ارسالها: 104
#375
Posted: 12 Dec 2013 12:37
rostam91: کدوم شبهه تو کتاب توضیح المسایل بخون کاملا توضیح داده در ضمن تصویر اونو براتون گذاشتم
یعنی بریدن حقیقت یک جمله و گذاشتن مقداری دروغ در آن که معنی حقیقت عوض بشه......
مثل کاری که شما کردی.....
اولا این یه فتواست که توضیح داده که ازدواج در اسلام سنی براش تعریف نشده.....و به این معنی نیست که انسان میتونه با طفل خردسال ازدواج کنه.....
دوما....ایشون برداشتشو از از ازدواج در اسلام گفت و این به معنی نیست که عرف جامعه اجازه همچین کاریو بده
و در توضیحات بالا کامل هست به شرطی که شما بدون غرض و تعصب مطلبو بخو نی.......
rostam91: جالبه که خودت هم تو پرانتز آوردی " در صورتی که بالغ باشند" نه شیر خواره
اولا جمله رو کامل نقل کن.......
1. اسلام در صحت عقد ازدواج هیچ گونه محدودیت سنی را مطرح نکرده و این امر را بر عهده طرفین (در صورتی که بالغ باشند) و اولیای آنان گذاشته است تا با توجه به شرایط شخصی، خانوادگی، قومی، اقلیمی و... خود در این زمینه تصمیم بگیرند.
کجای این جمله رو نفهمیدی؟.........اینجا منظور از طرفین افرادیه که قدرت تشخیص دارند و میتونند برا زندگیشون تصمیم بگیرند.....نه طفل شیر خوار که کارش گریه و .....است..جمله رو دوباره به صورت کامل بخون....چون ایرادی توش نیست...
rostam91: متن رو درست نخوندی، میگه نزدیگی تا قبل از رسیدن به سن بلوغ جایز نیست اما سایر اعمال از قبیل بوسیدن به قصد شهوت و بغل کردن و درآغوش گرفتن و لای پا گذاشتن زوجه بلا مانع است
یعنی چی یعنی زوجه شیر خواره رو از روی هموس ببوسی یا بغلش کنی یا عذر میخوام رک میگم گذاشتن آلت لای پا منعی نداره تنها نمیشه باهاش دخول کرد از این واضحتر دیگه نمی تونم توضیح بدم
ببین بزار یه مثال برات بزنم.....عموی من بچه دار نمیشد....یه دختر ۵ ماهه شیرخوار از بهزیستی آوردن....برا اینکه این دختر با عموی من با این دختر محرم شه.....این دختر رو با پدر بزرگ ۸۵ ساله من عقد ۹۹ ساله کردند با همون شرایط مخصوص...حالا عموی من داره این دختره مثل دختر خودش بزرگ میکنه...این دخترم محرمه عمومه و عموهاش.....حالا مگه پدر بزرگ من نعوذ بالله میاد از این کارا میکنه زبونم لال........
این عقدا از این جهت گاهی صورت میگیره.....اما دلیل نمیشه که همه این کارو بکنن.....
rostam91: هان پس برای این گفته که اگر کسی این کار رو با زوجه شیرخوارش کرد گناهی مرتکب نشده!
این متنو دوباره بخون
ما با این حال مدتی است که بعضی از افراد تلاش می کنند با انحراف اذهان از حقیقت این حکم اسلامی و بزرگ نمایی برخی از نکات غیر واقعی، آن را زیر سؤال برده و با منسوب کردن آن به بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) بر علیه شیعیان و جمهوری اسلامی جنگ تبلیغاتی به راه بیندازند. متأسفانه بعضی از افراد کم اطلاع نیز دچار این شبهه شده اند که آیا واقعاً این موضوع از اختراعات شیعیان است؟
برای روشن شدن حقیقت لازم است به نکات زیر توجه داشته باشیم:
1. اسلام در صحت عقد ازدواج هیچ گونه محدودیت سنی را مطرح نکرده و این امر را بر عهده طرفین (در صورتی که بالغ باشند) و اولیای آنان گذاشته است تا با توجه به شرایط شخصی، خانوادگی، قومی، اقلیمی و... خود در این زمینه تصمیم بگیرند.
2. جواز انعقاد عقد ازدواج به معنای جواز همه استمتاعات جنسی و اعمال زناشویی نیست؛ زیرا بعضی از لذت های جنسی بین زن و شوهر مشروط به سن خاصی از زن (همسر) است تا از هرگونه آسیب جسمی روحی او جلوگیری شود، و در صورتی که شوهر از این قانون اسلام تخلف کرده و با همسر نابالغ خود نزدیکی کند و این کار او موجب خسارت به سلامتی جسمی و روحی او شود، از نظر اسلام علاوه بر حرام شدن دائمی این همسر بر او، مجازات های مالی سختی نیز در انتظار او است که فقهیان بزگ شیعه از صدر اسلام تا کنون به این مجازات ها در کتب فقهی و رساله های عملیه خود تصریح کرده اند.
شیخ مفید (متوفی 413 ه- ق) در این باره فرمود: "ر گاه مردی با دختری که کمتر از نه سال دارد نزدیکی کند و این کار او موجب "افضاء" (بروز مشکلاتی در اعضای جنسی) شود باید دیه کامل او را بپردازد و کلیه مخارج او را نیز تا آخر عمرش بر عهده بگیرد".[4] همچنین فقیه بزرگ شیعه، ابن إدریس حلی، (متوفی598 ه ق) می فرماید: "کسی که با همسر خود که کمتر از نه سال دارد نزدیکی کند، همسرش بر او حرام ابدی خواهد شد و ...".[5]
حضرت امام خمینی (ره) در بیان مجازات چنین عملی از نظر اسلام فرموده اند: "... اگر مرد با همسر خود قبل از تمام شدن سن نه سالگی او نزدیکی کند و او را "افضاء" کند، زناشویی با این همسر بر او برای همیشه حرام خواهد شد و باید دیه کامل او را بپردازد و کلیه مخارج او را نیز تا آخر عمرش بر عهده بگیرد و همچنین باید مهر او را تماماً بپردازد ....".[6] با توجه به این مجازات های سنگین، و همچنین با توجه به نقش و اختیاراتی که اسلام به اولیای دلسوز و خیر خواه دختر نابالغ داده است، آنان کاملاً توجه دارند تا دختر صغیر خود را به عقد کسی در آورند که به مصلحت او باشد و هرگز تن به موارد خلاف مصلحت او نمی دهند و دلیل واضحی که برای این موضوع وجود دارد، آن است که اگر تحقیقی در جوامع شیعی انجام دهید، به ندرت به ازدواجی با دختران خردسال برخورد خواهید کرد، چه رسد به دختران شیرخوار.
rostam91: یه مشت کلمات تمسخر آمیز آوردی نه جواب داداش و چون مدرک محکمی نداشتی به تمسخر از زیرش در رفتی
بله داداش تا حالا دروغ و افترا بود حالا شد مسخره......:laugh
rostam91: شما اگه دلیل محکمی داری پاسخ بده کدوم درسته کدومش نادرست و به چه دلیل یا چه کسانی اون روایات رو جا دادن تو نهج البلاغه ؟
مهه اینه که برداشت شما از نهج البلاغه طوریه که به دیدگاه وهابیت ربطش بدی....هرکدوم که ضدشما باشه دروغه و هرکدوم که نزدیک به دیدگاه شما باشه عالی م مستند.....
این کاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
(سکسی بوی)
ویرایش شده توسط: sorena100
ارسالها: 104
#376
Posted: 12 Dec 2013 14:11
rostam91: شرایط برابر اینه که یه نفر همتراز یا بالاتر از ایشون تو همون روزنامه کثیرالآنتشار پاسخش رو بده نه اینکه در روزنامه رو تخته کنن و نویسنده رو روانه زندان
بله...وهابی تو این روزنامه بنویسه ...شیعه تو اون روزنامه..تندروهای مذذهبی بخونن بیافتن به جون هم ...یه فتنه بزرگ ایجاد بشه..وهابی ها بریزند سر مردمو ببرند....اگه قراره هرکی بیاد عقاید خودشو بگه و این عقاید به عقاید دیگران ضربه بزنه..این میشه بهونه برا ایجاد کردن تقابل فرهنگی مذهبی....اما محیط دانشگاهی یه محیط امنه برا مناظره وپرسش و پاسخ......
rostam91: شما چرا همش دنبال ٰاس کار میگردید؟ یعنی ایشون نمیتونسته با تحقیقات به این نتیجه برسه؟ در ضمن الآن که تو زندانه و شما بشین ببین کی میاد بیرون
راستی آیت الله العظمی سید ابوالفضل برقعی که از اون دین برگشت چه کسی راس کار بود، حیدرعلی قلمداران رو ی اون کی راس کار بود و چرا بدبخت رو ترورش کردن؟
منم امیدوارم این اقا زودتر ازاد بشه...
باید دید هدفش چیه....تو این شرایط دور تا دور ایران که بحث تقابل مذهبی مطرحه این کار میتونست عواقب بدی داشته باشه...مثل سوریه شایدم بدتر......
حیدرعلی قلمداران
بعد از از پیروزی انقلاب در تابستان ۱۳۵۸ خورشیدی شب بیستم رمضان سال ۱۳۹۹ هجری قمری که قلمداران طبق عادت هر سال تابستان را در روستا میگذراند جوان مزدور ویا متعصب تحریک و مسلح شده بود نیمه شب وارد خانهی استاد شد و او را در حالت خواب ترور کرده و گریخت، لیکن علیرغم فاصله بسیار کم گلوله فقط پوست گردن ایشان را زخمی کرد.
شما تو اغراق کردن یکی.....
rostam91: اولا غدیر یعنی جائی که بر:ه و آب و درخته بعدش هوا اونقدر که شما و شیعیان ادعا میکنن گرم نبوده و ۲۵ اسفند در حالی که هوای بسیاری از مناطق ایران برفی و سرده اونجا معتدله در ثانی اون جمع کردن مردم برای رفع کدورت بین صحابه و مسلمین با علی بود تا قضیه همونجا تموم بشه و گسترش پیدا نکنه
گذشته از اینکه این گونه شبهات سبب قهقهه زدن مادر پسر مرده می شود ، بد نیست که جوابی علمی نیز به این لاطائلات بدهیم تا همگان فرق میان ادله شیعه و توجیهات مخالفانش را ببینند و تشخیص دهند که حق در پیروی از امیرالمومنین علیه السلام است با اصحاب سقیفه !
مدار سخن مخالف بر 2 محور است :
1 – روز غدیر در اواخر زمستان و اوایل بهار بوده است و لذا هوای عربستان در این موقع بسیار مطبوع است .
2 – اعراب به داشتن هوای گرم عادت داشته و لذا معطل شدن در گرما برای ایشان کار سختی نبوده است که موضوعیت در اهمیت غدیر داشته باشد .
می گوییم :
در باب محور اول باید عرض کنیم که بحث ما در مورد گرم بودن هوا در منطقه غدیر خم یعنی مکانی در میان بیابانهای آن موقع عربستان بوده است و نه آب و هوای دیگر اماکن .
کسی مدعی نیست که در زمانی که واقعه غدیر خم اتفاق افتاده ، هوای ایران بسیار گرم بوده است که مدعی برای ما لینکهای آب و هوای ایران را می آورد ( این امر نشان می دهد که وی اصلا سخن شیعه را نفهمیده است ) بلکه صحبت از آب و هوای آن روز عربستان می باشد !
واقعا اگر قرار باشد بر اساس سیره مدعی جلو برویم به این سخئ چگونه پاسخ دهیم که در روز غدیر خم ، در قطب جنوب نیز دما متوسط زیر 50- درجه هم می رسد ، پس هوا اصلا گرم نبوده بلکه خیلی سرد هم بوده است ؟!
در باب محور دوم نیز باید چنین بگوییم که شیعه دقیقا بر اساس آنچه که در تاریخ نقل شده سخن می گوید و اینکه در روز غدیر هوا بسیار گرم بوده بر اساس فحوای روایات بلکه تصریحات برخی روایات و علمای اهل تسنن می باشد .
این امر نشان می دهد که مدعیان جاهل از تاریخ ، بی پروا و بدون هیچ مطالعه ای سخن می رانند و تنها هدفشان مخالفت با شیعه است ولو اینکه خیلی از مطالب را زیر سوال ببرند .
در ذیل به گروهی از روایات و سخنان بزرگان اهل تسنن در باب گرم بودن عربستان در روز واقعه غدیر خم اشاره می کنیم .
1 – طبرانی در " المعجم الکبیر " چنین می گوید :
4986 حدثنا عَلِيُّ بن عبد الْعَزِيزِ ثنا أبو نُعَيْمٍ ثنا كَامِلُ أبو الْعَلاءِ قال سمعت حَبِيبَ بن أبي ثَابِتٍ يحدث عن يحيى بن جَعْدَةَ عن زَيْدِ بن أَرْقَمَ قال خَرَجْنَا مع رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم حتى انْتَهَيْنَا إلى غَدِيرِ خُمٍّ أَمَرَ بِدُوحٍ فَكُسِحَ في يَوْمٍ ما أتى عَلَيْنَا يَوْمٌ كان أَشَدَّ حُرًّا منه فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عليه وقال يا أَيُّهَا الناس إنه لم يُبْعَثْ نَبِيٌّ قَطُّ إِلا عَاشَ نِصْفَ ما عَاشَ الذي كان قَبْلَهُ وَإِنِّي أُوشَكُ أَنْ أُدْعَى فَأُجِيبَ وَإِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ ما لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ كِتَابَ اللَّهِ ثُمَّ قام وَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ رضي اللَّهُ عنه فقال يا أَيُّهَا الناس من أَوْلَى بِكُمْ من أَنْفُسِكُمْ قالوا اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ قال من كنت مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ .
المعجم الكبير ، ج 5 ص 171 رقم 4986 ، اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360 ، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي
2 – حاکم نیشابوری در " المستدرک علی الصحیحین " چنین می گوید :
6272 أخبرني محمد بن علي الشيباني بالكوفة ثنا أحمد بن حازم الغفاري ثنا أبو نعيم ثنا كامل أبو العلاء قال سمعت حبيب بن أبي ثابت يخبر عن يحيى بن جعدة عن زيد بن أرقم رضي الله عنه قال خرجنا مع رسول الله صلي الله عليه و سلم حتى انتهينا إلى غدير خم فأمر بروح فكسح في يوم ما أتى علينا يوم كان أشد حرا منه فحمد الله وأثنى عليه وقال يا أيها الناس أنه لم يبعث نبي قط إلا ما عاش نصف ما عاش الذي كان قبله وإني أوشك أن أدعى فأجيب وإني تارك فيكم ما لن تضلوا بعده كتاب الله عز وجل ثم قام فأخذ بيد علي رضي الله عنه فقال يا أيها الناس من أولى بكم من أنفسكم قالوا الله ورسوله أعلم ألست أولى بكم من أنفسكم قالوا بلى قال من كنت مولاه فعلي مولاه
هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه .
المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ص 613 رقم 6272 ، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا
ترجمه روایت :
از يحيى بن جعده از زيد كه گفت بيرون شديم با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله (از مكّه) تا رسيديم بغدير خم در روزى كه تاكنون گرمتر از آنروز بر ما نگذشته بود پس حسب امر آنجناب خار و خاشاك آنجا رفته شد. پس آنجناب حمد و ثناى خداوند را بجا آورد و سپس خطاب بمردم فرمود: هيچ پيغمبرى مبعوث نشده مگر آنكه بيش از نيمى از عمر پيغمبر قبل از خود زيست نكرده و من نزديك شده كه بسراى ديگر خوانده شوم و اجابت نمايم.
همانا من واميگذارم در ميان شما چيزى را كه هرگز گمراه نشويد بعد از آن (يعنى بعد از تبعيّت و اداى حق آن)- كتاب خداى عزّ و جلّ. سپس برخاست و دست على رضى اللّه عنه را گرفت و خطاب بمردم فرمود: كيست كه اولى (سزاوارتر) است بشما از خود شما؟ گفتند خدا و رسول او داناترند. فرمود: هر كس كه من مولاى اويم. پس على عليه السّلام مولاى او است .
بررسی سند :
سند حاکم نیشابوری :
حاکم بعد از نقل روایت ، در مورد سند آن چنین می گوید :
هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه
این روایت صحیح السند می باشد ولی توسط بخاری و مسلم بیان نشده است .
ذهبی در " تلخیص " بعد از نقل این سخن حاکم چنین می گوید :
صحیح ( روایت صحیح می باشد)
سند طبرانی :
سند وی از " ابو نعیم " به بعد همانند سند حاکم می باشد که تصحیح آن بیان شد .
راوی میان طبرانی و ابونعیم ، یکی از شیوخ طبرانی می باشد به نام : علي بن عبد العزيز بن المرزبان بن سابور أبو الحسن البغوي .
وی عم ابوالقاسم بغوی میباشد و در نزد علمای رجالی اهل تسنن توثیق شده است .
قال الدارقطني: ثقة مأمون. وقال ابن أبي حاتم: صدوق ...... وقال الذهبي: الإمام الحافظ الصدوق جمع وصنف المسند الكبير، وكان حسن الحديث ..... وقال ابن الجزري: شيخ مسند ثقة. وقال الهيثمي: ذ. وقال ابن حجر: أحد الحفاظ المكثرين مع علو الإسناد، مشهور، وهو في طبقة صغار شيوخ النسائي. وقال الألباني: ثقة حافظ.
أبو الطيب نايف بن صلاح بن علي المنصوري بعد از نقل اقوال علمای رجالی در مورد این راوی ( که برخی از آنها بیان شد ) نظر خود را چنین بیان می کند :
قلت: (ثقة حافظ، وكان يأخذ على التحديث أجرا).
إرشاد القاصي والداني إلى تراجم شيوخ الطبراني، ص 435 – 436 رقم 685 ، اسم المؤلف: أبو الطيب نايف بن صلاح بن علي المنصوري ، دار النشر : دار الكيان - الرياض، مكتبة ابن تيمية – الإمارات ، الطبعة : الأولى ، قدم له: د سعد بن عبد الله الحميد ، راجعه ولخص أحكامه وقدم له: أبو الحسن مصطفى بن إسماعيل السليماني المأربي
پس بر این اساس ، روایت طبرانی نیز صحیح می باشد .
علمای دیگری همچون سخاوی در «استجلاب ارتقاء الغرف بحبّ أقرباء الرّسول ذوى الشّرف» و احمد بن فضل باکثیر مکی در «وسيله المآل في عدّ مناقب الآل» نیز به این روایت حاکم و طبرانی اشاره کرده وآنها را بعنوان نمونه ای از روایات غدیر بیان کرده اند .
3 – ابن مغازلی در " مناقب امیرالمومنین " ذیل روایتی طولانی چنین می گوید :
أقبل نبيّ اللّه من مكّة في حجّة الوداع حتّى نزل (صلّى اللّه عليه وآله) بغدير الجحفة بين مكّة والمدينة، فأمر بالدّوحات فقمّ ما تحتهنّ من شوك ثمّ نادى: الصّلاة جامعة! فخرجنا إلى رسول اللّه (صلّى اللّه عليه وآله) في يوم شديد الحرّ وإنّ منّا لمن يضع رداءه على رأسه وبعضه على قدميه من شدّة الرّمضاء، حتّى انتهينا إلى رسول اللّه (صلّى اللّه عليه وسلّم) فصلّى بنا الظهر ثمّ انصرف إلينا فقال: .... .
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در حجة الوداع (در مراجعت) آمد تا در جحفه نزول فرمود- بين مكّه و مدينه . پس امر فرمود زير درختان عظيم و انبوه آنجا را از خار و خاشاك پاك كردند، سپس مردم را باجتماع عمومى براى نماز دعوت كردند. آنروز بسيار گرم و سوزان بود و همگى حسب الامر پيغمبر بسوى آنحضرت گرد آمديم در حاليكه بعضى از ما قسمتى از رداى خود را بر سر كشيده و قسمتى را از شدت سوزندگى زمين زير پا نهاده بود. پس رسول خدا نماز ظهر را با ما بجا آورد و سپس رو بطرف ما بگردانيد و فرمود: .....
مناقب أمير المؤمنين عليه السلام، ص 67 رقم 23 ، اسم المؤلف : علي بن محمد بن محمد بن الطيب ، الشهير بابن المغازلي الوفاة: 483 هـ.ق، دار النشر : دار الأضواء ، بيروت ، لبنان 1424 هـ ، تحقيق وتعليق : محمد باقر البهبودي
مناقب أمير المؤمنين علی بن ابی طالب رضی الله عنه، ص 43 رقم 23 ، اسم المؤلف : علي بن محمد بن محمد بن الطيب بن أبي يعلى بن الجلابي، أبو الحسن الواسطي المالكي، المعروف بابن المغازلي (المتوفى: 483هـ)، دار النشر : دار الآثار – صنعاء ، الطبعة: الأولى 1424 هـ - 2003 م، تحقيق وتعليق : أبو عبد الرحمن تركي بن عبد الله الوادعي
4 – احمد بن حنبل در " مسند " و " فضائل الصحابه " چنین میگوید :
قَالَ زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ: وَأَنَا أَسْمَعُ، نَزَلْنَا مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِوَادٍ يُقَالُ لَهُ: وَادِي خُمٍّ فَأَمَرَ بِالصَّلَاةِ فَصَلَّاهَا بِهَجِيرٍ ، قَالَ: فَخَطَبَنَا، وَظُلِّلَ لِرَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِثَوْبٍ عَلَى شَجَرَةِ سَمُرَةٍ مِنَ الشَّمْسِ، فَقَالَ: " أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ، أَوْ أَلَسْتُمْ تَشْهَدُونَ، أَنِّي أَوْلَى بِكُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ ؟ " قَالُوا: بَلَى، قَالَ: " فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ، فَإِنَّ عَلِيًّا مَوْلَاهُ، اللهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ .
راوی می گوید : در حاليكه من ميشنيدم زيد چنين گفت: با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در وادى كه خم ناميده ميشود فرود آمديم. آنحضرت امر باقامه نماز فرمود و در گرماى نيمروز نماز را بجا آورد سپس براى ما خطبه ايراد فرمود در حاليكه با افكندن پارچه بر يكدرخت بزرگ براى آنجناب سايه تشكيل داده شده بود. آنگاه فرمود: آيا نميدانيد؟ آيا شهادت نميدهيد باينكه من اولى (سزاوارتر) هستم بهر مؤمنى از خود او؟ گفتند آرى چنين است. فرمود: پس هر كه من مولاى اويم همانا على عليه السّلام مولاى او است. بار خدايا دشمن دار آنكه را كه او را دشمن دارد و دوست دار آنكه را كه او را دوست دارد .
فضائل الصحابة ، ج 2 ص 597 رقم 1017 ،اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. وصي الله محمد عباس
مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج 4 ص 372 رقم 19344 ،اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر
5 – تفتازانی در " شرح المقاصد فی علم الکلام " چنین تصریح می کند :
أما حديث الغدير فهو أنه عليه السلام قد جمع الناس يوم غدير خم موضع بين مكة والمدينة بالحجفة وذلك بعد رجوعه عن حجة الوداع وكان يوما صائفا حتى أن الرجل ليضع رداءه تحت قدميه من شدة الحر وجمع الرجال وصعد عليه السلام عليها وقال مخاطبا معاشر المسلمين ألست أولى بكم من أنفسكم قالوا اللهم بلى قال فمن كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله وهذا حديث متفق على صحته أورده علي رضي الله عنه يوم الشورى عندما حاول ذكر فضائله .
اما حدیث غدیر، همانا رسول خدا«صلی الله علیه وآله»مردم را در روز غدیر خم در مکانی بین مکه و مدینه در جحفه جمع نمود، واین امر بعد از بازگشت از حجةالوداع بود، وآن روز، روزی بسیار گرم بود به گونه ای که از شدت گرما مردم ردای خود را به زیر پای خود افکنده بودند و مردم را جمع نموده و پیامبر بالا رفته و مردم را مخاطب قرار دادند : ای گروه مسلمین ! آیا من به شما از نفس شما اولی و سزاوار نیستم ؟ مردم گفتند : بله .
پیامبر فرمودند : پس هر کس من مولای اویم پس ، پس علی مولای او می باشد . خداوندا دوست بدار موالی او را و دشمن بدار دشمن او را . یاری کن هر کس او را یاری کند و مخذول کن هر کس او را مخذول نماید .
این حدیث اجماع بر صحت آن می باشد و علی علیه السلام آن را در روز شوری ، در حین بیان فضائلش بیان نموده است .
شرح المقاصد في علم الكلام ، ج 2 ص 289 - 290 ،اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ ، دار النشر : دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م ، الطبعة : الأولى
6 - خطیب بغدادی در " تلخیص المتشابه فی الرسم " میگوید :
أَخْبَرَنَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ الْقَاسِمِ النَّرْسِيُّ، أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّافِعِيُّ، ح وَأَخْبَرَنِيهِ الْحَسَنُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، وَاللَّفْظُ لِحَدِيثِهِ، ثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ شَاذَانَ، قَالا: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ حُمَيْدِ بْنِ الرَّبِيعِ، ثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى الصُّوفِيُّ، حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ، وَهُوَ ابْنُ مَيْمُونٍ، عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ سَابِقِ الْحَاجِّ سَعِيدِ بْنِ بَيَانٍ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنِ الْبَرَاءِ، قَالَ: لَمَّا نَزَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْغَدِيرَ قَامَ فِي الظَّهِيرَةِ، فَأَمَرَ بِقَمِّ الشَّجَرَاتِ، ثُمَّ جُمِعَتْ لَهُ أَحْجَارٌ، وَأَمَرَ بِلالا فَنَادَى فِي النَّاسِ، فَاجْتَمَعَ الْمُسْلِمُونَ، فَصَعَدَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى تِلْكَ الأَحْجَارِ، فَحَمِدَ اللَّهَ، وَأَثْنَى عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: «أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلَيَّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَأَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ، وَأَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ، وَأَعِزَّ مَنْ نَصَرَهُ» !
قَالَ أَبُو إِسْحَاقَ: قَالَ الْبَرَاءُ: فِي يَوْمٍ صَائِفٍ شَدِيدٍ حَرِّهِ، حَتَّى جَعَلَ الرَّجُلُ مِنَّا بَعْضَ ثَوْبِهِ تَحْتَ قَدَمِهِ، وَبَعْضَهُ عَلَى رَأْسِهِ، فَلَمَّا هَمَّ بِالنُّزُولِ قَالَ: «أَلَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنِّي أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟» قَالُوا: بَلَى، قَالَ: «فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلَيَّ مَوْلاهُ»
ابی اسحق از براء بن عازب نقل می کند : وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر منطقه غدیر وارد شد به هنگام گرمای ظهر ، دستور دادند تا برگ درختان را جمع کرده و سپس برای ایشان سنگهایی آوردند و به بلال دستور دادند تا در میان مردم ندا سر دهد و مسلمانان را جمع نماید پس پیامبر بر بالای آن سنگها رفته و حمد و ثنای الهی را بجای آورده و فرمودند : ای مردم !هر کس من مولای او بودم ، پس علی هم مولای اوست . خداوندا دوست دار هر که او را دوست دارد و هم دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد و غضب نما بر کسی که بر علی علیه السلام غضب نماید و دوست بدار هر که او را دوست دارد و عزیز بدار هر که او را یاری نماید.
ابواسحاق میگوید : براء بن عازب گفت : (واقعه غدیر ) در روزی بسیار گرم بود به گونه ای که از شدت گرما صحابه ردای خود را به زیر پای خود افکنده بودند و برخی نیز آن را بر روی سرشان کشیده بودند . وقتی پیامبر در غدیر ماندند فرمودند : آیا شهادن ندادید که من از شما بر خودتان اولی هستم ؟ مردم گفتند : آری .
پس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند : هر کس من مولای او بودم ، پس علی هم مولای اوست.
تلخيص المتشابه في الرسم ، ج 1 ص 244 ،اسم المؤلف: أبو بكر أحمد بن علي بن ثابت بن أحمد بن مهدي الخطيب البغدادي الوفاة: 463 هـ ، دار النشر : طلاس للدراسات والترجمة والنشر، دمشق 1985 م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : سکینة الشهابی
نتیجه :
از بررسی منابع بالا به این امور می رسیم :
1 – هوای آن روز عربستان آن چنان گرم بوده است که حتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای سخنرانی در جمع مردم مجبور شدند که سایبانی برای خویش فراهم نمایند و این امر تصحیح نمی شود زیرا پیامبر سیره کسری و قارونی نداشته اند تا در زیر سایه بان باشند و مردم زیر آفتاب بلکه نشان از اوج گرما در آن روز دارد ( تا جایی که راوی به نماز در گرمای نیمروز اشاره می کند ) .
2 - هوای عربستان در روز غدیر آنقدر گرم بوده است که حتی اعرابی که با گرمای آنجا خو گرفته بودند صراحت دارند که چنین روز گرمی را ندیده بودند و لذا از زیر انداز استفاده نمودند .
3 – متن روایات صراحت دارد که منظور از " مولا " قطعا " اولی به تصرف " بوده است زیرا به قرینه جمله (من أولى بكم من أنفسكم ) معلوم می شود که تالی آن (من كنت مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ ) مشخصا اشاره به مقام اولویت امیرالمومنین علیه السلام بر نفس مردم را دارد .
4 – سخن تفتازانی ردیه ای سنگین بر کسانی است که مدعی هستند امیرالمومنین علیه السلام به حدیث غدیر احتجاج نکرده اند بلکه نشان می دهد ایشان در باب بیان فضایل خود ، به حدیث غدیر اشاره کرده اند و فضیلت زمانی بیانش معنا پیدا می کند که مخصوص فرد باشد وگرنه فضیلتی مشترک نیاز به بیان ندارد .
حال از مخالفان متعصب می پرسیم : آیا سرما و گرمای واقعه غدیر واقعا تاثیری در نص کلام نبوی مبنی بر اثبات اولویت امیرالمومنین علیه السلام بر مردم دارد یا خیر ؟
این کاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
(سکسی بوی)
ارسالها: 104
#377
Posted: 12 Dec 2013 14:33
rostam91: برای اینکه یاران علی یکی یکی میومدن شکایت علی رو نزد پیامبر میکردن و پیامبر دوست نداشت کسی از علی ناراحت باشه برای همین صبر نکرد این کدورت چندین روز دیگه ادامه داشته باشه تا برسن مدینه برای اینکه غدیر خم توقف گاهی برای استراحت و آبدهی به شتران و اسبان بود و وقت کافی وجود داشت
اما شما باید اینو از خودت بپرسی که چرا اونجا علی رو جانشین انتخاب کرد در حالی که تنها مردم مدینه بودن و دیگر مسلمین مناطق دیگه حضور نداشتن در حالی که یه هفته قبلش تو صحرای عرفه مسلمانان نقاط دیگه چه از مکه چه از یمن و طائف حضور داشتن و پیامبر خطبه حجه الوداعشون رو ایراد کردن ، اگه جانشینی بود و همه باید میدونستن بهترین فرصت اونجابود و خداوند اونجا اینو به پیامبرش میگفت
خبر غدیر آن قدر به ضرر وهابیت است که سو استفاده کردن از آن دشوار است. تنها تلاش آنها این است که دلالت آن را زیر سوال برده بگویند منظور از مولا در اینجا دوستی و مودت است.
وارث: واقعه غدیر از جمله مباحثی در تاریخ اسلام است که همواره غرض ورزان و شبهه افکنان سعی داشته اند با طرح مباحث ساده لوحانه اصالت و حقانیت آن را زیر سوال ببرند. یکی از شبهات مطرح در این باره شبهه سپاه یمن است که درباره چیست.....
شبهه سپاه یمن در رد ولایت امیرالمومنین (ع) ناظر بر چه مسئله ای است؟
شبهه جیش یا همان سپاه یمن در واقع بحثی است که از اوسط یا اواخر قرن پنجم توسط اندیشمندان اهل سنت در مواجهه با دیدگاه های قطعی که علمای اهل شیعه در موضوع خبر غدیر داشتند و این خبر را بر ولایت بلافصل امام علی (ع) معنا می کردند، وارد شد و بعد از اینکه آنها نتوانستند در خصوص صدور این خبر خدشه ایجاد کنند چرا که این خبر از حیث معیارهای کمّی در نقل حدیث، صد درصد متواتر و قطعی است و می توان با قطع یقین گفت این عبارت:"مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ" از دو لب مبارک پیامبر(ص) خارج شده و این دسته اخبار که تعداد 110 تن از صحابه آن را نقل کرده باشند و متواتر باشد، بسیار کم و محدود است و در کل منابع جهان شیعه و سنی هیچ خبری به اندازه خبر غدیر از مسلمات مشهور و متواتر نیست. بنابراین اهل سنت نتوانست در صدور این خبر خللی وارد کند و بدیهی است بزرگانی مانند شیخ مفید که در بغداد میان اهل سنت زندگی می کردند، به خبر غدیر احتجاح داشتند و پس از آن سید مرتضی کتاب "الشافی فی الامامه" را در رد نظریات قاضی نوشت و پس از آن شیخ طوسی کرسی کلام را در این شهر در اختیار داشت در حالی که بغداد تحت حکومت اهل سنت بود. این وزنه سنگین اعتقادی شیعه بر جامعه اهل تسنن، موجب شد اندیشمندان آنها که مشاهده کردند درباره صدور خبر غدیر نمی توانند مقاومت کنند، در خصوص دلالت و معنای این خبر بحث هایی مطرح کردند و گفتند واژه مولا در لغت معنای متعدد دارد و می تواند معنایی غیر از سرپرست و امام به کار رفته باشد. با این رویکرد آنها به دنبال راهی بودند که ظهور کلام پیامبر (ص) را در معنایی دیگر جلوه دهند. آمدند و گفتند حضرت علی(ع) از یمن خود را به حجة الوداع رساندند و شکایتی از او در تاریخ در سپاه یمن وجود دارد و خبر غدیر و کل واقعه آن را به دفاع پیامبر (ص) از امام علی(ع) در برابر سپاه یمن معنا کردند و گفتند مردم چون از ایشان شکایت کرده بودند، پیامبر (ص) از ایشان دفاع کرده و خواستند بگویند علی (ع) را دوست بدارید، بنابراین واژه مولا در اینجا بر وجوب دوست داشتن و حب علی (ع) دلالت می کند.
منشا و سرچشمه این شبهه چیست و از کجا آغاز شد و امروز وهابیت از آن چه سوء استفاده هایی می کند؟
باید گفت واقعه غدیر در سال 10 هجری اتفاق می افتد، اما به نظر می رسد اولین کسی که این شبهه را مطرح می کند، ابوبکر احمد بن حسین بیهقی متوفی 458 هجری است یعنی بعد از گذشت 450 سال از واقعه غدیر تازه دلالت یک خبر متواتر از پیامبر (ص) برای مسلمانان روشن شده است! و پیامبر(ص) مطلبی را گفته اند که یک نفر از مسلمین بعد از 450 سال مقصود او را فهمیده و آن همه صحابه ای که آن روز در غدیر خم نزد پیامبر (ص) بوده و روایت را شنیده بودند، نفهمیدند مقصود پیامبر (ص) چیست!
اما ادعا می شود قاضی عبدالجبار معتزلی در کتاب المغنی نخستین بار این شبهه را مطرح کرده است؛ در پاسخ به این سخن باید گفت اولا هیچ مدرکی وجود ندارد که قاضی عبدالجبار این شبهه را مطرح کرده باشد و ثانیا مدرکی علیه او هست چرا که سید مرتضی که ردیه ای بر قاضی نوشته که متوفی سال 415 هجری قمری است و سید مرتضی متوفی 436 هجری قمری و این فاصله محدود است، مشاهده می کنیم خبری از شبهه جیش نیست و می توان نتیجه گرفت طرح این شبهه از سوی همان احمد بن حسین بیهقی است. بنابراین اساس آن به وهابیت بر نمی گردد. در واقع هیچ یک از شبهاتی که امروز به عنوان شبهات وهابیت شناخته می شود، مولود تفکر وهابیت نیست. این دیدگاه ها یا در میان اندیشمندان اهل تسنن بوده یا در دیدگاه ابن تیمیه؛ در حقیقت 90 درصد شبهاتی که امروز از سوی وهابیت مطرح می شود، مطالبی است که ابن تیمیه علیه شیعه و در رد کتاب علامه حلی نوشته است چرا که در آن زمان بسیاری از علمای اهل تسنن با خواندن این کتاب شیعه می شدند و او برای توقف این جریان شیعه گرایی ادعاهای عجیبی کرد که حتی از سوی اندیشمندان عصر خود کافر خوانده شد و تقریبا از جامعه اهل تسنن طرد شد تا جایی که ذهبی امام المتاخرین رسما به او گفت:"تو احمقی!" تنها یکی از شاگردان این تیمیه او آثار وی را نشر می داد تا اینکه محمد بن عبدالوهاب آمد تفکرات او را که حنبلی مذهب بود، گسترش داد و مذهب وهابیت را تاسیس کرد. بنابراین این طور نیست شبهاتی که امروز از سوی وهابیت مطرح می شود اورجینال (اصل) باشد.
چه پاسخی می توان به این شبهه داد؟
در این رابطه پاسخ ها به دو دسته تقسیم می شود؛ نخست باید بررسی کرد آیا وقتی تاریخ را ملاحظه می کنیم این شبهه قابل دفاع و وارد شدن به واقعه غدیر است یا خیر؛ دوم این خبر از جهت حجیت باید بررسی شود.
اما از جهت تاریخی آن شکایتی که از حضرت علی (ع) مطرح شد در سال هشتم هجری بود که به گوش پیامبر (ص) رساندند و پیامبر (ص) نیز از آن دفاع کردند و حرفی باقی نماند و در سال نهم و دهم هم هیچ شکایتی نبود جز در سال دهم که یکی دو نفر شکایتی خصوصی مطرح کردند آن هم اینکه حضرت (ع) چرا سوار شترهای غنیمتی نمی شوند؛ دلیلی ندارد که پیامبر(ص) جماعتی را در غدیر خم معطل کنند تا به شکایت آن یکی دو نفر یمنی در ملاء عام پاسخ دهند ضمن اینکه اخبار حاکی از این است که آن زمان حجاج یمنی از سپاه اسلام خارج شده بودند. بنابراین این شبهه از نظر تاریخی به هیچ وجه قابل دفاع نیست. اما از سوی دیگر حضرت زهرا (س) و امام حسن مجتبی (ع) دائم به واقعه غدیر احتجاج می کردند و حضرت علی(ع) نیز از زمانی که پیامبر(ص) نیز برای خلیفه اول و دوم و سوم بیش از هشت بار با خبر غدیر احتجاج کردند، گفتند که این حدیث بر ولایت و امامت من دلالت می کند. حضرت (ع) حتی تعدادی از صحابه ای را در که در ماجرای غدیر خم حضور داشتند را جمع می کنند و به گفته علمای اهل سنت آنها را به شهادت می گیرند و آنها به نشانه مثبت بودن و صحیح بودن خبر غدیر دست خود را بالا می گیرند و می گویند ما این حدیث را از پیامبر (ص) شنیده ایم.
خود وهابیت هم قبول دارند متکلم وقتی عبارتی می گوید که دو معنا دارد، معنایی قبول است که مخاطب آن را برداشت و درک می کند، بنابراین فهم صحابه در اینجا سند است آنها موضوع امامت را فهمیدند و نشانه آن حرکت خلیفه دوم است که به پس از اعلان پیامبر(ص) نزد حضرت علی (ع) حاضر شده و به آن حضرت (ع) تبریک می گویند. "اصبحت: مولا شدی"
خبر غدیر آن قدر به ضرر وهابیت است که سو استفاده کردن از آن دشوار است. تنها تلاش آنها این است که دلالت آن را زیر سوال برده بگویند منظور از مولا در اینجا دوستی و مودت است اما اینها نمی دانند اگر این معنا را هم بپذیریم، باز وهابیت با مشکل مواجه می شود. بر فرض اینکه مولا در اینجا به معنای دوستی در نظر گرفته شود، مگر طلحه، زبیر، معاویه، عمروعاص، عایشه و ... در غدیر خم نبودند که پیامبر (ص) این دعا را که قطعا مستجاب است، بر زبان جاری کرد؟ پس چرا این افراد با حضرت علی (ع) جنگیدند؟ چطور خلاف نص پیامبر(ص) که توصیه به دوستی علی (ع) کرد، با ایشان عداوت ورزیده و خلاف سخن پیامبر و حدیث متواتر عمل کردند؟ آیا خلاف سخن پیامبر (ص) عمل کردن جز کافر شدن نیست؟ پس چرا عده ای از مسلمانان به سراغ این افراد رفته و با آنها پیمان بستند؟ بنابراین اگر ولایت را به معنای دوستی هم تعبیر کنیم، باز وهابیت دچار مشکل دیگری می شود.
اما آنچه در پاسخ کلی علمای شیعه وجود دارد این است طبق قرائن تاریخی مقامیه و مقالیه در خبر غدیر ثابت می شود واژه مولی منهای هر قرینه دیگری فقط یک معنا دارد که آن هم سرپرست و امام و أولی است.
این کاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
(سکسی بوی)
ارسالها: 104
#378
Posted: 12 Dec 2013 14:57
rostam91: دلیلی بر عدم عصمت امامان از زبان مرتضی علی در نهج الباغه و استغفارهای مکرر ایشان
در نهجالبلاغه دعايي از زبان علي مرتضي نقل شده كه با خدايش، بدينسان راز و نياز فرمود:
(اللهم اغفر لي ما أنت أعلم به مني فإن عدت فعد علي بالمغفرة؛ اللهم اغفر لي ما وأيت من نفسي و لم تجد له وفاء عندي، اللهم اغفر لي ما تقربت به إليك بلساني ثم خالفه قلبي؛ اللهم اغفر لي رمزات الألحاظ و سقطات الألفاظ و سهوات الجنان و هفوات اللسان)
يعني: «خدايا! مرا بيامرز در آنچه كه تو، از من به آن داناتري و اگر ديگر بار به آن عمل بازگشتم و چنان كاري كردم، باز هم مرا مورد مغفرت قرار بده. خدايا! مرا ببخشاي از آن پيماني كه در انجام نيكي از سوي خود بستم و از من، وفاي به آن را نديدي؛ خدايا! مرا ببخشاي در آنچه كه با زبان به تو نزديكي جستم و با قلب، آن را همراهي نكردم. خدايا! مرا مورد مغفرت خود قرار بده در نگاههاي اشارتآميز، سخنان بيهوده، خواستههاي نارواي دل و لغزشهاي زبان.
خدایا ما با کی داریم بحث میکنیم...
این دعاها جنبه عرفانی داره....و بسته به حالو هوای عارف بیان شده....اینکه نشد دلیل....
این از خطبه های حضرته...یعنی بین مردم قرایت شده...پس جنبه کلیت داره....در ضمن کامل این خطبه رو بزار نه نصفشو.....
یعنی پیامبر..هم دعا میکنه در حق خودش باید گفت که این کارارو انجام داده؟؟؟
یعنی اگه گفت خدایا منو ببخش...یعنی گناه کار بوده؟؟..
جالبه والله..
این کاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
(سکسی بوی)