ارسالها: 1782
#51
Posted: 29 Sep 2013 02:21
hotsina: خب اگه جایی باشی که جن احضار شده باشه و بعدش نفرستاده باشن ممکنه بتونی ببینی
البته ناگفته نماند قبلا تو باغچه حیاتمون یه کودکی رو چال کردن البته این قضیه بر میگرده به ۳۰ سال پیش
hotsina: خب خوش بحالت ..
خوش به حالم؟!
داداش نزدیک بود پس بیفتم میگی خوش به حالت !
اندوه بزرگی ست انبوه انتظار
ارسالها: 51
#52
Posted: 29 Sep 2013 04:01
Evil_Dead: البته ناگفته نماند قبلا تو باغچه حیاتمون یه کودکی رو چال کردن البته این قضیه بر میگرده به ۳۰ سال پیش
همون احتمالا روح بچهه بوده اومده بهت بگه بیا برو نصف شبی مخ ملتو تو فرغون نریز
این کاربر به زودی بن خواهد شد .
ارسالها: 1782
#53
Posted: 29 Sep 2013 11:06
bito065_z: همون احتمالا روح بچهه بوده اومده بهت بگه بیا برو نصف شبی مخ ملتو تو فرغون نریز
معلومه که باور نمیکنی منم جای شما بودم باور نمیکردم چون به چشم ندیدی باورش سخته
اندوه بزرگی ست انبوه انتظار
ارسالها: 255
#55
Posted: 7 May 2014 07:22
داستانها يا خاطرات جالبي بود
بحث در اينگونه موارد زياده
اين دوست عزيزي ك گفتند ماورا رو لمس كردن:
شما گفتي تو رويا ديدي
انسان خواب ميبينه
اين خوابها تشكيل شده از تفكرات و كارهايي كه در ايام قديم يا جديد انجام داديم
البته بنظر من اينجوريه!
خوابهايي ميبينيم در حد واقعي،
منم قديما كتابهاي طلسم و شيخ بهايي زياد خوندم و خواستم انجام بدم،
خونوادم ميگن يه شب از خواب بلند شدم و درب خونه رو باز كردم و گفتم"بفرماييد داخل" و مجدد اومدم دراز كشيدم،
خودم كه متوجه چنين كاري نشدم
اما اينقد اتفاق در زندگي روزمره ما ميوفته كه اينجور خواب و روياها طبيعيه،
مث قضيه بختك!
هركسي يه عقايدي داره
اما از اينا گذشته ولي همشونو قبول دارم و نميدونم چرا
مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم مرگ آن است که از خاطر تو با همه ی خاطره ها محو شوم
ارسالها: 255
#56
Posted: 7 May 2014 07:31
مثال:
حرف زدن در خواب و راه رفتن،
همون خوابي كه ميبيني رو اجرا ميكني
يعني نيمه مغزت اون توانايي انجام فعاليتو داره،
قبل از باور كردن بهتره از لحاظ علمي يا عقلاني به موضوع فكر كنيم!
مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم مرگ آن است که از خاطر تو با همه ی خاطره ها محو شوم
ارسالها: 25
#58
Posted: 18 Nov 2015 03:16
دوستان من جن دیدم و خیلی باهاش آشنام.
برای اطلاعاتتون میگم یه چیزایی
قدشون بین ۱۳۰ تا ۱۴۵ سانته
خمیده به نظر میان ولی استخون بندیشون اینطوریه
پوستشون همیشه مرطوبه (انگار از حموم بیرون اومدن)
پوستشون کدر و خاکستریه تقریبا
چشماشون نقریبا گرده (استخوانهای دور چشمشون برجسته است)
مردمک چشمشون تند مچرخه و انگار پرش داره
صدای زیری دارن ولی هر صدایی بخوان رو تقلید میکنن
چیزی نمیخورن و با لیسیدن و بو کشیدن سیر میشن
خیلی سریع رشد میکنن و عمرشون تا ۵۰۰ سال هم رسیده
از مصاحبت و دوستی باانسان لذت میبرن و براشون افتخاره
من جنی رو دیدم که سید بود!! اسمش قاسم بود. ازش سوالی میشد بشدت ذوق میکرد و بعد اروم شمرده کامل جواب میداد. میگفت سه ماه بعد ازدواجش خبر دادن شاه شهید شده! (منظورش کشته شدن ناصرالدین شاه تو شابدلعظیم بود)
من از اینا نیستم برای امضا چیزی بنویسم
ارسالها: 127
#59
Posted: 22 Nov 2015 13:04
اطلاعاتی درباره جن
جن (در عربی به این صورت به کار ر میرود، در فارسی به اشتباه به صورت اَجنّه جمع بسته میشود) نام دستهای از موجودات تخیلی فراطبیعی است، اعتقاد بر این است که وجودش از آتش بدون دود است که هم به صورت آشکار و هم به صورت ناپیدا زندگی میکنند. در قسمتهای مختلفی از قرآن از آن یاد شده، هفتاد و دومین سوره قرآن به نام آن (الجن) نامگذاری شدهاست. محققان فرهنگ عرب ریشه این واژه را از کلمه جنا میدانند، اما ممکن است ریشه خارجی داشته باشد. منابع قدیمی فارسی واژه فارسی پری و کلمه عربی جن را به طور هممعنی بهکار میبردند.
انواع جن و تغذیه آنها
پیامبر جنها را به سه گروه تقسیم میکند: آنهایی که که بال دارند و در آسمان پرواز میکنند، آنهایی که به مارها و سگ شبیهاند و آنهایی که بدون توقف سفر میکنند.
عبدالله بن مسعود از قول پیامبر میگوید:زمانی که جنها برای شنیدن آیات قرآن آمده بودند، بعضی از آنها شبیه کرکس و مار، بقیه به صورت مردان سیاه با لباسهای سفید بودند.
آنها حتی ممکن است مانند اژدها، گور، و یا تعدادی از جانوران دیگر ظاهر شوند. روایت است که پیامبر به جنها گفته که میتوانند از استخوانهایی تغذیه کنند که هر زمان جنها به آن دست بزنند، بر آن گوشت میروید.حیوانات جنها نیز میتوانند از سرگینهایی تغذیه کند که به دانه و علف تبدیل شده و به استفاده گلههای جن میآیند. (آمده «غذای شما جنیان هر استخوانی که گوشت دار و بدون گوشت که برآن نام خدا ذکر شده باشد و پس مانده و فضله و مدفوع علفی که حیوانات شما آن را خوردهاند.»)
صناعت جن ها
این طور گفته میشود که جنها در صناعت بسیار پیشرفتهاند و توانایی ساخت اشیاء و ساختارهای شگفتانگیز را دارند. آنها نخستین سازندگان حمامها و مخترعین خمیر موبر بودند و عمارات باشکوهی ساختهاند. در افسانه سلیمان، حضرت سلیمان جنها را مجبور به اطاعت از خودش کرد و آنها را تا ۲۵ فرسنگی (برابر با ۱۵۶ کیلومتر) قلمروی خود تسخیر کرد. در دربار او جنها در صف پشت سر آدمیان عالم و دانا میایستادند و آدمیان نیز به نوبه خود در صف پشتی پیامبران قرار داشتند. بلقیس، همسر سلیمان و ملکه سبا طبق برخی گزارشها از ازدواج جن و انسان متولد شده بود. با این حال مشخص نکردهاند که کدام یک از والدینش جن بودهاست. با اینحال برخی از منابع معتقد اند که مادر او جنی به نام ریحانه بود. مردم از ازدواج سلیمان با بلقیس نگران بودند. آنها میترسیدند که اگر حضرت سلیمان با این دو رگه جن و انسان ازدواج کند برای همیشه مجبور به خدمت فرزندان حاصل از این ازدواج خواهند شد. بنا بر این میخواستند عشق سلیمان به او را از بین ببرند و به او میگفتند که او دیوانهاست و پاهای او مثل پای الاغ مو دار است. جنها در اسارت سلیمان ماندند و او بر آنها پادشاهی میکرد، سلیمان زوبعه را مأمور به وظایفی در طول زندگی اش کرده بود. پس از مرگ سلیمان زوبعه به افرادش که در قلمرو سلیمان کار میکردند گفت که دست از کار بکشند. آنها با خوشحالی اطاعت کردند و یکی از آنها فهرستی از آنچه را که آنها در طول خدمت خود ساخته بودند را بر روی سنگی نگاشت.
جن ها در ادبیات فارسی
جن در ادبیات حماسی غیردینی به ندرت دیده میشود. قلمروی جمشید و سلیمان اولین قلمروهایی بودند که بر جن و شیاطین حکومت میکردند. در شاهنامه جن تنها یک بار در نامهٔ سعد بن ابیوقاص به سردار ساسانی رستم فرخزاد به کار رفته، که در آن سردار عرب «از جن و انسان و پیامبر هاشمی» سخن گفتهاست. اگرچه شاهنامه به نام افریتهای که بهرام چوبینه را فریفت. تا علیه شاه شورش کند اشارهای نکرده، ولی این زن در منبع دیگری به نام زنی از جنس جن به نام مذهبه توصیف شده این اطلاعات ممکن است پایه برخی داستانهای حماسی باشند که ما به آن داستانها دسترسی نداریم. در فرامرزنامه شاه پریان به شیرزنی به نام بانو گشسب خبر میدهد که گورخر کوچکی وجود دارد که در اصل سرخاب، شاه اجنه است که خود را به شکل حیوان درآورده است.
جن ها در ادبیات دینی
جن حضور برجستهای در ادبیات دینی حماسی دارد. گفته میشود که پیامبر امام علی را برای کمک به جنهای مؤمن در برابر دشمنان بتپرست منصوب کرد.
جن در ادبیات غیردینی
تعریف جن در ادبیات غیردینی بسیار متنوع تر از تعریف مذهبی است. تنوع قابل توجهی در اشکال منتسب به جن در افسانههای ایرانی وجود دارد. آنها ممکن است زیبا یا زشت، سیاه یا سفید، بزرگ و یا کوچک باشند. به طور کلی، جن مسلمان زیبا توصیف شده، در حالی که آنهایی که کافر هستند به صورت هیولاهای بد ترکیب با سر یک چشم در وسط پیشانی، بزرگ و با دندانهای نیش بیرون زده به تصویر کشیده شدهاند. برخی جنها با بدنهای مرکب توصیف شدهاند، که ممکن است بدن انسان و سر شیر و یا اندام حیوانات مختلف داشته باشند؛ یا انواعی دیگر با سر فیل، یا نفس آتشین و یا بوی نا مطبوعی که متصاعد میکنند توصیف شدهاند. تصور میشود که آنها میتوانند به هر شکلی که تمایل دارند ظاهر شوند. معمولاً جنهایی که نوع حیوانی دارند را به صورت مار، بز، کبوتر، گوسفند وحشی و یا سگ توصیف میکنند. زمانی که جن به شکل حیوان شکار در میآید به او شکار ابوجهل گویند که در مقابل آن، حیوانات واقعی را شکار ابراهیم میگویند. ممکن است آنها بر روی زمین یا در آبها زندگی کنند و یا در حمامها، خانهها، قبرستانها و یا آب انبارها و یا حتی در درختان روزگار بگذرانند. جنهایی که در آب انبارهای هند هستند از کمر به بالا شبیه انسان ولی پایین تنهشان مانند حیوانات است. جنها گرچه جمعیت بیشتری در سوریه، هندوستان و وبار دارند ولی در تمام سرزمینها پراکندهاند. نسناسها یک چشم و یک پا دارند و آنها هستند که با ایجاد آتش در خانههای انسانها برای ایشان مزاحمت ایجاد میکنند، نسناس به همراه شق در برخی منابع جزء جنها به شمار رفتهاند. نوع دیگری از جنها که Ḡaddār نامیده شده با هر کسی که به او دست یابد خفتوخیز جنسی و مقاربت میکند، این موجود دارای دو جنس نر و ماده است.
عشق در جن ها
تصور میشود جنها ممکن است عاشق انسانها شوند که در این صورت معشوقه خود را میدزدند، از ازدواج بین آنها ممکن است بچه هم متولد شود. به همین دلیل بود که تصور میشد برخی قبایل عرب نژادشان به جنها میرسد. از روابط عاشقانهٔ میان انسان و جن داستانهایی نقل شده. ابن ندیم فهرستی از این عشقها نگاشته، چند کتاب مشهور هم در اینباره نوشته شده.
جن و هنر
در دنیای هنر گاهی جنها به عنوان الهه شعر و موسیقی میباشند و القاء کنندهٔ شعر به شاعران. جنهایی که پیرامون شخصی پرسه میزنند چه شعر الهام کنند چه نکنند، بر اساس این که نر یا ماده باشند tābeʿ یا tābeʿa خوانده میشوند؛ بقیهشان با نامهای hātef، شق، نسناس، یا غادار شناخته میشوند. علاوه بر ارتباطی که جنها با شاعران برقرار میکنند، آنها با فالگیرها و پیامبران نیز رابطه برقرار میکنند. در ادبیات غیر دینی هم مانند ادبیات دینی جنها را سازندگان و صنعتگران ماهر توصیف کردهاند. برای همین تصور میشد سازههای بزرگی مانند تخت جمشید و اهرام توسط آنها ساخته شده است.
ساختار اجتماعی
ساختار اجتماعی جنها شبیه اجتماع انسانها است. آنها پادشاه و دادگاه دارند و عروسی میکنند و سوگواری میگیرند. اگر جن مسلمان خود را به شکلی به غیر از شکل اصلی خود در آورد و به قتل برسد، قاتل را مسئول این قتل نمیدانند. پادشاهی از جنهای مسلمان زعفر بود که گفته میشود در رویداد کربلا به امام حسین پیشنهاد کمک نمود. بر اساس نسخهای از زندگی نامه زعفر، زعفر در دهه ۱۳۰۸ هجری شمسی درگذشت و فرزندش کاظم شاه جنهای مسلمان شد. علاوه بر شکل حیوانی، جنها گاهی برای گمراه یا نابود کردن انسانهای قربانیانی خود به شکل انسانی در میآیند. گفته شده که جنی به صورت زنی زیبا در آمده بود قربانی اش وی را از روی پاهای حیوان مانند اش شناسایی کرد و طنابی را به دور گردن آن جن انداخت و با کشیدن روی زمین در پشت شتر وی را به قتل رساند. در میان سیستان گفته میشود جنی به نام مردآزما (ارزیابی کننده مردان) وجود دارد. اگر مرد از وی نترسد مردآزما با او دوست میشود و در زندگی به او کمک میکند، در غیر اینصورت او را با ترساندن دیوانه میکند. برخی بر این باور اند که مردآزما نر است و با قربانیانش آمیزش جنسی میکند.
جن در فرهنگ عامه
تصور بیشتر مردم از جن به عنوان موجودی فرمانبر است. اقدامات خاصی برای جلوگیری از آزارشان و یا احضار آنها انجام میشود. آنها را با نامهای خاصی مثل از ما بهتران و عزیزان یاد میکنند تا از احضار ناخواسته آنها که ناشی از ذکر نام آنها است جلوگیری نمایند همچنین سوت زدن، تحریک آنها با پرتاب سنگ، ریختن خاکستر یا آب گرم بدون ورد لازم، سوزاندن تخم مرغ و پوست پیاز باهم و یا کارهایی مانند جارو زدن بیمورد در شب باعث احضار آنها میشود. شکارچی پیری که جنی در شمایل یک تازی را زخمی کرده بود، زمانی که به قرار گاه جنها وارد شد توسط آنها توبیخ شد و سه روز بعد جان باخت؛ همچنین جنها شکارچیانی که بیش از حد حیوانات را میکشند تعقیب میکنند. آنها چنین شکارچی زیادهخواهی را از طریق تبدیل او به گوزن نری که وی زخمی کردهبود تنبیه میکردند. جنها این شکارچی را مجبور میکردند تا مشقات یک حیوان شکار شده را تحمل کند، از تعقیب و گریز گرفته تا کشتن، سر بریدن، پوست کندن و کباب شدن.
به طور کلی برای در امان ماندن از گزند و آسیبهای جن و همچنین دور نگه داشتنش، آیه قرآنی «بسم الله الرحمن الرحیم» را میخوانند (به نام خداوند بخشنده مهربان).
بعضی از زمانها در هفته گزند جنها افزایش مییابد مخصوصاً شبهای شنبه و سه شنبه، آنها با خطر یا آسیبی که برای مردم ایجاد میکنند باعث حوادث یا بیماری میشوند و یا مصیبت به بار میآورند، غیر از اینها ممکن است یکی از کودکان انسان را بدزدند و جایش را با فرزند جنها عوض کنند. همچنین ممکن است به خانهای وارد شده و اموالش را بدزدند. در میان بلوچها گفته میشود دیوی وجود دارد به نام دیو یاهلو که شبیه گاو نری است که در شب دیده میشود و به قربانیانش حمله میکند. جن دیگری در میان بلوچ است به نام جن سنگ جبوک که به سمت قربانیان خود سنگ پرتاب میکند ولی آنها هرچه اطراف خود را نگاه میکنند کسی که سنگ پرتاب میکند را نمیبینند.
جن زدهها و کمک جن به انسانها در باورهای عامیانه
برخی از مردم بر این باورند که اغلب آسیبها وارده از طرف جن به انسان، اختلالات عصبی، مخصوصاً صرع است که گفته میشود جن به داخل بدن فرد وارد شده. آنان معتقدند زمانی که جن در بدن فردی وارد میشود شخص حالت جسمی خاصی را در بدن خود تجربه میکند. بهزعم آنها، درمان کسانی که جن زده شدهاند فقط با دعا امکانپذیر نیست بلکه بعضی اوقات وی را میبندند و وحشیان وی را مورد ضرب و شتم قرار میدهند تا جن از بدن وی خارج شود. برای نوع خاصی از جنون که گفته میشد توسط جن ایجاد شده به دعانویس رجوع میکردند که ادعا میکرد داروهای خاصی که در کتابی که سلیمان نوشته برای درمان آن افراد وجود دارد، «جن به آنها دقیقاً گفته که چگونه بیماریهای ایجاد شده توسط آنها را درمان کنند و چه چیزهایی را به عنوان دارو مصرف کنند.
گاهی اوقات پیش میآید جنی به فردی برای به دست آوردن ثروت یا قدرت کمک کند و یا نیرویی برای رهایی از یک بیماری به او بدهد. یک مرد که این قدرت شفا را پیدا کرده بود توانست با ریختن بزاق خود بر روی بثورات پوستی آنها را درمان کند. او این توانایی را از زنی از اجدادش که بچه جنی را با بستن حلقه آهنی به پایش تسخیر کرده بود به ارث برده بود. زمانی که مادر جن برای درخواست آزادی فرزندش التماس میکرد زن به او گفت که باید در قبال آزادی فرزندش چیزی به او بدهد. آن جن در دهان زن تف کرد و به او گفت که فرزندان تو تا هفت نسل توانایی درمان بثورات بوستی با مالیدن بزاق بر روی پوست بیمار را دارند.
عدهای بر این باورند که آسیب پذیرترین قربانیان جنها زنان در بستر زایمان و نوزادانشان هستند. به همین دلیل مادر و نوزاد وی نباید در دو هفته اول زایمان تنها بمانند. زمانی که زنی بعد زایمان اولین بار به حمام میرود تهدید آسیب رساندن جن به طور قابل توجهی کاهش مییابد.این گفتهها در حالی است که تاکنون زنان بسیاری در نقاط مختلف جهان به علت شرایط خاص به تنهایی زایمان کردهاند، بیآنکه چنین مشکلاتی متوجه آنها باشد! بسیاری از باورها در اینباره با خرافهها و تصورهای عامیانه و محلی در همآمیختهاست و این باعث شدهاست که تصویر مرسوم از این موجود بیشتر براساس وهم و خرافه باشد و نه مبتنی بر روایات معتبر دینی یا تجربههای مستند. برخی عقیده دارند که جنها از آهن میترسند، و هرکسی موفق شود سوزنی در بدن و یا لباس آنها وارد کند میتواند کنترل آنها را در دست بگیرد، ترس زیاد آنها از آهن باعث میشود تا آنها نتوانند آهن را از بدن یا لباس خود در آورند.
ایرانی یا عربی؟
در داستانهای عامیانه فارسی جنها معمولاً برای انسانها مضر هستند. هر چند برخی میگویند جن به همراه ḡūl از داستانهای سامی منشأ میگیرند، ولی ممکن است از شیاطین مافوق بشر در فرهنگ ایرانیان منشأ گرفته باشد و دوباره از طریق یک تبادل فرهنگی میان ایرانیان و اعراب دوباره به فرهنگ ایران بازگشته باشد. آنها در برخی از انواع داستانها ظاهر شدهاند که این گواهی است بر حضورشان در فرهنگ عامه ایران.
از این بین، در یکی از داستانهای اخیر گفته میشود که دو نفری که قوز بر پشت داشتند با جن دیدار میکنند. نفر اول به حمام میرود و میرقصد، در آن هنگام عروسی جنها بوده، پس پاداش میگیرد و جنها قوزش را بر میدارند. نفر اول این داستان را برای نفر دوم هم تعریف میکند و نفر دوم هم به همان مکان میرود و میرقصد، چون مراسم عزای جنها بوده، جنها قوزی بر بالای قوز او ایجاد میکنند. از آن در فرهنگ عامیانه فارسی زبانان به عنوان قوز بالای قوز یاد میشود. در مواردی در قصههای عامیانه از جن به عنوان یاری کننده یاد شده، مثلاً زمانی که گفتهاند جن از مهارت خود در بافتن فرش استفاده میکند. یکی از این جنهای یاری رساننده سیمرغ در داستانهای عامیانه است (با افسانه سیمرغ در داستانهای حماسی اشتباه نشود)، گفته میشود دستهای از جنها است.
جن از دیدگاه علمی
تاکنون هیچ تحقیق مستدل علمی در مورد جن در نشریات علمی چاپ نشده است. ریچارد داوکینز، استاد زیستشناسی دانشگاه آکسفورد، احتمال وجود جن و سایر موجودات ماوراالطبیعی را به دلیل نداشتن پشتوانه علمی مساوی با احتمال وجود پلنگ صورتی در دنیای واقعی میداند.ضمن اینکه ویژگیهایی که در ذهن عوام در مورد جن وجود دارد با نحوه پیدایش و فرگشت موجودات زنده تطابق ندارد.
جن در دیدگاه بزرگان
سید محمد جواد غروی: جن موجودی خارج از وجود انسان نیست بلکه از نامهایی است که به صفات مختلف انسان تعلق میگیرد یعنی انسان به اعتبار صفاتش دارای نامهای گوناگون میگردد گاهی نام شیطان بر وی اطلاغ میگردد و گاهی نام جن و این نامها خصوصیات وی را آشکار میسازد.
جن درقرآن
آیات قرآن دربارهٔ جن
۱-خلق الجان من مارج من نار - ۱۴ الرحمن
۲-.. خلقته من طین وخلقتنی من نار - ۷۷ص
۳-والجان خلقناه من قبل من نار السموم - ۲۷حجر
۴-قال اناخیرمنه خلقتنی من نارو... - ۱۱اعراف
بموجب آیات یادشده خلقت جن ازاتش یاشعله آنست
ازجن تعابیردیگری درقرآن آمده است جان-عفریت-خناس-نفاث-جنه-شیطان-ابلیس-الثقلان
ابلیس که نام قبلی وی عزازیل بودرئیس شیاطین واجنه است که سالهای بسیاربه عبادت خدامشغول بود. بهمین علت درصف فرشتگان میایستادتااینکه درمساله خلقت آدم دچاراستکباروغرورشدوموقعیت خودراازدست دادودرزمین ماموراغوای ادمیان شدابلیس ازاجنه است قرآن کریم میفرماید : فسجدواالاابلیس کان من الجن (۵۰کهف). درقرآن کریم سورهای بنام جن آمده ودران باسلام آوردن جنیان نزدپیامبراسلام اشاره شده است. یکی ازمعجزات حضرت سلیمان تسلط ایشان برجنیان بود. ببرخی ازصفات ابلیس اشاره میشود: بئس القرین-خناس-رجیم-غرور-قرین-مارد-وسواس
ای کاش به جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی
ارسالها: 127
#60
Posted: 22 Nov 2015 13:13
روح
روح اصطلاحی در علوم دینی و فلسفه راجع به همه موجودات است (نه فقط انسان و موجودات زنده از دیدگاه زیستشناسی). بسیاری از ادیان معتقدند که روح در مقابل جسم، یعنی قسمت غیرمادی یک موجود است و هر موجود یک روح دارد.
واژهشناسی
روح در زبان عربی به واژهٔ ریح (باد) نزدیک است. از همین رو بعضی معتقدند منشاء بهوجود آمدن لغت روح و معنی آن چنین است: «ذَات لَطِیفَة کَالْهَوَاءِ سَارِیَة فِی الْجَسَد کَسَرَیَانِ الْمَاء فِی عُرُوق الشَّجَر» و در زبان عبری هم واژه روح(רוח) و هم واژه نفیش (נפשׁ) وجود دارد. که واژه نفیش به واژههای نَفس (به معنی خود) و نَفَس (به معنی دم و بازدم) بسیار نزدیک است.
روح حقیقت جامع غیرمادی آدمی است و از آنجا که ابعاد و شئونات متعدد دارد، بعضی واژههای اشاره به بعد غیرمادی انسان در معنی اجمالی خود مترادف روح اند و در حقیقت از شئونات آنند:
عقل: در لغت یعنی قدرت تفکر. در روایات اسلامی هم به معنی روح و هم به معنی فطرت آمده
نفس: در لغت یعنی خود. در اصطلاح گاه یعنی روح و گاه یعنی غریزه
جان: در لغت یعنی حیات یا زندگی. در بعضی ادیان و فلسفهها همان روح است.
در زیستشناسی (علم شناخت حیات) موجود زنده یعنی موجودی با ۶ عملِ تنفس، تناول (خوردن)، رشد، تناسل، حرکت و... .
دل، قلب، فؤاد: در لغت عضوی از بدن است. در اصطلاح عربی یعنی روح
سرّ در لغت یعنی راز و در اصطلاح عربی یعنی روح یا روح انسان
دیدگاه مشترک ادیان و فلسفهها
تعریف و ماهیت آن از نظر هر دین و فلسفهای متفاوت است.
همهٔ ادیان و فلسفهها معتقدند:
روح ماهیت معنایی و غیر مادی و مجرّد دارد. بر خلاف جسم یا بدن.
هر موجود، حدّاکثر یک روح حیاتی دارد.
روح قائم به خود است.
اغلب ادیان و فلسفهها معتقدند:
روح و بدن کاملاً از هم مستقل (قابل جدایی) اند.
روح حالت مادی و حس پذیر ندارد. مثلاً نمیتواند دیده یا لمس شود.
نمیتوان حرکت روح را دید. مثلاً نمیتوان خروج روح از بدن را دید.
بعضی ادیان و فلسفهها معتقدند:
روح مخلوقی بی مانند در عالم موجودات است. یعنی هیچ موجود دیگری از جنس روح در جهان وجود ندارد.
روح اساس حیات یا زندگی، احساس، هشیاری و ادراک است.
نفس(خود) مجموعهٔ جسم و روح است.
جسم ممکن است بعد از مرگ پایدار باشد و ممکن است نباشد. امّا روح پایدار و جاودان است.
ادیان و فلسفهها در موارد زیر اختلاف دارند:
تعریف روح چیست؟
روح ابتدا از کجا و کی موجود شده و منشاء (پدید آورنده) آن چیست؟
کار و وظیفهٔ روح در حین مرگ و بعد از مرگ چیست؟
مرگ چیست؟
بعضی میگویند: مرگ بیرون رفتن روح از بدن است
بعضی میگویند: مرگ بیرون رفتن روح و حیات از بدن برای همیشه و خواب بیرون رفتن روح و ماندن حیات است.
بعضی میگویند انسان سه نوع روح دارد: روح نباتی، روح حیوانی، و روح انسانی. فقط سومی هنگام خواب از بدن میرود.
جدیدترین تعریف از مرگ بر اساس علم روحی امروزی بیان شدهاست. به این صورت که روح و تنپوش انسان با ۱۴ ریسمان انرژی (ریسمانهای نقرهای) به جسم متصل است و با جداشدن تک تک این ریسمانها مرگ فرامیرسد. در حقیقت مرگ به دلیل تغییر فرکانس روحی و به پایان رسیدن یک دوره تکامل روح رخ میدهد.
آیا روح قبل از این عالم وجود داشته؟(از پر اختلافترین مسائل)
مسالهٔ روح و حیات پس از مرگ در حوزهٔ اعتقاد به وجود مشترک اند. هر اعتقادی در مورد یکی، تاثیر مستقیم در دیگری دارد
قبل از تولّد
این مساله پر اختلافترین مساله در مورد وجود روح است. گروهی از مسلمانان به عالم ارواح قبل از خلقت آدم و عالم ذر قبل از تولد اعتقاد دارند.
در حین زندگی
زیست شناسان حیات را با علایم ۶ گانهٔ حیاتی میشناسند. اما در مورد رابطهٔ روح با حیات حرفی نمیزنند. این گروه ممکن است معتقد به بازگشت روح باشند. یعنی فردی مدّتی حدود چند ساعت علایم حیاتی نشان نمیدهد. سپس دوباره علایم حیاتی نشان میدهد
عدّهای حیات را با تکیه بر تعریف زیست شناسان ماشینی معرفی میکنند و به وجود روح (بعد غیر مادی) اعتقاد ندارند، و معتقدند انسان پس از مرگ نابود میشود.
عدهای معتقدند روح عامل حیات در این عالم است.
بعد از مرگ
عدّهای حیات را با تکیه بر تعریف زیست شناسان ماشینی معرفی میکنند و به وجود روح (بعد غیر مادی) اعتقاد ندارند، و معتقدند انسان پس از مرگ نابود میشود.
معاد: یعنی جسم پس از مرگ نابود میشود. اما روح به نوعی زندگی (مانند برزخ) ادامه میدهد تا در روز قیامت اعمالش مورد قضاوت و پاداش و مجازات قرار گیرد. این عقیده در بسیاری ادیان بزرگ مثل ادیان ابراهیمی شایع است.
تناسخ یعنی روح پس از مرگ به جسم فرد دیگری منتقل میگردد.
این سه عقیده با یکدیگر در تضادند
نقد روح
روح یادگاری از دوران باستان است. در آن دوران انسانها شناخت و علم کمی نسبت به دنیای اطراف خود داشتند. مثلاً گمان میکردند که آگاهی که یکی از عوامل اصلی رفتارهای ماست چون نادیدنی است، بنابراین برپایه علتی سوای خود طبیعت است (یعنی متافیزیکی است) نه اینکه بر پایه میلیاردها میلیارد فعل و انفعلات فیزیکی و شیمیایی که در سلولهای مغزی و عصبی ماو همچنین در محیط اطراف ما در جریان است (بدلیل شناخت کم آگاهی را یک کل غیرقابل تجزیه میدانستند که از طبیعت سرچشمه نمیگیرد).به عبارت دیگر مردمان باستان چون با زندگی پیشینیان خود و نحوه کارکرد جهان اطراف خود آشنا نمیشدند گمان میکردند که مثلاً سخن گفتن منحصر به انسانها است پس باید منشایی غیرطبیعی داشته باشد که روح نامیده میشود و چون علل بوجودآورنده آن به ظاهر با چشم دیده نمیشوند (یا تا آن زمان ناشناخته بودند) باید عللی فوق طبیعی داشته باشند.
امروزه دانش زیستشناسی و رفتارشناسی نشان دادهاند که بسیاری از حیوانات از زبان خاصی برای ارتباط با یکدیگر بهره میگیرند و زبان پدیدهای منحصر به انسان نیست اما چون مغز انسان نسبت به اندازه اش بزرگتر از سایر موجودات زمین است، به نوعی باهوشترین آنها است که به او توانایی ساختن زبانی پیچده و گسترده میدهد. به دلیل همین هوش سرشار، میزان پیشرفت انسانها در شناسایی محیط اطراف و ذخیره کردن دادههای حسی و تجزیه وتحلیل آنها از سایر موجودات زمینی بیشتر است. انسان به کمک تخیل و شناخت محیط اطراف و آزمایش ایدهها، ابزار (که یکی از آنها هم زبان است) میسازد. با استفاده از این ابزارها زندگی برایش راحتتر و شناخت جهان برایش آسانتر میشود. انسان هم خالی از ضعف نیست اما با ثبت کردن تجربهها و ایدههای شخصی اش و به اشتراک گذاری آنه با بقیه همنوعانش توانسته است به فرمانروای کره زمین مبدل شود.
روح در دین اسلام
روح کهربایی یا شبح کهربایی پروانهای است که به دلیل شکل ظاهری، نامش را از شبح یا روح گرفته است.
واژه روح در قرآن مجید ۲۱ بار تکرار شدهاست، و معانی متعددی دارد. از جمله:
فرشته وحی (جبرئیل)؛ که به صورت «روح القدس»(نحل، ۱۰۳) و «روح الامین»(شعراء، ۱۹۳) به کار رفتهاست.
فرشتهای که بالاتر از همه ملایک است، یا موجودی برتر از ملایک. (قدر، ۴)(نبأ، ۳۸)(معارج، ۴ و ۵).
روح مستقل از جسم در انسان (نفس انسانی):
قرآن در آیات ۲۹ حجر، ۷۲ «ص» و ۹ سجده میفرماید: خدا پس از تکمیل خلقت انسان و نظام بخشیدن به آن، از روح خویش در آن دمید، و سپس به فرشتگان دستور داد بر او سجده کنند.
در جهان بینی اسلامی، انسان از دو چیز مختلف آفریده شدهاست، که یکی در حد اعلای عظمت، و دیگری ظاهراً در حد ادنی از نظر ارزش. جنبه مادی انسان را گل بد بوی تیره رنگ (لجن) تشکیل میدهد، و جنبه معنوی او را چیزی که به عنوان روح خدا از آن یاد شدهاست.
در دیدگاه اسلام خدا نه جسم دارد و نه روح، و اضافه روح به خدا «اضافه تشریفی» است، مانند خانه کعبه را که به خاطر عظمتش «بیت الله» خوانده میشود، و ماه رمضان که به خاطر برکتش «شهر الله» (ماه خدا) خوانده میشود. یعنی یک روح گرانقدر و پر شرافت و عظمت که سزاوار است روح خدا نامیده شود، در انسان دمیده شدهاست.
این روح الهی است که با استعدادهای فوقالعادهای که در آن نهفتهاست و میتواند تجلیگاه انوار خدا باشد، به او اینهمه عظمت بخشیده و برای تکامل او تنها راه این است که آن را تقویت کند و جنبه مادی را که وسیلهای برای همین هدف است در طریق پیشرفت این مقصود به کار گیرد (چرا که در رسیدن به آن هدف بزرگ میتواند کمک مؤ ثری کند).
روح از دیدگاه روایات
امام صادق عليه السلام فرمود:روح را نتوان به سنگيني و سبكي توصيف نمود،روح موجودي رقيق است(مانند هوا كه فضا را اشغال مي كند اما محسوس نيست) كه قالبي تيره بر آن پوشانيده شده است،از آن حضرت سؤال شد: آيا روح پس از آن كه از بدن جدا گشت، متلاشي(ونابود) مي شود يا باقي مي ماند؟ امام فرمود: باقي است تا گاهي كه در صور دميده شود.
روح از دیدگاه ملاصدر
روح درپیدایش جسمانی ودربقا روحانی است یعنی ابتدا جسم ایجاد می شود وسپس روح درآن جاری می شود اما بهنگام مرگ روح ازبدن خارج و درقالب مثالی باقی می ماند(الروح جسمانیه الحدوث وروحانیه البقا)
انواع روح در تعالیم اسلامی
روح سرگردان
وقتی که روح از راهِ واسطه قرار دادنِ بدن یعنی از راهِ چشم و یا گوش یا حسِّ دیگری به چیزی توجه میکند، در این حال بدن، آن را به طرفِ چیزی میکشاند که هرگز به یک حال باقی نیست و در نتیجهٔ این تماس، روح سرگردان میشود و گمراه میگردد و مانند مستی، تعادلِ خود را میبازد... اما موقعی که روح مستقیماً و در خودش دربارهٔ چیزی به جستجو میپردازد، در این صورت فقط به آن چه پاک و ابدی است و همیشه به یک حال میماند، آگاه میگردد و چون به آن چه دریافته است قرابت دارد. اگر سعادتش یاری کند در نزدِ آن باقی میماند و در نتیجه سرگردانی اش به پایان میرسد و آرامش خود را باز مییابد و در سایهٔ تماس با آن چه دریافته است، خود نیز همیشه در یک حال و یکسان باقی میماند. این وضع و حالتی که روح در چنین موقعی به خود میگیرد، همان است که تفکر نام دارد.
روح سعادتمند
روح اگر از بدن مستقل و فارغ بماند و چیزی از بدن دامنش را نگیرد و پیوسته از بدن گریزان و دائماً به خود مشغول باشد یعنی حقیقتاً در جستجوی حقیقت بوده و در این فکر باشد که مرگ را با آغوش باز بپذیرد. چنین روحی پس از مرگ به مکانی که از هر حیث به خود او شبیه است، یعنی به جایی نامریی و الهی و ابدی روی مینهد و در آنجا به سعادت میرسد و از اشتباه و نادانی و ترس و شهوت و همهٔ نواقص و بدیهای طبیعتِ بشری آزاد میگردد و چنان که آشنایان به اسرار میگویند، در جوار خدا به زندگی ادامه میدهد.
آئین بهائی
در آثار دین بهائی از پنج نوع روح صحبت به میان آمده که به شرح زیر است:
روح نباتی
روح حیوانی
روح انسانی
روح ایمانی
روح القدس
بهائیان معتقدند که انسان به خاطر کامل نبودن عقل انسانی، از شناخت و درک روح عاجز است.
چون انسان و در واقع عقل او مادی است هرگز نمیتواند درک مسائل غیر مادی، مانند خداوند و روح را بکند و در کتابهای آسمانی اگر مطلبی در مورد روح باشد، در مورد خصائص روح است نه ماهیت آن و در این راستا دین بهائی هم از بقیه ادیان مستثنی نیست.
زمان پیدایش روح
در مورد زمان پیدایش روح، شوقی افندی، ولی امرالله در دین بهائی، اینچنین میگوید:
نفس یا روح انسانی همزمان با انعقاد نطفه جسمانی به وجود میآید.
بقای روح
در مورد بقای روح عبدالبهاء مینویسد:
روح انسانی را بدایت است، ولی نهایت نه. الیالابد باقی و برقرار است.
ترقی روح
بهائیان معقدند روح انسانی به ترقیات خود در عالم الهی در مرتبه مخصوص خود ادامه میدهد و این ترقیات روحانی بسته به فیض الهی است و یکی دیگر از عوامل موثر در ترقی، دعا و مناجاتی است که در حق متوفی خوانده میشود»
عوالم روحانی و جسمانی از یکدیگر جدا نیستند.
رشد و نمو درخت که ریشههایش عمیقاً در خاک است با وجود اینکه رتبهاش از خاک بالاتر است ولی برای حفظ حیات خود به آن وابستهاست و علیرغم وابستگی در خلاف جهت آن رشد میکند و این دقیقاً مانند نیاز انسان به این عالم برای رشد روحانیش است.
بعضی از اعضاء در عالم رحم مانند چشم بی فایدهاند ولی با ورود به این عالم و به کمک آفتاب ارزندهترین حس که بینایی است را به انسان عطا میکند و به همین قیاس فضائلی که انسان در این عالم کسب میکند با کیفیاتی که در عالم روحانی بعد موجود و بر ما در این عالم فانی مجهول است سبب ترقیات روح در عالم بعد خواهد شد.
بهاءالله مینویسد: «فرق این عالم با آن عالم مثل فرق عالم جنین است با این عالم»
___________________________________________________________
منابع
معراج السعاده، ملا احمد نراقی، با تصحیح و تحقیق و تعلیق و ویرایش، چاپ ۹، با تجدید نظر و اصلاحات و ویرایش، انتشارات هجرت، شابک ۹۶۴۵۸۷۵۰۲۱
تفسیر نمونه، ج ۱۱، صص ۷۸ و ۷۹، ناصر مکارم شیرازی.
قاموس قرآن، ج ۳، صص ۱۳۱ تا ۱۳۹، سید علی اکبر قرشی، دارالکتب الاسلامیه.
دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، صفحه ۱۱۲۱ تا ۱۱۲۳، بهاءالدین خرمشاهی.
ای کاش به جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی