ارسالها: 1079
#21
Posted: 11 Jun 2011 21:09
بررسی علمی قرآن
پیش از خلقت آسمانها و زمین عرش الله بر آب بوده !
/// قرآن در سوره ی هود آیه ی 7 و آیات مشابه دیگر بیان میکند که الله زمین و آسمانها را در 6 روز آفرید. معنای آیه این است که خلقت تمام آنچه که در دنیاست (بین آسمانها و زمین) را از این لحظه به بعد آغاز شده , و پیش از این مخلوقی وجود نداشته:
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ(سجده /4 ) الله كسي است كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو است در شش آفريده سپس بر عرش قرار گرفت، هيچ ولي و شفاعت كنندهاي براي شما جز او نيست، آيا متذكر نميشويد؟
وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ (هود/7 ) او كسي است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر آب قرار داشت، تا شما را آزمايش كند تا كداميك عملتان بهتر است و اگر بگوئي شما بعد از مرگ برانگيخته ميشويد مسلما كافران ميگويند اين سحر آشكاري است!
قرآن در این آیه بیان میکند که پیش از خلقت دنیا، عرش الله بر روی آب بوده!
در اینجا با اندکی تفکر تناقصی آشکار وجود دارد، پیش از اینکه آسمانها و زمین آفریده گردند، آب و عرش الله وجود داشتند، پس؛
آیا عرش و آب ازلی هستند؟
اگر پاسخ مثبت است, پس آب و عرش, مانند خود الله (ازلی) هستند, و این از صفات پروردگار است.
لذا نتیجه می گیریم که عرش و آب نیز مانند الله، پروردگارند !
اما اگر ازلی نیستند, پس کی بوجود آمدند ؟
معلوم نیست نخست زمین و آنچه را که در آن است خلق شده، سپس آسمانها؛ یا برعکس؟!
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره/29) او کسی است كه همه آنچه در زمين وجود دارد، براي شما آفريده سپس به آسمان پرداخت، و آنها را به صورت هفت آسمان محکم نمود و او به هر چيز آگاه است.
گفته شده که نخست الله آنچه را که در زمین است (بالطبع ابتدا زمین و سپس آنچه را که بر آن است) را بوجود آورده و سپس طبقات آسمان را محکم نمود .
اما در نازعات/32و آیات قبل از آن:
(أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاء بَنَاهَا/ آيا آفرينش شما (بعد از مرگ) مشكل تر است يا آفرينش آسماني كه الله بنا نهاد.
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا/سقف کلفتش را بالا برد و آن را محکم ساخت.
وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا و شبش را تاريك و روزش را آشكارنمود.
/وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا و زمين را بعد از آن گسترش داد.
أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءهَا وَمَرْعَاهَا آبش خارج كرد و چراگاهش را آماده ساخت وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا و كوهها را لنگر آن گردانيد.
اینطور گفته شده که آیا خلقت شما سخت تر است یا خلقت آسمانها ؟(میخواهد بگوید که خلقت آسمانها سخت تر است ) الله کلفتی آسمان را بالا برد (ابتدا آنرا بر روی زمین خلق کرد ).
و شب آنرا(آسمان) تاریک نمود, و روشن کرد روزش را.
و در غاشیه/18 تاکید می شود که بالا بردن آسمان کار خیلی مشکلی است اما آیا نگاه نمی کنید که ما چگونه آسمان به این بزرگی را بالا بردیم؟:
وَإِلَى السَّمَاء كَيْفَ رُفِعَتْ(عاشیه/18) و به آسمان (نگاه نمیکنید)كه چگونه بالا برده شده؟
بعد از این به سراغ آماده کردن زمین و در آوردن آبهای آن و .... رفت.
اگر آیه ی 29 بقره را بپذیریم؛
پس باید قبول کنیم که الله ابتدا آسمان و آنچه را که در آن هست آفرید.
اما طبق آیه ی 30 سوره ی نازعات عکس این مورد رخ داده !
هنگامیکه شب شد در هیچ جای گیتی اثری از روز نیست !
درسوره ی نازعات گفته شده که ما شبهای آسمان را بعد از بالا بردن سمک (کلفتی) آن بوجود آوردیم . پس از نظر قرآن هنگامیکه شب فرا رسید, کل آسمانها را فرا میگیرد و همچنین روز را, این موضوع در یس/37 ؛
وَآيَةٌ لَّهُمْ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ /شب براي آنها نشانهاي است ما روز را از آن (زمین) بر ميگيريم، ناگهان تاريكي آنها را فرا ميگيرد.
و این بدین معناست که در هیچ جای زمین با آمدن روز، شبی باقی نخواهد ماند.
। در اسرا/12 نیز به این مسئله کاملا اشاره نموده و می گوید که ما هنگام روز, شب را و هنگام شب روز را کاملا محو میکنیم !؛
وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلًا مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا /ما شب و روز را دو نشانه قرار داديم سپس نشانه شب را محو كرده و نشان روز را روشني پخش ساختيم، تا فضل پروردگار را بطلبيد و عدد سالها و حساب را بدانيد و هر چيزي را بطور مشخص بيان كرديم .
برای بررسی دقیقتر این موضوع اینجا را کلیک نمائید.
خورشید و ماه بسیار دورتر از سایر ستارگان هستند و امکان رفتن به کره ی ماه نیست!
نگهبانان آسمان با شهاب سنگ , جن ها را میزنند !
خورشید در حرکت است و پائین ثری الله را سجده میکند؟!
خورشید از نظر قرآن در حرکت است و این حرکت باعث پیدایش شب و روز میگردد, در یس/37و 38 به روشنی به این امر اشاره شده:
وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيم/ و خورشيد كه پيوسته به سوي قرارگاهش در حركت است، اين تقدير الله قادر و دانا است.
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ/ و براى ماه منزلهايى معين كردهايم تا چون شاخك خشك قوسی شکل خوشه خرما برگردد. ِ
(قران گمان دارد که خود ماه مانند خوشه ی خشک شده ی خرما که حالت هلالی باریکی دارد، باریک میشود!)
/ لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ/ نه خورشيد را سزد كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشى جويد و هر كدام درفلک الله را تسبیح مینمایند).
پس ازبحث چگونگی پیدایش شب و روز , بیان شده که خورشید جهت رسیدن به محل استقرارش (محل سجده کردنش) یا طبق قول بعضیها دائما در حرکت است , تا اینکه قیامت برسد و در آن هنگام است که استقرار می یابد, دلیلش را نیز در زمر/5 باید جستجو کرد:
"خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ (زمر/5) آسمانها و زمين را به حق آفريد، شب را بر روز ميپيچد، و روز را بر شب، و خورشيد و ماه را مسخر فرمان خويش قرار داد، هر كدام تا اجل مسمی (مدتی معین) به حركت خود ادامه ميدهند، آگاه باشيد او قادر بخشنده است .
همچنین در رعد/2 باز به این موضوع اشاره شده است:
للّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لأَجَلٍ مُّسَمًّى يُدَبِّرُ الأَمْرَ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاء رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ /الله همان كسي است كه آسمان را بدون ستونی که می بینید(همانگونه که میبینید) نسیت آفريد سپس بر عرش استيلا يافت و خورشيد و ماه را مسخر ساخت كه هر كدام تا زمان معيني حركت دارند كارها را او تدبير ميكند آيات را تشريح مينمايد تا به لقاي پروردگارتان يقين پيدا نمائید.
اگر بپذیریم که ماه دارای مسیر دایره ای (فلکی ) شکلی است که به دور زمین میگردد, پس خورشید نیز باید مانند ماه دارای همین مسیر باشد.
الله ستارگان را برای این خلق کرده تا ما در تاریکی( شب) خشکی و دریا, راهمان را گم نکنیم:
وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ .انعام/97) و اوست كسى كه ستارگان را براى شما قرار داده تا به وسيله آنها در تاريكيهاى خشكى و دريا را به يقين ما دلايل را براى گروهى كه مىدانند به روشنى بيان كردهايم.
همه ی موجودات و بسیاری از مردم الله را سجده میکنند:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِّنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ (حج/18 )آيا نديدي كه سجده ميكنند براي الله تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند و همچنين خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان، و بسياري از مردم، اما بسياري ابا دارند و فرمان عذاب در باره آنها حتمي است، و هر كسي را الله خوار كند كسي او را گرامي نخواهد داشت، خداوند هر كار را بخواهد انجام میدهد!
سجده ی ماه و خورشید و ستارگان هنگامی است که در مسیر گردششان بدور زمین، به پائین ثری(پائین ترین جای که خورشید در هنگام گرش بدور زمین به آن نقطه می رسد و زمین بر روی آن قرار دارد ) میرسند .
البته شاید خیلی ها ندانند که ثری کجاست؟
در طه/6 قرآن دقیقا به این نقطه اشاره کرده:
لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى/ برای اوست (الله) آنچه را که در آسمانها و زمین و آنچه که بین این دو است و آنچه که پائین ثری است.
اما هرگز قرآن نگفته که زمین برای الله سجده میکند, زیرا او ثابت؛
وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَظِلالُهُم بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ (رعد/15)همه آنها كه در آسمانها و زمين هستند از روي اطاعت يا اكراه و همچنين سايههاي آنها - هر صبح و عصر - براي خدا سجده مي کنند.
اگر الله آسمان را رها کند, بر روی زمین می افتد:
الَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاء أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ (حج/65 )آيا نديدي كه الله آنچه در زمين است مسخر شما كرد؟ و كشتيها به فرمان او بر دریا حركت ميكنند و آسمان را نگه ميدارد تا بر زمين، فرو نيفتند مگر به اذن او الله نسبت به مردم رحيم و مهربان است .
ا نَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا (فاطر/ 41 همانا الله است که گرفته است آسمانها را که بر روی زمین نیفتد و اگر افتادند, کیست غیر از خدا این دو را یگیرد اوست آمرزنده ی بردبار؟
/// آسمان طبق قرآن دارای جرمی است که هرآنگاه ممکن است تکه ای از آن به زمین بیفتد.
زمانیکه پیامبر اسلام شروع به دعوت مردم به اسلام نمود، دگراندیشان( کفار) میگفتند که اگر شما راست میگوئید از الله بخواه تا تکه ای از آسمان را پائین بیندازد.
قرآن در جواب آنها در طور/44 گفت که اگر من این کار را انجام دهم، شما هنگامیکه این تکه از آسمان را دیدید خواهی گفت که ابری است:
وَإِن يَرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ (طور/44) و اگر ببینند که تکه ای از آسما در حال سقوط است مىگويند ابرى متراكم است )
و منظور قرآن این است که شدنی است ولی من اینکار را انجام نمی دهم چون شما باز آنرا را رد میکنید.
ابتدا آسمانها به زمین چسبیده بودند!
از نظر قرآن، الله ابتدا زمین را آفرید و سپس بر زمین آسمان را خلق نمود, در این هنگام بود که این دو به هم چسبیده بودند, سپس آنرا (آسمان ) بالا برد، در نازعات/30 و آیات قبل از آن (ءانتم اشد خلقا ام السماء بناها / رفع سمکها و سواها ) این موضوع را قرآن آشکارا در انبیاء/30 قرآن میگوید:
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ /آیا کفار ندیدند(نمیدانند) که آسمان و زمین (در ابتدا) به هم چسبیده بودند, پس ما آنها را از هم جدا کردیم و هر چيز زندهاى را از آب پديد آورديم آيا ايمان نمىآورند.
در آن هنگام طبق بعضی از اسطوره های یونانی , گمان میکردند که آسمان و زمین در ابتدا به هم چسبیده بودند و سپس یکی از اله های آنها, آنها را از هم جدا کرد.
زمین مسطح و تا بینهایت راست است؟!
/// قرآن بیان میکند که الله زمین را کشید و آنرا مسطح گردانید.
در رعد/3 قرآن میگوید که ما زمین را کشیدیم:
وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ /و او كسي است كه زمين را گسترد و در آن كوهها و نهرهائي قرار داد و از تمام ميوهها در آن دو جفت آفريد شب را بر روز ميپوشاند، در اينها آياتي است براي آنها كه تفكر ميكنند.
مد در قرآن برای بیان چیزی که بطور کاملا مستقیمی کشیده و امتداد دارد بیان میگردد, در سوره ی فرقان، قرآن هنگامیکه از کشید شدن سایه و امتداد آن سخن می گوید, از کلمه ی مد استفاده می گردد:
أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاء لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا (فرقان/ 45 آيا نديدهاى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است و اگر مىخواست آن را ساكن قرار مىداد آنگاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم , پس نور خورشید برای آن دلیلی قرار دادیم .
در حجر/19 نیز بیان شده که زمین را کشیدیم که باز از لفظ مد استفاده شده :
هوَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ (حجر/19 ) و زمين را گسترانيديم و در آن لنگرها (كوهها)ى استوار افكنديم و از هر چيز سنجيدهاى در آن رويانيديم .
پس از نظر قرآن, همانگونه که سایه راست است و اگر در فضائی بدون مانع قرار بگیرد، این راستی تا بینهایت ادامه دارد, زمین نیز اینگونه است.
زمین ثابت است!
زمین ثابت است و این را به روشنی در نمل/61 بیان میکند:
أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ /يا كسي كه زمين را قرار داد، و در ميان آن نهرهائي روان ساخت، و براي زمين كوههاي ثابت و پا بر جا ايجاد كرد، و ميان دو دريا مانعي قرار داد آيا معبودي با الله است ؟، نه بلكه اكثر آنها نميدانند.
و در غافر/64 نیز به این موضوع اشاره میکند:
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (غافر/64) الله كسي است كه زمين را براي شما ثابت قرار داد و آسمان را همچون سقفي (بالاي سرتان) و شما را صورتگري كرد و صورتتان را نيكو آفريد، و از طيبات به شما روزي داد، اين است الله پروردگار شما، جاويد و پر بركت است پروردگارتان كه پروردگار عالميان است.
اما اگر گفته شود که معنای" قرار" ثابت بودن نیست, پس پاسخشان به این گفته ی قرآن چیست که برای بیان ثابت بودن جهنم و آخرت از لفظ قرار استفاده شده که به معنای خانه ی(جایگاه) ثابت است:
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ (ابراهیم/29 ) (دار القرار همان) جهنم است كه آنها در آتش آن وارد ميشوند و بد قرار(جایگاهی) است.
برای بیان ثابت بودن ابدی آخرت از لفظ دارالقرار استفاده شده است:
يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ (غافر/39 ) اي قوم من! اين زندگي دنيا متاع زودگذري است، و آخرت سراي هميشگي است.
در ابراهیم/26 , کلمه ی خبیثه را مانند درخت خبیثه (فاسد) مینامد , که آنرا از زمین بیرون آورده اند و جای ثابتی , در این آیه از لفظ قرار ندارد استفاده شده (وَمَثلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ و (همچنين) كلمه خبيثه را به درخت ناپاكي تشبيه كرده كه از زمين بركنده شده، و قرار و ثباتي ندارد.
ما لها من قرار یعنی جای ثابتی ندارد و از حالت سکون در زمین خارج شده.
ابر از دریای آسمان (معصرات) می روید.
الله آب باران را مسقیما از دریای آسمان (معصرات ) نازل میکند:
وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاء ثَجَّاجًا(عم/14)
اگر قرآن را بخوانیم متوجه خواهیم شد که در دنیا دو دریا وجود دارد , یکی دریای زمینی و دیگری دریای آسمان , دریای زمینی برای صید و کشتیرانی است و دریای آسمان برای بارش باران است.
همچنین یکی از این دریاها شیرین و یکی دیگر شور است:
وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا فرقان/53 اوست كسى كه دو دريا را به سوى هم روان كرد اين يكى شيرين [و] گوارا (دریای آسمان که آب باران از اوست ) و آن يكى شور [و] (دریای زمینی ) است و ميان آن دو مانع و حريمى استوار قرار داد.
بر طبق همین آیه در مورد اینکه الله معتقد است آب باران از دریای آسمان سرازیر میگردد با توجه به اینکه وصف هر یک ار دو دریا را میکند، کاملا آشکار است که منظور چیست؟ و لزومی به شرحی اضافه را در اینجا نمیبینم.
الله ابر را به عنوان روئیدنی آسمان معرفی میکند ,در نمل /25 گفته شده که الله هم از زمین میرویاند (گیاهان) و هم از آسمان می رویاند(ابر) , در قرآن هر جا که از کلمه ی نزول استفاده شده نازل شونده مستقیما از سوی خودش پائین میاید .
چیزهائیکه مستقیما از طرف الله نازل شده اند عبارتند از :
نور(نساء/174) , من و سلوی (اعراف/160)(غذائی مخصوص برای بنی اسرائیل), کتاب (مائده/145)(قرآن) , ترازو (حدید/25) , آهن(حدید/25, لباس (اعراف/26) و باران (فرقان/48) .
در قران آمده که ما آب را از معصرات نازل میکنیم (نبا/14) .
اگر کسی اعتقاد داشته باشد که الله هر کدام از اینها را از آسمان نازل نکرده کافر است, چه قرآن و چه آهن و لباس و ترازو و باران , هیچ تفاوتی در کیفیت پیدایش آنها نیست.
داستان بارش تگرگ و نظریه ی اسلام در این زمینه، بسیار جالب است:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَن مَّن يَشَاءُ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ (نور/43) آيا ندیددهای كه الله به آهستگی ابر را مىراند، سپس آنرا پیوسته و متراکم میگرداند پس دانههاى باران را مىبينى كه از میان آن بيرون مىآيد و از آسمان از كوههايى كه در آنجاست تگرگى فرو مىريزد و هر كس را بخواهد با آن (تگرگ) آسیب میرساند و آن را از هر كه بخواهد باز مىدارد، نزديك است که روشنى برقش چشمها را (از بین)ببرد.
این هم از دیگر معجزات علمی قرآن که تصور مینماید هنگام ریزش تگرگ، در ابرها کوههائی شکل میگیرد و از این کوههاست که تگرگ به پائین میریزد.
در داستان طوفان نوح نیز به روشنی اشاره شده که ما در آن هنگام , در آسمان را باز کردیم و آب با شدت تمام بر زمین ریخت؛
فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ (قمر/11) آنگاه درهاى آسمان را به آبى سيلآسا گشوديم .
اگر از دید قرآن , باران ناشی از تبخیر دریاهاست , در آن صورت در جریان طوفان نوح امکان نداشت که کل گیتی را آب فرا گیرد و هیچ خشکی بر جای نماند.
مروارید از افتادن آب باران بر دهن صدف شکل میگیرد:
در قدیم گمان میکردند که هرگاه باران میبارد، صدفها از درون دریا بیرون میایند و دهنشان را باز میکنند تا آب قطره ی باران در دهانشان بیفتد و هر صدفی که قطره ی باران در دهنش افتاد درون او مروارید تشکیل میگردد.
قرآن نیز دقیقا به همین نکته اشاره میکند:
مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ (رحمن/19) دو دريا را روان كرد كه با هم برخورد كنند.
بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ (رحمن/20) ميان آن دو حد فاصلى است كه به هم تجاوز نمىكنند.
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(رحمن/21) پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد.
يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُاز (رحمن/22) از (برخورد) این دو دریاست که مروارید و مرجان پدید میاید.
استدلال مدعیان روشنفکری دینی।(رب المشرقین و رب المغربین)
اما عده ای در بیان کروی بودن زمین استدال هائی می آورند که نه پیامبر اسلام این را فهمیده و نه ائمه , انگار اینان از آنها در این زمینه داناترند . یکی از این استدالها "رب المشرقین و رب المغربین" است ....
ضمنا الله خودش را نور میداند که با بررسی آن، متوجه تناقضاتی فراوان در این ادعا میگردیم.
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 1079
#22
Posted: 11 Jun 2011 21:12
ای کافران! چرا مسلمان نمیشوید؟ اگر الله بخواهد، تکهای از آسمان را بر سر شما فرو میاندازد.
یکی از خرافاتی که بصورت عجیب در اسلام وجود دارد و کمتر آخوندی به آن پرداخته، داستان آسمان است. تصور اسلام از آسمان به صورت عجیبی با خرافات عجین است بگونهای که امروز کاملا خندهدار به نظر میآید.
از دید قرآن، الله نخست آسمان را بر روی زمین ساخت و سپس آن را بالا برد، اینکار جمعا دو روز از وقت الله را گرفت(البته با خلقت ستارگان و منظم و محکم نمودن طبقات آسمان).
محمد هم آسمان را جسمی جامد و سخت میدید که بالای سر آنان قرار دارد. او از قول الله مرتبا به کسانیکه به اسلام ایمان نمیآوردند، بیان مینمود: ای مردم! چرا به الله ایمان نمیآورید؟ نگاهی به بالا و پائین خودتان بیندازید؛ اگر ما بخواهیم یا آنان را در زمین فرو میبریم یا تکهای از آسمان را بر سرشان رها میسازیم:
أَفَلَمْ يَرَوْا إِلَى مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِن نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِّنَ السَّمَاءِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ (سباء/9) آيا آسمان و زمينى را كه پيش روى و پشت ايشان است ننگريستهاند؟، اگر خواهيم به زمين فرو بريمشان، يا بر آنان پارهاى از آسمان را فرو اندازيم، در اين امر براى هر بنده توبه كار، مايه عبرتى است.(ترجمه خرمشاهی)
غیر مسلمانان محمد را دروغگو میپنداشتند که خود را فرستادهی الله مینامید، زیرا آنان به وجود الله ایمان(باور) داشتند و به او میگفتند: ای محمد! اگر راست میگوئی، همانگونه که گمان داری، الله تکهای از آسمان را بر سر ما فرو میاندازد، بگو تا بیندازد؛ محمد که میدید از عهدهی چنین کاری برنمیآید، به آنان میگفت: اگر الله چنین کاری را انجام دهد، شما خواهی گفت این ابری است:
فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِّنَ السَّمَاءِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (شعراء/187) پس اگر از راستگويانى پارهاى از آسمان را بر [سر] ما بينداز.(ترجمه خرمشاهی)
أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ قَبِيلًا (اسراء/92) يا پارههايى از آسمان را چنانكه گمان دارى بر [سر] ما بيندازى يا خدا و فرشتگان را روياروى ما بياورى.(ترجمه خرمشاهی)
وَإِن يَرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ (طور/52) و چون پارهاى از آسمان را افتاده بينند، گويند ابرى متراكم [و نعمت] است. (ترجمه خرمشاهی).
===============================
این ترجمه ها را گذاشتم زیرا به نظرم به واقعیت نزدیک است.
جناب مکارم و فولادوند معنی کسفا را تکه سنگ نوشته اند؛ خوب به این ترجمه از این آقایان توجه نمائید تا دوگانگی در ترجمه ی آنان را بهتر بشناسید:
اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَاء كَيْفَ يَشَاءُ وَيَجْعَلُهُ كِسَفًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ (روم/48) خدا همان كسى است كه بادها را مىفرستد و ابرى برمىانگيزد و آن را در آسمان هر گونه بخواهد مىگستراند و انبوهش مىگرداند پس مىبينى باران از لابلاى آن بيرون مىآيد و چون آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد رسانيد بناگاه آنان شادمانى مىكنند.(ترجمه ی فولادوند)
فولادوند کسفا را به معنی انبوه ترجمه کرده است.
خداوند همان كسي است كه بادها را ميفرستد تا ابرهائي را به حركت درآورند، سپس آنها را در پهنه آسمان آن گونه كه بخواهد ميگستراند، و متراكم ميسازد در اين هنگام دانههاي باران را ميبيني كه از لابلاهاي آن خارج ميشوند، هنگامي كه اين (باران حياتبخش) را به هر كس از بندگانش كه بخواهد ميرساند خوشحال ميشوند. (ترجمه ی مکارم)
مکارم هم به معنی متراکم ترجمه نموده است.
هر دوی این ترجمه ها اشکال دارد. اگر پاره سنگ است؛ پس، در اینجا هم باید به همان معنا بیاید. ترجمه ی درست را خرمشاهی نموده است:
خداوند كسى است كه بادها را مىفرستد كه ابرها را بر مىانگيزد، و آن را در آسمان هرگونه كه بخواهد مىگستراند، و آن را پارهپاره مىكند، و باران درشت قطره را بينى كه از لابلاى آن مىتراود، و چون آن را به هر يك از بندگانش كه بخواهد برساند، آنگاه است كه شادى مىكنند (ترجمه ی خرمشاهی)
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 1079
#23
Posted: 11 Jun 2011 21:13
معجزه ریاضی قرآن ؛ مغلطه, دروغ یا حقیقت؟
کسانیکه سالیان دراز، با استفاده از غفلت مردم، به خالی کردن جیبهای آنها مشغولند؛ به هیچ وجه اجازه نمیدهند که مردم با فکر خویش، به انتخاب آیندهی خود دست بزنند؛ اینان مانند ویروسی به جسم و فکر مردم چسبیده اند.
متاسفانه روشنفکرنماها، دانسته یا ندانسته در خدمت مطامع همین تبهکاران آخوند هستند.
آخوندها در طول تاریخ کشور ما، با تحریف حقایق، آنچنان در فکر مردم نفوذ کردهاند که بسیاری از مردم ما، حتی به خود اجازهی تفکر در این زمینه را نمیدهند و هر آنچه که آخوندها و مزدورانشان به آنها میگویند، بدون تعقل می پذیرند؛ زیرا به ما اینگونه القا کردهاند که آنها داناترند و ما باید مقلد آنها باشیم.
ستمی که روشنفکران دینی بر ملت خویش روا داشتهاند، بسیار بیشتر از ظلم آخوندهاست.
من در زیر به نقد یکی ازهمین نوشتها میپردازم؛ این نوشته، که از آن به عنوان اعجاز عددی قرآن یاد میکنند، چیزی جز مغلطه و دروغ نیست.
مطلب نوشته شدهی زیر، رونوشتی از سایت عبدالعلی بازرگان است؛ او مفسر قرآن و از بهاصطلاح روشنفکران دینی میباشد؛ اینجانب در بارهی مطالب ایشان قضاوت نمیکنم و داوری را به عهدهی وجدانهای بیدار میگذارم.
...........................................................................
..........................................................................
(نقل قول):
برخي قرآن پژوهان در سال هاي اخير كشفياتي درباره نظم عددي آيات قرآن و مناسبات آماري ميان بعضي از واژه اي اين كتاب كرده اند كه بسيار جالب توجه مي باشد . ذيلاً به تعدادي از آن ها اشاره مي كند:
۱ – سال ۳۶۵ روز است و واژه « يوم » ( به معناي روز در زبان عربي ) دقيقاً به همين تعداد در قرآن تكرار شده است. (۱)
۲ – كلمه « شهر » به معناي ماه دقيقاً ۱۲ مرتبه در قرآن به كار رفته است. (۲)
۳ – نمازهاي يوميه پنج وقت دارد و كلمه « صلوة » نيز در قرآن به همين تعداد آمده است .
۴ – كلمات زن و مرد هركدام به طور مساوي ۲۴ بار در قرآن آمده است. (۳)
۵ – تعداد كلمات فرشته ( ملائكه ) و شيطان به طور مساوي ۶۸ مي باشد .
۶ – اگر مشتقات دو كلمه فوق را هم اضافه كنيم باز هر دو رقم متساوياً ۸۸ مي شود .
۷ – دو كلمه مترادف دنيا و آخرت هريك دقيقاً ۱۱۵ بار در قرآن آمده است .
۸ – دو كلمه « عقل » و « نور » هر كدام به تساوي ۴۹ بار تكرار شده است ( اشاره به نقش تعقل در هدايت )
۹ - « شكر » و مصيبت هر كدام ۷۵ بار ( اشاره به شكر نعمت براي رفع مصيبت ) آمده است .
۱۰ – لسان ( Tongue ) و موعظه ( Sermon ) هركدام ۲۵ بار ( اشاره به بهترين كاربرد زبان )
۱۱ – محمد و شريعت هر كدام ۴ بار ( ارتباط پيامبر با آموزش هايش )
۱۲ – مشتقات كلمات فساد ( Corrupt ) و نفع (Benefit ) به تساوي ۵۰ مي باشد .
۱۳ - « انفاق » ( Spending ) و رضايت ( Satisfactions ) هر دو ۷۳ بار ( راه آسايش روان ) .
۱۴ – سحر ( Magic ) و فتنه (Sedition , Misleading ) هركدام ۶۰ مرتبه .
۱۵ – زكات و بركت هركدام ۳۲ بار ( ارتباط بركت و باروري و رشد اقتصادي با پرداخت داوطلبانه ماليات ) .
۱۶ – مشتقات كلمات صبر ( Patience ) وشدائد ( سختي ها Hardship ) هركدام ۱۱۴ بار ( مساوي سوره هاي قرآن )
۱۷ – كلمات مرده ( موتي ) و گمراه ( اسم فاعل مفرد و جمع كلمه ضال ) هر دو ۱۷ بار به كار رفته است .
آيا چنين هماهنگي و تساوي را ، كه مطلقاً نمي تواند از ذهن پيامبر امّي و درس نخوانده و جامعه مطلقاً جاهل عربستان ۱۴۰۰ سال قبل تراوش كرده باشد ، جز به حساب وحي و اصالت قرآن مي توان گذاشت ؟!
۱ - يوم ( به صورت معرفه ) ۳۴۹ و يوماً ( به صورت نكره ) ۱۶ جمعاً ۳۶۵ بار
۲ - شهر ۱۰ ، شهراً ( نكره ) ۲ ، ( جمعاً ۱۲ )
۳ - رجل ۱۶ رجلاً ۸ ( جمعاً ۲۴ مرتبه ) . امراة ۱۱ ، امراتك ۲ ، امراته ۸ ، امراتي ۳ ( جمعاً ۲۴ مرتبه
.................................................................................................................
در پاسخ به ایشان باید بگویم :
اولا؛ دور از انصاف است که ما برای اثبات پیش ذهنیهای خویش، در قرآن بگردیم، کلماتی خاص از آن را پیدا کنیم و آنرا به گونهای تفسیر نمائیم که نه پیامبر اسلام آنرا اینگونه فهمیده، نه ائمهی گرامی .
مگر شما نمیگوئید که رسول الله بهترین مفسر قرآن است؟ چگونه است که او از این کشفیات عاجز بوده و شما اکنون بهتر از او میتوانید به چنین مقامی دست یابید!؟
ولی با این حساب من نوشتههای شما را مورد بررسی قرار دادم؛ متاسفم که بگویم شما امانتداری را رعایت نکردید؛ زیرا میدانید که خوانندگان شما هرگز فرصت گشتن در قرآن را ندارند و به کلام شما اعتماد دارند.
البته من گمان دارم که شما این مطالب را از جائی اقتباس کردهاید و هرگز خود دنبال صحت و سقم این نوشته ها نبودهاید.
اما پاسخ:
۱ – سال ۳۶۵ روز است و واژه « يوم » ( به معناي روز در زبان عربي ) دقيقاً به همين تعداد در قرآن تكرار شده است. (۱)
پاسخ به این جمله که عدد سال را ایشان از نظر قرآن 365 روز بیان کردهاند، خوب است که به قرآن مراجعه نمایند.
قرآن سال را قمری میداند:
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَآفَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَآفَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ﴿توبه/۳۶﴾در حقيقتشماره ماهها نزد الله از روزى كه آسمانها و زمين را آفريده در كتاب الله دوازده ماه است از اين , چهار ماه حرام است اين است آيين استوار پس در اين (چهار ماه) بر خود ستم مكنيد و همگى مشرکان را بکشید چنانكه آنان همگى شما را میکشند و بدانيد كه خدا با پرهيزگاران است.
در این آیه مشخص است که الله در کتابش (لوح محفوظی که تمام سرنوشت جهان را در آن نوشت) تعداد ماههای سال را دوازده ماه مشخص نمود که چهار تای آنها حرامند.
میدانیم که اعراب چهار ماه قمری را حرام میدانند و این حرمت در ماههای خورشیدی نیست. (عدد ماههای قمری 354 روز است)معلوم نیست ایشان عدد 365 را از کجای قرآن آوردهاند!
قرآن کلمهی یوم به 36حالت گوناگون آورده است، که جمعا تعداد این کلمه و مشتقات آن به عدد 475 میرسد:
أَيَّامًا (3) أَيَّامٍ (18) أَيَّامَ (1) أَيَّامِ (1) الأَيَّامُ (1) الأَيَّامِ (1) الْيَوْمَ (38) الْيَوْمُ (2) الْيَوْمِ (1) بِأَيَّامِ (1) بِالْيَوْمِ (2) بِيَوْمِ (5) فَالْيَوْمَ (8) فَيَوْمَئِذٍ (4) لِيَوْمٍ (4) لِيَوْمِ (4) وَأَيَّامًا (1) وَالْيَوْمَ (2) وَالْيَوْمِ (21) وَبِالْيَوْمِ (1) وَيَوْمَ (44) وَيَوْمَئِذٍ (1) يَوْمًا (16) يَوْمٌ (9) يَوْمٍ (28) يَوْمَ (133) يَوْمَئِذٍ (63) يَوْمَهُمُ (3) يَوْمَيْنِ (3) يَوْمُ (16) يَوْمُكُمُ (1) يَوْمِ (31) يَوْمِئِذٍ (2) يَوْمِكُم (4) يَوْمِهِم (1) يَوْمِهِمُ (1)
..............................................................................
پاسخ شمارهی دو که میگوئیدکلمهی شهر در قرآن 12 بار آمده
کلمهی شهر و مشتقات آن 21بار در قرآن آمده:
أَشْهُرٌ (1) أَشْهُرٍ (4) الأَشْهُرُ (1) الشَّهْرَ (2) الشَّهْرُ (1) الشَّهْرِ (1) الشُّهُورِ (1) بِالشَّهْرِ (1) شَهْرًا (2) شَهْرٌ (2) شَهْرٍ (1) شَهْرَيْنِ (2) شَهْرُ (1) وَالشَّهْرَ (1)
اما اگر گفته شود که فقط حالت مفرد مد نظر است باز از نظر قرآن 8ماه حلال و چهار ماه حرام است اما در اینجا 6حالت مثل هم و معرفه و 6حالت مفرد، بصورت نکره است.
............................................................
۳ – نمازهاي يوميه پنج وقت دارد و كلمه « صلوة » نيز در قرآن به همين تعداد آمده است
کلمهی صلاه و مشتقات آن 100بار در قرآن امده است:
أَصَلاَتُكَ (1) الصَّلاَةَ (47) الصَّلاَةُ (1) الصَّلاَةِ (10) الصَّلَوَاتِ (1) الْمُصَلِّينَ (2) بِالصَّلاَةِ (3) بِصَلاَتِكَ (1) تُصَلِّ (1) صَلاَةِ (2) صَلاَتَكَ (1) صَلاَتَهُ (1) صَلاَتُهُم (1) صَلاَتِهِم (5) صَلاَتِي (1) صَلَوَاتٌ (1) صَلَوَاتِهِم (1) صَلَّى (2) صَلُّوا (1) صَلُّوهُ (1) فَصَلَّى (1) فَصَلِّ (1) فَلْيُصَلُّوا (1) لِلصَّلاَةِ (1) لِلْمُصَلِّينَ (1) مُصَلًّى (1) وَالصَّلاَةِ (3) وَصَلَوَاتٌ (1) وَصَلَوَاتِ (1) وَصَلِّ (1) يُصَلُّوا (1) يُصَلُّونَ (1) يُصَلِّي (2)
........................................................................
۴ – كلمات زن و مرد هركدام به طور مساوي ۲۴ بار در قرآن آمده است
در قرآن برای کلمهی زن؛ از نساء، امرا و از اُنثی که به معنای جنس ماده است استفاده شده است.
"کلمه نساء و مشتقات آن که به معنای زن است 58 بار آمده:
النِّسَاءَ (9) النِّسَاءُ (1) النِّسَاءِ (14) النِّسْوَةِ (1) نِسَاءً (1) نِسَاءٌ (1) نِسَاءٍ (1) نِسَاءَكُم (3) نِسَاءَهُم (3) نِسَاءِ (1) نِسَاؤُكُم (1) نِسَائِكُم (4) نِسَائِكُمُ (1) نِسَائِهِم (3) نِسَائِهِنَّ (2) نِسْوَةٌ (1) وَالنِّسَاءِ (2) وَلِلنِّسَاءِ (2) وَنِسَاءً (2) وَنِسَاءٌ (1) وَنِسَاءَكُم (1) وَنِسَاءَنَا (1)
وَنِسَاءِ (1)
کلمهی امراء و مشتقات آن 33بار در قرآن آمده:
امْرَأَ (1) امْرَأَةً (1) امْرَأَةٌ (2) امْرَأَتَ (2) امْرَأَتَكَ (2) امْرَأَتَهُ (4) امْرَأَتَيْنِ (1) امْرَأَتُ (4) امْرَأَتُهُ (1) امْرَأَتِي (2) امْرُؤٌا (1) امْرِئٍ (5) لامْرَأَتِهِ (1) وَامْرَأَةً (1) وَامْرَأَتَ (1) وَامْرَأَتَانِ (1) وَامْرَأَتُهُ (2) وَامْرَأَتِي (1)
انثی به معنای جنس ماده 30 بار آمده:
أُنثَى (8) إِنَاثًا (5) الأُنثَى (2) الأُنثَيَيْنِ (6) بِالأُنثَى (2) كَالأُنثَى (1) وَأُنثَى (1) وَإِنَاثًا (1) وَالأُنثَى (4)
لذا جمع این کلمات :
58+33+30=148 بار
اما در رابطه با کلمهی مرد
در قرآن هم از مرء، هم از رجُل و هم برای بیان جنس نر، از ذکر استفاده شده.
کلمهی رجل و مشتقات آن 66بار آمده:
الرِّجَالَ (3) الرِّجَالُ (1) الرِّجَالِ (3) بِرِجَالٍ (1) رَجُلاً (7) رَجُلاَنِ (1) رَجُلٌ (8) رَجُلٍ (5) رَجُلَيْنِ (4) رِجَالاً (8) رِجَالٌ (6) رِجَالِكُم (2) رِجْلَيْنِ (1) فَرَجُلٌ (1) فَرِجَالاً (1) لِرَجُلٍ (2) لِلرِّجَالِ (2) وَأَرُجُلِهِنَّ (1) وَأَرْجُلَكُم (4) وَأَرْجُلُهُم (2) وَرَجُلاً (1) وَرَجِلِكَ (1) وَلِلرِّجَالِ (1)
مرء به معنای مرد 4 بار آمده:
الْمَرْءُ (2) الْمَرْءِ (2)
ذکر به معنای جنس نر 18 بار آمده:
ءَالذَّكَرَيْنِ (2) الذَّكَرَ (3) الذَّكَرُ (2) الذُّكُورَ (1) الذُّكْرَانَ (1) ذَكَرٍ (5) ذُكْرَانًا (1) لِذُكُورِنَا (1) لِلذَّكَرِ (1) فَلِلذَّكَرِ (1)
لذاجمع این کلمات 66+4+18=88
...........................................................
۵ – تعداد كلمات فرشته ( ملائكه ) و شيطان به طور مساوي ۶۸ ميباشد.
اولا "ملائکه" را بصورت جمع و "شیطان" را بصورت مفرد در نظر گرفتن مغلطهای است آشکار؛ اما باز در این مغلطه، دروغ نهفته است.
اینکه از میان مشتقات گوناگون "ملَک"، فقط کلمهی "ملائکه" که جمع "ملک" است را بگیریم در واقع هدف مغلطهکاری است.
کلمهی "ملَک "(با فتحه بر لام) که مفرد "ملائکه" است، با مشتقات آن در قرآن 96 بار آمده است:
الْمَلاَئِكَةَ (9) الْمَلاَئِكَةُ (21) الْمَلاَئِكَةِ (8) الْمَلِكُ (6) الْمَلِكِ (3) بِالْمَلاَئِكَةِ (1) لِلْمَلاَئِكَةِ (9) مَلاَئِكَةً (4) مَلاَئِكَةٌ (2) مَلَكًا (3) مَلَكٌ (6) مَلَكٍ (1) مَلَكَيْنِ (1) مَلَكُ (1) وَالْمَلاَئِكَةُ (10) وَالْمَلاَئِكَةِ (4) وَالْمَلَكُ (2) وَمَلاَئِكَتَهُ (1) وَمَلاَئِكَتُهُ (1) وَمَلاَئِكَتِهِ (3)
اما کلمهی شیطان
این کلمه در قرآن 88 بار آمده:
الشَّيَاطِينَ (5) الشَّيَاطِينُ (4) الشَّيَاطِينِ (4) الشَّيْطَانَ (10) الشَّيْطَانُ (34) الشَّيْطَانِ (19) شَيَاطِينَ (1) شَيَاطِينِهِم (1) شَيْطَانًا (2) شَيْطَانٍ (4) لِلشَّيَاطِينِ (1) لِلشَّيْطَانِ (1) وَالشَّيَاطِينَ (2)
پاسخ شماره 5 و 6 یکی است.
...................................................
۷ – دو كلمه مترادف دنيا و آخرت هريك دقيقاً ۱۱۵ بار در قرآن آمده است.
البته در این مورد، ایشان اقدام به مغلطه کاری، کرده اند:
اولا؛ کی گفته که مترادف دنیا آخرت است؟ دنیا مؤنث ادنی و به معنی پائین تر می باشد پس ضد آن علیا است.
این مغلطه را به کنار؛ فرض می کنیم که منظور، معنای کلمه نیست و مفهوم آن مد نظر ایشان است؛ یعنی بعنوان اسم مکان و یا زمان در نظر می گیریم.
ایشان باید بدانند که در قرآن علاوه بر استفاده از آخره بعنوان مکانی پس از این جهان و یا زمانی پس از این جهان، از نامهای دیگری نیز استفاده کرده است:
1- یوم الدین(حمد/1)
2- یوم القیامه (قیمه/1)
3- الساعه (انعام/31)
4- یوم الحسره (مریم/39)
5- المیعاد (قصص/85)
6- یوم البعث (روم/56)
7- یوم الفصل (صافات/21)
8- یوم التلاق (غافر/7)
9- یوم الجمع ( شوری/7)
10- یوم الوعید (ق/20)
11- الواقعه (واقعه/1)
12- یوم التغابن ( تغابن/9)
13- الحاقه (حاقه/1)
14- القارعه ( قارعه/1)
15- الطامه الکبری (نازعات/34)
16- الصاخه (عبس/33)
17- الغاشیه (غاشیه/1)
18- الاخره (بقره/4)
19- یوم الاخَر (بقره/8)
اما بررسی این موضوع:
در این مورد درست است که از بین مشتقات "دنو" که "الدنیا" نیز فقط یکی از آنهاست؛ 115 بار آمده.
أَدْنَى (9) الأَدْنَى (2) الدُّنْيَا (115) دَانٍ (1) دَانِيَةٌ (2) دَنَا (1) وَأَدْنَى (1) وَدَانِيَةً (1) يُدْنِينَ (1)
اما از میان این همه مشتقات ءاخر، معلوم نیست کدامیک را گلچین نمودهاند که به عدد 115 رسیده اند؟:
ءَاخَرَ (10) ءَاخَرَانِ (1) ءَاخَرُونَ (1) ءَاخَرِينَ (8) ءَاخِرَهُ (1) أَخَّرْتَنَا (1) أَخَّرْتَنِ (1) أَخَّرْتَنِي (1) أَخَّرْنَا (1) أَخِّرْنَا (1) أُخَرَ (2) أُخْرَاكُم (1) أُخْرَاهُم (1) أُخْرَى (15) الأَخَرُ (2) الأَخَرِ (1) الأَخَرِينَ (5) الأَخِرَ (3) الأَخِرَةَ (11) الأَخِرَةُ (5) الأَخِرَةِ (55) الأَخِرِ (23) الأَخِرِينَ (8) الأُخْرَى (5) الْمُسْتَئْخِرِينَ (1) بِأَخَرِينَ (1) بِالأَخِرَةِ (21) تَأَخَّرَ (2) تَسْتَئْخِرُونَ (1) فَأَخَرَانِ (1) لأُخْرَاهُم (1) لَلأَخِرَةَ (1) لِلأَخِرِينَ (1) نُؤَخِّرُهُ (1) وَءَاخَرَ (1) وَءَاخَرُ (1) وَءَاخَرُونَ (4) وَءَاخَرِينَ (3) وَءَاخِرُ (1) وَءَاخِرِنَا (1) وَأَخَّرَ (1) وَأَخَّرَت (1) وَأُخَرَ (2) وَأُخَرُ (1) وَأُخْرَى (3) وَالأَخِرَةَ (1) وَالأَخِرَةُ (3) وَالأَخِرَةِ (15) وَالأَخِرُ (1) وَالأَخِرِينَ (1) وَبِالأَخِرَةِ (1) وَلَلأَخِرَةُ (2) وَيُؤَخِّرَكُم (1) وَيُؤَخِّرْكُم (1) يَتَأَخَّرَ (1) يَسْتَأْخِرُونَ (1) يَسْتَئْخِرُونَ (4) يُؤَخَّرُ (1) يُؤَخِّرَ (1) يُؤَخِّرُهُم (3)
البته من "اخِرَه" را شمردم؛ به عدد 115 نرسیدم(احتمالا من اشتباه می کنم)، اما فرض که درست؛ چرا از میان 18 کلمهای که در قرآن برای بیان روز قیامت استفاده شده، تنها "الاخره" را گلچین نموده اند؟!
همچنین کلمهی الاخِر، در تمام قرآن به معنای آخرت میباشد.
این کلمه در قرآن 26 باز تکرا شده است:
الأَخِرَ:
العنكبوت/36 الأحزاب/21 الممتحنة/6
الأَخِرِ:
البقرة/8 /62 /126 /177 /228 /232 /264 آل عمران/114 النساء/38 /39 /59 /136 /162 المائدة/69 التوبة/18 /19 /29 /44 /45 /99 النور/2 المجادلة/22 الطلاق/2
البته کلمهی الاخرُ نیز دو بار تکرار شده است:
حدید/3 (هو الاولُ و الاخِرُ...)
یونس/10 ( ... وءاخِرُ دعواهم...)
که در هیچکدام، معنای روز قیامت را نمیدهد.
...............................................................
۸ – دو كلمه « عقل » و « نور » هر كدام به تساوي ۴۹ بار تكرار شده است ( اشاره به نقش تعقل در هدايت.
این که ما در قران بگردیم تا دو کلمه که مشتقاتشان با هم برابر است را پیدا کرده و به هم ربط دهیم؛ بدور از روشنفکری و هدف باز مغلطهکاری است.
چرا کلمهی فکر را کنار گذاشته شده؟ قرآن در این مورد، از کلمهی تفکر و عقل استفاده نموده؛ البته در قرآن از بصیرت نیز هنگام دعوت به اسلام، استفاده شده است؛ چرا این کلمه را کنار گذاشتهاید و فقط به عقل چسبیدهاید؟
وانگهی در 1400 سال پیش، اعراب بادیه نشین به طنابی که با آن پای شتران را میبستند، عقل میگفتند؛ این طناب را هنگامیکه از پای شتر باز میکردند، بر سرشان میگذاشتند؛ لذا به مرور، به مغزشان نیز عقل گقتند؛ البته عربها هنوز نیز از این طنابها روی پارچهای بر سرشان میگذارند و آنرا عقال مینامند. ولی با این وجود باز در مطلب بالا ناراستی نهفته است. اگر کلمهی "عقل" و "نور" مد نظر ایشان باشد؛ باید گفت که کلمهی "عقل"(مفرد) حتی یکبار هم نیامده.
اما مشتقات آن 49 بار آمده است :
تَعْقِلُونَ (24) عَقَلُوهُ (1) نَعْقِلُ (1) يَعْقِلُهَا (1) يَعْقِلُونَ (22)
تفکر به همان معناست که متاسفانه این کلمه را کنار گذاشتهاند.
این کلمه با مشتقات آن 18 بار آمده:
تَتَفَكَّرُوا (1) تَتَفَكَّرُونَ (3) فَكَّرَ (1) وَيَتَفَكَّرُونَ (1) يَتَفَكَّرُوا (2) يَتَفَكَّرُونَ (10)
بصر به معنای دقت کردن و با حالت فعل نیز بارها در قرآن آمده است:
همانگونه که ملاحظه میگردد، بدون احتساب مشتقات بصر، جمع کلمات بالا از 49 بسیار بیشتر است.
اما در رابطه با نور
نور در قرآن43 بار آمده:
النُّورَ (1) النُّورُ (1) النُّورِ (8) بِنُورِ (1) بِنُورِهِم (1) لِنُورِهِ (1) نُورًا (9) نُورٌ (2) نُورٍ (3) نُورَ (2) نُورَنَا (1) نُورَهُ (1) نُورُ (1) نُورُهُم (2) نُورِكُم (1) نُورِهِ (2) وَالنُّورَ (1) وَالنُّورُ (1) وَالنُّورِ (1) وَنُورٌ (2) وَنُورُهُم (1)
اما نور و مشتقات آن 196 بار آمده
التَّنُّورُ (2) النَّارَ (11) النَّارُ (21) النَّارِ (70) النُّورَ (1) النُّورُ (1) النُّورِ (8) الْمُنِيرِ (2) بِنُورِ (1) بِنُورِهِم (1) فَالنَّارُ (2) لِنُورِهِ (1) مُنِيرًا (2) مُنِيرٍ (2) نَارًا (19) نَارٌ (4) نَارٍ (5) نَارَ (3) نَارُ (3) نَارِ (5) نُورًا (9) نُورٌ (2) نُورٍ (3) نُورَ (2) نُورَنَا (1) نُورَهُ (1) نُورُ (1) نُورُهُم (2) نُورِكُم (1) نُورِهِ (2) وَالنَّارُ (1) وَالنُّورَ (1) وَالنُّورُ (1) وَالنُّورِ (1) وَنُورٌ (2) وَنُورُهُم (1) يَانَارُ (1)
..............................................................
۹ - « شكر » و مصيبت هر كدام ۷۵ بار ( اشاره به شكر نعمت براي رفع مصيبت ) آمده است .
در این مورد معلوم نیست که بر چه اساسی دو کلمه ی "شُکر" و "مصیبت" انتخاب شده است.
قرآن ضد "شکر" واژهی "کفر" میداند:
(لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید)
همچنین نتیجهی آنرا "عذاب" و نه "مصیبت" میداند.
از نظر قرآن "مصیبت" قابل دور کردن نیست و ما در مقابل آن باید صبر نمائیم؛ زیرا در هنگام از دست دادن عزیزانمان،
از این کلمه یاد میکند:
(... اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون)
اما این کلمه که خود مشتق صوب است، 76 بار و به 45 حالت کوناگون آمده است:
أَصَابَ (5) أَصَابَت (1) أَصَابَتْكُم (2) أَصَابَتْهُ (1) أَصَابَتْهُم (2) أَصَابَكَ (3) أَصَابَكُم (4) أَصَابَهَا (1) أَصَابَهُ (1) أَصَابَهُم (3) أَصَابَهُمُ (2) أَصَبْتُم (1) أَصَبْنَاهُم (1) أُصِيبُ (1) تُصِبْكَ (2) تُصِبْكُم (1) تُصِبْهُم (5) تُصِيبَنَا (1) تُصِيبَنَّ (1) تُصِيبَهُم (2) تُصِيبُهُم (1) تُصِيبُوا (1) سَيُصِيبُ (2) سَيُصِيبُهُم (1) صَوَابًا (1) فَأَصَابَتْكُم (1) فَأَصَابَهَا (1) فَأَصَابَهُ (1) فَأَصَابَهُم (2) فَتُصِيبَكُم (1) فَيُصِيبُ (2) كَصَيِّبٍ (1) مُصِيبَةٌ (6) مُصِيبَةٍ (3) مُصِيبَةُ (1) مُصِيبُهَا (1) وَأَصَابَهُ (1) يُصِبْكُم (1) يُصِبْهَا (1) يُصِيبَكُم (1) يُصِيبَكُمُ (1) يُصِيبَنَا (1) يُصِيبَهُم (2) يُصِيبُ (1) يُصِيبُهُم (1)
من که نفهمیدم کدامیک از کلمات بالا حذف شده است!؟
اما شُکر
این کلمه با مشتقات آن 75 بار آمده است:
ءَأَشْكُرُ (1) أَشْكُرَ (2) اشْكُر (2) الشَّاكِرِينَ (7) الشَّكُورُ (1) بِالشَّاكِرِينَ (1) تَشْكُرُوا (1) تَشْكُرُونَ (19) شَاكِرًا (3) شَاكِرٌ (1) شَاكِرُونَ (1) شَاكِرِينَ (1) شَكَرَ (2) شَكَرْتُم (2) شَكُورًا (1) شَكُورٌ (4) شَكُورٍ (4) شُكُورًا (2) شُكْرًا (1) مَشْكُورًا (2) وَاشْكُرُوا (5) يَشْكُر (1) يَشْكُرُ (2) يَشْكُرُونَ (9)
فکر کنم در این مورد در ارائهی آمار دقت لازم را نفرمودهاند.
..............................................................
۱۱ – محمد و شريعت هر كدام ۴ بار ( ارتباط پيامبر با آموزش هايش
اگر فرضا کلمهی محمد در قرآن 4 بار آمده باشد, کسی برای هدفی خاص در قرآن بگردد که کدام کلمه چهار بار آمده و آنرا به محمد ربط بدهد، کار جالبی نیست؛ اگر بجای شریعت، کلمهی دیگری نیز چهاربار آمده بود، آنرا به گونهای به محمد ربط میدادند.
البته کلمه ی شرع و مشتقات آن 5 بار در قرآن آمده است.شَرَعَ (1) شَرَعُوا (1) شَرِيعَةٍ (1) شُرَّعًا (1) شِرْعَةً (1)
کلمهی "محمد" نیز در قرآن به در 2 حالت و 4 بار آمده است.
این کلمه از مشتقات "حمد" است، که با مشتقات آن 16 بار آمده است:
أَحْمَدُ (1) الْحَامِدُونَ (1) الْحَمِيدُ (6) الْحَمِيدِ (4) الْحَمْدُ (26) بِحَمْدِ (10) بِحَمْدِكَ (1) بِحَمْدِهِ (4) حَمِيدًا (1) حَمِيدٌ (5) حَمِيدٍ (1) مَحْمُودًا(1) مُحَمَّدٌ (3) مُحَمَّدٍ (1) وَالْحَمْدُ (2) يُحْمَدُوا (1)
.........................................................
بقیه موارد اگر خوب دقت شود مغلطه بازیست؛ زیرا مثلا طبق قرآن ضد "فساد" "اصلاح" است نه "نفع".
در مورد "سحر" و "فتنه" باید گفت که "فتنه" در فارسی به یک معناست؛ اما در زبان عربی به معنای آزمایش است :
وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لِّيَقُولواْ أَهَؤُلاء مَنَّ اللّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنَا أَلَيْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ (انعام/53) و بدين گونه ما برخى از آنان را به برخى ديگر آزموديم تا بگويند آيا اينانند كه از ميان ما خدا بر ايشان منت نهاده است آيا خدا به [حال] سپاسگزاران داناتر نيست
همانگونه که در این آیه مشاهده میشود؛ الله نیز فتنه میکند.
در مورد انفاق نیز دروغی آشکار نهفته است؛ زیرا این کلمه و مشتقات آن 111 بار در قرآن آمده است.
أَنفَقَ (2) أَنفَقُوا (7) أَنفَقْتَ (1) أَنفَقْتُم (4) أَنفِقُوا (4) الإِنفَاقِ (1) النِّفَاقِ (1) الْمُنَافِقُونَ (7) الْمُنَافِقِينَ (15) تُنفِقُوا (8) تُنفِقُونَ (2) فَأَنفِقُوا (1) فَسَيُنفِقُونَهَا (1) فَلْيُنفِق (1) لِتُنفِقُوا (1) لِيُنفِق (1) مُنَافِقُونَ (1) نَافَقُوا (2) نَفَقًا (1) نَفَقَاتُهُم (1) نَفَقَةً (1) نَفَقَةٍ (1) نِفَاقًا (1) وَأَنفَقُوا (4) وَأَنفِقُوا (4) وَالْمُنفِقِينَ (1) وَالْمُنَافِقَاتُ (2) وَالْمُنَافِقَاتِ (3) وَالْمُنَافِقِينَ (4) وَنِفَاقًا (1) وَيُنفِقُوا (1) يُنفِقُ (5) يُنفِقُونَ (20) يُنفِقُونَهَا (1)
اما زکوه و مشتقات آن 59 بار در قرآن آمده است.
أَزْكَى (4) الزَّكَاةَ (24) الزَّكَاةِ (2) تَزَكَّى (4) تُزَكُّوا (1) زَكَاةً (1) زَكَاةٍ (1) زَكَى (1) زَكِيًّا (1) زَكِيَّةً (1) زَكَّاهَا (1) لِلزَّكَاةِ (1) وَالزَّكَاةِ (2) وَتُزَكِّيهِم (1) وَزَكَاةً (1) وَيُزَكِّيكُم (1) وَيُزَكِّيهِم (3) يَتَزَكَّى (2) يَزَّكَّى (2) يُزَكُّونَ (1) يُزَكِّي (2) يُزَكِّيهِم (2)
نیازی به شرحی اضافه نیست خود داوری نمائید.
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 1079
#24
Posted: 11 Jun 2011 21:15
خب برای امشب بسه از الون بوی عزیز هم تشکر میکنم
من موندم دیندارها چجوری میخوان این تناقض گویی های قران رو توجیح کنن
khormalo: تا انجای كه ما اطلاع داریم علی علیه السلام چنین وصله هایی به او نمی چسپد
شما از کجا اطلاع داری ؟
بعدش من گفتم این حرفای من نیستن وگرنه اینجا استدلال میکردم خودمم باید بخونم
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ویرایش شده توسط: bilbilak
ارسالها: 1079
#25
Posted: 11 Jun 2011 21:26
معجزه علمی قرآن , مغلطه یا حقیقت
ابتدا مغلطه کاری مغلطه بازان اسلامی را بخوانید :
معجزه علمی قرآن در مورد جو زمین و آسمان ها، کرسی و عرش خداوند
Posted on آگوست 4, 2009 by aqeedehahlesonnat
در قرآن خداوند توجه ما را به موضوع مهمی در مورد جو زمین جلب می کند.(وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آیَاتِهَا مُعْرِضُونَ) سوره انبیا آیه ۳۲“و آسمان را سقفی محافظ قرار دادیم ولی آن ها از نشانه های او روی گردان هستند”.این خاصیت آسمان با تحقیقات دانشمندان در قرن ۲۰ ثابت شد. جوی که اطراف زمین را فراگرفته است دارای عملکرد های حیاتی بسیار مهمی است. یک نقش آن حفاظت کردن زمین در مقابل شهاب سنگ های کوچک و بزرگ است تا به زمین برخورد نکنند.علاوه بر این، جو زمین تشعشعات خورشیدی را صافی می کند و اجازه نمی دهد که همگی آن ها از جو عبور کنند زیرا بسیاری از آن ها برای حیات روی کره زمین بسیار خطرناک هستند…
معجزه علمی قرآن در مورد جو زمین و آسمان ها، کرسی و عرش خداوند…. در قرآن خداوند توجه ما را به موضوع مهمی در مورد جو زمین جلب می کند.(وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آیَاتِهَا مُعْرِضُونَ) سوره انبیا آیه ۳۲“و آسمان را سقفی محافظ قرار دادیم ولی آن ها از نشانه های او روی گردان هستند”.این خاصیت آسمان با تحقیقات دانشمندان در قرن ۲۰ ثابت شد. جوی که اطراف زمین را فراگرفته است دارای عملکرد های حیاتی بسیار مهمی است. یک نقش آن حفاظت کردن زمین در مقابل شهاب سنگ های کوچک و بزرگ است تا به زمین برخورد نکنند.علاوه بر این، جو زمین تشعشعات خورشیدی را صافی می کند و اجازه نمی دهد که همگی آن ها از جو عبور کنند زیرا بسیاری از آن ها برای حیات روی کره زمین بسیار خطرناک هستند. جالب است که جو تنها تشعشات مفید و بی ضرر شامل نور قابل مشاهده ، فرکانس محدوده اشعه فرابنفش و امواج رادیویی را اجازه عبور می دهد. تمامی این تشعشعات برای حیات روی زمین ضروری هستند. فرکانس محدوده اشعه فرابنفش که جو زمین تنها مقداری از آن را اجازه عبور می دهد برای انجام عمل فوتوسنتز که در گیاهان انجام می شود بسیار مهم است. بیشتر تشعشعات فرابنفش قوی که از طرف خورشید ساطع می شوند توسط جو گرفته می شوند و فقط قسمت ضروری و کمی از آن طیف به زمین می رسد.نقش حفاظتی جو به این جا خاتمه نمی یابد. جو همچنین زمین را در مقابل دمای بسیار کم فضای بیرونی که حدود ۲۷۰ درجه سانتی گراد زیر صفر است حفاظت می کند.شکل بالا نشان دهنده شهاب سنگی است که به طرف زمین در حال حرکت می باشد. خرده سنگ هایی که در فضا سرگردان هستند و تعدادشان بسیار زیاد می باشد خطر زیادی برای زمین دارند. اگر به سطح ماه نگاه کنید می بینید که دارای فرورفتگی های عمیقی است که در اثر برخورد شهاب سنگ ها با آن می باشد. ولی خداوند خالق جو زمین را به گونه ای آفریده است تا این اجرام اجازه رسیدن به زمین نداشته باشند و قبل از رسیدن به سطح زمین در اثر حرارت زیاد به وجود آمده در اثر اصطکاک با جو ذوب می شوند. خداوند را به خاطر این نعمت بزرگ شاکر هستیم؟بسیاری از ما حتی به آسمان بالای سرخودمان نگاه نمی کنیم چه برسد به اینکه به نقش آن توجه کنیم. تصور کنید که این نقش جو در حفاظت در مقابل سنگ های آسمانی وجود نداشت، آن وقت زمین به چه شکلی در می آمد؟ آن وقت ساکنان زمین باید دائم در مورد برخورد سنگ ها نگران باشند.به این تصویر نگاه کنید.تصویری از حفره عظیمی می باشد که در اثر برخورد یک شهاب سنگ در صحرای آریزونای آمریکا ایجاد شده است. انرژی ساطع شده از خورشید آن قدر زیاد است که حتی تصور آن برای ما مشکل می باشد. یک انفجار خورشیدی معادل ۱۰۰ میلیارد بمب اتمی است که آمریکا در جنگ جهانی درشهر هیروشیمای ژاپن انداخت. به شکل شماره ۴ نگاه کنید.
در هر لحظه ده ها انفجار از این نوع در خورشید رخ می دهد. ۵۸ ساعت بعد از یکی از این انفجارات مشاهده شد که عقربه های قطب نماها حرکاتی غیر عادی نشان می دهند و دمای جو زمین در ارتفاع ۲۵۰ کیلومتری به بیش از ۲۵۰۰ درجه سانتی گراد رسید. بدون وجود جو مناسب و کمربند ون آلن، این تشعشعات زندگی را روی زمین به سرعت نابود می کرد.مگنتوسفر (magnetosphere) یا میدان مغناطیسی اطراف زمین که به خاطر میدان مغناطیسی خود زمین به وجود می آید، زمین را در مقابل اجرام آسمانی، تشعشعات خورشید و ذرات کیهانی حفاظت می کند. این میدان مغناطیسی که در شکل شماره ۴ آن را می بینید به نام کمربند ون آلن نیز شناخته شده است و صدها کیلومتر بالاتر از جو زمین قرار دارد. دکتر Hough Ross در مورد اهمیت کمربند ون آلن می گوید:در حقیقت زمین بیشترین چگالی را در میان تمامی سیارات منظومه شمسی دارد. هسته زمین که از دو فلز نیکل و آهن تشکیل شده است عامل به وجود آمدن این میدان مغناطیسی است. این میدان مغناطیسی نیز به نوبه خود کمربند ون آلن را به وجود می آورد که زمین را در مقابل بمباران تشعشعات خورشیدی حفاظت می کند. اگر این حفاظ وجود نداشت حیات روی زمین غیر ممکن بود. تنها سیاره دیگری که میدان مغناطیسی دارد مریخ می باشد اما قدرت آن ۱۰۰ برابر کم تر از قدرت جو زمین است. حتی سیاره زهره که خواهر سیاره زمین می باشد دارای میدان مغناطیسی نیست و این میدان فقط برای زمین خلق شده است.این تنها گوشه ای از معجزات علمی قرآن در مورد کیهان بود. آیات بسیاری در قرآن وجود دارد که انسان ها را به تامل در این مورد جلب می کند.
اما پاسخ:
اولا متاسفم که بگویم که نویسنده، امانت را در ترجمه عایت نکرده است، او کلمه ی محفوظ را محافظ معنا نموده، محافظ یعنی چیزی که چیزهای دیگر را حفظ مینماید ، محفوظ اسمی است مفعول و به معنای حفاظت شده میباشد، یعنی اینکه خود آسمان نیازبه حفظ دارد؛
اما این به اصطلاح روشنفکران دینی، در اینجا اینگونه القا مینمایند که آسمان همان جو میباشد و اینکه الله بیان نموده، ما آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم، منظورش لایه ی ازن و.... است.
در پاسخ باید گفت که از نظر قرآن، کل ستارگان گیتی در آسمان دنیا (پائین) قرار دارند:
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (صافات/6) ما آسمان دنیا (پائين) را با ستارگان تزيين كرديم.
در فصلت/12 نیز عینا به این مسئله اشاره شده؛
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ در اين هنگام آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد، و آنچه را ميخواست در هر آسماني مقدر فرمود، و آسمان دنیا (پائين) را با چراغهاي (ستارگان) زينت بخشيديم و (پرتاب شهاب سنگها) از استراق سمع شياطين حفظ كرديم، اين است تقدير خداوند دانا.
منظور قرآن از سقف محفوظ, حفظ آسمان از استراق سمع شیطانهاست؛
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (صافات/7) ما آسمان دنيا را به زيور ستارگان آراستهايم।
وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ (صافات/8) و از هر شيطان سركشى محفوظ داشتهايم।
لَا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ(صافات/9) به [اسرار] ملأاعلى گوش نتوانند داد و از هر طرف به سویشان (با شهاب سنگ) پرتاب میشود.
دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ (صافات/10) مگر كسى كه ربايشى بربايد (اطلاعاتی بدست آورد و فرار کند) که در این صورت شهاب سنگی به سویش پرتاب میگردد.
همچنین الله، شهاب سنگ را برای زدن به شیاطین پرتاب میکند.
پس طبق نوشته های مغلطه کاران، اگر منظور قرآن از آسمان، طبقات گوناگون جو میباشد، پس ستارگان باید در همین نزدیکی قرار داشته باشند!
===========================
به یکی دیگر از این نوشته ها توجه نمائید :
جدیدترین نظریهء علمی ثابت کرده است که زمین جزئی از منظومهء شمسی بوده و به مرور زمان از آن جدا شده، به سردی گرایده و قابلیت زندگی را پیدا کرده است। برای صحت این نظریه به وجود آتش فشان ها در بطن زمین و زمین لرزه ها در اثر این آتش فشان ها اشاره میکنند. این نظریهء علمی جدید آنچه را که در قرآن بدان اشاره شده است تأیید میکند:
أولم یرالّذین کفروا أنّ السّموات ولأرض کانتا رتقاً ففتقناهما و جعلنا من الماء کلّ شیءٍ حی، أفلا تؤمنون.( آیا ندیدند کسانیکه کافر شدند، هر آیینه بود آسمانها و زمین خشک و بهم چسپیده، ما گشادیم آنرا و زنده گردانیدیم از آب همه چیز را. آیا ایمان نمی آورند؟) استاد طباره میگوید: این یکی از معجزات علمی قرآن است که علمی جدید آنرا تأیید میکند. علم ثابت کرده است که این هستی یک کتلهء متصل با هم بوده و به مرور زمان تقسیم شده است. منظومهء شمسی ما در نتیجهء همین انقسامات بمیان آمده است. هر چه بخش دوم از آیت ( و جعلنا من الماء کلّ شیءٍ حی...) این آشکارترین اشاره به تأیید حقیقت علمی است که دانشمندان راز آنرا کشف کرده اند. بیشترین کاووشهای کیمیاوی به آب ضرورت دارد و آب عنصر اساسی ادامهء زندگی در هستی و نباتات است. 1ـ رتق بمعنای با هم متصل و یکجا. 2ـ فتق جدایی میان دو چیز. دیگر اینکه؛ این آیت نشان میدهد که خالق و ایجادگر این هستی آنرا بگونه ای ساخته است که برای مخلوقاتش قابل زندگی باشد. اگر درجهء حرارت بحد زیاد پایان باشد درجهء آکسیجن در آن بسیاز زیادی است، وقتی آب جامد میشود حرارت زیادی از آن بیرون رانده میشود و زیر آبرا برای زندگی حیوانات آبی مساعد میسازد. و عجیبترین حکمت قرآنی اینست که، با کلمات بسیار ارزشمندی راز زندگی را بیان میدارد. از ابن عباس(رض) روایت شده است که، در تفسیر این آیت فرموده اند: آسمان بهم چسپیده بود و باران نمی بارید، زمین خشک بود و گیاه نمیرویید، وقتی در زمین مخلوقات پیدا کرده شد آسمان با باران کشوده شد و زمین هم گشوده شد و از آن گیاهان رویید. تفسیر ابن کثیر ج3 ص187 من بدین نظر هستم که؛ این یک تفسیر خوبی است و ازباب استعاره مفسرین پیشین بدین نظر اند، ولی این مانع این نیست که در قرآن نکات علمی وجود داشته باشد که در گذشته مفسرین بدان آگاهی نداشتند و علم امروزی آنرا کشف کرده است و آیات قرآنی احتمال چندین توجیه را دارند. اینجا هیچ مانع از فهم اسرار قرآن وجود ندارد و میشود که متأخرین چیزهای را بدانند که متقدمین نداسته بودند. خداوند(ج) فرموده است: سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتی یتبیّن لهم أنّه الحق. ( بزودی مینمایم ما برایشان نشانه های قدرت خود را در کناره جهان ( طبیعت) و در ذات خودشان، تا برایشان ثابت گردد که این قرآن حق است)شاید این از نشانه های اعجاز باشد که خداوند(ج) در قرن بیستم توسط انسان آنرا کشف کرده است.
دانشمند دیگری بنام ( جامو) میگوید: هستی در وهلهء اول پیدایشش پر از گازهای بوده که طور منظم در فضا توزیع شده بودند و از آنجا عملیهء تکوین آغاز یافته است. این نظریه ای است که قرآنکریم آنرا تأیید میکند. اگر نص قرآنی در رابطه موجود نمیبود شاید اکثر ما این فرضیهء علمی را نادرست میپنداشتیم و یا به آن بدیدهء شک مینگریستیم. : ثمّ استوی إلی السّماء و هی دخانٌ، فقال لها و للأرض إتیا طوعاً أو کرهاً، قالتا أتینا طائعین.( بعد از آن بسوی آسمان شد که از دود بود، و گفت برای آن و زمین بیایید بفرمان من خواسته یا نخواسته، گفتند: آمدیم خواسته و فرمانبردار) درین آیت کریمه قرآن مصدر پیدایش و خلقت این هستی را دود( دخان) معرفی کرده است. دود چیزی است که عربها از اشیاء ملموس آنرا درک میکردند که در حقیقت همان گاز است. آیا چهارده قرن قبل در مقدور یک شخص که خواندن و نگاشتن نمیدانست بود که این کشف علمی قرن بیستم را بداند، آنهم در زمانیکه مردم از هستی و اسرار آن چیزی نمیدانستند؟!
پیدایش هستی: دانشمند فضایی( جینز) میگوید: اولین مادهء هستی بشکل گازهای بوده اند که در فضا طور منظم وجود داشتند و مجموعهء کهکهشانها از کثافت وتجمع این گاز های پدید آمده اند.
دانشمند دیگری بنام ( جامو) میگوید: هستی در وهلهء اول پیدایشش پر از گازهای بوده که طور منظم در فضا توزیع شده بودند و از آنجا عملیهء تکوین آغاز یافته است. این نظریه ای است که قرآنکریم آنرا تأیید میکند. اگر نص قرآنی در رابطه موجود نمیبود شاید اکثر ما این فرضیهء علمی را نادرست میپنداشتیم و یا به آن بدیدهء شک مینگریستیم. : ثمّ استوی إلی السّماء و هی دخانٌ، فقال لها و للأرض إتیا طوعاً أو کرهاً، قالتا أتینا طائعین.( بعد از آن بسوی آسمان شد که از دود بود، و گفت برای آن و زمین بیایید بفرمان من خواسته یا نخواسته، گفتند: آمدیم خواسته و فرمانبردار) درین آیت کریمه قرآن مصدر پیدایش و خلقت این هستی را دود( دخان) معرفی کرده است. دود چیزی است که عربها از اشیاء ملموس آنرا درک میکردند که در حقیقت همان گاز است. آیا چهارده قرن قبل در مقدور یک شخص که خواندن و نگاشتن نمیدانست بود که این کشف علمی قرن بیستم را بداند، آنهم در زمانیکه مردم از هستی و اسرار آن چیزی نمیدانستند؟!
مطلبی دیگر از نوع شالاتانیزم اسلامی را بخوانید که چگونه آسمان را به ریسمان پیوند میدهند!
در پاسخ باید عرض کرد که الله، ابتدا زمین را در دو روز خلق نمود؛
قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ (فصلت/9) بگو: آيا شما به آن كسي كه زمين را در دو روز آفريد كافر هستيد؟ و براي او همانندهائي قائل ميشويد؟ او پروردگار جهانيان است .
و در دو روز دیگر آنچه را که در زمین است خلق مینماید, پس خلقت زمین و آنچه را که در آن است در چهار روز به پایان میرسد؛
وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِينَ (فصلت/10) و در آن لنگرهائی (کوهها) قرار داد و بركاتي در آن آفريد، و مواد غذائي مختلف آن را مقدر فرمود، اينها همه در چهار روز بود، درست به اندازه نياز تقاضا كنندگان!
او در آغاز، زمین و آنچه را که در آن است؛ خلق نمود، بعد از این است که به سراغ آسمانها میرود و آنها را در دو روز، خلق و محکم مینماید، تا مبادا بر زمین بیفتد:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاء أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ (حج/22) آيا نديدهاى كه الله آنچه را در زمين است به نفع شما رام گردانيد و كشتيها در دريا به فرمان او روانند و آسمان را نگاه مىدارد تا [مبادا] بر زمين فرو افتد مگر به اذن خودش در الله نسبت به مردم سخت رئوف و مهربان است।
پس از خلقت زمین و آنچه را که در آن هست, یعنی کوهها و نهرها و ... به خلقت آسمان پرداخت؛
ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ (فصلت/11 ) سپس به آسمان پرداخت كه به صورت دودى (ناشی از پیدایش زمین) بود، به آن و به زمين فرمود خواه يا ناخواه رام شويد، [به زبان حال] گفتند البته رام و تسليم هستيم.
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (فصلت/12) در اين هنگام آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد، و آنچه را ميخواست در هر آسماني مقدر فرمود، و آسمان پائين را با چراغهاي زينت بخشيديم و (با شهابها) از استراق سمع شياطين حفظ كرديم، اين است تقدير الله دانا।
الله آسمان را بر روی زمین خلق نمود:
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ (انبیاء/30) آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم چسبیده بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زندهاى را از آب پديد آورديم آيا ايمان نمىآورند।
و سپس آنرا بالا برد:
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا (نازعات/28) سقف کلفتش را بالابرده و آن را محکم ساخت (که نیفتد)।
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا (فاطر/41)
آیا نوشته های بالا توهین به علم نیست که الله ادعا دارد، ابتدا زمین، سپس کوهها، پس از آن آسمان و در آخر ستارگان را خلق میکند؟
من در نوشته های بالا از خودم زیاد مطلب ننوشتم؛ بخوانید و شالاتانیزم را دریابید.
برای بررسی بیشتر این موضوع اینجا را کلیک نمائید.
مطلبی دیگر از نوع شالاتانیزم اسلامی را بخوانید که چگونه آسمان را به ریسمان پیوند میدهند.
=============================
کمبود آکسیژن:
از زمانی که عملیه و توانای پرواز برای بشر میسر شد دانشمندان به یک پدیده ای طبیعی پی بردند که عبارت از کمبود آکسیژن در طبقات بالای فضاست। وقتی انسان به بالا میرود و در فضا قرار میگیرد این امر را درک میکند و احساس نفس تنگی مینماید و هرچه بالا میرود احساس خفقان میکند و تا حدی که دیگر زندگی بدون آکسیژن غیر ممکن میگردد। از همینرو خدمه های پرواز به مسافرین می آموزند که که هرگاه طیاره به ارتفاع بیشتر از 35 هزار قدم بلند شود خریطه های اکسیژن های مصنوعی را استفاده کنند। ولی قرآنکریم در چهارده قرن قبل و قبل از کشف عملیهء پرواز به این امر اشاره کرده است: ( فمن یریدالله أن یهدیه یشرح صدره للإسلام و من یرید أن یضله یجعل صدره ضیقاً حرجاً کأنّما یصّّعّد فی السّماء। ـ کسی را اراده کند خداوند که هدایت کند اورا، گشاده میسازد سینهء او را به اسلام و کسی را که بخواهد گمراه کند میگرداند سینهء اورا تنگ، مشکلدار گویا اینکه به آسمان بالا میرودـ (در گذشته متقدّمین این آیت را مطابق فهم خود و زمان خود تفسیر میکردند و میگفتند: یعنی همانند کسیکه تلاش میکند تا به آسمان برود، ولی نمیتواند। یا اینکه؛ کسی تلاشی کاری را کند که محال است। علم جدید آمد و معجزه علمی قرآن ظاهر شد و یک اتفاق عجیبی را میان آیت قرآن و واقعیت علمی ایجاد کرد। این یک تصدیق دیگری بود درین عصر بر راستی نبوت محمد(ص)। قسم بخداست این قرآن چه زیبا و پذیرفتنیست!
اولا؛ این مسئله فقط در جو زمین رخ میدهد، آن هم عکس این حالتی که بیان شده.
ثانیا؛ این مسئله بیشتر به خاطر کمبود فشار است تا اکسیژن.
و البته از نظر آقایان، جو زمین همان آسمان است؛ که مغلطه کاریست، این مسئله را توضیح دادم.
اما اگر باز جو زمین را آسمان فرض کنند که البته ستارگان را خارج از آسمان در نظر میگیرند؛ قرآن ار لفظ" ضقا حرجا" که به معنای تنگی شدید است، استفاده میکند؛ در ابتدای آیه، قرآن میگوید که ما سینه ی او را گشاد میسازیم و فشاری ار جانب الله، بر سینه اش وارد نمیشود، این بدان معناست، هنگامیکه او بر روی زمین قرار دارد، فشاری را تحمل نمیکند؛ اما همینکه بالا رفت، آنچنان فشاری بر سینه اش وارد میشود که احساس تنگی شدید در سینه را دارد؛ این گفته، خلاف قوانین پاسکال در زمینه ی فشار میباشد، زیرا در ارتفاع، فشار کمتر میشود.
مغلطه کاری دیگر
پرده های جنین:
علم ثابت کرده است که جنین در رحم مادر محاط به سه پرده است، این پرده ها تنها با تشریخ دقیق علمی قابل درک میشود، ورنه با دید چشم تنها میتوانی یک پرده را مشاهده کنی। این چیزی است که طب امروز به آن پی برده است، ولی قرآنکریم از قبل این امر را تأیید کرده است। این آیت در سورهء زمر: یخلقکم فی بطون أمّهاتکم خلقاً من بعد خلقٍ فی ظلماتٍ ثلاث، ذلکم الله ربّکم له الملک।( آفرید شمارا در شکم های مادران تان آفریدنی بعد از آفریدنی در تاریکی های سه گانه، اینست خدای شما پروردگارتان که اوراست پادشاه)درین آیت خداوند (ج) خبر داده است که جنین در سه پرده پوشیده است که آنهارا بنام ظلمات( تاریکها) یاد نموده است، چون این پرده ها طوری اند که مانع رسیدن نور و روشنی به جنین میشوند। علم امروزی هم به این حقیقت تأکید دارد
اولا این خلقت ربطی به پرده و غیر پرده ندارد, قرآن اشاره به مراحل خلقت سه گانه ی انسان را دارد(از دید خودش), او را ابتدا از گل بدبوئی، آفرید:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ (»ومنون/12) و به راستى كه انسان را از چكيده گل آفريديم.
سپس او را بصورت نطفه ای در جایگاهی امن (رحم) و استوار، قرار داد:
ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ (مومنون/13) آنگاه او را به صورت نطفهاى در جايگاهى استوار قرار داديم।
و مرحله سوم همان تبدیل او به علقه (خون بسته )، میباشد:
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (مومنون/14) آنگاه نطفه را به صورت خون بسته و سپس خون بسته را به صورت گوشت پاره درآورديم، و سپس گوشت پاره را استخواندار كرديم و آنگاه بر استخوانها پردهاى گوشت پوشانديم، آنگاه آن را به صورت آفرينشى ديگر پديد آورديم، بزرگا خداوندا كه بهترين آفرينندگان است.
این است مراحل سه گانه پیدایش انسان از دید قرآن
البته نوشته هائی دیگر نیزوجود دارد که ارزش بحث کردن را ندارند و همه میتوانند با اندکی توجه، به شالاتانیزم اسلامی پی ببرند.
برای بررسی زن از دیدگاه اسلام اینجا را کلیک نمائید.
اما ببینید در مقابل آیاتی که غیر عقلانی هستند چگونه پاسخ میدهند :
یکی از عبارات قرآنی که هنوز برای بشر قابل فهم نیست مفاهیم عرش و کرسی خداوند می باشند। خداوند در آیه زیر می فرمایند که آسمان را هفت طبقه آفریدیم و آسمان اول را با ستارگان مزین ساختیم: فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَأَوْحَی فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَزَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَحِفْظًا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَل
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 1079
#26
Posted: 11 Jun 2011 21:27
معجزه علمی قرآن , مغلطه یا حقیقت (بخش دوم)
پیدایش هستی: دانشمند فضایی( جینز) میگوید: اولین مادهء هستی بشکل گازهای بوده اند که در فضا طور منظم وجود داشتند و مجموعهء کهکهشانها از کثافت وتجمع این گاز های پدید آمده اند.
دانشمند دیگری بنام ( جامو) میگوید: هستی در وهلهء اول پیدایشش پر از گازهای بوده که طور منظم در فضا توزیع شده بودند و از آنجا عملیهء تکوین آغاز یافته است. این نظریه ای است که قرآنکریم آنرا تأیید میکند. اگر نص قرآنی در رابطه موجود نمیبود شاید اکثر ما این فرضیهء علمی را نادرست میپنداشتیم و یا به آن بدیدهء شک مینگریستیم. : ثمّ استوی إلی السّماء و هی دخانٌ، فقال لها و للأرض إتیا طوعاً أو کرهاً، قالتا أتینا طائعین.( بعد از آن بسوی آسمان شد که از دود بود، و گفت برای آن و زمین بیایید بفرمان من خواسته یا نخواسته، گفتند: آمدیم خواسته و فرمانبردار) درین آیت کریمه قرآن مصدر پیدایش و خلقت این هستی را دود( دخان) معرفی کرده است. دود چیزی است که عربها از اشیاء ملموس آنرا درک میکردند که در حقیقت همان گاز است. آیا چهارده قرن قبل در مقدور یک شخص که خواندن و نگاشتن نمیدانست بود که این کشف علمی قرن بیستم را بداند، آنهم در زمانیکه مردم از هستی و اسرار آن چیزی نمیدانستند؟!
نویسنده ی این مقاله، احتمالا یادش رفته( شاید هم عمدا) که الله ابتدا زمین را آفرید:
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره/29) اوست آن كسى كه آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس به آسمان پرداخت و هفت آسمان را محکم كرد و او به هر چيزى داناست
پیدایش زمین، چهار روز وقت الله را گرفت:
قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ (فصلت/9) بگو: آيا شما به آن كسي كه زمين را در دو روز آفريد كافر هستيد؟ و براي او همانندهائي قائل ميشويد؟ او پروردگار جهانيان است .
و در دو روز دیگر آنچه را که در زمین است خلق مینماید , پس خلقت زمین و آنچه را که در آن است در چهار روز به پایان میرسد , وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِينَ (فصلت/10) و در آن لنگرهائی (کوهها) قرار داد و بركاتي در آن آفريد، و مواد غذائي مختلف آن را مقدر فرمود، اينها همه در چهار روز بود، درست به اندازه نياز تقاضا كنندگان!
بعد از این بود که اقدام به پیدایش آسمان نمود، او آسمان را بر روی زمین، در مدت دو روز آفرید و آنرا بالا برد:
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا (نازعات/28) سقف کلفتش را بالابرده و آن را محکم ساخت.
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ (انبیاء/30) آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم چسبیده بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زندهاى را از آب پديد آورديم آيا ايمان نمىآورند(1 ), ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ (فصلت/11) سپس سراغ محکم سازی آسمان رفت در حالي كه به صورت دود بود، به آن و به زمين دستور داد به بیائید و شكل گيريد، خواه از روي اطاعت و خواه اكراه! آنها گفتند: ما از روي طاعت ميآئيم.
این دود ناشی از پیدایش زمین بود.
نویسنده ی این مقاله، دانش را مسخره نمیکند؟
قرار گرفتن الله بر روی زمین و بالا بردن آسمان، مسخره کردن دانش بشری نیست؟
کدام دانشمند ادعا مینماید که ابتدا و پیش از شکل گیری ستارگان، زمین بوجود آمده و پس از آن کوهها و رودها پدید آمدند و سپس آسمان بوجود آمد و دست آخر، ستارگان به عنوان زینت آسمان شکل گرفتند؟
کدام دانشمند ادعا دارد که کهکشانها، پس از پیدایش زمین، پدید آمدند؟
اگر این به اصطلاح روشنفکران اسلامی، نظریه ی انفجار بزرگ(بیگ بنگ) را قبول دارند:
اولا؛ باید بپذیرند که ابتدای پیدایش گیتی، ماده ای شکل نگرفته بود و هستی فقط شامل انرژی بوده است که در مرحله ی بعد، کهکشانها شکل گرفتند؛ سپس ستارگان و در آخر هم سیارات که زمین یکی از آنهاست شکل گرفت.
الله میگوید که پیش از پیدایش زمین، آسمان و ستارگان، عرش او بر روی آب وجود داشت!
وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ (هود/7) او كسي است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر آب قرار داشت، تا شما را آزمايش كند تا كداميك عملتان بهتر است و اگر بگوئي شما بعد از مرگ برانگيخته ميشويد مسلما كافران ميگويند اين سحر آشكاري است!
عرش الله که قرآن از آن یاد مینماید، قطعا یک جسم حقیقی است و نه یک شیء مجازی (آنطور که برخیها میگویند)؛ زیرا برای شیء مجازی، مکان را نمیتوان در نظر گرفت.
فرشتگان الله، عرش او را حمل کرده و از روی آب به طبقه ی هفتم آسمان بردند و در آنجا او را تسبیح میکنند.
ابتدای انفجار بزرگ، هنوز جرمی پدید نیامده بود که آب وجود داشته باشد و در گیتی فقط انرژی وجود داشت.
ثانیا؛ آفریدگار هستی(لحظه ی قبل از بیگ بنگ و پیش از آن)، همان که هستی از اوست، نمی تواند اکنون وجود داشته باشد.
آفریدگاری که جهان از آن بوجود آمده، خود نمیتواند بخشی از آن باشد و در حقیقت گیتی مانند جانداری است که از نطفه ای بسیار کوچک پدید آمده, بعد از پیدایش جاندار, اثری از آن نطفه باقی نخواهد ماند.
برای بررسی داستان پیدایش زمین و آسمان از دید اسلام اینجا را کلیک نمائید.
سوم ـ تجزیهء اتم:
تا آخر قرن نوزدهم اعتقاد برین بود که کوچکترین مادهء هستی اتم است که در یکی از عناصر وجود دارد و اتم غیر قابل تجزیه است، این نظریه چندین قرن وجود داشت و در چندین دههء گذشته دانشمندان توجه بیشترین شان بر اتم بود تا اینکه مؤفق به تجزیهء آن شدند و پی بردند که اتم دارای اجزاء پروتون، نیترون و الکترون است. بواسطهء این تجزیه مؤفق به ساختن بم اتم و بم هایدوژنی شدند. بخداوند(ج) پناه میبرم از شر شیطان رجیم. به این قول پرودگار دانا و توانا توجه کنید: و ما یعزب عن ربّک مثقال ذرةٍ فی الأرض و لا فی السماء ولا أصغر من ذلک ولا أکبر إلاّ فی کتابٍ مبین.( پوشیده نیست از پروردگارتوم چیزی قدر ذره در آسمان و زمین، نه کوچکتر از آن و بزرگتر از آن مگر اینکه در کتاب بیان کننده و واضح است(کلمه أصغر (کوچکتر از ذره) در قرآنکریم اشاره به همین امکان تجزیهء اتم است. و درین قول پروردگا ( ولا فی السّماء) بیانگراینست که خواص اتم در زمین همان خواص اتم در موجودات فضای مثل آفتاب، ستاره ها و سیاره هاست. آیا محمد(ص) خواص اتم را خوانده و برای تجزیهء آن در زمین و آسمان تلاش کرده بود ؟ نه خیر! این بزرگترین معجزهء علمی قرآن و دلیل است برینکه این کتاب وحی الهیست
این آیه در رابطه سرنوشت جهان است، که الله آنرا در کتابی واضح و آشکار پیش از تصمیم به پیدایش جهان کلیه ی پدیده هائی که در گیتی است را قبلا نوشته است و از کوچکترین چیز هم غافل نشده و از قلم نیانداخته.
وانگهی؛ چرا ذره را اتم فرض میکنید؛
ثانیا، اتم کدام عنصر ؟
نویسنده ی این مقاله کوارک را نمی شناسد و الا؛ کوارک را مطرح میکرد و احتمالا اصغر من ذالک هم فوتونهای انرژی بودند؛
اینها اگر شالاتان بازی نیست، پس چیه؟
اگر منظور از ذره، اتم است؛ آیا خیر و شر هم با واحد اتم در روز قیانت و در ترازو وزن میکنند.
دوگانگی یا دوقطبی بودن همه چیز: قبلاً اعتقاد برین بود که زوجیت ( نرو ماده) تنها در میان انسانها و حیوانات وجود دارد. علم جدید آمد و ثابت ساخت که نری ومادگی در نباتات و جمادات و حتی کوچکترین جرم و برق هم وجود دارد، هرچیز جنس مثبت ومنفی دارد وما همه میدانیم که برق باید دو لین یکی برای مثبت ویکی برای منفی داشته باشد. اتم هم وقتی تجزیه شود در خود پروتون و نیترون دارد و هرکدام ازینها حیثیت نر و ماده را دارد. قرآنکریم در چندین آیت به این موضوع اشاره کرده است: 1ـ و من کلّ شیءٍ خلقنا روجین لعلّکم تذکّرون.( از هر چیز خلق کردیم جفت، تا اینکه شما پند بگیرید) درینجا کلمهء ( ومن کلّ شیءٍ) دلالت بر عمومیت دارد. یعنی همه چیز. 2ـ أولم یروا إلی الأرض کم أنبتنا فیها من کلّ زوجٍ کریم.( آیا نمیبینند به زمین که رویانیدیم ما در آن از هر جفت با کرامت آنرا) درین آیت اشاره به نباتات است. 3ـ سبحان الّذی خلق الأزواج کلّها ممّا تنبت الأرض و من أنفسهم و ممّا لا یعلمون.( پاک است ذات که آفریده جفتها را همه از آنچه میرویاند زمین و از خود شما و آنچیز های که شما نمیدانید) این آیت کریمه زوجیت را در همهء موجودات از انسان، حیوان و… که ما میدانیم و یا نمیدانیم ثابت میسازد. پاک و باعظمت است ذات دانای توانا که برهمه چیز احاطه دارد و همه چیز را برشمرده است.
زمین و آسمان چگونه هستند؟
آیا آنها مخلوق هستند یا نه؟
اگر هستند؛ آیا زوجند؟
آسمان چی؟
البته الله اگر میدانست، کسانی قرنها بعد اینگونه آیاتش را تفسیر میکنند آسمان را 7 طبقه نمی آفرید؟
عرش الله چی؟
آیا مخلوق است یا نه؟
اگر مخلوق است، زوجش چیست؟
آیا نوترون، مخلوق است یا نه؟ زوجش چیست؟
اگر گفته شود که منظور از آیه، موجودات زنده است، پس؛
فرشتگان چگونه هستند؟
آیا نر و ماده دارند؟
ژنهای زنده در منی انسان : طب امروزی کشف کرده است که منی دارای زنده جانهای کوچکی است که آنرا بنام ژن یاد میکنند، این ژنها با چشم دیده نمیشوند و باید برای دیدن آنها از مکروسکوب استفاده شود. هر ژن دارای شکلی با سر، گردن و دم است مشابهت به بقه های نوزاد دارد، یا کرمی آبی سیاه است که در دهن حیوانات داخل میشود و خون میمکد. این ژنهای زنده با تخمه های زن خلط میشوند و حمل صورت میگیرد، وقتی القاح صورت گرفت دهن رحم بسته میشود و دیگر چیزی به آن راه نمیآبد، هرچه باقی ژنهای باز مانده میمیرند. این یک تجزیه و نظریهء علمیست. ببینید که قرآن درین رابطه چه میگوید: إقرأ باسم ربّک الّذی خلق. خلق الإنسان من علق.( بخوان بنام پروردگارت ذات که آفرید انسان را از علق) ( علق ) همان شکل کرم یا نوزاد بقه. این معجزهء علمی قرآن و در وقت نزول آن قابل درک نبود و تا اینکه مکروسکوب کشف شد و این امر دانسته شد.
اولا این موجود زنده، ژن نیست؛ بلکه اسپرم است.
ثانیا؛ منظور از علق در اینجا، خون بسته است،
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ . ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ . ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (مومنون/14) و به يقين انسان را از عصارهاى از گل آفريديم سپس آن را نطفهاي در قرارگاه مطمئن (رحم) قرار داديم. سپس نطفه را به صورت علقه (خون بسته) و علقه را به صورت مضغه (چيزي شبيه گوشت جويده) و مضغه را به صورت استخوانهائي در آورديم، از آن پس آن را آفرينش تازهاي ايجاد كرديم، بزرگ است خدائي كه بهترين خلق كنندگان است
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ (حج/5) اي مردم اگر در رستاخيز شك داريد ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از مضغه كه بعضي داراي شكل و خلقت است و بعضي بدون شكل، هدف اين است كه ما براي شما روشن سازيم و جنينهائي را كه بخواهيم تا مدت معيني در رحم مادران قرار ميدهيم بعد شما را به صورت طفل بيرون ميفرستيم، سپس هدف اين است كه به حد رشد و بلوغ برسيد، در اين ميان بعضي از شما ميميرند و بعضي آن قدر عمر ميكنند كه به بدترين مرحله زندگي و پيري ميرسند آنچنان كه چيزي از علوم خود را به خاطر نخواهند داشت زمين را خشك و مرده ميبيني، اما هنگامي كه باران را بر آن فرو ميفرستيم به حركت در ميآيد و نمو ميكند، و انواع گياهان زيبا را ميروياند.
اگر علق اسپرم است؛ پس ابتدا الله از عصاره ی گِل، نطفه خلق میکند و سپس از نطفه (طبق نظر گوینده) ژن تولید میگردد، که خلاف تمام قواعد مربوط به مراحل تشکیل جنین در رحم است.
طبق نظریات اسلامی، بعد از مرحله ی علق است که در انسان روح دمیده میشود؛ در صورتیکه از نظر علمی، زمانی که لقاح صورت می گیرد، جنین تشکیل شده است.
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 1079
#27
Posted: 11 Jun 2011 21:31
الله شهاب سنگ را به سوی جنها پرتاب میکند.
جنها پیش از بعثت محمد ابن عبدالله، همیشه به آسمانها میرفتند تا از اخبار درگاه الله خبردار گردند، این روند ادامه داشت تا اینکه محمد ابن عبدالله از سوی الله بعنوان فرستادهی خویش تعیین شد؛ در این روز جنهائی که برای استراق سمع به آسمانها رفته بودند با شهاب سنگ مواجه شدند؛ الله به محمد میگوید که از قول من بگو گروهی از جنها به سخنانم (کلام الله مجید) گوش دادند و بیان کردند که ما قرآن عجیبی شنیدم؛ محمد در ادامه و از قول جنها میگوید که پیش از آمدن اسلام، ما(جنها) میتوانستیم تا طبقهی هفتم آسمان پیش رویم، پس از لمس آسمان، اقدام به استراق سمع میکردیم، سپس به مردانی از اهل زمین که به ما پناه میبردند این اطلاعات را منتقل میکردیم و آنها با استفاده از این اطلاعات غیبی، به گمراه کردن دیگران مشغول بودند؛ الله هم در آنها سرکشی را زیاد کرده بود، ما گمان میکریم که الله هرگز کسی را بعنوان فرستادهی خویش بر نمیگزیند.
روزی در جایگاهی که مخصوص نشستن بود، نشستیم تا اقدام به استراق سمع و ربایش اطلاعات از بارگاه الهی نمائیم، در ابتدا سخنان عجیبی که همین قرآن باشد را شنیدیم، و پس از آن بود که با پرتاب همهجانبهی شهابسنگ مواجه شدیم و مجبور به فرار گشتیم:
قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبً )جن/1) بگو به من وحي شده است كه جمعي از «جن» به سخنانم گوش فرا دادهاند، سپس گفتهاند: ما قرآن عجيبي شنيدهايم!
يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَن نُّشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا)جن/2) که به راه راست هدايت ميكند، لذا ما به آن ايمان آوردهايم، و هرگز احدي را شريك پروردگارمان قرار نميدهيم।
وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا )جن/3) و اينكه بلند است مقام با عظمت پروردگار ما، و او هرگز براي خود همسر و فرزندي انتخاب نكرده است
وَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا )جن/4) و اينكه سفيهان ما درباره الله سخنان ناروا ميگفتند
وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن تَقُولَ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا )جن/5) و اينكه ما گمان ميكرديم كه انس و جن هرگز دروغ بر الله نميبندند
وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا )جن/6) و مردانى از آدميان به مردانى از جن پناه مىبردند و بر سركشى آنها مىافزودند
وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا كَمَا ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا )جن/7) و اينكه آنها گمان كردند همانگونه كه شما گمان ميكرديد كه خداوند هرگز كسي را (به نبوت) مبعوث نمی کند
وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاء فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا )جن/8) و ما آسمان را لمس نمودیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تيرهائی از شهاب سنگ يافتيم
وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ(1) لِلسَّمْعِ فَمَن يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا (جن/9) و همانا ما می نشستیم که در مکانی که جایگاه نشستن بود و گوش (به حرفهای داخل آسمان) میدادیم اما اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند شهاب سنگي را در كمين خود مييابد
وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا)جن/10) و ما نمىدانيم كه آيا براى كسانى كه در زمينند بدى خواسته شده يا پروردگارشان برايشان هدايتخواسته است
وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا )جن/11) و از ميان ما برخى درستكارند و برخى غير آن و ما فرقههايى گوناگونيم
وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن نُّعجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَلَن نُّعْجِزَهُ هَرَبًا )جن/12)و ما مىدانيم كه هرگز نمىتوانيم در زمين خداى را به ستوه آوريم و هرگز او را با گريز [خود] درمانده نتوانيم كرد
وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا )جن/13) و ما چون هدايت را شنيديم بدان گرويديم پس كسى كه به پروردگار خود ايمان آورد از كمى [پاداش] و سختى بيم ندارد
وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُوْلَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا )جن/14) و از ميان ما برخى فرمانبردار و برخى از ما منحرفند پس كسانى كه به فرمانند آنان در جستجوى راه درستند
وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا )جن/15) ولى منحرفان هيزم جهنم خواهند بود.
از نظر قرآن، ذخایر الله در آسمانها قرار دارند و از آنجائیکه انسانها دارای نردبانی به بلندای آسمان نیستند پس هرگز نمیتوانند به آسمان و در نتیجه ذخایر آن دست یابند:
أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَل لَّا يُوقِنُونَ (طور/36) آیا آسمانها و زمین را آنها(کافران) افریدهاند، بلکه(به سخن من) یقین ندارند.
أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ (طور/37) آيا ذخاير پروردگار تو پيش آنهاستيا آنها (بر آن)تسلط دارند؟
أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُم بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ (طور/38) آيا نردبانى دارند كه بر آن (بالا روند) گوش میدند؟ پس بايد شنوندهی آنان، برهانى آشكار بياورد.
راه ربایش اطلاعات غیبی هم از سوی جنها با پرتاب شهاب سنگ بسته شده است؛ این موضوع در سورهی صافات هم مورد اشاره قرار گرفته، به گونهای که از نظر قرآن شهاب سنگ جهت پرتاب به سوی جنها مورد استفاده قرار میگیرد.
از نظر قرآن، ستارگان زینت آسمان هستند:
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (صافات/7) ما آسمان دنيا را با ستارگان زینت دادیم .
و از نفوذ هر موجودی در امان است؛ در زبان عربی شیطان به معنی کسی یا چیزی است که از مکان خود پا فراتر بگذارد و قصد ورود به جائی را داشته باشد که مکانش نیست، ولی در زبان فارسی این واژه با ابلیس یکی است که صد البته اشتباه است:
وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ (صافات/8 ) از هر شيطان سركشى محفوظ داشتهايم.
در ادامه بیان میکند که در کسی نمیتواند به مکان بالا رخ میدهد، گوش کند، و اگر موجودی هم بخواهد به انجا برود با پرتاب همه جانبهای مواجه خواهد شد:
لَا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ ( (صافات/9 به [اسرار] ملأاعلى گوش نتوانند داد و از هر طرف به سویشان (با شهاب سنگ) پرتاب میشود.
دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ (صافات/10) به راندنى سخت، و عذابى پاينده [در پيش] دارند.
و اگر کسی هم اطلاعاتی را برباید، شهاب سنگ او را دنبال خواهد کرد(مانند موشکهای گرمایاب):
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ ( صافات/11 ) مگر كسى كه ربايشى بربايد (اطلاعاتی بدست آورد و فرار کند) که در این صورت شهاب سنگی درخشان او را دنبال خواهد کرد.[b][/b]
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 572
#28
Posted: 12 Jun 2011 05:47
بزارین یه بحث و شروع کنم.
این دوستانی که دارن دفاع می کنن و یا تعصبی به قضیه نگاه میکنن چند بار قران را خوندن؟
به این سوال من پاسخ بدین؟
ایا یک نوشته یا چیزی که مکتوب است می توان راهنمای بشر باشد؟
از هر نوشته چند معنا برداشت می شود از کجا باید دانست که این همان منظور اصلیست؟
بزرگترین متفکر دنیا شیعه اقای طباطبایی در تفسیر قران خود برای یکی از ایه های سوره بقره)ایه 102(پانویس میکنن کا برای این ایه می توان بیش از یک میلیونو دویست و بیست و شش معنا در نظر گرفت ایه این کتابی که این گونه است برای مردم راهنماست؟
شما یک متن ادبی را می خونی و یک برداشتی داری و دیگری یک برداشت دیگر و ... ایا قران هم مثل بقیه نوشته ها نیست؟
بزارین رک بگم شماها خودتونو دارین گول می زنید. نمی خام به افکار دیگرا توهین کنم ولی شما همین قران را هم قبول ندارید چون همین قران میگه برای هر قومی فرستنده ای به همان زبان فرستادیم ایا اینو قبول دارید؟
همین قرا می گه که محمد انسانیست مثل ما و از غیب با خبر نیست و تنها معجزه ی او قران است ؟ ایا این حرف رو قبول می کنید؟ چندتا معجزه به محمد نسبت می دهید؟
محمد و علی رو عالم به همه ی علوم می دانید حتی غیب.
شما که حرفهای قران رو هم رد می کنین و کار خودتونو انجام میدین پس دیگه چرا رو قران تعصب دارین؟
همین قران میگه که می قران را به زبان ساده فرستادیم پس این همه تفسیر برای چیست؟
همین قران می گه در دین هیچ اجباری نیست پس این همه اعدام برای چیست؟
همین قران میگه محمد برای خوشنودی زنانش چیزی را که ما بر او حلال کرده ایم حرام میکند برای خوشنودی زنانش دقت کنید.
بعد می گید محمد معصوم بوده و غیر از کاره خدا هیچ کاری نمی کرده؟ (ایه 1 سوره تحریمو بخونید)
درست بخوانید,کتب مقدس کتب نیرومندی همواره برای درک کردن بیخدایست
ارسالها: 1079
#29
Posted: 12 Jun 2011 07:27
khormalo: اسم نویسنده مطالب را با ذكر كتاب یا سایتش بیان كن تا بتوانیم با انجام كار تحقیقی به سوالاتش پاسخ دهیم.نترس من هكر نیستم.و اصلا این چیزا بلد نیستم.باور كن قصدم پاسخگویی است و بس.
شما مثل اینكه از اول تاپیك شروع نكردی بخونی و فقط آمپر چسبوندی
گفتم این تناقضات 507 تا هستن كه توی یه جزوه به دست من رسید پاینن فقط یه اسمی توش نوشته میلاد زربافی دیگه نمیدونم این یارو كیه بعدش كه نمی شه من بشیم 10 روز بذارم بنویسمشون توی وبلاگ ها گشتم دیدم دیقیقا عین هم هستن و توی چند وبلاگ مشترك بود برای این بود منبعش رو نداشتم چون توی چندتا وبلاگ مشترك بود.
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 1079
#30
Posted: 12 Jun 2011 10:32
shakaat: اگه تفسیر قرآن میخوندین امكان نداشت این حرف ها رو اینجا بزنید
اعجاز اصلی قرآن همینه
هر كس به اندازه دركش از قران برداشت میكند
در ضمن تمام ترجمه ها تحت الفطی بود
شما معنی درست فارسی واسه كلمه الله پیدا نمیكنید
تفسیر بخونید تمام مشكلات حل میشه
این حرف که بدتر شد ما کاری به تفسیر افراد نداریم ما فقط معنای اصلی رو نگاه میکنیم چون قران گفته من کتابی مبین هستم .
تموم شد و رفت
3poli: وااااااااااااییییییییییی خداییییییییییی من...حالا درسته من بنده ی پاكی نیستم...ولی چشم و گوشم كخ بازه.........چرا این دروغ ها را پخش می كنی...از عاقبت خودت نمی ترسی
سبحانك عما یشركون
(خدا پاك و منزه است از انچه شما شرك می ورزید)
خدا تو همین قران جوابتون را می ده...وقتی كه شما در دریا رها شدید و هیچ یاری رسانی نداشتید...ایا باز هم من را تكذیب می كنید...ایا كسی را غیر از خدا می خوانید؟؟؟
ممنون از نصیحتتون
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس