انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 12 از 30:  « پیشین  1  ...  11  12  13  ...  29  30  پسین »

20 تناقض علمی در قرآن


مرد

 
bilbilak: دومین تناقض :

سردرگمی قرآن در ماده‌ی اولیه‌ی تشکیل دهنده‌ی انسان! لجن یا گل؟




قرآن در اغلب موارد بیان می‌نماید که ما انسان را از گل خلق نمودیم، صفاتی هم که از این گل بیان می‎‌نماید(دارای خاصیت چسبندگی) صفت گل رُس است. بر طبق سخنان بزرگان این دین، الله انسان را با دو دست خویش از همین گلی که از زمین برداشته بود، آفرید. اما همین الله مانند بسیاری از جاها که دچار فراموشی گریدهاست، بیان می‌نماید که من انسان را از لجن خلق کردم.


در اینجا به بررسی این موضوع در قرآن می‌پردازیم، و این نکته هم باید پاسخ داده شود که آیا این نظر الله- خدای مسلمانان- علمی است یا نه؟ آیا انسان از لجن خلق شده؟
البته در بیان معنای خلقت باید به این نکته هم اشاره گردد که خلقت یعنی به ناگاه پدید آمدن، که با نظریه‌ی تکامل کاملا در تضاد است؛ در نظریه‌ی خلقت، جانداران همیشه همین جاندار بوده‌اند و خواهند بود؛ مرغ همواره مرغ بوده، الاغ و گاو و سایر جانداران هم همینگونه بوده‌اند. در نظریه‌ی تکامل، فرگشت هر جاندار تابعی است از زمان و شرایط آن.

اما بخوانید نظر اسلام را درباره‌ی چگونگی پیدایش انسان.


الله بیان می‌نماید که ما انسان را از گل آفریدیم( در اینجا شرح اضافه لازم نیست و مطلب به اندازه‌ی کافی گویاست):




هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ (انعام/2) اوست كسى كه شما را از گل آفريد آنگاه مدتى را [براى شما عمر] مقرر داشت و ا ج ل حتمى نزد اوست با اين همه [بعضى از] شما [در قدرت او] ترديد مى‏كنيد.

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ (مؤمنون/12) و به يقين انسان را از عصاره‏اى از گل آفريديم.

الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِينٍ (سجده/7) همان كسى كه هر چيزى را كه آفريده است نيكو آفريده و آفرينش انسان را از گل آغاز كرد.

فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِينٍ لَّازِبٍ (صافات/11) پس [از كافران] بپرس آيا ايشان [از نظر] آفرينش سخت‏ترند يا كسانى كه [در آسمانها] خلق كرديم ما آنان را از گلى چسبنده پديد آورديم.

اما ظاهرا الله دچار فراموشی شده و بیان می‌نماید که ما انسان را از لجن خلق نمودیم:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ (حجر/26) و همانا ما انسان را از گلى خشك از لجن بدبو آفریدیم.
الله این خبر را به فرشتگانش هم رسانید:
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ (حجر/28) و هنگامى را كه پروردگار تو به فرشتگان گفت: من بشرى را از گلى خشك از لجن بدبو خلق خواهم کرد.
ابلیس هم اعتراض کرد که من به چیزی که از لجن درست کردی سجده نخواهم کرد:
قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ (حجر/33) (ابلیس) گفت: من آن (کسی) نيستم كه براى بشرى كه او را از گلى خشك از لجنی بدبو آفريده‏اى، سجده نمایم.
نقل از قاموس عربی:
الحَمْأَةُ: الطِّينُ الأسْوَدُ المُنْتِنُ، كالحَمَإِ مُحَرَّكَةً. دقیقا معادل لجن می‌باشد.
وحَمِئَ الماءُ، كَفَرِحَ، حَمْئاً وحَمَأً: خالَطَتْهُ فَكَدِرَ. به معنی مخلوط شدن با لجن
معنی صلصال:


الجوهري: الصلصال الطين الحُرُّ خُلِط بالرمل فصار يَتَصَلْصَل إِذا جَفَّ.
تقربیا معادل گل آزادی که بصورت طبیعی خشک شده و تکه تکه گردد.

اما ظاهرا یادش می‌افتد که قبلا گفته است، انسان را از گل آفریده است:
قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ (اعراف/12) فرمود چون تو را به سجده امر كردم چه چيز تو را باز داشت از اينكه سجده كنى گفت من از او بهترم مرا از آتشى آفريدى و او را از گل آفريدى.


إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِن طِينٍ (ص/71) نگاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت من بشرى را از گل خواهم آفريد.)
قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ (ص/76) گفت من از او بهترم مرا از آتش آفريده‏اى و او را از گل آفريده‏اى.

یک نکته‌ی جالبی که در اینجا وجود دارد این است که به نظر می‌رسد ابلیس حق داشته باشد به چیزی که از لجن بدبوخلق شده است، سجده نکند!


واقعا استدلال ضعیفی بود . اگه به آیه 26 همین سوره توجه کنی گفته شده که "آدمی را از گلی خشک برآمده از لجنی بویناک آفریدیم"
اینطور استنباط میشه که انسان از گل خشکی که خود آن گل از لجن بدبویی پدید آمده آفریده شده.
در آیه 11 صافات دقیقا همین گفته شده یعنی آفریده شدن انسان از گل.یعنی اون لجنی که شما میگی تبدیل به گل شده و بعد انسان از آن آفریده شده.این به نظر شما تناقضی داره؟؟!
خوب بود که آیه 33 سوره حجر رو هم خوب می خوندی که بهش استناد کردی!
صلصال در واقع به صدایی که از چیز خشکی میاد،میگن صلصال. و وقتی میگه صلصال من حما مسنون یعنی گل خشکیده ای از لایه ای بدبو و متعفن .(یا گل متعفن)مرحوم طباطبایی اینو اینطور معنی کرده : گلى خشكيده از لايه اى سياه .
آیه 129 سوره نساء بخوانید نوشته شده است که: ( ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» ) که این نشون می ده که اینها نمی تونن تناقض باشن بلکه مراتبی از خلقتن.
بازم دوستان فقط بخونین شاید بیاندیشید
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
     
  ویرایش شده توسط: slash00   
مرد

 
bilbilak: سومین تناقض :

قرآن قلب را مرکز تفکر میداند!

در قدیم تفکر غالب این بود که مرکز تعقل و تصمیم گیری انسان بجای مغز، قلب است .
قرآن هم این نظریه را بصورت بدیهی میداند که جای بحثی در آن نیست؛
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (اعراف/179) و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‏ايم قلبهائی دارند كه با آن (علمی )دريافت نمى‏كنند و چشمانى دارند كه با آنها نمى‏بينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمى‏شنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه‏ترند آنها همان غافل‏ماندگانند.
در اینجا از کسانی یاد مینماید که قلبی دارند، ولی الله آنها را به گونه ای گمراه کرده که آنان علیرغم داشتن قلب، دانشی از دین دریافت نمیکنند।
قرآن در این آیه، از کلمه ی لایفقهون استفاده نموده و به معنای این است که آنان فقیه نمی شوند و یا علمی از دین دریافت نمیکنند.

در این آیه نیز قرآن بطور آشکاری میگوید که انسان با قلبش تعقل مینماید؛
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ ﴿حج/۴۶﴾ آيا در زمين گردش نكرده‏اند که (آنها) قلبهائی داشته باشند ، با آن بينديشند يا گوشهايى كه با آن بشنوند در حقيقت چشمها كور نيست ليكن قلبها ست كه در سينه‏ها كور است.

برخی از روشنفکران اسلامی که کوشش در علمی جلوه دادن آیات قرآن دارند، تفاسیری از قلب ارائه میدهندکه حقیقتا خواندنی است؛ مانند این نمونه ها:
قلب آدمی از یک منظر پمپ نیرومندی است که عمل خون رسانی را به همه اجزای بدن به طور دائمی انجام می دهد و از منظر دیگر، به گواهی همه فرهنگ ها و ادبیات بشری، جایگاه عواطف و احساسات انسانی می باشد. صرفنظر از این که این موضوع از نظر علمی و واقعیت طبیعی تا چه حد قابل اثبات باشد، انکار نمی توان کرد که در همه زبان ها "دل آدمی" مرکز مناسبات و مبادلات انسانی او و معرف شخصیت اش می باشد. قرآن نیز، بطور واقعی، یا بصورت استعاره و تمثیل، قلب را کانون همه صفات آدمی شناخته و ۱۳۲ بار به این واژه اشاره کرده است.
آمار دقیق در کشورهای پیشرفته صنعتی نشان می دهد که بیماری های قلبی مهمترین عامل مرگ و میر می باشند و استقبال گسترده مردم از برنامه های پیشگیرانه در جهت کاهش مقدار کلسترول، فشار و قند خون، اصلاح الگوی تغذیه، تمرینات ورزشی و مقابله با موجبات خطر(Risk Factors)همچون سیگار و مشروب و ... نشان می دهد که تا چه حد سلامت قلب برای مردم اهمیت پیدا کرده است. اما مهمتر از جسم ما، روح و جان جاوید ما می باشد که سلامت و سعادت آن در اولویت قرار دارد. به همین دلیل هم در قرآن از نشانه های سلامت یا بیماری "قلب روحانی" فراوان سخن گفته و هلاکت یا نجات آدمی را به آن نسبت داده است.

1- قرآن از قلب به 61 حالت یاد شده که به انضمام تکرار برخی از این کلمات جمعا 168 باز از کلمه ی قلب یاد شده است:
الْقَلْبِ (1) الْقُلُوبُ (5) الْقُلُوبِ (1) انقَلَبَ (1) انقَلَبُوا (3) انقَلَبْتُم (2) بِقَلْبٍ (3) تَتَقَلَّبُ (1) تَقَلُّبَ (1) تَقَلُّبُ (1) تَقَلُّبُهُم (1) تَقَلُّبِهِم (1) تُقَلَّبُ (1) تُقْلَبُونَ (1) فَانقَلَبُوا (1) فَتَنقَلِبُوا (2) فَيَنقَلِبُوا (1) قَلْبٌ (1) قَلْبَهُ (2) قَلْبَيْنِ (1) قَلْبُهُ (1) قَلْبِ (1) قَلْبِكَ (3) قَلْبِهَا (1) قَلْبِهِ (2) قَلْبِي (1) قُلُوبٌ (3) قُلُوبٍ (1) قُلُوبَنَا (1) قُلُوبَهُم (5) قُلُوبُ (2) قُلُوبُكُم (5) قُلُوبُكُمَا (1) قُلُوبُنَا (4) قُلُوبُهُم (18) قُلُوبِ (9) قُلُوبِكُم (9) قُلُوبِنَا (1) قُلُوبِهِم (37) قُلُوبِهِمُ (5) لَمُنقَلِبُونَ (1) لِقُلُوبِكُم (1) مُتَقَلَّبَكُم (1) مُنقَلَبًا (1) مُنقَلَبٍ (1) مُنقَلِبُونَ (2) وَانقَلَبُوا (1) وَتَقَلُّبَكَ (1) وَقَلَّبُوا (1) وَقَلْبُهُ (1) وَقَلْبِهِ (2) وَقُلُوبُهُم (3) وَقُلُوبِهِنَّ (1) وَنُقَلِّبُ (1) وَنُقَلِّبُهُم (1) وَيَنقَلِبُ (1) يَنقَلِب (2) يَنقَلِبَ (1) يَنقَلِبُ (1) يَنقَلِبُونَ (1) يُقَلِّبُ (2) .
2- چرا نویسنده (جناب عبدالعلی بازرگان) بحثی پزشکی را مطرح مینمایند که با روح قرآن در تضاد است؟
3- من با این بخش از فرمایشات ایشان موافقم؛
در همه زبان ها "دل آدمی" مرکز مناسبات و مبادلات انسانی او و معرف شخصیت اش می باشد। قرآن نیز، بطور واقعی، یا بصورت استعاره و تمثیل، قلب را کانون همه صفات آدمی شناخته.

.قرآن با ۱۲ بار ذکر جمله:"فی قلوبهم مرض" (در دل آنان بیماری است)، از امراضی که در قلب آدمی رسوخ می کند هشدار داده است.
بيماري آنها مي‏افزايد و عذاب دردناكي به خاطر دروغهائي كه مي‏گويند در انتظار آنهاست.

من آیاتی که ایشان به آنها استناد نمودند، را آورده ام، در تمام آیات، از کافران با عنوان کسانیکه در قلبشان بیماری است یاد مینماید و این در حالی است که حتی یک آیه از مسلمانان به چنین عنوانی یاد نمیکند؛
فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ (بقره/10) در قلبهای آنان بيماري است، الله بر این بیماری آنان بدلیل تکذیب (آیا اللهی) می افزاید.
همانگونه که مشاهده میگردد، منظور قرآن از بیماری، بیماری متعارف قلبی نیست، بلکه آنان از بیماری فکری رنج میبرند، زیرا از دید قرآن مرکز تصمیم گیری قلب است نه مغز.
به آیات قبل از این توجه فرمائید؛
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ (بقره/8) در ميان مردم كساني هستند كه مي‏گويند به الله و روز رستاخيز ايمان آورده‏ايم در حالي كه ايمان ندارند.
يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ (بقره/9) مي‏خواهند الله و مؤ منان را فريب بدهند جز خودشان را فريب نمي‏دهند اما نمي‏فهمند.
و پس از این است که از مرضی در قلبشان یاد مینماید.

آیه ی بعدی؛
فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ (مائده/52) مشاهد مي‏كني افرادي(کافران یهود و نصاری) را كه قلبشان بیماری است در (دوستي با) آنان بر يكديگر پيشي مي‏گيرند، و مي‏گويند مي‏ترسيم حادثه‏اي براي ما اتفاق بيفتد شايد الله پيروزي يا حادثه ديگري از ناحيه خود (به نفع مسلمانان) پيش ‍ بياورد و اين دسته از آنچه در دل پنهان داشتند پشيمان گردند।
این آیه از کسانیکه با یهودیان و مسیحیان دوستی میگیرند، بعنوان کسانی یاد مینماید که در قلبشان بیماری هست، به آیه ی قبل از این آیه توجه فرمائید؛
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (مائده/51) اي كساني كه ايمان آورده‏ايد يهود و نصاري را تكيه گاه خود قرار ندهيد، آنها تكيه گاه يكديگرند و كساني كه از شما بانها تكيه كنند از آنها هستند خداوند جمعيت ستمكار را هدايت نمي‏كند.

آیه ی بعدی؛
إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَؤُلاء دِينُهُمْ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (انفال/49) به هنگامي كه منافقان و آنها كه در دلهايشان بيماري بود مي‏گفتند اين گروه (مسلمانان) را دينشان مغرور ساخته و هر كس بر الله توكل كند (پيروز مي‏گردد) الله عزيز و حكيم است.

در این آیه از کافران با عنوان کسانی یاد مینماید که در قلبشان بیماری است یاد مینماید؛
وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُواْ وَهُمْ كَافِرُونَ (توبه/125) اما كسانى كه در دلهايشان بيمارى است پليدى بر پليديشان افزود و در حال كفر درمى‏گذرند.
آیه ی قبل از این آیه؛
وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِيمَانًا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ (توبه/124) و چون سوره‏اى نازل گردد، بعضى از ايشان مى‏گويند اين سوره به ايمان كدام يك از شما افزود؟ اما كسانى كه ايمان آورده‏اند، بر ايمانشان مى‏افزايد و به آن شادمانند.
در آیه ی 124 میگوید که اما کسانیکه ایمان دارند.... و در آیه ی 125 بیان میکند و اما کسانیکه در قلبشان مرض است (یعنی ایمان ندارند و کافرند)......
اگر تفسیر آقای بازرگان را بپذیریم، در هیچ جای قرآن از بیماری قلبی مومنان یاد نشده است. پس بهترین درمان بیماری قلبی، مسلمان شدن است!
بقیه ی آیات هم اینگونه است.....؛
لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ (حج/53).
أَفِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ يَخَافُونَ أَن يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (نور/50).
يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا (احزاب/32).
لَئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا (احزاب/60)
وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُّحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ (محمد/20) .
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَن لَّن يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ (محمد/29).
وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ (مدثر/31).

دنباله ی مغلطه ی ایشان؛
همچنین از قلب صددرصد سالمی چون قلب ابراهیمِ خلیل و دعای او بر عرضه چنین قلبی به پیشگاه الهی، در روزی که نه مال و نه فرزند، جز دل سالم، فایده ای برای آدمی ندارد.
جناب بازرگان اگر اینگونه است که شما میفرمائید پیس تمام کافران دارای بیماری قلبی هستند و مسلمانان از این بیماری بدورند.
مطالب ایشان آنچنان مغلطه اش بزرگ است که نیازی به توضیح اضافه ندارد!
چنان که قلبِ خون رسانِ ما را بیماری فرا می گیرد و رگ های تغذیه کننده (عروق کرونر) ماهیچه های آن را رسوبات چربی تنگ می کند، قرآن همین مکانیسم را با اشاره به زنگارهایی که دل را کدر می سازد و همچون گرد و غبار و خاک و خاشاک سطح صیقل آینه دل را می پوشاند، در وصفِ متجاوزینی که منکر روز جزا و حقانیت قرآن هستند، چنین توصیف می کند:
کَلاّبَل رانَ علی قلوبِهِم ماکانُوا یَکسبُون. کلاّ اِنَّهُم عَن رَبّهم یومئذٍ لَمحجوبُون. (مطففین)... بلکه دستاورد آنان زنگار بر دلهایشان بسته است، (در نتیجه) آنها در آن روز (آخرت) از پروردگارشان در حجاب (مانع برخورداری از نور رحمت) خواهند بود.
در حدیثی از امام باقر (ع) نقل شده است که به گونه ای تمثیلی فرمود: در قلب هر انسانی نقطه ای سفید است که گناه آن را کدر می سازد و توبه آن را تمیز می کند. اما در اثر تکرار و استمرار گناه، این نقطه بتدریج تاریک تر و سرانجام خاموش می گردد و در نتیجه، آدمی از هر خیری روگردان می شود. آینه دل نیز باید جمال زیبا و جلال پروردگار را بنمایاند و پرتو صفات او را منعکس نماید، اما اگر روی آن را با گِل پوشاندیم از تماشای گُل محروم می شویم و به همین دلیل است که آیه فوق الذکر نتیجه زنگار گرفتن دل را محروم شدن از دیدار دوست، به دلیل پرده و حجابی که در این میان حائل می شود، شمرده است.


قرآن قلب را به معانی و منظورهای مختلفی به کار برده است. این معانی در زبان عربی باب بوده و هست. اینطور نیست که قلب همیشه به معنای عضو صنوبری موجود در سینه، باشد.

قرآن گاهی قلب را به معنای روح و جان میاورد(احزاب:10). گاهی قلب را به معنای مرکز عواطف انسان میاورد(انفال:12) و گاهی هم به معنای عقل و نیروی مدرکه از آن یاد میکند.(ق:37)

پس منظور قرآن از واژۀ قلب در برخی آیات همچون آیۀ 46 از سورۀ حج، مرکز ادراک و تعقل انسان است و نه عضو صنوبری موجود در سینه.

باید توجه داشت که یک کلمه در جمله معنی پیدا میکند. برای مثال واژۀ "شیر" را در جملات زیر را ببینید:

-شیر را محکم ببندید تا از اسراف آب جلوگیری شود.

-از نزدیک شدن به قفس شیر خودداری کنید.

-او روزانه یک لیوان شیر میخورد.



2.برخی کلمات معانی مختلفی دارند، ولی مگر قلب هم معنایی به غیر از عضو تپنده در سینه دارد؟

بله. قلب معانی مختلفی دارد و به معنای مرکز ادراک و مرکز عواطف، هم در زبان عربی و هم در زبان فارسی به کار میرود:

-انکسر قلبی = قلبم شکسته شد. (منظور از قلب، مرکز عواطف انسان است)

-القیت علی قلبی= به قلبم افتاده است. (منظور از قلب، مرکز ادراک است)

همچنین، قلب گاهی به معنای مرکز یک چیز به کار میرود که به بحث ما ربطی ندارد.
یه مورد دیگه اینکه:
اون قلبی که شما می فرمایید قرآن برای عقل و تقکر مثال زده قلبی نیست که در بدن وظیفه پمپاژ خون را به عهده دارد. چرا که اون قلب در عربی أَفْئِدَةُ نامیده و شناخته می شود.
قلبِ خون رسانِ ما را بیماری فرا می گیرد و رگ های تغذیه کننده (عروق کرونر) ماهیچه های آن را رسوبات چربی تنگ می کند، قرآن همین مکانیسم را با اشاره به زنگارهایی که دل را کدر می سازد و همچون گرد و غبار و خاک و خاشاک سطح صیقل آینه دل را می پوشاند، در وصفِ متجاوزینی که منکر روز جزا و حقانیت قرآن هستند، چنین توصیف می کند:
کَلاّبَل رانَ علی قلوبِهِم ماکانُوا یَکسبُون. کلاّ اِنَّهُم عَن رَبّهم یومئذٍ لَمحجوبُون. (مطففین)… بلکه دستاورد آنان زنگار بر دلهایشان بسته است، (در نتیجه) آنها در آن روز (آخرت) از پروردگارشان در حجاب (مانع برخورداری از نور رحمت) خواهند بود.
بخونید شاید بیاندیشید
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
     
  
مرد

 
bilbilak: چهارمین تناقض :

مراحل تحریم شراب !


طبری در تفسیرش درباره‌ی شأن نزول ایه‌ی 43 سوره‌ی نساء می‌گوید:
عبدالرحمن ابن عوف غذائی و شرابی را آماده کرده بود و تعدادی از یاران رسول الله را دعوت کرد، پس ایشان خوردند و نوشیدند تا اینکه کاملا مست شدند، سپس علی را پیش نماز مغرب قرار دادند، (علی هم سوره‌ی کافرون را اینگونه خواند) پس خواند: بگو ای کسانیکه کافر هستید، پرستش می‌کنم آنچه که شما می‌پرستید و شما پرستش کنندگان آنچه که پرستش می‌کنم هستید و من پرستش کننده‌ی آنچه هستم که شما می‌پرستید، پس دین شما برای خودتان و دین من هم برای خودم، پس الله ایه‌ی تحریم نماز خواندن هنگام مستی را فرو فرستاد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُكَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلاَ جُنُبًا إِلاَّ عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّىَ تَغْتَسِلُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مِّنكُم مِّن الْغَآئِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا (نساء/43) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد در حال مستى به نماز نزديك نشويد تا زمانى كه بدانيد چه مى‏گوييد و [نيز] در حال جنابت [وارد نماز نشويد] مگر اينكه راهگذر باشيد تا غسل كنيد و اگر بيماريد يا در سفريد يا يكى از شما از قضاى حاجت آمد يا با زنان آميزش كرده‏ايد و آب نيافته‏ايد پس بر خاكى پاك تيمم كنيد و صورت و دستهايتان را مسح نماييد كه خدا بخشنده و آمرزنده است (ترجمه محمد مهدی فولادوند)
جالبتر از این موضوع، موضوع تحریم تدریجی شراب است، ابتدا از نظر الله شراب کاملا حلال بود، سپس با توجه به آنچه که در بالا بیان گردید، آن را تنها در هنگام نماز خواندن حرام گردانید، و در آخر هم حکم تحریم قطعی آن را صادر کرد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (مائده/90) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند [و] از عمل شيطانند پس از آنها دورى گزينيد باشد كه رستگار شويد.

دلیل تحریمش را اینگونه بیان می‌نماید:
إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ (مائده/91) همانا شيطان مى‏خواهد با شراب و قمار ميان شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد الله و از نماز باز دارد پس آيا شما دست برمى‏داريد.

اگر قرآن سخنان خدا باشد، پس این خدا خودش هم اسیر زمان و مکان است و آیاتش را بر حسب آنچه که در میان اعراب مدینه اتفاق می‌افتاد، بیان می‌کرد؛ انگار او از داستان مست بودن عده‌ای و یا بی‌ظرفیتی برخی دیگر غافل بود که در ابتدا آن را حلال اعلام نمود و سپس حرام کرد، مگر چنین نیست که حرام الله تا ابد حرام و حلال الله تا ابد حلال است؟! خود قرآن بیان می‎نماید که ما پاکیزه‌ها ( طیبات ) را حلال گردانیدیم، پس آیا شراب در ابتدا پاکیزه بود بود، سپس به مایع پلیدی که نوشیدنش کاری شیطانی است تغییر کرد:
يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُم مِّنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللّهُ فَكُلُواْ مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُواْ اسْمَ اللّهِ عَلَيْهِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ (مائده/4) از تو مى‏پرسند چه چيزى براى آنان حلال شده است بگو چيزهاى پاكيزه براى شما حلال گرديده و [نيز صيد] حيوانات شكارگر كه شما بعنوان مربيان سگهاى شكارى از آنچه خدايتان آموخته به آنها تعليم داده‏ايد پس از آنچه آنها براى شما گرفته و نگاه داشته‏اند بخوريد و نام الله را بر آن ببريد و پرواى الله بداريد كه الله زودشمار است.


معمولا خبر بد رو کم کم میدن
مخصوصا عرب بادیه نشین که جانش به شراب دوخته شده!!


تحريم شراب، در صدر اسلام به صورت تدريجى انجام گرفت؛ ابتدا شراب به عنوان نوشابه نامطلوب معرّفى شد؛ «ومن الثمرات النخيل و الاعناب تتّخذون منه سَكراً و رزقاً حسنا»(110)
سپس نماز در حال مستى را نهى كرد،(111) «يا أيّها الَّذين آمنوا لا تَقرَبوا الصَّلاةَ و أنتُم سُكارَى حتَّى تَعلَموا ما تَقولونَ»(112)
آنگاه زيان آن را بيش از منافعش دانست، «يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير و منافع للنّاس و اثمهما اكبر من نفعهما»(113)
سپس از مصرف آن به عنوان عنصرى پليد و شيطانى نهى شد. «انّما الخمر و الميسر... رجس من عمل الشيطان»(114)
یه جا جالبه میدونسته بیلبیلک سوال میپرسه گفته:
یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما إثم کبیر و منافع للناس و إثمهما اکبر من نفعهما (بقره/219)
از تو در مورد شراب وقمار میپرسند بگودر آنها گناه بزرگی است ومنافعی برای مردم و گناه(ضرر) آنها بزرگتر از نفع آنهاست. خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
یه نکته دیگه
درست است كه حكم تحریم شراب بعد از مدتی نازل شد ولی تا پیش از آن نیز هیچ جا در قرآن حكم به حلال بودن شراب داده نشده بود.
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
     
  
مرد

 
bilbilak: پنجمین تناقض :

تناقضات قرآن در پیدایش زمین و آسمان.

قبل از اینکه وارد بحث اصلی گردم، از خوانندگان گرامی درخواست می‌نمایم که مطالب را بدون تعصب بخوانند .

الله پیش از آنکه تصمیم بگیرد گیتی (زمین و آسمانها و ستارگان) را خلق نماید, دارای عرش بود. پرسش اساسی که در اینجا مطرح می‌گردد این است که:
آیا عرش الله مخلوق است یا ازلی؟
اگر مخلوق است پس کی خلق شده؟
آیا الله زمانی بدون عرش بوده ؟
آب چطور؟

هنگامیکه الله تصمیم به پیدایش عالم ماده (زمین و هفت طبقه ی آسمان و ستارگان) را گرفت، عرشش روی آب قرار داشت:
وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ(هود/7)و اوست كسى كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد و عرش او بر آب بود تا شما را بيازمايد كه كدام‏يك نيكوكارتريد و اگر بگويى شما پس از مرگ برانگيخته خواهيد شد قطعا كسانى كه كافر شده‏اند خواهند گفت اين جز جادوئی آشكار نيست.

پرسشی دیگر در اینجا مطرح می‌گردد که:
آیا آب بخشی از عالم مادی نیست؟
آیا وجود آب مستقل از وجود دیگر مواد است؟
همچنین پیش از پیدایش گیتی الله با عرشی که بر روی آب قرار داشت تنها بود.
اگر آب و عرش او مخلوق هستند، پس الله بی نهایت زمان کاملا تنها بسر می برده.
قرآن هیچ اشاره ای به این موضوع نمی نماید که:
آیا عرش مخلوق الله است و یا ازلی؟

از طرف دیگر او از یک لحظه ی خاص تصمیم به پیدایش زمین و آسمان و ستارگان یا به عبارت دیگر عالم مادی می‌گیرد، پس:
عمر هستی هر قدر هم که زیاد باشد در مقابل بینهایت , عددی است بسیار ناچیز؛ لذا اجتماع بینهایت و کمیتی عددی، همان بینهایت می‌باشد. از آنجائیکه بینهایت حالتی است مبهم , پس قطعا وجود الله کاملا مبهم است (البته بین الله و آفریدگار تفاوتی آشکار وجود دارد).

در اینجا به چگونگی پیدایش جهان از دید همین الله می پردازم


الله در ابتدا و پیش از هر گونه آفرینشی، زمین و سپس آنچه را که در آن است را خلق می‌کند:
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره/29) اوست آن كسى كه آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس به آسمان پرداخت و هفت آسمان را محکم كرد و او به هر چيزى داناست.

او زمین را در دو روز خلقت نمود:
قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ (فصلت/9) بگو: آيا شما به آن كسي كه زمين را در دو روز آفريد كافر هستيد؟ و براي او همانندهائي قائل مي‏شويد؟ او پروردگار جهانيان است.


و در دو روز دیگر آنچه را که در زمین است خلق می نماید.
پس خلقت زمین و آنچه را که در آن است، در چهار روز به پایان می‌رسد:
وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِينَ (فصلت/10) و در آن لنگرهائی (کوهها) قرار داد و بركاتي در آن آفريد، و مواد غذائي مختلف آن را مقدر فرمود، اينها همه در چهار روز بود، درست به اندازه نياز تقاضا كنندگان!


پس از این است که به سراغ آسمانها می رود، در فضای آسمان، گرد و غبار ناشی از پیدایش زمین بود(بسیاری از مفسیرین قدیمی مانند ابن کثیر و بغوی معتقدند که این دود همان بخار آب ناشی از پیدایش زمین بود)، او بر روی زمین قرار گرفت و شروع به خلقت آسمان نمود:
ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ (فصلت/11) سپس اراده آفرينش آسمان فرمود در حالي كه به صورت دود بود، به آن و به زمين دستور داد به بیائید (سر جایتان) و شكل گيريد، خواه از روي اطاعت و خواه اكراه! آنها گفتند: ما از روي طاعت مي‏آئيم.

فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (فصلت/12) در اين هنگام آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد، و آنچه را مي‏خواست در هر آسماني مقدر فرمود، و آسمان پائين را با چراغهاي زينت بخشيديم و (با شهابها) از استراق سمع شياطين حفظ كرديم، اين است تقدير الله دانا.

پس از اتمام کار ساخت(خلقت) آسمان، آسمان و زمین به هم چسبیده بودند:
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ (انبیاء/30) آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم چسبیده بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم آيا ايمان نمى‏آورند.

نقل از تفسیر ابن کثیر در رابطه با تفسیر "السماوات و الارض کانتا رتفقا ففتقناهما":
قال ابوسعید بن جبیر: کانت السماء و الارض ملتزقین، فلما رفع السماء و ابرز منها الارض، کان ذالک فتقهما الذی ذکر الله فی کتابه.
و قال الحسن و قتاده: کانتا جمیعاً ففصل بینهما بهذا الهواء.

هرگاه قرآن از الم یروا و یا الم تر استفاده کرده، منظورش آیا ندانستید، یعنی من الله به شما خبر می‌دهم(برای بیان واقعیت مسلم)؛ این باور، برگرفته از دانش یونانیان باستان است که اعتقاد داشتند، خدا در ابتدا آسمان را بر روی زمین آفرید و آنرا بالا برد.

الله آسمان را از روی زمین بلند کرد و آنرا بالا برد:
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا (نازعات/28) سقف کلفتش را بالابرده و آن را منظم ساخت.


پس از اینکه خلقت آسمان و زمین به اتمام رسید و عرشش را که بر روی اب قرار داشت بالابرد، او بر روی عرش استوار گردید(همواره خود را به عرش محکم کرده و از آن جدا نخواهد شد):
للَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ (سجده/4) الله كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را كه بین آن دو است در شش روز آفرید، آنگاه بر عرش استوار یافت(مسلط شد) براى شما بجز او ولی و شفاعت کننده ای نيست آيا اندرز نمى‏گيريد؟


إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (اعراف/54) همانا پروردگار الله است کسی که آسمانها و زمين را در شش روز آفريد سپس بر عرش استوار گردید روز را به شب كه شتابان آن را مى طلبد مى‏پوشاند و خورشيد و ماه و ستارگان را كه به فرمان او رام شده‏اند همانا خلق و امر از آن اوست؛ خجسته باد (بر) الله که پروردگار جهانيان است.


إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ(یونس/3) پروردگار شما آن الله است کسی كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد سپس بر عرش استيلا يافت كار [آفرينش] را تدبير مى‏كند شفاعتگرى جز پس از اذن او نيست اين است‏خدا پروردگار شما پس او را بپرستيد آيا پند نمى‏گيريد؟

و در چندین ایه‌ی دیگر به این مفهوم اشاره دارد.....
اما آسمان ممکن بود بر روی زمین سقوط نماید، این بود که الله انرا نگه می‌دارد تا مبادا بیفتد:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاء أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ (حج/22) آيا نديده‏اى كه الله آنچه را در زمين است به نفع شما رام گردانيد و كشتيها در دريا به فرمان او روانند و آسمان را نگاه مى‏دارد تا [مبادا] بر زمين فرو افتد مگر به اذن خودش در الله نسبت به مردم سخت رئوف و مهربان است.

إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا (فاطر/41)همانا الله آسمانها و زمين را نگاه مى‏دارد تا نيفتند و اگر بيفتند بعد از او هيچ كس آنها را نگاه نمى‏دارد اوست بردبار آمرزنده.

او پیش از پرداختن به آسمان، که شامل آفرینش زینتهای آن(ستارگان)، جدا و منظم ساختن طبقات آن است؛ تمام آنچه را که در زمین است، آفرید:
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره/29) اوست آن كسى كه آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس به آسمان پرداخت و هفت آسمان را محکم كرد و او به هر چيزى داناست.

خلقت آسمان و ستارگان و تمام امور مربوط به آن، جمعا دو روز به طول انجامید، او آسمان را با اسلحه ی شهاب سنگ از شر استراق سمع شیاطین که برای شنود امور غیبی بر پشت هم سوار می شدند، حفظ نمود و پائین ترین آسمان را با ستارگان زینت داد:
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (فصلت/12) در اين هنگام آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد، و آنچه را مي‏خواست در هر آسماني مقدر فرمود، و آسمان پائين را با چراغهاي زينت بخشيديم و (با شهابها) از استراق سمع شياطين حفظ كرديم، اين است تقدير الله دانا.


إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (صافات/6) ما آسمان پائين (دنیا) را با ستارگان تزيين كرديم.
وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ (صافات/7) و آنرا (آسمان) از هر شيطان سركشى نگاه داشتيم.
لَا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ (صافات/8) آنها نمي‏توانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند (و هرگاه چنين بخواهند) از هر سو هدف تيرها قرار مي‏گيرند.
دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ (صافات/8) آنها به شدت به عقب رانده مي‏شوند، و براي آنان عذاب دائم است.
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ (صافات/9) مگر آنها كه در لحظه‏اي كوتاه براي استراق سمع به آسمان نزديك شوند كه شهاب ثاقب آنها را تعقيب مي‏كند!

همانگونه که ملاحظه می‌گرد، الله مدت زمان بیشتری برای پیدایش زمین صرف می‌کند و آنرا در چهار روز آماده می‌نماید.

آسمان را با زینتهای آن (ستارگان) و پدافند آن(شهاب سنگها ) را در دو روز خلق می‌نماید.از نظر بیان کننده‌ی قرآن، خلقت زمین و آنچه را که در آن است از خلقت آسمان مشکلتر می‌نمود.

اما شاید عده ای به آیات سوره ی نازعات اشاره نمایند که در آنجا الله می‌گوید که بنای آسمان و بالا بردنش از خلقت شما مشکلتر است":
أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاء بَنَاهَا(نازعات/27) آيا آفرينش شما مشكل تر است يا آفرينش آسماني كه بنایش نموده؟!
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا (نازعات/28) سقف کلفتش را بالا برده و آن را منظم ساخت.
وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا(نازعات/29) و شبش را تيره و روزش را آشكار گردانيد.
و الارض بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا(نازعات/30) و زمين را بعد از آن گسترش داد.
أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءهَا وَمَرْعَاهَا (نازعات/31) آبش و چراگاهش را از آن بيرون آورد.
وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا (نازعات/32) و كوهها را لنگر آن گردانيد.

در پاسخ باید گفت که در این آیه، اشاره به زنده شدن انسان پس از مرگ می‌نماید. قرآن می‌پرسد:
آیا کسی که آسمان به این کلفتی را بالا برد؛ نمی‌تواند شما را که کاری آسانتر از بالا بردن آسمان است را دوباره خلق نماید؟
منظور از شما، انسانها هستند و نه زمین.

الله بعد از اینکه آسمان را خلق نمود، آنرا محکم و مانند سقفی محفوظ نگهداری کرد تا:
اولا؛ مبادا بر زمین فرو افتد.
ثانیا؛ جن توانائی استراق سمع در دربار الهی را نداشته باشند.
لذا شهاب سنگ را به همین منظور خلق نمود.
اما در آیاتی که پیشتر بیان شد، تناقضی آشکار مشاهده می‌شود.
در یک سو طبق آیه ی 29 سوره ی بقره و آیات 9 تا 11 سوره ی فصلت، او در ابتدا زمین و آنچه که در آن است از کوهها که به لنگر تشبیه مینماید تا بقیه ی نعمتهای زمین، را آفرید.
اما طبق آیات 27 تا 32 نازعات الله؛ ابتدا آسمان را بالا برد و آنرا محکم ساخت سپس به سراغ زمین رفت!

اما این پرسش پیش می‌آید که:
عرش الله کجا بود ؟
او پیش از پیدایش زمین کجا بسر می‌برد؟
قرآن به این پرسش پاسخ چندان روشنی نمی‌دهد و این پاسخ نه تنها به رفع ابهام کمکی نمی‌کند؛ بلکه آنرا اضافه می‌نماید:
وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ (هود/7) او كسي است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر آب قرار داشت، تا شما را آزمايش كند تا كداميك عملتان بهتر است و اگر بگوئي شما بعد از مرگ برانگيخته مي‏شويد مسلما كافران مي‏گويند اين جادوی آشكاري است!


عرش الله که قرآن از آن یاد می‌نماید، قطعا یک جسم حقیقی است و نه یک شیء مجازی (آنطور که برخیها میگویند)؛ زیرا برای شیء مجازی مکان را نمی توان در نظر گرفت.
فرشتگان الله عرش او را حمل کرده و از روی آب به آسمان طبقه ی هفتم بردند و در آنجا او را تسبیح می کنند:
الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ (غافر/7) فرشتگاني كه حاملان عرشند و آنها كه گرداگرد آن (طواف مي‏كنند) تسبيح و حمد خدا مي‏گويند و به او ايمان دارند و براي مؤ منان استغفار مي‏نمايند که آنها را از عذاب سخت نجات بده.

در روز قیامت، هشت تن از همین فرشتگان، عرش او را حمل می کنند و آنرا از آسمان هفتم به پائین برای رسیدگی به امور بندگان می آورند:
وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ (حاقه/17) ملکه ها در جوانب و كناره‏هاي آسمان قرار مي‏گيرند و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل مي‏كنند.


پرسشی اساسی که مطرح می‌گردد این است که:
عرش الله بر روی کدام آب بود؟
آیا آب پیش از پیدایش جهان وجود داشت؟
اگر وجود داشت پس کی خلق شده؟
اگر آب خلق نشده پس ازلی است؛ لذا مجموعه ی آب و عرش و الله ازلی هستند و این از صفات خود الله است.

برخی از متفکرین اسلامی که کوشش برالقای علمی بودن نظریه‌ی پیدایش از سوی اسلام را دارند؛ این آیه را اینگونه تفسیر می نمایند که؛ الله در ابتدا همه ی دنیا از یک نقطه آغاز کرده است و با آن بیگ بنگ را توجیه می نمایند.

در پاسخ باید گفت که:
اولا؛ طبق قرآن، پیش از پیدایش گیتی آب وجود داشت، آبی که عرش الله بر ان قرار داشت.
ثانیا؛ طبق قرآن ابتدا زمین و نهرها و کوهها خلق شدند و سپس الله به سراغ پیدایش آسمانها رفت و آنها را بر روی زمین آفرید و پس از آن، بالا برد.
همانگونه که در بالا بیان شد، او پیش از آفرینش ستارگان، زمین و انچه را که در آن هست، آفرید(بقره/29).
البته در آیه ی دیگر، عکس این مورد را می گوید، اما آنچه که قابل قبول تر و مورد اتفاق است همین تعبیر است.
پرسشی که به ذهن می رسد این است که آیا معجزه ای که از آن بعنوان معجزه ی علمی قرآن یاد میگردد، همین آیات است، آیاتی که سرشار از خرافه می باشند.


پست بلنده جواب کامل نمی افته پست زیرش جواب میدم
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
     
  
مرد

 
آفرینش آسمان و زمین در قرآن
قرآن به پاره ای از مسائل علمی، از جمله كیهان شناسی، اشاره ای گذرا دارد و شاید هیچ آیه ای، مستقیم یا مستقل به ذكر آفرینش جهان و كیفیت وجود آسمان و زمین نپرداخته باشد. همیشه در راستای اثبات خداشناسی و عظمت قدرت او... بوده است.
با وجود این مسائلی علمی كه قرآن به آن نپرداخته است با دستاوردهای بشر كنونی همخوانی دارد و آیه ای از قرآن با تفسیر درست آن با نظریه علمی قطعی مخالفتی ندارد.
سایت «سكولاریسم برای ایران» یك سلسله شبهاتی درباره تناقضات قرآن مطرح نموده كه یكی از آنها این است كه «بعضی از آیات، آفرینش آسمان را مقدم كرده و بعضی دیگر آفرینش زمین را. و نتیجه گرفته كه قرآن تناقض گویی كرده است. شبهه فوق دارای اشكالات عدیده ای است كه در پاسخ لازم است دیدگاه قرآن را درباره خلقت جهان (آسمان و زمین) بررسی شود.
قرآن كریم در دو آیه، به صورت گذرا و اجمالی، به مسئله ی آغاز جهان اشاره كرده است.
آیه ی اول:
(ثُمَّ اسْتَوی إِلی السَّماءِ وَهِی دُخانٌ...);[1] سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی كه به صورت دود بود... .
«دخان» در لغت به معنای چیزی است كه به دنبال شعله و لهیب آتش بر می خیزد[2] و «سماء» به معنای طرف بالاست[3] كه در قرآن در معانی و مصادیق متعدی به كار رفته است، از جمله: جهت بالا،[4] جوّ زمین[5]، محل كرات بالا[6]، آسمان معنوی[7]و...[8]
واژه ی «استوی» در اصل به معنای اعتدال یا مساوات دو چیز با یكدیگر است[9] و هنگامی كه با «علی» متعدی می شود، به معنای «استیلا و سلطه بر چیزی» است، مانند: (الرَّحْمـنُ عَلی العَرْشِ اسْتَوی);[10] خداوند بر عرش استیلا دارد; و وقتی كه با «الی» متعدی می شود به معنای قصد است، مانند آیه ی مورد بحث.[11]
آیه ی دوم:
(أَوَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمـواتِ وَالأَرضَ كانَتا رَتْقاً فَفَـتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الماءِ كُلَّ شَیء حَی أَفَلا یُـؤْمِنُونَ);[12]
آیا كسانی كه كفر ورزیدند ندیدند كه آسمان ها و زمین، هر دو به هم پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم؟ آیا (باز هم) ایمان نمی آورند؟
واژه ی «رتق»، به معنای «چیز به هم پیوسته» و «فتق» به معنای «جدا كردن دو چیز متصل به هم» است.[13]
از ظاهر این دو آیه استفاده می شود كه قبل از خلقت آسمان ها، توده ای از گازهای گسترده و عظیم وجود داشته و زمین و آسمان به هم متصل و چسبیده بودند كه به قدرت خداوند از هم جدا شده اند.
در تفسیر نمونه در باره ی دخان (دود) آمده است:
جمله ی «هی دخان...; آسمان ها در آغاز به صورت دود بود» نشان می دهد كه آغاز آفرینش آسمان ها از توده های گازهای گسترده و عظیمی بوده است و این با آخرین تحقیقات علمی در مورد آغاز آفرینش كاملا هماهنگ است. هم اكنون نیز بسیاری از ستارگان آسمان به صورت توده ی فشرده ای از گازها و دخان است.[14]
طبق تحقیقات دانشمندان، زمین در آغاز، توده ی واحدی بود كه بر اثر انفجارهای پی در پی از هم شكافت و كهكشان ها و منظومه و كرات به وجود آمدند.[15] از آیه ی «كانَ عَرْشُهُ عَلی الماءِ»[16] نیز استفاده می شود كه، «ماء» به معنای آب است; اما گاهی به شیء مایع نیز ماء گویند. در آغاز آفرینش، جهان هستی به صورت مواد مذابی بوده (یا گازهای فوق العاده فشرده ای كه شكل مواد مذاب و مایع را داشته است) سپس در این توده ی آب گونه، حركت های شدید و انفجارهای عظیمی رخ داده است.[17]
مفسران درباره ی آیه ی 30 سوره ی انبیا (رتق و فتق، پیوستگی و جدایی) سه احتمال را مطرح كرده اند:
1. به هم پیوستگی آسمان ها و زمین، اشاره به آغاز خلقت است. كه طبق نظر دانشمندان، مجموعه ی این جهان، توده ی واحد عظیمی از بخار سوزان بود كه بر اثر انفجارات درون و حركت، تدریجاً تجزبه شده و كواكب و ستاره ها، از جمله منظومه ی شمسی و كره ی زمین به وجود آمدند و هنوز هم جهان در حال گسترش است (برخی روایات اهل بیت(علیهم السلام)اشاره به این تفسیر دارند).[18]
2. منظور از پیوستگی، یك نواخت بودن مواد جهان است، یعنی همه در هم فرو رفته بود و به صورت ماده ی واحدی خودنمایی می كرد، اما با گذشت زمان، از هم جدا شدند و تركیبات جدید و انواع مختلف گیاهان و موجودات دیگر در آسمان و زمین ظاهر شدند.[19]
3. منظور از به هم پیوستگی آسمان نباریدن باران در آغاز، و مقصود از به هم پیوستگی زمین، نروییدن گیاهان در آن زمان است; اما خداوند هر دو را گشود، از آسمان باران نازل كرد و در زمین انواع گیاهان را رویاند.(بعضی از روایات نیز اشاره به همین احتمال دارند).[20]
جهان یك قطعه ای رها شده در فضا بود و سپس تحت تاثیر جاذبه ی شیء عظیم اجرام سماوی دیگر قرار گرفت و تكه تكه شد و به صورت حلزونی در آمد و سپس این اجزای كوچك، كم كم، سیارات را به وجود آوردند.[21]
دكتر موریس بوكای نیز می نویسد:
دانش به ما می آموزد، چنانچه به عنوان مثال تكوین خورشید و محصول فرعی آن یعنی زمین را در نظر بگیریم، جریان امر، توسط تراكم سحابی نخستین و تفكیك آن رخ داده است. این دقیقاً همان است كه قرآن به طریق كاملا صریح با ذكر ماجراهایی كه «دود» آسمان ابتدا یك نوع الصاق، سپس یك نوع انفكاك را به وجود آورد، بیان نموده است.[22]
نظریه های علمی درباره ی پیدایش جهان
درباره ی پیدایش جهان، چند دیدگاه عمده در بین كیهان شناسان جدید وجود دارد كه عبارت اند از:
1. انفجار بزرگ: این نظریه در سال «1900 م» پیشنهاد شد و هم اكنون اكثر اخترشناسان آن را بهترین نظریه می دانند طبق این نظریه حدود 20 بیلیون سال پیش تمام مادّه و انرژی موجود در جهان در نقطه ای بسیار كوچك و فشرده متمركز بوده است، سپس این نقطه ی كوچك منفجر شد.[23]
2. حالت پایدار: این نظریه در سال «1940» توسط «فرد هدیل» فیزیك دان انگلیسی پیشنهاد شد.
بنا بر این نظریه، جهان نه تنها از نظر فضایی یك نواخت است، بلكه در طول زمان تغییرناپذیر نیز هست. ستارگان و كهكشان ها ممكن است تغییر كنند، اما تصویر كلی جهان با تصویر هر زمان تفاوتی ندارد.
3. جهان پلاسما: برخی اختر شناسان، خلقت جهان را با مدل «هانس الفون» دانشمند سوئدی می بینند. طبق این نظریه، 99 درصد جهان قابل مشاهده (عمدتاً ستارگان) از پلاسما ساخته شده است.
4. انفجارهای كوچك: گروهی دیگر از اخترشناسان، نظریه ی حالت پایداری را، كه با رصدهای اخترشناسی انطباق خوبی دارد، پیشنهاد می كنند. طبق این نظریه، جهان بدون آغاز و انجام است و ماده به طور پیوسته در خلال انفجارهای كوچك خلق می شود; هم چنین جهان به تدریج انبساط می یابد و كهكشان ها شكل می گیرند.[24]
پس ظاهر آیات قرآن درباره ی آغاز خلقت (كه از «دخان، دود» شروع شده است) تا حدود زیادی با نظریه ی علمی مشهور خلقت جهان (یعنی انفجار بزرگ) همخوانی و اشتراك هایی دارد; از طرف دیگر، با توجه به تعدد نظریه ها در مورد آغاز خلقت و عدم اثبات قطعی آن ها، هیچ یك از آنها را نمی توان به صورت قطعی به قرآن نسبت داد.
سوره بقره آیه 29 كه می فرماید: «او خدایی است كه همه آنچه (از نعمت ها) در زمین وجود دارد، برای شما آفریده سپس به آسمان پرداخت....» از ظاهر آیه بر می آید كه خلقت زمین اول بود، و بعد خلقت آسمان شروع شده است. (ما با توجه به وجود حرف «ثمَّ» در «ثم استوی الی السماء» كه در ادبیات عرب در همه جا به معنای ترتیب نمی آید می گوییم ثم در اینجا نیز به معنای تأخیر زمانی نیست بلكه می تواند تأخیر در بیان و ذكر حقایقی پشت سر هم بوده باشد.
اما در سوره نازعات آیه 30 می فرماید: «زمین را بعد از آن (آفرینش آسمان) گسترش داد «والارض بعد ذلك دحاها»
واژه «دحو» به معنی گستردن است. بعضی نیز آن را به معنای تكان دادن چیزی از محل اصلیش تفسیر كرده اند و چون این معنی لازم و ملزوم یكدیگرند به یك ریشه باز می گردد. به هر حال منظور از «دحو الارض، این است كه در آغاز، تمام سطح زمین را آب های حاصل از باران های سیلابی فراگرفته بود. این آب ها تدریجاً در گودال های زمین جای گرفتند و خشكیها از زیر آب سربرآوردند.
حاصل سخن اینكه، اولاً در تفسیر و تبیین یك آیه، لازم است آیات دیگر را بررسی و تحلیل نمود به سبب اینكه بعضی از آیات، آیات دیگر را تفسیر می كنند; نمی توان از یك یا دو آیه نظریه نهایی قرآن را بدست آورد.
ثانیاً: از مجموع آیاتی كه درباره خلقت آسمان و زمین نازل شده، این نكته بدست آمده كه قبل از خلقت آسمان و زمین، توده ای از گازهای گسترده و عظیم وجود داشت، و زمین و آسمان به هم متصل و چسبیده بودند و در اثر انفجارهای پی در پی از هم شكافته و كهكشان و منظومه و كرات دیگر به وجود آمد و با نظریه مشهور علمی، یعنی، انفجار بزرگ، همخوانی دارد. و آیات 29 سوره بقره و 30 سوره نازعات با آنچه گفته شد با آیات دیگر درباره خلقت آسمان و زمین هیچ گونه تناقضی با هم ندارند.
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
     
  
مرد

 
[1]. سوره ی فصلت، آیه ی 11.
[2]. ابن فارس، مقاییس اللغه، ابن منظور، لسان العرب، ماده ی «دخن».
[3]. لسان العرب، ذیل ماده ی «سمو».
[4]. سوره ی ابراهیم، آیه ی 24.
[5]. سوره ی ِق، آیه ی 9.
[6]. سوره ی فصّلت، آیه ی 12.
[7]. سوره ی سجده، آیه ی 6.
[8]. حسن مصطفوی، التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ماده ی سمو و ناصر مكارم شیرازی، و همكاران، تفسیر نمونه، ج 1، ص 165.
[9]. لسان العرب و مقاییس اللغه، ذیل ماده ی «سوی».
[10]. سوره ی طه، آیه ی 5.
[11]. همان.
[12]. سوره ی انبیاء، آیه ی 30.
[13]. لسان العرب، ماده ی «رتق و فتق».
[14]. تفسیر نمونه، ج 2، ص 228.
[15]. همان، ج 5، ص 151.
[16]. سوره ی هود، آیه ی 7.
[17]. تفسیر نمونه، ج 9، ص 26.
[18]. همان، ج 2، ص 228; الحویزی العروسی، تفسیر نور الثقلین، ذیل آیه ی سی ام انبیا.
[19]. سید محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 14، ص 278ـ 279.
[20]. صافی، تفسیر صافی، ج 3، ص 347.
[21]. احمد محمد سلیمان، القرآن و العلم، ص 53 ـ 54.
[22]. موریس بوكای، مقایسه ای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه ی ذبیح الله دبیر، ص 189 ـ 201.
[23]. ویلیام هاوكینگ، تاریخچه زمان، ترجمه ی دادفرما، ص 145 ـ 149، به نقل از محمد علی رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج 1، ص 94.
[24]. ر.ك: ری ویلار و دیگران، كیهان و راه كهكشان، ترجمه ی سید محمد امین محمدی، ص 34ـ 50; و محمد علی رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص 94 ـ 97.
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
     
  
مرد

 
mohsen4693
داداش من نه یهودیم نه چیز دیگه
برو قرآنو باز کن سوره نحل که شانزدهمین سوره قرآنه آیه ۶۹ رو یخون. اینجا من ترجمه آیرو واست میزارم
.
سپس از سپس از همه ‏میوه ها بخور و راههای الله را فرنانبردانه بپوی [آنگاه]از درون [شکم]آن شهدی که به رنگهای گوناگون است بیرون می آیددر آن برای مردم درمانی است راستی در این [زندگی زنبوران] برای مردمی که تفکر می کنند نشانه [قدرت الهی] است

حالا عسل چطور تولید میشه
.
رنبور ابتدا شهد گلا یا گیاهارو میمکه. دقت کن که شهد گیاه و گلارو نه میوه اونارو.
بعد در چینه دانش با بزاقش مخلوطشون میکنه و با چندین بار فرو بردن و بیرن آوردن. البته از دهان و شکم نه از جایی دیگه! اونو در کندو به زنبور های جوان تحویل میده.
زنور های جوان هم که غدد آنزیم سازیشون کامل رش کرده شهدو دهان یه دهان می چرخونن. و پس اژ مخلوط کردن با بزاق دهان و فرو بردن و بیرون آوردن از چینه دان عسل ساز خودشون. و گرفتن قسمتی از آب عسل اونو به عسل تبدیل میکنن.
بعد از این توی خانه های موم مانند عسل رو برمیگردانن.
بعد این عمل زنبور ها با بالزدن های مکرر باقی آب باقی مونده توی عسل رو تبخیر می کنن و وقتی عسل پخته شد با یه لایه موم اون رو میپوشونن.
جالی اینه که خواس دارویی گیاهی که از اون عسل تولید میشه کاملا حفظ میشه و توی عسل باقی میمونه و رنگ عسل هم با توچه به نوع شهد ها کمی متفاوته
.
.
خوب الان بنظر خودت کدوم یکی از این متن ها علمی تر و درست تره و .... .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
یا آیه ۳۹ سوره یس که ۳۶مین سوره قرآنه
.
توش می خونیم که.
و برای ماه منزلهایی معین کرده ایم تا چون شاخک خشک خوشه خرما بگردد.
.
اولش اینو باید یگم که ماه مثل شاخه خرما خشک میشه!!!!
یا در ایر سایه زمین به این صورت بنظر میاد
.
بجز اون واژه منزل در معنی به معنی جایی برای استراحته.
مثلا پس چند ساعت مسافرت با هواپیما به سمت کربلا در هتل فلان منزل کردیم.
این یعنی که ماه استراحت میکنه! که فکر کنم ماه هم جاندار شده باشه و هروقت مثل شاخه خرما خشک میشه کمی می خوابه.
.
این علمیه که ما قراره قبول کنیم !!!!!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
bilbilak: ششمین تناقض :

داستان خلقت آدم و این همه پرسش بی پاسخ

برای شناخت اسلام بهترین گزینه قرآن است؛ اگر دلایلی غیر قرآنی آورده شود، بی‌گمان خواهند گفت که این حدیث جعلی است.
لذا برای بررسی اسلام و نظر این دین در مورد علت و چگونگی پیدایش انسان، قرآن را مورد بررسی قرار می‌دهیم:
قرآن پس از بیان چگونگی پیدایش زمین و اتمام خلقت آن، اولین آیه‌ای که می‌آورد، بیان چگونگی خلقت انسان است؛ این کتاب انسان را فقط مردان می‌داند و زن را موجودی می‌داند که برای آرامش(جنسی) مردان خلق نموده است.

قرآن داستان خلقت را این‌گونه آغاز می‌نماید :
هنگامیکه الله به فرشتگانش گفت: من قصد پیدایش انسان را به عنوان خلیفه‌ی خویش بر زمین دارم، فرشتگان اعتراض کردند که چرا او را خلق می نمائی؟ او موجودی است خونریز:
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ بقره/30)) هنگامیکه پروردگارت به فرشتگان گفت که من جانشینی را برای خودم در زمین قرار میدهم، گفتند آيا كسى را در آن (زمین) قرار میدهی که در آن فساد و خونریزی میکند حال آنكه ما شاكرانه تو را نيايش مى‏كنيم و تو را به پاكى ياد مى‏كنيم،(الله) گفت من چيزى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد।
فرشتگان الله چگونه خون را شناخته بودند؟
مگر آنها در بدنشان خون داشتند؟
قرآن می‌گوید که جنس آنها از نور است.
فرضاً که خون را می‌شناختند، چگونه فهمیدند که انسانها خونریزی می‌کنند؟
چگونه دانستند که انسانها فساد می‌کنند؟
خخخخخخخخخخخ
مگه قبل از انسان حیوانات خلق نشده بودن که خون جزئی از بدنشون بود؟!
در مورد فساد: اختیار ... مگه موجودات بی اختیار فساد میکنن؟! فقط یک موجود با اختیار میتونه فساد کنه و این رو هر غاقلی میدونه
bilbilak: اما الله، همین خلیفه بودن را در برهه‌ای از زمان از تمام انسانها می‎‌گیرد و به شخصی خاص می‌دهد:
يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ ص/26) ) اى داوود ما تو را در روى زمين خليفه [خود] برگماشته‏ايم، پس در ميان مردم به حق داورى كن، و از هوى و هوس پيروى مكن، كه تو را از راه الله گمراه كند، بى‏گمان كسانى كه از راه الله گمراه مى‏شوند عذاب سخت و سنگينى در پيش دارند چرا كه روز حساب را فراموش كرده‏اند.

سفسطه! در غالب بحث دیگه ای بحث جدیدی مطرح میکنن و بعد نمی شه بهش پرداخت و بعد بدون پاسخ در گذر زمان محکوم میشه
bilbilak: پرسشی که پیش می‌آید این است که:
اولا ابلیس که از جنیان بود، در بارگاه الهی چکار می‌کرد؟
در قران بارها گفته شده نیکی کنید تا به مقام قرب الهی برسید حتما ابلیس از عبادت کنندگان بوده که جایگاهی نزد خداوند داشته
bilbilak: جایگاه اصلی جنیان کجا بود؟
قرآن بیان می‌کند که, ای مردم شما از خانواده و فرزندان ابلیس نیز پیروی نکنید !
آیا جنیان نر و ماده دارند؟
آیا ابلیس در بارگاه الله همراه زنش بود؟
آیا در آنجا مرگ و زندگی هست؟
آیا ابلیس و زنش از نزدیکان الله بودند؟
فرض کنید که ابلیس بعدا یکی از جنیان را گول زد و او را به همسری اختیار کرد , گناه فرزندان آنها چیست؟
آیا خانواده‌ی ابلیس همگی دارای عمری دراز هستند؟
چرا به خاطر گناه او؛ زنش و تمام زاده شدگان از او نیز باید جزء شیطانها باشد؟
گناه ذریه‌ی او چیست؟
آیا ممکن است از ذریه‌ی ابلیس, جنی نیکوکار زاده شود؟
سوالات شما چه ربطی به تناقض قران داره؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
bilbilak: اینجاست که الله به ابلیس دستور می‌دهد (از اینجا) پائین شو:
قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَن تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ اعراف/13) ) (الله) گفت پس از آنجا (درگاه الله) پايين رو كه تو را نرسد كه در آن بزرگى بفروشى، بيرون شو كه تو خرد و خوارى।‏
هبوط در زبان عربی به چیزی اطلاق می‌شود که از بالا به پائین سقوط نماید و یا بنشیند، عده‌ای نیز در معنای این آیه، به فرو‌افتادن معنوی ابلیس اشاره می‌نمایند؛ در هر صورت، ابلیس از بارگاه الله رانده می‌شود؛ پرسش:
او به کجا فرستاده شد ؟
جایگاه جنیان کجا بود؟
آیا آنها پیش از انسانها ساکنان زمین بودند؟
آیا آنها باید بندگی الله را می‌کردند؟
پس آنها خلیفه‌ی الله بر زمین بودند؟
ابلیس بعد از رانده شدن از بارگاه الهی، به الله می‌گوید، به من فرصتی بده تا انسانها را گمراه نمایم و فریب دهم، همانگونه که تو مرا فریب دادی, الله هم این پیشنهاد ابلیس را می‌پذیرد, چرا ؟
چرا او جنیان طی را فریب نمی‌دهد؟ اگر هم فریب می‌دهد، چرا چنین درخواستی از الله نمی‌کند؟
آیا الله قبل از اراده کردن خلق آدم ، اراده کرده بود که انسان باید فریب دیگران بخورد ؟
فرض کن جایگاه جنیان در زمین بوده!! و اونا خلیفه بودن
ابلیس بخاطر انسان از در گاه رانده شد چرا باید درخواست کنه جنیان رو فریب بده؟!چه ربطی به تناقض داره کجا خودش رو نقض کرده؟
bilbilak: پرسشی در اینجا مطرح می‌گردد:
الله به فرشتگانش گفته بود که من در زمین برای خودم جانشینی قرار می‌دهم و آدم را به همین منظور خلق نمود, چرا او را در بهشت ساکن کرد؟
یعنی این کسی که اینا رو نوشته خودشم خونده؟!
خدا زمانی رو برابرای فرستادن ادم به زمین تعیین نکرده فقط گفته جانشین من بر روی زمین خواهد بود
bilbilak: مگر الله به فرشتگانش دستور نداده بود که برآدم سجده نمایند؟(آدم از فرشتگان برتر بود) پس چرا آنها آرزوی فرشته شدن، را داشتند؟
مگر آدم پیامبر نبود؟
او که معصوم است، چرا گول ابلیس را خورد؟
ارزو شو داشتن تا دوباره به پیشگاه خدا برگردن این ها واقعا سوال ...
کجای قران گفته ادم معصوم هستش؟ قران نخونده ایراد میگیرید؟!!
bilbilak: ابلیس در بهشت چکار می‌کرد؟
چرا الله، او را وارد بهشت نمود؟
او چگونه وارد شد؟
آدم پس از اینکه متوجه اشتباهاتشان شد, از الله درخواست بخشش نمود و الله نیز کلمات توبه را به او آموخت:
فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (یقره/37) آنگاه آدم كلماتى از پروردگارش فراگرفت و (الله) از او درگذشت، او توبه‏پذير مهربان است.‏।


کلمات توبه چه بود؟
آیا برای توبه , کلماتی خاص لازم است؟
او با کدام زبان به سوی الله توبه نمود؟
آیا زبان عربی بود؟
آیا زبان عربی , زبان الله است ؟
آیا زبان عربها , بهترین زبان است؟
چرا حوا توبه نکرد؟
این ها از تناقضات قران هست؟
خدا گفته من به همه ی امور اگاهم لازم به گفتار نیست هرچند که ممکنه گفتاری به ادم اموخته باشه
bilbilak: قرآن متوجه این اشتباهش می‌گردد و آنرا اصلاح می‌نماید:
قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ )اعراف/23) آن دو گفتند که رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ.

کدوم اشتباه ؟!!!!!
چه اشتباهی کرد که بعدا اصلاح کرد؟ اگر هم همچین چیزی باشه خوبه که خودش اصلاح کرده من و امثال من اصلاح نکردیم!!!
bilbilak: برخی اینچنین تفسیر می نمایند، بهشتی که در اینجا اشاره شده است، در واقع باغی بوده، در پاسخ باید گفت


يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ (اعراف/27) اى فرزندان آدم، شيطان شما را نفريبد، چنانكه پدر و مادر [نخستين‏] شما را از بهشت آواره كرد و لباس(بهشتی) آنان را از آنان بركند تا عورتشان را بر ايشان آشكار كند، او و همانندانش شما را از جايى كه شما آنان را نمى‏بينيد، مى‏بينند، ما شياطين را سرور نامؤمنان گردانده‏ايم‏.


مگر در باغ به انسانها لباس مخصوص را می پوشانند؟
ضمنا سیاق آیه مشخص است که منظور همان بهشت می باشد
بله همون بهشت هستش کاملا درسته
دوستان باز هم بخونید شاید بیاندیشید
یه دوستمون گفت که یهودی عا این سوالات رو در اوردن اصلا مهم نیست که این رو در اورده ما جواب میدیم ولی خداییش توش پر سوالای بنی اسرائیلی هستش بخونید حتما
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
     
  ویرایش شده توسط: slash00   
مرد

 
King05: رنبور ابتدا شهد گلا یا گیاهارو میمکه. دقت کن که شهد گیاه و گلارو نه میوه اونارو.
داداش کی این حرف رو زده زنبور از میوه های شیرین هم استفاده میکنه تو اکثر مراکز تولید عسل درخت خرمالو میکارن که اصلا گلی نداره و زنبورا از میوش فقط استفاده میکنن
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
     
  
صفحه  صفحه 12 از 30:  « پیشین  1  ...  11  12  13  ...  29  30  پسین » 
مذهب
مذهب

20 تناقض علمی در قرآن

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA