انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 55 از 57:  « پیشین  1  ...  54  55  56  57  پسین »

End Of Sunni And Shia Dispute | پایان دعوای سنی و شیعه


مرد

 
rostam91: همه ميدانند كه آقايان از اصول مذهبشان لعن ونفرين و انواع اقسام توهين به اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم و همسران ايشان صلوات ربي وسلامه عليهم ميباشد.

متاسفم که هموراه علیرغم ادعای اسلام و مسلمانی در حال ارائه اطلاعات نادرست هستید

لعن در اصول دین شیعه نیست ....در فروع ۱۷ گانه هم نیست ......هیچ وجوبی ندارد



در فروع دین اصلی به نام تولی و تبری وجود دارد فقط یعنی دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا


یعه مطابق قران و فرموده خدا و پیامبر فقط بر کسانیکه مصداق ایات قران هستند لعن را جایز میداند



هر گونه فحش و ناسزا غیر از لعن مطرح شده در قران در فقه شیعه نیست و علمای بزرگ هم اینکارها را رد کرده اند مانند سیستانی


البته افراط و تفریط همه جا هست و رفتار برخی در سب و فحش دادن ربطی به فقه شیعی ندارد


ربط دادن این فحش ها به مذهب تشیع مانند مربوط دانستن دزدی بانک با پلیس است و علت ان هم فرار دزدها از
صحنه جرم علیرغم تلاش پلیس است


جالب اینجاست که شخص شما یک مرتبه چندین حدیث از ائمه اطهار در لزوم نفرین و لعن و سب و فحش به صحابه منافق میاورید و بعد مثل امروز باز حدیث از همان امام در مورد مدح صحابه و یا از علی ع در مورد ممنوعیت فحش و سب صحابه

خودتان خنده تان نمیگیرد .....لازم نبود قبلا حداقل کنترل میکردی که کدام حدیث درست و کدام غلط است

یقینا در این میان یکدسته از روایات درست نیست

اما نشانه دشمنی شما همین که در هر دو مورد فقط نظرتان متهم کردن شیعه است




Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
چرا حضرت علی در زمان خلافتش فدک را پس نگرفت؟

چنانچه از تشیع سوال کنید که چرا حضرت علی در زمان خلافتش فدك را پس نگرفت؟ جواب می دهند: فدک مال حضرت زهرابود که ابوبکر و عمر غصبش کردند و حال آنکه در زمان خلافت امام علی هم ظالم(نعوذبالله یعنی حضرت ابوبکر و حضرت عمر) و هم مظلوم(حضرت زهرا) در پیشگاه خدا حاضر بودند و حساب اخروی ایشان انجام شده بود!!! ضمن اینکه اگر حضرت علی فدک را پس می گرفت مردم می گفتند از قدرتش سوء استفاده میکنه!!!
و اما پاسخ:
1- برای افشای حق و چهره ظالمان لازم است حداقل حقیقت گفته شود و مگر احقاق حق توسط شخص اولی الامر، سوء استفاده از قدرت محسوب می شود؟!! در ضمن چطور است که شما چنین فکری را در مورد بخشش فدک به فاطمه نمی کنید؟ چطور در آنجا مردم نمی گفتند که پیامبر صلي الله عليه وسلم دارد از موقعیت و قدرت خویش سوء استفاده می کند و مزرعه فدک را به دختر خویش می بخشد؟!!!

2- چگونه است که حضرت علی صبح اول خلافتشان در مدینه می فرمایند: به خدا قسم اگر از اموال بیت المال کسانی کابین زنانشان هم قرار داده باشند من به گذشته رجوع می کنم و آنها را پس می گیرم؟
3- فدک به وراث می رسیده که امام حسن و امام حسین بوده اند و مگر حضرت علی حق دارد قانون شرع را به هر بهانه ای تعطیل کند؟! حکومت مال حق ارثی را باید به ورثته پس بدهد

4- چنانچه به زعم شما ظالم و مظلوم در پیشگاه خدا حاضرند و حساب اخروی ایشان انجام می شود، پس چگونه است که شما موضوع خلافت و حق الهی حضرت علی را رها نمی کنید و مدام از آن صحبت می کنید؟! اگر بهانه شما منحرف شدن امت اسلامی به خاطر غصب خلافت است و معتقدید که حق می بایست به جایگاه اصلی خویش بازگردد، خوب همین دلایل برای باز پس گرفتن فدک و اجرای دستور پیامبر صلي الله عليه وسلم نیز صدق می کند.

5- از قدیم گفته اند که دروغگو کم حافظه است، چطور شما در جاهای دیگر دائم به حدیثی از صحیح مسلم اشاره می کنید[1] که علی و عباس بخاطر مسئله فدک مشاجره داشتند و برای دادخواهی نزد عمر آمدند؟!! در آن زمان که حضرت فاطمه رحلت کرده بودند، پس چرا بر خلاف نظر شما حضرت علی برای دادخواهی نزد عمر رفته است؟

-------------------------------------------------------------------
1-صحيح مسلم ج 5 ص 152، (ص 728 ح 1757) كتاب الجهاد باب 15 حكم الفئ حديث 49، فتح الباري ج 6 ص 144.
     
  
مرد

 
rostam91: 1- برای افشای حق و چهره ظالمان لازم است حداقل حقیقت گفته شود و مگر احقاق حق توسط شخص اولی الامر، سوء استفاده از قدرت محسوب می شود؟!! در ضمن چطور است که شما چنین فکری را در مورد بخشش فدک به فاطمه نمی کنید؟ چطور در آنجا مردم نمی گفتند که پیامبر صلي الله عليه وسلم دارد از موقعیت و قدرت خویش سوء استفاده می کند و مزرعه فدک را به دختر خویش می بخشد؟!!!
پیامبر بر اساس حق خود از غنایمی که بدون جنگ حاصل میشد فدک را تملک و بعد به زهرا س بخشید اما علی ع همچین حق شرعی نداشت

یکی از حقوق حضرت زهرا (س) که پس از ارتحال پیامبر اکرم (ص) غضب شد، مزرعه بزرگ فدک بود . این غصب، در تمام دوره خلافت ابوبکر بن ابی‌قحافة ، عمربن خطاب و عثمان بن عفان ادامه داشت.

دوران خلافت 25 ساله سه خلیفه اول سپری شد و خلافت در دستان با کفایت امیر مؤمنان (ع) قرار گرفت. اما در این دوره هم، با این که حضرت می‌توانست حق غصب شده اهل‌بیت را به آنان برگرداند چنین نکرد.

ایشان در نامه‌ای به عثمان بن حنیف چنین نوشت : «... از تمام آنچه آسمان بر آن سایه افکنده ، تنها فدک در دست ما بود که گروهی بر آن، چشم طمع دوختند و گروهی دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند ، و بهترین داور و حکم خداست . مرا با فدک و غیر فدک چه کار ، در حالی که آرامگاه فردای آدمی قبری است که در تاریکی آن آثار وی محو می‌شود و اخبارش ناپدید گردد ... » (نهج البلاغة ، نامه 45)

ابن ابی الحدید (دانشمند سنی معتزلی) در شرح این نامه می‌نویسد : «علی و خاندانش فدک را رها نکردند مگر به اجبار و از روی غصب ، لذا حضرت بعد از جملات اولیه می‌گوید : "بهترین حکم و داور خداست" ، و این ، سخنِ کسی است که شکایت دارد و تظلم می‌کند». (شرح نهج البلاغة ، ج 16 ، ص 208)

اما درباره اینکه چرا امیرالمؤمنین (ع) در دوران حکومتش اقدام به پس گرفتن فدک نکرد ، روایاتی از امامان معصوم (ع) نیز رسیده است ؛ از جمله : «ابراهیم کرخی از امام صادق (ع) پرسید : چرا امیر مؤمنان هنگامی که به خلافت رسید فدک را رها کرد؟ امام (ع) پاسخ داد : « او به پیامبر اقتدا کرد. عقیل ، پس از هجرت پیامبر به مدینه ، خانه آن حضرت را بدون رضایتش فروخت . هنگامی که پیامبر (ص) مکه را فتح کرد از ایشان پرسیدند : یا رسول الله آیا به خانه خود باز نمی گردید ؟ حضرت فرمود : "مگر عقیل برای ما خانه‌ای گذاشته است؟! ما خاندانی هستیم که اگر به ظلم از ما چیزی را بگیرند آنرا بازپس نخواهیم گرفت." از اینرو ، امیر مؤمنان پس از تصدی خلافت، فدک را پس نگرفت». (علل الشرایع ـ ج1 ـ ص 154)

البته عدم اقدام علی (ع) ، نشانه رضایت وی بر بقای غصب نیست ؛ بلکه همانطور که خود حضرت، داوری را به خداوند واگذار نموده است، فرزندان آن حضرت نیز پس از شهادت وی ، هرگاه فرصتی می‌یافتند ، یاد فدک را زنده می‌کردند.
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
rostam91: چرا حضرت علی در زمان خلافتش فدک را پس نگرفت؟


[چرا حضرت علی (ع) در ایام خلافت فدک را به فرزندان حضرت زهرا (ع) برنگرداندند؟
پرسش
آیا حضرت علی (ع) در ایام خلافت فدک را به فرزندان حضرت زهرا (ع) برگرداندند؟ چرا؟


پاسخ تفصیلی



فدک یکى از دهکده‏هاى آباد و حاصل خیز نزدیک خیبر است و تا مدینه 140 کیلومتر فاصله دارد. در سال هفتم هجرت، قلعه‏هاى خیبر یکى پس از دیگرى فتح شد و قدرت مرکزى یهود درهم شکست. ساکنان فدک تسلیم گردیدند و در برابر پیامبر متعهد شدند نیمى از زمین‏ها و باغ‏هاى خود را به آن حضرت واگذار کنند و نیمى دیگر را براى خود نگه دارند. افزون بر این، آنها کشاورزى سهم پیامبر را هم به عهده گرفتند تا در برابرش مزدى دریافت کنند.
سرزمین هایى که بدون هجوم نظامى به دست مسلمانان مى افتد، به شخص رسول خدا (ص) تعلق دارد و هر گونه بخواهد مى‏تواند در باره آنها تصمیم بگیرد. لذا وقتى آیه « وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیرا » [1] نازل شد، پیامبر اسلام دخترش فاطمه (س) را خواست و فدک را تقدیم او نمود. [2]
اما پس از رحلت پیامبر اسلام (ص)، در زمان خلافت ابوبکر حضرت فاطمه (س) از فدک محروم گردید. [3]
مسلم بن حجّاج نیشابورى، در کتاب معروفش «صحیح مسلم»، داستان مطالبه فدک از سوى حضرت فاطمه (س) را به طور مشروح آورده و از عایشه نقل کرده است که، حضرت فاطمه (س) پس از امتناع خلیفه از بازگرداندن فدک، با او قهر کرد و تا هنگام وفاتش حتى یک کلمه با او سخن نگفت. [4]
نیز در نهج‏البلاغه چنین آمده است: «از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهى بر آن بخل ورزیدند و گروهى هم از آن چشم پوشیدند و خداوند بهترین داور است». [5]
اما در جواب این سؤال که چرا حضرت على (ع) پس از به حکومت رسیدن فدک را پس نگرفت باید گفت: خوب است مقدمتا بدانیم که ایشان به دلیل حفظ اصل اسلام، علی رغم تمام اعتراضاتی که به خلفای پیشین داشتند، به همکاری با آنان در رسیدگی به امور جامعه اسلامی می پرداختند [6] و به تعبیر زیبای خودشان: "برای ما حقی وجود دارد که اگر به ما دادند که چه بهتر و گرنه ترجیح می دهیم به عنوان نفر دوم، پشت شتر سوار شویم هر چند که مدتها به طول انجامد [7] ".
در حقیقت ایشان، قدرت را تنها به عنوان ابزار، نه به عنوان هدف تلقی می نمودند و به همین دلیل، هم در زمان خلفای سابق و هم در زمان خلافت ظاهری خودشان ترجیح می دادند که موارد زیادی را با سکوت سپری نموده و قضاوت در مورد آن را به عهده آیندگان بسپارند. اما این که چرا ایشان در موارد بسیاری به نظر خودشان در زمان حکومت خودشان عمل ننمودند، جالب است بدانید که ایشان در همین زمان با انجام نماز تراویح مخالفت نمودند ولی به دلیل اعتراض برخی افراد وادار شدند که آنها را به حال خود واگذارند [8] و مطمئنا می دانید که ایشان به حََکَم قرار دادن ابو موسی اشعری راضی نبودند ولی به اجبار با آن موافقت نمودند و اصولا ایشان زمانی به حکومت رسیدند که بیست و پنج سال قبل از آن به طور مداوم، جامعه اسلامی در سیطره تبلیغاتی بود که عمل خلفای پیشین را توجیه نموده و مخالفت در برخی زمینه ها ایجاد مشکل می نمود، همانند برگرداندن فدک که به عقیدة برخی، تلاش جهت منافع شخصی تلقی می شد در حالی که این نکته را هم می دانیم فدک از آن جهت براى فاطمه گرامى بود که یادگار رسول خدا و پشتوانه مالى براى اهل بیت مخصوصا حضرت علی (ع) و شیعیان بود و اتفاقا حکومت وقت برای خالی کردن دست حضرت علی (ع) از اقدامات عملی، اقدام به گرفتن فدک از فاطمه (س) کرد. حال با تو جه به آن شرایط و اینکه فعلا خلافت به حضرت علی (ع) رسیده است و هم اکنون آن حضرت(ع) از پشتوانه مالی برخوردار است، صلاح نبود که به این مسائل دامن زده شود، و مسائل مهم تر تحت شعاع این مسئله قرار گیرند علاوه دوره خلافت ایشان آن قدر کوتاه و همراه با جنگ ها و کارشکنی های گوناگون بود که به ایشان اجازه اصلاحات اساسی را در بسیاری موارد نمی داد. [9]
روایاتی که از سوى امامان معصوم (ع) وارد شده است به نحوی به این مسائل اشاره دارند:
1. گذشت زمان این حادثه و عدم ضرورت طرح مجدد آن از سوی حضرت علی (ع)
ابو بصیر مى‏گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: چرا حضرت على (ع) پس از به حکومت رسیدن فدک را پس نگرفت؟ آن حضرت فرمود: چون ظالم و مظلوم هر دو مرده بودند و خداوند ظالم را کیفر و مظلوم را پاداش داده بود و على بن ابى طالب (ع) خوش نداشت چیزى را که غاصب آن کیفر و مغصوبه آن پاداش دیده، برگرداند. [10]
2. گذشت حقوق شخصی به جهت مصالح عمومی
ابن ابراهیم کرخى مى‏گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: على (ع) وقتى که حاکم مردم شد، چرا فدک را برنگردانید؟ امام در جواب فرمود: پیامبر (ص) وقتى که مکه را فتح کرد، به او گفتند: آیا به خانه‏ات بر نمى‏گردى؟ فرمود: خانه ما را که عقیل فروخته است. گفتند: چرا پس نمى‏گیرى؟ فرمود: ما خاندانى هستیم که اگر چیزى را از ما به ستم بگیرند، آن را باز نمى‏گردانیم، حضرت على (ع) هم به پیروى از پیامبر (ص) باز پس نگرفت. [11]
شخصى از امام کاظم (ع) پرسید: چرا على (ع) فدک را باز پس نگرفت، امام در جواب فرمود: ما خاندانى هستیم که ولیّمان خدا است، حق ما را تنها او مى‏گیرد و ما اولیاى مردم هستیم و حقوق آنان را از ستمگران باز پس مى‏گیریم، ولى براى خودمان باز پس نمى‏گیریم. [12]
اما خوب است که بدانیم که سرگذشت فدک پس از شهادت امام علی (ع) به کجا انجامید؟
آنچه در تایخ آمده حاکی از این است که: پس از آنکه معاویه به قدرت رسید، فدک را میان مروان، عمروبن عثمان و پسرش یزید تقسیم کرد. در دوران خلافت مروان، همه فدک در اختیار وى قرار گرفت و او آن را به پسرش عبدالعزیز داد. عبدالعزیز نیز فدک را به پسرش عمر داد. عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان حضرت فاطمه (س) برگردانید. پس از درگذشت عمربن عبدالعزیز، فدک در اختیار خلفاى بعدى قرار گرفت و تا روزى که حکومت امویان ادامه داشت، در اختیار آنان ماند.
وقتى حکومت به بنى عباس رسید، سفّاح آن را به عبدالله بن حسن برگرداند. پس از سفاح، منصور دوانقى فدک را از فرزندان زهرا (س) پس گرفت. اما فرزند منصور (مهدى) فدک را مجدداً به فرزندان زهرا (س) بازگرداند.
پس از مهدى، موسى و هارون دوباره فدک را از فرزندان حضرت فاطمه (س) پس گرفتند و وقتى خلافت به مأمون عباسى رسید، به طور رسمى فدک را به فرزندان حضرت زهرا (س) بازگرداند. پس از مأمون نیز وضعیت فدک چنین بود، گاه بر مى‏گرداندند و گاه پس مى‏گرفتند.
در عصر آنها، فدک مسأله‏اى سیاسى به شمار مى‏آمد نه انتفاعى و اقتصادى. خلفاى عباسى و اموى به درآمد فدک نیاز نداشتند. براى همین وقتى عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان فاطمه (س) باز گرداند، بنى‏امیه او را سرزنش کردند و گفتند: تو با این کار ابوبکر و عمربن خطاب را تخطئه کردى. [13]
سرانجام در دوران متوکل عباسى فدک از فاطمیان پس گرفته شد درختانش به دستور شخصى به نام «عبدالله بن عمر بازیار» قطع گردید و روسیاهى آن براى بدخواهان باقى ماند. ناگفته نماند قطع درختان در حالى انجام گرفت که یازده درخت خرمایى که به دست مبارک پیامبر (ص) در آن کاشته شده بود، هنوز باقى بود. شخصى که آن درختان را قطع کرد، «بشران بن ابى امیة ثقفى» نام داشت که پس از بازگشت به بصره آن گونه که در تاریخ آمده است فلج شد. [14]
برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به:
نمایه: سکوت و عدم مخالفت علی (ع) در زمان زمامداری، سؤال: 1585 (سایت: 2851).
نمایه: فدک و ارث نبردن زنان از زمین، سؤال 3020 (سایت: 3666) .

[1] . اسراء، 26.
[2] . ر. ک: طبرسى، مجمع البیان، ج 3، ص 411.
[3] . شرح نهج‏البلاغه، ج 16، ص 274 .
[4] . صحیح مسلم، ج 3، ص 1380.
[5] . نهج البلاغه (فیض‏الاسلام)، نامه 45.
[6] - در این زمینه می توانید به نمایه پرسش شماره 1351 (سایت: 1450) آرشیو همین سایت مراجعه نمایید.
[7] - نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره قم، ص 472.
[8] - ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404ه ق، ج 12، ص 283 .
[9] . اقتباس از سؤال 1585 (سایت: 2851).
[10] . فَقَالَ لَهُ لِأَنَّ الظَّالِمَ وَ الْمَظْلُومَةَ قَدْ کَانَا قَدِمَا عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَثَابَ اللَّهُ الْمَظْلُومَةَ وَ عَاقَبَ الظَّالِمَ، فَکَرِهَ أَنْ یَسْتَرْجِعَ شَیْئاً قَدْ عَاقَبَ اللَّهُ عَلَیْهِ غَاصِبَهُ وَ أَثَابَ عَلَیْهِ‏ الْمَغْصُوبَةَ . بحارالانوار، ج 29، ص 395، ح 1.
[11] . همان، ح 2.
[12] . همان، ح 3.
[13] . سبحانى جعفر، فروغ ابدیت، ج 2، ص 669.
[14] . احمدى میانجى، مکاتیب الرسول.
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
فایده خلافت علی برای اسلام چه بود؟

بعد از پیامبر ابوبکر و بعدش عمر و بعدش عثمان خلافت کردند و در مدت حکومتشان چه پیامبر و چه سه خلیفه اول قدمی از اونچه اسلام برا آن تاکید داشت عقب ننشستند در جائی که باید جهاد میشد جهاد کردند هر چند عده ای مخالف جهاد بودند در جائی که باید حد زده میشد حد زده شد در جائی که لازم به قصاص بود قصاص میکردند حتی عمر فاروق والی مصر رو از مصر فرا خوند و اونو در جلوی همه تنبیه کرد با اینکه اون والی صحابه برزگوار رسول الله بود یا حتی به پسر خود جلوی همه بخاطر شرب خمر شلاق زد اون هم جلوی همه یا ابوبکر با مانعین زکات جنگید بدون اینکه گوش به مخالفین بده و همه هم میگفتن اسلام چنین دستوری داده
اما حکومت به علی که رسید چی آیا اگر گفته تشیع رو قبول کنیم واقعا علی اسلام واقعی رو اجرا کرد یا همه مدت خلافتس و قبل اون رو در ترس و تقیه سپری کرد
در زمان خلافت سه خلیفه اول که با هاشون همکاری کرد بدلیل حفظ اسلام!! در مقابل قاتلین همسرش و همینطور فرزندش سکوت کرد بخاطر حفظ اسلام !! بخاطر غصب فدک ساکت موند بخاطر حفظ اسلام!!
باید دید مگه بعد از غصب جانشینی پیامبر اسلامی هم موند که علی بخاطرش سکوت کنه ؟ اگه بخاطر اسلام سکوت کرده و با اونها همکاری پس حتما اونها اسلام رو پیاده میکردن چون انسان با دوستش همکاری میکنه نه با دشمن و همکاری کردن با دشمن یک دین یا امتی خودش دشمنی با اون دین و امت بحساب میاد
در مورد قتل همسرش هم باید بعنوان کسی که پیامبر و رهبر دین اونو وصی و جانشین خودش قرار داده در دفاع از ناموسش و مجازات قاتلین بر میومد اما بر نیومد و سکوت کرد که یا ضعف علی رو می رسونه یا دروغ بودن روایات قتل فاطمه
در مورد فدک هم باید لااقل در زمان خلافت خودش اونو به صاحبان حقیقی اش بر میگردوند تا عدالت رو رعایت کنه اما این کار رو نکرد و تشیع مدعی هست برای حفظ وحدت بوده در حالی که حتی اقدامی هم نکرد که مخالفتی شده باشه
عثمان با وجود مخالفت مخالفینش اون کاری رو که میدونست از نظر اسلام درسته رو انجام داد و حاضر شد شورش رو بجان بخره ولی کوتاه نیاد حتی در زمانی که خانه اش در محاصره شورشیان و مخالفان بود
در کل اگه حرف تشیع رو بپذیریم دوران خلافت علی رو باید متزلزلترین و ضعیف ترین دوران بحساب بیاریم از نظر مملکت داری ،چون همه اش در ترس از مخالفت مردم سپری شد و جنگهای داخلی و عدم اجرای قوانین شرع اسلام ، دورانی سراسر تقیه و ضعف و سستی در مملکت داری
یا اینکه علی شیر خداست و از خون پیامبر و کسی که اهل تقیه نبود و با اقتدار و بدون ترس احکام اسلام رو پیاده میکرد که در اینصورت باید به روایات مربوط به کشتن همسرش ، فدک و غصب خلافت شک کرد

در پایان بهتره کسانی که معتقدند علی برای حفظ اسلام صبر کرده و بخاطر جامعه اسلامی از حق خون همسرش یا باغ فدک یا غصب خلافت گذشته باید بگیم که قرآن می فرماید
در سوره آل عمران آیه 139
« وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ» «و [در انجام فرمان‏هاىِ حق و در جهاد با دشمن‏] سستى نكنید و [از پیش آمدها و حوادث و سختى‏هایى كه به شما مى‏رسد] اندوهگین مشوید كه شما اگر مؤمن باشید، برترید».
     
  ویرایش شده توسط: rostam91   
مرد

 
پاسخ به دروغ روافض در مورد خطاب «لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا» (سوره توبه/40)

رافضی وقتی مرتب دست و پا می‌زند تا از حضرت ابوبكر رضی الله عنه عیبی پیدا كند، و آنرا در بوق و کرنا كند، آنگاه وقتی چیزی پیدا نمی‌كند می‌آید و معنای آیات را تحریف می‌كند، و در مورد همین آیه روحانی می‌گوید: در این آیه پیامبرصلی الله علیه وسلم به ابوبكر گفته: «لا تحزن» و ابوبكر در غار از مشركان ترسیده و می خواسته پیامبر صلی الله علیه وسلم را به مشركین تحویل دهد، ولی به اذن خدا زبانش لال شده، و نتوانسته جای پیامبر صلی الله علیه وسلم را افشا كند و ابوبكر ایمان نداشته و .....!
آن وقت مردم بی‌خبر از قرآن هم شروع می‌كنند به شكر خدا از اینكه ابوبكر رضی الله عنه نتوانسته پیامبر صلی الله علیه وسلم را به مشركان دهد. و چقدر باید بی‌انصاف باشند در تفسیر آیات، چونكه در پایان آیه آمده كه خدا ندای كافران را پست گردانید، ایشان هم حضرت ابوبكر را با كافران یكی دانسته، و می‌گویند: زبان او لال شد، و شكر خدا كه نتواست به پیامبر خیانت كند.
در جواب روحانی رافضی می‌گوئیم: «لا تحزن» به معنی غمگین مباش است، نه به معنی مترس، و با ترسیدن و لا تخف فرق دارد، و از این گذشته در قرآن خطاب به پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز «لا تحزن» آمده، و همینطور به پیامبران دیگر «لا تحزن» و «حتی لا تخف» هم خطاب شده، و همینطور خطاب به مسلمین كه در صفحات بعدیمی‌آوریم.
از همه گذشته، حضرت ابوبكر برای پیامبر صلی الله علیه وسلم غمگین بوده، و اگر حضرت ابوبكر از به خطر افتادن جان خویش می‌ترسید اصلاً دنبال پیامبر صلی الله علیه وسلم نمی رفت. و شما می‌گوئید: وقتی مشركان پشت غار آمدند ابوبكر ترسید، ما می‌گوئیم: اگر ابوبكر به قول شما ایمان نداشته و می‌خواسته جای پیامبر صلی الله علیه وسلم را در غار افشا كند باید از دیدن مشركین خوشحال می‌شده است، نه اینكه بترسد، و چرا پیامبر صلی الله علیه وسلم پس از اینكه ترسیدن ابوبكر رضی الله عنه را مشاهده كرد باز بعد از هجرت او را به خود نزدیكتر كرد و حتی دختر ابوبكر را به همسری انتخاب كرد؟! از دیدی كه رافضیان به قضایا می‌نگرند در مورد غصب خلافت هم می‌بایست بگویند: مقصر اصلی به خلافت رسیدن ابوبكر و عمر شخص پیامبر بوده، چون مرتب آنها را به خود نزدیك می‌كرده، و دختران ایشان را به همسری می‌گرفته، و دو دختر خویش را به عثمان داده است.
رافضی می‌گوید: ابوبكر در غار ترسید، می‌گوئیم: چرا در مكه وقتی فوری مسلمان شد از مشركان نترسید؟! در اول بعثت پیامبر صلی الله علیه وسلم هر كس مسلمان می‌شد چیزی جز شكنجه در انتظارش نبوده، حضرت ابوبكر رضی الله عنه با مسلمان شدنش اموال خویش را در راه اسلام خرج كرد و برده‌ها را آزاد كرد، و بسیاری از اهل مكه را با خود دشمن كرد، آیا انسانی ترسو چنین كاری می‌كند؟ یا اینكه راحت در خانه خویش می‌نشیند و برای خود درد سر درست نمی‌كند؟! اگر او واقعاً ایمان نداشته مسلمان شدن چه سودی برایش داشته؟! آن هم در همان اول اسلام، و نه چندین سال بعد مثل بسیاری از اهالی مكه كه در فتح مكه و در اواخر كار مسلمان شدند. شیعه در جواب می‌گوید: ابوبكر و عمر منظور داشته اند و به فكر غصب خلافت بوده اند!!!
در جواب می‌گوئیم: چطور ابوبكر رضی الله عنه بیست و سه سال قبل از جریان خلافت به فكر غصب آن بوده؟! و تمامی این آزار و اذیتهایی كه در این بیست و سه سال دیده، و اموالی كه خرج كرده فقط برای دو سال خلافت كردن بوده، دو سال خلافتی كه در آن هیچ سوء استفاده‌ای نكرد، نه مالی جمع كرد نه فرزندش را به جای خود گذاشت، و نه هیچ كار دیگری، آخر هر انسانی برای كاری كه می‌كند انگیزه‌ای دارد، و چرا این فكر به ذهن ابولهب و ابوجهل و دیگران نرسید؟! لابد ابوبكر رضي الله عنه علم غیب داشته است و می‌دانسته كه خلیفه می‌شود ولی پیامبر صلی الله علیه وسلم نمی دانسته، و مرتب علی را معرفی می‌کرده!! و چطور ابوبكر رض? الله عنه موضوع خلافت را می‌دانسته ولی نمی‌دانسته در غار خطری برایش نیست و ترسیده است؟!!، چرا آن همه كمك خداوند به پیامبران كه در قرآن ذكر شده و كمك فرشتگان به آنها ناگهان در مورد جانشین آخرین فرستاده قطع شده است؟!!
در تاریخ می‌خوانیم كه انصار زودتر از همه در سقیفه جمع شدند و بعد به ابوبكر و عمر اطلاع دادند و آنها خود را به سقیفه رساندند، اگر ابوبكر از بیست و سه سال قبل به فكر خلافت بوده و قصد توطئه و كودتا را داشته است، پس ما نمی‌دانیم این چه كودتایی بوده كه خود آنها از آن بی‌خبر بوده اند؟! و به آنها خبر داده اند و بعد آنها بدانجا رفته اند؟! و گیریم كه ابوبكر و عمر با علی دشمن بوده اند، می‌شود بفرمائید انصار در سقیفه چكار می‌كرده اند؟! آیا آنها هم با علی دشمن بوده اند، و آیا منطقی می‌باشد كه همه ناگهان پس از بیست و سه سال فداكاری و جهاد در یك روز فرمان خداوند را زیر پا بگذارند؟!!، آن هم فرمانی به این مهمی، و آیا دیگر می‌توان به اسلامی كه به دست ما رسیده اعتماد كرد؟!!، چون هنگامی كه صحابه فرمانی به این بزرگی را نادیده بگیرند دیگر چه اعتمادی به سایر اموری كه در دین هست می‌توان داشت؟!!
در خلافت میل نیست ای بی‌خبر میـل كی آید ز بوبـكر و عمر؟!
میـل اگر بـودی در آن دو مقـتدا هر دو كردندی پسر را پیشوا
دایـما صدیــــــق مـرد راه بـود فـارغ از كـل لازم درگــــــاه بود
مال و دختر كرد و جان بر سر نثار ظلم نكند این چنین كس شرم ساز [1]
(منطق الطیر عطار نیشابوری)
اگر دستوری از جانب خداوند در مورد جانشینی بلافصل حضرت علی وجود داشت خود خداوند آنرا بطور صریح در قرآن بیان می‌كرد. وقتی به علما و روحانیون شیعه این مطلب را بگویی جواب می‌دهند تعداد ركعات نماز نیز در قرآن وجود ندارد، و برای فهمیدن آن می‌بایست به حدیث پیامبر صلی الله علیه وسلم رجوع كرد. در پاسخ می گوئیم: اولاً: شما قیاس را قبول ندارید و در كتاب اصول كافی حدیث دارید كه امام شما ابوحنیفه را لعن كرده كه چرا قیاس می كرده است، و قیاس عمل شیطان است. ثانیاً: این قیاس قیاسی مع الفارق است، و جانشینی علی چه ربطی به ركعات نماز دارد؟! شما امامت را از اصول دین می‌دانید در حالیكه تعداد ركعات نماز فرعی از فروع دین است [2]. ثالثاً: اصول دین همگی در قرآن به صورت متواتر مرتب بیان شده، مثل توحید یا معاد كه در جای جای قرآن می‌باشند، و تازه فروع دین نیز می‌باشند، مثل نماز، روزه و زكات، و حتی بعضی از فروع فروع هم در قرآن آمده مثل وضو كه در سوره مائده /6 بیان شده است، پس چطور مسئله جانشینی پیامبر صلی الله علیه وسلم كه اینقدر هم از نظر شما حساس می‌باشد، و آن را از مهمترین اصول دینی می‌دانید، در نیم آیه از قرآن هم وجود ندارد؟!

مسائل مهمی كه در سرنوشت انسان‌ها دخالت دارند و باعث جهنمی یا بهشتی شدن آنها می‌شوند همگی به صورت محكم، واضح و آشكار در قرآن بیان شده اند. آری، مسائل جزئی به صورت اشاره آمده یا نیامده، و می‌بایست برای فهم آنها به سنت و احادیث پیامبر صلی الله علیه وسلم رجوع كرد. حال خنده‌دارترین مسئله اینجاست كه وقتی به مهمترین حدیث مورد استناد شیعیان یعنی حدیث غدیرخم رجوع می‌كنیم آن نیز به هیچ وجه معنی خلافت نمی‌دهد، و اصلاً كلمه «مولی» بیست و هفت معنی دارد كه هیچ كدام معنی خلافت بلافصل از جانب خدا را نمی‌دهد، و معنی آن در جمله مشخص می‌شود همانطور كه پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز قرینه آن را آورده و فرموده: خدایا، دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد [3]. و اصلاً صحبت از دوستی و دشمنی است نه از زمامداری و حكومت. كلمه «مولی» مثل كلمه شیر در فارسی است، آیا وقتی كسی به شما بگوید: شیر، شما متوجه می‌شوید منظور او كدام شیر است؟ ولی وقتی می‌گوید: شیر جنگل، شما متوجه می‌شوید، و معنای آن در جمله پیدا می‌شود، همانطور كه مولوی چنین سروده است:
كار پاكان را قیاس از خود مگیر گرچه باشد در نوشتن شیر، شیر


شما كه از توهین به ابوبكر و صحابه شرم و حیا ندارید، به پیامبر صلی الله علیه وسلم هم توهین كنید، و خیال خودتان را یكباره راحت كنید.
در سوره آل عمران آیه 176 آمده:
«وَلَا یَحْزُنكَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَن یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئًا یُرِیدُ اللَّهُ أَلَّا یَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِی الْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» «ای پیامبر، تو اندوهناك مباش كه گروهی به راه كفر می‌شتابند، آنها به خداوند هرگز زیان نرسانند، و خدا می‌خواهد كه آنان را هیچ نصیبی در عالم آخرت نباشد، و نصیبشان عذاب سخت خواهد بود».
در سوره نحل آیه 127 نیز آمده:
«وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلَا تَكُ فِی ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْكُرُونَ» «و (تو ای پیامبر) صبر كن، و صبر تو فقط براى خدا و به توفیق خدا باشد!، و بر آنها غمگین مباش و از مكر و حیله آنان دلتنگ مباش».
در سوره مائده آیه 41 نیز آمده:
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لَا یَحْزُنكَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْكُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِینَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوك یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هَ?ذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَن یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا أُولَئِكَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ»
«ای پیغمبر، غمگین از آن مباش كه گروهی از آنان كه به زبان اظهار ایمان كنند و به دل ایمان نیاورند به راه كفر می‌شتابند (و نیز اندوهناك مباش) از آن یهودانی كه جاسوسی كنند، سخنان فتنه و دروغ را بسیار گوش دهنده هستند، و گوش دهنده هستند به قوم دیگری كه پیش تو نیامده اند، كلمات را از مواضع و معانی خود تحریف می‌كنند و به همدیگر می‌گویند: اگر این را كه ما می‌خواهیم داده شدید پس او را بگیرید و اگر عطا نشدید پس دوری بجوئید و هر كس را خدا به آزمایش و رسوائی افكند هرگز تو او را از قهر خدا نتوانی رهانید، آنها كسانی هستند كه خدا نخواسته دلهاشان را از پلیدی كفر و جهل پاك گرداند، آنان را در دنیا ذلت و خواری نصیب است، و در آخرت عذاب بزرگ مهیاست».
(قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُكَ الَّذِی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا یُكَذِّبُونَكَ وَلَ?كِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ) «ما می دانیم كه كافران در تكذیب تو سخنانی می گویند كه تو را افسرده و غمگین می‌سازد كه آن ستمكاران نه تنها تو را بلكه همه آیات رسولان خدا را انكار می‌كنند».
و در سوره لقمان آیه23 آمده:
«وَمَن كَفَرَ فَلَا یَحْزُنكَ كُفْرُهُ إِلَیْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» «ای رسول ما،) تو از كفر هر كه كافر می‌شود محزون مباش كه رجوعشان به سوی ماست، و ما آنان را سخت از كیفر كردارشان آگاه می‌سازیم كه همانا خدا از اسرار دلهای (خلق) آگاهست».
اگر كسی بگوید: پیامبرصلی الله علیه وسلم در این آیات برای هدایت نشدن كافران غمگین بوده، و نه برای جانش، ولی ابوبكر برای جانش غمگین شده. در جواب می‌گوئیم:
اولاً: شما از كجا می‌دانید ابوبكر برای جانش غمگین بوده؟ مگر شما علم غیب دارید و از ضمیر انسانها آگاهید؟!!
ثانیاً: ابوبكر نیز برای پیامبر صلی الله علیه وسلم غمگین بوده نه برای خودش، و اگر از مشركین ترسی داشت در همان ابتدا در مکه مسلمان نمی‌شد.
ثالثاً: در بسیاری از آیات قرآن كه خواهیم آورد پیامبران برای خودشان ترسیده اند، و حتی در آیه به آنها «لا تخف» خطاب شده، یعنی مترس و نه «لا تحزن» كه از حزن و اندوه است، مثل آیاتی كه به حضرت موسی علیه السلام خطاب شده است.
آیات زیر در مورد سایر پیامبران در قرآن می‌باشد كه به آنها «لا تحزن» و «لا تخف» خطاب شده است:

سوره طه آیه 77:
« وَلَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَى »
«و به موسی وحی كردیم كه بندگان مرا شبانه از شهر مصر بیرون بر راهی خشك از میان دریا بر آنها پدید آور و نه از تعقیب و رسیدن فرعونیان ترسناك باش و نه بترس».
سوره طه آیات 67 و 68:
« فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُّوسَى? (67) قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الْأَعْلَى»
«در آنحال موسی سخت بترسید * گفتیم: مترس كه تو بر آنها البته همیشه غلبه و برتری خواهی داشت».
سوره طه آیه 46:
«قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِی مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى»
«خدا فرمود: هیچ مترسید كه من با شمایم می‌شنوم و می‌بینم».

در سوره توبه آیه 40 آمده كه «لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا» یعنی: غمگین مباش كه خدا با ماست، مطلب مورد نظر ما در مورد « إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا » است، اكثر علما می‌دانند كه بهترین تفسیر آیات قرآن تفسیر آیه با آیه است، یعنی این آیه را با آیات دیگر معنی كنیم، حال ما می‌پرسیم در قرآن الله «مَعَنَا» و همراهی خداوند نسبت به چه كسانی آمده است، هر شخص عادی كه مقداری از سوره‌های قرآن را خوانده باشد می‌داند كه در همه جای قرآن الله «مَعَنَا» یا در مورد صابرین است مثل مع الصابرین یا متقین، مع المتقین و یا مومنین و غیره ... و در هیچ جا در مورد افراد ظالم، منافق و غاصب خلافت چنین چیزی نیست، پس در آیه 40 سوره توبه كه فرموده: الله «مَعَنَا»، یعنی: خدا با ماست، یعنی خدا با ابوبكر و پیامبر صلی الله علیه وسلم است، و آنها را یاری می‌كند، چنانكه یاری هم كرد، و این یكی از بزرگترین امتیازات حضرت ابوبكر رضی الله عنه است، ولی متاسفانه روحانیون و علمای شیعه از بازگو كردن آن بخل می ورزند، و تازه توهین هم می‌كنند و می‌گویند: چرا به ابوبكر خطاب «لا تحزن» آمده است؟!!
     
  
مرد

 
rostam91: فایده خلافت علی برای اسلام چه بود؟

علی ع هیچ علاقه ای به خلافت دراون برهه رو نداشت

عمر و ابوبکر و عثمان زیرو زبر اسلام را به هم اورده بودند

همین الان در ایران ۸ سال یک نفر چنان فاتحه خونده که تا سالها چاله ها رو پر کردن طول میکشه


حضرت علی مواجه با مردمی بود که میخواستن خلیفه به دا و حرف اونها باشه و نه مطابق اسلام

وقتی علی ع به خوندن نوماز تراویح اعتراض کرد در مسجد همه صدا ها بلند شد و شمشیرها کشیده شد که ای علی تو میخواهی سنت عمر را منسوخ کنی ......اگر چنین کنی ما تو را به شمشیر به راه راست باز خواهیم گرداند

علی ع فرمود ..هر کاری میخواهید بکنید

علی ع وارث چندین سال بدعت و دسیسه های خلفا بود

هر سال هم که بزرگان شما برای او جنگی درست کردند


حالا مظلومانه نشسته و این حرفها را میزنید




مشخصا شماهم مانند عمر دوست داشتید علی را با یکی از این بهانه جویی ها از میان بردارید

ائمه اطهار را امثال شنما همیشه در بدترین شرایط قرار میدادید تا سو استفاده های خود را بکنید

مثلا در قصه حمله عمر به خانه زهرا

عمر و ابوبکر با هم محاسبه کردند


به خانه زهرا حمله میکنند ....اگر مقاومتی صورت گرفت که همه را میکشند و از شر خود و اینده انان راحت میشوند

اگر هم تسلیم شدند که با علی بیعت میکنند و او را زیر سیطره خودشون در میاروریم

علی ع با این دوگزینه مواجه بود که هر دو تای انها به ضرر ایشان بود ...در این بین چه باید میکرد؟؟؟؟؟


این دسیسه است ...این حیله گری است و در سراسر حیات ائمه همه تلاش دشمنان این بود تا ائمه را در چنین گرفتاریهایی قرار دهند


اما ائمه اطهار هم همواره این دسیسه هارا به نحوی مدیریت کردند که چند مساله برای همیشه تاریخ روشن بماند

۱- حقانیت ائمه اطهار


۲- مظلومیت انها


۳- مخالفت انها با حکام وقت

تمام خلفا وحکام از عمر تا معتضد و هارون و مامون همه و همه هر کار کردند بواسطه زور و پول و تطمیع و حقه تاییدیه ای از ائمه اطهار برای خودشان بگیرند نتوانستند

Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 


تفاوتهای اهل سنت و وهابیت



وهابیت دین نوخواسته در قرن اخیر بدون هیچ پشتوانه تاریخی و روایی در بسیاری از احکام اهل سنت تغییرات کلی ایجاد کرد و بدعتهای فراوان در دین اسلام بوجود اورد



تضادي که بين وهابيت و عقائد امام شافعي

وعلماي شافعي است در زمینه توسل و زیارت قبور


ابن‌تيميه در کتاب زيارة القبور صراحتا مي‌گويد:

من يأتي إلى قبر نبي أو صالح و يسأله حاجته و ... ، فهذا شرك صريح يجب أن يستتاب صاحبه فإن تاب و إلا قتل.
اگر کسي براي توسل، کنار قبر پيامبري يا صالحي برود، اول بايد او را توبه داد و اگر توبه نکرد، بايد کشته شود.
زيارة القبور و الاستنجاد بالمقبور، ص156

محمد بن عبد الوهاب مقداري تندتر از ابن‌تيميه مي‌گويد:

إن قصدهم الملائكة و الأنبياء و الأولياء يريدون شفاعتهم و التقرب إلى الله بذلك هو الذي أحل دماءهم و أموالهم.
کساني که از ملائکه و انبياء و اولياء شفاعت طلب مي‌کنند و مي‌خواهند بدين وسيله‌ به خداوند تقرب پيدا کنند، جان و مالشان هدر است و اموالشان بايد مصادره شود.
کشف الشبهات، ص58

محمد بن عبد الوهاب - بنيانگذار وهابيت - مي‌گويد:

لا يصح دين الإسلام إلا بالبرائة ممن يتقرب إلي الله بالصلحاء و تکفيرهم.
دين و اسلام هيچ ‌کس صحيح نيست، مگر اين‌که برائت بجويد به خدا از کساني که توسط صالحان به خداوند متقرب مي‌شود و اينها را تکفير کند.
مجموع مؤلفات محمد بن عبد الوهاب، ج6، ص188

همچنين مي‌گويد:


إجماع المذاهب کلهم علي أن من جعل بينه و بين الله وسائط يدعوهم أنه کافر مرتد حلال المال و الدم.
هر کس بين خودش و خدايش، واسطه قرار بدهد، کافر و مرتد است و مال و جانش حلال است.
مجموع مؤلفات محمد بن عبد الوهاب، ج6، ص147

[aligncenter]
عزیزان اهل سنت که معتقد به امام شافعي (غرب کشور) هستند اين عبارت محمد بن عبد الوهاب را در کنار اشعار امام شافعي بگذارند که مي‌فرمودند:


آل النبي ذريعتي ..................................... و هم إليه وسيلتي
أرجو بأن أعطى غدا .................................... بيد اليمين صحيفتي[/align]


آل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، وسيله اتصال من و تقرب من به خدا هستند.

اميدوارم به برکت آل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، فرداي قيامت، پرونده مرا به دست من بدهد.
از ديدگاه محمد بن عبد الوهاب، اول کسي که محکوم به کفر و ارتداد است، امام شافعي است.
اين اشعار در کتاب ابن حجر هيثمي - ازعلماي بزرگ شافعي و متوفاي 974 هجري - الصوائق المحرقة، جلد 2، صفحه 524، نشر موسسه رسالت بيروت، با تحقيق عبد الرحمان ترکي و کامل محمد است.
همچنين زيني دحلان - مفتي مکه مکرمه و از علماي بزرگ شافعي - اين اشعار را در کتاب الدرر السنية، صفحه 28 مي‌آورد.
جالب اين ‌که جناب جميل صدقي زهاوي - از علماي بزرگ عراق و کردي الأصل و به زبان‌هاي کردي، عربي، فارسي و ترکي مسلط بود اشعار امام شافعي را در کتاب الفجر الصادق في الرد علي منکري التوسل و الکرامات و الخوارق، صفحه 92 آورده است.
پس، عزيزاني که معتقد به قداست شافعي هستند و افتخار به تبعيت از شافعي دارند، با اعتقاد به حرمت توسل و استغاثه، در حقيقت - نستجير بالله - نسبت به کفر امام شافعي و ارتداد او، ناخواسته قدم برمي‌دارند.
همچنين است محي الدين نووي - از بزرگان شافعي و متوفاي 676 - در کتاب فقهي المجموع، جلد 8، صفحه 274، بحث زيارت قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را مفصّل مطرح مي‌کند و مي‌گويد:
ثم يرجع إلى موقفه الأول قبالة وجه رسول الله صلى الله عليه و سلم و يتوسل به في حق نفسه.
زائر بايد در برابر قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بايستد و به خداي عالم متوسل شود.
اين تعبير جناب نووي است که يکي از وظائف زائرين قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين است که در برابر قبر بايستد و:
و يستشفع به إلى ربه سبحانه و تعالى.
توسط نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از خداوند شفاعت بجويد.
و بعد از آوردن اين آيه:
وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا
(سوره نساء/آيه64)
مي‌گويد اين خطاب را به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) عرض کند:
و قد جئتك مستغفرا من ذنبي مستشفعا بك إلى ربي.
آمده‌ام نزد تو تا استغفار کنم از گناهانم و تو را شفيع خودم در نزد خداي عالم قرار بدهم.
جناب شربيني - متوفاي 977 هجري و از شخصيت‌هاي برجسته شافعي مذهب - در کتاب مغني المحتاج، جلد 1، صفحه 512، زيارت قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و بحث توسل و شفاعت جستن به ايشان را مطرح مي‌کند.
جناب سمهودي - از بزرگان شافعي و متوفاي 911 هجري - کتاب مستقلي دارد به نام وفاء الوفاء که در رابطه با مشروعيت زيارت قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و مشروعيت توسل و استغاثه و شفاعت جستن به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و مي‌گويد:
اين‌که مردم به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) متوسل مي‌شوند و او را واسطه قرار مي‌دهند، شرک نيست. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم به اذن خداوند، از مردم وساطت مي‌کند و براي مردم شفاعت مي‌کند.
همان طوري که حضرت عيسي (عليه السلام) به اذن خداي عالم، مرده را زنده مي‌کند و کور مادرزاد را شفا مي‌دهد و از مجسمه گلي پرنده، پرنده درست مي‌کند، به اذن خدا است و شرک نيست و دکّان در برابر خدا نيست. اگر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) حوائج مردم را برآورده مي‌کند، مستقيم يا بالمباشره و به اذن الله يا با طلب از خداوند است.
ايشان مي‌گويد که توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، در حقيقت توسل به خداست. طلب کردن از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، طلب کردن از خداي عالم است، چون نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هر چه دارد از خدا دارد. اين‌که وهابيت توسل به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را تشبيه مي‌کنند به بت‌پرستي، بالاترين جسارت را به ساحت مقدس نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌کنند.
آدرس منابع ذکر شده، از نرم‌افزار مکتبة أهل بيت (عليهم السلام) مي‌باشد
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
تدبر در آیه ۳ سوره زمر

أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى‏ إِنَّ اللَّهَ يَحْکُمُ بَيْنَهُمْ في‏ ما هُمْ فيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ
ترجمه ها بدون کم یا زیاد از مراجع شیعه هست
آیت الله مشکینی
آگاه باشید که آیین و اعتقاد و طاعت خالص از آن خداست ، و کسانی که به جای خدا سرپرستان و اربابی ( از فرشتگان و اجنّه و قدّیسین بشر ) اتخاذ کرده اند ( می گویند ) ما آنها را نمی پرستیم جز برای آنکه هر چه بیشتر ما را به خدا نزدیک کنند ، همانا خداوند میان آنها ( و مؤمنان ) در آنچه اختلاف می نمایند ( در روز قیامت ) داوری خواهد کرد ، البته خداوند کسانی را که دروغگو و کافر و ناسپاسند هدایت نمی کند.

آیت الله مکارم شیرازی

آگاه باشید که دین خالص از آن خداست ، و آنها که غیر خدا را اولیای خود قرار دادند و دلیلشان این بود که: «اینها را نمی پرستیم مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند» ، خداوند روز قیامت میان آنان در آنچه اختلاف داشتند داوری می کند خداوند آن کس را که دروغگو و کفران کننده است هرگز هدایت نمی کند!

آیت‌الله موسوی همدانی (ترجمه‌المیزان)
آگاه باشید که دین خالص از آن خداست ، و آنها که غیر خدا را اولیای خود قرار دادند و دلیلشان این بود که: «اینها را نمی پرستیم مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند» ، خداوند روز قیامت میان آنان در آنچه اختلاف داشتند داوری می کند خداوند آن کس را که دروغگو و کفران کننده است هرگز هدایت نمی کند!

استاد الهی قمشه‌ای

آگاه باشید که دین خالص ( بی هیچ شرک و ریا ) برای خداست ، و آنان که غیر خدا را ( چون بتان و فرعونان ) به دوستی و پرستش برگرفتند ( گفتند ) ما آن بتان را نمی پرستیم مگر برای اینکه ما را به درگاه خدا نیک مقرب گردانند. خدا البته ( این عذر نپذیرد و ) میان آنها در آنچه اختلاف می کنند حکم خواهد کرد ، که خدا هرگز آن کس را که بسیار دروغگو و کافر نعمت است هدایت نخواهد کرد.

در همه این ترجمه ها مشخصه که مشرکان مکه خداوند رو بعنوان خالق هستی و کسی که آسمانها و زمین را آفریده قبول داشتن
در حقيقت مشرکان معتقدند كه عالم را خدا ايجاد و خلق نموده و سپس تدبير امور مخلوقات را به الهه سپرده است و لذا مشركين از خدا به سوي غير خدا عدول كرده ‏اند و اگر مشركشان مي‏ناميم از اين جهت است كه مشركين براي خدا شريك قائل شده ‏اند ، يعني غير خدا را ارباب و آلهه عالم خوانده ‏اند ، و خدا را رب و اله آن ارباب و آلهه ناميده‏ اند و ولي گرفتن آنان هم به معناي عبوديت و ربوبيت آنان است
یعنی همه می دونستن که این لات و هبل از سنگ ساخته شده و حرف نمی زنه و حرکتی نداره و فقط اونها رو شفیع و واسطه خودشون با خدای یکتا میدونستن همین چیزی که الآن تشیع به ائمه و اهل بیت و امام زاده نسبت میدن یعنی ائمه رو تنها برای اینکه پاک هستن و در درگاه خدا احترام دارن اونها رو شفیع قرار میدن تا حاجاتشون رو از خدا بخوان پس شباهت هر دو یکیه حالا شیعه میگه اونها (مشرکان) بت رو پرستش میکردن ولی تشیع امام رو نمی پرسته
اینها تنها خودشون رو گول میزنن چون همین یا علی مدد گفتن و یا حسین گفتن به فریاد خواندن مردگانی که از نظرشون چون شهید شدن پس زنده اند ، هست و این خودش پرستیدنه اینکه صفات خدائی رو به بندگان خدا دادن خودش پرستیدنه اینکه علی رو مقسم بهشت دونستن یا سگ درگاه زینب و علی شدن خودش پرستیدنه اینکه یکی رو مقدس جلوه دادن فقط برای پرستیدنه
همون کاری که مشرکان مکه قبل از ظهور اسلام میکردن و برای بتها ،هدایا و قربانیها می بردن امروزه هم برای مردگان میکنن و در ضریح طلائیشون جواهرات و پول می ریزن و بنام اونها قربانی میکنن اگه اونها از کلماتی چون "یا لات و یا عزی" استفاده میکردن امروز هم از کلماتی مثل " یا فلان امام " استفاده میکنن اگه مشرکان بت رو نماد دختران خدا و بندگان شایسته خدا میدونستن اینها هم ضریح و قبر رو نماد ائمه و بندگان مقرب خدا می دونن
براستی تفاوتها بیشتره یا تشابهات

خداوند متعال در آیات مختلف مومنین و بندگانش را دعوت می کند تا اینکه هر خواسته ای که دارند از خدا بخواهند! سوره بقرة آيه 186

وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ‏
.‏

‏و هنگامي كه بندگانم از تو درباره من بپرسند ( كه من نزديكم يا دور . بگو : ) من نزديكم و دعاي دعاكننده را هنگامي كه مرا بخواند ، پاسخ ميگويم ( و نياز او را برآورده ميسازم ) . پس آنان هم دعوت مرا ( با ايمان و عباداتي همچون نماز و روزه و زكات ) بپذيرند و به من ايمان بياورند تا آنان راه يابند ( و با نور ايمان به مقصد برسند )
یعنی براستی وقتی خداوند خودش میگه منو بخوانید اجابتتان می کنم چرا انسان بره غیر خدا رو بخونه و راه رسیدنش به خدا رو دور کنه؟
این هم آیه ای دیگه که دلیلی بر این است که مشرکان خداوند را قبول داشتند:
سوره عنكبوت آيه 65
‏متن آيه : ‏
‏ فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه ( مشركان ) سوار كشتي مي‌شوند ( و ترس و نگراني بديشان دست مي‌دهد ) خالصانه و صادقانه خداي را به فرياد مي‌خوانند ( و غير او را فراموش مي‌گردانند ) . سپس هنگامي كه خدا آنان را نجات داد و سالم به خشكي رساند ، باز ايشان شرك مي‌ورزند ( و به انبازهائي براي خدا معتقد مي‌شوند ) .‏
     
  ویرایش شده توسط: rostam91   
مرد

 
rostam91: یعنی براستی وقتی خداوند خودش میگه منو بخوانید اجابتتان می کنم چرا انسان بره غیر خدا رو بخونه و راه رسیدنش به خدا رو دور کنه؟

ایا شیعه غیر از خدا را میخواند



شیعه معتقداست خدا واحد و آفریننده همه هستی و همه پیامبران و امامان است و همه امور تنها و تنها به دست او انجام میپذیرد


اما همین خدا برای هر کاری قانونی وضع نموده است

در زمان نماز با خدا مستقیم گفتگو میکنیم


و در زمان مقرر بنا به فرموده حضرت حق بوسیله افرادی که او معرفی کرده است اورا میخوانیم

ما همه چیز را از خدا میخواهیم اما خدا فرموده برای دست یافتن به من از وسیله استفاده کنید و همانا این وسیله امام معصوم است

فقد قال عزوجل في كتابه: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ {المائدة:35}


ای کسانی که ایمان اوردید به خدا متوجه و نزیدیک شوید با وسیله و جهاد کنید در راه خدا برای رستگاری

اینجا وسیله چیست ....اگر اعمال بود مانند نماز و جهاد لازم نبود خدا کلمه جهاد را بعد از وسیله با حرف واو بیاورد و میفرمود بمن نزدیک شوید به وسیله مانند جهاد


پس وسیله چیز دیگری است چیزی که امکان ارتباط با خدا را دارد ...چون ما که با خدا ارتباط دوسویه نداریم


در جای دیگر میفرماید

( ياأيها الذين آمنوا كونوا أنصار الله كما قال عيسى ابن مريم للحواريين من أنصاري إلى الله قال الحواريون نحن أنصار الله ) .

ای مردم یاری خدا کنید همانگونه که عیسی به حواریین گفت چه کسانی یاوران من بسوی خدا هستند .....و حواریین گفتند ما یاوران خدا هستیم


پس اینجا خدا مستقیما فرموده یاری ولی خدا یاری خداست

پس ما میتوانیم به وسیله یاری ولی خدا که برای ما قابل مشاهده و درک است خدا را یاری کنیم


ایا به نظز شما وسیله همان ولی خدا نیست ؟؟؟
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
صفحه  صفحه 55 از 57:  « پیشین  1  ...  54  55  56  57  پسین » 
مذهب
مذهب

End Of Sunni And Shia Dispute | پایان دعوای سنی و شیعه

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA