ارسالها: 2554
#221
Posted: 30 Jul 2013 21:21
فلسفه حکم به نجاست
یکی از ویژگیهای روانی انسان، نفرت و در نتیجه پرهیز از پلیدی هاست که به گونه ای میتواند آسیبهای جسمی، روانی و اجتماعی در پی داشته باشد. درست بر همین اساس، آفریدگار حکیم و دانا، با توجه به آگاهی و احاطه کاملی که نسبت به چند و چون تأثیر برخی باورها،[1] رفتارها،[2] چیزها و انسانها[3] در سلامت جسم، جان و جامعه انسانی و نیز مهمتر از همه در سیر و تکامل الهی انسانها دارد، آنها را «پاک» و یا «پلید» نامیده است، تا باجهت دادن به نیروی فطری گرایش به پاکیها و گریز از پلیدیها و تفکیک باورها، ارزشها و هنجارهای توحیدی از غیرتوحیدی ونیز انسانهای پاک از ناپاک، زندگی انسانها را در جهت هدف آفرینش سوق دهد.
هر جا که اسلام، باوری، ارزشی، رفتاری، چیزی و کسی را پلید (نجس، رجس، قذر) خوانده است، میخواهد بر تأثیرفراوان آن در آلودگی جسم، جان و جامعه، توجه داده و با ایجاد نفرت شدید، مسلمانان را به پرهیز جدّی از آنهاوادارد.
بدون شک یکی از اموری که بنیان سعادت دنیا و آخرت فرد و جامعه را ویران کرده و استعدادهای نهفته در نهاد آدمی را در مسیر انحرافی به تباهی میکشد، اندیشهها و باورهای کفر آلود و شرک آمیز و ارزشها و رفتارهای زائیده از آن است. از این رو، برای پیشگیری از آلوده شدن مؤمنان به این امور و تدبیر برای برچیده شدن آن از صحنة زندگی بشر،خداوند، مشرکان را «نجس» و کافران را «بدترین جنبندگان» نامیده است، تا مؤمنان به شدت از آنان پرهیز کرده و ازبرقراری روابط ولایی با آنان و فرهنگ پذیری از آنها خودداری نمایند.
مفهوم شناسی
پیش از پرداختن به ادله حکم به نجاست کفار لازم به یادآوری است که نجاست در لغت و فقه در چهار معنا استعمال شده است:
1ـ نجاست ذاتی: برخی از چیزها همانند شراب، خون، سگ، خوک و... دارای نجاست ذاتی و به اصطلاح نجس العین هستند و هرگز قابل تطهیر نمی باشند، مگر اینکه دچار استحاله شده و ماهیت خود را از دست بدهند. به عنوان مثال اگر شراب بر اثر برخی فعل و انفعالات شیمیایی تبدیل به شراب شود پاک می گردد.
2ـ نجاست عرضی: برخی از چیزها خود به خود پاک و طاهر هستند، اما در اثر برخورد نجاست به آن، متنجس میشوند که قابل تطهیر خواهد بود. مانند لباس، عضوی از بدن و... که با نجاست برخورد میکند.
3ـ نجاست معنوی: گاهی برخی اندیشه ها، رفتارها و افراد نیز پلید و آلوده خوانده میشوند، اما چون این امور به اصطلاح وجود عینی و خارجی ـ در مقابل وجود ذهنی ـ ندارند، لذا پلیدی آنها را معنوی میخوانند.
4ـ نجاست حکمی: گاهی یک چیز یا کسی ذاتاً پاک است، اما همانند چیزهای نجس باید از آن پرهیز کرد، نجس حکمی میخوانند. چنانکه برخی در مورد کفار به چنین نجاستی قائل هستند.
نجاست مشرکان: اکثریت قاطع فقهای شیعه از دیرباز تاکنون فتوا به «نجاست ذاتی» مشرکان داده اند، حتی شماری ازفقهای متأخر و نیز معاصر که حکم به «طهارت ذاتی» اهل کتاب داده اند، در حکم به نجاست ذاتی مشرکان و بت پرستان تردیدی روا نداشتهاند. بنابراین مشرکان دقیقاً همانند نجس العین هایی چون شراب، خون و... بوده و احکام آنها را دارند.
دلایل عمدة قائلین به نجاست ذاتی مشرکان عبارتند از:
1) «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَـذَا»توبه/28
«ای کسانی که ایمان آورداید: مشرکان ناپاکند؛ پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجدالحرام شوند!».
حتی برخی بر آنند که مشرکان از سگ و خوک نیز نجسترند، چرا که در آیه به جای به کار بردن کلمه مشتق «نَجِس» ازمصدر (= نَجَس) برای توصیف آنها استفاده شده است، و این مفید مبالغه است. همانند اینکه برای توصیف عدالت بیش از اندازة کسی مثلاً گفته میشود: «زیدٌ عَدْل» یعنی زید سراپا عدالت است، زید یعنی عدالت، نه اینکه زید عادل است.
2) «کَذَلِکَ یجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یؤْمِنُونَ» انعام/125
«این گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی آورند، قرار میدهد».
در این استدلال، واژه «رِجْس» به معنای پلیدی و نجاست مصطلح در فقه گرفته شده است.
3. اجماع. دلیل سوم بر نجاست ذاتی مشرکان، اتفاق نظری است که به فقهای شیعه نسبت داده شده است.»[4]
برخی از فقهای متاخر و معاصر، دلایل «نجاست ذاتی» مشرکان را ناتمام دانسته، اما نظر به اتفاق نظری که اکثریت قریب به اتفاق فقهای شیعه دارند، حکم به احتیاط واجب مبنی بر نجاست ذاتی مشرکان کردهاند.[5]روشن است که حکم مربوط به مشرکان شامل تمام غیر مسلمانان، جز اهل کتاب، با هر مذهب و آئینی که باشند می شوند.
نجاست اهل کتاب: اکثریت قریب به اتفاق فقهای شیعه حکم به نجاست اهل کتاب داده اند و برخی دیگر که دلایل آن را مخدوش دانسته اند، سرانجام به خاطر شهرت حکم مذکور، حکم به احتیاط کرده اند: فقهاء در حکم فوق به چهار دلیل استناد کرده اند:
1ـ یکی از دلایل عمده قائلین به نجاست ذاتی اهل کتاب، آیه «انما المشرکون نجس» میباشد و این استدلال در صورتی درست است که مشرک بودن آنان ثابت شود. فقهاء و مفسران مسلمان در مورد اینکه همه فرق اهل کتاب، مشرکند یا نه؟ دو دسته اند:
الف) گروهی همانند شیخ مرتضی انصاری،[6] شیخ یوسف بحرانی،[7] صاحب جواهر،[8] سعید راوندی،[9] شیخ طبرسی،[10] شیخ طوسی[11] و فاضل هندی، [12] با استناد به برخی از آیات قرآن که باورهای شرک آلودی چون اعتقاد یهودیان به بُنُوّت عزیر و باورمسیحیان به بُنوّت عیسی[13] برای خدا و نیز قول به تثلیث[14] و اعتقاد مجوس به ثنویت، حکم به مشرک و در نتیجه نجس بودن آنان میکنند.
ب) گروهی دیگر همانند ابن زهره،[15] صاحب ریاض، [16] مقدس اردبیلی، [17] سید احمدخوانساری، [18] سید محسن حکیم، [19] امام خمینی[20] شهیدصدر[21] و آیةالله خوئی[22] با استناد به برخی آیات دیگر و نیز کتب مقدس اهل کتاب، بر این باورند که همه فرقههای اهل کتاب، مشرک نیستند و باورهای شرک آلود و تبهکاریهای مذکور در قرآن تنها مربوط به بعضی از فرق میباشد و این موضوع نیاز به مطالعه دقیق عقاید آنان دارد. این گروه از فقها برای اثبات نجاست اهل کتاب از دلایل دیگری استفاده مینمایند.
دلیل دوم: دلیل دیگر بر نجاست کفار از جمله اهل کتاب آیه «کذلک یجعل الله الرجس علی الذین لا یومنون؛ انعام /125» میباشد که برخی فقهاء مانند علامة حلی،[23] سید مرتضی[24] و ابن ادریس[25] به آن استدلال مینمایند.
دلیل سوم: گروهی از فقهاء که بعضاً دلالت دو دلیل فوق را نیز ناتمام دانسته اند، از راه «عدم قول به فصل» وارد شده اند؛یعنی کسانی که آیه «انما المشرکون نجس» را دال بر نجاست مشرکان میدانند، قائل به نجاست اهل کتاب نیز هستند.بزرگانی چون سید طباطبایی،[26] صاحب جواهر،[27] مقدس اردبیلی[28] از این دستهاند.
دلیل چهارم: مهم ترین دلیل قائلان به نجاست اهل کتاب پس از قرآن و سنت، اجماع فقهاء شیعه است و گروهی ازفقهاء که دلایل فوق را ناتمام میشمارند، برای تضعیف روایات دال بر طهارت اهل کتاب، به اجماع تمسک جسته وآن را قوی ترین دلیل دانستهاند. فقهایی چون سید مرتضی[29] شیخ طوسی[30] در التهذیب، ابن زهره[31] در الغنیة، ابن ادریس،[32] علامه حلی،[33] شیخ انصاری،[34] صاحب جواهر،[35] صاحب ریاض،[36] سید محمد جواد حسینی عاملی،[37] آیةالله حکیم،[38] امام خمینی،[39] شیخ حسن جبلی[40] از کسانی هستند که این اجماع را نقل کردهاند.
فتوا به نجاست اهل کتاب آنچنان در بین فقهاء شیعه شهرت دارد که به قول وحید بهبهانی «فتوای مذکور شعار شیعه است»[41] و «شیعه با این فتوا شناخته میشود»، چرا که فقهای اهل سنت، حکم مذکور را به «نجاست حکمی»تاویل میکنند.
برخی از فقهاء همانند آخوند محمد کاظم خراسانی،[42] سید ابوالقاسم خویی،[43] ناصر مکارم شیرازی،[44] سید علی سیستانی،[45] شیخ جواد تبریزی[46] با نقد ادله قائلین به نجاست ذاتی کفار و تقویت روایاتی که دال بر طهارت ذاتی آنهاست، به خاطر شهرتِ فتوا به نجاست دربین قدما و متاخرین، حکم به احتیاط واجب نمودهاند.
و نیز تنی چند از فقهاء بزرگوار همانند سید محسن حکیم،[47] محمد جواد مغنیه،[48] شهید صدر،[49] سید علی خامنهای،[50] فاضل لنکرانی[51] و حسین نوری همدانی[52] دلایل نجاست را ناتمام دانسته و حکم به طهارت ذاتی داده و نجاست آنان را عرضی دانستهاند.
لازم به یادآوری است که در صورت نجس ذاتی بودن اهل کتاب، آب دهان، غذا و آب نیم خورده و لباس مرطوبی که آنان بر تن میکنند و نیز آب قلیلی که بدان دست میزنند، نجس خواهد بود و نمی توان استفاده کرد، چنانکه ورودشان به مساجد حرام بوده و اگر کسی با دست مرطوب آنان مصافحه نماید باید دستش را تطهیر کند. اما اگر طهارت ذاتی داشته باشند و به نجاست عرضی نیز آلوده نباشند، اجتناب از امور فوق لازم نیست، ولی محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی دیگر بر جای خود باقی است.
[1]. کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ، انعام/125. این گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی آورند، قرارمی دهد. خداوند در این آیه ضلالت و بی ایمانی = (شرک و کفر) را، رجس و پلیدی نامیده است و کلمة «علی» این معنا را میرساند که پلیدی شرک و کفر سراپای آنان را گرفته و موجب نفرت دیگرانی که بدان آلوده نیستند میشود. چنانچه، طبع انسانی از غذای آلوده به ناپاکیها و نجاست، گریزان است، المیزان، ج 7، ص 343. و نیز در سورة توبه / 125 گمراهی را رجس نامیده و میفرماید:
وَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُواْ وَهُمْ کَافِرُونَ، (و هنگامی که سورهای نازل میشود، بر ایمان مؤمنان میافزاید) و اما آنها که در دلهایشان بیماری (نفاق، شک و تردید) وجود دارد، پلیدی بر پلیدشان افزوده؛ و از دنیا رفتند در حالی که کافر بودند.
[2]. إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ، توبه/90. ای کسانی که ایمان آورده اید ! شراب و قمار و بتها و ازلام [= نوعی بخت آزمایی] پلید و رفتار شیطانی است، از آنها دوری کنید تارستگار شوید.
[3]. إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ، توبه/28.
[4]. ر.ک: جواهر الکلام، ج 67 ص 42.
[5]. مدارک الاحکام، ج 3، ص 294؛ مصباح الفقیه، ص 47؛ توضیح المسائل (منتظری)، مساله 107؛ توضیح المسائل (مکارم شیرازی)، مساله 113.
[6]. الطهارة، ص 325.
[7]. الحدائق، ج 5، ص 6 ـ 164.
[8]. جواهرالکلام، ج 6، ص 42.
[9]. سلسلة الینابیع الفقهیه، ج 1، ص 360.
[10]. مجمع البیان، ج 5، ص 20.
[11]. التبیان، ج 5، ص 234.
[12]. کشف اللثام، ج 1، ص 399.
[13]. وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ، توبه/30.
[14]. یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقِّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاَثَةٌ ...، نساء/171.
[15]. سلسلة الینابیع الفقیهة، ج 2، ص 378.
[16]. ریاض المسایل، ج 1، ص 85.
[17]. مجمع الفائدة، ج 1، ص 320.
[18]. جامع المدارک، ج 1، ص 201.
[19]. مستمسک العروة، ج 1، ص 369.
[20]. الطهارة، ج 3، ص 298.
[21]. بحوث فی شرح العروة الوثقی، ج 3، ص 261.
[22]. التنقیح، ج 28 ص 44.
[23]. تذکرة الفقهاء، ج 2، ص 67.
[24]. ایضاح الفوائد، ج 1، ص 27.
[25]. به نقل از مجمع الفائدة، ج 1، ص 320.
[26]. ریاض المسائل، ج 1، ص 85.
[27]. جواهر الکلام، ج 6، ص 42.
[28]. مجمع الفائدة و البرهان، ج 1، ص 320.
[29]. سلسلة الینابیع الفقیهة، ج 1 ص 141.
[30]. بحوث فی شرح العروة الوثقی، ج 3، ص 246.
[31]. سلسلة الینابیع الفقیهة، ج 2، ص 378.
[32]. السرائر، ج 2، ص 462.
[33]. المنتهی، ج 1، ص 168.
[34]. الطهارة، ص 325 و 326.
[35]. جواهر الکلام، ج 6، ص 42.
[36]. ریاض المسائل، ج 1، ص 85.
[37]. مفتاح الکرامة، ج 1، ص 142.
[38]. مستمسک العروة الوثقی، ج 1، ص 374.
[39]. الطهارة، ج 3، ص 298.
[40]. دلیل العروة الوثقی، ج 1، ص 436.
[41]. جواهر الکلام، ج 6، ص 42.
[42]. القطرات، ص 107.
[43]. منهاج الصالحین، ج 1، ص 107.
[44]. توضیح المسائل، مساله 113.
[45]. توضیح المسائل، ص 26.
[46]. توضیح المسائل، مساله 107.
[47]. طهارة الکتابی فی فتوی السید الحکیم، ص 22.
[48]. فقه الامام جعفر الصادق، ج 1، ص 33.
[49]. الفتاوی الواضحة، ج 1، ص 319.
[50]. اجویة الاستفتادات، ج 1، ص 97.
[51]. توضیح المسائل، مساله 109.
[52]. توضیح المسائل، مساله 106.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#222
Posted: 30 Jul 2013 21:21
علت نجاست خون چیست؟
خون انسان اگر در مجاورت هوا باشد، نجس است، یا این که حتی در رگها نجس می باشد؟
نجاست و طهارت اشیاء احکام وضعی و تکلیفی اند که در دین اسلام وسایر شرایع، چنین احکامی وجود دارند. در دین اسلام اصل اولیه در اشیا طهارت است، مگر چیزهایی که با دلیل شرعی حکم به نجاست آنها شده است. نجاست اشیا به دلایل متعدد است، یا به جهت خبیث و زشت بودن ظاهر آنها و تنفر طبیعت انسانی از آنها نجس شدهاند، مانند بول و غایط یا به جهت خبث و زشتی باطنی آنها مانند کافر و یا به جهت ضرر و زیانی که می تواند داشته باشد مانند سگ، یا به دلایل دیگر که برخی از آنها در شریعت اسلام بیان شده و برخی بیان نشدهاند. در مورد علت نجاست خون، در روایات به موردی دست نیافتیم که علت و فلسفه آن را بیان کرده باشد.
شاید علت و سبب آن وجود بعضی از بیماریها و انتقال بعضی از بیماریها به واسطه خون است و یا به نوعی طبع انسان از آن دوری می کند. در هر حال خون هنگامی که از بدن بیرون آید، حکم نجاست را دارد، نه در زمانی که در بدن است، حتی در بعضی از موارد، برخی از خونها حکم نجس را ندارند، مثلاً خون حیوان حلال گوشت که پس از ذبح شرعی، اگر مقداری از خون آن برود، خونی که پس از آن می ماند، پاک است، یا خون پشه که حکم نجاست را ندارد؛ بنابراین خون ذاتاً نجس نیست.
نکته آخر این که علت اصلی و واقعی و به تعبیر دیگر "علت تامه" احکام و از جمله نجاست و طهارت اشیا برای ما مشخص نیست و آنچه در روایات امده و علت بعضی از احکام را بیان کرده است، تنها حکمتها و علت ناقصه را بیان کردهاند. علت واقعی و حقیقی این احکام و مصلحت و مفسدههای واقعی که در آنها وجود دارند، برای ما کاملاً مشخص نشدهاند
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#223
Posted: 30 Jul 2013 21:23
پرسشچرا دراسلام گوشت خوک حرام است ؟
پاسخ
استفاده از خوک به عنوان غذا تاریخچه ای چندین هزار ساله دارد به طوری که مصرف گوشت خوک در بین یهودیان نیز ممنوعبوده است. و یکی از غذاهای حرام در شریعت موسی (ع) است.[1]
در انجیل حضرت عیسی (ع) نیز گناهکاران به خوک تشبیه شده اند.[2]و در ضمنِ داستانها، خوک به عنوان مظهر شیطان معرفی شده است.[3]
با این همه تاکید از طرف ادیان الهی، هنوز مصرف این ماده غذائی در برخی از نقاط دنیا (با وجود اثبات ضررهای جسمی و روحی آن) رواج دارد.
در کشورهای اسلامی در اثر مبارزه جدی اسلام گوشت این حیوان مصرف نمی شود و لذا پیامدهای بهداشتی آن نیز مشاهده نمی شود. اما در کشورهای غربی (اروپا و آمریکا) این ممنوعیت اعمال نمی شود. ولی با این حال بسیاری از مردم از مصرف آن دوری می گزینند. در برخی کشورها مثل برخی قسمتهای روسیه در اثر شیوع بیماری های وابسته به خوک (کرم ترکین- ترشین) مصرف گوشت آن را ممنوع اعلام کرده اند.[4]
احکام:
در شریعت اسلام در مورد خوک چند حکم صادر شده است:
اول: خوردن گوشت آن حرام و ممنوع و گناه است. [5]
دوم: خوردن شیر خوک حرام است.[6]
سوم: خوکی که در خشکی زندگی می کند حیوان نجسی است که پاک نمی شود.[7]
چهارم: اگر خوک از ظرف، چیز روانی بخورد یا آن را بلیسد ظرف را با آب هفت بار بشویند.[8]
پنجم: خرید و فروش خوک جایز نیست.[9](چون عین نجس است).
حکمت ها و اسرار علمی:
در مورد فلسفه حرمت گوشت و نجاست خوک از دو جهت می توان سخن راند:
اول: تاثیرات سوء روانی، معنوی و اخلاقی. برخی از مفسران می نویسند:
"خوک حتی نزد اروپائیان که بیشتر گوشت آن را می خورند سمبل بی غیرتی است. و حیوانی کثیف است خوک در امور جنسی فوق العاده بی تفاوت و لا ابالی است و علاوه بر تاثیر غذا در روحیات که از نظر علم ثابت است، تاثیر این غذا در خصوص لا ابالی گری در مسائل جنسی مشهود است."[10]
یکی از نویسندگان می نویسد:
"خوک غیرت ناموسی ندارد (نقطه مقابل خروس است) و دیوثی می کند و جفت خود را در معرض استفاده خوک های نر دیگر قرار داده، از این عمل علاوه بر آنکه باک ندارد لذت هم می برد و این صفات و اخلاق او در گوشتش تاثیراتی دارد.از این جهتاشخاصی که تغذی به آن می کنند همان صفات و اخلاق رذیله را پیدا می کنند. و این در حالی است که غیرت از صفات کمال الهی است و در اسلام بر صفت غیرت تأکید شده است و غیرت نسبت به دین و ناموس از صفات انبیاء و ائمه طاهرین و مؤمنین است."[11]
دوم: ضررهای بهداشتی: بیماریهایی که توسط خوک به انسان منتقل می شود به دو دسته تقسیم می شود:
الف- بیماریهایی که از جمله عوامل ابتلای به آنها گوشت خوک است:
اسهال خونی: در امعای خوک انگلهایی به نام بالانتی دیومColi Balantidum زندگی می کنند که از أهم منابع انتشار این بیماری در سرتاسر جهان است.
یرقان عفونی (بیماری وایل): این بیماری از طریق آب های آلوده به ادرار خوک، سگ یا موش به انسان منتقل می شود. منبع ابتلاء به یرقان عفونی ازنوعRomana فقط خوک است.
انتامیب هیستولتیکEntameba Hiszdgtica: که انسان را به اسهال آمیبی مبتلا می نماید و خوک نقش ناقل این میکروب را به انسان ایفا می کند.
بیماری شبه باد سرخ Ergpeloid: حیوانات زیادی و از جمله خوک به آن مبتلاء می گردند و از طریق این حیوانات به گروه خاصی از انسانها از قبیل قصاب ها، دباغها و ماهی فروشان منتقل می گردد. که در انسان به صورت لکه های سرخ و دردناک توأم با سوزش شدید روی دست ها ظاهر می شود.
میزان چربی و اسید اوریک موجود در گوشت خوک خیلی زیاد است و به همین دلیل در ابتلاء به بیماریهای بسیاری نقش دارد که از جمله آنها می توان از بیماری تصلب شرایین- دردهای مفصلی و مسمویتها، نام برد.[12]
خوک از خوردن چیزهای پلید و کثافات حتی مدفوع خود، باک ندارد. و لذا معده خود را لانه انواع و اقسام میکروب های امراض قرار داده و از آنجا به گوشت و خون و شیر آن سرایت می کند.[13]
و شاید حکمت اینکه در شریعت اسلام دستور داده شده است که ظرف آبی را که خوک از آن چیز روانی خورده یا لیسیده است هفت بار بشوئیم همین مطلب است. یعنی تماس مداوم و بی پروای خوک از طریق دهان یا کثافات موجب آلودگی زیاد آن است. و لذا دو مرتبه آب ریختن در رفع آن کفایت نمی کند.
ب: بیماریهایی که تنها علت آنها خوردن گوشت خوک است:
1ـکرم کدوی خوکTaena Solium: طول این کرم 2-3 سانتی متر بوده و دارای آلت مکیدن و قلاب است. لارو این کرم سیستی سرکSgsticrecus Cellulosac نام دارد و در عضلات و مغز خوک یافت می شود. انسان با خوردن گوشت و یا مغز خام خوک به آن مبتلا می شود. و دچار نارسائی هایی در دستگاه گوارش می گردد. (مثل کم اشتهایی- احساس درد- اسهال و یا یبوست) این بیماری که بصورت گسترده ای در جهان منتشر شده در کشورهای اسلامی که گوشت خوک مصرف نمی کنند، به ندرت دیده می شود.[14]
یکی از بیماریهایی که توسط کرم کدو به وسیله گوشت خوک به انسان منتقل می شود مرض لادرریLadrerie است.این بیماری در شهرهای مسیحی نشین فراوان یافت می شود. اما در بین مسلمانان و یهودیان که از خوردن گوشت خوک احتراز می کنند به کلی پیدا نمی شود.[15]
2- تری شینوزTrichinella Spiralis: عبارت است از یک کرم ریز به طول 3-5 میلی متر و از طریق خوردن گوشت خوک خام یا نیم پز وارد بدن انسان می شود. آثار این کرم در بدن انسان عبارت است از: خراشیدن و التهاب جداره امعاء- پیدایش جوشها و دملهای پراکنده درتمام بدن- تخم گذاری در عضلات انسان همراه با درد شدید عضلات و سختی تنفس و ناتوانی در سخن گفتن و جویدن غذا- گاهی در اثر فلج شدن عضلات تنفسی و یا قلب منجر به مرگ می شود که تا کنون درمانی برای این حالت بدست نیامده است و کم
خونی و سرگیجه و تب های مخصوص از جمله آثار آن است.[16]
برخی نویسندگان از این کرم در فارسی با نام "ترکین" و "ترشین" یاد کرده و می نویسند:
"کرم ترشین تنها به وسیله گوشت خوک به انسان منتقل می شود و به ماهیچه های بدن نفوذ کرده و به آسانی از بین نمی رود. و یک گرم گوشت خوک ممکن است هزارها عدد از این کرم همراه داشته باشد. و یک ترشین ماده تقریبا 1500 کرم جوان می زاید. این کرم می تواند به قلب نیز نفوذ کرده، تولید سکته های قلبی نماید. پختن گوشت، این کرم ها را نابود نمی سازد زیرا وقتی گوشت را حرارت می دهند، مواد سفیده ای گوشت، منقعد می شود و کرم در وسط این اجرام منعقده از آسیب حرارت مصون می ماند. این قسمت های منعقده که کرم ها را در وسط خود محفوظ کرده اند، در معده حل نمی شوند و به روده ها می روند."[17]
ترکین که داخل معده می شود هیچ دوای کرم کش یا "ورمیفوژی" قادر به دفع آن نیست. کرم ترشین در یک ماه پانزده هزار تخم ریزی می کند و در یک کیلو گوشت خوک ممکن است 400 میلیون نوزاد این کرم باشد.[18]این کرم اولین بار توسط یک نفر انگلیسی به نام«سرجیمز پاژت»در سال 1835 میلادی کشف شد.[19]این بیماری در تمام دنیا به ویژه آمریکا و کانادا و اروپا شیوع دارد ولی در کشورهای اسلامی به دلیل حرام بودن مصرف گوشت خوک بسیار نادر است.[20]
3ـگوشت خوک ثقیل الهضم است و معده را سخت در زحمت می اندازد. در اثر خوردن گوشت خوک اغلب سمّیّتی به وجود می آید که در اصطلاح علمی آن را«بوتولیسم»می گویند.[21]
دکتر سید الجمیلی[22]و دکتر صادق عبدالرضا علی[23]و دکتر حمید النجدی[24]ومحمد کامل عبد الصمد[25]و العمید الصیدلی عمر محمود عبدالله [26] و سید جواد افتخاریان[27] نیز در کتابهای خود به آثار طبی مشابهی برای گوشت خوک اشاره می کنند.
بررسی:
در اینجا تذکر چند نکته لازم است:
1ـیکی از برکات ادیان الهی برای بشریت جلوگیری از مبتلا شدن انسانها به بیماری ها و ناراحتی های جسمی و روحی است.
ممنوعیت خوردن گوشت خوک و نجاست آن توسط ادیان الهی یکی از معجزات علمی ادیان است چرا که این حکم در شرایطی صادر شده که هنوز بشر به اسرار علمی و ضررهای بهداشتی خوک پی نبرده بود. و تنها پیروان ادیان الهی (مثل اسلام و یهود) این حکم را به صورت تعدی پذیرفته و عمل می کردند. و از ضررهای خوک بدور ماندند.
اما همیشه کسانی بوده و هستند که با وجود علم و اطلاع از ابزار علمی و بهداشتی احکام الهی دست به اقدام می زنند و با آلوده شدن به این امور زندگی خود و دیگران را به خطر می اندازند.
2ـممنوعیت گوشت خوک که در قرآن کریم مطرح شده است اعجاز علمی انحصاری این کتاب آسمانی نیست چرا که این مطلب در کتب آسمانی قبلی مطرح شده بود. بلی این مطلب به عنوان اعجاز علمی برای انبیاء الهی مطرح می شود چرا که در شرایطی حرمت و نجاست خوک را مطرح کرده اند که بشریت هنوز همه ضررهای بهداشتی و معنوی آن را کشف نکرده بود.
3ـهمانطور که در مورد مردار بیان شد، این ضررهای معنوی و بهداشتی گوشت خوک تنها می تواند حکم و فلسفه حکم حرمت و نجاست آن را بیان کند و نمی تواند علت انحصاری آن احکام را بیان کند چرا که در قرآن کریم تصریح به این علت نشده و از طرف دیگر با پیشرفت علوم پزشکی ممکن است اسرار جدیدی کشف شود که مصالح و مفاسد تازه ای را در مورد این احکام روشن نماید.
برخی از ضررهای بهداشتی که در مورد گوشت خوک گفته شد قابل نقد است چون ممکن است کسی بگوید که ما خوک را در شرایط بهداشتی و به دور از این میکروب ها و عوامل بیماری زا پرورش می دهیم و سپس گوشت آن را از آلودگی ها (با روش های مختلف مثل حرارت بالا یا انجماد) دور می سازیم و در آن صورت علتی برای حرمت آن وجود ندارد. مگر آنکه به طور قطعی اثبات شود که کرم ترشین تحت هیچ شرایط در گوشت خوک از بین نمی رود.
در مورد تاثیر گوشت خوک در مسائل روانی و روحی (مثل بی غیرتی) نیز باید گفت که این فقط یک حدس قوی است و هنوز از طریق منابع مستقل علمی تایید نشده چون در معرض تجربه در شرایط کنترل شده علمی قرار داده نشده است.
نتیجه: پس این ضررهای بهداشتی و اخلاقی فقط می تواند به عنوان فلسفه و حکمت حکم -نه علت انحصاری آن- مطرح شود. و هنوز باید منتظر کشفیات جدید علمی در این باره باشیم[28].
[1]-کتاب مقدس، سفر لاویان، باب یازدهم، آیه 7 (و خوک زیرا شکافته سم است و شکاف تمام دارد لیکن نشخوار نمی کند این برای شما نجس است.)
[2]-عهد جدید، رساله دوم پطرس رسول، باب 2، آیه 22.
[3]- ر.ک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 586.
[4]-احمد اهتمام، فلسفه احکام، ص 164.
[5]-ر.ک: امام خمینی (ره)، تحریر الوسیله و رساله های عملیه مراجع معظم تقلید، مبحث احکام خوردنی ها.
[6]-همان.
[7]-همان، مبحث نجاسات.
[8]-همان، مبحث مطهرات، (البته در مورد کمیت و کیفیت این حکم بین مراجع اختلافاتی هست ولی اصل آن مورد توافق است.)
[9]- همان، مبحث معاملات حرام.
[10]- تفسیر نمونه، ج 1، ص 586.
[11]-احمد اهتمام، فلسفه احکام، ص 162 با تصرف.
[12]-دکتر عبدالمجید دیاب و دکتر قرقوز، طب در قرآن، ص 146-147.
[13]-ر.ک: فلسفه احکام، ص 161-162.
[14]-طب در قرآن، ص 146-147.
[15]-ر.ک: فلسفه احکام، ص 162-163 و اسلام پزشک بی دارو، ص 55.
[16]-طب در قرآن، ص 146-147.
[17]-اسرار خوراکیها، ص 74 به نقل از اسلام پزشک بی دارو، ص 52-53.
[18]-تفسیر نمونه، ج 1، ص 587 با تلخیص و نیز فلسفه احکام، ص 164.
[19]-اسلام پزشک بی دارو، ص 53-54.
[20]-اسلام پزشک بی دارو، ص 53-54.
[21]-اسلام پزشک بی دارو، ص56.
[22]- دکتر السید الجمیلی، الاعجاز الطبی الحدیث، دارو مکتبة الهلال بیروت، ص 115
[23]-- ر.ک: القرآن و الطب الحدیث، ص 119 تا 121.
[24]-دکتر النجدی، الاعجاز فی القرآن الکریم، ص 32 تا 44.
[25]-محمد کامل عبدالصمد، الاعجاز العلمی فی الاسلام (القرآن الکریم)، ص 231-235.
[26]-العمید الصیدلی عمر محمود عبدالله، الطب الوقائی فی الاسلام، ص 166.
[27]-سید جواد افتخاریان، قرآن و علوم روز، ص 80 تا 86.
[28]- پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، محمد علی رضایی ص319-325.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#224
Posted: 30 Jul 2013 21:24
آیا از نظر اسلام هندوها نجس هستند؟
بنا به فتوای همه مراجع تقلید كافر نجس است و بايد از رطوبت او اجتناب كرد.
حضرت امام خمینی (ره) در این زمینه فرموده اند:" كافر يعنى كسى كه منكر خدا است، يا براى خدا شريك قرار مىدهد، يا پيغمبرى حضرت خاتم الانبياء محمّد بن عبد اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم را قبول ندارد، نجس است..."[1]
نظر مراجع تقلید دیگر از جمله حضرت آیت ا...خامنه ای نیز همین است.[2]
از آنجایی که هندو ها خدایان متعددی را می پرستند و مشرک هستند و به یک معنی بت پرست نیز هستند، کافر و نجس می باشند و آن مقدار از اشیاء و وسائل منزل را که یقین دارید با رطوبت بدن خدمت کارتان تماس داشته است، و این رطوبت به آن اشیا منتقل شده است، نجس شده است و طبیعی است که برای تطهیر آن نیازمند به آب کشیدن آن وسیله، هستید[3].
پس اگر در یکی از مراحل زیر شک داشته باشید:
1. تماس بدن او با وسیله یا اشیاء منزل
2. رطوبت داشتن حداقل یکی از ملاقات کننده (بدن یا دست او) و ملاقات شونده (وسیله)
3. انتقال رطوبت، می توانید به شک خود اعتنایی نکنید و حکم به عدم نجاست کنید.
منبع:
[1] توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج1، ص76،مسأله 106.
[2] همان.
[3] برای آگاهی از راه های تطهیر نجاست، نک: رساله های عملیه مراجع تقلید.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#225
Posted: 30 Jul 2013 21:26
نجاست بهائی
با سلام و خسته نباشید.
لطفاً بفرمائید دلیل نجاست کفا
ر و بهائیان چیست؟اگر ما غیر مسلنانان (چه اهل کتاب و چه غیر اهل کتاب) را کافر بدانیم پس اکثرا کافر ند و نجس؟آیا این مسأله با انسان دوستی و نوع دوستی منافات ندارد؟
پاسخ:
پرسشگر محترم با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز؛ در مسأله نجاست غير مسلمانان تا حدودي در بين فقها اختلاف است. برخي همه غير مسلمانان و برخي تنها بخشي از آنان را در زمره نجاسات مي شمارند؛ تا جايي كه اكثر فقهاي فعلي اهل كتاب مانند يهوديان و مسيحيان و زرتشتيان را نجس ذاتي نمي دانند؛ اما در هر حال به يقين بهائيان كه پيرو ديني خود ساخته و جعلي هستند و در زمره اهل كتاب محسوب نمي شوند، در حكم كفار نجس هستند. اين امر يكي از فروع فقهي مربوط به باب طهارت و نجاست است كه فقها با استفاده از آیات(1) و روایات (2) حكم به نجاست کافران نموده اند. اين مسأله هم مانند همه مسائل فقهي ديگر در زمره امور تعبدي است كه ما بر اساس منابع نقلي موظف به رعايت آن ها هستيم، هرچند دليلي براي آن نيابيم. علّت نجاست آنان بر کسی روشن نیست. فلسفة واقعی آن را نمیدانیم، امّا با تامل مي توان به برخي احتمالات و فروض رسيد كه حكمت هايي از اين امر را براي ما روشن مي سازد. حقيقت، آن است كه ناپاک بودن کفّار مسلّماً یک نوع ناپاکی معنوی و آلودگی باطنی است که آثار آن در جسم آن ها هم ظاهر شده است؛ در واقع اين امر ناشي از انحراف فكري است.به حقيقت وجودي فرد يعني روح و جان او بر مي گردد و باعث آلودگي جان فرد مي گردد. از آن جا كه جسم نيز متاثر از روح است، با اين تفكر نادرست جسم فرد نيز دچار آلودگي مي گردد. وضع اين حكم اهميت جايگاه عقيده و تفكر و جهان بيني انسان را در رقم خوردن ارزش وجودي او نشان مي دهد. در واقع اين حكم نقطه مقابل تفكر پلوراليستي و تكثرگرايي است كه هر فرد را با هر تفكر و عقيده داراي بهره اي از حقيقت مي شمارد. حقيقتي فراتر و والاتر از اميال و باورها و گرايش هاي گوناگون بشري نمي شناسد. هر فرد را با هر تفكر و عقيده اي هرچند نامعقول و غير منطقي و كاملا غير انساني همسان با ديگر انسان ها مي شمارد؛ در حالي كه اسلام ارزش انساني انسان را به وجه تمايز او با ساير موجودات و حيوانات يعني برخورداري از قوه عقل و تشخيص و به ويژه استفاده و به كار انداختن آن مي داند. در نتيجه اگر فردي از اين قوه و امتياز خدادادي به درستي استفاده ننمايد و از آن در مسير رسيدن به حقيقت و كمال نهايي بشري بهره نبرد، حتي از حيوانات درجه اي پايين تر خواهد داشت. جسم و بدن انساني او نيز متاثر از اين باور و عقيده دروني خواهد شد. از طرف ديگر شاید طرح نجاست کفّار از طرف شارع به منظور جدایی و کناره گرفتن مسلمانان از آنان باشد، به خاطر این که تحت تأثیر افکار و روش و منش آنان قرار نگیرند. در واقع یک فایده توجه به اين دستور حفظ عقاید بسیاری از مردم میباشد که با معاشرت افراد منحرف و گمراه، تحت تأثیر قرار نگرفته و منحرف نشوند؛ این مطلب ريشه اي عقلي و اجتماعي دارد، زيرا انسان به طور ناخواسته از معاشرت با ديگر افراد رنگ مي پذيرد و تحت تاثير تفكرات و رفتارهاي آنان قرار مي گيرد به خصوص اگر رفتارها و عقايد با تمايلات نفساني فرد همخواني داشته باشد. به هر حال اين نوع دستورات تازگی ندارد و همیشه خردورزان و مصلحان جامعه به توده مردم سفارش میکنند که از معاشرت با افراد آلوده و گمراه و منحرف و بد رفتار دوری کنند تا در خلال ارتباطات نزديك خود گرفتار تاثير پذيري از آنان و آلودگي فكري و رفتاري نگردند؛ اسلام نيز به نوعي این موضوع را به صورت حکم «ناپاک بودن کفّار» بیان کرده است. این گونه احکام شدت پرهیز و اجتناب و دوری از این گروه را به توده مسلمان جامعه یادآوری می نماید. آن ها را در نهایت انزوا در مراودات اجتماعی قرار می دهد تا شايد اين امر به نوعي در تغيير تفكر و تعصب هاي بي دليل برخي از آنان مفيد واقع شود. از طرف دیگر گرایش به عقاید فاسد و آثار منفی آن را به همه افراد گوشزد می نماید. گذشته از این حتي در نگاهي ظاهري روشن است تمام افراد کافر از بسیاری از آلودگیها و چیزهای نجس مانند خون و گوشت خوک و مشروبات الکلی و ... دوری نمیکنند. تمام زندگی آنان به نوعي آلوده به اين نجاسات از نگاه فقه اسلامي میباشد. چه بسا برای دوری از آلودگیها، آیین اسلام آن ها را «نجس» شمرده تا مسلمانانی که ممکن است بر اثر معاشرت آلوده شوند، از هر نوع آلودگی محفوظ بمانند.(3) اما در مورد اين كه اكثر افراد نجس محسوب مي شوند: حكم نجاست كفار عموميت ندارد ؛ اصولا کفار بر دو قسم اند: برخی اهل کتاب آسمانی هستند و برخی مانند بي خدايان، بهائيان، بودایی ها و گاو پرست ها و شیطان پرست ها و... کافر غیر کتابی هستند. بسیاری از فقهای معاصر، قائل به طهارت ذاتی اهل کتاب ( مسیحیها و یهودیها و زرتشتیها )هستند؛ از مراجع فعلی که اهل کتاب را پاک می دانند، آیات عظام فاضل، تبریزی،سیستانی، وحید خراسانی و رهبر معظم انقلاب میباشند.(4) اما کفّار غیر اهل کتاب و مشرکان و منکران ادیان آسمانی یا دشمنان اهل بیت یا غلاة، یعنی کسانی که امامان را به خدایی می رسانند، نجس میباشند.(5) پيروان سه دين بزرگ جهان يعني اسلام و مسيحيت و يهود در اين مقوله قرار نمي گيرند . حكم نجاست تنها براي جمعيت حد اقلي از انسان ها است . اما در مورد تناسب اين حكم با انسان دوستي اسلامي بايد گفت : در اسلام مرزهاي امور مختلف و معارف گوناگون مانند امور شرعي با اخلاقي و عقيدتي كاملا متمايز و حساب شده تبيين شده است. در عين ارتباط محكم بين اين امور هرگز امور گوناگون با هم تداخل و تضاد ندارند . در حوزه هاي گوناگون موارد مهم و ضروري بر امور غير مهم و غير ضروري ترجيح داده مي شوند . اسلام در مورد غير مسلمانان دستورات اخلاقي و انساني مختلفي صادر نموده، در طول تاريخ بهترين رابطه و تعامل بين جوامع اسلامي با ساير ملل وجود داشته است . در واقع اسلام در نگاه اخلاقي و انساني و متاثر از آن به لحاظ قوانین و سیرة عملی نسبت به غیر مسلمانان بهترین برخورد را دارد. آموزههای بسیاری در سيره و رفتار و دستورات بزرگان دين وجود دارد كه قابل طرح است که روشنترين آن در کلام امیر المؤمنین خطاب به مالک اشتر استاندار مصر آمده است : «و اشعر قلبک الراحة للرعیة و المحبّة لهم و اللطف بهم، فانّهم صنفان أمّا أخٌ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق؛(6) مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش، زیرا مردم دو دستهاند: دستهای برادر دینی تو(مسلمانند)، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش میباشند( غير مسلمان اما همانند تو انسانند) ». اسلام حتي براي غير مسلمانان شهروند در حكومت اسلامي چنان ارزشي قائل است كه امام علي عليه السلام در آن واقعه معروف فرمود: «به من خبر رسیده که مردی از لشکر شام به خانة زن مسلمان و زنی غیر مسلمان که در پناه حکومت اسلام بوده، وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشوارههای آن ها را به غارت برده،در حالی که هیچ وسیلهای برای دفاع جز گریه و التماس کردن نداشتهاند. اگر برای این حادثه تلخ، مسلمانی از روی تأسف بمیرد، ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است».(7) اسلام دین مهر و محبت و خوشرفتاری، عطوفت، گذشت و عدالت است و این قوانین نسبت به بشر اعمال میشود. در این گونه امور فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نیست. البته حساب کفار معاند و محارب که همواره در صدد نابودی اسلامند، با افراد دیگر تفاوت دارد. اما افراد عادی از غیر مسلمانها همانند هر انسان ديگري حق حيات داشته و دين شان براي خودشان محترم است. ما هر چند عقيده آنان را باطل مي دانيم اما به خود حق توهين و تمسخر به آنان و عقايدشان را نمي دهيم. اما در كنار همه اين امور نبايد از حقيقتي بالاتر و والاتر غافل شد كه اين افراد با سوء اختيار و به كار نينداختن عقل و قوه تفكر خود مسير سعادت و حقيقت را برخود بسته ،راه ضلالت و گمراهي را در پيش گرفته اند. نگاه انساني به آنان نبايد به قيمت همسان دانستن شان با ديگر مسلمانان يا افراد داراي دين و عقيده اي آسماني باشد تا انحراف عميق آنان و اشتباه فاحش و مهلك در تفكر و عمل شان به هيچ انگاشته شود و بروز و تجلي خارجي نداشته باشد. به علاوه اين مهرباني و محبت تا آن جا پيش رود كه توده جامعه به اين كافران تا حدي نزديك گردند كه چه بسا متاثر از آزادي ها و بي قيدي هاي آنان قرار گرفته، نسبت به ديدگاه و تفكر و تعهدات ديني خود سست و رويگردان شوند. نبايد ارزش هاي اخلاقي را به بهانه دستوري شرعي و اجتماعي به كنار نهاد. در عين حال نبايد به دليل رعايت برخي نكات انساني و اخلاقي،حقيقت و ماهيت حقيقي و ارزش هاي بنيادين انساني را هم ناديده گرفت. پی نوشت ها: 1 . توبه (9) آیه 28. 2. شيخ طوسى، التهذيب، ج 1 ص 223 ، دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1365 شمسى. 3.آیت الله مکارم و آیت الله سبحانی ،پاسخ به پرسش های مذهبی، ص327.انتشارات نسل جوان ، قم 1383 ش. 4.توضیح المسائل مراجع، ج 1، مسئله 60 و ذیل آن ؛ آیت الله خامنه ای، اجوبه الاستفتائات، ج 1، سؤال 324 و 325. 5.همان. 6. نهج البلاغه، نامه 53. 7. همان، خطبه 27.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#226
Posted: 30 Jul 2013 21:28
نجاسات و لزوم پرهيز از آنها - قسمت اول
در اسلام، نجاست و طهارت از امور تعبّدي شمرده نمي شود، بلکه از امور تکويني و عقلاني خارجي مي باشد که موضوع حکم شارع قرار گرفته است. درمواردي ه مصرف برخي از چيزها زياني ندارد، بلکه ممکن است منافعي نيز در بر داشته باشد، در اصطلاح فقه «طاهر» ناميده مي شود؛ براي نمونه، زمين بکري که آلوده نشده و موادّ آلاينده بر آن تاثير نگذارده باشد، شرعاً پاک و محکوم به طهارت و استفاده از آن بلامانع است و چه بسا در مواردي از سوي شرع دستور داده شده که براي برآوردن نيازهاي مادي يا معنوي از آن بهره مند گردند؛ يا اگر گوسفندي از ظرفي آب بخورد، آن ظرف، نجس نمي شود و اگر بخواهيم از آن ظرف بهره ببريم، زياني متوجه ما نمي گردد و آزاديم که از آن هرگونه مصلحت بدانيم استفاده کنيم. اين گونه موارد در عرف شرع اسلام، «طاهر» ناميده شده، جايز است که مردم در آن گونه موارد از هرگونه تصرف متناسب بهره مند گردند.
در برابر، چيزهايي وجود دارد که زيان آور است؛ يعني استفاده از آن ها موجب مي شود که سلامت و تندرستي آدمي به خطر افتد و به صلاح او نيست که آنها را براي رفع نيازمندي هايش به کار گيرد و در آنها تصرف نمايد؛ زيرا موجب مفسده و زيان مادي يا معنوي است.
براي نمونه، اگر بدن ما به خون، آلوده گردد، در صورتي که آن را نشوييم، روشن است که ضررهاي مادي يا معنوي را سبب مي شود که ما را دچار ناراحتي يا بيماري مي کند و در نتيجه از فعاليت و اهداف والايي که در نظر داريم باز مي دارد و هم چنين اگر ظرفي به خون آلوده شود و در آن، آب بريزند و آن آب را به مصرف شست و شو يا شُرب برسانند، مفاسدي به بار مي آورد که آثار نامطلوب آن متوجه افراد مي گردد؛ يا اگر روي لباسي ادرار بريزد به سبب موادّ زيان باري که در آن وجود دارد، آن لباس، شايستگي آن را ندارد که پوشيده شود يا با آن نماز بگزارند و نبايد از اين حيث، زياني متوجه کسي شود؛ از اين رو شارع، براي مصلحت افراد و اجتماع، اين گونه مواد را نجس دانسته، تصرف و هرگونه بهره مند شدن از آنها را ممنوع کرده است.
بنابراين، در اسلام هيچ چيزي نجس شمرده نشده، مگر براي زياني که در به کار بردن آن وجود دارد و اين که آسايش انسان را به خطر اندازد و هم چنين در هيچ مورد به پاکي چيزي حکم نشده، مگر بدان سبب که استفاده کردن از آن، به گونه که متناسب و متداول است، به کسي زياني نمي رساند و مفسده اي ايجاد نمي کند، بلکه ادامه حيات و بهره مند شدن از مزاياي زندگي در بيشتر موارد به سود بردن و تصرف در آن موارد وابسته است و مصلحت چنين اقتضا دارد که در مواقع ويژه، بايد مورد استفاده قرار گيرد.
از سوي ديگر، عقول بشر آن گونه که بايسته است نمي تواند واقعيات را درک نمايد و در اين راه، چه بسا دچار اختلاف نظر مي شود و از درک حقايق بي بهره مي ماند، در نتيجه در اجتماع، مصالح از دست مي رود و مردم دچار مفاسد مي شوند که آن خلاف لطف و رحمت خداوندي است. در اين صورت، خداوند متعالي به وسيله پيامبران، آن چه را که صلاح بشر است به وي ابلاغ مي کند تا به هدف زندگي و کمال واقعي خويش برسد؛ يعني اموري را که براي او چه در حال و چه در آينده، در دنيا يا آخرت، زيان مند يا ناپسند و برخلاف مصلحت است، حرام يا مکروه و در آن چه صلاح حتمي، يا مصلحت به درجه اي است که حتميت ندارد، واجب يا مستحب معرفي کرده و کارهايي را که نه زيان و نه سود دارد، مباح اعلام نموده است. به گفتار ديگر، اموري را که داراي مصلحت باشد اگر به گونه اي است که مصلحت آن، لازم الاستيفا است، واجب و اگر آن گونه نباشد، مستحب، و در صورتي که مفسده امور چنان باشد که حتماً بايد از آن دوري ورزند، حرام و اگر مفسده اندک بوده، به آن درجه نرسيده باشد، مکروه ناميده مي شود.
اکنون برآنيم آن چه را دين اسلام زيان مند تشخيص داده و استفاده از آن را جايز نمي داند و اصطلاحاً آن را نجس معرفي کرده، به ترتيب ذيل، اندکي مورد بحث قرار دهيم:
1 و 2: بول و غايط:
بول (ادرار) و فضولاتي که از راه مقعد دفع مي شود، از هر حيوان حرام گوشتي نجس است و هر مسلماني بايد از آن پرهيز کند و در آن مورد بايد برابر مقررات شرعي عمل کند. علم ثابت کرده که موادّ زايد و سمّي بدن، از راه کليه ها به صورت ادرار از بدن دفع مي شود. بي شک، اگر بدن يا لباس يا چيزي که مورد استفاده است به ادرار آلوده گردد، موجب زيان است و چه بسا که سبب بيماري گردد و همين گونه است فضولاتي که از راه مقعد دفع مي شود.
به طوري که محققان اظهار مي دارند، عنصر اصلي زيان و فساد در اشيا، «ازت» است. تا وقتي که در چيزي مقدار نسبي «ازت» است. تا وقتي که در چيزي مقدار نسبي «ازت» قوّت نيافته باشد به لحاظ فسادپذيري و زيان رساني خطرناک نيست و ما مي توانيم فرمول شيميايي زير را براي ادرار و ساير نجاسات بپذيريم. نجاسات در درجه اول عبارتند از: موادّ آلي سه عنصري يا چهار عنصري که فوق العاده فسادپذير بوده، محيط بسيار مساعدي نيز براي نشو و نماي ميکرب هاي موذي تشکيل مي دهند. موادّ آلي تا وقتي که از عالم نباتات تجاوز نکرده، به صورت شاخ و برگ هاي بي ازار، روي زمين مي ريزد و به تدريج مي پوسد و فقط خاصيت مطبوعي و قابليت خوردن خود را از دست مي دهد؛ اما عفونت و فسادي که مضرّ به زندگي انسان باشد بروز نمي دهد.
وقتي که به حيوانات عالي و چهارپايان توجه مي کنيم، مي بينيم که داراي سلول هاي مفصّل تري هستند و ازت دارترند. گذشته از مواد آلي که بدن آن ها را تشکيل مي دهد، مقداري موادّ آلي جزو مدفوعات به خارج مي رود؛ خواصّ و محيط نامطلوبي را به وجود مي آورد، به طور طبيعي بستگي به نوع خوراک حيوان دارد. در مدفوع حيوانات دانه خوار و علف خوار، ازت نباتي که ازت کم آزاري است به مقدار کم وجود دارد و در مدفوع حيوانات گوشت خوار، ازت حيواني به مقدار زياد ديده مي شود، به علاوه، فرق ديگري که مدفوع حيوانات و مخصوصاً انسان، با خون و قطعات جداشده از بدن آنها دارد، وجود و گاهي وفور انواع ميکرب و تخم ميکرب هاي بي آزار و بيماري زا مي باشد به طوري که هر ميلي متر مکعب از مدفوع انسان 60 تا 80 هزار ميکرب به همراه خود مي آورد که در ميان آنها با سيل هاي وبا، اسهال، حصبه و سل فراوان است؛ بنابراين، اگر بخواهيم نجاسات را به لحاظ خطر فسادپذيري و پرورش ميکرب هاي موذي که دو صفت اصلي آنها مي باشد درجه بندي کنيم، در درجه اول بايد مدفوع انسان و حيوانات گوشت خوار را قرار دهيم. وقتي صورت تجزيه ادرار و غايط را مقايسه کنيم، مي بينيم مقدار نسبي ازت آلي موجود در ادرار فوق العاده بيشتر از ازت آلي موجود در غايط است:
مواد
در غايط
در ادرار
مواد آلي
8/25
50 گرم در شبانه روز براي هر نفر
ازت
1/2
1/12 گرم در شبانه روز براي هر نفر
مواد معدني
5/4
12 گرم در شبانه روز براي هر نفر
اسيد فسفريک
62/1
7/1 گرم در شبانه روز براي هر نفر
پتاس
73/0
22/2 گرم در شبانه روز براي هر نفر
از آن چه ذکر شد معلوم مي شود که فسادپذيري و زيان هاي بول به مراتب بيشتر از غايط است و شايد به همين سبب باشد که در کتب فقهي، وقتي نجاسات را برمي شمارند، بول را پيش از غايط ذکر مي کنند و در تطهير آن سخت گيري هاي بيشتر مقرر داشته اند. (1)
با توجه به آن چه گذشت، اسلام، بول و غايط را نجس اعلام کرده، لازم مي داند از هرگونه تماس و ارتباطي که موجب آلودگي و زيان است خودداري شود.
عبدالله بن مسکان درحديثي از امام صادق عليه السلام روايت کرده که آن حضرت فرمود: «رسول خدا صلي الله عليه و آله در پرهيز از بول سخت گيرترين مردم بود» (2) و نيز ابوبصير از امام صادق عليه لاسلام نقل کرده: «بيشترين عذاب قبر از [پرهيز نکردن از] بول است». (3)
هم چنين در حديثي از امام باقر عليه السلام نقل شده: «البته امر بول را کوچک نشمريد و آن را آسان ندانيد»؛ (4) يعني حتماً از آن پرهيز کنيد. فضل بن حسن طبرسي از امام باقر و امام صادق عليه السلام بازگو کرده که مراد از فرموده خداوند که: «خداوند توبه کنندگان و پاکيزگان را دوست دارد»، (5) کساني هستند که خود را از غايط و بول به آب تطهير مي کنند (6) و نيز در خبري از امام صادق عليه السلام که فرمود: «جز اين نيست که بر او [مکلّف] لازم است که ظاهر مقعد را بشويد و شستن باطن آن لازم نيست». (7) جميل بن درّاج از امام صادق عليه السلام نقل کرده است:
مردم به پنبه [و پارچه] و سنگ، مخرج غايط خود را تميز مي کردند، سپس شستن آن معمول گشت و آن رويه نيکويي است و رسول الله صلي الله عليه و اله به آن دستور داد و خودش به آن عمل مي کرد و خداوند در کتابش: «خداوند توبه کنندگان و پاکيزگان را دوست دارد» را نازل کرد. (8)
فقها گويند: جاي هيچ شبهه اي نيست که بول و غايطِ هر حيوان حرام گوشتي که خون جهنده داشته باشد، نجس است، خواه از انسان باشد يا غير انسان، بلکه از علّامه، اجماع علماي اسلام ر اين حکم نقل شده است. (9)
هنگامي که در جوامع بشري از بهداشت و پرهيز از آلودگي و کثافات خبري نبود، اسلام بر هر مسلماني واجب کرد که مخرج بول و غايط را بشويد و اين يک دستور مهم پزشکي است که براي پيش گيري از بيماري هاي گوناگون که سلامت آدمي را به خطر مي اندازند.
اين کار، هم براي سلامت بدن و هم براي بهداشت آلت دفع، فوايد مهمي دارد؛ زيرا ميکرب ها و موادّ ازتي و اسيداوريک و موادّ شيميايي ديگر، اگر در روي پوست آلت بمانند، ضايعاتي را ايجاد مي کنند، به ويژه اگر ادرار داراي ميکربي مانند سوزاک باشد، زخم شديدي بروي پوست به وجود مي آورد و هم چنين بول و مدفوع عفونتي دارد که اگر شسته نشود و بدن يا لباس به آن آلوده باشد از آن بوي بدي به مشام مي رسد که بسيار ناراحت کننده و موجب جذب حشرات است و نيز بهترين محل براي پرورش ميکرب ها فراهم مي آورد. (10)
3. مني:
مني هر حيواني که خون جهنده داشته باشد، حلال گوشت يا حرام گوشت، در خشکي زندگي کند يا در دريا، نجس و لازم الاجتناب است و در عباداتي که مشروط به پاکي بدن يا لباس است، بايد بدن يا لباس به مني آلوده نباشد و همين گونه است که موردي که در آن، طهارت شرط شده باشد. اين بدان سب است که موادّ فسادپذير و زيان رسانِ فراواني در آن وجود دارد و در صورتي که محيط زندگي به آن آلوده گردد، مسلم است که زيان هاي جبران ناپذير را سبب مي شود و بيماري به وجود مي آورد.
گروهي از فقها ادعاي اجماع کرده اند که مني هر حيواني که خون جهنده داشته باشد، خواه حلال گوشت باشد خواه حرام گوشت، نجس است. (11) از جست و جود در فتاوا چنين برمي آيد که اين مسئله از مسلّمات است به گونه اي که در اين باره، کوچک ترين شکي وجود ندارد. آشکارترين دليل آن، روايات فراواني است که از جمله آنها صحيحه محمد بن مسلم مي باشد. وي در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت کرده که آن حضرت، نجاست مني را ياد نمود و درباره آن تشديد کرد و نجاست آن را از بول شديدتر دانست و فرمود: «اگر پيش از نماز و پس از دخول در نماز، مني را [در لباس يا بدن خود] ديدي نمازت را اعاده کن.» (12)
4. ميته:
هر حيواني که خون جهنده اي داشته باشد، چه حلال گوشت و چه حرام گوشت، در صورتي که روح از بدنش بي ذبح شرعي خارج گردد، شرعاً ميته شمرده مي شود و نجس و خوردن گوشتش حرام است و در اين باره هيچ شکي نيست و در همين حکم است اجزاي داراي حيات جداشده از حيواناتي که خون جهنده دارند، خواه کوچک باشد، خواه بزرگ. (13)
روشن است که در هر حيواني موادّ فسادپذير فراواني وجود دارد. همين که حيوان بميرد و بي روح شود، به ويژه هنگامي که در چنگال ميکرب هاي بسيار ريز قرار گيرد، پژمرده شده، جولانگاه ميکرب هاي فاسد کننده واقع مي شود که پس از اندک مدتي بوي تعفّن و نامطبوع آن، گرداگرد را فرا مي گيرد. در اين صورت است که چنين چيزي جز زيان، نتيجه ديگري ندارد و سلامت اشخاص را تهديد مي کند.
پوست ميته نيز نجس مي باشد و به کارگيري آن در مواردي که مشروط به طهارت است نارواست؛ براي نمونه، با دلوي که از پوست ميته درست شده نمي توانند از چاه آب بکشند و با آن آب، وضو بگيرند و هم چنين جامه اي که با آن بشويند پاک نمي شود، بلکه جامه پاک نيز بر اثر تماس با آب، نجس مي گردد، مگر اين که آب را در موردي مصرف کنند که مشروط به طهارت نباشد؛ مانند آبياري درخت و مانند آن.
آشکار است که اگر حيوان به سبب پيري يا بيماري بميرد، جسمش با عوارض جانبي مضرّ مسموم شده و آثار اين گونه سموم به اندازه اي قوي است که حتي اگر ميکروب هاي آن را با آتش و جوشاندن از ميان ببرند، زيان آن از ميان نمي رود. جسم مرده در چنين حالتي همانند غذاي تخميرشده اي است که هرچه ميکرب هاي آن را با حرارت عقيم سازند باز براي انسان زيان آور است به گونه اي که در برخي موارد ممکن است به مرگ بينجامد. (14)
همچنين اگر حيواني به گونه شرعي ذبح نشود؛ يعني براي نمونه، ان را روبه قبله ذبح نکند يا نام خدا را به عمد در هنگام سربريدن بر زبان جاري نسازند يا چهار رگ را قطع ننمايند، آثاري در آن پديد مي آيد که به لحاظ روح و جسم، زيان بار است. چنان که بسيار در يان باره توضيح داده ايم در بسياري از موارد ممکن است علت حرام بودن يا نجاست چيزي را ندانيم؛ براي نمونه نمي دانيم در ذکر ننمودن نام خدا در هنگام کشتن حيوان، چه اثر ظاهري يا معنوي در ذبيحه پديد مي آيد؛ اما ندانستن ما دليل آن نيست که در آن مورد، عکس العمل ها و آثاري ايجاد نشود و حکمت و فلسفه اي وجود نداشته باشد.
واقعيت اين است که در احکام اسلامي و هم چنين در باب نجاست و طهارت، نبايد انديشه خودمان را به آن چه به لحاظ ظاره به نظرمان مي رسد، معطوف داريم؛ زيرا هنوز بسياري از رازها بر بشر پوشيده است. هرچه بشر در علم پيشرفت مي کند، ناتواني او در برابر فهم رازهاي آفرينش و رويدادهاي عالم، افزايش مي يابد؛ زيرا بشر در حال تکامل است و پيوسته معلوماتش زيادتر مي شود و رازهايي را کشف مي کند که پيشتر از آن ناآگاه بوده. ممکن است در آينده در برخي از موارد، با پيشرفت علوم به حقايق و نکاتي تازه درباره مقررات اسلامي برسيم.
بي شک، پيامبران الهي با وحي از حقايقي آگاهند که بشر چنان ظرفيتي ندارد که از آنها اطلاع پيدا کند؛ بنابراين جاي شگفتني نيست اگر برخي از دستورهاي اسلام را ببينيم که فلسفه و حکمت آن بر ما پنهان باشد؛ براي نمونه، نمي فهميم که چرا اسلام حيواني را به عمد رو به قبله ذبح نکنند، آن حيوان نجس و خوردن گوشتش حرام است. زيرا دامنه فکر و فهم ما در برابر حقايق بي پايان آفرينش، بسيار اندک است. (15) هم چنين تاکنون پي نبره ايم که چرا اگر حيواني ذبح شود چنان چه غدّه اي در گردن اوست پيوسته به سر نباشد، آن حيوان نجس و ميته است.
در فقه، اين گونه مسائل، فراوان است که بايد در آن موارد به کوتاهي فهم خويش اعتراف کنيم و «کاستي را از قابل بدانيم نه از فاعل».
روش ذبح و بهداشتي بودن آن
در اسلام، براي ذبح حيوانات، مقررات ويژه اي وضع شده که مصالح بسيار ارزنده اي را در بردارد. توضيح آن است که خون در بدن هم چون رودخانه اي است که از شهر مي گذرد و پيش از ورود به آن، صاف و پاکيزه است؛ اما پس از عبور از محله هاي گوناگون شهر، الوده مي گردد به گونه اي که پس از خروج از شهر، مصداق آب دانسته نمي شود، بلکه کثافاتي مي باشد که به آب آميخته شده است.
خون نيز پس از عبور از سرچشمه هاي پاک و صفابخش (ريه و کبد) و سيراب و باطراوت کردن جاي جاي بدن، هنگامي که براي خروج از شريان به وريدها انتقال مي يابد، ماده مسمومي است که اگر در بدن بماند بسيار زيان آور است. از سوي ديگر، بسيار روشن است که هر اندازه خون، بيشتر در گوشت بماند، فسادپذيرتر و زودتر خراب و فاسد مي گردد و نيز در هنگام ذبح، به سبب ترسي که بر حيوان عارض مي شود سمومي به خونش راه مي يابد که هرچه بيشتر خون از بدن خارج گردد، خوردنش گواراتر و بهداشتي تر است؛ بنابراين، شرط مهم در ذبيحه آن است که خونش کاملاً خارج شود، و گرنه اولاً گوشت، بدمنظر و تيره رنگ مي شود؛ ثانياً اگر همه خون به خوبي خارج نگردد، مويرگ ها، خون محتوي خود را داخل ماهيچه ها نموده، مقداري ميکرب و موادّ سمي از اين راه به گوشت نفوذ مي نمايد و آن را فاسد مي کند که مصرفش زيان آور است و ذبحه به روشي که اسلام مقرر داشته، بهترين راه براي خارج کردن بيشترين خون از بدن حيوان مي باشد. (16)
افزون بر اين با قطع فوري سر حيوان از گلو، رابطه مغز با اعصاب قطع مي شود و زجرِ حيوان به کمترين اندازه مي رسد. بدين معنا که اگر سر جيوان به روشي که اسلام دستور داده از جلو و از محلّ گلو بريده شود به سرعت، از ورود خون اکسيژن دار به مغز جلوگيري به عمل آمده، بلافاصله مغز از درک درد ناشي از بريدن، رهايي مي يابد و برعکس، اگر سر حيوان از پشت گردن بريده شود، خون و اکسيژن به مغز مي رسد و درکِ مغز باقي مي ماند و درد فوق العاده شديدي از بريده شدن عصب هاي انشعاب يافته از مغز پديدمي آيد.
5. خون:
به گونه اجمال، درباره نجاست خون، هيچ گونه شبهه اي نيست، بلکه برخي آن را از ضروريات دين و از موارد اجماع مسلمانان دانسته اند؛ اما نجاست آنف در صورتي است که خون حيوان جهنده باشد، (17) چه حلال گوشتباشد و چه حرام گوشت؛ اما خوردنش در هر صورت حرام است. (18)
قرآن مجيد به اين موضوع اشاره نمود و صريحاً آن را حرام کرده است. در آيه 115 سوره نحل چنين آمده: «همانا بر شما حيوان مرده، خون و گوشت خوک ...را حرام کرده است». (19)
توضيح آن که نجاست خون در ميان مسلمانان، يک حکم بديهي بوده؛ از اين رو مي پرسيدند که براي نمونه، جامه ما به خون آلوده بوده و ما پس از نماز از آن آگاهي يافته ايم؛ آيا نمازمان صحيح است؟
در صحيحه ابن سنان از امام صادق عليه السلام چنين نقل شده:
اگر خون به لباس مردي برسد و نماز بخواند، در صورتي که از آن آگاهي نداشته باشد، نمازش اعاده ندارد؛ اما اگر پيش از آن که نماز بخواند به آن آگاهي داشته باشد و در هنگام نماز فراموش کرده و با همان لباس نماز خوانده، بايد نمازش را اعاده کند. (20)
مي توانيم بگوييم يکي از جهاتي که خون در دين اسلام لازم الاجتناب شمرده شده، اين است که بخش عمده خون از بافت هاست و مهم ترين عنصري که در آن وجود دارد گلبول هاي قرمزي است که مرکّب از سلول هاي زنده مي باشد و نيز مقداري ترشّحات بدن با خون ترکيب شده، که با بول يا عرق، بايد از بدن خارج گردد؛ بنابراين مي گوييم، خون، ممزوجي است از مقداري موادّ سودمند و بسياري از مواد مضر که بايد به صورت ترشّح وافر از بدن خارج شود؛ پس اگر خون از حيوان بيماري باشد، خوردن خونش زيان مندتر خواهد بود و نيز خوردن گوشت پيش از آن که خون از بافت هايش بيرون برود، بسيار زيان آور است که با سرعت در بافت هاي جسم حيوان هم چون عضلات، ايجاد تخمير مي کند و گوشت را براي خوردن ناسازگار مي سازد و هرگاه مرگ حيوان بر اثر پيري باشد، ضررش مانند ضرر حيوان مرده اي است که با مرض، مرده باشد؛ زيرا معناي پيري، انحلال تدريجي بافت هاي جسم مي باشد و روشن است که انحلال هيچ يک از بافت ها جز به واسطه ضعف طبيعي يا مرض تدريجي که در گوشت حيوان محسوس است، صورت نمي گيرد و در اين صورت از ارزش غذايي و شايستگي هضم آن مي کاهد.
از نظر پزشکي مسلّم است که گوشت حيوان سالمي که ذبح شرعي کنند و خونش گرفته شود بهترين غذاهاست و هيچ گونه ضرري در آن وجود ندارد، به خلاف حيوان مريض يا حيواني که ذبح نشود و گوشتش با خونش آميخته باشد؛ (21) از اين رو در کشورهاي غيرمسلمان، کساني که مسلمان نيستند از ذبيحه مسلمانان استفاده مي کنند؛ چون دريافته اند روش ذبح اسلامي بهترين راه براي بهداشتي بودن گوشت است. (22)
زيان هاي خون را به گونه ديگري نيز مي توانيم يان کنيم و آن اين است که، همان گونه که طبيعي دانان مي گويند، سموم و مواد زايد بدن که در نتيجه فعاليت هاي حياتي سلول ها به وجود مي آيند، پيوسته در خون ريخته مي شوند تا از راه هاي گوناگونِ بدن بيرون روند. اين سموم عبارتند از: گازکربنيک، ادرار، عرق و صفرا؛ از سوي ديگر، خون در بدن داراي قواي دفاعي به نام آميب هاست که ميکرب هاي زيان آور را از ميان مي برند. اين سپاهيان مدافع، هنگامي که از بدن خارج مي شوند در درون شبکه هاي خوني که خارج شده، گرفتار مي شوند و در نتيجه، محيط بي دفاعي براي پرورش ميکرب ها و سموم پديد مي آيد؛ بنابراين بايد از خوني که از بدن خارج شده دوري جست و محيط را پاک کرد.
مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام از علت حرام بودن خمر، ميته، خون و گوشت خوک پرسيد. اما پس از بيان مطلبي فرمود:
کسي که به خوردن گوشت حيوان مرده ادامه نمي دهد [و از گوشت حيوان مرده تناول نمي کند]، مگر اين که بدنش ضعيف [و جمسش لاغر] مي شود، توانش از ميان مي رود، نسلش منقطع مي شود و باعث سکته [مرگ ناگهاني] مي گردد؛ اما خوردن خون، سبب آب زرد است [دهان را بدبو (23)] مي کند و بوي بد بدن، بد خُلقي و سنگ دلي ايجاد مي نمايد؛ رافت و رحمت را کم مي کند به گونه اي که فرزند و پدر و مادرش از اين که آنها را به قتل برساند در امان نيستند. (24)
پينوشتها:
1. اقتباس از مطهّرات در اسلام، ص 61-63.
2. وسائل الشيعه، ج1، ص 138: «کانَ رسولُ الله اشَدُّ الناسِ تَوقّياً للبَولِ...».
3. همان، ص 239: «انّ جُلَّ عذابِ القَبرِ في (من خ ل) البَولِ».
4. همان: «لا تَستَحقِرَنَّ بالبول و لا تَهاوَننَّ به...».
5. بقره(2) آيه 222: «... انّ الله يحِبُّ التَّوابينَ و يحِبُّ المُتَطَهِّرينَ».
6. وسائل الشيعه، ج1، ص 251.
7. همان، ص 245: «... انّما عليه ان يغسَلَ ما ظَهَر مِنها (يعني المقعده) وَ لَيسَ عَلَِيه ان يغسَلَ باطنَها».
8. همان، ص 250: «کان النّاسُ يستَنجُونَ بالکُرسَفِ و الاَحجار ثم اُحدِث الوضوءُ و هو خُلقٌ کريمٌ فامَرَ به رَسول الله وصَنَعَهُ فانزَلَ اللهُ في کِتابِه «انَّ اللهَ يحِبُّ التَّوابينَ وَ يحِبُّ المُتَطَهِرينَ».
9. مصباح الفقيه، «کتاب الطهاره»، ص 516.
10. ر.ک: ارتبط انسان و اسلام، ص 165.
11. مصباح الفقيه، ج1، ص 52.
12. همان، ص 521: «عن الصادق عليه السلام قال: ذَکَرَ المني و شدِّدَهُ وَ جَعَلَه اشدَّ من البَولِ...»؛ وسائل الشيعه، ج2، ص 1022.
13. مصباح الفقيه، ص 522 و 526.
14. ر.ک: اسلام و طبّ جديد يا معجزات علمي قرآن، ترجمه غلامرضا سعيدي، ص 39.
15. اسراء(17) آيه 85: و ما اوتيتُم مِن العِلمِ اِلَّا قَليلاً... ؛ از دانش جز اندکي به شما داده نشده است.
16. ر.ک: اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج8، ص 208-209، 212 و 218.
17. ر.ک: مصباح الفقيه، ج1، ص 539.
18. ر.ک: وسائل الشيعه، ج16، ص 359-361.
19. بقره(2)، آيه 173: اِنَّما حَرَّمَ عليکم المَيتَهَ و الدَّمَ و لَحمَ الخِنزيرَ و ...
20. مصباح الفقيه، ج1، ص 540: «ان اصابَ ثوبَ الرجُلِ الدمُ فيصِلّي فيه وَ هُوَ لا يعلَمُ فلا اعادَهَ وَ اِ
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#227
Posted: 30 Jul 2013 21:29
ادب اسلامی!: کافر در ردیف مدفوع و ادارا قرار دارد و نجس است.
اسلام ادعای اخلاق را دارد، اما چه اخلاقی!
آیا این اخلاق است که مخالفان اسلام در ردیف ادرار و مدفوع قرار داشته باشند؟
این دین کافران را ردیف مدفوع حیوانات حلال گوشت هم قرار نمیدهد، زیرا از نظر این دین مدفوع حیواناتی که آنها را حلال گوشت میداند، پاک است؛ اما کافر نجس.
آیا میدانید که اللهپرستان در برخورد با یک غیر مسلمانان پس از دست دادن، باید دستشان را بشویند؟ از نظر این دین حتی بچهی نابالغ کافر هم نجس است!
اما کافر کیست؟ هر کسی که دین اسلام را قبول نداشته باشد، کافر است؛ آیا این همان کرامات انسانی است که مدعیان الله پرستی از آن دم میزنند؟
در اینجا اسلام با تناقضات آشکاری روبروست؛ اگر منظور نجاسات معنوی باشد، پس چرا کافر را در ردیف چیزهائی قرار داده است که ذات آنها نجس است و اللهپرست هنگام برخورد با آنها، با آداب خاصی قسمت برخود شونده را شستشو دهد! اگر بخواهند با سفسطه بیان نمایند که سگ و خوک دارای میکروب خاصی هستند، چرا منی انسان را نیز نجس قلمداد مینمایند؟
مگر میشود که از نجس موجودی پاک پدید آید؟
چرا مشروبات الکلی را در ردیف نجاسات قرار داده است؟ بخاطر الکلش؟ آیا الکل دارای میکروب است، یا از بین برندهی میکروب؟
فرق آبجو با شراب در چیست؟ چرا این دو را بصورت جداگانه بیان نمودهاند؟
نجاسات ده چیز است(منبع: لمعه دمشقیه؛ نوسنده شهید اول):
1- بول(ادرار)
2- مدفوع حیوان حرام گوشت دارای خون جهنده.
3- خون.
4- منی حیوان دارای خون جهنده گرچه حلال گوشت باشد.
5- مردار حیوان دارای خون جهنده.
6- سگ.
7- خوک.
8- کافر.
9- شراب.
10- فقاع(آبجو).
البته برخی ار فقها، عرق حيوان نجاست خوار را بنا بر احتياط نجس میدانند
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#229
Posted: 4 Aug 2013 08:00
hydraulic: دوما اسلام انسان بی دین رو کافر میدونه و نجس اعلام کرده چون شما تو هر دینی تحقیق کنید در مورد هرنوع نظافت توضیح و روشی گفته ولی انسان بی دین که از این نوع مسائل خبر نداره پس صد در صد در نظافت خود دقتی که یک انسان دین دار انجام میده رو نداره
نجاسات با هم تفاوت دارن مثل نوع نجس بودن سگ ....خون ...ادرار ......
در مورد نجس بودنه کافر من نظرم اینه که خدا به عنوان افریدگار حق داره وقتی افریده اش قبولش نداره اونو مجازات در دو دنیا بکنه
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"