انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 6 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین »

مرگ و تجدید روح در جسمی دیگر


زن

andishmand
 
ellipseses: من شخصا" به این مسئله اعتقادی ندارم اما حتی اگر هم چنین ماجرایی هست، چون از زندگی سابق چیزی به یاد نمیارم بحث راجع بهش بیهوده به نظر میرسه.
اما اشخاصی هستند که دقیقا" به این مسئله معتقد هستند و حالا یا در اثر تمرین یا مدیتیشن های متوالی به مرحله ای رسیدن که روح رو از جسم خارج و دقیقا مثل یه پرده سینما زندگی های گذشته خودشون رو از جلو چشم رد میکنند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
مرد

 
andishmand: اما اشخاصی هستند که دقیقا" به این مسئله معتقد هستند و حالا یا در اثر تمرین یا مدیتیشن های متوالی به مرحله ای رسیدن که روح رو از جسم خارج و دقیقا مثل یه پرده سینما زندگی های گذشته خودشون رو از جلو چشم رد میکنند.
ببخشید میشه دقیقا" بگید منظورتون از تمرین چه کارهایی هستش؟
آیا این اعمال انسان رو در حالتی ویژه و متمایز نسبت به زندگی عادی و روزمره قرار نمیده؟

یه مسئله ی دیگه هم که سعی داشتم تو پست قبل بهش اشاره کنم اما نکردم کاربرد این عقیده هستش! شما میگید که ما امتحان میشیم چون قبلا" درس گرفتیم از زندگی سابق، اما میشه کامل تر توضیح بدید تا چند مرحله این زندگی ها تکرار میشه و تا کی باید امتحان پس بدیم!
من منظور کامل شما از لزوم تدریس برای امتحان دادن رو میفهمم؛ این نکته در خود قرآن ابهام ایجاد کرد و برای ابهام زدایی مجبور شدند که بگویند ما قبلا" با شما میثاق کردیم!
اگر هم دلیل دزدی نکردن ما زندگی پیشین باشه پس دزدی که سال ها دزد بوده و یکدفعه توبه میکنه، چی؟
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  ویرایش شده توسط: ellipseses   
زن

andishmand
 
ellipseses: ببخشید میشه دقیقا" لگید منظورتون از تمرین چه کارهایی هستش؟
منظورم اون تمرین های خاصی ست که معتقدان به تجدید روح انجام میدن . یه جور ریاضت خاص ، یه جور تمرکز و غور در خویشتن ، تا حدی که بشه از خود بیرون اومد . مثل ورزش ها و عبادات خاص جوکی های هندی یا بعضی از دراویش خودمون .

ellipseses: آیا این اعمال انسان رو در حالتی ویژه و متمایز نسبت به زندگی عادی و روزمره قرار نمیده؟
صددرصد قرار میده و معتقدان به اون فرقه های خاص شاخص هستند و احتمالا" با اشخاص عادی فرق دارن . و زندگیشون هم عادی نیست چون در محدوده فکری خودشون هستند

ellipseses: اما میشه کامل تر توضیح بدید تا چند مرحله این زندگی ها تکرار میشه و تا کی باید امتحان پس بدیم!
تا جائیکه می دونم و از دوستانی که در این محدوده عقیدتی هستند پرسیدم این آزمون تا کمال نهائی انجام میشه .
هفت شهر عشق را بیاد بیارید .

ellipseses: اگر هم دلیل دزدی نکردن ما زندگی پیشین باشه پس دزدی که سال ها دزد بوده و یکدفعه توبه میکنه، چی؟
اون به مرحله کمال نهائی تا آخرین منزلگاه میرسه
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
مرد

 
andishmand: منظورم اون تمرین های خاصی ست که معتقدان به تجدید روحانجام میدن . یه جور ریاضت خاص ، یه جور تمرکز و غور در خویشتن ، تا حدی که بشه از خود بیرون اومد . مثل ورزش ها و عبادات خاص جوکی های هندی یا بعضی از دراویش خودمون .
ببخشید من قیاس انجام میدم، ولی شما می دونید چرا ماده ی مخدر شیشه موجب دیدن یکسری توهمات میشه!)البته عذر خواهیم در صورتی هست که شما به این طرز فکر معتقد باشید! :flowers
andishmand: صددرصد قرار میده و معتقدان به اون فرقه های خاص شاخص هستند و احتمالا" با اشخاص عادی فرق دارن .
خب؛ پس اگر چنین قدرتی در جهان منطقی به نظر میرسه چرا رشته ی تاریخ رو در دانشگاه ها به صورت علمی بررسی می کنند؟ ببخشید نحوه ی بحث رو پرسش و پاسخ میکنم؛ لارمه که توی ابن زمینه اطلاعاتی داشته باشم! راستش خودم خیلی وقت ها دلیل علاقه ی شدیدم رو به بعضی افراد، اشیاء، اطراف نمی فهمم! گاهی حتی حس می کنم که نویسنده ی مثلا" بوف کور من هستم.
andishmand: تا جائیکه می دونم و از دوستانی که در این محدوده عقیدتی هستند پرسیدم این آزمون تا کمال نهائی انجام میشه .و کمال
و چه شیرین گفت حافظ شیرازی:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

andishmand: اون به مرحله کمال نهائی تا آخرین منزلگاه میرسه
خب، انسان با کسب تجربه در زندگی یکدانه خودش هم میتونه تا به کمال برسه، لزوم چند زندگی متواتر در چیست؟
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  
زن

andishmand
 
ellipseses: ولی شما می دونید چرا ماده ی مخدر شیشه موجب دیدن یکسری توهمات میشه!)البته عذر خواهیم در صورتی هست که شما به این طرز فکر معتقد باشید!
من خودم چون چنین تجربه ای نداشتم طبیعیه که معتقد به این مسئله نیستم ولی دیدم اشخاصی رو که گفتند که به چنین تجربه ای دست پیدا کردند و اون اشخاص تحت تاثیر اوهام دنیایی نبودند .

ellipseses: خب؛ پس اگر چنین قدرتی در جهان منطقی به نظر میرسه چرا رشته ی تاریخ رو در دانشگاه ها به صورت علمی بررسی می کنند؟
منطقی به نظر میرسه ولی ایا همه قبولش دارند ؟
ellipseses: راستش خودم خیلی وقت ها دلیل علاقه ی شدیدم رو به بعضی افراد، اشیاء، اطراف نمی فهمم! گاهی حتی حس می کنم که نویسنده ی مثلا" بوف کور من هستم.
چرا ؟ چرا فکر نمی کنید مثلا" نویسنده بیست هزار فرسنگ زیر دریا نیستید ؟ چرا صادق هدایت؟ چرا ژول ورن نه ؟
آیا این تفکر همون تناسخ نیست ؟ وقتی چنین تصوری برای شما اینقدر آشناست ، پس شما همون صادق هدایت هستید در قالب جسمی دیگر و در حیاتی دیگر

ellipseses: خب، انسان با کسب تجربه در زندگی یکدانه خودش هم میتونه تا به کمال برسه، لزوم چند زندگی متواتر در چیست؟

شاید یه زندگی نهایتا" ۹۰ سال که حدود ۱۵ سالش عملا" هیچه چون شعور اخلاقی هنوز رشد کافی پیدا نکرده
مدت کمی باشه برای به کمال مطلق رسیدن
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
مرد

 
andishmand: من خودم چون چنین تجربه ای نداشتم طبیعیه که معتقد به این مسئله نیستم ولی دیدم اشخاصی رو که گفتند که به چنین تجربه ای دست پیدا کردند و اون اشخاص تحت تاثیر اوهام دنیایی نبودند .
andishmand: منطقی به نظر میرسه ولی ایا همه قبولش دارند ؟
خب، ببینید اگر چیزی منطقی باشه؛ در قرن بیست و یکم محجوب و مهجور نمیمونه! الآن که قرون وسطی نیست تا کسی بخواد با اعمال منطقی مبارزه بکنه!
به نظرم فعلا" این افکار توی ایران در حد یه دکون و بنگاه اقتصادی برای افراد سودجو هستش!
andishmand: چرا ؟ چرا فکر نمی کنید مثلا" نویسنده بیست هزار فرسنگ زیر دریا نیستید ؟ چرا صادق هدایت؟ چرا ژول ورن نه ؟آیا این تفکر همون تناسخ نیست ، وقتی چنین تصوری برای شما اینقدر آشناست ، پس شما همون صادق هدایت هستید در قالب جسمی دیگر و حیاتی دیگر
چونکه من در سن هفده سالگی به این نتیجه رسیدم و مثلا" در پونزده سالگی چنبن فکری نمی کردم! روح اگر از یک جسم به جسم دیگری منتقل میشه و کیفیتش رو حفظ میکنه نباید در سنین مختلف کیفیت مختلفی داشته باشه! متوجه هستید؟
andishmand: شاید یه زندگی نهایتا" ۹۰ سال که حدود ۱۵ سالش عملا" هیچه چون شعور اخلاقی هنوز رشد کافی پیدا نکرده
مدت کمی باشه برای به کمال مطلق رسیدن
خب، در کمال روح مسئله زمان مهمه یعنی؟
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  
زن

andishmand
 
ellipseses: خب، ببینید اگر چیزی منطقی باشه؛ در قرن بیست و یکم محجوب و مهجور نمیمونه! الآن که قرون وسطی نیست تا کسی بخواد با اعمال منطقی مبارزه بکنه!
به نظرم فعلا" این افکار توی ایران در حد یه دکون و بنگاه اقتصادی برای افراد سودجو هستش!
شاید بخاطر اینکه این مبحث از نظر مذهبی هم مورد قبول نیست ( البته تنها اسلام نه . مذاهب دیگر هم مسئله تناسخ رو به این شکل قبول ندارن ) مطرود و گمنام مونده . در حقیقت هم عرف معمول جامعه مدرن قرن بیست و یکم این عقیده رو نمی پسنده و هم بدلیل تعصب و باورهای سنتی / مذهبی طرد شده .
بهر حال عقیده ایه که اغلب در خفا ابراز شده .

ellipseses: چونکه من در سن هفده سالگی به این نتیجه رسیدم و مثلا" در پونزده سالگی چنبن فکری نمی کردم! روح اگر از یک جسم به جسم دیگری منتقل میشه و کیفیتش رو حفظ میکنه نباید در سنین مختلف کیفیت مختلفی داشته باشه! متوجه هستید؟
متوجه هستم منظورن چیه ؟ شاید روح وقتی حیات مجددش رو در جسمی دیگر شروع میکنه تا حدی تابع اون جسم هست . یا بعضی چیزها در ضمیر ناخودآگاه جسم جدید نقش بسته که با کوچکترین تلنگر خودی نشون میده .
شما در ۱۵ سالگی صادق هدایت رو نمی شناختید و شاید حتی از ایشون کتابی هم نخونده بودید . اما در هفده سالگی برای اولین بار در مدرسه اسم ایشون رو شنیدید و شنیدید که بوف کور شاه اثر ایشونه .
همین تلنگر کافی بوده ضمیر ناخودآگاه شما بیدار بشه و ارتباط با روح جدید برقرار بشه .
البته این ها همه حدثیات منه و ممکنه کسانی که واقعا" چنین تجاربی داشتند توضیح بهتری می دادند .

ellipseses: خب، در کمال روح مسئله زمان مهمه یعنی؟
زمان باید مهم باشه . چون روح درون جسم جدیده که تابع زمان و مکان هست . چطور یک روح می تونه در جسم یک نوزاد که فقط ۲۰ روز زنده هست آزمون بده . پس اگر اون نوزاد بعد از بیست روز مرد ، اون روح دوباره باید بره در یک جسم دیگر . پس جسم هایی که ۹۰ سال زنده هستند بستر مناسبی رو برای روحی که قصد تکامل داره فراهم میکنن
نمی دونم تونستم منظورم رو برسونم یا نه؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
مرد

 
andishmand: شاید بخاطر اینکه این مبحث از نظر مذهبی هم مورد قبول نیست) البته تنها اسلام نه . مذاهب دیگر هم مسئله تناسخ رو به اینشکل قبول ندارن ( مطرود و گمنام مونده . در حقیقت هم عرف معمول جامعه مدرن قرن بیست و یکم این عقیده رو نمی پسندهو هم بدلیل تعصب و باورهای سنتی / مذهبی طرد شده .بهر حال عقیده ایه که اغلب در خفا ابراز شده .
منطقی میگید اما واقعا" من بازم کاربرد این مسئله ی تنایخ رو نمی دونم!
خب مثلا" کسانی که به روح اعتقاد ندارند، میگن همه چیز به جسمه و خوش باشی رو ترویج میدن و میگن ما حیوان ناطقیم و آزادیم و از این حرفا!
اسلام و ادیان میخوان با تبلیغ بهشت و تنذیر از جهنم آدما رو خوب بکنن!
ولی اینکه ما روحمون دوباره توی یه جسم دیگه میاد بیخیالی در پی نداره؟ خب من اگه گناه کردم یا جرمی مرتکب شدم، جبرانش رو به جسم بعدیم واگذار می کنم.
andishmand: متوجه هستم منظورن چیه ؟ شاید روح وقتی حیات مجددش رو در جسمی دیگر شروع میکنه تا حدی تابع اون جسم هست . یا بعضی چیزها در ضمیر ناخودآگاه جسم جدید نقش بسته که باکوچکترین تلنگر خودی نشون میده .شما در ۱۵ سالگی صادق هدایت رو نمی شناختید و شاید حتی از ایشون کتابی هم نخونده بودید . اما در هفده سالگی برای اولین بار در مدرسه اسم ایشون رو شنیدید و شنیدید که بوف کور شاه اثر ایشونه .همین تلنگر کافی بوده ضمیر ناخودآگاه شما بیدار بشه و ارتباط با روح جدید برقرار بشه .البته این ها همه حدثیات منه و ممکنه کسانی که واقعا" چنین تجاربی داشتند توضیح بهتری می دادند .
خب، ببینید من صادق هدایت رو نمیشناختم ولی مشکلات زندگیم تا سن شناخت که گفتم مثلا" هفده سالگی- حقیقتا" دقیقش خاطرم نیست ولی بیست و چند سال داشتم- جنس همون سوالات و مشکلات هدایت بودند!
درد مشترک شاملو به نظرم زیبا و منطقی تر از روح مشترک این نظریه هستش!
andishmand: مان باید مهم باشه . چون روح درون جسم جدیده که تابع زمان و مکان هست . چطور یک روح می تونه در جسم یک نوزاد که فقط ۲۰ روز زنده هست آزمون بده . پس اگر اون نوزاد بعد از بیست روز مرد ، اون روح دوباره باید بره در یک جسم دیگر . پس جسم هایی که ۹۰ سال زنده هستند بستر مناسبی رو برایروحی که قصد تکامل داره فراهم میکنن نمی دونم تونستم منظورم رو برسونم یا نه؟
بله، خودتون ولی یه سوال مطرح کردید.
نوزادانی که خیلی زود مردند یا افراد که جسم معلول یا روح ضعیفی دارند چه طور توجیه میشند؟
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  
زن

andishmand
 
ellipseses
یکی از دوستان مطلع ، مطالبی رو برای من فرستادند و من هم عینا" اینجا نقل می کنم
توضیحات ایشون کامل تر از جواب هایی ست که من به شما دادم و امیدوارم توضیحات ایشون قانع کننده و مکفی باشه .


ellipseses: اما میشه کامل تر توضیح بدید تا چند مرحله این زندگی ها تکرار میشه و تا کی باید امتحان پس بدیم!
تا وقتی که امتیاز لازم برای خروج از این جهان رو کسب کنیم مثلا اگه میزان تعالی روح رو عدد بدیم و نهایتش رو ۱۰۰ در نظر بگیریم با به دست آوردن ۸۰ میشه از این طبقات مادی رها شد و به طبقه روح خالص رسید

ellipseses: بخشید من قیاس انجام میدم، ولی شما می دونید چرا ماده ی مخدر شیشه موجب دیدن یکسری توهمات میشه!)البته عذر خواهیم در صورتی هست که شما به این طرز فکر معتقد باشید!
اتفاقا نظرتون کاملا درسته و مواد مخدر هم میتونن باعث خروج روح از جسم و کالبد بشن البته جدا شدن از کالبد و توهم زدن کاملا با هم متفاوت هستن ولی پایه هردوشون اختلال در عملکرد ذهن هست ممکنه که ماده مخدر خیلی قوی باشه و ذهن رو طوری پس بزنه که کالبد شخص خاموش بشه و روحش از جسم جدا بشه که اگه خیلی شدید باشه و ارتباط روح و کالبد کاملا قطع بشه مرگ کالبد پیش میاد اگه ماده مخدر ضعیف باشه اختلال کوچکی تو قسمتهای خود آگاه ذهن ایجاد میکنه که باعث دیدن توهم میشه
بعنوان مثال ماده مخدر ال اس دی تو این زمینه خیلی قوی هست و تو آزمایشهای مخفی دولت آمریکا که برای دست یابی به افرادی که دارای نیروهای روانی باشن و بشه تو جنگ یا جاسوسی ازشون استفاده کرد این ماده رو به کار میبرن
در زمانهای قدیم هم ماده ای بود که بشه نوشابه سوما یا نوشیدنی خدایان میگفتن و اساتید به شاگردانی که میخواستن متشرف بشن میدادن تا با کمک اون نوشیدنی که از یه سری گیاهای خاص بود بتونن از کالبدشون جدا بشن
یه مثال دیگه بزنم کارلوس کاستاندا هم یه دانشمند گیاه شناس بود که برای تحقیق در مورد گیاهای خاصی پیش دن خوان که یه شمن سرخپوست بود میره و دن خوان بهش میگه که اومدن تو اتفاقی نبوده و تو وقتش بود که میومدی تا دانش جهانهای دیگه رو یاد بگیری و در مراحل اول با کمک چند گیاه حالات خاصی که اولش از توهم شروع میشد رو براش بوجود میاره تا اینکه در مراحل پیشرفته دیگه بهش نشون میده که خودش برای جابجایی بین سطوح مختلف احتیاجی به اون گیاها نداره و برای اشخاص تازه کار مثل کاستاندا از اون گیاها استفاده میکن
ولی اساتید واقعی از این مواد و گیاهان برای خروج روح خودشون یا شاگردانشون استفاده نمیکنن اینها افرادی هستن که به زمان و مکان و طبقات مسلط هستن و به علم لدنی رسیدن و مطمئن باشید فرق بین واقعیت و توهم رو میدونن
واقعیت چیزی هست که روح میبینه ولی توهم زاده ذهن هست
افرادی که ذهنشون رو خاموش میکنن و به ورای اون میرن دیگه ذهنی در کار نیست که براشون تصویر سازی کنه و توهم بیافرینه

در کل در عرفانهای مختلف چه ایرانی و چه متعلق به جاهای دیگه شرط اصلی خروج روح از کالبد خاموشی ذهن عنوان شده که بعضیا مثل یوگیهای هندی با تمرینات یوگا و مراقبه به این سطح میرسن بعضیا هم مثل سرخپوستا با مصرف گیاهای خاص و انجام رقصهای خاصی که قسمتهای مختلفی از کالبدها رو درگیر میکنه ذهن رو خاموش میکنن و بهش مسلط میشن تا بتونن خروج از کالبد رو انجام بدن

البته منظور از خروج روح این نیست که روح از جسم میاد بیرون و جدا میشه ، روح همزمان در تمام کالبدها هست و همینطور در تمام طبقات مهم این هست که در کدوم طبقه فعال باشه و آگاهیش رو کدوم کالبدش باشه
در خروج روح ، روح همچنان در همین کالبد هست ولی آگاهیش رو از این کالبد بر میداره و به طبقه دیگه ای میبره در واقع بجای اینکه از چشم این کالبد نگاه کنه از چشم کالبد طبقه دیگه ای که انتخاب کرده نگاه میکنه



ellipseses: منطقی میگید اما واقعا" من بازم کاربرد این مسئله ی تنایخ رو نمی دونم!
از نظر جهان بینی که به تناسخ اعتقاد داره جهانهای آفرینش طبقه ای هستن و چهار طبقه آخر طبقاتی هستن که مادی هستن و در این طبقات روح در غلافی از ماده که ما به اسم کالبد میشناسیم قرار میگیره و کالبد هر طبقه متفاوت از کالبد طبقات دیگه هست و این طبقه ای که ما توش هستیم پایین ترین طبقه هست
روح اسیر این کالبدها و طبقات هست و بعد از مرگ کالبد این طبقه کالبد طبقات دیگه رو هنوز هم داره یعنی با مرگ این کالبد اون کالبدها نمیمیرن که روح آزاد بشه و به طبقه بالاتر از چهارم که طبقه روح خالص هست و روح در اون آزادی کامل داره برسه
روح در این طبقات اسیر هست و با چرخش در این طبقات و وارد شدن به کالبدهای مختلف و قرار گرفتن در وضعیتهای مختلف پخته میشه و لیاقت ورود به جهانهای خالص روح رو بدست میاره
چون اون طبقات مخصوص ارواح کامل و پخته هست و روح هر فرد با اومدن به این طبقات مادی و قرار گرفتن در کالبدها و در واقع قبول اسارت در ماده به این جهانهای مادی میاد تا با کسب تجربه پخته و کامل بشه تا بتونه به طبقات روح خالص راه پیدا کنه و این امر با کمک تناسخ و زندگیهای موازی اتفاق میافته
البته این ورود به کالبدهای مختلف با تسخیر کالبد متفاوته روح وارد کالبدی میشه که اساتید معنوی با تایید خودش براش انتخاب کردن و فاقد روح هست ولی تسخیر وقتی اتفاق میافته که یه موجود غیر ارگانیک که میتونه روح یه آدم درگذشته هم باشه وارد یه کالبدی بشه که در اساتید در اختیار روحی قرار دادن تا بوسیله اون کالبد درساش رو بگیره

ellipseses: ولی اینکه ما روحمون دوباره توی یه جسم دیگه میاد بیخیالی در پی نداره؟ خب من اگه گناه کردم یا جرمی مرتکب شدم، جبرانش رو به جسم بعدیم واگذار می کنم.
این مسئله کاملا طبیعی هست و عکس العمل هر فردی در چنین موقعیتهایی بستگی به میزان پختگی روحیش داره
ممکنه کسی با قبول تناسخ و فهمیدن اینکه منزل اصلی جای دیگه هست کاملا از این جهان دل بکنه و هدفش رو رهایی از این جهان تعیین کنه در چنین موقعیتی درسهای باقی مانده فرد به صورت فشرده بهش داده میشه و امتحان هم گرفته میشه تا هرچه زودتر به پختگی و آزادی برسه طوری که اطرافیان فرد میگن که این که آدم خوبی هست چرا اینهمه سختی براش پیش میاد ؟ به همین خاطر هم هست که از قدیم گفتن هرکه در این درگه مقرب تر است جام بلا بیشتر مینوشندش یا این شعر که میگه بر برگ گل به خون شقایق نوشته اند آن کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت - خدا آزار نداره که به کسی که داره بهش نزدیک میشه عذاب و سختی بده علت این سختیها هم همین هست که روح درسهایی رو که مثلا سه تا زندگی دیگه لازم بود تا بگیره رو تو یه زندگی بگیره و زودتر آزاد بشه
ممکن هم هست کسی با قبول تناسخ بگه خوب بزار این عشق وحال رو هم بکنم بعدا میام تو یه زندگی دیگه جبرانش میکنم نظیر این اتفاق برای تمدن چند هزار سال پیش چین افتاد و اعتقاد به تناسخ چنان در مردم قوی بود که عامه مردم رو به قهقرا کشوند و تمدنشون رو از بین برد طوری که مثلا پولی که از کسی قرض میگرفتن رو پس دادنش رو به زندگی بعدی موکول میکردن
این قضیه در مورد تمام نیروهایی که میشه بدست آورد هم صادقه یکی به قدرت میرسه چون روح پخته ای داره به مردم کمک میکنه یکی دیکه به قدرت میرسه چون ناپخته هست اسیر مادیات میشه و به مردم رنج و سختی میرسونه
همینطور مثال معروف چاقو که هم میشه باهاش بهترین غذا رو درست کرد هم میشه باهاش آدم کشت بستگی داره دست چه کسی بیافته
نحوه استفاده افراد از چاقو حقیقت وجودیش رو و ذاتش رو تغییر نمیده

ellipseses: و چه شیرین گفت حافظ شیرازی:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
واقعا که شیرین گفته و حرف اصلی عرفان هم همین هست که باید حقیقت رو دید که همون شهود هست وگرنه با خوندن فلسفه و منطق و این کتاب و اون کتاب نمیشه به حقیقت رسید
حقیقت دیدنی هست

ellipseses: خب، ببینید اگر چیزی منطقی باشه؛ در قرن بیست و یکم محجوب و مهجور نمیمونه! الآن که قرون وسطی نیست تا کسی بخواد با اعمال منطقی مبارزه بکنه!
به نظرم فعلا" این افکار توی ایران در حد یه دکون و بنگاه اقتصادی برای افراد سودجو هستش!
این حرفتون هم کاملا درسته الان تو قرنی هستیم که حقیقت خواهان و طلبه های بسیاری داره بخاطر همین هست که تو این قرن و البته از قرن گذشته عرفانهای شرقی تونستن با این قدرت تو جهان غرب راه باز کنن و این همه پیرو بدست بیارن اگه چهار قرن پیش کسی مثل اوشو میرفت غرب و سخنانش رو بیان میکرد اگه نمیکشتنش یا زندونیش نمیکردن حداقلش این بود که مردم مسخره اش میکردن و بهش میگفتن دیوونه ولی الان همین اوشو که نماینده ای از عقاید شرقی بر پایه تناسخ هست طرفدارای زیادی در سراسر جهان پیدا کرده و این نشون میده که حقیفت تو این قرن شاید برای مدتی رسانه ها روش بتونن سرپوش بزارن ولی بالاخره به قول شما مهجور نمیمونه و تناسخ الان تو جهان بیش از هر زمان دیگه ای معتقد داره
در مورد ایران هم کاملا باهاتون موافقم ایرانیها که خودمون هم جزوشون هستیم کلا افراد جو گیری هستن مثلا کلاسهای عرفان حلقه که میرفتیم کسایی بودن که اصلا نمیدونستن جریان چیه و اینجا چی میگن تنها هدفشون این بود که به دوستاشون بگن ما کلاس عرفان میریم و کلاس بزارن بخاطر وجود همین قشر افراد هست که افراد سودجو هم بوجود میان و با کلاسها و تشکیلاتی که راه میندازن برای خودشون نوندونی درست میکنن
این اساتید قلابی و دغل بازا سر چنین افرادی رو میتونن کلاه بزارن ولی سر یه جستجوگر واقعی رو که هدفش خدا و حقیقت هست رو نمیتونن کلاه بزارن

ellipseses: خب، ببینید من صادق هدایت رو نمیشناختم ولی مشکلات زندگیم تا سن شناخت که گفتم مثلا" هفده سالگی- حقیقتا" دقیقش خاطرم نیست ولی بیست و چند سال داشتم- جنس همون سوالات و مشکلات هدایت بودند!
درد مشترک شاملو به نظرم زیبا و منطقی تر از روح مشترک این نظریه هستش!
این که خیلی اشخاص فکر میکنن که بازگشت روح شخص مهمی که قبلا زندگی میکرده هستن یه چیز عام و فراگیره حتی کسایی که به تناسخ اعتقاد ندارن هم بعضی وقتا چنین فکرایی میکنن که در نودو نه ممیز نه دهم درصد ساخته ذهن خودشونه یا اینکه توسط موجودات غیر ارگانیک که ساکنین این طبقه یا طبقات بالاتر هستن فریب داده میشن
در کل تنها راه فهمیدن اینکه واقعا در زندگی گذشته چه کسی بودیم اینه که توسط استادی که به بالاترین درجات رسیده و یه خدامرد هست هدایت بشیم به قول حافظ طی این مرحله بی همرهی خضر مکن - ظلمات است بترس از خطر گمراهی
برای خود من بارها پیش اومده که زندگی افراد مختلفی رو دیدم که پس از مرگ کالبدشون روحشون تو این جهان سرگردان بودن از افرادی که صدها سال پیش زندگی میکردن تا کسایی که زمان جنگ جهانی بودن و حتی یکی از اشخاص سرشناس و درباری حکومت پهلوی
اگه همراهی استاد نبود ممکن بود من فکر کنم که اون زندگیها متعلق به خودم بوده و زندگی گذشته خودمه در حالی که زندگی گذشته خودم رو در شرایطی دیگه و طی دو مرحله دیدم و اشتباهاتی که داشتم و اثراتشون رو این زندگی فعلیم رو هم متوجه شدم

در مورد درد مشترک شاملو هم باید بگم که کل جهان به یه مغز مشترک متصله که همه افراد و موجودات به اون وصل هستن و مغز جمعی یا روح جمعی هست بعنوان مثال اگه من تجربه ای کسب کنم و از نظر روحی پیشرفتی بدست بیارم اطلاعات مربوط به تجربه من علاوه بر تاثیر بر روح فردی من بر روح جمعی هم تاثیر میزاره و روح جمعی هم رشد میکنه و افراد دیگه میتونن بدون اینکه خودشون تجربه ای که باعث رشد من شد رو طی کنن از طریق روح جمعی اون رشد رو بدست بیارن ولی متاسفانه تقریبا تمام افراد از این قضیه بی اطلاع هستن و خودشون رو اسیر سختیها و تجربیات فردی میکنن
بعضی مکاتب هم هستن که از وجود روح جمعی باخبرن ولی فکر میکنن که فقط همین هست و وجود روح جمعی رو دلیلی برای عدم قبول تناسخ عنوان میکنن در حالی که وجود روح جمعی در تضاد با وجود تناسخ نیست و هر دو با هم و بعنوان مکمل کار میکنن

ellipseses: نوزادانی که خیلی زود مردند یا افراد که جسم معلول یا روح ضعیفی دارند چه طور توجیه میشند؟
هیچ روحی بدون اجازه خودش وارد هیچ جسمی نمیشه ، اساتید معنوی جسم رو به روح پیشنهاد میکنن و روح خودش تصمیم نهایی رو میگیره که اون جسم رو انتخاب کنه یا نه و هیچ اجباری در کار نیست
نوزادانی که زود میمیرن ارواحی هستن که با تایید خودشون وارد جسم نوزادی که قراره بمیره میشن و این مسئله درسی برای خودشون نداره و برای پدرو مادر و اطرافیان نوزاد درس و آزمایش هست و اون ارواح فقط برای کمک وارد جسم نوزاد میشن و تا زمان مرگش بهش زندگی میدن
افراد معلول هم احتمالا نیازی به طی این مرحله براشون بوده که چنین جسمی رو انتخاب میکنن و این که روحی وارد یه جسم معلول میشه دلیل این نیست که روح ضعیف یا ناپخته ای هست ممکنه که کاملا هم پخته باشه و فقط یه درس دیگه براش مونده باشه که با انتخاب این جسم معلول اون درس رو هم بگیره و از این طبقات مادی خارج بشه مثلا استیون هاوکینگ که شخص معلولی هست روح عظیم و پیشرفته ای داره و معلولیتش دلیل ضعف روحی یا گناهانش تو زندگی گذشته اش نیست
البته ممکن هم هست که معلولیت کسی بخاطر اشتباهات زندگیهای گذشته اش باشه ولی در کل هیچ کسی نمیتونه در مورد کسی دیگه قضاوت کنه و قاطعانه بگه که دلیل اینکه این روح تو این زندگی جسم معلولی براش انتخاب شده چی هست تنها چیزی که میدونیم اینه که درسی باید بگیره که اون جسم معلول وسیله گرفتن اون درس هست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
مرد

 
andishmand: پولی که از کسی قرض میگرفتن رو پس دادنش رو به زندگی بعدی موکول میکردن

andishmand: در مورد درد مشترک شاملو هم باید بگم که کل جهان به یه مغز مشترک متصله که همه افراد و موجودات به اون وصل هستن و مغز جمعی یا روح جمعی هست بعنوان مثال اگه من تجربه ای کسب کنم و از نظر روحی پیشرفتی بدست بیارم اطلاعات مربوط به تجربه من علاوه بر تاثیر بر روح فردی من بر روح جمعی هم تاثیر میزاره و روح جمعی هم رشد میکنه و افراد دیگه میتونن بدون اینکه خودشون تجربه ای که باعث رشد من شد رو طی کنن از طریق روح جمعی اون رشد رو بدست بیارن ولی متاسفانه تقریبا تمام افراد از این قضیه بی اطلاع هستن و خودشون رو اسیر سختیها و تجربیات فردی میکننبعضی مکاتب هم هستن که از وجود روح جمعی باخبرن ولی فکر میکنن که فقط همین هست و وجود روح جمعی رو دلیلی برای عدم قبول تناسخ عنوان میکنن در حالی که وجود روح جمعی در تضاد با وجود تناسخ نیست و هر دو با هم و بعنوان مکمل کار میکنن
اگه به مغالطه نیفتاده باشم، منظورتون این هست که این نظریه ی تناسخ مکمل بحث وحدت و کثرتی هست که در فلسفه ی سهروردی و ادعیه ی امام زین العابدین باهاش مواجهیم؟!
andishmand: همیشه دلیل این نیست که روح ضعیف یا ناپخته ای هست ممکنه که کاملا هم پخته باشه و فقط یه درس دیگه براش مونده
یعنی همون که فریدون مشیری گفت؟:
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت بگرفته گلوی گدگ خویش

از ابنکه با اینهمه دقت سوالاتم رو پاسخ دادید! بسیار ممنونم.
نتیجه ای که من از بحث با شما کسب کردم این بود که به قول شما اساتید عرفان خاور دور هم مثل اساتید عرفان خود ما در پی سعادت جامعه هستند، اما من عرفان ایرانی خودمون رو دوست تر دارم. هر چند این علاقه ی من منافاتی با حقانیت تناسخ نداره و صرفا" نظر شخصیم هستش!
باز هم ازتون تشکر می کنم
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  ویرایش شده توسط: ellipseses   
صفحه  صفحه 6 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین » 
مذهب
مذهب

مرگ و تجدید روح در جسمی دیگر

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA