انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 31 از 47:  « پیشین  1  ...  30  31  32  ...  46  47  پسین »

Aisha | عایشه (ام المومنین) و پیامبر (توسط مدیر بسته شد)


مرد

 
mohan1978: اسناد:

(۱) خیراشرقت الروح مستبضره: لمیاءحماده ص۴۰، تفسیر ابن عباس سوره احزاب ص۳۵۶، تفسیر سمرقندی ج۳ص۶۶، تفسیر فخر رازی ج۱۳، زادالمسیر ج۶ص۵۳، نسخه خطی تفسیر قران کریم تالیف ابوبکر عتیق سورآبادی قرن ۶ ص ۳۵۰،تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر ج۳٫

(۲) الدر المنثور جلال الدین سیوطی ج۵ص۱۷۹ – لباب النقول سیوطی ص۱۷۹ و ص ۱۶۳ و فتح القدیر شوکانی ج۵۴ص۳۰۰ – تفسیر آلوسی ج۲۲ص۷۴

(۳) ابن ابی الحدید سنی مذهب در شرح نهج البلاغه خود ج۹ص۳۲۳ در روایتی اشاره به این کلام طلحه می کند. مصادر شیعی: بحار الانوار ج۱۷ ص۱۵ – ج۲۲ص۱۷۲. تفسیر قمی ج۲ص۱۹۴ – تفسیر فیض کاشانی ج۲ص۹۸۱ – نورالثقلین ج۴ص۷۹۶ – اربعین ص۱۳۰ – شرح نهج البلاغه ج۹ص۹۴

(۴) تفسیر صافی فیض کاشانی ج۷ و تفسیر علی بن ابراهیم ج۲ص۳۷۵ و بحار الانوار ج۲۲ص۲۳۰- و کتاب تطبیقات متفرقه للتفسیر و التاویل و کتاب عائشه بنت ابی بکر چاپ مرکز المصطفی و کتاب تفسیر نورالثقلین ج۵ص۳۷۵ و دیگر کتب تاریخی و دیگر کتب تاریخی و روایی ومعتبر به این موضوع مهم پرداخته ان
خدايي كدام يك از اين منابع از اهل سنت هستند؟
mohan1978: یعنی بکشید نعثل (عثمان) را, قطعا او کافر شده است. ابن ام کلاب وی را بدین دو بیت مخاطب قرار داد:
mohan1978: ابن قتیبه می نویسد: عایشه می گفت: اقتلو نعثلا فقد فجر. یعنی نعثل را بکشید که فاجر و متجاوز شده است. (۲)
mohan1978: (۲) الامامة و السیاسة ۱/۵۲, شرح ابن ابی الحدید ۶/۲۱۵

آن‌چه از عایشه رسیده این را تكذیب می‌کند و بیان آن این است كه او منكر قتل عثمان بود و قاتلین او را مذمت می‌كرد، (در ادامه: - این توطئه از دروغ‌های روافض است، و واژه‌ی نعثل جز از زبان قاتلان امیرالمؤمنین عثمان شنیده نشده است، و اولین فردی از آنان که این کلمه را استعمال نمود جبله بن عمرو ساعدی بود که به خلیفه‌ی مسلمان‌ها گفت: یا نعثل، حتما تو را می‌کشم، و تو را بر حره (مکانی سوزان در بیرون مدینه) می‌کشانم. نگا: الطبری (5: 114 المطبعة الحسینیة و 1: 3981 طبع اروپا)، و چون جبله بن عمرو ساعدی برای اولین بار این کلمه را در روز دار گفت، در این هنگام عائشه‌ی صدیقه در مکه بود و برای پروردگارش تلبیه می‌گفت و قلبش را متوجه الله نموده بود، و تا هنگامی که از حج بر نگشت هرگز این واژه را نشنیده بود. [الخطیب]

به فرض این‌كه یكی از صحابه عایشه و یا غیر او كلمه‌ای به طور غضب برای بعضی بگوید، پس قول او حجت نیست،و در ایمان گوینده و طرف مقابل او ضرری ندارد و می‌‌تواند هر دو دوست خدا و اهل بهشت باشند، بلکه یکی از آن دو گمان می‌کند که قتل آن دیگر روا است و حتی گمان می‌کند که او کافر است، و اما در این گمانش به خطا رفته، «چنانكه در صحیحین و کتب دیگر از علی و غیر او روایت شده كه حاطب بن ابی بلتعه به مشركین مكه نامه‌ای نوشت و ایشان را به اراده‌ی رسول خدا كه قصد فتح مكه را داشت خبر داد، خدا رسول خود را خبر داد و او به علی و زبیر فرمود بروید تا برسید به روضه خاخ، آن‌جا زنی است كه همراه او نامه‌ای می‌باشد، نامه را از او بگیرید، پس چون نامه را گرفتند و آوردند رسول خدا فرمود: «ای حاطب این چیست؟» عرض كرد: یا رسول الله این كار را برای ارتداد نكردم و به كفر راضی نشدم، ولیكن من مردی هستم كه خود را به قریش چسبانیده، و از آنان نیستم، و مهاجرین دیگر در مكه خویشانی دارند كه اهل آنان را حمایت كند من چون خویشی نداشتم خواستم نزد آن‌ها حقی داشته باشم كه خویشان مرا حمایت كنند، عمر رضی الله عنه گفت بگذار گردن این منافق را بزنم، رسول خدا فرمود: «او در بدر حاضر شده چه می‌دانی كه خدا اهل بدر را آمرزیده است»
تن آدمیت شریفست به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بينی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد که همین سخن بگوید به زبان آدميت
     
  
مرد

 
. mohan1978: یعنی نعثل را بکشید که فاجر و متجاوز شده است.
و آیات اولی سوره‌ی ممتحنه نازل شد كه می‌فرماید : (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُ‌وا بِمَا جَاءَكُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِ‌جُونَ الرَّ‌سُولَ وَإِیَّاكُمْ ۙ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ رَ‌بِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَ‌جْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاءَ مَرْ‌ضَاتِی ۚ تُسِرُّ‌ونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ ۚ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ )«ای مؤمنان! دشمنان من و دشمنان خودتان را دوستان خود مگیرید که از روی دوستی برایشان پیام بفرستید؛ حال آن‌که آنان به دین راستینی که برای شما آمده، کفر ورزیده‌اند و پیامبر و شما را که به الله، پروردگارتان، ایمان آورده‌اید، از وطن بیرون می‌رانند؛ اگر برای جهاد در راه من و کسب خوشنودی‌ام، بیرون آمده‌اید (از برقراری پیوند دوستی با آنان بپرهیزید). مخفیانه برایشان پیام دوستی می‌فرستید و من، آن‌چه را پنهان و آن‌چه را آشکار می‌سازید، می‌دانم. و هر کس از شما چنین کاری انجام دهد، به‌راستی از راه راست منحرف شده است».(الممتحنه:1)
تا آخر، این قصه محل اتفاق اهل علم و نزدشان متواتر است و علی رضی الله عنه این حدیث را در خلافت خود خبر داده و كاتب او عبدالله بن ابی رافع روایت كرده تا بیان كند كه سابقین مورد آمرزش بوده‌اند اگر چه بین ایشان جریانی حادث شود. و عثمان و طلحه و زبیر به اتفاق مسلمین از حاطب افضل هستند، و حاطب با بردگان خود روش نیك نداشت، و به مشركین نامه نوشت، و ایشان را بر علیه رسول خدا و اصحاب او یاری كرد، و این گناه بزرگی است، با این حال رسول خدا از قتل او نهی كرد و آنكه گفت او اهل آتش است مورد تكذیب رسول شد، زیرا در بدر و حدیبیه حاضر شده بود و با این‌حال عمر گفت بگذار گردن او را بزنم و او را منافق خواند، و قتل او را حلال شمرد ولی در ایمان آن دو و بهشتی بودنشان قدحی وارد نشد.
تن آدمیت شریفست به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بينی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد که همین سخن بگوید به زبان آدميت
     
  ویرایش شده توسط: Sachme   
مرد

 
. mohan1978: یعنی نعثل را بکشید که فاجر و متجاوز شده است.
و هم‌چنین در صحیحین و غیر آن‌ها حدیث افك است كه چون رسول خدا بر منبر خطبه خواند و فرمود: «كیست كه مرا از مردی باز دارد كه اذیتش به خانواده‌ام رسیده و اذیت او را از خانواده‌ام دفع كند و به خدا قسم من درباره‌ی خانواده‌ام جز خیر ندانسته‌ام» سعد بن معاذ بزرگ اوس همان كه عرش الرحمن برای مرگ او لرزید و در راه خدا ملامت هیچ ملامت كننده‌ای او را باز نمی‌داشت بلكه درباره‌ی هم پیمانان خود، بنی‌قریظه، حكم نمود كه جنگ جویانشان كشته شوند و بازماندگانشان اسیر شوند و اموالشان به غنیمت گرفته شود
تا آن‌جا كه رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «تو درباره‌ی ایشان به حكم خدا از بالای هفت آسمان حكم كردی» او برخاست و گفت یا رسول الله ما اذیت او را از تو دفع می‌كنیم اگر از قبیله‌ی اوس باشد گردنش را می‌زنیم و اگر از دوستان خزرجمان باشد آن‌چه كه تو امر می‌كنی چنان می‌كنیم؛ پس سعد بن عباده برخاست و گفت تو دروغ گفتی به خدا قسم نه كشته می‌‌توانی، و نه بر او توانی داری، و در این هنگام اسید بن حضیر برخاست و به سعد بن عباده گفت: دروغ گفتی، به خدا سوگند كه او را می‌‌كشیم، تو منافق هستی و از منافقین دفاع می‌‌كنی، نزدیك بود فتنه‌ای بین اوس و خزرج شعله‌ور شود تا این‌كه پیامبر پایین آمد و ایشان را خاموش كرد. این سه نفر از سابقین اولین بودند، و به یكدیگر منافق خطاب كردند، در حالی‌كه طرفین مؤمن و ولی خدا و از اهل بهشت بودند، پس این امر دلالت دارد بر این‌كه گاهی مردی برادرش را به تأویل تكفیر می‌کند و هیچ یك كافر نمی‌شوند، هم چنین قول بعضی از صحابه در حق مالك بن دُخشم[2] كه دوست داشتند رسول خدا دعا كند كه او هلاك شود، چون رسول خدا نمازش را تمام كرد فرمود: «آیا او شهادت به توحید و رسالت من نداده است»؟.
تن آدمیت شریفست به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بينی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد که همین سخن بگوید به زبان آدميت
     
  
مرد

 
. mohan1978: یعنی نعثل را بکشید که فاجر و متجاوز شده است.
و از شرایط مرد بزرگ این نیست كه به اجتهاد خطا و گناه نكند، و ما در حق عثمان مدعی عصمت نیستیم، سخن در میان مردم باید به علم و عدل باشد نه به جهل و ظلم. مثلا رافضیان به اقوامی‌‌ كه در فضیلت به یكدیگر نزدیك هستند می‌‌پردازند یكی را معصوم از گناه و خطا قرار می‌دهند، و دیگری را گناهكار فاسق و یا كافر می‌خوانند كه تناقض ایشان آشكار می‌گردد، مانند یهود و نصاری كه چون می‌خواهند نبوت موسی و یا عیسی علیهما السلام را ثابت كنند در حق محمد صلی الله علیه وسلم بدگویی می‌كنند، دیگر نمی‌دانند كه به هر طریقی كه بخواهند نبوت موسی و یا عیسی را به همان طریق ثابت كنند، بلكه به قوی‌تر از آن نبوت محمد ثابت می‌شود. و هر كس بخواهد بین دو همانند جدایی افكند و یكی را مدح و دیگری را مذمت كند به همین تناقض‌گویی گرفتار می‌شود و هم‌چنین مریدان علماء و مشایخ می‌خواهند شیخ خود را مدح و نظیر او را مذمت كنند و لذا تناقض‌گو می‌شوند.
تن آدمیت شریفست به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بينی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد که همین سخن بگوید به زبان آدميت
     
  
مرد

 
mohan1978: (۲) الامامة و السیاسة ۱/۵۲, شرح ابن ابی الحدید ۶/۲۱۵
چرا مراجع شیعه دائم به مطالب کتاب ‌الامامة و السیاسة‌ استناد می کنند؟

مراجع مدعی تشیع در مناظرات خود، دائم به مطالب کتاب ‌الامامه و السیاسه‌ ابن قتیبه دینوری استناد می کنند؟ در صورتیکه طبق شواهد و دلایل بسیاری مشخص شده که این کتاب متعلق به ابن قتیبه نیست، ولی باز ایشان به روی مبارک خویش نمی آورند و دوباره به مطالب این کتاب استناد می کنند، دلایلی که تعلق این کتاب به ابن قتیبه را رد می کند:

اول: کسانی که زندگینامه ابن قتیبه را ذکر کرده‌اند آنرا در میان آثار او ذکر نکردند، اما قاضی ابوعبدالله توزی معروف به ابن شباط در فصل دوم از باب چهل و سوم در کتاب (صله السما) از آن نقل نموده است، دوم: کتاب بیانگر این است که نگارنده‌ آن در دمشق بوده است و حال ابن قتیبه از بغداد جز به دینور بیرون نرفته است.

سوم: کتاب مذکور از ابولیلی روایت می‌کند و ابولیلی سال(5148) شصت و پنج سال قبل از ابن قتیبه در کوفه قاضی بوده است، چهارم: مؤلف الامامه و السیاسه فتح اندلس را از زنی نقل کرده که خود او را دیده است و حال فتح اندلس 120 سال قبل از تولد ابن قتیبه بوده است.

پنجم: نگارنده کتاب فتح مراکش توسط موسی‌بن نصیر را ذکر می‌نماید، در حالی که این شهر توسط یوسف‌بن تاشفین پادشاه مرابطین در سال 455 ه‍ بنا شده است و ابن قتیبه در سال 276 ه‍ وفات نموده است.
تن آدمیت شریفست به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بينی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد که همین سخن بگوید به زبان آدميت
     
  
مرد

 
mohan1978: (۲) الامامة و السیاسة ۱/۵۲, شرح ابن ابی الحدید ۶/۲۱۵
ششم: هیچ‌ یك‌ از نویسندگان‌ِ شرح‌ حال‌ عبدلله بن‌ مسلم‌ بن‌ قتیبه‌، در فهرست‌ تصانیف‌ وی‌ نام‌ كتاب‌الامامه‌ و السیاسه‌ را ذكر نكرده‌اند كه‌ از آنجمله‌ می‌توان‌ به‌ كتابهای‌ ذیل‌ اشاره‌ كرد: وفیات‌ الاعیان‌ (وفیات الاعیان ، ج3، ص: 42-43، شماره شرح حال: 328، دار صادر بیروت) تألیف‌ شمس‌ الدین‌ احمد بن‌ خلكان‌ (متوفی‌ 681 هـ.ق) بغیة‌ الوعاة‌ فی‌ طبقات‌ اللغویین‌ و النحاة‌ (، ج2، ص: 63-64، شماره شرح حال 1444، المکتبة العصریة، تحقیق: محمد ابو الفضل ابراهیم) تألیف‌ جلال‌الدین‌، عبدالرحمن‌ سیوطی‌ (متوفی‌ 911 هـ.ق)الوافی‌ بالوفیات‌ (صفدی، الوافی بالوفیات، ج 17، ص: 607-609، شماره شرح حال: 516، دار النشر فراوز شتاینر بفیسبادن، 1411هـ 1991م) تألیف‌ صلاح‌ الدین‌ بن‌ أیبك‌ صفدی‌ (متوفی‌ 764 هـ.ق) تاریخ‌ بغداد (بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، ج 10، ص: 170، شماره شرح حال: 5309، المکتبة السلفیة) تألیف‌ ابوبكر، احمد بن‌ علی‌ بغدادی‌ متوفی‌(463هـ.ق)

دكتر یوسف‌ علی‌ طویل‌، محقق‌ و پژوهشگر كتاب‌ عیون‌ الاخبار در مقدمه‌ كتاب‌ مذكور می‌گوید: علما در انتساب‌ كتاب‌ الامامه والسیاسه تردید دارند و دلیلشان‌ آن‌ است‌ كه‌ هیچ‌ یك‌ از مؤرخان‌ و نویسندگان‌ مشهور در فهرست‌ تصانیف‌ ابن‌ قتیبه‌ كتاب‌ الامامة‌ والسیاسة‌ را ذكر نكرده‌اند (ابن قتیبه، عیون الاخبار، مقدمه ص: 33، دار الکتب العلمیة، 1406هـ 1985م)

هفتم: دوزی‌ DOZY ـ معتقد است‌ كه‌ الامامة‌ و السیاسة‌ نه‌ قدیمی‌ است‌ و نه‌ صحیح‌، زیرا حاوی‌ اشتباهات‌ تاریخی‌ و روایات‌ خیالی‌ و غیرمعقول‌ است‌. از این‌ رو انتساب‌ چنین‌ تصنیف‌ ضعیفی‌ به‌ ابن‌ قتیبه‌ ممكن‌ نیست‌. خاورشناس‌ معروف‌ هاماكر می‌گوید و دوزی‌ نیز با او موافق‌ است‌ كه‌ این‌ كتاب‌ و كتابهای‌ تاریخی‌ امثال‌ آن‌ كه‌ جنبه‌ حماسی‌ دارند و در ایام‌ جنگهای‌ صلیبی‌ برای‌ انگیختن‌ حماسه‌ در روح‌ مسلمانان‌ تألیف‌ شده‌اند تا آنان‌ را متوجه‌ قهرمانیهای‌ اجدادشان‌ سازند. (ر.ک عنان، محمد عبد الله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج 1، ص: 21، ترجمه: عبد الحمید آیتی، چاپ اول، زمستان 1366، چاپ موسسه کیهان)
تن آدمیت شریفست به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بينی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد که همین سخن بگوید به زبان آدميت
     
  
مرد

 
mohan1978: (۲) الامامة و السیاسة ۱/۵۲, شرح ابن ابی الحدید ۶/۲۱۵
هشتم: مستشرق‌ معروف‌ بروكلمان‌ Brakeman می‌گوید: كتاب‌الامامه‌ و السیاسه‌ را به‌ ابن‌ قتیبه‌ نسبت‌ داده‌اند. در حالی‌ كه‌ دی‌ گوی‌ DEGEIE می‌گوید: كتاب‌ الامامه‌ و السیاسه در مصر یا در مغرب‌ و در زمان‌ ابن‌ قتیبه‌ تصنیف‌ شده‌ است‌ و قسمتی‌ از آن‌ كتاب‌ از تاریخ‌ ابن‌حبیب‌ مأخوذ شده‌ است‌.(تاریخ الادب العربی، ج:2، ص220) و در دائرة‌ المعارف‌ الاسلامیة‌ نیز آمده‌ است‌: این‌ كتاب‌ را به‌ ابن‌ قتیبه‌ نسبت‌ داده‌اند در حالیكه‌ دی‌ گوی‌ DE GEIE ترجیح‌ می‌دهد كه‌ مصنف‌ آن‌ مردی‌ مصری‌ یا مغربی‌ و معاصر ابن‌ قتیبه‌ بوده‌ است‌.(الشنتاوی، احمد، زکی خورشید، ابراهیم، دائرة المعارف الاسلامیة (1/262) دار المعرفة بیروت) و جالب‌ تر از همه‌ آنكه‌ نویسندگان‌ دائرة‌ المعارف‌ بزرگ‌ اسلامی‌ كه‌ به‌ كوشش‌ 227 نفر از محققان‌ و اساتید بنام‌ كشورمان‌ گردآوری‌شده‌ است‌ در فهرست‌ تصانیف‌ ابن‌ قتیبه‌ چنین‌ مرقوم‌ می‌دارند: كتابهایی‌ كه‌ انتسابشان‌ به‌ ابن‌ قتیبه‌ قطعاً یا به‌ احتمال‌ قوی‌ مردود است‌: 1ـ الالفاظ‌ المغربة‌ بالالقاب‌ المعربة‌، كه‌ نسخه‌ای‌ از آن‌ در جامعه‌ القرویین‌ فاس‌ موجود است‌، (كوكنت‌، همان‌ 162) 2ـ الامامة‌ و السیاسةكه‌ بارها به‌ چاپ‌ رسیده‌، از جمله‌ در 1957 م‌ در قاهره‌ و نیز در 1985 م‌ به‌ كوشش‌ طه‌ محمد زینی‌. (دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ص: 459، چاپ اول تهران 1369 شمسی)

لذا نمی‌توان‌ نظرات‌ متعدد پژوهشگران‌ را بخاطر نقل‌ نام‌ كتاب‌ الامامة‌ و السیاسة‌ در معجم‌ المطبوعات‌ العربیة‌ و المعربة‌ كه‌ یوسف‌ الیان‌سركیس‌ (محققان و نویسندگان مقاله ی دردانه ی کوثر و یورش به خانه وحی نام یوسف الیان سرکیس را اشتباها الیاس سرکیس نقل کرده اند) در آن‌ فهرست‌ كتابهای‌ چاپ‌ شده‌‌ عربی‌ و عجمی‌ را نام‌ برده‌ و درباره‌ی‌ كتاب‌ مزبور هیچ‌ گونه‌ اظهار نظری‌ نكرده‌ (ر.ک. سرکیس، یوسف الیان، معجم المطوعات العربیة و المعربة، ج1، ص: 212-211 مکتبة ثقافة الدینیة) مردود دانست‌ كه‌ در آن‌ صورت‌ ما نیز گرفتار احساسات‌ و تعصب‌ شده‌ایم‌.
تن آدمیت شریفست به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بينی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد که همین سخن بگوید به زبان آدميت
     
  
مرد

 
mohan1978: (۲) الامامة و السیاسة ۱/۵۲, شرح ابن ابی الحدید ۶/۲۱۵
در حقیقت‌ انگیزه‌ی‌ واقعی‌ در تألیف‌ كتاب‌الامامة‌ و السیاسة‌ آن‌ است‌ كه‌ محمد عزه‌ دروزه‌، دانشمند معاصر مصری‌ می‌گوید: تأثیر عقاید شیعه‌ هاشمی‌ علوی‌ و عباسی‌ در بیشتر روایات‌ الامامة‌ و السیاسة‌ آشكارا به‌ چشم‌ می‌خورد. و به‌ احتمال‌ قوی‌ این ‌روایات‌ نتیجه‌ تضاد و رقابتی‌ است‌ كه‌ پس‌ از خلفای‌ راشدین‌ میان‌ امویان‌ و هاشمیان‌ پدید آمده‌ است‌ و گرنه‌ فاطمه‌ وعلی (‌رضی‌الله عنهما) با ایمان‌ تر، منزّه‌ تر و خردمند از آن‌ بوده‌اند كه‌ بر خلاف‌ مصالح‌ مسلمانان‌ به‌ پا خیزند و عمر بزرگ‌ تر وخوددارتر از آن‌ است‌ كه‌ به‌ سوزاندن‌ خانه‌ فاطمه (‌رضی‌الله عنها) دست‌ یازد.

(دروزه، محمد عزة، تاریخ العرب فی السلام، ص: 21، بیروت المکتبة المصریة) جالب است که شما مراجع رافضی برخی از مطالب این کتاب را قبول ندارید و فقط آنجاهایی که با سلایق شما منطبق است را قبول دارید، مطالبی مانند افسانه مسخره عشق یزید به ارنب و اینکه امام حسین زودتر او را می گیرد و یزید کینه امام را به دل می گیرد و.... معلوم است نویسنده مجهول این کتاب به افسانه سرایی های عجیب و غریب و محیرالعقول علاقه داشته که جریان حمله به خانه حضرت فاطمه را هم تحت تاثیر اندیشه های غالیان در آن آورده است....
تن آدمیت شریفست به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بينی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد که همین سخن بگوید به زبان آدميت
     
  
مرد

 
mohan1978: شرح نهج البلاغة لابن أبى الحدید ج ۲ / ۷۷ ط ۱ وج ۶ / ۲۱۵
mohan1978: ابن ابی الحدید سنی مذهب در شرح نهج البلاغه خود ج۹ص۳۲۳ در روایتی اشاره به این کلام طلحه می کند.
mohan1978: شرح ابن ابی الحدید ۶/۲۱۵
اين مرد كتابي بر شرح نهج البلاغه نوشته است و هنر ديگري ندارد همين دليلي است بر شيعه بودن او

حال مي بينيم او سني بوده يا شيعه

اولا: آدم نمیتواند سنی باشد و در همان حال علی را افضل تر از ابوبکر بداند این محال است پس ابن ابی الحدید سنی نیست


دوما: شیعه های دوازده امامی تا این اواخر میگفتند وفات فاطمه..... و نمیگفتند شهادت فاطمه !
پس عدم اعتقاد ابن ابی الحدید به کشته شدن فاطمه،شیعه بودن او را نفی نمیکند.


سوما:
باید بدانیم که اهل سنت تمام احادیث موجود در بخاری و مسلم را صحیح میدانند و آن دو کتاب را موثق ترین کتاب خود بحساب میاورند
اما احادیثی هست که درجه صحت آنها حتی از احادیث بخاری نیز بیشتر است
اما احادیث هست که درجه درستی آنها از حدیث های روایت شده در مسلم نیز بیشتر است
آن حدیث ها کدامند؟!!
حدیث های که بخاری و مسلم هر دوی آن ها متفقآ در کتاب های خود نقل کرده اند صحیح تر هستند ازصحیح بخاری و صحیح مسلم
حالا شما میگویید ابن ابی الحدید که حتی این حدیث های متفقآ علیه را قبول نداشت پس چطور میتوانست سنی باشد؟!!
برای مثال، این درنزد سنی ها یک اصل ثابت است که ابوطالب کافر از دنیا رفته
تمام مفسرین ما آیه:
[إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ] {القصص:56}
را درباره او میدانند حدیث های کفر او در بخاری و مسلم است در ماجراهای مختلف در باب های مختلف سخنانی از رسول الله است که کفر او را ثابت میکند پس ابن ابی الحدید که اینها را قبول ندارد نمیتواند بگویید که او سنی است
اگر بعنوان شیعه قبولش ندارید پس سنی هم نیست اما یادتان باشد که شیعه ها یک فرقه نیستند، او بی شک شیعه است حالا اکر 12 امامی نباشد یک چیز دیگر, اما سنی نیست.
تن آدمیت شریفست به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بينی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد که همین سخن بگوید به زبان آدميت
     
  
مرد

 
او در نهج البلاغه اش نوشته است: عمر، حق علی را خورده است. اگر ابن ابی الحدید، نقدی بر نهج البلاغه می نوشت مسأله ای نبود، اما او شرح نوشته است.
او اهل مداین بود و لقبش معتـزلی است و نمی دانـم چرا شیـعه او را از بـزرگان اهل سنت می دانــد؛زیـرا معتـزلی، سنی نیست. او در مداین از شیعیان غالی و تند رو بود؛ به بغداد که رفت، معتـزلی شد. علاوه بر این، شرح نهج البلاغه دلیلی دیگر بر شیعه بودنش است. علمای شیعه، شرحش را «شرح شریف» می نامند. او این کتاب را به وزیر ـ ابن علقمی ـ شیـعه هدیه کرد. ابن علقمی، همان کسی است که با هلاکـوخان مغول کنار آمد و خلافت عباسیان را به دست بت پرستان از بین برد و با این خیانت دو میلیون ازمردم بغداد قتل عام شدند و به نوامیس مسلمانان تجاوز شد. اما این وزیر مردود و دشمن اسلام و متعصب، صد هزار درهم و لباسی فاخر و اسبی تیز پا به ابن ابی الحدید معتزلی به خاطر نوشتن کتابش پاداش داد.


بعضی از علمای معاصر شیعه نیز، او را هم مذهب خود می دانند. اما نویسندۀ سایت ولی العصر، مصلحت را در این دیده است که ابن ابی الحدید را سنی معرفی کند تا شاید بساط حقه بازیش رونقی تازه بیابد.
آیت الله قمی از جمله کسانی است که او را شیعه می داند.
علمای شيعه، منحرفان سني یا شیعه را ابتدا سنی قلمداد می کنند و بعد به گفتۀ او استناد می نمایند.
البته اگر چنین نکنند، پس چه کار کنند !! آنها که نمی توانند برای اثبات امامت یا سینه زنی از قرآن دلیل بیاورند.
کارشان درست مثل این است که با استناد به فرامین آتاترک، به یک کالیفرنیانشین ثابت کنند که در اسلام حجاب نیست.

یک مثل است که می گویند: مورچه چیست که کله پاچه اش باشد. اهل سنت کتاب نهج البلاغه را ـ که شیعه ها فکر می کنند گفته های سید ما علی بن ابی طالب (رضی الله عنه) است ـ
قبول ندارند که حالا شرحش را به رخ ما بکشند!!!
این همه مدارس اهل سنت وجود دارد، آیا در یک مدرسه هم کتاب نهج البلاغه تدریس می شود؟ اگر این کتاب گفتار حضرت علی رضی الله عنه باشد، اهل سنت آن را بر سر خود می گذارند.
این جناب ابن ابی الحدید چطور سنی است که بر خلاف اهل سنت دیگر عمل می کنـد.
او در قرن هفتم زندگی می کرد! چرا شما از او حدیث نقل می کنید؟! آیا بر او وحی نازل می شد؟ اگر او حدیثی در کتابش آورده، حتماً از یک کتاب اصلی نقل قول کرده است. چرا شما از کتاب اصلی ما نقل قول نمی کنید؟ البته اگر ریگی به کفش ندارید.

ابن ابی الحدید چرا نزد شما عزیز است و نزد اهل سنت بی اهمیت.
من کتاب ابن ابی الحدید را در کتاب فروشی های اهل سنت هم ندیده ام؛ اما نهج البلاغه را در زمان شیعه بودنم خوانده ام.و بعد ها بارها از مفسران اهل سنت پرسیدم که نهج البلاغه را خوانده اید؟ می گویند: نامش را شنیده ایم، اما نخوانده ایم. پس وقتی کتاب اصلی را نمی خوانند، شرحش چه اهمیتی دارد که مرتب می گویید: ابن ابی الحدید،
ابن ابی الحدید، حضرت ابو هریره را رشوه خوار معرفی کرده است و کتب اهل سنت پر است از احادیث ابوهریره (رضی الله عنه).
پس قاعدتاً ابن ابی الحدید احادیث یک راشی را قبول ندارد و در نتیجه کتابهای اهل سنت را قبول ندارد. و همچنان شما می گویید: ابن ابی الحدید،سنی...
من نمی فهمم اگر او سنی است، چرا شما این قدر از او نقل قول می کنید و سنگ او را به سینه می زنید در حالی که سنی ها به او بی اعتنا هستند؟!
تن آدمیت شریفست به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بينی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد که همین سخن بگوید به زبان آدميت
     
  
صفحه  صفحه 31 از 47:  « پیشین  1  ...  30  31  32  ...  46  47  پسین » 
مذهب
مذهب

Aisha | عایشه (ام المومنین) و پیامبر (توسط مدیر بسته شد)


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA