انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 50 از 57:  « پیشین  1  ...  49  50  51  ...  56  57  پسین »

End Of Sunni And Shia Dispute | پایان دعوای سنی و شیعه


مرد

 
rostam91: چرا گفته دودست یعنی محدود کرده ؟ قدرت خداوند که محدود نیست؟

بابا جون واسه فهم ما گفتن

اوج قدرت انسان در داشتن دو دست است کمتر یا بیشتر از این نقصان است ..

یا اگه خدا میخواست ماهیت واقعی قدرتش رو بگه چقدر باید توضیح میداد ...قران جای تشریح نیست

rostam91: عزیز من، یهودیان طبق اون آیه نگفتمد دو دست خدا بسته هست یا دستانش بسته هست بلکه گفتند دست خدا بسته هست ولی خدا فرمود دو دست خدا باز است در حالی که در پاسخ میتونست بگه دست خدا باز است یا دستان خدا باز هستند
در ضمن از کجا برداشت کردی معنی دست صفت قدرت خداست بلکه میتونه صفت بخشش و مهربانی خدا هم باشه!
خداوند برای تفصیل خودش اینگونه توضیح داده بابا

اگر انسانها ۳ تا دست داشتند خدا میگفت سه دست خدا یازه ..از اینکه در مورد اعمال یدی است

rostam91: ‏و فرشتگان در اطراف و كناره‌هاي آسمان ( جديد آن روزي ) قرار مي‌گيرند ، و در آن روز ، هشت فرشته ، عرش پروردگارت را بر فراز سر خود بر مي‌دارند .‏

اینهم مربوط به اعراض خدا نیست ...داره عرش رو میگه

اگه میگفت خداوند رو بر میدارن حرف شما درست بود

rostam91: حالا با توجه به این آیه خدا نامحدوه پس در اینصورت این ۸ فرشته هم باید نامحدود باشن که بتونن یه چیز نا محدود رو بلند کنند و این غیر ممکگنه چون نامحدود فقط خداست یا اینکه این فرشتگان محدود هستند پس عرش خدا محدوده در نتیجه خداوندی که بر عرش تکیه زده محدود!
همه برداشتهاتون از قران اینجوریه

مگر عرش خدا مثلا خونه خداست که همه وجود خدا اونجا باشه

الان فکر کردید که خدا هم رو اون عرش دراز کشیده و ۸ تا فرشته عرش رو با خدا یکجا بر میدارن

خدا نه به مکان و نه به فضا و نه به هوا و نه به هیچ چیز دیگه احتیاج نداره


rostam91: خیر جانم این مثل مثل این میمونه که میگه: آیا خدا میتونه سنگی بسازه که خودش نتونه بلند کنه؟
البته کارشناس و استاد وهابی کلمه شبکه فرمودند بله ..خدا میتونه سنگی خلق کنه که خودش نتونه برداره
وصد التبته اینها نشات از اعتقادبه جسمیت خدا داره

در اعتقاد شیعه ......چیزی که محاله در دایره وجود خدا و قدرته خدا راهی نداره

مثل اینکه ایا خدا میتونه خودش رو از بین ببره و مثلا بکشه

خوب همه اینها جزو محالات قدرت باریتعالی است و در تصور ما از خدا راهی نداره

rostam91: خداوند قادر مطلق دانای نهان و آشکار و داننده غیب است چون خداوند خود میفرماید در قیامت به سوی پروردگارشان مینگرند پس خداوند دیده میشه ، اندازه ، شکل نوع و ... مسائل از قوه تصور و فکر ما خارج
ببین اقا ......موسی هم خدا را دید اما ایا او واقعا خدا را دیده بود ؟؟؟؟؟؟؟

خدا قابل درک با حواس نیست نه لمس نه گوش نه چشم نه بو و نه مزه

اگر اینگونه بود خدا در همین زمان هم خودش رو نشون میداد چون اینقدر بنده برگزیده داشت

مثلا
پیامبر به معراج رفت و همه چیزی که قراره ما در قبامت ببینیم رو با چشمان مبارکش دبد پی چی شد که خدا رو ندبد وحتی وقتی با خدا حرف زد با اصواتی تکلم شد که در ابن دنیا تکلم میشه


ما چه در این دنیا و چه در آخرت خدا را با چیزی غیر از خوذش درک میکنیم .....یا نشانه هایش و نعمتهایش و هرچز او

و واقعا برای من عجیبه که در این اصول اعتقادی چنین حرفهایی میشنوم اونهم از یک اهل سنت

ما در فرقه هایی که از تشیع خارج شده اند هم چنین گروههایی داریم که تعاریف خاص از خدا و اتفاقات دارند البته نه به این شکل و اونها رو در برخی موارد مسلمون هم نمیدونیم چه برسد به شیعه

مثل جیریون .... که هیچ عملی رو بدون جبر خداو اجازه او ممکن نمیدوننن وحتی معتقدند شیطان هم به بهشت میره و تازه با مقامی بالاتر از باقی فرشتگان چون به امر خدا قبول کرده اغوا کنه و مورد لعن و نفرین مردمان قرار گرفته لذا خدا پاداش این همه مرارت رو به میده

یا میگن ابن ملجم به امر خدا اینکار رو کرده و از امر خدا سرباز نزده و بخاطر این امر برداری مورد لطف خدا قرار میگیره


حالا این اعتقاد شما هم از همین دست است ........باور به تجسم خدا...واقعا عجیبه

و نمیتونه جز ظاهر بینی در قران و احکام الهی باشه

اگر با این ظاهر بینی واقعا میشد رستکار بود که دیگه نیازی به این همه سفارش به تفکر و تعقل در قران و هستی وجود خدا نبود
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
ametis: خداوند برای تفصیل خودش اینگونه توضیح داده بابا
میگم یهودیان نگفتند ، دو دست خدا بسته هست فقط گفتند دست خدا ! چرا خداوند بجای اینکه بگه دستان خدا بسته هست دقیقا گفته دو دست خدا بازه؟دستان خدا هم قدرت خداوند رو نشون میده بدون اینکه کسی بگه نقص داره !
چرا قدرت خودش رو با توانائی انسان سنجیده؟
شما بجای توضیح این سوالها برای خودت نظریات نامربوط خودت رو میدی ولی جالب پاسخیه که با این استدلالت به خودت دادی و اینکه چرا خداوند پیامبر رو وسیله کرد و خودش مستقیم بر مردم ظاهر نشد
جوابت هم گفته الآن خودته که: ametis: بابا جون واسه فهم ما گفتن
پس برای درک و فهم بهتر ما پیامبرانی از جنس و نوع ما آفرید درحالی که میتونست خود یا فرشتگان این کار رو بکنند
(از باب توضیح مطالب قبل بود و ربطی به این قسمت نداره )
ametis: مگر عرش خدا مثلا خونه خداست که همه وجود خدا اونجا باشه

الان فکر کردید که خدا هم رو اون عرش دراز کشیده و ۸ تا فرشته عرش رو با خدا یکجا بر میدارن

خدا نه به مکان و نه به فضا و نه به هوا و نه به هیچ چیز دیگه احتیاج نداره
شما نوشته ای منو به تمسخر گرفتید بدون اینکه پاسخی داشته باشی و این یعنی اینکه جوابی نداری
اولا شکی نیست که حد و حدود یا نامحدودی خداوند بر ما پوشیده هست و مسلما خداوند از درک و قدرت ما خارجه حالا منظور از اون آیه و اینکه عرش خداوند رو ۸ فرشته بر دوش حمل میکنند چیست؟

مسلما ۸ فرشته محدود هستند چون مخلوقند و هر محدودی نمیتونه یه نامحدود رو حمل کنه این عرش پس محدوده ، حالا اون آیه رو چطوری برداشت میکنی؟ ametis: موسی هم خدا را دید اما ایا او واقعا خدا را دیده بود ؟؟؟؟؟؟؟
موسی کجا خدا رو دید؟
ایشون از خداوند درخواست کرد که خودشو بهش نشون بده و خداوند گفت به کوه نگاه کن اگه تونستی نور رو ببینی من خودم رو بهت نشون میدم ولی موسی از هوش رفت
بجای گذاشتن پستهای نامربوط بهتره بری قران رو بخونی بعد مسلط به آیات بیائی و پاسخهات رو بدی، البته نزد من خوب آموزش می بینی تا حالا چندتا آیه بهت یاد دادم که فکر هم نمیکردی باشنخودش یه نوع آموزش قرآنه!
ametis: خدا نه به مکان و نه به فضا و نه به هوا و نه به هیچ چیز دیگه احتیاج نداره
میگم اینکه میگن مومنان در روز قیامت به پروردگارشون مینگرنند یعنی چی؟ اگه منظور الطاف خداونده که در این دنیا هم می دیدن دیگه نیازی به گفتنش نبود!
ametis: ما در فرقه هایی که از تشیع خارج شده اند هم چنین گروههایی داریم که تعاریف خاص از خدا و اتفاقات دارند البته نه به این شکل و اونها رو در برخی موارد مسلمون هم نمیدونیم چه برسد به شیعه
شما که کلا هر مرجعی رو جز سیستانی قبول نداری حتی علویان و اسماعیلیان رو هم شیعه نمیدونی به قول رونین شما دین و مذهبت کلا جدیده!
ametis: مثل جیریون .... که هیچ عملی رو بدون جبر خداو اجازه او ممکن نمیدوننن وحتی معتقدند شیطان هم به بهشت میره و تازه با مقامی بالاتر از باقی فرشتگان چون به امر خدا قبول کرده اغوا کنه و مورد لعن و نفرین مردمان قرار گرفته لذا خدا پاداش این همه مرارت رو به میده

یا میگن ابن ملجم به امر خدا اینکار رو کرده و از امر خدا سرباز نزده و بخاطر این امر برداری مورد لطف خدا قرار میگیره
با این حساب اگه اونها این حرف رو میزنن پس تنها بهشت وجود داره و دیگه جهنمی نیست، در حالی که این حرف شما تهمت به اونهاست و اونها معتقد به بهشت و جهنم هستند!
ametis: اگر با این ظاهر بینی واقعا میشد رستکار بود که دیگه نیازی به این همه سفارش به تفکر و تعقل در قران و هستی وجود خدا نبود
اتفاقا این شمائید که تفکر نمیکنی و امروز با دو پستی که گذاشتم ثابت کردم
! با توجه به آیه ۲۶ سوره نور چرا نصیب پیامبر زنان خبیث و پلیدی همچون عایشه و حفصه بود یا نصیب اون دو زن خبیث همسری پاک همچون رسول الله(به اعتقاد شیعه البته)
۲ مفهوم و تفسیر آیه : مومنان در قیامت به سوی پروردگارشون نگاه میکنن غیر از خدا چیه ؟ چون در این دنیا هم اونها به لطف و کرم و کمک پروردگارشون چشم دوختن!
حالا با اون تعقلی که ازش حرف میزنی برای ما بیان کن!
     
  
مرد

 
rostam91: میگم یهودیان نگفتند ، دو دست خدا بسته هست فقط گفتند دست خدا ! چرا خداوند بجای اینکه بگه دستان خدا بسته هست دقیقا گفته دو دست خدا بازه؟دستان خدا هم قدرت خداوند رو نشون میده بدون اینکه کسی بگه نقص داره !
دوست محترم حرف محاوره که میدونید چسه

اگر شما بخواهی با کسی حرف بزنی


شما میگی زید دستش بسته است و نمیتونه خرج کنه یا کمک کنه

در جواب شما زید خواهد گفت ...نه اتفاقا من دستهام بازه و میتونم

خداکنه این رو متوجه یشید

rostam91: پس برای درک و فهم بهتر ما پیامبرانی از جنس و نوع ما آفرید درحالی که میتونست خود یا فرشتگان این کار رو بکنند
(از باب توضیح مطالب قبل بود و ربطی به این قسمت نداره )
بله و این فعم هم از تفسیر و حدیث ائمه و تفکر و تعقل به دست میاد

منکه قبول دارم و این اعتقاد شیعه است که خدا پیامبر و ائمه رو برای فهماندن قران فرستاد


پس ما باید همواره در مقابل قران خودمون تفسیر نکنیم که مسخره بازی بشه و باید به حرف معصومین گوش کنیم

rostam91: مسلما ۸ فرشته محدود هستند چون مخلوقند و هر محدودی نمیتونه یه نامحدود رو حمل کنه این عرش پس محدوده ، حالا اون آیه رو چطوری برداشت میکنی؟
همه بحث اینجاست که اگر قرار باشه ما و امثال ما و حتی علما برداشت کنند دهها تعبیر برداشت میشه ....لزوم معصوم در همین جاست که یک برداشت واحد از قران ارائه میده که قابل اعتماد

من تا اینجا رو گفتم چون یقین دارم خدا نامحدوده اما در ریزه کاریها با اطمینان میرم سراغ حدیث ائمه اطهار

کاری که شما نمیتونید بکنید و از اجتهاد دهها ندلی باید یکی رو انتخاب کنید که معلوم نیست واقعا درسته یا نه
rostam91: خودش یه نوع آموزش قرآنه!
ازت ممنون

البته بیشتر آموزشهای شما دروغهایی بوده که من مجبور شدم اصلاح کنم ...شما هم به نیت دشمنس قران رو آورذیذ

rostam91: موسی کجا خدا رو دید؟
وقتی خدا بهش گفت ...فخلع نعللیک انک بالواد المقدس طوی ......

موسی دز طوی چه دید و چه گفت ...آیا بی واسطه یا خدا حرف نزد و شعله آتش رو در دل بیابان ندید

rostam91: میگم اینکه میگن مومنان در روز قیامت به پروردگارشون مینگرنند یعنی چی؟ اگه منظور الطاف خداونده که در این دنیا هم می دیدن دیگه نیازی به گفتنش نبود!
یعنی عملا در محضر خدا هستند نه مثل این دنیا .........یعنی عظمت و جایگاه حقیقی و قابل باور خدا رو میبینند نه فقط مثل این دنیا که میگیم خذا ناظز بز اعماله اما همه کار میکنیم

rostam91: شما که کلا هر مرجعی رو جز سیستانی قبول نداری حتی علویان و اسماعیلیان رو هم شیعه نمیدونی به قول رونین شما دین و مذهبت کلا جدیده!

شیعه فقط اثنی عشری است ..مرسوم هم نیست مثلا کی میگه شیعه زیدی
مرجع هم من طبق وظیفه ام اعلم رو یافتم و یقین کردم و این انتخاب بعد ۳ مرجه تقلیدعوض کردن اتفاق افتاد

ببعد از سیستانی به نظر من صادق شیرازی ....وحید خراسانی در رتبه های بعدی قرار دارند

یکی از شرایط مرجع بعد از اعلم بودن ...شجاعته سعنی حق رو یبگه

و همه میدونن مکارم و زنجانی و ...همگی زیر بلیط زهبر هشتند


rostam91: با این حساب اگه اونها این حرف رو میزنن پس تنها بهشت وجود داره و دیگه جهنمی نیست، در حالی که این حرف شما تهمت به اونهاست و اونها معتقد به بهشت و جهنم هستند!
چه ربطی دره

قتل دو وجه داره یکی قتله یکی شهادت
ولی مثلا خوردن گئشت خوک چی و وجه داره

rostam91: ! با توجه به آیه ۲۶ سوره نور چرا نصیب پیامبر زنان خبیث و پلیدی همچون عایشه و حفصه بو
سوال رو اول درست بپرس

شما میگی طبق قران زنان پاک برای مردان پاک و مردان پاک برای زنان پاک هستند چون پیامبر پاک بوده پس عایشه هم پاک بوده

در حالیکه دقیقا شما تفکر نکردی

چون بر این آیه با این شکل معنی اشتباه نقیضه هست و اون هم زنه فرعونه که پاک بود و فرعون که پاک بود

rostam91: مومنان در قیامت به سوی پروردگارشون نگاه میکنن غیر از خدا چیه ؟ چون در این دنیا هم اونها به لطف و کرم و کمک پروردگارشون چشم دوختن!
ای خدا چی بگم


ما در این دنیا به هر سو نظر کنیم نظر به سوی خداست چون خدا همه جا هست ....اما این برداشن هم کامل نیست چون مقصود از نظر نمودن و توجه خاصه توجه است نه نگاه سر سری


ما در این دنیا هر چه معرفت به ذات خدا پیدا کنیم اما بازهم به خدا از روی نشانه هایی که هست و جزو طبیعت است یقین کردیم یعنی هنوز مثلا فرشته رو ندیدیم و یا باقی ایات الهی که نشان از قدرت ماورادی اون داره


لذا در قیامت بندپان با تمام اعتقاد و باور به خدا و قدرت و عظمت متوجه او میشوند مانند دنیا

توجه کردن و نظر کردن در هر دو یکی است اما متمایز کننده این دو شناخت و باور و معرفت ماست که قطعا پس از دیدن قدرت و عظمت خدا در آخرت به اوج هم میرسه
1. ابو حامد غزالی در بحث یدالله می گوید: هرکس تصور نماید که خداوند جسم است، و مرکب از اعضا می باشد او بت پرست است؛ به دلیل این که هر جسمی مخلوق است و عبادت مخلوق کفر است.[۱]
2. ابن حزم اندلسی نیز در کتاب الفصل خود چنین بیان می کند: هرکس بگوید خداوند جسمی از اجسام است، اگر جاهل یا تأویل کننده باشد معذور است و تعلیم او واجب می گردد، پس اگر حجت از قرآن و سنت بر وی اقامه شد و او از روی عناد با آن مخالفت نمود کافر است.[۲]

[۱] به نقل از سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، ص 133،چاپ هشتم، مؤسسه امام صادق، قم ،1426 هـ ق.
[۲] اندلسی، علی بن احمد، الفصل فی الملل و الهواء و النحل، ج 2، ص 269.

این عقل من بود بر اساس یقینها و البته تفسیر امام ع که در تفاسیر شیعه اومده کاملا مشخص میکنه



÷
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
خودمونيم شما تصور كن توي اون زمان خداوند به عراب جزءدو دست چيز ديگه اي ميگفت مفهومش ميفهميدن به احتمال زياد نه .قرآن به صورتي آمده كه دركش براي همگان راحت باشه مثلاً گفت تو بهشت خرما با جوي هايي از عسل هست خوب عراب بهترين خوراك زمان ظهور قرآن براي خيلي از مردم يكي از همينها بوده وعدها يا مثال هاي توي قرآن با درك محدود انسان آمده تا انسان ها با چيري كه توي عمرش ديده بتونه همانند سازي كنه فهمش آسان كنه.
تو دقیقه زندگی کن با اونی باش که فردا غم نبودش نخوری
به فکر فردات باش تا هم امروز هم فردارو داشته باشی
     
  ویرایش شده توسط: darkstorm   
مرد

 
۹ ربیع یا عید الزهرا س


عیدی که شیعیان در سالمرگ عمر ابن الخطاب میگیرن که توسط فیروز کشته شده بود
و به توصیه ابوبکر خلیفه شد از سر جهل و نادانی و عربیتی که داشت کارهای بسیار ناپسندی صورت داد

من جمله حمله بدون توجیه به ایران و سایر ممالک به سودای امپراطوری کردن بر جهان

خصومت و عقده های عمر از ایرانیان بسیار پیچیده بود لذا در حمله به ایران ریشه فرهنگ و ملت ایران را حدف گرفت و ضربه زد

هرچند علیرغم همه این حملات وحشتناک نتوانست فرهنگ ایران را مانند مصر به کلی نابود کند و ایرانیان فرهیخته این فرهنکگ را پاسداشتند تا دوباره چون ققنوس سر از تیره تراب برداشت و اوج گرفت ......ایران برعکس مصر نه رسوم خود و نه زبان مادری خود را از دست نداد

عمر در ایران ترکتازی ها کرد و هرچه از کتب و نشانه های فرهنگی و دینی در مقابل سپاه بود را سوزاند و ویران کردو چه بسا شهرها را با خاک یکسان نمود و مرد و زن و کودک را از دم تیغ گذراند

بسیاری را به بردگی برد و هرچه توانست ایرانیان را تحقیر کرد

در این میان برخی ایرانیان با فرهنگ علوی آشنا شدند و برخی روح ازادگی داشتند

فیروز ایرانی از اهالی دماوند

دوعلت در دشمنی او با عمر اوردند

۱- عمر در قضاوت میان او و میرش عدالت را رعایت نکرد ..چون اصلا سواد قضاوت نداشت
۲- فیروز مرید علی ع شده بود و جریان حضرت زهرا باعث شد که غیرت کند تا انتقام کیرن

به هر حال فیروز کمین کرد و تا خلیفه را در بین راه و نزدیک آسیاب دید بر او چیره شد عمر هم به عادت همیشگی پشت خود به دشمن کرد تا بصورت بر زمین دراز کشد به نشانه تسلیم اما فیروز خیالی جز غلبه بر او داشت و هنوز تسلیم نشده در حالیکه پشت سر عمر نشسته بود دست خود را از لای پای خلیفه رد کرد و چاقوی خود را در زیر ناف خلیفه فرو برد و آنرا به طرف خود کشید تا از بالای باشن خلیفه خارج شد و شکم و بین لگن خلیفه را کلا درید

آنچنانکه روده خلیفه و احشاء وی از شکمش بیرون ریخته بود و وی بادست آنها را نگه داشت اما از حال رفت و اورا به خانه بردند و فیروز گریخت

خلیفه یادش آمد از فرموده حضرت زهرا که خطاب به وی گفتند خدا شکمت را پاره کند که تو شکم مرا سوراخ کردی و فرزندم را شهید نمودی
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  ویرایش شده توسط: ametis   
مرد

 
ametis: دوست محترم حرف محاوره که میدونید چسه

اگر شما بخواهی با کسی حرف بزنی


شما میگی زید دستش بسته است و نمیتونه خرج کنه یا کمک کنه

در جواب شما زید خواهد گفت ...نه اتفاقا من دستهام بازه و میتونم

خداکنه این رو متوجه یشید
اولا اینجا صحبت بین دو انسانه و اونجا انسان و خداوند
دوما جالبه خودت هم میگی "ید دستش بسته هست" مثل یهودیا که گفتن دست خدا بسته هست اما در قسمت دوم شما میگی" نه اتفاقا دستهام بسته بازه" نمیگی دو دستم بازه ولی خداوند دقیقا میگه دو دست خدا بازه خوب دقت کن خداوند نمیگه دستهای خدا بازه میگه دو دست خدا، در حالی که اگه میگفت دستهای خدا بازه مثل شما که میگی دستهام بازه همه میفهمیدن منظور از باز بودن دست چیه!
این تصوری که شما ارائه میدی از برداشت اشتباه قوائد عربیه چون شما داری به فارسی ترجمه میکنی در حالی که عربی مفرد و مثنی و مذکر داریم و قوائد دستور زبان فارسی با عربی زمین تا آسمون فرق داره ametis: پس ما باید همواره در مقابل قران خودمون تفسیر نکنیم که مسخره بازی بشه و باید به حرف معصومین گوش کنیم
قرآن بسیار صریح و شیواست برای همین قرآن رو باید بجای تفسیر خوب ترجمه کرد
اگه حرف شما درست باشه در عصر حاضر که معصومی نیست این قرآن نباید کاربردی داشته باشه و این آخوندای حاضر مثل سیستانی و مکارم نباید تفسیر کنند چون معصوم نیستند در ضمن حتی در زمان پیامبر هم پیامبر در آن واحد در همه جا حاضر نبود مثلا مرد یمنی چگونه در غیاب پیامبر باید میفهمید قرآن چی میگه انتظار نداری که برای هر آیه راه یمن تا مدینه رو طی میکرد بلکه این اصحاب پیامبر بودند که در زمان بردن آیات به نقاط دیگه گفته های پیامبر رو نقل میکردند و مردم سینه به سینه منتقل میکردند
پس این درست نیست که قرآن رو برای زمان پیامبر یا تا دویست سال بعد معتبر بدونیم و الآن که مفسر معصوم نیست بدن کاربرد بحساب بیاریم
ametis: من تا اینجا رو گفتم چون یقین دارم خدا نامحدوده اما در ریزه کاریها با اطمینان میرم سراغ حدیث ائمه اطهار
پس لطفا با اطمینانی که داری ببین نظر معصومین در مورد ۸ فرشته ای که عرش رو بلند میکنند چیه؟منتظر جواب هستم و تفسیر معصومین در باره این آیه هستم
ametis: یعنی عملا در محضر خدا هستند نه مثل این دنیا .........یعنی عظمت و جایگاه حقیقی و قابل باور خدا رو میبینند نه فقط مثل این دنیا که میگیم خذا ناظز بز اعماله اما همه کار میکنیم
جایگه و عظمت حقیقی خدا در قیامت رو هم مومن هم کافر هم مشرک میبینن و باور میکنن چرا گفته فقط مومنان به سوی پروردگارشان نظاره میکنند و چرا اومده که بزرگترین پاداش مومنان ملاقات با پروردگاره؟ در حالی که حتی فرعونش هم در قیامت جایگاه و عظمت و شکوه پروردگار رو باور میکنه
ametis: شیعه فقط اثنی عشری است ..مرسوم هم نیست مثلا کی میگه شیعه زیدی
اونی که زیدیه میگه من شیع زیدی هستم اهل سنت وقتی میگه شیعه اینطور گفت یعنی همه شیعیان از اثنی عشری زیدی اسماعیلی و ... رو شامل میشه اون اسماعیلی هم به خودش نمیگه اسماعیلی ام میگه شیعه هستم اگه بپرسی چه شیعه ای میگه اسماعیلی مثل اهل سنت کسی نمیگه من شافعی هستم یا حنفی میگه مسلمونم بپرسی چه مسلمونی میگه سنی با چزئی تر بپرسی میگه فلان فرقه
ametis: چون بر این آیه با این شکل معنی اشتباه نقیضه هست و اون هم زنه فرعونه که پاک بود و فرعون که پاک بود
باز هم میگم فرعون و رنش در رابطه زناشوئی یا خاونادگی با هم مشکلی نداشتند حتی اینقدر به همسرش علاقه داشت وقتی موسی رو از آب گرفتن خواست بکشتش ولی به احترام حرف همسرش از کشتن موسی صرف نظر کرد
اما باز با این وجود اگه دقت کنی در همه موارد هم جدا شدن فرعون کافر از زن مومنش هم زنان نوح و لوط که کافر و خبیث بودن از همسرانشون در زمان حیات افراد مومن بوده یعنی خبیث یا کافره رو خداوند از مومن جدا کرده اما عجیبه که پیامبر که مومن هست زودتر از زنش که کافره جدا میشه و خداوند عایشه یا حفصه رو به سرنوشت زنان نوح و لوط یا فرعون دچار نمیکنه
ametis: ما در این دنیا به هر سو نظر کنیم نظر به سوی خداست چون خدا همه جا هست ....اما این برداشن هم کامل نیست چون مقصود از نظر نمودن و توجه خاصه توجه است نه نگاه سر سری
نگاه سرسری رو شما و من شاید بکنیم چون مومن واقعی نیستیم اما مومن واقعی با چشم سر نگاه نمیکنه بلکه با چشم عقل و دل می بینه برای همین شده مومن، مومن واقعی تو این دنیا سرسری نگاه نمیکنه و الطاف خداوند رو درک و لمس میکنه
     
  
مرد

 
rostam91: دوما جالبه خودت هم میگی "ید دستش بسته هست" مثل یهودیا که گفتن دست خدا بسته هست اما در قسمت دوم شما میگی" نه اتفاقا دستهام بسته بازه" نمیگی دو دستم بازه ولی خداون
در فارسی برای دو دست یا بیشتر از یک تو فعل و ضمیر استفاده میشه ولی در عربی اونجوریه

دو دست داشتن نشانه کامل بودن یک انسانه و خدا واسه همین اینو گفته .....

جای دیگه هم گفته یدالله فوق ایدیهم .....اینجا چرا نگفته دو دست خدا بالاتر از دستهای شماست

ایا اینجا هم منظور خدا دسته

درک کلی شما از خدا اشکال داره

rostam91: قرآن بسیار صریح و شیواست برای همین قرآن رو باید بجای تفسیر خوب ترجمه کرد

برخی ایات بله ولی خیلی از ایات حتما نیاز به تفسیر داره ...خدا هم تفسیر اون رو در فدرت هر کس نگذاشته و اونها رو با اسامی و مشخصات خاص ذکر کرده که البته غیر از معصوم نمیتونه باشه

صادقیون....راسخون ....و.....

rostam91: اگه حرف شما درست باشه در عصر حاضر که معصومی نیست این قرآن نباید کاربردی داشته باشه
معصومین در زمانی که بودن به قدر کفایت فرمودند ...اما برداشتهای تازه از قران در اختیار موعود است

rostam91: پس این درست نیست که قرآن رو برای زمان پیامبر یا تا دویست سال بعد معتبر بدونیم و الآن که مفسر معصوم نیست بدن کاربرد بحساب بیاریم

اتفاقا به نظر من قران در خیلی از موارد ماله مردم همون زمانه و کاربردش بعد تر کمتر میشه و از قران به همین شکل نمیشه همه اعصار استفاده کنن

rostam91: جایگه و عظمت حقیقی خدا در قیامت رو هم مومن هم کافر هم مشرک میبینن و باور میکنن چرا گفته فقط مومنان به سوی پروردگارشان نظاره میکنند و چرا اومده که بزرگترین پاداش مومنان ملاقات با پروردگاره؟ در حالی که حتی فرعونش هم در قیامت جایگاه و عظمت و شکوه پروردگار رو باور میکنه
این سئوالات الکی شما هرگز تمومی نداره

اگه صد نفر بروند محضر بزرگی و ازبین انان چند نفر مورد محبت ان شخص باشند و برخی مورد غضب ان بزرگ

این حضور برای چه کسانی لذت بخش است .....

یقینا مورد محبت ها لذت میبرند ...و مورد غضب ها عذاب میکشند

در روز قیامت دیگه اختیاری نیست ....شاید خوبان بتوانند مراحم و الطاف و انوار الهی را ببینند و بد کاران نتوانند

rostam91: اونی که زیدیه میگه من شیع زیدی هستم اهل سنت وقتی میگه شیعه اینطور گفت یعنی همه شیعیان از اثنی عشری زیدی اسماعیلی و ... رو شامل میشه اون اسماعیلی هم به خودش نمیگه اسماعیلی ام میگه شیعه هستم اگه بپرسی چه شیعه ای میگه اسماعیلی مثل اهل سنت کسی نمیگه من شافعی هستم یا حنفی میگه مسلمونم بپرسی چه مسلمونی میگه سنی با چزئی تر بپرسی میگه فلان فرقه
من شیعه اثنی عشری هستم و بقیه شیعیان رو بر مدار حق نمیدونم و حتی برخی از اونها مشکل اساسی دارن

در شیعیان مبانی اعتقادی بین ا فرقه ها خیلی فرق داره ولی در اهل سنت چهار گروه بسیار به هم شبیه هستند ولی متوجه هستی که سلفی و وهابی و تکفیری با اینکه زیر گروه هستند اما خیلی با سنی های معمول فرق دارن و ما هم قاطی نمیکنیمشون

بحث ما شیعه اثنی عشری است و البته تنها فرقه بر حق و خاصه و کامله الهی

rostam91: در همه موارد هم جدا شدن فرعون کافر از زن مومنش هم زنان نوح و لوط که کافر و خبیث بودن از همسرانشون در زمان حیات افراد مومن بوده یعنی خبیث یا کافره رو خداوند از مومن جدا کرده اما عجیبه که پیامبر که مومن هست زودتر از زنش که کافره جدا میشه و خداوند عایشه یا حفصه رو به سرنوشت زنان نوح و لوط یا فرعون دچار نمیکنه
افرین ....کافر رو از مومن جدا کرده ......عایشه مگر کافر بوده که باید جدا میشده

ضمنا مثلا فرعون چند ده سال با زنش زندگی کرده ......چطور این ایه رو قبول کنیم با این تفسیر شما

یعنی خدا شاید دو نفر رو بعد از ۱ سال یا ۳۰ سال یا ۷۰ سال از هم جدا کنه .....این چه ایه ای است

rostam91: نگاه سرسری رو شما و من شاید بکنیم چون مومن واقعی نیستیم اما مومن واقعی با چشم سر نگاه نمیکنه بلکه با چشم عقل و دل می بینه برای همین شده مومن، مومن واقعی تو این دنیا سرسری نگاه نمیکنه و الطاف خداوند رو درک و لمس میکنه
این تعابیر خسته کننده و مسخره شده

مومن واقعی .....عاشق ماقعی ...مسلمان واقعی ......بسه دیگه
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
پاسخ دندان شکن مختاباد به دانشجویان حزب الهی: بروید سراغ مداحان هفت‌تیرکش تاجر!

«دانشجویان حامی عدالت اسلامی» در نامه‌ای به احمد مسجد جامعی رئیس شورای شهر تهران، ضمن ابراز شائبه سوء استفاده اعضای شورای شهر از امکانات دولتی آورده‌اند: «چندی است که عکس جناب مختاباد یکی از اعضای شورای اسلامی شهر تهران برای تبلیغ کنسرت موسیقی در برج میلاد در سطح بسیار گسترده در سطح شهر تهران توزیع شده و لازم است به منظور شفاف‌سازی نسبت به نحوه تامین هزینه و امکانات این کنسرت گزارشی مبسوط به مردم تهران ارائه شود.»

به گزارش سایت موسیقی ایرانیان، این خواننده و نیز عضو عضو شورای شهر تهران در پاسخ به نامه «دانشجویان حامی عدالت اسلامی» گفت که به آنها توصیه می‌کنم که به سراغ مداحانی بروند که در ماه محرم هزینه‌های هنگفت دریافت می‌کنند و به روی مردم اسلحه می‌کشند.

مختاباد در ادامه واکنش به نامه دانشجویان با اشاره به تجارت مداحان اظهار داشت: «باید پرسید، مداحی که در امر صادرات و واردات و خرید کشتی فعالیت می‌کند پول خود را از کجا می‌آورد؟»

وی از طلب‌های میلیونی عزاداران در ایام مذهبی پرده برداشت و گفت: «کمد کار من از درخواست‌های همین حامیان عدالت که برای برگزاری هیات‌های مذهبی خود در ماه محرم از ۸۰ تا ۱۲۰میلیون تومان هزینه طلب کرده‌اند، پر است.»

عضو شورای شهر تهران ضمن تصریح اینکه هیات‌های مذهبی در ماه محرم امسال ۶ میلیارد تومان از شهرداری تهران دریافت کرده‌اند، اظهار داشت: «کسانی که برای هرشب عزاداری ۳۰ میلیون تومان هزینه دریافت می‌کنند، با این پول چه کاری می‌کنند، آیا عزاداری برای امام حسین (ع) پول می‌خواهد؟»

مختاباد سپس به دستمزد خود بابت اجرای کنسرت در برج میلاد و نحوه هزینه‌ها آن اشاره کرد و گفت: «حدود ۱۸۰۰ نفر بلیت کنسرتم را خریداری کردند که مجموع پول این بلیت‌ها ۱۰۰ میلیون تومان شده است. به عنوان یک خواننده هزینه ای حدود ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان بابت اجرا دریافت می‌کنم، این هزینه را نیز از قبل به یک موسسه خیریه اهدا کرده‌ام.»
     
  
مرد

 
امروز داستان یکی از بزرگترین و مقتدرترین خلفای اموی رو با هم مرور می کنیم
عمر بن عبدالعزیز (61 - 101 هـ) قسمت اول

1)- عمر بن عبدالعزیز و وجه تشابه او با عمر بن خطاب رضی الله عنهما:
نام اصلی او عمر می باشد، هر جا ذکری از او شود، اسم او همراه با اسم پدرش ذکر می شود، و این ستنی است که اعراب از قدیم الایام از خود به جای گذاشتند، وشخص را به پدرش منسوب می کنند، و اسلام نیز بر این سنت اقرار کرده است؛ این شخصیت زاهد و مؤمن نزد مردم به نام عمر بن عبدالعزیز شناخته می شود.

عمر بن عبدالعزیز و جد مادری او، عمر بن خطاب دو شخصیتی هستند، که وجه تشابه زیادی با هم دارند، شخصیت وعدالت این دو عمر، صفحات زیادی از کتب تاریخ را به خود مشغول کرده، و متفکرین و اندیشمندان زیادی در باره آنها قلم فرسایی کرده اند.. قشرهای مختلف جامعه، اعم از مردمان عادی، یا علماء و اهل علم، و یا سیاستمداران دولتی، از افکار و اندیشه این دو، بهره برده اند.

زهد پیشه کنندگان وعابدان دین، از تقوا و ورع و تواضع این دو استفاده برده، و آن را نمونه ای از تربیت صحیح در زهد و تقوا می دانستند، و از سیرت آنها بهره می بردند.

علماء و فقهاء از علم و اندیشه آنها بهره بردند و سیاستمداران و دولتمردان از عدالت و سیاست آنها در امور کشور فایده های زیادی کسب کردند.

عمر بن خطاب تربیت شده مکتب رسول الله صلی الله علیه و سلم، و عمر بن عبدالعزیز تربیت شده اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم بود، او از شاگردان رسول الله صلی الله علیه و سلم بهره برده، و در عدالت و توسعه حکومت اسلامی به کار گرفت.
2) - اسم و نسب و خانواده‌ی عمر بن عبدالعزیز:
الف : اسم و نسب و تاریخ میلادش:

نام کامل او همراه با نسبش به ترتیب زیر می باشد:

عمر بن عبد العزيز بن مروان بن الحكم بن أبي العاص بن أمية بن عبد شمس بن عبد مناف ، و با رسول الله صلی الله علیه و سلم در جدشان عبد مناف به هم می‌رسند و کنیه اش ابوحفص می باشد.

مورخان در سال تولد او اختلاف نظر دارند، اما آن چیزی که راجح به نظر می‌رسد، سال 61 هجری می باشد؛ به این دلیل که او در هنگام وفاتش در سال 101 هجری چهل ساله بود، لذا سال 61 هجری راجح ترین قول در مورد سال ولادتش می باشد. مکان تولدش مدینه منوره، در دوره‌ی یزید بن معاویه است.

ب)- خانواده ی عمر بن عبد العزیز:

پدرش عبدالعزیز بن مروان یکی از بهترین امیران دولت بنی امیه بود، فردی شجاع و کریم بود، و بیش از بیست سال، بر بلاد مصر امارت داشت.

عبدالعزیز فردی با تقوا و پاکدامن بود، به همین جهت خانواده ای صالح و مؤمن را برای وصلت با آنها انتخاب کرد، او با أم عاصم دختر عاصم بن عمر بن خطاب رضی الله عنه ازدواج کرد، ام عاصم نوه ی عمر بن خطاب رضی الله عنه بود. عبدالعزیز در کسب علم و شنیدن احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم اهتمام خاصی از خود نشان می داد، و بارها از مصر قاصد می فرستاد، تا برای سماع حدیث رسول الله صلی الله علیه و سلم، افرادی نزد او فرستاده شوند.

مادر عمر بن عبدالعزیز دختر عاصم بن عمر بن خطاب رضی الله عنه بود. و عاصم بن عمر یکی از فقهای عصر خود شمرده می شد، عاصم از پدر و مادر خود احادیثی روایت کرده است. بدینوسیله خانواده او، در رساندن احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم، به نسلهای بعدی نقش مهمی ایفا کردند.

و اما پدر بزرگ مادری اش، عمر بن خطاب رضی الله می باشد، که زندگی و سیرت او از کسی مخفی نیست و تقوا و اخلاص و زهد و عدل او برای مسلمانان و حتی غیر مسلمانان معروف و آشنا است.

روایت شده است: که عمر بن خطاب رضی الله عنه در خواب رؤیایی دیده است، که دلالت بر عدل یکی از نوادگان اش می داد، او بعد از دیدن آن رؤیا می گفت: یکی از فرزندان من زمین را پر از عدل خواهد کرد، و جور و ستم را از بین خواهد برد. روایت شده است این رؤیا برای غیر از عمر، نیز رخ داده است تا جایی که گفته شده این رؤیا نزد مردم مشهور گشت.

اما فرزندان او هفده نفر بودند، که چهارده نفر از آنها پسر، و سه نفر دیگر دختر بودند. روایت شده است وقتی عمر بن عبدالعزیز این دنیا را وداع گفت، مال اندکی از خود به جای گذاشت، تا جایی که سهمیه هر یک از پسرانش فقط 19 درهم بود. که این خود دلالت بر زهد و قناعتش در این دنیا دارد.

اما همسر او فاطمه بنت عبدالملک یکی از زنان صالح و مؤمن بود، فاطمه از همسر خود یعنی عمر بن عبدالعزیز تأثیر زیادی پذیرفت، و طریقه ی زهد و قناعت از متاع دنیا را در پیش گرفت. عمر به غیر از فاطمه دارای زوجات دیگری نیز بوده است، ام عثمان و لمیس بنت علی بن الحارث از دیگر همسران عمر بن عبدالعزیز بودند.
3)- خصوصیات جسمی عمر بن عبدالعزیز-رحمه الله-
عمر بن عبدالعزیز -رحمه الله- صورتش لطیف و زیبا و رنگش گندمگون بود، ریش هایش بر زیبایی صورتش افزوده بود. او دارای جسمی لاغر، بدنی باریک بود، و در روایتی دیگرآمده است، او مردی سفید پوست و زیبا رو بود.
4)- عواملی که در رشد شخصیت او تأثیر بسزایی داشته است:
الف- موقعیت خانوادگی:

عمر بن عبدالعزیز رحمه‌الله در مدینه منوره رشد کرد. او همیشه با عبدالله بن عمر رضی‌الله‌عنهما رفت و آمد داشت و از محضر ایشان استفاده می‌کرد و متقابلاً عبدالله بن عمر رضی‌الله‌عنهما هم علاقه بسیاری به عمر بن عبدالعزیز داشت، به طوری که وقتی عبدالعزیز بن مروان به امارت مصر منسوب شد و طی نامه‌ای از همسرش "ام عاصم" خواست تا به همراه عمر به مصر بیاید، عبدالله بن عمر رضی‌الله‌عنهما به مادر عمر بن عبدالعزیز گفت: عمر را نزد ما بگذار، او شبیه ترین شخص به ما اهل بیت می‌باشد. ام عاصم نیز موافقت کرد و فرزندش را نزد عبدالله بن عمر رضی‌الله ‌عنهما گذاشت.

پدر عمربن عبدالعزیز وقتی از جریان با خبر شد اظهار رضایت و خوشحالی کرده و ماهیانه هزار دینار برایش می‌فرستاد. به این ترتیب عمربن عبدالعزیز در مدینه منوره در دامان دایی خود (عبدالله بن عمر) تربیت روحی و ایمانی یافت.

ب- حفظ قرآن مجید و فراگیری علم:

عمربن عبدالعزیز از همان ابتدا در مدینه منوره که منبع علوم نبوی و مهد علما و فقها بود پرورش یافته و شوق فراگیری علوم دینی در وجودش نهادینه شد.

وی در ایام کودکی با قلبی پاک و صاف قرآن مجید را حفظ کرد و در طول زندگی از این نیروی بزرگ معنوی استفاده کرده و در پرتوی آن به تحصیل معارف قرآنی و احادیث نبوی پرداخت.

همچنین عوامل دیگری از جمله مصاحبت و کسب فیض از محضر اصحابی مانند عبدالله بن جعفر بن ابی طالب، سائب بن یزید، سهل بن سعد و فقهایی مانند: عبیدالله بن عبدالله، سعید بن مسیب و... درشکل گیری شخصیت عمربن عبدالعزیز نقش بسزائی داشتند.

5) - مهمترین صفات عمر بن عبدالعزیز رحمه الله

عمر بن عبدالعزیز رحمه‌الله دارای ویژگیها و خصوصیات قابل ملاحظه‌ای بود که این خصوصیات فقط می‌توانست در وجود یک عالم ربانی، حاکمی با صلابت، مدیری با حکمت و مسلمانی با فراست یافت شود. از مهمترین خصوصیاتی که کاملاً در وجود ایشان مشاهده می‌شد و در طول حیات مخصوصاً بعد از خلافت با او همراه بود می‌توان موارد زیر را ذکر نمود:

الف: خوف و خشیت الهی:

بزرگترین خصوصیتی که وی را در مقابل تمام ناملایمات ثابت قدم کرده و از زرق و برق دنیا حفاظتش نمود، ایمان قوی به آخرت و ترس از خدا و شوق نعمتهای جنت بود. فاطمه دختر عبدالملک همسر عمربن عبدالعزیز می‌گوید: به خدا قسم! عمر در خواندن نماز، و گرفتن روزه، بر دیگر مردم برتری نداشت بلکه نکته اصلی این بود که من خدا ترس‌تر از او هرگز ندیدم. او حتی هنگام خواب هم ذکرخدا را می‌کرد، گاهی اوقات از شدت خوف الهی مانند گنجشکی از جا می‌پرید.

ب: زهد:

عمر بن عبدالعزیز درپرتوی تعالیم قرآن و سنت به این نتیجه رسیده بود که دنیا محل امتحان و آزمایش است و محل آمادگی برای آخرت می‌باشد. لذا با توجه به این دیدگاه هرگز دل به زیب و زینت دنیا نبست و در همه حال از دنیا روی گردان و متوجه آخرت بود. سالم بن زیاد می‌گوید: مخارج خانواده عمر بن عبدالعزیز در هر شبانه‌روز دو درهم بود. لباس ساده می‌پوشید و تمام مظاهر و زیور آلات را ترک کرده بود.

ج: تواضع:

مهترین و زیبنده‌ترین خصلت یک مومن تواضع می‌باشد، اما این صفت زمانی زیباتر می‌شود که در وجود انسان صاحب قدرتی همچون حاکم و خلیفه یافته شود؛ و مجدد قرن اول، عمر بن عبدالعزیز از این صفت نیک به طور کامل برخوردار بود. به طوری که روزی فردی او را با تعبیر" خلیفة الله فی الارض" خطاب کرد اما او ناراحت شد و گفت: پدر و مادرم برایم نامی تعیین کرده‌اند و آن "عمر" است مرا با نام خودم صدا کنید.

د)- عدل:

از مهمترین صفات عمر بن عبدالعزیز، که شخصیتش به آن معروف شده است، عدالت او می باشد. علماء و دانشمندان اسلامی اتفاق کرده اند، که عمر بن عبدالعزیز در عدالت و عدل، امام و پیشوای دیگران بوده، و او یکی از خلفاء و پیشوایان ارشاد یافته به سوی حق می باشد. و می توان گفت، ترس و خشیت او از خداوند، و ایمانش به عادل بودن خداوند، یکی از اسباب عدالت او بوده است.

در وجود این خلیفه شایسته صفات نیک دیگری، همچون تقوا، تضرع در مقابل خداوند، صبر و استقامت در مقابل سختیها،.. به ودیعت گذاشته شده بود که به خاطر طولانی نشدن مقاله، فقط مهمترین صفات و ویژگی او بیان شده است.

1- البدایة و النهایة (ابن کثیر)

2- رجال الفکر و الدعوة (ابو الحسن ندوی)

3- الدولة الأمویة (دکتر صلابی)
     
  
مرد

 
عمر بن عبدالعزیز (61 - 101 هـ) قسمت دوم

همان طور که قبلا بیان شد، یکی از حسنات و خوبیهای سلیمان بن عبدالملک این بود، که نصیحت فقیه و عالم وقت، رجاء بن حیوه را گوش داد، و در مرض الموت خود، عمر بن عبدالعزیز را جانشین خویش قرار داد.

سلیمان بن عبدالملک در طی وصیت نامه ی عمر بن عبدالعزیز را جانشین خود قرار داده، وچنین نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم، این کتاب از جانب بنده خدا، سلیمان بن عبدالملک، برای عمر بن عبدالعزیز است، همانا من بعد از خودم، او را خلیفه ی شما قرار دادم، و بعد از او یزید بن عبدالملک، پس حرفهای او را گوش دهید، و از او اطاعت کنید، و تقوای خدا پیشه کنید، و از اختلاف بپرهیزید، سپس وصیت نامه را مهر کرده، و به رجاء بن حیوه دستور داد، تا مردم را جمع کرده و از آنها بیعت بگیرد.

رجاء بن حیوه در آخرین لحظات مرگ کنار سلیمان بود، او می گوید: سلیمان در آخرین کلامش شهادتین را گفت، و از این دنیا وداع گفت.

رجاء بعد از وفات سلیمان بن عبدالملک، بلافاصله بدون آنکه دیگران از مرگش با خبر سازد، وارد مسجد شد، و بار دیگر از اهل بیت امیر المؤمنین بیعت گرفت، و تک تک آنها را گرد آورده و بر آن وصیت نامه بیعت گرفت.

او پس از پایان بیعت از جای خود بلند شد، و خطاب به آنها گفت: همانا امیر المؤمنین از این دنیا رفتند. انا لله و إنا إلیه راجعون. سپس وصیت نامه را باز کرده، و متن آن را برای مردم قرائت کرد، در آن لحظه هشام بن عبدالملک از جای خود بلند شد، و گفت به خدا قسم بیعت نمی کنیم، رجاء در جوابش گفت به خدا قسم گردنت را می زنیم، پس بلند شو، و بیعت کن، سرانجام هشام هم راضی شد، و به جمع بیعت کنندگان پیوست.

1)- روش عمر بن عبدالعزیز در اداره حکومت:

روایت شده است: که عمر بن عبدالعزیز بعد از به خلافت رسیدنش، بر منبر رفت، و فرمود: ای مردم، همانا امری به من واگذار شده، بدون آنکه خودم در موردش نظری داده باشم، و بدون آنکه طلبی کرده باشم، یا از جانب مسلمین مشورتی شده باشد، پس همانا من خودم را از این مسئولیت خلع کرده، و خودم را از بیعت شما رهایی می بخشم، پس شخصی را برای خود انتخاب کنید.

در این لحظه مردم همه یک صدا فریاد زدند، و گفتند: ای امیر المؤمنین، ما به تو را انتخاب کردیم، و به تو راضی شدیم،پس ولایت ما را به فال نیک و با برکت بگیر، و این مسئولیت را قبول کن.

عمر بن عبدالعزیز وقتی متوجه شد که راه فراری از مسئولیت خلافت نیست در ادامه به بیان روش خلافت خود اشاره کرده و فرمود:

همانا بعد از رسول الله صلی الله علیه و سلم، هیچ نبی و پیامبری، نمی آید، و بعد از قرآن هم هیچ کتابی نازل نخواهد شد. پس آگاه باشید، آنچه که خداوند حلال کرده است، تا روز قیامت بر شما حلال خواهد بود، و من اجرا کننده احکام الهی هستم، ومن مبتدع و سازنده احکام نخواهم بود. من اطاعت کننده در احکام الهی هستم. آگاه باشید ای مردم: که بر هیچ کس واجب نیست، در آنچه معصیت خداوند است اطاعت کند. و همانا من از شماها بهتر و برتر نیستم، بلکه مردی از شما هستم که خداوند مسئولیت سنگینی در مقابل شما بر من گذاشته است.

او در این خطبه اهداف حکومتی خود را بر اساس اطاعت از قرآن و سنت بود برای مردم بیان داشت، و در نهایت اعلان کرد، که مردم شهر ها و روستاهای دیگر، اگراز من اطاعت کنند، من ولی آنها خواهم بود، و اگر از اطاعت من سر باز زنند؛ من هم ولی آنها نخواهم بود، بدینوسیله در همان روز یعنی روز جمعه در ده شب باقی مانده از ماه صفر، در سال 99 هجری خلافت رسمی او شروع شد، و در تاریخ مسلمین به ثبت رسیده، و به عنوان امیر المؤمنین شناخته شد.

2)- حرص امیر المؤمنین بر عمل به کتاب و سنت:

یکی از ویژگیهای اصلی خلافت عمر بن عبدالعزیز، حرص او بر عمل به قرآن و سنت، و نشر علم بین مردم می باشد. او در ایام خلافتش سعی بر این داشت، تا فهم و دانش مردم را نسبت به قرآن و سنت و احکام اسلامی بالا ببرد، او با بینش عمیق خود دریافته بود، که مهمترین وظیفه یک حاکم و والی، حفظ دین و از بین بردن جهالت و نادانی در بین اقشار مختلف مردم است.

عمر بن عبدالعزیز برای عملی کردن این امر مهم، علماء و فقهاء را به شهرها، روستاها و مناطق مختلفی فرستاد، و نمایندگان و حاکمان همه مناطق را به این امر تشویق کرده، و به آنها دستور داد، تا حلقات و دروس در مساجد افتتاح شوند، و علماء و دانشمندان را برای نشر علم گرد آورند، و آنها را از نظر مادی تأمین کرده، و حاجا تشان را بر آورده سازند.

امام ذهبی می فرماید: عمر بن عبدالعزیز در راستای نشر علم دینی، ده فقیه و عالم را به بلاد افریقا فرستاد، تا سطح علوم دینی را در آن منطقه افزایش یابد.

3)- عدل در دولت عمر بن عبدالعزیز-رحمه الله-:

امیر المؤمنین عمر بن عبدالعزیز "رحمه الله" حکومتش را بر مبنای عدل، و اهتمام به حقوق مردم، و تحقیق مصلحت آنها بنا نهاد. او خود را در قبال بیعت مردم، مسئول می دانست، و سعی می کرد،همه صفات یک امام عادل را در خود به وجود آورد، به همین خاطر، نامه ی به حسن بصری نوشته، و از او در مورد صفت امام عادل سؤال کرد، حسن بصری در جواب این نامه نوشت:

«ای امیر المؤمنین! امام عادل، مانند پدری دلسوز برای فرزندانش می باشد، در هنگام خردسالی برای رشد و نمو آنها سعی و تلاش می کند، و در بزرگسالی آنها را علم می آموزد؛ در هنگام حیاتش برای آنها کار کرده و طلب رزق و روزی می کند، و بعد از وفاتش برای ایشان ذخیره و پس انداز می کند.

ای امیر المؤمنین! امام عادل، مانند مادر بسیار مهربان و دلسوز برای فررزندش است، او را به سختی حمل کرده، و به سختی به دنیا آورده است.(منظورش سختیها و مشقتهای دوران حاملگی، و زایمان می باشد) و او را از کودکی تربیت داده، به خاطر بیداری او شب ها بیدار مانده، و با آرامش یافتنش، آرام شده، مدت زمانی طولانی او را شیر داده، و سپس او را از شیر می گیرد، به سلامتی و تندرستی او خوشحال و شادمان می شود، و از مریضی و بیماری او اندوهگین و ناراحت .

ای امیرالمؤمنین! امام عادل سرپرست یتیمان و خزانه دار مساکین و فقراء است،کوچکشان را پرورش دهد، و بزرگشان را آب و نان دهد.

ای امیر المؤمنین! امام عادل، مانند قلبی است در میان اعضای بدن، با صحت و سلامت قلب، اعضای بدن هم سالم مانند، و با فاسد شدن آن، بدن هم فاسد می شود.

ای امیر المؤمنین! امام عادل، میان خدا و بندگانش قرار دارد. کلام خداوند را می شنود، وبه آنان می‌شنواند، به خدا می‌نگرد و آنان او را می‌نگرند، و از خدا طلب هدایت می‌کند و هدایتشان می‌نماید.

ای امیرالمؤمنین! در آنچه خداوند تو را مالک آن قرار داده، مانند برده‌ای نباش که مولایش او را امین گردانیده تا مال و عیالش را نگه دارد و آن بنده، مال را تباه و عیالش را فقیرکرده است».

حسن بصری رحمه الله در این کلام بلیغ خود، با تکرار کردن لفظ امیرالمؤمنین در متن نامه، قصد داشت، تا خلیفه، سنگینی و بزرگی مسئولیت خویش را درک کرده، و از شرف و منزلت آن نزد خداوند با خبر شود. و از طرف دیگر تکرار لفظ "یا امیرالمؤمنین" دلالت بر احترام حسن بصری "رحمه الله" به امارت و حاکمیت عمر بن عبدالعزیز رضی الله عنه می دهد.

عمر بن عبدالعزیز، همه حق و حقوقی که به گونه ی درآن ظلم شده، را مورد بررسی قرار داده، و آنها را به صاحبان اصلی بر گرداند. او در راستای عدالت خود، به حقوق غیر مسلمین رسیدگی کرده، و هر گونه ظلم و ستم را از آنها دور ساخت، او جزیه اهل قبرص، که در زمان عبدالملک بن مروان هزار دینار افزایش یافته بود، به قرار داد اصلی خود، که در عهد معاویه رضی الله عنه بسته شده بود، بر گرداند.

سیاست عمر بن عبدالعزیز بر این بود، تا هر نوع ظلم و ستم از مسلمین و اهل ذمه بر داشته شود، تا همه بتوانند در زیر پرچم اسلام زندگی راحت و آرامی داشته باشند.

4)- عمر بن عبدالعزیز مجدد قرن اول:

اگر کسی اقوال علماء و مورخینی که به حرکت تجدد اهتمام ورزیدند، دنبال کند، در می یابد، که در مورد خلافت عمر بن عبدالعزیز همگی اتفاق کرده اند، که او نخستین مجدّد اسلام است.

اولین کسی این صفت را بر روی عمر بن عبدالعزیز گذاشت، شهاب زهری "رحمه الله" بود، سپس بعد از او احمد بن حنبل حدیث مجدد قرن را روایت کرد: که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند" خداوند در رأس هر صد سال یک نفر را بر می انگیزد، تا امور دینی این امت را اصلاح کند". که رأس صد سال اول عمر بن عبدالعزیز رضی الله عنه بوده، او امور دینی مردم را اصلاح کرده و علوم دینی را در امت اسلامی توسعه داد.

ابن حجر عسقلانی "رحمه الله" می فرماید: صفات که یک مجدد به ان نیاز دارد، در یک نوع از انواع خیر محدود نمی شود، و لازم نیست که همه صفات خیر در یک شخص جمع شود، اما چون عمر بن عبدالعزیز در رأس قرن قرار گرفته بود، و صفات خیر درونش جمع شده بود، او را مجدد قرن می دانند.

بعضی از علماء بر این باورند: که مجدد کامل، کسی جزء مهدی نمی باشد، وتا امروز مجدد کامل به دنیا نیامده است، و اگر چه عمر بن عبدالعزیز در به کامل رسیدن درجه تجدید بسیار نزدیک بوده است.

اصلاحات حکومتی در عهد عمر بن عبدالعزیز:


اصلاحات و تغییرات عمر بن عبدالعزیز منحصر در نظام خانوادگی و زهد در دنیا و دعوت دیگران به زهد نبود بلکه برای اصلاح نظام حکومتی نیز اقدامات قابل ملاحظه‌ای انجام داد. از جمله این اصلاحات در امور زیر می توان خلاصه کرد:

توجه به اخلاق و اعمال مردم

عمر بن عبدالعزیز کسی بود که سیاست و حکومت خود را بر مبنای دعوت اسلامی و راهنمایی علمای حقانی تشکیل داد.

وی به تمام والیان و استانداران تحت خلافت خود طی نامه‌هایی اعلام کرد تا در اداره حکومت ازعلما و داعیان دینی کار گرفته شده و برای اصلاح عقیدتی عملی مردم برنامه‌ریزی وسیع و حساب شده‌ای صورت گیرد.

در دوران خلافت ایشان، فعالیت گروههای منحرف و مذاهب گمراه به حداقل ممکن رسیده بود.

با مطالعه و بررسی دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز رحمه‌الله به کثرت، با نامه‌هایی مواجه می‌شویم که در آنها مردم را از منهیات الهی مانند شرب خمر، نوحه سرائی و دیگر رسومات جاهلی باز داشته و دعوت به اجرای اوامر الهی در زندگی فردی و اجتماعی نموده است.

عمر بن عبدالعزیز حتی به حکام ممالک اسلامی نامه‌هایی نوشته و آنها را نیز دعوت به اسلام می‌داد، به طوری که بسیاری از حکام غیرمسلمان با شناختی که از سیرت، مذهب و حکومت‌داری ایشان داشتند متأثر شده و به دین اسلام می‌گرویدند. انتشار دین اسلام در مراکش و اطراف آن نمونه‌ای از تأثیر نامه‌های ایشان به حکام آن مناطق می‌باشد.

تدوین علوم اسلامی و علم حدیث

عمربن عبدالعزیز در کنار برنامه‌های تربیتی در نظام سیاست، توجه قابل ملاحظه‌ای هم به علوم اسلامی - که از مهمترین سرمایه‌های اسلام و رمز بقای امت مسلمه محسوب می‌شود - نمود. با وجود اینکه خود ایشان از علمای متبحر و به تعبیر علامه ذهبی، همپایه امام زهری بود، اما مشغولیتهای حکومتی و اداره مملکت، فرصت پرداختن به این قسمت (به طور مستقل) را از ایشان گرفته بود، لذا به فرماندا ران و دیگر علما دستورداد تا به جمع‌آوری احادیث پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم بپردازند و خودش شخصاً نامه‌ای به ابوبکر بن محمد بن حزم، ازعلمای بزرگ آن زمان نوشت و فرمود:

«انظر ما کان من حدیث رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فاکتبه فإنی خفت دروس العلم و ذهاب العلماء». با دقت تمام گفتار رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم را بنویس، زیرا می‌ترسم که علم کهنه (متروک) شده و علما از بین بروند.

گروهی از علما را به همین منظور استخدام کرد و به طور ماهیانه از بیت‌المال برای آنان حقوق تعیین نمود.

تأثیر برنامه‌های اصلاحی در نظام اقتصادی

شاید در بعضی از اذهان این مطلب تداعی شود که اجرای این گونه برنامه‌ها از جانب خلیفه و اختصاص دادن بخش بزرگی از بیت‌المال در امورمختلف باعث رکود اقتصادی جامعه و در نهایت فقیرماندن مردم شود و ملت را هر لحظه نسبت به حکومت بدبین کند و سبب از هم گسیختگی تدریجی آن بشود - آن طور که در حکومتهای امروزی مشاهده می‌شود - اما برخلاف همه این تصورات، در دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز و توجه فراوان به مسائل فکری و فرهنگی، نه تنها جامعه را با بحران اقتصادی مواجه نکرد، بلکه میزان فقر و تعداد فقرا به حدی کاهش یافت که افراد سرمایه دار، برای ادای زکات اموال خود با مشکل روبرو می‌شدند؛ زیرا کسی یافت نمی‌شد که مستحق زکات باشد. یحی بن سعید یکی ازکارمندان دستگاه خلافت عمربن عبدالعزیز می‌گوید:

«خلیفه، مرا برای جمع‌آوری زکات مردم آفریقا مأموریت داد. من اموال زکات راجمع‌آوری کردم، اما هرچه جستجو نمودم فقیر و مستحقی را در آن سرزمین نیافتم تا زکات را به او بدهم، زیرا عمر بن عبدالعزیز همه مردم را مستغنی کرده بود؛ به ناچار با اموال زکات غلامانی خریداری کرده و آزاد نمودم».

به راستی که عمر بن عبدالعزیز عملاً به جهانیان نشان داد که اسلام در هر زمان صلاحیت رهبری و قیادت بشری را دارد و تنها حکومت اسلامی بر نهج پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم و خلفای راشدین می‌تواند انسانیت را به ساحل نجات رسانده و سعادت دنیا و آخرت را برایش تضمین کند.

عمر بن عبدالعزیز معجزه‌ای از معجزات الهی و نشانه‌ای از قدرت، رحمت و عزت اسلام بود. او در مدت کوتاه دو سال و پنج ماه خلافت خویش، چنان انقلاب و دگرگونی را در جهان بوجود آورد که سیاستمداران دنیا در طول چندین سال قادر به آن نخواهند بود.

مسأله‌ای که عمر بن عبدالعزیز و امثال او را از دیگر حکام دنیا و سیاستمداران مادی‌گرا جدا می‌کند این است که تربیت یافتگان مکتب اسلام در اوج قدرت و برخورداری از نعمت و وسایل رفاه و آسایش، به همه مظاهر دنیوی پشت پا زده و در عین‌حال که از اداره صحیح حکومت غافل نیستند، در ذکر و یاد الهی و شوق جنت و ملاقات پروردگار زندگی را سپری می‌کنند. آنان این فرموده خداوندی «و ان الدار الاخرة لهی الحیوان» «و زندگی سرای آخرت، زندگی است»، و توصیه پیامبر اسلام «اللهم لا عیش الاعیش الاخرة» «بارالها! زندگی و خوشی واقعی فقط خوشی آخرت است» را مد نظر دارند.

کجایند سیاستمداران و دولتمردان امروزی! آنانی که در ناز ونعمت و خوشگذرانی زندگی را می‌گذرانند وهمسایه‌شان نان شب ندارد؟! کجا هستند مدعیان دروغین عدالت و حقوق بشر که خون ملتها را مکیده و ملتهای فقیر، و پرپرشدن کودکان گرسنه و معصوم را مشاهده می‌کنند وخم به ابرو نمی‌آورند؟!

به خدا قسم! دنیای بشری هرگز طعم شیرین آرامش دنیا و سعادت آخرت را نخواهند چشید مگر اینکه در مکتب خلفایی همچون ابوبکر، عمر، عثمان و علی رضی‌الله‌عنهم‌اجمعین ثبت نام کرده و در مقابل امیرانی همچون عمر بن عبدالعزیز زانو بزنند و درس سیاسیت و حکومت‌داری را بیاموزند.

منابع:

1- البدایة و النهایة (ابن کثیر)

2- رجال الفکر و الدعوة (ابو الحسن ندوی)

3- الدولة الأمویة (دکتر صلابی)
     
  
صفحه  صفحه 50 از 57:  « پیشین  1  ...  49  50  51  ...  56  57  پسین » 
مذهب
مذهب

End Of Sunni And Shia Dispute | پایان دعوای سنی و شیعه

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA