انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 8 از 17:  « پیشین  1  ...  7  8  9  ...  16  17  پسین »

Omar Ebn Khatab | عمر بن خطاب


مرد

 
ametis: د : جنگ فلسطين :
در اين جنگ ، بازهم جنايت عظيم ديگري اتفاق افتاد كه حقيقتاً از كافر زنديق هم سر نمي‌زند؛ چه رسد به كسي كه خود را خليفۀ خدا در روي زمين مي‌داند .
ابن اثير در الكامل نقل مي‌كند :
مروان ، رماحس بن عبد العزي الكنانيس را بر فلسطين گماشت و او بر ثابت پيروز گشت و بعد از دو ماه در حالي كه به زنجير بسته شده بود ، او را نزد مروان فرستاد ، دست‌ها و پاهاي او و سه فرزندش را قطع كرد و به دمشق فرستاد . در شهر دمشق آنان را در ورودي مسجد قرار دادند .
در كجاي قرآن گفته شده است كه بايد دست و پاي مردم را قطع كرد ؟! مگر نه اين است كه مثله کردن دشمن حرام است ؟!
هـ : تمام مردم شهر را كشتند :
ابن كثير در البداية و النهاية نقل مي‌كند :
آن‌گاه عبد الله و اصحابش را محكم بست و همه يك صدا تكبير گفتند. آنان را به طرف شهر بردند. سپس اعراب از ناحيۀ ديگر شهر تكبير گفتند و مردم شهر در حيرت ماندند و راه فرار را از دهاي كه به طرف دجله بود در پيش گرفتند و با اياد و نمر و تغلب برخورد كردند و آن را به شكلي فجيع كشتند. عبد الله بن معتم با يارانش از در ديگري وارد شد و همه اهل شهر را كشت و كسي از اعراب اياد ، تغلب و نمر سالم نماند ، مگر اين كه اسلام آورد .
كلاه خود را قاضي قرار بدهيد و قضاوت كنيد كه آيا چنين بي‌رحمي‌هاي از مسلمانان كه دينشان دين رحمت و پيامبرشان پيامبر رحمت است ، انتظار مي‌رود ؟
حال ببنيد كه عمر ، پيامبر اسلام را که خداوند او را رحمت اللعالمين معرف کرده بود، چگونه به جهانيان معرفي كرده است . تعجبي ندارد كه پاپ مي گويد : دين اسلام را دين شمشير است . شايد او هم اين روايات را ديده باشد ؟!
سؤال ما از دوستان اهل سنت اين است که : خداوند در كجاي قرآن گفته است كه اگر كسي اسلام را قبول نكرد ، چشمانش را کور کنيد ؟! آيا چنين اعمالي در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم سابقه داشت يا از بدعت‌هاي عمر بوده است ؟
جناب شما با زهم متوسل به روايت هاي بي سند شديد من جواب شما را دادم شما مي خواهي بحث را به انحراف بكشي خب چرا كشور هاي مصر اين روايات را ندارند همه مي دانند مصر هم مثل ايران متمدن بود پس چرا اونا نمي گن كه عمر تاريخ ما رو نابود كرد عمر اينقدر غيرت داشت كه دختر پادشاه رو به پسرش نداد چون پسرشو لايق اين دختر نمي دونست اما اونو به سيدنا حسين داد در اين باره در پست هاي قبلي توضيح دادم
كساني كه اين تايپيك رو ميخونيد آيا عمر كار بدي كرد كه اين دختر رو به حسين داد؟
در ضمن لطفا بعد از اين دروغ پراكني نكنيد.
تن آدمیت شریفست به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بينی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد که همین سخن بگوید به زبان آدميت
     
  
مرد

 
mahmudkhm: فرهنگ اون زمان رو میتونی از تو گل نوشته های بجای مانده از تخت جمشید بدست بیاری!
جالب اینکه اعراب چطور ماهرانه و زیرکانه تمام کتب و آثار ایران اون زمان رو از بین بردن که حتی یک نوشته روی پوست یا یک گل نوشته از دانشمندان ایران اون زمان هم یافت نشد!! یعنی اونها اینقدر زیرک تر و با هوشتر از ایرانیها بودند یا اینکه واقعا ایران اون زمان چیزی نبوده و ما عادت کردیم چون الآن چیزی نیستیم یه گذشته خیالی بسازیم و به رخ دیگران بکشیم !
واقعا دانشمندان ایرانی قبل از اسلام کیا بودند و آثارشون چی بود؟؟؟؟؟؟
اون تخت جمشیدو کی ساخت ؟
ایا مهندسی تو ساختش نبود
اون همه فعالیت تاسیس چاپارخونه و............ بدون کمک دانشمند بوده؟
ارشیمیدوس و ........ دانشمند بودن یا نه؟
ایا اونها هم از اعراب کمک گرفتن؟
اینکه ابوریحان و ابوعلی سینا فارابی و....... دانشمند شدن مدیون اعراب بودن؟
ایا اعراب نمیومدن اینها دانشمند نمیشدن؟
ایا شما منکر عظمت ایران قدیمی؟
وسوال دیگه تو مگه عربی که سنگ اعراب رو به سینه میزنی؟
تو ایرانی نیستی
من منکر اسلام و عظمتش نیستم خودم مسلمونم و بهش افتخار میکنم ولی نمیام به جای اسلام عربهارو گنده کنم و ایرانی رو خوار
چون اسلام دین عربها نبود یه دین کامله و بهتره بگم دینیه که اون وحشی ها رو رام کرد واگر دین اونها بود حق گسترششو ناشتن چرا شما میاین و دین رو به یک قوم نسبت میدین
اگر مردم ایران اون زمان اسلام رو نمیخواستن عربها عددی نبودن ایران رو بگیرین
mahmudkhm: این اتفاقا عادت شیعیانه نه اسلام ، وقتی به بن بست میرسن شروع به بد گویی میکنند! و متاسفانه کم کم این شیوه در پستهای شما به چشم میخوره!
لطف کن جمع نبند
برعکس این عادت زشت شماست که تو بیشتر پست هاتون به شیعه انگ میچسبونی
خودت کم میاری و میگی طرفت کم اورده هیچ فکر کردی چرا هیچ کس باهات بحث ادامه نمیده؟
چون نه منطق داری نه ادب و تو پست های فقط انگ میچسبونی به ادیان دیگه
جالبه که فقط تو این سایت که یک سایت سکسیه میای و فقط تو قسمت مذهبی فعالیت میکنی پیداست ادم عادی نیستی
هر چه کمتر شود فروغ حیات / رنج را جانگدازتر بینی
سوی مغرب چو رو کند خورشید / سایه ها را درازتر بینی . . .
     
  
مرد

 
iraj_mirza: من منکر اسلام و عظمتش نیستم خودم مسلمونم و بهش افتخار میکنم ولی نمیام به جای اسلام عربهارو گنده کنم و ایرانی رو خوار
چون اسلام دین عربها نبود یه دین کامله و بهتره بگم دینیه که اون وحشی ها رو رام کرد واگر دین اونها بود حق گسترششو ناشتن چرا شما میاین و دین رو به یک قوم نسبت میدین
خب من هم همينو ميگم اما هم مذهبي هاي شما فقط حرف هاي آخوند هاي متعصب رو گوش مي كنند.
به خاطر ديدگاهت ازت ممنونم
تن آدمیت شریفست به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بينی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد که همین سخن بگوید به زبان آدميت
     
  
مرد

 
iraj_mirza: اون تخت جمشیدو کی ساخت ؟
هر قسمتی رو یکی از اقوام ساخت بخشی رو یونانیها بخشی از اون رو بابلیها و آشوریها و بخشهای دیگه رو کسان دیگه ولی ایرانیان هیچ جاش رو نساختند و فقط کارفرما بودند

iraj_mirza: اون همه فعالیت تاسیس چاپارخونه و............ بدون کمک دانشمند بوده؟
بابا جون ، نام ببر ، اسم چندتا دانشمند که ما بهشون افتخار کنیم نام ببر یه ریاضی دان یا یه پزشک ماهر یا یه مورخ ، مگه نام بردن سخته شما یکی رو که در حد دانشمندان یونانی باشه اسم ببر
iraj_mirza: اینکه ابوریحان و ابوعلی سینا فارابی و....... دانشمند شدن مدیون اعراب بودن؟
ایا اعراب نمیومدن اینها دانشمند نمیشدن؟
مدیون اعراب نه ، مدیون اسلام بودن!

iraj_mirza: ایا شما منکر عظمت ایران قدیمی؟
خیر ، ولی اونچنان که میگن هم نبودیم!

iraj_mirza: وسوال دیگه تو مگه عربی که سنگ اعراب رو به سینه میزنی؟
تو ایرانی نیستی
من اونچه که میبینم رو بیان میکنم ، ایرانی هم هستم ولی این باعث نمیشه حقایق رو وارونه جلوه داد! ما یک امپراطوری بزرگ بودیم ما منشور کوروش رو نوشتیم ما در ۲۵۰۰ سال پیش صاحب تمدن هم بودیم اما همه اونها گذرا و به قولی فصلی بود و در زمان اومدن اسلام به ایران از اون افتخارات خبری نبود ، چه اگر هنوز امپراطوری قدرتمند بودیم از یه عده عرب به قول ایرانی سوسمار خور پا برهنه شکست نمیخوردیم!
اما اسلام راستین جهان رو از نظر قدرت و علم تسخیر کرد اگر در زمان حکومت هخامنشیان و ساسانیان پا به پای روم و یونان میرفتیم در زمان اسلام راستین گوی سبقت رو از اونها ربویم بطوری که اگه تاریخ نویسان ما قبل از اسلام یونانی و رومی بودند پس از اسلام کتب دانشمندان ما در دانشگاههاشون تدریس میشد

iraj_mirza: چون اسلام دین عربها نبود یه دین کامله و بهتره بگم دینیه که اون وحشی ها رو رام کرد واگر دین اونها بود حق گسترششو ناشتن چرا شما میاین و دین رو به یک قوم نسبت میدین
اگر مردم ایران اون زمان اسلام رو نمیخواستن عربها عددی نبودن ایران رو بگیرین
من هم گفتم دین اسلام توسط اعراب به ایران اومد و این خرافه و دروغه که به زور و با کشتار اومد و دلیلش هم گفته خود شما "اگه مردم اون زمان اسلام رو نمیخواستن عربها عددی نبودند ایران رو بگیرن"

iraj_mirza: خودت کم میاری و میگی طرفت کم اورده هیچ فکر کردی چرا هیچ کس باهات بحث ادامه نمیده؟
من کجا کم آوردم؟!!!

iraj_mirza: چون نه منطق داری نه ادب و تو پست های فقط انگ میچسبونی به ادیان دیگه
کجا و به کی من بی ادبی کردم؟! آدم وقتی تهمت میزنه باید مدرک بیاره!
آیا اینکه شیعیان لعن و نفرین میکنند انگه یا واقعیت؟!مثل اینکه شما اسنادی رو که از کتب خودتون بود و تو قسمت خرافات گذاشتم رو ندیدید؟!

iraj_mirza: جالبه که فقط تو این سایت که یک سایت سکسیه میای و فقط تو قسمت مذهبی فعالیت میکنی پیداست ادم عادی نیستی
وقتی میایی تو این سایت همه جور بحثها هست و میشه گفت همه جور سلیقه ها ، چیه از اینکه من فقط میام تو بحث مذهب ناراحتی؟ یا این دلیل بر غیر عادی بودن منه؟یعنی برای عادی بودن باید حتما تو قسمت سکسی یا سیاست هم شرکت کرد؟ یا اصلا نباید تو قسمت مذهب اومد؟
جالبه!
     
  
مرد

 
ametis: پس از شكست يزدگرد دو دختر از او اسير كرده به مدينه آوردند زنان مدينه به تماشاى آنها مى آمدند ايشان را وارد مسجد پيغمبر صلى الله عليه و آله كردند عمر خواست صورت شهربانو را باز كند تا مشتريان تماشا كنند شهربانو زيردست او زده گفت : ((بپارسى )): صورت پرويز سياه باد، اگر نامه رسول خدا را پاره نمى كرد دخترش به چنين وضعى دچار نمى شد. عمر چون زبان او را نمى فهميد خيال كرد دشنام مى دهد تازيانه از كمر كشيد تا او را بزند، گفت : اين دخترك مجوس مرا دشنام مى دهد.
اميرالمؤ منين عليه السلام پيش آمده فرمود آرام باش او به تو كارى ندارد جد خود را دشنام مى دهد گفته شهربانو را برايش ترجمه كرد، عمر آرام گرفت .
به نقل ديگر عمر خواست آنها را در معرض فروش قرار دهد حضرت امير عليه السلام فرمود: (ان بنات الملوك لا تباع ولو كانوا كفارا) دختران پادشاهان به فروش نمى رسند اگر چه كافر باشند لكن ايشان را اجازه دهيد هر كس را كه خواستند از مسلمين انتخاب نمايند آنگاه یکی از آن دو را به ازدواج آن شخص ‍ درآورده و مهريه او را از بيت المال از سهم همان مرد محسوب كنيد. شهربانو را كه به اختيار خود گذاشتند از پشت سر دست بر شانه امام حسين عليه السلام گذارد گفت : اگر به اختيار من است اين پرتو درخشان و اين مهر تابان را انتخاب كردم ، با سيدالشهداء ازدواج كرد از آن بانوى محترمه حضرت زين العابدين عليه السلام متولد شد.
به نقل از رياحين الشريعه ج 3 ص۱۴
شما با اين روايت هم سيدنا حسين را خوار ميكني هم زنان پاك ايران زمين رو
ماجرای جنگهای تبلیغی صدر اسلام با ایران:
معمولا قاعده بر آن بود که برای تبلیغ اسلام ابتدا به پادشاه ایران دعوت می شود تا اسلام بیاورد اگر نپذیرفت از وی می خواستند تا اجازه دهد تا داعیان اسلام وارد مردم شوند و پیام اسلام را بدانها برساند و اگر بازهم قبول نکرد آنوقت چاره ای جز جهاد با لشکریان آن پادشاه باقی نمی ماند.
بنابراین لشکر اسلام با لشکریان و نظامیان پادشاه ایران وارد جنگ شدند نه با مردم رنج دیده آن، و این امری عادی است که در زمانهای قدیم نه تنها اسلام بلکه هر قوم و ملت دیگری نیز که به ایران حمله ور می شد با جنگ روبرو می شدند و این فقط خاص اسلام و مسلمانان نبود.
مگر بارها بین ایران و روم جنگ در نمی گرفت؟! آیا سپاهیان روم و اسکندر با گل به پیشواز سپاهیان ایران می رفتند و یا ایران برای حمله به روم یا سرزمین دیگری از جنگ و شمشیر استفاده نمی کرد؟!
پس ادعای کشتن مردم ایران بدست مجاهدان اولا نیاز به اثبات دارد (زیرا ما می دانیم که کتابهای تاریخی پر از روایات ضعیف و دروغی هستند و زیاد حجیت ندارند و نمی توان به تمامی مطالب آنها اعتماد نمود).
ثانیا چنین چیزی نبوده که مجاهدان مردم را با زور شمشیر به اسلام دعوت کرده باشند، بلکه مجاهدان از شمشیر و جنگ استفاده کردند تا از صف سپاهیان پادشاه ایران عبور کنند و به میان مردم راه یابند تا شاید آن مردم رنج دیده دین اسلام را به اختیار خود قبول کردند، هر چند که ممکن است در جریان جنگ با سپاهیان ایران، برخی از مردم عادی و غیرنظامی هم تلف شوند و این امر اجتناب ناپذیر است و امکان ندارد که جنگی روی دهد و افراد عادی صدمه نبینند، خود لشکر ایران هرگاه هوس حمله به سرزمینی دیگر می کرد، مردمان نظامی و غیرنظامی آنجا را به بردگی می برد و جالب آنست حال که خودشان از مجاهدان اسلام شکست خورده اند، از شمشیر و کشتن مردمانش حرف می زند؟!! پس چرا خود آنها مردم کشورهای همسایه را با شدیدترین حالت ممکن به تاراج می بردند و قتل و خونریزی براه می انداتند؟ ولی از آن با افتخار و شکوه نظامی کشورشان یاد می کنند؟! انگار رسم اینگونه است که هرگاه پیروز شوند، از شکست دادن دشمن با عنوان افتخار نظامی یاد می کنند اما هرگاه شکست می خورند، از مظلومیت سخن می گویند!
البته باز هم می گوییم که روال جنگ از قدیم الایام خشونت برانگیز بوده و متاسفانه جنگ یعنی خشونت و نمی توان جنگ بدون تلفات را متصور بود.
اما سوال اینجاست: چرا اگر کفار بزرگترین کشتارها را براه می اندازند و به جان و مال و ناموس مسلمانان یا مردمان ادیان دیگر هجوم می برند، از آن بعنوان جنگ برای حقوق بشر یاد می کنند ولی هرگاه مردم مسلمان از کشور خود دفاع کردند و یا در جنگی به پیروزی رسیدند، از آن بعنوان ترور و ارهاب و وحشیگری و قتل انسانهای بیگناه یاد می کنند؟!
چرا اگر نوبت پیروزی اسلام بر دشمنان شد همگی از حقوق و کشتن انسانها حرف می زنند اما غارتهای خود را در هنگام هجوم به دیگر سرزمینها بعنوان دلیری و قهرمانی و مقاومت نام می برند؟!
آری، لشکریان اسلام به دستور خلیفه ی مسلمین مامور تبلیغ دین اسلام در ایران شدند، تا دستورات خداوند متعال را مبنی بر اعلام جهانی دین لبیک گفته باشند، ولی هنگامی که قصد داشتند تا دین را به مردم ایران برسانند، با ممانعت پادشاه ایران روبرو شدند و خودشان جنگ با مسلمانان را انتخاب کردند وگرنه لشکر اسلام برای جنگ نرفته بودند و هدف آنها تبلیغ زبانی بود. مسلمانان پادشاه ایران را مختار کردند بین این دو امر یا اینکه اجازه بدهد تا به تبلیغ اسلام میان مردم به یغما کشیده شده ایران بپردازند یا اینکه اگر اجازه داده نشود باید جنگ کند.
جنگ درگرفت و هر دو طرف خساراتی دادند ولی سرانجام با دلاوریهای سپاه اسلام، ارتش ساسانی شکست خورد و از هم پاشید و بعد از آن مجاهدان به میان مردم رفتند و اقدام به دعوت کردند، ولی هرگز با زور مردم غیر نظامی را مجبور به پذیرش اسلام یا شمشیر نکردند! هرچند ممکن است در جریان جنگ با نظامیان، افرادی عادی هم کشته شوند، ولی این را نمی توان بر کل مردم عادی تعمیم داد و ادعا نمود که تمام مردمان غیر نظامی را از دم تیغ گذراندند تا دیگران از ترس اسلام بیاورند!! بدون شک این دروغی بزرگ است که جهت فضا سازی و ایجاد شبهه بین مسلمین براه انداخته اند، زیرا از نفوذ اسلام در بین اعتقادات مردم هراس دارند و لذا یکی از حربه های ممانعت از گسترش اسلام، همان ادعاهای دروغین با استناد به کتابهای تاریخی است زیرا کسانی که چنین ادعا می کنند که سپاهیان اسلام مردم کوچه و خیابان را با زور به اسلام دعوت کردند، سخن بدون برهانی است، و اگر بگویند در کتب تاریخ اینگونه نوشه شده است! ما می گوییم: کتابهای تاریخ تماما درست و دقیق نیستند و بسیاری از روایات دروغ یا ضعیف را نقل کرده اند، بنابراین زیاد قابل اعتماد نیستند مگر آنکه افرادی متخصص با بررسی دقیق، صحیح را از ضعیف و دروغ جدا کند.
معتبر ترين كتب تاريخ نزد اهل سنت تاريخ طبري هست
چنانکه بعنوان مثال امام طبری در مقدمة تاریخش می‌گوید:
"خوانندة کتاب ما باید بداند که در این کتاب اخبار و روایتی را جمع نموده‌ام و سند و راویان آن را بیان کرده‌ام. پس اگر در این کتابم چیزی در مورد گذشتگان بیان نموده‌اند که چون درست نیست و حقیقت ندارد خواننده آن را نمی‌پسندد، باید بداند که چنین خبری را ما از پیش خود نیاورده‌ایم و بلکه کسانی آن را آورده‌اند که آن را برای ما نقل کرده‌اند و ما به همان صورت که آنها برای ما نقل کرده‌اند نقل کرده‌ایم."( مقدمه تاریخ طبری ص 5)
بنابراین امام طبری با مقدمه‌ای که برای کتابش نوشته است مسئولیت را به گردن خواننده گذاشته است و به شما می‌گوید: اگر در این کتابم خبر یا روایتی دیدی که برایت زشت می‌نمود و قابل قبول نبود، نگاه کن که از چه کسی آن را روایت کرده‌ایم و مسئولیت به گردن کسی است که ما از او روایت کرده‌ایم، و من فقط باید کسی که آن را روایت کرده نام ببرم، اگر ثقه و مورد اعتماد بود روایتش را قبول کن و اگر ثقه و مورد اعتماد نبود روایتش را قبول نکن.
ametis: در اين جنگ هم جنايت عظيمي اتفاق افتاد . غير مسلمان ، از فرمانده به ظاهر مسلمان درخواست كردند كه ما درهاي شهر را بر روي شما مي‌گشاييم ، به شرطي كه حتي يك نفر از ما كشته نشود ؛ اما لشكريان خليفه چه كردند ؟ بلي ، همه را كشتند جز يک نفر و گفتند كه ما گفته بوديم كه يك نفر از شما را نمي‌كشيم .!!!
ابن اثير در الكامل مي‌گويد :
الكامل في التاريخ ، ابن الأثير ، ج 3 ، ص 110 .
به گرگان وارد شدند و با گرفتن 200 هزار دينار با آنان مصالحه كردند . سپس به اطرافه طميسه كه شهري در كنار ساحل دريا و بعد از گرگان واقع و جزو مازندران بود ، رفتند . با مردم آن‌جا جنگ كردند . نماز خوف كه حذيفه كه كيفيت خواندن آن را مي‌دانست خوانده شد و با آنان نيز به مقابله برخواستند و سعيد با شمشير بر سر مردم كوبيد كه از زير بغل او درآمد و آنان را محاصره كردند . آنان درخواست امان كردند كه به آنان اين امان دده شد تا كسي از آنان را نكشند و لذا قلعه را باز كردند؛ ولي آنان همه را كشتند به جز يك مرد . سپس آن‌چه كه در قلعه بود تصرف كردند .
اين حرف كاملا دروغ است كاملا و صحت كتاب ابن الاثير را شما زير سوال برديد.
همچنین آتش زدن کتابخانه ایران به دست فاتحین اسلام چنان که محققین گفته‌اند افسانه ایست موهومی؛ چه در هیچ یک از منابع معتبر سده‌های اول اسلام ذکری از این امر دیده نمی‌شود. مورخین معروف غرب که با بی‌طرفی و دور از تعصب به این موضوع توجه و به دقت آن را بررسی کرده‌اند تصریح کرده‌اند که این مطلب جز دروغ و بهتان نیست. دکتر ماکس میرهوف اسلام شناس و شرق شناس معروف در کتاب خود به نام میراث اسلام می‌گوید: مراکزی برای تحصیل علم در قسمتهای مختلف ایران بود که پس از تسلط مسلمین بر ایران دست نخورده باقی ماندند و حتی جندی شاپور یکی از مراکز علمی امپراتوری اسلام گردید. صفحه 103 میراث اسلام.
مسلمین بر ایران، سوریه، فلسطین، اردن و مصر تسلط یافتند؛ ولی در هیچ تاریخی حتی تواریخ همین مردمی که مملکتشان را از دست دادند دیده نمی‌شود که مسلمین به کتب دینی آنان توهین کرده‌اند و آن را از بین برده‌اند یا بناهای دینی آنها را خراب یا آتش زده‌اند. حال آن که مسلمین حامل لواء دین اسلام بودند. یکی از اسباب جهادشان تبلیغ دین اسلام و دعوت مردم به سوی این دین بود. ظاهراً می‌بایست کتب دینی دیگران را از بین ببرند و معابدشان را خراب کنند، ولی نه تنها دست به چنین کاری نزدند، بلکه بالعکس به معابدشان تا آنجا احترام می‌گذاردند که حضرت عمر پس از فتح همین شهر بیت المقدس که رومیان چنین و چنان کردند، در کلیسای بزرگ قیامه نماز نخواند، آن هم به این دلیل که مبادا مسلمین در آینده بدین علت که خلیفه در آن نماز خوانده، آن را از دست مسیحیان بگیرند و تبدیل به مسجد نمایند.
در جنگ خیبر که در حیات رسول الله و به رهبری آن حضرت واقع شد، چند جلد تورات، غنیمت به دست مسلمین افتاد. یهودیان پس از پایان جنگ از حضرت رسول تقاضا کردند تا مجلدات تورات را به آنها بازگرداند. آن حضرت نیز امر فرمود تا به آنها مسترد شود.( صفحه 290 حیات محمد صلی الله علیه وسلم، تألیف دکتر محمد حسنین هیکل).
مردمی که با کتب و ابنیه دینی دیگران چنین خوب رفتار می‌کردند، آیا امکان دارد که سایر کتابهای آنها از قبیل کتب فلسفه و فلک و غیره آتش بزنند؟ هرگز.
مسلماً‌ دشمنان اسلام خواسته‌اند با جعل و وضع چنین داستانی وجهه مسلمین را بد جلوه دهند؛ ولی این تاریخ صحیح است که مشتی محکم بر دهانشان می‌زند.
و در مقابل این افراد ناآگاه یا مغرض، دانشمندان و محققینی مانند بتلر و گوستا و لوبون و ویلدورانت و از دانشمندان اسلامی مانند شبلی نعمانی در (کتابخانه اسکندریه) و دکتر محمدحسین هیکل در (فاروق اعظم (رضی الله عنه)) و عقاد در عبقریه و کتاب‌سوزی ایران و مصر با دلایل بسیار روشن علمی شایعه کتاب‌سوزی اسکندریه را به وسیله مسلمانان به شدت تکذیب کرده‌اند و الکساندر مازاس نیز در زندگانی عمر (رضی الله عنه) این شایعه را کاملاً تکذیب کرده است و نخستین بار دانشمندان باانصاف نصرانی مانند (بتلر و گوستا و لوبون و ویلدورانت و مازاس) با دلایل علمی این حقیقت را روشن نموده‌اند هم چنان که اولین بار نویسندگان مغرض و بی‌انصاف نصرانی و یهودی (مانند عبداللطیف بغدادی و ابوالفرج) این دروغ را نوشته و بر سر زبان‌ها انداختند.
در تاریخ می‌خوانیم که رومیها در سال 70 میلادی بر شهر بیت المقدس که در آن زمان شهر مذهبی یهودیان بود، تسلط یافتند. کتب دینی آنان را برای توهین لگدمال کردند و پس از آن، همه کتاب‌ها را در مسجد الاقصی عبادتگاه بزرگشان آتش زدند و سوزاندند. خود مسجد را نیز به آتش کشیدند.
همچنین مسیحیان در کشمکشهای دینی که بر ضد یهودیان در اندلس (اسپانیا) به راه انداختند، ‌تمام کتب دینی آنها را طعمه حریق ساختند و از بین بردند.
در کتاب (زندگانی عمر، الکساندر مازاس، ص98 و 99 و فاروق اعظم (رضی الله عنه)، دکتر محمدحسین هیکل، ص213) آمده: " کتابخانه اسکندریه در دروه بطالسه (جانشینان اسکندر) بنا گردیده و آمار کتاب‌های آن تا سال 47 قبل از میلاد به هفتصد هزار جلد رسیده است و سال 47 قبل از میلاد در اثنای جنگ (کلئوپاترا، و بَطْلَمیوس) عمارت سلطنتی آتش گرفت و زبانه‌های آن به این کتابخانه رسید و تمام یا قسمت اعظم آن به کام حریق رفت و پس از مرور هفت سال در سال چهل قبل از میلاد، دویست هزار جلد کتاب‌های شاهان برجو به این کتابخانه اهدا و رونق سابق را یافته، اما در سال 378 میلادی (تئودور زاوال) امپراتور بسیار متعصب مسیحی چون علوم و معارف کتاب‌های این کتابخانه را در تضاد با عقاید نصرانی می‌دانست اکثر کتاب‌ها را از بین برد و بقیه را نیز یک به طریق پرنفوذ اسکندریه به نام (کبریس کبیر) بر اثر عداوت و دشمنی با فیلسوف عصر (هیپاتی) سوزانید و هیپاتی را نیز به قتل رسانید، به طوری که در قرن چهار میلادی که یک کشیش مسیحی از طرف امپراتور روم مأمور نابود کردن کتاب‌های این کتابخانه گردید به هنگام بازگشت از اسکندریه در گزارش خود چنین گفت: «من قفسه‌های این کتابخانه را به کلی از کتاب خالی دیدم»".
تن آدمیت شریفست به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بينی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد که همین سخن بگوید به زبان آدميت
     
  
مرد

 
سقوط مدائن

در شانزدهمین سال هجری قمری «سعد» باشصت هزار نفر به ساباط که یک روز راه تا مدائن است آمد. یزد گرد با کمال عجله پایتخت را ترک گفته به جانب «حلوان» (سر پل ذهاب) بشتافت و آنجا را مقر خود ساخت. سعد داخل در «مدائن» شد وخزاین ساسانیان را تصرف کرد، وزیبایی آنشهر، شکوه عمارات، تجمل و زینت پایتخت ساسانیان عربهای بادیه نشین را بحیرت انداخت. تخت طلای خسرو و دوازه ستون مرمر ، تالار عظیم ومخصوصاً سقف آن که بروج آسمان را با ستاره‌های زرین مجسم ساخته بودند باعث تعجب عرب شد. تالارهای پر از سیم وزر، احجار کریمه، لباسهای گرانبها، قالیهای زیبا، کثرت عنبر، ادویه ومعطرات دیدهٔ آنها را خیره ساخت. در یکی از تالارهای بساط کسری (بهارستان) را یافتند که ۱۴۰ متر طول و۲۸ متر عرض داشت وبا جواهر گرانبها انواع گلها را در روی آن مجسم ساخته بودند. برگ گلها از زمرد وغنچه‌ها از مروارید ویاقوت وجواهر دیگر ساخته شده بود. در خزینه اسبی یافتند از طلا دارای زین ولجام نقره ومزین بأنواع جواهر، همچنین شتری دیده از نقره باکرهٔ آن طلا. نزدیک نهر نهروان صندوقی بدست عرب افتاد پر از لباسهای جواهر نشان و پارچه‌های زربفت باتاج وخاتمهای انوشیروان . همچنین سلاح خاص خسرو أول که عبارت از خود ، زره واسلحه‌های زرین مروارید نشان بود بدست تازیان افتاد. آثار صنعتی وخمس اموال را برای عمر در مدینه فرستادند وبقیه بین افراد لشکر عرب تقسیم شد.

خودتو خسته نکن من نوشته هاتو نمیخونم

امان از این عربهای چلپاسه خور
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
ایرانی ها از چنگیز مغول صحرا نشین و بی فرهنگ و تمدن هم شکست خوردن اونا که دین نیاوردن واسه ما

ایرانی ها از عمر هم به همون علت شکست خورن کلا ایرانی ها را وحشی گری اعراب به هراس انداخت وقتی به نشانه ای از تمدن میرسیدند اونو با دهان باز تاراج میکردن

فرش های ایران رو تکه تکه میکردن که به هر عرب به مقدارمساوی برسه این نهایته نفهمیه هم برا اون که پاره میکنه هم برا اونکه دستور میده که اینجا عمر بوده

وقتی نمیفهمه این فرش با تکه تکه شده از بین میره و فقط فک میکنه مساوی باید تقسیمش کنه

اینها رو هم بگو منابعش ضعیفه تا من خاطر جمع بشم هم محمود هم ساچمه

نقل از ویکی پدیا

ایران به راحتی فتح شد، امّا فاتحان که نیّت و هدفشان از یک سو، فتح و کشورگشایی، و از سوی دیگر پیشگیری از حمله احتمالی امپراطوری ایران بود.

نقل شده است هنگامی که عمر بن خطّاب مردم را به جنگ با ایرانیان فراخواند، استقبالی نکرده و بی توجّهی کردند. در این گیر و دار قبیله «ازد» مهیّای جنگ شد، که عمر برای ترغیب بیشتر آنها به جنگ، غنائم کسری را یادآور شد:

«ثمّ انّ عمر ندب الناس الی العراق فجعلوا یتحامونه و یتثاقلون عنه، حتّی همّ ان یغز و بنفسه، و قدم علیه خلق من الازد یریدون غزو الشام فدعاهم الی العراق و رغبهم فی غنائم آل کسری ...»

ابو نصر بن مطهّر بن طاهر مقدسی، نیز در مورد دلیل حمله مسلمانان، روایتی از عمر بن خطّاب نقل می کند که قبل از حمله به ایران گفته بود: «خدا شما را به زبان رسول خویش گنج خسروان و قیصران وعده داده است، برخیزید و جنگ با فارس را ساز کنید.»(۳۳)

مثنی بن حارثه، در حیره، مردم را به جهاد علیه ایران تحریک می کرد، و به غارت خزائن ملوک ساسانی تطمیع می نمود.

از جمله کسانی که برای غارت آبادی ها و خزائن ایران مامور شد، جریر بن عبدالله بجلی بود که پیروان زیادی داشت. وقتی عمر او را برای جنگ با ایران فرا خواند، جریر با عمر قرار گذاشت به این شرط به جنگ می رود که یک چهارم غنائم را برای خود و اتباعش بر دارد، و عمر این شرط را پذیرفت، و جریر به سوی ایران حرکت کرد. «... و قدم جریر بن عبدالله من السراة فی بجیله فسال ان یاتی العراق علی ان یعطی و قومه ربع ما غلبوا علیه، فاجابه عمر الی ذلک، فسار نحو العراق»(۳۴)

علاوه بر این، از رفتارهای نژادپرستانه اعراب معلوم می شود که آنان اسلام را یک دین عربی می دانستند. نه از اسلام آوردن غیر عرب خشنود می شدند و نه برای اسلام آوردن آنها تلاشی می کردند. به همین سبب در زمان خلیفه دوّم از اختلاط اعراب با ایرانیان، و برابر دانستن آنها با یکدیگر جلوگیری می شد.
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
دوستان عزیز ساچمه و محمود توروخدا همین ها ذو هم بگین دروغه ما همه خاطرمون جمع بشه البته اعراب با این کشتارها غریبه نیستند

نقل ار ویکی پدیا ....جنایات اعراب در ایران

از عوامل دیگری که سبب شد تا ایرانیان در ابتدا تظاهر به اسلام کنند و ایمان قلبی نیاورند، جنایاتی بود که ایرانیان در هنگام فتح ایران نظاره گر آن بودند.

اسناد جنایات لشکر کشی عمر در دهها کتاب معتبر بیان شده است که آن را غیر قابل انکار میکند. بعضی از اعرابِ شبه جزیره عربستان در طی گشودن پیاپی شهرهای ایران قساوتی در خور شهرت تاریخیشان بروز دادند. سوزاندن شهر، آتش زدن کتب، برکندن درختان، کشتار مردان و برده گرفتن زنان و کودکان و فروش آنان در بازارهای عربستان از جمله این جنایت بود. بارها کار بدانجا رسانیدند که مردان اسیر را می کشتند تا جوی خون برانند.

ایرانیان در جنگ جلولاء و جنگ نهاوند از خود مقاومت درخشانی نشان دادند. بعضی اعراب در این جنگ سفاکی و بسیار خشونت بار، تعداد فراوانی از زنان و کودکان ایرانی به اسارت رفتند و از اموال و غنیمتها؛ چندان نصیب بعضی اعراب گردید که در هیچ کتابی اندازه ی آن ذکر نشده است. عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت مینویسد: فاتحان، گریختکان را پی گرفتند؛ کشتار بیشمار و تاراج گیری باندازه ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند. شصت هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتر زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند؛ با زنان دربند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناختهی بسیار بر جای نهادند.

پس از تسلط بعضی اعراب نیز ایرانیان هرگز دست از مقاومت در برابر آنان بر نداشتند. درطول سالهای اشغال در همه شهرها و ولایات ایران؛ بعض اعراب با مقاومتهای سخت مردم روبرو شدند. در اکثر شهرها؛ پایداری و مقاومت ایرانیان بیرحمانه سرکوب گردید که به موارد ذیل میتوان اشاره کرد:

در حمله به سیستان؛ مردم مقاومت بسیار و اعراب مسلمان خشونت بسیار کردند بطوریکه ربیع ابن زیاد (سردار عرب) برای ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد تا سدی بساختند از آن کشتگان (یعنی اجساد کشته شدگان جنگ را روی هم انباشتند) و هم از آن کشتگان تکیه گاهها ساختند؛ و ربیع ابن زیاد بر شد و بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سیستان هزار هزار (یک میلیون) درهم به امیر المومنین دهند با هزار غلام بچه و کنیز. (کتاب تاریخ سیستان صفحه۳۷، ۸۰ - کتاب تاریخ کامل جلد۱ صفحه ۳۰۷)

در حمله اعراب به ری مردم شهر پایداری و مقاومت بسیار کردند؛ بطوریکه مغیره (سردار عرب) در این جنگ چشمش را از دست داد. مردم جنگیدند و پایمردی کردند... و چندان از آنها کشته شدند که کشتگان را با نی شماره کردند و غنیمتی که خدا از ری نصیب مسلمانان کرد همانند غنائم مدائن بود.(کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه ۱۹۷۵)

در حمله به شاپور نیز مردم پایداری و مقاومت بسیار کردند بگونه ای که عبیدا (سردار عرب) بسختی مجروح شد آنچنانکه بهنگام مرگ وصیت کرد تا به خونخواهی او؛ مردم شاپور را قتل عام کنند؛ سپاهیان عرب نیز چنان کردند و بسیاری از مردم شهر را بکشتند. (کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ صفحه ۱۱۶ -کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه ۲۰۱۱)

در حمله به الیس؛ جنگی سخت بین سپاهیان عرب و ایران در کنار رودی که بسبب همین جنگ بعدها به «رود خون» معروف گردید در گرفت. در برابر مقاومت و پایداری سرسختانه ی ایرانیان؛ خالد ابن ولید نذر کرد که اگر بر ایرانیان پیروز گردید «چندان از آنها بکشم که خونهاشان را در رودشان روان کنم» و چون پارسیان مغلوب شدند؛ بدستور خالد «گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند؛ میآوردند و در رود گردن میزدند» مغیره گوید که «بر رود؛ آسیابها بود و سه روز پیاپی با آب خون آلود؛ قوت سپاه را که هیجده هزار کس یا بیشتر بودند؛ آرد کردند ... کشتگان (پارسیان) در الیس هفتاد هزار تن بود. (کتاب تاریخ طبری؛ جلد چهارم؛ صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران؛ جلد دوم برگ ۱۲۳)

در شوشتر؛ مردم وقتی از تهاجم قریب الوقوع اعراب با خبر شدند؛ خارهای سه پهلوی آهنین بسیار ساختند و در صحرا پاشیدند. چون قشون اسلام به آن حوالی رسیدند؛ خارها به دست و پای ایشان بنشست؛ و مدتی در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر؛ لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آنانی را که از پذیرفتن اسلام خودداری کرده بودند گردن زدند. (کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه۱۶)

در چالوس رویان؛ عبدالله ابن حازم مامور خلیفهی اسلام به بهانه (دادرسی) و رسیدگی به شکایات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکانهای متعددی جمع کردند و سپس مردم را یکیک به حضور طلبیدند و مخفیانه گردن زدند بطوریکه در پایان آنروز هیچ کس زنده نماند ... و دیهی چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را بزور میبردند. (کتاب تاریخ طبرستان صفحه ۱۸۳ - کتاب تاریخ رویان؛ صفحه ۶۹)

در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همهی مردم شهر را بجز یک صد نفر؛ کشتند. (کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه ۲۰۸و ۳۰۳)

در حمله به نیشابور؛ مردم امان خواستند که موافقت شد؛ اما مسلمانان چون از اهل شهر کینه داشتند؛ به قتل و غارت مردم پرداختند؛ بطوریکه «آنروز از وقت صبح تا نماز شام میکشتند و غارت میکردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه ۲۸۲)

در حمله اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی جنگیدند؛ بطوریکه سردار عرب (سعید بن عاص) از وحشت؛ نماز خوف خواند. پس از مدتها پایداری و مقاومت؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان «امان» داد و سوگند خورد «یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت» مردم گرگان تسلیم شدند؛ اما سعید ابن عاص همه ی مردم را بقتل رسانید؛ بجز یک تن؛ و در توجیه پیمان شکنی خود گفت: «من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم! .. تعداد سپاهیان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود. (کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه ۱۷۸)

پس از فتح "استخر" (سالهای ۲۸-۳۰ هجری) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکم عرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند برای بار دوم"استخر" را محاصره کنند. مقاومت و پایداری ایرانیان آنچنان بود که فاتح "استخر" (عبدالله بن عامر) را سخت نگران و خشمگین کرد بطوریکه سوگند خورد که چندان بکشد از مردم "استخر" که خون براند. پس خون همگان مباح گردانید و چندان کشتند خون نمیرفت تا آب گرم به خون ریختندپس برفت و عده کشته شدگان که نام بردار بودند "چهل هزار کشته" بودند بیرون از مجهولان .(کتاب فارسنامه ابن بلخی صفحه ۱۳۵-- کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه ۱۶۳)

رامهرمز نیز پس از جنگی سخت به تصرف سپاهیان اسلام در آمد و فاتحان عرب؛ بسیاری از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراوانی را برده ساختند و مال و متاع هنگفتی بچنگ آوردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه ۲۱۵)

مردم کرمان نیز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛ حاکم کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام بچه و کنیز؛ بعنوان خراج سالانه؛ با اعراب مهاجم صلح کردند. (کتاب تاریخ یعقوبی صفحه ۶۲ -کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶, ۲۱۱۸ - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه ۱۷۸٬۱۷۹)

جنایات اعراب تنها به این شهرها ختم نشده است و اینها تنها گوشهای از تاراج میهنمان به دست تازیان بود و آشکارا مقاومت ایرانیان در برابر آنان را ثابت میکند.

در کتاب عقدالفرید چاپ قاهره-جلد ۲ صفحه ۵ -سخنی از خسرو پرویز نقل شده که میگوید: اعراب را نه در کار دین هیچ خصلت نیکو یافتم و نه در کار دنیا. آنها را نه صاحب عزم و تدبیر دیدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه گواه فرومایگی و پستی همت آنها همین بس که آنها با جانوران گزنده و مرغان آواره در جای و مقام برابرند. فرزندان خود را از راه بینوایی و نیازمندی میکشند و یکدیگر را بر اثر گرسنگی و درماندگی میخورند. از خوردنیها و پوشیدنیها و لذتها و کامروانیهای این جهان یکسره بی بهره اند.
منابع نوشته بالا: کتاب تاریخ طبری - محمد بن جریر طبرى – بازگردان ابوالقاسم پاینده- چاپ پنجم ۱۳۷۵، ناشر اساطیر

کتاب فارس نامه ابن بلخی, ناشر بنیاد فارس شناسی - چاپ ۱۳۷۴

کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران -تالیف عبدالعظیم رضایی – چاپ دهم ۱۳۷۸

کتاب آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسى (م۳۸۱)، بازگردان محمد رضا شفیعى كدكنى، تهران، آگه، چ اول، ۱۳۷۴ش

کتاب ملاحظاتی در تاریخ ایران، علی میرفطروس. آلمان. چاپ اول-۱۹۹۸

کتاب تاریخ اجتماعی ایران. مرتضی راوندی. تهران. انتشارات امیرکبیر. چاپ۲. جلد
۲

کتاب اسلام در ایران. ایلیا پاولویچ پطروشفسکی. ترجمه کریم کشاورز.تهران. انتشارات پیام. ۱۳۶۳

کتاب فتوح البلدان، احمد بن یحیی بلاذری / کتاب مروج الذهب، علی بن حسین مسعودی

کتاب غرر اخبار ملوک الفرس، ابومنصور ثعالبی / کتاب تاریخ بخارا، ابوبکر نرشخی

کتاب مجمل التواریخ و القصص- به تصحیح محمدتقی بهار / کتاب اخبار الطوال، ابوحنیفه دینوری

کتاب عقدالفرید، ابن عبدربة المالك / کتاب تاریخ طبرستان، ابن اسفندیار

کتاب تاریخ سیستان، مولانا شمسالدین محمد موالی- محمود بن یوسف اصفهانی

کتاب تاریخ رویان، مولانا اولیاءالله آملی / کتاب تذکره شوشتر، سید عبدالله شوشتری

کتاب تاریخ کامل، علی ابن اثیر / کتاب تاریخ یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب

کتاب دو قرن سکوت، عبدالحسین زرین کوب / کتاب الفتوح، ابن اعثم کوفی

کتاب شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  ویرایش شده توسط: ametis   
مرد

 
ایران زمین من

ملی و تاریخی

جنایات اعراب بر ایرانیان

در سال ۶۳۶ میلادی اعراب مسلمان به ایران حمله کردند. بسیاری از ما از جنایت اعراب کم و بیش شنیده ایم. کیست نداند تازیان با ما چه کردند .اما از اسناد و جزئیات این وقایع بی‌ خبریم. این فقر آگاهی‌ تا آنجا پیش رفته است که متاسفانه عده‌ای نیز بر این گمان هستند که ایرانیان با آغوش باز به استقبال اعراب شتافتند!!! به همین دلیل بر آن شدم که به بخشی از آن اشاره ‌کنم.

اسناد جنایات اعراب در ده‌ها کتاب معتبر بیان شده است که آن را غیر قابل انکار می‌کند.اعرابِ شبه‌جزیرهٔ عربستان در طی گشودن پیاپی شهرهای ایران قساوتی در خور شهرت تاریخیشان بروز دادند. سوزاندن شهر، آتش زدن کتب، برکندن درختان، کشتار مردان و برده‌ گرفتن زنان و کودکان و فروش آنان در بازارهای عربستان از جمله این جنایت بود. بارها کار بدانجا رسانیدند که مردان اسیر را می کشتند تا جوی خون برانند.

ایرانیان در جنگ جلولاء و جنگ نهاوند از خود مقاومت درخشانی نشان دادند. اعراب مسلمان در این جنگ سفاکی و خشونت بسیار. در این جنگ تعداد فراوانی از زنان و کودکان ایرانی به اسارت رفتند و از اموال و غنیمت ها؛ چندان نصیب اعراب مسلمان گردید که در هیچ کتابی اندازه ی آن ذکر نشده است. عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت می نویسد: فاتحان، گریختکان را پی گرفتند؛ کشتار بیشمار و تاراج گیری باندازه ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند.شست هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته ی بسیار بر جای نهادند.

پس از تسلط اعراب نیز ایرانیان هرگز دست از مقاومت در برابر آنان بر نداشتند. درطول سالهای اشغال در همه شهر ها و ولایات ایران؛ اعراب مسلمان با مقاومت های سخت مردم روبرو شدند. در اکثر شهرها؛ پایداری و مقاومت ایرانیان بیرحمانه سرکوب گردید که به موارد ذیل می توان اشاره کرد:

در حمله به سیستان؛ مردم مقاومت بسیار و اعراب مسلمان خشونت بسیار کردند بطوریکه ربیع ابن زیاد ( سردار عرب ) برای ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد تا صدری بساختند از آن کشتگان ( یعنی اجساد کشته شدگان جنگ را روی هم انباشتند ) و هم از آن کشتگان تکیه گاهها ساختند؛ و ربیع ابن زیاد بر شد و بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سیستان هزار هزار ( یک میلیون ) درهم به امیر المومنین دهند با هزار غلام بچه و کنیز. ( کتاب تاریخ سیستان صفحه۳۷، ۸۰ - کتاب تاریخ کامل جلد۱ صفحه ۳۰۷)

در حمله اعراب به ری مردم شهر پایداری و مقاومت بسیار کردند ؛ بطوریکه مغیره ( سردار عرب ) در این جنگ چشمش را از دست داد . مردم جنگیدند و پایمردی کردند... و چندان از آنها کشته شدند که کشتگان را با نی شماره کردند و غنیمتی که خدا از ری نصیب مسلمانان کرد همانند غنائم مدائن بود .( کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه ۱۹۷۵)

در حمله به شاپور نیز مردم پایداری و مقاومت بسیار کردند بگونه ای که عبیدا ( سردار عرب ) بسختی مجروح شد آنچنانکه بهنگام مرگ وصیت کرد تا به خونخواهی او؛ مردم شاپور را قتل عام کنند؛ سپاهیان عرب نیز چنان کردند و بسیاری از مردم شهر را بکشتند. (کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ صفحه ۱۱۶ -کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه ۲۰۱۱)

در حمله به الیس؛ جنگی سخت بین سپاهیان عرب و ایران در کنار رودی که بسبب همین جنگ بعد ها به « رود خون » معروف گردید در گرفت. در برابر مقاومت و پایداری سرسختانه ی ایرانیان؛ خالد ابن ولید نذر کرد که اگر بر ایرانیان پیروز گردید « چندان از آنها بکشم که خون هاشان را در رودشان روان کنم » و چون پارسیان مغلوب شدند؛ بدستور خالد « گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند؛ می آوردند و در رود گردن می زدند » مغیره گوید که « بر رود؛ آسیاب ها بود و سه روز پیاپی با آب خون آلود؛ قوت سپاه را که هیجده هزار کس یا بیشتر بودند؛ آرد کردند ... کشتگان ( پارسیان ) در الیس هفتاد هزار تن بود.(کتاب تاریخ طبری؛ جلد چهارم؛ صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران؛ جلد دوم برگ ۱۲۳)

در شوشتر؛ مردم وقتی از تهاجم قریب الوقوع اعراب با خبر شدند ؛ خارهای سه پهلوی آهنین بسیار ساختند و در صحرا پاشیدند. چون قشون اسلام به آن حوالی رسیدند ؛ خارها به دست و پای ایشان بنشست ؛ و مدتی در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر ؛ لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آنانی را که از پذیرفتن اسلام خود داری کرده بودند گردن زدند.(کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه۱۶)

در چالوس رویان؛ عبدالله ابن حازم مامور خلیفه ی اسلام به بهانه (دادرسی ) و رسیدگی به شکایات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان های متعددی جمع کردند و سپس مردم را یک یک به حضور طلبیدند و مخفیانه گردن زدند بطوریکه در پایان آنروز هیچ کس زنده نماند ... و دیه ی چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را بزور می بردند. (کتاب تاریخ طبرستان صفحه ۱۸۳ - کتاب تاریخ رویان؛ صفحه ۶۹)

در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همه ی مردم شهر را بجز یک صد نفر ؛ کشتند .(کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه ۲۰۸ و۳۰۳)

در حمله به نیشابور؛ مردم امان خواستند که موافقت شد؛ اما مسلمانان چون از اهل شهر کینه داشتند؛ به قتل و غارت مردم پرداختند؛ بطوریکه « آنروز از وقت صبح تا نماز شام می کشتند و غارت می کردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه ۲۸۲ )

در حمله ی اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی جنگیدند؛ بطوریکه سردار عرب ( سعید بن عاص ) از وحشت؛ نماز خوف خواند . پس از مدتها پایداری و مقاومت؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان « امان » داد و سوگند خورد « یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت » مردم گرگان تسلیم شدند؛ اما سعید ابن عاص همه ی مردم را بقتل رسانید؛ بجز یک تن؛ و در توجیه پیمان شکنی خود گفت: « من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم! .. تعداد سپاهیان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود. (کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸)

پس از فتح" استخر"(سالهای 28-30 هجری) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکم عرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند برای بار دوم" استخر" را محاصره کنند.مقاومت و پایداری ایرانیان آنچنان بود که فاتح "استخر" (عبدالله بن عامر) را سخت نگران و خشمگین کرد بطوریکه سوگند خورد که چندان بکشد از مردم " استخر" که خون براند. پس خون همگان مباح گردانید و چندان کشتند خون نمی رفت تا آب گرم به خون ریختندپس برفت و عده کشته شدگان که نام بردار بودند "چهل هزار کشته " بودند بیرون از مجهولان.کتاب فارسنامه ابن بلخی صفحه ۱۳۵ -کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه ۱۶۳)

رامهرمز نیز پس از جنگی سخت به تصرف سپاهیان اسلام در آمد و فاتحان عرب؛ بسیاری از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراوانی را برده ساختند و مال و متاع هنگفتی بچنگ آوردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه ۲۱۵)

مردم کرمان نیز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛ حاکم کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام بچه و کنیز؛ بعنوان خراج سالانه؛ با اعراب مهاجم صلح کردند.(کتاب تاریخ یعقوبی صفحه ۶۲ -کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ و۲۱۱۸- کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه ۱۷۸ و ۱۷۹)

جنایات اعراب تنها به این شهر‌ها ختم نشده است و اینها تنها گوشه‌ای از تاراج میهنمان به دست تازیان بود و آشکارا مقاومت ایرانیان در برابر آنان را ثابت می‌کند. اگر شهر خاصی‌ مورد نظر شما بود خوشحال خواهم شد که روایت آنرا شرح دهم.

در کتاب عقدالفرید چاپ قاهره-جلد ۲ صفحه ۵ -سخنی از خسرو پرویز نقل شده که می گوید: اعراب را نه در کار دین هیچ خصلت نیکو یافتم و نه در کار دنیا. آنها را نه صاحب عزم و تدبیر دیدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه گواه فرومایگی و پستی همت آنها همین بس که آنها با جانوران گزنده و مرغان آواره در جای و مقام برابرند .فرزندان خود را از راه بینوایی و نیازمندی می کشند و یکدیگر را بر اثر گرسنگی و درماندگی می خورند.از خوردنیها و پوشیدنیها و لذتها و کامروانیهای این جهان یکسره بی بهره اند.

کتاب سوزی و رفتار اعراب با زبان و خط ایران را اینجا بخوانید:

http://farshidh.blogspot.com/2010/11/blog-post.html


شرم و ننگ جاودانه باد بر ایرانیان تازی پرستی که آگاهانه این راستیهای تاریخ را نادیده می گیرند.

برگرفته از:

کتاب تاریخ طبری - محمد بن جریر طبرى – بازگردان ابوالقاسم پاینده- چاپ پنجم 1375 ،ناشر اساطیر

کتاب فارس نامه ابن بلخی, ناشر بنیاد فارس شناسی - چاپ 1374

کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران -تالیف عبدالعظیم رضایی – چاپ دهم 1378

کتاب آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسى (م381) ، بازگردان محمد رضا شفیعى كدكنى، تهران، آگه، چ اول، 1374ش

کتاب ملاحظاتی در تاریخ ایران، علی میرفطروس. آلمان. چاپ اول-1998

کتاب تاریخ اجتماعی ایران. مرتضی راوندی. تهران. انتشارات امیرکبیر. چاپ2. جلد2

کتاب اسلام در ایران. ایلیا پاولویچ پطروشفسکی. ترجمه کریم کشاورز.تهران. انتشارات پیام. 1363

کتاب فتوح البلدان، احمد بن یحیی بلاذری / کتاب مروج الذهب ، علی بن حسین مسعودی

کتاب غرر اخبار ملوک الفرس، ابومنصور ثعالبی / کتاب تاریخ بخارا، ابوبکر نرشخی

کتاب مجمل التواریخ و القصص- به تصحیح محمدتقی بهار / کتاب اخبار الطوال، ابوحنیفه دینوری

کتاب عقدالفرید، ابن عبدربة المالك / کتاب تاریخ طبرستان، ابن اسفندیار

کتاب تاریخ سیستان، مولانا شمس‌الدین محمد موالی- محمود بن یوسف اصفهانی

کتاب تاریخ رویان، مولانا اولیاءالله آملی / کتاب تذکره شوشتر، سید عبدالله شوشتری

کتاب تاریخ کامل، علی ابن اثیر / کتاب تاریخ یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب

کتاب دو قرن سکوت، عبدالحسین زرین کوب / کتاب الفتوح، ابن اعثم کوفی

کتاب شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی / تارنمای زندیق
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
هنرهای جناب عمر امیر ال.......فاروق



آیا اعراب برای ایرانیان علم آورد‌ند؟

عده ای بی‌ خرد و تازی صفت ادعا میکنند که ایرانیان تا قبل از حمله اعراب هیچگونه دانش وعلمی نداشتند و دانشمندان برجسته و پیشرفتهای علمی مهمی نیز وجود نداشت اما هنگامی که اسلام به ایران آمده است آموختن علم را برای همگان آزاد کرده است و از این رو سبب پیشرفت علم گشته است! همین موضوع مرا بران داشت که به این موضوع بپردازم. بر خلاف این ادعای باطل در زمان ساسانی حتی بیگانگان هم در ایران تحصیل و تدریس میکردند و آوازه علم دوستی ایرانیان حتی به گوش پیامبر اسلام نیز رسیده بود، از همین رو وی گفته است "اگر علم در ثریا باشند مردانی از فارس به آن دست خواهند یافت.(احمد حنبل، مسند، ج 2، ص 297- عبدا... اصبهانی، ذكر اخبار اصبهانی، ج 1 ص 2 - میزان الحكمه، ج10، ص4568)

در این مقاله قصد ندارم زیاد به مبحث اثبات علم و دانش ایرانیان قبل از اسلام بپردازم چرا که مدارک در این زمینه بسیار فراوانند...فقط به ذکر چند نمونه بسنده می‌کنم:

در كتاب ایران از نظر خاورشناسان، ترجمه آقای دكتر رضازاده شفق نقل از كتاب " روزگار باستان " تألیف " برمستد "، درباره نظم اداری ایران هخامنشی می گوید: اداره كشور شاهنشاهی ایران كه از بحر الجزایر تا رود سند و از اقیانوس هند تا خزر امتداد می یافت كار آسانی نبود و در گذشته هیچگاه حكمداری در مقابل چنان وظیفه سنگین واقع نشده بود كه كورش آن را شروع كرد و داریوش بزرگ ادامه داد اینگونه سازمان كشورداری را كه در خاور زمین بلكه در تمام جهان متمدن اولین بار به وجود آمد، یكی از مراحل قابل توجه تاریخ بشر توان شمرد...

در زمان ساسانیان نیز ایرانیان از علم بی بهره نبودند. اردشیر بابک سفارش کرد که از چین و هند کتابهای علمی را به ایران آورده و ترجمه کنند. خسرو انوشیروان نیز این کتابها را جمع آوری و ویرایش کرد. در زمان همین پادشاه بود که برزویه طبیب به هندوستان رفت کتاب پنچه تنتره را از سانسکریت به اضافه شرح حالی از خود به زبان پهلوی برگرداند. که بعد ها این کتاب توسط ابن مقفع به عربی برگردانده شد. در زمان انوشیروان دانشگاه جندی شاپور مهمترین مرکز علمی و آمورشی بود که دانشجویان ایرانی ، یونانی، رومی، سریانی و هندی را در خود جای داده بود و آنها را تشویق می کرد که با هم تبادل اطلاعات کنند.

ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن در حدود شصت صفحه اختصاص می دهد به توضیح و تشریح تمدن ساسانی. درباره علوم در آن دوره، می گوید: پهلوی - زبان هند و اروپایی ایران در سلطنت اشكانیان - در زمان ساسانیان نیز معمول بود. ما می دانیم كه آن ادبیات آن زمان وسیع بوده است. شاهان ساسانی حامیان روشنگر ادبیات و فلسفه بودند. خسرو انوشیروان در این كار برتر از همه آنان بود. به فرمان او آثار افلاطون و ارسطو به زبان پهلوی ترجمه و در دانشگاه جندی شاپور تدریس شد (ویل دورانت، تاریخ تمدن، جلد ۱ (ترجمه فارسی) صفحه ۲۳۴



در سال 661 میلادی پس از مرگ علی‌ ابن ابیطالب، دمشق به عنوان پایتخت پادشاهان اموی انتخاب شد. پادشاهان اموی هر چند که تحت تأثیر شعر و هنر یونان قرار گرفتند اما با وجود نزدیکی به بیزانس هیچ علاقه ای به فراگیری علوم یونانیان نداشتند. عربهای این دوره توصیه های پیامبر را برتر از همه آنچه توسط سریانیها و یونانیها اراده می شد می دانستند. بنابراین علاقه ای به فراگیری علوم نداشتند. در سال 740 حکومت بنی امیه سرنگون شد و بنی عباسیان جای آنها را گرفتند. ایرانیانی که از ظلم بنی امیه به ستوه آمده بودند از عباسیان حمایت کردند و زبان دولتی که در زمان امویان عربی بود همچنان در عهد عباسیان نیز عربی ماند. در زمان خلیفه دوم عباسی المنصور بود که خالد ابن برمک حاکم بین النهرین شد. بیشترین تأثیر ایرانیان در این دوره بود. جابر ابن حیان در این دوره علم کیمیا گری را با ترکیبی از عرفان ایرانی و هندی درآمیخت. جابر ابن حیان در دربار عباسیان قرب و منزلتی یافته بود. اما پس از اینکه برمکیان در سال 804 برافتادند، جابر ابن حیان هم از چشم دربار افتاد. المنصور در سال 762 بغداد را پایتخت خود قرار داد و دو ستاره شناس ایرانی به نامهای نوبخت و ماشاالله را به دربار خود برد و همچنین علوم یونانیان را بدون واسطه سریانیها به عربی ترجمه کرد. وقتی در سال 765 در بستر بیماری افتاد از شخصی به اسم جرجیس که رئیس دانشگاه جندی شاپور بود خواست تا او را مداوا کند. در نتیجه نسطوریان پزشکان رسمی دربار شدند. از این پس کتابهای علمی یونانیان مخصوصاً در زمینه پزشکی مورد توجه عربها قرار گرفت و در بغداد تدریس می شد. در حالیکه دمشق نسبت به بغداد به بیزانس نزدیک تر بود اما هرگز امویان (مسلمانان اولیه صدر اسلام )هیچ علاقه ای به فراگیری علوم یونانیان نداشتند. پس از المنصور هارون الرشید و مامون نیز به ترجمه کتب یونانیان علاقه نشان دادند. مامون تحت تأثیر جنبش آزادی خواهانه معتزله قرار گرفت و مرکز تحقیقاتی به نام بیت الحکمت در بغداد تاسیس کرد و آثار بیشتری از یونانیان را به عربی ترجمه کرد. در این دوره کتابهای نجومی نیز به عربی ترجمه شد. خوارزمی ریاضی یونان و هند را با هم درآمیخت و آنچه را امروزه به آن جبر می گوییم ابداع کرد.



دانشمندان این دوره به دلیل اینکه زبان رسمی آن دوره عربی بود به عربی می نوشتند. از دانشمندان آن دوره می توان المسعودی، الفارابی، البیرونی، ابن رشد و غیره را نام برد. اکثرغریب به اتفاق این دانشمندان ایرانی بودند نه عرب. آثار ایرانیان به زبان عربی بود که این امر هیچ ربطی به اسلام ندارد. این دانشمندان قبل از پرداختن به علوم پزشکی و نجوم باید به علوم الهی می پرداختند و اگر در آثار آنان کمترین نشانی از منافات با آموزه های اسلامی یافت می شد به سختی سرکوب می شدند. همانطور که زکریای رازی را با کوفتن کتابهایش بر سرش نابینا کردند. زکریای رازی کتابی نوشت که در آن کتاب وحی را بی عدالتی خوانده و همچنین معجزه را زیر سوال برده بود. اما هیچ آثاری از این دست کتابهایش وجود ندارد. تنها با اشاره در کتابهای اشخاص دیگر است که به وجود آن کتابها پی می بریم.

آیا اشخاصی‌ مثل ابو علی سینا که به او تهمت کفر زدند دست پرورده اعراب هستند؟ به غیر از این است که ایرانیان بودند که باعث پیشرفت علمی در قرون اولیه اسلام شدند؟

اگر اسلام باعث رشد علمی شده بود چرا امویان هیچ پیشرفتی نکردند؟ چرا زمانی که ایرانیان وارد دربار عباسیان شدند این پیشرفت شروع شد؟

چرا عربها هنوز در زمینه های علمی عقب افتاده هستند؟

اگر علم در زمان عباسیان پیشرفت کرد تنها به واسطه ایرانیان بود نه ذات اعراب. تا جائی کهابن خلدون (مقدمه بن خلدون، ص 544) می نویسد: «از شگفتی هایی كه واقعیت دارد این است كه بیشتر دانشوران ملت اسلام، خواه در علوم شرعی و چه در دانشهای عقلی، ایرانی هستند و تاریخ ثابت كرده كه به جز ایرانیان كسی به حفظ و تدوین علم در امت اسلامی قیام نكرد


خلافت خلفای اموی حدود یک قرن بطول انجامید و چون تعصب و تفاخر بسیار بر عرب بودن خود داشتن ما چندان پیشرفتی در علوم عقلی در جامعه اسلامی نمیبینیم ولی به محض اینکه حکومت عباسی توسط ابو مسلم خراسانی بر سر کار آمد ما شاهد رشدعلمی و فرهنگی در جهان اسلام بودیم. این هم به این دلیل بود که عباسیون زیر سایه ایرانیان به قدرت رسیدن و حتی مامون عباسی خود فرزند زنی ایرانی بود. وقتی ایرانیان با آن همه عظمت زیر دست عربهای بیابانگرد قرار گرفتند خواستند ثابت کنند که از عربها برتر هستند و چیزی از آنها کم ندارند که آنها را موالی بنامند. عربهای بیابانگرد چیزی از زندگی شهری و دیوانسالاری نمی دانستند. حضور ایرانیان در دربار بود که باعث شد عربها با دیوانسالاری نیز آشنا شوند.

پس کسانیکه می کوشند پیشرفت های علمی قرون اولیه کشورهای اسلامی را به ذات اسلام نسبت بدهند با خود بگویند چرا این دانشمندان در میان عربها نبودند؟

اگر کل تاریخ را کنکاش کنید هیچ عالم و دانشمند عربی را تا چند قرن بعد از حمله به ایران و مصر وغیره نمی‌‌یابید که بواسطه عرب بودن یا به اتکا به دین اسلام دانش و علمی را تقدیم جامعه بشری کرده باشد.

مگر همین عمر خلیفه مسلمین نبود که دستور داد کتابخانه های ایرانیان را آتش بزنند و گفت قرآن حاوی همه علوم است و ما را کفایت می کند؟ مگر کتابخانه اسکندریه که کتابهایی به قطر قامت یک انسان داشت طعمه حریق این دانش ستیزان نشد؟

متاسفانه اعراب پس از حمله به ایران بسیاری از کتب علمی ما را از میان برداشتند و پس از آن حمله مغولان و دیگر اقوام به ایران باعث نابودی بسیاری از کتب گردید و بدین جهت بسیاری از اسامی دانشمندان و کتاب‌هایشان نابود گردید اما با این حال می‌توان به بزرگانی چون بزرگمهر حکیم و برزویه طبیب اشاره کرد.

کتاب سوزی و رفتار اعراب با زبان و خط ایران را اینجا بخوانید:

http://farshidh.blogspot.com/2010/11/blog-post.html



اعراب مسلمان بجز چپاول و غارت و نابودی برای دیگر ملتها چیزی به ارمغان نیاوردند. آنهائی که حتی به درختان هم رحم نمی‌کردند چگونه می‌توانستند آورنده علم باشند؟

ابن خلدون که دقیق ترین و بزرگ ترین جامعه شناس و مورخ عرب است درباره اعراب این چنین مینویسد)مقدمه تاریخ طبری چاپ مصر صفحات ۲۱و۲۶و۲۷ ):عرب ها ذاتا ویرانگر هستند و ضد تمدن. این به آن دلیل است که آنان همواره در حال نقل و انتقال برای دستیابی به غنائم هستند که این امر با تمدن منافات دارد. عرب عموما گرایش به تاراج گری دارد و می خواهد آنچه در دست دیگران است را از آن خود کند زیراکه روزی اش توسط شمشیرش به دست می آید. عرب در گرفتن اموال دیگران هیچ حدی و مرزی نمیشناسد و همین که چشمش به مال و متاعی می افتد آن را تاراج میکند. درنتیجه مردمانی که زیر سلطه این قوم باشند در امنیت زندگانی نمیکنند آنان ساختمانهای اهل حرفه و صنایع را به زور میگیرند و هیچ بهایی برای آن پرداخت نمیکنند. آنان برای صنعت هیچ ارزشی قائل نیستند و تنها هدفشان آن است که اموال مردم را از دستشان بیرون بکشند و در نتیجه هیچ توجهی به قومی که مغلوب است ندارند. سپس آنان را در خودشان رها میکنند تا در آشوب و هرج و مرج باشند .



بر گرفته از:

کتابزرتشت مزردیسنا و حکومت - نوشته جلال الدین آشتیانی

کتاب تاریخ طبری چاپ مصر

کتاب ایران از آغاز تا اسلام - گیرشمن - ترجمه محمد معین

کتاب فرهنگ ایران پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی - نوشته محمد محمدی

کتاب تمدن ایران در دوران ساسانی - ولادیمیر گرگورویچ - ترجمه عنایت الله رضا

كتاب ایران از نظر خاورشناسان - ترجمه رضازاده شفق

كتاب تاریخ تمدن - نوشته ویل دورانت

كتاب روزگار باستان - نوشته برمستد

کتاب نقش ایران در فرهنگ اسلامی - نوشته علی سامی

کتاب میزان الحكمه - نوشته محمد محمدی ری شهری

کتاب نگاهی به تاریخ جهان - نوشته نهرو

کتاب مسند أحمد - نوشته احمد بن حنبل

کتاب مقدمه بن خلدون - نوشته ابن خلدون

تارنمای زندیق

تارنمای کتابخانه طهور
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
صفحه  صفحه 8 از 17:  « پیشین  1  ...  7  8  9  ...  16  17  پسین » 
مذهب
مذهب

Omar Ebn Khatab | عمر بن خطاب


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA