انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 5 از 13:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  ...  13  پسین »

توسل از دیدگاه ادیان ومذاهب


مرد

 
- چنين به ما القاء شده که توحيد يعني اينکه معتقد باشيم تنها يک خدا خالق عالميان است! درحاليکه اين امر براي مشرکان زمان پيامبر صلي الله عليه وسلم نيز مسلم بود، چنانکه قرآن اين مسئله را براي ما بيان مي دارد: « وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ» (لقمان 25).

يعني: و هرگاه از آنان سؤال کنى: «چه کسى آسمانها و زمين را آفريده است؟» مسلّماً مى‏گويند: «اللّه».

پس چرا به آنها مشرک مي گفتند؟؟ پاسخ اين سوال مهم را کشف کنيد.

فكر مي كنم به اين سوال مهم جواب دادم. به عقيده ي بنده آنها بت ها را قدرت هاي مستقل تصور مي كردند يعني خدايان درجه 2. براي آنها قدرت شفاعت با استقلال قائل بودند، ولي قرآن در جواب مشركان اعلام كرد كه كسي بدون اذن خدا نمي تواند شفاعت كند و خدا به اين بت هاي شما چنين اختياري نداده است. پس عرب ها هم در توحيد عبادي و هم توحيد ذاتي و ربوبي مشكل داشته اند.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
- چنين به ما القاء شده که توحيد يعني اينکه معتقد باشيم تنها يک خدا خالق عالميان است! درحاليکه اين امر براي مشرکان زمان پيامبر صلي الله عليه وسلم نيز مسلم بود، چنانکه قرآن اين مسئله را براي ما بيان مي دارد: « وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ» (لقمان 25).

يعني: و هرگاه از آنان سؤال کنى: «چه کسى آسمانها و زمين را آفريده است؟» مسلّماً مى‏گويند: «اللّه».

پس چرا به آنها مشرک مي گفتند؟؟ پاسخ اين سوال مهم را کشف کنيد.

فكر مي كنم به اين سوال مهم جواب دادم. به عقيده ي بنده آنها بت ها را قدرت هاي مستقل تصور مي كردند يعني خدايان درجه 2. براي آنها قدرت شفاعت با استقلال قائل بودند، ولي قرآن در جواب مشركان اعلام كرد كه كسي بدون اذن خدا نمي تواند شفاعت كند و خدا به اين بت هاي شما چنين اختياري نداده است. پس عرب ها هم در توحيد عبادي و هم توحيد ذاتي و ربوبي مشكل داشته اند.

7 - اگر کسي بگويد: "خداوندا! به حرمت پيامبر مرا در امتحانات موفق بگردان". اين دعا کردن شرک نيست، زيرا شخص دعاگو مستقيما از خدا طلب کرده، ولي به شخص پيامبر صلي الله عليه وسلم توسل جسته است، يعني اين فرد دعا گو پيامبر صلي الله عليه وسلم را با خداوند متعال در اين دعا شريک نگردانيده است. اما خواندن چنين دعايي حرام است، زيرا اين دعا بدعتي در دين است که هيچگاه پيامبر صلي الله عليه وسلم به يارانش نفرمود که بعد از مرگ من اينگونه دعا کنيد!

من البته خدا را شكر مي كنم كه شما در اين مساله منطقي تر برخورد كرديد، ولي باز هم با شما موافق نيستم. شما ظاهرا فكر مي كنيد همه چيز حرام و بدعت است مگر اينكه خلافش در آيات و روايات ثابت شود. لذا چون پيامبر در دعا به خودش (يا ساير انبيا) متوسل نشده ما هم نبايد به او متوسل شويم. تا جايي كه بنده فهميده ام، قاعده ي اسلامي عكس اين است يعني همه چيز پاك و حلال است مگر اينكه خلافش ثابت شود. من فكر مي كنم كه اينطور درست تر است. البته من فقيه نيستم و نمي توانم در اين مورد بحث كنم. نكته ي ديگر اين است كه شيعه براي دعاي توسل دلايل نقلي دارد. حتما روايات شيعه و سني در اين مورد متفاوت هستند و هر مذهب بايد به ديگري احترام بگذارد و به پيروان مذهب ديگر حق بدهد كه از روايات خودشان تبعيت كنند. بنده قادر نيستم كه با دلايل عقلي دعاي توسل را ثابت كنم و معتقدم كه اينگونه مسائل كه به ماوراالطبيعه مربوط مي شوند، تعبدي هستند.

اميد وارم با توجه به اين توضيحات برادر سني ما بپذيرند كه قضيه آنطور كه تصور مي كردند، نيست. ايشان كه در دفاع از مشركان اعلام مي كنند :

آنقدر احمق و ابله نبودند که بت سنگي يا چوبي را که خود با دستهاي خويش ساخته بودند را خدا بدانند!

انشا الله تاييد مي كنند كه شيعيان هم مي فهمند پيغمبر(ص) را نبايد پرستيد، اگر متوسل مي شوند بخاطر اين است كه توسل پرستش نيست. به نظر بنده به جاي تكفير و توهين ، بايد براي رفع سوءتفاهمات و كينه هاي بيهوده تلاش كنيم و بر نكات مشترك، كه شكر خدا زياد هم هستند، تاكيد كنيم. به اميد دوستي و اتحاد واقعي همه ي مسلمانان.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
آیا توسل شرک است

با توجه به اینکه خداوند فرموده:فقط مرا بخوانید،چرا شیعیان به ائمه (ع) متوسل می شوند؟


اولاً این مطلب که خداوند فرموده باشد ، «فقط» مرا بخوانید و فقط مرا صدا بزنید تهمت و افترائی بیش نیست .ثانیاً : خداوند در یک آیه فرموده است :ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ . غافر / 60 .مرا بخوانید تا (دعاى) شما را بپذیرم!و از طرف دیگر فرموده است :یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ابْتَغُواْ إِلَیْهِ الْوَسِیلَة . المائده / 35 .اى کسانى که ایمان آورده‏ اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید ! و وسیله ‏اى براى تقرب به او بجوئید .

و نیز از قول برادران حضرت یوسف علیه السلام نقل فرموده که به حضرت یعقوب فرمودند :یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ .گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بودیم!»و حضرت یعقوب علیه السلام نیز که پیامبر خدا بود به آن‌ها قول داد که در آینده نزدیک از خداوند برای آن‌ها طلب استغفار خواهد کرد :قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ . یوسف / 97 و 98 .گفت: «بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى‏طلبم، که او آمرزنده و مهربان است!

اگر قرار بود که توسل به غیر خدا شرک بود ، حضرت یعقوب که پیامبر خداوند بود ، نباید به آن‌ها چنین قولی می‌داد و باید آن‌ها را از این کار شرک‌آلود نهی می‌کرد . خداوند نیز بعد از نقل این واقعه نمی‌گوید که کار آن‌ها شرک بوده است .

و باز در آیه خطاب به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید :وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا . النساء / 64 . و اگر آنان ، هنگامى که به خود ستم مى‏کردند (و فرمانهاى خدا را زیر پا مى‏گذاردند)، به نزد تو مى‏ آمدند و از خدا طلب آمرزش مى‏کردند و پیامبر هم براى آنها استغفار مى‏کرد خدا را توبه پذیر و مهربان مى‏ یافتند .

این آیه صراحت دارد که آمدن به سراغ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و او را بر در درگاه خدا شفیع قرار دادن ، و وساطت و استغفار آن حضرت براى گنهکاران نه تنها شرک نیست ؛ بلکه سبب پذیرش توبه ، و رحمت الهى نیز می‌شود.اگر وساطت ، دعا ، استغفار و شفاعت خواستن از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شرک بود ، چگونه امکان داشت که خداوند چنین دستورى را به گنهکاران بدهد !. به این نکته نیز باید توجه داشت که پیامبران و ائمه علیهم السلام آمرزنده گناه نیستند ؛ بلکه آن‌ها فقط مى‏توانند از خدا طلب آمرزش کنند و از آن‌جایی که آن‌ها بندگان برگزیده خداوند هستند و در نزد خداوند آبرو دارند ، خداوند شفاعت آنان را می‌پذیرد و در آمرزنده حقیقی خداوند است .
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
طلب شفاعت از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم قبل از تولد ايشان
حلبي در کتاب السيرة الحلبية به نقل از ابن اسحاق در کتاب المبدأ و قصص الأنبياء مي گو يد : شخصي بنام تبع بن حسان الحميري‌ قبل از تولد پيامبر اکرم نامه اي خطاب به حضرت نوشت که عبارت نامه به اين شرح است

أما بعد يا محمد فإني آمنت بك وبربك ورب كل شئ وبكل ما جاءك من ربك من شرائع الإسلام والإيمان وإني قلت ذلك فإن أدركتك فيها ونعمت وإن لم أدركك فاشفع لي يوم القيامة ولا تنسني… وكتب عنوان الكتاب إلى محمد بن عبد الله خاتم النبين والمرسلين ورسول رب العالمين من اتبع لأول حمير أمانة الله في يد من وقع هذا الكتاب في يده إلى أن يدفعه إلى صاحبه و دفعه إلي رأس العلماء المذکورين
اي‌ محمد من به تو و به پروردگار تو که تمامي اشياء مخلوق او يند و تحت يد قدرت او هستند و به تمامي دستوراتي از طرف خداوند به تو ابلاغ شده ايمان آوردم و به اين مطالب اقرار مي کنم پس اگر روزي دوران رسالت تو را درک کردم ( و در قيد حيات بودم ) خيلي خوب است ( که در خدمت تو باشم ) اما اگر دوران رسالت تو را درک نکردم ( و در قيد حيات نبودم ) از تو مي خواهم مرا روز قيامت شفاعت کني و در آن روز مرا فراموش نکني ... ( ابن اسحاق در ادامه مي گويد ) و اين عبارت را عنوان نامه قرار داد : اين نامه از طرف اتبع اول از طايفه حمير به محمد بن عبدالله آخرين پيغمبر و فرستاده پروردگار عالم و اين نامه را امانت قرار مي دهم در دست اين شخص تا اينکه آن را به دست صاحب اصلي آن ( يعني پيامبر اکرم ) برساند و اين نامه را به دست عالم بزرگ آن زمان داد

حلبي به نقل از ابن اسحاق در ادامه مي گويد :
ثم وصل الكتاب المذكور إلى النبي صلى الله عليه وسلم على يد بعض ولد العالم المذكور حين هاجر وهو بين مكة والمدينة ... و بعد قراءة الكتاب عليه صلى الله عليه وسلم قال مرحبا بتبع الأخ الصالح ثلاث مرات

سپس اين نامه را يکي از فرزندان( ابي ليلي ) آن عالم در زمان مهاجرت پيامبر اکرم به مدينه در بين مکه و مدينه به دست پيامبر اکرم رساند ... و پيامبر اکرم بعد از قرائت نامه سه بار فرمودند : آفرين به « تبع » برادر صالح ما .
كان بين تبع هذا أي بين قوله إنه آمن به وعلى دينه وبين مولد النبي صلى الله عليه وسلم ألف سنة

حلبي به نقل از ابن اسحاق در ادامه مي گويد :
بين تبع در زماني که اين نامه را نوشت و بين زمان تولد پيامبر اکرم 1000 سال فاصله بود. ( يعني تبع اين نامه را 1000 سال قبل از تولد پيامبر اکرم نوشته بود و در آن زمان از ايشان طلب شفاعت نموده بود ) .

السيرة الحلبية - الحلبي - ج 2 - ص 279 – 280
اگر اين کار « تبع » شرک و کفر بود بر پيامبر خدا واجب بود که اين کار را نکوهش کنند و قباحت و زشتي‌ آن را بيان فرمايند نه اينکه سه بار به « تبع » بخاطر اين کارش آفرين بگو يند و او را برادر صالح بخوانند .
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
طلب شفاعت از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در زمان حيات ايشان
2- عن أنس بن مالك أنه قال : سألت النبي أن يشفع لي يوم القيامة فقال : أنا فاعل . قلت : فأين أطلبك ؟ قال اولا على الصراط ، قلت فإن لم ألقک ؟ قال : عند الميزان ، قلت فإن لم ألقک ؟ قال : عند الحوض فإني لا أخطي هذه المواضع .

صحيح الترمذي : 4 / 42 ، باب ما جاء في شأن الصراط ج4، ص 621، ح2433.
«انس مى گويد: از پيامبر(صلى الله عليه وآله) درخواست كردم كه در قيامت درباره من شفاعت كند، وى پذيرفت و فرمود: من اين كار را انجام مى دهم. به پيامبر(صلى الله عليه وآله)گفتم: شما را كجا جستجو كنم؟ ابتدا فرمودند : در كنار صراط ، عرضه داشتم اگر شما را در کنار صراط ملاقات نکردم شما را در کجا مي توانم ببينم؟ فرمود ند کنار ميزان، عرضه داشتم اگر شما را در کنار ميزان ملاقات نکردم شما را در کجا مي توانم ببينم ؟ فرمود ند کنار حوض ، بدرستيکه من بغير از اين سه مکان جايي نمي روم &raquo.

همانطوري که ملاحظه مي فرمائيد انس بن مالک مستقيما از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در همين دنيا طلب شفاعت نمود و از خداوند طلب نکرد حال آيا اين صحابه رسول خدا بخاطر اين عملش گناهکار و مشرک مي شود ؟! و يا اينکه (نعوذ بالله) پيامبر اکرم آيه :‌ ( لله الشفاعة جميعا و آيه و لا تدعوا مع الله احدا ) را نشنيده بودند ؟ و به همين خاطر ( نشنيدن آيه ) انس را از طلب شفاعت نهي نکردند !!! و يا اينکه آيه را شنيده بودند ولي نعوذ بالله معناي آيه را نفهميده بودند !!! ولي ابن تيمية و محمد بن عبد الوهاب و پيروانشان معناي آيه را فهميده بودند !!! زيرا شايد در نظر وهابيها ابن تيمية و محمد بن عبد الوهاب از پيامبر و اصحابش نسبت به فهم آيات قرآن آگاهي بيشتري داشته باشند !!! شما قضاوت کنيد
3- سواد بن قارب نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمد و در ضمن ابياتي از ايشان طلب شفاعت نمود :

وكن لى شفيعا يوم لا ذوشفاعة سواک بمغن فتيلا عن سواد بن قارب.
الاصابه،ج 3،ص 182 ، ذيل ترجمه سواد بن قارب الدوسي أو السدوسي رقم 3596 ؛ الأحاديث الطوال ــ طبراني ــ ص 85 ، حديث رقم 31 ، باب حديث سواد بن قارب ؛ الدررالسنيه ــ احمد زيني دحلان ــ ، ص 27 .

اى پيامبر: روز قيامت شفيع من باش. روزي که شفاعت، ديگران به حال سواد بن قارب به مقدار رشته وسط خرما، سودى نمى بخشند.
در اينجا نيز رسول خدا بخلاف نظر ابن تيميه و محمد بن عبدالوهاب سواد بن قارب را نهي نفرمودند و به او نگفتند چرا از من طلب شفاعت مي کني ؟ چرا غير خدا را مي خواني ؟‌ چرا مشرک شده اي ؟ شفاعت متعلق به خداست ، نبايد غير از خدا از کسي طلب شفاعت کني ... . بنابراين از همين نهي نکردن رسول خدا و قبول کردن خواسته سواد بن قارب درمي‌ يابيم حقيقت مطلب چيزي غير از خرافاتي است که وهابيها به پيروانشان به عنوان اسلام حقيقي القاء مي کنند .
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
طلب شفاعت از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم بعد از وفات ايشان
4- محمد بن حبيب مي گويد : ثم لما فرغ على من غسله وأدرجه في أكفانه كشف الأزار عن وجهه ثم قال بأبي أنت وأمي طبت حيا وطبت ميتا ... بأبي أنت وأمي اذكرنا عند ربك ... .

التمهيد - ابن عبد البر - ج 2 ، ص 162 ، شرح نهج البلاغة - ابن ابي الحديد - ج 13 ، ص 42 ، باب ذکر طرف من سيرة النبي عليه السلام عند موته .
محمد بن حبيب مي گويد: زمانيکه علي (عليه السلام ) غسل پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم )

را به اتمام رساند و کفن بر قامت ايشان پوشاند کفن را از صورت ايشان کنار زذ و عرضه داشت :‌ پدر و مادرم فدايت پاک و پاکيزه زندگي نمودي و پاک و پاکيزه به پيشگاه خداوند شتافتي ... پدر و مادرم فدايت ما را در پيشگاه پروردگارت ياد کن ... .

5- قالت عائشةوغيرها من أصحابه إن الناس أفحموا ودهشوا حيث ارتفعت الرنة... حتى جاء الخبر أبا بكر ... حتى دخل على رسول الله صلى الله عليه وسلم فأكب عليه وكشف عن وجهه ومسحه وقبل جبينه وخديه وجعل يبكي ويقول بأبي أنت وأمي ونفسي وأهلي طبت حيا وميتا .... اذكرنا يا محمد عند ربك
تمهيد الأوائل وتلخيص الدلائل - الباقلاني - ص 488 ؛ سبل الهدي و الرشاد ج 2 ، ص 299 ، الباب الثامن و العشرون في بلوغ هذا الخطب الجسيم الي الصديق الکريم ؛ الدرر السنية في الرد علي الوهابية ــ احمد زيني دحلان ــ ص 34 ؛ مخالفة الوهابية للقرآن و السنة ــ عمر عبدالسلام ــ ص 33 .

عايشه و غير او از اصحاب رسول خدا ( در جريان وفات رسول خدا )مي گويند ‌: مردم متحير و سرکشته و وحشت زده شده بودند صداي ناله ها به گوش مي رسيد ... تا اينکه خبر به ابوبکر رسيد ... ابو بکر بر پيامبر ( صلي الله عليه (و آله) و سلم ) وارد شد خود را بر روي( پيکر مطهر ) پيامبر انداخت و پارچه روي صورت پيلمبر را کنار زد و دست به صورت و پيشاني و گونه هاي ايشان کشيد و در حالي که گريه مي کرد عرضه داشت پدر و مادرم و جانم و خانواده ام فدايت پاک و پاکيزه زندگي نمودي و پاک و پاکيزه از دنيا رفتي .... اي محمد ما را در پيشگاه پروردگارت ياد کن ... .
6- قال العلامة ابن حجر في الجوهر المنظم وروى بعض الحفاظ عن أبي سعيد السمعاني أنه روى عن علي بن أبي طالب رضي الله عنه وكرم وجهه إنهم بعد دفنه صلى الله عليه وسلم بثلاثة أيام جاءهم أعرابي فرمى بنفسه على القبر الشريف على صاحبه أفضل الصلاة والسلام وحتى ترابه على رأسه وقال يا رسول الله قلت فسمعنا قولك و وعيت عن الله ما وعينا عنك وكان فيما أنزل الله عليك قوله تعالى ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما وقد ظلمت نفسي وجئتك مستغفرا إلى ربي فنودي من القبر الشريف إنه قد غفر لك وجاء مثل ذلك عن علي رضي الله عنه من طريق أخرى فهي تؤيد رواية السمعاني ويؤيد ذلك أيضا ما صح عنه صلى الله عليه وسلم من قوله حياتي خير لكم تحدثون وأحدث لكم ووفاتي خير لكم تعرض على أعمالكم ما رأيت من خير حمدت الله تعالى وما رأيت من شر استغفرت لكم

تفسير قرطبي ج 5 ، ص 265 ، 266 ، ذيل آيه 64 سوره نسا ء ؛ تفسير بحر المحيط ــ أبوحيان أند لسي ــ ج 4 ، ص 180 ، باب 64 ، ذيل آيه 64 سوره نسا ء ؛ الدرر السنية في الرد على الوهابية - أحمد زيني دحلان - ص 21 – 22 .
احمد زيني دحلان به نقل از ابن حجر در کتاب الجوهر المنظم مي گويد : بعضي از حفاظ حديث از أبي سعيد سمعاني نقل کرده اند که او از علي بن أبي طالب ( صلوات الله و سلامه عليه ) کرده است : سه روز از مراسم تدفين پيامبر اکرم (صلي الله عليه (و آله) و سلم ) گذشته بود فردي اعرابي نزد ما آمد ، خودش را روي قبر پيامبر اکر م (عليه أفضل الصلاة و السلام ) انداخت و از خاک قبر بر سر خود مي ريخت و مي گفت:‌ يا رسول الله شما ( در دوران رسالتت ) مطالبي‌فرمودي و ما هم فرمايشات شما را شنيديم و همانگونه که تو از خداوند فرامين و دستورات ديني را اخذ نمودي‌ ما نيز اين فرامين و دستورات ديني را از تو فرا گرفتيم يکي از آياتي که خداوند بر تو نازل فرمود اين بود : ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما ( اگر مسلمانان به خود ظلم نمود ند و پيش تو آمدند و از خداوند طلب بخشش نمود ند و رسول خدا نيز براي آنها از خداوند طلب بحشش نمود خداوند را تو به پذير و بخشنده مي يابند ( کنايه از اينکه خداوند آنها را مي بخشد ) حال اي رسول خدا من به نفسم ظلم کرده ام و به درگاه شما آمده ام که براي من از خداوند طلب بخشش کنيد ، پس از قبر شريف ندايي آمد که خداوند تو را بخشيد .

زيني دحلان در ادامه مي گويد : مثل همين روايت از علي‌ (عليه السلام ) از طريق ديگري نيز رسيده است که آن هم اين روايت را تائيد مي کند . و يکي ديگر از مؤيدات اين روايت ، روايت صحيحه ديگري است که از پيامبر اکرم رسيده است که ايشان فرمودند : دوران زندگي من براي شما خوب است زيرا شما با من صحبت مي کنيد و من هم با شما صحبت مي کنم ( براي شما حديث مي گويم ) و وفات من براي شما خيلي خوب است زيرا اعمال شما بر من عرضه مي شود اگر عمل خيري در ميان اعمال شما ببينم خداوند را سپاس مي گويم و اگر گناهي مشاهده کنم براي شما استغفار ميطلبم .
ابوحيان و نسفي ذيل همين آيه ( سوره نسا ء / 64 ) مي گويند :

واستغفر لهم الرسول أي : شفع لهم الرسول في غفران ذنوبهم .... والتفت في قوله : و استغفر لهم الرسول ، ولم يجىء على ضمير الخطاب في جاؤوك تفخيماً لشأن الرسول ، وتعظيماً لاستغفاره ، وتنبيهاً على أن شفاعة من اسمه الرسول من الله تعالى بمكان ، وعلى أنَّ هذا الوصف الشريف وهو إرسال الله إياه موجب لطاعته ...
تفسير بحر المحيط ــ أبوحيان أند لسي ــ ج 4 ، ص 180 ، باب 64 ، ذيل آيه 64 سوره نسا ء ؛ تفسير مدارک التنزيل و حقائق التأويل ــ تفسير نسفي ــ ج 1 ، ص 236 ، باب 63 ، ذيل آيه 64 سوره نسا ء .

اينکه خداوند فرمود ( و رسول خدا براي آنها طلب بخشش کند ) معنايش اين است که رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) نزد پروردگار عالم براي بخشش گناهانشان آنها را شفاعت کند . ... خداوند در اين آيه قبل از اينکه به اينجا برسد رسولش را مورد خطاب قرار داده بود و با ايشان بصورت مخاطب صحبت مي کرد اما به اينجا (و استغفر لهم الرسول) که رسيد خطابش را به صورت صيغه غائب آورد (و رسول خدا براي آنها طلب بخشش کند) و اين بخاطر بزرگي و علو منزلت و شأن رسول خدا و عظمت استغفار ايشان است ( يعني خداوند مي خواهد بفرمايد استغفار رسول خدا بسيار ارزشمند است و با استغفار خود شخص فرق دارد ) ، و خداوند نکته اي را مي خواهد به ما گوشزد کند و آن اينکه طلب شفاعت از رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) در نزد خداوند تبارک و تعالي‌ از جايگاه ويژه اي برخوردار است ، علاوه بر اينکه اين وصف شريف يعني رسالت ايشان از طرف خدا موجب اطاعت کردن از ايشان مي شود ...
جاي تعجب است که با وجود اين نقلها وهابيها چطور خود را سلفي و تابع صحابه مي خوانند ؟!!!

دليل ديگر ابن عبدالوهاب بر رد شفاعت اين بود که : « الميت لا يملك لنفسه نفعاً ولا ضراً ... » فردي که مرده است ( کنايه از انبيا و صالحين ) نمي تواند هيچ نفعي را براي خودش جلب کند و يا ضرري را از خودش دفع کند ...
در اينجا بايد عرض کنيم اين نظر ابن عبدالوهاب و پيروانش نيز مانند بقيه نظراتشان مخالف با آيات قرآن و نظريات تمامي علماي اسلام است . و اين در حالي است که روايات متعددي در اين زمينه از منابع معتبر اهل سنت داريم که انبياء عليهم السلام زنده هستند . به اين عبارات توجه کنيد :

خداوند در قرآن مي فرمايد :
(وَلَاتَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَتَام بَلْ أَحْيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ* فَرِحِينَ بِمَآ ءَاتَل-هُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ‏ى وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ* يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَايُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ).

( آل‏عمران: 169 – 171) .
(هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏اند، مرده مپندار، بلكه زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند * به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته‏اند شادى مى‏كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى‏شوند * بر نعمت و فضل خدا و اينكه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمى‏گرداند، شادى مى‏كنند).

در اين آيات بهره‏مندى شهيدان از نعمتهاى الهى و خوشنودى از آنچه به دست آورده‏اند دليل بر حيات و زندگى مجدّد آنان است.
و اكنون اين سؤال مطرح مى‏شود كه چگونه كسانى كه در راه دين به شهادت رسيده‏اند، پس از شهادت زنده باشند ولى پيامبر كه آورنده دين و پيشوا و رهبر شهيدان است زندگى مجدّد بعد از مرگ را نداشته باشد؟ چنانچه شوکاني به اين حقيقت اذعان کرده است :

شوکاني در نيل الأوطار مي گويد:
وَوَرَدَ النَّصّ فِي كِتَابِ اللَّهِ فِي حَقّ الشُّهَدَاءِ أَنَّهُمْ أَحْيَاء يُرْزَقُونَ وَأَنَّ الْحَيَاة فِيهِمْ مُتَعَلِّقَة بِالْجَسَدِ فَكَيْف بِالْأَنْبِيَاءِ وَالْمُرْسَلِينَ .

وَقَدْ ثَبَتَ فِي الْحَدِيثِ { أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ أَحْيَاءٌ فِي قُبُورِهِمْ } رَوَاهُ الْمُنْذِرِيُّ وَصَحَّحَهُ الْبَيْهَقِيُّ .
نيل الأوطار ج 3 ، ص 305 ، باب صلاة‌ المخلوقات علي النبي صلي الله عليه و سلم و هو في قبره حي

خداوند در قرآن صريحا در نورد شهدا مي فرمايد آنان زنده اند و روزي مي خورند ، و حياة و زندگي در شهدا مربوط به بدن و جسم آنهاست ، حال که شهدا اينگونه هستند پس انبياء و رسولان الهي چگونه اند ؟ (يعني آيا مي شود شهدا زنده باشند ولي انبياء و رسولان الهي که مقامشان از شهدا برتر است زنده نباشند ؟!!)
ابن حجر هيثمي که از شخصيت هاي بر جسته اهل سنت است ، در کتاب مجمع الزوائد ، از قول عبد الله بن مسعود نقل مي کند که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود :

حياتي خير لكم تُحدِّثون و يُحدَّث لكم، ووفاتي خير لكم، تُعرض عليّ أعمالكم، فما رأيت من خير حمدت اللّه عليه، وما رأيت من شرّ استغفرت اللّه لكم»،
هم حيات من براي شما مايه خير است و هم وفات من . تمام اعمال شما بر من عرضه مي شود ، اگر کارهاي خوب شما را ببينم خدا را شکر مي کنم ، کارهاي بد شما را ببينم از خداي عالم براي شما طلب مغفرت مي کنم .

بعد آقاي هيثمي مي گويد :
رواه البزّار ورجاله رجال الصحيح.

مجمع الزوائد: 9/24، باب «ما يحصل لأمّته من استغفاره بعد وفاته» الجامع الصغير: 1/582، كنز العمّال: 11/407.
مسلم کتاب صحيح مسلم ، ج7 ، ص 102 نقل مي کند که نبي مکرم فرمود وقتي من رفتم به معراج ، ديدم که حضرت موسي عليه السلام در ميان قبرش نشسته و مشغول نماز است .

مررت ـ على موسى ليلة أسرى بي عند الكثيب الأحمر وهو قائم يصلّي في قبره
صحيح مسلم: 7/102، كتاب الفضائل، باب من فضائل موسى، والمصنّف لعبد الرزّاق الصنعاني: 3/577، والمعجم الأوسط للطبراني: 8/13، وكنز العمّال: 11/511 .

سمهودي از شخصيت هاي برجسته اهل سنت مي گويد که پيامبر فرمود :
علمي بعد و فاتي كعلمي في حياتي .

آگاهى من به امور پيش از مرگ و پس از آن يكسان است .
در ادامه مي گويد :

الأنبياء أحياء في قبورهم يصلّون .
انبيا در قبورشان زنده اند و نماز مي خوانند .

و مطالب متعددي را از آقاي بيهقي ، ابومنصور بغدادي و ديگران مي آورد که همگي اتفاق نظر دارند بر اين که انبياء عليهم السلام در قبر زنده هستند و خداي عالم بدن پيامبران را بر خاک حرام کرده است که آن ها را بپوساند :
إنّ اللّه حرّم على الأرض أن تأكل أجساد الأنبياء .

خداوند خوردن بدن پيامبران را بر زمين حرام کرده است .
وفاء الوفاء بأحوال دار المصطفي ج 4 ، ص 1349

ابن حجر عسقلاني که از شخصيت هاي برجسته اهل سنت است ، نقل مي کند :
إنّ الأنبياء أحياء في قبورهم يصلّون .

تمام پيامبران در درون قبر زنده هستند و نماز مى‏خوانند .
فتح البارى: 6/352.

قسطلاني که از شخصيت هاي مشهور اهل سنت است، در کتاب المواهب اللدنيه مي گويد :
و لاشک أن حياة الأنبياء عليهم الصلاة و السلام ثابتة معلومة مستمرة ، و نبينا أفضلهم ، و إذا کان کذلک فينبغي أن تکون حياته

المواهب اللدنيه ، ج3 ، ص419
شكّى نيست كه زنده بودن پيامبران عليهم‏السلام پس از مرگ امرى ثابت و روشن، و جاودانه است، و پيامبر ما چون برتر از همه پيامبران است، زندگى او پس از مرگ كامل‏تر از سائر انبياء خواهد بود.

شوکاني در نيل الأوطار مي گويد : وَ قَدْ ذَهَبَ جَمَاعَة مِنْ الْمُحَقِّقِينَ إلَى أَنَّ رَسُولَ اللَّه صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَيّ بَعَدَ وَفَاته ، وَأَنَّهُ يُسَرُّ بِطَاعَاتِ أُمَّته ، وَأَنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَا يُبْلَوْنَ ، مَعَ أَنَّ مُطْلَق الْإِدْرَاك كَالْعِلْمِ وَالسَّمَاع ثَابِت لِسَائِرِ الْمَوْتَى .
نيل الأوطار ج 3 ، ص 305 ، باب صلاة‌ المخلوقات علي النبي صلي الله عليه و سلم و هو في قبره حي

جماعتي‌ از محققين بر اين عقيده اند که رسول خدا بعد از وفاتشان زنده اند ، و بخاطر اعمال نيک امتشان خوشحال مي‌ شوند ، و اينکه انبياء در قبرشان نمي پوسند ، علاوه بر اينکه مطلق درک مثل علم و شنيدن براي همه مرده گان ثابت و قطعي است ( چه برسد به انبياء و رسل )
دليل ديگر محمد بن عبدالوهاب بر تحريم شفاعت آيه 18 سوره يونس بود که همانطور که ذکر شد او مي گفت خداوند در اين آيه خبر مي دهد هرکس بين خود و خدايش واسطه قرار دهد در حقيقت آن واسطه را پرستيده و او را به عنوان شريک خدا قرار داده است ، و اين مطلب به خاطر اين است که شفاعت تماما متعلق به خداست همانطوري که خداوند در قرآن مي فرمايد : اي رسول ما بگو : «شفاعت ، يكسره از آن خداست » .

در جواب مي گوئيم اولا : کسانيکه از انبيا و ائمه معصومين عليهم السلام و صالحين طلب شفاعت مي کنند آنها را نمي پرستند بلکه از آنها مي خواهند که به اذن خداوند (همانطوري که قرآن مي‌فرمايد) شفيع او باشند . و همانطوري که ذکر شد اين عمل از قبل تولد رسول اکرم تا بعد از وفات ايشان بعنوان امري مطلوب ميان مؤمنين و اصحاب بزرگوار رسول خدا رايج بوده است بنابراين محمد بن عبدالوهاب و پيروانش با تحريم اين عمل الهي نه تنها خلاف قرآن و روايات نبوي عمل نموده اند بلکه عملا به صحابه رسول خدا ( همچون حضرت علي صلوات الله و سلامه عليه و ابوبکر و سواد بن قارب و ...) نسبت کفر و شرک داده اند .
ثانيا : اين تفسير ابن عبدالوهاب از اين آيه همانند بقيه نظراتش نه تنها مخالف با نظر علما و مفسرين اهل سنت است بلکه با شأن نزول آيه نيز نمي سازد . و از آنجائيکه امکان آوردن تمامي عبارات علماي اهل سنت نيست ما بعنوان نمونه عبارات چند تن از مفسرين اهل سنت را خدمت شما عرض مي کنيم :

أخرج ابن أبي حاتم عن عكرمة قال : قال النضر : إذا كان يوم القيامة شفعت لي اللات والعزى ، فأنزل الله { فمن أظلم ممن افترى على الله كذباً أو كذب بآياته إنه لا يفلح المجرمون ، ويعبدون من دون الله ما لا يضرهم ولا ينفعهم ويقولون هؤلاء شفعاؤنا عند الله } .
تـفسير الدر المنثور ـ جلال الدين سيوطي ـ ذيل آيه 18 سوره يونس

سيوطي مي گويد : ابي حاتم از عکرمه نقل کرده است که نضر بن حرث گفت زماني که روز قيامت شد بت لات و عزي مرا شفاعت مي‌ کنند بعد از اين گفته او اين آيه نازل شد .
الضمير في ويعبدون عائد على كفار قريش الذين تقدمت محاورتهم . وما لا يضرهم ولا ينفعهم هو الأصنام ، جماد لا تقدر على نفع ولا ضر ... وكان أهل الطائف يعبدون اللات ، وأهل مكة العزى ومناة وأسافاً ونائلة وهبل .

تـفسير البحر المحيط ـ أبوحيان أندلسي ـ ذيل آيه 18 سوره يونس
ابوحيان مي گويد :‌ضمير در يعبدون به کفار قريش برمي گردد که در قبل گفتگوي آنها را بيان کرديم . و منظور از « ما لا يضرهم ولا ينفعهم » بتها هستند که قدرت بر (ايجاد) نفع و (دفع) ضرر نداشتند ... در ادامه مي گويد اهل طائف بت لات را مي پرستيدند و اهل مکه بت عزى ومناة وأسافاً ونائلة وهبل را مي پرستيدند .

ينكر تعالى على المشركين الذين عبدوا مع الله غيره، ظانين أن تلك الآلهة تنفعهم شفاعتُها عند الله، فأخبر تعالى أنها لا تنفع ولا تضر ولا تملك شيئا، ولا يقع شيء مما يزعمون فيها، ولا يكون هذا أبدا ...
تـفسير ابن کثير ـ ابن کثير دمشقي ـ ذيل آيه 18 سوره يونس

خداوند مشرکين را که شريک برايش قرار داده بودند و غير خدا را مي پرستيدند انکار مي کند ، آنها گمان مي کردند شفاعت خدايان خياليشان نزد خداوند تبارک و تعالي نفعي به حالشان دارد . پس خداوند در مقابل اين گمان باطل آنها در اين آيه به آنها فرمود آن شفاعت آن بتها نه نفعي به حال شما دارد و نه ضرري را از شما دفع مي کند و نه مالک چيزي هستند و هيچ يک از گمانهاي شما در مورد بتها ابدا واقع نمي شود ...
{ وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ الله مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ } حكاية لجناية أخرى لهم وهي عطف على قوله سبحانه : { وَإِذَا تتلى عَلَيْهِمْ } [ يونس : 15 ] الآية عطف قصة على قصة ...و { مَا } إما موصولة أو موصوفة ، والمراد بها الأصنام ، ومعنى كونها لا تضر ولا تنفع أنها لا تقدر على ذلك لأنها جمادات ... وكان أهل الطائف يعبدون اللات وأهل مكة العزى ومناة وهبل وأسافا ونائلة { وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شفعاؤنا عِندَ الله } أخرج ابن أبي حاتم عن عكرمة قال : كان النضر بن الحرث يقول : إذا كان يوم القيامة شفعت لي اللات والعزى وفيه نزلت الآية

تـفسير الروح المعاني ـ آلوسي ـ ذيل آيه 18 سوره يونس
آلوسي مي گويد : اين آيه از جنايت ديگر مشرکين حکايت مي‌ کند و اين جمله عطف بر آيه 15(وَإِذَا تتلى عَلَيْهِمْ) است (که آن آيه نيز در مورد مشرکين بود ) که خداوند در اين آيه اين قصه را به آن قصه عطف مي کند . لفظ «ما» در آيه يا موصوله است و يا موصوفه و منظور از آن بتها هستند ( و به آنها اشاره دارد ) و معناي « لا تضر ولا تنفع » اين است که آنها قدرت بر شفاعت ندارند زيرا جماداتي بيش نيستند ... در ادامه مي گويد :اهل طائف بت لات را مي پرستيدند و اهل مکه بت عزى ومناة وأسافاً ونائلة وهبل را مي پرستيدند و مي گفتند آنها شفيعان ما نزد پروردگارند . ابي حاتم از عکرمه نقل کرده است که نضر بن حرث گفت زماني که روز قيامت شد بت لات و عزي مرا شفاعت مي‌ کنند بعد از اين گفته او اين آيه نازل شد .
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
توسل صحابه به پيامبر اکرم بعد از وفات ايشان
أصاب الناس قحط في زمن عمر بن الخطاب فجاء رجل إلى قبر النبي صلى الله عليه وسلم فقال : يا رسول الله استسق الله لأمتك فإنهم قد هلكوا . فأتاه رسول الله صلى الله عليه وسلم في المنام فقال : إيت عمر فأقره مني السلام وأخبرهم أنهم مسقون ، وقل له عليك بالكيس الكيس . فأتى الرجل فأخبر عمر فقال : يا رب ما آلوا إلا ما عجزت عنه . وهذا إسناد صحيح . [20]

در زمان عمر بن الخطاب قحطي آمد ، بلال بن حارث آمد كنار قبر پيامبر عرضه داشت :امت تو نابود شدند ، از خداي عالم باران رحمت طلب كن .بعد پيامبر به خوابش آمد و گفت برو پيش عمر و سلام مرا به او برسان و به او خبر بده كه باران رحمت نازل خواهد و به او بگو كه نسبت به مردم بذل و بخششت بيشتر باشد . اين شخص آمد خدمت عمر . عمر خيلي گريه كرد كه ما قابل اين سلام نبوديم . و گفت : هيچ خدمتي را نسبت به مسلمانان كه از دستم بر بيايد كوتاهي نخواهم كرد .
ابن حجر عسقلاني‌ از استوانه هاي علم رجال اهل سنت در آخر مي گويد : سند اين حديث صحيح است .

فتح الباري ، ج2 ، ص412
و همچنين آيات بسياري در قرآن كريم وجود دارد كه در خواست از غير خداوند را مشروع مي‌داند ؛ از جمله :

يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ . يوسف / 97 .
گفتند: «اى پدر ! براى گناهان ما آمرزش خواه كه ما خطاكار بوديم »

در اين آيه خداوند داستان برادران حضرت يوسف عليه السلام را يادآوري مي‌كند كه آن‌ها بعد از پيشيماني از كردارشان به پيش حضرت يعقوب عليه السلام آمدند و از او كه پيامبر خدا بود درخواست كردند كه از خداوند براي آن‌ها طلب بخشش كند . حضرت يعقوب هم نگفت كه چرا خودتان مستقيماً سراغ خداوند نمي‌رويد و به من متوسل شده‌ايد ؛ بلكه به آن‌ها وعده داد كه از خداوند براي آن‌ها طلب بخشش خواهد كرد :
قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ . يوسف / 98 .

گفت : « به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى خواهم ، كه او همانا آمرزنده مهربان است » .
همچنين خداوند در آيۀ 64 سورۀ نساء خطاب به پيامبرش مي‌فرمايد :

وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا .
و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند ، پيش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر [ نيز ] براى آنان طلب آمرزش مى كرد ، قطعاً خدا را توبه پذيرِ مهربان مى يافتند .

اين آيه نشان مي‌دهد كه بايد براي طلب بخشش از خداوند واسطه و وسيلۀ آبروداري را پيدا كرد تا خداوند به خاطر او حاجات انسان را برآورده سازد .
بنابراين همانطوري که ملاحظه فرموديد حرفهايي که وهابيها به عنوان اسلام واقعي !!! مطرح مي کنند و مخالف با آنها را کافر و مشرک مي دانند تماما باطل و بي‌اساس است .
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
توسل به خرافات نتيجه دوری از قرآن

زمانی كه گروه‌های مختلف جامعه از قرآن دور شوند، بالطبع از بسياری از خواستگاه‌های دين نظير نماز، روزه و.. هم فاصله می‌گيرند و تأثيرپذيری آنها از پايگاه‌های اطلاع‌رسانی و شبكه‌های ماهواره‌ای بيشتر خواهد شد.

دور شدن از قرآن و عدم انس و آشنايی با مضامين عميق آن به تدريج موجب شكل‌گيری شبيخون فرهنگی می‌شود و آرام آرام با ارائه مطالب موهن به زبان به اصطلاح علمی و با استناد به كتب غيررسمی و يا احاديثی كه سنديت درستی ندارند، نوع تفكر جوانان نسبت به دين و قرآن دستخوش تغييرات و انحرافات می‌شود.

طبيعی است كه در اين بستر، بی‌قيدی و دوری از معنويت رشد می‌كند و اين عوامل دست به دست هم داده و گرايش به خرافات و انحرافات را بيش از پيش در جامعه نمايان می‌سازد؛ خرافاتی هم‌چون فال‌گيری، غيب‌گويی و ....

بسياری از افراد به نام دين و قرآن به اين انحرافات دامن می‌زند و از كم‌رنگ بودن دين و قرآن در ميان قشرهايی خاص سوء‌استفاده كرده و هزينه‌های هنگفتی را به دنبال می‌آورند.
شبيخون فرهنگی
بی‌توجهی به معنويت و كلام الهی نوعی سستی، تزلزل و بی‌قيدی در برخی افراد و به‌ويژه جوانان ايجاد كرده كه برای رفع اين تزلزل به خرافات روی می‌آورند و دشمنان نيز در قالب اين برنامه‌ها به شبيخون فرهنگی دامن زده و از اين فرصت‌ها سوءاستفاده می‌كنندو به تخريب غنای فرهنگ دينی می‌پردازند

بی‌توجهی به معنويت و كلام الهی نوعی سستی، تزلزل و بی‌قيدی در برخی افراد و به‌ويژه جوانان ايجاد كرده كه برای رفع اين تزلزل به خرافات روی می‌آورند و دشمنان نيز در قالب اين برنامه‌ها به شبيخون فرهنگی دامن زده و از اين فرصت‌ها سوءاستفاده می‌كنند و به تخريب غنای فرهنگ دينی می‌پردازند.

البته اين مهم نبايد از ديد متوليان فرهنگی دور بماند و بايد به‌دنبال راه‌حل مناسبی كه نه‌تنها منجر به جدايی و دوری بيشتر جوانان از دين نشود بلكه توجه آنان را نسبت به دين و معنويات جلب كند، بود.

حجت‌الاسلام‌والمسلمين «ياری» مديركل تبليغات اسلامی استان گيلان در اين‌باره به خبرنگار افتخاری ايكنا می‌گويد: «نشر اكاذيب و دروغ بستن به خاندان رسالت در گوشه و كنار كشور رواج داشته و مدتی است كه در بسياری از استان‌ها رونق بيشتری گرفته است، بيشترين حاميان اين گروه‌ها پايگاه‌های اطلاع‌رسانی است كه از سوی غربی‌ها حمايت می‌شوند و طبيعی است كه بازار خرافات هم گرم می‌شود.»

«باب‌الله كريمی» كارشناس مسؤول امور فرهنگی اداره‌كل تبليغات اسلامی گيلان نيز می‌گويد: «حقيقت اين است كه برخی از پايگاه‌های اينترنتی كه به ظاهر با ارائه اسناد تاريخی به اصول اسلام حمله می‌كنند، باعث شده تا برخی جريان‌هايی را در درون جامعه راه‌اندازی كنند كه مسير اين حركت را متأسفانه در دانشگاه‌ها هم می‌توان ديد و آن جريان، دوری از فرهنگ اسلامی است كه خطر بزرگی محسوب می‌شود.»
كارشناس‌مسؤول‌امورفرهنگی‌اداره‌كل‌تبليغات‌اسلامی‌گيلان:
«حقيقت اين است كه برخی از پايگاه‌های اينترنتی كه به ظاهر با ارائه اسناد تاريخی به اصول اسلام حمله می‌كنند، باعث شده تا برخی جريان‌هايی را در درون جامعه راه‌اندازی كنند كه مسير اين حركت را متأسفانه در دانشگاه‌ها هم می‌توان ديد و آن جريان، دوری از فرهنگ اسلامی است كه خطر بزرگی محسوب می‌شود.»

وی می‌افزايد: «طبيعی است كه در اين بستر خرافات هم زياد پرورش می‌يابد و آموزه‌های دينی كمتر مورد توجه قرار می‌گيرد.»

«باغبان‌زاده» كارشناس مسؤول تحقيق و پژوهش اداره‌كل تبليغات اسلامی گيلان درباره رواج خرافات در جامعه، آن‌را شبيخون فرهنگی عنوان كرده و می‌گويد: «نوك پيكان اين اهداف استعماری انديشه جوانان ما را نشانه رفته است و هدفی جز آشوب و بلوا در كشور ندارند.»

به هر حال دوری از قرآن و معارف دينی كه به‌ نوعی می‌توان گفت كه در جامعه مهجور مانده‌اند، مسأله‌ای نيست كه مسؤولان بتوانند به راحتی از آن بگذرند بلكه بايد چاره‌ای انديشيد تا دست دشمنان اسلام و قرآن را از اين كشور به‌ويژه از جوانان اين مرز و بوم كوتاه كرد.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
نقد کتاب" خرافات وفور در زیارت قبور" -2

نوشته :آقای مهدی چهل تنی
12 – قران شناسی علامه برقعی :
آخر چه می توان گفت به قرآن شناسی آقای برقعی ، آنجا که در صفحه 88 خرافات وفور مرقوم می فرمایند:
"خدا برای کسی به خصوص مدح نمی کند، مدح خدا برای جمعی باشد که دارای صفات حسنه باشد".
و لابد نمی دانند که خداوند در قرآن کریم از ابراهیم ، نوح ، موسی ، عیسی ، مؤمن آل فرعون ، مریم ،... و رسول الله سلام الله علیهم اجمعین ، مدح فرموده و خصوصا در آیه پانزدهم از سوره مریم در باره حضرت یحیی می‌فرماید :" وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا (15) مریم " سلام {حق} بر او باد در روز ولادتش و در روز وفاتش و روزی که زنده برانگیخته شود . و در باره پیغمبر اکرم می فرماید : خلق و خوی تو عظیم است.
شگفتا ایشان بارها مدعی می شوند که غیر از خداوند کسی شفیع نیست و در صفحه 67 " خرافات وفور..." ، قرآن راشفیع روز قیامت می دانند .
ایشان اصرار می کنندکه نباید بر روی قبر بنا کرد و لابد فراموش کرده اند که قبر مطهر رسول الله به توصیه ابوبکر در حجره عایشه بود و حجره قبر حضرت ابراهیم پیامبر نیز قرن های متمادی پس از فتح عمر بر پا بود.
سبحان الله ،یک جا در صفحه 242 "خرافات وفور" می فرمایند : " هر امامی باید تابع انبیاء باشد و تابع ، مقامش بالاتر از متبوع نیست ".
و در صفحه بعد می فرمایند:

" پس هر کس سعی کند اطاعت خدا و رسول نماید ممکن است به مقام انبیاء برسد ، که خیلی بالا تر از مقام امام اند".
گویا ترقی فقط برای امامان ممنوع است ؟
در صفحه 65 کتابشان می فرمایند :
" طبق صد آیه قرآن امین صفت رسول خداست"
و البته منظورشان از صد آیه هفت آیه است ، و حال آنکه خداوند در سوره دخان می فرماید :
" إِنَّ الْمُتَّقینَ فی‏ مَقامٍ أَمین‏ ".
در صفحه 71 "خرافات وفور" می فرمایند:
" قرآن می گوید معجزه کار خداست".
و در قرآن از زبان عیسی بن مریم سلام الله علیهما به صیغه متکلم وحده نقل می کند :
" أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّه "‏.
ایشان در صفحه 213 می فرمایند :
" خداوند منزه است از داشتن ولی "
مثل این که گمان کرده اند ولی الله یعنی سرپرست خدا ، و حال آنکه خود خداوند می فرماید :
" أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ".
در صفحه 80 خرافات وفور می فرمایند :
"ما نشنیده بودیم که نبوت و رسالت ارثی شود".
و حال آنکه خداوند در سوره مریم از زبان زکریا نقل می کند :
" فَهَبْ لىِ مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا یَرِثُنىِ وَ یَرِثُ مِنْ ءَالِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبّ‏ِ رَضِیًّا " 5 و6 مریم خدایا فرزندی صالح و جانشینی شایسته به من عطا فرما تا از من و از آل یعقوب ارث ببرد و خدایا او را مرضی قرار ده "
خداوند دعای او را در پیری و نازائی همسرش اجابت فرموه و حضرت یحیی را به او عطا فرمود ودر کودکی به مقام نبوت رسانید چنان که می فرماید :
" یا یَحْیى‏ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا "(12) مریم .
در صفحه 43 می نویسد :

" دین اسلام مانند مسیحیت نیست که بگوید کسی گناهی کرده نزد مخلوق برود تا چه رسد به قبر مخلوق ".
و در مقابل فرمایش ایشان خداوند می فرماید :
" وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً نساء 64 .
آن هنگامیکه (گروه منافق) ظلم به نفس ( گناه ) کردند ، اگر از کردار خود به سوی خدا توبه نموده و به تو رجوع می کردند تا بر آنها استغفار کنی و از خدا برای آنها آمرزش طلب نمائی البته در این حال خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند. "
و باز در سوره مبارکه یوسف از زبان فرزندان یعقوب می فرماید :
" قالوا یا ابانا استغفرلنا ذنوبنا انا کنا خاطئین
ای پدر ما برای ما طلب مغفرت کن برای گناها نمان ، که خطا کاریم ."
و حضرت یعقوب نفرمود : مگر شما مثل شیعیان مشرک هستید که نزد من آمده اید بلکه فرمود :
" سوف استغفر لکم ربی انه هو الغفورالرحیم"
البته که توحید حضرت یعقوب کمتر از مرحوم علامه برقعی نبود ، و البته که آنها نگفتند : پدر ما را ببخش ، چنان که بعضی می گویند ، بلکه طلب بخشش گناهان خود را نزد خداوند به پدر عرضه داشتند .
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
13 - عتبه حرم در کلام علامه برقعی :
حق این است که مرحوم برقعی اکنون دستش از دنیای ما کوتاه است و خداوند می داند که من چه بسیار ملاحظه ایشان را در این نامه کرده ام ، اما چه کنم که متاسفانه تتبعات ایشان در باره گنبد ، ضریح ، حائر، عتبه را بوسیدن و آداب زیارت حرم ها ، غالبا گزاف گویی و نتیجه بی اطلاعی و زاییده توهمات ایشان است .
ایشان در جاهای مختلف در باره بوسیدن عتبه حرم سخن رانده و فرموده اند :
"در بحار و مفاتیح و سایر کتب شیعه نوشته اند که امام صادق (ع) فرمود : یکی از آداب زیارت بوسیدن عتبه حرم است ، و البته چنین خبری در بحار و مفاتیح از قول امام نیست"
وحال آنکه اظهار شگفتی مرحوم برقعی وجهی ندارد ، چنان که شما نیز می توانید به آداب زیارت در مفاتیح مراجعه فرمایید .
علامه برقعی یک جا در صفحه 34 خرافات وفور مرقوم فرموده اند :
" از آقایان ابن طاوس و شیخ طوسی و مجلسی و قمی باید پرسید که این روایات راجع به رواق و حرم را چرا از قول ائمه نوشته اند"
و یک جا در صفحه 46 زیارت نامه های طولانی و... را از قول شیخ طوسی و صدوق و مفید و ابن طاوس و دیگران نقل کرده و بعد می گویند :
" این زیارت نامه ها از خدا و رسول نیست . "
آقای برقعی خود مشکلی می تراشند و خود جواب می دهند.
اما حائر به زمین پست گفته می شود و مرقد مطهر حسین بن علی در زمین پستی بوده و عجب نیست که اطراف آن از همان قرون اولیه محصور بوده باشد .
ضریح نیز علاوه بر آن چه اکنون گفته می شود و میان مردم مصطلح است به گور، لحد، صندوق روی قبر نیز اطلاق می شود .
از خطیب بغدادی مورخ بسیار مشهور اهل سنت نقل شد که امام کاظم در قبرستان شوتیزیه در زیر گنبد به خاک سپرده شد .
مورخان و مترجمان و رجال شناسان بسیاری نقل کرده اند که امام زین العابدین، امام باقر و امام صادق علیهم السلام زیر گنبد قبر امام حسن علیهم السلام و عباس عموی پیامبر به خاک سپرده شد .
گویا مرحوم برقعی فریب برخی ادعاهای بی اساس ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب را که مدعی بودند تا قرن پنجم قبرها را با زمین یکسان می ساختند و آثار و نشانه ای نداشتند ، خورده و شخصا در تاریخ تحقیق نفرموده اند . چنان که چیزهایی می گویند که هیچ شیعه ای بدان معتقد نیست.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
صفحه  صفحه 5 از 13:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  ...  13  پسین » 
مذهب
مذهب

توسل از دیدگاه ادیان ومذاهب

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA