ارسالها: 24568
#35
Posted: 26 Aug 2015 20:51
saman480480: بیشتر کسانی که از اسلام تو ایران دفاع میکنند(نه همه) بالاخره یک سهمیه دانشگاه یا تکه زمینی از یک بنده خدا مصادره کردند یا حکومت محترم از یک بدبختی گرفته و داده بهشون یا استخدام شدن از طریق گزینش مذهبی، بسیجی و اطلاعاتی ، دارند یک حقوق ماهیانه مفتی با بیمه و تمام مزایا میخورند و بدون داشتن لیاقت اون شغل از مزایای اون بهره مند هستند یا با رانت وام کم بهره گرفتن و دیگه پس نمیدن و یا مداح هستند و به بهانه اسلام تو خیابونها هفت تیر میکشن و با ترسوندن مردم حقوق مردم را به شکم گندشون میریزن و هزار تا بدبختی دیگه ، این دسته افراد برای اینکه این مفت خوری را از دست ندهند از اسلام یا هر چیز دیگه مذهبی که فعلا مد روز و ابزار مفت خوریه دفاع میکنند ....... البته عده کمی هم ار طرفداران اسلام این طوری نیستن و اسلام موروثی دارند که ناشی از پذیرش دین بدون مطالعه هست . پس اگر مسلمان خوب شما پیدا کنید از همین دسته دوم هست که تعدادشون خیلی کمتره و اغلب ادمهای خوبی هستند و برای کل جامعه درد سر ساز نیستند و معمولا جامعه مدرن هم با این ادمها مشگلی نداره .
....................
ati_atena: حالا اگه خدا وجود نداره چذا تو فیلمهای خارجی میگن مای گاد یعنی خدایا کمکم کن
اسم خدا رو میارن چون اسم خدا را آوردن یه عادت شده ، چون شاید کارگردان و سناریو نویس اون فیلم خدا رو باور داره ، شاید از عادت مرسوم جامعه داره پیروی میکنه .
ati_atena: چرا اسمه خدا رو میارن
میشه بگی چرا میارن
اصلا چرا میگن خدا منو کمک کن؟اصلا خدا هستش؟یا نه؟
و این همون بحثی ست که قرن هاست وجود داره و هر کسی به نحوی و با ایمان و اعتقاد خودش اونو تعبیر و تفسیر میکنه . یکی معتقده ودیگری هم باز با توجه به دلایلی که براش قابل قبوله وجود خدا رو نفی میکنه .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 2890
#36
Posted: 26 Aug 2015 21:04
ati_atena: اصلا چرا میگن خدا منو کمک کن؟اصلا خدا هستش؟یا نه؟
جدای از حرفهای اندیشمند که درست هم هست منم نظراتمو میگم !
خدا اون حس و انرژی ِ که تو وجود ِ آدمی ِ !
حسی که اگه تونستی تو قلبت ببینی اش یعنی هست / وجود داره !
وسیله نیست / جسمی فیزیکی نیست که شواهدی بر دیده شدنش و ... باشه !
هزاران ادیان تو دنیا از قدیم تا الان سر این قضیه ی " وجودیت خدا " عقیده های متفاوت دارن ...
عده ای قبولش دارن به قولی با چشم دل می بین انش / همون دید ِ بصری منظورم ِ !
دیگه به بستگی به آدما و دیدگاه هاشون داره و اون مذهب و مطالعاتی که دارن !
- - -
خودم که به خدا معتقدم / با هیچ درس و کتاب و مکتب و آدمی هم کاری ندارم !
خدا رو با قلبم می بینم و دیگر هیچ !
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 127
#37
Posted: 22 Nov 2015 18:10
چون انسان ذاتاً طالب کمال خود است، همیشه به دنبال رسیدن به کمالی است که به آن نرسیده است. انسان همیشه طالب کمال مطلق است چون در کمال های نسبی همیشه چیزی وجود دارد که انسان فاقد آن است و به همین دلیل هم تا به کمالی می رسد متوقّف نمی شود و مسیر را پایان یافته نمی داند، بلکه به دنبال کمال جدیدی می گردد.
کمال نامعلوم چیزی نیست که انسان را به دنبال خود بکشاند. پس باید انسان از کمالاتی که می تواند بهره مند شود مطّلع گردد و سپس در او انگیزه رسیدن به آن کمال ایجاد شود. از این رو، باید خود و کمالات خود را به تفصیل و به روشنی بشناسد تا بتواند در پی آنها حرکت کند و به آنها برسد. پس شناخت استعدادها و ابعاد وجودی، توانایی ها، ناتوانی ها و محدودیت های انسان مقدّمه ای است برای رسیدن به کمالات مربوط به خود. دیگر اینکه رسیدن به کمال مطلق علاوه بر اینکه مقتضی شناخت تمام جزئیات وجودی بشر است، مستلزم آن است که این استعدادها و امکانات و کمالات و ابعاد وجودی بشر اولویت بندی شوند تا همان گونه که در مقدّمه ذکر شد کمال عالی تر فدای کمال ناقص تر نشود.
رضایت تابع آرزوست و از نیل به آرزو پیدا می شود و خود آرزو از طرفی، تابع میزان آشنایی انسان با موضوعات سعادت بخش است و از طرف دیگر، تابع توقّع و انتظار است; یعنی انسان گاهی به علت بی خبری و بی اطلاعی از لذات و کمالات عالی تر، لذات کمتر یا پایین تر را ایده آل و منتهای آرزوی خود قرار می دهد و گاهی به عللی، توقّع و انتظار برخی لذت ها در وجودش می میرد و یا به حال خفتگی در می آید. اما اگر از آن لذت عالی تر اطلاع پیدا کند و مزه آن را بچشد و یا به علل خاصی توقّعات مرده و انتظارات خفته در روحش زنده و بیدار بشوند آرزوها و ایده آل هایش فوراً عوض می شود و دیگر به آنچه قبلا رضایت می داد و کمال رضایت داشت رضایت نمی دهد. پس رضایت تابع سطح و میزان آرزوست و آرزو تابع میزان علم و اطلاع و توقّع و انتظار است.
پس از اینکه انسان کمال نهایی و هدف خود را شناخت، نوبت به شناخت وسایلی می رسد که می توانند انسان را به آن کمال نهایی برسانند; یعنی شناخت وسیله قدمی است پس از شناخت هدف. بنابراین، اگر کسی بداند که هدفش چیست، اما راه رسیدن به آن هدف را بلد نباشد یا به درستی نپیماید باز هم از رسیدن به آن هدف عاجز خواهد ماند.
حال، سؤال این است که واقعاً هدف نهایی انسان چیست؟
بر اساس بینش اسلامی، هدف نهایی و کمال مطلق انسان رسیدن یا هرچه نزدیک تر شدن به بی نهایت است; چون انسان طالب کمال است، آن هم کمال مطلق; یعنی بی نهایت، و چون در مجموعه هستی، بیش از یک بی نهایت وجود ندارد و آن هم وجود مقدّس حضرت احدیت، پروردگار عالم و خالق هستی است، بنابراین، در واقع، انسان به دنبال خداست. در منابع اسلامی، این هدف را به «تقرّب الی اللّه» تعبیر می کنند. پس هدف انسان این است که هرچه بیشتر به خداوند تبارک و تعالی نزدیک شود.
چون هدف انسان تقرّب به خداست، امکانات و استعدادهایی هم که در اختیار او قرار داده شده متناسب با این هدف است.یعنی انسان اگر درست دقت کند و دقیقاً برنامه ریزی نماید باید با همین امکانات و استعدادها بتواند به هدف خود برسد. بنابراین، عقل چنین حکم می کند که برای پرهیز از اشتباه، در تشخیص کمال نهایی و همچنین برای پرهیز از انتخاب وسایل نادرست، برای رسیدن به این هدف، سراغ کسی برویم که خود او انسان، جهان، هدف ها، وسایل، استعدادها و توانایی های انسان را آفریده و دقیقاً بر آفریده خود آگاه است. اگر چنین کردیم آنگاه ضمانتی برای شناخت صحیح هدف و شناخت صحیح وسیله متناسب با آن را پیدا کرده ایم.
منطقاً کسی بهتر از همه می تواند موجودی را بشناسد و برای او برنامه ای واقع بینانه طرّاحی کند که خود، خالق آن موجود است و تمام واقعیات او را دقیقاً می داند.زیرا خود او چنین واقعیاتی را آفریده است.
این همان دینی است که از آن بحث میشود.
ای کاش به جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی
ارسالها: 24568
#39
Posted: 11 Dec 2015 15:21
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 1264
#40
Posted: 15 Dec 2015 15:20
alirezamutamed: منطقاً کسی بهتر از همه می تواند موجودی را بشناسد و برای او برنامه ای واقع بینانه طرّاحی کند که خود، خالق آن موجود است و تمام واقعیات او را دقیقاً می داند.زیرا خود او چنین واقعیاتی را آفریده است.
نه عزیز من . حالا به فرض این که کیفیت خلقت رو اونجور که شما میگی پذیرفتیم ولی هرگز یک نویسنده نمیتونه منتقد خوبی برای کتاب خودش باشه.
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من