ارسالها: 2554
#22
Posted: 8 Nov 2012 16:51
بدالرزاق عن ابن عيينه عن جعفر بن محمد عن ابيه قال: (زيارت مي نمود فاطمه دختر رسول خدا قبر عمويش حمزه را هر جمعه)
((مصنف عبدالرزاق ج3ص380-باب في زياره القبور-دارالکتب العلميه_ المستدرک لحاکم نيشابوري ج1ص377 دارالمعرفه))
ابن ابي مليکه مي گويد: (ام المؤمنين عايشهرا ديدم قبر برادرش عبدالرحمن را که در مکاني به نام حبشي درگذشت و در مکه دفن گرديده زيارت مي کرد.)
((مصنف عبدالرزاق ج3ص379- دارالکتب العلميه))
بلال حبشي براي زيارت قبر رسول خدا سفر کرد.
((دفع شبه من شبه و تمرد-ص153-مكتبه الزهريه))
پس روشن شد این روایت تهمتی بیشتر به رسول الله نمی باشد.
اما در مورد روایت ذکر شده از مسند زید دوست عزیز روایت جواز زیارت قبور در حد تواتر می باشد و ما تنها به گوشه ایی از آنها اشاره می کنیم:
سليمان بريده از پدرش، از پيامبر اکرم نقل کرده است: "شما را از زيارت قبور نهي کردم، آگاه باشيد که از اين به بعد قبور را زيارت کنيد.)
((صحیح مسلم، جلد3صفحه65 دارالفکر))
ابن مسعود از پيامبر نقل ميکند: "آگاه باشيد، از اين پس قبور را زيارت کنيد؛ چرا که شما را نسبت به دنيا بي اعتنا ميسازد و آخرت را به ياد ميآورد".
((((سنن ابن ماجه جلد1صفحه501))
رسول اکرم فرمودند: "نهي کردم شما را از زيارت قبور پس از اين به بعد زيارت کنيد".
((احیاء علوم الدین، غزالی جلد1 باب فضیله مدینه الشریفه علی سائر البلاد))
حدثنا محمدبن فضيل عن ابي سنان عن محارب بن دثار عن ابن بريده عن ابيه قال:" قال رسول الله: "همانا نهي كردم شما را از زيارت قبور از اين به بعد زيارت كنيد آنان را"".
((المصنف لابن شيبه ج3ص223- باب من رخص في زياره القبور انتشارات دارالفكر
حدثنا عبدالرحيم بن سليمان عن يحيي بن الحارث عن عمروبن عامر عن انس بن مالك قال: "زماني نهي مينمود رسولخدا ()از زيارت قبور ولي روزي فرمودند: "زيارت كنيد قبور را"".
((المصنف لابن شيبه ج3ص223- باب من رخص في زياره القبور انتشارات دارالفكر
حدثنا يزيدبنهارون عن حمادبنزيد حدثنا فرقدالسنجي حدثنا
جابربن يزيد مسروق عن عبدالله قال: "قال رسول الله(): (من نهي كردم شما را از زيارت قبور پس همانا خداوند به محمد () اجازه داد در زيارت قبر مادرش؛ پس شما نيز مردگانتان را زيارت كنيد زيرا شما را به ياد آخرت مياندازد.
((المصنف لابن شيبه ج3ص224- باب من رخص في زياره القبور-انتشارات دارالفكر
اخبرنا ابوعبدالله الحافظ؛ حدثنا ابوالعباس محمدبن يعقوب؛ حدثنا الربيع بن سليمان؛ اخبرنا عبدالله بن وهب؛ اخبرني اسامه بن زيد أن محمدبن يحيي بن حبان الانصاري أخبره؛ أن واسع بن حبان حدثه أن اباسعيدالخدري حدثه أن رسولالله () قال: "نهي نمودم شما را از زيارت قبور پس زيارت كنيد از اين پس قبور مردگانتان را زيرا در آن براي شما عبرتي است".
((السنن الصغير بيهقي ج1ص313- باب زياره القبور- دارالكتب العلميه
أخبرنا ابوبكر و ابو زكريا و ابوسعيد قالوا: حدثنا ابوالعباس قال أخبرنا الشافعي قال أخبرنا مالك عن ربيعه بنابي عبدالرحمن عن ابيسعيدالخدري عن رسول الله (): "نهي نمودم شما را از زيارت قبور پس زيارت كنيد."
((معرفه السنن و آلاثار عن امام الشافعي- ج3ص204-دارالكتب العلميه
امیدواریم بسنده باشد.
اینها تنها نمونه ایی از روایات اهل سنت بر جواز زیارت قبور می باشد.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#23
Posted: 8 Nov 2012 19:00
mahmudkhm: یعنی: «... (مردگان) همسایگانی هستند که هرگاه آنان را ندا کنند جواب ندهند و ظلم و ستمی را جلوگیری ننمایند و به نوحهسرایی متوجه نشوند. اگر در حق ایشان نیکی شود شاد نگردند و اگر قحطی شود یأس ندارند. اطراف یکدیگرند ولی تنها هستند و همسایهاند در حالیکه از هم دورند با اینکه نزدیکاند به دیدار هم نروند...».
این توصیف مردگان است و احوال مادی اونها
ما هم به هر مرده ای متوسل نمیشیم
شهدا که عند ربهم یرزقونند و زنده اند و صلحا و امامان که شفاعت کنندگان هستند
ضمنا حضرت زهرا طبق کتب خودتون زیارت حمزه میرفتن پس حتما ایشون هم مشکل دارن دیگه ؟؟؟؟اره
هنگامیکه ناله و گریه حضرت زهرا بر مزار پدرشان که البته حجره عایشه عنه نیوده زیاد شد مردم شکایت کردن و ایشون به بیرون شهر رفتن و در جایی بنام بیت الاحزان به گریه و عزاداری پرداختند و تا همین چند سال پیش بیت الاحزان موجود بود ولی وهابی ها خرابش کردن
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ویرایش شده توسط: mohan1978
ارسالها: 572
#24
Posted: 8 Nov 2012 22:44
ببین اولین سید الشهدا همزه عموی پیامبر بود
چرا وقتی شهید شد محمد برای او حرم و ... درست نکرد؟
اولین کسی که اسلام آورد خدیجه بود.
چرا وقتی از دنیا رفت محمد برای او قبریار طلا درست نکرد؟
چرا نگفت به سر قبر اون دنفر برن و توسل کنن؟
چرا وقتی دختر محمد که یکی ازمعصومین است از دنیا رفت علی برای او بارگاه بنا نکرد؟
چرا وقتی علی امام اول شیعیان شهید شد حسنین برای او بارگاهی ار طلا نساختن و اعلام نکردن مردم بر قبرشان
بروند و توسل کنند؟
چرا وقتی حسین در کربلا گیر کرد به غیر از خدایش به کسی دیگر توسل نجست؟
درست بخوانید,کتب مقدس کتب نیرومندی همواره برای درک کردن بیخدایست
ارسالها: 2554
#25
Posted: 9 Nov 2012 00:24
nimachi: بین اولین سید الشهدا همزه عموی پیامبر بود
چرا وقتی شهید شد محمد برای او حرم و ... درست نکرد؟
اولین کسی که اسلام آورد خدیجه بود.
چرا وقتی از دنیا رفت محمد برای او قبریار طلا درست نکرد؟
شما مدرکی داری که نداشتن البته اون موقع قطعا ساخت گنبد در عربستان مقدور نبوده ولی اینکه قبور افراد مهم به نحوی مشخص و معین بوده اند چون براتون سند اوردم که حضرت زهرا هر هفته به زیارت حمزه میرفتن
nimachi: چرا نگفت به سر قبر اون دنفر برن و توسل کنن؟
توسل برای شفاعت در قران اومده و معروفه البته به خیلی از خرافات در این زمینه توجه نباید کرد مثل چاه جمکران که بنیان روایی هم حتی نداره و امثالهم
nimachi: چرا وقتی دختر محمد که یکی ازمعصومین است از دنیا رفت علی برای او بارگاه بنا نکرد؟
nimachi: چرا وقتی علی امام اول شیعیان شهید شد حسنین برای او بارگاهی ار طلا نساختن و اعلام نکردن مردم بر قبرشان
بروند و توسل کنند؟
فاطمه س و علی ع یه وصیت خودشان شبانه دفن شد ند بدلایلی که جاش اینجا نیست و قبر فاطمه س هنوز مخفی است و قبر علی ع چندین سال بعد پیدا شد و البته حضرت علی و حسنسن شبها به سر قبر مادر خودشون میرفتن و قران میخوندن
nimachi: چرا وقتی حسین در کربلا گیر کرد به غیر از خدایش به کسی دیگر توسل نجست؟
در تواریخ و در روایات شیعه امده که امام حسین و فرزندانش بارها رو به سمت مدینه کردند و شکایت مردم کوفه رو کردن
معنای توسل در بین شیعه رو باید روشن تر بیان کرد و اونو از خرافات جدا کرد ما به مردگان توسل نمیکنیم
به پیامبر و ائمه و بزرگانی که عند ربهم یرزقون هستند متوسل میشیم
امامان ما شهید شدند و به گفته قران نزد خدا روزی میخورند و زنده هستند
دوست عزیزم
ساخت حرم هیچوقت بر اساس یک قانون و روش خاصی نبوده عاشقانی بودند این کارو با هزینه شحصی انچام دادن همیشه هر جا پول هست سو استفاده است
در مورد قبور قدما مثل حضرت خدیجه و حمزه من هیچ توضیحی ندیدم که دارای شکل خاصی بودند یانه و اونزمان به چه نحوی بوده البته انچه واضح است و از دفن حضرت زهرا و ماوقع مشخصه که قبور در بقیع دارای مشخصه هایی بودند حالا از اسم و سنگ و نشانی چیزی داشتند که ابوبکر به دنبال قبر فاطمه میگشته و حالا در همون اوایل هم در زمان حجاج و منصور قبر امام حسین دارای ساختمان بوده که در تاریخ ذکر شده بارها تخریب شده اما در نهایت امروز به این شکل است
مردمانی هستند که به هر دلیل در ساخت این حرمها کمک کردند و اجباری در این موارد نبوده
ضمنا در پست قبل دیدی که نمونه هایی تاریخی از زیارت در احادیث قدیم هست
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#26
Posted: 9 Nov 2012 00:37
علی که در مسجد کوفه به دست عبدالرحمن بن ملجم مرادی هنگام نماز صبح ۱۹ رمضان با شمشیر زخمی گشتهبود، و در شب جمعه ۲۱ رمضان سال ۴۰ قمری شهید شد، در وصیتی به حسن و حسین محل دفن خود را سفارش کرده بود.
بر اساس وصیتش[۷] گورش را پنهان نگه داشتند و جز امامان و برخی شیعیان ویژهٔ این خاندان، کسی از محل دفن آگاهی نداشت. در کتابها بهتفصیل سبب نهفتگی قبر را در کتابهای شیعه شرح داد
آشکار شدن آرامگاه
آوردهاند که در دوران خلافت هارونالرشید، روزی هارون برای شکار به زمینهای پیرامون کوفه (نجف یا غریین) رفت و دید که سگهای شکاری آهویی را دنبال میکنند ولی پس از آن که آهو به منطقهٔ خاصی میرود، سگان از دنبال کردن آهو بازمیایستند. هارون دانست که آن سرزمین، مقدس و مطهر است که سگها واردش نمیشوند، لذا در پی تحقیق برآمد و سرانجام دانست که آنجا آرامگاه علی میباشد.
هارون به دنبال این رویداد در حدود سال ۱۷۱ (قمری) (۱۷۱ خورشیدی) اولین بارگاه و ساختمان مرقد علوی را بنا نهاد.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#27
Posted: 12 Nov 2012 08:16
آیا توسل امری اصیل در دین اسلام است یا ملهم از ادیان دیگر مثل مسیحیت است؟
ارسال شده توسط مدیر در تاریخ 19. آبان 1389 - 20:42
در جواب به این سوال توجه به دو نکته لازم است:
اولا ما به همه انبیاء و رسولان الهی ایمان داریم و نباید از چیزی که در مکتب سایر انبیاء آمده دوری کنیم و بین انبیاء فرقی بگذاریم:
قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسى وَ عیسى وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ؛(آل عمران/84) بگو: به خدا و آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان او و نیز آنچه بر موسى و عیسى و پیامبران دیگر از جانب پروردگارشان نازل شده است، ایمان آوردیم. میان هیچ یك از ایشان فرقى نمىنهیم و همه تسلیم اراده او هستیم.
البته مساله بدعت ها و انحرافات، مساله ای جداگانه است. و نه تنها ما مسلمانان تابع انحرافات مسیحیان نمی شویم، بلکه خود حضرت عیسی (ع) نیز از انحرافات و بدعت هایی که در بین مسیحیان به وجود آمده است، بیزاری می جویند:
وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونی وَ أُمِّیَ إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما یَكُونُ لی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لی بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فی نَفْسی وَ لا أَعْلَمُ ما فی نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ؛(مائده/116) و آن گاه كه خدا به عیسى بن مریم گفت: آیا تو به مردم گفتى كه مرا و مادرم را سواى اللَّه به خدایى گیرید؟ گفت: به پاكى یاد مىكنم تو را. نسزد مرا كه چیزى گویم كه نه شایسته آن باشم. اگر من چنین گفته بودم تو خود مىدانستى زیرا به آنچه در ضمیر من مىگذرد دانایى و من از آنچه در ذات تو است بىخبرم. زیرا تو داناترین كسان به غیب هستى.
و مساله توسل به صالحان و بندگان برگزیدۀ خدا به انگیزۀ تحصیل قرب الاهی، مساله ای اساسی از دین حق بوده و ویژۀ زمان پیامبر و دین اسلام نبوده، بلکه در سیرۀ اولیا و انبیای پیشین نیز وجود داشته است، از جمله توسل حضرت آدم علیه السلام به حق پیامبر اکرم یا پنج تن برای پذیرش توبۀ خود.
دوما باید دقت کرد که هر شباهتی به معنای تابع بودن متاخر از متقدم نیست. بلکه ممکن است دو مکتب به طور مستقل و بدون تقلید، یک سنت را جزو مناسک خود بدانند. و ملاک و معیار برای تشخیص اصالت یک سنت، در اسلام، مراجعه به قرآن و سنت است. و توسل از مسائلی است که به وضوح در قرآن بیان شده است:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛(مائده/35) اى كسانى كه ایمان آوردهاید، از خداوند پروا كنید و (براى تقرّب) به سوى او (از مقرّبان درگاهش و از عملهاى صالح) وسیله بجویید و در راه او جهاد كنید، شاید رستگار گردید.
و همچنین به این مساله نیز می توان توجه کرد که توسل از مسلمات مسلمانان است و غیر از فرقه وهابیت هیچ گروهی از مسلمانان آن را انکار نمی کند.
در روایات اهل سنت آمده که آدم با توسل به حضرت محمد (ص) توبه کرد و گفت: «یارب به حق محمد از تو مسئلت دارم که گناهم را ببخشی» (مسند احمدج ۴ ص 138)
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#28
Posted: 12 Nov 2012 08:18
توسل و وهابیت
مقدمه:
در اصطلاح فقهی، توسل به معنای واسطه قرار دادن بین خود و خدا برای تقرب و نزدیکی به خداست. شیعه براساس آیات روشن قرآن مجید و احادیث ائمهی اطهار و همچنین سنت پیامبر خاتم صلیالله علیه و آله وسلم به توسل معتقد است.
اما در دیگر سو سالیانی است که گروهی به نام وهابیت به وجود آمده است. آنها خود را پیرو محمد بن عبدالوهاب میدانند. وهابیان به شدت مخالف توسل هستند. آنها کسانی را که به مقربان الهی مثل پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله متوسل میشوند، مشرک میخوانند؛ غافل از آن که این اعتقاد، یکی از ریشه دارترین اعتقادات در میان شیعیان و بلکه تمام مسلمانان است.
این نوشته بر آن است که با ارائهی اسناد مورد قبول وهابیان، موضوع توسل و علل منع آن را از منظر تاریخی مورد بررسی قرار دهد. در انتها، نظر پیشوایان اهل سنت در این بحث بررسی خواهد شد.
پست بعد
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#29
Posted: 12 Nov 2012 08:18
1. معنا ی توسل:
توسل یعنی گرفتن وسیله برای نزدیک شدن به چیزی یا کسی.
اما در اصطلاح توسل، یعنی واسطه قرار دادن انبیاء، امامان و صالحان به پیشگاه خداوند 1
2. فلسفهی توسل:
توسل وسیله و واسطه قرار دادن چیزی بین خود و مطلوب است. وسیله جویی خود دو قسم دارد:
نوع اول در امور مادی است. مثل آن که انسان برای رفع گرسنگی به غذا و برای رفع تشنگی به آب نیازمند است. البته در مورد سایر موجودات هم جریان به همین منوال است. یعنی هریک از آنها در رسیدن به کمالات نوعی خود، دست نیاز به سوی موجودات خارج از وجود خویش دراز کرده است. مثل آنکه از ابر باران فرود میآید و آن آب به زمین نیرو بخشیده، انواع گیاهان را میرویاند و حیوان از گیاهان تغذیه کرده و خود نیز سبب بقا و ادامهی حیات انسان میشود. البته این نکته واضح است که در تمام این امور، خداوند حوائج را با واسطه برآورده میسازد و این فرمان خداوند است که برای نیازهای مادی به وسایلش مراجعه کنیم. مثلا برای درمان بیماری خود به پزشک مراجعه کنیم اما با این اعتقاد که این خداوند متعال است که بیماریمان را شفا میدهد.
نوع دوم توسل، در امور معنوی است. مثل آن که انسان در زندگی اجتماعیاش دوست دارد به چیری و یا کسی محبت ورزد یا علاقهمند است دیگران او را دوست بدارند.
یا اینکه خداوند برای هدایت مردمان به سوی آنها فرستادهاش را میفرستد تا مردم با مراجعه به او به سوی خدای یکتا هدایت شوند.
همانطور که در عالم ماده نمیتوان پرسید چرا خداوند متعال زمین را به وسیلهی خورشید روشن نموده و خود بیواسطه چنین کاری نکرده است؟ در امور معنوی نیز نمی توان گفت: چرا خداوند بندگان را مستقیما هدایت نفرموده است.
آنچنان که میتوان مشاهده کرد در جهان هستی برای رسیدن به هر خواسته باید از وسایل مربوط به آن استفاده کرد. این اصل مشهود را اصل توسل می نامند. 2
پست بعد
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#30
Posted: 12 Nov 2012 08:19
3. منع از توسل:
الف) انگیزهی منع از توسل:
مهمترین عاملی که سبب میشود که وهابیان از زیارت پیامبر اکرم و توسل به ایشان ممانعت کنند، ضعف منطق و برداشت نادرست از بعضی از واژههای قرآنی است.
یکی از واژههایی که وهّابیان در معنای آن گرفتار اشتباه و خطا شدهاند واژه (شرک) است. شرک در لغت عرب به معنى شرکت در چیزى است و «شریک» همان همتا و همطراز است و در فرهنگ دینی شرک را به معنى شریک قرار دادن براى خدا در حاکمیّت و ربوبیّت تفسیر کرده اند.
متأسفانه وهابیان با برداشت نادرست از این واژه هر کس را که از فردی دیگر انتظار کاری فوق بشری داشته باشد، مشرک میدانند بدون توجه به این که ممکن است خداوند متعال این قدرت را به او عطا کرده باشد. مثلا حضرت مسیح با اذن خداوند بیماران غیر قابل علاج را شفا مى داد و مردگان را زنده مى کرد. بدیهی است که نمیتوان مراجعه کنندگان به مسیح را مشرک دانست و مسیح را تأیید کنندهی مشرکان!
ب) نظریه ابن تیمیه در بارهی حرمت توسل و واکنش علمای معاصر و بعد او:
ابن تیمیه در رابطه با بحث توسل مطالب متعددی دارد که در اینجا تنها به یک تعبیر از او اکتفا میکنیم و بعد به نقد علمای معاصر نسبت به این عبارت ابن تیمیه میپردازیم .
ابن تیمیه میگوید :
اگر کسی در کنار قبر پیامبر و یا صالحی بیاید و از او حاجت بخواهد و از او بخواهد او را شفا دهد یا دین او را ادا کند، این شرک روشن است. واجب است که او را به توبه وادار کنند و اگر توبه نکرد او را باید کشت. 3
او هر گونه توسل به پیامبر و صالحان را نه تنها شرک میداند ، بلکه اگر کسی بر این عقیده باقی بماند و اصرار بورزد، از نظر ابن تیمیه، مشرک و محدور الدم است.
سبکی وقتی به این قضیه میرسد مینویسد:
توسل به پیامبر و صالحان از زمان پیامبر تا ظهور ابن تیمیه مرسوم بوده است و در هیچ زمانی این موضوع انکار نشده بود. تا این که ابن تیمیه آمد و با سخنان باطل خود قضیه را بر افراد ضعیف و نادان مشتبه کرد و بدعتی را پایه گذاری کرد که در هیچ عصری سابقه نداشت . 4
همچنین ابن حجر عسقلانی، از بزرگان اهل تسنن (متوفای 852 ) مینویسد:
بعضی از معاصرین ابن تیمیه او را به زندقه و الحاد و کفر نسبت دادهاند . چون میگفت: پیامبر اکرم شایسته برای توسل نیست . 5 این سخن ابن تیمیه در حقیقت ناقص شمردن مقام پیامبر و ممانعت از گرامی داشتن آن حضرت است.
ج) نظریه محمد عبد الوهاب در رابطه با توسل و برخورد علمای معاصر او از اهل سنت:
محمد بن عبد الوهاب هم کاملا از عقاید ابن تیمیه پیروی می کند. البته عبارتهای او در رابطه با توسل، خیلی گستردهتر از ابن تیمیه است. عبارتهای او در حرمت توسل و حلال شمردن خون مسلمانهایی که متوسل به پیامبر میشوند، چندین برابر عبارتهای ابن تیمیه است.
محمد بن عبد الوهاب کتابی دارد به نام کشف الشبهات که شرحهای متعددی هم بر او نوشته شده است. در این کتاب، به صراحت مینویسد:
اگر کسی به ملائکه ، پیامبران و اولیاء متوسل شود و از آنها شفاعت بجوید و توسط آنها بخواهد به خداوند نزدیک شود، خون و ماش مباح است.
یا مینویسد:
پیامبر اکرم وقتی در مکه ظهور کرد ، بین مشرکینی که نسبت به بتها عقیده داشتند با افرادی که به صالحین عقیده داشتند و به آنها متوسل میشدند، هیچ فرقی نگذاشت؛ بلکه همهی آنها را از دم تیغ گذراند و حکم کرد به کفر آنها. 6
همچنین میگوید :
اجماع تمام مذاهب براین است که اگر کسی بین خود و خداوند واسطهای قرار دهد، کافر ، مرتد و مال وخونش حلال است. 7
او نه تنها صد ها ملیون شیعه، بلکه تمام مسلمانها را کافر و محدور الدم میداند؛ چون همۀ مسلمانها توسل به پیامبر و صالحین را جایز میدانند. آن چنان که ابن ادریس شافعی میگوید که من اگر مشکلی داشتم، به قبر ابوحنیفه متوسل میشدم. قبر ابوحنیفه در بغداد است. قبر احمد بن حنبل نیز زیارتگاه تمام اهلتسنن است. همچنین قبر خود محمد بن أدریس شافعی در مصر زیارتگاه مردم است.
در کتابهای فقهی تمام مذاهب اهل سنت و حتی خود حنبلیها مثل ابن قدامه مقدسی به صراحت ذکر شده است که توسل به پیامبر نه تنها جایز است بلکه بعد از مراسم حج وظیفۀ حجاج است که در کنار قبر نبی مکرم بایستند و به حضرت سلام دهند و متوسل شوند و پیغمبر را بین خود و خدا شفیع قرار دهند.
وهابیت با این کارشان به قتل بیش از یک میلیارد مسلمان فتوا میدهند. بحث توسل، بحث شیعه و وهابیت نیست؛ بلکه بحث اسلام و وهابیت است. لذا اول کسی که در برابر محمد بن عبدالوهاب ایستاد و حرف او را کاملا محکوم کرد، برادرش سلیمان بن عبد الوهاب بوده است. سلیمان بن عبد الوهاب چند مطلب مهم دارد که باید به آن توجه کرد.
زینی دحلان مفتی مکۀ مکرمه است. او متوفای 1306 هـ ق از اهل تسنن متعصب بوده است و کسی هم ادعا نکرده است که او داعیه تشیع داشته است. حتی به گفتهی البانی او کتابی مستقل در بطلان مذهب شیعه نوشته است. زینی دحلان در کتاب الدرر السنیه، از قول سلیمان بن عبد الوهاب نقل میکند و میگوید:
محمد بن عبد الوهاب که ظهور کرد، در هر خطبۀ جمعه که میخواند، میگفت:
هر کس به پیامبر متوسل شود، کافر شده است. برادرش سلیمان یکی از کسانی بود که به شدت با برادرش اعتراض و سخنان او را انکار میکرد. روزی به برادرش محمد بن عبد الوهاب گفت: برادر ! ارکان اسلام چند تا است؟ گفت : پنجتا. گفت: نه تو شش تا قرارش دادهای و رکن ششم این است که هر کس وهابی نباشد و از تو تبعیت نکند ، کافر است. 8
همچنین سلیمان بن عبد الوهاب در کتاب الصواعق اللهیه فی الرد علی الوهابیة 9 می نویسد :
برادر من و تابعینش تصور میکنند که اگر ما پیغمبر و صالحین را واسطه قرار بدهیم، کافر شدهایم. هفت صد سال از زمان ائمه اربعه میگذرد، هیچ یک از علمای اسلام چنین فتوایی ندادهاند. لازمهی سخن اینها این است که تمام امت اسلامی بعد از زمان امام احمد بن حنبل کافر و مرتد هستند. فریاد ای مسلمانها از این سخن برادر من که این چنین فتوای میدهد و تمام مسلمین را محکوم به کفر و واجب القتل معرفی میکند! 10
1 قاموس قرآن، ج7، ص: 218، کتاب العین، ج7، ص: 298
2 در این بخش از کتاب توسل نوشتهی آقای ضیاءآبادی و سلفی گری نوشتهی آقای رضوانی استفاده شده است.
3 من یأتی إلى قبر نبی أو صالح ، ویسأله حاجته ، ویستنجد به مثل أن یسأله أن یزیل مرضه ویقضی دینه أو نحو ذلک مما لا یقدر علیه إلا الله عز وجل ، فهذا شرک صریح یجب أن یستتاب صاحبه فإن تاب وإلا قتل .
وقول کثیر من الضلال : هذا أقرب إلى الله منی وأنا بعید من الله لا یمکننی أن أدعوه إلا بهذه الواسطة ونحو ذلک - من أقوال المشرکین .
زیارة القبور و الاستمداد بالمقبور ، ص156 و کشف الارتیاب فی أتباع محمد بن عبد الوهاب - السید محسن الأمین - ص 228 – 229
4 إعلم : أنه یجوز ویحسن التوسل ، والاستغاثة ، والتشفع بالنبی صلى الله علیه وآله وسلم إلى ربه سبحانه وتعالى . وجواز ذلک وحسنه من الأمور المعلومة لکل ذی دین ، المعروفة من فعل الأنبیاء والمرسلین ، وسیر السلف الصالحین ، والعلماء والعوام من المسلمین . ولم ینکر أحد ذلک من أهل الأدیان ، ولا سمع به فی زمن من الأزمان ، حتى جاء ابن تیمیة ، فتکلم فی ذلک بکلام یلبس فیه على الضعفاء الأغمار ، وابتدع ما لم یسبق إلیه فی سائر الأعصار
شفاء السقام - تقی الدین السبکی - ص 292
5 و منهم من ینسبه إلى الزندقة ، لقوله : أن النبی - صلى الله علیه وآله وسلم - لا یستغاث به وان فی ذلک تنقیصا و منعا من تعظیم رسول الله - صلى الله علیه وآله وسلم-
الدرر الکامنه ، ابن حجر ، ج1 ، ص155 .
6 ان محمداً صلی الله علیه و آله و سلم لم یفرق بین من اعتقد فی الأصنام و من اعتقد فی الصالحین.
مجموعه مؤلفات محمد بن عبد الوهاب ، ج6 ، ص146 .
7 اجماع المذاهب کلهم علی أن من جعل بینه و بین الله وسائط انه کافر مرتد حلال المال والدم
مجموعه مؤلفات محمد بن عبد الوهاب ، ج6 ، ص147
8 کان محمد بن عبد الوهاب الذی ابتدع هذه البدعة یخطب للجمعة فی مسجد الدرعیة ویقول فی کل خطبة ومن توسل بالنبی فقد کفر وکان أخوه الشیخ سلیمان بن عبد الوهاب من أهل العلم فکان ینکر علیه إنکارا شدید فی کل ما یفعله أو یأمر به ولم یتبعه فی شئ مما ابتدعه وقال له أخوه سلیمان یوما کم أرکان الإسلام یا محمد بن عبد الوهاب فقال خمسة فقال أنت جعلتها ستة السادس من لم یتبعک فلیس بمسلم هذا عندک رکن سادس للإسلام .
الدرر السنیة فی الرد على الوهابیة - أحمد زینی دحلان - ص 39
9 الصواعق اللهیه فی الرد علی الوهابیة ، ص38
10 ... و تمضی قرون الأئمة من ثمان مائة عام ومع هذا لم یرو عن عالم من علماء المسلمین أنها کفر بل ما یظن هذا عاقل بل والله لازم قولکم إن جمیع الأمة بعد زمان الإمام أحمد رحمه الله تعالى علماؤها وأمراؤها وعامتها کلهم کفار مرتدون فإنا لله وإنا إلیه راجعون وا غوثاه إلى الله ثم وا غوثاه أم تقولون کما یقول بعض عامتکم إن الحجة ما قامت إلا بکم وإلا قبلکم لم یعرف دین الإسلام یا عباد الله
الصواعق الإلهیة فی الرد على الوهابیة - سلیمان أخ محمد بن عبد الوهاب - ص 38
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"