ارسالها: 511
#31
Posted: 20 Apr 2012 15:48
مهمترین موضوعی که در همه ی ادوار تاریخ از زمانی که انسان دوران کودکی را
پشت سر می گذارد و تفکراتش شروع به شکل گیری می کند ، در جریان بالندگی
جسمی و روحی و از آن هنگام که به شناخت خود و دنیای پیرامونش می پردازد و
مسائل ماوراالطبیعه و راز و رمزهای دنیای متافیزیک توجهش را جلب می کند این
اندیشه است که از کجا آمده ، چرا آمده و به کجا خواهد رفت...
اهمیت این پرسش مهم به ویژه در برخورد با مرگ و فنای جسم اطرافیان پررنگ تر
می شود...
هر انسان باشعوری وقتی با چنین اتفاقی رو به رو می شود ، از خود می پرسد:
آیا با فرا رسیدن مرگ همه چیز پایان می یابد ؟ ؟ ؟
آیا در پس این زندگانی هیچ نیست ؟ ؟ ؟
کالبد انسانی که فنا پذیر است ، خاک می شود و می پوسد پس زندگی
بعد از مرگ چگونه محقق می شود ؟ ؟ ؟
آیا مرگ جسم پایان موجودیت انسانی و نابودی کامل است؟یا برعکس.
آیا اگر ما واقعا دارای روح هستیم این روح پس از مرگ جسم به کجا میرود ؟
آیا فرضیه ی بهشت و جهنم واقعیت دارد یا فرضیه ی تناسخ ؟ ؟ ؟
آیا...چرا... و چگونه... و هزاران سوال این چنینی که به قدمت زندگی بشری
است و هنوز و هم چنان رمزآلود و بی پاسخ مانده است...
انسان نمی تواند باور کند که مرگ پایان همه چیز باشد و به دنبال آن دیگر هیچ...
اگر اینگونه باشد پس سرنوشتی چنین پوچ و بی ارزش اصلا سزاوار نمی باشد.
آیا انسان فقط همین جسم میرا و فانی است یا بخش نامیرایی نیز وجود
دارد که فنا نمی پذیرد و زندگانی جاویدان دارد ؟ ؟ ؟
از آغاز تاریخ نظریه های زیادی در این باب گفته شده و عقاید گوناگون
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
ارسالها: 511
#32
Posted: 20 Apr 2012 15:52
اغلب آنهایی که جوان تر هستند،به واسطه ی نیروی جوانی وامیدبه آینده،خودرا
ازمرگ دورترمیبینند...بیماری ومرگ رابهره ی دیگران و وقوع آن رادرزندگی خود
باور نمی کنند... اما وقتیکه کم کم ، در گذر زمان ، میانسالی از راه می رسد و
پیری و نیستی و اندکی دورتر ، دروازه ی مرگ را به خود نزدیک می بینند به ناچار در
کار جهان و هستی و فرجام آن و "زندگانی پس از مرگ" اندیشه می کنند...
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
ارسالها: 511
#33
Posted: 20 Apr 2012 15:55
تجربه دوستی در این ضمینه
در زمینه"جهان پس از مرگ"ودنیای پیرامون آن من به وسیله ی دانش قرض گرفته خوداز
کتاب ها و اساتیدم در رشته ی "متافیزیک" و "علوم ماوراالطبیعه" شما را در درک زندگی بعد
از مرگ و چرا و چگونگی فنا ناپذیری روح خود و عزیزانتان یاری خواهم داد...
من با استناد به مدارک بسیاری از جمله مشاهدات کادر درمانی مراکز پزشکی در مورد
تجربیات خروج روح از بدن اشخاصی که در اثر یک صانحه به شدت مضروب و مجروح گردیده و
با مرگ فاصله چندانی نداشته اند و قبل از رسیدن به بیمارستان مرده فرض شده اند ولی بعد
با کمک های پزشکی که دریافت کرده اند به زندگی بازگشته اند (حتما در مورد افرادی که
برای مدت کوتاهی مرده و دوباره زنده شده اند شنیده اید) و با کمک کسانی که به صورت
کاملا علمی "هیپنوتیزم" شده و زندگی پس از مرگ را در دوره های قبلی "تناسخ" خود به
یاد آورده اند ، تمامی مراحلی را که روح پس از خارج شدن از جسم انجام داده و اتفاقاتی که
در این گذرگاه و رسیدن به دروازه ی دنیای ارواح داشته اند را به صورت کامل برای شما
می نویسم...
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
ارسالها: 511
#34
Posted: 20 Apr 2012 15:56
در اینجا لازم است به این مسئله اشاره کنم که مطالب من ممکن است با
عقاید دینی بعضی افراد مغایرت داشته باشد...
اعتقادات من دلیلی برتوهین به هیچ اعتقادوفرقه وگروه ومذهبی نیست
...برای آن گروه که به زندگی پس از مرگ و تناسخ معتقدند مطالب من
به منزله ی حمایت از آنها محسوب می شود و مطالعه ی آن برای سایرین
به منزله ی حکایت و مشابه یک داستان علمی و تخیلی است...
حالت و چگونگی زمان مرگ:
تا کنون از ارواح زیادی در مورد چگونگی مرگ و حیات پس از ان سوالات بسیاری شده که درصد زیادی از آنان مرگ وزمان مردن و رسیدن به عوامل یا جهانهای روحی را با تعغیرات بسیار جزئی به طوری که نتیجه گفتار آنان یکسان بودهشرح داده اند و گفته های یکایک آنان را که از طریق روشهای گوناگون تماس مانند الهامی - حلولی - کتابت یا گردونه دوار ویا به شکل تجسدی و ... بیان کرده اند
مطالب جالب از سوال از روحها
از روحی دیگر درباره چگونگی زمان مرگ سوال شد و او در پاسخ گفت
پس از رهایی از جسم مادی با گروهی از خویشان که به دیدن من آمده بودند به سوی محلی جذب شدم که قبلا هیچ اطلاعی از آن نداشتم در بین راه سفر به عالم جدید با خویشان و دوستانی بر می خوردم و از ایشان می گذشتم پس از اندک زمانی به محلی رسیدم که بسیار پر شکوه ودیدنی بود و در آنجا همه چیز وجود داشت پس از گذشت زمانی کوتاه برای بدست آوردن و تهیه کایه وسایل مورد نیاز زندگی فردی و... مجاز گشتم و به راحتی می توانستم تمام خواسته های خود را بدست آورم
از روحی درباره چگونگی زمان مرگ سوال شد و او در پاسخ گفت
زمان مرگ بسیار زیبا و ملکوتی است و هر یک از ارواح آن را به نحوی حس کرده اند ولی من در زمان مرگ مدتی در بی خبری بودم که نا گاه متوجه شدم مانند دانه که از غلاف خود خارج می شود من هم از جسم به صورت روپوش بیرون می آیم گویی تا آن زمان در داخل کیسه ای سر بسته قرار داشته ام که روی آن کیسه بارهای زیاد و سنگینی بود ولی من به آسانی و بدون کوچکترین سنگینی و درد از داخل آن به صورت غلافی خارج شدم و به همان نسبت هم هر چه بیشتر از جسم خود بیرون می آمدم بیشتر احساس لذت می کردم
پس از جدا شدن مشاهده کردم که شخص دیگری درست شبیه من در اتاق خوابیده و تا به حال سنگینی او نمی گذاشت تا از زیر آن بارها رها شوم. زمانی که از او جدا شدم به گوشه ای رفتم و به آن کالبد هیولایی خود نگریستم و فورا از او دور شدم چون وحشت داشتم که مبادا مجددا گرفتار عذاب آن گردم
در برخی مرگ های ناگهانی که تنپوش و جسم به علت جدایی سریع جسم مادی از زمان وقوع آن اطلاعی ندارد حالت تشنج و تحریک سریعی در بدن به وجود می آید که در این صورت جان دادن بسیار شدیدی را به وجود می آورد. در این حالتتن پوش و جسم از بروز این واقعه ناگهانی مضطرب شده و جهت رهایی و پاره کردن رشته های نقره ای حیات تلاش فراوانی را می کنند تا در نهایت رشته ها پاره شده به تنپوش متصل شوند. در این نوع مرگ ها تا مدت زیادی آن روح جسم خود را به طور کامل ترک نمی کند و زمانی با آن می ماند و تلاش بسیاری می کند که مجددا به جسم وارد شود ولی تمام این اعمال و تلاش ها بی نتیجه است . زمانی که جسم را متلاشی شده می بیند آنگاه برای همیشه از آن دست بر می دارد و برای گذران زندگی خاویدان خود به جهان روحی خواهد شتافت
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
ارسالها: 511
#35
Posted: 20 Apr 2012 16:11
میتوان چنین جمع بندی نمود
بدن بشر به وسیله سیاله های حیاتی به جسم اثیری و روح وصل شده که این سیاله ها ممکن است گاهی تا میلیون ها کیلومتر بدون اینکه از جسم مادی کاملا جدا شوند امتداد یابند
در زمان قبل از مرگ طبیعی تعدادی از این سیاله ها به ترتیب توان حیاتی خود را از دست می دهند وبتدریج از بدن جدا می شوند و پس از جدایی کامل از جسم به تنپوش متصل و جزئی از آن می گردند و نیروی از دست رفته خود را پس از جذب کاملبه جسم اثیری باز می یابند
پس از جدائی کامل رشته های حیات از بدن از آن زمان است که مرگ کامل فرا می رسد و از این موقع به بعد جسم مادی رو به خرابی و فساد می رود
لحظه ای که جدایی کامل رشته های نقره ای تنپوش از بدن فرا رسید زمانی است که روح وتنپوش توانسته اند به طور کامل از جسم مادی جدا شوند که در این زمان سلولهای بدن از فعالیت های حیاتی باز می ایستند و کلیه حرکات آن مانند ضربان قلب و کار ریه و ... قطع می شود و بدن نیز سرد می گردد
گاهی اوقات در زمان مرگ برخی افراد مشاهده می شود که جسم و روح آمادگی جدا شدن از هم را ندارند زیرا در این حالت تمام رشته های نقرهای حیات از بدن پاره نشده اند و در این حالت وابستگی کامل جسم وروح مشخص می شود زیرا آنها نمی خواهند دیگری را تنها بگذارند و این عمل اغلب منجر به خستگی فراوان روح و جسم در آخرین لحظات زندگی مادی افراد می شود که در چنین شرایطی مشاهده می شود که فردی ساعت و روزها بدون حرکت در بستر افتاده و در حال جان کندن است ولی آثار حیات هنوز در وجودش به چشم می خورد و در نهایت پس از مدتی کلیه اتصالات رشته های نقره ای تن پوش از جسم پاره می شود در این جدا سازی نزدیکان و دوستان وی که در زمان حیات خود با وی دارای تجانس روحی بوده اند و قبل از او به عوامل روحی پیوسته اند به روح آن شخص کمک کرده و با کمک روح راهنما و ... کلیه رشته های حیات را از جسم وی خدا می کنند تا مرگ فرا رسد
از این زمان به بعد است که کلیه حرکات و اعمال . ظواهر حیات در بشر قطع می شوند و روح شخص از فرط خستگی زمان طولانی گسیختن رشته های نقره ای حیات به آرامش فرو می رود و این حالت را می توان زمان بی خبری ارواح نامید که البته این زمان کوتاه است ولی در بعضی مواقع دیده می شود که این زمان تا پوسیدگی کامل جسم مادی ادامه می یابد و در چنین حالتی پی از پوسیدگی کامل جسم مادی . روح آخرین علاقه و کنش های حیات مادی را از جسم جدا کرده و نا گزیر جسم را ترک می نماید
باید توجه داشت که تماس با ارواح نشان می دهد که آنان از افراد زنده عالم خاکی به مراتب به ما نزدیکتر بودهو هر زمانی که بخواهیم می توانیم با آنان در تماس باشیم و ارواح با روی گشاده به نزد ما می آیند و با ما گفتگو می نمایند چون زندگی مادی خارج از وجود روح نیست و این روح قادر به انجام اعمال و افعال خاصی می باشد و در زمان آزاد شدن از جسم صاحب قدرت بیشتری می باشد
ارواح پس از جدائی کامل از بدن مایل هستند که با نزدیکان . عزیزان خود تماس هایی را برقرار کنند ولی اغلب آنها در بر قراری این نوع تماس ها موفق نمی شوند و در نهایت از تلاش خود خسته می شوند و از آنان دور می گردند
اگر مردم از وجود ارواح آگاهی داشته باشند و روش تماس با آنها را بدانند از آن پس می توانند به سادگی با در گذشتگان خود در تماس باشند
ارواحی که به سادگی توانسته اند جسم را رها کنند و به عالم روحی سفر کنند از همان لحظه جدائی جسم و روح در صورت موافقت روح می توان با آنان تماس گرفت ولی چنانچه روحی پس از مرگ نتواند وابستگی های حیات را کاملا از خود جدا سازد تا زمان جدائی کامل وی از ماده نمی توان با روح تماس برقرار کرد
در بعضی مواقع دیده شده است فردی از نظر پزشکی کاملا مرده است ولی با سرسختی و مقاومت روح کلیه الیاف و رشته های حیات مجددا از تنپوس به جسم مادی وصل شده وحیات مادی مجددا شکل می گیرد چون بعضی مواقع مشاهده شده که اجساد مردگان در گور یا محل دیگری زنده شده است
اکثر ارواح تا مدت ها پس از مرگ جسم مادی در نزد عزیزان یا وابستگان خود باقی می مانند و در میان آنان زندگی می کنند به طوری که اگر فرد روشن بینی در جمع آن خوانواده باشد در شرایط خاصی می تواند آنان را مشاهده کند
در جسم مادی و اثیری بشذ مراکز قدرتمندی وجود دارد که برخی از آنان امواجی از جود صاطع می کنند که نوع و مقدار آن در افراد بشر متفاوت است ودر زمان بر قراری تماسها معمولا ارواح به سوی گروه خاصی از این امواج کشیده و جذب می شوند .این امواج مربوط به کسانی است که قدرت مدیومی بیشتری نسبت به سایرین دارند و وجود این نیرو در هیچ یک از افراد بشر به صفر نمی رسد.
افراد نادری نیز وجود دارند که به این نیرو ها پی برده اند به طوری کهبه راحتی می توانند به راحتی جسم خود را در یک محل رها کرده و مرزهای جهان را در نوردند که گاهی این عمل را خود مدیوم انجام می دهد گاهی توسط افراد دیگر انجام می پزیرد
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
ارسالها: 533
#37
Posted: 31 May 2012 07:45
Mohsen_Sadeghi69: سعی می کنم خلاصه بگم اما اگه کسی سوالی داشت می تونه بهم پیام بده تا در مورد حرفایی که می زنم بیشتر به طور منطقی صحبت کنیم.
مرگ یا ارتحال ( تغییر حالت ) در واقع دلایل خودش رو داره که از رحمانیت خاص الهی سرچشمه می گیره یعنی طراح بزرگ هستی برای اینکه تضمین کنه که طرحش با شکست روبرو نمی شه و همه مطابق خواستش دوباره به سمتش بر می گردن دو چیز رو خلق کرد اول مرگ دوم جهنم که مفهوم کلمه رحیم در بسم الله رحمان رحیم این نوع رحمانیت خاص هست. خوب طبق طرح که در آیه انالله و انا علیه راجعون به اون اشاره شده بازگشت ما به سوی خودش هست. که امکان تجربه و شهود این قضیه در دنیایی به نام دنیای عرفان برای انسان عملی میشه. من خودم هم تا حدودی این رو تجربه کردم. بهر حال قضیه خیلی بزرگه و فقط کسایی ازش خبر دار میشن که واسشون مهمه بدونن از کجا اومدن برای چی اومدن و کجا می خوان برن.
shirshah: دوست عزيز محسن صادقى
حدس ميزنم مطالبى را كه عنوان نموده ايد مربوط به عرفان حلقه ميباشد.
عرفان حلقه مستقيما به تناسخ اعتقادى ندارد اما به نظر مى آيد با پيش كشيدن مسائلى همچون "چرخه انا لله و انا اليه راجعون" و نيز مبحث "جهانهاى موازى" به نوعى به تناسخ اشاره ميكند.
شخصا معتقدم كه آقاى طاهرى تناسخ را قبول داشته باشند اما با زيركى خاصى از اشاره مستقيم به آن اجتناب كرده اند چه در غير اينصورت نميتوانستند مجوز چاپ كتابهايشان را بگيرند و كلاسهايشان را داير كنند گرچه هم اكنون نيز اجازه فعاليت به ايشان داده نميشود.
به هر حال گر چه عرفان حلقه شرح مبسوطى راجع به جهانهاى موازى نداده اما اين موضوع بسيار به تناسخ نزديك است و تقريبا غير مستقيم به آن اشاره ميكند.
Mohsen_Sadeghi69: خیلی خوش حالم که مباحث عرفان حلقه انقدر گسترش پیدا کرده که به راحتی قابل تشخیص هست که افکار افراد از کجا سر چشمه میگیره. اگه از عرفان حلقه اطلاع دارید پس این رو هم می دونید که با استفاده از حلقه ها میشه به شهود رسید. من شخصا جهان های موازی رو دیدم و در کسری از ثانیه منظورم اینه که خیلی کم طول کشید ولی رفتم و خودم رو در جهان هایی دیگه دیدم و زندگی کردم و برگشتم. حدود ۱۰ دنیا رو دیدم و در هر کدوم زندگی کردم حدود چندین ساعت و برگشتم. پرچه اون لحظه که برگشتم انقدر گیج بودم و اگر تئوری جهانهای موازی رو نمی دونستم درک نمی کردم که ماجرا چی بود.
این مسئله تناسخ نیست. تناسخ هدف متعالی رو مطرح نمی کنه. در واقع عقیده داره که کارمای ما باعث می شه که ما باز به همین دنیا بر میگردیم ولی در غالب یک جسم دیگه یا حتی حیوان یا اجسام. در واقع این عقیده باعث میشه که تصور بشه اگر الان بدبخت هستی و فقیر پس در زندگی قبل آدم بدی بودی و اگر ثروتمند هستی در زندگی قبل آدم خوبی بودی. و این یک گونه تضاد طبقاتی رو به وجود میاره.
آقای طاهری در مقاله تناسخ کامل در این مورد صحبت کردن و نظرشون رو خیلی روشن بیان کردن. اما حلقه انا لله و انا الیه راجعون مربوط به تسلسل میشه. در واقع تئوری خیلی قابل باوری داره. من وقتی با این تئوری رو در رو شدم شکه شدم. در واقع من کلاس های عرفان حلقه رو تماما گذروندم و همون طوری که گفته بودن چیزی های خیلی زیادی رو درک کردم و دیدم. من مرگ رو درک کردم. دلیل وجود بهشت و جهنم رو فهمیدم.
و هیچ جا دلیلی برای بازگشت به همین دنیا ندیدم. وقتی که کالبد ذهنی ( یا همون روح ) از بدن جدا میشه انقدر لذت بخشه که قابل توصیف نیست. و وقتی می بینی که انقدر آزادی که میتونی به همه جا در آن واحد بری و دید ۳۶- درجه داشته باشی که فقط کسی میتونه درک کنه که خودش اینو شهود کرده باشه اون لحظه دیگه حاظر نیستی بر گردی. نمی خوام مرگ رو شیرین جلوه بدم. که البته شیرین هست
چون مرگ رسد چرا حراسم ... آن راه به توست می شناسم
این مرگ نه مرگ باغ و بوستان است ... راهی به سرای دوستان است
اما کسی که این رو میبینه بهشت نقد این جهان رو هم میبینه
اینجا ز می لعل بهشتی میساز ..... کانجا که بهشت است رسی یا نرسی
یا
من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود .... وعده فردای زاهد را چرا باور کنم
کاش میشد همه چیز رو توضیح داد ولی بعضی چیزها قابل توضیح نیست مثل مزه سیب که برای کسی که تا حالا سیب نخرده نمی شه توضیح داد چه مزه ای داره. اما اینو میگم که من رفتم و اومدم و هیچ چیز شبیه به تناسخ ندیدم.
NINASERAPHIM: این مسله در مورد انسان میشه برگشت به دنیا البته این در واقع برگشت به دنیا نیستش بعضی افراد به دلایلی روحشون کلا در این دنیا میمونه یا برای مجازات یا چیزی روح اونهارو در این دنیا نگه میداره من خودم فکر میکنم قبلا توی این دنیا بودم جدی میگم کاملا یک چیزی درون من هستش چیز از گذشته و همین هم باعث شده من متفاوت بشم از بقیه تا حدودی ولی یادمون نره چیزی به اسم possession که تسلط روحی یا کنترل روحی جسم یا چیزی هستش این موضوع هم واقعیت داره البته فرق داره با تجدید روح یا تناسخ Demonic possession چیزی که بدترین نوع این موضوع هستش یعنی تسلط توسط موجودات اهریمنی و جهنمی هم همینطور به هر حال به نظر من هم تناسخ یا تجدید روح وجود داره و هم تسلط بر جسم کسی یا چیزی ( possession ) دنیای که خدا افرییده بقدری پیچیده هستش که توش همه چیز ممکنه
shirshah: قبل از هر چيز به شما تبريك ميگم به خاطر تجربه ى نابى كه داشته ايد و تشكر از اينكه آنرا در اينجا نقل كرديد تا علاقه مندان به عرفان آنرا بخوانند و باور كنند كه ميتوانند در همين زندگى حس حضور خدا را تجربه كنند.
و اما بايد عرض كنم متاسفانه نه عرفان حلقه و نه ساير مكاتب عرفانى در كشورمان آنطور كه بايد شناخته شده نيستند و حتى اجازه ابراز وجود ندارند همانطور كه مستحضريد عرفان , روشنگرى مى آورد و هنوز هم زيادند كسانى كه انسانها را در غفلت ميخواهند.
من مطالعاتى در چندين مكتب عرفانى داشته ام به نظر مى آيد تجربه اى كه بيان نموديد بازديدى از طبقه سوم جهانهاى دو قطبى بوده است جايى كه معمولا همراه با نورى نارنجى رنگ است. شخصى كه به اين طبقه برسد قادر است پرونده زندگيهاى گذشته اش را باز بينى كند و البته بازبينى اين پرونده ها شبيه تجربه ى مجددشان است به اين معنى كه شخص با احساس تجربه ى مجدد زندگيهاى گذشته اش آنها را ميبيند.
ببينيد دوست عزيز بر خلاف آنچه فكر ميكنيد اتفاقا تناسخ در راستاى تعالى روح است.اينكه كارماى آدمها اونا رو به سمت زندگى بعدى سوق ميدهد كه تاوان اشتباهاتشون رو بپردازند و ياد بگيرند كه چگونه عشق بورزند چه تضادى با تعالى روح دارد ؟
دوست من حتما خوب ميدانيد كه فقر و ثروت ارتباطى به تعالى روح ندارد اما حتى اگر اينگونه باشد كه كارماى كسى باعث شده هم اكنون فقير يا ثروتمند باشد باز هم اشكالى ندارد و باعث و بانى اين تضاد طبقاتى رفتارها و اعمال خود شخص بوده اند.جهان, مكان عملها و عكس العملهاست نتيجه ى هر عملى به سوى عاملش برميگردد تا زمانى كه روح بتواند فراتر از كارما عمل كند و اين هنگامى محقق ميشود كه روح بياموزد همه ى اعمالش را از روى عشق و به نام پروردگار متعال انجام دهد.
آقاى صادقى روزى كه تصميم گرفتيد در كلاسهاى عرفان حلقه شركت كنيد در واقع روحيه ى جستجوگرتان شما را به اين نقطه رساند لطفا نذاريد اين روحيه ضعيف شود.
نميدونم قبل از ورود به عرفان حلقه پيرو چه دينى بوده ايد اما قطعا از نظر معنوى سيراب نشده بوديد كه وارد اين مسير شديد به همين دليل اكنون نيز اين احتمال را بدهيد كه فراتر از عرفان حلقه هم جهانى باشد كه ناگفته هاى بسيارى برايتان داشته باشد حتى اگر به ظاهر سيراب شده ايد.
لطفا روحيه ى جستجوگرى را از دست ندهيد.
هميشه سرشار از عشق و شادى باشيد.
چي شد من متوجه نشدم
شما آخرش در کسري از ثانيه رفتي اون دنياهاي موازي رو ديدي و برگشتي يا چند ساعتي اونجا بودي و برگشتي تکليف ما رو روشن کن.
Mohsen_Sadeghi69: و هيچ جا دليلي براي بازگشت به همين دنيا نديدم. وقتي که کالبد ذهني ( يا همون روح ) از بدن جدا ميشه انقدر لذت بخشه که قابل توصيف نيست. و وقتي مي بيني که انقدر آزادي که ميتوني به همه جا در آن واحد بري و ديد 36- درجه داشته باشي که فقط کسي ميتونه درک کنه که خودش اينو شهود کرده باشه اون لحظه ديگه حاظر نيستي بر گردي. نمي خوام مرگ رو شيرين جلوه بدم. که البته شيرين هست
شما چطور شهود کردي .
بنده يه بار اين اتفاق برام افتاده حس عجيبي هست مثل ادمي که سالها است نخوابيده و آرزوي يه لحظه خوابيدن داري حسي که قابل توصيف نيست احساس سبکي و رها شدن داري اصلا نميخواي برگردي.
ولي به نظر بنده اين احساس سبکي دليل علمي داره و به علت نرسيدن اکسيژن به مغزه که انسان دچار احساس سبکي سر و توهم ميشه و مثل شما فکر ميکنه رفته توي دنياي موازي
Mohsen_Sadeghi69: منظورم این بود که در هر کدوم از دنیاهایی که دیدم چندین ساعت زندگی کردم. ولی وقتی برگشتم فقط چند لحظه طول کشیده بود.
وقتی این اتفاق افتاد من در شرایط نرمال بودم. و البته اگه اکسیژن به مغز نرسه فکر می کنم باید حالاتی اتفاق بیفته که در نتیجه کم کاریه مغزه ولی اینجا من در کمتر از چند ثانیه چندین ساعت زندگی در شرایط مختلف رو تجربه کردم. که اگه بخوایم بگیم کار مغز بوده باید خیلی بهش اکسیژن رسیده باشه. از شوخی گذشته این تجربه رو یک بار ندارم.
من در کلاسهای عرفان کیهانی (حلقه) شرکت کردم و در اونجا توضیح میدن که حلقه های زیادی وجود داره که وارد هر کدوم از حلقه ها که بشی ماجراهای زیادی رو تجربه می کنی.
مثلا ترم ۷ تجربه مرگ رو داریم. و همینطور تو هر ترم و با هر حلقه ممکنه چیزهایی رو تجربه کرد. البته میگم ممکنه چون برای هر کسی این تجربیات یک شکل هست. یعنی اینطور نیست که همه یک چیز رو ببینن.
تجربیات هم مثل اثرانگشت واسه هر کس استثنائیه. اگه خواستین اطلاعات بیشتری داشته باشین یه سری به فیسبوک بزنید. اونجا حتی کلاسهای عرفان کیهانی یا عرفان حلقه بطور انلاین برگذار میشه.
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن
ارسالها: 24568
#40
Posted: 24 Nov 2014 11:19
آیا نظریه تناسخ واقعیت دارد؟
بر اساس مکتب پیامبران الهى، با مرگ انسان روح آدمى از بدن جدا شده به عالم برزخ منتقل مى گردد و در آن سرا، به حیات خویش ادامه مى دهد. اگر از نیکان باشد به پاداش اعمال خوب خود در آن عالم متنعم مى¬شود و اگر از بدان باشد به کیفر کارهاى ناپسند خویش مى¬رسد، تا زمانى که قیامت شود.
قضاى الهى بر این تعلق گرفته که روح بشر پس از مرگ، دوباره به دنیا باز نگردد و زندگى جدیدى را در این جهان آغازنکند، بلکه در برزخ بماند تا قیامت آغاز شده و به سراى جاودان آخرت منتقل شود.
از قرون پیشین در هندوستان نظریه¬اى به نام تناسخ طرح شد که از بازگشت مجدد ارواح به دنیا سخن مى¬گفت. این نظریه با گذشت اعصار، رفته رفته توجه عده زیادى از مردم جهان را به خود جلب کرد، آن را یک امر واقعى پنداشتند و حتى کسانى به عنوان یک عقیده مذهبى به آن دل بستند. در خلال این مدت متمادى دانشمندان بزرگ این مطلب را مورد بحث و انتقاد قرار دادند و چندین دلیل بر بطلان آن اقامه نمودند. تمام ادیان الهی، تناسخ را باطل می دانند.
طرفداران تناسخ معتقدند روح دو گروه به دنیا باز نمى¬گردد.
اول آنان که در مسیر سعادت به کمال نهایی رسیده¬اند که پس از مرگ به کمال مطلق نایل مى آیند. اینان کمبودى ندارند تا بخواهند دوباره به دنیا باز گردند و نقایص حیات گذشته خویش را با سعى و عمل جبران کنند.
دسته دوم آنان که در حد اعلاى شقاوت قرار دارند اینان نیز به دنیا باز نمى گردند. زیرا در ایام زندگى آنچنان به انحراف گراییده و راه سعادت را به روى خود بسته¬اند که دچارسقوط ابدى گردیده و نمى¬توانند با عود به دنیا، گذشته ننگین خویش را جبران نمایند و به سعادت و کمال (گر چه نسبى و محدود باشد) برسند.
ولى دسته سوم یعنی گروههاى متوسط که بین تکامل یافتگان سعادتمند و ساقط شدگان شقاوتمند هستند، وقتى از دنیا مى¬روند دوباره روحشان به دنیا باز مى¬گردد و به تناسب خلق و خوى متفاوتى که دارند با شکل¬هاى مختلف و گوناگون به دنیا بازگشت می¬کند. از این رو براى هر شکلى نام مخصوصى گذاشته¬اند، اگر به صورت انسان برگردد آن را «نسخ » مى¬نامند و اگر به صورت حیوان عود کند، «مسخ » مى¬گویند و اگر روح انسان در نباتات حلول کند، «فسخ » مى¬نامند واگر روح آدمى به جماد تعلق گیرد «رسخ » مى¬نامند.
باورمندان تناسخ عقیده دارند که در پاره اى از موارد، عود ارواح به دنیا براى جبران نقایص و به منظور استکمال نفس و نیل به مدارج عالى انسانى است. هم چنین مى گویند یکى از علل بازگشت ارواح به دنیا این است که خوبان درزندگى، دوباره از پاداش اخلاق حمیده و اعمال پسنده خویش برخوردار گردند و بدان نیز کیفر خوى ناپسند و رفتارزشت خود را ببینند. چه بسا افرادى که با سجایاى انسانى زیست کرده و عمرشان به پاکى طى شده است اما همواره گرفتار محرومیت هاى گوناگون بوده و دوران حیاتشان با فقر و تنگدستى یا آلام و بیمارى سپرى گردیده است.
اینان در زندگى بعد به پاداش اخلاق پسندیده خود نایل مى شوند و از نعمت رفاه و سلامت جسم برخوردار مى-گردند.
و چه بسیار افرادى که در زندگى پیشین داراى اخلاق زشت و رفتار ناپسند بوده اند و مردم از دست آنان رنجیده¬اند و از انواع نعمت¬ها بهره¬مند بوده¬اند ارواح اینان در زندگى بعد به تناسب اخلاقشان یا در پیکر حیوانات و حشرات تعلق مى گیرد، یا به صورت انسان هاى ناقص، معلول، بیمار و مطرود جامعه باز مى-گردند و در هر صورت گرفتار عذاب روحى و جسمى هستند.
اما اسلام؛ بازگشت ارواح به دنیا براى انجام کارهاى خوب یا گرفتن پاداش و جزا و به دست آوردن شرایط همزیستى با ارواح را قبول نداشته و قرآن صریحا آن را رد مى کند.
در یکی از آیات آمده: گناهکاران بى باک و متجرى تقاضاى حیات دوباره مى¬کنند و مى¬گویند پروردگارا فرمان ده ما را به دنیا باز گردانند شاید کارهاى نیکى را که در گذشته ترک کرده بودیم در حیات آینده انجام دهیم ونقایص پیشین را جبران کنیم، پاسخ داده مى شود نه چنین است، این کارى است ناشدنى و سخنى است بى اساس که گوینده خود مى گوید و به آن ترتیب اثر داده نمى¬شود و از پى مرگ اینان عالم برزخ است تا روزى که قیامت فرا رسد واز قبرها بر انگیخته شوند.
شاید تصور شود که تغییر شکل انسان¬ها در عالم آخرت که در برخی روایات ذکر شده، به عقیده تناسخ شباهت دارد. اما این تصور صحیح نیست، زیرا تغییر شکل انسان هاى فاسد الاخلاق و گناهکار به تناسب ملکات نفسانى آنان یکى از صدها عذاب عالم آخرت است و ربطى به بازگشت به دنیا ندارد، در حالى که به نظر تناسخى¬ها براى قیام قیامت، رسیدگى به حسابها، بهشت و دوزخ و خلاصه ثواب و عقاب عالم آخرت جائی باقى نمى¬ماند، زیرا مى¬گویند اکثریت قریب به اتفاق نوع بشر پیوسته پس از مرگ به دنیا باز مى¬گردند و هر نوبت پاداش یا کیفر اعمال خویش را در همین دنیا مى¬بینند. چنین نظریه اى منافى با اساس تعالیم پیامبران خدا و بر خلاف ضرورت دین مقدس اسلام است و امامان شیعه صریحاً آن را رد کرده¬اند.
مأمون به حضرت رضا علیه السلام عرضه کرد درباره کسانى که قائل به تناسخ¬اند چه مى فرماید؟
حضرت در پاسخ فرمود:« کسى که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد به خداى تعالى کفر آورده و بهشت ودوزخ را غیر واقعى تلقى کرده است»
امام صادق علیه السلام نیز راجع به اهل تناسخ فرموده است: «اینان پنداشته اند که نه بهشت و نه جهنمى است و نه برانگیختن و زنده شدن است. قیامت در نظر آنان عبارت از این است که روح از قالبى بیرون رود و در قالب دیگرى وارد شود. اگر در قالب اول نیکوکار بوده بازگشتن در قالبى برتر و نیکوتر در عالى ترین درجه دنیا خواهد بود و اگر بدکار یانادان بود. در پیکر بعضى از چهار پایان زحمتکش و بار بر که حیاتشان با رنج و زحمت طى مى شود، مستقر مى گردد یا در بدن پرندگان کوچک و بد قیافه اى که شبها پرواز مى کنند و به گورستان ها علاقه و انس دارند جاى مى گیرد».
مسئله تناسخ وعود ارواح به دنیا نه فقط مخالف مکتب پیامبران الهى و موجب کفر به خدا و نفى معاد و انکار ثواب وعقاب عالم آخرت است بلکه از نظر علمى نیز دانشمندان و فلاسفه آن را مطرود و مردود شناخته و دلایلى بر ابطال آن آورده اند.
ادامه دارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند