ارسالها: 2554
#211
Posted: 10 Feb 2013 12:04
Bermooda: mahmudkhm:
خیر ، بسیاری از مردم غیر مسلمان حتی لب به مشروب و الکل هم نمی زنند!
نمیدونم چرا شما علاقه ی خاصی به دادن آمار غلط دارین
منم شنیدم افراد زیادی هستن که مانعی برای مشروب خوردن ندارن اما نمیخورن یعنی دوست ندارن برخی هم به خاطر مزه بدش نمیخورن چون تلخه
اغلب چیزهایی که در اسلام نجس اعلام شده مشکلاتی دارن که علما هم اثبات شده
البته این رو هم بگم شرایط زندگی اون موقع رو هم در نظر بگیرید
خوک و وضعیت زندگیش و اینکه از مدفوع خودش تغذیه میکنه و اینکه اصالتا در لجن و کثافاتش زندگی میکنه
سگ عموما و در اون زمان منبع الودگیه
ادرار و مدفوع ادم که معلومه دیگه
مشروب هم مشکلات خاص خودشو داره
در مورد مشروب ادمایی که میتونن خوشون رو کنترل کنن اسنثنا هستن اما افراد زیادی عم افراط میکنن و با اط دست رفتن کنترل رفتارهای غیر قابل پیش بینی از ادم صادر میشه
Bermooda: این آمار رو از کجا آوردید؟من با مردمان روس زیاد نشست و برخورد داشتم ولی چنین چیزی ندیدم.
منم دیدم برخیها افراط میکنن که تو روسها زیاده مثل المانها که در ابجو خوری افراط دارن و اسکاتلندی ها که در ویسکی خوردن افراط میکنن اما نمیشه امار این شکلی و غیر علمی داد
حتما با عربده کشی و بد مستی برخی ها برخورد کردید فقط بحث مردن نیست
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 8911
#212
Posted: 20 Feb 2013 23:47
نظر مرجع بزرگ آتئیست در مورد نجاسات و نجس خواندن مسلمان!
داوکینز از مراجع معروف آتئیست در رسالهی خویش که اجرای آن بر همهی پیروانش واجب است 10 چیز را پلید مطلق دانستند و دست زدن به آنها موجب غسل و استحمام میگردد، جالب از همه این است که وی مسلمان را در ردیف سرگین قلمداد مینماید که نشانهای است آشکار از توهینهای این مرجع آتئیست به بیش از یک ملیارد و پانصد ملیون نفر از انسانها؛ آیا این همان اخلاقی است که بیخدایان از آن دم میزنند؟ آیا میدانید که اگر یک بیخدا دست یک مسلمان را بگیرد باید فورا دست خود را بشوید؟ از نظر این مرجع بزرگ بیخدایان، حتی کودک مسلمان هم نجس شماره میشود.
مورد دیگری که در این استفتاء مشاهده میگردد، حرام بودن دوغ و ماست است؛ چرا ماست و دوغ را جداگانه حرام اعلام نموده است، به دلیل وجود چربی در ماست؟ در دوغ چی؟ دوغهای ناب که فاقد چربی هستند! شاید هم با این دلیل که خوردن آنها پس از غذا موجب فقر آهن میگردد؛ آیا این هم شد دلیل؟
توهین دیگری که در این فتوا مشاهده میگردد، نجس خواندن شتر و گاو است، اگر شما معتقد به این هستید که نظریهی داروین درست است، پس همهی موجودات زنده از یک جا منشاء گرفتهاند؛ فرق خوک با گاو چیست که اولی را پاک و حلال میدانید و دومی را نه تنها حرام، بلکه در ردیف نجاسات قرارش میدهید؟!
مورد بعدی که در این استفتاء به چشم میخورد، نجس بودن عرق گاوی است که از چیزهای حلالی تغذیه کند؛ آخه یکی نیست به این داوکینز بگوید: چرا شما سرگین حیوان حرام گوشت را نجس نمیدانید، اما عرق گاوی که از خوردنیهای حلال تغذیه کند را نجس میشمارید؟!
مطلب دیگری که در این استفتاء مشاهده میگردد، نجس بودن ادرار است؛ جناب داوکینز! انسان هر اندازه هم دقت نماید باز قطرهای از ادرارش بر شورتش خواهد ریخت؛ آیا بیخدایان پیرو شما باید پس از هر بار دستشوئی رفتن، شورتشان را تعویض نمایند؟
ضمنا چرا منی انسان را نجس میدانید؟ مگر میشود ار مایعی نجس، انسانی پاک پدید آید؟
ضمنا چرا خر را در ردیف نجاسات قرار داده است؟ چون راوی حدیث حضرت محمد میباشد؟
اما این موارد عبارتند از:
1- شاش
2- سرگین حیوان حلال گوشتی که خون جهنده هم داشته باشد مانند گاو و شتر.
3- مسلمان.
4- الاغ.
5- شتر.
6-دوغ.
7- ماست.
8- عرق گاو حلال خوار.
9- آب زمزم .
10- منی انسان یا هر جانوری که خون جهنده داشته باشد.
توجه فرمائید که مطلب طنز است و در واقع نقد اسلام در این زمینه میباشد .
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 210
#214
Posted: 14 Jul 2013 18:58
من قربون دین اسلام برم.
یه پک کامل از آداب و رسوم دین های مختلف گرفتم.
دین اسلام از لحاظ ۹۹/۹۷ ٪ از دیگر دین ها بهتر بود.
(البته به بقیه مذهب ها توهین نمیکنم!!)
هرچي دورت شلوغ تره ، تنها تري!
چه بخواي ، چه نخواي بايد تنها بپري !-----------------------
SatanGirl
ویرایش شده توسط: LionDesign
ارسالها: 6561
#215
Posted: 17 Jul 2013 03:31
paaaaaarmida: انتظار نداری که شبکه چهار سیما پاشه بگه سگ نجس نیست اینم دلایلش
یه دلیل علمی به قول خودت گفته
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#216
Posted: 17 Jul 2013 03:39
paaaaaarmida: چیکار کنم؟
کاری نکن .. گفتی شبکه چهار نمیگه سگ نجس نیست گفتم شبکه چهار یه دلیل علمی آورده که سگ نجسه
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 2554
#217
Posted: 30 Jul 2013 21:13
چرا در اسلام سگ نجس است؟
ارسال شده توسط معصومی در جمعه, 01/23/1392 - 21:47
سگ
قبل از هر چیز باید دانست که در اسلام علاوه بر حکم نجاست سگ، از نگهداری آن در خانه نیز پرهیز داده شده است:
«حاكم از ابى هریره آورده كه پیغمبر صلى اللَّه علیه و اله و سلم بخانه قومى از انصار مى آمد كه خانه هائى نزدیكتر از آن بود و بدانها نمى آمد و این بر آنها ناگوار بود و سبب را جویا شدند، فرمود: سگ در خانه شما است.»[1]
درباره فلسفه نجاست سگ نیز باید گفت: گرچه فلسفه واقعی بسیاری از احكام برای ما روشن نیست؛ اما تا حدودی می توان بعضی از حکمت های آن را یافت.
در این زمینه می توان گفت كه سگ حیوانی است كه بدن او محل پرورش خیلی از میكروب ها و باكتری ها است. سگ عامل یكی از خطرناك ترین بیماری ها به نام هاری است و علاوه بر این حیوانی است كه زود با انسان مانوس می شود و انس و مجالست با حیوانات (مخصوصا بعضی از آنها مثل سگ ) روح حیوانی را در انسان تقویت می كند.
با صرف نظر از جهات بهداشت جسم توجه به دو نكته ذیل از جهت بهداشت روانی متعاقب این حكم سودمند است:
1. اكنون كه سگ و خوك به عنوان دو حیوان نجس العین توسط احكام شریعت معرفی شده اند باز هم می بینیم كه بسیاری از افراد با سگ و خوك انس فراوان دارند آنقدر كه گاه رفتار و بازی با سگ برای آنان شیرین تر از هم نشینی با اعضای خانواده شان می باشد.
اكنون فرض می كنیم كه این حكم اسلامی نبود، آن وقت پیامد آن این بود كه بسیاری از انسانها حتی اهل ایمان سگی در خانه داشته باشند و فرزندان آنها با آنان انس بگیرند و با خود آنان با آن سر گرم شوند، با كمی دقت می یابیم برای كاری كه هیچ ارزش معنوی و حتی مادی ندارد تا چه اندازه وقت و هزینه های فراوان صرف می شد و انسانها را غافل از كارهای مفید خویش می ساخت و در مقابل آن خوی حیوانی آنان به دلیل انس با حیوانی چون سگ رشد می كرد و از انسانیت دور می گشتند.
بنابراین با دقت در هدف خلقت كه «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (سوره ذاریات آیه 51) (ما جن و انس را خلق نكردیم مگر برای اینكه عبادت كنند) می یابیم كه حكم به نجات و دوری از این حیوانات بسیار بجا و دقیق است.
2_ فلسفه جعل برخی از احكام، پرهیز از موضوع آن و فاصله گرفتن از آن به عنوان یك خطر جدی است، مثلا گاهی بیان می كنند به سیم لخت دست نزنید تا دچار برق گرفتگی نشوید، و معمول خطرات این گونه است همان طوری كه در مورد نوع گناهان این است كه فلان كار را انجام ندهید اما در كنار ترانس های قوی یا دكل های فشار قوی برق نه تنها نباید با آنها تماس حاصل كرد بلكه نباید به آنها نزدیك شد و گرنه در فاصله كم، تأثیر زیان بار خواهد داشت «سگ بازی» و نیز استفاده از «گوشت خوك» با توجه به تأثیر روانی آنها بسیار مضر است كه خیلی ها به آن مبتلا هستند خصوصا با توجه به اقلیت های دینی كه مثلا استفاده از گوشت خوك را جایز دانسته یا سگ بازی در عرف فرهنگی بیگانگان امری پسندیده بود. كما اینكه از جمله تفریحات درباریان و اشراف همین امر بود و حتما توجه دارید كه خوك مظهر شهوت و بی غیرتی است و بر اساس علوم پزشكی و روان پزشكی ثابت شده است كه صفات گوشت حیوانات به خورنده آنها سرایت می كند.
از این رو حكم شرعی مبنی بر نجاست این دو حیوان، مقدمه ای برای فاصله گرفتن از این حیوانات و استفاده هایی است كه بیگانگان اقلیت ها و یا افراد لاابالی و بی اعتنایی به مسایل شرعی می نمایند.
ناگفته نماند معمولا هر حیوانی یك یا چند خصلت خوب دارند باید از آنها در همان جهت بهره برد.
سگ به عنوان یك حیوان باوفا، در برخی كارها از جمله در محافظت از گله های گوسفند و یا شكار برخی حیوانات مورد استفاده است و نهی در این مورد نیست بلكه «كلب معلم» یعنی سگی كه برای شكار تعلیم داده شده، احكام خاصی دارد كه می تواند بیشتر این حیوان را در خدمت انسان قرار دهد. ولی این مسأله باعث نمی شود كه زندگی و رابطه انسان را به سگ بازی یا آمیختگی و انس با سگ كنیم به ویژه با در نظر گرفتن آثار زیان بار روحی و جسمی زیانباری كه در این حد از ارتباط وجود دارد.
[1]. بحار الأنوار ، ج62، ص: 67.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#218
Posted: 30 Jul 2013 21:14
فلسفه احكام نجاست و پاكي چيست؟ و چرا اين قدر حساسيت به خرج داده شده است؟ مثلا بين آب كر و قليل از نظر عقلي فرقي وجود ندارد پس چرا ترشحات آب قليل نجس و ترشحات آب كر پاك است و مثلا خون چه ضرري مي تواند براي انسان داشته باشد كه بايد از آن اجتناب كنيم و ساير مسائل؟ آيا در زمان پيامبر(ص) هم اين احكام وجود داشت؟ چون در آن زمان آب لوله كشي وجود نداشت و همه آبها قليل بود و همچنين پيامبر(ص) و يارانش بسياري از روزهاي زندگي خود را در جنگ ها سپري مي كردند و اگر مي خواستند از خون دوري كنند زندگي شان پيش نمي رفت.
در رابطه با مسألهاى كه اشاره كردهايد بايد چند نكته را در نظر داشت:
اولاً: آگاهى از فلسفه همه احكام، دانشى فراتر از تنگناهاى معارف عادى بشرى مىطلبد. ليكن به طور اجمال، روشن است كه همه احكام الهى تابع مصالح و مفاسد واقعى در متعلق آنهاست. بنابراين در صورتى كه فلسفه حكمى را بالخصوص ندانيم، بنا بر قاعده كلى فوق بايد از آن پيروى كنيم؛ زيرا در آن يقين به وجود مصلحتى هست، هر چند بر ما ناشناخته باشد.
بسيارى از احكام، مصالحى معنوى دارند كه در حوزه هيچ يك از علوم بشرى قابل تحقيق نيست و آنها با متد تجربى خود، قادر به دادن حكمى - نفيا يا اثباتا - پيرامون آن نيستند و اگر نظرى هم بدهند، بسيار سطحى است؛ زيرا چه بسا مسأله حكمتى برتر و بالاتر داشته باشد؛ مثلاً در مورد روزه علوم به خواص بهداشتى آن پرداخته است، ولى قرآن مجيد فلسفهاى بالاتر را بيان فرموده و آن «تقوايابى» است.
ثانيا: رشد علم بشر فرايندى تدريجى است و همينطور كه در همه زمينهها قدم به قدم به پيش رفته و عرصهها و مجالات مختلفى را مىگشايد، دانش فلسفه احكام نيز از اين قاعده مستثنى نيست و جهاد علمى پيوسته و دائمى بشر هر روز افقهاى نوينى در اين عرصه مىگشايد.
ثالثا: توجه افراطى به دانستن فلسفه احكام در مواردى موجب از دست دادن فلسفه اساسى و بنيادين آن يعنى پرورش روح تعبد و سرسپارى در پيشگاه خالق يكتا مىشود و نظر آدمى را به جاى توجه به خالق به كاركردهاى جزئى معطوف ساخته و گرفتار نوعى شرك مىسازد. ازاينرو شارع مقدس نيز به بيان فلسفه همه احكام الهى نپرداخته و تنها به نقل پارهاى از آنها اشاره كرده است، ليكن به طور كلى اين مسأله را گوشزد نموده كه وضع همه اين احكام به سود انسان و براى خير و سعادت است.
در روند درك فلسفه و حكمت احكام دينى يا به تعبير ديگر دفاع «عقلانى» از دين دو شيوه و متد وجود دارد و طبيعتا هر يك با ويژگىها و محدوديتهاى خاصى روبه روست:
1) روش اول شيوه عقل كل نگر توحيدى است؛ يعنى، انسان مؤمن و خداشناس بر اساس باور ژرف و عميقى كه به خداوند به عنوان كامل مطلق و حكيم علىالاطلاق دارد يقين پيدا مىكند كه هر آنچه از ناحيه او دستور داده شده و هر حكمى كه از ناحيه وى صادر گرديده - اعم از مسائل حقوقى الزامى و احكام اخلاقى - حتما داراى مصالحى است كه به بندگان بازگشت مىنمايد؛ هر چند كه عقول و انديشههاى بشرى از درك حكمت آن ناتوان و قاصر باشد. چنين متدى نقطه قوتى دارد و نقطه ضعفى: قوت آن در اين است كه تمام سؤالات انسان را يك جا پاسخ مىدهد و ديگر جاى هيچ ترديدى باقى نمىگذارد و روح و روان آدمى را بىهيچ دغدغهاى تسليم فرمانهاى الهى مىكند. نقطه ضعف آن اين است كه حكمت هيچ چيز را به طور جزئى و روشن و دقيق مشخص نمىسازد.
2) متد ديگر روش عقل جزءنگر است كه در فرآيند تحقيقات علمى تجربى به كار مىرود. بر اساس اين روش حساب هر حكمى جداگانه و تك به تك رسيدگى و با عقول و رهيافتهاى علمى بشر سنجيده مىشود. اين شيوه نيز محاسنى دارد و معايبى: حسن آن اين است كه به دقت مىتواند حكمتهاى بسيارى براى يك حكم جزئى ارائه دهد؛ مثلا در رابطه با فلسفه حرمت شراب مىتوان از علومى مانند فيزيولوژى، پزشكى، روانشناسى و... بهره جست و نكات بسيار ارزشمندى در اين رابطه دريافت داشت. نقص و عيب اين روش آن است كه: اولاً؛ تدريجى است و ثانيا؛ محدوديتهاى زيادى دارد؛ يعنى بسيارى از سؤالات انسان را بدون پاسخ گذاشته و گاه نيز رهآوردهاى نادرست علمى يا شرايط و جو فكرى و فرهنگ عصرى تأثيرات نامطلوبى را در اين راستا به جاى خواهد گذارد. همين مساله باعث شده كه در جهان غرب جريانى به نام «فيديسم» پديد آيد كه معتقد است به جاى دفاع عقلانى از دين همواره بايد درجهت حفظ ايمان تودهها كوشيد. اكنون چه بايد كرد؟ به نظر ما دفاع عقلانى از دين به خوبى ميسور است و اتفاقا دين اسلام همواره در اين مسائل سرافراز بيرون آمده است؛ ليكن جز دو ابزار بيان شده و نيز فلسفهها و حكمتهايى كه در خود دين تعيين گرديده راه ديگرى وجود ندارد. بنابراين ما در درجه اول بايد بدانيم كه ابزارهاى تحقيق مان چيست و تا چه اندازه توانايى استفاده از آن را داريم.
بدون شك عقل جزءنگر محدوديتهاى زيادى دارد و افراط در استفاده از آن انديشه را به ناكامى مىكشاند ولى نبايد به طور كلى آن را كنارزد. پس تا آن جا كه توانايى علمى ما اجازه مىدهد بايد فلسفه احكام را دريابيم و آن جا كه ناتوان شديم ديگر راه چارهاى جز اتكا به عقل كل نگر و قطع كلى به مصالح احكام الهى وجود ندارد و نبايد ضعف دانش و بينش خود رابه حساب دين بگزاريم.
بنابراين درباره فلسفه احكام علاوه بر منافع و ضررهاى مادى و جسمى بايد به آثار مثبت و منفى آن بر «روح و معنويت» انسان توجه كرد و گذشته از جنبه فردى بايد به تأثير آن در هنجار يا ناهنجارى اجتماع نيز توجه كرد و از آن جا كه ابعاد سهگانه «جسمى و روحى و اجتماعى» آدمى رابطه ارگانيك و به هم پيوسته با يكديگر دارند و از آنجا كه آخرت انسان جدا از دنياى او نيست، «احكام الهى» با توجه به تمامى اين جوانب تشريع شده است. ازاينرو در فلسفه احكام بايد با نگاهى گسترده به تمام ابعاد انسان و زاويههاى آشكار و پنهان آن نظر افكند تا در انتخاب زيبايىها و راههاى آرامش و آسايش دچار خطا نگرديم.
در مورد فلسفه طهارت و نجاست گفتني است: از ديدگاه اسلام، هر چيزي که پليدي و زشتي ظاهري و باطني داشته و مورد تنفر انسان باشد، و براي بهداشت جسمي و رواني انسان مضر باشد، حرام و حتي نجس شمرده مي شود، تا انسان ها به طور کلي از آن اجتناب ورزيده، سلامتي، نشاط و شادابي خود را پاس دارند.
قذارت و پليدي ادرار و مدفوع انسان و هر حيوان حرام گوشتي که خون جهنده دارد، و نيز آلودگي آن ها به انواع ميکروب ها و پيامدهاي منفي آن روي بهداشت بدن، تهذيب روح و مسايل اخلاقي بر کسي پوشيده نيست. دانشمندان در مورد مدفوع و ادرار، گفته اند: مدفوع محيط مناسب براي رشد و تکثير انواع ميکروب ها است و در انتقال بيماريها نقش بسيار مهمي دارد تا آن جا که مي توان گفت: حلقه اصلي در زنجيره انتقال بيماريهاي منتقله از طريق مدفوع مي شود. ادرار نيز بر اثر تماس مداوم آن با مخاط پوست مقداري از آن جذب شده و قدرت دفاعي بافت هاي آن ناحيه تضعيف مي گردد و در نتيجه زمينه ابتلا به انواع عفونت هاي ميکروبي به وجود مي آيد. با توجه به اين مطلب و ميکروب هاي مختلف موجود در مجاري ادرار که همراه ادرار دفع مي شود، ادرار ماده به شدت سمي و حاوي ميکروب است. ( محمدعزيز حسامي، فلسفه پزشکي احکام، سنندج، پرتو بيان، 1381، ص 66، و نيز ر.ک: سيد جواد افتخاريان، قرآن و علوم روز، تهران، افتخاريان، 1362) از اين رو اسلام آن را نجس شمرد، تا مسلمانان کاملا از آن دوري کرده و مواظب بهداشت و نظافت خود باشند. در مورد خون، امام صادق(ع) مي فرمايد: خوردن خون علاوه برآثار زيانباري که بر جسم دارد، سبب صفت درنده خويي و قساوت قلب و بيرون رفتن رحم و شفقت از دل ها مي شود. به طوري که انسان از کشتن نزديکان و دوستان خود نيز ابايي ندارد و شارع مقدس براي سلامتي فردي و اجتماعي، دستور کامل از آن را داده است، تا مردم در اثر آلودگي بدن و لباس يا ظروفشان، دچار عوارض ناگوار خون و ساير نجاسات نشوند، و هم چنين ادب عبوديت و بندگي اقتضا مي کند که انسان هنگام نماز در مقابل خداوند، از پليدي و آلودگي هاي ظاهري پاکيزه باشند و به همين جهت بايد در نماز، بدن و لباس به اينها آلوده نباشد. مسأله آب قليل و آب کر، و اجتناب از نجاسات، در زمان پيامبر(ص) نيز مطرح بوده است، و اصولا دين و احکام آن مختص زمان يا جامعه خاص نيستند، خصوصا دين اسلام که بايد مقتضاي خاتميت جامع باشد، و براي تمام جوامع، در تمام زمان ها، شرايط و مقررات زندگي صحيح دنيوي و اخروي را بيان کند، اينک که بيش از هزار و چهارصد سال از ظهور اسلام مي گذرد، جوامع روستايي و نيز شهرها، به اين مسائل مبتلا هستند، و همان گونه که مسأله سلامت بهداشتي آب همواره ضرورت دارد، بحث پاک و نجس بودن آن نيز از نظر فقهي، ضرورت دارد. هر چند در زمان پيامبر اسلام(ص)، آب لوله کشي وجود نداشت، اما آب هاي قنات، چاه، درياچه ها و ... که متصل به منبع ذخيره بودند فراوان يافت مي شد. پس نمي توانيم بگوييم همه آبهاي آن زمان قليل بود.و اينکه نوشته ايد: پيامبر(ص) و يارانش، پيوسته در جنگ بودند، واجتناب از خون براي آنان امکان نداشت، قدري مبالغه آميز است، زيرا هر چند توانايي دفاعي و جهادي پيامبر(ص) و يارانش نقش مهمي در پيشرفت و ترقي اسلام داشت اما به اعتراف تاريخ و حتي برخي از تاريخ نگاران منصف غربي، مهمترين عوامل پيشرفت اسلام، شخصيت اجتماعي، فرهنگي، پيامبر(ص) و مديريت، کارداني، گذشت، رأفت و بخشش آن حضرت است.
در مورد سوالات احکام، جهت اطلاع از آخرين استفتائات با دفتر مرجع تقليد خود در تماس باشيد
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#219
Posted: 30 Jul 2013 21:17
پیوند همیشگی پرسش مبنای طهارت و نجاست از نظر دین اسلام چیست؟ به طور مثال چرا آب چشمه پاک و ادرار نجس است؟ چرا مسلم پاک و کافر ناپاک است؟ چرا آفتاب جزء مطهرات به شمار می رود؟
پیوند همیشگی پاسخ نجاست و طهارت (احکام وضعی ) مانند احکام تکلیفی (وجوب و حرمت) از احکام اعتباری است که شارع مقدس به جهت مصالحی آنها را جعل و تشریع کرده است. پاکی و نجس بودن چیزی به اعتبار شارع منوط است.
در مورد فلسفه ومبنای طهارت و نجاست گفتنی است: از دیدگاه اسلام، هر چیزی که پلیدی و زشتی ظاهری و باطنی داشته و مورد تنفر انسان باشد، و برای بهداشت جسمی و روانی انسان مضر باشد، حرام و حتی نجس شمرده می شود، تا انسان ها به طور کلی از آن اجتناب ورزیده، سلامتی، نشاط و شادابی خود را پاس دارند، وهرچیزی که بتواندبرطهارت وپاکی انسان کمک کندونقش موثردربهداشت جسمی وروانی انسان ایف نماید، ازقبیل آب ، زمین ،آفتاب و... باشرایط ویژه حلال واسلام به آن سفارش کرده است.
قذارت و پلیدی ادرار و مدفوع انسان و هر حیوان حرام گوشتی که خون جهنده دارد، و نیز آلودگی آن ها به انواع میکروب ها و پیامدهای منفی آن روی بهداشت بدن، تهذیب روح و مسایل اخلاقی بر کسی پوشیده نیست. دانشمندان در مورد مدفوع و ادرار، گفته اند: مدفوع محیط مناسب برای رشد و تکثیر انواع میکروب ها است و در انتقال بیماریها نقش بسیار مهمی دارد تا آن جا که می توان گفت: حلقه اصلی در زنجیره انتقال بیماریهای منتقله از طریق مدفوع می شود. ادرار نیز بر اثر تماس مداوم آن با مخاط پوست مقداری از آن جذب شده و قدرت دفاعی بافت های آن ناحیه تضعیف می گردد و در نتیجه زمینه ابتلا به انواع عفونت های میکروبی به وجود می آید. با توجه به این مطلب و میکروب های مختلف موجود در مجاری ادرار که همراه ادرار دفع می شود، ادرار ماده به شدت سمی و حاوی میکروب است.V} ( محمدعزیز حسامی، فلسفه پزشکی احکام، سنندج، پرتو بیان، 1381، ص 66، و نیز ر.ک: سید جواد افتخاریان، قرآن و علوم روز، تهران، افتخاریان، 1362){V از این رو اسلام آن را نجس شمرد، تا مسلمانان کاملا از آن دوری کرده و مواظب بهداشت و نظافت خود باشند.
در مورد خون، امام صادق(ع) می فرماید: خوردن خون علاوه بر آثار زیانباری که بر جسم دارد، سبب صفت درنده خویی و قساوت قلب و بیرون رفتن رحم و شفقت از دل ها می شود. به طوری که انسان از کشتن نزدیکان و دوستان خود نیز ابایی ندارد و شارع مقدس برای سلامتی فردی و اجتماعی، دستور کامل از آن را داده است، تا مردم در اثر آلودگی بدن و لباس یا ظروفشان، دچار عوارض ناگوار خون و سایر نجاسات نشوند،.
نجاست کافران و مشرکین یک نوع آلودگی باطنی و معنوی است که آثار آن به جسم آنها نیز سرایت کرده و یک فایده پرهیز از آنها حفظ عقاید و اخلاق بسیاری از مردم می باشد که با آمیزش و معاشرت با افراد منحرف و گمراه تحت تا ثیر قرار گرفته و منحرف می شوند و این مطلب تازگی ندارد. به همین دلیل مصلحین و دلسوزان به افراد معمولی سفارش می کنند که از معاشرت با افراد گمراه و منحرف دوری کنند تا از انحراف و گمراهی محفوظ باشند که این موضوع در اسلام به صورت حکم نجاست بیان شده است و گذشته از این نوعا پیروان ادیان دیگر از بسیاری از آلودگی ها مثل خون گوشت خوک و مشروبات الکلی اجتناب نمی کنند و طبعا تمام زندگی آنها آلوده می باشد و برای حفظ مسلمانان از این آلودگی ها اسلام این دستور را داده است . در عین حال بعضی از فقها به ویژه بسیاری از مراجع عصر حاضر مانند آیت الله حکیم (ره ) آیت الله تبریزی آیت الله فاضل و مقام معظم رهبری فتوا به طهارت اهل کتاب داده اند و تنها نجاست آنها را نجاست ظاهری می دانند که بر اثر آلوده شدن به نجاسات مانند خون مشروبات الکلی و ... پیدا می شود و اگر کسی علم پیدا کرد که بدن آنها با این نجاسات آلوده نشده یا علم به آلوده بودن بدن آنها پیدا نکرد پاک می باشند.
بنابر این ، شاید فلسفه ومبنای نجاست کفار ترغیب مسلمانان به دوری کردن از آنان باشد، زیرا اختلاط و همراهی با آنان تأثیر منفی در روحیه مسلمانان می گذارد. معاشرت و مخصوصاً ازدواج با آنان باعث ذوب شدن مسلمانان و متأثر شدن از فرهنگ کفار می شود. از این رو برای پرهیز و دوری از آنان حکم نجاست وضع شده است.لذا در سوره شریفه توبه آیه 28 آمده: A}یا ایها الذین آمنوا انما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عامعهم هذا و ان خفتم عیله فسوف یغنیکم الله من فضله ان شاء ان الله علیم حکیم{A ؛ M}کسانى که ایمان آوردهاند توجه داشته باشند که مشرکان، افرادى پلید و شروراند و از این جهت حق ندارند از این سال به بعد، نزدیک مسجد الحرام شوند و چنانچه از بازتابهاى منفى این حکم بر اوضاع مالى و اقتصادىتان مىترسید، بدانید که جاى نگرانى نیست، چون این خداست که هر وقت اراده کند مىتواند آن قدر از سرچشمه فضل و رحمتش بر شما مرحمت کند تا جایى که شما را کاملاً بىنیاز کند{M. جاى تردید نیست که این حکم و وعده از طرف خدایى است که به هر چیز آگاه است و دستورات او همگى بر مبناى حکمت بوده و در برگیرنده مصلحتها و دفع مفسدههاست. طبق این آیه:
اولاً، یکى از جنبههاى این ممنوعیت آن است که مشرک، موجودى پلید و شر است و باطنى شیطانصفت دارد. کیست که امروزه نیز شیطنتهاى مشرکین و کفار را نبیند؟ نقشههاى جنگى، فریبهاى سیاسى، ضررهاى اقتصادى، استثمار معادن و توانمندىها، استعمار دینى و تهاجم فرهنگى، فقط چند قلم از آثار این آلودگى باطنى است .انسان مشرک و کافر، بنیان اعتقادى سالمى ندارد و «از کوزه همان تراود که در اوست». با این وجود چرا اسلام بخواهد پاى شیطان استعمار را به مقدسترین مکانها باز کند؟ تا هم با دست خود حرمت این مکانها را بشکند و هم این موجودات، حتى در این مکانها نیز به توطئه و شیطنت بپردازند؟ پس، حکم ممنوعیت ورود این افراد به مساجد، مخصوصا مسجدالحرام، هم تنبیه است براى مشرکین و نوعى سبک کردن و سرزنش است از طرف خدا براى اینها و هم نشانه زنده و همیشگى است براى مسلمین که از یاد نبرند که دشمن کیست و دشمن چیست؟ و این که دشمن چوان عقربى است که حتى اگر به ظاهر آرام باشد باز هم نیش عقرباش را خواهد داشت چون مقتضاى طبیعت کفر و شرک و پلیدى این است. ثانیا، به استناد آخرین جمله آیه مزبور، «ان الله علیم حکیم» یعنى؛ این حکم ممنوعیت ورود، برخاسته از علم و صفت حکمت خداست. یعنى، حکیم کسى است که احکامش همگى محکم بوده و مستند به مصلحتها و دفع ضرر است، پس خدا هم «حکیم» بوده و دستور تحریم ورود مشکر و کافر به مساجد (به ویژه مسجدالحرام) مقارن با مصلحت است.
2- ورود مشرکین و کفار به مساجد، موجب بر هم زدن «پاکى و طهارت» این اماکن مقدسه است. همچنان که مىدانید، چنانچه چیزى نجس باشد موجب نجاست سایر چیزهایى که با او تماس و سرایت داشته، مىشود و از طرفى، اکثر مشرکین و کفار نسبت به نجاساتى مثل: بول، خون، شراب، گوشت خوک و ارتباط نزدیک با سگ، توجه شایانى نمىکنند، خیلى راحت با حیوانات نجس زندگى مىکنند، لذا از لحاظ نجس بودن، قابل اعتماد نمىباشند واگر اسلام ورود آنها را به مساجد اجازه مىداد در واقع نوعى ایجاد مشقت براى مسلمانها نیز بود چون پاک بودن محل عبادت، شرط هر کار عبادى است و ورود این افراد (مشرکین و کفار) موجب سرایت نجاست از رطوبت بدن آنها به مکان عبادت و یا حتى لباس نمازگزاران و زمین مسجد مىشود. شاید طرح نجاست کفّار از طرف شارع یا امامان به منظور جدایی و کناره گرفتن مسلمانان از آنان باشد به خاطر اینکه تحت تأثیر افکار و روش و منش آنان قرار نگیرند.
در پایان باید چند نکته را به عنوان قاعده کلی در نظر داشت:
اولاً: آگاهى از فلسفه همه احکام، دانشى فراتر از تنگناهاى معارف عادى بشرى مىطلبد. لیکن به طور اجمال، روشن است که همه احکام الهى تابع مصالح و مفاسد واقعى در متعلق آنهاست. بنابراین در صورتى که فلسفه حکمى را بالخصوص ندانیم، بنا بر قاعده کلى فوق باید از آن پیروى کنیم؛ زیرا در آن یقین به وجود مصلحتى هست، هر چند بر ما ناشناخته باشد.
بسیارى از احکام، مصالحى معنوى دارند که در حوزه هیچ یک از علوم بشرى قابل تحقیق نیست و آنها با متد تجربى خود، قادر به دادن حکمى - نفیا یا اثباتا - پیرامون آن نیستند و اگر نظرى هم بدهند، بسیار سطحى است؛ زیرا چه بسا مسأله حکمتى برتر و بالاتر داشته باشد؛ مثلاً در مورد روزه علوم به خواص بهداشتى آن پرداخته است، ولى قرآن مجید فلسفهاى بالاتر را بیان فرموده و آن «تقوایابى» است.
ثانیا: رشد علم بشر فرایندى تدریجى است و همینطور که در همه زمینهها قدم به قدم به پیش رفته و عرصهها و مجالات مختلفى را مىگشاید، دانش فلسفه احکام نیز از این قاعده مستثنى نیست و جهاد علمى پیوسته و دائمى بشر هر روز افقهاى نوینى در این عرصه مىگشاید.
ثالثا: توجه افراطى به دانستن فلسفه احکام در مواردى موجب از دست دادن فلسفه اساسى و بنیادین آن یعنى پرورش روح تعبد و سرسپارى در پیشگاه خالق یکتا مىشود و نظر آدمى را به جاى توجه به خالق به کارکردهاى جزئى معطوف ساخته و گرفتار نوعى شرک مىسازد. ازاینرو شارع مقدس نیز به بیان فلسفه همه احکام الهى نپرداخته و تنها به نقل پارهاى از آنها اشاره کرده است، لیکن به طور کلى این مسأله را گوشزد نموده که وضع همه این احکام به سود انسان و براى خیر و سعادت است.
بنابراین درباره فلسفه احکام علاوه بر منافع و ضررهاى مادى و جسمى باید به آثار مثبت و منفى آن بر «روح و معنویت» انسان توجه کرد و گذشته از جنبه فردى باید به تأثیر آن در هنجار یا ناهنجارى اجتماع نیز توجه کرد و از آن جا که ابعاد سهگانه «جسمى و روحى و اجتماعى» آدمى رابطه ارگانیک و به هم پیوسته با یکدیگر دارند و از آنجا که آخرت انسان جدا از دنیاى او نیست، «احکام الهى» با توجه به تمامى این جوانب تشریع شده است. ازاینرو در فلسفه احکام باید با نگاهى گسترده به تمام ابعاد انسان و زاویههاى آشکار و پنهان آن نظر افکند تا در انتخاب زیبایىها و راههاى آرامش و آسایش دچار خطا نگردیم.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#220
Posted: 30 Jul 2013 21:19
مبناي طهارت و نجاست از نظر دين اسلام چيست؟ به طور مثال چرا آب چشمه پاك و ادرار نجس است؟ چرا مسلم پاك و كافر ناپاك است؟ چرا آفتاب جزء مطهرات به شمار مي رود؟
نجاست و طهارت (احکام وضعي ) مانند احکام تکليفي (وجوب و حرمت) از احکام اعتباري است که شارع مقدس به جهت مصالحي آنها را جعل و تشريع کرده است. پاکي و نجس بودن چيزي به اعتبار شارع منوط است.
در مورد فلسفه ومبناي طهارت و نجاست گفتني است: از ديدگاه اسلام، هر چيزي که پليدي و زشتي ظاهري و باطني داشته و مورد تنفر انسان باشد، و براي بهداشت جسمي و رواني انسان مضر باشد، حرام و حتي نجس شمرده مي شود، تا انسان ها به طور کلي از آن اجتناب ورزيده، سلامتي، نشاط و شادابي خود را پاس دارند، وهرچيزي که بتواندبرطهارت وپاکي انسان کمک کندونقش موثردربهداشت جسمي ورواني انسان ايف نمايد، ازقبيل آب ، زمين ،آفتاب و... باشرايط ويژه حلال واسلام به آن سفارش کرده است.
قذارت و پليدي ادرار و مدفوع انسان و هر حيوان حرام گوشتي که خون جهنده دارد، و نيز آلودگي آن ها به انواع ميکروب ها و پيامدهاي منفي آن روي بهداشت بدن، تهذيب روح و مسايل اخلاقي بر کسي پوشيده نيست. دانشمندان در مورد مدفوع و ادرار، گفته اند: مدفوع محيط مناسب براي رشد و تکثير انواع ميکروب ها است و در انتقال بيماريها نقش بسيار مهمي دارد تا آن جا که مي توان گفت: حلقه اصلي در زنجيره انتقال بيماريهاي منتقله از طريق مدفوع مي شود. ادرار نيز بر اثر تماس مداوم آن با مخاط پوست مقداري از آن جذب شده و قدرت دفاعي بافت هاي آن ناحيه تضعيف مي گردد و در نتيجه زمينه ابتلا به انواع عفونت هاي ميکروبي به وجود مي آيد. با توجه به اين مطلب و ميکروب هاي مختلف موجود در مجاري ادرار که همراه ادرار دفع مي شود، ادرار ماده به شدت سمي و حاوي ميکروب است.V} ( محمدعزيز حسامي، فلسفه پزشکي احکام، سنندج، پرتو بيان، 1381، ص 66، و نيز ر.ک: سيد جواد افتخاريان، قرآن و علوم روز، تهران، افتخاريان، 1362){V از اين رو اسلام آن را نجس شمرد، تا مسلمانان کاملا از آن دوري کرده و مواظب بهداشت و نظافت خود باشند.
در مورد خون، امام صادق(ع) مي فرمايد: خوردن خون علاوه بر آثار زيانباري که بر جسم دارد، سبب صفت درنده خويي و قساوت قلب و بيرون رفتن رحم و شفقت از دل ها مي شود. به طوري که انسان از کشتن نزديکان و دوستان خود نيز ابايي ندارد و شارع مقدس براي سلامتي فردي و اجتماعي، دستور کامل از آن را داده است، تا مردم در اثر آلودگي بدن و لباس يا ظروفشان، دچار عوارض ناگوار خون و ساير نجاسات نشوند،.
نجاست کافران و مشرکين يک نوع آلودگي باطني و معنوي است که آثار آن به جسم آنها نيز سرايت کرده و يک فايده پرهيز از آنها حفظ عقايد و اخلاق بسياري از مردم مي باشد که با آميزش و معاشرت با افراد منحرف و گمراه تحت تا ثير قرار گرفته و منحرف مي شوند و اين مطلب تازگي ندارد. به همين دليل مصلحين و دلسوزان به افراد معمولي سفارش مي کنند که از معاشرت با افراد گمراه و منحرف دوري کنند تا از انحراف و گمراهي محفوظ باشند که اين موضوع در اسلام به صورت حکم نجاست بيان شده است و گذشته از اين نوعا پيروان اديان ديگر از بسياري از آلودگي ها مثل خون گوشت خوک و مشروبات الکلي اجتناب نمي کنند و طبعا تمام زندگي آنها آلوده مي باشد و براي حفظ مسلمانان از اين آلودگي ها اسلام اين دستور را داده است . در عين حال بعضي از فقها به ويژه بسياري از مراجع عصر حاضر مانند آيت الله حکيم (ره ) آيت الله تبريزي آيت الله فاضل و مقام معظم رهبري فتوا به طهارت اهل کتاب داده اند و تنها نجاست آنها را نجاست ظاهري مي دانند که بر اثر آلوده شدن به نجاسات مانند خون مشروبات الکلي و ... پيدا مي شود و اگر کسي علم پيدا کرد که بدن آنها با اين نجاسات آلوده نشده يا علم به آلوده بودن بدن آنها پيدا نکرد پاک مي باشند.
بنابر اين ، شايد فلسفه ومبناي نجاست کفار ترغيب مسلمانان به دوري کردن از آنان باشد، زيرا اختلاط و همراهي با آنان تأثير منفي در روحية مسلمانان مي گذارد. معاشرت و مخصوصاً ازدواج با آنان باعث ذوب شدن مسلمانان و متأثر شدن از فرهنگ کفار مي شود. از اين رو براي پرهيز و دوري از آنان حکم نجاست وضع شده است.لذا در سوره شريفه توبه آيه 28 آمده: A}يا ايها الذين آمنوا انما المشركون نجس فلا يقربوا المسجد الحرام بعد عامعهم هذا و ان خفتم عيلة فسوف يغنيكم الله من فضله ان شاء ان الله عليم حكيم{A ؛ M}كسانى كه ايمان آوردهاند توجه داشته باشند كه مشركان، افرادى پليد و شروراند و از اين جهت حق ندارند از اين سال به بعد، نزديك مسجد الحرام شوند و چنانچه از بازتابهاى منفى اين حكم بر اوضاع مالى و اقتصادىتان مىترسيد، بدانيد كه جاى نگرانى نيست، چون اين خداست كه هر وقت اراده كند مىتواند آن قدر از سرچشمه فضل و رحمتش بر شما مرحمت كند تا جايى كه شما را كاملاً بىنياز كند{M. جاى ترديد نيست كه اين حكم و وعده از طرف خدايى است كه به هر چيز آگاه است و دستورات او همگى بر مبناى حكمت بوده و در برگيرنده مصلحتها و دفع مفسدههاست. طبق اين آيه:
اولاً، يكى از جنبههاى اين ممنوعيت آن است كه مشرك، موجودى پليد و شر است و باطنى شيطانصفت دارد. كيست كه امروزه نيز شيطنتهاى مشركين و كفار را نبيند؟ نقشههاى جنگى، فريبهاى سياسى، ضررهاى اقتصادى، استثمار معادن و توانمندىها، استعمار دينى و تهاجم فرهنگى، فقط چند قلم از آثار اين آلودگى باطنى است .انسان مشرك و كافر، بنيان اعتقادى سالمى ندارد و «از كوزه همان تراود كه در اوست». با اين وجود چرا اسلام بخواهد پاى شيطان استعمار را به مقدسترين مكانها باز كند؟ تا هم با دست خود حرمت اين مكانها را بشكند و هم اين موجودات، حتى در اين مكانها نيز به توطئه و شيطنت بپردازند؟ پس، حكم ممنوعيت ورود اين افراد به مساجد، مخصوصا مسجدالحرام، هم تنبيه است براى مشركين و نوعى سبك كردن و سرزنش است از طرف خدا براى اينها و هم نشانه زنده و هميشگى است براى مسلمين كه از ياد نبرند كه دشمن كيست و دشمن چيست؟ و اين كه دشمن چوان عقربى است كه حتى اگر به ظاهر آرام باشد باز هم نيش عقرباش را خواهد داشت چون مقتضاى طبيعت كفر و شرك و پليدى اين است. ثانيا، به استناد آخرين جمله آيه مزبور، «ان الله عليم حكيم» يعنى؛ اين حكم ممنوعيت ورود، برخاسته از علم و صفت حكمت خداست. يعنى، حكيم كسى است كه احكامش همگى محكم بوده و مستند به مصلحتها و دفع ضرر است، پس خدا هم «حكيم» بوده و دستور تحريم ورود مشكر و كافر به مساجد (به ويژه مسجدالحرام) مقارن با مصلحت است.
2- ورود مشركين و كفار به مساجد، موجب بر هم زدن «پاكى و طهارت» اين اماكن مقدسه است. همچنان كه مىدانيد، چنانچه چيزى نجس باشد موجب نجاست ساير چيزهايى كه با او تماس و سرايت داشته، مىشود و از طرفى، اكثر مشركين و كفار نسبت به نجاساتى مثل: بول، خون، شراب، گوشت خوك و ارتباط نزديك با سگ، توجه شايانى نمىكنند، خيلى راحت با حيوانات نجس زندگى مىكنند، لذا از لحاظ نجس بودن، قابل اعتماد نمىباشند واگر اسلام ورود آنها را به مساجد اجازه مىداد در واقع نوعى ايجاد مشقت براى مسلمانها نيز بود چون پاك بودن محل عبادت، شرط هر كار عبادى است و ورود اين افراد (مشركين و كفار) موجب سرايت نجاست از رطوبت بدن آنها به مكان عبادت و يا حتى لباس نمازگزاران و زمين مسجد مىشود. شايد طرح نجاست کفّار از طرف شارع يا امامان به منظور جدايي و کناره گرفتن مسلمانان از آنان باشد به خاطر اينکه تحت تأثير افکار و روش و منش آنان قرار نگيرند.
در پايان بايد چند نكته را به عنوان قاعده کلي در نظر داشت:
اولاً: آگاهى از فلسفه همه احكام، دانشى فراتر از تنگناهاى معارف عادى بشرى مىطلبد. ليكن به طور اجمال، روشن است كه همه احكام الهى تابع مصالح و مفاسد واقعى در متعلق آنهاست. بنابراين در صورتى كه فلسفه حكمى را بالخصوص ندانيم، بنا بر قاعده كلى فوق بايد از آن پيروى كنيم؛ زيرا در آن يقين به وجود مصلحتى هست، هر چند بر ما ناشناخته باشد.
بسيارى از احكام، مصالحى معنوى دارند كه در حوزه هيچ يك از علوم بشرى قابل تحقيق نيست و آنها با متد تجربى خود، قادر به دادن حكمى - نفيا يا اثباتا - پيرامون آن نيستند و اگر نظرى هم بدهند، بسيار سطحى است؛ زيرا چه بسا مسأله حكمتى برتر و بالاتر داشته باشد؛ مثلاً در مورد روزه علوم به خواص بهداشتى آن پرداخته است، ولى قرآن مجيد فلسفهاى بالاتر را بيان فرموده و آن «تقوايابى» است.
ثانيا: رشد علم بشر فرايندى تدريجى است و همينطور كه در همه زمينهها قدم به قدم به پيش رفته و عرصهها و مجالات مختلفى را مىگشايد، دانش فلسفه احكام نيز از اين قاعده مستثنى نيست و جهاد علمى پيوسته و دائمى بشر هر روز افقهاى نوينى در اين عرصه مىگشايد.
ثالثا: توجه افراطى به دانستن فلسفه احكام در مواردى موجب از دست دادن فلسفه اساسى و بنيادين آن يعنى پرورش روح تعبد و سرسپارى در پيشگاه خالق يكتا مىشود و نظر آدمى را به جاى توجه به خالق به كاركردهاى جزئى معطوف ساخته و گرفتار نوعى شرك مىسازد. ازاينرو شارع مقدس نيز به بيان فلسفه همه احكام الهى نپرداخته و تنها به نقل پارهاى از آنها اشاره كرده است، ليكن به طور كلى اين مسأله را گوشزد نموده كه وضع همه اين احكام به سود انسان و براى خير و سعادت است.
بنابراين درباره فلسفه احكام علاوه بر منافع و ضررهاى مادى و جسمى بايد به آثار مثبت و منفى آن بر «روح و معنويت» انسان توجه كرد و گذشته از جنبه فردى بايد به تأثير آن در هنجار يا ناهنجارى اجتماع نيز توجه كرد و از آن جا كه ابعاد سهگانه «جسمى و روحى و اجتماعى» آدمى رابطه ارگانيك و به هم پيوسته با يكديگر دارند و از آنجا كه آخرت انسان جدا از دنياى او نيست، «احكام الهى» با توجه به تمامى اين جوانب تشريع شده است. ازاينرو در فلسفه احكام بايد با نگاهى گسترده به تمام ابعاد انسان و زاويههاى آشكار و پنهان آن نظر افكند تا در انتخاب زيبايىها و راههاى آرامش و آسايش دچار خطا نگرديم.
:
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"