ارسالها: 24568
#41
Posted: 24 Nov 2014 11:22
صدر المتألهین شیرازى فیلسوف معروف مى گوید: «دانستى که نفس در اولین مرحله تکوین، درجه اش درجه طبیعت است. سپس به تناسب حرکت استکمالى ماده، ترقى مى کند تا از مرز نبات و حیوان بگذرد. بنابراین وقتى نفس درمرحله¬اى از قوه به فعلیت مى¬رسد هر چند آن فعلیت ناچیز باشد محال است دوباره به قوه محض و استعداد صرف برگردد. به علاوه همان طور که قبلا اشاره شد صورت و ماده، شىء واحدى هستند که داراى دو جهت فعل و قوه مى باشند و با هم مسیر حرکت استکمالى را مى پیمایند و در مقابل هر استعداد و قابلیت به فعلیت مخصوصى نایل مى شوند بنابراین محال است روحى که از حد نباتى و حیوانى گذشته به ماده منى و جنین تعلق بگیرد».
یعنی از حالت فعلیت به حالت قوه که بدون هیچ فعلیتی است، باز گردد.
اما بطلان تناسخ از این جهت است که وقتى نفس به تدبیر نطفه اى اشتغال یافت، اگر طبق نظر تناسخى ها نفس دیگرى هم بر آن تعلق گیرد نتیجه آن مى شود که بدن داراى دو روح گردد و این غیر ممکن است؛ زیرا محال است یک چیز داراى دو ذات یعنى دو نفس باشد، چون هر فردى در درون خود فقط یک نفس احساس مى کند بنابراین تناسخ مطلقا ممتنع است.
در قرآن مى فرماید: «کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا فاحیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون ».
چگونه به خداوند کافر مى¬شوید در حالى که شما اجسام بى روحى بودید و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را مى¬میراند و بار دیگر شما را زنده مى¬کند؛ سپس به سوى او باز مى¬گردید.
این آیه از جمله آیات متعددى است که عقیده به تناسخ را صریحا نفى مى¬کند، مى¬گوید: بعد از مرگ یک حیات بیش نیست و طبعاً این حیات همان زندگى در رستاخیز و قیامت است و به تعبیر دیگر آیه مى¬گوید: شما مجموعا دو حیات و مرگ داشته و دارید نخست مرده بودید (در عالم موجودات بى جان قرار داشتید) خداوند شما را زنده کرد (که مربوط به عالم برزخ است) سپس مى¬میراند و بار دیگر زنده مى¬کند (که قیامت است) . حال اگر تناسخ صحیح بود، تعداد حیات و مرگ انسان بیش از دو حیات و مرگ بود، بنابراین عقیده به تناسخ که گاهى نام آن را تغییر داده «عود ارواح » مى نامند از نظر قرآن باطل و بى اساس است.
عموم فرقه¬های اسلامى در این عقیده متفقند که روح پس از پایان این زندگى به بدن دیگرى در این جهان باز نمى گردد و دانشمندان شیعه و سنى با صراحت تمام عقده تناسخ را که یکى از خرافات ادیان باستانى «هند» است محکوم ساخته¬اند. تنها دسته کوچکى در این میان «تناسخیه » بودند که از این عقیده طرفدارى مى¬کردند و امروزه وجود ندارند منشأ این عقیده هندوها و چیزهائی است که عرب از فلسفه آن¬ها اقتباس کرده اند. این عقیده بیشتر در میان اقوامى طرفدار داشته که به رستاخیز و معاد آن چنان که ما ایمان داریم و قرآن تشریح مى کند، معتقد نبوده اند.
دانشمندان و مورخان معتقدند زادگاه اصلى این عقیده کشور هند و چین بوده و ریشه آن در ادیان باستانى آنها وجودداشته و هم اکنون نیز موجود است . سپس از آنجا به میان اقوام و ملل دیگر نفوذ نموده است و به گفته شهرستانى نویسنده ملل و نحل این عقیده در غالب اقوام کم و بیش رخنه کرده است. احترامى که هم اکنون هندوها براى حیوانات قائل هستند تا حدودى مربوط به همین عقیده است .
منابع
۱ .سفینة البحار، ماده نسخ .
2 .احتجاج طبرسى، ج 2، ص 89.
3 .مومنون(23) آیه 100.
4. شواهد الربوبیه، ص161.
5 . مبدء و معاد، ص 238اقتباس از معاد؛ گفتار فلسفى، ج 1، ص 263 تا 280 به اختصار.
6 . بقره (2) آیه 28.
7 . تفسیر نمونه، ج 1، ص 164 به اختصار.
8 . ناصر مکارم، عود ارواح، ص 46.
9 . ناصر مکارم، عود ارواح، ص 12.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#43
Posted: 26 Nov 2014 14:31
korosh_kz: جناب اندیشمند که نمیدونم خانم هستین یا آقا
این مطالبی که آوردین بازی با کلمات هست که حرفه و تخصص اصلی فقها و فیلسوفان و علمای دینی هست
من از طایفه بانوان هستم
پست من نشان دهنده عقیده کلی فلاسفه اسلامی د رمورد تناسخ روح است . من عقیده اون ها رو هم بنا بر دلایلی که پائین خواهم گفت نمی پذیرم اما اون رو بازی با کلمات هم نمی دونم . چون اون ها هم بهر حال عقایدی داشتند و چون شما این گفته ها رو قبول ندارید دلیلی نداره صددرصد غلط باشه ذاتا" هر دو عقیده از نظر من بی معنیه ، علتش هم اینه که هیچ چیز در این موضوع ثابت شده نیست . یعنی کسی از اون دنیا بر نگشته که ما قبول کنیم بعد از مرگ چه چیزی در انتظار ماست . شما از کجا می دونید و چگونه به شما ثابت شده که انسان میتونه ار جسم خاکی جدا بشه و بره طبقات دیگه رو ببینه و واقعیت رو خودش ببینه . از کجا این مسئله برای شما ثابت شده ، همانطور که گفته فلاسفه اسلامی پذیرفتنی نیست ، عقایدی که در مورد تناسخ در زادگاه این عقیده یعنی هند و چین رایج هست هم قابل پذیرش نیست . چون هیچ چیز به معنای مطلق اثبات شده نیست . و این مقوله هم جزء موارد یست که هنوز علم هم نتوانسته اون رو ثابت کنه ، یا دلیل موجهی ارائه بده .
آیا شما دلیل موجهی دارید ؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#45
Posted: 26 Nov 2014 15:27
korosh_kz: خانم اندیشمند اولا که از آشناییتون خوشوقتم
من هم خیلی خوشوقت هستم و خوشحال که با یه فرد مطلع و دانا در این خصوص دارم صحبت می کنم
با توجه به فرمایشات شما و اینکه مراقبه و مدیتیشن رو خودتون انجام دادید و حالا به یه شکلی به اون حالت سماع و اوج عرفان یعنی خروج روح از جسم رسیدید حتی اگر کامل هم نبوده باشه ، حق دارید نظر بالا رو داشته باشید .
ولی برای عامه انسان ها یعنی انسان های عادی مثل من که چنین حسی رو تجربه نکردن قبول کنید که باور این مسئله کمی دشوار و ثقیل است . حالا فرض رو در صحت گفته شما بذاریم . آیا شما با تناسخ موافقید یعنی باور دارید که روح ما بعد از مرگ امکان داره د رشکل دیگری به جسم برگرده حالا یا جسم انسان حیوان یا حتی گیاه ؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#47
Posted: 30 Nov 2014 14:44
آشنائی با نویسندگان کتب عرفان در مذاهب
تمام مذاهب و کشورها جریانهای عرفانی وجود داره که راه درون رو پیروی میکنن ولی میزان آگاهی و سطح این مکاتب با هم متفاوته
بالاترین مکاتبی که در این زمان فعال هستن دو فرقه هندی هستن یکی از یوگی ها و یکی از جانب سیکها
فرقه اول تو ایران تقریبا شناخته شده هست بخاطر پاراماهانزا یوگاناندا
ولی فرقه دوم که رادها سوامی ست سنگ هست رو افراد خیلی کمی میشناسن و متاسفانه کتابهاش ترجمه نشده نکته جالب اینه که پال توئیچل بنیانگذار اکنکار شاگرد هر دو فرقه بوده و در مکتبی که به اسم اکنکار درست کرده یه مقدار از این و یه مقدار از اون رو وارد کرده و نکته مثبت اینه که کتابهای پال توئیچل اکثرشون به فارسی ترجمه شدن و اگه شما اون کتابها رو بخونید حدود ۷۰ درصدش با گفته های این مکاتب هندی مطابق هست و ۳۰ درصدش چیزایی هست که گفته های شخصی پال توئیچل هست
کتابهای اصلی کتابهای پاراماهانزا یوگاناندا هستن که چندتاشون به فارسی ترجمه شدن و مهمتر از اونها کتابی هست که استاد یوگاناندا نوشته به اسم دانش مقدس نوشته سری سوامی یوکتشوار گیری که سال ۱۸۹۴ چاپ شده که اطلاعات کاملی از طبقات آفرینش و اطلاعات مربوط به هر طبقه میده
کتابهای دیگه ای که همرده این کتابهای هستن از رادها سوامی ست سنگ هستن که یکی از اساتیدشون که استاد مستقیم پال توئیچل هم بوده به اسم سنت کیرپال سینگ نوشته
کیرپال سینگ شخصیت بسیار مهم و تاثیر گذاری در قرن گذشته بوده و حتی از طرف سازمان ملل بعنوان رئیس کمیسیون ادیان که با حضور نماینده ای از هر دینی که تو جهان هست تشکیل شده انتخاب شده بود
متاسفانه کتابهای کیرپال سینگ به فارسی ترجمه نشدن ولی حاوی اطلاعات بسیار مهمی در رابطه با جهان های آفرینش هستن و راههای رسیدن به اون طبقات و صوتی که بر هر طبقه حاکم هست و راه اصلی رسیدن به هر طبقه همین صوت هست
نکته مهم در مورد این دو مکتب اینه که اساتید این دو مکتب هم در بیرون و هم در درون استاد هستن و فرد رو هدایت میکنن یعنی هم شما تو این جهان مادی میبینیدشون و هم هنگامی که خروج روح انجام میدین و جسم رو ترک میکنید و به طبقات دیگه میرین اونجا هم همراهتون هستن و راهنمایی و محافظت میکنن
اینها کتابای اصلی از بزرگترین استادا هستن بعد از این کتابها کتابای مادام بلاواتسکی هم خواندنی ست .
لوبسانگ رامپا هم چند تا کتاب خوب داره در درجات بعدی کتابهای نویسنده های دیگه منجمله کارلوس کاستاندا هست که در مورد استادش دن خوان نوشته که یه شمن سرخپوسته و آدم با خوندنش و اینکه تا چه حدی تو عرفان و شناخت طبقات پیش رفته هستن سرخپوستا تعجب میکنه ولی همونطور که گفتم سطح آگاهیشون به مراتب کمتر از عارفای خودمون یا عرفای هند هست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#48
Posted: 3 Dec 2014 17:36
مکتب یوگی
عقيده كلي اين مكتب اينه كه خدا روح رو كه آفريده بخاطر اينكه روح به تكامل برسه و رشد كنه اون رو داخل اين بدن ميفرسته تا با تجربه كردن به رشد و كمال برسه چون خود روح احتياج به هيچي نداره نه خواب ميخواد نه غذا نه شهوت داره خلاصه بخاطر اينكه تحت تاثير اين عوامل محدود كننده و اغوا كننده قرار بگيره فرستاده رو ح رو توي جسم يعني اين جهان مادي كلا جهانها رو طبقه بندي كردن البته از طريق رفتن و ديدن تا اونجا كه ديدن 12 طبقه هست كه ممكنه بيشتر هم باشه ولي اين اساتيد نتونسته باشن بالاتر برن كه چهار طبقه پايين طبقات مادي هستن از طبقه پنجم به بالا جهانها غير مادي هستن يعني فقط روح خالص ميتونه بره بدون هيچ جسمي اما اين چهار طبقه پايين كه پايين ترينش همين جهان ما هست مادي هستن يعني اينكه در ساختن اين جهانها از ماده استفاده شده جهانهاي ارواح جنسشون فرق ميكنه اين جهان بيشترين ميزان ماديت رو داره بخاطر همين روح توش خيلي محدوده هرچي طبقه بالاتر ميره ميزان مادي بودن كمتر ميشه و روح آزادي بيشتري داره
البته همین طبقه مادی ما که پایین ترین طبقه هست هم خودش چندین جهان داره که جهانهای موازی با این کیهان ما هستن ولی طبقه بالاتر نیستن
مثلا يه طبقه بالاتر كه به اسم جهان اثيري معروفه از نظر مادي از اين جهان لطيف تره بخاطر همين روح توش آزادي بيشتري داره مثلا ميشه تو اون جهان با كالبدت پرواز كني در حالي كه تو اين جهان نميشه و قوانين فيزيكي مانعت ميشن در كل اگه بخوايم مادي بودن رو تعريف كنيم بحث خيلي عميق تر ميشه و به فيزيك كوانتم و زير ذره ها ميرسه ولي اگه خلاصه بگم نتيجه اي كه عارفا خيلي قبل پيش بهش رسيدن ولي دانشمندا تازگيا با دستگاهاي شتاب دهنده تونستن كشف كنن وجود ماده اوليه در ساخت كل جهان هست كه اسمش رو گذاشتن بوگن هيگز البته اطلاعاتي در موردش به دست نياوردن فقط ديدن كه چنين چيزي وجود داره چهار يا پنج سطح پايين تر از اتم كه يه زماني فكر ميكردن كوچكترين ذره تو عالم هست اين ماده اوليه تو جهانهاي مادي يعني چهار طبقه پايين هست ولي از طبقه پنجم به بالا ماده اوليه اش چيز ديگه اي هست كه نميدونيم چيه البته ممكنه كه بين همون طبقات هم تو ماده اوليه فرق وجود داشته باشه ولي در كل اطلاعات نسبت به ساختار اون جهان ها كمه علت اين جدا سازي كه اين جهانها رو مادي ميگيم همينه طبق گفته عرفا و نتايج علمي امروزه دانشمندا اختلاف بين اين جهانهاي طبقه پايين بخاطر اختلاف فركانسشون هست يعني طول موج اين جهانها با هم متفاوته بخاطر همين با هم اختلاط پيدا نميكنن يعني فاصله بين اين جهانها فاصله از نظر بعد مسافت نيست اون جهانها دقيقا همين جا هستن ولي چون فركانسها مختلفه با هم تداخل پيدا نميكنن مگر در مواردي كه ميگم از قديم عقيده داشتن كه بعضي حيوونا روح رو ميتونن ببين مثلا سگها توي فيلماي ترسناك هم نشون ميده كه سگها متوجه حضور روح ميشن و صداشون در مياد اين بخاطر اينه كه اين حيوونا دامنه فركانس بينايي و شنواييشون از انسان بيشتره بخاطر همين فركانسهايي كه مربوط به يه جهان بالاتر هست رو ميبينن و ميشنون و در واقع موجودات اون جهان رو ميبينن. فركانس شنوايي انسان بين 20 تا 20000 هرتز هست ولي مال سگها 15 تا 50000 هرتز و گربه از 30 تا 65000 هرتز هست یعنی سگ و گربه موجوداتی که متعلق به جهانی با فرکانس 45000 هرتز باشه رو صداش رو میشنون ولی ما نمیشنویم
موجودات اون جهان روح نيستن در واقع موجوداتي هستن كه كالبد فيزيكي دارن مثل ما اين اشتباهي بود كه فكر ميكردن حيوونا روح رو ميتونن ببينن چون درواقع روح خالص از طبقه پنجم به بالاتر هست و براي موجودات اين چهار طبقه قابل ديدن نيست تمام انسانها همزمان كه تو اين جهان هستن تو جهان اثيري هم يه كالبد دارن كه اونجا زندگي ميكنه عمر كالبد اثيري خيلي بيشتر از عمر كالبد اين جهان هست يه طبقه بالاتر از اين جهان گفتم كه پايين ترين طبقه اين جهانه يكي بالاتر ميشه جهان اثيري از نظر زيبايي خيلي زيبا هستالبته اونجا هم مناطق خاصي داره هم جاهاي قشنگ داره هم جاهاي خيلي ترسناك که در واقع میشه گفت جهنمی که ادیان ازش گفتن هست. اگه با آموزش خروج روح شخصی بتونه به جهان اثیری بره به دلخواه خودش میتونه به منطقه ای که میخواد بره ولی اگه تحت تاثیر مواد مخدر این خروج روح انجام بشه شخص نمیتونه به مناطق بالای جهان اثیری بره . همه آدما يه كالبد اونجا دارن تموم كارهاي هنري كه ميبيني حالت خاصي دارن و آدم با ديدنشون يا شنيدنشون تو يه حس خاصي ميره از اونجا نشات گرفتن بين اين كالبد و كالبد اثيري رابطه برقراره اگه اين رابطه قطع بشه كالبد ما تو اين جهان ميميره همه افراد به جهان اثيري ميرن منتها اكثرا خاطرشون نميمونه يعني بعد از بازگشت آگاهي به اين جسمشون اطلاعاتي رو كه اونجا به دست آوردن تو نا خودآگاهشون ذخيره ميشه و اين افراد بهش دسترسي ندارن و در واقع يادشون نمياد كه رفتن اونجا و چي ديدن ولي بعضيا كه يادشون مياد ميگن كه بهشت رو ديدن يعني بهشتي كه خيلي از اديان وعده دادن اونجاست كه جوي مي و شير و عسل و حوري داره وگرنه بهشت اصلي كه جهان روح خالص و در نزديكي خود خدا يا مبدا آفرينش هست
ادامه دارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#49
Posted: 3 Dec 2014 17:37
جهان روح خالص هست و توش روح كالبدي نداره كه به اين چيزا احتياج داشته باشه و بخواد دنبال حوري و مي و اين چيزا باشه اين كه ميگم زيباست تا اين حد كه بعضيا فكر ميكنن آخر مسير همين جا هست و اينجا بهشته در حالي كه اين فقط يه طبقه از اين جهان ما بالاترهمنظورم رو درباره زيبايي نميتونم كامل برسونم
چون همونطور كه گفتم از نظر فركانسي با اين جهان فرق ميكنه و نميشه با چيزايي كه تو اين جهان هست مقايسه كرد
تو اون جهان همه چيز لذتش خيلي بيشتر از اين جهانه يكي از مشخصات اصلي اون جهان اينه كه فرضا توي يه اتاق هستي و توي اتاق نور وجود داره ولي تو منبع نور رو نميتوني ببيني تو اين جهان وقتي يه نور ميبيني منبعش هم مشخصه كه لامپه يا آتيشه يا خورشيد و ستاره ها هستن ولي اونجا منبع نور رو نميبيني اون جهان موجوداتي داره كه توش ساكن هستن بعضي وقتا كه آدماي اين جهان سطح فركانسشون با اون جهان يكي ميشه بطور ناخودآگاه موجودات اونجا رو ميبينن و اين همون چيزي هست كه از قدیم میگن جن دیدن
بعضی از اونها شبيه ما هستن ولي اكثرشون متفاوتن مثل جنگ ستاره هاي جرج لوكاس اگه ديده باشيد ميبينيد كه همه جور موجودي هست در واقع اين فيلمها يا داستانهاي تخيلي از اون جهان نشات گرفتن يعني نويسنده شون تو حالتي كه اون جهان بوده چيزايي ديده و وقتي كه برگشته بدون اينكه يادش بياد اينا رو تو اون جهان ديده به شكل يه داستان نوشته اما اصل مطلب كه در مورد روح و تكامل هست اينه كه روح وقتي به اين جهان مياد توي يه جسم يه روح خام و نا پخته و درواقع جوون هست مياد توي يه زندگي و طي مشكلات و مسائلي كه تو زندگي براش پيش مياد درسهايي ميگيره يعني درواقع پخته ميشه البته تو اين مسير هر چي جوون تر و نا پخته تر باشه اشتباهات بيشتري ميكنه مثلا من تو زندگيم يه كارفرما هستم كه حق كارگرا رو ميخورم براي اينكه درسي بگيرم و پيشرفت روحي بكنم خودم تو شرايطي قرار ميگيرم كه جاي اون كارگري قرار ميگيرم كه
كارفرما حقش رو ميخوره و تازه اينجاست كه ميفهمم اين كار چقدر ناشايسته و بد هست و اينجا درسم رو ميگيرم بعدش ازم امتحان گرفته ميشه و دوباره كارفرما ميشم تا ببينم درسم رو خوب گرفتم يا نه حالا اين جابجايي تو نقش كارفرما و كارگر ممكنه اگه شرايطش باشه توي يه زندگي انجام بگيره اگه نه شرايطش نباشه ممكنه توي زندگيهاي بعدي باشه اين همون تناسخه يعني بعد از مرگ جسم مادي روح هنوز توي كالبد اثيريش هست و طبق نظر راهنماهايي كه همراهمون هستن و كمكمون ميكنن يا همون فرشته ها يه كالبد ديگه كه ميخواد روي زمين متولد بشه و خالي از روح هست رو انتخاب ميكنه كه شرايط زندگيش با درسهايي كه قراره بگيره جور در بياد بعدش وقتي كه نوزاد به حدي ميرسه توي شكم مادرش كه موقعش بشه كه روح توش دميده بشه اين روح واردش ميشه و دوباره به اين جهان برميگرده كه دنباله درسهاش رو بگيرهو اينقدر ميميره و دوباره به اين جهان برميگرده كه به امتيازي كه لازم داره براي ورود به جهان هاي روح خالص دست پيدا كنه اون وقت هست كه ديگه تمام كالبدهاش ميميرن هم كالبدش تو اين جهان هم كالبد اثيريش و هم كالبدهاي ديگش توي جهان هاي مادي پايين تر از جهان ارواح اون وقت به صورت يه روح پخته و خالص وارد جهان ارواح يا همون بهشت واقعي ميشه و به خدا ميرسه البته اونجا بيكار نميمونن وظيقه اي بهشون داده ميشه بعضيا وظيفه شون اين ميشه كه بصورت اون ارواح راهنما يا فرشته ها به اشخاصي مثل ما كه تو اين جهان داريم درسامون رو ميگيريم كمك ميكنن كه ما بهشون ميگيم استاد درون و همه آدما استاد درون دارن و ميتونن ببيننش و باهاش صحبت كنن و ازش راهنمايي بخوان راهش هم يادگرفتن خروج روح هست با خارج كردن روح از بدن يا سفر روح ميشه به جهان هاي بالاتر رفت و با اساتيد ملاقات كرد و راهنمايي مستقيم گرفت در مورد ارواح و درسهاشون گفتم يه مثال ديگه ميزنم كه مطلب روشن تر بشه مثلا من تو زندگيم از كسي دزدي ميكنم توي همين زندگي يا اگه شرايطش فراهم نباشه دوباره برميگردم با يه كالبد ديگه كه شرايطش فراهم بشه كه تو اون زندگي وقتي كه خودم تو شرايط حساسي هستم كه به پول نياز دارم يكي ازم دزدي ميكنه اينجاست كه من با زشتي دزدي آشنا ميشم و در واقع درسم رو ميگيرم بعدش دوباره تو موقعيتي قرار ميگيرم كه به پول احتياج دارم و يه فرصتي برام فراهم ميشه كه دزدي كنم اينجاست كه امتحانمو بايد پس بدم اگه دزدي كنم تو امتحان قبول نشدم ولي اگه دزدي نكنم تو امتحان قبول هم ميشه عالم هاي ديني گفتن كه اين جهان امتحانه درسته ولي بدون درس گرفتن كه كسي نميتونه امتحان پس بده شما يه دانش آموز رو بهش كتاب ميدي درس ميدي بعد امتحان ميگيري همينطوري كه روز اول ازش امتحان نميگيري زندگي هم همينطوره اگه ما فقط يه بار بيايم كه اصلا فرصت كافي نخواهيم داشت كه درس بگيريم و همه موقعيتها رو تجربه كنيم پس چطور ميتونيم امتحان بديم روحي كه تجربه بيشتري كسب كنه تكامل بيشتري پيدا ميكنه تفاوت بين آدمها هم بخاطر همينه بعضيا ارواج جوون و نا پخته هستن بخاطر همين خيلي گناه و اشتباه ميكنن بعضيها هم پخته هستن و كمتر گناه ميكنن ولي در كل خدا همه رو به يه چشم ميبينه چون اون پخته ها هم يه روزي ناپخته بودن و با گناه و اشتباه درس گرفتن و رشد كردن مردم عادي رو كه كلا راهشون رو عوض كرده بودن و از مسير تكامل معنوي دور شده بودن دوباره به راه بيارن ولي همون پيامبرا هم تو زندگيهاي متعدد به اون حد تكامل معنوي رسيده بودن بخاطر همين هيچ مزيتي نسبت به افراد گمراه و ناپخته ندارن چون اونا هم يه روزي پخته ميشن البته اين هم يه ديدگاهي هست ما برعكس بقيه اديان كه اصرار دارن حق كاملا با اونها هست چنين ادعايي نميكنيم ولي هدفمون خدا هست و از خودش ياري ميخوايم كه تو راه راست هدايتمون كنه ما ديگه خودمون رو به دين محدود نميكنيم البته بي دين نيستيم فرا دين هستيم بعني بالاتر از اديان چون اديان براي اشخاصي هستن كه از نظر رشد معنوي تو حد خاصي هستن بعد از اون حد ديگه دين جواب نميده مثلا كسيكه دبيرستان رو تموم ميكنه بايد بره دانشگاه ديگه دبيرستان جوابش رو نميده راهنمايي و دبستان هم نميتونه برگرده اين ميشه پسرفت بايد دنبال چيزي باشه كه مسير رو به جلوش رو ادامه بده
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 1131
#50
Posted: 13 Dec 2014 15:31
من شخصا" به این مسئله اعتقادی ندارم اما حتی اگر هم چنین ماجرایی هست، چون از زندگی سابق چیزی به یاد نمیارم بحث راجع بهش بیهوده به نظر میرسه.
میدونید، خب اگه روح من قبلا" در این دنیا بکبار زندگی کرده باشه هم، فایده ای بر من نداره!
یه بی تفاوتی در این مسئله هست که اهمیت بحث راجع به اون رو از بین می بره!
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...