربی‏: بیروت- لبنان‏ چاپ هفتم، چاپ اول‏، 43 جلدی. ‏
[10] . الفاضل اللنکرانی، محمد الموحدی‏، النکاح ( تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة) ، ص: 25 الثانی: جواز سائر الاستمتاعات من الزوجة قبل إکمال تسع سنین أیضاً، و یدلّ علیه مضافاً إلى الأصل و إلى انّ أصل جواز التزویج ملازم لجوازها، و إلّا لا یبقى لجواز التزویج کثیر فائدة الروایات الناهیة عن الوطء و الدخول قبل إکمال تسع سنین، فانّ اللقب و إن لم یکن له مفهوم کما بین فی الأصول، إلّا أنّه لو کان سائر الاستمتاعات منها قبل الإکمال المزبور غیر جائز أیضاً لکان اللازم جعلها، ناشر: مرکز فقه الأئمة الأطهار علیهم السلام‏، 1421 ه ق‏، چاپ اول‏، قم ،تک جلدی.

rostam91: منابع خارجی هیچکدوم تصویری از این فتوا و دست خط ندارن؟ تو بلندگو گفته کسی باید شنیده باشه و اون نوار رو بده یا نه؟ هر خبرگزاری رسمی که بخواد خبری رو پخش کنه باید با سند حرف بزنه یا نه چرا این فتوا بازتابی تو رسانه های زسمی ایران نداشت و فقط تو دنیای مجازی اتفاق افتاد و بعد شبکه غیر رسمی ولایت اونو پر و بال داد؟
جواب اینو بهت دادم تو پست بالا......#500

rostam91: شما اینو از کجا فهمیدی؟ در ضمن عمل کردن یا نکردن نیست اولا هر کی مقلد ایشونه باید احکامش رو عمل کنه و نمی تونه یکیش رو بگیره دوتاش رو. نه دوما بحث سر دادن فتواست نه عمل کردنش!
جواب اینم که تو متن بالا هست با دلیلش....

rostam91: خوب با این حساب علی دو پهلو حرف زده یا خطبه هاش رو از سر ترس و هر جا بنفعش بوده گفته شایدم اونهائی که در مدح خلفا گفته رو وهابیا به نهج البلاغه افزودن یا اینهائی که شما نیاری در مذمت خلفا خود شیعیان افزودن؟
به نظرت کدومش درسته و کدومش نادرست؟
متعجبم ایندفعه نگفتی دروغه ساختگیه و افتراست.......هرچند اگه میگفتی تعجب نمیکردم.....
حتما اونی که شما میگی درسته......
این کاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
(سکسی بوی)
     
  ویرایش شده توسط: sorena100   
مرد

 
rostam91: هر که من دوست اویم علی هم دوست اوست. خداوندا هرکه او را دوست دارد دوستش بدار و با هر که وی را دشمن می‌دارد دشمن باش.»
ببین بحثو الکی سیاسی نکن.....این آقا اومده عقاید وهابیتو تو روزنامه چاپ کرده.....اگه بحثی مطرحه تو شرایط برابر باید بشه....مثل محیط دانشگاهی..نه تو روزنامه کثیرالانتشار..از این جهت بازداشت شده که مشخص بشه دلیلش چی بوده....و کی در راس اینکار قرار داره....همین...از شما بعید نیست از کوه کاه بسازید.....و

عزیزم پیامبر بعد حج الوداع مردمو برد غدیرخم تو آب هوای گرم رفت رو جهاز شتر تابگه من دوست علیم؟؟؟؟
براچی دستشو برد بالا؟؟؟؟؟؟اینکه یه حدیث تو مسجد کافی بود...مثل بقیه حدیث ها.....مگه چه فرقی داشت که تو اون شرایط حساس آخر عمر این کاررو بکنه؟.....عجبا
این کاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
(سکسی بوی)
     
  ویرایش شده توسط: sorena100   
مرد

 
شما را بخدا شیعه نشوید ....ما اصلا راضی نیستیم علما اهل سنت اینگونه ناراحت بشوند ...رفتارهای این سخنران مرا یاد کلمات دوستم و نوع برخوردش می اندازد که ما شیعه ها را مشرک میداند

این ویدیو جالب تقدیم به دوستانم خصوصا اقا..........


http://youtu.be/DJXGcCODlig


ویدیو بسیار دیدنی از شکایت عالم سنی از شیعه ها و نفرین کردن


اقا رستم که در دینشان نفرین و لعن نیست و میفرمایند دین انها دین رفعت و رحمت است لابد این نفرین ها و حرفهای عالم سنی مراکشی را هم دروغ فرض میکنند


ما که فقط منافقان و ظلم کنندگان بر محمد و ال محمد را لعن میکنیم

منتها این اقا ارزو دارد خون در رگهای ما شیعیان خشک شود تا ارزوی مرگ کنیم ولی نمیریم ظاهرا احجساس مشترکی بین همه حاضران در مسجد هم هست

فقط حیف تابلو و عصا و منبر
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  ویرایش شده توسط: ametis   
مرد

 
sorena100: عزیزم داری شبهه ایجاد میکنی........اینم جوابت
کدوم شبهه تو کتاب توضیح المسایل بخون کاملا توضیح داده در ضمن تصویر اونو براتون گذاشتم
sorena100: 1. اسلام در صحت عقد ازدواج هیچ گونه محدودیت سنی را مطرح نکرده و این امر را بر عهده طرفین (در صورتی که بالغ باشند) و اولیای آنان گذاشته است
جالبه که خودت هم تو پرانتز آوردی " در صورتی که بالغ باشند" نه شیر خواره sorena100: جواز انعقاد عقد ازدواج به معنای جواز همه استمتاعات جنسی و اعمال زناشویی نیست؛ زیرا بعضی از لذت های جنسی بین زن و شوهر مشروط به سن خاصی از زن (همسر) است تا از هرگونه آسیب جسمی روحی او جلوگیری شود،
متن رو درست نخوندی، میگه نزدیگی تا قبل از رسیدن به سن بلوغ جایز نیست اما سایر اعمال از قبیل بوسیدن به قصد شهوت و بغل کردن و درآغوش گرفتن و لای پا گذاشتن زوجه بلا مانع است
یعنی چی یعنی زوجه شیر خواره رو از روی هموس ببوسی یا بغلش کنی یا عذر میخوام رک میگم گذاشتن آلت لای پا منعی نداره تنها نمیشه باهاش دخول کرد از این واضحتر دیگه نمی تونم توضیح بدم sorena100: روشن است که بیان جواز عملی به معنای وجوب و لزوم عمل به آن فعل نیست، بلکه به این معنا است که اگر کسی مرتکب این عمل شد کار حرام خلاف شرعی انجام نداده است.
آهان پس برای این گفته که اگر کسی این کار رو با زوجه شیرخوارش کرد گناهی مرتکب نشده! sorena100: جواب اینو بهت دادم تو پست بالا......#500
یه مشت کلمات تمسخر آمیز آوردی نه جواب داداش و چون مدرک محکمی نداشتی به تمسخر از زیرش در رفتی sorena100: متعجبم ایندفعه نگفتی دروغه ساختگیه و افتراست.......هرچند اگه میگفتی تعجب نمیکردم.....
حتما اونی که شما میگی درسته......
شما اگه دلیل محکمی داری پاسخ بده کدوم درسته کدومش نادرست و به چه دلیل یا چه کسانی اون روایات رو جا دادن تو نهج البلاغه ؟
     
  
مرد

 
sorena100: ببین بحثو الکی سیاسی نکن.....این آقا اومده عقاید وهابیتو تو روزنامه چاپ کرده.....اگه بحثی مطرحه تو شرایط برابر باید بشه....مثل محیط دانشگاهی..نه تو روزنامه کثیرالانتشار
شرایط برابر اینه که یه نفر همتراز یا بالاتر از ایشون تو همون روزنامه کثیرالآنتشار پاسخش رو بده نه اینکه در روزنامه رو تخته کنن و نویسنده رو روانه زندان
sorena100: از این جهت بازداشت شده که مشخص بشه دلیلش چی بوده....و کی در راس اینکار قرار داره....همین...از شما بعید نیست از کوه کاه بسازید.....و
شما چرا همش دنبال ٰاس کار میگردید؟ یعنی ایشون نمیتونسته با تحقیقات به این نتیجه برسه؟ در ضمن الآن که تو زندانه و شما بشین ببین کی میاد بیرون
راستی آیت الله العظمی سید ابوالفضل برقعی که از اون دین برگشت چه کسی راس کار بود، حیدرعلی قلمداران رو ی اون کی راس کار بود و چرا بدبخت رو ترورش کردن؟ sorena100: عزیزم پیامبر بعد حج الوداع مردمو برد غدیرخم تو آب هوای گرم رفت رو جهاز شتر تابگه من دوست علیم؟؟؟؟
اولا غدیر یعنی جائی که بر:ه و آب و درخته بعدش هوا اونقدر که شما و شیعیان ادعا میکنن گرم نبوده و ۲۵ اسفند در حالی که هوای بسیاری از مناطق ایران برفی و سرده اونجا معتدله در ثانی اون جمع کردن مردم برای رفع کدورت بین صحابه و مسلمین با علی بود تا قضیه همونجا تموم بشه و گسترش پیدا نکنه
sorena100: براچی دستشو برد بالا؟؟؟؟؟؟اینکه یه حدیث تو مسجد کافی بود...مثل بقیه حدیث ها.....مگه چه فرقی داشت که تو اون شرایط حساس آخر عمر این کاررو بکنه؟.....عجبا
برای اینکه یاران علی یکی یکی میومدن شکایت علی رو نزد پیامبر میکردن و پیامبر دوست نداشت کسی از علی ناراحت باشه برای همین صبر نکرد این کدورت چندین روز دیگه ادامه داشته باشه تا برسن مدینه برای اینکه غدیر خم توقف گاهی برای استراحت و آبدهی به شتران و اسبان بود و وقت کافی وجود داشت
اما شما باید اینو از خودت بپرسی که چرا اونجا علی رو جانشین انتخاب کرد در حالی که تنها مردم مدینه بودن و دیگر مسلمین مناطق دیگه حضور نداشتن در حالی که یه هفته قبلش تو صحرای عرفه مسلمانان نقاط دیگه چه از مکه چه از یمن و طائف حضور داشتن و پیامبر خطبه حجه الوداعشون رو ایراد کردن ، اگه جانشینی بود و همه باید میدونستن بهترین فرصت اونجابود و خداوند اونجا اینو به پیامبرش میگفت
     
  
صفحه  صفحه 37 از 57:  « پیشین  1  ...  36  37  38  ...  56  57  پسین » 
مذهب
مذهب

End Of Sunni And Shia Dispute | پایان دعوای سنی و شیعه

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA