ارسالها: 395
#11
Posted: 3 Jul 2011 04:55
nimachi: اول تاپیكو بخون تا متوجه شی چه تناقضی وجود داره
nimachi: اگر در آینده دخالت کنه پس دیگر آینده رو نمی دونه
این رو میگید؟ خب من هم جوابش رو دادم.
davoud: خدا آینده رو میدونه، برای مثال: شما توپی رو میندازین بالا، بر حسب آگاهی و دانشتون میدونید که میاد پایین و یه جایی که میدونین میاد پایین، ولی دلیل نمیشه که نتونین توش دخالت کنین و میتونین یه ضربه بهش بزنین و مسیرش عوض شه
و وقتی که تو همون مثال شما تصمیم میگیری به اون توپ ضربه بزنی و مسیرش رو عوض کنی هم، وقتی که تصمیم رو میگیری دوباره ازآینده ی جدید که خودتون تصمیمش رو گرفتید مطلعید.
و تناقضی بین قادر بودن و عالم بودن شما در این موضوع ایجاد نمیشه در این صحنه هم قادری، هم عالم.(برای مثال میگم.)
وقتی میتوانی با سکوت حرف بزنی ، بر پایه های لغزان واژه ها تکیه نکن.
پس
سکوت میکنم.
ارسالها: 572
#12
Posted: 4 Jul 2011 06:02
ببین دقیقا درسته
تو فكر كن اون توپ دقیقا قرار كجا بیاد پایین. پس برنامه ریزی میكنی ولی اگه یه قدرت دیگری بهش نیرو وارد كنه تمام برنامه ریزیهات بهم می خوره پس فكر تو عملی نمی شه پس تو دیگه قادر نیستی .
درست بخوانید,کتب مقدس کتب نیرومندی همواره برای درک کردن بیخدایست
ارسالها: 395
#13
Posted: 4 Jul 2011 07:55
nimachi: اگه یه قدرت دیگری بهش نیرو وارد كنه تمام برنامه ریزیهات بهم می خوره پس فكر تو عملی نمی شه پس تو دیگه قادر نیستی .
خب فرق خدا اینجاست جز خودش قدرت دیگه ای نیست و نمیتونه که نیرو وارد کنه. پس برنامه ریزیهاش به هم نمیخوره؟
به نظرت اگه این طور نیست کدوم قدرته که برنامه ریزی هارو به هم میزنه؟
وقتی میتوانی با سکوت حرف بزنی ، بر پایه های لغزان واژه ها تکیه نکن.
پس
سکوت میکنم.
ارسالها: 572
#14
Posted: 4 Jul 2011 11:42
davoud: به نظرت اگه این طور نیست کدوم قدرته که برنامه ریزی هارو به هم میزنه؟
قدرت خودش من حرفم اینه كه نمی شه قدرت و علم با هم در یك جا باشه
درست بخوانید,کتب مقدس کتب نیرومندی همواره برای درک کردن بیخدایست
ارسالها: 395
#15
Posted: 4 Jul 2011 19:07
nimachi: قدرت خودش من حرفم اینه كه نمی شه قدرت و علم با هم در یك جا باشه
من استدلالت رو نمیفهمم. فکر کنم تو هم مال منو. و به نظرم استدلال و مثالم درست و کامل بود. که میشه در یک جا باشه. دیگه میل خودتونه.
وقتی میتوانی با سکوت حرف بزنی ، بر پایه های لغزان واژه ها تکیه نکن.
پس
سکوت میکنم.
ارسالها: 533
#16
Posted: 27 May 2012 10:34
Mohsen_Sadeghi69: خدا خالق زمانه یعنی خودش در خارج از زمان یا به اصطلاح لازمان هست که در لازمان نمیشه گفت که بعد وجود داره یعنی برای خدا امکان نداره که بگی بعد از اینکه خلق کرد!!! یعنی دنیایی که ما الان توش هستیم برای اون تمام شدست. همه گفتن که دعا کنید تا خدا چیزی رو تغییر بده غافل از اینکه این دنیایی بود که ما باید نتیجه این دنیا رو رقم می زدیم و البته زدیم از دیدگاه عالم بالا و نزدیم از دیدگاه خودمون چون بر ما زمان حاکمه بر او نیست در واقع می خوام بگم که تکلیف ما رو خودمون رغم می زنیم نه کسی که مارو خلق کرد که ثابت کنه ما توانایی فرای موجودات دگه داریم. یعنی اگه اون دخالت کنه اصل مسئله زیر سوال میره یعنی اون روزی که فرشته ها گفتن ما که بودیم عبادت کنیم چرا آدم رو خلق کردی که خونها بریزه و فسادها کنه دیگه معنی پیدا نمی کنه چون این دنیا با دخالت مستقیم خدا پیش میرفت و دیگه معنی نداشت که بگیه آدم آزمایش پس بده. و در واقع به همه نشون بده که چی خلق کردم. این استدلال واضحه؟ اگه جاییش مشکلی هست بهم پیام خصوصی بدین تا باز باهم بیشتر صحبت کنیم.
Mohsen_Sadeghi69: عقل گوید شش جهت حد است و بیرون راه نیست ...... عشق گوید راه هست و رفته ام من بارها
این صفات علیم بودن و قادر بودن و ... در واقع مال خدا نیست چون ما در جهان دو قطبی هستیم و او در جهان تک قطبی ! در جهان تک قطبی نه زمان هست (لازمان) نه مکان (لامکان) و نه تضاد (لاتضاد) جایی که شیطان عزازیل یا عزیز خداست.
در واقع توصیف جهانی که تک قطبیه امکان پذیر نیست. اما اصلا این صفات چی هستند ؟ ما در حال بازگشت به سوی او هستیم: "انالله و انا علیه راجعون" و برای بازگشت به سمت او باید ابتدا به سمت صفاتی حرکت کنیم. در واقع این صفات مربوط به ما هستن و درواقع راهنماهایی هستن که ما رو به سمت مقصد هدایت کنند.
یکی از صفات خدا ، متعال هست یعنی وقتی میگیم خدای متعال منظورمون خدایست که به تعالی رسیده و چه کسی اون رو به تعالی رسونده؟ ما!!!
بزار یک طور دیگه بگم. آیا خدا می دونه که وجود داره؟!
هم آره هم نه
یعنی خدا در دنیای تک قطبیه دنیای که قابل توصیف نیست البته قابل درک هست. ولی در اون عالم فرقی بین ما و او نیست چون اونجا نه مکان هست نه زمان و نه تضاد.
خوب حالا چیزی که سخت میشه توضیح داد مفهوم لازمانی است. که در اونجا چون زمانی وجود نداره تسلط بر هر زمانی هست و چون مکانی وجود نداره تسلط بر هر مکانی هست. یعنی از جایگاهی که خدا در اون قرار داره هر چیزی امکان پذیره.
گرچه اگر کسی بپرسه که آیا خدا از وجود خودش خبر داره یعنی آیا می دونه که هست یا نه. باید گفت که وقتی صحبت از وجود می کنیم وجود و هست مربوط به این عالم میشه و در عالم تک قطبی و لازمان و لامکان و لاتضاد نه هستی هست شده نه وجودی به وجود اومده.
می دونم این بحث ها خیلی پیچیدست ولی اگه کسی بره اینارو درک کنه یعنی به اشراق برسه، شهودشون کنه. می فهمه که خیلی چیزا رو نمی شه توضیح داد. یه مثال بزنم اگه کسی که تا حالا سیب ندیده بخواید واسش توضیح بدید سیب چیه چی کار می کنید؟ خوب میگید تقریبا گرده سرخه و ... اما آیا میشه مزه اون رو با کلام انتفال بدید؟
دوست عزيز طبق صحبت شما ما انسانها به واسطه اينکه در دنياي دو قطبي هستيم چون وجود مفهوم داره فکر مي کنيم خدا وجود داره ولي در دنياي تک قطبي وجود مفهوم نداره پس خدايي هم وجود نداره پس در نتيجه ما انسانها به علت وجود داشتن در دنياي دو قطبي(مجازی) دچار توهم شديم و تصور ميکنيم خدا وجود دارد .
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن
ارسالها: 468
#17
Posted: 30 May 2012 03:36
تناقض توي درک بعضيا از وجود خداست.
خدا موجود نيست، بلکه وجوده ، از اول بوده، قادر مطلقه ،داناي مطلقه
امام علي توي يه جا که الان بخاطرم نيست فرمودن که درباره ذات خدا و اين قبيل مسائلي که الان شما مطرح کردين زياد کنکاش نکنيد چون علم انسان کوچيکتر از اونه که بتونه درک کنه .
بعضي وقت ها تو زندگي
مجبوري جايي وايسي
که ســـخت ترين جا واسه وايسادنه .... !
ارسالها: 533
#18
Posted: 30 May 2012 16:33
Sahar1986: خدا موجود نيست، بلکه وجوده ، از اول بوده، قادر مطلقه ،داناي مطلقه
دوست عزیز در جمله شما تناقض وجود دارد شما میگی خدا موجود نیست یعنی وجود ندارد سپس میگی بلکه وجوده در ادامه میگی قادر مطلق دانای مطلق شما چطور وجود داشتن این صفات رو برای خدای خودت توجیه میکنی (صفات رو به موجودی نسبت میدهند)
پس در نتیجه اگر خدا موجود نیست چطور میشه بهش صفتی نسبت داد .
دوستمان میگه در دنیای تک قطبی این صفات مفهوم نداره ما چون در دنیای دوقطبی(مجازی ) هستیم و خدا رو مثل خودمون موجود فرض میگیریم این صفات رو به خدا میدهیم در صورتی که در دنیای تک قطبی (واقعی) موجودی به نام خدا وجود ندارد پس صفتی هم به اون نمیشود نسبت داد .
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن
ارسالها: 533
#19
Posted: 31 May 2012 07:46
Mohsen_Sadeghi69: یکی از ابعاد ما مربوط به عالم بالاست. یعنی ما یک جسم از پایین داریم که نقش مرکب رو بازی می کنه و یک قسمت از وجود ما از عالم بالاست. وقتی عارف میگه از نیستان تا مرا ببریده اند ... منظور این فیزیک ما نیست منظورش خود اصلیه ماست. و اون خود اصلی ما چیزی نیست جز حق. در واقع کسی که این رو درک کرده مفهوم اناالحق رو درک کرده.
بنابراین چون قسمتی از وجود ما وصل به حقیقت محضه پس ما میتونیم هم ادراکاتی فرای این جهان مجازی داشته باشیم و هم اطلاعاتی رو دریافت بکنیم که از قسمت حقیقیه وجود خودمون میاد.
خوب همچنان صفتهای اللهی نقشه راهیه که ما میخوایم بریم و با هر مرگی ما بی نیازتر میشیم. مثلا وقتی تو این دنیا میمیریم دیگه از جسم بی نیاز می شیم و میتونیم بدون صرف زمان هر جایی باشیم. یا تمام زبانهای دنیا رو میفهمیم چون دیگه برای ارتباط مغزی درکار نیست و کالبد ذهنی (روح) ما به راحتی با تشعشعات با بقیه ارتباط برقرار می کنه. گرچه اون متوجه همه چیزهایی که ما می گیم و فکر می کنیم میشه ولی ما به دلیل اینکه سنسورهای فراذهنی که تشعشعات رو دریافت می کنه رو تقویت نکردیم قادر به دریافت تشعشعاتی که مردگان ارسال می کنند نیستیم. و منظور من از مردگان اونهایی هستند که هنوز نمی دونن باید به کجا برن و تو برزخ گیر کردن چون ارتباط با مردگانی که از برزخ عبور کردن و در واقع در حال زندگی کردن در دنیای بعدی هستن جایی که به لامکان یا فرامکان معروفه دیگه امکان پذیر نیست.
چون اونها فراموش کردن که از کجا اومدن درست مثل ما که فراموش کردیم از کجا اومدیم. یعنی با هر مرگ و تولد در دنیای بعدی ما جزئیات رو فراموش می کنیم گرچه کوله باری با خودمون به همراه داریم. تصور کنید که بچه ها یک سری خصیصه با خودشون دارن.
خوب مقدمه حقیقت و واقعیت رو که با مثال صفحه گفتم حالا آیا دنیایی که ما توش هستیم واقعیت داره؟
بله چون واقع شده ولی آیا حقیقت هم داره؟ بزارید بررسیش کنیم.
دنیای ما تا جایی که علم اثبات کرده از ماده و انرژی ساخته شده، ماده هم از اتم ساخته شده و ساختار اتم اینطوریه که یک هسته داره که اگه این هسته رو اندازه یک توپ فوتبال فرض کنیم با حجمی مواجه میشم به شکل کره که اندازه یک زمین فوتباله که حجم این اتم از چیزی تشکیل شده که بهش میگیم ابرالکترونی و در واقع این ابر که دور اتم رو تشکیل داده از حرکت بسیار سریع الکترون به دور هسته اتم شکل گرفته. حالا یه سوال اگه حرکت الکترون متوقف بشه چی میمونه؟ اتم
خوب باید بگیم فقط هسته میمونه حالا اگه بپرسیم اکه حرکت الکترون ها توی یک چیزی مثلا مبل متوقف بشه ما چی میبینیم باید بگیم هیچی!!!
اگه این مقاله رو بخونید بطور کامل متوجه میشین چی میگم . http://mataheri.com/Paper/Article7.html
خوب سعی دارم بگم که عرفان چیزی نیست که ما با عقل خودمون به اشراق یا شهود برسیم و فلسفه هست. هر دو هم درستن ولی این جای خودش اون جای خودش.
درواقع چیزی که تو وادی عرفان اتفاق میفته به اسم سیر و سلوک چیزهایی رو برای ما قابل درک می کنه که قبلش کلی باید راجبه اون صحبت می کردیم.
فرض کنید بخواید راحبه مزه سیب کتاب بنویسید ولی خودتون تا حالا سیب نخوردید !!! صحبت راجبه خدا بدون سیر و سلوک عرفانی همچین چیزیه.
امیدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم اگه جایی خوب نتونستم حق مطلب رو ادا کنم یا خیلی گنگ حرف زدم ببخشید.
دوست عزیز
شما منظور از حرکت در این دنیا رو پیش خودت اینجور فرض گرفتی که دنیا یه صفحه است و وقتی با سرعت زیاد دور خودش میچرخه به شکل یه استوانه به نظر میرسه این تصور شما از حرکت دنیا صرفا یه تصور مجازی هست و واقعیت نداره .
اما اگر فرض شما را درست در نظر بگیریم شما اون صفحه دایره ای رو میچرخونی و شبیه استوانه میبینی ولی خودت رو که در استوانه اصلی (دنیای مجازی) هستی نمی بینی پس این آزمایش شما مجازی هست چون در دنیای مجازی (دو قطبی ) انجام گرفته است پیش خودت فکر میکنی جهان ما به این صورت هست پس در نتیجه این ازمایش مجازی و باطل است.
دوست عزیز من و شما در دنیای مجازی هستیم و نتیجه گیریمون هم نسبت به این دنیای دوقطبی و دنیای تک قطبی میتونه مجازی(توهم) باشد. چون من و شما در دنیای تک قطبی نیستیم پس به علت حرکت این دنیای مجازی میتونیم دچار تعبیر اشتباه شده باشیم .
بنده و شما وقتی میتونیم درباره وجود دنیای تک قطبی و بدون قطب صحبت کنیم که درون اون دنیا قرار داشته باشیم و از درون اون دنیا به صورت واقعی دنیای خودمون رو ببینیم پس تمام صحبتهای شما(عرفان) به علت وجود داشتن من و شما در دنیای مجازی میتونه مجازی باشه اصلا وجود چیزی به نام خدا هم میتونه مجازی باشه به دنیا اومدن و مردن ما انسانها هم مجازیه حتی وجود پیامبران و امامان هم به همین صورت است وقتی ما در دنیای مجازی هستیم پس تمام راز و نیاز و عبادات ما نسبت به معبودمون هم مجازی هست حالا که همه چیز مجازی شده بد نیست بدونی الان هم توی دنیای مجازی در مجازی هستیم (چهار قطبی)
پس میبینی شما بر اساس یه فرض غلط استدلال و نتیجه گیری کردی صحبت شما بیشتر شبیه توهم است تا واقعیت
تفاوت فلسفه و عرفان:
فلسفه يک نظام معرفتي است که هدفش شناخت ماهيت "هستي" و هر چيزي است که به آن مربوط است و در دنياي واقعي سير ميکند(دنياي بيرون)
ابزار کار فيلسوف عقل و منطق و استدلال است، فلسفه شيوهي تفکر رو به ما ميده و منطق ابزارش رو.
عرفان تفکري است که ازپيش يک سري مسلمات ديني دارد و نتايج تاءملات و کشفيات در حدود اين مسلّمات دور ميزند واز دلايل مذهبي دور نميشود و در خيالات و توهم و اسطوره سير ميکند(دنياي درون) .
بنابراين فلسفه و عرفان تفاوت عميق با هم دارند .
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن
ارسالها: 468
#20
Posted: 31 May 2012 08:06
منظور من از موجود اين بود که وجود جسمي نداره دوست عزيز، نه اينکه وجود نداره!!!
بعضي وقت ها تو زندگي
مجبوري جايي وايسي
که ســـخت ترين جا واسه وايسادنه .... !