ارسالها: 531
#41
Posted: 10 Jan 2013 23:09
shakaat: برو بگرد ببین کی میتونه یه خطبه بدون نقطه بگه
برو بگرد ببین کی میتونه یه خطبه بگه که توش الف نداشته باشه
در ضمن یادت نره داری در مورد کی حرف میزنی تو انتخاب کلماتت بیشتر دقت کن
هنر زیان اوری بازی با حروف و جدول متقاطع ایجاد کردن نیست.یعنی سیاست در بیان و سیاست در افکار و بیان اون افکار هست.
بیان از اندیشه ی انسان ها نشات می گیره.وقتی اندیشه ای اونقدر توان نداره که با دشمنش با منطق مقابله کنه پس به تحقیر و تخریب روی میاره.این دقیقا سیاست تحقیر و تخریب با توسل به بی فرهنگی مردم و اینکه از نظر اونها زن موجود پست تری هست بوده.وگرنه چرا نمیاد عایشه رو از نظر سیاسی بکوبه؟چرا متوسل به جنسیتش میشه؟آیا این سطح خود رهبر رو پایین نمیاره؟
shakaat: در ضمن یادت نره داری در مورد کی حرف میزنی تو انتخاب کلماتت بیشتر دقت کن
من مشکلی در کلماتم نمی بینم.بگید کجا توهین کردم اگر درست گفته باشید اصلاحش می کنم.
shakaat: عجبا پ میخوای بگی تو زمان جاهلیت عرب به زن احترام میزاشته ها
اگه خدیجه رشد کرده به خاطر پدرش بوده خویلد که مردی موحد بوده و علت اقتدارش هم
ثروتی بوده که از پدرش بهش رسیده نه چیز دیگه
خدیجه دختر یک یهودی بوده.حالا ما میگیم یهودی موحد.
خب پیامبر هم از بنی هاشم بوده که ادعای نسب از ابراهیم و موحد بودن میکردن پس بازم عجیب نیست این کارش و این بر اساس رشد در اون طایفه بوده و اینو از همون ابتدا یاد گرفته.
در مورد ثروتش ، فاطمه هم بخاطر قدرت پدرش بوده که مهم شده و احترام میزارن وگرنه فاطمه بدون دختر محمد بودن ایا بازم به این درجه می رسید؟
shakaat: برو ببین کجا پیدا میکنی حضرت علی به زنش توهین کرده باشه کتکش زده باشه یا هزار چیز دیگه
منم گفتم اینکه ازار ندی دلیل بر خوش رفتاری نیست.این نوعی انسانیت هست.دستش درد نکنه انسانیت رو رعایت کرده.ممکنه خیلی های دیگه هم انسانیت رو رعایت کردن اون موقع ولی چون ادمای مهمی نبودن در تاریح نیومدن.
احترام به وجودیت زن.به شخصیت زن.به هویت زن بعنوان یک انسان.این رو باید ببینید کجاها پیداش میشه کرد؟
من یک زن خوشبختم
و خیابانی که راه مرا دنبال می کند
خوشبخت است
و کوچه ای که
به گریبان خانه ام می رسد
خوشبخت است
ارسالها: 572
#42
Posted: 10 Jan 2013 23:10
ترجمه نامه 31 نهج البلاغه - نامه به فرزندش امام حسن عليه السّلام وقتى از جنگ صفين باز مىگشت
فهرست مطالب
1 انسان و حوادث روزگار
2 مراحل خودسازى
3 اخلاق اجتماعى
4 شتاب در تربيت فرزند
5 روش تربيت فرزند
6 ضرورت توجه به معنويّات
7 ضرورت آخرت گرايى
8 معيارهاى روابط اجتماعى
9 تلاش در جمع آورى زاد و توشه
10 نشانه هاى رحمت الهى
11 شرائط اجابت دعا
12 ضرورت ياد مرگ
13 شناخت دنيا پرستان
14 ضرورت واقع نگرى در زندگى (ارزشهاى گوناگون اخلاقى)
15 حقوق دوستان
16 ارزشهاى اخلاقى
17 جايگاه زن و فرهنگ پرهيز
(نامه به فرزندش امام حسن عليه السّلام وقتى از جنگ صفين باز مى گشت و به سرزمين «حاضرين» رسيده بود در سال 38 هجرى)
1 انسان و حوادث روزگار
از پدرى فانى، اعتراف دارنده به گذشت زمان، زندگى را پشت سر نهاده- كه در سپرى شدن دنيا چاره اى ندارد- مسكن گزيده در جايگاه گذشتگان، و كوچ كننده فردا، به فرزندى آزمند چيزى كه به دست نمىآيد، رونده راهى كه به نيستى ختم مى شود، در دنيا هدف بيمارى ها، در گرو روزگار، و در تيررس مصائب، گرفتار دنيا، سودا كننده دنياى فريب كار، وام دار نابودى ها، اسير مرگ، هم سوگند رنجها، هم نشين اندوه ها، آماج بلاها، به خاك در افتاده خواهش ها، و جانشين گذشتگان است. پس از ستايش پروردگار، همانا گذشت عمر، و چيرگى روزگار، و روى آوردن آخرت، مرا از ياد غير خودم باز داشته و تمام توجه مرا به آخرت كشانده است، كه به خويشتن فكر مى كنم و از غير خودم روى گردان شدم، كه نظرم را از ديگران گرفت، و از پيروى خواهش ها باز گرداند، و حقيقت كار مرا نماياند، و مرا به راهى كشاند كه شوخى بر نمى دارد، و به حقيقتى رساند كه دروغى در آن راه ندارد. و تو را ديدم كه پاره تن من، بلكه همه جان منى، آنگونه كه اگر آسيبى به تو رسد به من رسيده است، و اگر مرگ به سراغ تو آيد، زندگى مرا گرفته است، پس كار تو را كار خود شمردم، و نام هاى براى تو نوشتم، تا تو را در سختى هاى زندگى رهنمون باشد. حال من زنده باشم يا نباشم.
2 مراحل خودسازى
پسرم همانا تو را به ترس از خدا سفارش مى كنم كه پيوسته در فرمان او باشى، و دلت را با ياد خدا زنده كنى، و به ريسمان او چنگ زنى، چه وسيله اى مطمئنتر از رابطه تو با خداست اگر سر رشته آن را در دست گيرى. دلت را با اندرز نيكو زنده كن، هواى نفس را با بى اعتنايى به حرام بميران، جان را با يقين نيرومند كن، و با نور حكمت روشنائى بخش، و با ياد مرگ آرام كن، به نابودى از او اعتراف گير، و با بررسى تحولات ناگوار دنيا به او آگاهى بخش، و از دگرگونى روزگار، و زشتىهاى گردش شب و روز او را بترسان، تاريخ گذشتگان را بر او بنما، و آنچه كه بر سر پيشينيان آمده است به يادش آور. در ديار و آثار ويران رفتگان گردش كن، و بينديش كه آنها چه كردند از كجا كوچ كرده، و در كجا فرود آمدند از جمع دوستان جدا شده و به ديار غربت سفر كردند، گويا زمانى نمىگذرد كه تو هم يكى از آنانى پس جايگاه آينده را آباد كن، آخرت را به دنيا مفروش، و آنچه نمىدانى مگو، و آنچه بر تو لازم نيست بر زبان نياور، و در جادّهاى كه از گمراهى آن مىترسى قدم مگذار، زيرا خوددارى به هنگام سرگردانى و گمراهى، بهتر از سقوط در تباهىهاست.
3 اخلاق اجتماعى
به نيكىها امر كن و خود نيكوكار باش، و با دست و زبان بديها را انكار كن، و بكوش تا از بدكاران دور باشى، و در راه خدا آنگونه كه شايسته است تلاش كن، و هرگز سرزنش ملامتگران تو را از تلاش در راه خدا باز ندارد. براى حق در مشكلات و سختىها شنا كن، شناخت خود را در دين به كمال رسان، خود را براى استقامت برابر مشكلات عادت ده، كه شكيبايى در راه حق عادتى پسنديده است، در تمام كارها خود را به خدا واگذار، كه به پناهگاه مطمئن و نيرومندى رسيدهاى، در دعا با اخلاص پروردگارت را بخوان، كه بخشيدن و محروم كردن به دست اوست، و فراوان از خدا درخواست خير و نيكى داشته باش. وصيّت مرا بدرستى درياب، و به سادگى از آن نگذر، زيرا بهترين سخن آن است كه سودمند باشد، بدان علمى كه سودمند نباشد، فايدهاى نخواهد داشت، و دانشى كه سزاوار ياد گيرى نيست سودى ندارد.
4 شتاب در تربيت فرزند
پسرم هنگامى كه ديدم ساليانى از من گذشت، و توانايى رو به كاستى رفت، به نوشتن وصيّت براى تو شتاب كردم، و ارزشهاى اخلاقى را براى تو بر شمردم. پيش از آن كه أجل فرا رسد،
و رازهاى درونم را به تو منتقل نكرده باشم، و در نظرم كاهشى پديد آيد چنانكه در جسمم پديد آمد، و پيش از آن كه خواهشها و دگرگونىهاى دنيا به تو هجوم آورند، و پذيرش و اطاعت مشكل گردد، زيرا قلب نوجوان چونان زمين كاشته نشده، آماده پذيرش هر بذرى است كه در آن پاشيده شود. پس در تربيت تو شتاب كردم، پيش از آن كه دل تو سخت شود، و عقل تو به چيز ديگرى مشغول گردد، تا به استقبال كارهايى بروى كه صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن را كشيدهاند، و تو را از تلاش و يافتن بىنياز ساختهاند، و آنچه از تجربيّات آنها نصيب ما شد، به تو هم رسيده، و برخى از تجربيّاتى كه بر ما پنهان مانده بود براى شما روشن گردد. پسرم درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكردهام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثارشان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شدهام، بلكه با مطالعه تاريخ آنان، گويا از اوّل تا پايان عمرشان با آنان بودهام، پس قسمتهاى روشن و شيرين زندگى آنان را از دوران تيرگى شناختم، و زندگانى سودمند آنان را با دوران زيانبارش شناسايى كردم، سپس از هر چيزى مهم و ارزشمند آن را، و از هر حادثهاى، زيبا و شيرين آن را براى تو برگزيدم، و ناشناختههاى آنان را دور كردم، پس آنگونه كه پدرى مهربان نيكىها را براى فرزندش مىپسندد، من نيز بر آن شدم تو را با خوبىها تربيت كنم، زيرا در آغاز زندگى قرار دارى، تازه به روزگار روى آوردهاى، نيّتى سالم و روحى با صفا دارى.
5 روش تربيت فرزند
پس در آغاز تربيت، تصميم گرفتم تا كتاب خداى توانا و بزرگ را همراه با تفسير آيات، به تو بياموزم، و شريعت اسلام و احكام آن از حلال و حرام، به تو تعليم دهم و به چيز ديگرى نپردازم. امّا از آن ترسيدم كه مبادا رأى و هوايى كه مردم را دچار اختلاف كرد، و كار را بر آنان شبهه ناك ساخت، به تو نيز هجوم آورد، گر چه آگاه كردن تو را نسبت به اين امور خوش نداشتم، امّا آگاه شدن و استوار ماندنت را ترجيح دادم، تا تسليم هلاكتهاى اجتماعى نگردى، و اميدوارم خداوند تو را در رستگارى پيروز گرداند، و به راه راست هدايت فرمايد، بنا بر اين وصيّت خود را اينگونه تنظيم كردهام. پسرم بدان آنچه بيشتر از به كار گيرى وصيّتم دوست دارم ترس از خدا، و انجام واجبات، و پيمودن راهى است كه پدرانت، و صالحان خاندانت پيمودهاند. زيرا آنان آنگونه كه تو در امور خويشتن نظر مىكنى در امور خويش نظر داشتند.
و همانگونه كه تو در باره خويشتن مىانديشى، نسبت به خودشان مىانديشيدند، و تلاش آنان در اين بود كه آنچه را شناختند انتخاب كنند، و بر آنچه تكليف ندارند روى گردانند، و اگر نفس تو از پذيرفتن سرباز زند و خواهد چنانكه آنان دانستند بداند، پس تلاش كن تا درخواستهاى تو از روى درك و آگاهى باشد، نه آن كه به شبهات روى آورى و از دشمنىها كمك گيرى. و قبل از پيمودن راه پاكان، از خداوند يارى بجوى، و در راه او با اشتياق عمل كن تا پيروز شوى، و از هر كارى كه تو را به شك و ترديد اندازد، يا تسليم گمراهى كند بپرهيز. و چون يقين كردى دلت روشن و فروتن شد، و انديشهات گرد آمد و كامل گرديد، و ارادهات به يك چيز متمركز گشت، پس انديشه كن در آنچه كه براى تو تفسير مىكنم، اگر در اين راه آنچه را دوست مىدارى فراهم نشد، و آسودگى فكر و انديشه نيافتنى، بدان كه راهى را كه ايمن نيستى مىپيمايى، و در تاريكى ره مىسپارى، زيرا طالب دين نه اشتباه مىكند، و نه در ترديد و سرگردانى است، كه در چنين حالتى خود دارى بهتر است.
6 ضرورت توجه به معنويّات
پسرم در وصيّت من درست بينديش، بدان كه در اختيار دارنده مرگ همان است كه زندگى در دست او، و پديد آورنده موجودات است، همو مىميراند، و نابود كننده همان است كه دوباره زنده مىكند، و آن كه بيمار مىكند شفا نيز مىدهد، بدان كه دنيا جاودانه نيست، و آنگونه كه خدا خواسته است برقرار است، از عطا كردن نعمتها، و انواع آزمايشها، و پاداش دادن در معاد، و يا آنچه را كه او خواسته است و تو نمىدانى. اگر در باره جهان، و تحوّلات روزگار مشكلى براى تو پديد آمد آن را به عدم آگاهى ارتباط ده، زيرا تو ابتدا با ناآگاهى متولّد شدى و سپس علوم را فرا گرفتى، و چه بسيار است آنچه را كه نمىدانى و خدا مىداند، كه انديشهات سرگردان، و بينش تو در آن راه ندارد، سپس آنها را مىشناسى. پس به قدرتى پناه بر كه تو را آفريده، روزى داده، و اعتدال در اندام تو آورده است، بندگى تو فقط براى او باشد، و تنها اشتياق او را داشته باش، و تنها از او بترس. بدان پسرم هيچ كس چون رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از خدا آگاهى نداده است، رهبرى او را پذيرا باش، و براى رستگارى، راهنمايى او را بپذير، همانا من از هيچ اندرزى براى تو كوتاهى نكردم، و تو هر قدر كوشش كنى، و به اصلاح خويش بينديشى، همانند پدرت نمىتوانى باشى. پسرم اگر خدا شريكى داشت، پيامبران او نيز به سوى تو مىآمدند، و آثار قدرتش را مىديدى، و كردار و صفاتش را مىشناختى، امّا خدا، خدايى است يگانه، همانگونه كه خود توصيف كرد، هيچ كس در مملكت دارى او نزاعى ندارد، نابود شدنى نيست، و همواره بوده است،
اوّل هر چيزى است كه آغاز ندارد، و آخر هر چيزى كه پايان نخواهد داشت، برتر از آن است كه قدرت پروردگارى او را فكر و انديشه درك كند. حال كه اين حقيقت را دريافتى، در عمل بكوش آن چنانكه همانند تو سزاوار است بكوشد، كه منزلت آن اندك، و توانايىاش ضعيف، و ناتوانىاش بسيار، و اطاعت خدا را مشتاق، و از عذابش ترسان، و از خشم او گريزان است، زيرا خدا تو را جز به نيكوكارى فرمان نداده، و جز از زشتىها نهى نفرموده است.
7 ضرورت آخرت گرايى
اى پسرم من تو را از دنيا و تحوّلات گوناگونش، و نابودى و دست به دست گرديدنش آگاه كردم، و از آخرت و آنچه براى انسانها در آنجا فراهم است اطّلاع دادم، و براى هر دو مثالها زدم، تا پند پذيرى، و راه و رسم زندگى بياموزى، همانا داستان آن كس كه دنيا را آزمود، چونان مسافرانى است كه در سر منزلى بى آب و علف و دشوار اقامت دارند و قصد كوچ كردن به سرزمينى را دارند كه در آنجا آسايش و رفاه فراهم است. پس مشكلات راه را تحمّل مىكنند، و جدايى دوستان را مىپذيرند، و سختى سفر، و ناگوارى غذا را با جان و دل قبول مىكنند، تا به جايگاه وسيع، و منزلگاه أمن، با آرامش قدم بگذارند، و از تمام سختىهاى طول سفر احساس ناراحتى ندارند، و هزينههاى مصرف شده را غرامت نمىشمارند، و هيچ چيز براى آنان دوست داشتنى نيست جز آن كه به منزل أمن، و محل آرامش برسند. امّا داستان دنيا پرستان همانند گروهى است كه از جايگاهى پر از نعمتها مىخواهند به سرزمين خشك و بى آب و علف كوچ كنند، پس در نظر آنان چيزى ناراحت كنندهتر از اين نيست كه از جايگاه خود جدا مىشوند، و ناراحتىها را بايد تحمّل كنند.
8 معيارهاى روابط اجتماعى
اى پسرم نفس خود را ميزان ميان خود و ديگران قرار ده، پس آنچه را كه براى خود دوست دارى براى ديگران نيز دوست بدار، و آنچه را كه براى خود نمىپسندى، براى ديگران مپسند، ستم روا مدار، آنگونه كه دوست ندارى به تو ستم شود، نيكوكار باش، آنگونه كه دوست دارى به تو نيكى كنند، و آنچه را كه براى ديگران زشت مىدارى براى خود نيز زشت بشمار، و چيزى را براى مردم رضايت بده كه براى خود مىپسندى، آنچه نمىدانى نگو، گر چه آنچه را مىدانى اندك است، آنچه را دوست ندارى به تو نسبت دهند، در باره ديگران مگو، بدان كه خود بزرگ بينى و غرور، مخالف راستى، و آفت عقل است، نهايت كوشش را در زندگى داشته باش، و در فكر ذخيره سازى براى ديگران مباش، آنگاه كه به راه راست هدايت شدى، در برابر پروردگارت از هر فروتنى خاضعتر باش.
9 تلاش در جمع آورى زاد و توشه
بدان راهى پر مشقّت و بس طولانى در پيش روى دارى، و در اين راه بدون كوشش بايسته، و تلاش فراوان، و اندازه گيرى زاد و توشه، و سبك كردن بار گناه، موفّق نخواهى بود، بيش از تحمّل خود بار مسئوليّتها بر دوش منه، كه سنگينى آن براى تو عذاب آور است. اگر مستمندى را ديدى كه توشهات را تا قيامت مىبرد، و فردا كه به آن نياز دارى به تو باز مىگرداند، كمك او را غنيمت بشمار، و زاد و توشه را بر دوش او بگذار، و اگر قدرت مالى دارى بيشتر انفاق كن، و همراه او بفرست، زيرا ممكن است روزى در رستاخيز در جستجوى چنين فردى باشى و او را نيابى. به هنگام بىنيازى، اگر كسى از تو وام خواهد، غنيمت بشمار، تا در روز سختى و تنگدستى به تو باز گرداند، بدان كه در پيش روى تو، گردنههاى صعب العبورى وجود دارد، كه حال سبكباران به مراتب بهتر از سنگين باران است، و آن كه كند رود حالش بدتر از شتاب گيرنده مىباشد، و سرانجام حركت، بهشت و يا دوزخ خواهد بود، پس براى خويش قبل از رسيدن به آخرت وسائلى مهيّا ساز، و جايگاه خود را پيش از آمدنت آماده كن، زيرا پس از مرگ، عذرى پذيرفته نمىشود، و راه باز گشتى وجود ندارد.
10 نشانههاى رحمت الهى
بدان، خدايى كه گنجهاى آسمان و زمين در دست اوست، به تو اجازه درخواست داده، و اجابت آن را به عهده گرفته است. تو را فرمان داده كه از او بخواهى تا عطا كند، درخواست رحمت كنى تا ببخشايد، و خداوند بين تو و خودش كسى را قرار نداده تا حجاب و فاصله ايجاد كند، و تو را مجبور نساخته كه به شفيع و واسطهاى پناه ببرى، و در صورت ارتكاب گناه در توبه را مسدود نكرده است، در كيفر تو شتاب نداشته، و در توبه و بازگشت، بر تو عيب نگرفته است، در آنجا كه رسوايى سزاوار توست، رسوا نساخته، و براى بازگشت به خويش شرائط سنگينى مطرح نكرده است، در گناهان تو را به محاكمه نكشيده، و از رحمت خويش نا اميدت نكرده، بلكه بازگشت تو را از گناهان نيكى شمرده است. هر گناه تو را يكى، و هر نيكى تو را ده به حساب آورده، و راه بازگشت و توبه را به روى تو گشوده است. هر گاه او را بخوانى، ندايت را مىشنود، و چون با او راز دل گويى راز تو را مىداند، پس حاجت خود را با او بگوى، و آنچه در دل دارى نزد او باز گوى، غم و اندوه خود را در پيشگاه او مطرح كن، تا غمهاى تو را بر طرف كند و در مشكلات تو را يارى رساند.
11 شرائط اجابت دعا
و از گنجينههاى رحمت او چيزهايى را درخواست كن كه جز او كسى نمىتواند عطا كند، مانند
عمر بيشتر، تندرستى بدن، و گشايش در روزى. سپس خداوند كليدهاى گنجينههاى خود را در دست تو قرار داده كه به تو اجازه دعا كردن داد، پس هر گاه اراده كردى مىتوانى با دعا، درهاى نعمت خدا را بگشايى، تا باران رحمت الهى بر تو ببارد. هرگز از تأخير اجابت دعا نا اميد مباش، زيرا بخشش الهى باندازه نيّت است، گاه، در اجابت دعا تأخير مىشود تا پاداش درخواست كننده بيشتر و جزاى آرزومند كاملتر شود، گاهى درخواست مىكنى امّا پاسخ داده نمىشود، زيرا بهتر از آنچه خواستى به زودى يا در وقت مشخّص، به تو خواهد بخشيد، يا به جهت اعطاء بهتر از آنچه خواستى، دعا به اجابت نمىرسد، زيرا چه بسا خواستههايى دارى كه اگر داده شود مايه هلاكت دين تو خواهد بود، پس خواستههاى تو به گونهاى باشد كه جمال و زيبايى تو را تأمين، و رنج و سختى را از تو دور كند، پس نه مال دنيا براى تو پايدار، و نه تو براى مال دنيا باقى خواهى ماند.
12 ضرورت ياد مرگ
پسرم، بدان تو براى آخرت آفريده شدى، نه دنيا، براى رفتن از دنيا، نه پايدار ماندن در آن، براى مرگ، نه زندگى جاودانه در دنيا، كه هر لحظه ممكن است از دنيا كوچ كنى، و به آخرت در آيى. و تو شكار مرگى هستى كه فرار كننده آن نجاتى ندارد، و هر كه را بجويد به آن مىرسد، و سرانجام او را مىگيرد. پس، از مرگ بترس نكند زمانى سراغ تو را گيرد كه در حال گناه يا در انتظار توبه كردن باشى و مرگ مهلت ندهد و بين تو و توبه فاصله اندازد، كه در اين حال خود را تباه كردهاى. پسرم فراوان بياد مرگ باش، و به ياد آنچه كه به سوى آن مىروى، و پس از مرگ در آن قرار مىگيرى. تا هنگام ملاقات با مرگ از هر نظر آماده باش، نيروى خود را افزون، و كمر همّت را بسته نگهدار كه ناگهان نيايد و تو را مغلوب سازد. مبادا دلبستگى فراوان دنيا پرستان، و تهاجم حريصانه آنان به دنيا، تو را مغرور كند، چرا كه خداوند تو را از حالات دنيا آگاه كرده، و دنيا نيز از وضع خود تو را خبر داده، و از زشتىهاى روزگار پرده برداشته است.
13 شناخت دنيا پرستان
همانا دنيا پرستان چونان سگهاى درنده، عو عو كنان، براى دريدن صيد در شتابند، برخى به برخى ديگر هجوم آورند، و نيرومندشان، ناتوان را مىخورد، و بزرگترها كوچكترها را. و يا چونان شترانى هستند كه برخى از آنها پاى بسته، و برخى ديگر در بيابان رها شده، كه راه گم كرده و در جادّههاى نامعلومى در حركتند، و در وادى پر از آفتها، و در شنزارى كه حركت با كندى صورت مىگيرد گرفتارند، نه چوپانى دارند كه به كارشان برسد، و نه چرانندهاى كه به چراگاهشان ببرد. دنيا آنها را به راه كورى كشاند. و ديدگانشان را از چراغ هدايت بپوشاند، در بيراهه سرگردان، و در نعمتها غرق شدهاند،
كه نعمتها را پروردگار خود قرار دادند. هم دنيا آنها را به بازى گرفته، و هم آنها با دنيا به بازى پرداخته، و آخرت را فراموش كردهاند. اندكى مهلت ده، بزودى تاريكى بر طرف مىشود، گويا مسافران به منزل رسيدهاند، و آن كس كه شتاب كند به كاروان خواهد رسيد. پسرم بدان آن كس كه مركبش شب و روز آماده است همواره در حركت خواهد بود، هر چند خود را ساكن پندارد، و همواره راه مىپيمايد هر چند در جاى خود ايستاده و راحت باشد.
14 ضرورت واقع نگرى در زندگى (ارزشهاى گوناگون اخلاقى)
به يقين بدان كه تو به همه آرزوهاى خود نخواهى رسيد، و تا زمان مرگ بيشتر زندگى نخواهى كرد، و بر راه كسى مىروى كه پيش از تو مىرفت، پس در به دست آوردن دنيا آرام باش، و در مصرف آنچه به دست آوردى نيكو عمل كن، زيرا چه بسا تلاش بى اندازه براى دنيا كه به تاراج رفتن اموال كشانده شد. پس هر تلاشگرى به روزى دلخواه نخواهد رسيد، و هر مدارا كنندهاى محروم نخواهد شد. نفس خود را از هر گونه پستى باز دار، هر چند تو را به اهدافت رساند، زيرا نمىتوانى به اندازه آبرويى كه از دست مىدهى بهايى به دست آورى. برده ديگرى مباش ، كه خدا تو را آزاد آفريد، آن نيك كه جز با شر به دست نيايد نيكى نيست، و آن راحتى كه با سختىهاى فراوان به دست آيد، آسايش نخواهد بود. بپرهيز از آن كه مركب طمع ورزى تو را به سوى هلاكت به پيش راند، و اگر توانستى كه بين تو و خدا صاحب نعمتى قرار نگيرد، چنين باش، زيرا تو، روزى خود را دريافت مى كنى، و سهم خود بر مىدارى، و مقدار اندكى كه از طرف خداى سبحان به دست مىآورى، بزرگ و گرامىتر از (مال) فراوانى است كه از دست بندگان دريافت مىدارى، گرچه همه از طرف خداست. آنچه با سكوت از دست مى دهى آسانتر از آن است كه با سخن از دست برود، چرا كه نگهدارى آنچه در مشك است با محكم بستن دهانه آن امكان پذير است، و نگهدارى آنچه كه در دست دارى، پيش من بهتر است از آن كه چيزى از ديگران بخواهى، و تلخى نا اميدى بهتر از درخواست كردن از مردم است. شغل همراه با پاكدامنى، بهتر از ثروت فراوانى است كه با گناهان به دست آيد، مرد براى پنهان نگاه داشتن اسرار خويش سزاوارتر است، چه بسا تلاش كنندهاى كه به زيان خود مىكوشد، هر كس پر حرفى كند ياوه مىگويد، و آن كس كه بينديشد آگاهى يابد، با نيكان نزديك شو و از آنان باش، و با بدان دور شو و از آنان دورى كن. بدترين غذاها، لقمه حرام، و بدترين ستمها، ستمكارى به ناتوان است. جايى كه مدارا كردن درشتى به حساب آيد به جاى مدارا درشتى كن، چه بسا كه دارو بر درد افزايد، و بيمارى، درمان باشد، و چه بسا آن كس كه اهل اندرز نيست، اندرز دهد، و نصيحت كننده دغل كار باشد. هرگز بر آرزوها تكيه نكن كه سرمايه احمقان است، و حفظ عقل، پند گرفتن از تجربههاست، و بهترين تجربه آن كه تو را پند آموزد. پيش از آن كه فرصت از دست برود، و اندوه ببار آورد، از فرصتها استفاده كن.
هر تلاشگرى به خواسته هاى خود نرسد، و هر پنهان شده اى باز نمى گردد. از نمونه هاى تباهى، نابود كردن زاد و توشه آخرت است. هر كارى پايانى دارد، و به زودى آنچه براى تو مقدّر گرديده خواهد رسيد. هر بازرگانى خويش را به مخاطره افكند. چه بسا اندكى كه از فراوانى بهتر است نه در يارى دادن انسان پست چيزى وجود دارد و نه در دوستى با دوست متّهم، حال كه روزگار در اختيار تو است آسان گير، و براى آن كه بيشتر به دست آورى خطر نكن. از سوار شدن بر مركب ستيزه جويى بپرهيز.
درست بخوانید,کتب مقدس کتب نیرومندی همواره برای درک کردن بیخدایست
ارسالها: 572
#43
Posted: 10 Jan 2013 23:11
داداش اين بالايي رو كه تو صفين گفته
درست بخوانید,کتب مقدس کتب نیرومندی همواره برای درک کردن بیخدایست
ارسالها: 572
#44
Posted: 10 Jan 2013 23:14
15 حقوق دوستان
چون برادرت از تو جدا گردد، تو پيوند دوستى را بر قرار كن، اگر روى برگرداند تو مهربانى كن، و چون بخل ورزد تو بخشنده باش، هنگامى كه دورى مىگزيند تو نزديك شو، و چون سخت مىگيرد تو آسان گير، و به هنگام گناهش عذر او بپذير، چنان كه گويا بنده او مىباشى، و او صاحب نعمت تو مىباشد. مبادا دستورات ياد شده را با غير دوستانت انجام دهى، يا با انسانهايى كه سزاوار آن نيستند بجا آورى، دشمن دوست خود را دوست مگير تا با دوست دشمنى نكنى. در پند دادن دوست بكوش، خوب باشد يا بد، و خشم را فرو خور كه من جرعهاى شيرينتر از آن ننوشيدم، و پايانى گواراتر از آن نديدهام. با آن كس كه با تو درشتى كرده، نرم باش كه اميد است به زودى در برابر تو نرم شود، با دشمن خود با بخشش رفتار كن، زيرا سرانجام شيرين دو پيروزى است (انتقام گرفتن يا بخشيدن) اگر خواستى از برادرت جدا شوى، جايى براى دوستى باقى گذار، تا اگر روزى خواست به سوى تو باز گردد بتواند، كسى كه به تو گمان نيك برد او را تصديق كن، و هرگز حق برادرت را به اعتماد دوستى كه با او دارى ضايع نكن، زيرا آن كس كه حقّش را ضايع مىكنى با تو برادر نخواهد بود، و افراد خانوادهات بد بختترين مردم نسبت به تو نباشند، و به كسى كه به تو علاقهاى ندارد دل مبند، مبادا برادرت براى قطع پيوند دوستى، دليلى محكمتر از برقرارى پيوند با تو داشته باشد، و يا در بدى كردن، بهانهاى قوىتر از نيكى كردن تو بياورد، ستمكارى كسى كه بر تو ستم مىكند در ديدهات بزرگ جلوه نكند، چه او به زيان خود، و سود تو كوشش دارد، و سزاى آن كس كه تو را شاد مىكند بدى كردن نيست.
16 ارزشهاى اخلاقى
پسرم بدان كه روزى دو قسم است، يكى آن كه تو آن را مى جويى، و ديگر آن كه او تو را مى جويد، و اگر تو به سوى آن نروى، خود به سوى تو خواهد آمد، چه زشت است فروتنى به هنگام نياز، و ستمكارى به هنگام بىنيازى همانا سهم تو از دنيا آن اندازه خواهد بود كه با آن سراى آخرت را اصلاح كنى، اگر براى چيزى كه از دست دادى ناراحت مىشوى،
پس براى هر چيزى كه به دست تو نرسيده نيز نگران باش. با آنچه در گذشته ديده يا شنيدهاى، براى آنچه كه هنوز نيامده، استدلال كن، زيرا تحوّلات و امور زندگى همانند يكديگرند، از كسانى مباش كه اندرز سودشان ندهد، مگر با آزردن فراوان، زيرا عاقل با اندرز و آداب پند گيرد، و حيوانات با زدن. غم و اندوه را با نيروى صبر و نيكويى يقين از خود دور ساز. كسى كه ميانه روى را ترك كند از راه حق منحرف مىگردد، يار و همنشين، چونان خويشاوند است. دوست آن است كه در نهان آيين دوستى را رعايت كند. هوا پرستى همانند كورى است. چه بسا دور كه از نزديك نزديكتر، و چه بسا نزديك كه از دور دورتر است، انسان تنها، كسى است كه دوستى ندارد، كسى كه از حق تجاوز كند، زندگى بر او تنگ مىگردد، هر كس قدر و منزلت خويش بداند حرمتش باقى است، استوارترين وسيلهاى كه مىتوانى به آن چنگ زنى، رشتهاى است كه بين تو و خداى تو قرار دارد. كسى كه به كار تو اهتمام نمىورزد دشمن توست. گاهى نا اميدى، خود رسيدن به هدف است، آنجا كه طمع ورزى هلاكت باشد. چنان نيست كه هر عيبى آشكار، و هر فرصتى دست يافتنى باشد، چه بسا كه بينا به خطا مىرود و كور به مقصد رسد. بدىها را به تأخير انداز، زيرا هر وقت بخواهى مىتوانى انجام دهى. بريدن با جاهل، پيوستن به عاقل است، كسى كه از نيرنگبازى روزگار ايمن باشد به او خيانت خواهد كرد، و كسى كه روزگار فانى را بزرگ بشمارد، او را خوار خواهد كرد. چنين نيست كه هر تير اندازى به هدف بزند، هر گاه انديشه سلطان تغيير كند، زمانه دگرگون شود. پيش از حركت، از همسفر بپرس، و پيش از خريدن منزل همسايه را بشناس. از سخنان بى ارزش و خنده آور بپرهيز، گر چه آن را از ديگرى نقل كرده باشى.
17 جايگاه زن و فرهنگ پرهيز
در امور سياسى كشور از مشورت با زنان بپرهيز، كه رأى آنان زود سست مىشود، و تصميم آنان ناپايدار است. در پرده حجاب نگاهشان دار، تا نامحرمان را ننگرند، زيرا كه سختگيرى در پوشش، عامل سلامت و استوارى آنان است. بيرون رفتن زنان بدتر از آن نيست كه افراد غير صالح را در ميانشان آورى، و اگر بتوانى به گونهاى زندگى كنى كه غير تو را نشناسند چنين كن. كارى كه برتر از توانايى زن است به او وامگذار، كه زن گل بهارى است، نه پهلوانى سخت كوش، مبادا در گرامى داشتن زن زياده روى كنى كه او را به طمع ورزى كشانده براى ديگران به ناروا شفاعت كند. بپرهيز از غيرت نشان دادن بيجا كه درستكار را به بيمار دلى، و پاكدامن را به بدگمانى رساند كار هر كدام از خدمتكارانت را معيّن كن كه او را در برابر آن كار مسئول بدانى، كه تقسيم درست كار سبب مىشود كارها را به يكديگر وا نگذارند، و در خدمت سستى نكنند.
خويشاوندانت را گرامى دار، زيرا آنها پر و بال تو مىباشند، كه با آن پرواز مىكنى، و ريشه تو هستند كه به آنها باز مىگردى، و دست نيرومند تو مى باشند كه با آن حمله مىكنى. دين و دنياى تو را به خدا مى سپارم، و بهترين خواسته الهى را در آينده و هم اكنون، در دنيا و آخرت، براى تو مى خواهم، با درود.
درست بخوانید,کتب مقدس کتب نیرومندی همواره برای درک کردن بیخدایست
ارسالها: 2554
#45
Posted: 11 Jan 2013 05:27
nimachi: اى مردم، همانا زنان در مقايسه با مردان در ايمان و بهره ورى از اموال و عقل متفاوتند؛ اما تفاوت ايمان بانوان، بركنار بودن از نماز و روزه در ايام عادت حيض آنان است. و اما تفاوت عقلشان با مردان بدان جهت كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد است وعلت تفاوت در بهره ورى از اموال آن كه ارث بانوان نصف ارث مردان است.
این بحث بارها شده و گفتیم در اسلام به مقام زن توهین شده
اما انصاف رو در نظر بگیریم ...
در اون زمان زنان جق تحصیل نداشتن عموما و و حتی مردان از سواد محدود برخوردار بودند زن تازه از زیر قید بندگی و خرید و فروش و ارث و زنده بگور شدن رها شده بود و بیشتر غریزی رفتار میکرده
در همون زمان زنانی چون خدیجه و امنه و فاطمه و زینب حتی در سخنان مردم عادی بصورت ویژه و با احترام خاص دیده میشن ولی چون حکم قران عمومی بوده حتی ابوبکر از فاطمه یک شاهد زن دوم خواست و گفت شهدت تو کفایت ندارد
یقینا قواعد اسلام امروز باید تغییراتی بکند که مهمتریتش میتونه همین حقوق زنان باشه با توجه به حضورشون و تحصیلاتشون امروز حتما اگر حضرت علی هم بودن واقعیت هار رو در نظر میگرفتن
پس با خوندن همه حرفهای علی ع متوجه باشین او هرگز لمپن نبوده بلکه شرایط اون زمان رو در نظرداشته باشین
علی ع در احقاق حق میگوید . حق مردم را از ستمکاران باز پس میگیرم حتی اگر انرا کابین زنان خویش قرار داده باشند
یا در مورد حقوق مسافر میگوید امنیت مسافر در بلاد اسلام با هر دین و مسلکی تا زمانی که دشمنی نکرده با حکومت است و اگر هر اسیبی به او برسد حکومت کفیل است برای جان و مال و راحتی او تا زمانی که از بلاد اسلام خارج شود اگر مورد سرقت واقع شد باید خسارتش جبران و از وی به هر طریق دلجویی و مابقی مسافرت را به هزینه دولت و در معیت محافط به پایان رساند
همه اینها رو در نظر بگیرید شرایط هزار و چهارصد سال پیش رو هم مد نظر داشته باشید ببینید نسبت به اوضاع اونروز علی ع و اسلام مترقی بوده با نه
اگه امروز اسلام با شرایط روز جلو نرفته گناهش پای همین احوندای لمپن و شکم پرسته
همینجا از نیماچی هم ممنون هستم که بدون حب و بغض همه فرمایشات علی ع رو قرار داده
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#46
Posted: 11 Jan 2013 05:42
nimachi: خوب همین نشان دهنده این است که اسلام کارش اصلح دید عربها نسبت به زنان نبوده
می دونیم که عربستان یکی از کشور هاییه که الان اسلام نزدیک به ۱۴۰۰ ساله پیشو هنوز داره اجرا می کنه
اولا قران بدون تاویل و تعبیر باعث گمراهی هم میشه و در خوده قران هم تاویل به عهده افراد بری از اشتباه و معصوم قرار داده شده البته غیر از محکماتش که همه فهمه
ضمنا هنوز فک میکنی چرا با وجود دستور پادشاه برای رانندگی و حق رای این قوانین انجام نمیشه ....
نایف ادمه متجددی است و لمپن نیست و دستور ازادیهای بیشتر برای زنان داد اما شیوخ مخالفت کردن
من میگم و دوستانی که اطلاع دارن تکمیل کنن
الان در عربستان و لیبی و تا حدودی عمان و سودان و عراق همه اتفاقات بر اساس عشیره و طایفه ها صورت میگیره و گاهی یک طایفه از دولت پر قدرت تر است و سران طوایف پیرمردانی اغلبا لمپن و قدیمی هستند که البته از اسلام ابتدا منافع خودشان و بعد تظاهر را دوست دارند
زمان پیامبر هم اگر او میخواست یکباره حقوق خاصی برای زنان تعریف کند با مخالفتهای زیاد روبرو میشد لذا این اتفاق مرحله ای انجام شد همچنین همواره دین در مهد ظلم ظهور میکند و اینقدر در مکه طلم میشد که بحث اول جان انسانها بود نه حق رای و ازادی و برابری و تحصیل ...انزمان زنان هر مرد با اموالش به فرزندانش ارث میرسید و چه بسا پسری مادر به ارث برده خود را به نزدیکی وادار میکرد پس معقول این بود ابتدا جلوی کشتار و مبادله و خرید و فروش زن گرفته شود و بعد ان میبینی احادیث فراوان در تکریم زن نقل میشود که گرچه همگی مستحب و اکید است اما واجب نیست و باید مرحله بعدی را منتظر بود که با غصب و دشمنی راه نجات بسته شد و سو استفاده ها فقط ماند و تا امروز هم چون همیشه قدرت مداران عرصه حکومت و دیانت مرد بودند حیف دیدند این نیروی همه کاره را از دست بدهند
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 572
#47
Posted: 12 Jan 2013 19:22
mohan1978: اولا قران بدون تاویل و تعبیر باعث گمراهی هم میشه و در خوده قران هم تاویل به عهده افراد بری از اشتباه و معصوم قرار داده شده البته غیر از محکماتش که همه فهمه
الان که معصومی وجود نداره باید رو کی حساب باز کرد
یه بار گفتم بزرگترین مفسر ران جهان شیعه آقای طباطبایی برای یکی از آیه های سوره بقره یک میلیون و دویست و اندی معنا بیان میکنه
آیا این همان قرانیست که به زبان ساده فرستاده شده؟
mohan1978: یقینا قواعد اسلام امروز باید تغییراتی بکند که مهمتریتش میتونه همین حقوق زنان باشه با توجه به حضورشون و تحصیلاتشون امروز حتما اگر حضرت علی هم بودن واقعیت هار رو در نظر میگرفتن
پس این حرف شما این مفهوم رو داره که حرفهای علی ع شرایط اون زمان بوده پس برای همون زمان هم گفته شده دیگه نیازی به الگو دادن ایشون نیست
مشکل اینجاست که همه هر چیزی رو که مطابق با الان می دونن مثل عدل و انصاف و راستگویی رو از اونا قبول می کنن
بدون دلیل ولی تا یه بحثی مثل بحث بالا میشه رو می گنن باید ببینیم تو چه شرایطی گفته شده و اگه الان بود یه چیزه دیگه می گفت و .....
مشکل اساسی این داداش
mohan1978: همینجا از نیماچی هم ممنون هستم که بدون حب و بغض همه فرمایشات علی ع رو قرار داده
درست بخوانید,کتب مقدس کتب نیرومندی همواره برای درک کردن بیخدایست
ارسالها: 2554
#49
Posted: 13 Jan 2013 00:49
nimachi: الان که معصومی وجود نداره باید رو کی حساب باز کرد
منم گیرم همینه که معصوم باید باشه برای اینکه بتونی بهش اعتماد کنی
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#50
Posted: 13 Jan 2013 00:58
smm_bikhoda: آیه قران میگه زنی که تملک میکنی میتونی باش سکس کنی
اون وقت شما میگی از زیر قید بندگی و خرید و فروش رها شده بودن؟
نه. اون موقع تازه زنها علاوه بر تمام مسایل قبلی، به خاطر اینکه پیامبر اسلام نگران زنانشون بودن خونه نشین هم شده بودن.
این پاسخ رو دوباره بهتون میدم
الان چند ساله که کلا بحث برابری حقوق زن و مرد بوجود اومده که شما داری اونو به عنوان یک اصل ازلی به رخ میکشی
حود زنان تا سالها بعد از انقلاب امریکا اصلا عقیده به برابری حقوقشون با مردها نداشتن
حتی در اولین جنبش های فمینیستی و برابری طلبی بسیاری از زنان قدیمی به اصلاح طلب ها مقابله کردند
قران در زمان خودش مترقی بوده تو همین تالار با شواهد وضعیت زنان جاهلین توضیح داده شده و اینکه بسیاری از زنان به اسلام گرویدند رهایی از همون ظلمها بود
اشکالی که الان وارده اینه که اگه قران مبین و دایما لازم الاجراست چرا راهی برای اصلاحات در خودش پیش بینی نکرده
وگرنه اینکه شما بخواهی با قوانین سکولار امروز دنیا قران ۱۴۰۰ سال پیش رو بسنجی کاری بیهوده است چون اون موقع اصلا همچین مطالباتی وجود نداشته
مثلا بگو قصاص و اعدام کار وحشیانه ای است و چرا در قران اومده ......در قبایل عرب بخاطر قتل یک نفر دو قبیله ۶۰ سال با هم جنگیدند و هزاران کشته دادن و اسلام با قصاص نفر در مقابل نفر توانست جلوی اونکار رو بگیره
ولی امروز باید راهی برای اصلاح برخی افعالی که اونروزها خوب بوده پیدا کرد که البته خوده قران ظهور منجی را عنوان کرده منتها کی و کجا ؟؟؟؟؟؟حالا این منجی برای مسیحی مسیح برای یهودی خضر و برای شیعه مهدی و یا هر کس میخواد باشه مهم اینه که از اشتباه عاری باشه و حرفش سند باشه ...خدا کنه بیاد
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"