انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 17 از 17:  « پیشین  1  2  3  ...  15  16  17

Omar Ebn Khatab | عمر بن خطاب


مرد

 
سلطان‌ محمد شاه‌ قاجار از مرجع‌ شيعه‌ علي‌ اصغر بروجردي‌ درخواست‌ كرده‌ بود كه‌ كتابي‌ در توضيح‌ و بيان‌ عقايد شيعه‌ بنويسد. بروجردي‌ به‌ همين‌ منظور كتابي‌ بنام‌ عقايد الشيعة‌ تأليف‌ كرد. او در اين‌ كتاب‌ در مورد تحريف‌ قرآن‌ چنين‌اظهار نظر مي‌كند: بر ما واجب‌ است‌ معتقد باشيم‌ كه‌ قرآن‌ اصلي‌ خالي‌ از تحريف‌ و تغيير است‌. اما قرآني‌ را كه‌ گروهي‌ ازمنافقين‌ جمع‌ آوري‌ كردند دستخوش‌ تحريف‌ و تغيير گرديده‌ و قرآن‌ اصلي‌ نزد مهدي‌ موعود مي‌باشد. (كتاب‌ عقايدالشيعة‌ ص‌27 چاپ‌ ايران‌)
ترديدي‌ نيست‌ كه‌ شيعيان‌ مخلص‌ و آگاه‌ تحريف‌ قرآن‌ را باور نمي‌دارند. اما به‌ نظر ما تا زمانيكه‌ آنان‌ صراحتاً از كتاب ‌كافي‌ و ديگر مراجع شيعه كه مدعي تحريف قرآن هستند، تبري نجويند قابل نكوهش و ملامت هستند. با وجود زشت پنداشتن عقيدة باطل تحريف قرآن پافشاري بر اثبات تحريف قرآن عملي ناروا است.
بسياري از مسيحيان عقيدة تثليث (پدر، پسر، روح القدس) كه كليسا مبلغ آن است‌، را رد و تقبيح‌ نموده‌ و صرفاً معتقد به‌ نبوت‌ حضرت‌ مسيح‌ (ع‌) مي‌باشند. اما عليرغم‌ اين‌ حقيقت‌، آنان‌ همچنان‌ بر مسيحيتي‌ باقي‌ مانده‌اند كه‌ خود مبادي‌ آن‌ را باور ندارند.
همين‌ حقايق‌ رهبران‌ مذهبي‌ شيعه‌ را وادار كرده‌ است‌ تا عليرغم‌ ميل‌ باطنيشان‌ تحريف‌ قرآن‌ را انكار كنند. اگر آنها در انكار خود صادق هستند بايد به‌ اين‌ نكته‌ اعتراف‌ كنند كه‌ رهبران‌ مذهبي‌ شيعه‌ بر اساس‌ نوشته‌هايشان‌ در گذشته‌، معتقد به‌تحريف‌ قرآن‌ بوده‌اند شاهد اين‌ مطلب‌ كتبي‌ است‌ كه‌ در دسترس‌ عموم‌ قرار دارد. مثلاً كافي‌ كه‌ مشتمل‌ بر رواياتي‌ ساختگي‌ است‌ كه‌ تحريف‌ قرآن‌ كريم‌ را ادعا مي‌كند.
گروهي‌ ديگر از اهل‌ تشيع‌ بنا به‌ دلايل‌ ديگري‌ تحريف‌ قرآن‌ را انكار و مخالفت‌ خود را با ادعاهاي‌ علماء پيشين‌ ابرازنموده‌اند.
اولين‌ موردي‌ كه‌ اين‌ گروه‌ از شيعيان‌ را مجبور به‌ انكار تحريف‌ قرآن‌ كرد اين‌ بود كه‌، از آنان‌ قرآن‌ مورد ادعايشان‌ خواسته ‌شد تا بتوان‌ آنرا با قرآن‌ موجود مطابقت‌ داد و صحت‌ مدعايشان‌ را به‌ اثبات‌ رساند. زيرا فايده‌ قرآني‌ كه‌ به‌ زعم‌ ايشان‌ از 1300 سال‌ قبل‌ در سرابي‌ نزد امام‌ مهدي‌ است‌، چيست‌؟ آيا نه‌ اينكه‌ قرآن‌ رهنماي‌ انسانها و مايه‌ هدايت‌ مردم‌ است‌؟ اصولاً هدف‌ باريتعالي‌ از نزول‌ قرآن‌ چه‌ بوده‌ است‌؟ آيا با افسانه‌ سازيها مي‌توان‌ ره‌ به‌ جايي‌ برد و آيا زياني‌ بزرگتر از اين‌براي‌ مردم‌ مي‌توان‌ تصور نمود كه‌ خداوند كتاب‌ خود را براي‌ مدتي‌ طويل‌ از امت‌ اسلامي‌ پوشيده‌ نگه‌ دارد؟!
دومين‌ موردي‌ كه‌ موجب‌ شده‌ شيعيان‌ دست‌ از ادعاي‌ تحريف‌ قرآن‌ بردارند اين‌ حقيقت‌ است‌ كه‌ خلفاء ثلاثه‌ ( ابوبكر،عمر، عثمان‌ (رضي‌ الله عنهم‌) ) پيوسته‌ در كليه‌ امور با حضرت‌ علي‌ (رض‌) مشورت‌ مي‌كردند و ايشان‌ هرگز از راهنمايي ‌و ارشاد دريغ‌ نداشته‌ و تا لحظه‌ وفات‌ مشاور و راهنماي‌ آنان‌ بوده‌اند. كما اينكه‌ به‌ گواهي‌ تاريخ‌ حضرت‌ عمر (رض‌) باكمال‌ افتخار اين‌ حقيقت‌ را عنوان‌ نموده‌اند كه‌: لولا علي‌ لهلك‌ عمر. بنابراين‌ اگر قرار بود كه‌ تحريفي‌ در قرآن‌ صورت‌گيرد، علي‌ (رض‌) اولين‌ شخصي‌ بودند كه‌ از آن‌ مطلع‌ شده‌ و به‌ شدت‌ از آن‌ جلوگيري‌ مي‌نمودند. با توجه‌ به‌ اينكه‌حضرت‌ علي‌ (رض‌) نسبت‌ به‌ هيچ‌ آيه‌اي‌ از قرآن‌ اظهار شك‌ و ترديد ننموده‌اند، پس‌ قرآن‌ موجود همان‌ قرآن‌ مورد تاييد ايشان‌ مي‌باشد.
سومين‌ موردي‌ كه‌ باعث‌ انكار تحريف‌ قرآن‌ توسط‌ اين‌ گروه‌ از شيعيان‌ شده‌ اين‌ است‌ كه‌ اصولاً عقيده‌ تحريف‌ كتاب‌ خدا براي‌ پيروان‌ تشيع‌ زشت‌ و غير قابل‌ قبول‌ است‌.
همين‌ موارد و دلايل‌ است‌ كه‌ باعث‌ شده‌ تا برخي‌ از شيعيان‌ و زعماي‌ ايشان‌ با توسل‌ به‌ تقيه‌ تحريف‌ قرآن‌ را انكار كنند. تقيه‌اي‌ كه‌ شيعيان‌ به‌ آن‌ معتقدند، اظهار ظاهري‌ مطلبي‌ است‌ كه‌ قلباً به‌ آن‌ معتقد نمي‌باشند.
مراجع‌ مخالف‌ شيعي‌ كه‌ معتبرترين‌ آنها همان‌ كافي‌ مي‌باشد، با توسل‌ به‌ روايات‌ واهي‌ و خيالپردازيها سعي‌ در اثبات‌ تحريف‌ قرآن‌ داشته‌، مداوماً و علناً به‌ چاپ‌ رسيده‌ و بين‌ مردم‌ توزيع‌ مي‌شوند. تاكنون‌ هيچ‌ يك‌ از سردمداران‌ مذهي ‌تشيع‌ كه‌ داعيه‌ اسلام‌ ناب‌ محمدي‌ را دارند كوچكترين‌ مخالفت‌ و اقدامي‌ جهت‌ جلوگيري‌ از چاپ‌ و نشر اين‌ كتب ‌بعمل‌ نياورده‌اند. كما اينكه‌ مردم‌ را نسبت‌ به‌ آنچه‌ در اين‌ كتب‌ پيرامون‌ تحريف‌ قرآن‌ آمده‌ آگاه‌ نكرده‌ و آنان‌ را از اين ‌معضل‌ خطير بر حذر نمي‌دارند.
بنابراين‌ در حاليكه‌ كتابهاي‌ مرجع‌ شيعي‌ سعي‌ در القاء عقيده‌ تحريف‌ قرآن‌ دارند و پيوسته‌ چاپ‌ شده‌ و در دسترس‌ عموم‌ قرار مي‌گيرند و در حوزه‌هاي‌ علميه‌ به‌ آخوندها آموزش‌ داده‌ مي‌شوند، آيا شيعيان‌ نبايد اندكي‌ در فكر بازنگري ‌آنچه‌ به‌ ايشان‌ مقدس‌ نمايانده‌ شده‌ است‌ باشند؟
     
  
مرد

 
جناب موهان از ویکی پدیا نقل میکنم که قبولش داری یه سایت سکولاره!

عمر بن خطاب (به عربی: ابو حفص عمر بن الخطاب بن نفیل بن عبد العزی) که در میان اهل تسنن به عمر فاروق نیز معروف است، از صحابه محمد و قدرتمندترین خلیفه در میان خلفای راشدین و نیز یکی از بزرگ‌ترین و تاثیرگذارترین فرمانروایان مسلمان در تمام طول تاریخ می‌باشد.[۱] دوران خلافت وی از ۲۳-۱۳ هجری/۶۴۴-۶۳۴ میلادی است[۲] وی دومین خلیفه از خلفای راشدین بود که تحت فرمان او، سپاهیان عرب، سرزمین بین‌النهرین و سوریه را فتح نموده و نیز استیلای بر ایران و مصر را آغاز کردند.[۳] در منابع به طور ضد و نقیض و بعضا اغراق گونه در باره وی سخن رانده شده اما آنچه مسلم است آن است که وی فردی سخت گیر، قاطع، نسبتا خشن و وقف اسلام و قرآن و محمد بوده است. به نظر می رسد که وی پیش و پس از خلافت، یک خط مشی و برنامه سیاسی مستمری را دنبال می کرده است.[۲]
-----------------
اسلام آوردن و فعالیتها در زمان محمد
عمر در ابتدا از دشمنان نهضت اسلام بود. پس از اینکه آیاتی از قرآن از خواهرش فاطمه و شوهرش سعید بن زید شنید، اسلام آورد و تمام توان خود را در این راه به کار گرفت. به خاطر کارهای عمر در اسلام، به وی لقب پولس اسلام را داده‌اند. گرچه تنها وجه اشتراک عمر و پولس، تبدیل شدن آنها به یک مدافع سرسخت دینی که قبلا با آن می‌جنگیدند بوده‌است. سن عمر در هنگام مسلمان شدن را ۲۶ سالگی دانسته‌اند که چهار سال پیش از هجرت محمد در سال ۶۲۲ میلادی، بوده‌است. عمر پیش از اسلام از طرف پدر جزو قبیله کوچکی از قریش (عدی بن کعب) و از طرف مادر جزو بنی مخزوم بود و جایگاه آن چنانی ای نداشت (گرچه ممکن است سعی کرده باشد که جایگاه خود را ارتقا دهد)، اما پس از هجرت به مدینه یکی از فرماندهان اسلام گردید و بیشتر نقش مشاوره‌ای داشت تا نقش یک سرباز. با وجود اینکه در جنگهای بدر و احد و دیگر غزوات حضور داشت، اما در منابع چیزی در مورد جنگاوری اش، همانند علی و دیگر صحابه، نقل نشده‌است. عمر مدعی بود که سه آیه از قرآن در شان او نازل شده‌است (۱۲۵ بقره، ۵۳ احزاب، ۶ واقعه).[۲]

ازدواج محمد با دختر او حفصه در سال ۶۲۵ میلادی، نشانگر مقام و رتبه عمر در سرزمین عربستان بود. پس از مرگ محمد، او نقش بسیار مهمی در آشتی دادن و جلب موافقت و بیعت مسلمانان اهل مدینه، در پذیرفتن ابوبکر که اهل مکه بود، به عنوان جانشین محمد ایفا کرد.[۴]

با وجود اینکه عمر و ابوبکر شخصیتا با هم متفاوت بودند، اما شباهت هر دو در مورد اینکه هر دو پدر زن محمد بودند، جای هیچ گونه حسادت را بین این دو باز نمی‌کرد. عمر بدون شک از مغزهای متفکر گروه نزدیک به محمد بوده‌است. دانشنامه اسلام به نظری از لامنز اشاره می‌کند که وی بر این باور است که ابوبکر، عمر و ابوعبیده بن جراح، مثلثی را تشکیل می‌دادند که محمد را در انحصار خود می‌گرفتند و بر رای وی چه به طور مستقیم و چه به طور غیر مستقیم از طریق دخترانشان، عایشه بنت ابوبکر و حفصه بنت عمر تاثیر داشتند. اما دانشنامه اسلام این نظر را در حالت کلی رد می‌کند و معتقد است که عمر نه در زمان محمد و نه در زمان ابوبکر نمی‌خواسته نگاهها را به سمت خود منعطف کند.[۲]

دوران خلافت ابوبکر
پس از مرگ محمد در ۱۱ هجری/۶۳۲ میلادی، عمر در اخذ رای برای ابوبکر نقشی اصلی داشت. در زمان خلافت ابوبکر، وی نزدیک به مسند قدرت ابوبکر بود و در مواقعی حتی بیشتر و سرسخت تر از خود ابوبکر، مدافع وی بود.[۲]

حمله عمر به خانهٔ علی
نوشتار اصلی: واقعه خانه فاطمه
حمله به خانه فاطمه زهرا، «حَرق دار» به واقعه‌ای اشاره می‌کند که ابوبکر پس از انتخاب شدن به عنوان خلیفه مسلمانان به همراه عده‌ای از همراهان از جمله عمر به قصد گرفتن بیعت به خانه علی می‌رود و در آنجا با مقاومت علی و فاطمه روبرو می‌شود. حتی اگر به این حادثه شاخ و برگ داده شده باشد و جزئیاتی ساختگی به آن افزوده شده باشد این داستان بر مبنای واقعیت است[۵]

خلافت
پس از مرگ ابوبکر در ۱۳ هجری/۶۳۴ میلادی، وی خود را به خلافت مسلمانان منصوب نمود. مساله اینکه آیا ابوبکر وی را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد یا نه، مورد بحث تاریخ نگاران و حقوق دانان بوده‌است. لوی دلا ویدا و کائتانی معتقدند که عمر به سنت قدیمی اعراب، خلافت را به صورت دوفاکتو (رسمی و شرعی) با حمایت صجابه از آن خود کرد. کائتانی همچنین معتقد است که عمر چه قبل و چه بعد از خلافت با اشراف مکه مانند آل امیه روابط حسنه داشته و به سمت آنها تمایل داشته‌است. اما مادلونگ نظر دیگری دارد و معتقد است که برخی افراد قریش مانند خالد بن ولید که در زمان ابوبکر والی بوده‌اند، مخالف خلافت عمر بوده‌اند و از آنجایی که ابوبکر به عمر وابستگی قابل توجهی داشت، چاره‌ای نداشت که عمر را به خلافت بعد از خودش برگزیند.[۲]

عمر پس از ابوبکر در سال ۶۳۴ میلادی، به خلافت مسلمین رسید و نخستین کسی بود که لقب «امیرالمومنین» را برای خود برگزید.[۶]

ازدواج عمر با دختر علیجستار وابسته: ام‌کلثوم دختر علی
علی دخترش ام کلثوم را به ازدواج عمر درآورد.[۷]

فتوحات در زمان عمروقتی که عمر به خلافت رسید، فتوحات مسلمانان آغاز گردید و توانستند شام، عراق، الجزیره، ایران و کشورهای دیگر را فتح کنند. دانشنامه اسلام بر این باور است منابع عربی عموما تمایل دارند که نقش فرماندهی و کنترل عمر را در این فتوحات، بیشتر از حد سیاسی و فنی که ممکن بود، بالاتر نشان دهند، اما در عین حال معتقد است که عمر هوش بالایی در امور استراتژیکی و سیاسی داشته‌است. وی با خالد بن ولید با شدت برخورد کرد همچنان که در دوران خلافت ابوبکر، با خالد بن سعید بن عاص این چنین کرده بود. عمر افرادی مانند ابو عبیده بن مسعود و سعد بن ابی وقاص را که پشتوانه قبیله‌ای محکمی نداشتند و جزو قبایل پایین به حساب می‌آمدند و ترسی از آنان به جهت ایجاد یک حکومت مستقل در مناطق فتح شده نبود، را به فرماندهی منصوب کرد. عمر همچنین افرادی از قبایل اشرافی مکه را به کار حکومت گماشت. مثلا معاویه بن ابوسفیان را در سال ۱۸ هجری/۶۳۹ میلادی جانشین برادرش یزید در امارت شام نمود. وقتی که عمرو عاص در فتح مصر پیش دستی نمود، وی به نشانه یک تدبیر سیاسی، حق عمرو را در امارت آنجا محفوظ داشت، اما با این وجود، زبیر را به آنجا فرستاد تا بر عمرو نظارت داشته باشد. اما عمر، صحابیون برجسته و طراز اول را به امارت هیچ جایی نگماشت و آنها را در نزد خود در مدینه نگهداشت و بر آنان نظارت می‌کرد. با این وجود از غنایم سرزمینهای فتح شده عراق و شام، به آنان اموالی می‌داد.[۲]

در حالی که فتوحات رو به پیشرفت بود، عمر اکثرا در مدینه ماند. اما یک بار خود وی به شام رفت. تاریخ این سفر در منابع بین سالهای ۱۷-۱۵ هجری/۸-۶۳۶ میلادی ذکر شده است. در منابع در مورد این سفر، روایات گوناگونی آمده است. عمر در جابیه توقف نمود و در آنجا با فرماندهان خود مشورت نمود. بر طبق برخی روایات پیکی از اورشلیم (بیت المقدس) به وی رسید که حاکی از آن بود که با ضمانت عمر، پیمان نامه ای بین وی و مردم آنجا برقرار شود. برخی روایات می گویند که عمر به اورشلیم رفت و در آنجا مردم، تسلیم وی شدند. باس نشان داده است که اورشلیم باید یک سال قبل از آن تسلیم شده باشد و این روایات گوناگون باید در مورد مراحل اسلامی سازی شهر اورشلیم و تبدیلش به بیت المقدس مربوط باشد. پس از تسلیم مردم آنجا، عمر در آنجا پیمان نامه ای میان مردم اورشلیم و مسلمانان نوشت که در آن حقوق و وظایف هر دو گروه مشخص شده بود که به عهد عمر معروف است. دانشنامه اسلام می نویسد که این پیمان نامه، الهام بخش نسلهای بعدی شده و به عنوان وجهه ی مناسب از عمر محسوب می گردد و هیچگاه به اندازه زمان عمر، گروههای سیاسی مسلمانان به این حد از استحکام نرسیده بودند.[۲]

در زمان عمر، زندگی مسلمانان دستخوش تغییرات اساسی گردید. مسلمانان در مناطقی که فتح می شدند، همان ساختار اداری پیشین و سکه رایج، اعضای دربار و زبان رسمی آن منطقه را ادامه می دادند. اما مدتی بعد دیوانی تشکیل شد که نام تمامی کسانی که از مستمری های نظامی بهره می گرفتند، در آن ثبت می گردید. در توزیع درآمدها در این دیوان، به سابقه مسلمانان در اسلام و قدرت قبیله ای شان توجه می گردید. (البته گاهی اوقات معیار قدرت قبیله ای با میزان درآمد اختصاص یافته رابطه معکوس داشت). تاسیس دیوان به عمر نسبت داده می شود و سیاستی بود که بیشتر برای اهل سواد عراق تدوین شده بود. اما دلایل دیگری هم داشت. مانند جلوگیری از اقامت پراکنده اعراب به صورت قبایل اشرافی در مناطق فتح شده جدید. عمر دوست داشت مسلمانان به جای اینکه در شهرها یکجا جمع گردند، هر لحظه آماده لشکر کشی باشند و هر کدام از آنان نقش یک سرباز را داشته باشد و ضمنا از عطاهای غنایم مناطق فتح شده نیز بهره مند گردند. بنابراین، مردمی که مناطقشان فتح شده و مسلمان نشده اند، مال و جانشان محافظت شود و بتوانند فرایض دینی خود را انجام دهند و در کنار آن، این شهرها بتوانند به عنوان منبع درآمدی برای نسلهای بعدی مسلمانان حساب گردند. پایه گذار فلسفه مالکیت زمین به عمر نسبت داده می شود. وی پادگانهای نظامی نیز تاسیس کرد که بعدا مبدل به شهرهای آبادی گردیدند. گرچه نسلهای بعدی مسلمانان باعث پیشرفت تشکیلات اداری و حقوقی گردیدند اما ایده اولیه خدمات نظامی، مالیات و پاسبانی مناطق به عمر منسوب می گردد.[۲]

نحوه حکومت داری عمر
همهٔ انتصاب‌ها از طریق نوشته ابلاغ می‌شد. و همراه حکم انتصاب شیوه و راهنمای حکومت داری نیز برای والیان ابلاغ می‌شد که آنها ملزم بودند آن را در مسجد هنگام تحویل گرفتن مقام خود برای مردم بخوانند.[۸]

از کارهای دیگر عمر می‌توان به تاسیس دستگاه قضایی، تاسیس تقویم جدید اسلامی (مبدا تاریخ هجرت محمد) و کارهای مذهبی و مدنی دیگری در زمینه‌هایی مانند نماز، حج، روزه، مجازات کیفری و تقریبا تمامی زمینه‌ها، می‌توان نام برد. البته نمی‌توان درستی قطعی اینها را از لحاظ تاریخی، تعیین نمود، ولی چیزی که مشخص است این است که عمر، در تمامی این کارها نقش اصلی داشته‌است. دربارهٔ نقش وی در جمع آوری قرآن، بحث است، اما می‌توان گفت که وی نقش مهمی در این زمینه داشته‌است. عمر همچنین دستور داد که تمامی مسیحیان و یهودیان مناطق نجران و خیبر از آنجا خارج شوند و به غیر مسلمانان ۳ روز ملهت داد که به حجاز بروند و آنجا مقیم گردند.[۲]

مقام خلافت که در زمان ابوبکر، تنها به معنی جانشینی محمد تلقی می گردید، در دوران عمر، رنگ قاطعیت و اعتبار نیز به خود گرفت و عمر عنوان امیر المومنین را برای اولین بار در مقام خلافت به کار برد. منابع حاکی از آن هستند که عمر، به خلافت به دیدی فراتر از آنچه که در مفهوم اسلامی اش تعریف شده می نگریست . می توان دوران حکومت وی را به قدرتی کمتر از پولس و قدرتی بیشتر از یحیی تشبیه نمود. دانشنامه اسلام بر این باور است که عمر معتقد به اختیاراتی در مقام خلافت بود که تهدیدی برای جایگاه واحد و دست نیافتنی محمد در اسلام بود و از حد اختیارات محمد تجاوز می کرد. احتمالا این مهم از حدیثی ناشی می شود که محمد در آن گفته است اگر پیامیری بعد از من نازل می شد، آن شخص عمر بود. لقب فاروق که به عمر نسبت داده شده به معنای جدا کننده حق از باطل است. ساچاو و لوی دلا ویدا معتقدند که ارتباطی بین کلمه عربی فاروق و کلمه سریانی پاروکا وجود دارد که در زبان های سامی به مفهوم منجی است. این دو محقق بر این باورند که کلمه فاروق با مفاهیم کتبهای آسمانی ادیان اهل کتاب خصوصا دین یهود در ارتباط است. این لقب که گفته می شود توسط محمد به وی داده شده و احتمالا مربوط به زمان ورود عمر به اورشلیم می شده و مفهومی منجی گونه به خود گرفته است.[۲]

مردم می توانستند با عمر بدون واسطه صحبت کنند و وی در این زمینه خود را با مردم برابر می دانست. با این وجود وی دوست داشت که اعتبار خود به عنوان خلیفه را داشته باشد و مردم از وی حساب ببرند و حرمت وی را نگهدارند. وی سخت گیر و انعطاف ناپذیر بود و در خیلی روایات، با شلاق خاطیان را تنبیه می نمود. وی هنگامی که به جابیه رفته بود، وقتی دید که فرماندهان مسلمانان برای وی پارچه ابریشمی پیشکش کرده اند، به سوی آنان سنگ پرتاب کرد. سخت گیری و خشونت وی به حدی بود که علی و دیگر صحابه به مخالفت وی پرداختند و روش آرامتری از وی داشتند.[۲]

دانشنامه اسلام می نویسد عمر را می توان خلیفه ای نامید که سهم بسیار موثری در تشکیل یک قالب اجتماعی و سیاسی به امت اسلام داشته است. اما گسترش ناگهانی قلمرو اسلام، خطراتی را نیز برای آن به دنبال داشت. مسائل مختلف و چالشهای متعددی، جامعه اسلامی را تهدید می کرد مانند رابطه بین انصار و مهاجرین، آرزوهای اشراف مکه، بروز حس حسادت بین فاتحین سرزمینهای جدید، مهاجرت اعراب به این سرزمینها و اینکه آیا این اعراب که در میان این سرزمینهای وسیع پراکنده شده اند، از دولت مرکزی مدینه تمکین می کنند یا نه. دونر معتقد است که این مساله با اعمال قدرت بر روی قبایل حل می شده و اتحاد امت حفظ می شده است. با این حال مادلونگ معتقد است که امت دچار تفرقه زیادی شد. تنش های زیادی در امت اسلامی به وجود آمد که عواقبش بر سر عثمان آمد.[۲]

قتل عمر
ظاهرا عمر زیاد به مساله خلافت بعد از خودش فکر نمی کرده است. اما ممکن بود وی به ابوعبیده بن جراح نظر مساعده داشته باشد. اما ابوعبیده در سال ۱۸ هجری/۶۳۹ میلادی بر اثر طاعون درگذشت. سرانجام عمر در سن ۵۳،۵۵،۶۰،۶۱ یا ۶۳ سالگی در ۲۶ ذی الحجه ۲۳ هجری/۳ نوامبر ۶۴۴ میلادی توسط پیروز نهاوندی یا ابولؤلؤ[۹] غلام مسیحی مغیره بن شعبه والی بصره،[۲] با ۳ یا ۶ ضربه با خنجر ۲ سر [۹] کشته شد. انگیزه این قتل این بود که ابولؤلؤ در مورد مالیات سنگینی که مغیره بن شعبه از وی خواسته بود به عمر شکایت برد اما شکایت فایده ای نداشت. کائتانی در این زمینه بر این باور است که ابولؤلؤ وسیله ای برای توطئه قتلی از سوی صحابیونی چون علی، طلحه و زبیر بوده است و عبید الله بن عمر (که در جنگ صفین در سال ۳۷ هجری کشته شد) به این توطئه معتقد بوده اما دست به عملی دیوانه وار زده است. دانشنامه اسلام معتقد است محققانی چون لاوی دلا ویدا و مادلونگ نشان داده اند که این دیدگاه کائتانی را بی پایه و اساس است.[۲]

عمر هنگامی که در بستر مرگ بود، دستور داد شورایی برای تعیین خلیفه بعدی تشکیل شود. پس از بحث و مناقشه بسیار، عثمان بن عفان به خلافت پس از وی منصوب گردید. آنچه که از روایات بر می آید این است که عمر بر روی دو مطلب شورا و سابقه تاکید داشته است و البته بین این دو مطالب تناقضاتی وجود دارد. دانشنامه اسلام معتقد است، عمر با اینکه ایده برابری بین مسلمانان را تبلیغ می نمود، اما در هنگام تقسیم درآمدها و پستها به گروه خاصی توجه می کرد.[۲]

دیدگاهها درباره عمر

در دیدگاه شیعیان، عمر به خاطر اینکه با خلافت علی مخالفت کرده است، به دیده نفرت نگریسته می شود. اما اهل سنت وی را نه تنها به عنوان یک حاکم قدرتمند بلکه به خاطر تقوایش می ستایند. در احادیث اهل سنت، حدیثهایی از محمد و خود عمر و بعضا به روایت عبدالله بن عمر آمده که می گویند عمر بر مسائل شرع اسلامی تسلط داشته است. در روایات سخنانی به عمر منسوب می شود که در قرون بعدی مورد بحث قرار گرفته و مثالی از مواردی است که ممکن است در قرون بعدی به وی نسبت داده شده باشد و می توان آنها را درونی کردن هنجارها نامید. مانند مطالبی که در مورد نیت بیان کرده است. البته نصیحتهایی که وی به مسلمانان می کرد حاکی از آنکه از الگوی زندگی خودش که همراه با ریاضت بود، پیروی کنند را احتمالا نمی توان انکار کرد. با وجود اینکه وی برخی لذایذ را بر خود حرام می کرد، فردی فعال و قوی دانسته شده و زندگی زاهدانه افراطی را تقبیح نموده به این علت که تنبلی و وابستگی انسان را به دنبال دارد. سخنانی از وی در منابع آمده که گفته مرگ را در حین کسب روزی حلال، بر جهاد در راه خدا ترجیح می دهد. در میان خلفای راشدین، در زندگی عمر نوعی فقر و ساده زیستی نمادین به چشم می خورد.[۲]

در دیدگاه اهل سنت در قرن امروزی، کماکان عمر به عنوان یک الگو و رهبر دمکرات مطرح است و هنوز در میان آنان به عنوان یک رهبر زاهد و با شکوه تلقی می گردد.[۲]

محمد تیجانی بر این باور است که تکتف در نماز یعنی دست بسته ایستادن که بنا بر گفتهٔ برخی از عمر شروع شده‌است.[۱۰]

پانویس

↑ Ahmed, Nazeer. Islam in Global History: From the Death of Prophet Muhammad to the First World War. American Institute of Islamic History and Cul, 2001. ص 34. ISBN ۰-۷۳۸۸-۵۹۶۳-X.
↑ ۲٫۰۰ ۲٫۰۱ ۲٫۰۲ ۲٫۰۳ ۲٫۰۴ ۲٫۰۵ ۲٫۰۶ ۲٫۰۷ ۲٫۰۸ ۲٫۰۹ ۲٫۱۰ ۲٫۱۱ ۲٫۱۲ ۲٫۱۳ ۲٫۱۴ ۲٫۱۵ ۲٫۱۶ ۲٫۱۷ ۲۰۰۰ and Bonner, ʿUmar (I) b. al-K̲h̲aṭṭāb, 10:‎ 818-21.
↑ ʿUmar I. (۲۰۰۹). In Encyclopædia Britannica. Retrieved February ۱۱, ۲۰۰۹, from Encyclopædia Britannica Online
↑ عمر اول، دانشنامه بریتانیکا
↑ Veccia Vaglieri, L. "Fatima." Encyclopedia of Islam, Leiden, Vol. 2, The Netherlands: Brill, ISSN ۱۵۷۳-۳۹۱۲, Page 844-850
↑ عمر اول، دانشنامه بریتانیکا
↑ Nasr, Seyyed Hossein. "Ali". Encyclopædia Britannica Online:Ali and the first caliphs
↑ The Cambridge History of Islam, ed. P.M. Holt, Ann K.S. Lambton, and Bernard Lewis, Cambridge ۱۹۷۰
↑ ۹٫۰ ۹٫۱ Pellat, Ch. “ABŪ LOʾLOʾA”. Iranica. July 19 2011. Retrieved 2012-07-25.
↑ دکتر تیجانی در دو کتاب «اهل سنت واقعی» و «از آگاهان بپرسید» ابعادی از زندگی عمر را از منابع سنی مورد مطالعه قرار داده است
     
  
مرد

 
ویکی قبول است

حالا روایت عمر رو ابوبکر رو خوندید حالا ماله حضرت علی رو هم بخونید و ببینید کی لیاقت ییشتری دارد برای امامت بعد پیامبر


علی بن ابی‌طالب (۱۳ رجب سال سی‌ام عام‏‌الفیل – ۲۱ رمضان سال ۴۰ هـ.ق)، امام اول تمامی فرقه‌های شیعه - که آن ها از وی با عنوان امام علی یاد می کنند - و خلیفهٔ چهارم از خلفای راشدین، پسرعمو و داماد محمد پیامبر اسلام است.[۱] وی همسر فاطمه و پدر حسن، حسین و زینب است.[۲][b]

مسالهٔ حق وی در خلافت پس از محمد، منجر به شکاف اصلی میان مسلمانان و تقسیم آنان به دو گروه شیعه و سنی شد.[۳] محمد در بازگشت از حجةالوداع عبارت «هر که من ولی او هستم، این علی ولی او است.» را به زبان آورد؛ اما مقصود این عبارت مورد اختلاف شیعه و سنی قرار گرفت. شیعیان بر این اساس معتقد به نصب امامت و خلافت در خصوص علی شدند و اهل سنت آن را به معنای دوستی و محبت علی تفسیر می‌کنند.[۴][۵][/b]



پیامبر برای دوستی علی از همه بیعت گرفت و بعدش عمر رفت در خونه رو اتش زد و حضرت علی را با اون وضع طناب بسته شده بیرون اوردو زهرا را کتک زد ((ابی ها نوشته من است ))



پس از مرگ محمد و در ماجرای انتخاب جانشین او، جمعی از انصار در سقیفهٔ بنی‌ساعده گرد هم آمدند و بعد از مشورت با یکدیگر سرانجام تصمیم بر خلافت ابوبکر گرفتند.[۶] علی بن ابی‌طالب در ابتدا از بیعت با ابوبکر سرباز زد؛ ولی سرانجام پس از شش ماه با ابوبکر بیعت کرد.[۷]

علی در دوران خلافت سه خلیفهٔ اول در جنگ‌ها شرکت نمی‌کرد[۸] و جز در انتخاب خلیفهٔ سوم فعالیت سیاسی نداشت. البته هر گاه خلفای سه گانه می‌خواستند، در امور دینی، قضایی و سیاسی به آنها مشورت می‌داد.[۹]

پس از کشته شدن عثمان، او به عنوان چهارمین خلیفهٔ مسلمانان برگزیده شد. دوران خلافت وی با جنگ‌های داخلی میان مسلمانان و شورش ایرانیان هم زمان بود. او سرانجام در مسجد کوفه به ضرب شمشیر یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی کشته شد.[۱۰]

منابع برای تاریخ‌نگاری زندگی علی

دربارهٔ زندگانی علی، گزارش‌های فراوانی در متون تاریخی آمده‌است؛ چنانکه مورخان اسلامی پس از محمد، بیشترین حجم مطلب را به زندگی او اختصاص داده‌اند.[
۱۱] از این جهت که شخصیت علی برای مسلمانان (اعم از شیعه و سنی) دارای اهمیت مذهبی، سیاسی، فقهی و روحانی است، زندگی او به طرق مختلف تحلیل و تفسیر شده و اسناد تاریخی موجود نیز تحت تاثیر ملاحظات فرقه‌ای قرار گرفته‌است.[۱۲] بسیاری از منابع اولیهٔ اسلامی تا حدی نسبت به علی رنگ تعصب - در برخی موارد مثبت و در برخی موارد منفی - به خود گرفته‌است.[۱۳]

بخشی از منابع برای تاریخ‌نگاری زندگی علی مشابه منابع برای تاریخ‌نگاری زندگی محمد مانند قرآن، ابن هشام، واقدی و طبری است.

دانشمندان غربی پیشین، غالباً به روایات و گزارش‌های گرد آمده در دوره‌های بعد از اسلام متمایل بودند که شیعه و سنی با توجه به مواضع مذهبی‌شان بیشتر به روایت آنها علاقه داشته‌اند. برخی محققان بر این باورند که این روایات، ساختگی هستند. این دیدگاه سبب شده که بسیاری از روایات قطعی نیز به علت متواتر بودنشان در دوره‌های بعد از اسلام، جعلی تلقی شوند. لئون کائتانی گزارش‌های تاریخی منسوب به ابن عباس و عایشه را عمدتاً ساختگی می‌پندارد؛ در حالی که روایات بدون سند گزارش شده توسط تاریخ‌نویسان اولیه مانند ابن اسحاق را معتبر می‌داند. ویلفرد مادلونگ این دیدگاه را که تنها روایت شدن در «منابع اولیه» را ملاک درستی روایات بدانیم و بخش اعظمی از روایات را به بهانهٔ اینکه بعدها توسط شیعه و سنی نقل شده‌اند، جعلی تلقی کنیم، رد کرده‌است. به گفتهٔ وی، این دیدگاه کائتانی بی‌اساس است. مادلونگ و برخی از مورخان، روایات نقل شده در دوره‌های بعد را به خودی خود رد نمی‌کنند؛ بلکه ملاک آنها برای درستی این روایات، سازگار بودن آنها با دیگر حوادث روایت شده‌است.[۱۴][نیازمند تایید منبع]

هنگامی که مقاله و مقاله نویسی بین مسلمانان جا افتاد، جزوه و مقالات متعددی بین سالهای ۷۵۰ و ۹۵۰ میلادی نوشته شد. به گفتهٔ رابینسون، حداقل ۲۱ گزارش مجزا دربارهٔ نبرد صفین تشکیل شده‌است. ابومخنف، یکی از نویسندگان مشهور این دوره بود که سعی کرد تمام این گزارشها را جمع‌آوری کند. مورخان قرن ۹ و ۱۰ میلادی روایات در دسترس را جمع‌آوری، انتخاب و مرتب کردند. با این حال، بسیاری از این جزوه‌ها و مقالات وجود ندارد؛ به جز چند تایی که بعداً در آثاری مانند تاریخ الرسل و الملوک محمد بن جریر طبری مورد استفاده قرار گرفته‌اند.[۱۵][نیازمند تایید منبع]




خلافت علی، چهارده معصوم، دوازده امام
ن • ب • و

بر طبق منابع تاریخی قدیمی تر، علی در روز سیزدهم رجب و حدود سال ۶۰۰ میلادی در مکه متولد گردید. پدر وی ابوطالب و مادرش فاطمه بنت اسد است. منابع زیادی، خصوصا منابع شیعه نوشته‌اند که وی تنها کسی است که در خانه کعبه به دنیا آمد. علی از طرف پدر و مادر با محمد خویشاوند است. وقتی پدر محمد درگذشت، ابوطالب که عموی محمد بود، قیم وی گردید. وقتی که مادر محمد درگذشت، فاطمه بنت اسد نقش مادر را برایش داشت.[۱۸] روبرت گلیو می نویسد مسلمان بودن یا نبودن ابوطالب مورد بحث و مناقشه است و وی نمونه خوبی در بحث های دین شناسی پیرامون وضعیت افراد پرهیزگار درگذشته قبل از رسالت محمد است. فاطمه بنت اسد آشکارا اسلام آورد و مورد توجه محمد بود و گفته می شود اولین کسی است که ولایت علی را به رسمیت شناخت.[۱۹]

در هنگام حیات محمد
در مکه
کودکی

زمانی که علی ۶ ساله بود، پدر او ابوطالب، رئیس بنی‌هاشم، دچار مشکل مالی گردید. محمد که خود در کودکی تحت سرپرستی ابوطالب قرار گرفته بود و در این زمان سنش از ۳۰ سال گذشته بود، برای سبک کردن بار عایلهٔ وی به او پیشنهاد کرد که سرپرستی علی را او بر عهده بگیرد. ابوطالب پذیرفت و علی از کودکی در خانه محمد و تحت نظر او قرار گرفت.[۷]
اسلام‌آوردن
یک آینه‌نوشت در خوشنویسی عثمانی در قرن هجدهم که عبارت «علی ولی الله» را در هر دو جهت نشان می‌دهد.
حدیثی که پس از شجاعت و جنگ‌آوری علی در جنگ احد به محمد نسبت داده می‌شود، با این مضمون: «هیچ جوانمردی هم‌چون علی و هیچ شمشیری هم‌چون ذوالفقار نیست.»


هنگامی که محمد اعلام دریافت وحی الهی نمود، علی، که در آن زمان ۱۰ ساله بود، به او ایمان آورد و مسلمان شد.[۲۰][۲۱]طبق گفته مورخین قرون اولیه بعد از اسلام مانند ابن اسحاق[۲۲] و مورخانی چون ابن حزام[۲۳] و محققانی چون جان اسپوزیتو[۲۴] علی اولین فرد مذکری بود که اسلام آورد.

وقتی علی اسلام آورد، ابوطالب گرچه از پرستش خدایان دست نکشید، اما تصمیم علی را پذیرفت و به وی گفت چون محمد تو را به راهی جز درست کاری هدایت نمی‌کند، از محمد پیروی کن و به وی نزدیک باش.[۲۵]

دانشنامه بریتانیکا[۲۶] و جان اسپوزیتو،[۲۴] علی را دومین فرد مسلمان بعد از خدیجه می‌دانند. طبری با برشمردن روایت‌های مختلفی که به ترتیب علی، ابوبکر و زید پسر حارثه را اولین فرد مذکر اسلام‌آورنده معرفی می‌کنند
، تصمیم نهایی در مورد هویت اولین فرد را به خواننده واگذار می‌کند.[۲۷] بر طبق برخی منابع (ابن سعد، طبقات الکبری؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک)ابوبکر اولین مردی بود که مسلمان شد این در حالی است که همین ادعا برای علی و زید بن حارثه هم وجود دارد[۲۸] طبق گفته واسیا واگلیری علی جز اولین ایمان آورندگان بود چه نفر دوم (پس از خدیجه)، چه نفر سوم (پس از خدیجه و ابوبکر) که مورد جدال شیعه و سنی هست.[۷]
از اسلام آوردن تا قبل از هجرت
علنی شدن دعوت محمد

دعوت محمد به اسلام در مکه ۱۳ سال به طول انجامید که از این ۱۳ سال، ۳ سال به طور مخفیانه بوده‌است. در پایان این ۳ سال و در ابتدای دعوت علنی، محمد ۴۰ تن از خویشان و بستگان خود را به میهمانی دعوت کرد. در این میهمانی قسم یاد کرد که اگر خورشید را به دست راستش و ماه را به دست چپش بدهند از دعوت به اسلام دست بر نخواهد داشت. در پایان از خویشانش پرسید چه کسی حاضر است او را در این کار یاری کند و اگر یاری کند جانشین بعد از او خواهد بود اما هیچ یک از بستگانش پاسخ مثبت نداد مگر علی. پیامبر در پاسخ به علی سکوت کرد و برای بار دوم و سوم این درخواست را تکرار نمود که باز با سکوت خویشان و جواب مثبت علی مواجه شد. پس از بار سوم، پیامبر علی را جانشین و خلیفه خود خواند در حالی که در آن زمان، علی نوجوانی بیش نبود و این کار پیامبر باعث تمسخر او در میان خویشاوندانش و طعنه به ابی طالب پدر علی شد که در آن مجلس حضور داشت. بنابراین پیامبر جانشینی اش را مزد یاری کننده اش در استقرار اسلام قرار داد که این مزد در آغاز دعوت علنی به علی وعده داده شد.[۲۹]

در این دوران (۶۱۰ تا ۶۲۲ میلادی) که محمد نخستین وحی‌های خود را دریافت می‌کرد، علی به همراه زید بن حارثه پسر خوانده محمد، ابوبکر از بزرگان قبیله قریش و خدیجه از یاران وفادار محمد بودند. او کمک کرد که هسته اولین جامعه اسلامی شکل بگیرد. در این سالها، وی بیشتر وقت خود را صرف تامین مایحتاج مومنان در مکه به خصوص فقرایشان، با تقسیم دارایی خود میانشان و کمک در امور روزمره آنها می‌نمود.[۳۰]
مهاجرت به مدینه

منابع شیعی و سنی تصدیق می‌کنند که حوادث رخ داده در سال ۶۲۲ میلادی، مهمترین بخش از زندگی محمد را تشکیل می‌دهد. محمد که می‌دانست دشمنانش در حال کشیدن نقشه برای قتل وی بودند، از علی خواست که به جای وی در بسترش بخوابد.[۳۱] شبی که محمد از مکه به مدینه فرار کرد، علی جان خود را به‌خطر انداخت و در بستر محمد خوابید؛[۳۲

]محمد به همراه ابوبکر مخفیانه مکه را ترک کرد و چندین روز بعد به مدینه رسید و این هجرت مبدا تقویم اسلامی گردید. وقتی دشمنان با خنجرهای کشیده وارد خانه محمد شدند، با دیدن علی بسیار شگفت زده شدند و به وی آسیبی نرساندند. علی در انتظار فرمان جدید، چند روز دیگر در کنار خانواده محمد ماند.[۳۳] محمد از علی خواست که اموالی را که قبلا به وی به عنوان یک تاجر امانت داده بودند به صاحبانش باز گرداند و علی این کار را انجام داد. پس از انجام این کار، علی مکه را به مقصد مدینه ترک کرد. در آنجا وی با فاطمه دختر محمد ازدواج کرد.[۳۴] به دستور محمد، علی به قبا در حومه شهر یثرب آمد. بر طبق برخی منابع، علی یکی از اولین کسانی از مهاجرین بود که به مدینه آمد. در این زمان وی ۲۲ یا ۲۳ سال داشت.[۳۵] آیه ۲۰۷ سوره بقره به این امر اشاره دارد[۳۶][منبع آکادمیک]: «از مردم کسانی هستند که جان خود را در راه جلب رضایت خداوند تقدیم می‌دارند و خداوند به بندگان خود رئوف است.».
در مدینه
ازدواج با فاطمه

مدت کمی پس از آمدن علی به مدینه، محمد به علی گفت که خداوند به وی فرمان داده‌است که دخترش فاطمه زهرا را به ازدواج وی درآورد. با اینکه تعدد زوجات مجاز بود، علی در زمان حیات فاطمه، با زن دیگری ازدواج نکرد.[۷] ازدواج علی با فاطمه، دارای اهمیت معنوی خاصی برای تمام مسلمانان است. زیرا به عنوان ازدواجی میان مهمترین شخصیتهای مقدس در طرف محمد تلقی می‌گردد. محمد که تقریبا هر روز به دیدار دخترش می‌آمد، با این ازدواج به علی نزدیک تر گردید و یک بار به وی گفت که تو برادر من در این دنیا و آخرت هستی. پس از مرگ فاطمه، علی با زنان دیگری ازدواج نمود و صاحب فرزندان بسیار دیگری شد.[۳۷] خانواده‌ای که از ازدواج این دو تشکیل شد، مکرراً از سوی محمد مورد ستایش قرار می‌گرفت و محمد از آن در واقعه‌هایی مانند رویداد مباهله و حدیث آل عبا، به عنوان اهل بیت یاد کرد. در قرآن نیز در موارد متعددی مانند آیه تطهیر، از اهل بیت به بزرگی یاد شده‌است.[۳۸][۳۹]
ماموریتهای مهم

علی در این دوران از سوی محمد، چندین ماموریت مهم را عهده دار شد. محمد وی را به عنوان یکی از کاتبان متن قرآن که در دو دههٔ قبلی بر وی وحی می‌شد، منصوب نمود. نقش علی در تدوین نسخهٔ مکتوب قرآن، یکی از مهمترین مشارکتهای وی در اسلام محسوب می‌گردد.[۴۰] پس از هجرت، محمد هنگامی که میان مهاجرین و انصار پیوند برادری می‌بست، علی را به‌عنوان برادر خودش برگزید. علی در سال ۹ هجری مصادف با ۶۳۱ میلادی نویسنده متن صلح حدیبیه بود. در هنگامی که ابوبکر حج را رهبری می‌کرد، محمد سورهٔ «برائت از مشرکان (توبه)» را در سال ۶۳۰ میلادی[۴۱] به وسیلهٔ علی به مکیان ابلاغ کرد.[۴۲] یک سال بعد از آن محمد، علی را برای گسترش تعالیم اسلام، به یمن فرستاد.[۴۳]
در جنگ‌ها

علی، به جز یک جنگ[۴۴] تقریبا در تمام لشکرکشی‌های دوران محمد شرکت داشت. او معمولا علم دار سپاه محمد بود و در دو لشکرکشی (فدک در سال ششم هجری مصادف با ۶۲۸ میلادی[۴۵] و لشکرکشی یمان بسال ده هجرت و مصادف با ۶۳۲ میلادی[۴۶]) فرمانده سپاه اسلام بود.[۷] شجاعت علی در سفرهای نظامی مبدل به افسانه گردیده‌است. وی به همراه حمزه، ابودجانه و زبیر به حملاتش به دشمن شناخته می‌گردد. گفته می‌شود که در جنگ بدر وی به تنهایی بیش از یک‌سوم افراد دشمن را کشت. در سال ۵ هجری/۶۲۷ میلادی، او به دست خود، دشمنانی را که از سوی محمد به مرگ محکوم شده‌بودند، اعدام کرد و به همراه زبیر، بر کشتار قبیله بنی‌قریظه نظارت نمود.[۴۷] او به طور محکم و قاطع در جنگهای احد مصادف با ۶۲۵ میلادی[۴۸] و حنین مصادف با ۶۳۰ میلادی[۴۹] از محمد محافظت کرد. پیروزی مسلمانان در خیبر، که در آن علی در سنگین آهنی ای را به عنوان سپر خود به کار برد، به شجاعت وی نسبت داده می‌گردد.[۵۰]بر طبق روایتی، جبرئیل در این جنگ به محمد صحبت کرده و به شمشیر ذوالفقار که علی از محمد گرفته بود، اشاره کرد و گفت جوانمردی جز علی و شمشیری جز ذوالفقار وجود ندارد. علی با جنگ‌جوی بزرگ قریش، طلحه بن ابی‌طلحه که رجز می‌خواند که هر مسلمانی را که به مصافش بیاید را شکست می‌دهد، جنگید. وقتی که طلحه بن ابی‌طلحه، از علی شکست خورد، با بیان جمله «کرم الله وجهه» از وی تقاضای رحمت کرد. این دعای خیر، یکی از القاب علی گردید که بیشتر توسط اهل سنت به کار برده می‌شود. این عبارت که معمولا با کلمات دیگری همراه می‌گردد، به منظور درود فرستادن و دعای خیر کاربرد دارد.[۵۱]

در یکی از نبردهای تن‌به‌تن وی که با عمرو بن عبدود٬ یکی از پهلوانان بزرگ عرب در جنگ احزاب بود٬ علی با حیلتی بر او پیروز شد.[۵۲][نیازمند منبع آکادمیک]
فتح مکه

در فتح مکه او کسی بود که برای شکستن بت‌های درون کعبه و دیگر بت‌هایی که توسط قبیله‌های اوس و خزرج و طیء پرستیده می‌شد، انتخاب شد.[۵۳]در سال ۶۳۰ میلادی که محمد سرانجام مکه را فتح کرد، وی از علی خواست تا ضمانت کند که این پیروزی بدون خون ریزی خواهد بود. در نتیجه تسلیم اهالی مکه و منع محمد از مسلمانان فاتح از انتقام گیری از مکیان، این عمل صورت پذیرفت. محمد به وی دستور داد تا کعبه را بتهای دوران جاهلیت پاک سازی کند. همچنین علی ماموریت یافت تا کشمکشها را حل و فصل و شورشهای قبایل گوناگون را سرکوب کند.[۵۴]

غدیر خم
نوشتار اصلی: غدیر خم
یک نقاشی که اعلان خلافت علی را توسط محمد در غدیر خم نشان می‌دهد.
سکه‌ای از دوران صفویه که بر روی آن جمله "علی ولی الله" نوشته شده‌است.

هنگامی که محمد از آخرین حج خود در سال ۶۳۲ میلادی باز می‌گشت. خطابه‌ای در مورد علی ایراد نمود که توسط شیعه و سنی بسیار متفاوت تفسیر شده‌است. مطابق با روایت هر دو گروه محمد گفت که علی وارثش و برادرش و کسی است که هر کس پیامبر را به عنوان مولایش (رهبر یا دوست قابل اعتماد) بپذیرد (کلمه مولا مرتبط است با ولایت (با کسر واو) یا وَلایت (با فتح واو) که حکومت، شروع مبادرت، غلبه معنوی و قدرت معنی می‌دهد) باید او را نیز به عنوان مولایش بپذیرد. شیعیان این بیان را به معنی تعیین علی به جانشینی پیامبر و اولین امام می‌دانند. اهل سنت در مقابل تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی می‌دانند و اظهار خواسته‌اش که علی به عنوان پسر عمو و فرزند خوانده‌اش جانشین او در مسئولیت‌های خانوادگی‌اش پس از مرگ شود.[۵۵] بنظر می‌رسد که اولین تاریخ‌نگاری که واقعه غدیر خم را ثبت کرده‌است تاریخ نگار شیعه؛ یعقوبی در نیمه دوم قرن سوم هجری بوده‌است. اهل سنت مدعی هستند که محمد بدون اینکه جانشینی را تعیین کند، درگذشت. تمامی منابع اولیه به گونه‌ای بیان شده‌اند که گویی جامعه مسلمانان مدینه، چیزی در مورد انتصاب علی نشنیده‌اند.[۵۶]

جانشینی محمد
نوشتارهای اصلی: جانشینی محمد و سقیفه

بر اساس کتب شیعه، قبایل عرب که پس از مدتها تفرقه و چند دستگی، به خاطر وجود دین اسلام، متحد و یکپارچه شده بودند، پس از مرگ محمد به خاطر اختلاف نظر در تعیین جانشین وی، دوباره به تفرقهٔ دوران پیش از اسلام برگشتند.[۵۷][نیازمند تایید منبع] در حالی که علی و دیگر نزدیکان محمد مشغول کفن و دفن وی بودند، گروهی از صحابه محمد در محلی به نام سقیفه جمع شدند و دربارهٔ جانشین محمد به بحث و جدل پرداختند. نتیجه این بحث و جدلها، انتخاب ابوبکر به عنوان جانشین محمد شد. این انتخاب باعث مناقشه و درگیری بین هواداران ابوبکر و طرفداران علی گردید. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخص محمد به جانشینی انتخاب گردیده‌است و بنابراین مقام خلافت باید از آن وی باشد.[۵۸][نیازمند تایید منبع]


علی به خاطر خویشاوندی نزدیک و ارتباط صمیمی با محمد، به خاطر دانش فراوان از اسلام از ابتدا و شایستگی در به خدمت گرفتن احکام آن، به شدت شخصاً معتقد بود که بهترین شخص برای جانشینی محمد است. خط مشی‌هایی که توسط ابوبکر و عمر پایه‌ریزی شده بود، از دیدگاه علی بی‌مورد تلقی می‌شد. او به ابوبکر گفته بود که علت تاخیر در بیعت وفاداریش به ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمانان، اعتقاد به ارجحیت تعلق این عنوان به خودش بوده‌است. او این عقیده را هنگامی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت می‌کرد نیز ترک نکرد؛ او که معتقد بود که جانشین به حق محمد است، هنگامی که مطمئن شد که همه از او روی گردانیده‌اند، برای حفظ وحدت اسلام با ابوبکر بیعت نمود. اگر جامعه مسلمانان یا بخش کوچکی از آنان، به او اقبال پیدا می‌کردند، وی دیگر خلافت را تنها «حق» خود نمی‌دانست، بلکه آن را «وظیفه» خود قلمداد می‌کرد.[۵۹]


انصار در سقیفه بنی ساعده از سعد بن عباده حمایت می‌کردند، اما مهاجرین این را نمی‌پذیرفته و خود را از لحاظ خویشاوندی نزدیکتر به محمد می‌دانستند. در میان مهاجرین عده‌ای نیز به سرکردگی علی و شامل زبیر، طلحه، عباس بن عبدالمطلب، مقداد، سلمان فارسی، ابوذر غفاری و عمار بن یاسر، علی را وارث مشروع محمد می‌دانستند. دانشنامه ایرانیکا معتقد است تاریخ نگاران مسلمان اتفاق نظر دارند که بحران موجود در این برهه، توسط سه تن از مهاجرین مشهور به نام ابوبکر و عمر و ابوعبیده برطرف گردید. آنها انصار را جمع کرده و به آنها ابوبکر را تحمیل کردند. حسادت بین دو حزب مهم انصار به نام اوس و خزرج و عدم فعالیت بنی هاشم در تبلیغ نهضتشان، موفقیت این سه تن را تسهیل نمود.[۶۰] دانشنامه بریتانیکا می‌نویسد علی پس از اتمام مراسم تدفین محمد، در یک عمل انجام شده قرار گرفت ولی اعتراضی نکرد.[۶۱] دانشنامه ایرانیکا می‌نویسد که علی و بنی هاشم تا قبل از مرگ فاطمه از بیعت با ابوبکر سرباز زدند. علی بر روی حقش پافشاری ننمود، چرا که تمایل نداشت که امت نوپای اسلام دچار کشمکش گردد.[۶۲]
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
ام‌کلثوم دختر علی ابن ابیطالب و فاطمه زهرا؛ خواهر زینب، حسن بن علی و حسین بن علی است. او در واقعه کربلا از آغاز تا پایان حضور داشت. زادروزش در سال ششم هجری و مرگش چهار ماه و ده روز پس از بازگشت از شام و در مدینه اتفاق افتاد.

ازدواج با عمر

سید حسین نصر در دانشنامه بریتانیکا ازدواج عمر بن خطاب و ام کلثوم را تائید می‌کند.[۱]

عمر بدنبال این بود که علی٬ پسر عموی پیامبر را به خود نزدیکتر کند. او بطور منظم با علی بهمراه سایر صحابه اولیه پیامبر مشورت می‌کرد و بر ازدواج با ام کلثوم دختر علی و نوه پیامبر اصرار می‌کرد.[۲] ام کلثوم٬ که در آن زمان طفلی بود بااین ازدواج مخالفت کرده بود که دلیل آن محتملاً٬ شهرت عمر در برخورد خشن و بی‌ادبانه با زنان خود بود. علی خودش نسبت به این ازدواج بی علاقه بود اما سرانجام بعد از حمایت علنی مهاجرین و انصار از این ازدواج٬ علی تسلیم شد. در ازای این ازدواج علی از عمر خواست تا اراضی ینبع در نزدیک کوه رضوا‌ء را به او ببخشد. عمر اراضی ینبع را به علی بخشید و این زمین‌ها بعدها به فرزندان حسن بن علی رسید.[۲] ویلفرد مادلونگ از دلایل دیگر علاقه عمر به ازدواج با ام کلثوم٬ نوه محمد را٬ رسیدن به سطح اجتماعی کسانی مانند عثمان می‌دانست. زیرا برخلاف عثمان که با دو دختر محمد ازدواج کرد. محمد هیچ‌کدام از دخترانش را به ازدواج عمر و ابوبکر درنیاورده بود. هرچند دختران آنها را به همسری گرفته بود.[۲]آلفرد گیوم می‌گوید که فرزندان حاصل ازدواج عمر و ام کلثوم، زید و دختری (که نامش برای ما ناشناخته است،) می‌باشد.[۳]
درگذشت

پیرامون تاریخ وفات وی اختلاف است. برخی وفات وی رادر حدود سال ۵۰ هجری دانسته‌اند و برخی سید محسن امین درگذشت وی را قبل از سال ۵۴ هجری در مدینه دانسته و مولف اعلام النسا درگذشت وی را چهار ماه پس از بازگشت کاروان اسرای کربلا از شام دانسته‌است.
پانویس
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  ویرایش شده توسط: mohan1978   
مرد

SexyBoy
 
Sachme
mohan1978

شما مگه قوانین انجمن رو نخوندید؟؟؟
اینجا نه جای کل کل هست نه جای توهین درصورت تکرار هر دوتون برای همیشه بن میشید

قوانین

در تمام بحثها و تالارهاى سايت رعايت احترام طرفين و دورى از پرخاش و توهين به همديگر الزامى ميباشد.
در تمامی بحثها (بخصوص سیاسی و مذهبی ) به شدت از توهين و یا آپلود فایلهای توهین آمیز به هر مذهب و مليت و جناح وگروه و ..........خودارى كنيد با متخلفين اين بحثها به شدت برخورد ميشود.
از كش دادن بحثها و به وجود آوردن اختلافات بیشتر در بحثها به شدت خوددارى كنيد در غير اينصورت با تمامى متخلفين اينمورد به شدت برخورد ميشود.
در صورت مشاهده هر گونه تخلف و يا توهين و غيره قبل از اينكه خودتان برخورد كنيد و باعث كش دادن مورد خلاف قوانين شويد حتما به مدير (تاپیك گزارشات) گزارش دهيد در غير اينصورت با هر دو طرف برخورد جدي ميشود.



ali_t4nh44

شما وقتی بلد نیستی تاپیک خودتو مدیریت کنی نباید درخواست تاپیک بدی

این تاپیک برای همیشه بسته شد و ادامه این بحثها در تاپیکهای دیگر مساوی با بن شدن آن کاربران میباشد
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  
صفحه  صفحه 17 از 17:  « پیشین  1  2  3  ...  15  16  17 
مذهب
مذهب

Omar Ebn Khatab | عمر بن خطاب


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA